غلامرضا طریقی: تفاوت میان نسخهها
احسان رضایی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
احسان رضایی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
}} | }} | ||
'''غلامرضا طریقی''' شاعر غزلسرا و نویسندۀ معاصر است. | '''غلامرضا طریقی''' شاعر غزلسرا و نویسندۀ معاصر ایرانی است. | ||
<center>* * * * *</center> | <center>* * * * *</center> |
نسخهٔ ۳۰ خرداد ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۰۸
غلامرضا طریقی شاعر غزلسرا و نویسندۀ معاصر ایرانی است.
غلامرضا طریقی از هجده سالگی و با تشویق شاعر همشهریاش حسین منزوی سرودن شعر را آغاز نمود. شعرهایش زیبا و ساده است و اغلب در قالب مضامین عاشقانه که تا آخرین لحظه خواننده را مشتاق خواندن میکند و حس ناب عشق در وجودش شعله میکشد. اگر مخاطب قدری حرفهایتر و دقیقتر باشد میتواند فاصلههایی را در اینبین بیابد که طریقی با منزوی دارد؛ فاصلههایی آگاهانه یا ناخودآگاه که بخشی از آنها در بزرگی منزوی ریشه دارد و برخی در اینکه طریقی از نسلی دیگر است را بیابد[۱].
داستانک
ماجرای شاعر شدن
از دوران مدرسه به شعر علاقه داشتم. پس از مدتها به پیشنهاد یکی از آشنایان قرار بر این شد که شعرهایم در نشریه امید زنجان چاپ شود. بعد از یک نوبت چاپ شعرهایم دیگر چاپ نشد و برای پیگری به دفتر نشریه رفتم. آنجا بود که آن مرد میانسال خوش تیپ را در حالی دیدم که عده ای دور او نشسته بودند. پس از آشنایی به من گفت که وقتی از اینجا بیرون میروی، کتاب من، سیمین بهبهانی و بهمنی را بگیر و مطالعه کن. سر راه کتابش را خریدم و خواندم. همان شب یک غزل مرتکب شدم و هفته بعد که برای بار دوم به دفتر نشریه رفتم برای منزوی خواندم. پس از شنیدن آن گفتند که تو کار دیگری جز غزلسرایی نکن. مدتی بعد وقتی دوباره به آن مکان پا گذاشتم با تعطیلی این جلسات و جای خالی منزوی روبرو شدم که تنها یک یادداشت برایم گذاشته بود با این مضمون که هرگاه مایل بودی میتوانی به منزل ما بیایی و شماره تلفنی هم برایم گذاشته بود. این آغاز رابطه پر فراز و نشیب ما بود که تا چندی پیش از درگذشت ایشان هم ادامه داشت[۲].
رویداد مهرواره
شرکت در مسابقه شعر دانشآموزی در سال ۷۳ باعث شد تا شعر به بخش اصلی زندگیام تبدیل شود. شاید اگر آن جشنواره برگزار نمیشد و کسی به من نمیگفت که توان شاعری دارم، الان زندگیام در مسیر دیگری قرار گرفته بود[۳].
مردی که زیاد مدارکش را گم میکرد
همهمان عادتها و وسواسهایی كه داریم كه میخواهیم از دیگران پنهانش كنیم، چیزهایی كه گاهی خودمان هم از مواجهه با آن سر باز میزنیم. «تاریکخانه» آنجا است كه با این پیچیدگیها و تضادهای شخصیتیمان شوخی كنیم، آنجا كه میشود به خودمان بخندیم. اولین باری که خیلی از این وضع شرمنده شدم، چهارمین باری بود که برای گرفتن شناسنامه رفته بودم. متصدی صدور شناسنامهٔ المثنی در ثبت احوال بندرعباس سرش را از روی مونیتور بالا آورد و گفت: «تو همین دو ماه پیش از خود من شناسنامهٔ المثنی گرفتی، ما رو مسخره کردی یا واقعا دوباره گمش کردی؟» سرم را انداختم پایین. گفت: «نکنه این شناسنامهها رو میبری میفروشی؟» گفتم: «مگه شناسنامه رو میشه فروخت؟» گفت: «بله که میشه، خیلی هم خوب میشه.» گفتم: «نه والله، من واقعا گم میکنم. دست خودمم نیست[۴]».
