محمدعلی اسلامی ندوشن
محمدعلی اسلامی نُدوشن نویسنده، ایرانشناس، منتقد ادبی، شاعر، حقوقدان، استاد دانشگاه و پژوهشگر ایرانی است.
محمدعلی اسلامی ندوشن یکی از متفکران[۱] ایرانی است که شخصیتی چند بعدی دارد و در زمینههای مختلف فرهنگ و ادب ایرانی چون نویسندگی، شاعری، نقد ادبی، سفرنامهنویسی، پژوهش، ترجمه و تحقیق با انبوهی از آثار و نوشتههای ارزشمند و ماندگار خوش درخشیده است.
ایران و ایرانی یکی از اصلیترین دغدغههای ندوشن در نوشتههایش است. با مرور آثار این نویسنده به این نتیجه میرسیم که ایران، فرهنگ و اجتماع منظومه فکری این نویسنده روشناندیش را تشکیل میدهند. زبان فارسی را میتوان یکی دیگر از مهمترین و گستردهترین محورهای فعالیت ندوشن دانست. او دلبستگیاش را نسبت به زبان فارسی اینچنین ابراز میکند که اگر بخواهد از دو حسناتفاق یاد کند که از بابت آنها از بخت خود شکر دارد، یکی از آنها این است که در سرزمینی چون ایران به دنیا آمده است و زبانش فارسی است.[۲]
روز و روزگار
محمدعلی اسلامی ندوشن فرزند کویر است. ۳مهر۱۳۰۴ خورشیدی در دهستان ندوشن در استان یزد که خود در کتاب روزها از آن با عنوان «کبوده» یاد میکند، زاده شد. خانواده او از اعیان ده بودند. جد پدری و مادری او هر دو روحانی بودند. «خانواده پدری و خانواده مادریم هر دو «دهقان» بودند، نیمه برزگر و نیمه مالک، و چون پرورش گوسفند جزو ذات منطقه بود، احیاناً به گلهداری هم میپرداختند».[۳] پس از گذراندن دوره ابتدایی در مدارس ناصرخسرو در ندوشن و هدایت در یزد، وارد دبیرستانهای دینیاری و ایرانشهر در یزد شد و سپس برای ادامه تحصیل به تهران رفت و دوره متوسطه را در سال۱۳۲۵ به پایان رساند. پس از آن وارد رشته حقوق در دانشکده حقوق داشگاه تهران شد و به سال۱۳۲۸ دوره لیسانس حقوق قضایی را به پایان برد و به استخدام وزارت دادگستری درآمد.
دیدگاههای ندوشن
زندگی
انسان در زندگی طالب چیست؟ به کجا میخواهد برسد؟ معروف است که طالب سعادت است. ولی به گمان من، مطلوبی در ورای سعادت و شقاوت وجود دارد و آن «زندگی تمام» است. «زندگی تمام» آن است که هر کسی پیمانه خود را پر کند، چه درازعمر باشد و چه کوتاهعمر، چه برجسته و چه گمنام...من به خود که نگاه میکنم، میبینم که پیمانهام همان خود «دریافت» بوده است. غوطه زدن در لُجه زندگی.[۴]
زبان فارسی
از منظر اسلامی ندوشن زبان فارسی یکی از مهمترین پایههای پویایی ایران در بعد از اسلام بوده است. به همین دلیل از جمله دغدغههای این نویسنده توجه ویژه نسبت به زبان و ادبیات فارسی به شمار میآید.
وی در کتاب دیروز امروز فردا درباره زبان فارسی مینویسد که زبان فارسی، افزونتر از اینکه یک زبان است، باید اذعان کرد که در این صد ساله اخیر زبان فارسی روانتر و رساتر شده است، ولی متناسب با سیل اندیشهای که بر جهان روان است و انبوه مسائل و مقتضیات زمان، راه خود را به سوی فکر نگشاده. درخشش زبان در گرو درخشش فکر است، اگر نتوانست فکر پویایی زمان را در خود جای دهد نشانه آن است که لنگان است و فکر لنگان حکایت از آن دارد که عناصر زندگی اجتماعی از بارآوری لازم برخوردار نیستند. ناصر خسرو درباره دوران خود می گفت
به حکمت چون عمارت شد دلت، نیکو سخن گشتی | که جز ویران سخن ناید برون از خاطر ویران |
ُ هر یک از اینها در خود علامتی دارند: ضعف زبان مساوی با ضعف فکر، ضعف فکر مساوی با ضعف عناصر فکرانگیز، و مجموع آنها نمودار آنکه اجتماع نیازمند سامان بایستهتری است.
نویسنده در ادامه مینویسد، تصور نکنیم که چون دانش جدید به صحنه آمده از بُرد مأموریت زبان کاسته شده است، زیرا کسی که زبان خود را درست نداند فکر خود را زایا نخواهد یافت، و کسی که فکر خود را زایا نداشته باشد فیزیک و شیمی را هم درست یاد نخواهد گرفت. چه همه اینها در گرو گشایش ذهن است، گذشته از همه چیز علمآموزی کافی نیست به کار بستن مهم است.
