تولدی دیگر
تولدی دیگر | |
---|---|
نویسنده | فروغ فرخزاد |
ناشر | مروارید |
تاریخ نشر | 1342 |
تعداد صفحات | 172 |
موضوع | شعر |
سبک | شعر نو |
نوع رسانه | کتاب |
برای کسانی که کتاب را نخواندهاند
آغاز با یک داستانک جذّاب دربارهٔ کتاب
یک بند در معرفی خلاصهٔ کتاب (بدون رجوع به اطلاعات شناسنامهای)
گزارشی از شخصیت حاضر در کتاب داستان- گزارشی از شعرهای مهم در کتاب شعر- گزارشی از فصلهای کتاب پژوهش
دلیل شهرت
===تقدیمشده به=== (ا.گ)
مقدمهنویس یا یادداشتنویس
چرا باید این کتاب را خواند
برای کسانی که کتاب را خواندهاند
داستانکها
مجوز
نشر و تغییر نام
جوایز
جلسات نقد و بررسی
اهدا
بازتاب در توئیتها و نوشتههای مجازی
اشاره به کتاب در کلام افراد مشهور
تقریظ و مقدمههایی بر کتاب
هوادری
استحال و اقتباس
سالشمار کتاب
خلاصهٔ مفصلتر کتاب در حد دو بند
محل نوشته شدن در کتاب (در صورت مهم بودن این امر)
داستان انتشار کتاب (اوّلین بار در کجا و چگونه بوده است؟!)
مجید روشنگر، یکی از موسسان انتشارات مروارید، دیدار خود با فروغ را در دفتر کارش چنین توضیح می¬دهد: «شادروان فروغ فرخزاد گفت مجموعه اشعار تازه¬اش را برای انتشار توسط مروارید با خود آورده است و آن¬ها را به من داد. اولین پرسش من از ایشان این بود که چرا مجموعه اشعار جدیدشان را به ناشران قبلی خود نمی¬دهند. فروغ فرخزاد گفت من کتاب¬های شما را دیده¬ام و خوانده¬ام و کار شما را متفاوت با دیگران دریافته-ام، دلم می¬¬خواهد مروارید ناشر کتاب من باشد. به این ترتیب بود که «تولدی دیگر» را مروارید منتشر کرد و با نشر آن، فروغ تولدی دیگر یافت. وقتی هم که به او گفتم «تولدی دیگر» را در چاپ اول با تیراژ سه هزار نسخه چاپ خواهیم کرد، گفت مگر دیوانه شده¬اید؟ چه کسی سه هزار نسخه کتاب مرا خواهد خرید.»
سبک کتاب
پیشینهٔ کتاب
پیرنگ
شخصیتپردازی
ویژگیهای مهم کتاب
الهام از شخصیتها
شخصیتهای اصلی
شخصیتهای فرعی
گزارشی از فروش کتاب
گزارشی از ترجمه به زبانهای دیگر
اتفاقات سیاسی یا اجتماعی مرتبط با کتاب و جریانسازیهای کتاب
نشستهای خبرساز دربارهٔ کتاب
===اظهارنظرها=== به جرأت می¬توان گفت که هیچ¬کدام از مجموعه شعرهای فروغ فرخزاد به اندازه «تولدی دیگر» ستایش منتقدان و استقبال خوانندگان را به همراه نداشت. به نظر بسیاری از منتقدان، «تولدی دیگر» بهترین مجموعه شعرهای فروغ فرخزاد و یکی از بهترین مجموعه¬های شعر معاصر ایران است.
