احمد شاملو

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
احمد شاملو

ترجیح می‌دهم که شعر شیپور باشد نه لالایی.
نام اصلی احمد شاملو
زمینهٔ کاری شعر، ترجمه، فرهنگ‌نگاری، روزنامه‌نگاری ادبی، فیلم‌نامه‌نویسی و...
زادروز ۲۱آذر۱۳۰۴ (۱۱دسامبر۱۹۲۵)
تهران
پدر و مادر حیدر شاملو و کوکب عراقی
مرگ ۲مرداد۱۳۷۹ (۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۰۰)
فردیس کرج در شهرک دهکده
ملیت ایرانی
علت مرگ دیابت شدید و ضعف در سیستم خون‌رسانی به مغز
رویدادهای مهم آغاز سلسلهٔ پهلوی، جنگ جهانی دوم، انقلاب اسلامی در ایران و...
لقب پدر شعر سپید ایران
بنیانگذار شعر سپید
پیشه روزنامه‌نگاری و پژوهشگر
سال‌های نویسندگی از ابتدای دههٔ۲۰شمسی تا پایان عمر
سبک نوشتاری شعر مدرن
کتاب‌ها هوای تازه، آیدا در آینه، همچون کوچه‌ای بی‌انتها، مجموعه کتاب کوچهو...
فیلم‌نامه‌ها گنج قارون و انبوهی از فیلم‌نامه‌های سینمای بدنه پیش از انقلاب اسلامی ایران
تخلص الف.صبح (پیش از کودتای۱۳۳۲)و
الف.بامداد (تا پایان عمر)
همسر(ها) اشرف‌الملوک اسلامیه (از ۱۳۲۶، زمان جدایی نامشخص)،
طوسی حائری (۱۳۳۶تا۱۳۴۰) و
آیدا سرکیسیان (۱۳۴۳ تا پایان عمر)
فرزندان سیاوش، سامان، سیروس و ساقی
دلیل سرشناسی شعر مدرن، ترجمه، روزنامه‌نگاری ادبی، پژوهش ادبی، فرهنگ‌نگاری و...
اثرگذاشته بر شعر مدرن پس از خود
(از شعر نو گرفته تا غزل مدرن)
اثرپذیرفته از دکتر حمیدی شیرازی (تا ۱۳۲۶) و
نیمایوشیج(از۱۳۲۶تا۱۳۳۰)
وب‌گاه رسمی http://www.shamlou.org
امضا
از راست:هوشنگ ابتهاج، سیاوش کسرایی، نیما یوشیج، احمد شاملو و مرتضی کیوان
جلسۀ کانون نویسندگان ایران در مهرماه ۱۳۵۸. از راست: محمد مختاری، محسن یلفانی، باقر پرهام، احمد شاملو، غلامحسین ساعدی و اسماعیل خویی


احمد شاملو، شاعر، مترجم شعر و رمان، روزنامه‌نگار، نویسنده، فعال سیاسی، پژوهشگر ادبی و فرهنگی ایران معاصر است.

* * * * *

شاملو را بنیان‌گذار شعر سپید می‌دانند؛ ازاین‌روی به او لقب «پدر شعر سپید» داده‌اند. در عمر ۷۵سالهٔ شاملو وقایع مهمی در تاریخ ایران و جهان رخ داد؛ از آغاز و انجام سلسله پهلوی و وقایع این دوران، تا انقلاب ۵۷ و آغاز، تداوم و پایان جنگ هشت‌سالهٔ ایران و عراق.
احمد شاملو را می‌توان فعال‌ترین شاعر معاصر در زمینهٔ کار روزنامه‌نگاری قلمداد کرد. مهم‌تر از این تأثیری‌ است که فعالیت‌های مطبوعاتی شاملو بر فضای فرهنگی جامعه و در رونق جریان‌های ادبی داشته است. بخش اصلی این فعالیت‌ها در نیمهٔ اول زندگی او رخ داد. شاملو مقاله‌نویسی را از نوجوانی آغاز کرد و در ۲۱ سالگی، یعنی سال ۱۳۲۵، سردبیری هفته‌نامهٔ ادیب را بر عهده گرفت. این آغاز راهی بود که سه دهه بی‌وقفه ادامه یافت. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
در ابتدای جوانی، به دلیل شرکت در فعالیت‌های سیاسی دستگیر و راهی زندان متفقین شد و بدین‌گونه تحصیلاتش را بعد از گذراندن مقطع چهارم دبیرستان، ادامه نداد و ترک تحصیل کرد. شاملو جزو آن دسته از روشنفکرانی بود که مخالفت خود را با انقلاب ۱۳۵۷ از همان ابتدا به صورت علنی اعلام کرد و در دیداری که شاعران و نویسندگان با امام داشتند، حضور نیافت.
آیدا، همسر سوم شاملو، یکی از تأثیرگذارترین افراد زندگی او تا پایان عمرش بود. عشق و علاقه‌ی وافر شاملو به آیدا در بسیاری از نوشته‌ها و اشعارش مشهود است. آثار شعری چاپ شده‌ی شاملو بالغ بر ۱۸ جلد است و بی‌شمار آثار دیگر او زمینه‌های گوناگونی را چون؛ داستان کوتاه، فیلم‌نامه، تحقیق در فرهنگ عامه، تصحیح متون کهن فارسی، ترجمه شعر و رمان و نمایش‌نامه، کتاب‌هایی برای کودکان، روزنامه‌نگاری و... شامل می‌شود. اما اثر بزرگ و مهم تحقیقی شاملو «کتاب کوچه»، مجموعه‌ای عظیم در چندین جلد است که دربردارنده لغات، اصطلاحات، باورها، قصه‌ها، متل‌ها، امثال و حکم، آداب و رسوم، فرهنگ و فولکلور مردم کوچه و بازار تهران است.
کیفیت شیوه و روش فکری شاملو در نوجویی ذهنی و نوگرایی اوست. شیوه‌ی شاملو در سرایش شعر سپید، یعنی شعر بی‌وزن، است که ریتم و موسیقی درونی شعر، آن را از نثر جدا می‌کند. نقش شاملو در غنای شعر نو و بنیان‌گذاری شعر بی‌وزن(سپید) و جایگزینی واژه‌ها و معنابخشی عمیق کلام در شعر نو ایران غیر قابل انکار است. شاملو پرچم‌دار نوگرایی در شیوه‌ی نیمایی بود و خود نیز همچون نیما، بدعت‌گذار بود و صاحب سبک خاص. او معتقد بود که وزن و رعایت آن در شعر، می‌تواند در شعور، فکر، احساس، درک و الهام شاعر تأثیر منفی بگذارد و او را از مسیر خلاقیت شعر بازدارد. [۱]


داستانک

ننویس! شعر بگو

شاملو، از نُه یا ده سالگی می‌نوشت اما کسی پذیرایش نبود. می‌گفتند به جای این مزخرفات درست را بخوان! با وجود این، در دورهٔ دبیرستان انشاهایش سر صف خوانده می‌شد و این تشویقی برای او بود. وقتی به تهران آمد، هر روز پیاده مسیر دفتر هفته‌نامه‌ای به نام «راهنمایی زندگی»، در چهارراه حسن‌آباد، را می‌پیمود که حسین‌قلی مستعان سردبیر آن بود. مستعان یک سطر از نوشته‌های او را چاپ نکرد و نقل است که وقتی شعر‌های شاملو را دید به او گفت: «شما برو شعر بگو، ننویس!». شاملو در گفت‌وگویی از مستعان قدردانی کرد که نگذاشت این تصور خطرناک در او پدید آید که خیال کند نویسنده‌ای نابغه است! خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

داستانک عشق

عقدهٔ سرکوفتهٔ موسیقی

در دوره‌ای از زندگی کولی‌وار خانوادگی شاملو، گذارشان به مشهد افتاد. شاملو سال چهارم ابتدایی را می‌گذراند، در دبستانی به نام ابن یمین. در همسایگی خانهٔ آن‌ها یک خانوادهٔ متمول ارمنی بود که دو دختر داشت و هر دو مشق پیانو می‌کردند. چیز‌هایی می‌نواختند که چون نقش سنگ در ذهن ناآمادهٔ شاملو می‌ماند و بعدها فهمید اتودهای شوپن بوده. شاملو برای اینکه بهتر بشنود از خرابهٔ پشت خانه‌شان، که انبار سوخت نانوایی مجاور بود، راهی به پشت‌بام خانهٔ همسایه پیدا کرد. بعد از آن، مدت‌ها دزدکی به پشت‌بام می‌خزید و دراز می‌کشید و ساعت‌ها به موسیقی آن‌ها گوش می‌داد. یکبار همان‌جا خوابش برده بود و دنیا را به دنبالش گشته بودند. کُتکی که از این بابت خورد به گفتهٔ خودش همچون رنج شهادت اصیل بود و موسیقی را در جان او ارزشمندتر ساخت. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

پدربزرگِ کتاب‌خوان

پدربزرگ مادری شاملو، میرزا شریف‌خان عراقی، مرد باسواد کتاب‌خوانی بود و روسی را خوب می‌دانست. مردی به تمام معنا روشنفکر و آراسته، با تربیت اشرافی. کتاب‌هایش به رگ جانش بسته بود. چند صندوق کتاب داشت و مجلات و مطبوعات روز را هم آبونه بود. در میان مجلات پدربزرگ، نشریه‌ی کوچکی بود به اسم «افسانه». شاملو در آن قصه‌ای خواند به نام «مطرب» از هانری بوردو، به ترجمه پرویز ناتل خانلری. آن موقع شاملو ۱۲ ساله بود و پرویز ناتل خانلری ۲۴ ساله. شاملو در مورد این قصه می‌گوید: «این قصهٔ کوتاه رمانتیک سه چهار صفحه‌ای که فقط به خاطر کوتاهی‌اش برای خواندن انتخاب شده بود، آتش مطالعه را در من روشن کرد و جانشین اندوه مأیوسانهٔ موسیقی شد.» [۲]


کارگرِ کاربلد!

شاملو خود ماجرای فضولیِ کارگر خانه‌شان و فلک خوردنش از ناظم مدرسه را شیرین روایت می‌کند: «کارگری در خانه داشتیم به اسم غضنفر که خواندن و نوشتن بلد بود و به دلایلی نمی‌خواست سر به تن من باشد! نوشته‌های مرا زیر سنگ هم که قایم می‌کردم، پیدا می‌کرد و می‌آورد می‌داد دست ناظمِ دبستانمان و می‌گفت: به جای درس خواندن این یاوه‌ها را می‌نویسد. مادرش استدعا دارد تنبیهش بفرمایید! که البته روح مادرم هم خبر نداشت. ناظم هم، از خدا خواسته، ترکه‌ی انارش را از پاشیر آب‌انبار می‌آورد و مرا می‌خواباند و تا می‌خوردم می‌زد. خدا بیامرز عاشق فلک کردن بچه‌ها بود.» خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

سال‌های سکوت و دربدری!

شاملو سال‌های کودکی و نوجوانی‌اش را در مهاجرت از شهری به شهر دیگر سپری می‌کند و این بی‌ثباتی بسیار چیزها را از او دریغ می‌دارد؛ چنانکه خود نوشته است: «دوران کودکی و نوجوانی من در خانه‌ی یک افسر ارتش گذشت. افسری که به خاطر کله‌شقی‌هایش همیشه مأموریت‌های پرت و دور از مرکز به او می‌دادند. خاش و چابهار و سرحد افغانستان و امثال این‌ها. دو ماه آنجا، سه ماه فلان جهنم‌دره. ما هم چون بچه‌های آن خانواده بودیم، دربدر، جوری‌که من هرگز یک دوست واقعی نتوانستم برای خودم داشته باشم. یعنی آن‌موقع که شخصیت آدم در حال شکل‌گیری است، نه بده‌بستانی، نه تربیت مشخصی، فقط خفقان و سکوت. همین. آن هم در جاهایی که اگر فریاد هم می‌زدی فقط برای خودت فریاد زده بودی.» [۳]

آمده‌ام به شاگردی

روز اول سال ۱۳۲۵ بود. روی بساط یک روزنامه‌فروش، در روزنامه‌ی پولاد، چشمم افتاد به عکس نیما یوشیج که رسام ارژنگی کشیده بود و تکه‌ای از شعر ناقوس او. یک قلم مسحور شدم، پس شعر این است! نشانی‌اش را یافتم. رفتم درِ خانه‌اش. مردی با همان قیافه که رسام ارژنگی کشیده بود، آمد دم در. به او گفتم: استاد، اسم من احمد است، فامیلم شاملو. دوستتان دارم و آمده‌ام به شاگردی‌تان. از آن روز، بی‌آنکه فکر کنم وقتش را تلف می‌کنم، تقریبا هر روز پیش نیما بودم. [۴]


داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است

داستانک‌های مذهب و ارتباط با خدا

داستانک‌های عصبانیت، ترک مجلس، مهمانی‌ها، برنامه‌ها، استعفا و مشابه آن

تا پای جوخهٔ اعدام

شاملو در سال ۱۳۲۴، یعنی سالی که از زندان متفقین آزاد شد، با خانواده به رضاییه رفت. پدرش افسری بود که به خاطر کله‌شقی‌هایش همیشه از این طرف ایران به آن طرف مرز تبعید می‌شد و حالا کلانتر مرزی در رضاییه بود. توی ساختمان دولتی نشسته بودند که دموکرات‌ها به سراغشان آمدند، شاملو و پدرش را گرفتند و بردند. مدتی آن‌ها را کَت‌‌بسته در انتظاری کشنده توی پناهگاه نگه داشتند. شب‌هنگام آن‌ها را بردند جلوی دیوار، روبه‌روی جوخهٔ اعدام. چشمشان را بستند. فداییان مسلح به خط شدند. پدر طوری ایستاد که سپر بلای فرزند شود. شاملو خودش را کنار کشید. تن به مردن داده بود.انتظار کشنده و طولانی بود. فرمانده‌ٔ پناهگاه یک‌ آن در تصمیم خود تردید کرد و مصلحت دید که با فرمانده‌اش مشورت کند. فرماندهٔ او پدر شاملو را خوب می‌شناخت. پادرمیانی‌ کرد. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

داستانک‌های دارایی

داستانک‌های زندگی شخصی

داستانک برخی خاله‌زنکی‌های شیرین (اشک‌ها و لبخندها)

داستانک شکایت‌هایی از دیگران کرده به محاکم و شکایت‌هایی که از او شده

دیدار با شاه‌بانو!

