ادبیات اقلیمی
حوزه ادبیات اقلیمی، به مجموعه آثار ادبی اطلاق میشود که نمایانگر فرهنگ و معتقدات مردمی، آداب و رسوم و ویژگیهای محیط طبیعی و بومی باشند. همانطور که در ترکیب واژگانی این عبارت، کلمه«اقلیم» اشاره به منطقه و ناحیهای خاص با آب و هوا و طبیعت بومی ویژهای دارد(مصاحب، ۱۳۸۱، جلد اول: ۱۸۴) پس میتوان ادبیات اقلیمی را از منظر جغرافیایی، مجموعه آثار ادبی نامید که مکانی خاص را توصیف میکنند.[۱]
اصطلاحات و تعاریف: ادبیات اقلیمی زیر ذرهبین
مارتین گری در تعریف ادبیات و رمان اقلیمی مینویسد: ادبیات اقلیمی، ادبیاتی است که تأکیدش بر جغرافیا، آداب و رسوم و گفتار محل خاصی است و درباره آن محل، بیشتر توضیح جدی میدهد تا اطلاعات پیش زمینهای صرف.[۲] همچنین میتوان این تعریف بهرام مقدادی را نیز به آن اضافه کرد: رمان(و ادبیات) محلی از بعد فضا اهمیت دارد و از آنِ مکان خاصی است اما این وابستگی مکانی، صرفاٌ متضمن انعکاس رنگ و رویی محلی نیست بلکه زمینه، گفتار و آداب محلی وسیلهای جهت نمایش بهتر رفتار و کردار شخصیتها، نحوه تفکر و مجموعه احساسات آنهاست.[۳] این چنین ادبیات اقلیمی، آثار ادبی را شامل میشود که با مردمشناسی همراه باشند. درواقع آثاری که به بازتاب نحوه زندگی مردمان ناحیهای خاص و ارتباط آنها با محیط بپردازد. چنانکه اصطلاح دیگری در زبان انگلیسی برای ادبیات اقلیمی به کار میرود، local color writing (نوشته محلی) است و در تعریف آن آمده: ادبیات(و نوشتاری) است که در صحنه و زمینه آن، غالباً آداب و رسوم و سنتها، لهجه و گفتار محلی، پوششها، فولکلور و حتی شیوههای تفکر و احساسات مردم یک منطقه نشان داده میشود به گونهای که این عناصر بومی، متمایز و مشخص کننده یک اقلیم خاص است.[۴]) در این میان، برخی از منتقدین تفاوتی میان ادبیات ناحیهای و ادبیات محلی قائل میشوند. از نظر آنان، رمان(و ادبیات) ناحیهای، رمانی(و ادبیاتی) است که به کیفیت و مختصات جغرافیایی بومی و ناحیهای وفادار بماند و بر محیط و قلمرو خاصی تمرکز یابد، در این نوع رمانها(و ادبیات) توجه بسیار به توصیفات و خصوصیات بومی و ناحیهی از جمله لباس پوشیدن و صحبت کردن و آداب و رسوم میشود و این خصوصیات به عنوان پایه و اساس داستان کارکرد دارد.[۵] رمان(و ادبیات) محلی مشابه رمان(و ادبیات) ناحیه است جز اینکه توصیفات و مختصات محلی و بومی در این رمانها(و ادبیات) صوری و ظاهری است و جنبه تزئینی و آرایشی دارد و پایه و اساس آن را تشکیل نمیدهد بلکه به عنوان سندیت و صحت داستان به کار گرفته میشود. [۶] در صورت کلی اما شباهتهای این تعاریف، بیشتر از تفاوتهای آنهاست. چنان که در تعریف کامل و مفصل میتوان ادبیات اقلیمی را چنین تعریف کرد: داستانی است که به سبب بازتاب گسترده عناصر اقلیمی و محیطی به دو شکل تزیینی و پویا در طی حوادث و ماجراها کاملاً رنگ بومی دارد و متعلق به منطقه ای خاص و متمایز از دیگر مناطق است. این عناصر بومی مشترک و تمایز بخش عبارتند از: فرهنگ مردم؛ شامل معتقدات و باورها و آداب و رسوم، مشاغل و حرفه ها، شكل معماری منطقه، خوراک ها، پوشش ها و زبان محلی (واژه های بومی، لهجه و ساختار بومی زبان، ترانه ها و سرودهای عامیانه)، شیوة معیشتی و اقتصادی و تولیدی، مکان ها و مناطقی بومی ، طبیعت بومی، صور خیال اقلیمی و جنبش ها و تحولات سیاسی و اجتماعی منطقه. از آنجایی این اقلیمگرایی در ادبیات معاصر ایران، بیشتر در آثار منثور و داستانی دیده میشود به همین دلیل ما تمرکز خود را بر ادبیات داستانی معاصر ایران میگذاریم.
- ↑ مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، ۱۸۴.
- ↑ گری، فرهنگ اصطلاحات ادبی، ۲۷۲.
- ↑ مقدادی، فرهنگ اصطلاحات نقد ادبی، ۲۶۷.
- ↑ آبرامز، فرهنگ اصطلاحات ادبی، ۲۷۲.
- ↑ میرصادقی و ذوالقدر، واژهنامه هنر داستاننویسی، ۱۴۷.
- ↑ میرصادقی، ادبیات داستانس، ۴۶۷.