محمداسماعیل حاجیعلیان: تفاوت میان نسخهها
محمد ایذجی (بحث | مشارکتها) |
محمد ایذجی (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۲: | ||
:<span style="color:darkcyan"> '''''رعنا حالیاش نمیشود. حاضر است هر خفتی را به جان بخرد تا ... اسم بچه را هم برگشتم، فهمیدم رعنا بهرام گذاشته. من توی مدرسه خوانده بودم: «بهرام که گور میگرفتی همه عمر، دیدی که چگونه گور بهرام گرفت.»''' </span><noinclude> | :<span style="color:darkcyan"> '''''رعنا حالیاش نمیشود. حاضر است هر خفتی را به جان بخرد تا ... اسم بچه را هم برگشتم، فهمیدم رعنا بهرام گذاشته. من توی مدرسه خوانده بودم: «بهرام که گور میگرفتی همه عمر، دیدی که چگونه گور بهرام گرفت.»''' </span><noinclude> | ||
''' </span><noinclude>نمیدانم چرا عدلی همین شعر را از بر بودم؟ فکر میکردم بهرامها باید گورکن باشند. درست هم فکر میکردم، بهرام من گور مرا کند و حالا هم که شما میگویید... گور همهمان یکدفعه کنده شده. به خدا قسم، من از چیزی خبر ندارم! این آدمهایی که میگویید و این عکسهایی که نشانم میدهید، تا به الآن، هیچکدامشان را ندیدهام چه برسد به اینکه بشناسمشان.''' </span><noinclude> | '''</span><noinclude>نمیدانم چرا عدلی همین شعر را از بر بودم؟ فکر میکردم بهرامها باید گورکن باشند. درست هم فکر میکردم، بهرام من گور مرا کند و حالا هم که شما میگویید... گور همهمان یکدفعه کنده شده. به خدا قسم، من از چیزی خبر ندارم! این آدمهایی که میگویید و این عکسهایی که نشانم میدهید، تا به الآن، هیچکدامشان را ندیدهام چه برسد به اینکه بشناسمشان.'''</span><noinclude> | ||
''' </span><noinclude>رعنا دختر عموی من است جناب سروان. من از بچگی میشناسمش. چی میگویم؟ من از بچگیاش عاشقش بودم. یعنی من دهساله بودم که رعنا به دنیا آمد. آخرین دختر عمو صفدرم. روزهای اولِ خندیدنش را یادم است. همه را یادم است. شاید کسی مثل من نداند، دخترهایم کپی برابر اصل کار و کردار و خلق و خوی بچگی مادرشاناند. هر سه تایشان را عاشقانه دیدهام که چطور بزرگ شدهاند، ولی آن پسری که میخواستم بهرام نبود. هیچ چیزش آنی نبود که من میخواستم. خودش هم با همه بیزبانیاش این را میداند.''' </span><noinclude><ref name="پاپیلو"/> | '''</span><noinclude>رعنا دختر عموی من است جناب سروان. من از بچگی میشناسمش. چی میگویم؟ من از بچگیاش عاشقش بودم. یعنی من دهساله بودم که رعنا به دنیا آمد. آخرین دختر عمو صفدرم. روزهای اولِ خندیدنش را یادم است. همه را یادم است. شاید کسی مثل من نداند، دخترهایم کپی برابر اصل کار و کردار و خلق و خوی بچگی مادرشاناند. هر سه تایشان را عاشقانه دیدهام که چطور بزرگ شدهاند، ولی آن پسری که میخواستم بهرام نبود. هیچ چیزش آنی نبود که من میخواستم. خودش هم با همه بیزبانیاش این را میداند.'''</span><noinclude><ref name="پاپیلو"/> | ||
====[[ایرانشاه]]==== | ====[[ایرانشاه]]==== |
نسخهٔ ۶ خرداد ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۳۶
محمداسماعیل حاجیعلیان | |
---|---|
زادروز | ۱۳۵۹ سنگسر |
مدرک تحصیلی | کارشناسی ارشد حفاظت و مرمت اشیاء تاریخی و فرهنگی |
محمداسماعیل حاجیعلیان، نویسنده و استاد دانشگاه است
محمداسماعیل حاجیعلیان در سال ۱۳۵۹ در شهر سنگسر متولد شد. وی فارغالتحصیل ارشد حفاظت و مرمت اشیاء تاریخی و فرهنگی از دانشگاه هنر است و نویسندگی را بصورت حرفهای از سال ۱۳۸۴ شروع کرده و با داستان کوتاه بعد به نوشتن نمایشنامه و فیلمنامه و رمان پرداخت. بالغ بر صد داستان کوتاه نوشته که بیشترشان در جشنوارههای ادبی حائز رتبه و مقام شدهاند و منتخب آنها در مجموعه داستانهای: قربونی، آدمک چوبی، سوت بلبلی، اگه زنش بشم میتونم شمر رو بغل کنم، سی و یک روز و پنج انگشت، ساعت دَنگیو… تاکنون چاپ شده است.[۱]
زندگی و یادگار
دیدگاه و اندیشه
رمانهای انقلاب
رمانهای اولیه انقلاب غالباً واقعگرایانه و اجتماعی بودهاند. بهویژه در دهههای ۶۰ و ۷۰ در این ژانر پرداخته میشدند و حتی در دهه ۸۰ تعدادی از آثار به این جریان گرایش داشتهاند، اما آثار شبهه رئالیستی در دهه ۸۰ و ۹۰ و بهویژه سالهای اخیر در این حوزه افزایش یافتهاند. علت این امر شاید فعالیت نویسندگان جوانی باشد که جسارت روایت متفاوت از جریان انقلاب را دارند. بهنظرم تجارب و نوشتههای آنها به لحاظ تکنیکی نیز در این سالها ارتقا یافته است و از فضای صرفاً رئالیستی فاصله گرفتهاند.[۲]
آثار و کتابشناسی
کتابهای پژوهشی در حوزه ادبیات:
- داستانهای عامیانه استان سمنان، نشر زمزم هدایت
- فرود (تاریخ شفاهی و داستانهای ابوطالب ملاجعفری)
رمانها
- سمفونی بابونههای سرخ،نشر آموت، کاندید ۲۲ دوره کتاب فصل.
- چهار زن، نشر آموت، برنده جایزه اول رمان ماندگار.
- ایوار، نشر سوره،تقدیر شده جایزه رمان انقلاب.
- مقام گورخانه، نشر سوره.
- اپرای مردان سبیل استالینی، نشر هیلا، گروه انتشاراتی ققنوس.
- نیستدرجهان، نشر هیلا، گروه انتشاراتی ققنوس.
- دختری با روسری سرخ در پنجره روبرو، نشر آبرخ.
- درست یک پا روی زمین، نشر سوره.
- زندگینامه داستانی ناخدا سلیمان محبوبی.
- بیداری، انتشارات به نشر، برنده جایزه رمان انقلاب و رمان پاپیلو.[۱]
- مینار، انتشارات کتابستان، ۱۴۰۰.
نظر نویسنده دربارهٔ آثارش
آتوننامه
دلیل انتخاب نام کتاب
رستمالحکما جزء یکی از کتابهایی است که در دوره تاریخ فتحعلیشاهی نوشته شده؛ در آنجا ذکر شده به کسانی که به دختران آموزش میدادند آتون میگفتند و خواهر اسماعیل، زبیده خاتون آتون بوده است. به دختران بافتن، سوزن دوزی و تزئینات زندگی زنانه آموزش میداده است. به این خاطر لقبی که اسماعیل برای خواهرش در نظر گرفته و در رمان هم راجع به آن صحبت میگردد. نامهها و مراسلاتی که بین اسماعیل و خواهرش رد و بدل شده یعنی آتوننامه را بهعنوان نام رمان انتخاب کردم.[۳]
تاریخ دغدغهٔ من است
«آتوننامه» شرایط شکلگیری شخصیت در اوضاع بحرانی جنگ و ارتقای شخصیت و تحول شخصیت را طی مینماید. همزمان شرایط اجتماعی را که محمل بروز این شخصیتها میگردد را آنالیز مینماید و از این منظر اتفاقات ویژهای را رقم میزند. ضمن اینکه با فرهنگ یک قومی به اسم تنگه سر بیشتر آشنا شده و مردمش را بیشتر میشناسیم. تحقیقات قبل از نگارش آتوننامه حدود چهار تا چهار و نیم سال طول کشید و در این حوزه من خیلی از کتابهایی را که راجع به این دوره و جنگ ایران و روس نوشته شده بودند، مطالعه کردم. حتی برای مشی نگارش نامهها، از کتابهایی مثل منشآت قائم مقام خیلی استفاده کردم و این کار علاوه بر آنکه عنصر خیال در آن حرف اول را میزند اما از مستندات تاریخی بسیاری برخوردار است.[۳]
