بحث کاربر:چیروکا
آناهیتا آروان | |
---|---|
زادروز | ۱۳۵۴ |
مدرک تحصیلی | کارشناسی ارشد پژوهش هنر |
آناهیتا آروان داستاننویس و پژوهشگر و مربی فرهنگیهنری است.
آناهیتا آروان فعالیت ادبی خود را از سال۱۳۷۹ آغاز کرد. نخستین مجموعهداستان او با نام پسرم قدش بلند است در سال۱۳۸۴ منتشر شد.
او با نگارش رمان بگذار تروا بسوزد جایزهٔ ادبی پروین را در هفتمین دوره بهسال۱۳۹۷ از آنِ خود کرد.
از میان یادها
جوابیه[۱]
پس از اینکه آناهیتا آروان جایزهٔ ادبی پروین اعتصامی را برای رمان بگذار تروا بسوزد در سال۱۳۹۷ دریافت کرد، الهام فلاح که خود نیز از برندگان دورهٔ پیشین جایزهٔ پروین بود، اظهار کرد: «در مصاحبهای که قبلاً انجام دادم و هیچوقت منتشر نشد عرض کرده بودم که با احترام به تمام عزیزانی که در مسابقات پارالمپیک شرکت میکنند حس برندهشدن در مسابقهٔ پروین برای من مانند قهرمانشدن در مسابقات پارالمپیک است. مردم قهرمان المپیک را میشناسند؛ اما قهرمان پارالمپیک را نه.» و ادامه میدهد: «من در انتها از شکل برگزاری اختتامیه بهعنوان یک نویسندهٔ زن انتقاد میکنم. این جایزه بهدلیل جنسیتیبودنش یک پای لنگ داشت و مکان برگزاری آن هم بهشدت آن را تنزل داد. با تمام احترامی که به رهبر انقلاب و خانوادهٔ او قائل هستیم مکان برگزاری این جایزه ابداع بسیار بیمعنایی بود و بر این مسئله صحه گذاشتند که ادبیات زنان مانند سفرهٔ ختم انعام و چیزهایی شبیه آن است. به شکل برگزاری مراسم اختتامیه اعتراض و انتقاد دارم. اگر من بهجای دورهٔ قبل در این دوره کاندیدا میشدم و مطلع میشدم که چگونه قرار است برگزار شود، در مراسم شرکت نمیکردم. اما برگزاری جایزه به این شکل هم وجههٔ این جایزه را پایین آورد هم وجههٔ مکان را.»
آروان، فلاح را اینگونه پاسخ گفت: «شاید انتظار میرود بهعنوان نویسندهٔ زن، از چنین دیدگاه بهظاهر فمنیستیِ آوانگاردی جانبداری کنم؛ اما چه کنم که از نظر من، نه جوایز ادبی، برخلاف نظر ایشان، بلکه کمبود دیدگاهها و برخوردهای حرفهای و اظهارات پوستهایِ کمخودبینانهاند که نتیجهٔ معکوس میدهند؛ بنابراین نخست اینکه من نیز با احترام به ایشان و به همهٔ بانوان نویسنده که افتخار بهدستآوردن این جایزه را داشتهاند و یا در آینده چنین افتخاری نصیبشان خواهد شد و با احترام به همهٔ قهرمانان تمامی دورههای تاریخ چه المپیکی، چه پاراالمپیکی و چه غیرالمپیکی، همچنین بهعنوان یکی از نویسندگان که افتخار دریافت جایزهٔ شکوهمند پروین را داشتهام، عرض میکنم هرچه فکر کردم شباهتی میان جایزهٔ پروین و پاراالمپیک نیافتم مگر یک چیز؛ آن هم اینکه چنین حسی تنها در صورتی درست است که نویسندهای اثرش را دچار معلولیت ادبی تلقی کرده باشد که بعید میدانم و باز اگر چنین است کاملاً شخصی است و ارتباطی به اصل این جایزه و یا سایر برندگان هشت دورهٔ آن و دورههای آتی ندارد. گرفتن هر جایزهٔ ادبی چه دولتی باشد چه خصوصی، شاید فرصتی است تا برای دقایقی هرچند کوتاه، به تماشای انسانی بایستیم که در یک ماراتن نفسگیر با خودش و با تمام جهان، توانسته رنج را به زیبایی تبدیل کند بیآنکه در ابتدا تماشاگری داشته باشد. و هنر چیزی جز این نیست.