روایتنویسی
دو، سه سالی هست که سراغ روایتنویسی رفتم و برای نشریههایی هم نوشتم. تصمیم گرفتم که این تجربه را جدیتر دنبال کنم و روایاتم را چاپ کنم. از چهل سالگی به بعد کمی احساسیتر شدم و نوع برخوردم با مسائل تغییر کردهاست. تا آن سال تکنیک برای من شاعر خیلی مهم بود اما بعد از آن حس میکنم خودم را باید تمام و کمال عرضه کنم. روایتها از این نظر برایم با ارزش است که میتوانم اتفاقاتی را که نشد در شعر بگویم در اینجا میتوانم بنویسم[۵]
زندگی و تراث
شخصیت و اندیشه
زمینهٔ فعالیت
فعالیت های شغلی
- فعالیت به عنوان مسئول سرویس فرهنگی، ویراستار و دبیر تحریریه و مدیر اجرایی با نشریات مختلف از جمله پیام زنجان، امید زنجان، تمدن، از سال ۷۵ تا ۸۳
- آغاز همکاری با صدا و سیما از سال ۸۳ تا ۸۸ با مرکز خلیج فارس به ترتیب و همزمان در شغلهای نویسنده، ویراستار، گوینده، کارشناس و تهیه کننده رادیو
- برنده جایزه بهترین تهیه کنندگی دیپلم افتخار از جشنواره مراکز استانها در سال ۱۳۸۶
- عضو شورای شعر و موسیقی مرکز خلیج فارس به مدت ۳ سال
- عضو شورای ارزیابی رادیو مرکز خلیج فارس
- از سال ۸۸ حضور در پخش رادیو فرهنگ به عنوان گوینده پخش و نویسنده
- مدیرتولید رادیو صدای امید از سال ۹۳ تا ۹۵
- عضو کارگروه اجرای آییننامه امور انجمنهای ادبی ۱۳۹۷
- دبیر بخش ویژه چهاردهمین جشنواره شعر فجر ۱۳۹۸
- سردبیر پایگاه نقد شعر بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان
- دبیر مجمع انجمنهای ادبی
فعالیتها و جوایز فرهنگی
- رتبهٔ اول شعر دانش آموزان کشور
- رتبهٔ اول و برگزیدهٔ سه دوره کنگرهٔ شعر و قصهٔ جوان کشور
- داوری بیش از پنجاه جایزه و کنگرهٔ شعر ملی
- برندهٔ جایزهٔ گام اول برای بهترین کتاب اول کشور
- برگزیدهٔ جایزهٔ قیصر امین پور برای کتاب سال شعرجوان
- برنده جایزه بهترین تهیهکنندگی از جشنواره مراکز استانها در سال ۸۶
یادمان و بزرگداشتها
از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)
زهره میر عیسی خانی
هر کس حسین منزوی را بشناسد و اشعارش را لقلقه زبانش کند، اشعار غلامرضا طریقی، شاگرد خلف او را نیز خوانده است. طریقی شاعر غزلسرای معاصر است که با تشویق حسین منزوی آغاز به سرودن شعر کرد[۶].
ابراهیم اسماعیلی اراضی
طریقی اگر در مواجهه با برخی قافیهها به دام تفنن نمیافتاد، این مجموعه پیراستهتر میبود. او دقیقاً در همین لحظههاست که از خودش فاصله میگیرد؛ خود شاعری که جانی انگیخته دارد؛ جانی که جان میدهد برای مواجهه تغزلی با هستی و نوشتن عاشقانه پدیدهها. طریقی آنجا که خودش است، سهل و ممتنع مینویسد، سالم مینویسد، تازه مینویسد، نمکین مینویسد و مهمتر از همه با لحن و لهجه خودش مینویسد. شاید هنوز هم برخی این نوع پرداختن به ادبیات را رمانتیک و فلان و بهمان بدانند ولی مشکل این عده این است که شاخصههای ماهیتی غزل را نمیشناسند[۱].
خسرو نامور
مجموعهشعر ایمان بیاورید به تمدید فصل سرد در این مجموعه به غیر از شعر آخر، غزل است؛ غزلهایی که دستهای از آن نشان از استقلال زبانی شاعر دارد. غزل غلامرضا طریقی را در این دفتر میتوان به ۲ دسته تقسیم کرد؛ دسته اول، غزلهایی است که بیآنکه ادعای طنزبودن داشته باشند، بهسمت طنز درغلتیدهاند؛ آن هم طنزی بینمک؛ حاصل نوعی ناداشتهها و نادانستههای شاعری که این زبان را به نیت رخنهکردن و دستانداختن مفاهیم جدی بهکار گرفته است. و دسته دوم، غزلهایی که در استقلال زبانی خود جدیتی دارند که برازنده غزلهایی درخشان و ماندگار است. از دیگر ویژگیهای این غزلها نوعی بیپروایی و عصیانی است که گاه برای مخاطب جا میافتد و باورپذیر میشود و گاه نیز بهواسطه همان طنزی که از آن گفتیم، نتیجه معکوس از آن گرفته میشود. یعنی نوعی نادانستگی سبب شده شعر در طنز بینمک خود شناور باشد[۷].
جملهای از ایشان
دو طیف شعر و شاعری
ما دو طیف مخاطب شعر داریم یک طیف مخاطبی هستند که از وقتی که به دنیا میآیند، کتاب شعر میخوانند و از حافظ و سعدی شروع میکنند و میرسند به شعر معاصر؛ که شاید قشر کوچکی از جامعه را تشکیل بدهند. در مقابل این گروه هم گروهی هستند که به سن نوجوانی و جوانی که رسیدند به جهت روحیات این دوران و دوران عاشقی و این مسائل به سمت شعر گرایش پیدا میکنند و این مخاطبین مسلماً طیف گستردهتری را تشکیل میدهند و پس از اینکه این مقطع سنی را طی کردند دیگر مخاطب شعر نیستند و پی زندگیشان میروند. مخاطب طیف دوم در واقع شاعرانی هستند که تنها کتاب به چاپ رساندهاند، و این شرایط مختص امروز نیست همان طور که در دهه ۷۰ کتابهای مریم حیدرزاده فروش داشت و فکر نکنم کتابهای حسین منزوی به اندازه حیدرزاده در آن سالها فروش کرده باشد[۶].
نوع نگاه ویژه پروین به مسائل اجتماعی او را جاودانه کرد
شعر پروین از این رو مورد اقبال قرار گرفت که در دوره خاصی ظهور کرد و از دیدی زنانه موضوعات و مسائل زمان خود را مورد بررسی قرار داد. او در شعرهایش همانند مادری نگران، به مشکلات کودکان هم عصرش نگاه میکند، مردی را توصیف میکند که به علت بی پولی با چه مشکلاتی رو به رو خواهد بود و پیرزنی را به قلم میکشد که در نهایت سختی در حال گذاران عمر است. استواری و ماندگاری شعر پروین ریشه در تسلط او در ادبیات گذشته خود همچنین ادبیات زمانش داشت، همین امر او را نسبت با سایر هم دورهای هایش ماندگار و جاودانه کرد، اما آنچه در دنیای شاعران امروز دیده میشود متاسفانه عدم تسلط به شعر کلاسیک است اگر قرار است شاعری ماندگار و توانمند محسوب شویم حتما باید بر شعر افرادی همانند حافظ و سعدی همچنین پروین و یا رابعه تسلط پیدا کنیم[۸].
