پروین اعتصامی با نامِ دیگر رخشنده[۳]، بزرگ‌بانوی شعر معاصر ایران[۴] است.

پروین اعتصامی

آرام و متین و باوقار و زیبا در عین سادگی[۱]
زمینهٔ کاری شعر و ادبیات
زادروز ۲۵ اسفند ۱۲۸۵
تبریز
پدر و مادر پدر: یوسف اعتصامی
مادر: اخترالملوک فتوحی تبریزی
مرگ ۱۵ فروردین ۱۳۲۰
تهران
محل زندگی تبریزو تهران
علت مرگ حصبه
جایگاه خاکسپاری قم، حرم فاطمه معصومه، صحن امام رضا، مقبرهٔ خصوصی میرزا آقا سرکشیک[۲]
نام(های)
دیگر
رخشنده
سبک نوشتاری شعر مناظره‌ای
کتاب‌ها دیوان اشعار
همسر(ها) فضل‌الله آرتا
مدرک تحصیلی مدرسه ایران کلیسا
حوزه کتاب‌خانهٔ دانش‌سرای عالی تهران
استاد یوسف اعتصامی، علی‌اکبر دهخدا، محمدتقی بهار
* * * * *

پروین‌پژوهی بر این باور است که پروین یگانهٔ دوران بود و ده‌ها سال باید بگذرد تا مادرِ دهر، فرزندی چون او بزاید و بپرورد.[۵]


پروین اعتصامی در روزهایی که ننه سرما بار سفرش را می‌بست و بنفشه‌ها نوید بهار را می‌دادند در یک خانوادهٔ اصیل آذربایجانی در محلهٔ ششگلان شهر تبریزخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد چشم به این دنیا باز کرد و همچون شکوفه‌های بهاری که زود از درخت می‌افتند؛ عمرش کوتاه بود، ولی درخت زندگی‌اش چنان پربار بوده که تا کنون نامش بر سر زبان‌ها جاری است.
یوسف اعتصامی (اعتصام‌الملک آشتیانی)، پدر پروین، در تبریز چاپ‌خانه و جریدهٔ بهار را راه‌اندازی کرده بود و درآمدش از این راه بود. او تا پایان دورهٔ سوم مجلس، نمایندهٔ مردم تبریز بود و در همان دورهٔ سوم ریاست کتاب‌خانهٔ مجلس را به عهده گرفت. او فردی فرهیخته و عالم بود و با بزرگانی همچون بهار و دهخدا حشر و نشر داشت. ممتازالدوله (از وزرای ایرانی در دوران مظفرالدین شاه تا رضا شاه) در سال ۱۳۰۰ شمسی در نامه‌ای نوشته بود: «اعتصام‌الملک یکی از فضلای معروف است و باید در ادارهٔ تألیفات در وزارت معارف استخدام شود». ولی او به سیاست تمایل چندانی نداشت و تمامی وقت خود را صرف امور فرهنگی و تربیت فرزندانش نمود.
اخترالملوک فتوحی تبریزی،مادر پروین،‌ زنی نجیب و اصیل و فرزند عبدالحسین شوری بخشایشی بود. عبدالحسین شوری بخشایشی از شاعران عصر ناصرالدین شاه و ملقب به قوام‌العداله بود. پروین نیز قریحهٔ شاعری را از جدّ مادری خود به ارث برده است.
حاصل ازدواج یوسف اعتمامی و اخترالملوک فتوحی تبریزی شش فرزند شد. پروین فرزند چهارم این خانواده است و نام برادرهایش ابراهیم، ابوالقاسم، ابوالفتح، نصرالله و سعید است، البته ابراهیم در خردسالی درگذشت.
به گفتهٔ ابوالفتح اعتصامی پروین در خانواده‌ای رشد کرد که در طبقهٔ اجتماعی متوسط بود. ولی فرزندان برای تعلیم و تربیت هیچ‌گاه در زحمت و تنگنا نبودند. پروین در زندگی‌اش از هیچ چیز کم نداشت. در خانوادهٔ بی‌سروصدا، بی‌دعوی و ادعا، منزوی و گوشه‌گیر پروین همچون شمعی بود که همهٔ اعضای خانواده پروانه‌وار به دورش می‌گشتند و آرزوهای او را با جان و دل برآورده می‌کردند.
پروین چهار سال داشت که به سبب انتخاب پدرش به عنوان نمایندهٔ مردم تبریز در دورهٔ دوم مجلس شورای اسلامی به تهران مهاجرت کردند. او در مدرسهٔ دخترانهٔ آمریکایی (ایران بیت آلِ) تهران به تحصیل علم پرداخت و بهترین شاگرد بود.ناگفته نماند که نخستین آموزگار پروین پدرش بود که ادبیات فارسی و عرب را به او آموخت. در خردادماه۱۳۰۳ موفق به دریافت مدرک دیپلم شد و در جشن فراغت از تحصیل دربارهٔ موضوع زن و تاریخ سخنرانی نمود. او در همین مدرسه برای مدت کوتاهی به تدریس زبان انگلیسی مشغول شد..[۶]
پروین به همراه پدر به مسافرت‌های زیادی رفت و در خلال همین سفرها بود که در سال۱۳۰۷ با سَرور مهکامه محصص در رشت آشنا شد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد او صمیمی‌ترین دوست پروین بود.
پروین در تیرماه۱۳۱۳ با پسرعموی پدر خود به نام فضل‌الله آرتا (فضل‌الله دشتی همایون فال) عقد کرد و پس از چهار ماه به خانهٔ همسرش در کرمانشاه رفت. سرهنگ آرتا متولد سال۱۲۷۱ یا ۱۲۷۳ و رئیس شهربانی کرمانشاهان بود. پروین حدوداً دو ماه و نیم ساکن منزل همسر بود و در مردادماه۱۳۱۴ از همسرش جدا شد. او پس از جدایی به خانهٔ پدری بازگشت. این ازدواج متناسب نبود و پروین ای پیش‌آمد را با متانت و خونسردی تحمل کرد و تا پایان عمر شکایتی از این ماجرا نداشت.[۷]
به سال۱۳۱۴ یوسف اعتصامی نخستین چاپ دیوان پروین اعتصامی را به سعید نفیسی داد.[۸]
در خردادماه۱۳۱۵ پروین به استخدام کتاب‌خانهٔ دانش‌سرای عالی درآمد[۹] و تا اوایل سال۱۳۱۶ مشغول به کار بود[۱۰].
پروین اعتصامی در اثر ابتلا به بیماری حصبه در روز ۱۶فروردین۱۳۲۰ در تهران در خانهٔ پدری جان به جان‌آفرین تسلیم کرد.[۱۱]
مزار او در شهر قم، در حرم حضرت معصومه، صحن امام رضا، مقبرهٔ خصوصی میرزا آقا سرکشیک است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

