{{گفتاورد تزیینی|text=نویسنده تا فصل هفت، اسکلت داستان را بهخوبی بنا کرده است و مخاطب دوست دارد با شخصیتها پیش برود. او سعی میکند شمایل ادواردو را بسازد؛ پسری قد بلند که موهای زردی شبیه به مسیح دارد، به فلسطین کمک میکند، شیعه شده است و از همینجا قدرت خودش را نشان میدهد.
{{گفتاورد تزیینی|text=نویسنده تا فصل هفت، اسکلت داستان را بهخوبی بنا کرده است و مخاطب دوست دارد با شخصیتها پیش برود. او سعی میکند شمایل ادواردو را بسازد؛ پسری قد بلند که موهای زردی شبیه به مسیح دارد، به فلسطین کمک میکند، شیعه شده است و از همینجا قدرت خودش را نشان میدهد.
داستان، کشش دارد و خستگی نمیآورد. ماجرای داستان هم ناقص اما راضیکننده است؛ تلاش دارد مناسبات قدرت را نشان بدهد و نکته خوب این است که نویسنده خونسردی خود را در این بخش از دست نمیدهد. حین خواندن اثر دوست داشتم بدانم نویسنده داستان قتل را چگونه به تصویر میکشد و نکته مهم این است که بهزاد دانشگر فرض خودکشی را نمیآورد، بلکه از کشته شدن ادواردو صحبت میکند.}}
داستان، کشش دارد و خستگی نمیآورد. ماجرای داستان هم ناقص اما راضیکننده است؛ تلاش دارد مناسبات قدرت را نشان بدهد و نکته خوب این است که نویسنده خونسردی خود را در این بخش از دست نمیدهد. حین خواندن اثر دوست داشتم بدانم نویسنده داستان قتل را چگونه به تصویر میکشد و نکته مهم این است که بهزاد دانشگر فرض خودکشی را نمیآورد، بلکه از کشته شدن ادواردو صحبت میکند.<ref name=":1" />}}
<ref name=":1" />
'''کتاب با نیتی خاص نوشته شده است'''
'''کتاب با نیتی خاص نوشته شده است'''
{{گفتاورد تزیینی|text=من کتاب را تا آخر با علاقه خواندم. نمیدانم نویسنده موفق شد ادواردو را بسازد یا نه، ولی مطمئناً با نیت خاص نوشته شده است. بهنظرم داستان خستهکننده نبود ولی بخشهایی از آن میتوانست کوتاهتر باشد. البته در بخش ایتالیایی، صحنههایی از دلباختگی دو کاراکتر را داریم که نویسنده سعی نکرده زیاد آن را باز کند، درحالیکه میشد روی آن بیشتر کار کرد.}}
{{گفتاورد تزیینی|text=من کتاب را تا آخر با علاقه خواندم. نمیدانم نویسنده موفق شد ادواردو را بسازد یا نه، ولی مطمئناً با نیت خاص نوشته شده است. بهنظرم داستان خستهکننده نبود ولی بخشهایی از آن میتوانست کوتاهتر باشد. البته در بخش ایتالیایی، صحنههایی از دلباختگی دو کاراکتر را داریم که نویسنده سعی نکرده زیاد آن را باز کند، درحالیکه میشد روی آن بیشتر کار کرد.<ref name=":1" />}}
<ref name=":1" />
=== سعید محسنی؛ نویسنده ===
=== سعید محسنی؛ نویسنده ===
'''جذابترین بخش ماجرا!'''
'''جذابترین بخش ماجرا!'''