مخاطبان شعری
مخاطب هر چه به خود خدمت کند و سطح علمی خود را بالا ببرد، انگار دارد به ما به عنوان شاعر خدمت میکند چرا که هر چه مخاطب ما حرفهایتر باشد شاعر هم تلاش میکند سطح خود را بالاتر ببرد[۶].
افول غزل
ما در زمینه غزل اجتماعی دچار مشکل شدهایم، علت این است که اساساً شعر ما به طور اعم و غزل ما به طور اخص در یکی از دورانهای شدت و ضعف خود قرار دارد. اگر غزلهای عاشقانه را نیز در این زمینه مورد بررسی قرار دهیم، متوجه خواهیم شد که با وجود اینکه تعداد کثیری غزل عاشقانه در این دوره شعر عاشقانه به چاپ میرسد اما این اشعار در قیاس با دورانی که منزوی و بهبهانی و سایه در غزل و شعر فعالیت داشتند چیزی ارزشمندی نداریم. یک دلیلش این است که اساساً انگار برای شاعران جوان امروزی همه چیز تبدیل به کاریکاتوری شده است که در گذشته دغدغه بوده است. امروز غزل اجتماعی دچار ضعف شده است چرا که ۹۹.۹ درصد کسانی که شعر میگویند، خود دغدغه اجتماعی ندارد و اگر بخواهند چیزی در این زمینه بنویسند محض ریاکاری و اینکه چیزی در این خصوص نوشته باشند، است اما این هم وجود دارد که در غزل عاشقانه هم این افول وجود دارد و شما هیچ غزل عاشقانه جانداری بعد از حسین منزوی در ادبیات نمیتوانید پیدا کنید و این موضوع دلیلش این است که عاشقانهگی هم دارد به تفنن و سرگرمی برای جذب مخاطب تبدیل میشود و به نوعی دغدغهها از میان برداشته شده است و همین موضوع موجب شده است که به نوعی غزل افول کند[۶].
شعرهای کسمنلی
مطالعه و ترجمهٔ شعرهای کسمنلی را از سالهای نوجوانی آغاز کردم، روزهایی که با شوق حروف کریل یا سیریک را آموختم تا وارد دنیای اشعار آذریهای آن سوی مرزها شوم. در حقیقت این کتاب حاصل همان تلاشهاست با کمی تغییر و اصلاح در این سالهای مثلا پختگی. جز در یکی دو مورد، به اصل شعر به طور کامل وفادار ماندهام. در آن یکی دو مورد هم بیم راه نیافتن به فرهنگ مخاطب فارسیخوان دلیل تغییر بوده است[۹].
زيست شاعرانه
«همواره در كارگاههای شعر به اين نكته اشاره ميكنم كه آنچه كه در نهايت منجر به ماندگاری شعر ميشود زيست شاعرانه است و دانستن تكنيک برای شاعر شدن كافي نخواهد بود، در غير اين صورت همه اساتيد دانشگاه كه بيشتر از شاعران تكنيک و آداب شعر را آموختهاند بايد شاعران توانمندی ميشدند ولي اينگونه نيست». طريقي شاعراني كه جان شاعری دارند را قرباني شعر ميداند و اضافه ميكند: «ما توقع داريم شاعر شعر بگويد و آنچه بر او ميگذرد را برايمان روايت كند. از طرفي هم زندگي او را زير ذره بين ميگيرم و توقعات متفاوتي از يک شاعر داريم»[۱۰].
مترجمین شعر
خوشبینی بیش از حد است یا بهتر است بگوییم ساده لوحیست که گمان کنیم مترجم شعر میتواند به طور کامل آن را به زبان دیگری بنویسد. در بهترین حالت نیز بار معنایی و زبانی شعر به زبان دوم منتقل نمیشود. با پذیرفتن این واقعیت ترجمهٔ شعر تنها در شرایطی توجهپذیر است که در همان درصد قابل انتقال نیز فضایی یا حرفی بکر یا ارزشمند وجود داشته باشد و شعرهای نصرت کسمنلی چنین شعریست[۹].
بدون شعر معلوم نبود حال ما چگونه میبود
ما متاسفانه عملاً شاعر به معنای حرفهای نداریم، یعنی شاعری که شغلش شاعری باشد، به این دلیل تقریباً تمام شاعران یک شغل و تخصص جانبی دارند که خوب هم نیست ولی خب بخشی از واقعیت اجتماع است. من به عنوان یک شاعر اگر این را بگویم شاید کمی سوءتفاهم ایجاد کند اما این واقعیت است که ادبیات ابزار بیان احساسات نیست بلکه ابزار انتقال تفکر و اندیشه است، نشانهاش هم این است که مثلاً ما هیچ کدام به خاطر نداریم که در قرن ۷ و ۸ کدام پزشک ها وجود داشتهاند اما جزئیات زندگی حافظ و سعدی را می دانیم و هنوز به آنها میبالیم. این به آن معنی نیست که پزشکی یا هر رشته دیگری که به بشریت خدمت میکند کم ارزش است بلکه به این معنی است که ادبیات و فرهنگ نقش ویژه و پررنگ تری دارند. به عنوان کسی که علاقهمند به شعر است میگویم که همه ما درگیر گرفتاریهای عجیب و غریب شهری هستیم بنابراین دقیقاً به یک سوپاپ اطمینان روحی نیاز داریم، به شخصه اگر شعر نبود معلوم نبود الان چه حالتی داشتم! چون در نهایت چیزی که کمک میکند همه این فشارهای زندگی شهری را تحمل کنم وجود شعر، ادبیات و کتاب است[۱۱].
