{{گفتاورد تزیینی|text=«من و آقای نویسنده» اثر محکم و ماندگاری است، این رمان در مقایسه با دیگر آثار نویسنده، خواندنی است و در جای خیلی خوبی قرار گرفته است. به طور قطع و یقین عرض میکنم که متولی در این کتاب در بیان این نکته به جوان و نوجوان امروز که میتوان با امام معصوم (ع) ارتباط گرفت و زندگی کرد، موفق بوده است. «من و آقای همسایه» رمانی با موضوع امام جواد (ع) است که هیچ اطلاعاتی درباره امام (ع) به مخاطب نمیدهد و شاید در کل ماجرای کتاب فقط یک حدیث از امام جواد (ع) یاد میگیرید، اما آنقدر روی مخاطب تأثیر میگذارد که نظر و رویکرد و ارادتش نسبت به امام جواد (ع) را تغییر میدهد که این کارکرد هنر و ادبیات است.}}
{{گفتاورد تزیینی|text=«من و آقای نویسنده» اثر محکم و ماندگاری است، این رمان در مقایسه با دیگر آثار نویسنده، خواندنی است و در جای خیلی خوبی قرار گرفته است. به طور قطع و یقین عرض میکنم که متولی در این کتاب در بیان این نکته به جوان و نوجوان امروز که میتوان با امام معصوم (ع) ارتباط گرفت و زندگی کرد، موفق بوده است. «من و آقای همسایه» رمانی با موضوع امام جواد (ع) است که هیچ اطلاعاتی درباره امام (ع) به مخاطب نمیدهد و شاید در کل ماجرای کتاب فقط یک حدیث از امام جواد (ع) یاد میگیرید، اما آنقدر روی مخاطب تأثیر میگذارد که نظر و رویکرد و ارادتش نسبت به امام جواد (ع) را تغییر میدهد که این کارکرد هنر و ادبیات است.<ref name=":2" />}}
<ref name=":2" />
=== راضیه تجار؛ نویسنده و عضو هیئتمدیره انجمن قلم ===
=== راضیه تجار؛ نویسنده و عضو هیئتمدیره انجمن قلم ===
'''این اثر شاخص شده که نشانه آن استقبال خوب از کتاب است'''
'''این اثر شاخص شده که نشانه آن استقبال خوب از کتاب است'''
{{گفتاورد تزیینی|text=سال گذشته که این کتاب در جشنواره [[جایزه قلم زرین|قلم زرین]] برگزیده شد، آثار زیادی در بخش کودک و نوجوان به دبیرخانه جشنواره رسیده بود و در یک فرایند کاملا معیاردار و سختگیرانه بررسی و داوری شد. از طرفی این اثر قبل از رسیدن به جشنواره در انتشارت بهنشر بارها گزینش شده است؛ لذا آن اتفاقی که باید، افتاده است که این اثر شاخص شده که نشانه آن استقبال خوب از کتاب در شرایطی است که از کتاب خیلی اقبال نمیشود. اینها همه نوید تولد یک کار شاخص را میدهد.}}
{{گفتاورد تزیینی|text=سال گذشته که این کتاب در جشنواره [[جایزه قلم زرین|قلم زرین]] برگزیده شد، آثار زیادی در بخش کودک و نوجوان به دبیرخانه جشنواره رسیده بود و در یک فرایند کاملا معیاردار و سختگیرانه بررسی و داوری شد. از طرفی این اثر قبل از رسیدن به جشنواره در انتشارت بهنشر بارها گزینش شده است؛ لذا آن اتفاقی که باید، افتاده است که این اثر شاخص شده که نشانه آن استقبال خوب از کتاب در شرایطی است که از کتاب خیلی اقبال نمیشود. اینها همه نوید تولد یک کار شاخص را میدهد.<ref name=":2" />}}
<ref name=":2" />
'''قصهای در طول زمان'''
'''قصهای در طول زمان'''
{{گفتاورد تزیینی|text=افسانه قصه «من و آقای همسایه» از سالها پیش ذرهذره در ذهن و روح نویسنده شکل گرفته و در این کتاب خودی نشان داده است. مهمتر از این اعتقاد درونی و قلبی نویسنده به حضرت امام جواد (ع) و توسلی که به ایشان داشته، دست او را گرفته و امید است اثرات آن همانگونه که تاکنون بوده و هست، باز متجلی شود و بر جان دختران این سرزمین خواهد نشست.}}
{{گفتاورد تزیینی|text=افسانه قصه «من و آقای همسایه» از سالها پیش ذرهذره در ذهن و روح نویسنده شکل گرفته و در این کتاب خودی نشان داده است. مهمتر از این اعتقاد درونی و قلبی نویسنده به حضرت امام جواد (ع) و توسلی که به ایشان داشته، دست او را گرفته و امید است اثرات آن همانگونه که تاکنون بوده و هست، باز متجلی شود و بر جان دختران این سرزمین خواهد نشست.<ref name=":2" />}}
رمان «من و آقای همسایه» داستانی از توسل و برکت با نگاهی نو براساس روایتی از امام جواد (ع) به قلم علیرضا متولی است که در سال ۱۴۰۰ توسط انتشارات بهنشر به چاپ رسیده است. این اثر برگزیده بخش کودک و نوجوان بیستمین دوره جایزه ادبی قلم زرین در سال ۱۴۰۱ است.
