محمدجواد جزینی

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
محمدجواد جزینی

داستان مکاشفهٔ فردی نویسنده نسبت به دنیاست.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
زمینهٔ کاری تدریس، نویسندگی، نقد
زادروز ١٠ مرداد١٣۴۴
درچه اصفهان
ملیت ایرانی
کتاب‌ها نجیب‌
آب‌، باد، آتش‌
ایل‌ بی‌سوار
گلستان آتش
...
فرزندان بهار و باران
کتاب‌های محمدجواد جزینی
نهمین دورهُ جایزهُ ادبی جلال آل‌احمد[۱]
مجلهٔ داستان‌نامهُ شمارهٔ صفر

محمدجواد جزینی نویسنده، منتقد، مدرس داستان‌نویسی و مدیر نخستین هنرستان داستان‌نویسی در ایران است.

* * * * *

محمدجواد جزینی در روستای درچه اصفهان به دنيا آمد. مدرک فوق‌ديپلم روان‌شناسی با گرايش تربيتی را از دانشگاه شهيدبهشتی گرفت و در رشتهٔ ادبيات فارسی تا مقطع كارشناسی تحصيل كرد. او نويسندگی داستان كوتاه را به شكل غيرحضوری در دانشگاه ics آمريكا گذرانده است و طراح استاندارد مهارتی داستان‌نويسی و مدير نخستين هنرستان داستان‌نويسی است.[۲]او طراح استاندارد مهارتی داستان‌نویسی و مدیر نخستین هنرستان داستان‌نویسی ایران بوده است. نقد و تدریس داستان‌نویسی، پانزده سال مسئولیت آموزش داستان‌نویسی حوزهٔ هنری، سردبیری مجلهٔ ادبیات داستانی، دبیری انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، داوری چندین دوره انتخاب کتاب سال و… از فعالیت‌های اوست. آنچه او از دانشگاه ics آمريكا آموخت دستمایهٔ تأسیس نخستین هنرستان داستان‌نویسی ایران شد. سال ١٣٦٧ تشکیلاتی راه انداخت به عنوان پیک داستان‌نویسی که در بخشی از مطبوعات، تاریخچهٔ آن قابل‌جست‌وجوست. این مجموعه، فعالیت آموزش غیرحضوری می‌داد. الگوی این نوع تدریس را از کشورهای غربی گرفته شده بود و برای بچه‌های شهرستان و استعدادهای دور از دسترس تهران بود که نمی‌توانستند در کلاس شرکت کنند. پیک داستان‌نویسی در یازده سال با هفتصد هنرجو از سراسر کشور در شهرها و روستاهای مختلف مرتبط شد. برای هنرجویان جزوه فرستاده می‌شد، آن‌ها جزوه‌ها را می‌خواندند و تمرین‌ها را پاسخ می‌دادند. پاسخ‌ها توسط کارشناسان ارزیابی می‌شد. چندین چهرهٔ فعال داستان کوتاه امروز، در همین مؤسسه داستان‌نویسی را یاد گرفتند. سال‌ها بعد پیک قصه‌نویسی پیشینهٔ هنرستان شد و هنرستان که بخش آکادمیک و آموزشی داشت، مجوز گرفت و شروع به فعالیت کرد. «تابستان پر ماجرا»، «ایل بی سوار»، «آب باد آتش»، «از حاشیه تا متن»، «کتاب خرمشهر»، «کسی برای قاطر مرده گریه نمی‌کند» و کتاب پنج جلدی «آشنایی با گونه‌های داستان کوتاه» (مینی‌مالیستی، پلیسی رئالیسم جادویی، کودک و نوجوان، داستانک) از جمله آثار اوست. وی نخستین مدرسه مجازی داستان‌نویسی ایران را روز ۲۸ بهمن ۱۳۹۰ راه‌اندازی کرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد


از میان یادها

مادرم مرا با کتاب آشنا کرد

یادم هست یکی از شعبات کانون پرورش فکری، نزدیک محلهٔ ما تأسیس شد. آن زمان کلاس سوم ابتدایی بودم و مادرم مرا در کتابخانهٔ کانون ثبت‌نام کرد. شاید مادرم در آن زمان به معنای رایج امروز متوجه ارزش کاری که می‌کرد، نبود و نمی‌دانست رفتن به کتابخانه و کتاب‌خواندن من در آن سن چه ارزشی دارد، اما هر روز این زحمت را می‌کشید و مرا به کتابخانهٔ کانون می‌برد و برمی‌گرداند. مدتی که من در کتابخانه بودم خودش روی سکو می‌نشست و منتظرم می‌ماند. این رفت‌وآمد را در همهٔ روزهای سال چه زمستان و چه تابستان انجام می‌داد و مرا همراهی می‌کرد. با آنکه مادرم سواد آکادمیک نداشت، اما می‌دانست اگر من در چنین شرایطی رشد کنم حتماً آیندهٔ متفاوتی خواهم داشت. خودش اهل داستان نبود، اما مرا به خواندن و کتاب علاقمند کرد.[۳]

شمس لنگرودی معلم من بود

در دوران مدرسه شمس لنگرودی معلم من بود. ایشان آن زمان به شهرت امروز نبود، اما معلم من و علاقمند به ادبیات بود. هنوز اسم ادبی «شمس لنگرودی» را نداشت و با اسم و فامیل خودش به ما درس می‌داد. شخصیت او مرا به خواندن و داستان علاقمند کرد. شخصیت کاریزماتیک شمس لنگرودی برای من جذاب بود نه شخصیت حقوقی او به عنوان معلم، چون او حتی معلم ادبیات من نبود و من جذب خودش شده بودم که از قضا نویسنده هم بود. حتی از ظاهر او هم کپی‌برداری می‌کردم. یادم هست دستمال پارچه‌ای همیشه توی دستش بود. دوست داشتم مثل او دستمال پارچه‌ای داشته باشم. به مادرم گفتم از این دستمال‌ها می‌خواهم. مادرم برایم دستمالی درست کرد. از آن روز به بعد من هم مثل لنگرودی، دستمال را تا می‌کردم و توی جیبم می‌گذاشتم. شاید اگر چنین شخصیتی در زندگی من پیدا نمی‌شد، چه بسا مسیر دیگری را انتخاب می‌کردم.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

سینما به من کمک کرد ذهن قصه‌سازی داشته باشم

پیش از انقلاب پدرم اجازه نمی‌داد ما به سینما برویم. با اینکه به سینما علاقه داشتم، اما اجازهٔ ورود به آنجا را نداشتم. فامیلی داشتیم که در سینما کار می‌کرد و ساندویچ و نوشابه به مردم می‌فروخت. مادرم که علاقهٔ مرا به سینما دیده بود، یک روز مرا به سینما برد و از او خواست مرا به سالن ببرد تا فیلم ببینم. او هم مرا روی یک صندلی نشاند و گفت: «همین جا بنشین و فیلم ببین!» آن زمان هم سانس به معنای امروز، وجود نداشت. دو فیلم از صبح تا شب به نوبت و پشت سر هم نشان داده می‌شد. من هم از صبح تا شب دو فیلم را با تکرار و پشت‌سرهم دیدم. از روز بعد آن اتفاق و داستان دو فیلم را با هیجان برای دوستانم تعریف می‌کردم. سینما رفتن من فقط یک روز بود، اما در تخیل خودم به سینما می‌رفتم و برای بچه‌ها قصه‌ای می‌گفتم که اصلاً فیلمش را ندیده بودم. این فرایند به من کمک کرد ذهن قصه‌سازی داشته باشم. حالا متوجه می‌شوم این واقعه در رشد ذهن قصه‌پرداز من، بی‌تأثیر نبوده است. پس از آن روز من با تخیلم فیلمی ‌برای بچه‌ها تعریف می‌کردم که اصلاً ندیده بودم و وجود نداشت، اما بچه‌ها با هیجان به قصهٔ من گوش می‌کردند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

دانشجوی دانشگاه ics آمریکا شدم

هنرستانی تأسیس کردیم و فراز و نشیب‌هایی برای تشریفات قانونی‌اش داشتیم. پس از آنکه مجوز برگزاری کلاس‌ها را از نهادهای آموزشی گرفتیم، باید کتاب‌ها را هم تدوین می‌کردیم. برای این کار با نهادهای آموزشی جهان که کار داستان‌نویسی می‌کردند، اعم از دانشگاه، مؤسسات حضوری، غیرحضوری، رسمی ‌و دولتی مکاتبه کردیم. همان زمان یعنی بیست‌وپنج سال پیش، حدود پانزده مرکز فعال پیدا کردیم که کار آموزشی و دانشگاهی در مورد نویسندگی انجام می‌دادند. با همهٔ این مراکز مکاتبه کردیم و برایشان شرح دادیم قرار است چه کاری انجام دهیم. بعضی از این مراکز با ما مشارکت کردند و منابعی را برای کمک به ما فرستادند، اما یکی از مراکز آموزش که جزو معتبرترین مجموعه‌ها بود، حاضر نبود منبعی به ما بدهد. یکی از دوستان پیشنهاد داد بهترین راه این است که یک نفر دانشجوی این مرکز شود، این موجب می‌شود هم در این مرکز درس بخواند و تخصص بگیرد و هم کتاب‌هایی که به عنوان متون درسی می‌گیرد، ترجمه و به عنوان متون درسی خودمان استفاده کنیم. این پیشنهاد کم‌هزینه‌ترین راه بود که می‌شد به کتاب‌ها هم دسترسی پیدا کرد. برای انتخاب فرد موردنظر رایزنی‌های زیادی کردیم و نهایتاً همان دوست من گفت خودت برو و این فرصت طلایی برای من ایجاد شد. با کمک‌هزینه‌ای که نهادهای آموزشی دادند من در آنجا درس خواندم و به منابعی که اصلی‌ترین هدف ما بود، دسترسی پیدا کردم. این متون ابتدا ترجمه و بعد با فرهنگ خودمان مطابقت‌سازی و نمونه‌های ایرانی به آن اضافه شد و به عنوان متون درسی هنرستان داستان‌نویسی استفاده کردیم.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

زندگی و تراث

سال‌شمار زندگی

کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری

شخصیت و اندیشه

زمینهٔ فعالیت

محمدجواد جزینی از نگاه دیگران

جعفر توزنده‌جانی

در داستان‌های جزینی مرگ حضور دایمی و سنگین دارد و بسیای از داستان‌ها بر رخداد مرگ استوارند. این رویارویی با مرگ در داستان‌هایی با مضمون جنگ شاید محتمل به نظر برسد، اما حتی در داستان‌های اجتماعی نویسنده این مرگ همچنان به شیوه‌ای قهری حضور دارد. با آنکه سبک و سیاق داستان‌نویسی جزینی در این داستان‌ها یک‌دست است، مخاطب را وامی‌دارد که قید خواندن هیچ کدامشان را نزند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش

موضع‌گیری‌های او دربارهٔ دیگران

محمدرضا بایرامی

نگاه روزنامه‌نگارانه و نویسندگی

هنرجویان داستان‌نویسی

ادبیات داستانی در دهه هشتاد

نشست‌های ادبی

YesY نشست ریخت‌شناسی داستان‌های مینی‌مال از سوی حوزه هنری گیلان[۸]
YesY گردهمایی معلمان داستان‌نویسی[۹]

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

ققنوس، سوره مهر، ثالث

بنیان‌گذاری

تأثیرپذیری‌ها

استادان و شاگردان

برگه‌هایی از مصاحبه‌های فرد

آثار و کتاب‌شناسی

سبک و لحن و ویژگی آثار

کتاب‌هاخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

نجیب‌
آب‌، باد، آتش‌
مجموعه‌ داستان‌ ایل‌ بی‌سوار مجموعه‌ داستان‌ گلستان آتش
مجموعه‌ داستان‌ خداحافظ قهرمان
مجموعه‌ داستان‌ آی‌سودا
مجموعه‌ داستان‌ کسی برای قاطر مرده گریه نمی‌کند
مجموعه‌ داستان‌ آن سفیدی
مجموعه‌ داستان‌ موقعیت پری دریایی در دست چاپ
تابستان پرماجرا (داستان نوجوان)
هوتک (داستان نوجوان)
روزی این چنین (داستان کودک)
سفر (داستان کودک)
افسانه خرس (داستان کودک)
کلاغی که روی منغارش ایستاد (داستان کودک)
سفر به شهر زیتون (سفرنامه)

سوابق مطبو عاتیخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

عضو تحریه ماهنامه سوره
سردبیر ماهنامهٔ تخصصی ادبیات داستانی
دبیر سرویس آفتاب گردون(نخستین روزنامهٔ کودک و نوجوان)
سردبیر نشریهٔ شما(ماهنامهٔ کودک و نوجوان)
دبیر تحریهٔ نشریهٔ قلمرو (فصل‌نامهٔ ادبیات کودک و نوجوان)

