محمدعلی اسلامی ندوشن: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۹۴: | خط ۱۹۴: | ||
===ایران به چه چیزی نیاز دارد؟=== | ===ایران به چه چیزی نیاز دارد؟=== | ||
ایران به چه چیزی نیاز دارد؟ به پول فراوان؟ به ارز؟ به آب و باران؟ به ذخایر معدنی پایانناپذیر؟ به نیروی نظامی قوی؟ به تکنولوژی پیشرفته؟ به حمایت بینالمللی؟ به اتم؟ خوب هر یک از این ها میتوانند از جهتی کارساز باشند ولی هیچیک به تنهایی مشکل او را حل نمیکنند. او به یک چیز احتیاج دارد و آن '''انسان''' است. همین و بس اگر آن را داشت همه چیز دارد و اگر نداشت به جایی نخواهد رسید.<ref name=''تکنولوژی''>{{پک|محمدعلی اسلامی ندوشن|۱۳۹۱|ک= سخنها را بشنویم||ص=۲۰}}</ref> | ایران به چه چیزی نیاز دارد؟ به پول فراوان؟ به ارز؟ به آب و باران؟ به ذخایر معدنی پایانناپذیر؟ به نیروی نظامی قوی؟ به تکنولوژی پیشرفته؟ به حمایت بینالمللی؟ به اتم؟ خوب هر یک از این ها میتوانند از جهتی کارساز باشند ولی هیچیک به تنهایی مشکل او را حل نمیکنند. او به یک چیز احتیاج دارد و آن '''انسان''' است. همین و بس اگر آن را داشت همه چیز دارد و اگر نداشت به جایی نخواهد رسید.<ref name=''تکنولوژی''>{{پک|محمدعلی اسلامی ندوشن|۱۳۹۱|ک= سخنها را بشنویم||ص=۲۰}}</ref> | ||
===چرا فریفته غرب نشدم=== | |||
اسلامی ندوشن خود یکی از اولین کسانی بود که مقالاتی در نقد تمدن غرب نوشت که در کتاب «به دنبال سایه همای» منتشر شد. دلیل اصلی فریفته نشدن خود نسبت به غرب را آشناییاش با فرهنگ و تمدن ایران عنوان کرده است. به گفته خودش «آبشخور اصلی که با فرهنگ ایران، ادبیات فارسی و تاریخ ایران ارتباط پیدا می کرد در من قطع نشده بود».<ref name=''غرب''>{{پک|کریم فیضی|۱۳۹۱|ک= زندگی، عشق و دیگر هیچ|ص=۱۴۱}}</ref> | |||
==سفرها== | ==سفرها== | ||
آنگونه که اسلامی ندوشن در گفتوگو با کریم فیضی در کتاب ''زندگی، عشق و دیگر هیچ'' گفته است به حدود ۴۰ کشور دنیا سفر کرده است. این سفرها به طور منظم از حدود سال ۱۳۴۶ شروع شد. اولین سفرش به آمریکا برای شرکت در سمینار بینالمللی دانشگاه هاروارد بود. محصول این سفر کتاب «آزادی مجسمه» بود که ابتدا به صورت مقالاتی در مجله یغما منتشر میشد.<ref name=''مجسمه''>{{پک|کریم فیضی|۱۳۹۱|ک= زندگی، عشق و دیگر هیچ|ص=۱۹۶}}</ref> | آنگونه که اسلامی ندوشن در گفتوگو با کریم فیضی در کتاب ''زندگی، عشق و دیگر هیچ'' گفته است به حدود ۴۰ کشور دنیا سفر کرده است. این سفرها به طور منظم از حدود سال ۱۳۴۶ شروع شد. اولین سفرش به آمریکا برای شرکت در سمینار بینالمللی دانشگاه هاروارد بود. محصول این سفر کتاب «آزادی مجسمه» بود که ابتدا به صورت مقالاتی در مجله یغما منتشر میشد.<ref name=''مجسمه''>{{پک|کریم فیضی|۱۳۹۱|ک= زندگی، عشق و دیگر هیچ|ص=۱۹۶}}</ref> | ||
عمده سفرهای اسلامی ندوشن علمی و فرهنگی بوده است که منظور از آن همایشها، بزرگداشتها و دیگر برنامههای مشابهی است که وی در آنها حضور یافته است. ایشان از آنجا که در عرصه فرهنگ (با تمام ابعاد آن) نه تنها در ایران که در جهان نیز شخصیتی نامور است، همواره مورد نظر بسیاری از دانشگاهها و دیگر مراکز علمی ـ فرهنگی بوده و برای دیدار و ایراد سخن دعوت شده است. تعدادی از سفرهای خارجی ایشان به شرح زیر است: | |||
*آمریکا: تابستان 1346، به دعوت دانشگاه هاروارد، موضوع سخنرانی «انسان مدرن و انسان مرتجع» | |||
*ترکیه: آذر 1351، به دعوت سازمان همکاری منطقهای و دیدار از شهرهای آنکارا، قونیه، بورسا، استانبول و سخنرانی در دانشکده ادبیات دانشگاه آنکارا. | |||
*افغانستان: فروردین 1352، به دعوت دانشگاه کابل و سخنرانی در دانشکده ادبیات کابل. | |||
*هند: اردیبهشت 1353، به دعوت وزارت آموزش هند و دیدار از: دهلی، بنگلور، میسور، بمبئی، پونه، کلکته، بنارس، لکنهو، ایراد سخن در انجمن پارسیان هند، مرز بین المللی دهلی، دانشگاه جواهر لعل نهرو و دانشکده حقوق دهلی. | |||
*پاکستان: اسفند 1353، برای شرکت در کنگره «سند در طی قرون»، موضوع خطابه: «سند در شاهنامه». | |||
*چین: فروردین 1354، به دعوت دانشگاه پکن و دیدار از شهرهای پکن، سوچو، نانکینک، شانگهای، سیان و لویان. | |||
*بلغارستان: خرداد 1354، برای شرکت در سمینار «فرهنگ»، سخنرانی تحت عنوان: «فرهنگ، سرچشمه هماهنگی». | |||
*اردن: آذر 1354، به دعوت دانشگاه اردن، سخنرانی در دانشگاه اردن با موضوع «مسئله مدرن بودن». | |||
*مصر: بهمن 1354، به دعوت وزارت آموزش مصر، دیدار از اسوان، قاهره، اقصر، اسکندریه، پرت سعید و سخنرانی در دانشگاه قاهره و دانشگاه عین شمس. | |||
*عراق: فروردین 1355، به دعوت دانشگاه بغداد، بازدید از شهرهای بغداد، موصل، تکریت، بابل، کوفه، کاظمیه، کربلا، نجف و ایراد سخن در دانشگاه بغداد. | |||
*ژاپن: اسفند 1355، به دعوت «بنیاد ژاپن»، دیدار از شهرهای توکیو، کیوتو، هیروشیما، ناکازاکی، هوکایدو، سخنرانی در مرکز فرهنگی ژاپن با عنوان «نگاهی گذرا بر چشمانداز فرهنگ ایرانی». | |||
*فرانسه: شهریور 1356، برای شرکت در کنگره شرقشناسی پاریس، موضوع سخنرانی: «وجوهی از ادبیات معاصر ایران». | |||
*تونس: شهریور 1356، به دعوت وزارت آموزش تونس و دیدار از شهرهای کارتاژ، قیروان، موناس تیروتونس، سخنرانی در دانشکده الهیات. | |||
*دانمارک: اردیبهشت 1362، به دعوت دانشگاه کپنهاک و سخنرانی در دانشگاه کپنهاک با عنوان «عشق از دیدگاه حافظ». | |||
*ایتالیا: شهریور 1368، شرکت در کنگره ایرانشناسان اروپا در شهر تورنیو، عنوان سخنرانی: «گفتاری چند در باب ادبیات مدرن ایران». | |||
*آلمان: تیر 1372، حضور در کنگره ایرانشناسی اروپا در شهر بامبرگ، عنوان سخنرانی: «آیا حافظ یک معماست؟» | |||
*استرالیا: آبان 1373، به دعوت «انجمن ایرانشناسان استرالیا»، سخنرانی تحت عنوان «شاهنامه پس از هزار سال». | |||
*آمریکا: تیر 1377، برای شرکت در همایش «فردوسی و شاهنامه» به دعوت «مرکز گسترش زبان فارسی» و دانشگاه کلمبیا، موضوع سخنرانی: «یونانیان و ایرانیان از دیدگاه ایلیاد و شاهنامه». | |||
*انگلستان: بهمن 1381 به دعوت «سازمان گسترش زبان فارسی» و سخنرانی در دانشگاه لندن با عنوان «زبان فارسی افزونتر از یک زبان». | |||
* کانادا: بهمن 1387، به دعوت از دانشگاه «کارلتون» و سخنرانی تحت عنوان «مبادی پنج گانه شعر حافظ» و... | |||
==نگاه اسلامی ندوشن به نوشتههایش== | ==نگاه اسلامی ندوشن به نوشتههایش== | ||
وی درباره آثار خود چنین میگوید: نوشتههای من دو حالت دارند: یکی تنوع که به آنها چندگانگی بخشیده است و دیگری تمرکز. یعنی در مدت نزدیک ۵۰ سال مطالب مختلفی مطرح شده و در این کتابها جا گرفته است. یک بخش مربوط میشود به مسائل اجتماعی که تقریباً در ۱۲ جلد کتاب جا گرفته است. | وی درباره آثار خود چنین میگوید: نوشتههای من دو حالت دارند: یکی تنوع که به آنها چندگانگی بخشیده است و دیگری تمرکز. یعنی در مدت نزدیک ۵۰ سال مطالب مختلفی مطرح شده و در این کتابها جا گرفته است. یک بخش مربوط میشود به مسائل اجتماعی که تقریباً در ۱۲ جلد کتاب جا گرفته است. | ||
خط ۲۰۶: | خط ۲۵۰: | ||
کارهایی که با اسم مستعار منتشر کردم، در اوایل کار بود. یکی از آنها «ابر زمانه و ابر زلف» بود که نمایشنامه است. «افسانه و افسون» هم اسم مستعار داشت و داستان بلند بود.<ref name=''سخن''>{{پک|کریم فیضی|۱۳۹۱|ک= زندگی، عشق و دیگر هیچ|ص=۵۴۰-۵۴۱}}</ref> | کارهایی که با اسم مستعار منتشر کردم، در اوایل کار بود. یکی از آنها «ابر زمانه و ابر زلف» بود که نمایشنامه است. «افسانه و افسون» هم اسم مستعار داشت و داستان بلند بود.<ref name=''سخن''>{{پک|کریم فیضی|۱۳۹۱|ک= زندگی، عشق و دیگر هیچ|ص=۵۴۰-۵۴۱}}</ref> | ||
==دیدگاه دیگران درباره اسلامی ندوشن== | |||
===مصطفی ملکیان=== | |||
مصطفی ملکیان طی مصاحبهای درباره اسلامی ندوشن او را شبیه سعدی میداند و درباره شخصیت و ویژگیهای او چنین میگوید: | |||
«نخستین نوشتهای که من از دکتر محمد علی اسلامی نُدوشن خواندم، کتاب «ایران را از یاد نبریم» بود. در آن چاپ که شاید هم چاپ اول بود، به هر حال به همراهی کتاب «به دنبال سایه همای» چاپ شده بود. من هم به لحاظ زیباییشناسی نثر، یعنی به لحاظ رسایی و شیوایی متن و هم به لحاظ محتوا که از انساندوستی و وطندوستی موج میزد، خیلی تحت تأثیر این کتاب قرار گرفتم و واقعاً با نخستین کتاب شیفته دکتر اسلامی ندوشن شدم و بعدها هم، در تمام طول سالهای آینده پیگیر نوشتهها و ترجمههای دکتر اسلامی ندوشن بودم. | |||
به نظرم میرسد که اگر آن کتاب را ندیده بودم چه بسا تا سالها پیگیر نوشتههای دکتر اسلامی ندوشن نمیشدم و از این بابت خیلی خوشحالم که این کتاب را دیدم و خواندم. به نظرم چیزی که در آن کتاب بود در همه آثار بعدی ایشان استمرار پیدا کرده، هم به لحاظ صورت (form) یعنی از جنبه زیباییشناختی و هم به لحاظ محتوا (Content) و به لحاظ مطالبی که القا میکرد و پیامی که میرساند. | |||