*****
این اثر روایتی امروزی با محوریت مسئله توسل به امام جواد علیهالسلام نوشته علیرضا متولی است. متولی از کودکی به نوشتن علاقه داشته است و در ادامه با تحصیل در رشته روانشناسی کودک کارش را در زمینه کودک و نوجوانان پی میگیرد. «من و آقای همسایه» داستان دختری هفده ساله به نام افسانه است. او در جدال با مشکلاتش با انواع شبهات اعتقادی مواجه میشود که نویسنده در این اثر سعی کرده است به شبهات مطرح شده درباره توسل به امامان معصوم، اسراف، کمک به همنوع، احترام به بزرگترها در قالب گفتوگو پاسخ دهد. توجه به نکات اخلاقی در خلال داستان، خویشتنداری، تعهد، وفاداری، احترام به والدین، و گذشت از مفاهیم ارزشمند کتاب است. همچنین اشتباهات رایج در امر به معروف، مدیریت احساسات در رابطه میان دختر و پسر، از جمله مسائل محتوایی است که نویسنده در این اثر به آن توجه کرده است.
این کتاب داستان دختری به نام افسانه است. او هفده ساله است و پدرش را به دلیل بیماری از دست میدهد. بعد از فوت پدر، زندگی افسانه دچار تلاطم میشود مشکلات اقتصادی زندگی از یک سو و فشارهای معاون سختگیر مدرسه از سوی دیگر به او فشار میآورد. افسانه برادری بیخیال دارد که دانشجوست و درآمدی ندارد. مادر افسانه عزادار همسرش است. در این بین افسانه تصمیم میگیرد تا روی پای خودش بایستد و در اولین قدم بعد از این تصمیم با ممانعت معاون سختگیر مدرسه مواجه میشود و این ماجرا بر درگیریهای میان او و معاون مدرسه دامن میزند. از طرفی دایی افسانه، او را برای پسرش خواستگاری کرده و جواب رد شنیده است، اما حالا که تنگدستی به خانواده افسانه فشار آورده، فکر میکند با وامدار کردن خانواده افسانه میتواند، او را وادار به این وصلت ناخواسته کند. در میان این مشکلات نورِ چشمکزن مناره مسجد خواب را از افسانه گرفته است و او در جدال با مشکلاتش با انواع شبهات اعتقادی مواجه میشود. فشار اقتصادی هر روز به افسانه بیشتر شده و او تصمیم میگیرد در مقابل این مشکلات بایستد. در اولین قدم به روحانی مسجد اعتراض میکند، روابط را در مدرسه تقویت میکند و دوستان تازهای مییابد. در این بین افسانه عاشق هم میشود، عاشق پسری به نام امین که به مسجد رفتوآمد دارد. با وجود تمام این مشکلات افسانه احساس میکند که کسی پنهانی به او کمک میکند. او ناجی خود را نمیبیند ولی نامش را آقای همسایه میگذارد. مادر افسانه، خانم مدیر، امین و دوست افسانه به او کمک میکنند تا مسیر موفقیتش را بیابد و او در مسیر شناخت آقای همسایه و موفقیت گام برمیدارد.[۱]
این کتاب سی بهعلاوه یک فصل دارد که فصل آخر آن یادداشت است.
