پاییز فصل آخر سال است: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
غزلِ بهار (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
غزلِ بهار (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۶: خط ۲۶:
[[پرونده:Naghd paeez.JPG|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''نقد و بررسی در شهر کتاب <ref name=''نظر''/>'''</center>]]
[[پرونده:Naghd paeez.JPG|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''نقد و بررسی در شهر کتاب <ref name=''نظر''/>'''</center>]]
[[پرونده:Paeez posht jeld.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''پشت جلد کتاب'''</center>]]
[[پرونده:Paeez posht jeld.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''پشت جلد کتاب'''</center>]]
[[پرونده:Paeez fasll.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''کتاب صوتی{{سخ}} پاییز فصل آخر سال است <ref name=''صوتی''/>'''</center>]]
<center>* * * * *</center>
<center>* * * * *</center>




==برای کسانی که کتاب را نخوانده‌اند==
==برای کسانی که کتاب را نخوانده‌اند==
===آغاز با یک داستانک جذّاب دربارهٔ کتاب===
کتاب شامل دو بخش با عنوان‌های '''تابستان''' و '''پاییز''' است که هر کدام بخش‌ها سه فصل دارند و هر فصل از نگاه یکی از شخصیت‌ها روایت می‌شود. سه دختر در آستانه‌ سی‌ سالگی‌؛ لیلا، روجا و شبانه. در واقع داستان  برشی کوتاه از ماجراها و دغدغه‌های این سه دختر است؛ دغدغه‌هایی مثل مهاجرت، هویت شغلی و اجتماعی، روابط عاطفی و خانوادگی.<ref>[https://kafebook.ir/%D9%BE%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8%B2-%D9%81%D8%B5%D9%84-%D8%A2%D8%AE%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%A7%D8%B3%D8%AA/]</ref>
===یک بند در معرفی خلاصهٔ کتاب (بدون رجوع به اطلاعات شناسنامه‌ای)===
 
کتاب شامل دو بخش با عنوان‌های تابستان و پاییز است که هر کدام از این دو بخش نیز دارای سه فصل می‌باشد که هر فصل از نگاه یکی از سه شخصیت اصلی کتاب، سه دختر در آستانه‌ی سی‌ سالگی‌ لیلا، روجا و شبانه، روایت می‌شود.


در واقع داستان یک برش کوتاه از ماجراها و دغدغه‌های این سه دختر را شامل می‌شود، دغدغه‌هایی مانند مهاجرت، هویت شغلی و اجتماعی و روابط عاطفی و خانوادگی.<ref>[https://kafebook.ir/%D9%BE%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8%B2-%D9%81%D8%B5%D9%84-%D8%A2%D8%AE%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%A7%D8%B3%D8%AA/]</ref>


===گزارشی از شخصیت حاضر در کتاب داستان- گزارشی از شعرهای مهم در کتاب شعر- گزارشی از فصل‌های کتاب پژوهش===
===گزارشی از شخصیت حاضر در کتاب داستان- گزارشی از شعرهای مهم در کتاب شعر- گزارشی از فصل‌های کتاب پژوهش===
خط ۴۵: خط ۴۱:


==برای کسانی که کتاب را خوانده‌اند==  
==برای کسانی که کتاب را خوانده‌اند==  
===داستانک‌ها===
 
====مجوز====
====نشر و تغییر نام====
====جوایز====
====جلسات نقد و بررسی====
====جلسات نقد و بررسی====
====اهدا====
====اهدا====
====بازتاب در توئیت‌ها و نوشته‌های مجازی====
====بازتاب کتاب در فضای مجازی====
====اشاره به کتاب در کلام افراد مشهور====
مهراوه شریفی‌نیا، بازیگر،این کتاب را در صفحهٔ اینستاگرامش معرفی کرد و کتاب یک چاپ فروخت.<ref name =''مهراوه''>{{یادکرد وب|نشانی= https://newspaper.hamshahrionline.ir/id/6510/%D9%84%D8%B0%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C.html|عنوان= لذت‌های نویسندگی}}</ref>
====تقریظ و مقدمه‌هایی بر کتاب====
====هوادری====
==== استحال و اقتباس====


