مصطفی رحماندوست
مصطفی رحماندوست | |
---|---|
زمینهٔ کاری | شاعر، قصهنویس و مترجم کتابهای کودکان و نوجوانان |
زادروز | ۱تیر۱۳۲۹ همدان |
همسر(ها) | آذر رضایی؛ معلم، نویسنده و مترجم |
فرزندان | مونس، متین، مرضیه |
مدرک تحصیلی | کارشناسی زبان و ادبیات فارسی |
دانشگاه | دانشگاه تهران |
دلیل سرشناسی | شاعر کودکان |
مصطفی رحماندوست، شاعر، قصه نویس و مترجم کتابهای کودکان و نوجوانان است.
زمانی که کلاس پنجم را میگذراند فهمید که میتواند شعر بگوید. نخستین شعرهایی که حفظ کرده بود، شعرهای مثنوی مولوی بود که مادرش گاهی زمزمه میکرد.[۱] پس از پايان تحصيل دوران ابتدائي و متوسطه، تحصيلات عالي خود را در رشت? زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران به پايان رساند، و از سال 1349 تحقيق و نوشتن در مورد ادبيات كودكان را شروع نمود. رحماندوست تابحال مسئوليتهاي مختلفي را در برنامه كودك صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان و نشريه پويه بعهده داشته و هم اكنون نيز مدير مسئول مشريات رشد (آموزش و پرورش) است.ترجمه كتاب "نگهبان چشمه " مصطفي رحماندوست بعنوان كتاب سال در دوره اول انتخاب شده است. گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات فارسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : مصطفي رحماندوست پس از پايان تحصيل دوران ابتدائي و متوسطه، تحصيلات عالي خود را در رشت? زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران به پايان رساند، و از سال 1349 تحقيق و نوشتن در مورد ادبيات كودكان را شروع نمود[۲]
داستانک
داستانکهای انتشار
كلاس پنجم دبستان بودم كه فهميدم ميتوانم شعر بگويم. بعد از نيمه شبي از خواب بيدارم كردند كه به حمام برويم. هفتهاي يك بار شبها به حمام ميرفتيم، چون حمام محلّه ما روزها زنانه بود. بوق حمام را كه ميزدند از خواب بيدارمان ميكردند و با چشمهاي خوابآلوده كوچههاي تاريك را بقچه به بغل پشت سر ميگذاشتيم تا به حمام برسيم. در حمام كار ما بچهها كمك كردن به بزرگترها بود: سرِ يكي آب ميريختيم، پشت آن يكي را كيسه ميكشيديم وآن شب هم به دستور پدر، مشغول كمك كردن به بندهِ خدايي بودم كه بسيار ضعيف و لاغر بود. پوست و استخواني بود و ستون فقراتش را ميشد شمرد. تعجب كردم. علت لاغري پيش از حدش را پرسيدم. از روزگار ناليد و بيماري طولاني و اين كه مسافر است و بايد به شهرش برگردد. آمده بود تا تن و بدني بشويد. به خانه كه برگشتم نتوانستم بخوابم. سعي كردم شرح رنج آن بندهِ خدا را بنويسم. نوشتم: بود مسافر يكي اندر به راه توشه كم راه فزون بيپناه و همينطوري ادامه دادم و فردا، سر كلاس خواندم و معلم گفت كه تو شاعري و اين كه نوشتهاي شعر است.” . استعداد رحماندوست در حوزه ی شاعری از همان دوران کودکی و نوجوانی آشکار گشت. او از دوران کودکی به یادگیری شعرهای بزرگان ادبیات پارسی می پرداخته است و آن ها را از بر می کرده است و با آن ها دنیای خودش را می ساخته است : ” خستين شعرهاييكه حفظ كردم، شعرهاي مثنوي مولوي بود. مرحوم مادرم گاه و بيگاه قصههاي مثنوي را زمزمه ميكردند. نيم دانگ صدايي داشتند و براي دل خودشان مثنوي را كه در مدرسه كودكي و در خانهِ پدر آموخته بودند، از حفظ ميخواندند. من عاشق زمزمههاي گرم مادر بودم. وقتي به كارِ خانه مشغول بودند و مثنوي هم ميخواندند، سكوت ميكردم و سراپا گوش ميشدم كه جام وجودم را از شراب پرعاطفه و گرم شعرهايي كه ميخواندند لبريز كنم.”[۳]