درباره نویسنده
علیرضا متولی
علیرضا متولی متولد اردیبهشت ۱۳۴۴ در تهران و کارشناس روانشناسی کودک از دانشگاه شهید بهشتی میباشد.[۲] متولی از کودکی عاشق نوشتن بود، با نوشتن خاطرات روزانه نویسندگی را شروع کرد. او در سال ۱۳۶۲ نخستین داستانش را با عنوان «اولین نماز جماعت من» در مجله کیهان بچهها چاپ کرد. این مسئله موجب آشنایی او با امیرحسین فردی و شرکت در کلاسهای داستاننویسی وی شد. او که آثارش در جشنوارههای کتاب دفاع مقدس، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، حبیب غنیپور و پانزدهمین جشنواره کتاب رشد خوش درخشیده، بیش از بیست داستان و رمان از جمله «صدای او»، «باروت و بارون»، «شهاب سبز»، «گربه گوربهگورشده»، «کنار هر پنجرهای، پری»، «جونگوله مو» و «مجموعه شش جلدی سبک زندگی» برای کودکان و سایر گروههای سنی منتشر کرده و بیش از پانصد مقاله و جُستار ادبی، داستان کوتاه و بلند در نشریات گوناگون کودک و نوجوان دارد.[۳]از فعالیتهای علیرضا متولی میتوان به انتشار مجله و عضویت در تحریریههای رشد جوان، نوجوان و کودک (کیهان بچهها از سال ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۹) اشاره کرد.[۲]
نظر نویسنده درباره اثر
نشست نقد و بررسی اثر همراه با اصحاب رسانه. ایکنا. ۱۴۰۱
ارادت شخصی
این کتاب یکی از کتابهای مجموعه رمان چهارده معصوم (ع) انتشارات بهنشر است. در واقع انتشارات بهنشر تصمیم داشته که برای هر معصوم (ع) یک رمان تولید کند. دبیر این مجموعه مصطفی خرامان از نویسندههای خوب و کاردرست کشور، بنده را به این مجموعه معرفی کرد تا یکی از رمانها را بنویسم. از بین چند معصومی که هنوز برای نگارش انتخاب نشده بودند، به دلیل دین و ارادت شخصی که به امام جواد (ع) داشتم، ایشان را انتخاب کردم. البته به بنده گفته شد که کار سختی است زیرا درباره ایشان خیلی اطلاعات مستند و منبعی وجود ندارد اما باز هم بر انتخابم اصرار داشتم.[۴]
شخصیت اصلی اما پنهان
زندگینامه ائمه را به صورت داستانی نمیتوان نوشت و هرکس که اقدام به نگارش چنین کتابهایی میکند به دلیل فقدان اسناد معتبر نمیتواند کار مناسبی را ارائه دهد. زندگینامه ائمه را در یک صفحه میتوان نوشت، چراکه از زندگی این بزرگواران تک داستانهایی به ما رسیده است که بیشتر آنها هم در صحت دید وجود دارد. پس نمیتوانیم آنها را بهصورت رمان در بیاوریم. مگر این که رمانی بنویسیم با شخصیتهایی دیگر اما حضرات ائمه در زندگی و شخصیت آنها نقش مفید و مؤثر داشته باشند. کتاب «من و آقای همسایه» هم به زندگی امام جواد (ع) نپرداخته است بلکه به نقش معنویت و گرایش به نیروهای معنوی، انسانهای معنوی و آرامشی که از طرف آنها در زندگی امروزی میتوانیم به دست بیاوریم پرداخته است. البته کسی که چنین نوشتهای را مطالعه میکند به طور عمیقتری با شخصیت اصلی اما پنهان داستان ارتباط برقرار میکند.[۵]
داستان نشر اثر
در سال ۱۳۹۷ از طرف انتشارات بهنشر دعوت شدم برای نگارش کتابی با موضوعیت یکی از ائمه اطهار، در ابتدا هیچ طرح اولیهای برای این اثر نداشتم، فقط یک مسجد جوادالائمه (ع) میشناختم که آشنایی من با مرحوم امیرحسین فردی و شروع کار حرفهایام در سال ۱۳۶۲ از آنجا بود و کمکم ارادتم به امام جواد (ع) تقویت و پررنگتر شد. بعد از مدتی دختری به نام «افسانه»، شخصیت اصلی رمان «من و آقای همسایه»، در ذهن من متولد شد و گفت بیا از من بنویس. از اینجا به بعد کمکم داستان در ذهن من شکل گرفت. درواقع