قیدار: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
V.abedi (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
V.abedi (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱: خط ۱۱:
داستان قیدار این­گونه آغاز می‌شود که او به همراه نامزدش «شهلا» راهی اصفهان می‌شوند تا بر سر قبر پدر شهلا برسند و از او کسب اجازه برای ازدواج کنند. اما مرسدس کروک قیدار به طور اتفاقی با یکی از تریلی‌های خودش تصادف می‌کند و این سفر هرگز به پایان خودش نمی‌رسد. در ادامه این ماجرا اتفاق‌هایی برای قیدار رقم می‌خورد که شروع تغییراتی در زندگی او است. مرام و مسلک رفتاری وی در میان تمام افرادی که با او در ارتباط هستند به نوعی زبانزد است، اما در طول داستان با مجموعه وقایعی که برای وی رخ می‌دهد، قیدار به نوعی تکامل و بازتعریف از خود دست پیدا می‌کند. این تغییرات او را از خوش‌نامی به گمنامی می‌رساند.<ref>[https://shahrestanadab.com/Content/ID/2476/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D9%84%D9%88%D8%B7%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%82%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1 «نگاهی به لوطی‌نامه «قیدار»!».] شهرستان ادب. ۲۲ مرداد ۱۳۹۲</ref> قیدار مرید سیدی روحانی به نام «گلپا» است. یکی از آن شخصیت‌ها که شاید نقش کلیدی در مسیر تغییر او داشته است، سیدگلپاست که قیدار بسیار روی حرف و نظر او حساب می‌کند. روحانی باطن‌داری که امیرخانی برای خلق این شخصیت از آیت الله گلپایگانی الگو گرفته است.<ref>[https://newspaper.hamshahrionline.ir/id/173401/%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%82%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%81%D8%AA%D9%88%D8%AA.html «مروری بر رمان قیدار و فرهنگ فتوت».] همشهری. ۱۸ مهر ۱۴۰۱</ref>  
داستان قیدار این­گونه آغاز می‌شود که او به همراه نامزدش «شهلا» راهی اصفهان می‌شوند تا بر سر قبر پدر شهلا برسند و از او کسب اجازه برای ازدواج کنند. اما مرسدس کروک قیدار به طور اتفاقی با یکی از تریلی‌های خودش تصادف می‌کند و این سفر هرگز به پایان خودش نمی‌رسد. در ادامه این ماجرا اتفاق‌هایی برای قیدار رقم می‌خورد که شروع تغییراتی در زندگی او است. مرام و مسلک رفتاری وی در میان تمام افرادی که با او در ارتباط هستند به نوعی زبانزد است، اما در طول داستان با مجموعه وقایعی که برای وی رخ می‌دهد، قیدار به نوعی تکامل و بازتعریف از خود دست پیدا می‌کند. این تغییرات او را از خوش‌نامی به گمنامی می‌رساند.<ref>[https://shahrestanadab.com/Content/ID/2476/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D9%84%D9%88%D8%B7%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%82%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1 «نگاهی به لوطی‌نامه «قیدار»!».] شهرستان ادب. ۲۲ مرداد ۱۳۹۲</ref> قیدار مرید سیدی روحانی به نام «گلپا» است. یکی از آن شخصیت‌ها که شاید نقش کلیدی در مسیر تغییر او داشته است، سیدگلپاست که قیدار بسیار روی حرف و نظر او حساب می‌کند. روحانی باطن‌داری که امیرخانی برای خلق این شخصیت از آیت الله گلپایگانی الگو گرفته است.<ref>[https://newspaper.hamshahrionline.ir/id/173401/%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%82%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%81%D8%AA%D9%88%D8%AA.html «مروری بر رمان قیدار و فرهنگ فتوت».] همشهری. ۱۸ مهر ۱۴۰۱</ref>  


