مجموعه‌اشعار حسین منزوی

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مجموعه‌اشعار حسین منزوی
نویسندهحسین منزوی


* * * * *

برای کسانی که کتاب را نخوانده‌اند

منزوی در طول زندگی، مجموعه‌های شعری متعددی به چاپ رساند که از آنها می‌توان به حنجره‌ی زخمی تغزل، از شوکران و شکر ،از کهربا و کافور، به همین سادگی، از ترمه و تغزل و.. اشاره کرد. اما در این مجموعه تمام اشعار او در کنارهم گردآوری شده‌است. تمام اشعار منزوی وام‎دار عشق و زندگی است.او در مصاحبه‌ای طولانی با ابراهیم اسماعیلی اراضی از نخستین جرقه‌های خلق شعر تا آخرین دغدغه‌ها و تمام آنچه در سالهای شاعری بر او گذشته و در شعرش مجسم شده، سخن گفته‌است.

پیوند پدر و پسری در شعر

منزوی تاثیر پدر در زندگی شاعرانه‌اش را چنین توصیف می‌کند: دوران شاعری پدر من تقسیم می‌شود به دوران‌های زیرشاخه‍ه‌ای.یک دوره همان دوره‌ای است که پیش از ازدواج در سالهای 30 تا چهل داشته. و دوره اصلی شاعری پدر من بعد از چهل‌ سالگی‌اش است. موقعی که من فکر می‌کنم تقریبا بیست ساله‌ام.پدرم چهل ساله است و تصور می‌کنم که شعر گفتن من و شاعر شدن من دوباره شعر پدرم را بیدار می‌کند، شعری که زنده است ولی انگار یک خواب زمستانی را پشت سر می‌گذارد. اگرچه یکی از عوامل بسیار بسیار مهم در شاعر شدن و شاعر بودن من ،این بود که پدرم در دهه چهل، بصورت مستمر شروع می‌کند به کتاب خریدن و کتابخانه‌ای را فراهم کردن. پدرم در آن دوره احساس می‌کرد باید با من همراهی بکند و می‌کرد و تا سی سال بعد، به صورت فعال کارهای خوبی می‌ساخت.

رویای چاپ شعر در کنار منوچهر آتشی

حسین منزوی در خصوص چاپ شدن شعرش برای اولین بار، در نشریه‌ روشنفکر، خاطره‌ای به این مضمون نقل می‌کند: مجله‌ی روشنفکر یک صفحه‌ای داشت به‌نام "هفت تار چنگ" که در واقع اشاره‌ای بود به هفت هنر. مسئول این صفحه آقای فریدون مشیری بود که بیشتر به شعر می‌پرداخت اما بعضی خبرها از تئاتر و باله و این چیزها هم می‌گذاشت. یادم هست که مرتب برای این مجله شعر می‌فرستادم. یکبار هم جواب گرفتم که آقای فلانی! شعرتان خوب بود. ما منتظر شعرهای بهتری از شما هستیم. ولی من ناامید نشدم. تا اینکه یک شعر فرستادم و بعد یک روز که در دکه مجله را باز کردم و ورق زدم دیدم که یک شعر از من چاپ کرده توی صفحه‌ی خوانندگان. ذوق‌زده شدم. پول از پدرم گرفتم و مجله را خریدم و بعد که شعرم را به پدرم نشان دادم، ایشان شعر را که خواند گفت: این خوبه که شعرت چاپ شده، ولی ...(یک ورقی زد و آن صفحه‌ی هفت تار چنگ را باز کرد. دیدم یک غزل خیلی خوب از منوچهر آتشی در آن چاپ شده بود) گفت اگر شعرت روزی اینجا و کنار یه همچین شعری چاپ شد، اون‌وقت قبوله، اون حسابه! حالا دیگر آتشی برایم یک معیار شده بود. با خودم قسم خورده بودم که اولین شعری که بتوانم یک جای درست و حسابی چاپ کنم، جایی باشد که شعر آتشی هم کنارش باشد. این اتفاق 6-5 سال بعد افتاد. بهار سال 48 قرار شد یک جلسه‌ی شعرخوانی در زنجان داشته‌باشیم و من بانی دعوت از شاعری از تهران باشم که انتخاب می‌شود. خود من بیشترین تلاشم را داشتم که این شاعر منوچهر آتشی باشد. آقای آتشی دعوت ما را پذیرفت و شب شعری در سالن دبیرستان امیرکبیر زنجان برگزار شد که استقبال هم از آن بد نبود. من هم در آن جلسه چند شعر خواندم که یکی از آنها را بعدها آتشی در مجله‌ی فردوسی چاپ کرد(اسماعیلی اراضی،110،1394).