{{گفتاورد تزیینی|text=وقتی شروع به خواندن کتاب کردم برایم جالب بود که ببینم نویسنده با این انتخابها میخواهد چه کند. داستانی معمایی و مستند، مبتنی بر بیوگرافی یک فرد و سپس ترکیب این دو در قالب یک روایت موازی در حوزه رمان، جذابترین بخش ماجرا برای من بود. بااینحال فکر میکنم یک جاهایی ادواردو رسانه خود را گم میکند و بین داستان و فیلمنامه در رفتوبرگشت است؛ اول نوع فصلبندی رمان که تداعیگر سکانس بود، مبتنی بر الگوی کلاسیک برای مخاطبی است که قرار نیست زیاد به چالش کشیده بشود و بعد از آن، بقیه فصول، قواعد سکانسنویسی و فیلمنامه را رعایت کردند، اما در بعضی از بخشها این کنش برابری نمیکند. شاید یکسری ورودی فصلها، میتوانست متن را سادهتر کند.}}
{{گفتاورد تزیینی|text=وقتی شروع به خواندن کتاب کردم برایم جالب بود که ببینم نویسنده با این انتخابها میخواهد چه کند. داستانی معمایی و مستند، مبتنی بر بیوگرافی یک فرد و سپس ترکیب این دو در قالب یک روایت موازی در حوزه رمان، جذابترین بخش ماجرا برای من بود. بااینحال فکر میکنم یک جاهایی ادواردو رسانه خود را گم میکند و بین داستان و فیلمنامه در رفتوبرگشت است؛ اول نوع فصلبندی رمان که تداعیگر سکانس بود، مبتنی بر الگوی کلاسیک برای مخاطبی است که قرار نیست زیاد به چالش کشیده بشود و بعد از آن، بقیه فصول، قواعد سکانسنویسی و فیلمنامه را رعایت کردند، اما در بعضی از بخشها این کنش برابری نمیکند. شاید یکسری ورودی فصلها، میتوانست متن را سادهتر کند.<ref name=":1" />}}
<ref name=":1" />
'''مهمترین نقطه قوت'''
'''مهمترین نقطه قوت'''
{{گفتاورد تزیینی|text=در نقد «ادواردو» باید بگویم اول اینکه در تجلی داستان ادواردو شاید بهتر بود جنگ زبانی بیشتری بین دو روایت وجود داشت و دیگر آنکه بهنظرم جای حضور جدیتر ویراستاری احساس میشد. تکرار برخی کلمات از زیبایی نثر کم میکرد؛ البته قبول دارم با فقر داستان معمایی مواجهیم و نوشتن یک داستان روایتی خیلی سخت است و این را در کتاب، مهمترین نقطه قوت میدانم، زیرا داستانی که صرفاً پیاممحور باشد بقیه داستان را قربانی میکند و این اتفاق برای کتاب «ادواردو» نیفتاد.}}
{{گفتاورد تزیینی|text=در نقد «ادواردو» باید بگویم اول اینکه در تجلی داستان ادواردو شاید بهتر بود جنگ زبانی بیشتری بین دو روایت وجود داشت و دیگر آنکه بهنظرم جای حضور جدیتر ویراستاری احساس میشد. تکرار برخی کلمات از زیبایی نثر کم میکرد؛ البته قبول دارم با فقر داستان معمایی مواجهیم و نوشتن یک داستان روایتی خیلی سخت است و این را در کتاب، مهمترین نقطه قوت میدانم، زیرا داستانی که صرفاً پیاممحور باشد بقیه داستان را قربانی میکند و این اتفاق برای کتاب «ادواردو» نیفتاد.<ref name=":1" />}}
<ref name=":1" />
== برشی از متن کتاب ==
== برشی از متن کتاب ==
نسخهٔ ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۵:۴۴
ادواردو
نویسنده
بهزاد دانشگر
ویراستار
وحید حسنی
ناشر
آرما
تاریخ نشر
۱۳۹۵
تعداد چاپ
چاپ بیستوششم ۱۴۰۰
شابک
۹۷۸۶۰۰۹۸۹۹۰۴
تعداد صفحات
۳۲۰
موضوع
زندگینامه، ماجراجویی
قطع
رقعی
نوع جلد
شومیز
«ادواردو» اثری داستانی است از بهزاد دانشگر که اولینبار در سال ۱۳۹۴ توسط انتشارات آرما و سپس در سال ۱۳۹۶ بهواسطه نشر عهدمانا در ۳۲۰ صفحه منتشر شد. این اثر برگزیده جایزه دوسالانه کتاب اصفهان و جایزه اسلام و مسحیت در سال ۱۳۹۴ و برنده دیپلم افتخار قلم زرین در سال ۱۳۹۵ بوده است.