===سال‌شمار کتاب===
===سال‌شمار کتاب===
===خلاصهٔ مفصل‌تر کتاب در حد دو بند===
===خلاصهٔ مفصل‌تر کتاب در حد دو بند===
کتاب «پاییز فصل آخر سال است» نوشته‌ی نسیم مرعشی، در مجموعه کتاب‌های قفسه‌ی آبی نشر چشمه منتشر شده است. این رمان دو بخش اصلی با نام‌های «تابستان» و «پاییز» دارد که هر کدام به سه فصل تقسیم‌بندی می‌شوند که تکه‌ی اول و دوم و سوم نامیده شده‌اند. هر کدام از این فصل‌ها هم توسط یکی از سه دختری که شخصیت اصلی داستان هستند، روایت می‌شود.  
کتاب «پاییز فصل آخر سال است» دو بخش اصلی به نام‌های «تابستان» و «پاییز» دارد که هر کدام به سه فصل تقسیم‌بندی می‌شوند که تکه‌ی اول، دوم و سوم نامیده شده‌اند. هر کدام از این فصل‌ها هم توسط یکی از سه دختری که شخصیت اصلی داستان هستند، روایت می‌شود.  
 
رمان، ماجرای روجا، لیلا و شبانه، سه دختر دههٔ شصتی است که هم‌کلاسی دوران دانشگاه هستند و هر کدام دغدغه‌های خاص خود را دارند. روجا به قصد ادامهٔ تحصیل درصدد مهاجرت به فرانسه است. شبانه دختری است که دوران کودکی‌اش در جنگ گذشته و برای ازدواج مردد است و لیلا که همسرش او را ترک کرده و برای ادامهٔ تحصیل و زندگی به کانادا مهاجرت کرده است. این سه شخصیت مدام در چالش درونی به ‌سر می‌برند، میان ترس‌ها و تردیدها، رؤیاها و دلبستگی‌هایشان معلق هستند. چیزهایی که دارند، دوست ندارند و به آنچه دارند، راضی نمی‌شوند. در تلاش برای به دست‌آوردن چیزهایی هستند که به‌محض دستیابی به آن، در نظرشان رنگ می‌بازد و بی‌ارزش می‌شود.  
«پاییز فصل آخر سال است» ماجرای روجا، لیلا و شبانه، سه دختر دهه‌ی شصتی را در یک تابستان و پاییز روایت می‌کند. آن‌ها سه همکلاسی دوران دانشگاه هستند که هر کدام دغدغه‌های خاص خود را دارند. روجا به قصد ادامه‌ی تحصیل درصدد مهاجرت به فرانسه است. شبانه دختری است که دوران کودکی‌اش در جنگ گذشته و برای ازدواج مردد است و لیلا که همسرش میثاق او را ترک کرده و برای ادامه‌ی تحصیل و زندگی به کانادا مهاجرت کرده است. این سه شخصیت مدام در چالش درونی به ‌سر می‌برند، میان ترس‌ها و تردیدها، رویاها و دلبستگی‌هایشان معلق هستند. چیزهایی را که دارند دوست ندارند و به آنچه دارند، راضی نمی‌شوند. در تلاش برای به دست آوردن چیزهایی هستند که به محض دستیابی به آن، در نظرشان رنگ می‌بازد و بی‌ارزش می‌شود. به عقیده‌ی نویسنده در واقع سه شخصیت این داستان، یک نفر است که دوره‌های مختلف زندگی‌اش را روایت می‌کند.
<ref>[https://www.digikala.com/product/dkp-114379/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8%B2-%D9%81%D8%B5%D9%84-%D8%A2%D8%AE%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%A7%D8%AB%D8%B1-%D9%86%D8%B3%DB%8C%D9%85-%D9%85%D8%B1%D8%B9%D8%B4%DB%8C]</ref>


رمان به دو بخش تابستان و پاییز تقسیم شده که هر بخش شامل سه فصل است. هر یک از شخصیت‌های کتاب یک فصل را روایت می‌کنند. روایت‌ها با راوی اول‌شخص روایت می‌شوند و گاهی نیز با هم تداخل دارند. <ref>[https://www.digikala.com/product/dkp-114379/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8%B2-%D9%81%D8%B5%D9%84-%D8%A2%D8%AE%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%A7%D8%AB%D8%B1-%D9%86%D8%B3%DB%8C%D9%85-%D9%85%D8%B1%D8%B9%D8%B4%DB%8C]</ref>


===محل نوشته شدن در کتاب (در صورت مهم بودن این امر)===
===داستان انتشار کتاب (اوّلین بار در کجا و چگونه بوده است؟!)===
===سبک کتاب===
===سبک کتاب===
===پیشینهٔ کتاب===
===پیشینهٔ کتاب===
خط ۷۵: خط ۶۲:
====شخصیت‌های اصلی====
====شخصیت‌های اصلی====
====شخصیت‌های فرعی====
====شخصیت‌های فرعی====