یک بازی بین شخصیت اصلی داستان با بنده بهعنوان نویسنده در ذهنم شکل گرفت که تا آخر اثر ادامه داشت. البته هنگام نگارش اثر، توسلی به حضرت امام جواد (ع) داشتم و از ایشان درخواست کردم کمک کند کار به لحاظ کیفی به بلندی شأن ایشان نزدیک باشد و به اصلاح آبروریزی نشود. بسیاری از آثاری که راجع به حضرات ائمه و معصومین (ع) نوشته شده، بیشتر در وهن ایشان است نه شأن ایشان و من نمیخواستم این اتفاق در اثر من بیفتد. برای من که بیشتر تجربه نوشتن در حوزه داستانهای اجتماعی و مهارت زندگی داشتم، این اثر متفاوت بود. انگار واقعاً این کار را من ننوشتم، داستان خودش شکل گرفت و شخصیتها خودشان وارد قصه شدند. شاید بهنوعی بتوان گفت؛ این کار من را نوشت نه من آن را؛ خوشبختانه بازخورد مخاطبان هم از کتاب خوب بوده و طبق اعلام انتشارات بهنشر، یکی از کتابهای پرفروش هر ماه فروشگاههای این انتشارات است.[۵]
داستانی برای همه
این کتاب برای دختران، مادران، برادران، مربیان مدرسه و امور تربیتی مناسب است. من سعی کردم وضعیت یک دختر را در جامعه امروزی با توجه به عواملی که برشمرده شد بنویسم. شخصیت داستانِ من در مدرسه درگیریهایی دارد و از طرفی با خانواده نیز درگیر است. همچنین داستانِ کتاب، روانشناسی مادر و دختر، خواهر و برادر و مربی را دنبال میکند و فقط برای دختران نیست. توصیه میکنم این کتاب توسط پدر و مادران و مربیان مدرسه مطالعه شود چراکه با مطالعه آن متوجه مسائل دختران میشوند.[۴]
نقد و بررسی اثر
نشست نقد و بررسی اثر همراه با اصحاب رسانه. ایکنا. ۱۴۰۱
شخصیت
اثر مذکور چندین شخصیت اصلی و فرعی دارد. افسانه، مادر و بردارش، عطیه دوست افسانه، مدیر و معاون مدرسه، خالهها و دایی افسانه از ابتدای داستان حضور دارند و چند شخصیت دیگر مانند امین و روحانی مسجد به داستان اضافه میشوند. شخصیت اصلی داستان دختر نوجوانی به نام افسانه است که شخصیت پویا دارد. در این داستان حالات نسبت داده شده و رفتار شخصیتهای داستان با الگوی منطقی ارائه شده از هر شخصیت تطابق دارد. بهعنوان مثال بیمسئولیتی برادر افسانه در مواجهه با مسائل نمایان است و در هر اتفاق بهعنوان یک فرد بیتفاوت و بیمسئولیت رفتار میکند. این رفتار تا تحول شخصیت ادامه پیدا میکند. نکته قابل توجه در این رمان سیر تحول شخصیتها است. این سیر در یک ارتباط منطقی شکل میگیرد. نکته دیگر ارتباط میان شخصیتهای این داستان است. ارتباط عاطفی میان افسانه و مادر و پدرش در چهارچوب یک خانواده ایرانی نمایش داده شده است. وفاداری مادر به همسر فوت شده و لزوم رعایت احترام به والدین در این اثر نشان داده است.[۱]
عنوان اثر
عنوان داستان، کوتاه و جالب توجه است و با این که ارتباط مستقیم با محتوا دارد پایان داستان را لو نمیدهد. پایان این کتاب، بسته است و مسیر حل مشکلات روال منطقی دارد بهاینترتیب که از یکچهارم پایانی گرههای داستان یکی پس از دیگری حل میشوند. نحوه حل مشکلات در قسمتهای آغاز داستان زمینهسازی شده است. تعداد شخصیتها، پِیرنگ داستان، اتفاقات و مسیر داستان، این اثر را در دسته رمان قرار میدهد. شخصیت اصلی داستان نوجوانی هفده ساله است، دغدغههای نوجوانانه دارد .داستان ، زبان سادهای نیز دارد. لذا این رمان برای گروه سنی نوجوان و بالاتر مناسب است.[۱]
افسانه یک دختر امروزی باهوش است