داستانک‌ها

پروین یا رخشنده

نام اصلی او پروین است، ولی در منزل او را رخشنده خطاب می‌کردند[۱۲]. علی‌اکبر دهخدا که با یوسف اعتصامی دوستی عمیقی داشت و به منزل ایشان رفت‌وآمد می‌کرد؛ می‌دانست که پروین را در خانه رخشنده صدا می‌کنند.[۱۳] دهخدا دربارهٔ این دوگانگی اسم چنین می‌نویسد: «پروین اعتصامی. [پَ‌رْنِ‌اِتِ] (اِخ) [مسماة|نامیده‌شده] به رخشنده «شاعرهٔ ایرانی»...خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

خاطره‌ای از شعرخوانی پروین

عبدالله انوار در خاطرش هست که در پاییز۱۳۱۶ زمانی که شاگرد کلاس اول متوسطهٔ کالج آمریکایی بوده، اهل شعر و ادب با اشعار پروین آشنا بودند. پروین هم شاگرد مدرسهٔ دخترانهٔ آمریکایی‌ها بود. در مدرسه جلسه‌ای به نام چپل (chappel) برگزار می‌شد که ابتدا یک نفر سخنرانی می‌کرد و در انتها جلسه با خواندن دعا تمام می‌شد. روزی پروین در این جلسه حضور پیدا کرد و کلامی چند دربارهٔ شعر صحبت کرد و قطعه‌ای از اشعار خود را خواند.[۱۴]

قصیدهٔ «زن در ایران»

قصیدهٔ «گنج عفت» که بعدها «زن در ایران» نام گرفت، در سال۱۳۱۴ در چاپ اول دیوان شعر پروین وجود نداشت. در مهرماه۱۳۲۰ بعد از درگذشت پروین این شعر در چاپ دوم منتشر شد و دارای ۲۶بیت بود. در سال۱۳۲۳ که دیوان به چاپ سوم رسید؛ این شعر حذف شد. در چاپ هفتم که به دست ابوالفتح اعتصامی انجام شد؛ این شعر ۲۳ بیت داشت و سه بیت پایانی آن حذف شده بود.[۱۵]

گربه‌ای به نام طلا

پروین گربه‌ای داشت که همیشه با آن بازی می‌کرد و مونسش بود. وقتی که نوجوان بود با کمک زنِ برادرش (همسرِ نصرالله) گربه‌ٔ پارچه‌ای درست کرده و نام آن را طلا گذاشته بود. پروین به بچه‌ها اجازه نمی‌داد به آن دست بزنند که مبادا آزار حیوانات عادتشان بشود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