====اخلاقگرایی==== | |||
نخستین ویژگی بارز روشنفکری دکتر اسلامی ندوشن ویژگیای است که من از آن تعبیر میکنم به اخلاقگرایی. دو روشنفکر از صدر مشروطه تا الان به جهت اخلاقگرایی ممتاز هستند، یعنی به این جهت که بیشترین دغدغه روشنفکری خود را به اخلاقیتر کردن مخاطبان خودشان و توجهدادن مخاطبان خودشان به اهمیت و ضرورت اخلاقیزیستن معطوف کردهاند، حتی برای اصلاح امور اجتماعی. | |||
یکی، روانشاد دکتر مصطفی رحیمی و یکی، دکتر محمد علی اسلامی ندوشن. این اخلاقگرایی را من در هیچ روشنفکر ایرانی دیگری به این درجه از شاخصیت و بارزیت ندیدهام. ویژگی دومی که در روشنفکری دکتر محمد علی اسلامی ندوشن هست، واقعگرایی است، نه به معنای نفی آرمانجویی و آرمانخواهی و آرمانطلبی، بلکه به معنای نفی خیالپردازیها و رؤیاپروریهایی که بسیاری از روشنفکران چه در ایران و چه در خارج از ایران احیاناً دچار آن شدهاند. | |||
یعنی چیزی را از انسان خواستند که فوق طاقت انسان است، انتظار و توقعی از انسانها داشتند که این انتظار و توقع، رؤیاپرورانه و خیالپردازانه است، وگرنه اخلاقگرایی خودش آرمانجویی و آرمانطلبی و آرمانخواهی است. اما اخلاقگرایی که همراه با واقعنگری باشد نه واقعگریزی، معنای آن این است که در عین حال که همه را دعوت به اخلاقیبودن میکنیم، پتانسیل و توان اخلاقیشدن انسانها را هم در نظر بگیریم. تکلیف اخلاقی برایشان بار نکنیم و تحمیل نکنیم، که در توانشان نیست که آن تکلیف را به اجرا در بیاورند. | |||
اما ویژگی سوم روشنفکری ایشان که من بیشتر دلم میخواهد از آن تعبیر کنم به وطندوستی و نمیخواهم از آن تعبیر کنم به ناسیونالیسم، و ناسیونالیسم ایرانی، تأکید بر فرهنگ و تمدن ایرانی برای برگرفتن نقاط قوت این فرهنگ و تمدن است. به تعبیر دیگری، به یادآوردن میراث گذشته برای کسانی که در معرض این هستند که این میراث را فراموش کنند. البته وقتی شما میراث گذشته فرهنگ و تمدنتان را به دیگران گوشزد میکنید ممکن است بر مؤلفهها و عناصر مختلف آن فرهنگ و تمدن تأکید کنید، باز در اینجا هم دکتر اسلامی ندوشن بیشتر بر مؤلفه اخلاق و ادب در فرهنگ و تمدن ما تأکید میکند. | |||
میشود تأکید کرد بر معماری یک فرهنگ و تمدن و به طور کلیتر بر هنر یک فرهنگ و تمدن؛ میشود بر فناوری یک فرهنگ و تمدن تأکید کرد؛ میشود بر علومی که در آن فرهنگ و تمدن پدید آمدهاند، یا بالیدهاند یا به اوج رسیدهاند تأکید کرد و البته بر چیزهای دیگری در یک فرهنگ و تمدن تأکید کرد. اما دکتر اسلامی ندوشن وقتی تأکید بر فرهنگ و تمدن گذشته ما ایرانیان و میراث فرهنگی ما میکند، بیشتر بر اخلاق برآمده از فرهنگ و تمدن ایرانی تأکید میکند و از این جهت وطندوستی دکتر اسلامی ندوشن نیز هم راستا است با اخلاقگرایی او. وقتی که مثلاً آثار کسانی مثل فردوسی یا حافظ یا سعدی یا مولانا را مورد بررسی قرار میدهد و خوانندگان را تشویق میکند که به آثار این بزرگان رجوع کنند باز جنبه اخلاقیای که در آثار این بزرگان هست مورد تأکید اوست. بنابراین به صورت خلاصه میتوانم بگویم که من سه ویژگی در روشنفکری دکتر اسلامی ندوشن میبینم؛ اخلاقگرایی، واقعنگری و وطندوستی و گمان نمیکنم این سه مؤلفه در آثار منتشر شده ایشان با هم ناسازگاری پیدا کرده باشند. البته ویژگیهای دیگری هم در روشنفکری دکتر اسلامی ندوشن هست اما آنچه چشمگیر و بارز است همین سه مؤلفهای است که خدمتتان عرض کردم. | |||
====چرا از آثارش استقبال میشود؟==== | |||
به نظر من چهار عامل را میتوان برشمرد، یکی اینکه دکتر اسلامی ندوشن سادهنویس و آسانیاب نویس است. از روشنفکران دارای نوشتههای پر از غموض و ابهام و ایهام و الفاظ و مفاهیم فنی و پیچیده که فقط برای متخصصان رشتههای علوم انسانی قابل فهماند، نیست و این ویژگی تا حد اندکی کمتر در روانشاد دکتر مصطفی رحیمی هم هست و این چیزی است که من به طور مکرر تأکید کردهام که روشنفکران تا به زبان آسانیاب سخن نگویند یا ننویسند، در کار خودشان موفق نخواهند بود. | |||
روشنفکر با آکادمیسین فرق دارد. آکادمیسین هر مقالهای که در مجله یا نشریهای منتشر میکند، مخاطب او همکاران او هستند، بنابراین کاملاً حق دارد و بلکه وظیفه دارد برای اینکه وقت و نیروی مخاطبان خودش را هدر ندهد با زبان فنی همکارانش بنویسد و آن همکاران هم با همان زبان فنی نوشته او را فهم میکنند و با همان زبان فنی هم او را نقد میکنند. اما روشنفکر که من همیشه بر جداییاش از آکادمیسین تأکید کردهام، مخاطبش همکاران دانشگاهی او نیستند، مخاطب او مردم هستند، پس وقتی مخاطب او مردم هستند، باید سخنان او به صورتی گفته و نوشته بشود که برای مردم قابل فهم باشد و هر چه مخاطبان به سبب آسانگویی و آساننویسی من بیشتر بشوند، من در فعالیت روشنفکرانه خودم موفقتر خواهم بود. نوشتههای دکتر اسلامی ندوشن واقعاً از هرگونه زبان فنی و تخصصی بیرون است و این به نظرم علت اول است. نکته دوم به گمان من این است که روشنفکری دکتر اسلامی ندوشن، ریشه در سنت فرهنگی خود ما دارد و مردم ما با این سنت خوگر و خوگیر شدهاند. بنابراین کسی که سخن خودش را به فردوسی، سعدی، حافظ و خیام مستند میکند، مردم را با سخن آشنایی مواجه میکند و مردم سخن عجیب و غریب و بیگانهای از او نمیشنوند. | |||
البته دکتر اسلامی ندوشن در ترجمههایش به حسب اقتضای کار ترجمه به هر حال از شاعران و نویسندگان غرب ترجمه میکند، اما آثار ترجمه شده ایشان نسبت به آثار تألیفی ایشان بسیار اندک است و آن هم منافاتی با سخن من ندارد. آنجا به عنوان یک آکادمیسین کار میکند اما وقتی که به عنوان یک روشنفکر قلم میزند واقعاً هر چیزی را به آثار بزرگان ادب فارسی مستند میکند و این برای مردم هیچگونه گریزندگیای پیش نمیآورد و مانع عاطفی بین نویسنده و خواننده ایجاد نمیکند. | |||
چون نویسنده و خواننده اسم این شخصیتها را حتی اگر در روستا هم بزرگ شده باشند از پدر، پدربزرگ و مادربزرگ خود شنیدهاند. نکته سومی که به نظرم دکتر اسلامی ندوشن را موفق کرده، این است که او ایدئولوژیکاندیش نیست. وقتی شما ایدئولوژیکاندیش باشید، کم کم مخاطبان شما اعضای پیوسته به ایدئولوژی خودتان میشوند و کم کم شما یک فرقه درست میکنید و مخاطبان شما آهسته آهسته همان کسانی هستند که در همان فرقه شما بهسر میبرند. | |||
کسانی که در این فرقه نیستند کم کم از اطراف شما پراکنده میشوند. بنابراین همه میتوانند مخاطبان او باشند، چه ایرانی مسلمان، چه ایرانی مسیحی، چه ایرانی یهودی، چه ایرانی مادی، چه ایرانی معنوی، چه ایرانی شیعی، چه ایرانی سنی، چه ایرانی دارای گرایشهای سوسیالیستی، چه ایرانی دارای گرایشهای لیبرالی، همه میتوانند سخن او را دریابند و حتی با او همدلی کنند. اما اگر یک سوسیالیست جازم و متعصب بود، یا یک لیبرال جازم و متعصب بود، به نظر من بخش چشمگیری از مخاطبان خودش را از دست میداد این ایدئولوژیکنبودن هم طیف مخاطبان او را گستردهتر کرده است. اما چهارمین ویژگی که مخاطبان ایشان را بیشتر کرده، این است که ایشان کار روشنفکری خودش را به مواجهه با رژیمهای سیاسی منحصر نکرده است. روشنفکرانی که فقط کار خود را مقابله و مبارزه و مواجهه با رژیمهای سیاسی میدانند، کسانی را که سنخ روانی آنها سنخ روانی سیاستگرایی است را جلب میکنند و کسانی را که دغدغه مسائل سیاسی را به هر جهت ندارند (مخصوصاً کسانی که به خاطر سنخ روانیشان چنین دغدغهای را ندارند) جلب نمیکنند. | |||
دکتر اسلامی ندوشن، در حالی که نقاد رژیمهای سیاسی حاکم بر کشور خودش بوده، اما هیچ وقت منحصراً متمرکز بر مسائل رژیمهای سیاسی نبوده است. بنابراین کسانی را که گرایشهای سیاسی نداشتهاند را هم میتوانسته مخاطب خود قرار دهد. | |||
من گمانم بر این است که این چهار ویژگی که هر چهار تا هم ویژگیهای مثبت نوشتههای دکتر اسلامی ندوشن است در انبوههکردن مخاطبان تأثیر قاطعی داشته است. ممکن است عوامل دیگری هم در کار باشد ولی چون من تأمل قبلی نکرده بودم و الان که شما پرسیدید به این فکر فرو رفتم، بیش از این چهار عامل الان در ذهنم نیست. | |||
====اسلامی ندوشن به سعدی شبیهتر است==== | |||
در میان مفاخری که نام بردید (فردوسی، سعدی، حافظ و مولوی) به لحاظ شیفتگی و علاقهای که خود دکتر اسلامی ندوشن در نوشتهها اظهار میکند، باید گفت که ایشان بیشترین شیفتگی و علاقه را به فردوسی دارد. اما اگر از من به عنوان یک ناظر بپرسید و بگویید این مرد به کدامیک از این چهار مرد شبیهتر است خواهم گفت که ایشان به سعدی نزدیکتر است تا به آن سه شخصیت دیگر، چرا؟ گمان کنم که در سه جهت بتوانم ایشان را شبیهترین به سعدی بدانم. یکی، پا بر زمین داشتن. سعدی در عین اینکه اخلاقگراست، ولی خیلی واقعنگر است. | |||