از حسین منزوی
منزوی برعکس دیگر غزلسرایانی که خواستند به سمت غزل نو بروند، پیشینه و تجربهای شگرف در مطالعه ادبیات گذشته داشت. به همین دلیل در نوآوری که در غزلسرایی داشت موفق شد و یک کار بدون بنیان انجام نداد. در کلیت چون تمام جنبههای غزل وی با هم پیش رفتهاند باعث شده که معدل کاری خوبی داشته باشد. یکی دیگر از این عوامل این است که منزوی به معنای واقعی کلمه شاعر بود[۲]. خیلی ماجراها از شعرهای منزوی سرچشمه خواهد گرفت که هنوز هم شناخته شده نیست. عمیقاُ معتقدم که ایشان آخرین گرانیگاه مطمئن غزل ماست. حسین منزوی با سبک هندی مساله داشت. بارها و بارها گفته بود که من شعر سبک هندی را نمیپسندم. ولی یک بار دیوان بیدل همراهم بود و آن را بردم. ایشان باز کرد و به شوخی خواند و گفت بگذار بماند تا بخوانم. یعنی چیزی را هم که نمیپسندید و با آن مساله داشت میگفت باید حتما بخوانم. نکتههای ریز که در شعرش وجود دارد مربوط به دانشش میشود مال سوادش است. در غزلش «دوال پا» هست. «سندباد سرگشتهام، دوال پاها کشتهام. خرد و خسته، برگشتهام از سفرهای طولانی» در «سیزیف» هم هست، «سیزیف آموخت از من، در طریق امتحان آری! به دوش خسته سنگ سرنوشت خویش بردن را» امام حسین (ع) هم در غزل عاشقانه دیگرش هست که میگوید: «چاه دیگر نه همان محرم اسرار علی» همه اینها حاصل احاطه عجیب و غریبی است که به قبل از خودش دارد. باهوش است، سختگیری و سختپسندی میکند؛ همه اینها را کنار هم میگذارد تا محصول خوب تولید کند[۱۲].
جامعه کمتنش
« | معتقدم اگر به فرهنگ و ادبیات بیشتر از حالا که کم رنگ شده، بپردازیم، ۹۰درصد تنشهای روحی جامعه را میگیرد. این کار را الزاما نه فقط شعر، بلکه سینما و تئاتر وموسیقی هم میتوانند انجام دهند. هرقدر ما برای امور فرهنگی وقت بگذاریم به جامعه پزشکی هم کمک کردهایم که با جامعه کمتنشتری رو به رو شوند[۱۱]. | » |
آتش در نیستانی
جایگاه نیستانی در غزل امروز، بسی بزرگتر و ارزشمندتر از جایگاه او در شعر نیمایی و آزاد است. در مجموعه دیروز، خط فاصله، زبانی پختهتر دارد، ترکیبی تقریباً یکدست و مناسب از واژههای امروز و دیروز ایجاد کرده است، دیدگاه او کاملاً عینی شده و به شاعری تبدیل شده که بهخوبی از عهدۀ هر توصیفی برمیآید. در کتاب «دیروز، خط فاصله»، عینیت بهطور کامل غالب شده؛ البته گاهی شاعر به اقتضای تغزل، به «خطاب» و «محاکات» روی میآورد اما در این لحظهها نیز نوآور است[۱۳].
جشنواره شعر فجر میتواند جای خالی شعر در جایزه کتاب سال را پرکند
با نگاهی به کارنامه سیساله جایزه کتاب سال درخواهیم یافت که این جایزه جایی برای مجموعه شعر نداشته و جشنواره شعر فجر میتواند این جای خالی را پر کند. من موافق تفکیک جایزههای ادبی هستم. معتقدم که جایزه جلال توانسته در زمینه ادبیات داستانی جای خود را باز کند اما جشنواره شعر فجر همچنان جای کار دارد و باید به امید برگزاری جایزهای همسطح جایزه کتاب سال چند دوره دیگر صبر کرد[۱۴].
حقیقت ترسناک و لذتبخش رابطه ادبیات و فضای مجازی
به عنوان شاعر، یک دید خنثی نسبت به فضای مجازی دارم. معتقدم که فضای مجازی همچنان که تأثیر مثبتی روی رشد شعر و شاعری ندارد، عامل انحطاط شعر هم نیست؛ کما اینکه خود من هم در فضای مجازی حضور دارم و به وسیله آن با مخاطبان خود ارتباط میگیرم و مخاطبان هم با کارهای من آشنا هستند که از حُسنهای فضای مجازی برای شعر محسوب میشود. در گذشته، برای شاعر شدن باید پروسهای طولانی طی میشد تا شاعر بعد از شعر گفتنهای بسیار و تأیید شدن از سوی یک شاعر پیشکسوت بتواند شعر خود را در یک نشریه منتشر کند؛ اما الان این پروسه حذف شده است و با استفاده از فضای مجازی میتوان به سرعت شعر و متن نگارش شده را در فضای مجازی منتشر کرد. در فضای مجازی بسیار دیده میشود که مخاطبان با تعداد لایکهای خود به اشعار مختلف، سلیقه خود را به شاعران تحمیل میکنند. بر این اساس معتقدم که این رابطه تا جایی که به تحمیل سلیقه منجر نشود، خوب است و اگر ما شاعران، با این موضوع هوشمندانه برخورد نکنیم، ممکن است با لطماتی مواجه شویم؛ ولی اگر از فضای مجازی به شکلی هوشمندانه استفاده کنیم، ممکن است که به سود ما عمل کند[۱۵].