این رمان ۹ فصل دارد که هر فصل آن به روایت بخشی از زندگی قیدار می‌پردازد. عنوان فصل‌های این کتاب، به شکل متفاوتی انتخاب شده‌اند. هر فصل، با نام یک ماشین و لقب‌دادن به آن آغاز می‌شود؛
این رمان ۹ فصل دارد که هر فصل آن به روایت بخشی از زندگی قیدار می‌پردازد. عنوان فصل‌های این کتاب، به شکل متفاوتی انتخاب شده‌اند. هر فصل، با نام یک ماشین و لقب‌دادن به آن آغاز می‌شود:


* فصل اول: مرسدسِ کوپه‌ کروک آلبالویی متالیک
* فصل اول: مرسدسِ کوپه‌ کروک آلبالویی متالیک
خط ۲۲: خط ۲۲:
* فصل هشتم: گاومیشِ دوازده سیلندر
* فصل هشتم: گاومیشِ دوازده سیلندر
* فصل نهم: براق، مرکبی آسمانی، سپیدرنگ، با گوشی لرزان و یالی پرمو و دو بال در نزدیکی ران‌‌ها؛ که در هر گام، یک افقِ دید را می‌پیمود؛ که میراثِ ابراهیمِ خلیل بود و در اسرا به رسولِ خاتم رسید!<ref name=":0" />
* فصل نهم: براق، مرکبی آسمانی، سپیدرنگ، با گوشی لرزان و یالی پرمو و دو بال در نزدیکی ران‌‌ها؛ که در هر گام، یک افقِ دید را می‌پیمود؛ که میراثِ ابراهیمِ خلیل بود و در اسرا به رسولِ خاتم رسید!<ref name=":0" />
== درباره نویسنده/ شاعر ==
رضا امیرخانی، چهره‌های مؤثر جریان ادبی هنر متعهد است. او داستان‌نویس، مستندنگار، جستارنویس، روزنامه‌نگار، مدرس، خلبان، مدیر فرهنگی، کارآفرین و مدیر اجرایی است. آثار او از پرمخاطب‌ترین آثار ادبی امروز ایران به شمار می‌رود و در شمارِ برندگان جایزه‌‌ ادبی جلال قرار دارند.[1] او تجربه نگارش آثار مختلف از جمله رمان، داستان بلند، مجموعه داستان کوتاه، سفرنامه و مقالات بلند تحلیلی اجتماعی را دارد. برخی از آثار وی به زبان‌های روسی، اندونزیایی، عربی، اردو و ترکی ترجمه شده‌ است..
رضا امیرخانی در سال ۱۳۵۲ در تهران متولد شد. پدرش محمدعلی کارخانه‌دار بود. کودکی‌اش را در محله بیست و پنج شهریور تهران سپری کرد. دوره ابتدایی را در دبستان بهرستگان و دوره راهنمایی و دبیرستان را در دبیرستان سمپاد علامه حلی تهران گذراند و در سال ۱۳۷۰ وارد دانشگاه صنعتی شریف شد و موفق به اخذ مدرک مهندسی مکانیک شد. او در سال ۱۳۷۱ زمانی که کمتر از بیست سال داشت موفق به دریافت گواهینامه خلبانی شد وجوان‌ترین خلبان ایرانی لقب گرفت. او در همین سال‌ها بر روی یک پروژه‌‌ هواپیمایی دونفره آموزشی کار کرد و در هیئت مدیره مؤسسه خصوصی هواپویان عضو شد. اما پروژه‌‌ او در یک مزایده داخلی و دولتی رد شد و دولت با یک شرکت خارجی همکاری خود را آغاز کرد. این اتفاق رضا امیرخانی را به شدت تحت تأثیر قرار داد و او را در دام افسردگی انداخت. به این ترتیب او به فعالیت‌های فرهنگی در دبیرستان علامه حلی روی آورد.
علاقه‌مندی ادبی‌اش از شب‌های شعر انقلاب اسلامی در دبیرستان علامه حلی شروع شد و از همان اواخر دوران دبیرستان نوشتن را آغاز کرد. حاصل این قلم‌زدن‌ها اولین رمان امیرخانی به نام ارمیا بود که در سال ۱۳۷۴ منتشر شد. وی در این رمان سعی داشت به نقد دوران سازندگی بپردازد. علی‌رغم آن که رمان بدون طرح قبلی بود و ضعف‌های تکنیکی داشت، ولی توانست رمان برگزیده جشنواره آثار ۲۰ سال دفاع مقدس شود. دیگر اثر رضا امیرخانی در سال ۱۳۷۸ با نام من او منتشر شد. وی برای نوشتن من او نزدیک دو سال از عمرش را وقف مطالعه آثاری درباره تهران قدیم کرد. این رمان از پر خواننده‌ترین رمان‌های دهه‌‌ هشتاد ایران بود. از سال ۱۳۸۱ سردبیری سایت لوح، ارگان نویسندگان ادبیات پایداری را بر عهده داشت و در پاییز ۱۳۸۴ از این مقام استعفا داد. وی از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۶ رئیس هیئت مدیره انجمن قلم ایران بود. سرلوحه‌ها گزیده‌ای از یادداشت‌های پراکنده سال‌های ۸۱–۸۴ در سایت لوح؛ نوشته شده و توسط انتشارات سپیده باوران اسفند ماه ۱۳۸۷به چاپ رسیده ‌است.[2] وی در سال ۱۳۷۹ راهی آمریکا شد که رهاوردِ آن، دو کتاب به نام‌های «نشتِ نشا» و «بیوتن» بود.
امیرخانی بعدها توانست جایزه ادبی شهیدحبیب غنی‌پور را از آن خود کند. او در سال‌های میانی دهه‌‌ نود، پس از دو دهه حضور فعال و مستمر و مؤثر در دنیای ادبیات، دوباره از سوی کارگزاران فرهنگی دولت به جایگاه جایزه و تجلیل فراخوانده شد و نشان درجه یک هنری گرفت. برای نوشتن «نفحات نفت»، منتخب ده سال ادبیات اقتصادی در دهمین دوره جایزه ادبی جلال شد. در دوره یازدهم جایزه ادبی جلال، جایزه بخش رمان را تصاحب کرد.
در سال ۱۳۹۵ مراسم پاسداشت رضا امیرخانی از سوی اتحادیه‌‌ ناشران و نویسندگان افغانستان در کابل برگزار شد. این مراسم برای نوشتن کتاب «جانستان کابلستان» بود. مهدی قزلی و محمدحسین جعفریان نیز در جشنواره‌‌ ادبیات داستانی افغانستان امیرخانی را در این سفر همراهی کردند
'''آثار''':
§        اِرمیا، ۱۳۷۴؛              
§        ناصر ارمنی، ۱۳۷۸؛     
§        مَنِ او، ۱۳۷۸؛
§        اَزبه،‌ ۱۳۸۰؛  
§        داستان سیستان؛ ده روز با رهبر، ۱۳۸۲؛    
§        نَشتِ نِشا، ۱۳۸۴؛
§        بیوَتَن، ۱۳۸۷؛
§        سرلوحه‌ها، ۱۳۸۸؛      
§        نَفَحاتِ نفت، ۱۳۸۹؛
§        جانِستان کابُلِستان، ۱۳۹۰؛
§        قِیدار، ۱۳۹۱؛
§        رَهِ‌ش، ۱۳۹۶؛
§        نیم‌دانگ پیونگ‌یانگ، ۱۳۹۸.
'''افتخارات نویسنده'''
§        «اِرمیا» برگزیده جشنواره‌‌ آثار ۲۰سال دفاع مقدس است. از این کتاب در اولین‌دوره‌‌ جشنواره‌‌ مهر و دومین‌ جشنواره‌‌ دفاع مقدس تقدیر شد.
§        «منِ‌او» که در دومین‌ جشنواره‌‌ مهر مورد تقدیر قرار گرفت و به‌عنوان یکی از سه کتاب برگزیده‌‌ منتقدان مطبوعات و سه کتاب برگزیده‌‌ سال ۱۳۷۹ معرفی شد.
§        «قیدار» به‌عنوان برگزیده‌‌ بخشِ داستانِ بیست‌ویکمین دوره‌‌ جایزه‌‌ کتابِ فصل انتخاب شد.
§        «نفحات نفت» اثر شایسته‌‌ تقدیر دهمین‌دوره‌‌ جایزه‌‌ ادبی جلال آل‌احمد در بخش ویژه معرفی شد.
§        «ره‌ش» به‌عنوان اثر برگزیده‌‌ یازدهمین‌دوره‌‌ جایزه‌‌ ادبی جلال آل‌احمد در بخش رمان و داستان بلند انتخاب شد.[3]
----[1] [[رضا امیرخانی#دربارهٔ داستان‌نویسی و زبان‌ فارسی|«رضا امیرخانی»]]. ویکی ادبیات. بی‌تا. دریافت شده 3 بهمن 1403
<sup>[2]</sup> «رضا امیرخانی». ویکی پدیا. بی‌تا. دریافت شده 3 بهمن 1403
[3] [[رضا امیرخانی#دربارهٔ داستان‌نویسی و زبان‌ فارسی|«رضا امیرخانی»]]. ویکی ادبیات. بی‌تا. دریافت شده 3 بهمن 1403
== پانوشت ==