===گزارشی از فروش کتاب===
===گزارشی از فروش کتاب===
===گزارشی از ترجمه به زبان‌های دیگر===
===گزارشی از ترجمه به زبان‌های دیگر===
===اتفاقات سیاسی یا اجتماعی مرتبط با کتاب و جریان‌سازی‌های کتاب===
===اتفاقات سیاسی یا اجتماعی مرتبط با کتاب و جریان‌سازی‌های کتاب===
این کتاب در سال نود منتشر شد و اتفاقات سال هشتاد‌وهشت بن‌مایه کتاب را شکل می‌داد.<ref name=''مهراوه''/>
===نشست‌های خبرساز دربارهٔ کتاب===
===نشست‌های خبرساز دربارهٔ کتاب===
==اظهارنظرها==
==اظهارنظرها==
خط ۹۵: خط ۸۳:
اما یکی از جالب‌ترین نظرها این بود که: «شبیه قصهٔ فیل تو تاریکیه، اینکه همیشه ما فقط یه بخش از واقعیت رو می‌بینیم و جهانمون همه جهان نیست». ''فیل در تاریکی'' داستانی از مثنوی مولاناست. ماجرا از این قرار است که فیلی در یک اتاق تاریک قرار داشته. مردم که پیش از این فیلی در زندگیشان ندیده‌اند، یک‌به‌یک به اتاق می‌روند و آنجا به‌خاطر تاریکی اتاق مجبور می‌شدند از حس لامسه استفاده کنند تا فیل را درک کنند. بعد هر کدام می‌آمدند از چیزی که درک کرده‌اند حرف می‌زدند. چون هر کسی فقط بخش کوچکی از واقعیت فیل را درک کرده بود، حرف‌ها گاهی ضدونقیض در می‌آمد. اما واقعیت اصلی این است که هیچ‌کس تصویر کلان فیل را ندیده است. در ضمن کسی حرف نادرستی نمی‌زد، صرفاً فقط بخش کوچکی که درک کرده را بازگو می‌کند.<ref name =''خواننده''>{{یادکرد وب|نشانی= https://taaghche.com/blog/1399/04/30/%D9%BE%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8%B2-%D9%81%D8%B5%D9%84-%D8%A2%D8%AE%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%A7%D8%B3%D8%AA/|عنوان= از نگاه خوانندگان}}</ref>}}
اما یکی از جالب‌ترین نظرها این بود که: «شبیه قصهٔ فیل تو تاریکیه، اینکه همیشه ما فقط یه بخش از واقعیت رو می‌بینیم و جهانمون همه جهان نیست». ''فیل در تاریکی'' داستانی از مثنوی مولاناست. ماجرا از این قرار است که فیلی در یک اتاق تاریک قرار داشته. مردم که پیش از این فیلی در زندگیشان ندیده‌اند، یک‌به‌یک به اتاق می‌روند و آنجا به‌خاطر تاریکی اتاق مجبور می‌شدند از حس لامسه استفاده کنند تا فیل را درک کنند. بعد هر کدام می‌آمدند از چیزی که درک کرده‌اند حرف می‌زدند. چون هر کسی فقط بخش کوچکی از واقعیت فیل را درک کرده بود، حرف‌ها گاهی ضدونقیض در می‌آمد. اما واقعیت اصلی این است که هیچ‌کس تصویر کلان فیل را ندیده است. در ضمن کسی حرف نادرستی نمی‌زد، صرفاً فقط بخش کوچکی که درک کرده را بازگو می‌کند.<ref name =''خواننده''>{{یادکرد وب|نشانی= https://taaghche.com/blog/1399/04/30/%D9%BE%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8%B2-%D9%81%D8%B5%D9%84-%D8%A2%D8%AE%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%A7%D8%B3%D8%AA/|عنوان= از نگاه خوانندگان}}</ref>}}


