زبان عرفان

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
زبان عرفان
نویسندهعلیرضا فولادی
ناشرانتشارات سخن
محل نشرقم
تاریخ نشر۱۳۸۹
نوع رسانهکتاب

کتاب زبان عرفان نوشتهٔ عليرضا فولادی به بررسی موضوع عرفان در حوزه اسلام و گسترش قرآن می‌پردازد.[۱]

* * * * *

برای کسانی که کتاب را نخوانده‌اند

خلاصه کتاب

نویسنده در این کتاب به بررسی عرفان و زبان خاص آن در ادبیات منثور عرفانی پرداخته است. این کتاب در دو بخش تألیف شده که بخش اول عنوان کلی «درآمد» و بخش دوم عنوان «بررسی» را داراست. این دو بخش هر یک دو فصل دارند که هر فصل نیز دارای زیرمجموعه‌هایی است.

بخش اول: این بخش که نویسنده از آن با عنوان «درآمد» یاد کرده است، دارای دو فصل با عناوین «عرفان و زبان» و «عرفان و ادبیات» است. فصل اول خود دارای سه عنوان فرعی است. عنوان نخست «عرفان اندیشه، زبان، روش» است که در آن از انواع زبان‌ها، از جمله زبان عرفان سخن رفته است.
عنوان فرعی دوم «عرفان در اندیشه» و موضوع آن ارتباط میان عرفان و عقل و اندیشه است. آنچه نویسنده در این گفتار از آن بحث کرده، آن است که آیا عرفان نوعی معرفت محسوب می‌شود یا نوعی تجربه؟ در مبحث قیاس عرفان با معرفت، از ارتباط آن با علم، منطق و دین سخن گفته شده است و تلقی‌هایی که در علم از عرفان شده نیز مورد بررسی قرار گرفته است. پس از آن به واقعیت‌داشتن تجربه‌های عرفانی و ویژگی‌های این نوع تجربه پرداخته شده، علاوه بر آن نویسنده موانعی را که بر سر راه بیان تجربه‌های عرفانی وجود دارند، مورد بررسی قرار داده است.
سومین عنوان فرعی این فصل «عرفان در زبان» است. در این قسمت از ارتباط میان زبان عرفان و زبان علم، نظریه‌های تصویری، تحقیقی و تحلیلی دربارهٔ آن بث شده که نویسنده پس از بیان آن نظریه‌ها، به نقد و بررسی آن‌ها نیز پرداخته است. پس از آن ارتباط میان زبان عرفان و زبان منطق و نظریه‌های تناقض تجربه، سوءتعبیر، ارتفاع تفاقض، تفنن ادبی و منطق خاص، مورد بررسی قرار گرفته و نویسنده خود به نقد آن‌ها نیز پرداخته است. «ارتباط میان زبان عرفان و زبان دین» نیز در این قسمت بیان شده است. در این بخش نیز، از نظریه‌هایی که در این باره وجود دارد مانند نظریه‌های شکل‌گرایانه شامل نظریه‌های تشبیهی، مجازی، تمثیلی، استعاری و ... و نظریه‌های نقش‌گرایانه شامل نظریه‌های احساسی، فعالیتی و ... سخن رفته و نویسنده در آخر به نقد این نظریه‌های پرداخته است. پس از آن عنوان فرعی دیگری وارد شده که به تبیین نظریه‌های دیگر در باب عرفان یعنی زمینه‌های پیدایش زبان عرفانی شامل خاطرهٔ حاصل از تجربه‌ها، تداعی معانی و تعبیر خاص از این تجربه‌ها می‌پردازد. دوبعدی بودن زبان عرفان نیز در این قسمت مورد بررسی قرار گرفته و رویکردهای مختلفی که در باب تأویل کلام وجود دارند نیز بیان شده‌اند. علاوه بر آن تأویل عرفا از حروف مقطعه و کلمات قرآن و کلمات دیگر و تأویل حروف به‌طور مجزا نیز در این قسمت مورد بحث و بررسی قرار گرفته و برای هر یک مثال‌هایی نیز آوره شده است.
یکی دیگر از مباحثی که زیرمجموعهٔ عنوان «عرفان در زبان» آمده است، بحث از سطوح مختلف زبان عرفان شامل سطح تناقضی یا شطحی، سطح محاکاتی یا رمزی و مراتب آن، سطح استدلالی یا عقلی و سطح استنادی یا نقلی است که از سابقهٔ این دسته‌بندی در میان عرفا و دسته‌بندی‌های خاص چند تن از آن‌ها نیز سخن رفته است. در ادامه فرضیه‌هایی که دربارهٔ چگونگی و علت بیان تجربه‌های عرفانی به زبان خاص، وجود دارند، بیان شده‌اند.
پس از آن نویسنده به این نکته اشاره کرده است که عرفا سطح محاکاتی و تناقضی زبان عرفان را ترجیح داده‌اند و برای بیان این ترجیح از اصطلاح رمز سود جسته‌اند که این تناقض‌های ذاتی رمز نیز مورد بررسی قرار گرفته است. علاوه بر آن نظریات گوناگونی که درباره بعد تبیینی زبان عرفان و سطوح محاکاتی و تناقضی آن وجود دارد، بررسی شده است. در این قسمت نویسنده نظریه‌های نفی و اثبات، سکر و ضعف قوا را در سطح تناقضی و نظریه‌های معقول و محسوس، اظهار و کتمان، غیرت، زبان خاص، جذب و ضرورت بیان را در سطح محاکاتی، تجزیه و تحلیل کرده و پس از آن به توضیح نظریه‌های ظاهر و باطن و تلاقی در بعد تأویلی زبان عرفان پرداخته شده است.
موضوع دیگری که مورد نظر نویسنده بوده است، مبانی شکل‌گیری رمز در زبان عرفانی است که در این باب نیز پنج نظریهٔ موضع اول، نظریهٔ تجلی، نظریهٔ توازی عوالم، نظریهٔ عالم کبیر و عالم صغیر و نظریهٔ عالم مثال تبیین گردیده‌اند.
فصل دوم از بخش اول، عنوان «عرفان و ادبیات» را داراست که نویسنده در آن به تبیین ارتباط میان عرفان و ادبیات پرداخته است. این فصل خود شامل دو گفتار است. گفتار نخست با عنوان «عرفان، علل اربعه و ادبیات» به بیان پیوندی ماهوی که میان ادبیات و عرفان وجود دارد، پرداخته است و به‌طور کلی بر آن است تا نشان دهد که عرفان و ادبیات یگانگی‌ها و بیگانگی‌هایی دارند؛ اما یگانگی‌های این دو پدیده به اندازه‌ای است که آن‌ها را در یک رده می‌گنجاند و سپس به تحلیل این یگانگی‌ها و بیگانگی‌ها، با توجه به علت‌های چهارگانهٔ وجودی می‌پردازد.
گفتار دوم را نویسنده به عالم مثال و ارتباط عرفان و ادبیات با آن اختصاص داده که در آن به تعریف این عالم و چگونگی تکوین آن در فلسفه عرفانی شیخ اشراق و عرفان فلسفس ابن عربی، همچنین خصوصیات عالم مثال پرداخته است. تقسیمات عالم مثال، جایگاه انسان در این عالم و نقش خیال در صورت‌بخشی به معانی آن نیز در این گفتار مورد بررسی قرار گرفته است.
با پایان این گفتار، بخش «درآمد» به پایان می‌رسد و بخش دوم با عنوان بررسی آغاز می‌شود.

