آهِ باشین

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
آهِ باشین
نویسندهمحمدکاظم مزینانی
ناشر
ناشر فارسی: سوره مهر
تاریخ نشر۱۳۹۲
شابک۹۷۸-۶۰۰-۱۷۵-۶۹۱-۷
موضوعرمان اجتماعی سیاسی
سبکرئالیسم جادویی، پست مدرن
زبانفارسی
نوع رسانهکتاب
نقد و بررسی در حضور پدیدآور

آهِ باشین نوشتهٔ مزینانی روایت‌کنندهٔ فعالیت یک مبارز انقلابی چپ با فضای فکری کمونیستی است که از دههٔ۲۰ شمسی و بدو تولد شخصیت اصلی داستان آغاز می‌شود و تا سال۹۰ ادامه دارد. در این رمان به تناقضات و تفاوت‌های نسلی بین شخصیت اصلی و فرزندش اشاره شده است.

* * * * *

رمان ۳۵۶ صفحه‌ای «آهِ باشین» که نشر سوره «مهر» سال۱۳۹۲ به بازار آورد با اقبال خوبی همراه شد و به‌غیر از عنوان اثر برتر چهارمین جشنواره داستان انقلاب، جایزه قلم زرین و جایزه هفتمین دوره جلال را از آن خود کرد. «آه با شین» روایت زوال یک خاندان قجری است. آهِ باشین با نثری سلیس و لحنی مناسب، تعلیق و کشش، داستان جذابی خلق می‌کند تا خواننده را در مسیر یادآوری تاریخ معاصر با خود همراه سازد. در پس‌زمینه داستان از فصل اول تا انتها به‌ترتیب برهه‌هایی از تاریخ معاصر ایران مانند دوران رضا شاه و فرمان کشف حجاب، جنگ جهانی و سقوط رضا شاه، سر کار آمدن محمدرضا پهلوی، اصلاحات ارضی، گسترش فضای شهری و ساخت‌وسازهای آن دوران و تخریب فضاهای روستایی و بکر، مبارزات سیاسی پیش از انقلاب و بعد از آن و حتی جنگ تحمیلی و زمان حال، دوره می‌شوند.

برای آنانی‌که کتاب را نخوانده‌اند

یک بند در معرفی خلاصهٔ کتاب

راوی دانای کل، داستان را در سه بخش مختلف برای خواننده تعریف می‌کند. بخش صفر داستان، زمان حال شازده پنجم یا ته‌تغاری است که تا آخر داستان نام دقیقش مشخص نمی‌شود. شازده در زمان حال داستان بالای هفتاد سال سن دارد و بیماری قلبی و سکته او را زمین‌گیر کرده است. در این بخش، دست و پنجه نرم کردن او را با بیماری‌اش، خاطرات گذشته و پسرش «کاوه» را می بینیم که تنها میراث خانواده سالاری است. کاوه معتاد است و زندگی خانوادگی‌اش درحال فروپاشی. داستان به‌صورت فلش‌بک ارائه می‌شود، داستان خاندان سالاری، از نوادگان فتحعلی شاه قاجار روایت می‌شود. داستان در این بخش خطی تعریف می‌شود و رو به جلو می‌رود و به‌مرور که خواننده با شخصیت‌های زیاد آن آشنا می‌شود، زندگی هریک را می‌خواند و سرنوشتشان را تا مرگ دنبال می‌کند. همچنین داستان، خرده‌روایت‌های مربوط به شخصیت‌ها به‌صورت صحنه‌ای از گذشته آن‌ها ارائه می‌شود که کمک شایانی به عمق‌بخشی شخصیت‌ها می‌کند. مهم نیست شخصیت تا چه حد فرعی یا اصلی باشد، هرجا لازم بوده دربارهٔ شخصیتی بیشتر بدانیم، راوی از ما دریغ نمی‌کند و با صحنه‌ای جذاب و گره‌گشا اطلاعات لازم را دربارهٔ شخصیت و ماجرای مدنظر ارائه می‌دهد. برای مثال خرده‌روایت‌های مربوط به زندانیان هم‌بند شازده، مثل «اسمال منیژه» و دیگران.[۱]

