تست جدید: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات کتاب|عنوان=کتاب مهدی :)|نوبت چاپ=نوبت چاپ 8|نخستین چاپ=نخستین چاپ 1403|آخرین چاپ=آخرین چاپ}}{{گفتاورد تزیینی|text=متن گفتاورد در اینجا توسط مهدی حلوائی قرار گرفته است.|author=مهدی حلوائی|source=منبع ندارد.|float=|bgcolor=red|size=30px|small=50|publication=نشریه ندارد}}{{گفتاورد|متن گفتاورد|نام شخص|منبع}}{{شعر|نستعلیق}}{{ب|دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند|واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند|سبک=color:red}}{{ب|بیخود از شَعْشَعِهٔ پرتوِ ذاتم کردند|باده از جامِ تَجَلّیِّ صفاتم دادند}}
{{شعر|سبک=نستعلیق}}{{بیت|دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند|واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند}}
 
{{پایان شعر}}{{وسط|***********متن وسط *******}}{{جعبه اطلاعات کتاب|عنوان=کتاب مهدی :)|نوبت چاپ=نوبت چاپ 8|نخستین چاپ=نخستین چاپ 1403|آخرین چاپ=آخرین چاپ}}{{گفتاورد تزیینی دیگر|right|متن گفتاورد|منم صاحب این گفته|منبع خودمم}}{{گفتاورد تزیینی|text=متن گفتاورد در اینجا توسط مهدی حلوائی قرار گرفته است.|author=مهدی حلوائی|source=منبع ندارد.|float=|bgcolor=red|size=30px|small=50|publication=نشریه ندارد}}{{گفتاورد|متن گفتاورد|نام شخص|منبع}}{{شعر|نستعلیق}}{{ب|دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند|واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند|سبک=color:red}}{{ب|بیخود از شَعْشَعِهٔ پرتوِ ذاتم کردند|باده از جامِ تَجَلّیِّ صفاتم دادند}}


{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}

نسخهٔ ‏۲۴ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۳۵

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادندواندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
***********متن وسط *******
کتاب مهدی :)
نخستین چاپنخستین چاپ 1403
آخرین چاپآخرین چاپ
تعداد چاپنوبت چاپ 8
شابک{{{شابک}}}
متن گفتاورد

—منم صاحب این گفته، منبع خودمم

متن گفتاورد

— نام شخص، منبع
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادندواندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شَعْشَعِهٔ پرتوِ ذاتم کردندباده از جامِ تَجَلّیِّ صفاتم دادند

به گزارش خبرنگارِ کتاب و ادبیاتِ خبرگزاری فارس:



نظر یک شهروند معمولی:

یک کتاب فوق العاده ارزشمند که نویسنده سعی کرده اطلاعاتی غیر تکراری درمورد شکل‌گیری هسته تروریستی صهیونیست در اختیار مخاطب قرار بده تا خیلی عمیق‌تر موضوع رو بررسی کنه. هرچند، چند فصل کوتاه گهگاه برام قابل فهم نبود اما کلیت کتاب خیلی مفید بود.[۳]

به سراغ من اگر می‌آیید

پشت هیچستانم پشت هیچستان جایی است پشت هیچستان رگ‌های هوا پر قاصدهایی است که خبر می‌آرند، از گل وا شده دورترین بوته خاک آدم اینجا تنهاست و در این تنهایی، سایه نارونی تا ابدیت جاری است به سراغ من اگر می‌آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

  1. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ متنی برای ارجاع‌های با نام :0 وارد نشده است
  2. پژوهش‌های جدید
  3. «استمرارِ تبعیض».