فریدون مشیری
فریدون مشیری | |
---|---|
نام اصلی | فریدون مشیری |
زمینهٔ کاری | شاعر و نویسنده |
زادروز | ۳۰ شهریور ۱۳۰۵ [۱] تهران [۱] |
پدر و مادر | ابراهیم و اعظم السّلطنه |
مرگ | ۳ آبان ۱۳۷۹ تهران |
ملیت | ایرانی |
پیشه | شاعر |
مدرک تحصیلی | زبان و ادبیات فارسی |
دانشگاه | دانشگاه تهران |
از میان یادها
ماجراهای انتشار
ماجرای عشق
ماجرای استاد
ماجرای شاگرد
ماجرای مردم
بین ده تا بیست مطلب برگرفته از مجلات دوره خود
ماجراهای دشمنی
ماجراهای دوستی
ماجراهای قهرها
ماجراهای آشتیها
ماجراهای نگرفتن جوایز
ماجراهای حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است
مذهب و ارتباط با خدا
ماجراهای عصبانیت، ترک مجالس، مهمانیها، برنامهها، استعفا و مشابه آن
ماجراهای نحوه مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامه ها و مجلات و نمونههایی از آن
ماجراهای دارایی
ماجراهای زندگی شخصی
ماجرای برخی خالهزنکیهای شیرین
ماجرای شکایتهایی از دیگران کرده به محاکم و شکایتهایی که از او شده
ماجراهای مشهور ممیزی
ماجراهای مربوط به مصاحبهها، سخنرانیها و حضور رادیو یا تلویزیون
عکس سنگ قبر و ماجرایی از تشییع جنازه و جزئیات آن
ماجراهای دیگر
زندگی و یادگار
گذر عمر
- ۱۳۰۵: تولد در روز ۳۰شهریور در تهران
- ۱۳۱۳: آغاز تحصیل در دبستان ادیب واقع در پشت مسجد سپهسالار
- ۱۳۱۹: رفتن به مشهد، سکونت در آنجا و تحصیل در دبستان همّت
- ۱۳۲۰: ادامه تحصیل در دبیرستان شاهرضا در مشهد
- ۱۳۲۳: بازگشت به تهران و ادامه تحصیل در دبیرستان ادیب و دارالفنون
- ۱۳۲۴: چاپ شعری به نام «فردای ما» در روزنامه ایران ما
- ۱۳۲۴: درگذشت مادرش
- ۱۳۲۷: ادامهٔ تحصیل در آموزشگاه فنی وزارت پست، تلگراف و تلفن، بعدها دانشکده مخابرات
- ۱۳۲۸: انتقال به اداره تلگراف تجریش با سِمَت تلگرافچی مورس
- ۱۳۳۳: آغاز فعالیتهای مطبوعاتی؛ خبرنگار روزنامه «شاهد» جبههٔ ملی در مجلس شورای اسلامی
- ۱۳۳۳: ازدواج با اقبال اخوان، دانشجوی رشته نقاشی دانشگاه تهران بود
- ۱۳۳۴: آغاز همکاری با مجله «روشنفکر» به مدت ۱۸ سال
- ۱۳۳۴: انتشار کتاب «تشنهٔ طوفان» در نوروز آن سال
- ۱۳۳۵: متولد شدن دخترش، بهار در آبان ماه
- ۱۳۳۶: انتشار کتاب «گناه دریا»
- ۱۳۳۸: انتشار چاپ دوم «تشنه طوفان» با افزودههایی به نام «نایافته»
- ۱۳۳۸: تولد پسرش، بابک در اسفند ماه
- ۱۳۳۹: دریافت نشان پیام از وزارت پست، تلگراف و تلفن
- ۱۳۴۰: انتشار شعر «کوچه» در اول اردیبهشت
- ۱۳۴۱: انتشار کتاب «ابر»
- ۱۳۴۱: آغاز همکاری دائمی با مجله سخن به مدیریت دکتر خانلری
- ۱۳۴۴: عضویت در شورای نویسندگان رادیو ایران
- ۱۳۴۵: دریافت دیپلم ششم ادبی و راه یافتن به دانشگاه تهران
- ۱۳۴۶: انتشار کتاب «یک سو نگریستن»، ماجراهای ابوسعید ابوالخیر
- ۱۳۴۷: انتشار چاپ دوم کتاب «ابر» با افزودههایی به نام «ابر و کوچه»
- ۱۳۴۸: انتشار کتاب «بهار را باور کن»،شعر خوانی در کرمان
- ۱۳۴۹: انتشار کتاب «پرواز با خورشید»
- ۱۳۵۰: انتشار کتاب «برگزیده اشعار» در قطع جیبی
- ۱۳۵۰: همکاری با شورای موسیقی رادیو ایران، واحد تولید
- ۱۳۵۲: مدیریت کل روابط عمومی شرکت مخابرات
- ۱۳۵۳: سفر به اروپا و بازدید از شهرهای هامبورگ و پاریس
- ۱۳۵۴: شرکت در سمینار شاهنامه فردوسی
- ۱۳۵۶: سفر به لندن برای بازدید از نمایشگاه هنر اسلامی