در سال ۴۷، دو نفر نزد شاملو آمدند و گفتند به نویسنده‌ها و شاعران خانه می‌دهند، با این شرط که در برنامه‌ٔ دیدار شاعران و نویسندگان با شهبانو فرح پهلوی، شرکت کنند. شاملو این موضوع را با دوستش ع.پاشایی مطرح کرد و پاسخ شنید: «آقا این پوست خربزه است. تو صاحب خانه که نمی‌شوی هیچ، بدنامی هم دارد...» اما آن دو نفر آنقدر آمدند و رفتند که شاملوی کم‌روی آن‌ زمان، نتوانست نه بگوید و رفت. [۵]

داستانک‌های مربوط به مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونه‌هایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری

مرگِ سپیده‌دم

«پگاه بود كه بازمی‌گشتیم از دهكده و به همراهانم گفتم بار دیگر سپیده‌دم را دیدم از انتهای شب. او را دیده بودم، زیبا و پاكیزه و پوشیده در لباس تمیز با دكمه‌های بسته شده آن كت چهارخانه؛ به پشت خوابیده و رو به آسمان، با فرشته‌ای كنارش؛ آیدا. بله… تا ما برسیم، آیدا همسرش، تن او را شست‌وشو داده بود، لباس تازه تنش كرده بود و موهای سرش را شانه زده بود و در سكوت خود انگار می‌گفت خب، این هم احمد!» این توصیفی از مرگ بامداد بود از زبان محمود دولت‌آبادی... خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه



نامهٔ زندگی

نسبِ کابلی-اوکراینی

نسب شاملو از یک سو به کابل می‌رسد و از سوی دیگر به اوکراین. پدربزرگ مادری‌اش، میرزا شریف‌‌‌‌خان عراقی متولد بخارا بوده است و کارهای دیپلماتیک انجام می‌داده و مدتی مدیر ایرانی شیلات بوده است. زبان روسی را خوب می‌دانسته و طبعاً گرایش چپ داشته. با زنی اهل اوکراین ازدواج می‌کند که حاصل این ازدواج مادر شاملو است. پدربزرگ پدری‌ شاملو، میرزا محمد‌علی‌خان شاملو اهل کابل بوده و در جوانی در پی یک جریان سیاسی از افغانستان متواری می‌شود و با همسرش بی‌بی شجاعت اهل هرات، به ایران مهاجرت می‌کنند. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه. مادرش کوکب عراقی بود و پدرش حیدر. پدر، اهل بروجرد و مادر، زادهٔ استرآباد.

کودکی و نوجوانی؛ پریشانی و انتظار

۲۱ آذر ۱۳۰۴ در خانه‌ی شماره‌ی ۱۳۴ خیابان صفی‌علیشاه تهران چشم به جهان گشود. احمدِ کودک به مناسبت شغل نظامی‌ پدر، که افسر ارتش بود، هرازچندی در شهری بود. رشت، سمیرم، اصفهان، آباده و شیراز شهرهایی بودند که هرکدام مدتی کودکی شاملو را، تا پیش از دبستان، در خود رقم زدند. دوره‌ی دبستان را در شهرهای خاش، زاهدان و مشهد سپری کرد و دبیرستان را در بیرجند و مشهد و تهران.
شاملو بعدها در نوشته‌هایش، از این وضع بی‌ثباتی دوران کودکی و نوجوانی و پیامدهایی که به دنبال داشت، گله می‌کند و از آن روزها با تعابیری چون «دربدری» یاد می‌کند و در توصیف آن ایام می‌گوید: «کودکی من پر از پریشانی و انتظار بود... همه‌ی بزرگ‌ها آرزو دارند که باز به بچگی رجعت کنند. من اما وقتی به دوران کودکی و جوانی خود فکر می‌کنم، نتیجه‌ای که بدست می‌آورم همیشه یکی است: حاضر به بازگشت نیستم.» [۶]


بامدادِ جوان

جوانی؛ سیاست و شاعری

«محیط خانوادگی، همه چیز می‌توانست از من بسازد جز یک شاعر!... شعر در من التیام یافتن زخم موسیقی است.
سال ۱۳۲۰ من جوانکی بودم در حدود پانزده سال و نیمه. جوانکی که در سکوت خفقان‌آمیز دوره‌ی رضاخان و در محیطی کاملا بیگانه با آنچه در ذهن من بود، می‌زیست... موقعی که رضاخان را بردند من بچه‌ای بودم زیر ۱۶ سال، بدون هیچ درک و شعوری! فقط یک چیز توی ذهن من فرو رفته بود که روس و انگلیس مانع پرواز کردن این ملت بدبخت هستند و وقتی آلمان با این دو کشور در حال جنگ است، ما تبلیغات این‌ها را می‌شنویم. بچه ۱۵-۱۶ ساله که هیچ نوع سابقه تفکر سیاسی-اجتماعی ندارد چه حادثه‌ای برایش اتفاق می‌افتد؟ اگر نیاز به بالیدن و شوریدن و گردن کشیدن در ذاتش باشد، می‌گوید من طرفدار آلمانم، چون دارد دشمن مرا می‌کوبد. من با این ذهنیت و با این سادگی وارد یک جریان ضدمتفقین شدم که کارم به زندان کشید. توی زندان بسیار چیزها آموختم و بسیار آدم‌ها دیدم... در سال ۱۳۲۲ و یا ۱۳۲۳ دیدم این آدم‌ها که نام و آوازه‌شان مثل صدای طبل در کله می‌پیچد، چه قدر حقیراند... آدم‌هایی بی‌معنی و بی‌شخصیت و خالی و پوچ... بعد از ۲۸ مرداد، به طور رسمی وارد حزب توده شدم، ولی این ورود به حزب توده دو ماه نپایید، برای اینکه من بلافاصله دستگیر شدم و بلافاصله در زندان به این واقعیت برخوردم که حزب چه آشغال‌دانی عجیب و غریبی است. و اینگونه از آن حزب بیرون آمدم. من سعی کردم از جریان‌ها درس بگیرم... خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد


پیوندهای ناموفق

شاملو در سال ۱۳۲۶ در سن بیست و دو سالگی با اشرف‌الملوک اسلامیه ازدواج کرد. هر چهار فرزند او، سیاوش، سامان، سیروس و ساقی حاصل این ازدواج هستند. این ازدواج به جدایی می‌انجامد و شاملو پس از یک دهه در سال ۱۳۳۶ با طوسی حائری ازدواج می‌کند. دومین ازدواج شاملو، همچون نخستین ازدواج، مدت زیادی دوام نمی‌آورد و چهار سال بعد در ۱۳۴۰ از همسر دوم خود نیز جدا می‌شود. اما سومین و آخرین پیوند زناشویی شاملو با آیدا، در سال ۱۳۴۳ بود که تا پایان عمر خود، عاشقانه با او زیست. [۷]


درخت، خنجر، خاطره...

آیدا؛ رفیق راه شاملو

نام شاملو در هرکجا که می‌آید، نامی از آیدا نیز هست. خانم آیدا، با نام کامل «ریتا آتانث سرکیسیان»، همسر سوم شاملو، تا آخر عمر شاعر، با او زیست و همراه و رفیق راهش بود. شاملو در دو کتاب «آیدا در آینه» و «آیدا؛ درخت و خنجر و خاطره»، عشق و احترام عمیق خود را به همسر وفادارش ابراز می‌دارد. بررسی زندگی و کارهای شاملو نشان می‌دهد که آشنایی‌اش با آیدا، تأثیر شگرفی بر زندگی او داشته است. شاملو مجموعه «کتاب کوچه»، یکی از معروف‌ترین آثارش، که در حدود صد جلد فرهنگ مکتوب از اصطلاحات، باورها، امثال و حکم، قصه‌ها و فلکلور مردم تهران است، را با همت و همراهی و پشتکار آیدا سرکیسیان تدوین و تنظیم و گردآوری کرد. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد کتاب «مثل خون در رگ های من، نامه‌های احمد شاملو به آیدا» شامل بیست نامه او به همسرش آیدا سرکیسیان است که در سالهای ۴۰ و ۵۰ خطاب به او نوشته است. این کتاب از سوی نشر چشمه در بهار ۱۳۹۴ روانه بازار کتاب شد.

آیدای احمد

از میان نامه‌های احمد به آیدایش

آیدای خودم، آیدای احمد.
شریک سرنوشت و رفیق راه من!
به خانه‌ی عشقت خوش آمدی! قدمت روی چشم‌های من!
از خدا دور افتاده بودم؛ خدا را با خودت به خانه‌ی من آوردی.
سرد و تاریک بودم، نور و روشنایی را به اجاق من باز آوردی.
زندگی، ترکم کرده بود؛ زندگی آوردی.
صفای قدمت! ناز قدمت! عشق و پاکی را به خانه‌ی من آوردی.
از شوق اشک می‌ریزم... هنوز نمی‌توانم باور کنم، نمی‌توانم بنویسم، نمی‌توانم فکر کنم... همین قدر مست و برق‌زده، گیج و خوشبخت،
با خودم می‌گویم: برکت عشق تو با من باد!
و این، دعای همه‌ی عمر من است، هر بامداد که با تو از خواب بیدار می‌شوم و هر شامگاه که در کنار تو به خواب روم...
برکت عشق تو با من باد!


رفیق...

شاملو و ع. پاشایی

ع.پاشایی، رفیق دور و دراز شاملو، درباره آشنایی‌اش با او می‌گوید: خواننده شعر بودم و از روی نوشته‌های صادق هدایت، نیماخوان شده بودم... آن زمان مانلی و افسانه چاپ شد و بعد مقدمه شاملو را بر کتاب نیما دیدم و تا سال 36 که هوای تازه منتشر شد و شاملو‌خوان شدم. سال 48 هم با هم رفیق شدیم..آن موقع در «خوشه» می‌نوشتم و خوشه هم تعطیل شده بود. شاملو به مازندران آمده بود و نامه‌هایی که قبلا به او می‌نوشتم، باعث شد به دنبالم بیاید و مرا پیدا کند... [۸]

شاملو و ع. پاشایی، ۴ آبان ۱۳۵۳، ساحل زاغِمرز

شاملو عاشق مازندران بود و از میان همه شهرهای مازندران ساری را خیلی دوست داشت. او بیش از هر هنرمند معاصر و مشهور دیگری در ایران به ساری سفر کرده است، چون دوستان زیادی در آنجا داشت. صمیمی‌ترین دوست او در ساری ع.پاشایی بود. رابطه شاملو و پاشایی بسیار نزدیک بود و بامداد هرگاه به مازندران می‌آمد یک‌راست به «دارابکلا» و کلبه پاشایی می‌رفت. او حتی برخی از مهمترین مهمانانش نظیر «کلارا خانس» شاعر برجسته اسپانیایی را نیز به ساری آورد که حاصل سفر «خانس» به مرکز استان مازندران همان شعر مشهور «خانه مازندران» است که جوایزی را نیز برای او به ارمغان آورد. [۹]
طبق وصیت احمد شاملو، پاشایی سرپرستی آثار او را به‌ همراهی آیدا سرکیسیان برعهده دارد. [۱۰] کتاب «تهران، خیابان آشیخ هادی» نامه‌های احمد شاملو است به ع.پاشایی. پاشایی در مقدمه این کتاب می‌گوید: «این نامه‌های احمد شاملوست به من که گوشه‌هایی از زندگی او را روشن می‌کند. کمابیش همه نامه‌ها به زندگی روزمره شاملو و دغدغه‌های او می‌پردازد و وجه ادبی ندرد.» [۱۱] «نام همه‌ی شعرهای تو» نیز کتابی‌ست که در آن پاشایی به زندگی و آثار شاملو پرداخته است.


سال‌های پایانی

سال‌های آخر عمر شاملو به پرکاری قبل نبود. از سویی تمایل به خروج از کشور نداشت و خود در این باره می‌گوید: «راستش بار غربت سنگین‌تر از توان و تحمل من است… چراغم در این خانه می‌سوزد، آبم در این کوزه ایاز می‌خورد و نانم در این سفره‌است.» از سوی دیگر اجازهٔ هیچ‌گونه فعالیت ادبی و هنری به شاملو داده نمی‌شد و اکثر آثار او از جمله کتاب کوچه سال‌ها در توقیف مانده بود. بیماری آزارش می‌داد و با شدت گرفتن بیماری دیابت، و پس از آن که در ۲۶ اردیبهشت ۱۳۷۶، در بیمارستان ایران‌مهر پای راست او را از زانو قطع کردند، روزها و شب‌های دردناکی را پشت سر گذاشت. البته در تمام این سال‌ها کار ترجمه و به‌خصوص تدوین کتاب کوچه را ادامه داد و گه‌گاه از او شعر یا مقاله‌ای در یکی از مجلات ادبی منتشر می‌شد. او در دهه هفتاد با شرکت در شورای بازنگری در شیوهٔ نگارش و خط فارسی در جهت اصلاح شیوه نگارش خط فارسی فعالیت کرد و تمام آثار جدید یا تجدید چاپ شده‌اش با این شیوه منتشر شد. پس از توقفی طولانی در انتشار کتاب‌های شعرش، دفتر شعر ترانه‌های کوچک غربت (۱۳۵۹)، مدایح بی‌صله در ۱۳۷۱(در استکهلم)، در آستانه در ۱۳۷۶، و آخرین مجموعه شعر احمد شاملو، حدیث بی‌قراری ماهان در ۱۳۷۹ منتشر شد. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد


سنگ‌های بی‌سنگر...

مرگ شاملو

در آخرین ساعات یکشنبه شب، دوم مردادماه ۱۳۷۹، احمد شاملو، شاعر معاصر ایران، پس از مدت‌ها تحمل بیماری قند، در بیمارستان ایرانمهر تهران، چشم از جهان فروبست. پیکر او در روز پنج‌شنبه، ششم مرداد، ساعت ۸/۳۰ صبح از مقابل بیمارستان ایرانمهر، با حضور ده‌ها هزار نفر از علاقه‌مندان وی تشییع و در امامزاده طاهر کرج در نزدیکی مزار گلشیری، محمد مختاری و پوینده به خاک سپرده شد. کانون نویسندگان ایران، انجمن‌های قلم آمریکا، سوئد، آلمان و چندین انجمن داخلی و برخی محافل سیاسی پیام‌های تسلیتی به مناسبت درگذشت شاملو در این مراسم ارسال کردند.
پس از مرگ احمد شاملو مراسم سالگرد و یادبودش بارها با حضور نیروهای امنیتی همراه بود که در مواردی هم به تندی گرایید و یا به دلایل امنیتی برگزار نشد. سنگ مزار او به دست افراد ناشناس چندین بار تخریب شد و از نو ساخته شد. در فروردین سال ۱۳۸۵ کانون نویسندگان ایران علی‌رغم این که این حرکات را اعمال بدکردارانه شب‌پرستان کوردل نامید ولی ضمن اعتراض شدید، حتی در خور محکوم کردن هم ندانست. کانون نویسندگان ایران به خانواده احمد شاملو توصیه کرد که هیچ اقدامی برای بازسازی سنگ گور نکنند. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

شخصیت و اندیشه

همراهی‌های سیاسی

زندانی شدن به خاطر علاقه به فاشیسم و حزب توده

احمد شاملو در بیست سالگی به دلیل هواداری از فاشیسم و آلمان نازی و در سی سالگی به دلیل هواداری از کمونیسم و حزب توده گرفتار زندان شد. ماجرای اولین بازداشت او به روز‌هایی برمی‌گشت که ایران در اشغال متفقین بود و او گرایش‌هایی به دشمن متفقین یعنی آلمان نازی پیدا کرد و به علت مشارکتش در فعالیت‌هایی علیه حضور متفقین در شمال ایران، دستگیر و به زندان ارتش سرخ در رشت اشغالی منتقل شد. شاملو در گفت‌و‌گویی اشاره کرده که گرایشش به آلمان نازی از سر ناآگاهی بوده و نه چیزی بیشتر از این. در نیمهٔ دوم دهه بیست، شاملوی جوان پس از آشنایی با نیما یوشیج و بعدتر فریدون رهنما و بیش از این‌ دو، مرتضی کیوان، به چپ گروید؛ آن هم از نوع توده‌ای و استالینی‌اش که سکهٔ رایج آن روزگار بود. دفتر شعری که در سال ۱۳۳۰ منتشر کرد چونان یک بیانیهٔ سیاسی بود و اسم آن را هم «قطع‌نامه» گذاشت. اما قرابت شاملو با چپ‌های توده‌ای هم طولانی نبود. چند وقت بعد از اینکه دولت دکتر مصدق با کودتا سرنگون شد، شاملو بازداشت شد و در زندان وقتی دید برخی اعضای حزب توده با مقاومت تا پای جان ایستادند، درحالی‌که کمیتهٔ مرکزی توده فرار و مهاجرت را ترجیح داده بود، سیاست برایش همچون یک بازی کثیف جلوه کرد و از حزب تودهٔ ایران برید.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

روشنفکران و حکومت پهلوی

سلطنت پهلوی از دههٔ چهل به بعد در پی مصالحه با روشنفکران بود و این مصالحه ابتدا توسط امیر اسدالله علم و با جذب روشنفکران در مناصب دولتی انجام گرفت. در ادامه امیرعباس هویدا که در محیط‌های روشنفکری بیروت و پاریس بالیده بود، به مراودات بیشتر اهمیت می‌داد و حلقهٔ مراودات او در مقام نخست وزیر گسترده‌تر بود. به گواه اسنادی که در پی می‌آید، احمد شاملو نیز از روشنفکران مورد التفات هویدا بود. به طوری‌که سفر درمانی شاملو به فرانسه در سال ۱۳۵۲ به توصیه نخست‌وزیر صورت گرفته بود. در این سفر شاملو درخواست پرداخت هزینه‌های بیمارستان از سفارت ایران در پاریس را می‌کند که این درخواست با موافقت هویدا و سفارش به سفیر برای احوالپرسی از شاملو به نمایندگی از او همراه شد. اما این سنت‌ توسط چپ‌ها به وادادگی و وابستگی نخبگان تعبیر می‌گردید. در گفتمان چپ، نخبگان و روشنفکران به دو گروه با حکومت یا بر حکومت تقسیم می‌شدند. بر این مبنا شاعری که وام می‌گرفت، شعرش آرام می‌گرفت.[۱۲]

تصویر تلگراف سفیر ایران در پاریس در مورد درخواست شاملو و پاسخ امیرعباس هویدا

بعد از حزب توده

بعد از جدایی از حزب توده، شاملو در تصویرهای شاعرانه‌اش ستایشگر راهی شد که عمدهٔ چریک‌های جوان در دههٔ چهل و پنجاه انتخاب کردند و برایشان سرود. در این دوره شاملو حماسی‌ترین اشعار سیاسی‌اش را برای جان‌باختگان جنبش چریکی ایران سرود. «سرود ابراهیم در آتش» و «میلاد آنکه عاشقانه بر خاک مرد» را به کسانی تقدیم کرد که با انتخاب مرگ در برابر زندگی، به قهرمانان سیاسی یک نسل تبدیل شدند. بعد از پیروزی انقلاب، احمد شاملو که چند دهه در ستایش سیاست ستیز و مبارزه سروده بود، هنوز جای خود را پیدا نکرده بود. او زودتر از بسیاری از روشنفکران هم عصرش پی برد به اینکه مبارزه ضد امپریالیستی و آن شعارهای انقلابی، همهٔ آن چیزی نبوده که باید دنبال می‌کرده‌اند. این بود که زودتر از بسیاری، از آزادی و تحدید آن گفت و سرود. یک دهه بعد از انقلاب در مصاحبه‌ای با تلویزیون سوئد، شاید یک اعتراف بزرگ بود که او کرد؛ گفت: «امید آن جرّاحی خون‌بار بزرگ نهایی(انقلاب اکتبر ۱۹۱۷) هم که اسمش را گذاشته بودیم انقلاب رهایی بخش جهانی، و صدسالی دل‌خوش‌ کُنک اکثریت ناامیدان بود، در آخرین لحظه‌ها مثل حباب صابون ترکید. هرچند که اصولاً امید شریرانه‌ای بود و راهی هم به دِهی نمی‌برد و در نهایت امر خشونتی را جانشین خشونتی دیگر می‌کرد. من تخصصی البته در این مسائل ندارم اما فکر می‌کنم هیچ بیماری را با امیدواری قلابی نمی‌شود علاج کرد.»خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

تخلص احمد شاملو

الف.بامداد نوزده سال پس از انقلاب مشروطه به دنیا آمد و اگر شاملو تخلص «بامداد» را استعارهٔ شب‌ستیزی خود انتخاب کرده باشد، آثار او نشان می‌دهد که این انتخابی درست بوده است. همهٔ نوپردازان ادبی ایران بازتابی از انقلاب مشروطه‌ای بودند که همچنان در ذیل تاریخ آن قرار داریم و از این روی در محافظه‌کارترین حالت‌ها نیز نمی‌توان آثار انقلاب را در صورت و باطن آثار ادبی آن‌ها انکار کرد. اما الف.بامداد از باطن انقلابی شعر، نقبی به صورت‌های واضح انقلاب اجتماعی نیز زد و احتمالاً به بارزترین نمایندهٔ شعر چریکی ایران تبدیل شد که خشونت سیاسی را در بافتی از تغزل‌های رؤیایی و دلهره‌آور منحل می‌کرد.[۱۳]


سال‌شمار زندگی (به روایت آیدا)

۱۳۰۴

  • تولد در خانه‌ی شماره‌ی ۱۳۴ خيابان صفی‌عليشاه تهران

۱۳۱۰-۱۳۱۶

  • دوره‌ی دبستان در شهرهای خاش، زاهدان و مشهد

۱۳۱۷-۱۳۲۰

  • دوره‌ی دبيرستان در بيرجند و مشهد و تهران
  • بازگشت از سال سوم دبيرستانِ ايرانشهرِ تهران به شوق‌ِتحصيلِ دستورِ زبان آلمانی به سال اول دبيرستان صنعتی

۱۳۲۱-۱۳۲۳

  • انتقال پدر به گرگان و ترکمن صحرا
  • ادامه‌ی تحصيل در کلاس سوم دبيرستان در گرگان
  • شرکت در فعاليت‌های سياسی در مناطق شمالِ کشور
  • دستگيری در تهران و انتقال به زندان شوروی‌ها در رشت

۱۳۲۴-۱۳۲۵

  • آزادی از زندان، مهاجرت به رضائيه، تحصیل در کلاس چهارم دبيرستان
  • دستگیری او و پدرش توسط چریک‌ها و رفتن تا پای جوخه اعدام، و سرانجام آزادی
  • بازگشت به تهران و ترکِ تحصيل

۱۳۲۶

  • ازدواج
  • چاپ اولین مجموعه‌ی شعر با نام آهنگ‌های فراموش‌شده

۱۳۲۷

  • هفته‌نامه‌ی سخن‌نو(پنج شماره)

۱۳۲۹

  • داستان زنِ پشتِ درِ مفرغی
  • هفته‌نامه‌ی روزنه(هفت شماره)

۱۳۳۰

  • سردبير چپ(در مقابل سردبير راست) مجله‌ی خواندنيها
  • شعر بلند ۲۳
  • مجموعه‌ی اشعار قطع‌نامه

۱۳۳۱

  • مشاور فرهنگی سفارت مجارستان (حدود دو سال)
  • سردبير هفته‌نامه‌ی آتشبار، به مديريت انجوی

۱۳۳۲

  • چاپ مجموعه‌ی اشعار آهن‌ها و احساس(پليس آن را در چاپخانه می‌سوزاند. تنها نسخه‌ی موجودِ آن نزد سيروس طاهباز است)
  • ترجمه‌ی طلا در لجن اثر ژيگموند موريتس و رمان مردی که قلبش از سنگ بود اثر موريو کايی. در یورش افراد فرمانداری نظامی به خانه شاملو، این آثار به همراه تعدادی داستان کوتاهِ نوشته‌ی خودش و همه‌ی يادداشت‌های فيش‌های کتاب کوچه ضبط می‌شوند. خود او موفق به فرار می‌شود.
  • دستگیری در چاپخانه‌ی روزنامه‌ی اطلاعات پس از بارها فرار

۱۳۳۳

  • زندانی سياسی در زندان موقت شهربانی و زندان قصر(۱۳ تا ۱۴ ماه)
  • تقریر کتاب دستور زبان فارسی و تعدادی شعر در زندان

۱۳۳۴

  • آزادی از زندان
  • چهار دفتر شعر آماده به چاپ را نقی نقاشيان نامی به قصد چاپ با خود می‌برد و ديگر هرگز پيدايش نمی‌شود. از آن جمله شعر بلند مرگِ شاماهی به عنوان نخستين تجربه‌ی شعر روايی شاملو به زبان محاوره
  • نمایشنامه‌ی مردگان برای انتقام باز‌می‌گردند و داستان کوتاه مرگ زنجره و سه مرد از بندر بی‌آفتاب
  • ترجمه رمان‌های لئون مورنِ کشيش اثر بئاتريس بِک، زنگار اثر هربر لوپوريه، برزخ اثر ژان روورزی
  • فرزندان: سياوش، سيروس، سامان و ساقی

۱۳۳۵

  • سردبيری مجله‌ی بامشاد

۱۳۳۶

  • چاپ مجموعه‌ شعر هوای تازه
  • تقریر کتاب‌های افسانه‌های هفت گنبد، حافظ شيراز و ترانه‌ها
  • ازدواج دوم
  • سردبیری مجله‌ی آشنا
  • مرگ پدر

۱۳۳۷

  • ترجمه‌ی رمان پابرهنه‌ها اثر زاهاريا استانکو
  • سردبيری ماهنامه اطلاعات، دوره‌ی يازدهم

۱۳۳۸

  • قصه‌ی خروس‌زری پيرهن‌پری برای کودکان
  • تهيه‌ی فيلم مستند سيستان و بلوچستان برای شرکت ايتال کونسولت
  • آغاز همکاری با سينماگران. نوشتن فيلم‌نامه و ديالوگ فيلم‌نامه

۱۳۳۹

  • مجموعه شعر باغ آينه
  • سردبيری ماهنامه‌ اطلاعات (دو شماره)
  • تأسيس و سرپرستی اداره‌ی سمعی و بصری وزارت کشاورزی با همکاری هادی شفائيه و سهراب سپهری
  • سردبیری مجله‌ی فردوسی

۱۳۴۰

  • سردبيری کتاب هفته(۲۴ شماره‌ی اول)
  • جدايی از همسر دوم، با ترک همه چيز و از آن جمله برگه‌های کتاب کوچه

۱۳۴۱-۱۳۴۲

  • آشنايی با آيدا(۱۴ فروردين)
  • بازگشت به کتاب هفته
  • ترجمه‌ی نمايشنامه‌های درخت سيزدهم اثر آندره ژيد و سی‌زيف و مرگ اثر روبر مِرل

۱۳۴۳

  • ازدواج با آيدا در فروردين ماه و اقامت در ده شيرگاه(مازندران)
  • مجموعه‌ی اشعار آيدا در آينه و لحظه‌ها و هميشه
  • ماهنامه‌ی انديشه و هنر ويژه‌ی ا.بامداد به سردبيری و مديريت دکتر ناصر وثوقی

۱۳۴۴

  • مجموعه‌ی شعر آيدا: درخت و خنجر و خاطره
  • ترجمه‌ی کتاب ۸۱۴۹۰ اثر آلبر شمبون
  • تحقيق و گردآوری و تدوين کتاب کوچه (برای سومين‌بار از نو آغاز می‌کند!)