معرفی تعدادی از آثار
چهار زن
این رمان که برگزیده اول در نخستین دوره رمان ماندگار است بر پایه دو مضمون اصلی استوار است؛ یکی از معضلات جامعه ما متاسفانه تهمتزدن به دیگران و سهلپنداشتن این امر است که عواقب آن در زندگی ما و دیگران تاثیرگذار است که این معضل دستمایه مضمونی این اثر است. لایه دیگر مضمونی اثر به این نظریه علمی اشاره دارد که ذهن هر ایرانی مثل خانههای سنتی از بخشهای مختلفی نظیر اندرونی، بیرونی، حیاط پسران، حیاط دختران و سرداب تشکیل شده و کارکرد هر کدام در زندگی مربوط به کدام اعمال و رفتارمان میشود. این رمان دارای نثری روان است و از تکنیکهای متفاوت داستاننویسی برخوردار است تا کمترین خستگی را به مخاطب تحمیل کند.[۴]
مینار
در رمان مینار؛ تخیل ادبی بر بال وقایع تاریخ معاصر نشسته و مخاطب را به دنیایی تازه میبرد. ارامنه ایران، محور این رمان هستند و تجسم واقعگرایانه زندگی، آداب و رسوم، رفتارها و کردارهایشان در قالب حوادث متعدد، دستمایه این آفرینش ادبی شده است. آرتوش، در بستر کهنالگوی سفر قهرمان، رازهای زندگیاش را یکی یکی برای مخاطب عیان میسازد. زمانه با او سر ناسازگاری دارد و او برای رسیدن به آرزویش راه پر فراز و نشیبی دارد. روایت تصویری و سینمایی در کنار لحن متفاوت و نثر روان اثر، روایت لایه به لایه مینار را شکل میدهد. رازهای ناگفته تاریخ معاصر چاشنی لذت و سرگرمی خواندن این رمان است. شور و شیرین، گس و میخوش است اناری که در این خم به می روایت رسیده و روسری زنان جنوبی شده تا اصفهان و خرمشهر را به هم پیوند دهد. یاقوت دانههای سرخ، نماد عشق و تراژدی میشوند و جام خون رنگ ایثار و مقاومت را لبریز میکنند.[۵]
پاپیلو
رمان «پاپیلو» تابستان و پاییز سال ۹۸ نوشته شده و دربارهٔ زندگی زنی بهنام رعنا است. بهاینترتیب زندگی اینشخصیت از نوجوانی، بزرگسالی تا زمانی که مادر شود، همراه با امیدها و یاسهایش روایت میشود. داستان این رمان درباره یک زن بهعنوان قاتل قتلهای زنجیرهای است. از اینجهت نویسنده کتاب تلاش کرده شخصیت اصلی داستانش را از منظر روانشناسی کند و کاو کند و با استفاده از عامل تعلیق، دربارهٔ شیوههای متفاوت ارتکاب جنایت توسط شخصیت قصه هم مطالبی را روایت کرده است.[۶]
در بخشی از اینکتاب میخوانیم:
- رعنا حالیاش نمیشود. حاضر است هر خفتی را به جان بخرد تا ... اسم بچه را هم برگشتم، فهمیدم رعنا بهرام گذاشته. من توی مدرسه خوانده بودم: «بهرام که گور میگرفتی همه عمر، دیدی که چگونه گور بهرام گرفت.»
نمیدانم چرا عدلی همین شعر را از بر بودم؟ فکر میکردم بهرامها باید گورکن باشند. درست هم فکر میکردم، بهرام من گور مرا کند و حالا هم که شما میگویید... گور همهمان یکدفعه کنده شده. به خدا قسم، من از چیزی خبر ندارم! این آدمهایی که میگویید و این عکسهایی که نشانم میدهید، تا به الآن، هیچکدامشان را ندیدهام چه برسد به اینکه بشناسمشان.