*****
طرح پشت جلد کتاب
این کتاب که به قلم بهزاد دانشگر نگاشته شده، حکایت پرپیچوخم زندگی یک جوان ایتالیایی به نام «ادواردو» است که در راهِ یافتن گمشدهاش، به ثروتی هنگفت پشتِ پا میزند و در نهایت جانش را از دست میدهد.
«ادواردو آنیلی» در خانوادهای بسیار ثروتمند ملقب به پادشاه ایتالیا به دنیا آمد. پدرش، سناتور جیووانی آنیلی میلیاردر کاتولیک ایتالیایی و مادرش یک پرنسس یهودی بود. ادواردو درجه دکتری در رشته فلسفه ادیان و تمدن شرقی از دانشگاه پرینستون آمریکا را دریافت کرد. او پس از انجام مطالعات و تحقیقات بیشمار، در سن بیست سالگی در مرکز اسلامی نیویورک، مسلمان شد و با انتخاب تازهاش توانست پایههای استبداد کاخ سناتور و مافیا را در ایتالیا بلرزاند. دیری نگذشت که ادواردو با مشاهده وضعیت کشتار مسلمانان در فلسطین، در حمایت از مظلومیت آنها جنایات صهیونیستها را محکوم و در راستای تلاش برای نجات مردم فلسطین با نخستوزیر ایتالیا صحبت کرد. او مشغول چنین فعالیتهایی بود که ناگهان جسدش را زیر پلی در کنار رودخانه پیدا کردند. براساس منابع مختلف اطلاعاتی، اعلام شده که از ادواردو خواستهاند سندی را امضا کند و تمام حقوق خود در کارخانه فیات را در ازای مقادیر فراوانی پول، واگذار کند که ادواردو آن را نپذیرفته است.
کتاب، لحنی ساده دارد و نویسنده به دو صورت متفاوت، زندگی ادواردو را روایت میکند؛ یک قسمت، به خبرنگار بخش حوادث یکی از نشریات ایتالیایی مرتبط است که درباره مرگ ثروتمندترین جوان ایتالیایی تحقیق میکند و بخش دیگر، با گروه مستندسازان ایرانی ارتباط دارد که برای ساخت یک فیلم مستند براساس زندگی یک جوان تازهمسلمان، به ایتالیا سفر کردهاند. در ادامه کتاب، این دو گروه باهم ملاقات کرده و بهدنبال رمزگشایی از زندگی ادواردو با هم همکاری میکنند. کتاب «ادواردو» ۱۹ فصل دارد. فصلها غالباً یکیدرمیان به روایت خبرنگار ایتالیایی و مستندسازان ایرانی مربوط میشود. این کتاب توسط انتشارات عهدمانا در سال ۱۳۹۶ منتشر شد.