نسخهٔ ‏۶ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۳۹

«قیدار» رمانی به قلم رضا امیرخانی است که توسط انتشارات افق اولین ­بار در سال ۱۳۹۱ در تهران به چاپ رسید. این کتاب داستان مردی به نام «قیدار» است که از نو، جوانمردی را زنده می‌کند. او که اهل تهران است صاحب گاراژ بزرگی است؛ افراد بسیاری را نان می‌دهد و همه‌جا به جوانمردی و مردانگی معروف است. این رمان توانسته جوایزی از جمله؛ برگزیده جایزه کتاب فصل در سال ۱۳۹۱، اثر شایسته تقدیر دوره یازدهم جایزه قلم زرین در سال ۱۳۹۲ و سیزدهمین جایزه شهید غنی‌پور در بخش رمان دفاع‌مقدس و انقلاب اسلامی را به خود اختصاص هد.

قیدار
نویسندهرضا امیرخانی
ناشرافق
محل نشرتهران
تاریخ نشر۱۳۹۱
نخستین چاپ۱۳۹۱
آخرین چاپ۱۹ در سال ۱۴۰۲
شابک۹۷۸۹۶۴۳۶۹۸۳۲۴
تعداد صفحات۲۹۴
موضوعادبیات امروز، رمان
زبانفارسی
قطعرقعی
نوع جلدشومیز
*****

«قیدار» نام رمانی از رضا امیرخانی است. این رمان در تهران قدیم روایت می‌شود و داستان مرام و لوطی‌گری شخصیت اصلی داستان، قیدار است که طبق گفته نویسنده در حقیقت برداشتی آزاد از جهان‌پهلوان تختی است. قیدار در این داستان یک مرد اهل تهران است که صاحب گاراژی با چندین ماشین سنگین می‌باشد. نویسنده سعی داشته تا با بیان فضیلت‌های اخلاقی که از منظر وی در گذشته وجود داشته، آن‌ها را از فراموشی و نابودی رها کند، چرا که از دید او در دنیای امروزی این فضیلت‌ها کمرنگ شده‌اند. قیدار جوانمردی است که در پی گمنامی است؛ او نماینده ارزش‌هایی است که اکنون دیگر وجود ندارد، ارزش‌هایی که نویسنده به گفته‌ خود در پی زنده کردن آن است. این کتاب مشتمل بر ۹ فصل است و هر فصل یک داستان از قیدار را روایت می‌کند. نویسنده برای نگارش این کتاب از فتوت‌نامه‌های قدیمی کمک گرفته است. او برای ترسیم فضای دهه پنجاه، اصطلاحاتی قدیمی به‌‌کار برده است.

رضا امیرخانی، یکی از چهره‌های برجسته جریان ادبی هنر متعهد است؛ این وجه از او به خوبی در تمام آثارش دیده می‌شود و «قیدار» نیز از این قاعده مستثنی نیست.

