علی‌اصغر دادبه

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
علی‌اصغر دادبه

زادروز ۱۸ اسفند ۱۳۲۵
یزد
مدرک تحصیلی دکتری زبان و ادبیات فارسی
دلیل سرشناسی حافظ‌‌پژوه

علی‌اصغر دادبه ادیب و محقق عرفان و فلسفه اسلامی است.

* * * * *


داستانک

داستانک‌های انتشار

داستانک عشق

داستانک استاد

داستانک شاگرد

داستانک مردم

ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود

داستانک‌های دشمنی

داستانک‌های دوستی

داستانک‌های قهر

داستانک‌های آشتی‌ها

داستانک نگرفتن جوایز

داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است

داستانک‌های مذهب و ارتباط با خدا

داستانک‌های عصبانیت، ترک مجلس، مهمانی‌ها، برنامه‌ها، استعفا و مشابه آن

داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامه‌ها و مجلات و نمونه‌هایی از آن

داستانک‌های دارایی

داستانک‌های زندگی شخصی

داستانک برخی خاله‌زنکی‌های شیرین (اشک‌ها و لبخندها)

داستانک شکایت‌هایی از دیگران کرده به محاکم و شکایت‌هایی که از او شده

داستانک‌های مشهور ممیزی

داستانک‌های مربوط به مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونه‌هایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری

عکس سنگ‌قبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن

داستان‌های دیگر

زندگی و تراث

سال‌شمار زندگی

کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری

دکتر اصغر دادبه در ۱۸ اسفند ماه سال ۱۳۲۵ خورشیدی در یزد متولد شد. وی تحصیلات خود را، از پنج سالگی، به شیوه آن روزگاران با آموختن قرآن نزد ملا و فراگیری شعر بزرگان ادب وارسی به شیوهٔ «تلقین و تکرار» آغاز کرد؛ تلقین شعر از سوی بزرگ ترهای خانواده و تکرار از سوی کودکی که آماده آموختن می شد و این روش آموختن،‌ روشی بود که در طول قرون و اعصار، فرهنگ . ادب ایران‌زمین را از نسلی به نسلی منتقل می‌ساخت و آن را زنده نگه می‌داشت.
او خود در باب این نوع آموزش در دوره کودکی‌اش می‌گوید:‌ «وقتی به رسم کودکان و نوجوانان آن روزگار، که خوشبختانه سرگرمی‌های متنوع امروزی را نداشتند و در تسخیر عالم مجازی و بازی‌های رایانه‌ای نبودند، در حیاط بزرگ و دلگشای خانه‌های آن روزگار بازی می‌کردم و می‌دویدم، پدربزرگم، که راست و درست به تصویرهایی می‌مانست که از استاد سخن و حکمت، سعدی، ترسیم کرده‌اند و انگار این تصاویر را از روی چهرهٔ پدربزرگم کشیده بودند، با لهجهٔ یزدی می‌گفت: ابا جونم! چرا مث اسب چپر دور خونه مِدویی؟‌ بیا با هم مشاعره کنیم...» و چنین بود که قصهٔ تلقین و تکرار آغاز می‌شد و پدربزرگ هر بار گوهرهای ادبیات بلند و دلنشین ادب پارسی را در خزانهٔ ذهن من به ودیعه می‌نهاد و مرا دلبسته و دلباختهٔ شعر و ادب می‌ساخت. پدر بزرگم از نخستین و مؤثرترین معلمان ادبیات من بود.
دکتر دادبه تحصیلات شش ساله ابتدایی و نخستین سال از دورهٔ شش سالهٔ متوسطه را در زادگاه خود، یزد، گذراند و سپس در سال ۱۳۳۹ با خانوادهٔ خود به تهران مهاجرت کرد و از آنجا به گفته خودش چنین مقدر شده بود که «نازپرورده تنعم» نباشد در کنار کار روزانه تحصیلات خود را به صورت شبانه و متفرقه ادامه داد و در خرداد ۱۳۴۴ موفق به گرفتن دیپلم شد و توانست همان سال یعنی تابستان ۱۳۴۴ از مانع کنکور بگذرد و تحصیلات دانشگاهی خود را آغاز کند و با آنکه با همه وجود به شعر و ادب مهر می‌ورزید اما در پی گذراندن دروس فلسفه دوره دبیرستان به فلسفه دلبستگی یافته بود و چنین بود که در انتخاب رشتهٔ دانشگاهی به فلسفه تمایل نشان داد و در رشتهٔ فلسفه و حکمت اسلامی نام‌نویسی کرد و این رشته را تا گرفتن دکترا در دانشگاه تهران ادامه داد. او در بهمن ۱۳۴۷ لیسانس گرفت؛ دوره فوق‌لیسانس را در خرداد ماه ۱۳۵۰ به پایان آورد و از پایان‌نامه دکتری خود در خرداد ۱۳۵۹ دفاع کرد؛ البته تحصیل در رشته فلسفه و حکمت، وی را از غلاقه و توجه به ادب گران‌سنگ فارسی، که به تعبیر استاد «فلسفی‌تر از متون فلسفی ما هستند»، باز نداشت و دکتر دادبه در کنار گذراندن رشته دانشگاهی، با آثار بزرگان ادب فارسی پیشار مأنوس شد و محضر برخی بزرگان ادب را درک کرد و این گونه بود که از همان دوران به پژوهش‌ها و فعالیت‌های علمی میان‌رشته‌ای روی آورد؛ پژوهش‌ها و فعالیت‌هایی که عمر آن در میهمن ما چندان دراز نیست.
استاد دادبه در دوران تحصیلات دانشگاهی در فلسفه اسلامی از بزرگانی زنده یاد چون استاد جواد مصلح، مرتضی مطهری، حسن ملکشاهی، مفتح، و در فلسفه غرب از شخصیت‌هایی ارجمند چون غلام‌حسین صدیقی، ابوالحسن جلیلی، امیرحسین آریان‌پور بهره برد و در ادب فارسی نزد امیرحسن یزدگردی، مهدوی حمیدی و عبدالحسین زرین‌کوب تلمذ کرد.

شخصیت و اندیشه

عشق و علاقه به ایران و زبان و فرهنگ ایران است. هرجا کشورهایی خواستند که یکی از دانشمندان و شاعران ما را به نام خود کنند،‌استاد از اولین کسانی بوده‌اند که در تریبون‌های مختلف لب به اعتراض گشوده‌اند.