چرا باید این کتاب را خواند؟

خواندن این رمان با یک کنجکاوی ساده شروع می‌شود. اینکه بخواهیم بدانیم کدام کتاب افتخار جایزه ادبی جلال در سال ۹۳ را بدست آورده است. رمان «آه با شین» در حوزه‌های مردم‌شناسی و واژه‌شناسی، اطلاعات جامعی را در اختیار خوانندگان می‌گذارد. این رمان بیشتر از این که یک داستان است، می‌توان گفت یک گالری بزرگ از نقاشی‌های خوب و دوست داشتنی است.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

این کتاب در عین اینکه سرگذشت ۵ نسل را مطرح می‌کند، در محیطی ساده و صمیمی فرهنگ سنتی ایران را در تقابل با مدرنیته‌ٔ وارداتی بررسی می‌کند. جزیی‌نگری درخور احساس نویسنده در محیطی عاشقانه و تقابل احساس با وظیفه مداری و جدیت عملگرا و تقابل آرمان‌های زیبای جامعه با واقعیت‌های زشت و زننده‌‌‌ٔ آن، از هنرنمایی‌های ویژه‌ٔ نویسنده می‌باشد. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه


جاذبهٔ آه با شین

افتخارات

کتاب آهِ باشین اثر برتر چهارمین جشنواره داستان انقلاب است که برندهٔ جایزه قلم زرین[۲] نیز شده‌است. همچنین محمدکاظم مزینانی (۱۳۴۲)، نویسنده برنده جایزه جلال آل‌احمد خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازهو کتاب سال است.

سبک کتاب

پست مدرن

در این رمان ما با چند شخصیت رو به روایم که نه تنها هیچ کدام بر دیگری برتری ندارد (چون همهٔ شخصیت‌ها به نوعی در یک سطح قرار دارند) بلکه به شدت شخصیت‌های کنش‌پذیر و منفعلی (Passive) هستند. اگرچه داستان اصلی حول یک شخصیت می‌باشد اما سایر شخصیت‌ها به صورت کاریکاتور‌گونه وجود دارند. در این رمان پست مدرن نوعی گسست وجود دارد و روایت آن‌ها تکه تکه و پاره پاره است. اگرچه برخی تغیرها همچون وجود دانای کل به جای راوی اول و یا نداشتن پایانی باز در انتهای رمان باعث ترکیب بندی متفاوت این رمان می‌شود.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

رئالیسم جادویی

سبک کتاب در عین اینکه واقع گرایی است، توجه به اصول جادویی همچون جن و ماورا دارد. نویسنده زندگانی شخصیت‌های داستانی این مجموعه را به‌تصویر کشیده است. [۳]

تاریخی

رمانی است که گذشته و شرایط دوران گذشته را بازگو می‌کند. این کتاب دارای شخصیت‌های تاریخی واقعی اصلی و فرعی است که به صورت واقعی، در داستان گنجانده شده‌اند. در بررسی دقیق‌تر آن را بتوان به عنوان یک رمان نیمه تخیلی، زندگی نامه‌ای معرفی نمود.[۴]

اتفاقات سیاسی یا اجتماعی مرتبط با کتاب و جریان‌سازی‌های کتاب

در داستان از فصل اول تا انتها به ترتیب برهه‌هایی از تاریخ معاصر ایران مانند دوران رضا شاه و فرمان کشف حجاب، جنگ جهانی و سقوط رضا شاه، سر کار آمدن محمدرضا پهلوی، اصلاحات ارضی، گسترش فضای شهری و ساخت‌وسازهای آن دوران و تخریب فضاهای روستایی و بکر، مبارزات سیاسی پیش از انقلاب و بعد از آن و حتی جنگ تحمیلی و زمان حال، دوره می‌شوند.