خلاصه اثر

کتاب «قیدار» روایت مردی سرمایه‌دار و ماشین‌باز است که در دهه‌ پنجاه شمسی زندگی می‌کند. او صاحب یک گاراژ باربری بزرگ در تهران و نان‌آور تعداد زیادی از مردم تنگدست است. برخلاف شرایط اقتصادی زندگی‌اش، اصول اخلاقی‌اش وابسته به ارزش‌های طبقات فرودست و متوسط جامعه است. قیدار بین کوچک و بزرگ به خیرخواهی، انسانیت، جوانمردی، پهلوانی، تمام‌عیاربودن و لوطی‌منشی معروف است. جهان‌بینی و ارزش‌های اخلاقی قیدار باعث شکل‌گیری‌ هاله‌ای از تقدس و عرفانیت حول شخصیت وی شده است. نامی که نویسنده برای قهرمان داستانش انتخاب کرده هم او را پیوند می‌زند به تقدس نام فرزند حضرت اسماعیل. قیدار شمایل پهلوان خیرخواه مسلمانی است که در زندگی‌اش با پیروی از مرام پهلوانی و لوطی‌گری خود می‌کوشد دست‌گیر هر نیازمندی باشد و به همان اندازه به دنبال تسویه حساب با کسی باشد که رسم انسانیت را زیر پا گذاشته است. می‌کوشد حسینه‌ای بزرگ بسازد برای اسکان بی‌سرپناهان و معتادان، یا با زنی که پیش‌تر توسط مردی به نام شاهرخ قرتی مورد تجاوز قرار گرفته بوده، ازدواج می‌کند.[۱] او با مردان بزرگی چون تختی هم‌نشین بوده و ارادت ویژه‌ای به دستگاه اهل‌بیت دارد. معتقد به حلال و حرام و پایه مردانگی و دستگیری ضعفا است.[۲]

داستان قیدار این­گونه آغاز می‌شود که او به همراه نامزدش «شهلا» راهی اصفهان می‌شوند تا بر سر قبر پدر شهلا برسند و از او کسب اجازه برای ازدواج کنند. اما مرسدس کروک قیدار به طور اتفاقی با یکی از تریلی‌های خودش تصادف می‌کند و این سفر هرگز به پایان خودش نمی‌رسد. در ادامه این ماجرا اتفاق‌هایی برای قیدار رقم می‌خورد که شروع تغییراتی در زندگی او است. مرام و مسلک رفتاری وی در میان تمام افرادی که با او در ارتباط هستند به نوعی زبانزد است، اما در طول داستان با مجموعه وقایعی که برای وی رخ می‌دهد، قیدار به نوعی تکامل و بازتعریف از خود دست پیدا می‌کند. این تغییرات او را از خوش‌نامی به گمنامی می‌رساند.[۳] قیدار مرید سیدی روحانی به نام «گلپا» است. یکی از آن شخصیت‌ها که شاید نقش کلیدی در مسیر تغییر او داشته است، سیدگلپاست که قیدار بسیار روی حرف و نظر او حساب می‌کند. روحانی باطن‌داری که امیرخانی برای خلق این شخصیت از آیت الله گلپایگانی الگو گرفته است.[۴]

این رمان ۹ فصل دارد که هر فصل آن به روایت بخشی از زندگی قیدار می‌پردازد. عنوان فصل‌های این کتاب، به شکل متفاوتی انتخاب شده‌اند. هر فصل، با نام یک ماشین و لقب‌دادن به آن آغاز می‌شود:

  • فصل اول: مرسدسِ کوپه‌ کروک آلبالویی متالیک
  • فصل دوم: تاکسی فیات، کبریتیِ دویست و دو
  • فصل سوم: اسبِ اینترنشنال
  • فصل چهارم: موتور وسپای فاق گلابی
  • فصل پنجم: هجده‌چرخِ اتاق‌دار
  • فصل ششم: پلیموثِ کورسیِ سیب‌فروش‌ها
  • فصل هفتم: اف-هشتاد و پنجِ عینکیِ شیشه ‌شکسته
  • فصل هشتم: گاومیشِ دوازده سیلندر
  • فصل نهم: براق، مرکبی آسمانی، سپیدرنگ، با گوشی لرزان و یالی پرمو و دو بال در نزدیکی ران‌‌ها؛ که در هر گام، یک افقِ دید را می‌پیمود؛ که میراثِ ابراهیمِ خلیل بود و در اسرا به رسولِ خاتم رسید![۱]