۱۳۴۵

  • مجموعه‌ی شعر ققنوس در باران
  • هفته‌نامه‌ی ادبی و هنری بارو (بعد از سه شماره با اولتيماتوم وزير اطلاعاتِ وقت تعطيل شد)
  • شب شعر به دعوت انجمن ايران و آمريکا
  • تهيه‌ی برنامه‌ کودکان برای تلويزيون به اسم قصه‌های مادربزرگ

۱۳۴۶

  • سردبيری قسمت ادبی و فرهنگی هفته‌نامه‌ی خوشه
  • ترجمه‌ی کتاب قصه‌های بابام اثر ارسکين کالدوِل
  • عضويت کانون نويسنده‌گان ايران
  • شب شعر در کرمانشاه به دعوت دانشجويان
  • سخنرانی در دانشگاه شيراز

۱۳۴۷

  • تحقيق روی غزليات حافظ و تاريخ دوره‌ی حافظ
  • نمايشنامه‌ی عروسی خون اثر فدريکو گارسيا لورکا
  • ترجمه‌ غزل غزل‌های سليمان
  • شب شعر به دعوت انجمن فرهنگی ايران و آلمان، گوته
  • «شب‌های شعر خوشه» به مدت يک هفته از سوی مجله‌ی خوشه
  • يادنامه‌ی هفته‌ی شعر و هنر خوشه

۱۳۴۸

  • قصه‌ی منظوم چی شد که دوستم داشتن برای کودکان
  • تعطيل مجله‌ی خوشه با اخطار رسمی ساواک
  • برگزيده‌ی شعرهای احمدشاملو (سازمان نشر کتاب)
  • مجموعه‌ی اشعار مرثيه‌های خاک

۱۳۴۹

  • مجموعه‌ شعر شکفتن در مه
  • قصه‌ی ملکه‌ی سايه‌ها برای کودکان
  • کارگردانی چند فيلم فولکلوريک برای تلويزيون: «پاوه، شهری از سنگ» و «آناقليچ داماد می‌شود»
  • ترجمه‌ی تعدادی قصه برای کودکان

۱۳۵۰

  • رمان خزه(ترجمه‌ی مجددی از زنگار)
  • قصه‌ی هفت کلاغون برای کودکان
  • ترجمه‌ی کامل پابرهنه‌ها اثر زاهاريا استانکو(ترجمه‌ی مجدد)
  • دعوت به فرهنگستان زبان ايران برای تحقيق و تدوينِ کتاب کوچه، سه سال
  • نگارش نمايشنامه‌ی آنتيگون(ناتمام)
  • مرگ مادر؛ ۱۴ اسفند

۱۳۵۱

  • ضبط صفحات و نوار کاستِ «صدای شاعر» در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. حافظ، مولوی، نيما، خيام، شاملو.
  • اجرای برنامه‌های راديويی برای کودکان و جوانان
  • نگارش فيلمنامه‌ی کوتاه حلوا برای زنده‌ها
  • ترجمه‌ی تعدادی داستان کوتاه: دماغ، دست به دست، لبخند تلخ، زهرخند، افسانه‌های کوچک چينی
  • شب شعر در انجمن فرهنگی گوته(۲۶ مهرماه)
  • شب شعر در انجمن ايران و آمريکا(اول آبان‌ماه)
  • تدريس مطالعه‌ی آزمايشگاهی زبان فارسی در دانشگاه صنعتی(سه ترم)
  • همکاری با روزنامه‌های کيهان فرهنگی و آينده‌گان
  • سفر به پاريس(فرانسه) برای معالجه‌ی آرتروز شديد گردن. عمل جراحی روی گردن.

۱۳۵۲

  • مجموعه‌ی شعر ابراهيم در آتش
  • مجموعه‌ی درها و ديوار بزرگ چين
  • شب شعر در مدرسه عالی علوم اقتصادی و اجتماعی بابلسر
  • نگارش فيلمنامه‌ی تخت ابونصر برای تلويزيون
  • ترجمه‌ی رمان مرگ کسب و کار من است اثر روبر مرل
  • ترجمه‌ی نمايشنامه‌ی مفتخورها اثر گرگه‌ی چی‌کی

۱۳۵۳

  • ترجمه‌ی مجموعه‌داستان سربازی از يک دوران سپری شده
  • مجموعه‌ی شعرهای عاشقانه‌ی از هوا و آينه‌ها

۱۳۵۴

  • سفر به ايتاليا برای شرکت در کنگره‌ی نظامی گنجوی به دعوت دانشگاه رم
  • حافظ شيراز
  • دعوت دانشگاه بوعلی برای سرپرستی پژوهشکده‌ی آن دانشگاه(دوسال)

۱۳۵۵

  • تهيه گفتار برای چند فيلم مستند به دعوت وزارت فرهنگ و هنر
  • سفر به آمريکا به دعوت مشترک انجمن قلم(Pen Club)و دانشگاه پرينستون برای سخنرانی و شعرخوانی
  • آشنايی با شاعران و نويسندگانی از آسيای ميانه و شمال آفريقا از جمله ياشار کمال، آدونيس، البياتی و وزنيسينسکی
  • سخنرانی و شعرخوانی در دانشگاه‌های MIT بوستون ، UCبرکلی
  • پيشنهاد دانشگاه کلمبيای نيويورک برای کمک به تدوين کتاب کوچه را نمی‌پذيرد
  • ميهمان مدعو فستيوال جهانی شعر در سانفرانسيسکو و آستينِ تگزاس
  • شب شعر به دعوت دانشجويان ايرانی فيلادلفيا و نيويورک
  • بازگشت به ايران بعد از سه ماه

۱۳۵۶

  • انتشار مجموعه‌ی شعر دشنه در ديس
  • شب شعر در انستيتو گوته
  • استعفا از سرپرستی پژوهشکده‌ی دانشگاه بوعلی
  • پايان نگارش بيوگرافی‌مانندی به نام ميراث که تنها نسخه‌ی دست‌‌نوشته‌ی آن را علی‌رضا ميبدی به امانت بُرد!
  • ترک ايران به عنوان اعتراض به سياست‌های رژيم
  • سفر به ايالات متحد آمريکا(اقامت به مدت يک سال)
  • سخنرانی‌هايی در دانشگاه‌های آمريکا
  • برگزيده‌ی اشعار (انتشارات اميرکبير).

۱۳۵۷

  • دعوت برای سردبيری هفته‌نامه‌ی ايرانشهر در لندن
  • ترک ايالات متحده آمريکا
  • سفر به انگلستان
  • انتشار ۱۲ شماره هفته‌نامه‌ی ايرانشهر با مشکلات فراوان
  • استعفا می‌دهد(به علت اختلاف‌هايی با مدير هفته‌نامه)
  • قصه‌ی دخترای ننه دريا و بارون و قصه‌ی دروازه‌ی بخت به صورت کتاب کودکان
  • از مهتابی به کوچه (مجموعه‌ی مقالات)
  • بازگشت به ايران(اسفندماه)
  • کتاب کوچه، انتشارات مازيار، (دفتر اول آ) قطع وزيری
  • عضويت در هيأت دبيران کانون نويسندگان ايران
  • نشر مقالاتی در مجلات و روزنامه‌ها

۱۳۵۸-۱۳۵۹

  • سردبير مجله‌ی هفته‌گی کتاب جمعه(بعد از ۳۶ شماره به اجبار تعطيل می‌شود)
  • نشر مقالاتی در مجلات و روزنامه‌ها
  • شب شعر به دعوت انجمن ايران و فرانسه
  • مجموعه‌ی شعر ترانه‌های کوچک غربت
  • سخنرانی در باشگاه ارامنه‌ی تهران
  • ترجمه‌ی شهريار کوچولو اثر آنتوان دوسنت اگزوپری در کتاب جمعه
  • ترجمه‌ی بگذار سخن بگويم! اثر دوميتيلا دو چونگارا(با همکاری ع. پاشايی)
  • شب شعر در انستيتو گوته
  • کتاب کوچه، انتشارات مازيار(دفتر دوم آ)
  • نوار صوتی کاشفان فروتن شوکران با شعر و صدای شاعر
  • نوار صوتی و کتاب ترانه‌ی شرقی و اشعار ديگر، ترجمه‌ی شعرهايی از فدريکو گارسيا لورکا
  • عضو هيأت پنج نفره‌ دبيران کانون نويسندگان ايران(دوره‌ی دوم)

۱۳۶۰

  • قصه‌ خروس زری پيرهن پری و يل و اژدها به صورت کتاب و نوار کاست برای کودکان
  • کتاب کوچه، انتشارات مازيار (دفتر سوم آ)(از حالا به بعد با همکاری آيدا روی کتاب کوچه کار می‌کند)
  • عضو هيأت پنج نفره‌ دبيران کانون نويسندگان(دوره‌ی سوم)

۱۳۶۱

  • ترجمه‌ هايکو، شعر ژاپنی(با ع. پاشايی)
  • ترجمه‌ی نمايش‌نامه‌ی نصف شب است ديگر، دکتر شوايتزر! اثر ژيلبر سِسبرون
  • کتاب کوچه، انتشارات مازيار (دفتر اول الف)

۱۳۶۲

  • کتاب کوچه، انتشارات مازيار (دفتر دوم الف)
  • کتاب و نوار صوتی سياه همچون اعماقِ آفريقای خودم. ترجمه و اجرای اشعاری از لنگستون هيوز
  • کتاب و نوار صوتی سکوت سرشار از ناگفته‌هاست ترجمه‌ی آزاد و اجرای اشعاری از مارگوت بيکل
  • برگزيده‌‌ی اشعار(نشر تندر)
  • کتاب کوچه، انتشارات مازيار(دفتر سوم الف)
  • انتشار کتاب‌ها متوقف می‌شود

۱۳۶۳-۱۳۶۵

  • رمان قدرت و افتخار اثر گراهام گرين را با عنوان عيساديگر، يهودا ديگر! با مؤخره‌ی مفصلی بازنويسی می‌کند
  • استاد محمد مددی سرديس شاملو را با برنز می‌سازد
  • کتاب گفت و شنودی با احمد شاملو به کوشش ناصر حريری
  • فيلمنامه‌ی ميراث

۱۳۶۶

  • آغاز ترجمه‌ی آزادِ دُنِ آرام اثر ميخاييل شولوخوف
  • انتشار ژاپنی کتاب ابراهيم در آتش به ترجمه‌ی شوکو ياناگا در مجله‌ی(توکيو، موسسه‌ی مطالعه‌ی زبان‌ها و فرهنگ‌های آسيا وILCAA آفريقا)
  • کتاب و نوار صوتی چيدن سپيده‌دم ترجمه‌ی آزاد و اجرای اشعاری از مارگوت بيکل

۱۳۶۷

  • سفر به آلمان: ميهمانِ مدعوِ دومين کنگره‌ی بين‌المللی ادبيات: اينترليت ۲ تحت عنوان جهانِ سوم: جهانِ ما در ارلانگن آلمان و شهرهای مجاور(من دردِ مشترکم، مرا فرياد کن! عنوان سخنرانی شاملو در اين کنگره)
  • شب شعر در کُل‌لوکيومِ ادبیِ برلين
  • سفر به اتريش به دعوت دانشگاه اقتصاد وين و يورو آفريک اينستيتو، برای شب شعر و سخنرانی
  • بازگشت به آلمان و اجرای شب شعر در شهر دانشگاهی گيسن
  • سفر به سوئد به دعوت انجمن قلم (Pen) و دانشگاه يوته‌بوری
  • شب شعر در «خانه‌ی مردم» استکهلم
  • ديدار و صرف ناهار با هيأت رئیسه‌ انجمن قلم سوئد
  • جلد اول مجموعه‌ی اشعار چاپ آلمان. انتشارات بامداد
  • بازگشت به ايران

۱۳۶۸

  • جلد دوم مجموعه‌ی اشعار چاپ آلمان. انتشارات بامداد
  • اقامت در شهرک دهکده‌ی خانه، کرج.

۱۳۶۹

  • سفر به آمريکا: ميهمان مدعو سيرا ۹۰ توسط دانشگاه UC برکلی
  • سخنرانی‌های نگرانی‌های من و مفاهيم رند و رندی در غزل حافظ
  • دو شب شعر در UC برکلی
  • شب شعر دانشگاه UCLA لوس‌آنجلس. در رويس هال
  • شب شعر و سخنرانی در دانشگاه‌های شيکاگو، آن اربر ميشيگان، کلمبيا، واشنگتن، راتگرز، هاروارد، دالاس و آستين
  • عمل جراحی در (يونيورسيتی هاسپيتال) بوستون روی مهره‌های گردن
  • سه شب شعر در بوستون و UC برکلی به نفع زلزله‌زدگان ايران
  • نگارش روزنامه‌ی سفر ميمنت اثر ايالات متفرقه‌ی امريق (اوکلند کاليفرنيا)
  • عمل جراحی دوم روی مهره‌های گردن (بوستون)
  • شب شعر در مدرسه‌ی ارامنه‌ی بوستون
  • استاد ميهمان برای تدريس يک ترم در دانشگاه UC برکلی به دانشجويان ايرانی(زبان، شعر و ادبيات معاصر فارسی)
  • ديدار با پروفسور زاده (برکلی) کاليفرنيا
  • دريافت جايزه‌ی Free Expression سازمان حقوق بشر نيويورک Human Rights Watch

۱۳۷۰

  • شب شعر به نفع آوارگان کُرد عراقی در UC برکلی و UCSC لوس‌آنجلس به همراه محمود دولت‌آبادی (قصه‌خوانی) به دعوت انجمن فرهنگی کُردها(آمريکا)
  • مجله‌ی زمانه شماره‌ی اول به شاملو اختصاص دارد (در سن هوزه، کاليفرنيا)
  • بازگشت از ايالات متحده آمريکا
  • شب شعر به نفع آوارگان کُرد عراقی در دانشگاه وين به همراه محمود دولت‌آبادی (قصه‌خوانی) به دعوت انجمن فرهنگی کُردها(اروپا)
  • بازگشت به ايران
  • ترجمه‌ی شعرهايی از لنگستون هيوز، اوکتاويو پاز (با حسن فياد)

۱۳۷۱

  • مجموعه‌ی اشعار مدايح بی‌صله، انتشارات آرش، در سوئد
  • انتشار منتخبی از ۴۲ شعر شاملو به زبان ارمنی با نام من دردِ مشترکم در ايروان با ترجمه‌ی نُروان. ناشر: کانون فيلم ارمنستان
  • قصه‌های کتاب کوچه، جلد اول در سوئد. انتشارات آرش
  • کتاب گفت و شنودی با احمد شاملو، «ديدگاه‌های تازه» توسط ناصر حريری
  • تدوين دوباره حرف آ کتاب کوچه براساس متدولوژی جديد

۱۳۷۲

  • کتاب گفت‌وگو با احمد شاملو توسط محمد محمدعلی
  • مجموعه‌ی جديد همچون کوچه‌ای بی‌انتها ترجمه‌ی شعر جهان (با ۲۰۰ شعر)
  • ترجمه‌ی مجدد غزل غزل‌های سليمان
  • ترجمه‌ی مجدد گيل‌گمش
  • انتشار گزينه‌ی اشعار (انتشارات مرواريد) با انتخاب آيدا
  • کتاب کوچه، انتشارات مازيار، (دفتر چهارم الف)

۱۳۷۳

  • انتشار منتخبی از ۱۹ شعر شاملو به زبان سوئدی و فارسی با نام عشق عمومی Allom Fattande Karlik در استکهلم سوئد به ترجمه‌ آذر محلوجيان. ناشر؛انتشارات آرش.
  • انتشار منتخبی از ۱۹ شعر شاملو به زبان فرانسه و فارسی با نام سرودهای عشق و اميد Hymnes damour et despoir در فرانسه به ترجمه‌ پرويز خضرايی، ناشر Orphe La Diffrence
  • سفر به سوئد به دعوت ايرانيان مقيم سوئد برای برگزاری شب شعر
  • شب شعر در کنسرتوسه به علت بيماری اجرا نمی‌شود
  • يک ماه بعد شب شعر در يوته‌بوری
  • دو شب شعر در اوسه جيمنازيومِ استکهلم
  • از طرف تلويزيون استکهلم با او مصاحبه انجام می‌شود
  • بازگشت به ايران
  • انتشار شعرهای جديدی از حافظ، مولوی و نيما يوشيج به صورت نوار کاست با صدای شاعر

۱۳۷۴

  • پايان ترجمه‌ی دن‌آرام. شروع به بازخوانی و ويراستاری
  • کنگره‌ی بزرگداشت احمد شاملو در دانشگاه تورنتو کانادا، روزهای ۲۱ و ۲۲ اکتبر ۱۹۹۵ به سرپرستی انجمن نويسندگان ايرانی کانادا
  • انتشار منتخبی از ۶ شعر به زبان اسپانيايی با نام (Aurora) بامداد در مادريد، به ترجمه‌ی کلارا خانِس Clara Janes شاعر اسپانيايی

۱۳۷۵

  • عمل جراحی روی عروق گردن
  • انتشار پريا و دخترای ننه‌دريا با صدای شاعر، به صورت نوار کاست
  • عمل جراحی روی عروق پای راست

۱۳۷۶

  • تکرار عمل جراحی روی عروق پا
  • تکثير مجدد حافظ، مولوی، و نيمايوشيج به صورت CD با صدای شاعر
  • انتشار مجموعه‌ی اشعار در آستانه
  • تکثير مجدد پريا و دخترای ننه دريا به صورت CD با صدای شاعر
  • قطع پای راست از زانو! (۲۶ ارديبهشت، بيمارستان ايران‌مهر)
  • دفتر هنر، ويژه‌ی احمد شاملو، سال چهارم، شماره ۸، مهرماه. در آمريکا. صاحب امتياز و سردبير بيژن اسدی پور، در .USA، NJ
  • کتاب کوچه، انتشارات مازيار، دفتر پنجم الف. قطع وزيری
  • دفتر هنر، ويژه‌ی تقی مدرسی و احمد شاملو، سال چهارم، شماره ۹، اسفند ۱۳۷۶. در آمريکا . صاحب امتياز و سردبير بيژن اسدی پور. در USA، NJ
  • در جدال با خاموشی، منتخب اشعار، اسفندماه. انتشارات سخن

۱۳۷۷

  • پایان ترجمه‌ی جديد گيل‌گمش
  • بُن‌بست‌ها و ببرهای عاشق، منتخب اشعار. انتشارات يوشيج‌ـ ثالث
  • منتخبی از ۲۸ شعر شاملو به سوئدی: Baran Forlag Stockjolm, Dikter om Natten (شعرهای شبانه) Orers: Janne Carlsson & Said Moghadam
  • کتاب کوچه، حرف ب، جلد اول و دوم و سوم، انتشارات مازيار، قطع وزيری

۱۳۷۸

  • کتاب کوچه (حرف آ) در يک مجلد، انتشارات مازيار
  • کتاب کوچه (حرف الف) جلد اول و دوم، انتشارات مازيار
  • کتاب کوچه (حرف پ) جلد اول و دوم،انتشارات مازيار . قطع وزيری.
  • مجموعه‌ی آثار احمد شاملو دفتر يکم: شعر بخش اول انتشارات زمانه
  • مجموعه‌ی آثار احمد شاملو دفتر يکم: شعر بخش دوم انتشارات زمانه (از قطعنامه تا در آستانه)
  • مدايح بی‌صله(مجموعه‌ی اشعار) انتشارات زمانه (چاپ اول در ايران)
  • منتخبی از ۳۲ شعر شاملو به سوئدی borlom karleken در ۸۵ صفحه Baran Forlag Stockholm 1999 i tolking av: Janne Carlsson & Said Moghadam
  • منتخبی از ۲۷ شعر شاملو به سوئدی

OM jag vore vatten Azar Mahloujian

  • دريافت جايزه‌ي Stig Dagerman، آذر محلوجيان جايزه را به نمايندگی دريافت می‌کند.

۱۳۷۹

  • کتاب کوچه (حرف ت) جلد اول، انتشارات مازيار، قطع وزيری
  • حديث بی‌قراری‌ ماهان (مجموعه شعر) انتشارات مازيار
  • پايان ترجمه‌های سه نمايشنامه از فدريکو گارسيا لورکا (خانه‌ی برناردا آلبا/ عروسی‌ خون ( با بازبينی مجدد)/ يرما
  • منتخبی از اشعار Nima Yushij , Sohrab Sepehri , Ahmad Shamlu به زبان اسپانيائی
  • ساعت ۹ غروب روز يکشنبه ۲ مرداد در منزلش در دهکده روح‌اش پرواز کرد و از شکنجه‌ی تن آزاد شد


یادمان و بزرگداشت‌ها

  • کنگره‌ی بزرگداشت احمد شاملو در دانشگاه تورنتو کانادا، روزهای ۲۱ و ۲۲ اکتبر ۱۹۹۵ به سرپرستی انجمن نويسندگان ايرانی کانادا


از نگاه دیگران

مهدی اخوان ثالث

«... انصافا راجع به شعر امروز ما، بعد از نیما، اگر حرفی و کاری باشد، یقینا باید اول در مورد احمد شاملو باشد، چون او امروز بهترین و قوی‌ترین شاعر بالفعل و بالقوه‌ای است که من می‌شناسم- بی‌آنکه منکر دیگران باشم یا مثلا فروغ فرخ‌زاد و که و که‌ها را فراموش کنم.» [۱۴]

فروغ فرخ‌زاد

فروغ در کنار حق‌شناسی، معتقد است که شاملو نتوانسته است رابطه‌ی خودش را با دنیا و زندگی روشن کند و این موضوع در شعرهایش نمایان است. از دیدگاه فروغ، او برای بودن و گفتن بهانه می‌خواهد و چون بهانه‌ها مختلف هستند، ناچار در کارهای او با دوره‌های مختلف فکری، که ارتباطی به هم ندارند و کامل‌کننده‌ی همدیگر نیستند برخورد می‌کنیم. فروغ اینگونه از شعر شاملو می‌گوید: «شاملو به هرحال در کنار نیما و در ردیف اول قرار دارد. او از لحاظ سلیقه‌های شعری و احساسات من، نزدیک‌ترین شاعر است. البته در بعضی موارد با سلیقه‌های شعری او موافق نیستم. مثلا در مورد وزن... شاملو گاهی اوقات در شعرهایش خیلی مختلف است. او در خودش مغشوش است و ناباور. حتی وقتی با کمال اطمینان صحبت می‌کند. او پناه می‌برد به مسائل مختلف، نمی‌گذارد مسائل مختلف خودشان بیایند و از درونش بگذرند و او هرچه را که می‌خواهد از آن میان جدا کند. انگار خودش به تنهایی کافی نیست. بعضی از شعرهای او ریشه ندارند. آدم را به شاعر مربوط نمی‌کنند. برای خودشان مجردند و چه عیبی دارد... شاید او به جایی رسیده که من هنوز نرسیده‌ام و به همین دلیل نمی‌فهمم. اما به نظر من شاملو را باید در قسمت اعظم «هوای تازه» و «باغ آینه» جستجو کرد...» خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

سیمین دانشور

سیمین دانشور، که به گفته خودش از ۱۹ سالگی شاملو را می‌شناخته است، در مرگ شاملو و در رثایش اینچنین می‌گوید: «روشن‌ترین بامداد عالم، احمد شاملو هم رفت، و این همه چراغ رابطه که خاموش شد. در سوگ او چه بگویم که یک رگم هشیار نیست. اما تسلی آیدا همین بس که نگه‌دارنده‌ی نیکوی امانت مردم ایران بود، وگرنه این قدح مالامال از در و گوهر زودتر شکسته بود.» [۱۵]

جلال آل احمد

جلال آل احمد شاملو را به نام «کرگدن» خوانده است و مراد او از آن، آن ستیزه‌گویی و از پا ننشستنی است که همیشه در شاملو بوده است.