رمان، قابلیت تقسیم شدن به دو فضای مستقل را دارد. دنیای پهلوی و بعد از آن انقلاب تا سال ۱۳۹۰ که فضایی واقع‌گرایانه دارد و دنیای قاجارها که در هاله‌ای از ابهام و افسون پنهان شده. فضایی سنتی که در آن آن‌هایی‌ها بیشتر از این‌هایی‌ها، حضور دارند. داستان از زبان ته تغاری، پنجمین شازدهٔ قاجاری روایت می‌شود که تصمیم می‌گیرد شاهزاده نباشد، به مردم بپیوندد و توده‌ای شود. او فرزند ناخلف اشرافی‌گری‌ای است که با برخواستن در مقابل این نظام، علیه تاریخ و هویت اجدادی‌اش بر می‌خیزد و در نهایت از درون، دچار از خود بیگانگی شده و از بیرون از سوی جامعه طرد می‌شود. در کنار زاویه دید دوم شخص که خواننده را در جایگاه راوی قرار می‌دهد تا با او همه چیز را از نزدیک، تجربه کند، رمان همزمان به درون طبقات مختلف اجتماعی سرک می‌کشد و از هر طبقه نماینده‌ای انتخاب می‌کند تا حوادث را با نگاه خود روایت کند. اگر ته تغاری و سیمین نمایندهٔ طبقهٔ روشنفکر و تحصیل کردهٔ جامعه هستند، صدای اسمال منیژه و سروان از داستان حذف نمی‌شود.[۵] چنین ذهنیتی وقتی بی‌مقدمه با مظاهر فیزیکی مدرنیته در قالب کالاهای وارداتی مواجه می‌شود، سادگی و نظم همگون فکری‌اش به چالش کشیده می‌شود و ناگزیر، واکنش‌های افراطی نشان می‌دهد. تلویزیون‌های لامپی، به خصوصی‌ترین جایگاهی وارد می‌شوند که برای ورود هر جنسی به حریم خود، روی درب منزل‌هایش، کلون متفاوتی دارد. قطارهای سریع‌السیر، هالهٔ مقدس زیارتی را که قرار بود با رنج سفر توأم باشد، کمرنگ می‌کند. این ذهن آشفته که برای اولین بار از کیلومترها آن‌سوتر، صدایی آشنا را از میان سیم‌های مسی می‌شنود، به دم‌دستی‌ترین بازماندهٔ جهان‌بینی سنتی‌اش متوسل می‌شودخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد:

«آن‌هایی‌ها همه‌جا هستند، حتی میان سیم‌های تلفن و تنها کاری که خارجی‌ها کرده‌اند این است که آن‌هایی‌ها را توی سیم زندانی کرده‌اند.» (مزینانی، آه باشین، صفحه۱۵۸)

نظر بزرگان(اهل ادب و داوران)

نقدهای مثبت

علیرضا قزوه

همان‌قدر که جناب مزینانی را نویسنده می‌دانیم به‌عنوان شاعر نیز وی را می‌شناسیم و او از شاعران بسیار خوب با کارنامه قابل‌قبول است. تعلق نویسنده به کویر قابل‌ستایش است، سمنان سرزمین راز و رمزهاست و راز و رمز را در این اثر خوب با عنوان «آه با شین» می‌بینیم؛ نویسندگان امروز تسلط عمیقی بر واژه‌ها ندارند در این اثر تسلط خوبی بر کلمه وجود دارد و این مسئله تنها از یک شاعر برمی‌آید. واژه‌آرایی در این کتاب دیده می‌شود که تمام شاعران بزرگ از آن استفاده کردند. کتاب "آه باشین" اطلاعات خوبی در اختیار خواننده قرار می‌دهد، به‌خصوص در حوزه مردم‌شناسی و علومی که کمتر به آن ورود پیداکرده‌اید اطلاعات نویسنده مشخص می‌شود. نویسنده قبل از نگارش داستانش بر روی مسائل تاریخی جست‌وجو کرده است و اثر یک اثر سه‌گانه به شمار می‌رود. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

محمدرضا بایرامی

در زمانه‌ای هستیم که برای تیترهای کوچک هیاهوی بسیاری به راه می‌افتد درحالی‌که در زمینه ادبیات و داستان‌نویسی این اتفاق روی نمی‌دهد. جامعه ادبی و فرهنگی بسیار راحت از کنار نویسنده‌ای که به عمق مطلب می‌پردازد نگذرد. ≫آه باشین≪ کار شریفی است، مطالب زیاد داستان از زندگی شخصیت‌ها تاریخ و جزئیاتی که بیان می‌کند لحظه‌ای در آن احساس کم‌کاری و باری به هر جهت بودن نویسنده نمی‌شود. معمولاً شاعران نویسندگان خوبی نیستند بخصوص از جهت نثر بسیار مشکل دارند این اتفاق برای مزینانی روی نداده است، در متن ۵۰ تا ۱۰۰ کلمه می‌توانیم دربیاوریم که به غنای زبان فارسی افزوده است. توصیفات بسیار جلب توجه می‌کند. [۶]