دو اینکه با احترام به انتقاد و اعتراض ایشان، معتقدم اعتبار هیچ جایزهای از جمله جایزهٔ پروین ربطی به مکان ندارد که اگر اختتامیهاش در پژوهشکدهٔ فرهنگ، هنر و معماری برگزار شد معتبرتر باشد و وجههاش بالاتر رود یا اگر به هر دلیل در حسینیه برگزارش کردند تنزل بیابد. ضمن اینکه عزت و شرافت حسینیه اگر بیشتر نباشد کمتر از تالار هم نیست و اگر شأن جایزه را بالا نَبَرد چیزی هم از آن کم نمیکند. تقدس مکان هم معلوم است ربطی به این یا آن مراسم ندارد که دچار نوسان شود. پس نگرانی برای پایینآمدن شأن مکان هم محلی از اعراب ندارد. مگر جایزهٔ کتاب حبیب غنیپور در مسجد کوچک جوادالائمه برگزار نمیشود؟ مگر طی این سالها نویسندهها فارغ از جنسیت و جناح با افتخار برای دریافت جایزه به آنجا نرفتهاند؟ رضا امیرخانی درست گفته بود که بسیار خشنودم از اینکه تنها جایزهٔ ادبی در جهان را دریافت میکنم که برای دریافت آن مجبور هستیم کفشهایمان را در بیاوریم. حالا مثلاً اگر آکادمی نوبل جایزهاش را بهجای تالار باشکوه همیشگی و ضیافت شام شاهانه، جای دیگری برگزار کند، از وجهه و اعتبار جایزهاش کم میشود؟ یا اگر جایزهٔ ادبیات داستانی بیلیز زنان، همان اورنج سابق، جای دیگری جز مکان همیشگیاش برگزار شود، تنزل خواهد یافت؟ در مثل که مناقشه نیست، الهام فلاح جایزهٔ جلال و جایزهٔ پروین را با المپیک و پاراالمپیک و اختتامیهٔ امسال پروین را با ختم انعام مقایسه میکند، من با نوبل و بیلیز مقایسهاش میکنم.
و سوم...
جز حقیقت هر آنچه میگوییم | هایهویی و بازی و هوسی است |
پروین اعتصامی
دیگر هیچ.
آناهیتا آروان، ۷مرداد۱۳۹۷»
زندگی و یادگار
سالشمار
کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری
شخصیت و اندیشه
کوششها
آناهیتا آروان مربیگریِ مرکز فرهنگیهنری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان رودسر در استان گیلان را بر عهده دارد. وی از سال۱۳۷۹ بیش از یک دهه در مجلهٔ کیهان بچهها مشغول بود. او از منتقدانِ پایگاه نقد داستان در بنیاد شعر و ادبیات داستانی است.[۲] آروان از مدرسان دورهٔ داستاننویسی آلِجلال در سال۱۳۹۷ بوده است.[۳]
یادمانها و بزرگداشتها
از نگاه دیگران
بینشها
دربارهٔ آثارش
آروان بگذار تروا بسوزد را میگوید:خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
« | رمان بگذار تروا بسوزد قصهٔ نامکرر عشقها، اعتمادها، رنجها و احساسات پیچیدهٔ آدمی است. این رمان داستان عبور از واقعیتهای ویرانگری است که هر انسانی در زندگی خود ناگزیر باید آن را پشت سر بگذارد. در این اثر انسانِ محوری یا مرکزی، زن است که در مواجهه با این واقعیتها باید مدام خودِ متلاشیشدهاش را بازسازی کند و هر بار با هیئتی سختتر و با بینشی ژرفتر به ستایش زندگی بنشیند. | » |
پسرم قدش بلند است در نگاه نویسندهاش:[۴]
« | این داستانها همگی بُعد تربیتی و اخلاقی دارند. مثلاً داستان پسرم قدش بلند است دربارهٔ پسردوستبودن برخی خانوادههاست که فرزند پسر را به دختر ترجیح میدهند و حتی گاهی این مسئله باعث می شود که یک زندگی از هم بپاشد... . | » |
دیدگاههایش
جایزه ادبی پروین اعتصامی:
جایزهٔ پروین بهخاطر اعتبارش تأثیرگذار خواهد بود. بردن جایزه باعث میشود تعداد مخاطبان یک نویسنده بالا برود. بهنظرم برگزیدهشدن در جشنوارهها، انتظارها را از نویسنده بالا میبرد. زمانی که مخاطب با اثر برگزیده روبهرو میشود انتظار دارد اثر قابلتوجه باشد و این طبیعی است. [...] قطعاً جایزهها تأثیرگذار هستند بهویژه جوایزی مانند جایزهٔ پروین که بسیار معتبر است.[۵]
رونق ادبیات داستانی در کشور:
من موافق چنین نظری نیستم که ادبیات داستانی ما بیرونق است. از نظر من ادبیات داستانی ما نهتنها بیرونق نیست بلکه در سالهای اخیر موفق بوده است. [...] کارها در این سالها بهقدری قابلتوجه و خواندنی بوده که مخاطبان را درگیر کردهاند و آنها کارهای نویسندهها را دنبال میکنند. این موضوع بهمعنای این است که به داستانهای داخلی اعتماد دارند و آنها را میخوانند؛ بنابراین قبول ندارم که مخاطبان به آثار ترجمه توجه دارند و ادبیات داستانی ما رونق ندارد. من حتی معتقدم در این سالها ادبیات داستانی ما پررنگتر شده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
کامیابی زنها در ادبیات داستانی:
نویسندگان خانم کارهای بسیار برجستهای ارائه کردهاند. میتوان گفت در این سالها کارهای بسیار قابلتوجهی داشتهایم. خانمها در زمینههایی کار کردهاند که به نظر میرسید تا سالهای پیش قلمرو مردان بوده است؛ مانند مضامین مربوط به جنگ. [...] خانمها در عرصهٔ داستاننویسی بسیار حرفهای عمل میکنند. آنها داستان را جدی گرفتهاند و کاملاً حرفهای مینویسند. همچنین زنها پیگیرانه و با صبوری کار میکنند و طبیعی است که حرفهای با آنها برخورد شود و مخاطبان حرفهایتر داشته باشند. از طرف دیگر خودباوری و ایمانبهخویشتن در آنها بسیار بالا رفته است. همچنین توانایی بیرون کشیدن حسهای ناب انسانی بهویژه حسهای زنانه در اتفاقات خیلیخیلی ساده، کاری است که داستاننویسهای زنِ ما در چند سال اخیر در آثارشان انجام دادند. برگزیدههای بسیاری از جوایز در سالهای گذشته خانم بودند که این نشان میدهد آنها گوی سبقت را از آقایان ربودهاند. حادثهمحوری آثار داستانی زنها، ژرفنگری در اتفاقات ساده و بیرون کشیدن حسهای ناب و ناشناخته از این اتفاقات شاید دلایل موفقیت داستاننویسان زن باشد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
دیگران در نگاهش
جمله مورد علاقه در کتابهایش
خلقیات
منزلی که در آن زندگی میکرد
گزارش جامعی از سفرها
برنامههای ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است
بنیانگذاری
تأثیرپذیریها
استادان و شاگردان
علت شهرت
فیلم ساخته شده بر اساس
حضور در فیلمهای مستند درباره خود
آثار و منبعشناسی
سبک و لحن و ویژگی آثار
کارنامه و فهرست آثار
مجموعهداستان
- پسرم قدش بلند است،۱۳۸۴
رمان
- بگذار تروا بسوزد،۱۳۹۶
جوایز و افتخارات[۶]
آناهیتا آروان در هشتمین جشنوارهٔ دوسالانهٔ مطبوعات کودک و نوجوان بهسال۱۳۸۶ بهطور مشترک با محمدرضا بایرامی برگزیدهٔ بخش سرمقاله شد. در شانزدهمین جشنوارهٔ بینالمللی قصهگویی بهسال۱۳۹۱ وی را در بخش بازنویسی و بازآفرینی متون کهن برگزیدند. رمان بگذار تروا بسوزد نویسندهاش را در هشتمین دورهٔ جایزهٔ ادبی پروین اعتصامی بهسال۱۳۹۷ شایستهٔ تقدیر کرد.