درباره نویسنده/ شاعر

رضا امیرخانی، چهره‌های مؤثر جریان ادبی هنر متعهد است. او داستان‌نویس، مستندنگار، جستارنویس، روزنامه‌نگار، مدرس، خلبان، مدیر فرهنگی، کارآفرین و مدیر اجرایی است. آثار او از پرمخاطب‌ترین آثار ادبی امروز ایران به شمار می‌رود و در شمارِ برندگان جایزه‌‌ ادبی جلال قرار دارند.[1] او تجربه نگارش آثار مختلف از جمله رمان، داستان بلند، مجموعه داستان کوتاه، سفرنامه و مقالات بلند تحلیلی اجتماعی را دارد. برخی از آثار وی به زبان‌های روسی، اندونزیایی، عربی، اردو و ترکی ترجمه شده‌ است..

رضا امیرخانی در سال ۱۳۵۲ در تهران متولد شد. پدرش محمدعلی کارخانه‌دار بود. کودکی‌اش را در محله بیست و پنج شهریور تهران سپری کرد. دوره ابتدایی را در دبستان بهرستگان و دوره راهنمایی و دبیرستان را در دبیرستان سمپاد علامه حلی تهران گذراند و در سال ۱۳۷۰ وارد دانشگاه صنعتی شریف شد و موفق به اخذ مدرک مهندسی مکانیک شد. او در سال ۱۳۷۱ زمانی که کمتر از بیست سال داشت موفق به دریافت گواهینامه خلبانی شد وجوان‌ترین خلبان ایرانی لقب گرفت. او در همین سال‌ها بر روی یک پروژه‌‌ هواپیمایی دونفره آموزشی کار کرد و در هیئت مدیره مؤسسه خصوصی هواپویان عضو شد. اما پروژه‌‌ او در یک مزایده داخلی و دولتی رد شد و دولت با یک شرکت خارجی همکاری خود را آغاز کرد. این اتفاق رضا امیرخانی را به شدت تحت تأثیر قرار داد و او را در دام افسردگی انداخت. به این ترتیب او به فعالیت‌های فرهنگی در دبیرستان علامه حلی روی آورد.

علاقه‌مندی ادبی‌اش از شب‌های شعر انقلاب اسلامی در دبیرستان علامه حلی شروع شد و از همان اواخر دوران دبیرستان نوشتن را آغاز کرد. حاصل این قلم‌زدن‌ها اولین رمان امیرخانی به نام ارمیا بود که در سال ۱۳۷۴ منتشر شد. وی در این رمان سعی داشت به نقد دوران سازندگی بپردازد. علی‌رغم آن که رمان بدون طرح قبلی بود و ضعف‌های تکنیکی داشت، ولی توانست رمان برگزیده جشنواره آثار ۲۰ سال دفاع مقدس شود. دیگر اثر رضا امیرخانی در سال ۱۳۷۸ با نام من او منتشر شد. وی برای نوشتن من او نزدیک دو سال از عمرش را وقف مطالعه آثاری درباره تهران قدیم کرد. این رمان از پر خواننده‌ترین رمان‌های دهه‌‌ هشتاد ایران بود. از سال ۱۳۸۱ سردبیری سایت لوح، ارگان نویسندگان ادبیات پایداری را بر عهده داشت و در پاییز ۱۳۸۴ از این مقام استعفا داد. وی از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۶ رئیس هیئت مدیره انجمن قلم ایران بود. سرلوحه‌ها گزیده‌ای از یادداشت‌های پراکنده سال‌های ۸۱–۸۴ در سایت لوح؛ نوشته شده و توسط انتشارات سپیده باوران اسفند ماه ۱۳۸۷به چاپ رسیده ‌است.[2] وی در سال ۱۳۷۹ راهی آمریکا شد که رهاوردِ آن، دو کتاب به نام‌های «نشتِ نشا» و «بیوتن» بود.