زمینهٔ فعالیت

تدریس و فعالیت‌های علمی

از سال دوم لیسانس، یعنی از سال ۱۳۴۵، به معلمی ادبیات و فلسفه در دبیرستان‌های معروف تهران مشغول شده بود، از مهرماه ۱۳۵۳ به استخدام دانشگاهی درآمد که در آن روزگار «سپاهیان انقلاب» نامیده می‌شد. سپس به دانشگاه ابوریحان بیرونی تغییرنام داد و پس از انقلاب اسلامی به همراه شماری از دانشکده‌ها و مدارس عالی به مجتمع ادبیات و علوم انسانی تبدیل شد و سرانجام به نام دانشگاه علامه طباطبایی نامگذاری شد.
کار دانشگاهی خود را با درجه مربی از مهر ماه ۱۳۵۳ آغاز کرد و پس از گرفتن دکترا، با پشت سر نهادن مرتبه استادیاری و دانشیاری به درجه استادی رسید و در بهمن ماه ۱۳۸۵، پس از ۳۲ سال تدریس در دانشگاه علامه طباطبایی، به درخواست خود بازنشسته شد.
استاد دادبه در حوزه‌های فلسفه، کلام، عرفان، ادبیات فارسی و به ویژه ادب عرفانی و خاصه حافظ‌‌شناسی و سعدی‌شناسی از برجسته‌ترین و نام‌آورترین استادان دانشگاه به شمار می‌آید. به سبب فعالیت‌های علمی گسترده در سال ۱۳۸۱ به عنوان «چهرهٔ ماندگار» در عرصه ادبیات عرفانی و حافظ‌شناسی به جامعه معرفی شد.

فعالیت‌های دانشگاهی

  • عضویت در گروه آموزش و پرورش و همکاری با گروه ادبیات دانشگاه ابوریحان در کنار تدریس دروس فلسفی. نوشتن کتاب کلیات فلسفه در سال ۱۳۵۴ برای دانشجویان مکاتبه‌ای.
  • پس از بازگشایی دانشگاه‌ها در سال ۱۳۶۱ به عضویت گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی درآمد و تدریس دروس ادبیات از جمله معانی و بیان، مرصادالعباد، آثار روزبهان، آثار شیخ اشراق، آثار سعدی، مبانی عرفان و تصوف و به ویژه دیوان حافظ را بر عهده گرفت. وی در این دوره افزون بر ۲۰۰ غزل حافظ را شرح کرد.
  • همکاری با دانشگاه یزد از سال ۱۳۷۹ در مقطع دکتری زبان و ادبیات فارسی در قالب تدریس، راهنمایی و مشاوره پایان‌نامه و سخنرانی.
  • در سال ۱۳۷۰ گروه فلسفه را در دانشگاه علامه طباطبایی بنیاد نهاد. این گروه کار خود را با دوره کارشناسی ارشد آغاز کرد و سپس با تأسیس دوره‌های کارشناسی و دکترا گسترش یافت. دادبه تا سال ۱۳۷۶ مدیریت این گروه را برعهده داست و دروسی چون فلسفه افلاطون، فلسفه افلوطین، حکمت اشراق، تاریخ کلام و عرفان تدریس می‌کرد. در دوره مدیرت وی همایش نقد فلسفی ۱۳۷۴، همایش دکارت، پیشرو فلسفه جدید ۱۳۷۵ و همایش نقد فلسفی ۱۳۷۶ را برگزار کرد.
  • در واحد تهران مرکز و تهران شمال دانشگاه آزاد اسلامی و واحد کاشان به تدریس پرداخت. در واحد تهران شمال به تدریس دروس فلسفی و دروس ادبی از جمله درس حافظ‌شناسی دنبال کرد. و از تابستان ۱۳۷۵ به مدیریت گروه زبان و ادبیات فارسی این واحد انتخاب شد و در سال ۱۳۷۶ به تأسیس رشته زبان و ادبیات فارسی در این واحد توفیق یافت. همچنین از سال ۱۳۸۶ دوره کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات فارسی در این دانشگاه تأسیس کرد.
  • ۱۳۷۹ برعهده گرفتن سردبیری فصلنامه یگانه (مجله دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال)، ۲۲ شماره از این مجله از شماره ۱۴ تا ۳۶ منتشر کرد. از سال ۱۳۸۷ فصلنامه جستارهای ادبی جایگزین فصلنامه یگانه شد به سردبیری انتخاب شد و تا کنون ۱۶ شماره به چاپ رسیده است.
  • همکاری با دایرة‌المعارف‌ تشیع از سال ۱۳۶۵ و تألیف مداخل کلامی، منطقی و اخلاقی.
  • همکاری با دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی

یادمان و بزرگداشت‌ها

بنیاد میبدی به کمک جمعی از اهالی فرهنگ و ادب استان یزد و با همیاری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ۱۸ اسفند مراسم نکو‌داشتی را در یزد برگزار کرد.

از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)

حسن اسدی

حسن اسدی (تبریزی): برگ‌هایی پربار امّا مغفول

آتش عشق او به وطن از آنهایی است که «هرگز نمیرد»[۱].

محمودرضا اسفندیار: استاد دادبه، استاد روش و منش

منش اوست که شاگرپرور است. خوش‌منش، جوانمرد، شفقت‌ورز و میهن دوست. او در کتاب‌ها و مقالات مختلفی که نگاشته است به خوبی تسلّط و چیرگی خود را بر فهم روشمند عرفان، فلسفه و کلام اسلامی اثبات کرده است [۲].

مجید پویان

علی‌اکبر جعفری ندوشن

یدالله جلالی پنداری

بهاء‌الدین خرمشاهی: یاد یار مهربان آید همی

نثر ایشان چه در مقالات کلامی، چه در مقولات ادبی، و برجسته‌تر از همه در حافظ‌پژوهی، نثر معیار است با بهرهٔ‌بیشتری از فارسی‌گرایی، اما نه سره‌گرایی تکلف‌آمیز. سبک سخن گفتن در سخنرانی‌ها و حتّی گفت‌و‌گوهای معمول به همین شیوهٔ شیوای مقبول است،‌که گاه چاشنی مطبوعی از طنز هم دارد[۳].

