غمسوزی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Wikisaz1 (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Wikisaz1 (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:
=== احمد شاکری؛ پژوهشگر، داستان‌نویس، عضو هیات علمی، سردبیر فعلی فصلنامه اصحاب قلم ===
=== احمد شاکری؛ پژوهشگر، داستان‌نویس، عضو هیات علمی، سردبیر فعلی فصلنامه اصحاب قلم ===
'''دلالت‌های مستقیم فلسفی'''
'''دلالت‌های مستقیم فلسفی'''
{{گفتاورد تزیینی|text=تقریبا می‌توان گفت عمده شخصیت‌های داستان یا تحصیل‌کرده حوزه علمیه و دانشگاه هستند و گرایش آنها از جنس گرایشات علمی فلسفی و کلامی است. می‌توان گفت تنها شخصیت‌های فرعی چون اقبال، شیرین، مادر، پدر‌بزرگ و مادر‌بزرگ پدری و خرده شخصیت‌هایی از‌این‌دست گرایش فلسفی نداشته و در این زمینه تحصیلات نداشته اند. این البته یک انتخاب برای نویسنده است. تکثر شخصیت‌ها و انتخاب آنها به‌صورتی که بیان شد برای این طراحی شده است که هماوردهای مناسبی در کنش‌هایی که جنس آنها معقول است وجود داشته باشد. به تعبیری طرفین کشمکشی وجود داشته باشد و بتوان در ذیل مضامین فلسفی حرکت معقولی را شاهد بود.}}
{{گفتاورد تزیینی|text=تقریبا می‌توان گفت عمده شخصیت‌های داستان یا تحصیل‌کرده حوزه علمیه و دانشگاه هستند و گرایش آنها از جنس گرایشات علمی فلسفی و کلامی است. می‌توان گفت تنها شخصیت‌های فرعی چون اقبال، شیرین، مادر، پدر‌بزرگ و مادر‌بزرگ پدری و خرده شخصیت‌هایی از‌این‌دست گرایش فلسفی نداشته و در این زمینه تحصیلات نداشته اند. این البته یک انتخاب برای نویسنده است. تکثر شخصیت‌ها و انتخاب آنها به‌صورتی که بیان شد برای این طراحی شده است که هماوردهای مناسبی در کنش‌هایی که جنس آنها معقول است وجود داشته باشد. به تعبیری طرفین کشمکشی وجود داشته باشد و بتوان در ذیل مضامین فلسفی حرکت معقولی را شاهد بود.<ref name=":5">«کتاب واکاوی پنج داستان بلند». احمد شاکری. سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی. بی‌تا. دریافت شده ۱۶ آذر ۱۴۰۳</ref>}}
<ref name=":5">«کتاب واکاوی پنج داستان بلند». احمد شاکری. سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی. بی‌تا. دریافت شده ۱۶ آذر ۱۴۰۳</ref>


=== محمد حسین زاده؛ نویسنده و منتقد کتاب ===
=== محمد حسین زاده؛ نویسنده و منتقد کتاب ===
'''مشهدی‌­ها بخوانند'''
'''مشهدی‌­ها بخوانند'''
{{گفتاورد تزیینی|text=خانم عظیمی با غمسوزی‌اش حالا ثابت کرده است هم قلمش گیراست و جذاب و هم بلد است خوب قصه بگوید و مهم‌تر از همه دغدغه دین دارد. غمسوزی پر است از عشق و حیرت و تلاشی ستودنی برای سرگشتگی انسان امروز. لذت خواندنش را از دست ندهید؛ خصوصاً اگر مشهدی هستید و همشهری نویسنده‌ کتاب.}}
{{گفتاورد تزیینی|text=خانم عظیمی با غمسوزی‌اش حالا ثابت کرده است هم قلمش گیراست و جذاب و هم بلد است خوب قصه بگوید و مهم‌تر از همه دغدغه دین دارد. غمسوزی پر است از عشق و حیرت و تلاشی ستودنی برای سرگشتگی انسان امروز. لذت خواندنش را از دست ندهید؛ خصوصاً اگر مشهدی هستید و همشهری نویسنده‌ کتاب.<ref>[https://rask.farhang.gov.ir/fa/news/743200/%D8%BA%D9%85%D8%B3%D9%88%D8%B2%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%B9%D9%87-%D8%AA%D9%88%D8%B5%DB%8C%D9%87-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF «غمسوزی کتابی که برای مطالعه توصیه می شود»]. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳</ref>}}
<ref>[https://rask.farhang.gov.ir/fa/news/743200/%D8%BA%D9%85%D8%B3%D9%88%D8%B2%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%B9%D9%87-%D8%AA%D9%88%D8%B5%DB%8C%D9%87-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF «غمسوزی کتابی که برای مطالعه توصیه می شود»]. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳</ref>  


=== تیمور آقامحمدی؛ نویسنده و منتقد ===
=== تیمور آقامحمدی؛ نویسنده و منتقد ===
'''کتاب یک اثر دینی است'''
'''کتاب یک اثر دینی است'''
{{گفتاورد تزیینی|text=در بخش‌هایی از رمان، طرح پرسش‌ها و درون‌مایه‌های مختلف، زیاد و پراکنده شده و همین امر، پیشروی رمان را کُند کرده است. من این کتاب را اثری دینی می‌دانم؛ چرا که روایت آن فقط ظاهر و موضوعی دینی ندارد، بلکه بافت روایی آن عمیقاً برآمده از گفتمانی دینی است. کانون روایت رمان در نقطه‌ای از زیست یک راوی دین‌مدار قرار گرفته که نگره‌اش به شکلی طبیعی در جان قصه نشسته است، چیزی که در کمتر رمان ایرانی سراغ داریم.}}
{{گفتاورد تزیینی|text=در بخش‌هایی از رمان، طرح پرسش‌ها و درون‌مایه‌های مختلف، زیاد و پراکنده شده و همین امر، پیشروی رمان را کُند کرده است. من این کتاب را اثری دینی می‌دانم؛ چرا که روایت آن فقط ظاهر و موضوعی دینی ندارد، بلکه بافت روایی آن عمیقاً برآمده از گفتمانی دینی است. کانون روایت رمان در نقطه‌ای از زیست یک راوی دین‌مدار قرار گرفته که نگره‌اش به شکلی طبیعی در جان قصه نشسته است، چیزی که در کمتر رمان ایرانی سراغ داریم.<ref name=":4" />}}
<ref name=":4" />


=== آرش شفاعی؛ روزنامه‌نگار ===
=== آرش شفاعی؛ روزنامه‌نگار ===
'''رنج یک انسان خداباور'''
'''رنج یک انسان خداباور'''
{{گفتاورد تزیینی|text=«غمسوزی» روایتی است از رنج و تأمل یک انسان خداباور در این معنا که چرا رنج همراه و هم‌زاد انسان است و چه نتایجی برای انسان به بار می‌آورد. به همین دلیل تبدیل کردن این درنگ که رنگ و بویی از فلسفه دارد، به یک اثر داستانی، چالش اصلی نویسنده در کتابش بوده است و به نظر می‌رسد او توانسته از این چالش بزرگ به سلامت بگذرد. در این رمان، تفاوت یک رمان‌نویس فلسفه خوانده را با رمان‌نویسی که فقط بر ابزار ادبیات مجهز است، به روشنی می‌بینیم. تحول راوی در داستان، از جنس تحول‌های معمول در داستان‌ها و فیلم‌های ایرانی نیست بلکه تحولی آرام آرام و درونی است که نویسنده، مخاطبش را برای ایجاد آن همراه و همدل می‌کند و از جادوی ادبیات برای بیان این تحول درونی و شخصیتی به خوبی بهره می‌برد.}}
{{گفتاورد تزیینی|text=«غمسوزی» روایتی است از رنج و تأمل یک انسان خداباور در این معنا که چرا رنج همراه و هم‌زاد انسان است و چه نتایجی برای انسان به بار می‌آورد. به همین دلیل تبدیل کردن این درنگ که رنگ و بویی از فلسفه دارد، به یک اثر داستانی، چالش اصلی نویسنده در کتابش بوده است و به نظر می‌رسد او توانسته از این چالش بزرگ به سلامت بگذرد. در این رمان، تفاوت یک رمان‌نویس فلسفه خوانده را با رمان‌نویسی که فقط بر ابزار ادبیات مجهز است، به روشنی می‌بینیم. تحول راوی در داستان، از جنس تحول‌های معمول در داستان‌ها و فیلم‌های ایرانی نیست بلکه تحولی آرام آرام و درونی است که نویسنده، مخاطبش را برای ایجاد آن همراه و همدل می‌کند و از جادوی ادبیات برای بیان این تحول درونی و شخصیتی به خوبی بهره می‌برد.<ref>[https://jamejamdaily.ir/Newspaper/item/219134 «مدعیان قلم جلال»]. روزنامه جام جم. شماره ۶۶۶۷. دریافت ۲۹ مرداد ۱۴۰۳</ref>}}
<ref>[https://jamejamdaily.ir/Newspaper/item/219134 «مدعیان قلم جلال»]. روزنامه جام جم. شماره ۶۶۶۷. دریافت ۲۹ مرداد ۱۴۰۳</ref>


=== سیده فاطمه موسوی؛ فعال ادبی ===
=== سیده فاطمه موسوی؛ فعال ادبی ===
'''نقطه ضعف کتاب'''
'''نقطه ضعف کتاب'''
{{گفتاورد تزیینی|text=«غمسوزی» علی‌رغم نقاط مثبت پررنگ و قابل تحسینش آن‌چنان که گفته شد نقاط ضعف قابل تأملی نیز دارد که به‌ نظر می‌رسد تمرکز نویسنده رمان، بر روی زبان، نثر و فلسفه باعث غفلت از آن‌ها شده است.}}
{{گفتاورد تزیینی|text=«غمسوزی» علی‌رغم نقاط مثبت پررنگ و قابل تحسینش آن‌چنان که گفته شد نقاط ضعف قابل تأملی نیز دارد که به‌ نظر می‌رسد تمرکز نویسنده رمان، بر روی زبان، نثر و فلسفه باعث غفلت از آن‌ها شده است.<ref name=":3" />}}
<ref name=":3" />


'''حسین آزاده؛ نویسنده و منتقد'''
'''حسین آزاده؛ نویسنده و منتقد'''
خط ۱۳۳: خط ۱۲۸:
'''چالش انسان'''
'''چالش انسان'''


{{گفتاورد تزیینی|text=«غمسوزی» روایتی است برای تلطیف سوزاندن رنج انسان در مواجهه با چیستی جهان. بدون شک این رمان روایتی قابل اعتنا و تأمّل در حوزۀ داستان‌های اندیشه‌محور و فلسفی است که با نثری روان و بدون پیچیدگی، یکی از سخت‌ترین سؤال‌های میراث ازلی-ابدی انسان را به چالش می‌کشد.}}
{{گفتاورد تزیینی|text=«غمسوزی» روایتی است برای تلطیف سوزاندن رنج انسان در مواجهه با چیستی جهان. بدون شک این رمان روایتی قابل اعتنا و تأمّل در حوزۀ داستان‌های اندیشه‌محور و فلسفی است که با نثری روان و بدون پیچیدگی، یکی از سخت‌ترین سؤال‌های میراث ازلی-ابدی انسان را به چالش می‌کشد<ref>[https://shahrestanadab.com/Content/ID/12240/%D8%A7%D8%B2-%D8%B1%D9%86%D8%AC-%D9%85%D9%82%D8%AF%D8%B1-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%BA%D9%85%D8%B3%D9%88%D8%B2%DB%8C-%D8%A7%D8%AB%D8%B1-%D8%A7%D8%B9%D8%B8%D9%85-%D8%B9%D8%B8%DB%8C%D9%85%DB%8C «از رنج مقدر | نگاهی به کتاب «غم‌سوزی» اثر اعظم عظیمی».] موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب. ۵ مرداد ۱۴۰۱</ref>}}
 
<ref>[https://shahrestanadab.com/Content/ID/12240/%D8%A7%D8%B2-%D8%B1%D9%86%D8%AC-%D9%85%D9%82%D8%AF%D8%B1-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%BA%D9%85%D8%B3%D9%88%D8%B2%DB%8C-%D8%A7%D8%AB%D8%B1-%D8%A7%D8%B9%D8%B8%D9%85-%D8%B9%D8%B8%DB%8C%D9%85%DB%8C «از رنج مقدر | نگاهی به کتاب «غم‌سوزی» اثر اعظم عظیمی».] موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب. ۵ مرداد ۱۴۰۱</ref>


=== سمیه عالمی؛ فعال ادبی ===
=== سمیه عالمی؛ فعال ادبی ===
'''جغرافیای داستان'''
'''جغرافیای داستان'''
{{گفتاورد تزیینی|text=بیشتر جغرافیای داستان در مشهد است. به‌نظر می‌رسد اگر نویسنده ساکن مشهد نبود، مکان داستان اصلاً موضوعیت پیدا نمی‌کرد، علی‌رغم این‌که حضور زیرپوستی جریان تکفیر در مشهد مدت‌هاست که محل تأمل است. اتصال جریان تکفیر داستان به جغرافیای آن و نقشی که آقا(پدرخوانده فرحان) در این میانه در حوزه و دانشگاه مشهد دارد که اسباب تهدید خود و خانواده‌اش شده، می‌توانست خونی در رگ‌های پیرنگ داستان باشد.}}
{{گفتاورد تزیینی|text=بیشتر جغرافیای داستان در مشهد است. به‌نظر می‌رسد اگر نویسنده ساکن مشهد نبود، مکان داستان اصلاً موضوعیت پیدا نمی‌کرد، علی‌رغم این‌که حضور زیرپوستی جریان تکفیر در مشهد مدت‌هاست که محل تأمل است. اتصال جریان تکفیر داستان به جغرافیای آن و نقشی که آقا(پدرخوانده فرحان) در این میانه در حوزه و دانشگاه مشهد دارد که اسباب تهدید خود و خانواده‌اش شده، می‌توانست خونی در رگ‌های پیرنگ داستان باشد.<ref name=":3" />}}
<ref name=":3" />