سوابق تدریس ادبیات داستانیخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

دانشگاه علم و فرهنگ
دانشگاه آزاد کرج
فرهنگسرای بهمن
حوزهٔ علمیهٔ قم
دانشگاه الزهرا
خانهٔ روزنامه‌نگاران جوان
خانهٔ هنرمندان
فرهنگسرای اندیشه
صداوسیما
فرهنگسرای رسانه
مرکز آموزش کانون پرورشی فکری کودک و نوجوان
دانشگاه علمی کاربردی
فرهنگسرای ارسباران
حوزهٔ علمیهٔ مشهد
معاونت فرهنگی دانشگاه تهران
مدرس دوره‌های آموزش داستان‌نویسی در شهرهای کرمان، شیراز، اصفهان، کرمانشاه، زاهدان، قم، مشهد، خرم‌آباد، رشت، تبریز، یزد، کاشان، اهواز، اندیمشک، زنجان، همدان و بوشهر….

جشنواره‌های ادبیخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

دبیر کتاب سال کودک و نوجوان وزارت ارشاد(دو دوره)
دبیر نخستین جشنوارهٔ داستان کوتاه جنگ وزارت ارشاد(یک دوره)
دبیر جشنوارهٔ پایداری(دو دوره)
دبیر نخستین جشنوارهٔ کتاب اولی‌ها(یک دوره)
دبیر سمینار چرایی آموزش داستان
داور جشنوارهٔ بیست‌ساله انقلاب، جشنوارهٔ بیست‌ساله کودک و نوجوان، جشنواره بانه، جشنوارهٔ اخلاق، جشنوارهٔ رضوی، جشنوارهٔ اصفهان، جشنوارهٔ داستان نیم‌روز، جشنواهٔ هفت اقلیم، جشنوارهٔ یوسف، دوسالانهٔ روایت فتح، جشنواره داستانک دوسالانهٔ ایثار، جشنوارهٔ مطبوعات کودک و نوجوان، کنگرهٔ شعر و قصهٔ طلاب، جشنوارهٔ پایتخت پنجره‌ها، جشنوارهٔ اراک، جشنوارهٔ قصهٔ جنوب (کیش)


بررسی چند اثر

کسی برای قاطر مرده گریه نمی‌کند

این کتاب دربرگیرندهٔ داستان‌هایی کوتاه است که موقعیت‌هایی از زندگی‌های روزمرهٔ آدم‌های امروزی و نیز دقایقی از موضوعات انسانی حاشیهٔ جنگ تحمیلی ایران و عراق را توصیف کرده‌اند. کوتاهی و اختصار در انشای جمله‌ها، همراه با بیانی ساده در فرم و توصیف موقعیت‌های متفاوت داستانی، از خصیصه‌های اغلب داستان‌های این کتاب است که از نگاه راویان مختلف روایت شده‌اند. داستان‌های این مجموعه را به‌لحاظ مضمون می‌توان به چند دسته تقسیم کرد و توضيح داد. دستهٔ اول از داستان‌های اين كتاب به جنگ و عوارض جنگ پرداخته‌اند و دستهٔ دوم داستان‌هایی هستند که شرايط اجتماعی را در معرض نگاه قرار داده‌اند. چند داستان هم برخلاف روح حاكم بر مجموعه، فرم رئاليستي ندارند، مانند «مرد وپروانه» و«چشم آبی». گروه آخر داستان‌هاي مجموعه، داستانک‌هایی با حجم بسیار کم هستند كه با ديگر داستان‌هاي اين كتاب چندان سنخيتي ندارند. اغلب داستان‌ها قصه، ساختمان و طرح دارندو رابطهٔ علت و معلولی، کاملاً در آن‌ها رعایت شده است. در برخی از داستان‌ها، سختی و خشونت محیط دیده می‌شود که این موقعیت سخت به دیگران هم برگشت داده می‌شود و دیگران هم متأثر از این فضا به آدم‌هایی خشن تبدیل می‌شوند.[۱۰]


ناشرانی که با او کار کرده‌اند

تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها

منبع‌شناسی

منابعی که دربارهٔ فرد و آثارش نوشته شده است. (شامل کتاب، مقاله و پایان‌نامه)

نوا، نما، نگاه

خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)

جستارهای وابسته

جشنوارۀ داستان پانزده‌کلمه‌ای اقتراح و دعوتی به ذوق‌آزمایی در مورد یک مسئلۀ اجتماعی است.

پانویس

منابع

پیوند به بیرون