هرمز رحیمیان : نگاه به ادبیات با عینک فلسفه

ایشان نخستین کسی بود که به واسطه تحصیلات آکادمیک در فلسفه و مطالعات گسترده اقدام به تلفیق ادبیات و فلسفه نمود. او اعتقاد دارد که ادبیات به معنای اخص کلمه باید پشتوانه فلسفی داشته باشد و بدون آن قشری و ضعیف است و حتی در مقاله در سال ۶۰ نوشته است به ۱۴ بیتی مقدمه داستان رستم و سهراب اشاره می‌کند و می‌گوید که باید به شاهنامه از دید فلسفی نگاه کرد چرا که خود فردوسی هم اینگونه دیده است[۴].

محمود رهبران

محسن سامع: راه دور میان درد و بیان

ذهن کنجکاو و مرتب و در عین حال پر احساس و عاطفهٔ‌ استاد که با غذای فلسفه رشد و تعالی یافته راه را بر هر گونه تحجر و تعصب بسته است[۵].

حمیدرضا شایگان‌فر: دیر زیاد آن بزرگوار خداوند

دکتر دادبه از آن دسته محققانی است که حجم نوشته‌هایش کمتر از دانسته‌هایش است وسواس ایشان در نگارش دقیق علمی، فنی و نگارشی را می‌توان دلیل کم‌نویسی ایشان دانست[۶].

سیروس شمیسا: دکتر دادبه و فرّ فرماندهی

تربیت فلسفی ایشان باعث شد که روشمند و روشن و قاطع بیندیشند و بنویسند چنانکه مشکل‌ترین مباحث را رده‌بندی و تقسیم می‌کنند و لب و لباب مطلب را بیان می‌دارند. از خصوصیات دیگر فصاحت، بلاغت و شیرینی‌ سخن اوست. به قول سعدی فرّ فرماندهی دارد کسی که می‌تواند گروهی را رهبری کند او نیز چنین است[۷].

محمد صادقی: رستگاری جاوید

تفکر دادبه آمیزه‌ای از مدارای دینی، بردباری، شفقت عام و پلورالیزم معرفتی است که میراث شریف عارفان و ادیبان گرانقدر ایرانی است[۸].

محمّدخلیل طالبان‌پور: همانند هیچکس

ایشان از مرید و مرادبازی و تملّق، و در یک کلام، ریا، درد جامعه‌سوز عصر حافظ، و حتی شاید تاریخ فرهنگ ایران، دل خوشی ندارد. دادبه بر خلاف دیگر حافظ‌پژوهان، که در کتاب به ذکرکلیّات می‌پردازند، شیوه‌ای جزءنگر دارد، و با گزینش موضوعی خاص در شعر حافظ، در مقاله به شرح تمام مختصات موضوع، همت می‌گمارد[۹].

کریم فیضی:‌اُسلوب مرد

از ویژگی‌های دکتر دادبه مبحث متدولوژی با اسلوب‌مداری است. یکی از معدود استادان صاحب سبک ایرانی است که موضوع «شیوه» یا «اسلوب» و «متد» را غالباْ در همهٔ شئون علمی و فررهنگی مراعات می کند[۱۰].

حسن قریبی

کوروش کمالی سروستانی: سخن دوست

نگاه ژرف استاد دادبه، به فرهنگ ایران و ارزش برآمده از آن را منوط به شخصیت‌های بزرگی می‌داند که این سرزمین در خود پرورده است. برای او فلسفه، فرزند عقل است و حکمت، زاده خرد و از سر ان نگاه تیزبین و دقیق است که جلوگاه زبان و ادب فارسی را بیش از همه در سه قله نامی ادب این سرزمین باز می‌جوید؛ خرد فردوسی را تقدیس می‌کند، زبان‌آوری و حکمت‌دانی سعدی را می‌ستاید و رندی‌سرایی‌های حافظ را تکریم می‌کند[۱۱].

حسین محمودی

به لحاظ علمی واجد تفکری منضبط، منظم و دستگاهمند است. در سخنوری دارای بیانی شیرین و شیواست. گدر نوشتار پای‌بند به روش آکادمیک است. انصاف ایشان به صراحت آمیخته است و در نگاهش ذرّه‌ای بغض و حسادت ندارد[۱۲].

عبدالرضا مدرس‌زاده: استاد دادبه و مکتب «دقّت»

با وجود احترامی که برای استادان و محققان اهل «سرعت» قائل است و کار آنان را ارجمند می‌شمارد امّا گرایش ایشان به مکتب دقت زبانزد است[۱۳].

حسین مسرّت

پژمان موسوی: مدارای ایرانی

نام دکتر دادبه با مفهومی عجین است که اتفاقاْ در نایاب این روزگار، گره‌‌گشای بسیاری از مشکلات امروز ایران است: اعتدال و مدارا. بر این باور است که در سایه آن نه از خشونت‌های روزافزون حاکم در سطح جامعه دیگر خبری خواهد بود و نه از بحران به نام بی‌هویتی[۱۴].

مرتضی یاوریان: یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود

شخصیت ایشان برآمده از فرهنگ ناب ایرانی است. همان فرهنگ ارزشمندی که مدارا با دشمن را در منشور کوروش، ستایش نیکی را در شاهنامه، یگانگی انسان‌ها را در مثنوی، آزادگی را در شعر حافظ به ودیعه نهاده است[۱۵].

نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش

تفسیر خود از آثارش

موضع‌گیری‌های او دربارهٔ دیگران

امیرحسین یزدگردی

استاد یزدگردی روش تدریسش، نکته‌یابی‌ها، باریک‌بینی‌ها و دقّت نظرهایش، همچنین برخورد مؤدبانه و دوستانه‌اش موجب می‌شد تا در بی‌اعتناترین دانشجویان نیز نسبت به درس و بحث، حسّ کنجکاوی و علاقه برانگیخته گردد و نسبت به خود وی، حسّ احترام و محبّت. شیوهٔ تدریس استاد چنان بود که شاگرد را نکته‌یاب و دقیق بار می‌آورد و در او ملکهٔ استنباط و روح تحقیق ایجاد می‌کرد[۱۶].