هماکنون از نتیجه آموزش زبان فارسی در مدارس باید احساس نگرانی داشت. اگر آموزش زبان با آموزش فکر درست همراه نباشد در همان حد احتیاج کوچهوبازار متوقف میماند نه بیشتر. نگرانی بزرگ دیگر از هم گسیختگی جوانان از ادب بزرگ فارسی است که باید لطافت فکری و گشایش روح به آنان ببخشد. اگر از آن بویی نبرند، انسانیت خود را بر چه چیز تکیه دهند؟[۵]
کتاب و کتابخوانی
ندوشن افت کتابخوانی را معضل نگرانکننده میداند و میگوید: باید فکری به حال آن بشود همین مسئله برای کشور ما خطیر است و اگر مردم و به خصوص جوانان ما نسبت به مطالعه بیاعتنا بمانند، نوعی بریدگی از فکر برایشان حاصل میشود. یعنی عادت فکر کردن از ایشان گرفته میشود و نخواهند توانست به طور عمیق به مسائل روز بپردازند و استقلال فکری آنان به مخاطره میافتد، در نتیجه توانایی خوب و بدهای اجتماعی و فرهنگی را از دست میدهند.[۶]
در بخش دیگر مینویسد: گاهی افرادی و جوانانی از من سوال میکنند چه باید کرد که نویسنده شد و توانایی نوشتن پیدا کرد؟ و من در پاسخ به اینها همیشه بیشتر از دو کلمه جواب ندارم، میگویم این موضوع خیلی مفصلتر از آن است که به طور مختصر بشود به آن جواب داد، ولی میگویم: یکی فرهنگ گذشته خودتان را بشناسید و دوم اینکه جامعه، مردم و دنیای بیرون را خوب نگاه کنید. نوشتن، نگاه کردن است. خوب نظاره کردن است، باریک شدن در اجتماع اطراف. ولی این باید همراه باشد با نوعی توانایی درونی که انسان از تجربیات دیگران و از جهانبینیای که برایش ایجاد شده، بتواند بهره بگیرد و این مستلزم آن است با تاریخ و فرهنگ کشور خود و تا اندازهای با کار جهان آشنا باشد. در این صورت فقط همین دو چیز میتواند منشاء کار باشد، البته به شرط آنکه آن شخص استعدادی برای نوشتن هم داشته باشد، بنابراین به طور خلاصه باید گفت نوشتن، دیدن است و به طور کلی دریافتن آنکه در اطراف چه گذشته و چه میگذرد و رواهاها و نارواهایش به چه صورتی بوده یعنی از تاریخ چه جوابی می گیرد.[۷]
اسلامی ندوشن در کتاب فرهنگ و شبهفرهنگ در خصوص زبان فارسی مینویسد: کمتر قومی در دنیا مانند ایرانی تمدن و شخصیتش آنقدر با زبانش پیوستگی داشته است. ایران بعد از اسلام بدون زبان فارسی گسیخته و پراکنده میماند، همزبانی و همفرهنگی موجب همدلی میشد و همین احساس تعلق به خانواده مشترک بود که خمیرمایه یکپارچگی جغرافیای ایران در زمان صفویه قرار گرفت.[۸]
ایران به چه چیزی نیاز دارد؟
ایران به چه چیزی نیاز دارد؟ به پول فراوان؟ به ارز؟ به آب و باران؟ به ذخایر معدنی پایانناپذیر؟ به نیروی نظامی قوی؟ به تکنولوژی پیشرفته؟ به حمایت بینالمللی؟ به اتم؟ خوب هر یک از این ها میتوانند از جهتی کارساز باشند ولی هیچیک به تنهایی مشکل او را حل نمیکنند. او به یک چیز احتیاج دارد و آن انسان است. همین و بس اگر آن را داشت همه چیز دارد و اگر نداشت به جایی نخواهد رسید.[۹]
نوا، نما، نگاه
پانویس
- ↑ کریم فیضی، زندگی، عشق و دیگر هیچ، ۱۵.
- ↑ کریم فیضی، زندگی، عشق و دیگر هیچ، ۳۷.
- ↑ محمدعلی اسلامی ندوشن، روزها، ۱: ۴۸.
- ↑ محمدعلی اسلامی ندوشن، روزها، ۲: ۱۰-۱۱.
- ↑ محمدعلی اسلامی ندوشن، دیروز امروز فردا، ۵۶-۵۷.
- ↑ محمدعلی اسلامی ندوشن، دیروز امروز فردا، ۶۱-۶۲.
- ↑ محمدعلی اسلامی ندوشن، دیروز امروز فردا، ۶۹-۷۰.
- ↑ محمدعلی اسلامی ندوشن، فرهنگ و شبهفرهنگ، ۴۸.
- ↑ محمدعلی اسلامی ندوشن، سخنها را بشنویم، ۲۰.
منابع
- اسلامی ندوشن، محمدعلی (۱۳۹۲). روزها. تهران: یزدان. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۶۵۴۵-۲۳-۶. از پارامتر ناشناخته
|ج=
صرفنظر شد (کمک) - فیضی، کریم (۱۳۹۱). زندگی، عشق و دیگر هیچ. تهران: انتشارات اطلاعات. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۲۳-۸۰۶-۲.