شما هیچ سخنی در سعدی نمیبینید که رؤیاپردازانه و خیالپردازانه باشد، یعنی توصیهای به انسان کند که عملکردن به آن در توان یک انسان عادی نیست و من به این میگویم پای بر زمین داشتن. در اسلامی ندوشن این هست. دوم اینکه در سعدی یک تنوع گرایش وجود دارد، یعنی گاهی گرایش به عرفان و عشق عرفانی و به تعبیر برخی از عرفا عشق حقیقی هست و البته در او عشق زمینی هم به کرات و به وفور میبینید، یک نوع علاقه به زهد و زندگی زاهدانه در سعدی میبینید اما یک نوع علاقه به تمتع و بهرهبرداری از هر چیزی که زندگی در اختیار تو قرار میدهد هم میبینید، یک نوع گرایش به دین در سعدی میبینید اما یک نوع آزاداندیشی هم در سعدی میبینید، در سعدی یک طنز و طیبتی میبینید که با جدیت او با هم جمع شده، میتوانم عرض کنم یک آیرونی سقراطی، یعنی نقشی را که هستی به عهده تو گذاشته به جدیترین صورت ایفا کن اما بدان که کل نمایشنامه هستی هم معلوم نیست اصلاً چرا نوشته شده و چرا اجرا میشود... اینها را من در دکتر اسلامی ندوشن میبینم. یعنی او همه این ویژگیها را در خودش دارد. این ویژگیها به ظاهر جمعناپذیر میآیند. به نظر میآید که ضد هم هستند ولی فقط به ظاهر این جور است و بزرگترین دلیل برای اینکه به ظاهر این جور است این است که میبینیم در برخی محقق شده و جمع شده است. سومین شباهتی را که میبینم تعبیر میکنم به یک نوع حکمت و فرزانگی، یک نوع نگاه دوستانه و نقادانه به انسانها داشتن، که من آن را لطف خفی تعبیر میکنم. یعنی در عین اینکه من تو را دوست دارم، پرخاش هم به تو میکنم، اصلاً از این جهت که تو را دوست دارم به تو پرخاش میکنم، همان که من گاهی از آن به خشونت عشق تعبیر کردهام. آدم به جهت عشقی که به معشوق دارد خیلی وقتها نسبت به معشوق خودش خشونت میورزد. | |||
چرا؟ چون خیلی وقتها اقتضای عشق من به تو این است که وقتی میبینم خوشایند تو با مصلحت تو با هم ناسازگاری دارند، خوشایند تو را فدای مصلحتت کنم. وقتی من خوشایند تو را فدای مصلحتت میکنم، یعنی خوشایند تو را از عرصه بیرون میبرم و طبیعتاً تو میرنجی و این رنجش یعنی نوعی اعمال خشونت به تو. | |||
یکی از پنج پارادوکس معنویت این است که در معنویت نوعی خشونت عشق وجود دارد با اینکه علیالظاهر خشونت و عشق با هم سازگاری ندارند. سعدی در عین اینکه دوستدار انسانهاست ولی عتاب و خطاب هم نسبت به انسانها دارد، به گفته شاعر عرب:«و یبقی الحب ما بقی العتاب» یعنی تا وقتی به تو عتاب میکنند معلوم میشود هنوز تو را دوست دارند. | |||
اگر دوستت نداشتند تو را به حال خودت وا مینهادند. میگفتند هر کاری میخواهی بکنی بکن. در دکتر اسلامی ندوشن چنین ویژگیای وجود دارد، ایشان در حالی که انساندوست است و ایرانیدوست است ولی نقدهای جدیای هم به ما ایرانیها دارد. یک نوع عتاب در خطابش هست و خود این عتابی که در خطابش هست به رغم عشقش به انسانهای ایرانی نیست، به علت عشقش به انسانهای ایرانی است. چون دوستشان دارد خطابشان میکند و نقدشان میکند. و این باز چیزی است که من در جای دیگری گفتهام، من اساساً شأن روشنفکر را نمایندگی و سخنگویی مردم نمیدانم. روشنفکر کسی نیست که سخنگوی مردم و نماینده مردم باشد و بگوید من حرف مردم را میزنم. روشنفکر باید داور مردم باشد، و به مردم بگوید اینجای کارتان عیب دارد، اینجای کارتان نقص دارد، شما دارای این هنرها هستید اما دارای این عیبها هم هستید، عنایت میکنید. | |||
این ویژگی در سعدی وجود دارد و در محمد علی اسلامی ندوشن هم هست. نکته چهارم اینکه اگر دقت کنید، سعدی آساننویسترین نویسنده ماست. | |||
من اگر به شما بگویم که از مثنوی معنوی مولوی و از کلیات سعدی و از شاهنامه فردوسی و مثلاً از پنج گنج نظامی و از دیوان حافظ، کدامش کمتر نیاز به شرح دارد (برای خواندن و استفاده کردن از آن) من فکر میکنم شما شاهنامه را بدون شرح نمیتوانید بفهمید، حافظ را هم بدون شرح نمیتوانید بفهمید، مثنوی را هم بدون شرح نمیتوانید بفهمید، پنج گنج نظامی را هم بدون شرح نمیتوانید بفهمید، باز از میان اینها آن که کمتر نیاز به شرح دارد سعدی است. ما برای فهم آثار سعدی کمتر باید به فرهنگ لغت و شارحان و مفسران مراجعه کنیم. | |||
سعدی در میان مفاخر و قلههای ادب فارسی، برای ما از همه آسانیابتر است. این ویژگی در دکتر اسلامی ندوشن هم هست که روشنفکری آسانیاب است. من در میان روشنفکرانمان، سخنان هیچ روشنفکری را به آسانیابی سخنان ایشان نمیبینم. از میان فردوسی، حافظ، سعدی و مولوی (حتی اگر خیام و نظامی را هم اضافه کنیم) دکتر اسلامی ندوشن به سعدی شبیهتر است. | |||
====اخلاقِ باور==== | |||
دکتر اسلامی ندوشن در کتاب «گفتهها و ناگفتهها» میگوید:«از لحاظ معنی، همانگونه که اشاره کردم انسان و انسان ایرانی برایم مطرح بوده است. نه فلسفهای در کار است، نه جهانبینی خاصی، تنها حاصل تأملی است، بازتاب خواندهها و دیدهها و دریافتههایم... در هیچ مکتب و ایسمی متوقف نگشتهام و هیچ طریقتی بیچون و چرا مرا در بر نگرفته است. حتی کسانی که نسبت به آنها احترام دارم چون مولوی، تولستوی، نهرو و... تنها قسمتی از اندیشههایشان را دوست داشتهام. | |||
هم مادیاندیش هستم و هم معنیگرای، هم مقداری از دکارت را قبول دارم، هم مقداری از شیخ اشراق را، هم چیزهایی از مارکس را میپذیرم و هم اجزایی از عرفان مولانا جلالالدین را، هم قدری آرمانگرای (ایدهآلیست) هستم و هم قدری واقعپسند (رئالیست). هم به قدرت و حقانیت علم معتقدم و هم بیم دارم از این که علم سرنوشت بشر را به تنهایی به دست گیرد.» این قسمت از کتاب «گفتهها و ناگفتهها»، جداً و واقعاً و بدون سر سوزنی مبالغه، برای من خیلی ارزشمند است. | |||
اصلاً به استناد به این قسمت و به استناد آنچه در سایر آثار دکتر اسلامی ندوشن هست، و مصداق نوشتهای است که در اینجا خواندم، به همین اعتبار من گفتهام که ایدئولوژیکاندیش نیست. به نظر من این هم یکی از وجوه اخلاقگرایی دکتر اسلامی ندوشن است. به دلیل اینکه یک بخش از اخلاق هم اخلاقِ باور است. | |||
یعنی در باورآوردنهایمان هم باید اخلاقی عمل کنیم. اینکه به چه چیزی باور بیاوریم و به چه چیزی باور نیاوریم، یعنی وقتی من سخنی را قبول میکنم یا رد میکنم، اثبات میکنم یا نفی میکنم، تقویت میکنم یا تضعیف میکنم، تأیید میکنم یا انکار میکنم، حک میکنم یا اصلاح میکنم، تا وقتی در این نوع کارها با نظر سر و کار دارم، که همه کارها نظری هستند، یک سلسله اخلاقیاتی را هم باید رعایت کرد. | |||
به مجموعه این اخلاقیات میگوییم؛ اخلاقباور. انسان اخلاقی کسی است که در مرحله باورآوردن یا باورنیاوردن، رو کردن به یک باور یا پشتکردن به یک باور هم اخلاق را رعایت کند. اقتضای اخلاقباور این است که پیشداوری نداشته باشم، جزم و جمود نداشته باشم، تعصب نداشته باشم، انحصارطلبی نداشته باشم، نسبت به باورهای دیگر بیمدارایی نداشته باشم، استدلالگرا باشم، آرزواندیش نباشم. | |||
==آثار اسلامی ندوشن از نگاه دیگران== | ==آثار اسلامی ندوشن از نگاه دیگران== | ||
درباره زندگی و احوال اسلامی ندوشن و آثار کتابها و مقالات متعددی نوشته شده است که به برخی اشاره میشود: | درباره زندگی و احوال اسلامی ندوشن و آثار کتابها و مقالات متعددی نوشته شده است که به برخی اشاره میشود: |
نسخهٔ ۱۴ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۱۱:۰۴
محمدعلی اسلامی نُدوشن نویسنده، ایرانشناس، منتقد ادبی، شاعر، حقوقدان، استاد دانشگاه و پژوهشگر ایرانی است.
محمدعلی اسلامی ندوشن یکی از متفکران[۱] ایرانی است که شخصیتی چند بعدی دارد و در زمینههای مختلف فرهنگ و ادب ایرانی چون نویسندگی، شاعری، نقد ادبی، سفرنامهنویسی، پژوهش، ترجمه و تحقیق با انبوهی از آثار و نوشتههای ارزشمند و ماندگار خوش درخشیده است.
ایران و ایرانی یکی از اصلیترین دغدغههای ندوشن در نوشتههایش است. با مرور آثار این نویسنده به این نتیجه میرسیم که ایران، فرهنگ و اجتماع منظومه فکری این نویسنده روشناندیش را تشکیل میدهند. زبان فارسی را میتوان یکی دیگر از مهمترین و گستردهترین محورهای فعالیت ندوشن دانست. او دلبستگیاش را نسبت به زبان فارسی اینچنین ابراز میکند که اگر بخواهد از دو حسناتفاق یاد کند که از بابت آنها از بخت خود شکر دارد، یکی از آنها این است که در سرزمینی چون ایران به دنیا آمده است و زبانش فارسی است.[۲]
از میان یادها
وقتی خرمشهر آزاد شد
روزی که خرمشهر آزاد شد، روز پر هیجانی بود. من در منزل استاد حبیب یغمایی بودم در تهران نو. چند نفری نشسته بودیم. وقتی خبر آزادی خرمشهر از رادیو اعلام شد، اشک در چشم همه ما حلقه زد. روز خاصی بود. وقتی به خانه باز میگشتم، هیجانی در شهر ایجاد شده بود که نظیر آن دیده نشده بود. اتومبیلها و انسانها به هم ریخته بودند. روز اوج بود. قطعه کوچکی هم در باره این واقعه نوشتم. «موجودیت ایران خلاصه شده بود در خرمشهر.»[۳]
دزدی که آزادش کردم!