داستانک عشق

داستانک استاد

شعرخوانی در محضر دوستانِ پدر

برخی از شاعران و ادیبان که در میان آن‌ها دهخدا و بهار] هم بودند، گاهی اوقات به خانهٔ یوسف اعتصامی می‌رفتند و به گفت‌وگو می‌نشستند. پدر، پروین را تشویق می‌کرد تا در این نشست‌ها حاضر شود، پروین نیز حاضر می‌شد، اشعار خود را برایشان می‌خواند و تحسین و تشویق حاضران در جلسه را برمی‌انگیخت.[۱۶]

داستانک شاگرد

داستانک مردم

بین ده تا بیست مطلب برگرفته از مجلات دوره خود (موافق و مخالف)

داستانک‌های دشمنی

گُل‌های محبت

زمانی که پروین به همراه پدر به رشت رفته بود؛ برای دیدار مهکامه که اشعار او را در روزنامه‌ها خوانده بود، به محل کار و تدریس او رفت. مهکامه بعد از پایانِ درس از کلاس که خارج شد و متوجه شد پروین در دفتر مدرسه منتظر او نشسته است، شوق دیدار با پروین که با قلم و اشعار او از طریق روزنامه‌ها و مجلهٔ بهار آشنا شده بود؛ وجود او را فراگرفت و به صورت بداهه شعری را در خوشامدگویی به پروین سرود:

ای زادهٔ اعتصام فخر ایرانای مایهٔ افتخار نوع انسان
سَروَر به نثار مقدم آورده نثارگل‌های محبت از گلستان روان

از همان زمان پیوند دوستی بین آن‌ها برقرار شد و با نامه‌نگاری احوال یکدیگر را جویا می‌شدند. پروین نیز به محض بازگشت به تهران از طریق نامه به پاس مهر و سرودهٔ دلنشین مهکامه برای خوش‌‌آمدگویی، دو بیت شعر تقدیم او کرد:

بردیم محبت تو در مخزن دلکِشتیم گُل مهر تو در گلشن دل
پروین بود آبیار این کشتهٔ پاکتا خون بُوَدش به چشمهٔ روشن دل[۱۷]
♦♦♦♦♦♦

داستانک‌های قهرها

داستانک‌های آشتی‌ها

خوانش خطابهٔ زن و تاریخ

پروین به هنگام جشن فارغ‌التحصیلی خطابهٔ زن و تاریخ و شعر «نهال آرزو» را خوانده و چنین بیان کرده بود:


داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است

داستانک‌های مذهب و ارتباط با خداوند

داستانک‌های عصبانیت، ترک مجالس، مهمانی‌ها، برنامه‌ها، استعفا و مشابه آن

داستانک نحوه مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامه‌ها و مجلات و نمونه‌هایی از آن

عمه پروینِ مهربان

مهرانگیز اعتصامی برادرزادهٔ پروین در خاطرش هست زمانی که عمه جانش، او که مثل خواهر دوستش داشت و در کودکی سرگرمش می کرد و با هم بازی می‌کردند، فوت کرد، به بچه‌ها گفتند عمه به کربلا رفته و آن‌ها را تا چند روزی به خانهٔ دیگری بردند. وقتی که بچه‌ها را به خانه بازگرداندند بوی داروهای ضدعفونی را حس می‌کردند. بچه‌ها سراغ عمهٔ مهربان خود را می‌گرفتند و باز هم همان پاسخ را می‌شنیدند که عمه پروین به کربلا رفته، نزد خدا رفته.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

داستانک‌های دارایی

داستانک‌های زندگی شخصی

داستانک برخی خاله‌زنکی‌های شیرین (اشکها و لبخندها)

داستانک شکایت‌هایی از دیگران کرده به محاکم و شکایت‌هایی که از او شده

داستانک‌های مشهور ممیزی

===داستانک‌های مربوط به مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی به همره ارائهٔ نمونه‌هایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری===

عکس سنگ قبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزئیات آن

مراسم روز چهلم

در چهلمین روز درگذشت پروین یعنی بیست و پنجم اردیبهشت۱۳۲۰ قرار بود مجلس یادبودی از طرف انجمن دانشوران برگزار شود. وزارت معارف با وجود درخواست‌های فراوان تالار دارالفنون را در اختیار انجمن قرار نداد و مجلس در منزل عادل خلعتبری برگزار شد. عدهٔ زیادی از علاقه‌مندانِ پروین حضور داشتند. ملک‌الشعرا بهار نیز حضور داشت و شعر «گل افسرده» را که به اقتضای زمان سروده بود خواند.[۱۹]

