سیدمیثم موسویان
سیدمیثم موسویان |
---|
در سال ۱۳۶۲ در همدان به دنیا آمد. او کارشناسی ارشد خود را در رشتهی روانشناسی به اتمام رسانده و به عنوان روانشناس در درمانگاه شکری موحد همدان مشغول به فعالیت است. موسویان همچنین از جمله نویسندگان پرکار سالهای اخیر این شهر محسوب میشود. بیشتر آثار او در ژانر انقلاب و دفاع مقدس منتشر میشوند اما گاه در سایر ژانرها نیز دست به قلم میشود.[۱] در این دیار آموخت که بنویسد و آثارش هم اغلب در همدان شکل گرفته و در این شهر روایت میشود. تاکنون ۱۸ سال است که در حوزه داستان و رمان فعالیت میکند و حدود ۱۵ اثر از او به چاپ رسیده است.[۲] [۳]
آیینهای از سیدمیثم موسویان
تغییر مسیر زندگی
آشنایی با کتاب «سفینة الصادقین» اثر آیت الله سیدحسین یعقوبی قائنی، مسیر زندگی مرا تغییر داد. با این اثر از طریق استاد محمدرضا فریدونی آشنا شدم و خواندن این کتاب مسیر زندگی من را تغییر داد. این کتاب مهم ترین اثر مذهبی است که من خواندم و علاقمند شدم که با توجه به فرمایشات مقام معظم رهبری مبنی بر اهمیت داستان و رمان در این حیطه ورود پیدا کنم.[۲]
آثارم را تقدیم کردم به...
تمامی آثار خود را تقدیم روح ملکوتی عارف بزرگ حضرت آیت الله یعقوبی کردم، دغدغه من این است که مفاهیم عرفانی که در کتاب «سفینة الصادقین» آموختم را در داستانها و رمانهای خود بگنجانم.[۲]
جایزه گرفتن اثر به معنی بهتربودنش نیست
اگر اثری جایزه دریافت میکند به معنای بهتر بودن از کارهای دیگر نیست. گاهی خداوند برای یک کتاب سرنوشتی در نظر گرفته و خواسته و اراده او بر دیده شدن این اثر است.[۲]
بزرگداشتها
ویژهبرنامهٔ «از تبار قلم» با تجلیل از سیدمیثم موسویان به میزبانی اداره کل کتابخانههای عمومی استان همدان و با حضور مهدی توکلیان، مدیرکل روابط عمومی و امور بین الملل نهاد کتابخانههای عمومی کشور؛ حامد محقق، عضو محفل ادبی نهاد کتابخانههای عمومی کشور؛ عاطفه زارعی، مدیرکل کتابخانههای عمومی استان همدان در بستر فضای مجازی برگزار شد.[۲]
جوایز و افتخارات
سید میثم موسویان، از سوی حوزه هنری استان همدان هنرمند برتر سال ۹۷ همدان معرفی شد.[۴]
مجموعه داستان «تفنگم را زمین مگذار» نامزد جایزه جلال آل احمد در بخش مجموعه داستان کوتاه سال ۱۳۹۷
رمان با عنوان «میوههای رسیده» برنده جایزه رمان سال جشنواره انقلاب جمهوری اسلامی؛[۲]
نظر نویسنده دربارهٔ آثارش
«بینام پدر»
یک اثر منفیخوان است، در این داستان رستم و سهراب امروزی و داستانی از عشق و دلدادگی مجنونی به یک لیلی است.[۲]
سیدمیثم موسویان از نگاه دیگران
عاطفه زارعی، مدیرکل کتابخانههای عمومی استان همدان
ما امروز مفتخریم که از یک چهره ادبی که آثارش در آسمان بی انتهای فرهنگ و ادب ایران زمین میدرخشد و برخاسته از سرزمین همدان، که همواره گهواره تمدن، اندیشه و فرهنگ بوده، تقدیر کنیم. سید میثم موسویان از نویسندگان ارزشی، متعهد و با ذوق و قریحه است که آتش درونی خود را به کتاب سپرد تا همه انسانها را در داشتههای عظیم خود شریک کند.[۲]
حامد محقق، موسویان نویسندهای متعهد است
موسویان اهتمام ویژهای به همدان دارد به طوری که اتفاقات داستانهای او در این جغرافیا رخ میدهد و نویسنده هراسی برای نشان دادن علاقه به دیار خود ندارد. نخستین اثر موسویان با نام میوههای رسیده به چاپ رسید و مورد توجه قرار گرفت. او روند مثبت و رشد را در آثارش ادامه داد. این نویسنده مانند اکثر نویسندگان همدانی دستی هم در ادبیات کودک و نوجوان دارد که باعث خوشحالی و مباهات است.[۲]
