سایه اژدها: تفاوت میان نسخهها
محمد ایذجی (بحث | مشارکتها) صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب |عنوان = سایه اژدها |تصویر = |اندازه تصویر = |زیرن...» ایجاد کرد |
محمد ایذجی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات کتاب | {{جعبه اطلاعات کتاب | ||
|عنوان = سایه اژدها | |عنوان = سایه اژدها | ||
|تصویر = | |تصویر = سایه.jpg | ||
|اندازه تصویر = | |اندازه تصویر = | ||
|زیرنویس تصویر = | |زیرنویس تصویر = |
نسخهٔ ۲۸ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۲۳:۴۸
سایه اژدها | |
---|---|
نویسنده | محمدعلی گودینی |
ناشر | انتشارات علمی و فرهنگی |
تاریخ نشر | ۱۳۹۹ |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۱۲۱۶۸۵۵ |
زبان | فارسی |
نوع رسانه | کتاب |
سایه اژدها داستان بلندی به قلم محمدعلی گودینی است.[۱]
این کتاب در بیست فصل نگاشته شده است و میتوان آن را از نوع داستانهای واقعگرا قلمداد کرد. ماجراهای داستان در زمان معاصر جریان دارد و نویسنده اثر را با رویکردی درونمایه محور نگاشته است. مولف در این رمان موضوع واردات بیرویه به کشور را به چالش کشیده و سعی کرده است همان محیطهای کارگری را که دستمایهی اصلی آثارش بوده، برای نوشتن این اثر هم به کار بگیرد. برای همین منظور داستان را در یک محیط کارگری در کارگاه خیاطی شکل داده که در آن مشکلات واردات بیرویه و گرانی کاغذ منجر به تعطیلی تقریبی کارگاه میشود.[۱]
موضوع این کتاب تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی است. این کتاب در ژانر کارگری و در قالب رمان، جزء اولینها است.این اثر از جهات گوناگون جامعه کارگری و بحث تولید را بررسی کرده است. مسائلی مانند مهاجرت و پدیده قاچاق کالا که به تولید ما لطمه میزند، همچنین گردشگری یکسویه و مسافرینی که هر کدام با خودشان سیلی از محصولات خارجی را میآورند، همگی اینها در این رمان جمع است.
نگاه گودینی در این اثر منصفانه بوده است و صرفا مثل نویسندگان مارکسیستی نگاه یکطرفه و کارگری نداشته است. هم سعی کرده مشکلات کارفرما را مطرح کند و هم مشکلات کارگر را. همچنین در این رمان به بیان مشکلات کارگران، دغدغهها و دردهایشان پرداخته شده است. به عنوان مثال در بخشی از رمان شاهد آن هستیم که نویسنده به مسائل بیمه میپردازد؛ مشکلی که اکثر کارگران دارند و حق بیمه را پرداخت میکنند اما بیمه پاسخگوی بسیاری از مشکلات آنان نیست، در حالی که کارگران از اقشار فرودست جامعه هستند.[۲]
برای کسانی که کتاب را نخواندهاند
معرفی نویسنده
محمدعلی گودینی داستاننویس و رماننویس ایرانی است. در سال ۱۳۳۵ در شهر کنگاور متولد شده و در سیزدهسالگی به شهر تهران آمد و اکنون نیز در این شهر زندگی میکند. او دارای دیپلم تجربی بوده و در یک کارخانه کار میکند و در آنجا عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی و نیز هیئت منصفه کارخانه است و در دو نشریه نیز مسئول صفحه ادبی بوده است.از آثار او، داستان «صعود»، در دومین دوره مسابقات بنیاد جانبازان رتبه دوم و داستان «آجر بهمنی» در سومین دوره همین مسابقات رتبه سوم را به دست آورده است. «لبخند تلخ» در مسابقات قلم زرین جزء پنج اثر اول انتخاب شده و داستان «شیرین» در دوره دوم جایزه عذرا رتبه دوم و «نورد» در اولین دوره مسابقات ادبی کارفرمایان و کارگران رتبه سوم را به دست آورده است.[۳] «زنی با کفشهای مردانه»، «تالار پذیرایی پایتخت»، «سالار» و ... از جمله آثار اوست. او را نویسندهای میدانند که برای ادبیات کارگری تلاش کرده است و در داستانهایش به تصویر چهره رنجیده این قشر پرداخته است. همچنین گودینی به تالیف داستانهایی با مضمون دفاع مقدس اهتمام داشته است. او برنامهریزیهای دقیق و مدیران توانمند را عاملی برای موفقیت در معرفی ادبیات دفاع مقدس به دنیا میداند.[۴]
محمدعلی گودینی از جمله نویسندگانی است که با سختیهای زیادی قد کشیده و نویسنده شده است ، تلاشهای او در نویسندگی و همچنین زندگیاش زیبایی یک فرد موفق را به تصویر میکشد.[۵]
وجه مشترک کارهای گودینی توجه به قشر ضعیف جامعه، روستاییان و کارگران است. او در برخی از کارها مانند «زنی با کفشهای مردانه» فضای کارگری در سالهای پس از انقلاب را ترسیم کرده و از رنجها و مشکلات آنها پس از جنگ گفته و در کارهایی مانند «تالار پذیرایی پایتخت»، نگاهی انداخته است به وضعیت کشاورزان در زمان پهلوی. از این رو، میتوان کارهای گودینی را بلندگوی قشری دانست که در سالهای اخیر کمتر مجال سخنگفتن در آثار داستانی داشتهاند. در روزگاری که داستانهای ایرانی در فضای کوچک آپارتمانهای شهری و با دغدغههایی متفاوت با جامعه روایت میشود، گودینی تلاش کرده است تا صدای مردمی باشد که در این سالها در آثار داستانی خاموش بودهاند. او در کتاب «راز عمارت متروک» که با داستانی جنایی گره خورده نیز بر این رویه ثابت مانده است. او در این اثرش در خلال یک داستان متفاوت و جذاب، آینهای قرار داده است پیش چشم مخاطب از زمان ارباب و رعیتی در روستاهای کشور و تأثیری که این نظام بر زندگی روستاییان ایرانی پیش از انقلاب گذاشت.[۶]
برشی از متن کتاب
- درینگ درینگ اژدها وارد میشود! درینگ درینگ... همه سرها چرخیدند. نگاه کارگرهای دوزنده کارگاه تهران مد، برگشت رو به انتهای کارگاه. همه دیدند « لطفی لنگی » ایستاده روی صندلی پشت چرخ خودش، تیشرت قرمز رنگش را هم از تن درآورده؛ مچ بند قرمزی به مچ دست بسته. شست دست راستش را تا نزدیک بینیاش بالا برده. چهار انگشت به هم چسبیدهاش رو به سقف است. دست چپ را با زاویه نود درجه جلو برده و با هر پنج انگشت از هم سوا شده، سعی دارد با کجگرفتن شانه، رو به همکارها ژست عکس بروسلی را بگیرد! در حالی که چند نوارچسب باریک قرمزرنگ هم به سینهاش چسبانده است . لطفی لنگی با آن قیافهگرفتن؛ خیلی جدی و بدون هیچ حرکتی، مانند عکس توی پوستر بالا سرش، ایستاده بود رو به پنجره؛ از طبقه سوم، رفتوآمدهای شتابان مردم همیشه عجول و ماشینها را توی خیابان نگاه میکرد و...