همراهی‌های سیاسی

زبان فارسی

در این میان علی اصغر دادبه از پژوهشگران بنامی است كه دغدغه ای جز اوج گیری دوباره زبان و ادبیات فارسی ندارد. به همین خاطر هم هست كه دائماً هشدار می دهد كه «معلم امروز اگر قادر نیست - به هر دلیلی - به تعهد فرهنگی خود عمل كند و تكلیف خود را انجام ندهد، دچار گناه شده است. زیرا او پذیرفته است كه مفاهیم لازم را از ادبیات پرشكوه گذشته استخراج كند و به دانش آموز و دانشجوی خود منتقل نماید.» او ایراد اصلی در وادی علم، فرهنگ و ادبیات امروز را وجود متولیانی می داند كه از انتقال فرهنگ و ادبیات گذشته مابه نسل های جدید و اساساً به روز كردن آن، عاجزو درمانده اند. چنانكه در این باره می گوید: «مكتب خانه های قدیم، تجربه های خوبی بود، قدیم الایام، معلم كم سواد و بی بضاعت هرگز به خودش اجازه نمی داد كه با دست خالی وارد مكتب خانه و كلاس شود».

مظاهر عقب ماندگی

او عامل عقب ماندگی ما را وجود كسانی می داند كه در عرصه علم و فرهنگ به رغم نابلدی، تمام نقص ها و نارسایی ها را به حساب بیهقی و حافظ و مولوی می گذارند و می گوید: «ما باید در رفتار خودمان تجدیدنظر كنیم، پشتوانه غنی فرهنگی و ادبی ایران باید به حساب بیاید، اگر این پشتوانه چند هزارساله درست به كار گرفته شود، می توانیم آن چه را كه می خواهیم از بدنه آن استخراج كنیم».

پس از اسلام

او ایرانیان را تنها ملتی می داند كه بعد از مسلمان شدن زبان پارسی را حفظ كردند و می گوید: «اگرچه كسی مانند ابن سینا گاه تفنن می كرد و به عربی می نوشت، ولی ناصرخسرو همیشه به فارسی نوشت و این جریان در عرفان ما هم بسیار آشكار است كه تمام آثار بزرگان عرفان ما به فارسی است».

مخالفت‌های سیاسی

« در دائرةالمعارف نویسی یا در دانشنامه نویسی دچار ضعف و کمبود نیستیم، اما یک گرفتاری بزرگ داریم، آن هم این است که چقدر به آینده می‌توان امیدوار بود. آیا تحصیلکردگان ما که هزار ماشاءالله روز به روز به صورت انبوه افزایش پیدا می‌کنند در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری، خواهند توانست مسئولیت ادامه تألیف این دائرةالمعارف‌ها و دانشنامه‌ها را به عهده بگیرند؟ صریح و آشکارا می‌گویم بعید می‌دانم. تقریباً بندرت و در موارد نادر افرادی پیدا می‌شوند این وظیفه را به عهده بگیرند. اغلب این افراد از عهده نوشتن یک مقاله جامع و کامل برنمی‌آیند».
«مدرسه‌های ما متأسفانه کیفیت لازم را ندارند. بنابر این وقتی به عنوان دانشجو وارد دانشگاه می‌شوند، غالبادانش آنها در حد یک دانشجو نیست و آموزش آنها چنان‌که باید نتیجه نمی‌دهد، ثانیاً گسترش کمی و بی‌رویه تحصیلات عالی موجب شده است تا غالب داوطلبانی که وارد دانشگاه می شوندآمادگی گذراندن دوره‌ای که بدان وارد شده‌اند نداشته باشند اما به هر جهت و به هر صورت دوره را می‌گذرانند»!

نامه‌های سرگشاده

نام‌های دسته‌جمعی

بیانیه‌ها

جملهٔ موردعلاقه در کتاب‌هایش

جمله‌ای از ایشان

نحوهٔ پوشش

تکیه‌کلام‌ها

خلقیات

منزلی که در آن زندگی می‌کرد (باغ و ویلا)

گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکان‌هایی که به آن مسافرت کرده است)

برنامه‌های ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

بنیان‌گذاری

نظریهٔ اخلاقی ایرانی: کم‌آزاری

معمولاْ چنین تصور می‌شود که نظریه‌های اخلاقی متفکران ایران، در دورهٔ اسلامی مقتبس از نظریات یونانی، به ویژه نظریه‌های افلاطون و ارسطوست. گرچه متفکران ایرانی این اقتباس هم ابتکارهای خاص خود را دارند و یکسره از نظریه‌های یونانی تقلید نکرده‌اند، امّا در جنب این ابتکارها و اقتباس‌ها آنچه اصیل می‌نماید همانا نظریهٔ اخلاقی ایرانی است که ریشه در اندیشه‌های ناب متفکران این مرز و بوم دارد و آن نظریهٔ اخلاقی موسوم به «کم‌آزاری» است که اگر نیک تأمّل کنیم می‌توانیم آن را در آن سوی تاریخ ایران در کهن‌ترین آراء متفکران ایرانی بازیابیم که به تعبیر جامی «اصل دین مغان کم‌آزاری است» و با تأمّل در آراء متفکران دوران اسلامی نیز بدین نتیجه دست یابیم که آنان نیز بدین نظریهٔ انسانی – الهی توجّه خاص داشته‌اند و در طراحی نظریه‌های اخلاقی خویش از آن تأثیر اساسی پذیرفته‌اند که به گفتهٔ ناصر خسرو جوهرهٔ مسلمانی هم چیزی جز کم‌آرای نیست و گزاردن حق مردم و استقرار عدالت در پرتو کم‌آزاری محقّق می‌گردد:‌«حق مردم به کم‌آزاری بگزارم/ که مسلمانی این است و مسلمانم». و این از آن‌روست که در نگاه متفکران ایران‌زمین، آن‌سان که در متن مقاله مورد بحث قرار گرفت، تا وقتی کم‌آزاری تحقّق نیابد هیچ فضیلتی محقق نمی‌گردد و بهشت امن و آرامش و سعادت بنیاد نمی‌شود. بر همین اساس است که حافظ تصریح می‌کند در شریعت او، که همانا برآمده از فرهنگ ایران است، مردم‌آزاری یگانه گناه بخشودنی و در واقع یگانه گناهی است که دیگرگ ناهان از آن به بار می‌آید [۱۷]