داستانک عشق
داستانک استاد
مصطفی رحماندوست درباره پدرش میگوید: «پدرم قوی بنیه بود اما وقتی درباره کربلا شعر میخواند، اشکش در میآمد. برای من که او را قوی و زورمند میدیدم، دیدن اشک و اندوهش عجیب بود. خیلی دلم میخواست بدانم آن کلمههای سیاهی که بر کاغذ دیوان صامت و قمری نقش بسته چه هستند و چه قدرتی دارند که پدر زورمندم را به گریه مینشاندند.»[۱]
این دلیلی بود برای این که او به محض فراگیری خواندن و نوشتن، سعی کند شعرهای این دو دیوان را بخواند. در مدرسه یکی از پایههای اصلی مشاعره بود، حافظ را میخواند و سعی می کرد اشعار آن را حفظ کند. مصطفی، بعد از گذراندن شش سال ابتدایی، وارد دوره متوسطه شد. سه سال نخست را در دبیرستان ابن سینا گذراند.[۱]
داستانک شاگرد
داستانک مردم
ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود
داستانکهای دشمنی
داستانکهای دوستی
داستانکهای قهر
داستانکهای آشتیها
داستانک نگرفتن جوایز
داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است
داستانکهای مذهب و ارتباط با خدا
داستانکهای عصبانیت، ترک مجلس، مهمانیها، برنامهها، استعفا و مشابه آن
داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامهها و مجلات و نمونههایی از آن
داستانکهای دارایی
داستانکهای زندگی شخصی
داستانک برخی خالهزنکیهای شیرین (اشکها و لبخندها)
داستانک شکایتهایی از دیگران کرده به محاکم و شکایتهایی که از او شده
داستانکهای مشهور ممیزی
داستانکهای مربوط به مصاحبهها، سخنرانیها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونههایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری
عکس سنگ قبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن
داستانهای دیگر
زندگی و تراث
کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری
مصطفی رحماندوست در دوره دبیرستان به تشویق پدرش، مدتی دروس حوزوی را خواند. در این دوره سه معلم داشت و بهترین آنها طلبهای افغانی بود که سطح را نزد آنها به پایان رساند در سالهای آخر دبیرستان به موسیقی و نقاشی روی آورد اگرچه وی در نقاشی پیشرفتی نداشت اما در موسیقی تا جایی پیش رفت که در مراسم مدرسه، سنتور میزد. [۱] وی در سال ۱۳۴۹ برای ادامه تحصیل به تهران آمد و در دانشگاه در رشته زبان و ادبیات فارسی مشغول به تحصیل شد. پس از آن، به عنوان کارشناس کتابهای خطی در کتابخانه مجلس مشغول به کار شد و سپس به عنوان مدیر مرکز نشریات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، مدیر مسئول نشریات رشد، سردبیر رشد دانش آموز، سردبیر و پدیدآورنده سروش کودکان و نوجوانان به فعالیت خود ادامه داد. او همچنین به مدت سه سال مدیر کل دفتر مجامع و فعالیتهای فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران بوده است که بنابر گفته خودش، آغاز راه او برای انتقال ادبیات برگزیده کودکان و نوجوانان ایران به زبانهای دیگر بوده است. وی تحصیلات خود را تا پایان مقطع دکتری ادامه داد.