رمان «ادواردو»، زندگی متفاوت یکی از ثروتمندترین مردان جهان، به نام «ادواردو آنیلی» است. داستان این رمان در قلب اروپا رخ میدهد؛ در کاخ سناتور آنیلی، صاحب کارخانه فیات. داستان از آخر زندگی ادواردو شروع میشود و سه خط داستانیِ به هم بافته، در هم میتنند و هر چینوشکن این بافته، فصلی از رمان است و داستان را پیش میبرد.[۱]
خط اول، داستان خود ادواردو است؛ خانوادهاش، دوستانش، مسلمان شدنش، اتفاقاتی که برایش میافتد و ظلمهایی که مافیای صهیونیستی در قبال او انجام میدهند. نمیتوان از مسلمان شدن ادواردو گفت و از امام خمینی و دانشجویان پیرو خط امام حرف نزد. انگار ریشه استبصار عدهای چون آنیلی به امام برمیگردد. تا دهه هفتاد کسی دقت نکرده بود جوانی که با موهای بور در نماز جمعه، پشت سر حضرت آیتاللّه خامنهای ایستاده است و در صف اول نماز میخواند، پسر سناتور ایتالیایی، امپراطور ثروت و قدرت ایتالیاست. تا همین سالهای اخیر هم کسی نمیدانست ادواردو دقایقی توفیق زیارت و مصاحبت حضرت امام(ره) را داشته است.[۱]
خط دوم داستان، جریان مستندسازان ایرانی است که برای کندوکاو جریان ادواردو به ایتالیا سفر میکنند و اتفاقاتی برایشان میافتد. در اینجا یکسری شاخههای کوچک وجود دارد؛ مثل رفتن به مجلس عزاداری یا رفتن به جایی که غذاهای حرام نمیفروشند. راوی این بخش یکی از اعضای تیم مستندساز به اسم «حسین» است. افراد و وقایعی که توسط این گروه روایت میشوند، همه وجود خارجی دارند.[۱]
جریان سوم داستان هم ماجرای خبرنگار ایتالیایی است که در فرهنگ و بستر زندگی خود بهدنبال حقیقت مرگ ادواردو میگردد. این سه خط در هم میتنند و تا پایان داستان به هم میرسند.[۱]
«جوآنی پوپو»، خبرنگار معروف شهر و همکار اجباریاش «آنجلا» که به مرگ ادواردو مشکوک میشوند، تلاش دارند با افراد، دوستان و همکاران ادورادو مصاحبه کنند؛ اما این کار راحت نیست و مافیای قتل ادواردو اجازه رسانهای شدن خبرهای این تیم را نمیدهند. ازطرفی مدارک نصفهونیمه، جوآنی را سردرگم کرده، اما در نهایت دست تقدیر او را با تیم ایرانی روبهرو میکند.[۲]
ادواردو همهچیز دارد. در خانوادهای متولد شده که بزرگترین کارخانههای ماشینسازی ایتالیا، اروپا و شاید دنیا مال آنهاست. پدرش سناتور و مادرش پرنسس است. ثروت بسیار این خانواده، نام آنها را در ایتالیا به یک ضربالمثل تبدیل کرده است؛ اما ادواردو آسوده نیست. او گمشدهای دارد که روزی بهطور اتفاقی آن را مییابد؛ یک کتاب در کتابخانه توجه او را به خود جلب میکند. ادورادو کتاب را میخواند و از همه تعلقات مادی که روحش را آزار میداد، رها میشود. آن کتاب، قرآن و رهایی ادواردو، اسلام آوردن اوست. یعنی ادواردو اول کدام آیهها را از قرآن خوانده و موقع خواندن آن آیات چه حسی داشته است که به آن همه زرق و برق دنیایی پشت میکند؟ شاید او به صفحههایی که مملو از سپاس و ستایش خداوند و توصیف آفرینشش است، نگریسته و با خواندن آنها دلش خواسته بیشتر درباره این کتاب بداند. کتابی که دستاورد بشر نیست و رنگ و بوی الهی دارد.[۳]
هرچه ادواردو درباره اسلام بیشتر میخواند و به مسلمانها نزدیکتر میشود، کسانی عصبانی و خشمگین میشوند که تحمل وجودی پاک مانند او را ندارند. از آنجایی که ادواردو جوانی مشهور بوده و از خانوادهای قدرتمند و پرنفوذ آمده است، کوچکترین کارهای او در رسانهها بازتاب دارد. جوانان ایتالیایی او را میبینند که با این جایگاه و منزلت رو به اسلام آورده و شیعه شده است. آنها از خود میپرسند اسلام چیست و شیعه چه دارد که توجه ادورادو را از بهشت زمینی خود بهسمت آسمان جلب کرده است؟ کتاب «ادواردو» شرحی بر بیداری اسلامی اوست.[۳]
درباره نویسنده
بهزاد دانشگر نویسنده اثر
بهزاد دانشگر، نویسنده و پژوهشگر ایرانی، در سال ۱۳۴۷ در اصفهان بهدنیا آمد. او جزو نویسندگان گزیدهکار است و اعتقاد دارد که در فرآیند نوشتن یک کتاب، مهمترین مسئله این است که نویسنده با دغدغه واقعی به سراغ نوشتن اثر خود برود و تا پایان کتاب، بهدنبال رسیدن به نتیجهای قابل قبول برای جمعبندی داستانش باشد. او که تاکنون توانسته هم توجه منتقدین و هم خوانندگان را بهخود جلب کند، همچنان در دهه پنجم زندگیاش فعال و پرکار است. وی علاوهبر تدریس در حوزه ادبیات داستانی، به نوشتن در بخشهای مختلف همچون داستان کوتاه و بلند، فیلمنامه و نمایشنامه، تاریخ، زندگینامه و انیمیشن نیز پرداخته است. مشهورترین کتاب این نویسنده «ادواردو» است؛ کتابی که شخصیت متفاوت انقلاب اسلامی، وارث امپراتوری عظیم کمپانی فیات و باشگاه فوتبال یوونتوس، یعنی شهید ادواردو آنیلی را مورد بحث قرار میدهد. قلم این نویسنده گرم و گیراست. وی بهخوبی میداند مسئله را از کجا بازکرده و برای خواننده شرح دهد. همین هنر او باعث شده اثر دیگرش، «دختران آفتاب»، که در سبکی بین مقاله و داستان تألیف شده، توسط مقام معظم رهبری مورد تأیید قرار بگیرد و توصیه شود. کارنامه این نویسنده کتابهای دیگری مانند «پناهم باش»، «ماه بلند»، «نفس»، «بیبرادر»، «تندتر از عقربهها حرکت کن»، «موکب رنگیپنگی»، «دخترها باباییاند»، «پادشاهان پیاده»، «موکب آمستردام»، «تولد در لسآنجلس» و «گل دقیقه ۹۰» را نیز شامل میشود.[۴]
نظر نویسنده درباره اثر
پوستر کتاب «ادواردو»
ایده اصلی نگارش کتاب
ایده اصلی نگارش این کتاب به مستندی بازمیگردد که سالها قبل درباره ادواردو پخش شد. پس از آن، من همواره آرزو داشتم که بتوانم درباره این فرد داستانی بنویسم. حدود چهار سال قبل به کمک دوستانم با آقای قدیری ابیانه و دوستان گروه شهید ادواردو آنیلی اصفهان آشنا شدم و توانستم بهکمک آنها با یک گروه مستندساز ارتباط برقرار کنم. در کنار این موضوع برخی از افراد دیگری که در این زمینه میتوانستند اطلاعاتی به ما بدهند را نیز پیدا کردم و رفتهرفته در یک پروسه دوازده الی هجده ماهه تحقیقات من پیرامون ادواردو شکل گرفت. در راستای تحقیقات برای نوشتن این رمان به اسنادی در ایتالیا دست پیدا کردم که برخی از آنها ترجمه شده بود و برخی نه. با این مجموعه پژوهشی مشغول نوشتن رمان شدم. قسمتی از رمان که به ماجراهای گروه فیلمسازی ارتباط پیدا میکند بهطور واقعی رخ داده، اما شخصیتپردازی افراد و نیز خود ادواردو آنیلی در این کتاب توسط من شکل گرفته است. البته باید بگویم که روایت کردن، صرف تولید آن مستند، اطلاعات تازهای به مخاطب نمیداد. من برای نوشتن کتاب به اطلاعاتی تازه دسترسی پیدا کردم که سندی برای اثبات آنها وجود نداشت، بهجز چند قطعه عکس. من با این اطلاعات و برمبنای گفتههای افرادی که در این زمینه با آنها صحبت کردم، رمان را شکل دادم؛ منتها برخی از این اظهارنظرها درحد اظهارنظر و بدون سند تاریخی است.[۵]
ادورادو هنوز حضور دارد
هميشه درگيری ذهنی من اين بوده كه ادواردو هنوز هست؛ به همين خاطر دنبال اين بودم که چطور وارد ماجرا بشوم تا حق او را در نوشتن ضايع نكنم؛ چراكه ادواردو برايم یک اسم تمامشده نیست، بلكه همواره حضور دارد و در داستان هم بهنوعی اين را آوردم.[۶]
نقد و بررسی اثر
کمک به جوانانی که در انتخابها سردرگماند!
