میر نامیرا
میر نامیرا | |
---|---|
نویسنده | میکائیل عظیمی |
ناشر | نهادگرا |
نوع رسانه | کتاب |
کتاب میر نامیرا اثر پژوهشی موسسه مطالعات دین و اقتصاد، درباره زندگی نامه استاد و فقید مرحوم میر مصطفی عالی نسب است.[۱]
این کتاب در قالب یک اثر پژوهشی به سفارش موسسه مطالعات دین و اقتصاد توسط دکتر میکائیل عظیمی تهیه و توسط نشر نهادگرا به زیور طبع آراسته گردیده بود.و در فاصله کمتر از یک سال به چاپ دوم رسید کتاب میرنامیرا که به زندگی و کارنامه میرمصطفی عالی نسب اختصاص دارد نشان می دهد که جایگاه ویژه ایشان بعنوان مغز متفکر اداره اقتصاد ملی دردهه اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی نقش تعیین کننده ای در حفظ استقلال ملی، پایبندی به آرمان های انقلاب اسلامی و ارتقاء کیفیت زندگی اکثر قاطع جمعیت کشور داشته است. میرمصطفی عالی نسب که در کل آن دوره ده ساله مسئولیت مشاوره نخست وزیران را پس از انقلاب یعنی زنده یاد مهندس مهدی بازرگان، شهید محمدعلی رجایی، آیت اله فقید محمد رضا مهدوی کنی، آیت اله شهید دکتر محمد جواد باهنر و مهندس میر حسین موسوی را بر عهده داشته و در همه این ادوار بعنوان مشاور شورای اقتصاد و نماینده نخست وزیر در شورای پول و اعتبار حضور تاثیر گذار داشته است. ونقش منحصر به فردی در دفاع از تولید ملی و پایبندی به آرمان عدالت اجتماعی در کارنامه این فقید ارزشمند به ثبت رسیده است.[۲]
ایشان در دوران ملی شدن صنعت نفت نیز عضو هیأت مشاوران اقتصادی زندهیاد دکتر محمد مصدق بودهاند و بعنوان عضو شورای عالی صنایع کشور و شورایعالی کشاورزی کشور ازبنیه تولید ملی و رفاه عامه مردم دیدهبانی جانانه و جانفشانی کردند و ثمره مجاهدهای او به صورت کارنامهای منحصر به فرد و رکوردهایی عملکرد اقتصادی تکرار نشده تا امروز باقیمانده و مایه مباهات مردم ایران است.[۱]
برای کسانی که کتاب را نخواندهاند
میرمصطفی عالینسب که بود؟
دکتر علی رضاقلی؛ میر مصطفی عالی نسب که بود؟
عالی نسب شخصیت منحصربه فردی است او در حوزه خودش استثنایی است، یعنی نمی توانیم بگوییم شخص دیگری مانند او در این زمینه وجود دارد، او پایه گذار صنعت در ایران است. او وقتی صنعت را در کشور شروع کرد هیچ امکاناتی نداشت از طرف دیگر هم تجربه کافی در این موضوع در دست نداشت؛ متأسفانه ایشان اهل سکوت بودند و تجربیات خودشان را با خود بردند. اوایل دوره رضاشاه بود که دکتر عالی نسب صنعت ایران را شروع کرد. برای بررسی صنعت باید این موضوع را در زمان اقتصاد سیاسی خودش مورد بررسی قرار دهیم. تا در این زمان کارهای آقای عالی نسب نمود پیدا کند. عالی نسب چون تجارت و دلالی را وابسته کردن ایران به خارج می دانست، تجارت را کنار گذاشت و کار تولید را شروع کرد. برای من همیشه این سوال وجود دارد که چرا ایرانیان به دنبال دلالی بودند و به دنبال تولید نمی رفتند؛ اما آمریکایی ها، آلمانی ها و… به دنبال تولید می روند اما مردم ایران از سال های گذشته به دنبال دلالی بودند. آقای عالی نسب ویژگی های خاصی داشت که این ویژگی ها در هر فردی جمع نمی شود. او شخص وطن دوستی بود و برای ایران به هر نحوی سرمایه گذاری می کرد. دغدغه عدالت و فقرزدایی داشت. او اخلاقی بود و اخلاقی عمل می کرد، البته اخلاقی عمل کردن با درس اخلاق دادن بسیار متفاوت است. برخی خیلی زیبا در مورد اخلاق حرف می زنند اما در عمل شبیه شمر لعین برخورد می کنند. وقتی بیمه وجود نداشت، او کارگران خود را بیمه می کرد یا مسکن برای کارگران خودش فراهم می کرد، البته این موارد قبلا هم گفته شده و دوست ندارم بیش از این توضیح دهم. از ویژگی های دیگر او روابط عمومی بسیار قوی بود. آقای عالی نسب با افراد مختلفی مانند آیت الله بروجردی، علامه جعفری، آیت الله شریعتمداری، مهندس بازرگان، شهید بهشتی و … در ارتباط بود. او هزینه نشریه مکتب اسلام را هم پرداخت کرد. از طرف دیگر هم با دانشجویان ارتباط خوبی برقرار می کرد. او برای دانشجویان کلاس می گذاشت و علامه جعفری را دعوت می کرد و به آنها درس می داد و جزوه ها را تهیه و کپی می کرد و در اختیار دانشجویان قرار می داد. خود او هم اهل علم آکادمیک هم بود. آقای عالی نسب چهره دینی هم داشت و یک توانمندی معنوی خاصی در او وجود داشت که من در این مورد صحبت نمی کنم. ایشان به شدت خیر هم بودند، در مناطق محروم به مدرسه سازی می پرداختند. البته این مواردی که ذکر شد از ویژگی های برجسته مرحوم عالی نسب است.