گفتار دوم: در این بخش به بررسی زبان عرفان و ویژگی‌های آن پرداخته شده است. این بخش خود شامل دو فصل است که در فصل اول، سطح تناقضی و در فصل دوم سطح محاکاتی زبان عرفان به‌طور دقیق و جزء‌جزء و با آوردن شاهد مثال‌هایی از ویژگی‌های هر یک بررسی شده است.

فصل اول به بیان ویژگی‌هایی در سطح تناقضی زبان اختصاص دارد؛ این ویژگی‌ها عبارتند از: پارادوکس، حس‌آمیزی، خلاف عادت، تجرید، شطح، تجسیم و منجات. نویسنده در ضمن تعریف هر یک از این ویژگی‌ها به شناخت آن‌ها، ساخت هر یک، زمینه پیدایش آن‌ها، پیشینه و سابقهٔ کاربرد آن‌ها و گونه‌های آن‌ها پرداخته است و برای هر یک نمونه‌هایی نیز ذکر کرده است.

اما فصل دوم از این بخش، به سطح محاکاتی زبان و ویژگی‌های آن اختصاص دارد. در این فصل ویژگی‌های زبان محاکاتی بیان شده‌اند؛ این ویژگی‌ها شامل تشبیه، استعاره، تمثیل، رمز و تمثیل رمزی اس که در ضمن هر یک نویسنده به شناساندن آن‌ها پرداخته است. علاوه بر آن، ساخت، زمینه پیدایش پیشینه و سابقهٔ کاربرد آن‌ها نیز مورد بررسی قرار گرفته است. در این فصل نیز نویسنده، نمونه‌هایی برای هر ویژگی آورده است.

با پایان یافتن این فصل، متن اصلی کتاب نیز پایان می‌گیرد. در ادامه فهرست منابع مورد استفاده پر تألیف کتاب آمده است. نویسنده در تألیف این کتاب از ۲۸۹ منبع استفاده کرده است که این تعداد نشان‌دهندهٔ غنای کار اوست.[۲]

در بخشی از متن اين کتاب می‌خوانيم:

«زبان عرفان در حوزه‌ٔ اسلام، گسترش زبان قرآن است. اين واقعيت، نه تنها از کاربرد واژگان قرآنی در آثار عرفانی، بلکه همچنين از همگونی چشم‌اندازهای ساختاری زبان عرفان و زبان قرآن برمی‌آيد. بی‌دليل نيست که عطار درباره‌ٔ اوليا می‌نويسد: بعد از قرآن و احاديث، بهترين سخن‌ها سخن ايشان ديدم/ و جمله‌ٔ سخن ايشان، شرح قرآن و احاديث ديدم. بی‌گمان مهم‌ترين عامل اين امر، يگانگی بنيان‌های روش‌شناختی عرفان و دين است. تجربه‌ٔ عرفانی و تجربه‌ٔ دينی، هر دو از يک آبشخور سيراب می‌شوند: آبشخور پيوند ناخودآگاه انسان با فراسوی جهان؛ با خدا. اين پژوهش بر آن است تا چشم‌اندازهای ساختاری «زبان عرفان» را در «نثر عرفانی فارسی» باز کاود؛ ضمن اين که قبلا برای زمينه‌چينی، ناچار از کندوکاو در بنيان‌های روش‌شناختی اين زبان بوده است.»[۱]


پانویس