ناصرکشاورز

از دوره نوجوانی با مزینانی دوست بودم و شعر کودک را با هم شروع کردیم برخلاف صحبت‌های دوستان وی از همان ابتدا هم شاعر و هم داستان‌نویس بود؛ هنر وی هنر زندگی کردن است. مارکز و بورخس را مزینانی به من معرفی کرد وی آن‌قدر خوش‌قریحه بود که اشعارش موردتوجه صاحب‌نظران قرار گرفت و هنوز شعرهای ابتدایی وی را کسی نمی‌تواند کپی‌برداری کند. "آه باشین" مانند گردابی مرا در خود غرق کرد و نتوانستم از آن بیرون بیایم این کتاب تابلوهایی ترسیم شده با کلمات است، تابلویی که از بین بردن یک گوشه آن باعث خرابی کل آن می‌شد، با فضاهای بکار برده در داستان آشنا بودم و خیلی از شخصیت‌ها برایم آشنا بود مهندسی کلمات و واژگانی را در کتاب خود به‌کاربرده که انگار در زبان فارسی گم‌شده بود. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

محسن پرویز

منصفانه اگر بخواهیم قضاوت کنیم، در میان رمان‌های منتشر شده نثر این داستان سالم و قوی است. استفاده از افعال و جملات در این کتاب به‌جا و درست و علائم نگارش در داستان به‌موقع به‌کاررفته است. این داستان روان نوشته‌شده و از دایره واژگان بالا و گسترده‌ای بهره می‌برد. توصیف صحنه‌ها علی‌الخصوص در بخش‌هایی که مربوط که به زمان حال است توصیف‌های موفقی است و شرایط را در ذهن خواننده زنده می‌کند. در این رمان نویسنده به نکات ظریفی اشاره می‌کند که نشان از تسلط تاریخی نویسنده دارد و جزئی‌نویسی‌های نویسنده از نکات برجسته رمان است. کسی که رمان فاخر دست می‌گیرد توقع دارد جای پایی از مطالعات و تجربه نویسنده در صفحه صفحه رمان ببیند، البته رمان محل آموزش نیست ولی محل پندآموزی می‌تواند باشد و ما این را در این رمان شاهدیم. همچنین در این اثر ما با تقابل سنت و مدرنیته مواجهیم و شاهدیم که این مسئله در متن تجلی دارد و این نگاه قالبی است که در دوران پهلوی به جامعه خورانده می‌شده است. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

محمدرضا سرشار (رضا رهگذر)

تخیل روان نویسنده در این داستان چشمگیر است و نشان می‌دهد که ذهن نویسنده قصه‌پرداز است و توانسته آن‌ها را خلق کند و از این نظر اثر قابل‌توجهی خلق‌شده است. [۷]

یوسفعلی میرشکاک

مزینانی عمیق‌تر از آل‌احمد به تاریخ نگاه کرده است و این شاید به دلیل ویژگی‌های شخصیتی اوست. مزینانی با دوگانه‌ای که قرار است سه‌گانه شود، باری را که سال‌ها روی دلم سنگینی‌اش را حس می‌کردم برداشت. باید رمانی خلق می‌شد که جذاب، قابل خواندن، محل تأمل، برخوردار از تکنیک درست می‌بود، عواطف مخاطب را پس نمی‌زد، شعار نمی‌داد و در دایره تأویل، قابل استخراج حرف‌هایی برای راهگشایی انسان امروز می‌داشت. مزینانی رمان‌های غیر موفقی نداشته که اکنون شاهد دو رمان موفق باشیم. هر دو اثر کارهای نخستین وی در عرصه نگارش رمان، موفق‌اند و از انسان امروزی سخن می‌گویند. یکی از موفقیت‌های درخشان نویسنده این است که به‌صورت اجمالی و در قالب خاندان سالاری توانسته است با زبردستی به چنین سیر تاریخی بپردازد. جزم‌اندیشی ایدئولوژیک را در هیچ‌یک از دو رمان مزینانی نمی‌بینیم.[۸]

ابراهیم حسن بیگی

مزینانی را به‌عنوان شاعر می‌شناختم و ابتدا می‌خواستم ورودش به عرصه رمان را نقد کنم. در انتظار رمان‌های مزینانی بودم و آه باشین را ازنظر ساختاری به چشم منتقد می‌خواندم و قصد لذت بردن نداشتم اما وقتی رمان را به پایان رسید، از آن لذت بردم. مزینانی توانست رمانی بنویسد که مخاطب هم بتواند بخشی از آن را خلق کند و صرفاً نظاره‌گر حوادث داستانی نباشد. این امر اثر او را ماندگار می‌کند. وقتی «آه باشین» را می‌خواندم، حس می‌کردم فیلمی از علی حاتمی می‌بینم. فضاسازی‌های عصر قاجار داستان باوجود نبود نگارنده در آن زمان بسیار گویا و با دقت و ریزبینانه خلق شده بودند. بیشتر نویسندگان رمان‌های تاریخی، اسیر حوادث آن می‌شوند. نویسنده عشق را دست‌مایه افزودن بر حجم رمان قرار نداده است. در طول رمان هیچ‌یک از زن و شوهرها عاشق‌های آن‌چنانی نبوده‌اند. فقط همدیگر را دوست داشته‌اند و زندگی کرده‌اند. مزینانی به مخاطب فرصت می‌دهد ادامه ماجراهای عاشقانه را خودش در ذهن بسازد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

نقدهای منفی

محمدرضا سرشار (رضا رهگذر)

این داستان در واقع سرگذشت ۵ نسل را مطرح می‌کند. نویسنده بر این باور است که داستان مدرن خلق کرده ولی فراموش کرده که داستان مدرن داستان۵ نسل نیست زیرا داستان ۵ نسل مربوط به داستان‌های قرن ۱۸ است و این تناقضی در مکتب داستان ایجاد می‌کند. داستان از پیرنگ حلقوی به سبک داستان‌های مدرن استفاده کرده است و این سبک معمولاً در داستان‌های فرمالیستی مورد استفاده قرار می‌گیرد. در داستان‌های مدرن معمولاً می‌گویند که تاریخ تکرار می‌شود و جل

و نمی‌رود. «ته‌تغاری» در این داستان اسمش ذکر نمی‌شود که به نظرم دلیلی برای این کار وجود ندارد. در این کتاب افراد مذهبی خرافی نشان داده شده‌اند. این داستان همانطور که گفته شد داستان انقلاب نیست، زیرا مگر می‌شود زمان داستان تا سال ۱۳۸۲ ادامه پیدا کند ولی اسمی از امام خمینی به میان نیاید درحالی‌که همان‌طور که رهبر انقلاب نیز به آن اشاره کرده‌اند این انقلاب در دنیا با نام امام خمینی شناخته می‌شود اما در این داستان ما یک مرتبه هم اسم امام خمینی را نمی‌بینیم.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

محسن پرویز

از دید من طرح داستان ضعف آشکار دارد و به‌گونه‌ای که قابل‌قبول نیست خواسته از نگاه «ته‌تغاری» به گذشته بازگردد که در عمل این اتفاق نمی‌تواند رخ دهد. زاویه دید در این داستان از آن نکاتی است که موجب می‌شود به اثر لطمه وارد شود. زاویه دید به گونه‌ای است که به نظر می‌رسد می‌خواهد از زاویه دید ته‌تغاری داستان روایت شود اما نویسنده در بخش‌هایی نمی‌تواند به آن پایبند باشد. در مجموع در طرح و زاویه دید اشکال وجود دارد، اما شخصیت‌پردازی رمان قوی است و افراد را به خوبی نشان داده است، همچنین در توصیفات و صحنه‌پردازی نیز خوب عمل شده و نکته اصلی و ویژه داستان نثر سالم و روان آن است.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

جمله‌های ماندگار کتاب

آن‌هایی‌ها

وقتی حال قبلة عالم جا آمد و رنگ و رویش برگشت، با تغیّر گفت: «چنین دریای نافهم و اجنبی‌پرستی همان بهتر که در قباله ما نباشد. آخر مشتی آب شور و تلخ به چه کار ما می‌آید؟ حالا می‌فهمیم که حاجی حرفش چقدر درست بوده. به واقع، نصف بیشتر این مملکت زیادی است. باید هم چنین آب و خاکی زن‌های خوشگل و ترگُل‌ورگل بار بیاورد. چشم دارند این هوا! اندازة چشم گاو. ولی به این خراب‌شده نگاه کنید! حتی زن‌های عقدی ما به لعنت ابلیس نمی‌ارزند؛ یک بار هم که سوگلی خودمان را تا سن‌پطرزبورغ بردیم، دیدیم الان است که زهره باد بدهد. از همان‌جا برش گرداندیم. مَخلص کلام، ما حاضریم ثلث این مملکت را بدهیم تا چند جریب از خاک اروپ را قباله‌مان کنند. قدغن می‌کنیم که من‌بعد دیگر کسی اسم این دریای نحس و نجس را در حضور ما به زبان نیاورد!» ص(۶۷-۶۹)

سال سن

حرضت والا، به این دختر نگاه کن! از گرسنگی نای راه رفتن ندارد. یک‌هو نگاه گُرّان شازده افتاد به صورت دخترک و حالش عوض شد. کیسه را از زن گرفت و بدون اینکه وزن کند انداخت توی صندوق. بعد پنج تا دوقِرانی از ته جیب جِلقزه‌اش بیرون کشید و گذاشت بیخ مشت زن و گفت: «این از شیربهای دخترت. مهریه‌اش هم پنج تا گوسفند. دیگر لازم نکرده سن جمع کنید. بروید و به فکر مراسم عقدکنان باشید. فقط تا می‌توانی به او خوراک بده تا خوب رو بیاید. شب جمعه، یک نفر را می‌فرستم بیاوردش. ملتفت شدی؟» زن، ناباورانه، به دوقِرانی‌ها دست کشید و گفت: «هر چه شما بفرمایید شازده! این دختر کنیز شماست.»ص(۱۳۴-۱۳۵)

باغ‌های بی سیرت

درخت به‌سرعت آسفالت را کنار می‌زد و به رشد خودش ادامه می‌داد. پیرمرد اجازه نمی‌داد کسی آسیبی به درختچه برساند. آجر دورش چیده بود و به‌موقع آبش می‌داد. چند بار مأمورهای شهرداری خواستند درخت را بکنند؛ یک روز صبح زود، وقتی باغبان با پیتِ آب از خانه بیرون آمد، اثری از درختچه‌ها ندید. مأمورهای شهرداری شبانه درخت‌ها را بریده و بعد از ریختن آهک آنجا را آسفالت کرده بودند.ص(۲۳۴)

از افلاک تا کراک

«واقعاً این‌ها قصد گروگان گرفتن شهبانو را داشته‌اند؟ چه مرگشان است؟ یک مشت فارغ‌التحصیل دانشگاه یا دانشجو که رایگان تحصیل می‌کنند و از همه آزادی‌های اجتماعی برخوردارند. می‌توانند دختر و پسر به اردو بروند و آواز بخوانند و هر شب با ماه‌رویی به سر ببرند. این همه ویلا، پلاژ، کازینو، بار، کاباره، کلوپ‌های شبانه، سینما، برنامه‌های سرگرم‌کننده تلویزیونی ... و باز هم ناشکری؟ باز هم نق زدن؟ مملکت از این بهتر؟… می‌توانی تاکسی بگیری و جلوی سفارت امریکا نگهش داری و یک ربع بعد با ویزای آن کشور برگردی. پس چه مرگشان است؟ چرا هم خودشان و هم ما را به زحمت می‌اندازند؟ چرا به جای درس خواندن یا کار کردن می‌نشینند و نقشه گروگان گرفتن علیاحضرت و حتی کشتن او را می‌کشند؟ خاک بر سرتان! شما لیاقت چنین مواهبی را ندارید و همان بهتر که زیر شکنجه بمیرید یا توی زندان بپوسید!» ص(۴۱۸-۴۱۹)