رابطهٔ دوسویه هنر و فلسفه

دانش و هنر، چونان شرایط اجتماعی و محیطی و تربیتی، از یک سو در ظهور جهان‌بینی‌های فلسفی مؤثرند، از یک سوی دیگر،‌خود، متأثرند و مؤیّد به جهان‌بینی‌های فلسفی. کدام هنر اصیل،‌بدون پشتوانهٔ فلسفی است و کدام هنرمند واقعی است که جهان‌بینی او هنرش را استوار ندارد؟ چنین است فلسفهٔ عرفتنی مولانا که جلوه‌گاه آن مثنوی معنوی است و فلسفهٔ رندی حافظ که در غزل‌های آسمانی او متجلّی است و این همه را جز با فهم فلسفه و به دست آوردن نگرش کلی و فلسفی به طور عام، و دریافت جهان‌بینی حافظ و مولوی به طور خاص، کسب نمی‌توان کرد[۱۸].
دریغا که دیری است تا میان فلسفه‌مان و شعر و ادبمان دیواری کشیده‌ایم استوار و فاصله آفرین، بی‌خبر از فلسفه‌هایی که پشتوانهٔ خلاقیّت‌های هنری شاعرانمان بوده است و به ورطهٔ الفاظ، و تنها با تکیه کردن بر کتاب لغت، مذبوحانه تلاش می‌ورزیم تا دری به سوی فهم و تفسیر شعر و هنر بگشاییم.
به طور مثال آیا با استفاده از فرهنگ لغت می‌توان به «وعدهٔ تاخیر» که نظامی اشاره کرده است پی برد؟
وعدهٔ تأخیر به سر نامده
لعبتی از پرده به در نامده
باید آگاه بود که در برابر جهان‌شناسی فیلسوفان مشایی، جهان‌شناسی کلامی و دینی قرار دارد که بر طبق آن نه از قدم جهان بلکه از حدوثِ زمانی جهان سخن می‌رانند و به هیچ روی در جنب ذات قدیم حق، که یگانه ذات قدیم است حضور قدمای دیگر را نمی‌پذیرند[۱۹]. با تکیه بر چنین آگاهی‌های فلسفی است که می‌توان نخست به معنای «وعدهٔ‌ تأخیر» پی برد. در سراسر متون ادبی ما آکنده از این گونه نکته‌ها و از این گونه اشارتها است.
در حکایت شعر و ادب و پیوستگی و ارتباط آن با فلسفه و خرد نیز:
خرد و فلسفه، زمینه‌ساز شعر و شاعری است. [فلسفهٔ شاعر از یک سو به ذهن شاعر در سرودن شعر، جهت و نظام می‌بخشد و از یک سوی دیگر در شعر شاعر متجلّی می‌شود، بر این بنیاد هرچه شاعر فرهیخته‌تر باشد و هرچه فلسفهٔ او نظام‌یافته‌تر و سنجیده‌تر، عاطفهٔ او پرورده‌تر می‌شود] [۲۰]
عاطفهٔ پروردهٔ خرد و فلسفه، شعرآفرین است. [شاعر از عشق و عاطفه سخن می‌گوید و برآنند که عشق و عاطفه شورآفرین است نه خرد و فلسفه. امّا این عشق و عاطفه به حکم جدایی ناپذیری فلسفه از زندگی، یا مستند است به فلسفه‌ای ساده و خودجوش یا مؤید به فلسفه‌ای نظام‌یافته و ژرف و سنجیده است، شاعرن طراز اوّل از بینشی ژرف و از فلسفه‌ای عمیق برخوردارند]
خرد و منطق نظام‌بخش بیان شاعرانه است. [شاعر در این مرحله با درون‌بینی شاعرانه به کشف حقایق هنری می‌رسد و به آفرینش شعر توفیق می‌یابد شاعر راه دشوار درون و بیرون را طی می‌کند و جهانِ بی‌کران و نامحدود درون‌بینی هنرمندانه و شهود شاعرانه را به دنیای محدود و کرانمند واژه‌ها و گزاره‌ها بپیوندد] [۲۱]

تأثیرپذیری‌ها

استادان و شاگردان

سروده دکتر مهرانگیز اوحدی

به یاد داری استاد؟!
در آن طلوع پیاپی شکوه هر دیدار
به سان لحظهٔ آغاز جاودانی بود
در آن سرود، فراز و فرود هر آهنگ
صدای رویش پنهان مهربانی بود

نسیم هر ورق از هر کتاب و هر دفتر
به باغ خاطره‌ها برگ برگ آویزد
بهار یاد تو از کام خوشه‌زار خیال
به دشت غربت هستی ترانه می‌ریزد

«سرود آرزو»یت واژه واژه می‌شکفد
به یاد آن همه روز و به یاد آن همه سال
«که می‌نشستی و من با تو می‌نشستم و باز
کتاب بود و قلم بود و درس بود و سؤال»

«به یاد داری استاد! هر غروب خزان
که دست باد وزان برگ بید بُن می‌چید»
صدای گرم تو چون آفتاب فروردین
درون پیکر سرد کلاس می‌پیچید

به دشت، پردهٔ پاییز و رنگ‌های غروب
به شهر، قصه غم بود و سرگذشت غبار
در اُن اتاق تو بودی و شعر و عشق و کتاب
ترانه بود و طراوت، پگاه بود و بهار

به جز ترنم باران خاطرات امروز
درین مسیر سراسر کتاب و دفتر نیست
خروش خشک درختان مهرگان برپاست
که از حکایت باران به باغ خوشتر است

علت شهرت

فیلم ساخته شده براساس

به منظور معرفی دکتر دادبه به جامعه فرهنگی استان، فیلم مستندی نیز با حضور استادان برجسته‌ای چون دکتر حداد عادل، دکتر اسلامی ندوشن، دکتر فتح ا... مجتبایی، کامران فانی و... توسط گروه پیشگامان کویر تهیه شد و در مراسم بزرگداشت دکتر دادبه به نمایش درآمد.