این کتاب مخاطب را با اقتصاد چنددهه ایران آشنا می کند و مطالب زیاد و ویژگی های مثبت زیادی هم دارد اما باید به نکته هایی توجه کنند و آن را در چاپ بعدی مورد بازنگری قرار دهند. از طرف دیگر باید به این مطلب بپردازد که ساختار اقتصادی ایران چه ویژگی هایی دارد و چرا همیشه تولید در ایران شکست خورده و دلالی گسترش پیدا می کند و موفق می شود به نظر من این موضوع حتما باید در بین سطور مختلف توضیح داده شود.[۳]
محمدرضا بهشتی: عالی نسب همزمان نگاه خرد و کلان را نسبت به مسایل داشت
جا دارد برای فهم شرایط این ایام و کاری که آقای عالی نسب انجام می دهد و فکری که ایشان دنبال می کند این پس زمینه بتواند به نحوی خودش را نشان دهد تا فکر و اندیشه عالی نسب در آنجا ارزش خود را پیدا کند. مرحوم عالی نسب گفتند برای اولین بار ذوب فلز را در نانوایی سنگکی انجام دادیم. باید دید چه حال و هوایی دارد بعد از اینکه سماورها ساخته می شود، دوتا سماور روشن در طول روز جلوی درب نخست وزیری در زمان دکتر مصدق می سوزد و به نشانه یک کار ملی است.
داستانی در دادگاه لاهه هم اتفاق می افتد که می توان مورد توجه قرار داد. ایران از کارخانه علاء الدین شکایت کرد و این شرکت هم وابسته به انگلیسی ها بود، حتی آنها می خواستند مبلغی پرداخت کنند تا ایران از شکایت خودش صرف نظر کند. اما مرحوم عالی نسب از شکایت خودش کوتاه نیامد. مرحوم عالی نسب از امکانات مالی خوبی برخوردار بودند اما ایشان به اندازه ای به تولید ملی اهمیت می دادند که تا آخر عمر لباس های ایرانی به تن می کردند گرچه دنیا دیده هم بودند. طی ۲۵ سال جلسات اقتصادی که هر هفته برگزار می شد البته رشته من متفاوت بود و به غیر از زمانی که برای تحصیل در مقطع دکتری به خارج از ایران رفتم به طور دائم در جلسات حضور داشتم؛ اما اگر جلسات تا این اندازه برای من استفاده نداشت، بعید بود ۲۵ سال به شکل مداوم بنده در این جلسات حضور پیدا کنم. او فقط مرد میدان عمل نبود با اینکه ایشان از ۱۷ سالگی کار خود را از کف بازار شروع کرده بود و بعد هم به صنعت روی آورد. چیزی که برای من بسیار جالب است دید و فهم کلان او نسبت به مسایل بود و این یک دید نادر است. یک فهم کلی کلان که در عین کلیت می توانست انضمامی شود، رشته من فلسفه است و ربط مستقیمی با اقتصاد ندارد اما این رفت و شد جالب بین یک درک کلی با اینکه ذهن بتواند ریزه کاری های جزیی امور انضمامی را درک کند و میان این موارد یک نسبت زنده برقرار کند؛ این موضوع برای من بسیار جالب است.