«ادواردو» حاصل پژوهش چهار ساله بهزاد دانشگر است و فصلهای آن به شهيد ادواردو آنيلی، مولتیميلياردر رهيافته ايتاليایی میپردازد. داستانهايی كه علاوهبر كشش دراماتيک بر جنبههای تحقيقی و حقيقی تأكيد دارند و شخصيت ادواردو یا همان مهدی آنیلی را به تصوير میكشند[۶] که علیرغم داشتن ثروت هنگفت و موقعیت اجتماعی خیلی بالا، مسیر حق را انتخاب کرد و به تمام داشتههای مادیاش پشتِ پا زد. به این ترتیب، این کتاب، برای جوانان و نوجوانانی که شاید در بین یک سری انتخابها سردرگماند و گاه برای رسیدن به آرزوهایشان ممکن است به برخی عقاید و ارزشها پشتِ پا بزنند، بسیار مفید است.[۲]
مستند، روان و جذاب
از مزایای این کتاب میشود به مستند بودن داستان، قلم روان و جذاب نویسنده، صحنهسازیهای خوب از وقایع و محل آنها که باعث جذابتر شدن داستان شده است، اشاره کرد. نویسنده از شخصیت دو جوان، یکی جوان ایتالیایی که دنبال سوژههای ناب برای مشهورتر شدن است و دیگری جوان ایرانی که دغدغههای معمول و عاطفی طبیعی خود را دارد، برای روایت داستان استفاده کرده است.[۲]
طرح مسائل مهم جهان اسلام
رمان با وجود آن که شخصیت ادواردو را بهطور پررنگ در خود ندارد، اما بهواسطه همین مقدار از حضور او، بهخوبی توانسته برخی مسائل مهم جهان اسلام، از جمله مشکلات تازه مسلمانان شیعه که نمیخواهند زیر یوغ صهیونیستها زندگی کنند را مطرح کند. این معنا باعث میشود ژانر بهظاهر پلیسی-معمایی با رویکردی سیاسی-مذهبی رنگوبوی دیگری پیداکند؛ خصوصاً با اشاره نویسنده به مسافرتهای ادواردو به ایران، مثل مشرف شدن او به حرم امامرضا (ع) یا دیدارش با امام خمینی(ره) در جماران، این مهم پررنگتر میشود. هر عمل اجتماعی در ذات خود یک عمل سیاسی نیز هست. درونمایه اصلی یک اثر ادبی میتواند در شرایط حال حاضر تبلیغ سیاست یا دین باشد. شاید داستانها نتوانند ما را به حقیقت محض هدایت کنند، اما میتوانند راههای رسیدن به حقیقت را نشان دهند. رمان «ادواردو» توانسته این مهم را برآورده کند.[۲]
گاه موضوع اصلی به حاشیه میرود
به نظر در این کتاب خود ادواردو مسئله نشده است. در واقع این ماجرای قتل اوست که مسئله کتاب است. در بخشهایی از متن شاید شما فراموش کنید که این داستان درباره شخصی به اسم ادواردو است؛ چراکه قسمتهایی از داستان به زندگی شخصیِ خبرنگار ایتالیایی و علاقهاش به آنجلا میپردازد و در بخش مستندسازان ایرانی، مصائب و مشکلات آنها طوری پررنگ میشود که خاطرات ادواردو به حاشیه میرود و موضوعیت خودش را ازدست میدهد. شاید بهتر بود نویسنده بیشتر به خصوصیات اخلاقی ادواردو، پیشینهاش و مبارزه او برای رسیدن به حق بپردازد و مخاطب بیشتر با شخصیت ادواردو آشنا شود تا با ماجرای قتل و سختیهای راویان داستان که درپی اثبات این مدعا هستند.[۷]