حضور در فیلم‌های مستند دربارهٔ خود

اتفاقات بعد از انتشار آثار

نام جاهایی که به اسم این فرد است

کاریکاتورهایی که درباره‌اش کشیده‌اند

مجسمه و نگاره‌هایی که از او کشیده‌اند

ده تا بیست مطلب نقل‌شده از نمونه‌های فوق از مجلات آن دوره

برگه‌هایی از مصاحبه‌های فرد

شیوهٔ تدریس

تدریس بر مبنای طرح درس
دسته‌بندی کردن موضوع
توالی منطقی در ارائه تدریجی و گام به گام اطلاعات
تأکید بر متن‌خوانی و درک صحیح آن
کاربرد شواهد و نمونه‌ها به تناسب بحث
رویکرد روشمند و استدلالی
پرسش و پاسخ به شیوهٔ سقراطی
مشارک دادن دانشجو در بحث و فرایند آموزش
نگرش انتقادی
اعتدال‌ورزی و پرهیز از یکسویه‌نگری، مطلق‌انگاری و جزم‌اندیشی
الزام به وحدث موضوع
تأکید بر تاریخ و نگرش تاریخی در تحلیل‌های ادبی
نظریه‌پردازی
بهره‌گیری از طنز


آثار و کتاب‌شناسی

سبک و لحن و ویژگی آثار

کارنامه و فهرست آثار

از دکتر دادبه سیصد مقاله کوتاه، متوسط و بلند در زمینه ادبیات، فلسفه، منطق، کلام و عرفان در دایرة‌المعارف‌ بزرگ اسلامی،‌ دایرة‌المعارف تشیع، دانشنامهٔ جهان اسلام، دانشنامهٔ ادب فارسی و بخش دیگری از گفتارها که بیشتر در زمینهٔ حافظ‌پژوهی است در نشریات: آناهید، اشراق، اهل قلم، بخارا، حستارهای ادبی شعر، کلک، کیهان فرهنگی و نامهٔ پارسی درج گردیده است.
دکتر دادبه آثار خود را به دو بخش مستقل و غیرمستقل تقسیم کرده است.
آثار مستقل: آثاری است که خود استاد به تألیف یا تصحیح آنها پرداخته است.

تألیف

کلیات فلسفه؛ تهران: انتشارات دانشگاه پیام نور،‌ ۱۳۷۸، گروه علوم تربیتی ۱۰۴)، تحریر نخست ۱۳۶۷، تحریر دوم ۱۳۸۵، چاپ مکرّر ۱۳۸۶، وزیری. [تا کنون ۲۳ کتاب در زمینهٔ شرح، توضیح، تشریح، آزمون، نمونه سؤوال، راهنما، نکات کلیدی و تست طبقه‌بندی شده از کتاب کلیّات فلسفهٔ دکتر دادبه تهیّه و به وسیلهٔ افراد و ناشران زیر راهی بازار نشر شده است]. کلیّات فلسفه؛ تهران: دانشگاه سپاهان انقلاب ایران، دانشکدهٔ مکاتبه‌ای، ۱۳۵۴، ج ۲. [سیر اندیشه و فلسفه، منطق و کلام در ادوار تاریخ].
کتاب کمک درسی: فلسفه، منطق نظری و عملی، علم اخلاق و سیر فلسفه؛‌تهران: سازمان علمی و فرهنگی پیروزی، ۱۳۵۹.
فخررازی؛ تهران: انتشارات طرح نو، ۱۳۷۴. [سرگذشت‌نامهٔ فیلسوف نامی جهان اسلام،‌محمّد بن عمر فخر رازی (۵۴۴-۶۰۶ ق)].
ایران، تاریخ،‌ فرهنگ،‌ هنر؛ زیر نظر: کاظم موسوی بجنوردی، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مرکز دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۹۰، (چاپ نخست، ۱۳۸۵)، وزیری. [مجموعهٔ گفتارهایی در زمینهٔ ایرانشناسی؛ عنوان گفتار دکتر دادبه «کلام و فرق» است].
تاریخ کلام در ایران؛ تهران: نارمک، ۱۳۹۳. [پیشینه و سیر علم کلام در تمدإن ایران اسلامی].
چکیده مقالات همایش بین‌المللی صباحی بیدگلی؛ کاشان: دانشگاه آزاد اسلامی کاشان، ۱۳۹۱، وزیری. [صباحی از سخنوران نامور کاشان در سده ۱۲ و ۱۳ قمری است که همایش بزرگداشت وی در سال ۱۳۹۱ در کاشان برگزار گردید].
حافظ (زندگی و اندیشه)؛ زیر نظر: کاظم موسوی بجنوردی، تهران: مرکز دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی، (چهره‌های جاویدان فرهنگ و ادب ایران، ۱) ۱۳۹۱، وزیری. [مجموعه گفتارهای ۲۴ تن از حافظ‌پژوهان که به کوشش دکتر دادبه گردآوری و تدوین شده است].
دانشنامهٔ کلامی؛ تهران:‌ قطره، ۱۳۹۳، وزیری. [فرهنگ اصطلاحات، واژگان و تعبیرات علم کلام].
مجموعه مقالات حافظ‌شناسی، تهران: جامی، ۱۳۹۳، وزیری. [دربردارندهٔ‌ تمامی گفتارهای دکتر دادبه در زمینهٔ حافظ بوده در نشریات گوناگون چاد شده است].
مرگ در شاهنامه؛ اصغر دادبه و دیگران، به کوشش ناصر حریری، بابل: آویشن، ۱۳۷۷، رقعی. [دربردارندهٔ گفتار: «اگر مرگ، داد است، بیداد چیست؟» از دکتر دادبه به نقل از کیهان فرهنگی].