=== احمد شاکری، نویسنده و منتقد ادبی ===
=== احمد شاکری، نویسنده و منتقد ادبی ===
'''گرایش فلسفی'''
'''گرایش فلسفی'''
{{گفتاورد تزیینی|text=تقریبا می‌­توان گفت عمده شخصیت­‌های داستان یا تحصیل‌کرده حوزه علمیه و دانشگاه هستند و گرایش آن­ها از جنس گرایشات علمی فلسفی و کلامی است. می‌­توان گفت تنها شخصیت‌­های فرعی چون اقبال، شیرین، مادر، پدر‌بزرگ و مادر‌بزرگ پدری و خرده شخصیت­‌هایی از این دست گرایش فلسفی نداشته و در این زمینه تحصیلات نداشته اند. این البته یک انتخاب برای نویسنده است. تکثر شخصیت‌­ها و انتخاب آنها به‌صورتی که بیان شد برای این طراحی شده است که هماورد‌های مناسبی در کنش­‌هایی که جنس آنها معقول است وجود داشته باشد. به تعبیری طرفین کشمکشی وجود داشته باشد و بتوان در ذیل مضامین فلسفی حرکت معقولی را شاهد بود. کارکرد دیگر در انتخاب این شخصیت­‌ها، وزن دادن بیشتر به ادعای فلسفی داستان است. چرا که مخاطب با مواجهه با چنین تعریفی از شخصیت­‌ها حتی اگر فلسفه اموخته نباشد سخنان این شخصیت­‌ها را فلسفی تلقی کرده و با این موضع با آن مواجه می­‌شود. در‌حالی‌که اگر شخصیت­‌های معمول چنین اندیشه‌­ای داشته باشند مخاطب عادی را به چنین نتیجه­‌ای منتقل نخواهد کرد.
{{گفتاورد تزیینی|text=تقریبا می‌­توان گفت عمده شخصیت­‌های داستان یا تحصیل‌کرده حوزه علمیه و دانشگاه هستند و گرایش آن­ها از جنس گرایشات علمی فلسفی و کلامی است. می‌­توان گفت تنها شخصیت‌­های فرعی چون اقبال، شیرین، مادر، پدر‌بزرگ و مادر‌بزرگ پدری و خرده شخصیت­‌هایی از این دست گرایش فلسفی نداشته و در این زمینه تحصیلات نداشته اند. این البته یک انتخاب برای نویسنده است. تکثر شخصیت‌­ها و انتخاب آنها به‌صورتی که بیان شد برای این طراحی شده است که هماورد‌های مناسبی در کنش­‌هایی که جنس آنها معقول است وجود داشته باشد. به تعبیری طرفین کشمکشی وجود داشته باشد و بتوان در ذیل مضامین فلسفی حرکت معقولی را شاهد بود. کارکرد دیگر در انتخاب این شخصیت­‌ها، وزن دادن بیشتر به ادعای فلسفی داستان است. چرا که مخاطب با مواجهه با چنین تعریفی از شخصیت­‌ها حتی اگر فلسفه اموخته نباشد سخنان این شخصیت­‌ها را فلسفی تلقی کرده و با این موضع با آن مواجه می­‌شود. در‌حالی‌که اگر شخصیت­‌های معمول چنین اندیشه‌­ای داشته باشند مخاطب عادی را به چنین نتیجه­‌ای منتقل نخواهد کرد.
 
نکته دیگری که در انتخاب شخصیت­‌ها می­‌توان مشاهده کرد ساحتی از موضوعات و مسائل است که اساسا انسان‌­های عادی دچار آن نبوده یا قادر به چنین قرائتی از مشکلات خود نیستند. مشخص است که فرد فلسفه خوانده اگر بخواهد با هویت واقعی خود کنشگری کند قطعا به اندوخته علمی‌­اش و مواقفی که در آنها مانده است مراجعه خواهد کرد. این همان مواقفی است که مخاطب عادی قدرت همراهی و هماوردی با فرد فیلسوف را نخواهد داشت. از سوی دیگر فرد فیلسوف عالم خود را با علم فلسفی خود تفسیر کرده و فهم می‌­کند. علی‌القاعده چنین تفسیری از عالم می­‌تواند برای مخاطب به شرط درست طی شدن انتقال یک مزیت به حساب آید.<ref name=":5" />}}
نکته دیگری که در انتخاب شخصیت­‌ها می­‌توان مشاهده کرد ساحتی از موضوعات و مسائل است که اساسا انسان‌­های عادی دچار آن نبوده یا قادر به چنین قرائتی از مشکلات خود نیستند. مشخص است که فرد فلسفه خوانده اگر بخواهد با هویت واقعی خود کنشگری کند قطعا به اندوخته علمی‌­اش و مواقفی که در آنها مانده است مراجعه خواهد کرد. این همان مواقفی است که مخاطب عادی قدرت همراهی و هماوردی با فرد فیلسوف را نخواهد داشت. از سوی دیگر فرد فیلسوف عالم خود را با علم فلسفی خود تفسیر کرده و فهم می‌­کند. علی‌القاعده چنین تفسیری از عالم می­‌تواند برای مخاطب به شرط درست طی شدن انتقال یک مزیت به حساب آید.}}
<ref name=":5" />  


=== مریم غفارپور؛ داستان‌نویس ===
=== مریم غفارپور؛ داستان‌نویس ===
'''آغاز نرم کتاب'''
'''آغاز نرم کتاب'''


