خشایار دیهیمی
خشایار دیهیمی | |
---|---|
زمینهٔ کاری | نویسندگی، ترجمه و ویرایش |
زادروز | ۲۰آبان۱۳۳۴ تبریز |
پیشه | نویسنده، مترجم و ویراستار |
همسر(ها) | مریم |
فرزندان | نازنین |
مدرک تحصیلی | علوم شیمی و زبان و ادبیات انگلیسی |
خشايار ديهيمی نویسنده، مترجم و ویراستار آثار فلسفی است که بیش از هشتاد اثر در حوزه ترجمه دارد و ویراستاری بالغ بر نود کتاب را انجام دادهاست.
خشايار ديهيمی را بيشتر با دايرةالمعارفهايش ميشناسند: مجموعهٔ نسل قلم، كه دايرةالمعارف نويسندگان مطرح جهان است، «نامآوران فرهنگ» و كتابهای كوچک فلسفه (فلسفهٔ غرب). او معتقد است فلسفه را بايد گامبهگام خواند و پيش آمد. ديهيمی ميگويد «چون معتاد به مطالعه بودم، ترجمه كردم تا لذت خواندن را با ديگران سهيم شوم. اما ترجمههايم همه مسالهمحور و نظاممند بوده است.» ديهيمی علاوه بر اين مجموعهها، در حوزهٔ ترجمهٔ فلسفهٔ سياسی نيز فعال بوده است. او گرايش فكری روشني دارد: طرفدار راولز، هانا آرنت و آيزايا برلين است. و معتقد است بيشتر متفكران ما تلخانديش و نااميدند و اين برای جامعه سم است. ديهيمی به گواه ترجمههايش در حوزهٔ ادبيات بيش از همه به آلبر كامو علاقهمند است و پیرامون کامو و اخلاقش بسیار قلم فرسایی کرده است. او كامو را نويسندهای اميدوار میداند و میگويد: «من اخلاق را از كامو آموختهام، همان طور كه كامو میگويد، نااميدی بزرگترين گناه و بزرگترين بیاخلاقی است.» ديهيمی معتقد است گرچه جهانِ امروز، اخلاقیتر نشده، اما ما در جهان اخلاقیتر فكر میكنيم. ديهيمی علاوه بر ترجمه، در دورههايی درباره سياست هم نوشته و موضعگيری كرده است. او آن روزها معتقد بود، جامعه ما سارتر و كامو را خوب نخواندهاند، از اينرو نمیتوانند به درستی موضعگيری سياسی كنند اما امروز معتقد است جامعه نياز به آگاهی دارد و در اين راستا در حال گردآوری مجموعه تازهای است: فلسفه و هنر زندگی. مجموعهكتابهايی درباره فلسفه كه به گفته او همه مردم میتوانند آنها را راحت بخوانند و بفهمند. [۱]
خشایار دیهیمی در سال ۱۳۳۴ هجریشمسی در تبریز به دنیا آمد. پس از اتمام تحصیلات ابتدایی و متوسطه، وارد دانشگاه شد و همزمان در رشتههای شیمی و زبان انگلیسی به تحصیل پرداخت اما در ابتدای شکلگیری انقلاب اسلامی به اتهامی غیرسیاسی روانه زندان گردید و از این رو در فرصت پیش آمده وارد حوزه ترجمه و روزنامهنگاری شد.
ابتدا به عضویت گروهک نهضتآزادی ایران درآمد و در اندک زمانی با سمت مشاور عالی حزب مشارکت ایران به تدوین راهکارهای انتخاباتی برای اصلاحطلبان پرداخت.
از دهه ۶۰ ارتباط خود را با نهادهای فکری تحکیم بخشید و ۲ سال بعد ضمن پیوستن به سازمان آموزش و انتشارات انقلاب اسلامی، اوقات خود را صرف ترجمه آثاری برجسته و ارزشمند نمود.