اولین سالگرد وفات

پس از سقوط پهلوی اول، انجمن دانشوران در روز ۱۸فروردین۱۳۲۱ مجلس یادبودی را به مناسبت اولین سالگرد وفات پروین ترتیب داد. این‌بار وزارت معارف با درخواست‌های بسیار تالار عمارت دارالفنون را در اختیار انجمن گذاشت و مراسم در آن‌جا برگزار شد. انجمن برای همهٔ وزیران، وکیلان و مدیران مدارس دعوت‌نامه فرستاده بود، ولی هیچ‌یک نیامده بودند. با این حال سالن پر بود از علاقه‌مندان به پروین.[۲۰] از میان دعوت‌شدگان، اعلی‌حضرت شاهنشاه دعوت انجمن را پذیرفته و نماینده‌ای را از طرف خود فرستاده بود.[۲۱]

داستانک‌های دیگر

زندگی و تراث

پروین در گذر زمان

  • سال۱۲۸۵ هجری شمسی: زادروز در ۲۵اسفند در شهر تبریز
  • ۱۲۸۹: انتخاب پدر (یوسف اعتصامی) به نمایندگی دورهٔ دوم مجلس شورای ملی و مهاجرت خانواده به تهران
  • سرودن قطعهٔ مشهور «اشک یتیم» با مطلع:
روزی گذشت پادشهی از گذرگهیفریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست

و چاپ آن در مجلهٔ بهار، دورهٔ دوم، شماره۵ به مدیریت یوسف اعتصامی

  • ۱۳۰۳: فارغ‌التحصیلی از مدرسهٔ عالی آمریکایی دختران ایران (Iran Bethel)؛ ایراد خطابه‌ای با عنوان «زن و تاریخ» در جشن فارغ‌التحصیلی؛ تدریس زبان انگلیسی در آن مدرسه برای مدتی کوتاه، رد پیشنهاد دربار برای تدریس؛ سفر به عتبات عالیات، مشهد مقدس، قم، سنندج و اراک (به همراه پدر)؛ انتشار منتخبات آثار محمدضیاء هشترودی و تعریف او از اشعار پروین اعتصامی
  • ۱۳۰۷: سفر به رشت در تابستان و آشنایی با سَرور مهکامه محصص (شاعر و رئیس دبیرستان دخترانهٔ رشت). این دوستی تا درگذشت پروین ادامه یافت.
  • ۱۳۱۳: در ۱۹تیرماه ازدواج با سرهنگ فضل‌الله آرتا (فضل‌الله دشتی همایون فال). سرهنگ آرتا رئیس شهربانی کرمانشاه و پسرعموی یوسف اعتصامی بود؛ در ۲۵مهرماه عزیمت به کرمانشاه برای آغاز زندگی مشترک؛ در زمستان۱۳۱۳ بازگشت به تهران به همراه برادرش به سبب عدم تفاهم با همسرش (با توجه روحیهٔ نظامی‌گری او و نیز فساد اخلاقی‌اش)
  • ۱۳۱۴: در ۱۱مهرماه نشستن مهر طلاق در شناسنامه با چشم‌پوشی از مهریه؛ انتشار دیوان قصاید و مثنویات و مقطعات با مقدمهٔ محمدتقی بهار؛ ۲۳آذرماه نامهٔ علامه محمد قزوینی از پاریس به یوسف اعتصامی در باب ستایش دیوان تازه انتشاریافتهٔ پروین اعتصامی.
  • ۱۳۱۵: اعطای نشان علمی درجهٔ سوم از سوی وزارت معارف، اوقاف و صنایع مستظرفه برای چاپ دیوان به پروین اعتصامی در ۲۰اردیبهشت‌ماه؛ استخدام در کتاب‌خانهٔ دانش‌سرای عالی به عنوان کتاب‌دار با حقوق ماهیانه پانصد ریال در ۲خردادماه
  • ۱۳۱۶: قطع همکاری با کتاب‌خانه در فروردین‌ماه به دلیل عدم تمایل به شغل کتاب‌داری (بر اساس مکاتبات و اسناد موجود)؛ درگذشت پدر (یوسف اعتصامی) در دی‌ماه و سرودنِ مرثیه‌ای در رثای او توسط پروین. بیت آغازین این غزل:
پدر آن تیشه که به خاک تو زد دست اجلتیشه‌ای بود که شد باعث ویرانی من
  • ۱۳۱۹: دیدار و آشنایی سیمین بهبهانی با پروین اعتصامی و مادرش در منزل پدری سیمین بهبهانی در اواسط اسفندماه
  • ۱۳۲۰: از پا افتادن پروین به سبب ابتلا به بیماری حصبه در ۳فروردین؛ عروج پروین در نیمه‌شب ۱۵فروردین (بامداد ۱۶فروردین)؛ دفن پیکر شاعر در شهر قم،‌ صحن حضرت معصومه (س)، آرامگاه خانوادگی در ۱۷فروردین؛ انتشار کتابچهٔ مجموعهٔ مقالات و قطعات اشعاری که به مناسبت درگذشت و اولین سال وفات پروین اعتصامی به کوشش ابوالفتح اعتصامی نوشته و سروده شده است.
  • ۱۳۴۹: برگزاری شب پروین در تبریز از سوی انجمن ادبی شهریار
  • ‌ ۱۳۷۶: برگزاری یادوارهٔ اختر چرخ ادب در آبان‌ماه از سوی ادارهٔ کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان تهران؛ برگزاری کنگرهٔ بزرگداشت پنجاهمین سالگرد و درگذشت پروین اعتصامی از سوی دانشگاه علامه طباطبایی تهران
  • ‌ ۱۳۸۵: برگزاری همایش بزرگداشت یکصدمین سال زادروز پروین اعتصامی از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در تبریز و تهران[۲۲]