اسلامی ندوشن از دوران قضاوتش در شیراز چنین میگوید: دیدم که در اجتماع وضع نابسامانی وجود دارد و دستگاه قضایی نیز نابسامان است و مردم گرفتار و بدبخت. اشخاص به جانب جرم کشیده می شدند و گرفتار می شدند. موردی بود که اتهامش دزدی بود. او را گرفته بودند و به محکمه آوردند. من او را تبرئه کردم و آزاد کردم. التماس میکرد که آزادم نکنید، برای اینکه در زندان راحتترم. در زندان غذایی به من داده میشود و سرپناهی هست، در حالی که در بیرون به آن مقدار غذا هم دسترسی ندارم![۴]
روز و روزگار
محمدعلی اسلامی ندوشن فرزند کویر است. ۳مهر۱۳۰۴ خورشیدی در دهستان ندوشن در استان یزد که خود در کتاب روزها از آن با عنوان «کبوده» یاد میکند، زاده شد. خانواده او از اعیان ده بودند. جد پدری و مادری او هر دو روحانی بودند. «خانواده پدری و خانواده مادریم هر دو «دهقان» بودند، نیمه برزگر و نیمه مالک، و چون پرورش گوسفند جزو ذات منطقه بود، احیاناً به گلهداری هم میپرداختند».[۵] پس از گذراندن دوره ابتدایی در مدارس ناصرخسرو در ندوشن و هدایت در یزد، وارد دبیرستانهای دینیاری و ایرانشهر در یزد شد و سپس برای ادامه تحصیل به تهران رفت و دوره متوسطه را در سال۱۳۲۵ به پایان رساند. پس از آن، وارد رشته حقوق در دانشکده حقوق داشگاه تهران شد و به سال۱۳۲۸ دوره لیسانس حقوق قضایی را به پایان برد و به استخدام وزارت دادگستری درآمد. به درخواست خودش برای کار قضاوت به شیراز رفت اما کمی نگذشت که تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به فرانسه برود. «برای رفتن لبریز از شوق بودم. چون سیمرغ که بخواهد به قاف پرواز کند. تحصیل در خارج و اقامت در فرنگ، منتهای آرزوی یک جوان ایرانی در آن زمان بود، و برای من بیشتر، زیرا فرهنگ غرب را که اندکی از طریق ترجمه چشیده بودم، دریایی میدیدم که میبایست در آن غوطه زد تا به کناری رسید. این «کنار» کجا بود؟ نمیدانستم. پاریس چشم و چراغ و مرکز تمدن فرنگ شناخته میشد.»[۶]
ندوشن در سال۱۳۳۴ مدرک دکتری خود را از دانشکده حقوق دانشگاه فرانسه گرفت و به ایران برگشت. پس از آن همکاریاش با مجله «یغما» شروع شد. مقالات اجتماعی و فرهنگی که رنگوبوی سیاسی هم داشت مینوشت که البته دردسرهایی برای او و حبیب یغمایی مدیر مجله به همراه داشت. در این زمان مشغول تدریس دروس حقوقی و ادبیات در دانشکدههای حقوق و ادبیات دانشگاه ملی (بهشتی کنونی)، مدرسه عالی ادبیات، مدرسه عالی بازرگان، مدرسه عالی علوم بانکی، دانشکده هنرهای دراماتیک، مؤسسه علوم حسابداری بود.[۷]
نخستین اثر ندوشن قبل از سفرش به فرانسه منتشر شد. «نخستین کتاب من، ترجمه «پیروزی آینده دموکراسی» منتشر شده بود. اتفاق بود، ولی معنیدار، که نخستین کتابی را که انتشار میدادم، نام «دموکراسی» بر خود داشت.»خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه دومین کتاب هم مجموعه شعر او با دوازده قطعه با عنوان «گناه» بود.
با دوستان
اسلامی ندوشن بعد از بازگشت از فرانسه تا سال۱۳۴۰ در چند محفل ادبی و فرهنگی که در دفتر مجله «یغما» و نیز دفتر مجلههای «جهان نو» و یغما برگزار میشد، حضور مییافت. در آنجا بود که برای نخستینبار با عبدالحسین زرینکوب آشنا شد. سید محمد فرزان، ایرج افشار، غلامحسین یوسفی، عباس زریابخویی، احمد آرام، محمدتقی دانشپژوه، مجتبی مینوی از جمله چهرههای سرشناسی بودند که در این محافل حضور داشتند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد[۸]
تدریس در دانشگاه
در سال۱۳۴۸ به همت فضلالله رضا رئیس وقت دانشگاه تهران، به دانشگاه تهران راه یافت و به خاطر تألیفاتش در حوزه ادبیات، به همراه یازده نفر دیگر بدون تشریفات به عضویت هیأتعلمی دانشگاه درآمد. وی به تدریس نقد ادبی و سخنسنجی، ادبیات تطبیقی، فردوسی و شاهنامه؛ و شاهکارهای ادبیات جهان در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و تاریخ تمدن و فرهنگ ایران در دانشکدههای حقوق و اقتصاد و درس نگارش فارسی در دانشکده پزشکی پرداخت.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد ندوشن پس از سالها تدریس در مهر۱۳۵۹ و به دنبال آشفتگی فرهنگی در کشور پیش از موعد از دانشگاه تهران بازنشسته شد.
ایرانسرای فردوسی
به دنبال نابسامانی اوضاع فرهنگی کشور در آبان۱۳۵۷، بیانیه «انجمن دفاع از فرهنگ» را در مجله یغما چاپ کرد و در شهریور۱۳۵۸ آن انجمن را تشکیل داد. مدتی بعد در اسفند۱۳۷۰ مؤسسه ایرانسرای فردوسی را تشکیل داد که احمد آرام، غلامحسین امیرخانی، عبدالحسین زرینکوب، محمدرضا شفیعی کدکنی و فریدون مشیری از جمله هیأتامنای آن بودند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
کتابشناسی
اسلامی ندوشن در اغلب زمینههای ادبی، فکری، اجتماعی و فرهنگی آثار ماندگاری خلق کرده است. در حوزه شعر صاحب اثر است. در حوزه نثر هم از سفرنامه، داستان کوتاه و بلند گرفته تا نمایشنامه، متون ادبی، فرهنگی و اجتماعی، ایرانشناسی آثار ارزشمندی به جا گذاشته است. از وی بیش از ۷۰ کتاب تألیفی و ترجمهای و مقالات فراوانی با موضوعات مختلف به دنیای ادبیات و فرهنگ ایرانی هدیه شده است.
ترجمه
- نمایشنامه ایرانیان، نوشته ایسخیلوس یونانی
- نمایشنامه آنتونیوس و کلئوپاترا، نوشته ویلیام شکسپیر انگلیسی
- بهترین گزیده اشعار هنری لانگ فلوی آمریکایی
- ملال پاریس و برگزیدهای از گلهای بدی شارل بودلر فرانسوی
- شور/سوز زندگی، نوشته ایروینگ استون آمریکایی، درباره زندگی ونسان ونگوگ، نقاش هلندی
- پیروزی آینده دموکراسی، نوشته توماس مان آلمانی
- جهاد در اروپا، نوشته دوایت د. آیزنهاور آمریکایی
- عمر خیام، نوشته هارولد لمب
تألیف
آثار تألیفی اسلامی ندوشن به دو بخش نظم و نثر تقسیم میشود. آثار منظوم وی به شرح زیر است:
نظم
- گناه
- چشمه
- بهار در پاییز (سفینه هفتاد و هفت رباعی)
نثر
نوشتههای منثور اسلامی ندوشن نیز دارای انواع گوناگونی است. آین آثار در حوزه حقوق، زندگینامه خودنوشت، سفرنامه، نمایشنامه، داستان، ادبیات و زبان فارسی، ایران و ایرانی، مسائل و مشکلات اجتماعی بشر است.
- کشور هند و کامنولث (پایاننامه دکتری در دانشکده حقوق پاریس، به زبان فرانسه)
- روزها، سرگذشت، در چهار مجلد (خاطرات نویسنده از ۴ تا ۵۴ سالگی)
- آزادی مجسمه (سفر آمریکا)
- در کشور شوراها (سفر به ازبکستان، تاجیکستان، روسیه)
- کارنامه سفر چین
- صفیر سیمرغ (سفر به گوشه و کنار ایران و جهان)
- ابر زمانه و ابر زلف (نمایشنامه)
- افسانه و افسون (داستان بلند)
- پنجرههای بسته (چند داستان کوتاه)
فردوسی و شاهنامه سهم عمدهای در آثار منثور اسلامی ندوشن به خود اختصاص داده است.
- نامه نامور (گزیده شاهنامه)
- داستانهای شاهنامه،، بیژن و منیژه، رستم و سهراب، درفش کاویان و...
- زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه
- ایران و جهان از نگاه شاهنامه
- سرو سایهفکن
- داستان داستانها (داستان رستم و اسفندیار)
- رستم و سهراب (داستانهای شاهنامه)
- درباره رستم و سهراب
- درفش کاویان (داستانهای شاهنامه)
- بیژن و منیژه (داستانهای شاهنامه)
- هستنامه ایرانسرای فردوسی
آثار بعدی وی در حوزه ادبیات درباره حافظ، مولوی، اقبال لاهوری و دیگران است.
- تأمل در حافظ
- ماجرای پایانناپذیر حافظ
- باغ سبز عشق (گزیده مثنوی)
- دیدن دگر آموز، شنیدن دگر آموز
- چهار سخنگوی وجدان ایران (فردوسی، مولوی، سعدی و حافظ)
- سرو سخنگو (تک بیتهایی از چهار شاعر بزرگ ایران «فردوسی، مولوی، سعدی و حافظ»)
- از رودکی تا بهار
- جام جهانبین
- آواها و ایماها
- ناردانهها (گزیدهای از رباعیهای فارسی، بیانگر اندیشه ادب فارسی و روح ایرانی)
- آویزه سخنها
- ارمغان ایرانی (مقالههایی که به زبانهایی انگلیسی و فرانسه بودهاند، ترجمه به فارسی از مهدی افشار (انگلسی) و مهران دختملک (فرانسه)
- ایران چه حرفی برای گفتن دارد؟
- ایران را از یاد نبریم
- ایران لوک پیر
- ایران و تنهاییش
- ایران و یونان در بستر باستان
- به دنبال سایه همای
- دیروز امروز فردا
- سخنها را بشنویم
- گفتوگوها
- گفتهها و ناگفتهها
- مرزهای ناپیدا
- مسئله عقبماندگی
- برگریزان
- بازتابها
- درباره آموزش
- ذکر مناقب حقوق بشر در جهان سوم
- راه و بیراه
- فرهنگ و شبهفرهنگ
- کارنامه چهل ساله
- گفتیم و نگفتیم
- نوشتههای بیسرنوشت
- هشدار روزگار
- یگانگی در چندگانگی
- شهرزاد قصهگو
- باران، نه رگبار(گزارشی از چهل و دو کتاب نویسنده)
- کلمهها (جملات کوتاه و مهم برگرفته از نوشتهها، با انتخاب و گزینش نوسینده)
- نامه به فرزند
- یاد یاران (تعدای نامه در میان انبوه نامهها که در طی پنجاه سال به دست نویسنده رسیده است.
