فریدون تولَّلی
فریدون تولَلَّی |
---|
داستانک
داستانکهای انتشار
داستانک عشق
داستانک استاد
داستانک شاگرد
داستانک مردم
ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود
داستانکهای دشمنی
داستانکهای دوستی
داستانکهای قهر
داستانکهای آشتیها
داستانک نگرفتن جوایز
داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است
داستانکهای مذهب و ارتباط با خدا
داستانکهای عصبانیت، ترک مجلس، مهمانیها، برنامهها، استعفا و مشابه آن
داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامهها و مجلات و نمونههایی از آن
داستانکهای دارایی
داستانکهای زندگی شخصی
داستانک برخی خالهزنکیهای شیرین (اشکها و لبخندها)
داستانک شکایتهایی از دیگران کرده به محاکم و شکایتهایی که از او شده
داستانکهای مشهور ممیزی
داستانکهای مربوط به مصاحبهها، سخنرانیها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونههایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری
عکس سنگقبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن
داستانهای دیگر
زندگی و تراث
سالشمار زندگی
توللی از تولد تا مرگ
- ۱۲۹۸ ولادت فریدون توللی در شیراز.
- ۱۳۰۴ فوت مادر و به احتمال آغاز تحصیلات ابتدایی در دبستان نمازی.
- ۱۳۱۶ طی تحصیلات ابتدایی و ادامه تحصیلات متوسطه در دبیرستان سلطانی.
آشنایی با مهدی حمیدی شیرازی و تاثیرپذیری ادبی از او. - ۱۳۱۷ آغاز تحصیلات دانشگاهی در رشتهٔ باستانشناسی در دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران.
- ۱۳۱۸ عضویت انجمن سخنرانی دانشسرای عالی و آغاز کار ادبی با خواندن قطعات فکاهی در جلسات انجمن.
مرگ آقاجلال شیرازی و خودکشی فرزند دیگر وی، برادر آقا فریدون توللی. - ۱۳۱۹ سرایش قطعهٔ «پشیمانی» در وزن و آهنگ «افسانه» با الهام از یکی از اشعار W.B.Yeats
- ۱۳۲۰ اخذ لیسانس و بازگشت به شیراز و استخدام در ادارهٔ فرهنگ فارس در بخش باستانشناسی.
در شهریورماه، مقارن با تغییر دولت و نشر روزنامهٔ «فروردین»، شاعر به چاپ قطعاتی با نام «التفاصیل» همت آورد.در آذرماه سال مزبور روزنامهٔ «فروردین» توقیف شد. - ۱۳۲۲ همکاری با روزنامهٔ «اقیانوس».
چاپ قطعات «التفاصیل» با نام صاحب التفاصیل در ستون فرائدالادب ادامه یافت.
چاپ قطعات «التفاصیل» در روزنامهٔ «خورشید ایران» در تهران جریان وسیعتری را در عامهٔ مردم برانگیخت.
نشر روزنامهٔ «سروش» به جای روزنامهٔ «فروردین» و همکاری توللی در زمینهٔ نشر قطعات و ترجمهٔ بخشی از «سفزنامهٔ کنت دوسرسی، سفیر فرانسه» در روزنامهٔ مذکور ادامه یافت. در همین ایام شاعر قطعهٔ «خطاب به ملت ایران» را سرود.
در بهمن ماه همین سال «جمعیت آزادگان فارس» نضج یافت و ضمن فعالیت مستمر و هماهنگ «جمعیت آزادگان فارس» در مبارزات انتخاباتی دورهٔ پانزدهم مجلس شورای ملی ایران سعی در تبلیغ و انتخاب بهاءالدین حسامزاده پازارگاد شیراز نمود. شکست پازارگاد شاعر را به طور فراگیر به سیاست آورد و همو به شیوهٔ انتخابات و وکلای منتخب به افشاگری مکتوب پرداخت.
ازدواج با مهیندخت فربود. - ۱۳۲۳ به بستک لار تبعید شد سپس به تهران گریخت و بعد به شیراز بازگشت.
در آذرماه همین سال شاخهٔ شیراز حزب توده تشکیل شد. و برخی از بنیانگذاران «جمعیت آزادگان فارس» به هسته مرکزی این حزب پیوستند.
چاپ رسالهٔ «عنعنیه یا مشت و مال سید» در اعتراض به شیوه سیاسی «سیدضیاءالدین طباطبایی»
ولادت «نیما» نخستین فرزندش و آشنایی با «ف» و سرودن چند شعر از سر حسن او - ۱۳۲۴ وسعت گرفتن فعالیت حزب توده در ایران و ادامهٔ همکاری شاعر با این حزب در زادگاهش
سرایش قطعات «مریم» و «فردای انقلاب» و چاپ کتاب «التفاصیل».
برخورد شخصی شدید شاعر با ناصرخان قشقایی. - ۱۳۲۵ احیای فعالیتهای «احمد قوام» به منظور تخلیه آذربایجان از قوای ارتش شوروی و تشکیل حزب دموکرات به رهبری همو. در همین باب مبارزهٔ قلمی توللی با قوام، با چاپ قطعهٔ «ذیمقراط» و «اشرافی» شدت یافت.
ولادت فرزند دیگر توللی و انتقال به ادارهٔ کل باستانشناسی تهران و مأموریت نظارت بر کاوشهای فارس تحت ریاست پروفسور «گریشمن»
سرایش قطعهٔ «باستانشناس» با توجه به اندیشه شعر نیما یوشیج. - ۱۳۲۶ اختلاف در کادر رهبری حزب تودهٔ ایران و انشعاب فریدون توللی و جلال آلاحمد و رسول پرویزی و خلیل ملکی از این حزب.
سرایش قطعهٔ «گلبانگ بند» پس از کنارهجویی. - ۱۳۲۷ آغاز انتشار جریدهٔ «شرق میانه» به امتیاز مهدی پرهام و همکاری توللی در هیأت تحریریهٔ روزنامهٔ مذکور.
در پاییز با تعطیل «شرق میانه» انشعابیون مجلهٔ ماهانهٔ «اندیشه نو» را به طبع آوردند که توللی از اعضاء تحریریهٔ آن بود. - ۱۳۲۸ انتقال اداری توللی از تهران به شیراز در ادارهٔ کل فرهنگ فارس.
- ۱۳۲۹ همکاری با روزنامهٔ «صدای شیراز». سویهٔ اصلی قلم شاعر در جهت قطع منافع انگلستان و ملی شدن صنعت نفت ایران بود.
چاپ مجموعهٔ رها در آذرماه. - ۱۳۳۰ ادامهٔ همکاری با روزنامهٔ «صدای شیراز» و حمایت از آرمان های ملی مردم ایران.
طبع مقالهٔ «مقایسهٔ پاسارگاد و شوش» در کتاب «پاسارگاد یا قدیمترین پایتخت شاهنشاهی ایران» به اهتمام علی سامی.
ولادت واپسین فرزند شاعر. - ۱۳۳۱ چاپ کتاب «کاروان در شیوهٔ التفاصیل» در فروردینماه و چاپ مجدد «التفاصیل» در خرداد با حذف مقدمهٔ جعفر پیشهوری و نظرات روزنامهٔ رهبر.
چاپ اوراقی از سوی ا.ع از اعضای حزب برادران برعلیه توللی در شیراز.
در دی ماه «کانون دانش پارس» با عضویت توللی بنیاد مییابد. - ۱۳۳۲ کودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲ تأثیر ژرفی بر اندیشهٔ روانی و زندگی داخلی او می نهد.
غارت خانهٔ شاعر در پناهندگی به ایل قشقایی از باب مصنویت جانی و انتقال اداری به تهران از نخستین نتایج پدیدهٔ سیاسی مذکور است.