گریزی بر زندگی

پدر و مادر به خاطر علاقهٔ فراوانی که به پروین داشتند؛ در شوهر دادن او عجله‌ای نداشتند، حتی پدرش اجازهٔ انتشار دیوان را به پروین نمی‌داد که مبادا عوام‌الناس این خیال باطل در سرشان بیفتد که آن‌ها قصد تبلیغ و نشان دادن دختر خود را دارند، به همین سبب پروین به هنگام ازدواج سنش نسبت به روزگاری که در آن زندگی می‌کرد بالا رفته بود و ۲۷سال داشت[۲۳]، فضل‌الله آرتا نیز ۴۰ یا ۴۲ساله بود. آن دو تنها دو ماه و نیم زندگی مشترک داشتند. ابوالفتح اعتصامی دلیل جدایی آن‌ها را اختلاف اخلاقی بیان می‌کند و یادآور می‌شود که اخلاق نظامی فضل‌الله آرتا با روح لطیف و آزاد پروین مغایرت داشت. پروین در خانه‌ای بزرگ شد که هرگز مشروب و تریاک به آن راه نیافت. حال بعد از ازدواج به خانه‌ای وارد شد که هر لحظه‌اش دود و تریاک و مشروب بود. آن دو طرز تفکرهای مخالف داشتند[۲۴]. در رابطه با دلیل جدایی پروین روایت‌های مختلفی وجود دارد ولی صریح‌ترین آن‌ها نامه‌هایی است که پروین به دوست صمیمی‌اش سرور مهکامه محصص می‌نوشته است. در یکی از این نامه‌ها پروین به صراحت بیان می‌کند همسرش فضل‌الله آرتا معتاد به تریاک است ولی چون فضل‌الله از کودکی همیشه در اطراف بوده است، افراد خانواده از اعتیاد او بی‌خبر بوده‌اند و پروین نیز چون می‌پندارد که معتادان راه نجاتی ندارند و تریاک ام‌المعایب است؛ تلاش می‌کند تا خود را از این دام بلا نجات دهد و از همسرش جدا می‌شود.[۲۵]
پروین یکی از اعضای هیئت مؤسس اولیهٔ کانون بانوان ایران به ریاست شمس پهلوی بود. او در دستهٔ نخستین کسانی بود که کشف حجاب کرد و چادر، روبند و روسری را کنار گذاشت.[۲۶] پروین روزی دلتنگی مختصری پیدا کرد و با چشم‌های گریان کانون بانوان را ترک کرد و دیگر هرگز به آن‌جا بازنگشت.[۲۷] مدتی‌چند پس از ماجرای کشف حجاب در ۱۷دی‌ماه۱۳۱۴، سیمین دانشور در کتاب‌خانهٔ دانش‌سرای عالی پروین را با روسری دیده بود. عبدالله انوار نیز دیده بود که در مدرسهٔ آمریکایی‌ها پروین با روسری حاضر می‌شود و شعرخوانی می‌کند.[۲۸]
پروین در خردادماه۱۳۱۵ در کتاب‌خانهٔ دانش‌سرای عالی مشغول به کار شد. این کتاب‌خانه که در بالادست چهارراه سرچشمه قرار داشت؛ محل کار پدر نیز بود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد پروین کمتر از یک سال در کتاب‌خانه کار کرد و در ابتدای سال۱۳۱۶ به خاطر بیماری پدر و پرستاری از او به کار خود پایان دادخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد.
او در جلسات شعرخوانی مدرسهٔ آمریکایی‌ها شرکت می‌کرده و اشعار خود را می‌خوانده است. سیمین بهبهانی و عبدالله انوار شاهد شعرخوانی وی بوده‌اند.[۲۹]
در سال۱۳۱۵ از سوی وزارت معارف نشان‌های علمی صادر شد که به هجده نفر اختصاص یافت. بین این هجده نفر سه تن ایرانی بودند در میان آن‌ها تنها یک زن حضور داشت و هم‌او پروین اعتصامی بود به سبب انتشار دیوان. ولی این نشان توجه پروین را جلب نکرد و او با بیان این که شایسته‌تر از من بسیارند؛ این نشان را پس فرستاد. در سال۱۳۰۴ نیز به پروین پیشنهاد شد که به دربار وارد شود، ولی او این پیشنهاد را رد کرد.[۳۰]
پروین به سبب ابتلا به بیماری حصبه در تب می‌سوخت و در چند ساعت پایانی عمرش دچار اغما و بیهوشی شد. همسرِ برادرش نیز به حصبه مبتلا شده و با داروهای محلی مداوا شده بودخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد، ولی پروین در اثر همین بیماری جان خود را از دست داد. در مدت بیماری، مادر و برادر و طبیب کنارش بودند. پزشک مداواگر پروین،‌ علی معین‌الحکما نام داشت. معین‌الحکما در درمان پروین سهل‌انگاری کرد و به خانواده اطمینان داد که پروین سالم خواهد شد. در روز آخر که پروین حالش وخیم بود، معین‌الحکما نپذیرفت که بر بالین بیمارش حاضر شود. دکتر عبدالله احمدیه نیز نیامد. فقط دکتر ارسطو علاج بر بالین بیمار حاضر شد و برای درمان او همهٔ تلاش خود را کرد. ولی فرصت گذشته بود[۳۱] و پروین در نیمه‌شب جمعه به ملکوت اعلی پیوست.
وزیر کشور پهلوی اول دستور تسهیلات و کمک‌های لازم را برای خاک‌سپاری پروین در قم صادر کرد، فرمانداری قم نیز این دستور را پذیرفت و انجام داد و پیکر پروین در قم در جوار حضرت معصومه در مقبرهٔ خانوادگی به خاک سپرده شد.[۳۲]