تصحیح

تصحیح دیوان نجیب کاشانی؛ نورالدیّن محمّدحسین نجیب کاشانی، با همکاری مهدی صدری، تهران:‌ نشر میراث مکتوب،‌ ۱۳۸۲، وزیری. [مجموعه اشعار نجیب کاشانی، سخنور نامی کاشان در سدهٔ‌۱۱ ق].
یادمان پروین (به مناسبت پنجاهمین درگذشت پروین اعتصامی، گردآورنده: مجمود طباطبائی اردکانی، ویراستار: اصغر دادبه، تهران: دانشگاه علّامه طباطبائی، ۱۳۷۴، وزیری. [مجموعه گفتارهایی در نقد و تفسیر اشعار و افکار و کتابشناسی پروین اعتصامی].
مجموعه مقالات سعدی‌شناسی،
تاریخ کشیکخانه،‌ نورالدین محمّدحسین نجیب کاشانی، با همکاری مهدی صدری، تهران، مؤسسهٔ میراث مکتوب، ۱۳۹۳، وزیری. [حاوی یادداشت‌های نجیب کاشانی در زمینه‌های گوناگون برای سلطان جلال‌الدّین اکبر، شاهزادهٔ هندی].
تصحیح کتاب حکمت عرشیه ، صدرالمتالهین شیرازی
رساله منطق هنر شهر،
–شناخت شناسی در فلسفه اسلامی،
آثار غیر مستقل: آثاری که به اهتمام و با مقدمه و نظارت دکتر اصغر دادبه به چاپ رسیده‌اند.
حواصل و بوتیمار، دکتر امیر حسن یزدگردی، مقدمه به کوشش دکتر اصغر دادبه. تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۱؛ این اثر سال ۱۳۷۲ به عنوان کتاب سال برگزیده شد. [کتابی دربارهٔ این دو پرنده در متون تاریخی و ادبی و طبیعی ایران و جهان].
دیوان ظهیر فاریابی، طاهر بن محمّدظهیر فاریابی، به تصحیح دکتر امیر حسن یزدگردی، مقدمه به کوشش دکتر دادبه. تهران، نشر قطره، ۱۳۸۱، این اثر در سال ۱۳۸۱ به عنوان کتاب سال برگزیده شد. [متن کامل دیوان ظهیر فاریابی، سخنور سدهٔ ششم قمری].
سرود آرزو، مجموعه اشعار فخرالدین مزارعی، مقدمه به کوشش دکتر دادبه. تهران، انتشارات پاژنگ، ۱۳۶۹. [مجموعه سرودهای فخرالدیّن مزارعی].
مفهوم رندی در شعر حافظ، فخرالدین مزارعی، بامقدمه و ویرایش اصغر دادبه. ترجمه کامبیز محمودزاده، انتشارات کبیر، ۱۳۷۳.
حکایت شعر، رابین اسکلتن، ترجمه مهرانگیز اوحدی، با مقدمه و ویرایش اصغر دادبه. تهران،‌انتشارات میترا، ۱۳۷۵.

مقدمه‌نویسی

حکایت شعر؛ رابین اسلکتن، ترجمه: مهرانگیز اوحدی، تهران: میترا، ۱۳۷۵، رقعی. [کتابی در زمینهٔ تاریخ، نقد و فنّ شعر].
خندان گریستم؛ محمّدرضا پیغمبری، قم: مؤسسهٔ فرهنگی همسایه، ۱۳۷۷، رقعی. [مجموعه اشعار شعرای کاشان].
دولت پیر مغان که باقی سهل است؛ به کوشش: سعید نیاز کرمانی، تهران: پاژنگ، ۱۳۷۴، وزیری. [مجموعه گفتارهایی دربارهٔ حافظ شیرازی].
دیوان خواجه شمسّ‌الدین محمّد حافظ شیرازی؛‌ به کوشش: محممّد قزوینی و قاسم غنی، خوشنویس:‌یدالله کابلی خوانساری، تهران: سماع قلم، ۱۳۸۶، رحلی. [مجموعه‌ای نفیس از دیوان حافظ به خطّ خوش و شکستهٔ استاد کابلی خوانساری].
رؤیای چوبی؛‌ مجمود علوی‌نیا، قم: وثوق، ۱۳۸۸، رقعی. [مجموعهٔ شعر از این شاعر کاشانی].
قُسوف‌الربیع فی صنوف‌البدیع؛‌ محمّدحسین شمس‌العلماء گرکانی، به کوشش: مرتضی قاسمی، با مقدّمه: اصغر دادبه و بدیع‌الزّمان قریب، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۸۹، وزیری. [کتابی در زمینهٔ علم بیان و بدیع تألیف گرکانی] کتابشناسی توصیفی صباحی بیدگلی؛ علی میرانصاری و مرتضی طاهری، تهران: کرگاری، ۱۳۹۱، وزیری. [این کتاب همزمان با برگزاری همایش بین‌المللی نکوداشت صباحی بیدگلی در کاشان به چاپ رسید]
مفهوم رندی در شعر حافظ؛‌ فخرالدّین مزارعی، ترجمه: کامبیز محمودزاده، با مقدّمه و ویراستاری: اصغر دادبه، تهران: کویر، ۱۳۷۳، رقعی. [بررسی اصطلاح کلیدی رند از نظر حافظ شیرازی].

فهرست گفتارهای دکتر دادبه در دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی

ادراک ج ۷؛ اشاعره ج ۸؛ الف ج ۱۰؛ انوری ابیوردی ج ۱۰؛ ایجاز و اطناب ج ۱۰؛ ایران- کلام و فرق ج ۱۰؛ ایهام ج ۱۰؛ بازگشت ادبی ج ۱۱؛ باطنیه ج ۱۱؛ بثّ‌الشکوی ج ۱۱؛ براعت استهلال ج ۱۱؛ بلاغت در زبان و ادب فارسی ج ۱۲؛ بوستان ج ۱۲؛ بوسنی- زبان و ادب فارسی ج ۱۲ر بهاریّه ج ۱۳؛ بیان در زبان و ادبیّات فارسی ج ۱۳؛ پروین اعتصامی به همراه علی میرانصاری ج ۱۳؛ پورداود ج ۱۳؛ تاجیکستان – ادبیات تاجیکستان ج ۱۴؛ تبریز – ادبیّات به همراه عبدالله مسعودی ج ۱۴؛ تجرید ج ۱۴؛ تجسّم اعمال ج ۱۴؛ تجلّی ج ۱۴؛ تخیّل ج ۱۴؛ تذکره‌نویسی در ماوراء‌النّهر و افغانستان ج ۱۴؛ تشبیه در فارسی ج ۱۵؛ تضاد در ادب فارسی به همراه عبدالرّضا مدرّس‌زاده ج ۱۵؛ تقریظ به همراه فرشید سادات شریفی ج ۱۶؛ تمثیل ج ۱۶؛ توشیح به همراه هنگامهٔ آشوری ج ۱۶؛ تهران – ادبیّات ج ۱۶؛ ثابت ج ۱۶؛ جامی ج ۱۷؛ جبر و اختیار ج ۱۷؛ جمع به همراه: جمیلهٔ اعظمیان ج ۱۸؛ چهارمقاله ج ۱۸؛ حافظ- مکتب حافظ، مکتب رندی ج ۱۸؛ حافظ – جلوه‌های شاعرانه ج ۱۸؛ حافظ – نسخه‌های علمی و غیر علمی ج ۱۸؛ حافظ – فال حافظ ج ۱۸؛ حدیقة الحقیقه به همراه جمال احمدی، ج ۲۰؛ حسن تعلیل، ج ۲۰؛ حقیقت و مجاز در ادبیّات فارسی، ج ۲۱؛