- ۱۳۵۶: مشاور مطبوعاتی مدیر عامل شرکت مخابرات ایران
- ۱۳۵۶: انتشار کتاب «از خاموشی»
- ۱۳۵۷: مسافرت به هندوستان و سخنرانی در کشمیر برای استادان زبان فارسی در سراسر هند
- ۱۳۶۰: دریافت حکم بازنشستگی پس از ۳۳ سال خدمت اداری در فروردین ماه
- ۱۳۶۴: درگذشت پدرش
- ۱۳۶۵: انتشار کتاب «گزینه اشعار» (ریشه در خاک)
- ۱۳۶۷: انتشار کتاب «مروارید مهر»
- ۱۳۷۱: انتشار کتاب «آه، آبان»
- ۱۳۷۲: انتشار کتاب «از دیار آشتی»
- ۱۳۷۵: انتشار کتاب «با پنج سخنسرا»
- ۱۳۷۵: انتشار کتاب «لحظهها و احساس»
- ۱۳۷۷: شب شعر در آلمان در شهریور ماه
- ۱۳۷۷: انتشار مجموعهٔ «یک آسمان پرنده» در آمریکا و سخنرانی و شعرخوانی در ۲۳شهر و ایالت
- ۱۳۷۷: انتشار مجموعهٔ «دلاویزترین»
- ۱۳۷۷: انتشار نوار شب شعر در آلمان و سخنرانی در فرانکفورت، برلین، دوسلدرف
- ۱۳۷۷: انتشار مجموعهٔ «زیبای جاودانه» با مقدمه عبدالحسن زرینکوب
- ۱۳۷۸: انتشار کتاب «آواز آن پرندهٔ غمگین»
- ۱۳۷۸: انتشار چاپ هفدهم مجموعه «پرواز با خورشید»
- ۱۳۷۸: برگزاری مراسمی برای گرامیداشت فریدون مشیری توسط جوانان فرهنگی، شهریور ماه، در پارک نیاوران و اهدای کتاب «جشننامه» به فریدون مشیری
- ۱۳۷۸: انتشار کتاب جشننامه فریدون مشیری با نام «به نرمی باران»
- ۱۳۷۸: سخنرانی در بزرگداشت بزرگان موسیقی در جزیره کیش
- ۱۳۷۹: انتشار کتاب «شکفتنها و رستنها» مجموعه اشعار شعرای معاصر ایران
- ۱۳۷۹: انتشار کتاب «تا صبح تابناک اهورایی» در بهار ۱۳۷۹
- ۱۳۷۹: درگذشت در بامدادِ روز سومِ آبان ماه
کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری
فریون مشیری در روزهای آخرِ آخرین ماه از تابستان در تهران به دنیا آمد. تا هفت سالگی در تهران زندگی کرد اما بعد، به واسطه شغل پدر و مأموریتی که داشت، راهیِ مشهد شدند. تا کلاس دهم در آنجا درس خواند. پس از بمباران آن شهر توسط روسها، که هر یک از اهالی شهر را به گوشهای فراری داده بود، به زادگاهش بازگشت و ادامه دبیرستان را در همین شهر گذراند. بلافاصله بعد از اخذ دیپلم موفق به قبولی در رشته ادبیاتِ دانشگاه تهران شد، همزمان رشته روزنامهنگاری را هم ادامه داد. او در خانوادهای اهل کتاب پرورش یافته بود؛ پدر و مادر هر دو به شعر علاقه داشتند. همین بود که پسر کوچک به سراغ کتابهایی که والدین میخوانند رفت و از سنین هفت هشت سالگی حافظ و سعدی را حفظ کرد. چنان که اشاره کرده است:
- با کمال تعجب بگویم، من حافظ را در هفت هشت سالگی آنقدر خوانده بودم که در کلاس سوم وقتی معلم از ما خواست انشاء بنویسیم من آن را به زبان شعر گفته بودم. و از همان بچگی فردوسی، سعدی، حافظ، عارف قزوینی، ایرج میرزا، خسرو و شیرین نظامی و بقیه آثار نظامی را میخواندم و بسیاری را حفظ بودم.[۱]
شخصیت و اندیشه
زمینه فعالیت
یادمانها و بزرگداشتها
چند منظر
چند منظر
عبدالحسین زرین کوب
« | این تازهترین روزها دیوان شعری مشیری، از دیار آشتی، را با لذت و تحسین بسیار خواندم. فریدون شاعری نوپرداز است، با اندیشههای نو و آفرینشهای نو. با این حال، نوپردازی او ناشی از ناآشنایی با سنتهای شعر فارسی نیست. با این سنتها آشنایی دارد. زبان شعرش هم بیآنکه بازاری باشد، ساده است و در عین این سادگی به نحو مرموزی فاخر و متعالی نیز هست. واژگانی که او در شعرش به کار گرفته، باآنکه گهگاه تلألؤیی از تازگی و سادگی دارد اما زبان اهل کوچه نیست. فریدون نارواییهغای محیطی بیشفقّت و تقریباً بیفردا را که محیط روزهای امروز و دیروز اوست، با لحنی که به قدر کافی رساست بینقاب میکند. او شکایت از خشونت عصر را در فضای روزگاران با درد و دریغ میسراید اما طعن و پرخاش عامیانه یا عامپسند را وسیله جلب ستایشگران آوازهگر نمیسازد. | » |