تغییر ابعاد فکری در شعر توللی با سرایش قطعهٔ «ملعون» شکفته میشود. - ۱۳۳۳ تجدید چاپ مجموعهٔ «رها»
- ۱۳۳۵ ادامهٔ اندیشهٔ یأس از اوضاع نابهنگام سیاسی و اجتماعی در فکر شاعر و تأثیر تفکر مذکور بر آثار ادبی او.
- ۱۳۳۸ انتقال مجدد به شیراز.
- ۱۳۳۹ سرایش قطعهٔ معروف «دلقکان» و جهتگیری اجتماعی مجدد شاعر.
- ۱۳۴۰ مبارزهٔ قلمی توللی با عوامل فراماسونری در شیراز.
- ۱۳۴۱ چاپ مجموعهٔ شعر «نافه» به همراه مقدمهای موسوم به «مقدمهای از شناخت شعر» در تهران.
- ۱۳۴۴ در بهار کسالت جسمی شاعر و سپس رنجش از ادارهٔ باستانشناسی.
ضمن انتقال از ادارهٔ کل فرهنگ فارس به سمت مشاور دانشگاه شیراز، مجموعهای بسیط از غزلیات و قصاید خود را میسراید؛ طربناک (مهر۱۳۴۴)،قو، شهر شب (آبان ۱۳۴۴)، مرگ پیوند (آذرماه۱۳۴۴). - ۱۳۴۵ چاپ مجوعهٔ «پویه» در شیراز. این کتاب به همسرش تقدیم شده است.
- ۱۳۴۷ خطابهٔ شعر زمانناپذیر در دانشگاه شیراز.
- ۱۳۴۸ چاپ «التفاصیل» حاوی ۷۵ قطعه و توضیحاتی از مصنف در مورد هر قطعه.
- ۱۳۵۳ چاپ مجموعهٔ «شگرف» در تهران.
- ۱۳۵۴ شاعر آثاری از خود در یغما و راهنمای کتاب چاپ کرد.
در نیمهٔ دوم سال با سکتهٔ خفیف و ناتوانی سمت چپ بدن برای مدتی مواجه شد. - ۱۳۵۵ سکتهٔ مجدد.
- ۱۳۵۹ چاپ شعر «محکمه» در مجلهٔ آینده.
- ۱۳۶۱/۱۳۶۳ بستری کامل در اقامتگاهش در شیراز.
- ۱۳۶۴ وفات فریدون توللی در نهم خرداد و تدفین در شمال غربی باغ حافظیه شیراز.
کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری
شخصیت و اندیشه
زمینهٔ فعالیت
شاعرِ باستانشناس یا باستانشناسِ شاعر!
توللی به محض اتمام تحصیلاتش دررشتهٔ باستان شناسی در وزارت فرهنگ (سازمان میراث فرهنگی امروز) استخدام شد. مدتی در «شوش» با همکاری پروفسور «گیریشمن» به مطالعات و تحقیقات باستانشناسسی مشغول بود. سپس به فارس آمد و با ارائهٔ شیوههای ابداعی، و نوآوریهایی در زمینهٔ مسائل باستانشناسی، به کاوشها و حفاریهای این رشته، روشی علمی بخشید. در «نقش رستم»، «تخت جمشید»، «تپههای شهرستان فسا» و «پاسارگاد» به کار پرداخت، و یکی دیگر از ابعاد وجودی خویش را که همانا روشن ساختن تمدن ایران در دورهٔ «هخامنشیان» بود به منصهٔ ظهور و بروز رساند. علاوه بر این بسیاری از بناهای تاریخی شیراز را مرمّت کرد. کار بزرگ دیگری که توللی در این بُعد از زندگی خود انجام داد، رسوا کردن سوداگران آثار تمدن و فرهنگ ایران زمین بود. او طی مقالهای با عنوان «شبیخونی که به گنجینههای باستانی زدهاند» نشان داد که چگونه میراثهای فرهنگی و هنری نیاکان ما، توسط مزدوران داخلی استعمار، و جاسوسان خارجی، در پوشش نام «شرقشناس» به موزههای اروپا انتقال یافته است.[۱]او تا سال ۱۳۴۴ در فارس به امور باستانشناسی اشتغال داشت.[۲]
در جستوجوی مشعل تاریک مردگان