امیرخانی بعدها توانست جایزه ادبی شهیدحبیب غنی‌پور را از آن خود کند. او در سال‌های میانی دهه‌‌ نود، پس از دو دهه حضور فعال و مستمر و مؤثر در دنیای ادبیات، دوباره از سوی کارگزاران فرهنگی دولت به جایگاه جایزه و تجلیل فراخوانده شد و نشان درجه یک هنری گرفت. برای نوشتن «نفحات نفت»، منتخب ده سال ادبیات اقتصادی در دهمین دوره جایزه ادبی جلال شد. در دوره یازدهم جایزه ادبی جلال، جایزه بخش رمان را تصاحب کرد.

در سال ۱۳۹۵ مراسم پاسداشت رضا امیرخانی از سوی اتحادیه‌‌ ناشران و نویسندگان افغانستان در کابل برگزار شد. این مراسم برای نوشتن کتاب «جانستان کابلستان» بود. مهدی قزلی و محمدحسین جعفریان نیز در جشنواره‌‌ ادبیات داستانی افغانستان امیرخانی را در این سفر همراهی کردند

آثار:

§        اِرمیا، ۱۳۷۴؛              

§        ناصر ارمنی، ۱۳۷۸؛     

§        مَنِ او، ۱۳۷۸؛

§        اَزبه،‌ ۱۳۸۰؛  

§        داستان سیستان؛ ده روز با رهبر، ۱۳۸۲؛   

§        نَشتِ نِشا، ۱۳۸۴؛

§        بیوَتَن، ۱۳۸۷؛

§        سرلوحه‌ها، ۱۳۸۸؛      

§        نَفَحاتِ نفت، ۱۳۸۹؛

§        جانِستان کابُلِستان، ۱۳۹۰؛

§        قِیدار، ۱۳۹۱؛

§        رَهِ‌ش، ۱۳۹۶؛

§        نیم‌دانگ پیونگ‌یانگ، ۱۳۹۸.


افتخارات نویسنده

§        «اِرمیا» برگزیده جشنواره‌‌ آثار ۲۰سال دفاع مقدس است. از این کتاب در اولین‌دوره‌‌ جشنواره‌‌ مهر و دومین‌ جشنواره‌‌ دفاع مقدس تقدیر شد.

§        «منِ‌او» که در دومین‌ جشنواره‌‌ مهر مورد تقدیر قرار گرفت و به‌عنوان یکی از سه کتاب برگزیده‌‌ منتقدان مطبوعات و سه کتاب برگزیده‌‌ سال ۱۳۷۹ معرفی شد.

§        «قیدار» به‌عنوان برگزیده‌‌ بخشِ داستانِ بیست‌ویکمین دوره‌‌ جایزه‌‌ کتابِ فصل انتخاب شد.

§        «نفحات نفت» اثر شایسته‌‌ تقدیر دهمین‌دوره‌‌ جایزه‌‌ ادبی جلال آل‌احمد در بخش ویژه معرفی شد.

§        «ره‌ش» به‌عنوان اثر برگزیده‌‌ یازدهمین‌دوره‌‌ جایزه‌‌ ادبی جلال آل‌احمد در بخش رمان و داستان بلند انتخاب شد.[3]


[1] «رضا امیرخانی». ویکی ادبیات. بی‌تا. دریافت شده 3 بهمن 1403

[2] «رضا امیرخانی». ویکی پدیا. بی‌تا. دریافت شده 3 بهمن 1403

[3] «رضا امیرخانی». ویکی ادبیات. بی‌تا. دریافت شده 3 بهمن 1403

پانوشت

  1. پرش به بالا به: ۱٫۰ ۱٫۱ «معرفی و دانلود کتاب قیدار». کتابراه. بی‌تا. دریافت شده در ۳ دی ۱۴۰۳
  2. «معرفی و دانلود کتاب صوتی قیدار اثر رضا امیرخانی». نوار. بی‌تا. دریافت شده در ۳ دی ۱۴۰۳
  3. «نگاهی به لوطی‌نامه «قیدار»!». شهرستان ادب. ۲۲ مرداد ۱۳۹۲
  4. «مروری بر رمان قیدار و فرهنگ فتوت». همشهری. ۱۸ مهر ۱۴۰۱