شفیعی کدکنی
« | مشیری میکوشد شعرهایش را به طبقه وسیعتری از جامعه ما، که اکنون حوصله جستوجو و کوشش برای گشودن زمزمههای شعر شاعران تندرو و افراطی را ندارد و هنوز موازین پسندش کم و بیش از شعر سنتی سرچشمه میگیرد، عرضه کند. او در این راه توفیقی یافته که نصیب کمتر شاعری از معاصران ما شده است. راز این توفیق را در دو سه خصوصیت شعری او میتوان جست که نخستین آنها زبان نرم، هموار و ساده اوست. به نظر من مشیری به سعدی نزدیک است و این مورد پسند خواننده است. مضامین شعری او حوادثیست که امکان دارد برای همه روی دهد اما هر کسی نمیتواند آن را شاعرانه بیان کند. انجام این کار توفیقیست بزرگ برای او. وقتی به شعر معاصر نگاه میکنم، شعرا در برابرم در چند صف قرار میگیرند: یک صف، صف شاعرانی که با آنها گریستهام! در نظر من، فریدون مشیری در صف شاعرانی قرار میگیرد که با آنها گریستهام شاعرانی که مستیقماً با عواطف آدمی سر و کار دارند. |
» |
محمدعلی اسلامی ندوشن
« | طی این چهل سال، شعرهای مشیری به قدر کافی در دل خوانندگان جای گرفته اند طوری که نیازی نیست کسانی درباره او گواهی دهند به خصوص که شخصیت نجیب و مهربانی پشتوانه آن بوده است. ما در دورهای زندگی کردهایم که درخت شعر بسیار تناور بوده است. خروارها شعر گفته شده و از طریق چاپ یا فرستنده در سراسر جهان پخش گردیده است ولی شعر متاعی کیفیتی است. نظامی میگفت: آن خشت بود که پر توان زد. لطیفترین هنر، کلامیست که با مهر و صدق سر و کار داشته باشد... در شعر آقای مشیری فریدون مشیری نشانی از این ویژگی دیده میشود. او در جهت اعتدال و گرمیست. در دورانی که بر اثر ناهمواریهای سیاسی،افراط وو ابهام رواج بیشتری داشته و نقشبازی نیز کمیاب نبوده، پایبندی به اعتدال نشانه دروننگری و وقار فکریست. |
» |
سیمین بهبهانی
« | تصویرهای فریدون، درخشان،زیبا و در سطح هستند. پشت این تصاویر مفهموم دیگری جز معنای واقعی خودشان نیست. زبان شعرش بیار ساده است. او در کاربرد جملات و تعبیرات بسیار محتاطانه عمل میکند. ماجراجویی در کارش دیده نمیشود. اصلاً به تجربهیی تازه دست نمی زند و سرِ آن نداردکه قلمرو زبان را وسعت دهد؛ اما در حوزهٔ تسلط خود واقعاً استاد است. همان واژگان محدود در دست او مانند موم نرم هستند. او از نظام این واژگان حداکثر استفاده را میکند به همین دلیل است که زبانش تا آن حد مأنوس و نافذ است. فریدون به عمد از کاربرد واژههای دور از دسترس میپرهیزد. البته کار کردن با این واژههای محدود و همیشه حرفی برای گفتن داشتن دشوار است، اما افسونِ فریدون این دشوار را آسان میکند. | » |
بهاءالدین خرمشاهی
فریدون مشیری شاعر فریادهای در گلو شکسته است. شاعریست خزانزده اما بهار را باور دارد و دل در گروِ رستاخیز او بسته است. او شاعر یاد و دریغ است اما رمانتیک فردگرای خویشاندیش نیست. در صورتی که در اغاز راه چنین بود، امروز که به کمال کلام دست یافته است جمعگرا و جامعهگراست.