جوایز و افتخارات

منبع‌شناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)

بررسی چند اثر

حافظ‌پژوهی

دادبه با نگاهی جزء نگر، از دریچهٔ فلسفهٔ یونانی و عرفان ایرانی، در طول این چند دهه، بیش از سی مقاله دربارهٔ حافظ نوشته اشت. گفتگو با متون گذشته و واقع‌انگاری، دو خصیصهٔ بی‌مانند نگاه فلسفی اوست، که در طبقه‌بندی‌های استدلالی و منطقی‌اش، اندیشهٔ مخاطب را می‌نوازد. ارجاع به منابع، یا چهارچوب جزء‌نگری او، الگویی بسامان، در راستای نگارش مقاله و واکاوی موضوع را در اختیار دانشجویان تازه‌کار قرار می‌دهد.
ویژگی‌های فراوان دیگری در مقالات حافظ‌شناسی دادبه وجود دارند که می‌توان به سه مورد برجستهٔ زیر اشاره کرد:
۱.سبک نگارش ادبی و فلسفی توأمان: گاه استدلال، فلسفی، گاه شهود بینامتنی، ادبی.
۲.بلاغت‌دانی در وجوه زیباشناختی، نظری و تحلیلی موضوع.
۳.اشراف بر تاریخ عصر حافظ و تاریخ عرفان، فلسفه و فرهنگ ایران‌زمین.
اوج و چکیدهٔ این کوشش را می‌توان در بخش «نظام مکتب رندی» به تماشا نشسست. که حافظ را شاعر معرفی می‌کند نه عارف. در مقالهٔ‌ «شمول معنایی شعر حافظ و تأویل‌های یکسونگرانه» دادبه پس از گلایه ازین نکته که یکسونگری در عشر حافظ جفاست و از طرف دیگر، تأویل‌های بی‌بنیاد و تفسیرهای به رأی خطاست از این دست تفاسیر را رسته‌بندی می‌کند که چنین تأویلی از دو سرچشمه آب می‌خوردند مبنای اعتقادی و مبنای علمی[۲۲]. نگرش دادبه «هرمنوتیک واقع‌بودگی» است. شیوهٔ وی سخت به نحوهٔ واکاوی هستی‌شناخت هایدگر می‌ماند. او نمایندهٔ بارز و تمام‌نمای گفتگو با متن و واقع‌انگاری نویسندهٔ آن متن است[۲۳]. هرمونتیک دادبه هرمونتیک واقع‌گرا و بنا بر اصل گفتگو یا متن استوار است. او، حافظ را فقط به عنوان سک شاعر می‌نگرد و در آثار خود نشان می‌دهد[۲۴]. از اطناب می‌پرهیزد. پیرامون موضوع بحث آثار مهم را می‌خواند، سپس مطالب کلیدی آن‌ها را چکیده می‌کند. آنگاه، منابع دست اوّل را در متن اصلی معرّفی کرده، و همیشه نقل‌قولی از آن‌ها را به نمایش می‌گذارد [۲۵].


ناشرانی که با او کار کرده‌اند

تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها

منبع‌شناسی

منابعی که دربارهٔ فرد و آثارش نوشته شده است. (شامل کتاب، مقاله و پایان‌نامه)

نوا، نما، نگاه

خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)

جستارهای وابسته

پانویس

  1. پویان، خرد ایرانی: جشن‌نامه دکتر اصغر دادبه، ۲۷.
  2. پویان، خرد ایرانی: جشن‌نامه دکتر اصغر دادبه.
  3. پویان، خرد ایرانی: جشن‌نامه دکتر اصغر دادبه، ۵۷.
  4. پویان، خرد ایرانی: جشن‌نامه دکتر اصغر دادبه، ۶۱.
  5. پویان، خرد ایرانی: جشن‌نامه دکتر اصغر دادبه، ۶۶.
  6. پویان، خرد ایرانی: جشن‌نامه دکتر اصغر دادبه، ۷۰.
  7. پویان، خرد ایرانی: جشن‌نامه دکتر اصغر دادبه، ۷۳.
  8. پویان، خرد ایرانی: جشن‌نامه دکتر اصغر دادبه، ۷۵.
  9. پویان، خرد ایرانی: جشن‌نامه دکتر اصغر دادبه، ۷۹-۸۰.
  10. پویان، خرد ایرانی: جشن‌نامه دکتر اصغر دادبه، ۱۰۰.
  11. پویان، خرد ایرانی: جشن‌نامه دکتر اصغر دادبه، ۱۰۹.
  12. پویان، خرد ایرانی: جشن‌نامه دکتر اصغر دادبه، ۱۱۵.
  13. پویان، خرد ایرانی: جشن‌نامه دکتر اصغر دادبه، ۱۲۰.
  14. پویان، خرد ایرانی: جشن‌نامه دکتر اصغر دادبه، ۱۴۴.
  15. پویان، خرد ایرانی: جشن‌نامه دکتر اصغر دادبه، ۱۵۰.
  16. یزدگردی، حواصل و بوتیمار.
  17. دادبه، علی‌اصغر. «سعدی و نظریه اخلاقی کم‌آزاری». سعدی شناسی، ش. ۱۳ (اردیبهشت ۱۳۸۹): ۳۳-۶۰. 
  18. اوحدی، حکایت شعر، ۹.
  19. اوحدی، حکایت شعر، ۱۰.
  20. اوحدی، حکایت شعر، ۱۹-۲۲.
  21. اوحدی، حکایت شعر، ۳۰.
  22. پویان، خرد ایرانی: جشن‌نامه دکتر اصغر دادبه، ۸۷.
  23. پویان، خرد ایرانی: جشن‌نامه دکتر اصغر دادبه، ۸۹.
  24. پویان، خرد ایرانی: جشن‌نامه دکتر اصغر دادبه، ۹۲.
  25. پویان، خرد ایرانی: جشن‌نامه دکتر اصغر دادبه، ۹۵.

منابع

پیوند به بیرون