{{گفتاورد تزیینی|text=آغاز سریع داستان، خیلی خوب است و باعث شده مخاطب منتظر قصه نماند و قصه دنبال مخاطب بیاید و تعلیق آن، خواب را از چشم آدم برباید! روانی و شیوایی قلم نویسنده باعث شده فصل‌های کتاب کوتاه و نرم طی شوند. در آغاز داستان، در اولین فصل، ما شاهد بروز کشمکش هستیم. شخصیت‌ها خودشان را به ما نشان می‌دهند. شخصیت اصلی معرفی می‌شود، در واقع تیزر کل رمان، همان فصل است که از بهترین فصل‌هاست! فصل‌بندی‌های کتاب چقدر خوب است! نه آن‌قدر زیاد است که آدم حوصله‌ اش را نداشته باشد و نه آن‌قدر کم که سهل‌انگاری مخاطب را به‌دنبال داشته باشد. شیوایی نثر به علاوه فصل‌بندی‌های خوب، از علل تندخوان بودن این کتاب است. فصل‌بندی‌ها به‌موقع، به‌جا و فکرشده تعبیه شده و رمان را بسیار جذاب کرده است. زبان داستانی نویسنده بسیار قوی، ساده، ملموس، روان، راحت‌خوان و بدون سکته متنی است.}}
{{گفتاورد تزیینی|text=آغاز سریع داستان، خیلی خوب است و باعث شده مخاطب منتظر قصه نماند و قصه دنبال مخاطب بیاید و تعلیق آن، خواب را از چشم آدم برباید! روانی و شیوایی قلم نویسنده باعث شده فصل‌های کتاب کوتاه و نرم طی شوند. در آغاز داستان، در اولین فصل، ما شاهد بروز کشمکش هستیم. شخصیت‌ها خودشان را به ما نشان می‌دهند. شخصیت اصلی معرفی می‌شود، در واقع تیزر کل رمان، همان فصل است که از بهترین فصل‌هاست! فصل‌بندی‌های کتاب چقدر خوب است! نه آن‌قدر زیاد است که آدم حوصله‌ اش را نداشته باشد و نه آن‌قدر کم که سهل‌انگاری مخاطب را به‌دنبال داشته باشد. شیوایی نثر به علاوه فصل‌بندی‌های خوب، از علل تندخوان بودن این کتاب است. فصل‌بندی‌ها به‌موقع، به‌جا و فکرشده تعبیه شده و رمان را بسیار جذاب کرده است. زبان داستانی نویسنده بسیار قوی، ساده، ملموس، روان، راحت‌خوان و بدون سکته متنی است.<ref name=":0" />}}
 
<ref name=":0" />


'''روند کند'''
'''روند کند'''


{{گفتاورد تزیینی|text=روند داستانی و اتفاقات آن، به خصوص در یک سوم میانی کتاب، کش‌دار و کند است. این کندی گاهی جزو محاسن و گاه جزو معایب به حساب می آید. با توجه به این موضوع که ما با شخصیتی همراه هستیم که هدف زندگی را نشناخته و از جست‌و‌جوی آن هم خسته شده، می‌شود روند خسته‌کننده و ملال‌آور متن را هماهنگ با زندگی روزمره او دانست و این از مهارت نویسنده در نگارش حالات شخصیت‌ها خبر می دهد. برگ برنده داستان، زبان آن است و آن را در دسته داستان‌های زبان‌آور قرار می‌دهد.}}
{{گفتاورد تزیینی|text=روند داستانی و اتفاقات آن، به خصوص در یک سوم میانی کتاب، کش‌دار و کند است. این کندی گاهی جزو محاسن و گاه جزو معایب به حساب می آید. با توجه به این موضوع که ما با شخصیتی همراه هستیم که هدف زندگی را نشناخته و از جست‌و‌جوی آن هم خسته شده، می‌شود روند خسته‌کننده و ملال‌آور متن را هماهنگ با زندگی روزمره او دانست و این از مهارت نویسنده در نگارش حالات شخصیت‌ها خبر می دهد. برگ برنده داستان، زبان آن است و آن را در دسته داستان‌های زبان‌آور قرار می‌دهد.<ref name=":3" />}}
 
<ref name=":3" />


=== مریم مطهری‌راد؛ فعال ادبی ===
=== مریم مطهری‌راد؛ فعال ادبی ===
'''مثلث عشقی'''
'''مثلث عشقی'''
{{گفتاورد تزیینی|text=نویسنده با کلمات، خوب بازی می‌کند و مفاهیم را خوب به بار می‌نشاند؛ اما اشارات و کنایات فلسفی غالباً هیچ ربطی به پیرنگ و اصل داستان و مثلث عشقی پیش آمده ندارد. کلمات فلسفی اجازه ندارند خام و بی‌مورد در داستان بنشینند.}}
{{گفتاورد تزیینی|text=نویسنده با کلمات، خوب بازی می‌کند و مفاهیم را خوب به بار می‌نشاند؛ اما اشارات و کنایات فلسفی غالباً هیچ ربطی به پیرنگ و اصل داستان و مثلث عشقی پیش آمده ندارد. کلمات فلسفی اجازه ندارند خام و بی‌مورد در داستان بنشینند.<ref name=":3" />}}
<ref name=":3" />


'''زاویه‌ دید'''
'''زاویه‌ دید'''


{{گفتاورد تزیینی|text=درباره زاویه‌ دید داستان و راوی باید گفت که غالباً وقتی درونیات راویِ اول‌شخص، زیاد باشد زاویه‌ دید اول‌شخص را  انتخاب می‌کنند؛ اما در این‌جا درونیات راوی اول‌شخص از بقیه کمتر است و حدیث نفس‌هایی دارد که می‌توانست به‌جای گفتن، نشان داده شود و این آسیب را همین راوی اول‌شخص به کار زده است. از طرفی راوی، نگاه کاملاً بارزِ زنانه به محیط و حوادث دارد؛ بسیار جزئی‌نگر، حساس، زودرنج و درون‌ریز؛ انتخاب راوی غیر‌هم‌جنس و اول‌شخص، بزرگ‌ترین خطایی است که نویسنده مرتکب شده است. اگر زاویه‌ دید، سوم‌شخص محدود به ذهن قهرمان انتخاب می‌شد، چند مزیت داشت و رفع ایراد می‌شد؛ هم راوی از پرگویی خلاصی می‌یافت و هم نویسنده ناچار به ایجاد صحنه و حادثه می‌شد؛ آن‌وقت داستان جاندارتر جلو می‌رفت.}}
{{گفتاورد تزیینی|text=درباره زاویه‌ دید داستان و راوی باید گفت که غالباً وقتی درونیات راویِ اول‌شخص، زیاد باشد زاویه‌ دید اول‌شخص را  انتخاب می‌کنند؛ اما در این‌جا درونیات راوی اول‌شخص از بقیه کمتر است و حدیث نفس‌هایی دارد که می‌توانست به‌جای گفتن، نشان داده شود و این آسیب را همین راوی اول‌شخص به کار زده است. از طرفی راوی، نگاه کاملاً بارزِ زنانه به محیط و حوادث دارد؛ بسیار جزئی‌نگر، حساس، زودرنج و درون‌ریز؛ انتخاب راوی غیر‌هم‌جنس و اول‌شخص، بزرگ‌ترین خطایی است که نویسنده مرتکب شده است. اگر زاویه‌ دید، سوم‌شخص محدود به ذهن قهرمان انتخاب می‌شد، چند مزیت داشت و رفع ایراد می‌شد؛ هم راوی از پرگویی خلاصی می‌یافت و هم نویسنده ناچار به ایجاد صحنه و حادثه می‌شد؛ آن‌وقت داستان جاندارتر جلو می‌رفت.<ref name=":3" />}}
 
<ref name=":3" />


=== سیده عذرا موسوی؛ فعال ادبی ===
=== سیده عذرا موسوی؛ فعال ادبی ===
'''درون­‌مایه داستان'''
'''درون­‌مایه داستان'''


{{گفتاورد تزیینی|text=نویسنده درون‌مایه اثر را بر امکانات اخلاقی شر و فواید رنج استوار کرده؛ موضوعی که دکتر مؤمن، پدرخوانده فرحان برای موضوع رساله دکتری به او پیشنهاد می‌دهد تا فرحان را متوجه فوایدی کند که شرور در زندگی انسان دارند و موجب رشد و تعالی انسان و غفلت‌زدایی از او می‌شوند. سختی‌ها و آسانی‌ها در‌هم‌تنیده است و آسانی‌ها در دل سختی‌ها قرار دارد و اگر کسی برای انجام وظیفه الهی، خود را در رنج و سختی قرار دهد، آسانی و یسر برایش فراهم می‌شود. این مضمون‌ها در زیرلایه اثر در‌هم‌تنیده شده‌ و پیرنگ را شکل داده‌ اند؛ ولی توجه نویسنده به محتوا و تمرکز او بر این موضوع سبب شده که از داستان و ساختار آن غافل شود.}}
{{گفتاورد تزیینی|text=نویسنده درون‌مایه اثر را بر امکانات اخلاقی شر و فواید رنج استوار کرده؛ موضوعی که دکتر مؤمن، پدرخوانده فرحان برای موضوع رساله دکتری به او پیشنهاد می‌دهد تا فرحان را متوجه فوایدی کند که شرور در زندگی انسان دارند و موجب رشد و تعالی انسان و غفلت‌زدایی از او می‌شوند. سختی‌ها و آسانی‌ها در‌هم‌تنیده است و آسانی‌ها در دل سختی‌ها قرار دارد و اگر کسی برای انجام وظیفه الهی، خود را در رنج و سختی قرار دهد، آسانی و یسر برایش فراهم می‌شود. این مضمون‌ها در زیرلایه اثر در‌هم‌تنیده شده‌ و پیرنگ را شکل داده‌ اند؛ ولی توجه نویسنده به محتوا و تمرکز او بر این موضوع سبب شده که از داستان و ساختار آن غافل شود.<ref name=":3" />}}
 
<ref name=":3" />


=== فاطمه نفری؛ فعال ادبی ===
=== فاطمه نفری؛ فعال ادبی ===
'''دیالوگ­‌های داستان'''
'''دیالوگ­‌های داستان'''
{{گفتاورد تزیینی|text=دیالوگ‌های کتاب جذاب، دلنشین، آموزنده، قابل تأمل و پیش‌برنده هستند، اما شخصیت‌ها، جز تعداد انگشت‌شماری (مثلاً اقبال) همه همانند یکدیگر حرف می‌زنند که در حقیقت صدای نویسنده است که از دهان همه شخصیت‌ها خارج می‌شود.}}
{{گفتاورد تزیینی|text=دیالوگ‌های کتاب جذاب، دلنشین، آموزنده، قابل تأمل و پیش‌برنده هستند، اما شخصیت‌ها، جز تعداد انگشت‌شماری (مثلاً اقبال) همه همانند یکدیگر حرف می‌زنند که در حقیقت صدای نویسنده است که از دهان همه شخصیت‌ها خارج می‌شود.<ref name=":3" />}}
<ref name=":3" />


== جمله‌های شنیدنی کتاب ==
== جمله‌های شنیدنی کتاب ==

نسخهٔ ‏۲۰ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۵:۳۶

غمسوزی
نویسندهاعظم عظیمی
ناشرشهرستان ادب
محل نشرتهران
تاریخ نشر۱۴۰۱
تعداد چاپ۱
شابک۹۷۸۶۲۲۶۹۳۶۵۳۸
تعداد صفحات۳۲۰
موضوعداستان‌های فارسی-رمان قرن ۱۴
زبانفارسی
قطعرقعی
نوع جلدشومیز

«غمسوزی» داستانی بلند از اعظم عظیمی، درباره مواجهه انسان با رنج‌ است. این رمان، روایتِ رئال اجتماعی-فلسفی-احساسی درباره فرحان، پسر جوانی است که پس از ازدواج خواهر ناتنی‌اش «فریده» با برادرش و مرگ هووی مادرش دچار کشمکش‌های درونی می‌شود. این اثر در سال  ۱۴۰۱ توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است. این کتاب در سال ۱۴۰۲ برگزیده شانزدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد سال و چهل‌ و یکمین جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی شده است.

*****

«غمسوزی» داستان عشق دو برادر است. فرحان پسری سی و چند ساله، تحصیل‌کرده و تحت حمایت ناپدری‌اش است که دوست پدر مرحومش بوده. فرحان بعد از فوت پدرش، مشکلات مختلفی داشته که آخرین آن‌ها، واگذاری عشقِ خواهر ناتنی‌اش فریده به برادرش است. این رنج‌ها  سؤالاتی را در مورد رنج‌های بشری در ذهن فرحان ایجاد کرده و او را به مقابله با خدا کشانده و او باید برای درک این رنج‌ها، پاسخ سؤالاتش را بیابد تا بتواند غم‌های خود را بسوزاند و احساس رستگاری کند. بدون شک این رمان روایتی قابل اعتنا و تأمل در حوزه داستان‌های اندیشه‌محور و فلسفی است که با لحن و زبانی ساده و نثری روان، گیرا و بدون پیچیدگی نوشته شده و موفقیت خوبی به دست آورده است.

جسارت نویسنده در انتخاب راوی مرد، قابل تحسین است. هر فصل رمان شبیه یک جستار شبه فلسفی پرمخاطب قرن بیست و یکم است. اگر پابه‌پای روایت راوی جلو بروید و شبکه ارتباط مشکل‌ها را درست بچینید، گره ذهنی شما را باز خواهد کرد. شخصیت‌ها که اتفاقاً همگی اهل فکرند، از هم‌صحبتی با یک‌دیگر فرار می‌کنند و میز مذاکره را به هم می‌زنند. پیرنگ هم پاسخی به بسیاری از پرسش‌های مخاطب در این زمینه نمی‌دهد و نویسنده از این حفره برای ایجاد تعلیق در داستان بهره برده است که به‌نظر اساس محکمی نیست.

نویسنده با مهارتی که در نگارش حالات شخصیت‌ها داشته، به‌خوبی توانسته از خلجان‌های روحی فرحان به‌نفع داستان خود و شخصیت‌پردازی و نقب زدن به کهن‌الگوی هابیل و قابیل بهره ببرد، اما ضعف‌هایی در شخصیت‌پردازی و پرداخت‌داستانی دارد. گویی ما شخصیت‌ها را از پنجره‌ای تیره و ناشفاف تماشا می‌کنیم و نمی‌توانیم با آن‌ها همذات‌پنداری و احساساتشان  را تجربه کنیم. نویسنده کتاب، اطلاعات خوبی داشته، پژوهش درست و درمانی انجام داده، اما خیلی از پدیده‌ها مثل عشق، زناشویی، خیانت، حتی حسادت و حسرت در داستان درک نمی‌شود. در مجموع با داستانی دلنشین مواجهیم که چه بسا با نگاهی نمادین به درگیری‌های درونی انسان معاصر می‌پردازد.

خلاصه اثر

فرحان و احسان، دو برادرند که هر دو عاشق فریده، خواهر ناتنی خود می‌شوند. فریده دختر بانو و آقاست. برادر کوچک‌تر که از عشق معصومانه برادرش خبر دارد، پیش‌دستی کرده، با دختر ازدواج می‌کند. حالا به مشکل خورده‌ اند و دختر به برادر بزرگ‌تر پناه آورده و از او می‌خواهد که حَکَم شود و شوهرش را به زندگی برگرداند. فرحان در برزخی بزرگ گرفتار می‌شود؛ بهترین فرصت برای تلافی پیش آمده و او می‌تواند کاری کند که دوباره به عشق خود برسد. رمان به جای نسخه‌برداری از کهن‌الگوی برادرکشی هابیل و قابیل، دست به دیالکتیک با آن می‌زند و رخدادهای محتمل آن را به پرسش می‌کشد.ماجرای فریده و احسان، سبب می‌شود فرحان به مسائل مهم زندگی‌اش خیره شود. رمان، برایند این خیرگی و تلاش برای نفوذ به کنه زندگی است. در نقطه عطف داستان، شبی فرحان کنار رود کارون می‌ایستد و می‌گوید حالا زمان آن تصمیم بزرگ است؛ یا رنج مرا از پا درخواهد آورد یا باید من از پسش بربیایم.[۱]

هدف نمایشی این داستان، رهاسازی مخاطب از رنجی است که به واسطه همراهی شخصیت اصلی داستان و راوی آن یعنی فرحان در خود یافته است. بناست بلایا و مصائبی که شخصیت در آن گرفتار شده، زمینه رشد او را فراهم کند. مخاطب باید بتواند منطق رفتاری یا واکنشی شخصیت را فهمیده بلکه بالاتر از آن، با او هم‌دردی کند. به نظر می‌رسد «غمسوزی» در طرح مسائل، موفق به این کار نشده است. داستان در بخشی از الزامات هدف نمایشی خود، در نمایش عشق و همراه‌سازی وهمدلی مخاطب با فرحان کامیاب نیست. طراح داستان آن‌گونه نیست که بتواند معرفی عمیقی از فریده ارائه دهد تا تجربه عشق به فریده توسط فرحان را برای مخاطب به اشتراک بگذارد... چنین تعمیقی نه درنظر و نه در نمایش در «غمسوزی» دیده نمی‌شود.[۲]

در این رمان شیرینی و شوری درهم‌آمیخته و ملقمه منحصربه‌فردی ساخته است. برادر عاشق، هووی فداکار، زندگیِ بی‌نقصِ پر غم، رویاهایِ دست‌یافتنیِ غیرممکن و باز هم هست.[۳]

شخصیت اول و راوی رمان، محصل فلسفه است و ما در طی روایت به نوعی با تقابل میان او و پدرخوانده اش که انسان متدینی است، رو‌به‌رو هستیم. نگارش این تقابل و شاخ برگ دادن به آن، بستر خوبی برای بقیه روایات رمان مهیا کرده است.[۴]

این داستان همچنین با نشان دادن یک عشق ازدست‌رفته و سپس ممنوعه ‌بودنش خواسته هم ریاضت و خودداری از ارتکاب گناه را نشان بدهد و هم جنگ درونی فرحان با خودش و تقدیر را به تصویر بکشد.[۴]

داستان بلند «غمسوزی»، برخی مؤلفه‌های داستان فلسفی را در خود بازتابانده است. از‌این‌نظر می‌تواند محور تحلیل گونه شناسانه داستان فلسفی قرار گیرد.

اشخاص داستان

  • فرحان
  • بانو
  • احسان
  • فریده
  • فتحی
  • کاظم
  • اقبال
  • حافظ
  • آقا
  • شیرین
  • حمید
  • سها

درباره نویسنده

تصویر نویسنده کتاب، اعظم عظیمی

اعظم عظیمی متولد ۱۳۶۱ است. او سال ۱۳۸۱ وارد حوزه علمیه شده و بعد از اینکه سطح ۲ حوزه علمیه را به پایان رسانده تدریس را شروع کرده است. اکنون ۱۴ سال است ادبیات فارسی و علوم عقلی را در مدارس مختلف خواهران درس می‌دهد و در این میان به دلیل علاقه اش به کلام و فلسفه در مقطع کارشناسی‌ارشد رشته فلسفه و کلام را نیز می‌گذراند. عظیمی از سال ۱۳۹۰ به طور حرفه‌ای نویسندگی را شروع کرده است.[۵]

نویسنده سابقه همکاری با انتشارات شهرستان ادب در دو کتاب «عطر عربی» و «همه چیز مثل اول است» را نیز در کارنامه دارد. او جوان دهه شصتی محله رسالت است و علوم دینی‌ اش را در حوزه علمیه مشهد آموخته و در کنار تدریس فلسفه و دیگر درس‌های حوزوی به داستان‌نویسی و تدریس آن می‌پردازد. از این نویسنده جوان، آثار متعددی به صورت مستقل و گروهی چاپ شده و کلاس‌هایش با استقبال علاقه‌مندان به نویسندگی روبه‌رو شده است.[۶]

برای عظیمی، نویسنده این رمان، اساساً پدیده‌ای غیرفلسفی وجود ندارد و یا حداقل از نظر او، هر پدیده قابل بیان در رمان، حتماً فلسفی است.[۷]

استاد او در مدرسه رمان، آقای محمدحسن شهسواری بوده كه عظیمی هم در كلاس‌هایش شرکت می‌کرده و در موقع نگارش رمان از راهنمایی‌های‌ او بهره می‌برده و به این ترتیب، كتاب كم‌كم نوشته شده است.[۸]

احمد شاکری نویسنده و منتقد ادبی، معتقد است که ورود دانش‌آموختگان فلسفه از جمله خانم اعظم عظیمی به حوزه داستان، می‌تواند اتفاق خوبی تلقی شود و دانش‌آموختگی او در حوزه علمیه نیز اثرات خود را در داستان بلند «غمسوزی» نشان داده است.[۹]

نویسنده این اثر داستان‌گویی را برای کسی که فلسفه خوانده به نحوی محک زدن دانسته‌های فلسفی در دنیای داستان و رمان می‌­داند. داستان برای او، آزمایشگاهی برای تئوری‌های فلسفی است که در نهایت هم می‌تواند نتایج جدید برای جهان داستان و هم نتایج جدید برای خود نویسنده‌ای که فلسفه خوانده به بار بیاورد و به تعبیری به گسترش جغرافیای اندیشه‌ها کمک می‌کند.[۱۰]

افتخارات نویسنده

  • رتبه اول جشنواره هنر آسمانی
  • رتبه اول در بخش داستان جشنواره هنری مرکز مدیریت حوزه علمیه خراسان در سه دوره
  • رتبه نخست در بخش داستان جشنواره تبلیغ مطهر در بین حوزه های علمیه شرق کشور
  • رتبه اول و دوم جشنواره شهر بهشت در دو دوره
  • داستان برگزیده در جشنواره ملی آیات
  • داستان برگزیده در جشنواره ملی تلنگر

فعالیت های علمی و اجراییِ ادبی

  • دبیر حلقه داستان آیه (وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی)
  • مدیریت و نظارت بر پروژه های داستانی
  • تدریس ادبیات داستانی[۱۱]

نظر نویسنده درباره اثر

گفت‌و‌گو «جام‌جم» با اعظم عظیمی، برگزیده بخش رمان جایزه جلال ‌آل‌احمد

ایده اثر

در ایده اصلی كه در ذهنم شكل گرفته بود، دو شخصیت اصلی خانم بودند اما كم‌كم كه قرار شد داستان نوشته شود، به این نتیجه رسیدم كه باید دو شخصیت آقا باشند تا بر شدت‌و‌حدت بحران در داستان بیفزایند. البته داستان بورخس هم ارجاعش به داستان‌ هابیل و قابیل است و من یا هر نویسنده دیگری می‌تواند از اسطوره‌ها در داستانش وام بگیرد. منتها هركسی با توجه به خلاقیت و نگاه ویژه‌ای كه دارد، از آن اسطوره استفاده می‌كند و حتی یكی مثل من اسطوره را تغییر می‌دهد. از ابتدا شخصیت اصلی برایم راوی رمان یعنی«فرحان» بود و موظف بودم مسائل و مشكلات و ضعف‌هایی را كه او دارد در طول داستان جلو ببرم و رفع و رجوع كنم، مجالی نبود كه به شخصیت‌های دیگر هم بپردازم. البته این مساله به ذهنم خطور كرد ولی دیدم كه امكان آن در داستان فراهم نیست.[۸]

تردید در مورد اوصاف خداوند

«غمسوزی» از آنجا شروع شد که داستان كوتاهی نوشته بودم و در یك جشنواره هم جایزه آورده بود. قهرمان آن پسری بود كه درباره برخی اوصاف خداوند مانند مهربانی او، دچار شك و تردید شده بود ولی فكر می‌كردم این داستان، ظرفیت كار بیشتری دارد. بعد از مدتی که داستان در ذهنم پخته‌تر شده بود، بر اساس فراخوان سوم  مدرسه داستان شهرستان ادب طرح را برای‌ شان فرستادم و پذیرفته شد و فرآیند نگارشش شروع و بعد منتشر شد. تلاش من این بود كه داستان خودم را بنویسم.[۸]

ابتدا رد شد

«غمسوزی» ابتدای تولدش داستانی کوتاه بود که به دلیل اینکه در قالب داستان کوتاه خوب پرداخته نشده بود توسط ناشر پذیرفته نشد و از این بابت خداراشکر می‌کنم‌. این داستان و ایده نزد من ماند و کم‌کم تصمیم گرفتم به آن بپردازم، خواستم آن را در قالب فیلم‌نامه بنویسم اما نشد و در نهایت بعد از گذشت سه سال آن را در قالب رمان نوشتم. شاید یکی از دلایل پردازش خوب شخصیت‌ها در «غمسوزی» این باشد که وقتی با یک رمان ارتباط بگیری، کم‌کم زوایای مختلفش هم برایت مکشوف می­‌شود و می‌توان به ابعاد آن بهتر پرداخت.[۱۲]

حق مطلب ادا نشد

با توجه به نقدهایی که وجود داشت گمان کردم حق شخصیت احسان در داستان به خوبی ادا نشده است که حالا یا مخاطب به خوبی متوجه آن نشده یا من نتوانستم حق مطلب را ادا کنم. اگرچه تلاش کردم نشان دهم این فرد دلیلی محکم برای جدا شدن از فریده دارد، اما گویا این موضوع دیده نشده است. اصل ماجرا در گفتگوی بین فرحان و احسان اتفاق افتاد که احسان دچار عذاب وجدان است و به فرحان می‌­گوید دلیل جدایی من به‌خاطر این است که فریده را از تو گرفتم و آنجا نشان می‌دهد احسان عمدا با فریده ازدواج می کند.[۱۲]

جوایز و افتخارات

اهدای جایزه شانزدهمین دوره جایزه جلال آل‌احمد. تهران. ۱۴۰

نشست‌های مهم درباره اثر

  • نشست نقد و بررسی رمان «غمسوزی» در کافه کتاب سمیه در ۲۱ دی ۱۴۰۱؛ سیزدهمین نشست میز نقد با محوریت کتاب «غمسوزی» با حضور تیمور آقامحمدی و حمید بابایی نویسنده و منتقد کتاب برگزار شد.[۱۵]
  • شانزدهمین نشست گروه داستان خورشید با موضوع نقد رمان «غمسوزی» در تهران در ۱۵ آبان ۱۴۰۱؛ این نشست با حضور مرضیه نفری، سیده عذرا موسوی، سمیه عالمی، مریم مطهری‌راد، فاطمه نفری و سیده فاطمه موسوی به نقد و بررسی این رمان پرداخت.[۳]
نشست نقد و بررسی «غمسوزی» در عصر داستان. مکتب هنر رضوان مشهد. ۱۴۰۲
  • نشست نقد و بررسی رمان «غمسوزی» در انجمن «عصر داستان» وابسته به مؤسسه آفرینش‌های هنری آستان قدس رضوی در ۱۶ اسفند ماه ۱۴۰۲؛ این نشست در روز چهارشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۲ از ساعت ۱۶ تا ۱۸ در پنجاه و ششمین جلسه مکتب هنر رضوان برگزار شد. اعظم عظیمی، نویسنده اثر، و جمعی از منتقدین و نویسندگان به نقد و بررسی رمان «غمسوزی» پرداختند.[۱۶]

اظهارنظرها درباره اثر

احمد شاکری؛ پژوهشگر، داستان‌نویس، عضو هیات علمی، سردبیر فعلی فصلنامه اصحاب قلم

دلالت‌های مستقیم فلسفی

محمد حسین زاده؛ نویسنده و منتقد کتاب

مشهدی‌­ها بخوانند

تیمور آقامحمدی؛ نویسنده و منتقد

کتاب یک اثر دینی است

آرش شفاعی؛ روزنامه‌نگار

رنج یک انسان خداباور

سیده فاطمه موسوی؛ فعال ادبی

نقطه ضعف کتاب

حسین آزاده؛ نویسنده و منتقد

چالش انسان

سمیه عالمی؛ فعال ادبی

جغرافیای داستان

احمد شاکری، نویسنده و منتقد ادبی

گرایش فلسفی

مریم غفارپور؛ داستان‌نویس

آغاز نرم کتاب

روند کند

مریم مطهری‌راد؛ فعال ادبی

مثلث عشقی

زاویه‌ دید

سیده عذرا موسوی؛ فعال ادبی

درون­‌مایه داستان

فاطمه نفری؛ فعال ادبی

دیالوگ­‌های داستان

جمله‌های شنیدنی کتاب

  • سرم به کتاب خودم گرم است. اقرا کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا. صفحه ۷۴.
  • در این چهل و چند روز خیلی‌ها را ندیده‌ام. حتی به دفتر نشریه سر نزده‌ ام...مرگ بانو اوضاعم را بدتر کرد. او هووی مادرم نبود. او مادرم بود...خودم را در مرگ بانو مقصر می‌دانم. صفحه ۹ و ۱۰.
  • زیبایی فریده مثل شاخه‌های گیاهی غول‌آسا تمام وجودم را در بر می‌گیرد. احساس می‌کنم به هیچ کاری در این عالم نمی‌آیم جز دوست داشتن او. صفحه۱۴۷.
  • مرد بودم که رقیب عشقی برادر کوچکم نشدم. صفحه ۱۱.
  • پرنده من با جفت دیگری پریده بود. صفحه ۲۹.

برشی از متن کتاب

امروز روزی است که فریده از من خواست زندگی اش را نجات بدهم. چه شد که قبول کردم؟ دوباره شدم همان برادر بزرگ چند سال پیش. کسی که وقتی علاقه برادر کوچکش به فریده را دید، از عشق سوزان خودش دست کشید. کدام شستن؟ آن روزها همه آب‌های زمین نفت بودند. سوختم تا نام و نشان فریده هم در دلم خاکستر شد و به باد رفت.

مشخصات کتاب‌شناختی

«غمسوزی» نوشته اعظم عظیمی است که گلاره مرادی آن را ویراستاری کرده و انتشارات شهرستان ادب تهران در سال ۱۴۰۱ در ۳۲۰ صفحه و شمارگان ۱۰۰۰ و قطع رقعی چاپ کرده است.

نوا، نما، نگاه

منبع شناسی

کتاب «جمال و جلال رمان»؛ اثر احمد شاکری در بررسی پنج داستان بلند از جمله غمسوزی
  • شاکری، احمد. (۱۴۰۳). جمال و جلال رمان؛ واکاوی پنج داستان بلند. تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.

پانوشت

  1. پرش به بالا به: ۱٫۰ ۱٫۱ «خیره شدن به زندگی l نگاهی به رمان «غمسوزی» اثر اعظم عظیمی». موسسه فرهنگی‌هنری شهرستان ادب. ۱۹ دی ۱۴۰۲.
  2. کانال پیام‌رسان بله @adabiatdastani مقاله درباره غمسوزی نوشته استاد شاکری و ایتا. دریافت شده در ۲۵ مرداد ۱۴۰۳
  3. پرش به بالا به: ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ ۳٫۵ ۳٫۶ ۳٫۷ ۳٫۸ «روایت یک خانواده مذهبی فئودال فرهیخته/رمانی که فلسفی نیست». خبرگزاری مهر. ۱۵ آبان ۱۴۰۱
  4. پرش به بالا به: ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ «رمان «غمسوزی» تقابل میان دین و فلسفه است»..صاحب خبران. ۱۶ اسفند ۱۴۰۲
  5. «گفتگو با نویسنده طلبه‌ای که آرزویش نوشتن داستان زندگی علماست». شهرآرانیوز. ۱۳ آبان ۱۴۰۲
  6. «غم‌سوزی». ادب بوک. بی‌­تا. دریافت شده ۱۶ آذر ۱۴۰۳
  7. «یادداشت| رنج‌سوزی با «غمسوزی»».. خبرگزاری تسنیم. ۱ شهريور ۱۴۰۱
  8. پرش به بالا به: ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ «تلفیق طلبگی و نویسندگی». جام‌جم آنلاین. ۹ بهمن ۱۴۰۲
  9. کانال پیام‌رسان بله. مقاله درباره غمسوزی نوشته استاد شاکری و ایتا. دریافت شده ۱۶ مرداد ۱۴۰۳
  10. «شخصیت‌های داستان‌هایم رازهای‌شان را به من می‌گویند». مشهدچهره. ۱۸ شهریور ۱۴۰۰.
  11. «فرم اطلاعات داوطلبین عضویت در اولین دوره آموزشی مدرسه رمان». مدرسه رمان. ۲۹ مرداد ۱۴۰۳.
  12. پرش به بالا به: ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ ««غمسوزی» روایتی جدید از رنج و عشق انسان است». شهرآرانیوز. ۱۶ اسفند ۱۴۰۲
  13. «برگزیدگان شانزدهمین جایزه جلال آل احمد معرفی شدند». خبرگزاری مهر. ۶ دی ۱۴۰۲
  14. «آن‌چه در معرفی برگزیدگان جایزه کتاب سال گذشت». خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا. ۱۸ بهمن ۱۴۰۲
  15. ««غمسوزی»داستانِ مواجهه انسان با رنج‌های خود است/ میان «سانسور» و «انتخاب» تفاوت است». ایبنا. ۲۱ دی ۱۴۰۱.
  16. «بازخوانی کتاب غم‌سوزی». آستان‌نیوز. ۱۷ اسفند ۱۴۰۲.
  17. پرش به بالا به: ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ «کتاب واکاوی پنج داستان بلند». احمد شاکری. سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی. بی‌تا. دریافت شده ۱۶ آذر ۱۴۰۳
  18. «غمسوزی کتابی که برای مطالعه توصیه می شود». وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
  19. «مدعیان قلم جلال». روزنامه جام جم. شماره ۶۶۶۷. دریافت ۲۹ مرداد ۱۴۰۳
  20. «از رنج مقدر | نگاهی به کتاب «غم‌سوزی» اثر اعظم عظیمی». موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب. ۵ مرداد ۱۴۰۱