سیزده کتابی که هر غزلسرا باید بخواند
آثاری چون دیوان حافظ، سیرغزل در شعر فارسی، موسیقی شعر، صور خیال در شعر فارسی، بدعتها و بدایع نیما یوشیج، از پنجرههای زندگانی، دیوان شهریار، مجموعه اشعار منوچهر نیستانی، آینه در آینه، مجموعه اشعار حسین منزوی، مجموعه اشعار سیمین بهبهانی، مجموعه اشعار محمدعلی بهمنی و کلیات سعدی را به عنوان این آثار یاد کرده است[۱۶].
مستند ساخته شده براساس زندگی و اشعار غلامرضا طریقی
جهان، غزلی عاشقانه است مستندی است که به زندگی و اشعار غلامرضا طریقی میپردازد. لوکیشنهای شامل انجمن خانه شاعران، منزل و دفترکار اساتید ذکر شده و زنجان (زادگاه) اوست و در پایان مخاطب فیلمی ۸۰ دقیقهای را مشاهده میکنید[۱۷].
موسیقی ترانه و تصنیف
تصنیفها و ترانهها طریقی بیشتر با موسیقی سنتی کار شده است. برخی از ترانههایش روی ملودی نوشته شدهاند. از جمله قطعههایی که فردین خلعتبری آهنگسازی کرد و علیرضا قربانی و سپنتا مجتهد زاده هم اجرا کردند. یا قطعهای که برای آقای سراج ساخته شد. همچنین همکاری ویژه لوریس چکناواریان و نگارش دو اپرای فارسی که تابحال بی سابقه بوده است[۲].
کتاب صوتی گزینه غزل
گزیده اشعار غلامرضا طریقی است که توسط فصل پنجم، به چاپ رسیده است.این کتاب به همت «قناری»، تولیدکننده کتابهای صوتی، و در قالب کتابهای صوتی «چلچله» با صدای شاعر برای استفاده علاقمندان فراهم شده است[۱۸].
ای آنکه تن سرخ تو آموخت به تاریخ
شعر منتخبی که غلامرضا طریقی برای پرونده عاشورایی ایبنا انتخاب کرده است[۱۹].
- بردند پس از آنکه بریدند بدن را
- هفتاد و دو ملت سر هفتاد و دو تن را
- در کوفه بشر را به ته ننگ کشاندند
- تا شیعه بداند سبب صلح حسن را
- در خانه نشستند و ندیدند ملایک
- بر قامت سرخ تو بریدند کفن را
- از سر زدن و دست زدن شرم نکردند
- آنانکه شمردند سبک سینه زدن را
- این قوم چه قومی ست که حسش نتوانست
- از عطر تو تشخیص دهد بوی لجن را
- ای آنکه تن سرخ تو آموخت به تاریخ
- کشته شدن و زنده ی ذلت نشدن را
- ما باز همانیم که دیدیم و نمردیم
- در پای سواران مغول خاک وطن را
آثار و کتابشناسی
سبک و لحن و ویژگی آثار
در لحن طریقی فانتزی در بافت کلام، تصاویر، مضامین میتوان دید، کافی است کتاب هر لبت یک کبوتر سرخ است را باز کنی و نگاهی بیندازی:
- تو «گل» شدی و نتیجه در این رقابت سخت
- میان هر دو جهان، باز هم برابر شد
در غزل «چشم زیتون»، طریقی در زوایا دقیق و خوشسلیقه عمل کرده؛ آنقدر که اکثر کلمات، تراشخورده و بجا مینماید ضمن اینکه شاعر ضمن دست یافتن به زبانی کاملاً امروزی از افتادن به ورطه سستی کلام نیز رهیده است.
- سرخ یا سبز، سبز یا قرمز، ترش یا تلخ، تلخ یا شیرین؟
- تو خودت جای من اگر باشی، ابتدا از کدام میچینی؟
از ویژگیهای دیگر غزلهای طریقی، توجه خاص و دقیق او به ابیات مطلع و مقطع است؛ جایی که مخاطب قرار است جذب اثر شود و جایی که مخاطب باید با لذت تمام، از متن بیرون برود؛ او اینجا نیز یک غزلسرای مسلط نشان میدهد:
- همین که آینهٔ چشم آبیات تر شد
- به هر کویر که کردی نگاه «بندر» شد
- سر میزند از کوچه ما، ماه دوباره
- وقت گل نی میرسی از راه دوباره
- دوباره زنده شدن، بیم جان نمیخواهد
- دو دل نباش، جنون، امتحان نمیخواهد
- کدام چشم بد آیا... کدام دست شکست؟
- دوباره شیشه ما را کدام مست شکست؟
طریقی علاوه بر سطرهایی که عاشقانه و امروزی مینویسد، در پارههایی از غزلهایش که به سمت زبانی مولویوار میرود نیز نشان میدهد که سنت و زبان غزل را خوب میشناسد و اگر بخواهد میتواند در اینزمینه نیز شیرینسرایی کند:
- هم، همهام سوختند، هم همه را سوختم
- خرمن در آتشم، آتش در خرمنم
- در خودم آتش زدم، غافل از اینکه کنون
- من توام و اوفتاد خون تو بر گردنم
یکی از نکات دیگری که در غزلسرایی طریقی میتوان به آن اشاره کرد، توجه او به صورت توأمان به بایستههای کلاسیک غزل و بایدهای امروزی شعر است و بارزترین جلوه این توجه، عبور از تکبیت سرایی و برقراری ارتباط عمودی در غزل است و همانطور که پیش از این گفته شد، این ارتباط در برخی غزلها به ایجاد فرم نیز منجر میشود[۱].