جلال ستاری

ستاری شاملو را شاعر بزرگی می‌داند که زبانی فاخر و غنی و پرآیه و بهره‌یاب از فرهنگی کهن دارد. از نظر او شعرهای شاملو بازتاب انسان‌دوستی او و عشق سرشارش به زیبایی و آزادی و طبیعتِ پر رمز و راز است. سخنش پژواکی درازآهنگ در ذهن و ضمیر برمی‌انگیزد و طنینی خاطره‌انگیز دارد، چنان که گویی ازلیت و ابدیت در شعرش به هم می‌آمیزند. این ویژگی والا به سروده‌هایش عمقی اساطیری می‌بخشد. [۱۶]

احمد شاملو در کنار محمود دولت‌آبادی

محمود دولت‌آبادی

«هنوز هم هرگاه به شاملو می‌اندیشم، او را چنان چون كوه می‌بینم. كوهی كه آن را نمی‌توانم بشكافم و لایه‌لایه‌های درون آن را واشناسم. شعرهایش را می‌خوانم، سخن‌هایش را به یاد می‌آورم و حالات چهره‌اش را در لحظات متفاوت به یاد می‌آورم، اما به هیچ وجه نمی‌توانم بگویم كه او را، احمد شاملو را شناخته‌ام. كوه را با جنگل‌ها و رودها و چشمه‌هایش می‌شناسیم و با پله‌پله‌های بلندی‌هایش، همچنین باید بشناسیم شاملو را در بر و بارهایی كه از تن و جان خود برآورده است، یعنی در آثارش، از طریق انبوه آثارش به راستی یك تن انسانی چه مایه و تا چند می‌تواند كارآیی داشته باشد و همچنان كار و كار و كار بكند؟... شاملو صدای تپنده جامعه و زمانه خود بود و می‌توان به روشنی دید كه هر سه فصل كتاب روزگار را بیان كرده است. اما شاملو فقط یك شاعر خوب نبود. او به معنای امروزی كلمه یك «روشنفكر» هم بود و نیز یك پژوهشگر و در جاهایی یك منتقد تیزبین. هم از این زاویه بود كه می‌نگریست به جامعه و به ادبیات و به تاریخ و… می‌گفت كه: «در ایران ما روشنفكر نداریم.» شاملو همیشه یك انسان مدرن و این‌زمانی بود. توصیه می‌كرد موسیقی بشنوم و آثار كلاسیك را. او موسیقی را می‌شناخت و عاشقانه می‌شنود. باله را دوست می‌داشت و تاریخ علم را می‌ستود و تكامل انسان غرور او را برمی‌انگیخت. او از آنچه كهنه و كهن‌سال بود،‌ بیزاری‌اش را پنهان نمی‌داشت. » خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

مسعود فراستی

شاملو هم شاعری بزرگ بود، هم محققی جدی و خستگی‌ناپذیر، هم مترجمی توانا و سمت و سودار و دقیق‌تر، قلندری در عرصه فرهنگ و هنر ملی و «متعهد» و بیشتر. شاملو را به خاطر فردیتش -که بس نادر بود و هست- احترام می‌گذارم و به خاطر جمعیتش. فردیت و جمعیتی پر شر و شور در راستای هم: با حساسیت انسانی عمیق. دفاعش از انسانیت و ایمانش به انسان چنان بود که هر ویرانی را نشانی از غیاب او می‌دانست و حضور انسان را آبادانی، و حضورش چونین بود. خطای یادکرد: برچسب تمام‌کنندهٔ </ref> برای برچسب <ref> پیدا نشد حافظ شیراز عنوانِ تصحیح دیوان حافظ و روایتی است که شاملو از شعرهای حواجه حافظ شیرازی داشته‌است. شاملو در این کتاب که نخستین بار در سال ۱۳۵۴ منتشر شد روایت خاص خود را از شخصیت و شعر حافظ ارایه می‌دهد و در مقدمه کتاب، روش تصحیح و اصول کار خود را بیان می‌کند. او به مشکلات و تحریف‌های موجود در دیوان حافظ اشاره می‌کند و در اینکه حافظ یک عارف مسلک بوده دقیق شده او حافظ را مبارز و مصلحی اجتماعی می‌داند که فرهنگ ریا و زهد را نقد می‌کند. شاملو در مقدمه‌ی آن کتاب که نخستین بار در سال ۱۳۵۴ منتشر شد می‌نویسد: «به راستی کیست این قلندر یک لاقبای کفرگو که در تاریک‌ترین ادوار سلطه ریاکاران زهد فروش؛ در ناهار بازار زاهدنمایان و در عصری که حتی جلّادان آدمی‌خوار مغروری چون امیر مبارزالدین محمد و پسرش شاه شجاع نیز بنیان حکومت آن‌چنانی خویش را بر حد زدن و خُم شکستن و نهی از منکر و غزوات مذهبی نهاده‌اند؛ یک تنه وعده رستاخیز را انکار می‌کند خدا را عاشق و شیطان را عقل می‌خواند…»
تصحیح دیوان حافظ توسط شاملو، مورد انتقاد حافظ‌پژوهانی چون بهاءالدین خرمشاهی و برخی دیگر قرار گرفته‌است. بااین‌حال «حافظ شیراز به روایت احمدشاملو» همچنان منتشر می‌شود و یکی از پرفروش‌ترین روایت‌های حافظ است، ولی مقدمه‌ی آن پس از انقلاب در ایران اجازه نشر نیافت و از آن پس بدون مقدمه منتشر شد. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

نیما یوشیج

از نظر شاملو نیما شاعری با برداشت امروزی غرب از این کلمه بود: «نیما در روستای کوهستانی یوش مازندران متولد شد و تا آخر، شاعر طبیعت و کوه و دریا و انسان و رنج باقی ماند. پس از هزار و صد سال به ما آموخت که بر خلاف آنچه پیش از آن می‌پنداشتیم، قالب شعر تابع مضمون آن است نه مضمون تابع قالب.»

جلال آل احمد

شاملو تنها در مسائل سیاسی آن دوران خود را همراه و هم‌مسیر آل احمد دانسته و از نگاه منطق و اندیشه جایگاه چندانی برای نوشته‌های آل‌احمد قائل نبوده است. چنانکه در مصاحبه‌ای می‌گوید: «مناسبات ما مناسباتی در حد ائتلاف سیاسی بود. مناسباتی که هم من و هم او، با آقای به‌آذین هم داشتیم درحالیکه همه می‌دانند ما سه نفر به هیچ ترتیبی آبمان به یک جوی نمی‌رفت... من در میدان جدال به شجاعت‌های آل‌احمد اتکا می‌کردم اما در احساس و منطقم برای اندیشه‌های او ارجی قائل نبودم. اندیشه‌های نادرست او آن وزن و اعتبار را نداشت که من مبلغش بشوم. راهمان یکسره از هم جدا بود. ما فقط در موضوع مبارزه با رژیم هم‌دوش بودیم و بی‌شک با سرنگونی رژیم، رودرروی هم می‌ایستادیم.» [۱۷]

فریدون رهنما

«... من برای پیشرفت در کارم نیاز به مطالعه و خودآموزی داشتم و احدالناسی نبود که این را به من گوشزد کند. خیال می‌کردم همان از کیسه خلیفه خوردن کافی است. حتی آشنایی و حضور در محضر نیما هم آن‌قدر که مجالست با فریدون رهنما کارساز افتاد خیری برای من نداشت. ناسپاسی نمی‌کنم. من از نیما بسیار چیزها آموختم اما من تا در کنار نیما بودم فقط تقلید او می‌کردم و تنها با شناختن فریدون بود که همه چیز از بیخ و بن تغییر کرد. پیش از هر چیز چنان افقی به روی من گشوده شد که توانستم جای واقعی خودم را انتخاب کنم و خودم را در موقعیت بشناسم. و دیگر اینکه دانستم ما به نحو غم‌انگیزی از تاریخ عقبیم و از تجربه‌های دنیا بی‌خبر مانده‌ایم و برای رسیدن به سطح جهانی چه مجاهده‌ای باید بکنیم» خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

سهراب سپهری

از نگاه شاملو سهراب سپهری در شعرهایش بیشتر به جنبه «زیبایی» اکتفا کرده و این کافی نیست. شاملو معتقد است هر شاعر آرمان‌گرا در نهایت امر یک آنارشیست تام و تمام است اما اشکال سهراب در این است که ذاتاً آنارشیست نیست و در نتیجه، دارویی که تجویز می‌کند مسکن است نه معالج. او اختلاف خود با سپهری را در موضوع کاربرد شعر می‌داند و در این باره می‌گوید: «من ترجیح می‌دهم شعر شیپور باشد نه لالایی. یعنی بیدارکننده باشد نه خواب‌آور». شاملو فرم کارهای سپهری را در ردیف فروغ قرار می‌دهد و معتقد است آن سنگینی و تقید به وزنی که در کار اخوان است و کارش را از شعر دور می‌کند و به حیطه قدرت ادبی می‌کشد، در کار این دو نیست. او البته در کنار تمام این اختلاف مشرب‌ها، تأکید می‌کند که انسانی شریف‌تر از سهراب را کمتر می‌شناخته و از صمیم قلب به خلوص این انسان بی‌غل و غش حرمت می‌گذاشته است. [۱۸]

فروغ فرخ‌زاد

«حرف زدن درباره‌ی او برایم آسان نیست. شعر فروغ تکلیف مرا به صراحت روشن نکرده. گاهی چنان تأثیری می‌نماید که حیرت‌زده‌ام می‌کند و گاهی چنان کلی‌بافی به نظرم می‌آید که حس می‌کنم یکی دستم انداخته یا حتی کلاه گشادی سرم گذاشته. شاید این حس، معلول بیگانگی ما مردها از عوالم شاعرانه‌ی زنان باشد. اگر شعر نوعی توطئه‌گری است، شاید بشود گفت زنان شاعران چیره‌دست‌تری هستند. این است که گاهی فکر کرده‌ام برای نقد شعر او معیارهای دیگری هم مورد احتیاج است. فروغ آن‌قدر زن است که من هرگز نتوانسته‌ام شعرش را به صدای بلند بخوانم. وقتی این کار را می‌کنم به نظرم می‌آید لباس زنانه تنم کرده‌ام... فروغ شاعر بزرگی است. شاعری که توطئه‌هایش شکستت می‌دهد یا قضاوت را برایت سخت مشکل می‌کند. شعر فروغ از ریای بزرگ و شیطانی سوءاستفاده از عَرَض‌ها به دور است.» [۱۹]

پرویز شاپور

شاملو شعر «افق روشن» را در تیر سال ۳۴ سرود. کامیار شاپور متولد ۱۳۳۱ است. یعنی در زمان سرایش این شعر سه ساله بوده. فروغ فرخ‌زاد و پرویز شاپور در آبان ۳۴ از هم جدا شدند. تطابق این تاریخ‌ها شأن نزول این قطعه و تقدیم آن به کامیار را هویدا می‌کند. شاملو به پرویز شاپور ارادت بسیار و با او رفاقت داشت. جز هدیهٔ این شعر به فرزندش، خود «هوای تازه» را هم با تقدیم‌نامه‌ای ستایش‌آمیز به او تقدیم کرد. اندکی بعد، فروغ به اروپا می‌رود و از سال ۱۳۳۷ با ابراهیم گلستان آشنا می‌شود. دقیقاً در همین تاریخ شعر «سرود» که دلجویی و دلداری تمام عیار پرویز شاپور است سروده می‌شود. تقارن و تطابق همهٔ این تاریخ‌ها و تقدیم‌نامه‌های اشعار شاملو می‌تواند ما را به این نتیجه نزدیک کند که شاملو در ماجرای اختلاف و جدایی شاپور و فرخ‌زاد، احتمالاً برعکس جوّ غالبی می‌اندیشیده که شاپور را مقصر و فروغ را زنی تحت ظلم نشان می‌دهد. در این جّو غالب که عقربه‌اش به نفع فروغ می‌چرخید، شاپور ساکت و خاموش بود و کلمه‌ای در دفاع از خود نگفت و ننوشت اما گویا شاملو اینجا هم نمی‌توانست در مقابل آنچه احتمالاً حق می‌پنداشت سکوت کند.[۲۰]


نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش

«آهنگ‌های فراموش شده»؛ خطایی بزرگ بود!

اولین کتابی که از شاملو منتشر شد، «آهنگ‌های فراموش شده» بود. این کتاب در سال ۱۳۲۶ چاپ شد. شاملو به تأکید بسیار می‌خواست این کتاب فراموش شود. خودِ شاملو در سال ۱۳۶۰ یعنی ۳۴ سال پس از نشر این کتاب توضیح داده است: « شعر تا شکوفهٔ سرخ یک پیراهن و شعر سرود مردی که خودش را کشته بود حاصل مستقیم پشیمانی و رنج روحی من بود از اشتباه کودکانهٔ چاپ مشتی اشعار سست و قطعات رمانتیک و بی‌ارزش که تصور می‌کردم بار شرمساری‌اش تا آخر بر دوشم سنگینی خواهد کرد. این شرمساری که در بسیاری از اشعار مجموعهٔ بعدی یعنی آهن‌ها و احساس و در قطعاتی از هوای تازه موضوع اصلی شعر قرار گرفته، پیش از آن‌که زادهٔ بی‌ارزشی فرم قطعات آن کتاب باشد، زادهٔ تغییرات فکری و مسلکی من بود. دیر اما ناگهان بیدار شده بودم؛ تعهد را تا مغز استخوان‌هایم حس می‌کردم. آهنگ‌های فراموش شده می‌بایست صمیمانه، همچون خطایی بزرگ اعتراف و محکوم شود.» خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه


تکیه‌کلام‌ها

خلقیات

منزلی که در آن زندگی می‌کرد (باغ و ویلا)

گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکان‌هایی که به آن مسافرت کرده است)