رعنا دختر عموی من است جناب سروان. من از بچگی میشناسمش. چی میگویم؟ من از بچگیاش عاشقش بودم. یعنی من دهساله بودم که رعنا به دنیا آمد. آخرین دختر عمو صفدرم. روزهای اولِ خندیدنش را یادم است. همه را یادم است. شاید کسی مثل من نداند، دخترهایم کپی برابر اصل کار و کردار و خلق و خوی بچگی مادرشاناند. هر سه تایشان را عاشقانه دیدهام که چطور بزرگ شدهاند، ولی آن پسری که میخواستم بهرام نبود. هیچ چیزش آنی نبود که من میخواستم. خودش هم با همه بیزبانیاش این را میداند.[۶]
ایرانشاه
رمان ایرانشاه، داستان یک کتاب عجیب را روایت میکند که شما را به قرن چهارم هجری میبرد. داستان با یک نامه آغاز میشود. نامه مولف به ناشرش و اینکه چه شد این اثر را فرستاده تا منتشر شود. لحن نامه طنز است. نویسنده مینویسد که کارمند اداره حج و اوقاف است و برای بررسی وضعیت روستایش که تازگیها ادعا شده وقف آستان قدس است به مشهد میرود و آنجا با کتابی عجیب روبرو میشود. نوشته از قرن چهارم است که داستان امیراسماعیل سامانی است و شرح فتوحاتش. کارمند آستان قدس داستان عجیب و غریبی از نحوه رسیدن این اثر به مشهد را بیان میکند که شنیدنی است. اصل اثر ایرانشاه همان متن شرح فتوحات امیراسماعیل سامانی است با زبان تاریخی که بسیار شیرین است و اطلاعات تاریخی ارزشمندی دارد.
برشی از متن کتاب:
- وقفنامه به یک مجموعه موقوفه از زمان سامانیان مربوط بود و واقفش هم امیراسماعیل سامانی بود. نمیخواهم سرتان را درد بیاورم و میدانم سرتان خیلی شلوغ است و اگر همهٔ نویسندهها بخواهند نامههای به این طول و تفسیری برایتان بنویسند، دیگر وقت کار دیگری برای شما نمیماند، ولی اگر اجازه بدهید ماجرا را همانطور که اتفاق افتاد، برایتان بنویسم تا دلم راضی شود. باز هم ببخشید!
- وقفنامه به خط دبیری، به گفتهٔ متصدی موزه، نوشته شده بود و خیلی راحت قابل خواندن نبود. گفتم: «مثل دست خط خودمه؛ هیچکی نمیتونه ازش سر دربیاره! موضوعش چیه؟ ماجرا چی بوده؟» گفت: «امیراسماعیل سامانی مثل اینکه موقعی که به رحمت خدا مِرفته، یه چند تا از محلهها و روستاهای دوروبر بخارا رو که توش زندگی میکرده، وقف موکنه بچههای خودش و نوادههاش ناظر و مجری موقوفهاند و بایست آبادشون کنند و خلاصه از این حرفا... بعد به رحمت خدا رفته و سامانیها بساطشون جَمع رفته، غزنویا سرِ کار اومدن، زمینا رو از دست مردم درشون میارن. یکی از نوادههای امیراسماعیل، اسمش از خاطرم رفته، دعوی موقوفه موکنه و خلاصه اسناد و مدارک رو بیرون میکشن. مثل اینکه اون موقع یه اداره واسه وقف توی دربارشون داشتن مثل ادارهٔ شما. بالأخره این بنده خدا کار دیوانی کرده بوده، اونقده عریضه مینویسه و با هزار دبَدَبه و کَبکَبه موقوفات رو برمیگردونه و خودش مِدِه دست رعیت، به قول خودشون و امین موقوفه جد جد جدش مِرِه وقفنامه دُرُست ادا شه.»
- گفتم: «خُب اینا اینجا چکار میکنه؟ نکنه اینم وقف امام رضاست؟!»
- خندید و باز دستی به گردهام زد و گفت: «نه خدای نکرده اینجا موزهاس!