پس از سقوط پهلوی اول برخی اظهار می‌نمودند که پروین با اشعار خود قصد و غرضی سیاسی داشته و پهلوی نیز با شیوه‌های مختلف برای از میان برداشتن پروین تلاش کرده است. مثلاً ازدواج با آرتا که با توصیهٔ شهربانی و آیرم بوده است. مرگ مشکوک، شاعر نبودن پروین و حتی این خیال‌پردازی‌ها تا جایی پیش رفت که عده‌ای منکر وجود خارجی پروین می‌شدند.[۳۳]

شخصیت و اندیشه

فعالیت‌ها

مدرس زبان انگلیسی در مدرسهٔ دخترانهٔ آمریکایی‌ها
عضو هیئت مدیرهٔ کانون بانوان ایران[۳۴]


یادمان‌ها و بزرگداشت‌ها

یادبود چهلمین روز درگذشت پروین اعتصامی در ۲۵اردیبهشت۱۳۲۰ از جانب انجمن دانشوران در منزل عادل خلعتبری
مجلس یادبود روز چهلم درگذشت در ۲۶اردیبهشت۱۳۲۰ از طرف مجمع فارغ‌التحصیل‌های دبیرستان آمریکایی‌ها در مدرسهٔ دبیرستان آمریکایی‌ها
مجلس ترحیم و یادبود در ۱۱اردیبهشت۱۳۲۰ در انجمن ادبی در شهر همدان[۳۵]

از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و چند دیدگاه منفی)

محمد صنعتی

پروین شاعر محبوبی است و در این جامعه مدافعان بسیار دارد. از خصوصیات محبوبیت او، که شاید در نوع خود کم‌نظیر باشد، یکی این است که در سه دورهٔ حاکمیت سیاسی یعنی دورهٔ رضاشاه، محمدرضاشاه و دوران انقلاب اسلامی، هم برای حکومت محبوب و از او حمایت می‌شده و هم توده‌ها او را دوست داشتند و با شعرش رابطه برقرار می‌کردند و با این که اشعاری در ذم حاکمان زورگو و مستبد دارد، ولی آن‌قدر خانمانه و موقر، استبداد و زورگویی را نقد کرده که هیچ حاکمی با آن همانندسازی نکرد و نقد استبداد پروین را به خود نگرفت.[۳۶]


نظرات فرد در مورد خودش و آثارش

تفسیر خود از آثارش

موضع‌گیری‌های او درباره دیگران

همراهی‌های سیاسی

مخالفت‌های سیاسی

نامه‌های سرگشاده

نام‌های دسته جمعی

بیانیه‌ها

جمله مورد علاقه در کتاب‌هایش

جمله یا جملاتی که از کتابش کالت شده است

نحوهٔ پوشش

عکسی از پروین هست که مربوط به سه ماه قبل از مرگش است. او در این عکس چهره‌ای آرام با موهای بافته شده بر روی سر و پیراهن یقه‌بسته دارد. چهرهٔ او سرشار از سادگی، متانت و وقار است. همین عکس بر روی اظهارنامهٔ ولادتش درج شده است.[۳۷]