- هستی (فصلنامه در زمینه تاریخ، فرهنگ و تمدن به مدیریت و سردبیری اسلامی ندوشن)
دیدگاههای اسلامی ندوشن
اسلامی ندوشن و فردوسی
اسلامی ندوشن بیش از ۴۰ سال از عمر خود را صرف کار بر روی فردوسی و شاهنامه کرده و اولین کسی بود که شاهنامه را به عنوان درس مستقل در مواد درسی دانشکده ادبیات گنجاند. وی «شاهنامه» را «اثری استثنایی» خوانده و از آن به عنوان «کتاب کتابها» یاد کرده است.[۹]
وی پس از اینکه از فرانسه به ایران بازگشت، به طور جدی به شاهنامه روی آورد و مقالاتی نوشت که اولین شمارههای آن در مجله «سخن» و «راهنمای کتاب» آن زمان با عنوان «ضحاک ماردوش» و «فریدونفرخ» منتشر شد. این مقالات شروع کار او در زمینه شاهنامه بود. به دنبال آن، کتاب «زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه» به سال ۱۳۴۸ منتشر شد. «داستان داستانها»، «سرو سایهفکن»، «ایران و جهان از نگاه شاهنامه» و «نامه نامور» آثار بعدی وی در این زمینه است.
وی درباره شاهنامه چنین میگوید: جامعیتی که «شاهنامه» دارد آن را یک کتاب بینظیر کرده است. اهمیت «شاهنامه» برای قومیت و ملیت و یادگارهای ایرانی یک امر منحصربهفرد است... ما دو نوع گذشته داریم: پیش از «شاهنامه» و بعد از «شاهنامه». پیش از آمدن «شاهنامه» ایرانی در بازشناخت خود مقداری سرگردان بوده است اما بعد از «شاهنامه» او به این کتاب تکیه کرد و توانست با استحکام بیشتر در طی تاریخ حرکت کند.درست است که سلسلههای متعدد و مختلف در ایران در طی این هزار سال حکومت کردهاند، ولی یکپارچگی فرهنگی و روحی کشور و یکپارچگی قومی کشور همواره حفظ شده است و البته مسیر عمده این کار را «شاهنامه» تعیین کرده است.[۱۰]
از نظر اسلامی ندوشن «شاهنامه» دو بدنه دارد: بدنه داستانی و بدنه تاریخی. بدنه تاریخی می آید و به دوره ساسانی اتصال پیدا می کند. بدنه داستانی شاهنامه که البته مهمترین قسمت شاهنامه است، از اساطیر اولیه و داستان هایی که جنبه افسانهای دارند، شروع میشود و به سلسله کیانی متصل می گردد...موضوع اصلی شاهنامه زندگی بشر است و نبرد نیکی با بدی. تمام داستان های شاهنامه از آغاز خود از ضحاک ماردوش و فریدون تا جمشید و دوره کیانی و تا مرگ رستم که قضیه کیانیان تمام می شود، در این بخش جای دارد. در آن حال نبرد نیکی و بدی به نحو مرتب دنبال می شود و سرانجام به بهایی گران نیکی بر کرسی می نشیند. چون سرانجام انتقام خون ایرج و سیاوش گرفته میشود و تورانی ها که گناهکار هستند مجازات میگردند. این نشانه آن است که نیکی بر بدی پیروز شده است. به همین جهت گفتند شاهنامه آخرش خوش است.[۱۱]
قلم و نوشتن
چیزی که همواره برای اسلامی ندوشن مایه نشاط روحی و انبساطخاطر بوده «نوشتن» و «قلم» است. «برای من مهمترین عنصر نوشتن بوده است. قلم برای من مثل هوا است و چنان بوده که گویی نمیتوانستم بدون اتکاء به آن و بدون نوشتن تعادل خود را حفظ کنم و به زندگی خودم انگیزه ببخشم. نوشتن برای من مهمترین چیز بوده و بر همه عوامل و دلخوشیهای دیگر غلبه داشته است. هر روز که از خواب بیدار میشوم در واقع امیدم این است که هر چه زودتر خود را آماده کنم و پشت میزم بنشینم. روزی که نوشته معین و مشخصی نداشته باشم کسل میشوم و حتی سرگردان میمانم و نمیدانم که چه باید بکنم. همیشه باید یک کار نوشتن معین در برابرم تا بتوانم روز خودم را شروع کنم و خود را مشغول دارم. چیزی که در زندگی بر آن تکیه داشتهام، قلم بوده است. بقیه چیزها برای من در سایه قلم حرکت کردهاند.[۱۲]
زندگی
انسان در زندگی طالب چیست؟ به کجا میخواهد برسد؟ معروف است که طالب سعادت است. ولی به گمان من، مطلوبی در ورای سعادت و شقاوت وجود دارد و آن «زندگی تمام» است. «زندگی تمام» آن است که هر کسی پیمانه خود را پر کند، چه درازعمر باشد و چه کوتاهعمر، چه برجسته و چه گمنام...من به خود که نگاه میکنم، میبینم که پیمانهام همان خود «دریافت» بوده است. غوطه زدن در لُجه زندگی.[۱۳]
زبان فارسی
از منظر اسلامی ندوشن زبان فارسی یکی از مهمترین پایههای پویایی ایران در بعد از اسلام بوده است. به همین دلیل از جمله دغدغههای این نویسنده توجه ویژه نسبت به زبان و ادبیات فارسی به شمار میآید.
وی در کتاب دیروز امروز فردا درباره زبان فارسی مینویسد که زبان فارسی، افزونتر از اینکه یک زبان است، باید اذعان کرد که در این صد ساله اخیر زبان فارسی روانتر و رساتر شده است، ولی متناسب با سیل اندیشهای که بر جهان روان است و انبوه مسائل و مقتضیات زمان، راه خود را به سوی فکر نگشاده. درخشش زبان در گرو درخشش فکر است، اگر نتوانست فکر پویایی زمان را در خود جای دهد نشانه آن است که لنگان است و فکر لنگان حکایت از آن دارد که عناصر زندگی اجتماعی از بارآوری لازم برخوردار نیستند. ناصر خسرو درباره دوران خود می گفت
به حکمت چون عمارت شد دلت، نیکو سخن گشتی | که جز ویران سخن ناید برون از خاطر ویران |
ُ هر یک از اینها در خود علامتی دارند: ضعف زبان مساوی با ضعف فکر، ضعف فکر مساوی با ضعف عناصر فکرانگیز، و مجموع آنها نمودار آنکه اجتماع نیازمند سامان بایستهتری است.
نویسنده در ادامه مینویسد، تصور نکنیم که چون دانش جدید به صحنه آمده از بُرد مأموریت زبان کاسته شده است، زیرا کسی که زبان خود را درست نداند فکر خود را زایا نخواهد یافت، و کسی که فکر خود را زایا نداشته باشد فیزیک و شیمی را هم درست یاد نخواهد گرفت. چه همه اینها در گرو گشایش ذهن است، گذشته از همه چیز علمآموزی کافی نیست به کار بستن مهم است.
هماکنون از نتیجه آموزش زبان فارسی در مدارس باید احساس نگرانی داشت. اگر آموزش زبان با آموزش فکر درست همراه نباشد در همان حد احتیاج کوچهوبازار متوقف میماند نه بیشتر. نگرانی بزرگ دیگر از هم گسیختگی جوانان از ادب بزرگ فارسی است که باید لطافت فکری و گشایش روح به آنان ببخشد. اگر از آن بویی نبرند، انسانیت خود را بر چه چیز تکیه دهند؟[۱۴]
کتاب و کتابخوانی
ندوشن افت کتابخوانی را معضل نگرانکننده میداند و میگوید: باید فکری به حال آن بشود همین مسئله برای کشور ما خطیر است و اگر مردم و به خصوص جوانان ما نسبت به مطالعه بیاعتنا بمانند، نوعی بریدگی از فکر برایشان حاصل میشود. یعنی عادت فکر کردن از ایشان گرفته میشود و نخواهند توانست به طور عمیق به مسائل روز بپردازند و استقلال فکری آنان به مخاطره میافتد، در نتیجه توانایی خوب و بدهای اجتماعی و فرهنگی را از دست میدهند.[۱۵]
در بخش دیگر مینویسد: گاهی افرادی و جوانانی از من سوال میکنند چه باید کرد که نویسنده شد و توانایی نوشتن پیدا کرد؟ و من در پاسخ به اینها همیشه بیشتر از دو کلمه جواب ندارم، میگویم این موضوع خیلی مفصلتر از آن است که به طور مختصر بشود به آن جواب داد، ولی میگویم: یکی فرهنگ گذشته خودتان را بشناسید و دوم اینکه جامعه، مردم و دنیای بیرون را خوب نگاه کنید. نوشتن، نگاه کردن است. خوب نظاره کردن است، باریک شدن در اجتماع اطراف. ولی این باید همراه باشد با نوعی توانایی درونی که انسان از تجربیات دیگران و از جهانبینیای که برایش ایجاد شده، بتواند بهره بگیرد و این مستلزم آن است با تاریخ و فرهنگ کشور خود و تا اندازهای با کار جهان آشنا باشد. در این صورت فقط همین دو چیز میتواند منشاء کار باشد، البته به شرط آنکه آن شخص استعدادی برای نوشتن هم داشته باشد، بنابراین به طور خلاصه باید گفت نوشتن، دیدن است و به طور کلی دریافتن آنکه در اطراف چه گذشته و چه میگذرد و رواهاها و نارواهایش به چه صورتی بوده یعنی از تاریخ چه جوابی می گیرد.[۱۶]
اسلامی ندوشن در کتاب فرهنگ و شبهفرهنگ در خصوص زبان فارسی مینویسد: کمتر قومی در دنیا مانند ایرانی تمدن و شخصیتش آنقدر با زبانش پیوستگی داشته است. ایران بعد از اسلام بدون زبان فارسی گسیخته و پراکنده میماند، همزبانی و همفرهنگی موجب همدلی میشد و همین احساس تعلق به خانواده مشترک بود که خمیرمایه یکپارچگی جغرافیای ایران در زمان صفویه قرار گرفت.[۱۷]
ایران به چه چیزی نیاز دارد؟
ایران به چه چیزی نیاز دارد؟ به پول فراوان؟ به ارز؟ به آب و باران؟ به ذخایر معدنی پایانناپذیر؟ به نیروی نظامی قوی؟ به تکنولوژی پیشرفته؟ به حمایت بینالمللی؟ به اتم؟ خوب هر یک از این ها میتوانند از جهتی کارساز باشند ولی هیچیک به تنهایی مشکل او را حل نمیکنند. او به یک چیز احتیاج دارد و آن انسان است. همین و بس اگر آن را داشت همه چیز دارد و اگر نداشت به جایی نخواهد رسید.[۱۸]
چرا فریفته غرب نشدم
اسلامی ندوشن خود یکی از اولین کسانی بود که مقالاتی در نقد تمدن غرب نوشت که در کتاب «به دنبال سایه همای» منتشر شد. دلیل اصلی فریفته نشدن خود نسبت به غرب را آشناییاش با فرهنگ و تمدن ایران عنوان کرده است. به گفته خودش «آبشخور اصلی که با فرهنگ ایران، ادبیات فارسی و تاریخ ایران ارتباط پیدا می کرد در من قطع نشده بود».[۱۹]
سفرها
آنگونه که اسلامی ندوشن در گفتوگو با کریم فیضی در کتاب زندگی، عشق و دیگر هیچ گفته است به حدود ۴۰ کشور دنیا سفر کرده است. این سفرها به طور منظم از حدود سال ۱۳۴۶ شروع شد. اولین سفرش به آمریکا برای شرکت در سمینار بینالمللی دانشگاه هاروارد بود. محصول این سفر کتاب «آزادی مجسمه» بود که ابتدا به صورت مقالاتی در مجله یغما منتشر میشد.[۲۰] عمده سفرهای اسلامی ندوشن علمی و فرهنگی بوده است که منظور از آن همایشها، بزرگداشتها و دیگر برنامههای مشابهی است که وی در آنها حضور یافته است. ایشان از آنجا که در عرصه فرهنگ (با تمام ابعاد آن) نه تنها در ایران که در جهان نیز شخصیتی نامور است، همواره مورد نظر بسیاری از دانشگاهها و دیگر مراکز علمی ـ فرهنگی بوده و برای دیدار و ایراد سخن دعوت شده است. تعدادی از سفرهای خارجی ایشان به شرح زیر است:
- آمریکا: تابستان 1346، به دعوت دانشگاه هاروارد، موضوع سخنرانی «انسان مدرن و انسان مرتجع»
- ترکیه: آذر 1351، به دعوت سازمان همکاری منطقهای و دیدار از شهرهای آنکارا، قونیه، بورسا، استانبول و سخنرانی در دانشکده ادبیات دانشگاه آنکارا.