به بر و بحر نخواهی دید کسی چنین که منم آتش | دو سوم بدنم آب است، تو سوم بدنم آتش | |
نهنگ شعلهوری هستم که میتوانم اگر باشی | میان آبی اقیانوس محیط را بزنم آتش | |
چه کرده داغ تو با قلبم که با تپیدن این کوره | رسوخ کرده به جای خون، به پارههای تنم آتش؟ | |
چه کردهای که منِ آرام میان پیلهٔ ابریشم | چو اژدها شوم و یکسر بریزد از دهنم آتش؟ | |
چه دوزخی است حیات من که روز واقعه هم حتی | بعید نیست که چون ققنوس، برآید از کفنم آتش | |
نه شیخم و نه ز صنعانم، جوان کافر زنجانم | که چشم خیرهسری انداخت میان پیرهنم آتش | |
زهی زبان پر از قندی، که سوخت جان مرا چندی | نداد آب حیات اما، نهاد در سخنم آتش |
کارنامه و فهرست آثار
دفتر اشعار
- آنقدر پرم از تو که کم مانده ببارم
- هر لبت یک کبوتر سرخ است
- جهان غزلی عاشقانه است
- به جهنم
- ایمان بیاورید به تمدید فصل سرد
- گزینه غزل
- آکواریوم(ترجمه اشعار نصرت کسمنلی)
- باران اگر ببارد(مجموعه ترانه)
- شلتاق
گزیده
- با یاد شانههای تو
- با یاد شانه های تو و سفید تو
- سیاه من گزیده هایی
ترجمه
- آکواریوم
تحقیق و گرد آوری
- اما تو را ای عاشق انسان کسی نشناخت
در دست انتشار
- سیر تحلیلی غزل پس از نیما
- چهل
بررسی چند اثر
طریقی، هم در جغرافیای مکانی و هم در جغرافیای ادبی، همشهری منزوی است بهگونهای که ناخودآگاه مخاطبش را به یاد منزوی میاندازد؛ وی تا آنجا از منزوی متأثر است (تأثری خودآگاهانه و نه از قبیل تقلید ناشیانه) که در لحن، بسامد کلمات، تصاویر و از همه مهمتر نگاه او میتوان رد غزلهای منزوی را پیدا کرد اما از دیگر سو به دلایلی که مخاطب و روزگار او برایش رقم زدهاند بهسمت زبانی گرویده که نسل او با آن صمیمیتر هستند و این زبان خواهناخواه گاهی به فانتزی نزدیک میشود؛ فانتزی در بافت کلام، تصاویر، مضامین، موسیقی و...
«هر لبت يک كبوتر سرخ است»
نخستين مجموعه شعر ۸۰ صفحهای طریقی که تعدادی از آثار دفتر آنقدر پرم از تو که کم مانده ببارم شاعر را نیز دردل خود دارد را میتوان یک مجموعه غزل دانست به ۲ دلیل؛ اول اینکه تعداد رباعیها و دوبیتیهای آن، چندان زیاد نیست و دوم اینکه نگاه تغزلی طریقی در تمامی آثارش جاری است و این یکی از ویژگیهای بارز طریقی بهعنوان یک غزلسرا است[۱]. در يكي از غزلهاي اين مجموعه ميخوانيم:
- جا میخورد از تردی ساق تو پرنده!
- ايمان منی - سست و ظريف و شكننده!
- هم، چون كف امواج «خزر» چشمگريزی
- هم، مثل شكوه سبلان خيرهكننده!
- میخواست مرا مرگ دهد آن كه نهادهست
- بر خوان لبان تو، مربای كشنده!
- چون رشتهٔ ابريشم قاليچهٔ شرقی ست
- بر پوست شفاف تو رگهای خزنده!
- غير از تو كه يك شاخهٔ گل بين دو سيبي
- چشم چه كسي ديده گل ميوه دهنده!؟
- لبهای تو اندوختهٔ آب حيات است
- اسراف نكن اين همه در مصرف خنده!
- ای قصهٔ موعود هزار و يكمين شب
- مشتاق تو هستند هزاران شنونده
- افسوس كه چون اشک، توان گذرم نيست
- از گونهٔ سرخ تو – پل گريه و خنده -!
- عشق تو قماریست كه بازنده ندارد
- ای دست تو پيوسته پر از برگ برنده!
شعرهای اين كتاب همه در قالب غزل و در مضامين عاشقانه و اجتماعي سروده شدهاند. عاشقانههای اين كتاب، برخوردار از لطافتی شگفت در زبانی كاملاً امروزی است. همچنين طريقی، شاعر تصويرسازی است.
- اگر منعم كند دين از شراب خون گيرايت
- دو فنجان قهوه مينوشم، به ياد مردمکهايت
ويژگي اصلي تمامي اين غزلها، طنز است. «گل ميوه دهنده»، «زمستان است»، سياهم كن»، «برف و تنور»، «كليد روی در»، «ماه بوس»، «مولوی چرخان» و اين نيمه غزل، عنوان برخي از شعرهای اين مجموعه است.