شخصیت اصلی داستان «من و آقای همسایه» یک دختر امروزی زِبروزرنگ و آزاده است که دریچه قلب، عقل و احساس او باز است، گیرندههای حسی این شخصیت قوی است، چراکه تمام تظاهرات دینی توأم با ریا را کاملا میفهمد و کتاب این کار را بهخوبی نشان داده است. افسانه یک دختر باهوش، کنجکاو، جسور و فعال و در عین حال احساساتی است که اتفاقاً از خانواده مذهبی هم نیست و در ابتدای داستان با دید انتقادی با امام (ع) مواجه میشود. رفتهرفته در طول داستان این دختر دبیرستانی آنقدر درگیر امام جواد (ع) میشود که امام را از آنِ خودش میکند. در آدمهای قصه نمیتوان کسی را پیدا کرد که از او متنفر باشیم. نویسنده در این کتاب دشمن هیچکسی نیست و این نگاه خیلی مهم و ستودنی است.[۴]
تعلیق
کتاب سی بهعلاوه یک فصل دارد که مخاطب در هر فصل منتظر فصل بعدی است و نمیتواند آن را رها کند. تعلیق و کشش مناسب جزو ویژگیهای این اثر است و ادبیات و بهروز بودن درباره یک موضوع تاریخی و لطافت این اثر بسیار قابل اعتنا است حتی کتاب یک اثر خوب عاشقانه و از معدود کارهایِ درباره عشق است که میتوان به نواجوانان معرفی و توصیه کرد.[۴]
جوایز و افتخارات
اثر برگزیده بخش کودک و نوجوان بیستمین دوره جایزه ادبی قلم زرین در سال ۱۴۰۱[۶]
نشستهای مهم درباره اثر
نشست نقد و بررسی اثر همراه با اصحاب رسانه. ایکنا. ۱۴۰۱نشست نقد و بررسی کتاب «من و آقای همسایه» با حضور نویسنده کتاب و چند تن از اهالی قلم در اولین نشست از سلسله نشستهای نقد و بررسی کتابهای برگزیده ادوار مختلف جایزه قلم زرین، در تهران، ۲۷ بهمن ۱۴۰۱[۴]
نشست معرفی کتاب «من و آقای همسایه» همزمان با ایام مبارک دهه کرامت رضوی، در رواق کتاب حرم مطهر رضوی، ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ [۷]
نشست نقد و بررسی کتاب «من و آقای همسایه» با حضور پدیدآورنده اثر و اهالی رسانه، در ایکنا، ۲۴ بهمن ۱۴۰۱[۸]
اظهارنظرها درباره اثر
نشست نقد و بررسی اثر همراه با اصحاب رسانه. ایکنا. ۱۴۰۱
محمد ناصری؛ نویسنده حوزه کودک و نوجوان
تأثیر روی مخاطب، کارکرد هنر و ادبیات
«
«من و آقای نویسنده» اثر محکم و ماندگاری است، این رمان در مقایسه با دیگر آثار نویسنده، خواندنی است و در جای خیلی خوبی قرار گرفته است. به طور قطع و یقین عرض میکنم که متولی در این کتاب در بیان این نکته به جوان و نوجوان امروز که میتوان با امام معصوم (ع) ارتباط گرفت و زندگی کرد، موفق بوده است. «من و آقای همسایه» رمانی با موضوع امام جواد (ع) است که هیچ اطلاعاتی درباره امام (ع) به مخاطب نمیدهد و شاید در کل ماجرای کتاب فقط یک حدیث از امام جواد (ع) یاد میگیرید، اما آنقدر روی مخاطب تأثیر میگذارد که نظر و رویکرد و ارادتش نسبت به امام جواد (ع) را تغییر میدهد که این کارکرد هنر و ادبیات است.[۴]
»
راضیه تجار؛ نویسنده و عضو هیئتمدیره انجمن قلم
این اثر شاخص شده که نشانه آن استقبال خوب از کتاب است
«
سال گذشته که این کتاب در جشنواره قلم زرین برگزیده شد، آثار زیادی در بخش کودک و نوجوان به دبیرخانه جشنواره رسیده بود و در یک فرایند کاملا معیاردار و سختگیرانه بررسی و داوری شد. از طرفی این اثر قبل از رسیدن به جشنواره در انتشارت بهنشر بارها گزینش شده است؛ لذا آن اتفاقی که باید، افتاده است که این اثر شاخص شده که نشانه آن استقبال خوب از کتاب در شرایطی است که از کتاب خیلی اقبال نمیشود. اینها همه نوید تولد یک کار شاخص را میدهد.[۴]
»
قصهای در طول زمان
«