- افغانستان: فروردین 1352، به دعوت دانشگاه کابل و سخنرانی در دانشکده ادبیات کابل.
- هند: اردیبهشت 1353، به دعوت وزارت آموزش هند و دیدار از: دهلی، بنگلور، میسور، بمبئی، پونه، کلکته، بنارس، لکنهو، ایراد سخن در انجمن پارسیان هند، مرز بین المللی دهلی، دانشگاه جواهر لعل نهرو و دانشکده حقوق دهلی.
- پاکستان: اسفند 1353، برای شرکت در کنگره «سند در طی قرون»، موضوع خطابه: «سند در شاهنامه».
- چین: فروردین 1354، به دعوت دانشگاه پکن و دیدار از شهرهای پکن، سوچو، نانکینک، شانگهای، سیان و لویان.
- بلغارستان: خرداد 1354، برای شرکت در سمینار «فرهنگ»، سخنرانی تحت عنوان: «فرهنگ، سرچشمه هماهنگی».
- اردن: آذر 1354، به دعوت دانشگاه اردن، سخنرانی در دانشگاه اردن با موضوع «مسئله مدرن بودن».
- مصر: بهمن 1354، به دعوت وزارت آموزش مصر، دیدار از اسوان، قاهره، اقصر، اسکندریه، پرت سعید و سخنرانی در دانشگاه قاهره و دانشگاه عین شمس.
- عراق: فروردین 1355، به دعوت دانشگاه بغداد، بازدید از شهرهای بغداد، موصل، تکریت، بابل، کوفه، کاظمیه، کربلا، نجف و ایراد سخن در دانشگاه بغداد.
- ژاپن: اسفند 1355، به دعوت «بنیاد ژاپن»، دیدار از شهرهای توکیو، کیوتو، هیروشیما، ناکازاکی، هوکایدو، سخنرانی در مرکز فرهنگی ژاپن با عنوان «نگاهی گذرا بر چشمانداز فرهنگ ایرانی».
- فرانسه: شهریور 1356، برای شرکت در کنگره شرقشناسی پاریس، موضوع سخنرانی: «وجوهی از ادبیات معاصر ایران».
- تونس: شهریور 1356، به دعوت وزارت آموزش تونس و دیدار از شهرهای کارتاژ، قیروان، موناس تیروتونس، سخنرانی در دانشکده الهیات.
- دانمارک: اردیبهشت 1362، به دعوت دانشگاه کپنهاک و سخنرانی در دانشگاه کپنهاک با عنوان «عشق از دیدگاه حافظ».
- ایتالیا: شهریور 1368، شرکت در کنگره ایرانشناسان اروپا در شهر تورنیو، عنوان سخنرانی: «گفتاری چند در باب ادبیات مدرن ایران».
- آلمان: تیر 1372، حضور در کنگره ایرانشناسی اروپا در شهر بامبرگ، عنوان سخنرانی: «آیا حافظ یک معماست؟»
- استرالیا: آبان 1373، به دعوت «انجمن ایرانشناسان استرالیا»، سخنرانی تحت عنوان «شاهنامه پس از هزار سال».
- آمریکا: تیر 1377، برای شرکت در همایش «فردوسی و شاهنامه» به دعوت «مرکز گسترش زبان فارسی» و دانشگاه کلمبیا، موضوع سخنرانی: «یونانیان و ایرانیان از دیدگاه ایلیاد و شاهنامه».
- انگلستان: بهمن 1381 به دعوت «سازمان گسترش زبان فارسی» و سخنرانی در دانشگاه لندن با عنوان «زبان فارسی افزونتر از یک زبان».
- کانادا: بهمن 1387، به دعوت از دانشگاه «کارلتون» و سخنرانی تحت عنوان «مبادی پنج گانه شعر حافظ» و...
نگاه اسلامی ندوشن به نوشتههایش
وی درباره آثار خود چنین میگوید: نوشتههای من دو حالت دارند: یکی تنوع که به آنها چندگانگی بخشیده است و دیگری تمرکز. یعنی در مدت نزدیک ۵۰ سال مطالب مختلفی مطرح شده و در این کتابها جا گرفته است. یک بخش مربوط میشود به مسائل اجتماعی که تقریباً در ۱۲ جلد کتاب جا گرفته است. بخش دوم کارهای من بررسیهای ادبی است که به سبک معمول دانشکدهای معمول صورت نگرفته است، آنگونه که ادبای حرفهای معمولاً دنبال میکردند. بلکه بیشتر به صورت دید فردی و شخصی نوشته شدهاند و شامل چند کتاب میگردند، از جمله راجع به «شاهنامه» و راجع به مولوی و حافظ و مقالاتی هم درباره سعدی و دیگران. این بخش از کار من به خصوص برای شناخت ایران و تاریخ این کشور بوده است.
اسلامی ندوشن در ادامه معتقد است: نظر من این است که شناسایی تاریخ ایران، بیشتر از طریق شناسایی ادبیاتفارسی ممکن است تا خود تاریخ. برای اینکه تاریخنویسهای ما از چنان قلم آزاد برخوردار نبودهاند که واقعیات تاریخی زمان خودشان را بنویسند، ولی اهل شعر و ادبیات، در لباس کنایه و استعاره و پوششهای دیگر، چیزهای زیادی را بیان کردهاند که جامعه زمانشان را میشناساند و تاریخ دردناک ایران را در تمام دوران هزار و صد ساله این زبان در خودش جای داده است.
بخش دیگر کار من سفرنامههاست که حاصل چندین سفر به کشورهایی است که در کار جهان مؤثر بودهاند، مانند شوروی سابق و چین و آمریکا. کشورهای دیگری هم بودهاند که در مورد آنها کوتاهتر نوشتهام. یک مجموعه داستان کوتاه به نام «پنجرههای بسته» هم منتشر کردهام که ابتدا در مجلههایی مانند «سخن» و «پیام نو» نشر یافته بودند و بعد هم به صورت مجموعهای منتشر شدند.
کارهایی که با اسم مستعار منتشر کردم، در اوایل کار بود. یکی از آنها «ابر زمانه و ابر زلف» بود که نمایشنامه است. «افسانه و افسون» هم اسم مستعار داشت و داستان بلند بود.[۲۱]
دیدگاه دیگران درباره اسلامی ندوشن
مصطفی ملکیان
مصطفی ملکیان طی مصاحبهای درباره اسلامی ندوشن او را شبیه سعدی میداند و درباره شخصیت و ویژگیهای او چنین میگوید:
«نخستین نوشتهای که من از دکتر محمد علی اسلامی نُدوشن خواندم، کتاب «ایران را از یاد نبریم» بود. در آن چاپ که شاید هم چاپ اول بود، به هر حال به همراهی کتاب «به دنبال سایه همای» چاپ شده بود. من هم به لحاظ زیباییشناسی نثر، یعنی به لحاظ رسایی و شیوایی متن و هم به لحاظ محتوا که از انساندوستی و وطندوستی موج میزد، خیلی تحت تأثیر این کتاب قرار گرفتم و واقعاً با نخستین کتاب شیفته دکتر اسلامی ندوشن شدم و بعدها هم، در تمام طول سالهای آینده پیگیر نوشتهها و ترجمههای دکتر اسلامی ندوشن بودم.
به نظرم میرسد که اگر آن کتاب را ندیده بودم چه بسا تا سالها پیگیر نوشتههای دکتر اسلامی ندوشن نمیشدم و از این بابت خیلی خوشحالم که این کتاب را دیدم و خواندم. به نظرم چیزی که در آن کتاب بود در همه آثار بعدی ایشان استمرار پیدا کرده، هم به لحاظ صورت (form) یعنی از جنبه زیباییشناختی و هم به لحاظ محتوا (Content) و به لحاظ مطالبی که القا میکرد و پیامی که میرساند.
اخلاقگرایی
نخستین ویژگی بارز روشنفکری دکتر اسلامی ندوشن ویژگیای است که من از آن تعبیر میکنم به اخلاقگرایی. دو روشنفکر از صدر مشروطه تا الان به جهت اخلاقگرایی ممتاز هستند، یعنی به این جهت که بیشترین دغدغه روشنفکری خود را به اخلاقیتر کردن مخاطبان خودشان و توجهدادن مخاطبان خودشان به اهمیت و ضرورت اخلاقیزیستن معطوف کردهاند، حتی برای اصلاح امور اجتماعی.
یکی، روانشاد دکتر مصطفی رحیمی و یکی، دکتر محمد علی اسلامی ندوشن. این اخلاقگرایی را من در هیچ روشنفکر ایرانی دیگری به این درجه از شاخصیت و بارزیت ندیدهام. ویژگی دومی که در روشنفکری دکتر محمد علی اسلامی ندوشن هست، واقعگرایی است، نه به معنای نفی آرمانجویی و آرمانخواهی و آرمانطلبی، بلکه به معنای نفی خیالپردازیها و رؤیاپروریهایی که بسیاری از روشنفکران چه در ایران و چه در خارج از ایران احیاناً دچار آن شدهاند.
یعنی چیزی را از انسان خواستند که فوق طاقت انسان است، انتظار و توقعی از انسانها داشتند که این انتظار و توقع، رؤیاپرورانه و خیالپردازانه است، وگرنه اخلاقگرایی خودش آرمانجویی و آرمانطلبی و آرمانخواهی است. اما اخلاقگرایی که همراه با واقعنگری باشد نه واقعگریزی، معنای آن این است که در عین حال که همه را دعوت به اخلاقیبودن میکنیم، پتانسیل و توان اخلاقیشدن انسانها را هم در نظر بگیریم. تکلیف اخلاقی برایشان بار نکنیم و تحمیل نکنیم، که در توانشان نیست که آن تکلیف را به اجرا در بیاورند.