نقدهای مثبت
نقدهای منفی
اظهارنظر اهالی ادبیات و روشنفکران
محمد شمس لنگرودی در کتاب «تاریخ تحلیلی شعر نو» انتشار «تولدی دیگر» را از شاعری که از این پیش¬تر کتاب¬های اسیر، دیوار و عصیان را منتشر کرده بود حادثه¬ای غیرمنتظره می¬داند و می¬نویسد: «فروغ اسیر و گناه، ... شاعری دردمند و صمیمی اما سانتی مانتال و کم عمق بود. او ناگهان در «تولدی دیگر» شاعری دیگر می شود و در ردیف بزرگ¬ترین شاعران نیمایی انسانگرای آن زمان-اخوان و شاملو-قرار می¬گیرد و این تحول ناگهانی نکته¬ای بود که مورد پرسش بسیاری کسان واقع می¬شود. «تولدی دیگر» نه فقط تحولی در شعر فروغ بلکه تحولی در شعرِ نوی ایران به سوی شعر مدرن جهان بود. «تولدی دیگر» شعر نوی فارسی را که به لحاظ محتوایی عموما در دو قطب ذهن¬گرایی درونگرایانه و برونگرایی تعلیمی جریان داشت، با اتکا به واقعیات روزمره و تاریخی و تجربیات شخصی به مسیری واقع¬گرایانه رهنمون شد و فروغ این نگاه به شعر و جهان را از نوشته¬های نیما آموخته بود.» محمدرضا شفیعی کدکنی نیز در کتاب «با چراغ و آینه»، در مورد انتشار مجموعه «تولدی دیگر» می¬نویسد: «حقیقت امر این است که شخصیت اصیل و ممتاز و مستقل او با آخرین کتابش تولدی دیگر آشکارا شد. در این کتاب با شاعری بزرگ روبرو می¬شویم که بی¬هیچ گمان، تاریخ ادبیات او را به عنوان بزرگ¬ترین زن شاعر در طول تاریخ هزار ساله خویش خواهد پذیرفت و در قرن ما یکی از دو سه چهره برجسته شعر امروز خواهد بود.» وی می¬افزاید: «فروغ اگر خالص¬ترین و برجسته¬ترین چهره روشنفکری ایران در نیمه دوم قرن بیستم نباشد، بی¬گمان یکی از دو سه تن چهره¬هایی است که عنوان روشنفکر به کمال بر آنان صادق است. صورت و معنی در شعر او مدرن است. هیچ روشنفکری بهتر از فروغ به ستیزه با سنت برنخاسته است. دیگران شعار داده¬اند و دشنام و اگر به تحلیل سبک شناسی آثارشان بپردازیم در جدال با سنت، خود گرفتار تناقض های خنده¬آوری هستند.» رضا براهنی درباره شعر تولد دیگر می¬گوید: شعر «تولدی دیگر» فروغ فرخزاد ترکیب دیگری است که در آن جرثومه¬های سازندگی بیش از جرثومه¬های ویرانی است. فرخزاد حق داشته است که از این ترکیب جدید به عنوان «تولدی دیگر» یاد می¬کند چون هر تولد یادآور مرگی است، باید گفت با این تولد، فرخزاد آن دوران نخستین را تا حدی از بین می¬برد و علیه ارزش¬های متوسط طبقاتی خود هوشمندانه قیام می¬کند و ارزش-های متعالی بشریت را جانشین آن ارزش¬های متوسط می¬کند.» سیمین بهبهانی که آشنایی عمیق و دیرین اما دیرپا با فروغ فرخزاد دارد درباره تولدی دیگر چنین می¬نویسد: خصوصيت شعر فرخزاد همان احساس قوی و صداقتی است که در آن¬ها هست. ولی در استواری کار، شعرهای تولدی ديگر واقعا شيوه ديگری دارد و آن نواقصی که در کارهای اوليه فروغ گاه ديده می¬شد به هيچ وجه در تولدی ديگر ديده نمی¬شود.گذر از احساس به فکر را در تولدی دیگر میبینیم. درست است که بازهم آن جنبه احساسی در این کتاب هست و در بعضی شعرها هم هنوز به کلی تن را رها نکرده، ولی در کنار تن، تفکر هم هست. اين تفکر را در دو کتاب قبل¬تر هم می توان ديد، اما آنجا فکر ناپخته است. ولی در کتاب تولدی ديگر فروغ کم¬کم به تفکری می¬رسد که به زندگی مردم و دردهای اجتماعش و به اختلاف سطحی که بين قشرهای مختلف جامعه هست فکر بکند. در اين کتاب راجع به فلسفه و ماورالطبيعه فکر می¬کند و رگه-های در شعرش ديده می¬شود که تا قبل از تولدی ديگر نبوده است.