====نظر خود نویسنده دربارهٔ کتاب====
==نسیم مرعشی از خلق رمانش می‌گوید==
===رمان چگونه نوشته شد===
{{گفتاورد تزیینی| روزها سر کار می‌فتم و صبح تا ظهر کار موظفم را انجام می‌دادم و ظهر تا شب رمان می‌نوشتم. خیلی وقت‌ها بیشتر و روزهایی هم اصلاً نمی‌نوشتم.البته این پنج، شش ساعت که می‌گویم به هیچ عنوان به معنی نوشتن مداوم نیست. در حقیقت می‌نشستم، فکر می‌کردم، می‌نوشتم و خط می‌زدم. شما به‌طور مثال می‌توانید یک روز بنشینید و همهٔ هفتصد کلمه‌ای را که روز قبل نوشتید، حذف کنید. در واقع با داستانم کلنجار می‌رفتم. هیچ وقت بیشتر از هفتصد کلمه در بهترین حالت ننوشتم. البته این تجربهٔ شخصی من است و بسیاری از نویسندگان این کار را نمی‌کنند؛ به‌طور مثال برخی هستند که می‌نشینند و روزی پانزده ساعت کار می‌کنند و دو ماهه رمان‌شان را تمام می‌کنند و دو سال برای بازنویسی رمان وقت می‌گذارند. اما من مثلاً دو سال برای نوشتن رمانم وقت می‌گذارم و هر بار متن قبلی را که نوشتم بازنویسی می‌کنم.}}
 
===رمان در چه فضایی نوشته شد===
{{گفتاورد تزیینی| هنگام نوشتن «پاییز فصل آخر سال است» باید حتماً در جایی شلوغی بودم که آدم‌ها با هم حرف می‌زدند اما با من حرف نمی‌زدند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.ibna.ir/fa/report/261655/%D9%86%D8%B3%DB%8C%D9%85-%D9%85%D8%B1%D8%B9%D8%B4%DB%8C-%D9%87%D9%86%D9%88%D8%B2-%DB%8C%DA%A9-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%AA%D8%A7%D8%B2%D9%87-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%85|عنوان= هنوز یک نویسنده تازه‌کارم}}</ref>}}
 
===نوشتن رمان چقدر زمان برد===
{{گفتاورد تزیینی| کتاب را آخر تابستان سال نود شروع کردم. تا پاییز سال بعد نسخهٔ اول کتاب آماده بود. تقریباً یک سال دیگر برای بازنویسی صرف شد و تابستان نودودو آن را به ناشر تحویل دادم.<ref name=''هنر''/>}}
 
===چرا رمان پرفروش شد===
{{گفتاورد تزیینی| بخشی از عواملی کنار هم قرار می‌گیرند که ممکن است همان شرایط برای کتاب دیگری اتفاق بیفتد‌ اما لزوماً آن کتاب پرفروش نشود. به‌طور مثال رفع توقیف انتشارات چشمه با انتشار رمانم هم‌زمان شد و این روی فروش کتاب تأثیر داشت. در حقیقت مردم منتظر کتاب‌های نشر چشمه بودند و این رمان هم با اقبال مخاطبان روبه‌رو شد. چیزهایی که از مخاطبان و دوستان شنیدم این است که با رمان و شخصیت‌های آن احساس نزدیکی کرده‌اند. در حقیقت مجموعه‌ای از عوامل شکل گرفت که نه به توانایی نویسندگی من ربط دارد و نه به یک عامل مشخص.<ref name=''مهراوه''/>}}
 
===ساختار رمان===
{{گفتاورد تزیینی| قبل از اینکه نوشتن رمان را شروع کنم ساختارش را چیده بودم. در رمان‌هایی که چند کاراکتر دارند و هر کاراکتر ماجراهای خودش را دارد، این کار اجتناب ناپذیر است. مخصوصاً در مورد این رمان، که شخصیت‌ها مشترکاتی دارند و داستان آن‌ها در جاهایی از رمان با هم برخورد دارد، نوشتن بدون نوشتن خلاصه و طراحی ساختار ممکن نیست. یادم است خرده‌های روایت را روی برگه‌های کوچکی نوشته بودم و دنبال هم چسبانده بودم. بارها جای این تکه‌ها را عوض کردم تا به چیزی که می‌خواستم رسیدم. به‌خصوص برای بخش دوم و فرم دایره‌ای آن وقت بسیار زیادی صرف شد. به‌علاوه اگر دقت کرده باشید فصل‌های رمان کاملاً با هم برابر هستند. شاید دو یا سه صفحه با هم تفاوت داشته باشند. این از وسواس من می‌آید. نمی خواستم هیچ‌کدام از سه شخصیت از دیگری پررنگ‌تر به نظر برسند. حتی در اندازهٔ فصل‌هایشان. چون ماجراها و ریتم درونی صحبت‌کردن شخصیت‌ها دقیقاً با هم برابر نبود، این کار واقعاً سخت بود. فرض کنید کسی کم‌حرف‌تر است، کسی پرحرف‌تر و شما برای خودتان این الزام را گذاشته‌اید که آن‌ها مجبورند حرفشان را در تعداد صفحهٔ مساوی بزنند.<ref name =''هنر''>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.honaronline.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1-8/65861-%D8%A8%D8%A7-%D9%88%D8%B3%D9%88%D8%A7%D8%B3-%D9%85%DB%8C-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D9%86%D8%B3%DB%8C%D9%85-%D9%85%D8%B1%D8%B9%D8%B4%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8%B2-%D8%A2%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%81%D8%B5%D9%84-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%85%DB%8C-%DA%AF%D9%88%DB%8C%D8%AF|عنوان= نسیم مرعشی از ''پاییز آخرین فصل سال است'' می‌گوید}}</ref>}}
 