اما ویژگی سوم روشنفکری ایشان که من بیشتر دلم میخواهد از آن تعبیر کنم به وطندوستی و نمیخواهم از آن تعبیر کنم به ناسیونالیسم، و ناسیونالیسم ایرانی، تأکید بر فرهنگ و تمدن ایرانی برای برگرفتن نقاط قوت این فرهنگ و تمدن است. به تعبیر دیگری، به یادآوردن میراث گذشته برای کسانی که در معرض این هستند که این میراث را فراموش کنند. البته وقتی شما میراث گذشته فرهنگ و تمدنتان را به دیگران گوشزد میکنید ممکن است بر مؤلفهها و عناصر مختلف آن فرهنگ و تمدن تأکید کنید، باز در اینجا هم دکتر اسلامی ندوشن بیشتر بر مؤلفه اخلاق و ادب در فرهنگ و تمدن ما تأکید میکند.
میشود تأکید کرد بر معماری یک فرهنگ و تمدن و به طور کلیتر بر هنر یک فرهنگ و تمدن؛ میشود بر فناوری یک فرهنگ و تمدن تأکید کرد؛ میشود بر علومی که در آن فرهنگ و تمدن پدید آمدهاند، یا بالیدهاند یا به اوج رسیدهاند تأکید کرد و البته بر چیزهای دیگری در یک فرهنگ و تمدن تأکید کرد. اما دکتر اسلامی ندوشن وقتی تأکید بر فرهنگ و تمدن گذشته ما ایرانیان و میراث فرهنگی ما میکند، بیشتر بر اخلاق برآمده از فرهنگ و تمدن ایرانی تأکید میکند و از این جهت وطندوستی دکتر اسلامی ندوشن نیز هم راستا است با اخلاقگرایی او. وقتی که مثلاً آثار کسانی مثل فردوسی یا حافظ یا سعدی یا مولانا را مورد بررسی قرار میدهد و خوانندگان را تشویق میکند که به آثار این بزرگان رجوع کنند باز جنبه اخلاقیای که در آثار این بزرگان هست مورد تأکید اوست. بنابراین به صورت خلاصه میتوانم بگویم که من سه ویژگی در روشنفکری دکتر اسلامی ندوشن میبینم؛ اخلاقگرایی، واقعنگری و وطندوستی و گمان نمیکنم این سه مؤلفه در آثار منتشر شده ایشان با هم ناسازگاری پیدا کرده باشند. البته ویژگیهای دیگری هم در روشنفکری دکتر اسلامی ندوشن هست اما آنچه چشمگیر و بارز است همین سه مؤلفهای است که خدمتتان عرض کردم.
چرا از آثارش استقبال میشود؟
به نظر من چهار عامل را میتوان برشمرد، یکی اینکه دکتر اسلامی ندوشن سادهنویس و آسانیاب نویس است. از روشنفکران دارای نوشتههای پر از غموض و ابهام و ایهام و الفاظ و مفاهیم فنی و پیچیده که فقط برای متخصصان رشتههای علوم انسانی قابل فهماند، نیست و این ویژگی تا حد اندکی کمتر در روانشاد دکتر مصطفی رحیمی هم هست و این چیزی است که من به طور مکرر تأکید کردهام که روشنفکران تا به زبان آسانیاب سخن نگویند یا ننویسند، در کار خودشان موفق نخواهند بود.
روشنفکر با آکادمیسین فرق دارد. آکادمیسین هر مقالهای که در مجله یا نشریهای منتشر میکند، مخاطب او همکاران او هستند، بنابراین کاملاً حق دارد و بلکه وظیفه دارد برای اینکه وقت و نیروی مخاطبان خودش را هدر ندهد با زبان فنی همکارانش بنویسد و آن همکاران هم با همان زبان فنی نوشته او را فهم میکنند و با همان زبان فنی هم او را نقد میکنند. اما روشنفکر که من همیشه بر جداییاش از آکادمیسین تأکید کردهام، مخاطبش همکاران دانشگاهی او نیستند، مخاطب او مردم هستند، پس وقتی مخاطب او مردم هستند، باید سخنان او به صورتی گفته و نوشته بشود که برای مردم قابل فهم باشد و هر چه مخاطبان به سبب آسانگویی و آساننویسی من بیشتر بشوند، من در فعالیت روشنفکرانه خودم موفقتر خواهم بود. نوشتههای دکتر اسلامی ندوشن واقعاً از هرگونه زبان فنی و تخصصی بیرون است و این به نظرم علت اول است. نکته دوم به گمان من این است که روشنفکری دکتر اسلامی ندوشن، ریشه در سنت فرهنگی خود ما دارد و مردم ما با این سنت خوگر و خوگیر شدهاند. بنابراین کسی که سخن خودش را به فردوسی، سعدی، حافظ و خیام مستند میکند، مردم را با سخن آشنایی مواجه میکند و مردم سخن عجیب و غریب و بیگانهای از او نمیشنوند.
البته دکتر اسلامی ندوشن در ترجمههایش به حسب اقتضای کار ترجمه به هر حال از شاعران و نویسندگان غرب ترجمه میکند، اما آثار ترجمه شده ایشان نسبت به آثار تألیفی ایشان بسیار اندک است و آن هم منافاتی با سخن من ندارد. آنجا به عنوان یک آکادمیسین کار میکند اما وقتی که به عنوان یک روشنفکر قلم میزند واقعاً هر چیزی را به آثار بزرگان ادب فارسی مستند میکند و این برای مردم هیچگونه گریزندگیای پیش نمیآورد و مانع عاطفی بین نویسنده و خواننده ایجاد نمیکند.
چون نویسنده و خواننده اسم این شخصیتها را حتی اگر در روستا هم بزرگ شده باشند از پدر، پدربزرگ و مادربزرگ خود شنیدهاند. نکته سومی که به نظرم دکتر اسلامی ندوشن را موفق کرده، این است که او ایدئولوژیکاندیش نیست. وقتی شما ایدئولوژیکاندیش باشید، کم کم مخاطبان شما اعضای پیوسته به ایدئولوژی خودتان میشوند و کم کم شما یک فرقه درست میکنید و مخاطبان شما آهسته آهسته همان کسانی هستند که در همان فرقه شما بهسر میبرند.
کسانی که در این فرقه نیستند کم کم از اطراف شما پراکنده میشوند. بنابراین همه میتوانند مخاطبان او باشند، چه ایرانی مسلمان، چه ایرانی مسیحی، چه ایرانی یهودی، چه ایرانی مادی، چه ایرانی معنوی، چه ایرانی شیعی، چه ایرانی سنی، چه ایرانی دارای گرایشهای سوسیالیستی، چه ایرانی دارای گرایشهای لیبرالی، همه میتوانند سخن او را دریابند و حتی با او همدلی کنند. اما اگر یک سوسیالیست جازم و متعصب بود، یا یک لیبرال جازم و متعصب بود، به نظر من بخش چشمگیری از مخاطبان خودش را از دست میداد این ایدئولوژیکنبودن هم طیف مخاطبان او را گستردهتر کرده است. اما چهارمین ویژگی که مخاطبان ایشان را بیشتر کرده، این است که ایشان کار روشنفکری خودش را به مواجهه با رژیمهای سیاسی منحصر نکرده است. روشنفکرانی که فقط کار خود را مقابله و مبارزه و مواجهه با رژیمهای سیاسی میدانند، کسانی را که سنخ روانی آنها سنخ روانی سیاستگرایی است را جلب میکنند و کسانی را که دغدغه مسائل سیاسی را به هر جهت ندارند (مخصوصاً کسانی که به خاطر سنخ روانیشان چنین دغدغهای را ندارند) جلب نمیکنند.
دکتر اسلامی ندوشن، در حالی که نقاد رژیمهای سیاسی حاکم بر کشور خودش بوده، اما هیچ وقت منحصراً متمرکز بر مسائل رژیمهای سیاسی نبوده است. بنابراین کسانی را که گرایشهای سیاسی نداشتهاند را هم میتوانسته مخاطب خود قرار دهد.
من گمانم بر این است که این چهار ویژگی که هر چهار تا هم ویژگیهای مثبت نوشتههای دکتر اسلامی ندوشن است در انبوههکردن مخاطبان تأثیر قاطعی داشته است. ممکن است عوامل دیگری هم در کار باشد ولی چون من تأمل قبلی نکرده بودم و الان که شما پرسیدید به این فکر فرو رفتم، بیش از این چهار عامل الان در ذهنم نیست.
اسلامی ندوشن به سعدی شبیهتر است
در میان مفاخری که نام بردید (فردوسی، سعدی، حافظ و مولوی) به لحاظ شیفتگی و علاقهای که خود دکتر اسلامی ندوشن در نوشتهها اظهار میکند، باید گفت که ایشان بیشترین شیفتگی و علاقه را به فردوسی دارد. اما اگر از من به عنوان یک ناظر بپرسید و بگویید این مرد به کدامیک از این چهار مرد شبیهتر است خواهم گفت که ایشان به سعدی نزدیکتر است تا به آن سه شخصیت دیگر، چرا؟ گمان کنم که در سه جهت بتوانم ایشان را شبیهترین به سعدی بدانم. یکی، پا بر زمین داشتن. سعدی در عین اینکه اخلاقگراست، ولی خیلی واقعنگر است.
شما هیچ سخنی در سعدی نمیبینید که رؤیاپردازانه و خیالپردازانه باشد، یعنی توصیهای به انسان کند که عملکردن به آن در توان یک انسان عادی نیست و من به این میگویم پای بر زمین داشتن. در اسلامی ندوشن این هست. دوم اینکه در سعدی یک تنوع گرایش وجود دارد، یعنی گاهی گرایش به عرفان و عشق عرفانی و به تعبیر برخی از عرفا عشق حقیقی هست و البته در او عشق زمینی هم به کرات و به وفور میبینید، یک نوع علاقه به زهد و زندگی زاهدانه در سعدی میبینید اما یک نوع علاقه به تمتع و بهرهبرداری از هر چیزی که زندگی در اختیار تو قرار میدهد هم میبینید، یک نوع گرایش به دین در سعدی میبینید اما یک نوع آزاداندیشی هم در سعدی میبینید، در سعدی یک طنز و طیبتی میبینید که با جدیت او با هم جمع شده، میتوانم عرض کنم یک آیرونی سقراطی، یعنی نقشی را که هستی به عهده تو گذاشته به جدیترین صورت ایفا کن اما بدان که کل نمایشنامه هستی هم معلوم نیست اصلاً چرا نوشته شده و چرا اجرا میشود... اینها را من در دکتر اسلامی ندوشن میبینم. یعنی او همه این ویژگیها را در خودش دارد. این ویژگیها به ظاهر جمعناپذیر میآیند. به نظر میآید که ضد هم هستند ولی فقط به ظاهر این جور است و بزرگترین دلیل برای اینکه به ظاهر این جور است این است که میبینیم در برخی محقق شده و جمع شده است. سومین شباهتی را که میبینم تعبیر میکنم به یک نوع حکمت و فرزانگی، یک نوع نگاه دوستانه و نقادانه به انسانها داشتن، که من آن را لطف خفی تعبیر میکنم. یعنی در عین اینکه من تو را دوست دارم، پرخاش هم به تو میکنم، اصلاً از این جهت که تو را دوست دارم به تو پرخاش میکنم، همان که من گاهی از آن به خشونت عشق تعبیر کردهام. آدم به جهت عشقی که به معشوق دارد خیلی وقتها نسبت به معشوق خودش خشونت میورزد.
چرا؟ چون خیلی وقتها اقتضای عشق من به تو این است که وقتی میبینم خوشایند تو با مصلحت تو با هم ناسازگاری دارند، خوشایند تو را فدای مصلحتت کنم. وقتی من خوشایند تو را فدای مصلحتت میکنم، یعنی خوشایند تو را از عرصه بیرون میبرم و طبیعتاً تو میرنجی و این رنجش یعنی نوعی اعمال خشونت به تو.