مصطفی رحماندوست، علاوه بر این، مدرس داستاننویسی و ادبیات کودکان و نوجوانان در دانشگاهها نیز بوده است. وی پس از بازنشستگی از سمتهای دولتی، مدیر گروه شکوفه (بخش کودکان و نوجوانان) انتشارات امیرکبیر و مشاور ادبی آثار مربوط به کودکان و نوجوانان کتابخانه ملی ایران و یکی از اعضای اصلی داوران بینالمللی جشنواره بینالمللی فیلم کودکان و نوجوانان اصفهان و جشنواره بینالمللی تئاتر کودکان و نوجوانان است. او عضو هیئتهای داوری کتاب سال، جشنوارههای کتاب و مطبوعات کودکان و عضو شورای موسیقی کودکان و شورای کتاب کودک ایران نیز بودهاست.[۱]
فعالیتهای ارزشمند مصطفی رحماندوست رحماندوست تلاش زیادی کرده است تا راه برای آنهایی که واقعا دل سوخته بچهها هستند و کمر بستهاند تا به شعر و قصه کودکان و نوجوانان بپردازند، هموار شود. به همین منظور جلسات زیادی برای آموزش شعر و قصه به جوانان با استعداد دایر و جلسات نقد قصه و شعر بسیاری را به پا کرده است. وی هماکنون فقط مینویسد و میسراید و در حال تهیه یک بسته آموزشی بزرگ برای کودکان شش ساله است.[۱]
وی کتابخانه الکترونیکی کودکانهای را چهار سال پیش به نام «دوستانه» راهاندازی کرده است که قصد دارد گزیده آثار تالیفی کودکان و نوجوانان را در این تارنمایه بینالمللی وارد کند تا همه بچهها بتوانند از طریق رایانه به کتاب خودشان دسترسی پیدا کنند.[۱] او همچنین با انتشار برخی از آثارش با کمک تسهیلات آسان نشر تحت عنوان عمومصطفی در آمریکا، امکان مطالعه، گوش دادن و خریدن کتابهایش را برای کودکان ایرانی خارج از کشور مهیا ساخته است.[۱]
مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مصطفي رحماندوست تابحال مسئوليتهاي مختلفي را در برنامه كودك صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان و نشريه پويه بعهده داشته و هم اكنون نيز مدير مسئول مشريات رشد (آموزش و پرورش) است. جوائز و نشانها : ترجمه كتاب "نگهبان چشمه " مصطفي رحماندوست بعنوان كتاب سال در دوره اول انتخاب شده است.[۲]
شخصیت و اندیشه
مصطفی رحماندوست چهره ی نام آشنای ادبیات کودک و نوجوان و پدر شعر کودک ایران است. رحماندوست یکی از بنیان گذاران قصه نویسی کودک در ایران است و در این باب تلاش های فراوانی برای رشد ادبیات کودک و نوجوان در ایران داشته است.رحماندوست ، نویسنده ای است که بیش از سه نسل از کودکان و نوجوانان این سرزمین با شعرهایش زندگی کرده اند و آن ها را بارها زیر لب زمزمه کرده اند ودر کلاس های درس از آن صحبت به میان آورده اند. رحماندوست از آن جهت یکی از بزرگان ادبیات کودک و نوجوان محسوب می شود که او ضمن سرودن اشعار و یا پرداختن به قصه های کودک و نوجوان اهداف دیگری را نیز دنبال می کند که هر کدام گامی بزرگ در جهت توسعه ی فرهنگی ایران است.او در اشعارش تنها به بعد کودکانه بودن اشعار و یا خیال انگیز بودن آن برای مخاطبین خود یعنی کودکان و نوجوانان نمی اندیشد. بلکه او فردی است که در هر زمان و بسته به شرایط و مقتضیات روز ، در دل اشعار زیبای خود ، مقوله ی فرهنگ سازی را نیز گنجانده و آن را به مستقیم ترین شکل ممکن و در زیباترین قالب های ادبی به کودکان هدیه می کند. او در باب فضیلت های کتابخوانی ، طبیعت ، مهربانی ، مراقبت از پدر و مادر و …. شعرهای بسیاری گفته است و هر کدام از شعرهایش به گونه ای جریان ساز در زمینه ی ادبیات کودک و نوجوان بوده است.رحماندوست ، سالها تلاش کرد تا که کودکان این سرزمین ، بهترین بستر رشد مطالعاتی را در اختیار داشته باشند و از این رو سعی کرد در تمامی اوقاتی که مسئولیتی بر دوش داشت ، بهترین برنامه ها ، کتاب ها و منابع آموزشی و پژوهشی را برای کودکان و نوجوانان فراهم کند. او علاوه بر نویسندگی ، مسئولیت های فرهنگی بسیاری داشته است و در هر کدام از مسئولیت هایش نیز کارنامه ی درخشانی داشته است.اما بزرگترین خدمتی که او به کودکان و نوجوانان کرده است ، نگارش دانشنامه هایی برای کودکان و نوجوانان و همچنین نگارش و سردبیری مجلات رشد بوده است که به طور مرتب به دست نوجوانان و کودکان می رسیده است و به لحاظ محتوا یکی از برجسته ترین مجلات کودکان و نوجوانان در ایران بوده است.[۳]