تکیه‌کلام‌ها

خلقیات

به گفتهٔ برادرش ابوالفتح اعتصامی، پروین از ابتدا طفلی ساعی و متفکر بود. به ندرت در جرگهٔ سایر اطفال وارد می‌شد. غالباً تنها به سر می‌برد. گویی ساختمانی سوای ساختمان دیگران داشت. در مجالس درس و بحث همیشه از سایرین پیش بود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
مهرانگیز اعتصامی می‌گوید پروین به آن صورت که برخی گفته‌اند گوشه‌گیر نبود. او همواره مشغول سرودن شعر بود،‌ به پژوهش می‌پرداخت و وقت زیادی برای هم‌نشینی با دیگران نداشت.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
قیافهٔ بسیار آرامی داشت. با تأنی و وقار خاصی جواب می‌گفت. هیچ‌گونه شتاب و بی‌حوصلگی در او نبود. چشمانش بیشتر به زیر افکنده بود. هرگز خودستایی نمی‌کرد و رفتاری نمی‌کرد که بخواهد اندک نمایش خودبرتری بدهد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
پوستی سپید و گونه‌های گلرنگ و شاداب و دهانی کوچک و لب‌هایی پُر داشت، و چشم‌هایی آرام، با نگاهی نه در مسیر موازی.[۳۸]
پروین بسیار مهربان بود، هرگز حیوانات را آزار نمی‌داد و حتی از شکستن شاخهٔ رختان نیز ناراحت می‌شد، چون معتقد بود آن‌ها نیز جان و احساس دارند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

منزلی که در آن زندگی می‌کرد (باغ و ویلا)

پروین چهار سالش بود که خانواده از تبریز به تهران آمدند و در یک خانهٔ بزرگ که پدرش ساخته بود و اندرونی و بیرونی داشت ساکن شدند.[۳۹] این خانه در پایین‌دست چهارراه سرچشمه، خیابان سیروس، کوچهٔ شیخ مرتضی خزانه که بعدها کاوه نام گرفت و اکنون به نام کوچهٔ شهید کمیلی شناخته می‌شود واقع بود[۴۰]. در این خانه اتاق‌های پنج‌دری و سرسراهای متعدد وجود داشت. اتاق پروین طویل ولی عرضش کم بود، تزئینات ساده‌ای در آن به چشم می‌خورد. چهاردیواریِ اتاق تخت‌خواب، میز کار، صندلی و کتاب‌های پروین را در خود جای داده بود. روی میز پروین قلم‌دان مشکی، خشک‌کن، گونیا و مقداری کتاب و کاغذ دیده می‌شد. روی دیوار یک تابلوی روبان‌دوزی و سوزن‌دوزی به ابعاد حدوداً چهل و پنج در پنجاه سانتی‌متر، هنر دست‌های نوجوانِ پروین، آویزان بود. پنج عدد تابلوی عکس که از آثار شرقی نقاش معروف فرانسوی ادموند دولاک که پیش‌تر در اتاق پدرش بود، حال روی دیوار اتاق پروین خودنمایی می‌کرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

گزارش جامعی از سفرها (نقشه به همراه مکانهایی که به آن مسافرت کرده است)

برنامه‌های ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

بنیان‌گذاری‌

تأثیرپذیری‌ها

استادان و شاگردان

علت شهرت

فیلم ساخته شده بر اساس

حضور در فیلمهای مستند درباره خود

اتفاقات بعد از انتشار آثار

نام جاهایی که به اسم این فرد است

کاریکاتورهایی که دربارهاش کشیده‌اند

مجسمه و نگارههایی که از او کشیده‌اند

ده تا بیست مطلب نقل شده از موارد فوق از مجلات آن دوره

برگه‌هایی از مصاحبه‌های فرد

آثار و منبع‌شناسی

سبک و لحن و ویژگی آثار

شعر پروین شعری سلیس، روان و خوش‌آهنگ است. مناظره‌ها و گفت‌وگوها را در خود جای داده است و گاهی اوقات نکته‌سنجی‌ها و حاضرجوابی‌های موجود در شعر بر لب خواننده لبخند می‌نشاند. البته این حاضرجوابی‌ها هرگز تکان‌دهنده و برآشوبنده نیستند. از این‌رو سروده‌های پروین برای دانش‌آموزان دبستانی و دبیرستانی به عنوان اشعاری آموزنده، روان و بی‌خطر شناخته شده‌اند و مورد قبول نویسندگان کتاب‌های درسی نیز بوده‌اند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

کارنامه و فهرست آثار

جوایز و افتخارات

منبع‌شناسی (منابعی که درباره آثار فرد نوشته شده است)

بررسی موردی چند اثر

ناشرینی که با او کار کرده‌اند

تعداد چاپ‌ها و تجدید چاپ‌های کتاب‌ها

نوا، نما و نگاه

===خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و بر اساس جذابیت موارد شنیداری و تصویری انتخاب شود)===