آثار و کتابشناسی
- «معمای بوبی خرگوشه»
- رمان «چهار پر»
- رمان «بی نام پدر»
- مجموعه داستان «تفنگم را زمین مگذار» نامزد جایزه جلال آل احمد در بخش مجموعه داستان کوتاه سال ۱۳۹۷
- رمان با عنوان «میوههای رسیده» برنده جایزه رمان سال جشنواره انقلاب جمهوری اسلامی
- مجموعه داستان «شهید خودم» مجموعه داستانها انقلاب اسلامی در حیطه نوجوان
- رمان «سفیدی پر کلاغ» نامزد جایزه انقلاب سال ۱۳۹۰
- رمان نوجوان «اذان بی موقع»
- رمان «ما هم هستیم» (جنگ ۳۳ روزه لبنان)
- مجموعه داستان «بخارهای رنگی»
- رمان نوجوان «ارتش کلاه پوستی ها»
- «بنام خدا من محمد بروجردی هستم، مصاحبه نمیکنم»
- «پرده داران راز دوست»
- «بچهها دیرتون نشه»
- مجموعه داستان کوتاه با عنوان «آخرین مرد ایستاده» [۲]
نگاهی به آثار سیدمیثم موسویان
دربارهٔ کتاب کلاه پوستیها
کتاب کلاه پوستیها، زندگی و مبارزات شهید آیتالله اسدالله مدنی را در آستانه پیروزی انقلاب به تصویر میکشد. اسدالله مدنی نماینده دورهٔ اول مجلس خبرگان و همچنین امام جمعهٔ پیشین تبریز بود که هنگام نماز، مورد سوء قصد قرار گرفته و به قتل رسید. از این شهید بزرگوار در ایران با عنوان دومین شهید محراب انقلاب اسلامی یاد میکنند. سید میثم موسویان در این کتاب داستان زندگی پسر نوجوانی را روایت میکند که در تبریز با پدری لاابالی و بیکار و همراه نامادری مهربانش در زمان پهلوی دوم زندگی میکند. نوجوان طبق گفتهی رئیس شهربانی و اجازهی پدرش باید به مسجد رفته و از صحبتهای آیتالله مدنی با موکبانش جاسوسی کند اما پسر بر سر دوراهی پیروی از پدر و امتناع از فرمان او قرار دارد. هنگام مطالعهی این کتاب راهی روزهای پر سوز و گداز انقلاب میشوید و بخشی از مبارزات مردم را در آن روزهای پرالتهاب درک خواهید کرد.[۱]
در بخشی از کتاب کلاهپوستیها میخوانیم:
- از وقتیکه خسرو دستور داد که باید پشت تانکها بنشینید و منتظر باشید، من فهمیدم عجب موقعیت سختی به وجود آمده. خود خسرو هم حال خوشی نداشت که هی بیش از صد بار یک مسیر را دست به کمر قدم زده بود. حال بد خسرو بهخاطر این بود که داشت زن میگرفت. همانطور که من یک روزگاری عاشق شده بودم، او هم حالا عاشق شده بود.
- هرچند راجع به فرد مورد نظر و شرایطش نم پس نمیداد، یا اقلاً به من اطلاعاتی نمیداد، اما من از لابهلای حرفهای خودش و دیگران، متوجه شده بودم که عاشق دختر یک فرمانده ارتشی یا چیزی شبیه به آن شده و برایهمین هم تازگیها زیاد به همدان رفت و آمد میکرد. آنچه خیلی عجیب بود، پنهانکاریاش بود و هزار فکر به سر آدم میزد. حتّی فکر احمقانه و دوردستی مثلِ اینکه نکند خسرو مثل ساعت، دختر مجیدی را پیدا کرده باشد و بخواهد آن را کش برود.
- حالا هم درکی از حال خسرو نداشتم و به این فکر میکردم که اینهمه روزگار مرا بالا و پایین کرده بس نیست که باید تیر هم بزنم توی قلب بچههای مردم؟ یعنی من این کار را میکردم؟ اینجا بود که به ذهنم زد که اصلاً نکند ما واقعاً همانی میشویم که پدرهایمان هستند؟ یعنی یک جبر کامل. هرچقدر هم که میخواهی زور بزن، تو سیّد مدنی نمیشوی هیچ، دشمنش هم خواهی شد. چونکه از اوّل پدر و مادرت اینطوری بودهاند.
- میدانستم که خسرو آدم باهوشی است و خودش بهتر از هرکسی درک میکند که توی این لحظات، من برایش دردسر درست میکنم. یکی از راههای ارتش برای انجام کارهایی که هیچکس دوستشان ندارد، این است که مسئول را به خاطر زیردستش بازخواست میکنند.[۱]