نشست نقد و بررسی رمان «ادواردو» بههمت خانه داستان انقلاب اسلامي «روايتخانه» در مهرماه ۱۳۹۶؛ در اين همانديشی ادبی، رمان «ادواردو» از منظر پرداخت و ادبيات داستانی، توسط استاداني چون علی خدايی و سعيد محسنی مورد ارزيابی قرار گرفت.[۶]
مراسم نقد و رونمایی رمان «ادواردو» به همت مرکز آفرینشهای ادبی قلمستان و انجمن شهید ادواردو آنیلی در ۱۶ مهر ۱۳۹۴؛ این مراسم با حضور مهمانانی همچون حبیب احمدزاده و محمد عرب در سالن اجتماعات نگارستان امام خمینی اصفهان برگزار شد.[۹]
نشست نقد و بررسی رمان «ادواردو» بههمت واحد آفرینشهای ادبی حوزه هنری یزد در ۱۷ آذرماه ۱۳۹۵؛ این جلسه با حضور نویسنده کتاب و جمعی از منتقدان و نویسندگان استان یزد در پاتوق کتاب آسمان یزد برگزار شد.[۱۰]
افتتاحیه دوازدهمین دوره پویش مطالعاتی روشنا با محوریت رمان «ادواردو». تهران. اردیبهشت ۱۳۹۸جلسه افتتاحیه دوازدهمین دوره پویش مطالعاتی روشنا با محوریت رمان «ادواردو» در سیودومین نمایشگاه کتاب تهران در اردیبهشت ۱۳۹۸؛ این جلسه در غرفه مجمع ناشران انقلاب اسلامی با حضور نویسنده، محمدحسن قدیری ابیانه، خانم کاملیا بانوی تازهمسلمانشده از برزیل و محمد عرب، از مستبصرین و مسلمانشدگان برپا شد.[۱۱]
اظهارنظرها درباره اثر
علی خدایی؛ نویسنده
اسکلت و ماجرای داستان
«
نویسنده تا فصل هفت، اسکلت داستان را بهخوبی بنا کرده است و مخاطب دوست دارد با شخصیتها پیش برود. او سعی میکند شمایل ادواردو را بسازد؛ پسری قد بلند که موهای زردی شبیه به مسیح دارد، به فلسطین کمک میکند، شیعه شده است و از همینجا قدرت خودش را نشان میدهد.
داستان، کشش دارد و خستگی نمیآورد. ماجرای داستان هم ناقص اما راضیکننده است؛ تلاش دارد مناسبات قدرت را نشان بدهد و نکته خوب این است که نویسنده خونسردی خود را در این بخش از دست نمیدهد. حین خواندن اثر دوست داشتم بدانم نویسنده داستان قتل را چگونه به تصویر میکشد و نکته مهم این است که بهزاد دانشگر فرض خودکشی را نمیآورد، بلکه از کشته شدن ادواردو صحبت میکند.[۶]
»
کتاب با نیتی خاص نوشته شده است
«
من کتاب را تا آخر با علاقه خواندم. نمیدانم نویسنده موفق شد ادواردو را بسازد یا نه، ولی مطمئناً با نیت خاص نوشته شده است. بهنظرم داستان خستهکننده نبود ولی بخشهایی از آن میتوانست کوتاهتر باشد. البته در بخش ایتالیایی، صحنههایی از دلباختگی دو کاراکتر را داریم که نویسنده سعی نکرده زیاد آن را باز کند، درحالیکه میشد روی آن بیشتر کار کرد.[۶]
»
سعید محسنی؛ نویسنده
جذابترین بخش ماجرا!