«آنقدر پرم از تو که کم مانده ببارم»
مجموعه ۸۰ صفحهای طریقی که تعدادی از آثار دفتر آنقدر پرم از تو که کم مانده ببارم شاعر را نیز دردل خود دارد را میتوان یک مجموعه غزل دانست به ۲ دلیل؛ اول اینکه تعداد رباعیها و دوبیتیهای آن، چندان زیاد نیست و دوم اینکه نگاه تغزلی طریقی در تمامی آثارش جاری است و این یکی از ویژگیهای بارز طریقی بهعنوان یک غزلسرا است.
«باران اگر ببارد»
کتاب باران اگر ببارد مجموعه تصنیف ها و ترانه هایی ست که برخی از آنها بر اساس ملودی نوشته شده و به اقتضای ملودی از اصول عروض و قالب بیرون آمده اند. گاهی زبان نیز به اقتضای خواست آهنگساز فضایی خاص داشته که در شعر من معمول نیست.
«ایمان بیاورید به تمدید فصل زرد»
از ابتدای مجموعه، نهتنها یکنوع عمد در بسیاری از کارها مشهود است، بلکه از آن طرف، یکنوع از دست در رفتن و بیاختیاری غیرشاعرانه هم که شباهتی به ناخودآگاه الهامی ندارد، بر بخشی از این دفتر حاکم است. به اشعار بین طنز و جدیت این دفتر نگاه کنید؛ انگار قصد دارند مخاطب را در بلاتکلیفی و در حال معلق نگاه دارند؛ اشعاری که گاه از بس بار طنزش پُررنگ است، ناخواسته شعر طنز میشود، در صورتی که قصد شاعر، نوگرایی در کار از طریق جدینگرفتن و دستانداختن دنیاست[۷]:
- رنگینکمان به پیروی از ابروان تو
- پیوسته در تصور من نوکمدادی است
- کوهکندن جواز میخواهد
- دوره کارهای دفتری است
عنوان کتاب، بهترین و مشهورترین و آخرین عنوان کتاب فروغ است: ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد. عنوانی که غلامرضا طریقی برای این دفتر شعرش انتخاب کرده میخواسته علاوه بر جدیت کار فروغ، نگاه طنزگونه خود به دنیا را نیز کنار هم بگذارد و تضاد و پارادوکس ایجا کند یا میخواسته کتابی را که فکاهی نیست، فکاهی معرفی کند؟! یعنی ناشیگریها، ظواهر را اینگونه نشان میدهد، نه اینکه واقعیت چنین است[۷]!
- گفتم بس است زخم زبان بیشتر زدی
- با چسب زخم بر لب من ضربدر زدی
- با اینکه با تو زندگی نوح هم کم است
- بیتو همین دو نصف نفس هم زیادی است
طنز را چنان استادانه در کل یک شعر بهظاهر یا واقعاً جدی، چنان شوخ و شنگ بپیچد و بپیچاند که مخاطب آن را شادمانه بپذیرد، چرا که توانسته تناسبها را در آن رعایت کرده و دچار افراط و تفریط نشود[۷].
با یاد شانههای تو سر آفریده است | ایزد چقدر شانهبهسر آفریده است | |
معجون سرنوشت مرا با سرشت تو | بیشک به شکل شیر و شکر آفریده است | |
پای مرا برای دویدن به سوی تو | پای تو را برای سفر آفریده است | |
لبخند را به روی لبانت چه پایدار | اخم تورا چه زودگذر آفریده است | |
هر چیز را که یک سر سوزن شبیه توست | خوب آفریده است اگر آفریده است | |
تا چشم شور بر تو نیفتد هر آینه | آیینه را بدون نظر آفریده است | |
چون قید ریشه مانع پرواز میشود | پروانه را بدون پدر آفریده است | |
میخواست کوره در دل انسان بنا کند | مقدور چون نبود جگر آفریده است | |
غیر از تحمل سر پرشور دوست نیست | باری که روی شانهٔ هر آفریده است» |
«هر لبت یک کبوتر سرخ است»
در مجموعه کتابهای شعر امروز جای میگیرد. مجموعهای که سعی دارد با ارج نهادن به تلاش و تکاپوی شاعران جوان و انتشار آثارشان، فضا را برای ایجاد خلاقیت و نوآوری در شعر مهیا کند. این نخستین مجموعه شعر غلامرضا طریقی شاعر زنجانی است. همه شعرهای کتاب در قالب غزل سروده شده و دارای مضامین عاشقانه و اجتماعی هستند. غلامرضا طریقی در همه غزلهای این مجموعه، همواره در پی نوآوری و ایجاد زبانی تازه و امروزی بوده است. «زمستان است»، «سیاهم کن»، «برف و تنور»، «کلید روی در»، «ماه بوس»، «مولوی چرخان»، «این نیمه غزل «و «یک جفت قلب تپیده» برخی از عناوین شعرهای موجود در کتاب هستند. به طور کلی کتاب دارای پنجاه و سه غزل است که نوعی رندانگی در همه شعرها ، به عنوان یکی از ویژگیهای برجسته دیده میشود. طریقی در مجموعه شعر هر لبت یک کبوتر سرخ است، گاه نیز از زبان امروزی فاصله گرفته و به زبان غزلهای کلاسیک عرفانی نزدیک میشود.