- خیلی از اسناد که اینجان، مردم هدیه کردن به آقا، مثل همین وقفنامه و کتاب روش، یکی از بندهای وقفنامهاس. وقتی شوروی کمونیستی مِرِه و همه چیزای مذهبی رو میسوزوندند، یه دختر ازبک پای پیاده و از دل کوهها و توی برف و بوران خودشو میرسونه مِشِد و اینا رو مِدِه و توی صحن آقا علیبنموسیالرضا، جون مِدِه. عمر و جوانیاش رو مِذِاره پای این وقفنامه، نسوزه و بمونه تا امروز.»
- خیلی متأثر شده بودم. گفتم: «خُب بعدش چی میشه؟»[۷]
بیداد
رمان «بیداد» به پنج ماهه اول سال ۵۸ و اوایل دوران پیروزی انقلاب می پردازد. زمانی که برای تثبیت بنیانهای انقلاب تلاشهایی صورت میگرفته است. همچنین ماجرای زندگی دختری دانشجو در رشته مامایی دانشگاه اصفهان است و فعالیتهای انقلابی او پیش و پس از پیروزی به همراه دوستانش را روایت میکند؛ از رفراندوم گرفته تا تصویب قانون اساسی و شروع فضاهای تبلیغاتی برای برگزاری اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری. «بیداد» به تعبیری یک رمان اجتماعی تاریخی است. البته این کتاب تا حدی فراژانر است اما موضوع انقلاب بهطور کلی میتواند در هر ژانری مورد توجه قرار بگیرد. تکنیک روایت این اثر نیز یادداشتهای شخصی یک راوی است؛ روایت کنندهای که بعدها در طول داستان مشخص میشود به دلیل مسائل جریان زندگی شخصی و مبارزات خود دروغ میگوید.[۲]
آتوننامه
این رمان کوتاه درباره شخصیت اسمال طلایی یا همان اسماعیل خان، فرزند طالب خان از سرداران نامآور دوران فتحعلیشاه و کسی است که سقاخانه اسمال طلایی در مشهد مقدس و صحن عتیق به نام اوست. این رمان با تکنیک نامهنگاری نوشته شده است. ۱۰ نامه بین اسمال طلایی و خواهرش زبیده در طول جنگ ایران و روس، دوره فتحعلی شاهی ردوبدل می گردد. زندگی این سردار و اوضاع ایران در آن دوران پرآشوب، محور این رمان حماسی است. عباس میرزا برای اولین بار دارد ارتش ایران را آموزش نظامی میدهد که برای آموزش از مستشاران فرانسوی و انگلیسی استفاده مینماید. میتوان گفت فضای این جنگ فضای غالب رمان است. در این اثر از فرم نامهنگاری استفاده شده که نمونه نامههای عاشقانه در تاریخ ادبیات زیاد داریم. از این فرم برای بهتر نشان دادن فرآیند و همچنین برای نشان دادن علاقه و ارتباط مناسب بین خواهر و برادر و مفهوم خانواده در رمان استفاده شده است. صیانت از سرزمین اولین آیتمی است که در آتون نامه به آن پرداخته میگردد. ضمن اینکه نوینده همزمان با صیانت از سرزمین، صیانت از خانواده را هم پیش میبرد که افراد برای زنده نگه داشتن نام و آبرو و شرف خانواده چه کوششها و چه فداکاریهایی را باید انجام دهند که این دو محور اصلی داستان است.[۳]
پانویس
- ↑ پرش به بالا به: ۱٫۰ ۱٫۱ «محمداسماعیل حاجیعلیان – وبلاگ انتشارات ققنوس».
- ↑ پرش به بالا به: ۲٫۰ ۲٫۱ «نویسندگان جوان روایت متفاوتی از انقلاب ارائه دادهاند - اخبار سینمای ایران و جهان - سینماپرس».
- ↑ پرش به بالا به: ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ «ماجرای اسماعیل طلا در رمان آتون نامه ، این اثر علاوه بر عنصر خیال دارای مستندات تاریخی است - لوکو».
- ↑ «رمان "چهار زن" نقد می شود/ "چهار زن" برگزیده اول رمان ماندگار».
- ↑ ««می نار» وارد بازار نشر شد/ رمانی درباره شهدای مسیحی جنگ».
- ↑ پرش به بالا به: ۶٫۰ ۶٫۱ «رمان ایرانی «پاپیلو» منتشر شد/رمانی درباره زنی که قاتل سریالی بود».
- ↑ «دانلود و خرید کتاب ایرانشاه».
- ↑ .