برنامه‌های ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

بنیان‌گذاری

تأثیرپذیری‌ها

مرتضی کیوان

مرتضی کیوان شاعر و روزنامه‌نگار عضو حزب توده بود که در دههٔ بیست حلقهٔ وصل جوانانی بود که بعدها تبدیل به غول‌های ادبی ایران شدند، از جمله احمد شاملو. آیدا سرکیسیان می‌گوید: «نگاه کیوان در فکر شاملو عمیقاً اثر گذاشته و پایه‌های فکری او را ساخته است.» در واقع انگار که شاملو تا روز آخر از پنجرهٔ نگاه کیوان، کیوانی که توده‌ای بود و توده‌ای هم مرد، به انسان و جهان و ایران و منافع ایران نگریست. شاملو شعر «نگاه کن» را درسال ۱۳۳۴ سرود و به کیوان تقدیم کرد. علاوه بر این شعر، در شعر«از عموهایت» و «عشق عمومی» نیز به کیوان اشاره شده. شاملو در پانویسی بر شعر«از عموهایت» نوشته: «مرتضی نزدیک‌ترین دوست من بود. انسانی والا با خلقیاتی کم‌نظیر و هوشمندیِ شگفت‌انگیز. قتل نابهنگامش هرگز برایم کهنه نشد.» شاملو تا روز آخر یک توده‌ای بود؛ گیرم در اشعار و مصاحبه‌هایش هزار فحش به آن‌ها داده باشد. تا آخر عمر شریفش منشش منش توده‌ای بود، روشش روش توده‌ای‌وار بود.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

قهرمان‌های سیاسی شاملو

در ادامه به معرفی مختصر برخی افرادی که بر شاملو و سروده‌هایش اثر گذاشته‌اند پرداخته می‌شود:خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

  • احمد زنگنه (شعر سروده شده در سال ۱۳۲۴: «پرچم دار»): سرتیپ احمد زنگنه فرماندهٔ تیپ ارتش مستقر در ارومیه هنگام حملهٔ نیروهای فرقهٔ دموکرات آذربایجان به این شهر در سال ۱۳۲۴ بود. شاملو به دلیل شغل پدرش در ارتش در این شهر بود و این شعر را به پاس مقاومت زنگنه در برابر فرقه، به او تقدیم کرد اما چند سال بعد که به حزب توده گروید از این دفتر شعر برائت جست و آن را از مجموعهٔ آثارش حذف کرد.
  • تقی ارانی ( شعر سروده شده در سال ۱۳۲۹: «قصیده برای انسان ماه بهمن»): دومین شعر از دفنر شعر «قطع‌نامه» را به تقی ارانی، رهبر گروه موسوم به «۵۳ نفر» تقدیم کرد که در دوران رضا شاه در زندان درگذشت. وقتی شاگردان ارانی حزب توده را تأسیس کردند، تقی ارانی را پدر معنوی حزب معرفی کردند.
  • عزت‌‌الله سیامک ( شعر سروده شده در سال ۱۳۳۱: «ساعت اعدام»): از بنیان‌گذاران سازمان افسران حزب توده‌ٔ ایران و عضو دبیران این سازمان بود. یک سال پس از کودتای ۲۸ مرداد بازداشت شد و در همان سال تیر‌باران شد. شاملو توضیح داده که این شعر را در اعدام سرهنگ سیامک و ۹ عضو دیگر سازمان نظامی سروده و شعر نخستین بار با عنوان «لحظه» چاپ شده است.
  • وارطان سالاخیان ( شعر سروده شده در سال ۱۳۳۳: «مرگ نازلی»): از اعضای ارمنی‌تبار حزب توده بود که پس از کودتای ۲۸ مرداد در مبارزات مخفی علیه شاه شرکت داشت اما دستگیر شد و زیر شکنجه جان داد. به گفتهٔ شاملو در این شعر نام وارطان برای عبور از سد سانسور به نازلی تغییر پیدا کرد.
  • محمد حنیف‌نژاد (شعر سروده شده در سال ۱۳۵۱: «شبانه»): بنیان‌گذار سازمان مجاهدین خلق ایران که در سال ۵۱ اعدام شد. حنیف‌نژاد از معدود مبارزان سیاسی مذهبی است که شاملو برایش شعری سروده است.
  • احمد زبیرم (شعر سروده شده در سال ۱۳۵۲:«آن‌که عاشقانه بر خاک مرد»): از اعضای چریک‌های فدایی خلق که در سال ۵۱ در جریان یک درگیری خیابانی کشته شد. گزارش روزنامهٔ کیهان می‌نویسد: «زبیرم هنگام درگیری مسلحانه با ساواک وارد یک خانهٔ مسکونی شده و ابتدا زن و فرزند حاضر در خانه را برای در امان ماندن از درگیری به زیرزمین می‌فرستد.» احتمالاً شاملو تحت تاثیر همین روایت یکی از شعر‌های دفتر«ابراهیم در آتش» را به زبیرم تقدیم کرده است.
  • خسرو روزبه (شعر سروده شده در سال ۱۳۵۴: «خطابهٔ تدفین»): قهرمان اسطوره‌ای حزب توده بود. سه بار دستگیر شد و هر سه بار فرار کرد اما سرانجام در سال ۳۶ بازداشت و اعدام شد. پس از انقلاب با انتشار اعترافات روزبه و مشخص شدن نقش او در قتل محمد مسعود روزنامه‌نگار و چند عضو عادی حزب توده، شاملو در سال ۷۶ نام روزبه را از این شعر برداشت و آن را به چه‌گوارا تقدیم کرد.

استادان و شاگردان

مستندی برای شاملو

فیلم مستند «پرواز در دایره حضور» به تهیه‌کنندگی و کارگردانی مختار شکری‌پور، یک مستندپرتره بلند با موضوع زندگی و شخصیت احمد شاملوست که در آن آیدا از همسرش، احمد شاملو، سخن گفته و چهره‌های فرهنگی و هنری چون محمود دولت‌آبادی، سیمین بهبهانی، مسعود کیمیایی، جواد مجابی، علی‌اشرف درویشیان، ایران درودی، محمدرضا اصلانی، علی رفیعی، محمد شمس لنگرودی، حافظ موسوی و محمد یعقوبی هم درباره‌ جنبه‌های مختلف زندگی و شخصیت شاملو سخن گفته‌اند. این فیلم با ورود به محیط زندگی شاملو و روایت آیدا از زندگی‌اش با او آغاز می‌شود. همچنین یکی از بخش‌های این فیلم، اجرای «شهرام ناظری» از شعر «طرح» شاملوست. به گفته کارگردان این فیلم، «پرواز در دایره حضور» اولین فیلم درباره‌ شاملوست که با مجوز رسمی از سازمان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در شبکه‌ نمایش خانگی کشور توزیع شده است. [۲۱]

قدیس؛ نگاهی متفاوت به زندگی شاملو

مستند قدیس

حسین لامعی روزنامه‌نگار و مستندساز با نگاهی متفاوت به زندگی شاملو، قدیس را کارگردانی کرده است. این مستند به جنبه‌های مختلف زندگی شاملو از سخنرانی‌ها و شاعری تا فعالیت‌های سیاسی، فیلمنامه‌نویسی و ازدواج‌هایش پرداخته است. در مستند «قدیس» نظرات شاعران و افرادی همچون نیما یوشیج، نجف دریابندری، رضا براهنی، فروغ فرخزاد، احسان نراقی، شفیعی کدکنی، یوسفعلی میرشکاک و محمدرضا شجریان درباره احمد شاملو مرور شده است. [۲۲]

مستند احمد شاملو؛ شاعر بزرگ آزادی

به نام شاملو

کوچه‌ شاملو در زادگاه نیما
  • کوچه‌ای به نام «احمد شاملو» در یوش مازندران [۲۳]
  • کوچه‌ای به نام «شاملو» در بندرعباس [۲۴]


کاریکاتورهایی که درباره‌اش کشیده‌اند

مجسمه و نگاره‌هایی که از او کشیده‌اند

  • ۱۳۶۵ ساخت سرديس برنزی شاملو اثر استاد محمد مددی
پرتره شاملو اثر بهزاد شیشه‌گران
  • ۱۳۷۹ نمایشگاه پرتره‌های شاملو اثر بهزاد شیشه‌گران در گالری برگ (۴۵ پرتره از سال‌های ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۹)[۲۵]
  • ۱۳۸۸ نمایشگاه نقاشی «ادای دین به شاملو»؛‌ نقاشی‌ها، خط نوشته‌ها و تصویرسازی‌های «مرجان صداقتی» از شاملو و شعرهایش [۲۶]


ده تا بیست مطلب نقل‌شده از نمونه‌های فوق از مجلات آن دوره

برگه‌هایی از مصاحبه‌های فرد

آثار و منبع‌شناسی

«آثار من، خود اتوبیوگرافی کاملی‌ست. من به این حقیقت معتقدم که شعر، برداشت‌هایی از زندگی نیست؛ بلکه یکسره خودِ زندگی‌ست.» [۲۷]

سبک و لحن و ویژگی آثار

نقدی بر ترجمه‌های منثور شاملو

شاملو داستان‌های جذابی از نویسندگان مشهور چون جان‌ اشتاین بک، سامرست موآم و... ترجمه می‌کرد اما در انتخاب داستان برای ترجمه عموماً به سراغ نویسندگان گمنام می‌رفت و بیشتر به رام بودن اثر و اینکه بتواند زبان عامیانه را در ترجمهٔ آن‌ها به کار ببندد، توجه داشت تا ارزش ادبی آن.ترجمه‌های او نشانه‌ای بود از تمایل او برای فاصله گرفتن از زبان عبوس رسمی و نزدیک شدن به زبان تودهٔ مردم در کوچه و بازار. او معتقد بود چرا نباید از دستاورد‌های زبان پویای توده که حامل گنجی عظیم از تازه‌ترین و خوش‌ساخت‌ترین و پربارترین کلمات است بهره جست، چرا نباید پای آن را به تالار سوت و کور زبان فرهیختگان باز کرد. از همین‌رو رویکردی را در ترجمه انتخاب کرد که البته با موجی از انتقادها روبه‌رو شد و بحث‌های بسیاری را دربارهٔ حد وفاداری مترجم به متن اصلی برانگیخت.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

نقدی بر ترجمه‌های شعری شاملو

برخلاف ترجمه‌های منثور احمد شاملو، ترجمه‌های شعری او کمتر منتقدی داشت. شاملو با روحیهٔ سنت‌شکن‌اش کلیشهٔ شعر غیر قابل ترجمه است را شکست و طی سه دهه با ترجمهٔ سیصد شعر از چهل شاعر، کارنامه‌ای پربار از خود به جای گذاشت. واسطهٔ آشنایی شاملو با شعر خارجی فریدون رهنما بود و آشنایی‌اش با رهنما به گفتهٔ خودش دست یافتن به گنجی بی انتها بود. با چنین سرمایه‌ای شاملو از دههٔ پنجاه دست به ترجمهٔ اشعاری از زبان‌های انگلیسی، فرانسه، اسپانیایی، پرتغالی، آلمانی، یونانی، روسی، مجاری، ترکی استانبولی، زاپنی و سامی عبری زد و ترجمهٔ کسان دیگری را نیز ویراسته و بازنویسی کرد. او معتقد بود شعر در ترجمه یک‌بار دیگر هم توسط مترجم بازسروده می‌شود. شاملو با کیمیاگری‌اش شاعران ناآشنا و گمنامی را در ایران به شهرت رساند.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

نقدی بر فیلم‌نامه‌های شاملو

از میان فیلم‌نامه‌هایی که احمد شاملو نوشت، دو فیلم‌ از نظر درون‌مایه از همه شاخص‌تر بودند؛ «مردها و جاده‌ها» و «فرار از حقیقت» هر دو به کارگردانی ناصر ملک‌مطیعی. «مردها و جاده‌ها» قصه‌ای از طبقات فرودست جامعه داشت. فیلم‌نامهٔ شاملو گرم و مؤثر بود و برای تماشاگران آن سال‌ها قابل درک و در میان آثار مشابه، چه از حیث پردازش داستان و چه از لحاظ دیالوگ نویسی، اثری قابل اعتنا محسوب می‌شد. «فرار از حقیقت» که در تیتراژ آن شاملو به عنوان سناریست معرفی شده بود، ملودرام دیگری بود که خلاف «مردها و جاده‌ها» داستانش نه در طبقهٔ فرودست جامعه که در طبقهٔ متوسط مرفه گذشت. شاملو سعی کرده بود زندگی سرد طبقهٔ مرفه را به فیلم منتقل کند جالب آن‌که شاملو علاوه بر نوشتن فیلم‌نامه، در یکی از سکانس‌های این فیلم به علت نیامدن بازیگر مورد نظر، او بازی در این نقش را تقبل کرده بود.[۲۸]

کارنامه و فهرست آثار

مجلات

فهرست برخی مجلاتی که شاملو منتشر کرده است:خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