عالی نسب در عرصه اقتصاد بسیار دینی هم عمل می کردند. مرحوم آیت الله بروجردی تقلید در مسایل اقتصادی را برای ایشان حرام اعلام کرده بود و او نیازی به اجتهاد در زمینه اقتصاد از مراجع نداشت. از سویی دیگر هم او سعی کرده بود خود را با مباحث اقتصادی و نظریه های جدید اقتصادی قدم به قدم آشنا کند. او حساسیت ویژه ای نسبت به ربا داشت و در جلسات دیدار ایشان در اواخر عمرشان که دید نداشتند می گفت: به آقایان بگویید ربا حرام است. می گفتند که من نه فقط از طریق دستورات دینی به حرام بودن ربا رسیدم بلکه از دنیای اقتصاد و مطالعه اقتصاد به این نتیجه رسیدم که ربا حرام است.
برخی در آن زمان اذعان می کردند که ایشان کارهای مهمی کرده و با اقتصاد ایران آشنایی دارد اما می گفتند نظرات ایشان قدیمی است. چطور فردی می تواند به رغم اینکه فهمی از اقتصاد دارد و در سطح کلان قدم به قدم پا گذاشته و مسایلی که در گذشته وجود داشته را هم به خوبی درک می کرد و حتی نسبت به امور خرد و جزیی این تغییرات را دنبال می کرد. از سال ۱۹۹۰ به بعد دستور داد هر جا ماشین آلات و دستگاه در کشورهای مختلف هست حکم آهن دارند و نیازی به استفاده از آنها نیست. وقتی او نسبت به دستگاه هایی که خودش برایشان زحمت کشیده بود وقتی چنین دریافتی را نسبت به مسایل دارد یعنی ذهن او می تواند خودش با تغییرات تطبیق دهد.
زمانی من به دیدن ایشان رفته بودم و کتابی روی میزشان با عنوان «۴۰ اشتباه در حوزه مدیریت» بود و من به شوخی به ایشان عرض کردم که چرا شما بعد از ۷۰ سال مدیریت این کتاب را می خوانید؟ ایشان گفت: نه من این کتاب را می خوانم و استفاده می کنم. ذهن ایشان در این سن با این سوابق اجرایی و نظری، آمادگی داشت تا اشتباهات خود را تصحیح کند.
من احساس می کنم این فکر زنده است و از روبه رو شدن با موضوعات جدید ابا ندارد و سعی در مسخ کردن و نادیده گرفتن تحولات و جزییات جدید ندارد. من عالی نسب را به شکلی دیدم که توان دیدن مسایل و تغییرات را داشت و البته در مسایل خرد و جزیی هم غرق نمی شد. ما با یک مشکلی که بسیار مبتلا شدیم این است که کسانی که نگاه خرد داشتند در مسند تصمیم گیری کلان نشستند.
ایشان نگاه خرد و کلان را هم زمان با هم مورد توجه قرار می داد و بسیار سخت است که بتوانیم همزمان باهم بتوانیم با چنین شیوه ای به مسایل نگاه کنیم. من این تجربه را زمانی پیدا کردم که در جبهه جنگ رفتم وقتی یک سربازی در سنگر نشسته و فرمانده ای به او دستور می دهد. سرباز ممکن است نگاه خرد به مسأله دفاع داشته باشد و فرمانده با نگاه کلان به او دستور می دهد؛ بنابراین ما نباید از هر اتفاقی ذوق زده یا ناراحت شویم چون باید مسایل را به خوبی ارزیابی کنیم.[۳]
میکائیل عظیمی: عالی نسب از گفتن نمی دانم هراسی نداشت
اگر ما حداقل از عملکرد اقتصادی ایران در دوران جنگ حمایت می کنیم به این معنی نست که آن دوران ایدهآل ما است، بلکه تلاش ما این است که بتوانیم به فهم دوران جنگ و شرایط آن سال ها و جهت گیری های اصلی که به ما کمک کرد تا از بسیاری از بحران ها در امان بمانیم نزدیک شویم.
در سال ۱۳۸۴ بود که من از دکتر مومنی پرسیدم که به نظر شما اگر عالی نسب اکنون در عرصه اقتصاد ایران حضور داشت، باز هم سیاست کوپن را اجرایی می کرد؛ دکتر مومنی مکث معنی داری کردند و گفتند نمی توانم به این سوال قاطعانه پاسخ بدهم اما قاطعانه میدانم که عالینسب معتقد بود نباید هیچ تحول اقتصادی منجر به آن شود که سطحی از معیشت مردم به مخاطره بیفتد، اما شکل اجرای این سیاست متفاوت است و میتواند در مقاطع مختلف، به گونههای مختلفی اعمال شود.