زمینهٔ فعالیت
یادمان و بزرگداشتها
از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)
نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش
تفسیر خود از آثارش
موضعگیریهای او دربارهٔ دیگران
همراهیهای سیاسی
مخالفتهای سیاسی
نامههای سرگشاده
نامهای دستهجمعی
بیانیهها
جملهٔ موردعلاقه در کتابهایش
جملهای از ایشان
نحوهٔ پوشش
تکیهکلامها
خلقیات
منزلی که در آن زندگی میکرد (باغ و ویلا)
گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکانهایی که به آن مسافرت کرده است)
برنامههای ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است
ناشرانی که با او کار کردهاند
بنیانگذاری
تأثیرپذیریها
استادان و شاگردان
علت شهرت
فیلم ساخته شده براساس
حضور در فیلمهای مستند دربارهٔ خود
اتفاقات بعد از انتشار آثار
نام جاهایی که به اسم این فرد است
کاریکاتورهایی که دربارهاش کشیدهاند
مجسمه و نگارههایی که از او کشیدهاند
ده تا بیست مطلب نقلشده از نمونههای فوق از مجلات آن دوره
برگههایی از مصاحبههای فرد
آثار و منبعشناسی
سبک و لحن و ویژگی آثار
کارنامه و فهرست آثار
آثار : 1 اسم من علي اصغر است ويژگي اثر : قصه براي نوجوانان 2 انتظار را د ركوه، درخت و چشمه مي بينم گرد آوري سرودهاي بچه ها در بار? امام زمان عليه السلام مي بينيم 3 بازگشت قصه تاريخي براي كودكان 4 بسوي خانه 5 بلبل خوش آواز 6 جوانه هاي اميد گرد آوري سرودها دربار? انقلاب و جنگ 7 چشمه نور مجموعه شعرهاي سال 55 تا 61 براي كودكان 8 خاله خودپسند دو قصه براي كودكان 9 درسي براي گنجشك ويژگي اثر : قصه منظومه براي كودكان 10 سربداران نمايشنامه 11 علي كوتوله بالاي كمد ويژگي اثر : قصه منظومه براي خردسالان 12 نگهبان چشمه ويژگي اثر : ترجمه يك قصه فلسطيني-برگزيده كتاب سال-اين كتاب قصه اي فلسطيني است. داستان كتاب، فداكاري دختري است بنام سماء كه پاهايش قدرت حركت نداشته و براي خدمت به مردم نگهباني چشمه اي را كه آب ده را تأمين مي كند بعهده مي گيرد و سرانجام براي آگاه ساختن مردم به از حمله دزدان (بوسيله بصدا در آوردن زنگي كه نزديك چشمه آويخته شده)، جان خود را از دست مي دهد و مردم نيز پاس اين فداكاري پرچمي چهار رنگ (پرچم فلسطيني) به ياد او تهيه مي نمايند كه بر بالاي خانه ها نصب مي شود و نشاني از مبارزه با بيگانگان است. [۲] ۲ پر ۲ پر ۴ پر آسمان هم خندید ترانههای نوازش بازی شیرین است درسی برای گنجشک توپ در تاریکی بچهها را دوست دارم مرغ قشنگ تپلی پرنده گفت: به!به! صدای ساز میآید خروس غصه خورد زیبا تر از بهار فرهنگ آسان: دانشنامه ویژه کودکان و نوجوانان فرهنگ ضربالمثلها: مجموعهای ارزشمند از ضربالمثلهای ایرانی ترانههای نوازش: شامل مجموعهای از لالاییها که از آن میان «لالایی عاشورا» بسیار مورد استقبال قرار گرفت. مجموعه شعرهای «قصه پنج انگشت» و «بازی با انگشتها» که ریشه در ادبیات فولکلورایران دارد و تعدادی از اشعار این مجموعه به زبان سوئدی نیز ترجمه شدهاست. صدای جیک جیک آمد[۳]
جوایز و افتخارات
منبعشناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)
بررسی چند اثر
ناشرانی که با او کار کردهاند
تعداد چاپها و تجدیدچاپهای کتابها
نوا، نما، نگاه
خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونههای شنیداری و تصویری انتخاب شود)
در ادامه شعری از شعرهای مشهور او را با هم مطالعه می کنیم :
“انار”
- صد دانه یاقوت دسته به دسته
- با نظم و ترتیب یک جا نشسته
- هر دانه ای هست خوش رنگ و رخشان
- قلب سفیدی در سینه آن
- یاقوتها را پیچیده با هم
- در پوششی نرم پروردگارم
- هم ترش و شیرین هم آب دار است
- سرخ است و زیبا نامش انار است[۳]