پانویس

  1. حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۱۹۳.
  2. حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۲۳۶.
  3. دهخدا، لغت‌نامه، ۵۵۷۶.
  4. خاماچی، شهر من تبریز، ۳۲۱.
  5. حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۱۰۵.
  6. حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۱۱۳.
  7. حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۱۲۰.
  8. دهباشی، یادنامهٔ پروین اعتصامی، ۴۸۶.
  9. حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۱۶۲.
  10. حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۱۶۷.
  11. اعتصامی، مجموعه مقالات و قطعات اشعار، ۶۷.
  12. دانشگر، احمد. «مکاتبهٔ مهرانگیز اعتصامی با احمد دانشگر». ماهنامه پروین (تهران)، ش. ۳ (۱۳۸۱). 
  13. حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۱۱۰.
  14. حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۱۱۴.
  15. حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۱۹۹.
  16. مشرف، پروین اعتصامی پایه‌گذار ادبیات نئوکلاسیک ایران، ۵۳.
  17. حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۱۳۶.
  18. اعتصامی، مجموعه مقالات و قطعات اشعار، ۲۵.
  19. اعتصامی، مجموعه مقالات و قطعات اشعار، ۲.
  20. حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۲۱۹.
  21. اعتصامی، مجموعه مقالات و قطعات اشعار، ۳.
  22. فخری، آذر. «سال‌شمار». کتاب ماه ادبیات و فلسفه (تهران)، ش. ۱۱۲، ۱۱۳ و ۱۱۴ (۱۳۸۵ و ۱۳۸۶). 
  23. حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۱۱۹.
  24. اعتصامی، مجموعه مقالات و قطعات اشعار، ۶۵.
  25. «سه نامهٔ ۱۳آذر۱۳۱۳ و ۵تیر و ۲۳مرداد۱۳۱۴». فصل‌نامهٔ ایران‌شناسی (نیویورک) ۱۳، ش. ۱ (۱۳۸۰). 
  26. حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۱۸۶.
  27. بامداد، زن ایرانی، از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید، ۵۴.
  28. حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۱۹۱.
  29. حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۱۱۳.
  30. اژدرپناه، پروین اعتصامی، شاعر درد و رنج، ۳۸.
  31. اعتصامی، مجموعه مقالات و قطعات اشعار، ۸.
  32. حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۲۳۸.
  33. حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۲۳۵.
  34. بامداد، زن ایرانی، از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید، ۸۹.
  35. حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۲۱۹.
  36. قدمیاری، معجزهٔ پروین، ۲۵۶.
  37. حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۱۰۹.
  38. قدمیاری، معجزهٔ پروین، ۲۳۶.
  39. حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۱۱۲.
  40. حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۱۵۹.



منابع

  • حدّادی، نصرالله (۱۳۹۳). زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی. تهران: نامک. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۶۷۲۱-۲۸-۶.
  • خاماچی، بهروز (۱۳۸۸). شهر من تبریز. تبریز: ندای شمس. ص. ۳۲۱.
  • دهخدا، علی‌اکبر (۱۳۷۷). لغت‌نامه. ۴. تهران: دانشگاه تهران. ص. ۵۵۷۶.
  • اعتصامی، ابوالفتح (۱۳۵۵). مجموعه مقالات و قطعات اشعار. تهران: بهمن۲۵۳۵. ص. ۶۵.
  • دهباشی، علی (۱۳۷۰). یادنامهٔ پروین اعتصامی. تهران: دنیای مادر.
  • بامداد، بدرالملوک (۱۳۴۷). زن ایرانی، از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید. ۱. تهران: ابن سینا.
  • مشرف، مریم (۱۳۹۱). پروین اعتصامی، پایه‌گذار ادبیات نئوکلاسیک ایران. تهران: سخن.
  • قدمیاری، مجید (۱۳۸۸). معجزهٔ پروین. تهران: سخن.
  • دانشگر، احمد. «مکاتبهٔ مهرانگیز اعتصامی با احمد دانشگر». ماهنامه پروین (تهران)، ش. ۳ (۱۳۸۱). 
  • «سه نامهٔ ۱۳آذر۱۳۱۳ و ۵تیر و ۲۳مرداد۱۳۱۴». فصل‌نامهٔ ایران‌شناسی (نیویورک) ۱۳، ش. ۱ (۱۳۸۰). 
  • فخری، آذر. «سال‌شمار». کتاب ماه ادبیات و فلسفه (تهران)، ش. ۱۱۲، ۱۱۳ و ۱۱۴ (۱۳۸۵ و ۱۳۸۶). 

پیوند به بیرون