در دوران جنگ آماری منتشر شده مبنی بر اینکه ضریب جینی در کشور تغییر کرده و افزایش داشته، مهندس موسوی از این موضوع بسیار برافروخته شد و گفت اگر این موضوع واقعیت داشته باشد من شایسته استعفا دادن هستم و لایق ماندن در این سمت نیستم.
اهمیت عالینسب و دغدغه او در ارتقای معیشت طبقات فرودست جامعه نه صرفا از جهت اخلاقی بلکه به خاطر نقش مهمی بود که در ارتقای اقتصاد طبقات فرو دست در توسعه کشور ایفا میکند. من در این سالها از مرحوم عالی نسب مسایل بسیاری یاد گرفتم گرچه ایشان را تا به حال ندیدم.
من فکر می کنم عالی نسب مردی هنرمند بود. هنر سیاست گذاری را می دانست و توانسته بود بین وضعیت موجود و بایسته های نظری ارتباط برقرار کند. عالینسب به شدت به نظر کارشناسی شده توجه می کرد.
ایشان کوچکترین قرصی را بدون تجویز مصرف نمی کردند. اگر در موضوعی سوالی از ایشان پرسیده میشد که درباره آن اطلاعات کافی نداشتند، با صراحت میگفتند اطلاعی ندارم و ابایی از گفتن نمیدانم نداشتند.[۳]
فرشاد مومنی: عالینسب بارها دولت و ملت ایران را از پرتگاههای خطرناک نجات داد
بر اساس این درک که اکنون شرایط کشور خطیر و پیچیده است، جامعه ما به شدت نیازمند شناخت الگوهایی است که در شرایط خطیر تاریخی از همه چیز خود مایه گذاشتند تا ایران باقی بماند. باید بتوانیم در شرایطی که متاسفانه ساختار نهادی ما به شکل غیرمتعارفی در انگیزه کشی متبحر شده، معرفی واقعیت های روحی و رفتار خردمندانه بسیاری از مسوولان دوران دفاع مقدس میتواند انگیزه های مسوولیت شناسانه را در سطح جامعه تا استانداردهایی بالا ببرد.
برداشت من این است که مصطفی عالی نسب یکی از این چهره هاست که شناخت او، ویژگیهای شخصیتی و همچنین نقشی که در کنترل بحران های موجود در دوران دفاع مقدس ایفا کرد در شرایط کنونی کشور میتواند ثمر بخش باشد.
یکی از تمجیدهایی که از مرحوم عالی نسب شده بود و ایشان بارها این خاطره را نقل کرد تعریف مهندس موسوی از ایشان بود که در سفر مهندس موسوی به ترکیه با اصرار ایشان مرحوم عالینسب هم با هیات نخست وزیری همراه شدند، زمانی که مهندس، مرحوم عالی نسب را به رییس جمهور وقت ترکیه معرفی کردند در تعریف عالینسب گفته بودند «عالینسب بارها وبارها دولت و ملت ایران را از پرتگاههای بسیار خطرناک نجات دادند.» این تعریفی بود که به دل عالینسب نشسته بود و آن را بارها نقل میکردند.
واقعیت این است که اگر تجربه بعد از جنگ و اداره اقتصاد کشور در آن دوران نبود، نمی توانستیم قدر هوشمندی های استثنایی استاد فقید مرحوم عالی نسب را بدانیم. اکنون متوجه می شویم که ایشان چطور یک تنه نقش یک سیستم دیده بانی را برای توسعه ملی کشور ایفا میکردند. موضوعی که اکنون به شدت به آن نیاز مندیم.
در شرایط کنونی اقتصاد کشور به اعتبار انواع بحران های کوچک و بزرگی که نظام تصمیم گیری کشور با آن روبهروست، یک خلاء نهادی بزرگ وجود دارد و آن وجود یک نظام دیده بانی ملی با آن سطح از شرافت های ملی، دینی و اخلاقی و با آن سطح از استقلال است که این نقش را عالینسب ایفا میکرد و به اعتبار آن نیز میتوانست کوبنده ترین عبارتها را به بالاترین مقامات سیاسی کشور بگوید.
میدانیم که در ساحت علم، حرف آخر با ما نیست. تذکرات هوشمندانه را میپذیریم و البته بیان میکنیم که باید در این زمینه کاری انجام می شد که بعد بتوان آن را نقد کرد و متوجه ایرادهای آن شد. از سوی دیگر هم لازم است بگویم نمی توانستیم در این کتاب ده ها هدف را با هم دنبال کنیم و باید روی چند هدف خاص متمرکز می شدیم و به طور طبیعی در چنین وضعیتی برخی مسایل هم از حیطه توجه کتاب خارج شده است.[۳]