«شلتاق»
مهمترین نكتهٔ شلتاق این است كه از بلوغ غزلسرایی نامآشنا خبر میدهد [۲۰]. مجموعهای كه بیش از آنكه مبتنی بر «توصیف» هستی باشد، به «تحلیل» هستی متوجه است و البته اصرار و تكاپویی هم ندارد كه در سراسر این مواجهه، پاسخی ارائه كند؛ گاهی درباره چیستیِ بودن میپرسد، گاهی به چونی آن میاندیشد، گاهی در چندیاش میآویزد[۲۱]. طریقی در این مجموعه حتی عاشق بالغتریست كه خوانشهای متمایزتری از عشق ارائه میدهد. نكتهٔ دیگر اینكه در روزگاری كه برخی غزلسرایان، صرفاً به ذكر اسم حسین منزوی در آثارشان بسنده كردهاند، تلاش طریقی برای تاسی از رسم منزوی مشهود است؛ خوانش عاشقانه هستی. و جالب اینكه انگار اصرار دارد مدام حسین منزوی را یادآوری كند؛ بدون اینكه سطرهای تلمیحوارش از متن بیرون بزند. از محتوا و ماهیت كه بگذریم، طریقی در شلتاق دارد امكاناتی تازه را مزمزه میكند كه قبلا در برخی غزلهایش جوانه زده بود و حالا دارد كمكم قد میكشد. تنوع وزنی مجموعه كمنظیر است و مهم اینكه حتی در چند تجربه تازهٔ موفق، موسیقی كاملاً متناسب است؛ اگر كسی با تجربههای قبلی طریقی آشنا باشد متوجه میشود كه زبان او در شلتاق دارد پوست میاندازد و سعی میكند در عین اینكه محدود نمیماند، درست و جاندار باشد. او در عین اینكه پرهیزی در استفاده از كاربردهای زبانی كلاسیک ندارد، در بهرهبردن از واژگان، تركیبات و اصطلاحات تازه هم تردید نمیكند. توجه طریقی به استفاده بجا از آرایهها و خصوصاً جناس، كاملا بارز است؛ اگرچه همیشه عریان نیست. و این استفاده، گاهی به اجرا در متن هم منجر میشود:
- آری هدف هر دو فقط خورد و خوراک است
- اما روش كفتر و كفتار یكی نیست
با اینكه طریقی در این مجموعه محتواگرتر شده، تصاویر تاثیرگذار در شلتاق كم نیست؛ تصاویری كه گاهی مهیب و وحشتناكند:
- عشق است و مشت درشتش، من هستم و زیر مشتش
- گونه به گونه پكیدن، دندان به دندان شكستن [۲۰].
نوا، نما، نگاه
خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونههای شنیداری و تصویری انتخاب شود)
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ «دو دل نباش جنون، امتحان نمیخواهد». ویستا، ۵ بهمن ۱۳۹۹.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ «غلامرضا طریقی:-شاعری هنری نیست که آموختنی باشد». تارنا، ۲۴ مهر ۱۳۹۸.
- ↑ «شاعران نوجوان کانون نویدبخش آینده درخشان». کانون، ۱۴ تیر ۱۳۹۹.
- ↑ «مردی که زیاد مدارکش را گم میکرد». داستان، شهریور ۱۳۹۶.
- ↑ «تاثیرگذاری بنیاد شعر و حوزه هنری یکسان نیست!». تارنا، ۱۶ شهریور ۱۳۹۹.
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ «غلامرضا طریقی، شاعر زنجانی: غزل افول کرده است». صدای زنجان، ۱۰ شهریور ۱۳۹۸.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ۷٫۳ «درباره مجموعه «ایمان بیاورید به تمدید فصل سرد» غلامرضا طریقی، جدیتی ارجمند بین طنز و نهطنز». وطن امروز، ۱۶ مهر ۱۳۹۷.
- ↑ «پروین اعتصامی یک شاعر صاحب سبک بود/نوع نگاه ویژه پروین به مسائل اجتماعی او را جاودانه کرد». خبرگزاری میزان، ۱۵ فروردین ۱۳۹۹.
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ طریقی، آکواریوم، مقدمه کتاب.
- ↑ «جان شعلهور عشق ۷۲ساله ميشود». خبرگزاری جمهوری اسلامی، ۱ مهر ۱۳۹۷.
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ «بدون شعر معلوم نبود حال ما چگونه میبود». مهر، ۱۱ شهریور ۱۳۹۶.
- ↑ «ناگفتههایی از «حسین منزوی»؛ شاعری که قدر ندید». پایگاه خبری برترینها، ۲ مهر ۱۳۹۷.
- ↑ «آتش در نیستانی». جنگ هنرمس، ۲۳ فروردین ۱۳۹۹.
- ↑ «جشنواره شعر فجر میتواند جای خالی شعر در جایزه کتاب سال را پرکند». ایبنا، ۱۶ دی ۱۳۹۴.
- ↑ «حقیقت ترسناک و لذتبخش رابطه ادبیات و فضای مجازی». مهر، ۲۹ خرداد ۱۳۹۶.
- ↑ «سیزده کتابی که هر غزلسرا باید بخواند». مهر، ۲۱ مرداد ۱۳۹۷.
- ↑ «زندگی و اشعار غلامرضا طریقی مستند میشود». باشگاه خبرنگاران جوان، ۲۷ آذر ۱۳۹۴.
- ↑ «کتاب صوتی گزینه غزل اثر غلامرضا طریقی». نوار، ۱۳۹۸.
- ↑ «ای آنکه تن سرخ تو آموخت به تاریخ». ایبنا، ۳ شهریور ۱۳۹۹.
- ↑ ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ «نگاهی به مجموعه شعر «شلتاق» اثر غلامرضا طریقی». تبیان، ۸ مرداد ۱۳۹۶.
- ↑ «نگاهی به مجموعه شعر «شلتاق» اثر غلامرضا طریقی». تبیان، ۸ مرداد ۱۳۹۶.
منابع
طریقی، غلامرضا (۱۳۹۵). آکواریوم. تهران: نیماژ. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۳۶۷-۲۰۹-۳.