دیهیمی هر روز فعالیتهای خود را گستردهتر میکرد و به فکر ترجمه مجموعهای ۱۰۰ جلدی با عنوان نسل قلم افتاد. مجموعهای که دایرهالمعارف ادبیات جهان بود و در سال ۱۹۷۴ میلادی (۱۳۵۳ هجریشمسی) با همکاری انجمن فرهنگی بریتانیا و دانشگاه مینهسوتا توسط نویسندگان مطرح و سرشناس تدوین شده بود.
وی مدیریت هیئت تحریریه انتشارات طرح نو را برعهده داشت و ترجمه مجموعه ۱۰۰ جلدی دیگری را کلید زد. در سال ۱۳۷۶ هجریشمسی طرح جامعی برای فلسفه غرب تدوین کرد و زندگینامه فیلسوفان حوزهٔ علوم انسانی را که از دست رئیسجمهور آمریکا مدال گرفته بودند را ترجمه و در مجموعه ۱۰۰ جلدی نامآوران فرهنگ منتشر کرد.[۲]
داستانک
داستانکهای انتشار
داستانک عشق
داستانک استاد
داستانک شاگرد
داستانک مردم
ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود
داستانکهای دشمنی
داستانکهای دوستی
داستانکهای قهر
داستانکهای آشتیها
داستانک نگرفتن جوایز
داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است
داستانکهای مذهب و ارتباط با خدا
داستانکهای عصبانیت، ترک مجلس، مهمانیها، برنامهها، استعفا و مشابه آن
داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامهها و مجلات و نمونههایی از آن
داستانکهای دارایی
داستانکهای زندگی شخصی
داستانک برخی خالهزنکیهای شیرین (اشکها و لبخندها)
داستانک شکایتهایی از دیگران کرده به محاکم و شکایتهایی که از او شده
داستانکهای مشهور ممیزی
داستانکهای مربوط به مصاحبهها، سخنرانیها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونههایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری
عکس سنگقبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن
داستانهای دیگر
زندگی و تراث
سوانح عمر
کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری
خشایار دیهیمی سال ۱۳۳۴ در تبریز به دنیا آمد. در دانشگاه شیمی و سپس زبان انگلیسی خواند. ابتدای انقلاب به اتهامی نامعلوم روانه زندان شد. سال ۱۳۵۸ با هفتهنامهٔ جنبش متعلق به علی اصغر حاج سیدجوادی همکاری کرد. این هفتهنامه با مشارکت اسلام کاظمیه منتشر میشد. دیهیمی به گفته خودش مانند یک «لیبرال رادیکال» در آن مقاله مینوشت تا از خط مشی نهضت آزادی ایران دفاع کند. شاید دیهیمی در میان مردم شخصیت سرشناسی نباشد، اما با ترجمه صداثر در حوزه علوم انسانی، فلسفه و ادبیات غرب یک مترجم پرکار بود. از سویی عضو گروهک نهضت آزادی ایران به شمار میرفت و از طرف دیگر مشاور عالی رتبهٔ حزب مشارکت ایران. حتی در حساس ترین لحظات، مصطفی تاج زاده تدوین بخشی از راهکارهای انتخاباتی اصلاح طلبان را به دیهیمی سپرد. در سه دهه گذشته، او سه دوره فعالیت حرفهای را برای انجام ماموریتش گذرانده است. دهه ۱۳۶۰ پیوندهای خود را با نهادهای فکری حاکمیت برقرار کرد. از سال ۱۳۶۲ به سازمان آموزش و انتشارات انقلاب اسلامی رفت؛ سازمانی که پس از مصادره انتشارات آمریکایی فرانکلین جایگزین آن شد، اما بدنه مدیریتیاش همچنان در اختیار نسل قدیم فرانکلینیها و مترجمانی مانند امیرحسین آریانپور، باقر پرهام و داریوش آشوری ماند. دیهیمی در سال ۱۳۶۴ به عنوان یکی از سرویراستاران سازمان برگزیده شد و ترجمه کتاب گفت وگو با مرگ اثر آرتور کوستلر را منتشر کرد؛ همان هنگام که ترجمه کتاب ظلمت در نیمروز (روایت دادگاههای استالینی برای تصفیهٔ ایدئولوژیک) از این نویسنده چاپ شد. دیهیمی بعدها کتاب زندگی و آثار آرتور کوستلر را انتشار داد. خشایار دیهیمی هر روز فعالیتهای خود را گسترش میداد. در ابتدای دهه ۱۳۷۰ پس از پیوند با دولتمردان دولت سازندگی چون محمدتقی بانکی و علی میرزایی به عنوان دبیر شورای نویسندگان ماهنامهٔ نگاه نو انتخاب شد.
در طول دوران فعالیت حرفهای دیهیمی در عرصهٔ ترجمه و مطبوعات، علاقهٔ او به نشر آثار آیزایا برلین از جنسی دیگر است، مثل یک پروژه مادام العمر و دستور کار دائم. از هنگام انتشار نخستین شمارهٔ ماهنامهٔ نگاه نو در مهر ۱۳۷۰، دیهیمی و رامین جهانبگلو در این نشریه سلسله مقالاتی دربارهٔ آیزایا برلین نوشتند و او را «استاد تفکر آزادی خواهی» خواندند. اگر عزت الله فولادوند با معرفی هانا آرنت یکی از سه ضلع مثلث اصلاحات در ایران را کامل کرد، دیهیمی نیز با نشر آراء آیزایا برلین سهمی بزرگ در ساختن دومین ضلع این مثلث داشت. همچنین او هدف مجله نگاه نو را احیاء تفکر کانون نویسندگان ایران تعریف کرد. شمارههایی از مجله به تجلیل از محمود دولت آبادی، کاوه گلستان، مرتضی ممیز، بهرام بیضایی، نجف دریابندری، منوچهر آتشی و... اختصاص یافت. از نویسندگانی مانند کامران فانی (رضوان الله فانی) تا داریوش آشوری یا مترجمان سکولار چون عزت الله فولادوند و نادر انتخابی در آن حضوری پررنگ داشتند. مهرداد درویش پور ،حورا یاوری، پرویز دوایی و محمدرضا نیکفر از فعالان اپوزیسیون سیاسی خارج کشور به درخواست دیهیمی برای نگاه نو مطلب می نوشتند. سپس به فکر چاپ یک مجموعه کتاب ۱۰۰جلدی نیز با نام نسل قلم افتاد. این مجموعه ترجمه دایرةالمعارف ادبیات جهان بود که سال ۱۹۷۴ در دوران اوج جنگ سرد با همکاری انجمن فرهنگی بریتانیا و دانشگاه مینهسوتا تدوین شد و نام نویسندگانی چون مارسل پروست، تی. اس. الیوت، هربرت رید، آلبر کامو، میلان کوندرا و... در آن به چشم میخورد. دیهیمی ، کلوب نسل قلم را در ایران به همراه سه تن از دوستانش به نامهای آرمان امید، حسن ملکی و بهرام داوری تشکیل داد و از مترجمانی مانند عزت الله فولادوند، کریم امامی (سرویراستار انتشارات آمریکایی فرانکلین)، عبدالله کوثری و مهدی سحابی (مترجم اثر سترگ در جستجوی زمان از دست رفته) برای کار دعوت کرد. او می خواست هر ماه دو جلد کتاب را روانه بازار کند و یک شبکه بزرگ از مشترکان برای پیش فروش کتابها بسازد تا بتواند آنان را بهصورت مستمر تغذیه فکری کند. در سال ۱۳۷۲ این شبکه با هزار مشترک ثابت و ششصد هزار تومان سرمایه، فعالیتش را آغاز کرد و مدام بر تعداد اعضاء آن افزوده می شد. طی شش سال مجموعه نسل قلم به صد جلد کتاب در پیرامون ادبیات غرب رسید و دیهیمی یک پروژه صد جلدی دیگر را نیز کلید زد. خشایار دیهیمی از سال ۱۳۷۶ طرح جامعی برای شناساندن فلسفهٔ غرب ریخت. این مجموعه کتابها با عنوان نامآوران فرهنگ در انتشارات طرح نو و با همت گروهی از مترجمان منتشر شده است.[۳]
شخصیت و اندیشه
خشایار دیهیمی همواره به مسایل سیاسی ایران واکنش نشان داده و در صفحات اجتماعی رسمیاش آنها را نشر میدهد.
دیهیمی در تاریخ چهارم فروردین ۱۳۹۴، بهطور رسمی از انتشار نامه به خامنهای پوزش خواست و آن را زیبنده قلم یک شهروند ندانست. دیهیمی پیشتر نیز در ۲۰ مهر ماه ۱۳۹۳ در نامهٔ سرگشادهٔ دیگری خطاب به صادق لاریجانی به سخنان تهدیدآمیز او دربارهٔ رسانههایی که فساد را پیگیری میکنند، واکنش نشان داده بود. دیهیمی در فیسبوک خود با تیتر «مملکت بی قانون» مینویسد:
« | آقای رئیس قوه قضائیه! باز هم که تهدید میکنی! جز تهدید و ارعاب و زندان و شلاق چیزی هم نمیشناسی. در دست تو شلاق است در دل من اخلاق! تو تهدید به احضار شهروندانی میکنی که فریادشان از فساد لانه کرده درنظام به هواست. آن هم نه فقط فساد مالی، بلکه فساد اخلاقی، دروغگویی و حق را ناحق کردن. مرا هم زبان تهدید هست. مرجع من هم تو نیستی. عدالت است. تو از بزرگنمایی فساد در نظام میگویی من از لاپوشانی فساد در نظام.
مسئول ارشد قانون! قانون شکنان، رانت خواران، دروغگویان و تهمت زنندگان راست راست در این مملکت راه میروند و اگر بگویی بالای چشمتان ابروست متهم به بزرگنمایی فساد در نظام میشوند و عقوبت میبینند. طشت رسوایی هشت سال دولت از بام افتادهاست. معاون اول رئیسجمهور بعد از مکیدن خون مردم تازه حالا که منصبش را از دست داده دارد محاکمه میشود و تازه یقین دارم که مجازات نمیشود آنچنان که باید. وقتی فساد معاون اول رئیسجمهور سابق محرز شده دیگر چه جای بزرگنمایی میماند؟ تازه این یکی از آن هزاری است که نشد لاپوشانی اش کنید؛ و تو تهدید هم میکنی؟ از تو بزرگترهایش در طول تاریخ لافهای بزرگتر زدهاند. اما عاقبتشان را دیدهایم. من از قانون سخن میگویم. از همان چیز فراموش شده در این مملکت. اگر راست میگویی به قانون و به همین گزافه گویی ات عمل کن. من تو را به دادگاه تحت امرت به حکم قانون اساسی فرامی خوانم. بیا در دادگاهی علنی حاضر شو و به اتهاماتی که یک شهروند یک لاقبا متوجه تو میداند جواب بده. وگرنه من که میدانم تو کهریزکها داری. گمان مبر که شهامت مدنی مردهاست. نه از تو میترسم نه از لاف و گزافت. مردم قضاوتشان را کردهاند و باز هم خواهند کرد. امروز بر مسند قدرتی و غره به این مسند. من نه مسندی دارم و نه جز عزت انسانی ام سرمایه و قدرتی. قامت من اگر زیر بار زورتان خمیدهاست دلم سرفراز است. تو دلت خمیدهاست. فخر مفروش. روزگار تکلیف ما را با هم روشن خواهد کرد. |
» |
–شهروند –خشایار دیهیمی
ب.ت. همه مجازند این یادداشت را بی کموکاست در هر سایت و روزنامه و مجله و هر رسانهٔ دیگر با اسم و رسم نقل کنند.[۴]
زمینهٔ فعالیت
یادمان و بزرگداشتها
از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)
نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش
تفسیر خود از آثارش
موضعگیریهای او دربارهٔ جلال آل احمد
« | آل احمد هم دقیقاً عملکردش مثل همان روزنامهایی است که مثال زدم(کیهان). آقا(جلال آل احمد) برداشته سه جلد کتاب علیه روشنفکری نوشته بیآنکه اصلاً بفهمد روشنفکری چیست؟ از آن طرف هم خودش را روشنفکر میداند. در واقع آل احمد اصلاً روشنفکر نیست. یک اکتیویست سیاسی است. برای همین هم به حزب توده میپیوندد. به نیروی سوم ملحق میشود. زمانی که کسی به حزبی میگراید تفکرش تحت سیطره و حاکمیت گروه میشود و استقلال فردی از بین میرود. به همین سبب است که به مرجع تقلید نامه مینویسد و همه این کارها را هم از موضع حزبی انجام میدهد. این چپ روی است، نه روشنفکری. روشنفکر نمیتواند این کارها را بکند. | » |
موضع گیریهای او دربارهٔ علی شریعتی
« | علی شریعتی هرجا که صلاح میدید دروغ میگفت. | » |
موضعگیریهای او دربارهٔ سید محمد خاتمی
ایشان در یکی از سفرهایش به اسپانیا گفته بود: بنده سیاستمدار نیستم، اهل فرهنگم.
« | گفتم: آقا! ریاست جمهوری پست فرهنگی نیست پس شما بیخود رفتی آنجا. همان کتابخانه ملی می ماندی، وقتی رئیس جمهوری باید سیاستمدار باشی چرا که این پست، پست سیاسی است. پست سیاسی هم اقتضائات خاص خودش را دارد. | » |
همراهیهای سیاسی
خشایار دیهیمی از جمله ۱۴۰ هنرمند ایرانی بود که با امضاء طوماری در مورخ ۲۲ خرداد ۱۳۹۲، همراه با سایر اصلاحطلبان و اعتدالگرایان، ضمن قدردانی از انصراف محمدرضا عارف به نفع روحانی، از نامزدی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ حمایت علنی کرد.[۶]
مخالفتهای سیاسی
این مترجم در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ به همراه بابک احمدی با انتشار بیانیهای به دفاع از اصلاحطلبی در انتخابات پرداختند و تأکید کردند که کارنامه چهارسالهٔ آقای احمدینژاد اسباب سرشکستگی حکومت و تحقیر ملی بودهاست. دیهیمی از جمله ۱۴۰ هنرمند ایرانی بود که با امضاء طوماری در مورخ ۲۲ خرداد ۱۳۹۲، همراه با سایر اصلاحطلبان و اعتدالگرایان، ضمن قدردانی انصراف عارف به نفع روحانی، از نامزدی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ حمایت علنی کرد.[۷]
نامهٔ سرگشاده به رئیس قوهٔ قضاییه
جناب آقای صادق آملی لاریجانی:
حتی از سر ادب هم نمیتوانم شما را رئیس محترم قوه قضاییه خطاب کنم چون شما از نظر من به هیچ روی انسان قابل احترامی نیستید. اگر هم خطاب به شما مینویسم علتش فقط این است که موضوع این نامه ی سرگشاده مربوط به شما و گماشتگانتان در قوه ی قضاییه است وگرنه حرفم خطاب به عموم است. به حرف هیچیک از دوستان و مشفقان هم عمل نمیتوانم کرد که زبان در کام بگیرم چرا که وجدانم قرار و آرام از من میگیرد. من یک شهروندم یک لاقبا و از خودم خاطرجمع، بنابراین حتی بسیار صریحتر از نمایندهٔ شجاع مجلس، آقای علی مطهری، میتوانم سخن بگویم.
سخنان لغو شما و معاونانتان و دادستانهایتان برای من پشیزی نمی ارزد چون لغو و خارج از حدود قانون است و من شهروند به هیچ چیز جز قانون التزامی ندارم و هیچ کس و هیچ چیزی را فراتر از قانون نمیدانم.
شما میتوانید فقط نظایر خودتان را در قوه های دیگر تهدید کنید چون شاید و لابد چیزهایی از هم گرو دارید. اما من شهروند یک لاقبا را چه کار به این کارها. شما و منصوبانتان امنیت را از دو جهت از شهروندان گرفته اید: اول از جهت عدم اجرای وظایفتان در قبال مفسدان و متعدیان به حقوق شهروندی، و دوم از طریق تهدید هر آن کس که به بی قانونی ها و ندانم به کاری ها در قوه ی تحت نظر شما میتازد (نمیگویم نقد و میگویم تاختن چون کار دیگر از نقد گذشته است).
یک بار دیگر باید بگویم که میدانم نابسامانی در همهٔ قوا هست و باید به همه ی آنها با همین شدت پرداخت، اما از نظر من نقطه ی شروع همیشه و همیشه ازاصلاح قوهٔ قضاییه بوده است و هست. امنیت مردم و سلامت کشور در گرو سلامت قوهٔ قضاییه است.
بگذارید در کلام آخر خیالتان را راحت و امر پیگرد خودم را برایتان آسانتر کنم چون زبانم جز به صراحت و شفافیت نمی چرخد: آن کس که بیش از شما مسئول است همان کسی است که به غلط شما را به این مقام گماشته است. به امید روزی که شما را در دادگاه صالح رویت کنم.[۸]
نامهای دستهجمعی
فلسفه نزد دیهیمی
فلسفه به كلی دارد به سمت انتزاعی شدن پیش میرود و آثاری كه منتشر میشود بسیار انتزاعی و دشوار فهم هستند. در واقع آثاری در میآمد كه به درد پز دادن میخورد و نه زندگی چراكه آدمها دركی از آن نداشتند. مثالی میزنم كه بحث را ملموستر و روشنتر كند. زمانی انجمن اسلامی دانشگاه شهید بهشتی من را برای سخنرانی دعوت كرد، در آنجا از بچهها پرسیدم كه چندنفر «هستی و زمان» هایدگر را خریدهاند. تقریبا نیم بیشتری از آنها كتاب را دیده بودند و با آن آشنا بودند. زمانی كه پرسیدم به چندنفر آن را خواندهاند، آن تعداد از نصف هم كمتر شد. در ادامه پرسیدم چندنفر آن را فهمیدهاند، تقریبا هیچكس جواب نداد چون میدانستند اگر پاسخ مثبت بدهند از آنها خواهم پرسید مثلاً در فلان جا هایدگر چه میگوید. چنین وضعیتی بود.
از هستی و زمان سه ترجمه مختلف منتشر شده است و هر كدام هم سه چهار بار تجدید چاپ شده است. من نمیخواهم بگویم هستی و زمان به درد نمیخورد. ولی این كتاب بسیار فنی و تخصصی است و عموم مردم حتی آنهایی هم كه خریدهاند آن را نخواندهاند یا آنهایی هم كه خواندهاند فهمی از آن به دست نیاوردهاند. بنابراین دور باطلی است كه ادامه پیدا میكند. این كتاب باید در نسخههای خیلی محدودی چاپ و در دانشگاه هم تدریس شود. این كتابها باید تدریس شود.افراد عادی و حتی دانشجویان نمیتوانند خودشان آن را بفهمند. در حالی كه فلسفه از دوران سقراط در ذات و گوهر خودش، مال آگورا و میدان عمومی بوده، برای این بوده كه مردم یاد بگیرند بهتر و سالمتر زندگی كنند. بنابراین در جامعه ما چنین چیزی وجود نداشت و متاسفانه جای آن را كتابهای زردِ خودیاری و چگونه خوشبخت شویم، چگونه پولدار شویم و... پر كرده بود. ما به این نتیجه رسیدیم كه حیف است و باید مخاطب را از كتابهای زرد جدا و جذبشان كرد. از سویی اینها حتما نیاز داشتهاند كه به سمت این كتابها رفتهاند و میخواهند ببینند خوشبختی چیست، چگونه باید خوشبخت شد، چگونه میتوان به زندگی معنا بخشید و... اینها دغدغههای همه مردم است. از یك طرف هم میخواستیم به آدمهایی كه به سمت فلسفههای انتزاعیتر میرفتند، بگوییم كه فیلسوفانی هم وجود دارند كه به زبان عادی صحبت میكنند و چندان اصطلاحات فنی پیچیدهای ندارند و میتوانند اینها را بشناسند و آثارشان را بخوانند.
مخاطب ما هم هر كسی است كه دوست دارد راجع به زندگیاش فكر كند و با تفكر زندگیاش را راه ببرد، جلوی اشتباهاتش را بگیرد و بفهمد كه اشتباهاتش از كجا ناشی میشود و... در این آثار فقط مخاطب مهم است و سطح سواد و میزان تحصیلات مدنظر ما نیست. طبیعتا باید یك مقدار سواد داشته باشند چون كتابها كاریكاتور و قدم اولی نیستند. زبان، زبان سادهای است و ما هم سعی كردهایم همان زبان ساده را در ترجمه رعایت كنیم.
وظیفهٔ فلسفه روشنایی انداختن بر مسائل و شكافتنشان است و نه تجویز و نسخه پیچیدن. نه اینكه بگوید این كار را كردن خوب است و آن كار را كردن بد. فقط میگوید عاقبت این كار چنین است و عاقبت آن كار چنان و باید خودت فكر كنی ببینی در چه موقعیتی دست به چه انتخابی میزنی. اخلاقی زیستن یعنی شناختن حق و تكلیف و مسوولانه زیستن. از زیر بار مسئولیت نباید شانه خالی كرد. ما هم مسئولیت فردی داریم و هم مسئولیت اجتماعی. مسئولیت فردی عبارت است از ارتقا دادن فهم و شعور خودمان. مسئولیت اجتماعیمان نسبت به شهروندان خودمان و شهروندان جهان این است كه نباید آزار برسانیم و موجب ناراحتی دیگران شویم و در عین حال در قبال درد و رنج آدمها حساس باشیم و از كنارشان بیاعتنا نگذریم.[۹]
جملهٔ موردعلاقه در کتابهایش
جملهای از ایشان
« | فلسفه بايد به سوالات مردم پاسخ دهد، اما متاسفانه امروز كسانی كه در حوزهٔ فلسفه كار میكنند، به اين مسايل نمیپردازند. اين است كه مردم میروند انواع كتابهای روانشناسی و پيراروانشناسی و... را كه نسخه میپيچند، میخرند. سی راه برای خوشبختی، سی راه برای حل مشكلات زناشويی، سی راه برای دفع استرس... خب فلاسفه درخشان راجع به همه اين مسايل نوشتهاند اما فرقشان اين است كه فيلسوفان نسخه نمیپيچند چون میدانند آدمها يک جور نيستند و هر كس بايد راهحل خاص خودش را برای رويارويی با مشلات زندگی پيدا كند. پس مساله را فقط میشكافند تا خواننده خود به عمق مساله پی ببرد و بعد راهحل خودش را پيدا كند. | » |
« | بزرگترین وظیفه فیلسوف، اخلاقی كردن جامعه است، نه آزردن احمقها. | » |
نحوهٔ پوشش
تکیهکلامها
خلقیات
منزلی که در آن زندگی میکرد (باغ و ویلا)
گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکانهایی که به آن مسافرت کرده است)
برنامههای ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است
ناشرانی که با او کار کردهاند
بنیانگذاری
استادان و شاگردان
علت شهرت
فیلم ساخته شده براساس
حضور در فیلمهای مستند دربارهٔ خود
اتفاقات بعد از انتشار آثار
نام جاهایی که به اسم این فرد است
کاریکاتورهایی که دربارهاش کشیدهاند
مجسمه و نگارههایی که از او کشیدهاند
ده تا بیست مطلب نقلشده از نمونههای فوق از مجلات آن دوره
برگههایی از مصاحبههای خشایار دیهیمی
- خشایار دیهیمی: شریعتی هرجا صلاح میدید دروغ میگفت! (متن کامل گفت و گوی سیدعبدالجواد موسوی با دیهیمی)[۱۲]
- مصاحبه خشایار دیهیمی با روزنامه اعتماد(چیستی فلسفه و فیلسوف)[۱۳]
آثار و منبعشناسی
سبک و لحن و ویژگی آثار
کارنامه و فهرست آثار
- یادداشتهای یک دیوانه، اثر نیکلای گوگول، نشر نی
- فرهنگ اندیشههای سیاسی، نشر نی
- دیالکتیک تنهایی، اثر اوکتاویو پاز، نشر لوح فکر
- بخشودن اثر ایوگارارد و دیوید مک ناتون، نشر گمان
- فلسفه ترس، اثر لارس اسوندسون، نشر گمان
- اولویت دموکراسی بر فلسفه اثر ریچارد رورتی، انتشارات طرح نو
- بیگانه، اثر آلبر کامو، نشر ماهی
- بیچارگان اثر فیودور داستایفسکی، نشر نی
- سوء تفاهم اثر آلبر کامو، نشر ماهی
- صالحان اثر آلبر کامو، نشر ماهی
- روح پراگ اثر ایوان کلیما، نشر نی
- شهرفرنگ اروپا اثر پاتریک اوئورژدنیک، نشر ماهی
- فیلسوفان قرن بیستم اثر مایکل ایچ. لسناف، نشر ماهی
- این ابرها خواهند بارید، مجموعه یادداشتهای سیاسی، انتشارات طرح نو
- دروغ/اراده آزاد اثر سام هریس، نشر گمان
- نویسندگان روس، نشر نی
- و...
جوایز و افتخارات
منبعشناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)
بررسی چند اثر
ناشرانی که با او کار کردهاند
- ماهی
- نی
- لوح فکر
- گمان
- طرح نو
و...
تعداد چاپها و تجدیدچاپهای کتابها
نوا، نما، نگاه
خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونههای شنیداری و تصویری انتخاب شود)
پانویس
- ↑ «کامو نویسندهای امیدوار». فرارو.
- ↑ «زندگینامه خشایار دیهیمی». تبریز پدیا.
- ↑ «مترجمی آزادی خواه». مگ ایران.
- ↑ «مملکت بیقانون». فیسبوک رسمی خشایار دیهیمی.
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ «گفتوگو سیدعبدالجواد موسوی با خشایار دیهیمی». پارسینه.
- ↑ «موضعگیری سیاسی». گود ریدز.
- ↑ مجله آیین (تهران)، ش. ۲۱ (خرداد ۱۳۸۸).
- ↑ «نامه خشایار دیهیمی به آملی لاریجانی». رادیو زمانه.
- ↑ «گفتگوی دیهیمی با روزنامهٔ اعتماد». دینآنلاین.
- ↑ «ایدههای مفت». فرارو.
- ↑ «وظیفهٔ فلاسفه». دینآنلاین.
- ↑ «شریعتی هرجا صلاح میدید دروغ میگفت». پارسینه.
- ↑ «فلسفه درد و رنج را کم نمیکند اما آن را قابل تحمل میسازد». دینآنلاین.
منابع
- مجله آیین (تهران)، ش. ۲۱ (خرداد ۱۳۸۸).
پیوند به بیرون
- «زندگینامه خشایار دیهیمی». تبریز پدیا.
- «مترجمی آزادی خواه». مگ ایران.
- «موضعگیری سیاسی». گود ریدز.
- «نامه خشایار دیهیمی به آملی لاریجانی». رادیو زمانه.
- «مملکت بیقانون». فیسبوک رسمی خشایار دیهیمی.
- «شریعتی هرجا صلاح میدید دروغ میگفت». پارسینه.
- «ایدههای مفت». فرارو.
- «وظیفهٔ فلاسفه». دینآنلاین.