افسانه قصه «من و آقای همسایه» از سالها پیش ذرهذره در ذهن و روح نویسنده شکل گرفته و در این کتاب خودی نشان داده است. مهمتر از این اعتقاد درونی و قلبی نویسنده به حضرت امام جواد (ع) و توسلی که به ایشان داشته، دست او را گرفته و امید است اثرات آن همانگونه که تاکنون بوده و هست، باز متجلی شود و بر جان دختران این سرزمین خواهد نشست.[۴]
»
برشی از کتاب
از وقتی به این مدرسه آمده بودم، دلم میخواست تنها برگردم خانه. دلشوره داشتم. انگار منتظر اتفاقی غیرمنتظره بودم. اولش فکر میکردم تقصیر پاییز است؛ اما این اولین پاییزی بود که به این روز افتاده بودم. هر روز صبح که از خواب بیدار میشدم، انگار قرار بود اتفاقی بیفتد. اول دوروبرم را نگاه میکردم ببینم چیزی شده است یا نه. بابا سر جایش خوابیده بود و خُرخُر میکرد. پس اتفاقی برای او نیفتاده بود. نالههای شبانهاش کمتر شده بود. من خوشحال بودم؛ اما مادر هر روز نگرانتر میشد. نگرانی مادر مثل باد ملایم پاییزی بود که هر بار میوزید، چند برگ را میچید و به بازی میگرفت و در نهایت به زمین میانداخت و با پاهای نامرئیاش هُلش میداد و میبُرد با خودش. نگرانی مادر که از چهرهاش میوزید، انگار تکهای از قلب من از تنهام جدا میشد و فر میخورد و به زمین میافتاد. خودم میماندم و خودم؛ حتی نمیتوانستم به مادر بگویم: «نگران نباش. بابا خوب میشود.» اما انگار او چیزی میدانست که من نمیدانستم. مادر آنقدر آشفته بود که نمیتوانست حال من را درک کند. تنهایم گذاشته بود. آن روزها انگار تنهاترین موجود روی زمین بودم. گاهی این تنهایی را دوست داشتم. دلم میخواست تمام تنهاییهای دنیا را از هرجا که هست، بردارم و بگذارم توی جیبم و هرجا که دلم میخواست، آنها را با خودم ببرم. گاهی فکر میکردم مادر به عمد من را در این حال رها کرده است. آن روزها پیادهرَوی در بعدازظهرهای پاییزی، بعد از تعطیلی مدرسه، حالم را بهتر میکرد؛ اما حالم زیاد خوش نمیشد. نگران بودم. گاهی خودم را مقصر بیماری بابا میدانستم و خیلی با خودم کلنجار میرفتم که قانع شوم تقصیر من نیست؛ ولی زمان زیادی نمیگذشت که دوباره همه تقصیرهای عالم را میانداختم گردن خودم. شاید دودی هم که از پشت اتوبوس خارج میشد، تقصیر من بود!
آن روز بازهم دلم میخواست یکهو پایم را بزنم به یک تکه سنگ یا چوب و از مدرسه متر به متر با خودم بکشانمش تا دم خانه و به خانه که رسیدم، با یک ضربه بیندازمش توی جوی آب. این کار یکجورهایی فراموشی میآورد، سرم را گرم میکرد تا به چیزهای بیفایده فکر نکنم. کاری که از وقتی خودم را شناختهام، انجامش دادهام. آن روز هم همین کار را کردم. با همان دلشوره برای اتفاقی غیرمنتظره، یک قلوهسنگ را با خودم کشاندم تا دم خانه. شاید کسی از پنجرهای آنطرف خیابان من را دیده باشد و گفته باشد: «چه دختر دیوانهای!» و شاید کسی که پشت سرم راه میرفت، لبخند زده باشد و دلش خواسته باشد همین کار را انجام بدهد و رویش نشده باشد. یا مثل آن آقایی که جلوی درِ مغازهاش ایستاده بود و وقتی تکه سنگم افتاد جلوی پایش، لبخندی زد و بازیگوشانه با نوک پا سنگ را چندمتری آن طرفتر انداخت و گفت: «برو دنبالش»، و من رفتم دنبال سنگی که با ضربه پای او افتاده بود چند متر جلوتر.
مشخصات کتابشناختی
«من و آقای همسایه» نوشته علیرضا متولی در قطع رقعی و با جلد شومیز در ۲۶۸ صفحه توسط انتشارات به نشر به چاپ رسیده است. این کتاب در گروه سنی نوجوان است و موضوع آن اجتماعی میباشد. چاپ ششم این اثر سال ۱۴۰۳ منتشر شده
است. نسخه الکترونیکی کتاب در اپلیکیشن طاقچه و فراکتاب در دسترس است.