محمدامین ریاحی
« | من در همه عمرم ندیدم که او از کسی بدگویی کند. در جایی هم که همه از کسی بد میگویند، فقط سکوت آمیخته به وقار او نشانهٔ تأیید است. او گاهی اوقات، با طنز لطیفی اعتقاد خود را بیان میکند و راه گفت را میبندد. فریدون مشیری عاشق زیباییهاست از جمله: طبیعت، شعر، موسیقی، نقاشی و خطّ زیبا. او ستایشگر خوبی، پاکی، زیبایی، نیکی، مهربانی، فضیلت و طبیعت است. فریدون هرگز شمشیر به دست به جنگ نابکاران و نابخردان نرفته، اما همیشه با شعر نرم و نافذ خود با دروغ، بیداد و همه نمودهای اهریمنی پیکار کرده است. این را هم بگویم که در ژرفای شعر ساده و روان مشیری، اندوهی لطیف و حکیمانه بدان سان که در سخن فردوسی، خیام و حافظ وجود دارد احساس میشود. | » |
رودلف گلپکه، پژوهشگر سوئیسی
چنین می نماید که فریدون مشیری همانند معدودی از شاعران به شکرانهٔ وسعت دانستههایش و اطمینان و حساسیت در جملهبندیهایش رسالت دارد. آن شکاف مصنوعی را که در گذشته نزدیک۷ به سبب کشمکشهای به اصطلاح نوپردازان و سنتگرایان ایجاد شده است، ببندد.
نادر نادرپور
« | مشیری همچون عکاسی خوشذوق از صحنههای گوناگون زندگی، فیلم برمیدارد ولی هرگز فیلم خود را مونتاز نمیکند. او به زبان سادهٔ مردم سخن میگوید و قدرت آن را دارد که مفاهیم بغرنج را در الفاظ آسان بگنجاند. نیازی به قلمبهگویی در خود احساس نمیکند و نمیکوشد با سخنان عجیب و غریب، تعبیرات دور از ذهن و الفاظ و اوزان کتروک، خوانندگان شعرش را دچار حیرت کند. لذا اوزان گزیدهٔ او اغلب با ذهن مردم مأنوس است و تنوعجوییهای او در قالب شعر، از حد کوتاه و بلند کردن مصراعها و نامرتّب ساختن قافیهها فراتر نمیرود. به قلمرو شعر ازاد پا نمینهد. این خصلت سادگی و بیپیرایگی نه تنها در شعر مشیری جلوه میفروشد بلکه در رفتار و گفتار خصوصی او نیز کاملاً هویداست. همه رفتار و سکنات او در حد مردم عادیست. | » |
نظرات فرد در مورد خودش و آثارش
تفسیر خود از آثارش
موضعگیریهای او درباره دیگران
همراهیهای سیاسی
مخالفتهای سیاسی
نامه شهریار
بخشی از نامهای که شهریار پیش از آشنایی حضوری و دوستی با مشیری نوشته است:
- شاعر بلندپایه و دوست نادیدهام آقای فریدون مشیری! چند سال پیش که اولین اثر چاپی شما را در یکی از جراید خواندم شما را بالقوّه شاعر یافتم. اخیراً هم که چندین اثر هنری از شما خواندهام، عقیدهام به شعر شما استوار گشته است. وقتی شعر خوبی میخوانم در نظرم کلمات به شکل مرغان زیبا و تیزبالی پر باز میکنند و معانی و مفاهیم را در آغوش میگیرند. از تماشای این تابلو که هر چه در آن پایه شعر بلندتر باشد روشنتر و وسیعتر میشود، حالتی که گوینده در حین سرودن داشته، در من هم که خواننده آن اثر هستم بیدار میشود. هر چه این حالت عمیق تر، پاکتر و زلالتر باشد مقام شعر در نظر من بالاتر میرود. این کیفیت را در اثار شما کاملاً درک میکنم و تقریباً هشتاد درصد توّقع بنده را که خیلی هم مشکلپسندم، قانع میکند. در آثار شما لفظ که محل تجلّی و در حکم وسایل مخابرات شعر است که در وهله اول باید از خواننده جلب نظر بکند، بسیار محکم و حسابیست. بنده حق دارم بیش از سایرین الفاظی که شما در اشعارتان به کار بردهاید بپسندم. زیرا به سبک و سلیقه بنده نزدیکتر و شبیهتر است.