او همانگونه که به هنر شاعری خود دلبستگی داشت شیفتهٔ کاوشهای علمی و فعالیتهای باستانشناسی نیز بود و با دقت و جدیت در این زمینه فعالیت میکرد. یافتن هر پارهسنگ یا شکستهسفال و تندیس و سنگنبشته را کشف بخشی از گذشتههای فراموش شدهٔ در کام زمین مدفون شده و توشهای برای آیندهٔ این مرز و بوم میدانست. برای او کار حفاری و امور مربوط به شناخت ادوار پیشین، همان شور و احساس آفرینش هنری را داشت.[۳] شاید بتوان گفت علت تکرر پرداختن به مرگ و مضمون آن در اشعار توللی تاحدی نتیجهٔ غیرمستقیم سالها سروکار داشتنِ شاعر با آثار فرسودهٔ دیرینهسالِ بازمانده از مردگان است . همین دلبستگی و پیشینه است که باعث میشود علاوه بر شعر باستانشناس-که بخصوص در باب مرگ است- برخی دیگر از آثار توللی نظیر «اندوه شامگاه»، «دخمهٔ راز»، «کوی مردگان» و «درّهٔ مرگ» رنگی از این زمینهٔ ذهنی را به خود بگیرند.[۴]
مرگِ ساکتِ گورکنِ قلعهٔ ویران
در واژگان غنی و زبان شعری توانا و آفرینندهٔ توللی کلماتی مثل «سکوت، مرگ، بوم، مرده، تابوت، گور، گورکن، غار، دخمه، معبد، کتیبه، سرداب، بیغوله، مغاک، قلعهٔ ویران» بارها دیده میشود که این خصیصه بیگمان حکایت از کاوشِ شاعر در فضای آثار باستانی دارد.[۵]
سعدیست که گویا شده در شعر فریدون
توللی تنها از مرگ سخن نمیگوید؛ اشعار غنایی او چنان گرم و شورانگیز است که گویا فریدون هرگز جز به برخورداری از جمال و عشق و کام و مستی به چیز دیگری نیندیشیده است. در اینگونه اشعار شاعریست گرفتار عشق زمینی و سطحی، که از جاذبههای وسوسهخیز عشق با مضمونها و تعبیرات نو شعر میآفریند و تخیلی چنان خوشپرواز و زبانی چنان پرتوان و خلاق دارد که گاه باید پذیرفت «سعدیست که گویا شده در شعر فریدون». اندیشیدن به مرگ و فناپذیری و شیفتگی بیکران و عریان و پایانناپذیر به زیبایی ظاهری، دو جلوه متفاوت از سخن فریدون است. پرویز خائفی، از دوستان توللی در اینباره میگوید: «شاید بتوان گفت در منطق فکری و جوهر ذهنی او و اصولا در کیفیت برداشتهای او از حیات، مرگ را به صورت جزئی لاینفک از کلیت آفرینش دوست میدارد و برآنست که همانگونه که هستی را برای آفرینش زیباییهای هنر پذیرفته و لمس کرده است نیستی را در بطن هستی حس کند و درک نماید و از این جهت توصیف مرگ را توجیهی عقلانی از حتمیتی قابلقبول میداند و واقعیت نیستی را چون ضرورت هستی قابل ستایش میانگارد و آن را گریزگاهی برای پرسشهای فلسفی خود و سرانجام حیرت حافظانه میخواهد و میجوید».[۶]
دیگر مضامین شعر توللی
اوصاف او از مظاهر طبیعت، انتقادات اجتماعی و سیاسی، دلسوزی بر طبقات محروم جامعه، تحلیل احوال درونی، آزردگی از نامردیها-که از آن به زخم نهان تعبیر میکردـ و اندیشه در هستی و نیستی، دیگر موضوعاتی است که توللی در آثار منظوم و منثورش به آن ها پرداخته است.غلامحسین یوسفی، چشمهٔ روشن.