این‌هایی‌ها

خود من یک شاهم، فتحعلی شاه قاجار، در بستر مرگ ... من شازدهٔ بزرگم، با زن‌های عقدی و غیر عقدی بسیار و بچه‌های بی‌شمار ... من شازده‌ام. در قرارداد آخال حضور داشتم. مهر جَلّ علای من پای ضمیمه‌های این قرارداد به چشم می‌خورد. من بودم که رگ امیرنظام را قطع کردم. من بودم که فرمان مشروطیت را امضا کردم. من بودم که سلطنت قاجار را برانداختم و بر تخت پادشاهی تکیه زدم. من بودم که سی و هفت سال در این کشور پادشاهی کردم. اما این مردم ناسپاس از کشور خودم بیرونم انداختند. و چه آوارگی‌ها که نکشیدم! سرانجام با سرطان خون، روی یک تخت فلزی سرد، در یکی از بیمارستان‌های قاهره مُردم ... من بودم که ... ص(۵۸۰-۵۸۱)

مشخصات کتاب‌شناختی

تعداد صفحات، دفعات چاپ، جمع کل تیراژ و ناشرانی که اثر را چاپ کرده‌اند

تعداد صفحات کتاب ۳۵۶ صفحه است که برای نخستین بار در سال ۱۳۹۲ توسط انتشارات سوره مهر وارد فاز چاپ شد که تاکنون حدود ۱۰۰۰۰ نسخه از این کتاب به فروش رسیده است. چاپ پنجم کتاب با طرح روی جلد متفاوت منتشر و روانه بازار کتاب شده است.

پانویس

  1. ‏ «نگاهی کوتاه به کتاب «آه با شین» نوشته محمد کاظم مزینانی». حوزه هنری آفرینش‌های ادبی، ۱۱بهمن۱۳۹۴. بازبینی‌شده در ۱۹تیر۱۳۹۸. 
  2. [‏ https://anjomanghalam.ir/دوازدهمین-جشنواره-قلم-زرين/ «قلم زرین»]. انجمن قلم، ۱۳۹۳/۴/۱۴. بازبینی‌شده در ۱۳۹۸/۴/۲۰. 
  3. [‏ https://www.sooremehr.ir/fa/book/1839 «سبک آه باشین رئالیسم جادویی است!»]. سوره مهر. بازبینی‌شده در ۲۰تیر۱۳۹۸. 
  4. [‏ https://www.tasnimnews.com/fa/news/1394/02/25/741447 «روایت محمدکاظم مزینانی از سومین جلد سه‌گانه انقلابی‌اش»]. خبرگذاری تسنیم. بازبینی‌شده در ۲۰تیر۱۳۹۸. 
  5. ‏ «یادداشتی بر رمان «آه باشین»، نوشتهٔ: وفا کشاورزی». چوک، ۱۹اسفند۱۳۹۴. 
  6. [‏ https://www.farsnews.com/news/13930201001484 «ایرامی: کتاب «آه باشین» طبق استانداردهای حرفه‌ای نوشته شده است»]. خبرگزاری فارس، ۱۳۹۴/۲/۱. بازبینی‌شده در ۱۳۹۸/۴/۲۰. 
  7. ‏ «نشست نقد و بررسی رمان «آه با شین» برگزارشد». 
  8. [‏ https://www.farsnews.com/news/13931114001496 «میرشکاک: مزینانی در «آه با شین» از دایره ممیزی گذشته است/ حسن‌بیگی: بعد از مطالعه کتاب، یاد فیلم‌های علی حاتمی افتادم»]. 

منابع

پیوند به بیرون

  1. [‏ https://www.farsnews.com/news/13931114001496 «میرشکاک: مزینانی در «آه با شین» از دایره ممیزی گذشته است/ حسن‌بیگی: بعد از مطالعه کتاب، یاد فیلم‌های علی حاتمی افتادم»]. خبرگزاری فارس، ۱۳۹۳/۱۱/۱۴. بازبینی‌شده در ۱۳۹۸/۴/۲۰. 
  2. ‏ «نشست نقد و بررسی رمان «آه با شین» برگزارشد». تارنمای سرشار، ۲اردیبهشت۱۳۹۴. بازبینی‌شده در ۲۰تیر۱۳۹۸.