یکی از پنج پارادوکس معنویت این است که در معنویت نوعی خشونت عشق وجود دارد با اینکه علیالظاهر خشونت و عشق با هم سازگاری ندارند. سعدی در عین اینکه دوستدار انسانهاست ولی عتاب و خطاب هم نسبت به انسانها دارد، به گفته شاعر عرب:«و یبقی الحب ما بقی العتاب» یعنی تا وقتی به تو عتاب میکنند معلوم میشود هنوز تو را دوست دارند.
اگر دوستت نداشتند تو را به حال خودت وا مینهادند. میگفتند هر کاری میخواهی بکنی بکن. در دکتر اسلامی ندوشن چنین ویژگیای وجود دارد، ایشان در حالی که انساندوست است و ایرانیدوست است ولی نقدهای جدیای هم به ما ایرانیها دارد. یک نوع عتاب در خطابش هست و خود این عتابی که در خطابش هست به رغم عشقش به انسانهای ایرانی نیست، به علت عشقش به انسانهای ایرانی است. چون دوستشان دارد خطابشان میکند و نقدشان میکند. و این باز چیزی است که من در جای دیگری گفتهام، من اساساً شأن روشنفکر را نمایندگی و سخنگویی مردم نمیدانم. روشنفکر کسی نیست که سخنگوی مردم و نماینده مردم باشد و بگوید من حرف مردم را میزنم. روشنفکر باید داور مردم باشد، و به مردم بگوید اینجای کارتان عیب دارد، اینجای کارتان نقص دارد، شما دارای این هنرها هستید اما دارای این عیبها هم هستید، عنایت میکنید.
این ویژگی در سعدی وجود دارد و در محمد علی اسلامی ندوشن هم هست. نکته چهارم اینکه اگر دقت کنید، سعدی آساننویسترین نویسنده ماست.
من اگر به شما بگویم که از مثنوی معنوی مولوی و از کلیات سعدی و از شاهنامه فردوسی و مثلاً از پنج گنج نظامی و از دیوان حافظ، کدامش کمتر نیاز به شرح دارد (برای خواندن و استفاده کردن از آن) من فکر میکنم شما شاهنامه را بدون شرح نمیتوانید بفهمید، حافظ را هم بدون شرح نمیتوانید بفهمید، مثنوی را هم بدون شرح نمیتوانید بفهمید، پنج گنج نظامی را هم بدون شرح نمیتوانید بفهمید، باز از میان اینها آن که کمتر نیاز به شرح دارد سعدی است. ما برای فهم آثار سعدی کمتر باید به فرهنگ لغت و شارحان و مفسران مراجعه کنیم.
سعدی در میان مفاخر و قلههای ادب فارسی، برای ما از همه آسانیابتر است. این ویژگی در دکتر اسلامی ندوشن هم هست که روشنفکری آسانیاب است. من در میان روشنفکرانمان، سخنان هیچ روشنفکری را به آسانیابی سخنان ایشان نمیبینم. از میان فردوسی، حافظ، سعدی و مولوی (حتی اگر خیام و نظامی را هم اضافه کنیم) دکتر اسلامی ندوشن به سعدی شبیهتر است.
اخلاقِ باور
دکتر اسلامی ندوشن در کتاب «گفتهها و ناگفتهها» میگوید:«از لحاظ معنی، همانگونه که اشاره کردم انسان و انسان ایرانی برایم مطرح بوده است. نه فلسفهای در کار است، نه جهانبینی خاصی، تنها حاصل تأملی است، بازتاب خواندهها و دیدهها و دریافتههایم... در هیچ مکتب و ایسمی متوقف نگشتهام و هیچ طریقتی بیچون و چرا مرا در بر نگرفته است. حتی کسانی که نسبت به آنها احترام دارم چون مولوی، تولستوی، نهرو و... تنها قسمتی از اندیشههایشان را دوست داشتهام.
هم مادیاندیش هستم و هم معنیگرای، هم مقداری از دکارت را قبول دارم، هم مقداری از شیخ اشراق را، هم چیزهایی از مارکس را میپذیرم و هم اجزایی از عرفان مولانا جلالالدین را، هم قدری آرمانگرای (ایدهآلیست) هستم و هم قدری واقعپسند (رئالیست). هم به قدرت و حقانیت علم معتقدم و هم بیم دارم از این که علم سرنوشت بشر را به تنهایی به دست گیرد.» این قسمت از کتاب «گفتهها و ناگفتهها»، جداً و واقعاً و بدون سر سوزنی مبالغه، برای من خیلی ارزشمند است.
اصلاً به استناد به این قسمت و به استناد آنچه در سایر آثار دکتر اسلامی ندوشن هست، و مصداق نوشتهای است که در اینجا خواندم، به همین اعتبار من گفتهام که ایدئولوژیکاندیش نیست. به نظر من این هم یکی از وجوه اخلاقگرایی دکتر اسلامی ندوشن است. به دلیل اینکه یک بخش از اخلاق هم اخلاقِ باور است.
یعنی در باورآوردنهایمان هم باید اخلاقی عمل کنیم. اینکه به چه چیزی باور بیاوریم و به چه چیزی باور نیاوریم، یعنی وقتی من سخنی را قبول میکنم یا رد میکنم، اثبات میکنم یا نفی میکنم، تقویت میکنم یا تضعیف میکنم، تأیید میکنم یا انکار میکنم، حک میکنم یا اصلاح میکنم، تا وقتی در این نوع کارها با نظر سر و کار دارم، که همه کارها نظری هستند، یک سلسله اخلاقیاتی را هم باید رعایت کرد.
به مجموعه این اخلاقیات میگوییم؛ اخلاقباور. انسان اخلاقی کسی است که در مرحله باورآوردن یا باورنیاوردن، رو کردن به یک باور یا پشتکردن به یک باور هم اخلاق را رعایت کند. اقتضای اخلاقباور این است که پیشداوری نداشته باشم، جزم و جمود نداشته باشم، تعصب نداشته باشم، انحصارطلبی نداشته باشم، نسبت به باورهای دیگر بیمدارایی نداشته باشم، استدلالگرا باشم، آرزواندیش نباشم.
آثار اسلامی ندوشن از نگاه دیگران
درباره زندگی و احوال اسلامی ندوشن و آثار کتابها و مقالات متعددی نوشته شده است که به برخی اشاره میشود:
- دیباچهها (حاوی تمام دیباچههای آثار دکتر اسلامی ندوشن) از حسین مسرت
- دیدگاهها (درباره آثار دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، پنج جلد) از حسین مسرت و پیام شمسالدینی
- در آیینه روزها (درنگی بر کتاب روزها) از حسین مسرت و پیام شمسالدینی
- روشنتر از روشن (رهاورد دیدار دوستانه با دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن) از حسین مسرت
- رهاورد دیدار (مجموعه سخنرانیها، مقالات و پیامهای دیدار دوستانه با دکتر اسلامی ندوشن) به همراه کتابشناسی دکتر اسلامی ندوشن به کوشش حسین مسرت از یدالله جلالی بندری
- زندگی، عشق و دیگر هیچ (گفتوشنود با دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن) از کریم فیضی
- سیمای یک فرهنگمدار (گفتوگو با دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن) از محمد صادقی
- گذری و نظری بر احوال دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن از مهدی افشار
- تک درخت (مجموعه مقالات و مصاحبهها درباره دکتر اسلامی ندوشن) از فرهنگ جهانبخش و دیگران
- معرفی چهارده کتاب (گزارشی از ۱۴ کتاب دکتر اسلامی ندوشن)
- بررسی پژوهشهای ادبی دکتر اسلامی ندوشن در حوزه ادبیات تطبیقی از مهران زعفری
- بررسی احوال و آثار دکتر اسلامی ندوشن از مریم سید حسینی
- گفتوگو با روشنفگران (یکی از فصلها به دکتر اسلامی ندوشن اختصاص یافته است) از محمد صادقی
- گفتوگو با فرهنگمداران ایران و دنیای جدید (یکی از فصلها به دکتر اسلامی ندوشن اختصاص یافته است) از محمد صادقی
نوا، نما، نگاه
پانویس
- ↑ کریم فیضی، زندگی، عشق و دیگر هیچ، ۱۵.
- ↑ کریم فیضی، زندگی، عشق و دیگر هیچ، ۳۷.
- ↑ کریم فیضی، زندگی، عشق و دیگر هیچ، ۱۶۶.
- ↑ کریم فیضی، زندگی، عشق و دیگر هیچ، ۱۲۳.
- ↑ محمدعلی اسلامی ندوشن، روزها، ۱: ۴۸.
- ↑ محمدعلی اسلامی ندوشن، روزها، ۳: ۱۴۲.
- ↑ حسین مسرت. کارنامه زندگی و آثار دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن. . دانشنامه ایران، ش. ۳.
- ↑ محمدعلی اسلامی ندوشن، روزها، ۳: ۶۳.
- ↑ کریم فیضی، زندگی، عشق و دیگر هیچ، ۲۳۴.
- ↑ کریم فیضی، زندگی، عشق و دیگر هیچ، ۲۳۴-۲۳۵.
- ↑ کریم فیضی، زندگی، عشق و دیگر هیچ، ۲۳۴-۲۳۹.
- ↑ کریم فیضی، زندگی، عشق و دیگر هیچ، ۵۳۵.
- ↑ محمدعلی اسلامی ندوشن، روزها، ۲: ۱۰-۱۱.
- ↑ محمدعلی اسلامی ندوشن، دیروز امروز فردا، ۵۶-۵۷.
- ↑ محمدعلی اسلامی ندوشن، دیروز امروز فردا، ۶۱-۶۲.
- ↑ محمدعلی اسلامی ندوشن، دیروز امروز فردا، ۶۹-۷۰.
- ↑ محمدعلی اسلامی ندوشن، فرهنگ و شبهفرهنگ، ۴۸.
- ↑ محمدعلی اسلامی ندوشن، سخنها را بشنویم، ۲۰.
- ↑ کریم فیضی، زندگی، عشق و دیگر هیچ، ۱۴۱.
- ↑ کریم فیضی، زندگی، عشق و دیگر هیچ، ۱۹۶.
- ↑ کریم فیضی، زندگی، عشق و دیگر هیچ، ۵۴۰-۵۴۱.
منابع
- اسلامی ندوشن، محمدعلی (۱۳۹۲). روزها. تهران: یزدان. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۶۵۴۵-۲۳-۶. از پارامتر ناشناخته
|ج=
صرفنظر شد (کمک) - اسلامی ندوشن، محمدعلی (۱۳۹۱). سخنها را بشنویم. تهران: شرکت سهامی انتشار. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۵۷۳۵-۷۸-۵ مقدار
|شابک=
را بررسی کنید: checksum (کمک). - اسلامی ندوشن، محمدعلی (۱۳۸۸). دیروز امروز فردا. تهران: شرکت سهامی انتشار. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۲۵-۲۱۰-۶. از پارامتر ناشناخته
|ج=
صرفنظر شد (کمک) - فیضی، کریم (۱۳۹۱). زندگی، عشق و دیگر هیچ. تهران: انتشارات اطلاعات. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۲۳-۸۰۶-۲.
- مسرت، حسین. «کارنامه زندگی و آثار دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن». دانشنامه ایران: مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی،، ش. ۲۴۵۱ (۱۳۸۹): ۷۲۸-۷۳۱.