  1. هفته‌نامهٔ ادیب، سردبیر: احمد شاملو (آغاز از بهمن ۱۳۲۵)
  2. هفته‌نامهٔ ادبی هنری سخن‌نو: زیر نظر عبدالرضا ناظر و احمد شاملو (پنج شماره) (دی و بهمن ۱۳۲۷)
  3. نشریهٔ ساعت ۴ بعد از ظهرِ هنر نو، سردبیر: احمد شاملو (سه شماره) (آذر و دی ۱۳۲۸)
  4. هفته‌نامهٔ روزنه (نه شماره) (آغاز از بهمن ۱۳۲۹)
  5. هفته‌نامهٔ ادبی هدیه: زیر نظر شاملو و فرهنگ فرهی (آغاز از اسفند ۱۳۲۹)
  6. ماهنامهٔ علمی (دو شماره) (اواخر سال ۱۳۲۹ و اوایل سال ۱۳۳۰)
  7. مجلهٔ خواندنیها: سردبیر چپ در مقابل سردبیر راست آن مجله (۱۳۳۰)
  8. روزنامهٔ آتشبار، سردبیر: احمد شاملو (۱۳۳۲)
  9. هفته‌نامهٔ بامشاد: زیر نظر هیئت تحریریه (۱۳۳۵)
  10. هفته‌نامهٔ آشنا: زیر نظر احمد شاملو (هفده شماره) (از بهمن ۱۳۳۶ تا تیر ۱۳۳۷)
  11. اطلاعات ماهانه: (نه شمارهٔ آخر) (خرداد ۱۳۳۷)
  12. ماهنامهٔ اطلاعات دانش و هنر ادبیات: با همکاری احمد شاملو (دو شماره) (اسفند ۱۳۳۷ و فروردین ۱۳۳۸)
  13. همکاری در کتاب سال کیهان (۱۳۴۱)
  14. کتاب هفته: زیر نظر محسن هشترودی و احمد شاملو و شورای نویسندگان (۳۶ شماره) (آغاز از مهر ۱۳۴۰)
  15. هفته‌نامهٔ هنر و سینما (بارو): زیر نظر شاملو و یدالله رؤیایی (سه شماره) (آذر تا دی ۱۳۴۵)
  16. هفته‌نامهٔ خوشه (نود شماره) (تا سال ۱۳۴۸)
  17. هفته‌نامهٔ ایرانشهر (لندن)، سردبیر:احمد شاملو (۱۴ شماره) (شهریور تا بهمن ۱۳۵۷)
  18. هفته‌نامهٔ کتاب جمعه، سردبیر: احمد شاملو با همکاری شورای نویسندگان (۳۶ شماره) (۱۳۵۸)

ترجمه‌های منثور

اسامی برخی از ترجمه‌های منثور احمد شاملو:خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

  1. نایب اول، نویسنده: رنه بارژاول (نشر شتاب) (۱۳۳۰)
  2. پسران مردی که قلبش از سنگ بود، نویسنده: موریو کایی (نشر شتاب) (۱۳۳۰)
  3. لئون مورن کشیش، نویسنده: بئاتریکس بک (کانون معرفت) (۱۳۳۴)
  4. برزخ، نویسنده: ژان روورزی (کانون معرفت) (۱۳۳۴)
  5. زنگار، نویسنده: هربر لوپوزیه (کانون معرفت) (۱۳۳۵)
  6. پابرهنه‌ها، نویسنده: زاهاریا استانکو (با همکاری عطا بقایی) (نشر گوتنبرگ) (۱۳۳۷)
  7. افسانه‌های هفتاد و دو ملت (نشر گوتنبرگ) (۱۳۳۷)
  8. طلا در لجن، نویسنده: ژیگموند موریتس (بی‌تا)
  9. ۸۱۴۹۰، نویسنده: آلبر شمبون (نشر جوانه) (۱۳۴۴)
  10. قصه‌های بابام، نویسنده: ارسکین پرستون کالدول (سپهر) (۱۳۴۶)
  11. غزل غزل‌های سلیمان، نویسنده: طهوری (۱۳۴۷)
  12. ملکهٔ سایه‌ها: بر اساس یک قصهٔ ارمنی (امیرکبیر) (۱۳۴۸)
  13. چی‌شد که دوستم داشتن؟، نویسنده: ساموئل مارشاک (کتاب زمان) (۱۳۴۸)
  14. دماغ، نویسنده: ریونو سوکه آکوتاگوا (مجموعهٔ سه قصه و یک نمایش‌نامه) (۱۳۵۱)
  15. لبخند تلخ: مجموعه داستان (کتاب موج) (۱۳۵۱)
  16. زهرخند: مجموعه داستان (کتاب موج) (۱۳۵۱)
  17. افسانه‌های کوچک چینی: مجموعه داستان (کتاب نمونه) (۱۳۵۱)
  18. دست‌به‌دست، نویسنده: بلز ساندراز (انتشارات نمونه) (۱۳۵۱)
  19. دیوانه یکی صد لیره: مجموعه داستان (کتاب موج) (۱۳۵۲)
  20. مرگ کسب‌وکار من، نویسنده: روبرل مرل (کتاب زمان) (۱۳۵۲)
  21. سربازی از دوران سپری شده: مجموعه داستان (کتاب موج) (۱۳۵۳)
  22. خروس زری پیرهن‌پری: بر اساس قصهٔ تولستوی (نشر نیل) (۱۳۵۷)
  23. مسافر کوچولو، نویسنده: آنتوان دوسنت اگزوپری (در کتاب جمعه) (۱۳۵۸)
  24. قصهٔ یل و اژدها: بر اساس قصهٔ آنگل کارائی‌‌ئی‌چف (ابتکار) (۱۳۵۹)
  25. بگذار سخن بگویم، نویسنده: مونما ویئرز (ترجمهٔ مشترک با ع.پاشایی) (مازیار) (۱۳۵۹)
  26. عیسا دیگر، یهودا دیگر: بازنویسی رمان قدرت و افتخار گراهام گرین (۱۳۶۵)
  27. دن‌آرام، نویسنده: میخائیل شولوخوف (مازیار) (۱۳۸۲)
  28. گیل‌گمش: از قدیمی‌ترین نوشته‌های بشر (چشمه) (۱۳۸۲)

جوایز و افتخارات

۱۳۵۱ جایزهٔ فروغ فرخزاد

۱۳۶۹ دریافت جایزهٔ Free Expression سازمان حقوق بشر نیویورک Human Rights Watch

۱۳۷۸ دریافت جایزه‌ی «استیگ داگرمن» سو‌ئد در سال ۱۹۹۹ میلادی (روز شنبه، پنجم ژوئن ۱۹۹۹ (۱۵ خرداد ۱۳۷۸) خانم آذر محلوجیان، مترجم اشعار و آثار احمد شاملو به زبان سوئدی، به نیابت از او جایزه‌ی استیگ داگرمن را دریافت کرد. این جایزه نام شاعر محبوب سوئد را بر خود دارد و به اشخاص یا نهادهایی اعطا می‌شود که در جهت آرمان‌های داگرمن، یعنی دفاع از آزادی بیان و بحث تلاش کرده باشند. بیماری ناگهانی شاملو، مانع از حضور او و آیدا در مراسم بزرگداشتی که از مدت‌ها پیش برای تقدیم جایزه به شاعر تدارک دیده بودند شد.) [۲۹]

۱۳۷۹ دریافت جایزهٔ واژه آزاد (هلند)


منبع‌شناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)

بررسی چند اثر

یکی از مهم‌ترین دستاوردهای احمد شاملو در طول زندگی اش تالیف «کتاب کوچه» بوده است. شاملو کار آن را به تنهایی آغاز کرده بود، بعدها با کمک همسرش،‌ آیدا، ادامه داد و به پایان رساند. شاملو علاقه فراوانی به فرهنگ عامه داشت به همین دلیل اقدام به ثبت اصطلاحات عامیانه نمود. مجموعه «کتاب کوچه» او بزرگ‌ترین اثر پژوهشی در باب فرهنگ عامیانه مردم ایران است.

سردبیری نشریات

یکی از مهم‌ترین فعالیت‌های حرفه‌ای زندگی شاملو روزنامه نگاری بوده است. عده‌ای می‌گویند، احمد شاملو متخصص رونق دادن به نشریه‌های کم‌مخاطب، و به تعطیلی کشاندن نشریه‌های موفق بوده است. او با مهارت‌های ویژه‌ای که داشت نشریات کم‌مخاطب را رونق می‌داد و به دلیل قلم منحربفردش باعث می‌شد مقامات دولتی و حکومتی نشریات را تعلیق کنند. احمد شاملو در سال ۱۳۳۹ مدتی سردبیری هفته‌نامه فردوسی را به عهده گرفته بود. او مجله را به شکل و اندازه‌ای غیر از معمول مجله فردوسی درمی‌آورد و روزنامه‌وار به دست خوانندگان می‌رساند. در سال۱۳۴۰ با همکاری دکتر محسن هشترودی، ۲۵ شماره از هفته‌نامه کتاب هفته را منتشر می‌کند و در سال ۱۳۴۶ سردبیری قسمت ادبی و فرهنگی هفته‌نامه خوشه را به عهده می‌گیرد. همکاری او با نشریه خوشه تا ۱۳۴۸ که نشریه به دستور ساواک تعطیل می‌شود، ادامه دارد. هفته‌نامه کتاب هفته و خوشه از تأثیرگذارترین هفته‌نامه‌های ادبی دهه ۴۰ بودند.

ناشرینی که با او کار کرده‌اند

تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها

نوا، نما، نگاه

خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)

پانویس

  1. صاحب‌اختیاری، بهروز، احمد شاملو شاعر شبانه‌ها و عاشقانه‌ها، ۲۰،۲۱.
  2. ع.پاشایی، نام همه‌ی شعرهای تو (زندگی و شعر احمد شاملو(ج۲))، ۶۰۱.
  3. ع.پاشایی، نام همه‌ی شعرهای تو (زندگی و شعر احمد شاملو(ج۲))، ۶۰۳.
  4. ع.پاشایی، نام همه‌ی شعرهای تو (زندگی و شعر احمد شاملو(ج۲))، ۶۰۶.
  5. ایران‌مهر، امید. «کم‌رویی شاملو کار دستش می‌داد». اندیشهٔ پویا، ش. ۵۵ (۱۳۹۷): ۸۱. 
  6. ع.پاشایی، نام همه‌ی شعرهای تو (زندگی و شعر احمد شاملو(ج۲))، ۵۹۶.
  7. «بیوگرافی کامل احمد شاملو». مجله اینترنتی چهره بلاگ، ۲۲ تیر ۱۳۹۴. بازبینی‌شده در ۲۹فروردین ۱۳۹۸. 
  8. «ع.پاشایی از دوستی با شاملو می‌گوید= خبرگزاری کتاب ایران». ۴ شهریور ۱۳۹۶. بازبینی‌شده در ۲خرداد ۱۳۹۸. 
  9. «بامداد عاشق ساری بود= پایگاه خبری استان مازندران». ۲مرداد ۱۳۹۵. بازبینی‌شده در ۲خرداد ۱۳۹۸. 
  10. «سرنوشت وسایل احمد شاملو= خبرگزاری دانشجویان ایران». ۱۲مهر ۱۳۸۷. بازبینی‌شده در ۲خرداد ۱۳۹۸. 
  11. [mehrnews.com/news/2386529/// «نامه‌های ع.پاشایی به شاملو=خبرگزاری مهر»]. ۱۸مهر ۱۳۹۳. بازبینی‌شده در ۲خرداد ۱۳۹۸. 
  12. مختاری اصفهانی، رضا. «روشنفکران و حکومت». اندیشهٔ پویا، ش. ۵۵ (۱۳۹۷): ۷۹. 
  13. رجایی، علیرضا. «سیاست و تنهایی». اندیشهٔ پویا، ش. ۵۵ (۱۳۹۷): ۹۱. 
  14. صاحب‌اختیاری، بهروز، احمد شاملو شاعر شبانه‌ها و عاشقانه‌ها، ۶۱۷.
  15. صاحب‌اختیاری، بهروز، احمد شاملو شاعر شبانه‌ها و عاشقانه‌ها، ۴۴۰.
  16. صاحب‌اختیاری، بهروز، احمد شاملو شاعر شبانه‌ها و عاشقانه‌ها، ۴۳۷.
  17. محمدعلی، محمد، ۱۳۷۲ و تهران، سه گفت و شنود؛ گفت‌وگو با احمد شاملو.
  18. حریری، ناصر، درباره‌ی هنر و ادبیات (گفت و شنودی با احمد شاملو)، ۱۷۳-۱۷۶.
  19. حریری، ناصر، درباره‌ی هنر و ادبیات (گفت و شنودی با احمد شاملو)، ۱۶۷-۱۷۰.
  20. اقتصادی‌نیا، سایه. «هدیه‌ای جاودانه از مردی جاودانه». اندیشهٔ پویا، ش. ۵۵ (۱۳۹۷): ۹۵. 
  21. «نمایش مستندی درباره احمد شاملو». خبرگزاری دانشجویان ایران «ایسنا»، ۱ آبان ۱۳۹۳. بازبینی‌شده در ۲۹فروردین ۱۳۹۸. 
  22. ««قدیس»، مستند پرتره زندگی احمد شاملو». خبرگزاری تسنیم، ۱۸اردیبهشت ۱۳۹۸. بازبینی‌شده در ۳خرداد۱۳۹۸. 
  23. «معرفی ۱۲ مقصد ییلاقی زیبای استان مازندران». تابناک مازندران، ۸ مرداد ۱۳۹۶. بازبینی‌شده در ۲۹فروردین ۱۳۹۸. 
  24. «شاملو، سپهری و سعدی در کوچه‌های بندرعباس». 
  25. «پرتره‌های شاملو؛ یک ماه و نیم پس از مرگش». روزنامه بهار، ۱۲ آبان ۱۳۹۴. بازبینی‌شده در ۳۰اردیبهشت ۱۳۹۸. 
  26. «نمایشگاه نقاشی «ادای دین به شاملو»». دنیای اقتصاد، ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۸. بازبینی‌شده در ۳۰اردیبهشت ۱۳۹۸. 
  27. شاملو،احمد، مجموعه آثار(دفتر یکم).
  28. بزرگیان، علی. «دوران اسارت شاعر». اندیشهٔ پویا، ش. ۵۵ (۱۳۹۷): ۹۶و۹۷. 
  29. صاحب‌اختیاری، بهروز، احمد شاملو شاعر شبانه‌ها و عاشقانه‌ها، ۱۳۵.

منابع

  1. خجسته‌رحیمی، رضا. «شاعر توده». اندیشه‌ٔ پویا، ش. ۵۵ (۱۳۹۷). 

پیوند به بیرون