یک بند در معرفی خلاصهٔ کتاب (بدون رجوع به اطلاعات شناسنامه‌ای)

گزارشی از شخصیت حاضر در کتاب داستان- گزارشی از شعرهای مهم در کتاب شعر- گزارشی از فصل‌های کتاب پژوهش

دلیل شهرت

تقدیم‌شده به

مقدمه‌نویس یا یادداشت‌نویس

چرا باید این کتاب را خواند

شاید مهم‌ترین دلیل برای خوانش اشعار حسین منزوی، پلی باشد که او بین شعر گذشته و معاصر برقرار کرد و با عبور از این پل، شعرهای بی‌نظیری را با مضامینی چون عشق، امید، ایمان و آزادی سرود. بعد از انقلاب ادبی نیما یوشیج در شعر معاصر ایران، تحولات بزرگی چه از نظر قالب و چه از نظر درون‌مایه در شعر فارسی پدیدار شد. بسیاری از شاعران درصدد نوگرایی در شعر معاصر بودند که تلاش آن‌ها به پیدایش قالب‌های جدید مثل شعر سپید و موج نو انجامید. خیلی از شاعران معتقد بودند که دیگر زمانه قالب‌های کهن سرآمده و تنها در متون تاریخی باید غزل و قصیده و مثنوی خواند. اما حسین منزوی معتقد بود که قالب شعری تنها یک وسیله برای انتقال مفهوم است و هر قالبی در هر عصری وقتی بتواند احساسات شاعر را منتقل کند، قابل استفاده خواهد بود.این شور تازه را در غزل معاصر نوآوری‌های حسین منزوی ایجاد کرد. بنابراین اشعار او از این حیث، در مطالعه‌ی شعر معاصر ایران، بسیار حائز اهمیت‌اند(جوادی،1390).

نمونه‌هایی از عاشقانه‌های منزوی

  • همواره عشق بی خبر از راه می‌رسد

همواره عشق بی خبر از راه می‌رسد چونان مسافری که به ناگاه می‌رسد وا می‌نهم به اشک و به مژگان تدارکش چون وقت آب و جاروی اين راه می‌رسد

برای کسانی که کتاب را خوانده‌اند

داستانک‌ها

مجوز

نشر و تغییر نام

جوایز

جلسات نقد و بررسی

اهدا

بازتاب در توئیت‌ها و نوشته‌های مجازی

اشاره به کتاب در کلام افراد مشهور

تقریظ و مقدمه‌هایی بر کتاب

هوادری

استحال و اقتباس

سال‌شمار کتاب

خلاصهٔ مفصل‌تر کتاب در حد دو بند

محل نوشته شدن در کتاب (در صورت مهم بودن این امر)

داستان انتشار کتاب (اوّلین بار در کجا و چگونه بوده است؟!)

سبک کتاب

پیشینهٔ کتاب

پیرنگ

شخصیت‌پردازی

ویژگی‌های مهم کتاب

الهام از شخصیت‌ها

شخصیت‌های اصلی

شخصیت‌های فرعی

گزارشی از فروش کتاب

گزارشی از ترجمه به زبان‌های دیگر

اتفاقات سیاسی یا اجتماعی مرتبط با کتاب و جریان‌سازی‌های کتاب

نشست‌های خبرساز دربارهٔ کتاب

اظهارنظرها

نقدهای مثبت

نقدهای منفی

اظهارنظر اهالی ادبیات و روشنفکران

نظرات داوری در مراسم‌های گوناگون

اظهارنظر دیگر شخصیت‌ها

نظر خود نویسنده دربارهٔ کتاب

تأثیرپذیرفته از

تأثیرگذاشته بر

گزارشی از اقتباس‌های هنری انجام‌گرفته در کتاب

فهرست امکان نام‌گذاری‌شده از روی نام کتاب

جمله‌های ماندگار کتاب

جوایز کتاب

مشخصات کتاب‌شناختی

تعداد صفحات، دفعات چاپ، جمع کل تیراز و ناشرانی که اثر را چاپ کرده‌اند

طراحی جلد و تصویرسازی

تغییرات طرح جلد در چاپ‌های مختلف

منبع‌شناسی (پایان‌نامه و مقاله نوشته شده دربارهٔ کتاب)

نوا، نما و نگاه

تصویر از صفحات کتاب

صدای نویسنده

تصویرهای ساخته‌شده دربارهٔ کتاب (فیلم و مستند)

طرحی از یکی از صحنه‌های کتاب

جستارهای وابسته

پانویس

منابع

پیوند به بیرون