نظرات داوری در مراسمهای گوناگون
اظهارنظر دیگر شخصیتها
نظر خود نویسنده دربارهٔ کتاب
فروغ در مصاحبه ای با صدر الدین الهی در مورد مجموعه «تولدی دیگر» می¬گوید: «شعر من با خود من پیش آمده است. من متاسفم که کتاب های «اسیر»، «دیوار» و «عصیان» را بیرون داده¬ام. افسوس می¬خورم که من چرا این شروع را با «تولدی دیگر» شروع نکردم.» فروغ که بعد از «تولدی دیگر» مشرب فکری خاص را در شعر پیش گرفته است، عقیده دارد: «به هر حال باید بعد از «تولد» بزرگ شد، باید رشد کرد، این تولد برای من در آستانه 30 سالگی به وقوع پیوست و حالا تصور می¬کنم شعری که خالی از فکر باشد، نمی¬تواند مرا راضی کند. من خودم برای خودم فکر دارم، از دیگران متاثر نمی¬شوم و تلاش می¬کنم که صاحب یک فکر مستقل باشم، شاعرهای فرنگی روی من اثر زیادی نگذاشته¬اند.» به قول خود فروغ، تولدی دیگر «چهارسال زندگی» است.
تأثیرپذیرفته از
تأثیرگذاشته بر
گزارشی از اقتباسهای هنری انجامگرفته در کتاب
فهرست امکان نامگذاریشده از روی نام کتاب
جملههای ماندگار کتاب
«آفتاب می¬شود» نگاه کن که غم درون دیده¬ام چگونه قطره قطره آب می¬شود چگونه سایه سرکشم اسیر دست آفتاب می¬شود نگاه کن تمام هستیام خراب میشود...
«باد ما را خواهد برد» گوش کن وزش ظلمت را میشنوی؟ من غریبانه به این خوشبختی می¬نگرم من به نومیدی خود معتادم
«عروسک کوکی» بیش از اینها، آه، آری بیش از اینها می¬توان خاموش ماند ... می¬توان همچون عروسک¬های کوکی بود با دوچشم شیشه¬ای دنیای خود را دید می¬توان در جعبه¬ای ماهوت با تنی انباشته از کاه سال¬ها در لابلای تور و پولک خفت می¬توان با هر فشار هرزهی دستی بیسبب فریاد کرد و گفت: «آه، من بسیار خوشبختم»
«آیههای زمینی» ... خورشید مرده بود و هیچکس نمیدانست که نام آن کبوتر غمگین کز قلبها گریخته، ایمانست ... «هدیه» من از نهایت شب حرف میزنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می¬زنم اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیار (بیاور) و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم .... «تولدی دیگر»
همه¬ی هستی من آیه¬ی تاریکیست که ترا در خود تکرارکنان به سحرگاه شکفتنها و رستنهای ابدی خواهد برد من در این آیه ترا آه کشیدم، آه من در این آیه ترا به درخت و آب و آتش پیوند زدم زندگی شاید یک خیابان درازست که هر روز زنی با زنبیلی از آن می¬گذرد زندگی شاید ریسمانیست که مردی با آن خود را از شاخه می¬آویزد زندگی شاید طفلیست که از مدرسه بر می¬گردد زندگی شاید افروختن سیگاری باشد، در فاصله¬ی رخوتناک دو هم¬آغوشی یا نگاه گیج رهگذری باشد که کلاه از سر برمی¬دارد و به یک رهگذر دیگر با لبخندی بیمعنی می¬گوید «صبح بخیر» ... در اتاقی که به اندازه¬ی یک تنهائیست دل من که به اندازه¬ی یک عشقست به بهانههای ساده¬ی خوشبختی خود می¬نگرد ... و در اندوه صدائی جان دادن که به من می¬گوید: «دستهایت را «دوست میدارم» دستهایم را در باغچه می¬کارم سبز خواهم شد، می¬دانم، می¬دانم، می¬دانم و پرستوها در گودی انگشتان جوهریم تخم خواهند گذاشت گوشواری به دو گوشم می¬آویزم از دو گیلاس سرخ همزاد و به ناخنهایم برگ گل کوکب می¬چسبانم کوچهای هست که در آنجا پسرانی که به من عاشق بودند، هنوز با همان موهای درهم و گردنهای باریک و پاهای لاغر به تبسمهای معصوم دخترکی می¬اندیشند که یکشب او را باد با خود برد ... حجمی از تصویری آگاه که ز مهمانی یک آینه بر می¬گردد و بدینسانست که کسی می¬میرد و کسی می¬ماند هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی می¬ریزد، مرواریدی صید نخواهد کرد. من پری کوچک غمگینی را می¬شناسم که در اقیانوسی مسکن دارد و دلش را در یک نیلبک چوبین می¬نوازد آرام، آرام پری کوچک غمگینی که شب از یک بوسه می¬میرد و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد و قطعات : «فتح باغ» ، «وهم سبز» و «به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد»