احمدرضا احمدی
احمدرضا احمدی | |
---|---|
نام اصلی | احمدرضا |
زادروز | ۳۰ اردیبهشت ۱۳۱۹ کرمان |
ملیت | ایرانی |
محل زندگی | تهران |
سالهای نویسندگی | ۱۳۴۱- |
نوشتارها | ٰ |
همسر(ها) | شهره احمدی (حیدری) |
فرزندان | ماهور احمدی |
احمدرضا احمدی شاعر، نویسنده، منتقدهنری، دکلمهخوان و کارمند بازنشسته کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان است.
احمدرضا احمدی در ساعت ۱۲ ظهر روز دوشنبه ۳۰ اردیبشهت ماه ۱۳۱۹ در کرمان متولد شد. پدر وی کارمند وزارت دارایی بود و ۵ فرزند داشت که احمدرضا کوچکترین آنها بود. جد پدری وی ثقةالاسلام کرمانی، و جد مادریاش آقا شیخ محمود کرمانی است. سال اول دبستان را در مدرسه کاویانی کرمان گذراند و در سال ۱۳۲۶ با خانواده به تهران کوچ کرد. در دبستان ادب و صفوی تهران دوران ابتدایی را به پایان برد و دورهٔ دبیرستان را در دارالفنون به پایان رساند. در سال ۱۳۴۵ دورهٔ خدمت سربازی را به عنوان سپاهی دانش در روستای ماهونک کرمان آموزگاری کرد. آشنایی عمیق او با شعر و ادبیات کهن ایران و شعر نیمایی دستمایهای شد تا حرکتی کاملاً متفاوت را در شعر معاصر آغاز کند.وی از بیست سالگی بطور جدی به سرودن شعر پرداخت و نخستین مجموعه شعریاش را به نام «طرح» در سال ۱۳۴۱ منتشر کرد
داستانک
گروه ادبی طرفه
در اوایل دهه چهل احمدرضا احمدی به همراه نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوشآبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه طرفه را با هدف دفاع از هنر موج نو تأسیس کردند.آرم این گروه یک خروس بود و اعضای آن را اغلب دانشجویانی تشکیل میدادند که سودای انقلابی ادبی را در سر داشتند.اعضاء در این جمع گرد هم میآمدند و آثار یکدیگر را در نشستهایی نقد و بررسی میکردند. با سرمایه گروه شماری از آثار نسل جوان نیز به نشر رسید. اکبر رادی از نادر ابراهیمی به عنوان محور گروه طرفه یاد می کند و او را وفادارترین فرد به حلقهٔ طرفه می داند که سال ها پس از کم رنگ شدن فعالیت آن جمع، ابراهیمی همچنان آثارش را با نام طرفه منتشر کرد.
درباره جایزه هانس کریستین اندرسن
احمدرضا احمدی در مراسم بزرگداشت خود در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در باره دریافت جایزه اندرسن گفت چه این جایزه را دریافت کند و چه نکند، همیشه احمدرضا احمدی خواهد ماند و امیدوار است.
درباره کتاب طرح
احمدی می گوید «در کلاس ششم ابتدایی بودم که کتاب «طرح» را با کمک دوستانم کیمیایی و فرامرز قریبیان چاپ کردم. شمارگان کتاب 500 عدد بود. این کتاب هیاهو آفرید. علیاصغر حاج سیدجوادی که سردبیر «کتاب هفته» بود، از این کتاب استقبال کرد. سال 41 کتاب «طرح» من چاپ شد، 500 عدد چاپ شد. مسعود کیمیایی و فرامرز قریبیان، [قبلش] نصف آن را در ادارات بهعنوان آب معدنی فروختند.[در واقع پیشفروش کردند!] مرتضی ممیز یک شعر از این کتاب را در «کتاب هفته» چاپ کرد، مرتضی ممیز پدر تعمیدی این شعر بود. همیشه او را به یاد دارم... مهرداد صمدی این کتاب را برای فروغ فرخزاد برد»
داستانک شکایتهایی از دیگران کرده به محاکم و شکایتهایی که از او شده
داستانکهای مشهور ممیزی
داستانکهای مربوط به مصاحبهها، سخنرانیها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونههایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری
داستانهای دیگر
زندگی و تراث
کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری
شخصیت و اندیشه
فعالیت در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
هنگامی که کانون پررورش فکری کودکان پایه گذاری شد، فیروز شیروانلو و سپس سیروس طاهباز به نویسندگان و شاعران باتجربه و جوان کار سفارش می دادند.ر این میان کاری نیز به احمد رضا احمدی سفارش داده شد. نتیجه کار داستان «من حرفی دارم که فقط شما بچه ها باور می کنید» بود که در سال ۱۳۴۹ منتشر شد. احمدرضا احمدی در مهرماه ۱۳۴۹ به استخدام کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان درآمد و تا سال ۱۳۵۸ در سمت مدیر تولید نشر آثار موسیقی برای کودکان و از آن زمان تا سال ۱۳۷۳ (زمان بازنشستگی) در بخش انتشارات کانون در مقام ویراستار فعالیت میکرد.
یادمان و بزرگداشتها
از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)
یزدان سلحشور در مقاله ای در روزنامه ایران درباه احمدی چنین می نویسد: «... شاید اگر بخواهم منصف باشم، بشود احمدرضا احمدی را دارای همان عملکردی در شعر پارسی دانست که فرانسوا تروفو پیش از او در سینمای موج نوی فرانسه، به آن اندیشیده بود: نشان دادن هر آنچه غیر قابل فهم اما با احساسی عمیق؛ البته تروفو، در دهههای پایانی فیلمسازی خود، دستاورد خود را به شکلی حداکثری، با ادبیات درآمیخت و انسجام روایی را هم به آن افزود، راهی که احمدرضا احمدی باوجود اندرزهای فروغ فرخزاد بر خود هموار نکرد با این همه، در پیش گرفتن راه تروفو [ راهی که در سالهای آغازین نقدنویسی و همچنین فیلمسازی او، بسیار تأثیرگذار به نظر میرسید] این امکان را به احمدی داد که برابر مخاطبان عام، موفقتر از شاعرانی جلوه کند که در موج نو، هم استحکام شعریشان بیش از او بود و هم دانش و تسلط شان بر ادبیات غرب؛ به گمانم در این قیاس، بیژن الهی مثال خوبی است شاعری که حتی مورد بیمهری منتقد بزرگی چون حقوقی قرار گرفت و احمدرضا احمدی، جایش را در «شعر نو از آغاز تا امروز» پُر کرد. احمدی البته روابط اجتماعی بهتری نسبت به الهی داشت و با اغلب هنرمندان نوگرا در همه حوزهها رفیق بود و غیر از اینها، تأیید مکتوب فروغ فرخزاد را هم در کارنامه ادبی خود داشت و علاوه بر همه اینها، حضور پررنگاش را هم در کانون پرورش فکری باید دید با انواع امکاناتی که در اختیار شاعران و نویسندگان میگذاشت و احمدرضا احمدی، شاهزاده سلطنت کانون بود و مختار بر این امکانات و خوش به حالش که هم بازیگر فیلم مهرجویی بود و هم رفیق کیمیایی و آن هم هنگامی که سینمای موج نو ایران، در رقابت این دو سینماگر، هواداران را چون هواداران تاج و پرسپولیس به جان هم انداخته بود! [غرض البته انکار دستاوردهای احمدی نیست فقط قصد بر آن است که وجوه کمکی هم در نگاهی منصفانه به تاریخ ادبی ما، لحاظ شود.]»(قسمتی از مقاله)
« ... اگر بنا باشد که شاعران جوان، از موفقیت یک شاعر مشهور، درسی نادرست بگیرند که بدون احاطه داشتن بر دانش ادبی شعر هزارساله و ادبیات مدرن جهان هم میشود محبوب و موفق بود، آن شاعر مطمنناً احمدرضا احمدی است! نمیدانم چه ضرورت دارد که ما برای جلوگیری از «بدآموزی نسل نو» تاریخ را تحریف کنیم و مثلاً در مقاله ویکیپدیای پارسی درباره احمدرضا احمدی بنویسیم: «آشنایی عمیق او با شعر و ادبیات کهن ایران و شعر نیما دستمایهای شد تا حرکتی کاملاً متفاوت را در شعر معاصر آغاز و پیریزی کند»! حتی اگر به نامههای فروغ هم تکیه نکنیم و ضعف تألیف مشهود شعرهای احمدی را در دفترهای نخستیناش نادیده بگیریم، احاطه نداشتن او بر وزن، حتی در خواندن شعر موزون نیمایی- باوجود صدای منحصر به فرد و حسبرانگیز او- در آلبومهایش مشهود است. پس این تغییر و تحول ناگهانی تاریخی برای چیست؟ دوستان مدرننویس! اگر بنویسیم که حیدر یغما«خشتمال نیشابوری» دانشی معادل همایی و فروزانفر داشت، چه چیز را به شعر ایران افزودهایم؟ شخصاً معتقدم که استعداد احمدی چنان درخشان بود و هست که اگر به توصیههای فروغ عمل میکرد به تأثیرگذارترین شاعر ایران، پس از سبک هندی بدل میشد اما چنین نشد! او را با همین موفقیت خیرهکنندهاش در جذب مخاطبان عام و بهعنوان شاعری آوانگارد بپذیریم و بیهوده، به جعل تاریخ نپردازیم.» (همان مقاله)
نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش
تفسیر خود از آثارش
احمدرضا احمدی درباره خود و آثارش چنین میگوید: (کلام من هر چه بود طلا بود، مس بود، متعلق به خودم بود. در هر کتاب راه ناهمواری را طی کردم. در هر کتاب چون کتاب نخستینم با هراس آغاز کردم. راهی که در ظلمات بود)
احمدی اذعان میدارد که فارغ از تمامی آرا و نظرات و ژستهای روشنفکری، گاهی پیش آمده که اصلاً حس سرودن شعر را هم نداشته است، اما با شنیدن موسیقی، قریحه سرایش شعر او به جوش آمده است.
موضعگیریهای او دربارهٔ دیگران
همراهیهای سیاسی
مخالفتهای سیاسی
نامههای سرگشاده
نامهای دستهجمعی
بیانیهها
جملهٔ موردعلاقه در کتابهایش
جملهای از ایشان
تکیهکلامها
برنامههای ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است
ناشرانی که با او کار کردهاند
تأثیرپذیریها
درباره احمدی و این که شعر از کجا می آید و از چه کسی تاثیر پذیرفته سخن بسیار است. خود او به این حرف ها پاسخ داده است: «کلام من هر چه بود طلا بود، مس بود، متعلق به خودم بود. در هر کتاب راه ناهمواری را طی کردم. در هر کتاب چون کتاب نخستینم با هراس آغاز کردم. راهی که در ظلمات بود... من با قطب نمای خودم حرکت کردم... من از کسی تقلید نکردم. به گمانم حتا از خودم هم تقلید نکردم. نقادان و خصمان شعر من در این حسرت ماندند که من در جاده ای قدم گذارم که قبل از من دیگران آن را طی کرده باشند. نقادان و خصمان من نمی دانند شعری که خمیر مایه اش رنج و مصیبت آدمی است تقلید نمی پذیرد. حتا اگر در زمهریر تنهایی شاعر جان ببازد.»
علت شهرت
شعر موج نو
فیلم ساخته شده براساس
حضور در فیلم مستند بلند (شب شیدایی) درباره تاریخ ترانه در ایران معاصر ساخته ناصر صفاریان
حضور در فیلمهای مستند دربارهٔ خود
وقت خوب مصایب ساخته ناصر صفاریان
بانو مرا دریاب ساخته ناصر صفاریان
نام جاهایی که به اسم این فرد است
روز ۲۵ مرداد ۱۳۹۶ (کاشی ماندگار) از سوی شهرداری تهران بر سردر منزل احمدرضا احمدی که از سال ۱۳۶۶ در آن سکونت دارد نصب شد.
ده تا بیست مطلب نقلشده از نمونههای فوق از مجلات آن دوره
برگههایی از مصاحبههای فرد
آثار و منبعشناسی
سبک و لحن و ویژگی آثار
انبوهی از این بعدازظهرهای جمعه را به یاد دارم که در غروب آنها در خیابان از تنهایی گریستیم ما نه آواره بودیم، نه غریب اما این بعدازظهرهای جمعه پایان و تمامی نداشت میگفتند از کودکی به ما که زمان باز نمیگردد اما نمیدانم چرا این بعدازظهرهای جمعه بازمیگشتند
کارنامه و فهرست آثار
۱ - «از بارانی که دیر بارید»، نشر ثالث ۱۳۹۱ - «دفترهای واپسین، دفتر هفتم/به رنگ آبی نیلی»، انتشارات کتاب نشر نیکا ۱۳۹۱ - «دفترهای واپسین، دفتر ششم/به رنگ آبی دریا»، انتشارات کتاب نشر نیکا ۱۳۹۱ - «دفترهای واپسین، دفتر پنجم/به رنگ آبی آسمان»، انتشارات کتاب نشر نیکا ۱۳۹۱ - «دفترهای واپسین، دفتر چهارم/به رنگ سبز»، انتشارات کتاب نشر نیکا ۱۳۹۱ - «دفترهای واپسین، دفتر سوم/به رنگ زرد»، انتشارات کتاب نشر نیکا ۱۳۹۱ - «دفترهای واپسین، دفتر دوم/به رنگ پرتقالی»، انتشارات کتاب نشر نیکا ۱۳۹۱ - «دفترهای واپسین، دفتر اول/به رنگ آبی»، انتشارات کتاب نشر نیکا ۱۳۹۱ - «میوهها طعم تکراری دارند»، نشر ثالث ۱۳۸۹ - «دفترهای سالخوردگی (دفتر هفتم)، میخواستم روزی گریه کنم: سیب سرخ»، نشر چشمه[۶] ۱۳۸۹ - «دفترهای سالخوردگی (دفتر ششم)، روزی که ما سوار قطار شدیم: هوا ابری بود» نشر چشمه[۷] ۱۳۸۹ - «دفترهای سالخوردگی (دفنر پنجم)، در انتهای کوچه در باران شمع را روشن میکنیم: تنهایی»، نشر چشمه[۸] ۱۳۸۹ - «دفترهای سالخوردگی (دفتر چهارم)، به درخت انار رسیدم انارها شکسته بودند: عشق»، نشر چشمه[۹] ۱۳۸۹ - «دفترهای سالخوردگی (دفتر سوم)، پس از فراغتهای مدام: نیستی»، نشر چشمه ۱۳۸۹ - «دفترهای سالخوردگی (دفتر دوم)، چترهای کهنه در باران باز نمیشدند: حرمان»، نشر چشمه ۱۳۸۹ - «دفترهای سالخوردگی (دفتر یکم)، در این کوچهها گُلِ بنفشه میروید: باران»، نشر چشمه ۱۳۸۹ - «احمدرضا احمدی از ایوان خانهشان فرار کرد»، نشر نظر ۱۳۸۹ - «مژدگانی به یابنده احمدرضا احمدی»، نشر نظر ۱۳۸۹ - «پسرکی به نام احمدرضا احمدی گم شدهاست»، نشر نظر ۱۳۸۹ - «در به در به دنبال احمدرضا احمدی»، نشر نظر ۱۳۸۹ - «هزار اقاقیا در چشمان تو هیچ بود»، نشر چشمه (چاپ اول توسط نشر ماهریز) ۱۳۸۸ - «بهاریه»، حوض نقره ۱۳۸۸ - «همه شعرهای من»، نشر چشمه ۱۳۸۷ - «روزی برای تو خواهم گفت»، نشر ثالث ۱۳۸۶ - «چای در غروب جمعه روی میز سرد میشود»، نشر ثالث (چاپ دوم، ۱۳۸۷ نشر ثالث) ۱۳۸۵ - «ساعت۱۰ صبح بود»، نشر چشمه (چاپ دوم و سوم، ۱۳۸۶ و ۱۳۸۷، نشر چشمه) ۱۳۸۳ - «عزیز من»، نشر افکار (چاپ سوم، 1390 نشر افکار) ۱۳۸۱ - «یک منظومهٔ دیریاب در برف و باران یافت شد»، نشر ماهریز ۱۳۷۸ - «عاشقی بود که صبحگاه دیر به مسافرخانه آمده بود»، نشر سالی (چاپ دوم، ۱۳۸۷ نشر افکار) ۱۳۷۶ - «از نگاه تو زیر آسمان لاجوردی»، سازمان همگام ۱۳۷۳ - «ویرانههای دل را به باد میسپارم»، نشر زلال ۱۳۷۲ - «لکهای از عمر بر دیوار بود»، نوید شیراز ۱۳۶۹ - «قافیه در باد گم میشود»، پاژنگ (چاپ دوم، ۱۳۸۶ نشر افکار) ۱۳۶۴ - «هزار پله به دریا ماندهاست»، نشر نقره (چاپ دوم، ۱۳۸۲، نشر فانوس) ۱۳۵۹ - «نثرهای یومیه»، ناشر: احمدرضا احمدی (چاپ دوم، ۱۳۸۲، نشر فانوس) ۱۳۵۲ - «ما روی زمین هستیم»، انتشارات زمان (چاپ دوم در مجموعهٔ «همهٔ آن سالها»، ۱۳۷۱، نشر مرکز) ۱۳۵۰ - «من فقط سفیدی اسب را گریستم»، دفترهای زمانه (چاپ دوم در مجموعهٔ «همهٔ آن سالها»، ۱۳۷۱، نشر مرکز) ۱۳۴۷ - «وقت خوب مصائب»، انتشارات زمان (چاپ دوم در مجموعهٔ «همهٔ آن سالها»، ۱۳۷۱، نشر مرکز) ۱۳۴۳ - «روزنامهٔ شیشهای»، انتشارات طرفه (چاپ دوم در مجموعهٔ «همهٔ آن سالها»، ۱۳۷۱، نشر مرکز) ۱۳۴۱ - «طرح»، ناشر: احمدرضا احمدی (چاپ دوم در مجموعهٔ «همهٔ آن سالها»، ۱۳۷۱، نشر مرکز) ۱۳۹۲ - «میگویند بیرون از این اتاق برف میبارد»، نیماژ ۱۳۹۲ - یادگار عشق و حرمان مدام،نشر ثالث ۱۳۹۳ - «به خاطر غنای این اندوه دستان ما را بگیر»، نشر مشکی ۱۳۹۳ - میوهها طعم تکراری دارند، نشر ثالث ۱۳۹۴ - بر دیوار کافه، نشر ثالث ۱۳۹۵ - «به سوی تو میآیم»، سرزمین اهورایی ۱۳۹۵ - «دری به سوی دریا»، کتابسرای نیک ۱۳۹۵ - «بدون دریا از قایق مینویسم»، نشر چلچله ۱۳۹۵ - «قطار از ریل خارج شد»، نشر چلچله ۱۳۹۵ - «آوازخوان آوازش را در باران تا سپیده ادامه داد»، نشر چلچله ۱۳۹۶- «جای پای عاشقان در برف ماندهاست شعر و نقاشی»، نشر چلچله ۱۳۹۶- «نمایشنامههای شاعر در چهار جلد»، نشر چلچله
برای کودکان و نوجوانان
- «ناگهان چراغها روشن شدند» با تصویرگری احسان عبداللهی، نشر نظر
۱۳۴۹ - «عروس و داماد زیر باران» با تصویرگری نگین احتسابیان، نشر نظر ۱۳۸۹ - «در یک شب مهتابی که شب چهاردهم ماه بود»،[۱۰] ۱۳۸۹ - «کبوتر سفید کنار آینه» با تصویرگری علیرضا گلدوزیان و گرافیک کورش پارسا نژاد.[۱۱] ۱۳۸۶ - «باز هم نوشتم صبح، صبح شد» با نقاشی لیلا یوسفی، نشر شباویز ۱۳۸۵ - «بهار بود» با نقاشی شراراه خسروانی، نشر شباویز ۱۳۸۵ - «شب روز اول و صبح روز هفتم»، با نقاشی محمدرضا لواسانی، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ۱۳۸۵ - «پسرک تنها روی برف» با نقاشی مریم مبصری، فرهنگ گستر ۱۳۸۴ - «برف هفت گل بنفشه را پوشاند» با نقاشی مریم مبصری، فرهنگ گستر ۱۳۸۴ - «نوشتم باران، باران بارید» با نقاشی علی مفاخری، نشر شباویز ۱۳۸۴ - «نشانی» با نقاشی شراره خسروانی ۱۳۸۴ - «روزی که مه بیپایان بود» با نقاشی شراره خسروانی ۱۳۸۴ - «رنگینکمانی که همیشه رخ نمیداد» با نقاشی محمدعلی بنیاسدی ۱۳۸۲ - «در باغچه عروس و داماد روییده بود» با نقاشی مرجان وفاییان ۱۳۸۰ - «اسب و سیب و بهار» با نقاشی کریم نصر ۱۳۷۶ - «شب یلدا قصهٔ بلندترین شب سال»، با نقاشی فرح اصولی ۱۳۷۳ - «خواب یک سیب، سیب یک خواب» با نقاشی ابوالفضل همتی آهویی ۱۳۷۰ - «در بهار خرگوش سفیدم را یافتم» با نقاشی نفیسه ریاحی ۱۳۷۰ - «حوض کوچک، قایق کوچک» با نقاشی نفیسه شهدادی ۱۳۶۹ - «خرگوش سفیدم همیشه سفید بود» با نقاشی فرح اصولی ۱۳۶۹ - «در بهار پرنده را صدا کردیم، جواب داد» با نقاشی فرح اصولی ۱۳۶۹ - «روزهای آخر پاییز بود» با نقاشی فرح اصولی ۱۳۶۹ - «عکاس در حیاط خانه ما منتظر بود» با نقاشی نسرین خسروی ۱۳۶۸ - «نوشتم باران، باران بارید» با نقاشی فردوس ابراهیمیفر ۱۳۶۸ - «تو دیگر از این بوته هزار گل سرخ داری» با نقاشی فردوس ابراهیمیفر و مینا ضرابی ۱۳۶۴ - «هفت روز هفته دارم» با نقاشی محمدرضا دادگر ۱۳۶۴ - «هفت کمان هفترنگ» با نقاشی هوشنگ محمدیان ۱۳۴۸ - «من حرفی دارم که فقط شما بچهها باور میکنید»، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان.[۱۲] ۱۳۹۴ - «مزرعه گلهای آفتابگردان»، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ۱۳۹۰- «ناگهان چراغها روشن شدند»، نشر نظر ۱۳۹۰- «مسافران هواپیمای سفید رنگ»، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان ۱۳۹۰- «دخترک ماهی تنهایی»، نشر نظر ۱۳۹۵ - «پسرک و دوازده ماه سال»، نشر نظر ۱۳۸۹ - «پسرک دریا را نگاه کرد و گفت»، نشر نیستان ۱۳۸۹ - «دیگر در خانه پسرک هفت صندلی بود»، تصویرگر: راشین خیریه، نشر چشمه ۱۳۸۹ - «قصههای پدربزرگ»، تصویرگر: عطیه مرکزی، افق ۱۳۸۷ - «در باغ بزرگ باران میبارید»، افق ۱۳۹۰- «دخترک ماهی تنهایی»، تصویرگر: نازنین عباسی، نشر نظر ۱۳۹۰- پروانه روی بالش من به خواب رفته بود، نشر نظر ۱۳۹۲ - سفر، تصویرگر: ناهید کاظمی، نشر ثالث ۱۳۹۰- پروانه روی بالش من به خواب رفته بود، تصویرگر: لیدا طاهری، نشر نظر ۱۳۹۳ - باران دیگر نمیبارید، تصویرگر: ماهی تذهیبی، نشر نظر ۱۳۹۳ - این همه بادکنکهای رنگی، نشر نظر
جوایز و افتخارات
در سال ۱۳۸۵ احمدی به عنوان شاعر برگزیده، پنجمین دوره اهدای جایزه شعر بیژن جلالی انتخاب شد. احمدرضا احمدی در سال ۱۳۸۸ نامزد دریافت جایزه هانس کریستین اندرسن شد.