بهرام صادقی

از ویکی‌ادبیات
نسخهٔ تاریخ ‏۷ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۰۴ توسط چری (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی « '''بهرام صادقی''' ملقب به '''صهبا مقدادی''' و '''ب.موزول'''، داستان‌نویس، شاعر و نم...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو


بهرام صادقی ملقب به صهبا مقدادی و ب.موزول، داستان‌نویس، شاعر و نمایشنامه‌نوس و از چهره‌های مطرح جُنگ اصفهان است که با داستان‌های کوتاهِ مجموعهٔ سنگر و قمقمه‌های خالی و داستان نیمه‌بلند ملکوت به‌شهرت رسید.

* * * * *

بهرام از همان اوان کودکی تحت تأثیر شعرخوانی‌های هرروزهٔ مادرش در جمع خانواده، از یک‌سو و مهاجرت به اصفهان و تحصیل در دبیرستان ادب از سوی دیگر، گرایش و کشش خاصی به شعر و داستان پیدا کرد و گام‌های محکمی در مسیر ادبیات برداشت که همکاری با هفته‌نامه‌های «امید ایران» و «روشنفکر» در سال‌های نوجوانی نمونه‌هایی از آن است.[۱] توانایی‌اش در خلق متون آمیخته با طنز تلخ او را سرآمد داستان‌نویس عصر خود کرد و برایش امکان حضور در مجلات بنامی چون سخن و صدف و فردوسی به‌همراه آورد که فرصت‌های ارزشمندی بود برای همکاری با بزرگانی نظیر ابوالحسن نجفی، و... .
خلق داستان‌های متعدد و دریافت جوایز ادبی بخش حرفه‌ای زندگی بهرام صادقی را تشکیل می‌دهد که گویی نفسش با نفس مادر بالا و پایین می‌آمد و سرانجام هم کمی بیش از یک سال پس از درگذشت مادر، به دنیای ابدی او پیوست.


داستانک

داستانک‌های انتشار

گلی، نه ژیلا

در اولین دیدار، بهرام یک جلد از کتاب سنگر و قمقمه‌های خالی را امضا کرد و به ژیلا هدیه داد. آن‌ها اسفند۱۳۵۵ ازدواج کردند. مراسم در باشگاه دانشگاه تهران بود و ماه عسل را بعد از عید نوروز به شیراز رفتند. از آن پس ژیلا با نام دلخواه بهرام، نامیده می‌شد: «گُلی»

بهرام در زندگی مشترک، همچون همیشه صبور و آرام بود. شاید چند سال بعد از مرگ بهرام بود که همسرش یک روز اتفاقی شعری را یافت. شعری که برای گُلی سروده بود و شاید رنج‌نامه‌ای از یک نویسندهٔ تنها و مظلوم.(۳۲)

مصاحبهٔ جلال سرفراز با بهرام صادقی، بخش پایانی، روزنامهٔ کیهان، ۲۶آذر۱۳۵۵

«کاشف به‌عمل می‌آید که بالاخره بهرام صادقی هم تن به ازدواج با دانشجویی به نام ژیلا پیرمرادی داده است. با خود می‌گویم که لابد این را نیز باید به عجایب دنیا<noinclude اضافه کرد.»

معلم اگزیستانسیالیست و ریختن حجب روستایی

ایرج پورباقر، دبیر دبیرستان ادب، مترجم گیلانی‌الاصل و اگزیستانسیالیستی بود که کتاب فولکیه را ترجمه کرد. او بعدها ترجمهٔ «ماندران‌ها»ی سیمون دوبووار را هم در دو جلد به کارنامهٔ ادبی خود افزود. صمیمیت بهرام صادقی و چند تن از دوستانش با پورباقر به‌حدی بود که در جلسه‌هایی منظم در اتاقش جمع می‌شدند و دربارهٔ آثار بسیاری از نویسندگان آوانگارد روز دنیا بحث می‌کردند. در یکی از همین جلسه‌ها ابوالحسن نجفی اولین بار بهرام صادقی را دید، داستانی از او شنید و به استعداد والای او در داستان‌نویسی پی‌برد. به‌گفتهٔ محمد حقوقی، رابطهٔ نزدیک صادقی با پورباقر باعث شد بهرام از حالت حجب و حیای روستایی که در ابتدا واجد آن بود جدا شود.(۲۰)

داستانک شاگرد

داستانک مردم

ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود

داستانک‌های دشمنی

مرکز ثقل دوستان

دوران تحصیل در دبیرستان ادب اصفهان، بهرام با اسکندر چراغی، روزنامه‌فروش، به‌توافق می‌رسد که عصرها به‌جای او در دکه، روزنامه بفروشد و درعوض یکی از روزنامه‌ها را بخواند و باز سر جایش بگذارد یا شب با خود به خانه ببرد و صبح زود پس بیاورد. صادقی از این دکه به‌عنوان «مرکز ثقل» دوستانش یاد می‌کند. مقابل همین دکه بود که او به‌تدریج با سه هم‌مدرسه‌ای‌اش، منوچهر بدیعی، ایرج مصطفی‌پور و عباس رجایی دوست شد.اوایل هنوز غلام‌رضا لبخندی به جمعشان ملحق نشده بود و محمد حقوقی هم از قبل با صادقی دوست بود.(۱۸) منوچهر یک سال بعد از قبولی بهرام، در دانشکدهٔ حقوق دانشگاه تهران قبول می‌شود و این دو باهم اتاقی را در حوالی خیابان آذربایجان، اجاره کردند. شروع رفاقت بهرام با اکبر افسری که هم‌کلاسی منوچهر بدیعی بود نیز به همان دوره برمی‌گردد.(۱۹)

به‌یاد چنگیز مشیری

مسعود شادبهر شاعر شیرازی، هوشنگ فیلی شاعر، بهروز فربود نویسندهٔ سلسله مقالات «سال‌های سیاه» که سرگذشت خود را بی‌پرده شرح می‌دهد، هوشنگ بادیه‌نشین شاعر و دکتر هوتن که بهرام ازطریق تقی مدرسی با او آشنا شد، همگی در شمار افرادی بودند که صادقی در دورهٔ دانشجویی با آن‌ها دوستی داشت و یکی پس از دیگری خودکشی کردند. در میان خودکشی‌های این سال‌ها خودکشی چنگیز مشیری دانشجوی سال پنجم رشتهٔ پزشکی دانشگاه تهران در سال ۱۳۳۸ و منوچهر فاتحی هم‌کلاسی و دوست صمیمی بهرام صادقی در آبان‌۱۳۳۹، بیشترین تأثیر را بر وی گذاشت. چنگیز مشیری دو کتاب در باب موسیقی نوشته بود و ترجمه‌هایی نیز در همین زمینه به‌جای گذاشت. بخشی از سوگنامهٔ صادقی به یاد مشیری:

خودکشی فاتحی و داستانی به یاد او

خودکشی منوچهر فاتحی تأثیر زیادی بر بهرام صادقی گذاشت و هرگز نتواست این حادثهٔ تلخ و خاطرات روزهایی را که با فاتحی بود از یاد ببرد؛ تاجاییکه سال ۱۳۴۱ داستان آوازی غمناک برای یک شب بی‌مهتاب را به یاد این دوست نوشت. داستان ملکوت نیز در چاپ نخست سنگر و قمقمه‌های خالی به منوچهر فاتحی تقدیم شده است. بهرام صادقی دقیقاً پنج ماه قبل از خودکشی منوچهر فاتحی، نامه‌ای به او می‌نویسد که در آن به رابطه‌اش با فاتحی پایان می‌دهد. شاید این نامه دلیلی برای عذاب وجدان صادقی در خودکشی منوچهر فاتحی باشد؛ هرچند که گویا رابطهٔ این دو کاملاً قطع نمی‌شود و اتفاقاً منوچهر فاتحی چند ساعت قبل از خودکشی به بهرام صادقی گفته بود که من دیگر خسته شده‌ام. امشب کار را تمام می‌کنم. بهرام موضوع را جدی نمی‌گیرد؛ اما فردا صبح مقابل دانشکده هرچه انتظار او را می‌کشد، فاتحی نمی‌آید.

دلداری نجفی

دست و دلش به کار نمی‌رفت!

کم‌کاری بهرام صادقی بعد از سال ۱۳۴۵، شاید افسوس بزرگی برای ادبیات معاصر ایران باشد. مطالبی مانند نوشتهٔ زیر، که شامل وعده‌هایی برای نشر آثار دیگری از صادقی بود که هیچ‌گاه خلق نشدند، به‌وفور در نشریات آن سال‌ها دیده می‌شد.


داستانک‌های قهر

داستانک‌های آشتی‌ها

داستانک نگرفتن جوایز

داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است

داستانک‌های مذهب و ارتباط با خدا

داستانک‌های عصبانیت، ترک مجلس، مهمانی‌ها، برنامه‌ها، استعفا و مشابه آن

داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامه‌ها و مجلات و نمونه‌هایی از آن

داستانک‌های دارایی

داستانک‌های زندگی شخصی

داستانک برخی خاله‌زنکی‌های شیرین (اشک‌ها و لبخندها)

داستانک شکایت‌هایی از دیگران کرده به محاکم و شکایت‌هایی که از او شده

داستانک‌های مشهور ممیزی

داستانک‌های مربوط به مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونه‌هایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری

عکس سنگ‌قبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن

داستان‌های دیگر

زندگی و تراث

سوانح عمر

کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری

شخصیت و اندیشه

زمینهٔ فعالیت

یادمان و بزرگداشت‌ها

از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)

نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش

تفسیر خود از آثارش

موضع‌گیری‌های او دربارهٔ دیگران

همراهی‌های سیاسی

مخالفت‌های سیاسی

نامه‌های سرگشاده

نام‌های دسته‌جمعی

بیانیه‌ها

جملهٔ موردعلاقه در کتاب‌هایش

جمله‌ای از ایشان

نحوهٔ پوشش

تکیه‌کلام‌ها

خلقیات

منزلی که در آن زندگی می‌کرد (باغ و ویلا)

گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکان‌هایی که به آن مسافرت کرده است)

برنامه‌های ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

بنیان‌گذاری

استادان و شاگردان

علت شهرت

فیلم ساخته شده براساس

حضور در فیلم‌های مستند دربارهٔ خود

اتفاقات بعد از انتشار آثار

نام جاهایی که به اسم این فرد است

کاریکاتورهایی که درباره‌اش کشیده‌اند

مجسمه و نگاره‌هایی که از او کشیده‌اند

ده تا بیست مطلب نقل‌شده از نمونه‌های فوق از مجلات آن دوره

برگه‌هایی از مصاحبه‌های فرد

آثار و منبع‌شناسی

سبک و لحن و ویژگی آثار

تعهد، جایگزین میهن‌ دوستی

کارنامه و فهرست آثار

جوایز و افتخارات

منبع‌شناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)

بررسی چند اثر

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها

نوا، نما، نگاه

خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)

پانویس

منابع

پیوند به بیرون