منبعشناسی
بررسی موردی چند اثر
پسرم قدش بلند است
بگذار تروا بسوزد
رمان بگذار تروا بسوزد با راوی اولشخص، عشق و وفاداری به معشوق را روایت میکند. داستان با میخ طویلهای آغاز میشود که یادگاری از عشق است. میخی که اکبر نامزدِ خاله صبورا به دیوار کوبیده است و بعد از مرگ زودهنگامش، خاله صبورا دلش نیامده میخ را از دیوار بِکَند و تن بیجان اکبر را هم بهاصرار خاله صبورا پشت دیوار باغ به خاک سپردهاند. راوی داستان دختری است که ریشهٔ وفاداری به معشوق را در خانوادهاش با میخ نشان میدهد و راهیِ سفری میشود برای پیداکردن پسری که هشت سال عاشقش بوده و ناگهان غیبش زده است. در این سفر دوست مشترکشان هم به کمکش میآید.[۷] شخصیت اصلی داستان که فروغ نام دارد بهباور نویسندهاش الگو و نماد کسی یا چیزی نیست؛ هر شخصیت داستانی بهسان یک زندگی است از میان میلیونها زندگی. در این داستان هر اتفاقی از صافی ذهن و ادراک فروغ میگذرد؛ به همین دلیل انگیزهٔ روایت در این رمان بیشتر زنانه است و حسها زنانهاند.
حسام آبنوس در ابتدای گفتوگویی که با آروان داشت، توصیه میکند بگذار تروا بسوزد خوانده شود؛ چون نویسندهای باسواد و مسلطبهداستان پشت آن قرار دارد و بیش و پیش از هرچیز در روبهروشدن با آن لذت خواندن به مخاطب منتقل خواهد شد. شخصیتها و رویدادها و جغرافیای اثر متمایزند و نویسنده تلاش کرده قصه بگوید و شخصیتهایی باورپذیر برای خواننده بسازد. این رمان تقدیرشده مرکزگریز و آپارتمانگریز است، بدون هیاهو توجه یک جایزهٔ ادبی را به خود جلب کرده است و در صورت توزیع مناسب با اقبال خوانندگان نیز روبهرو خواهد شد. ریتم این اثر هر خوانندهای را پای خود نگه میدارد و میتواند با خواننده ارتباط برقرار کند.[۸]
ناشرینی که با او کار کردهاند
انتشارات سورهٔ مهر و انتشارات علمیفرهنگی
تعداد چاپها و تجدید چاپهای کتابها
نوا، نما و نگاه
پانویس
- ↑ «جوابیهٔ آروان به فلاح در میزگرد جایزهٔ پروین».
- ↑ «ویژگی آثار بانوان نویسنده».
- ↑ «برگزاری کارگاههای شعر و داستان پروین».
- ↑ «هشت داستان نوجوانانه در یک اثر».
- ↑ «کوچکترین فایدهٔ جوایز ادبی: دیدهشدن».
- ↑ «نمایهٔ آناهیتا آروان».
- ↑ «حکایت دردی که اسمش را کسی نمیداند!».
- ↑ «اخلاق داستاننویس حرفهای».
منابع
پیوند به بیرون
- «جوابیهٔ آروان به فلاح در میزگرد جایزهٔ پروین». خبرگزاری ایبنا، ۱۰مرداد۱۳۹۷. بازبینیشده در ۳آذر۱۳۹۹ (۲۳نوامبر۲۰۲۰).
- «ویژگی آثار بانوان نویسنده». خبرگزاری مهر، ۳مرداد۱۳۹۷. بازبینیشده در ۶آذر۱۳۹۹ (۲۶نوامبر۲۰۲۰).
- «برگزاری کارگاههای شعر و داستان پروین». تارنمای خبریتحلیلی بولتننیوز، ۲۴تیر۱۳۹۷. بازبینیشده در ۹آذر۱۳۹۹ (۲۹نوامبر۲۰۲۰).
- «هشت داستان نوجوانانه در یک اثر». خبرگزاری شبستان، ۲۲آبان۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۰آذر۱۳۹۹ (۳۰نوامبر۲۰۲۰).
- «کوچکترین فایدهٔ جوایز ادبی: دیدهشدن». تارنمای خبریتحلیلی بولتننیوز، ۲۴تیر۱۳۹۷. بازبینیشده در ۹آذر۱۳۹۹ (۲۹نوامبر۲۰۲۰).
- «نمایهٔ آناهیتا آروان». پایگاه نقد داستان. بازبینیشده در ۳آذر۱۳۹۹ (۲۳نوامبر۲۰۲۰).
- «حکایت دردی که اسمش را کسی نمیداند!». تارنمای جامعهٔ خبریتحلیلی الف، ۲۹فروردین۱۳۹۸. بازبینیشده در ۴آذر۱۳۹۹ (۲۴نوامبر۲۰۲۰).
- «اخلاق داستاننویس حرفهای». خبرگزاری فارس، ۲۱مهر۱۳۹۷. بازبینیشده در ۹آذر۱۳۹۹ (۲۹نوامبر۲۰۲۰).