«
وقتی شروع به خواندن کتاب کردم برایم جالب بود که ببینم نویسنده با این انتخابها میخواهد چه کند. داستانی معمایی و مستند، مبتنی بر بیوگرافی یک فرد و سپس ترکیب این دو در قالب یک روایت موازی در حوزه رمان، جذابترین بخش ماجرا برای من بود. بااینحال فکر میکنم یک جاهایی ادواردو رسانه خود را گم میکند و بین داستان و فیلمنامه در رفتوبرگشت است؛ اول نوع فصلبندی رمان که تداعیگر سکانس بود، مبتنی بر الگوی کلاسیک برای مخاطبی است که قرار نیست زیاد به چالش کشیده بشود و بعد از آن، بقیه فصول، قواعد سکانسنویسی و فیلمنامه را رعایت کردند، اما در بعضی از بخشها این کنش برابری نمیکند. شاید یکسری ورودی فصلها، میتوانست متن را سادهتر کند.[۶]
»
مهمترین نقطه قوت
«
در نقد «ادواردو» باید بگویم اول اینکه در تجلی داستان ادواردو شاید بهتر بود جنگ زبانی بیشتری بین دو روایت وجود داشت و دیگر آنکه بهنظرم جای حضور جدیتر ویراستاری احساس میشد. تکرار برخی کلمات از زیبایی نثر کم میکرد؛ البته قبول دارم با فقر داستان معمایی مواجهیم و نوشتن یک داستان روایتی خیلی سخت است و این را در کتاب، مهمترین نقطه قوت میدانم، زیرا داستانی که صرفاً پیاممحور باشد بقیه داستان را قربانی میکند و این اتفاق برای کتاب «ادواردو» نیفتاد.[۶]
»
برشی از متن کتاب
ادواردو یک مرد عادی نبود. او یک قدیس بود. شبها از اتاقش صدای آواز زیبایی میآمد؛ بهخصوص نیمهشبها. بعضی شبها که ازدست کارلو دلخور بودم، میرفتم مینشستم پشت در اتاقش. به آوازش گوش میدادم. نمیفهمیدم چه میخواند. فقط دلم میخواست بنشینم و به آوازش گوش بدهم. یک شب که روزش از کارلو کتک خورده بودم، موقع آواز ادواردو گریهام گرفت. یکموقع دیدم کنارم نشسته. پرسید که چرا گریه میکنم. فکر کردم بفهمد به آوازش گوش میکردهام عصبانی میشود. زبانم بند آمده بود. دستم را گرفت و من را برد توی اتاقش. فقط چندتا شمع روشن بود. یک کتاب هم روی تختش بود. برایش از کارلو گفتم. از این که خرج من و بچهمان را نمیدهد. فقط میرود اینقدر میخورد که مست میافتد یک گوشه. تازه این بهترین حالتش است. چون اگر مست بیاید خانه، من را زیر کتک میگیرد. برایش گفتم که تنها دلخوشیام همین است که شبها بیایم و به آوازش گوش بدهم.
مشخصات کتابشناختی
کتاب «ادواردو»، اثر بهزاد دانشگر در سال ۱۳۹۵ توسط انتشارات آرما و در ۱۳۹۶ توسط انتشارات عهدمانا در ۳۲۰ صفحه منتشر شده است. تیراژ کتاب هزار نسخه بوده و آخرین چاپش به سال ۱۴۰۰ برمیگردد . این اثر معمایی ۲۶ بار تجدید چاپ شده و «وحید حسنی» ویراستاری کتاب را برعهده داشته است. نسخه الکترونیک کتاب از کتابسل قابل تهیه است.