===تعدد زبانی===
{{گفتاورد تزیینی| در واقع بیشترین وقتی که در نوشتن گذاشتم برای درآوردن همین تعدد زبانی بود. البته واقعاً سنگ بزرگی برداشته بودم. اگر سه شخصیت، اول شخص روایت نمی‌شدند مجبور نبودم به سه زبان مختلف بنویسم. در طراحی سعی کرده بودم زبان '''لیلا''' شاعرانه، زبان '''شبانه''' ساده و زبان '''روج'''ا به‌هم‌ریخته و شاکی و کمی هم کابوس‌وار باشد. زبان لیلا و شبانه را که نوشتم برای نوشتن زبان روجا به مشکل برخوردم. تقریباً شش ماه طول کشید تا برای روجا به زبانی رسیدم که راضی‌ام کرد. کتاب می‌خواندم، با آدم‌های مختلف حرف می‌زدم، صدایشان ضبط می‌کردم و گوش می‌دادم، زمان متفاوتی در روز مثلاً وقتی خیلی خوابم می‌آمد می‌نوشتم، در جاهای خیلی شلوغ می‌نوشتم و خلاصه هر کاری که فکر کردم می‌تواند من را به لحن متفاوتی برساند را انجام دادم. حالا از فصل سه، چهار ورژن مختلف، با چهار زبان مختلف در کامپیوترم دارم که در نهایت این لحن را انتخاب کردم.<ref name=''هنر''/>}}
 
===بازنویسی رمان===
{{گفتاورد تزیینی|هر کس روش خاصی برای نوشتن دارد. خیلی‌ها نسخه اول را سریع می‌نویسند و بعد آن را بارها و بارها بازنویسی می‌کنند تا به نتیجه‌ای که می‌خواهند برسند، اما روش من این بود که تا پاراگراف قبلی به‌حد نهایت راضی‌ام نمی‌کرد سراغ پاراگراف بعد نمی‌رفتم. قبل از نوشتن تمام بخش‌های قبلی فصل را می‌خواندم و نهایی می‌کردم. تا فصل قبل یا بخش قبل هم نهایی نشده بود سراغ بعدی نمی‌رفتم. با این وجود یک سال هم برای بازنویسی‌اش وقت گذاشتم. گاهی فصل‌ها را پشت سر هم می‌خواندم و گاهی فصل‌های هر شخصیت را پشت سر هم می‌خواندم تا لحن از دست نرود.<ref name=''هنر''/>}}
 
===ریتم رمان===
{{گفتاورد تزیینی| برای به دست آوردن ریتم مناسب، بهترین کاری که به نظرم رسید این بود که مدتی فصل‌ها را به حال خود رها کنم و بعد از اینکه مدتی از آن فاصله گرفتم و فراموشش کردم، دوباره بخوانم تا بتوانم بفهمم ریتم درست است یا نه. بار آخر، رمان را بعد از سه ماه خواندم البته باز هم جاهایی از رمان را حفظ بودم و نتوانستم مثل یک خواننده با آن برخورد کنم.<ref name=''هنر''/>}}
 
====تأثیرپذیرفته از====
====تأثیرپذیرفته از====
====تأثیرگذاشته بر====
====تأثیرگذاشته بر====
====گزارشی از اقتباس‌های هنری انجام‌گرفته در کتاب====
====فهرست امکان نام‌گذاری‌شده از روی نام کتاب====
====فهرست امکان نام‌گذاری‌شده از روی نام کتاب====
====جمله‌های ماندگار کتاب<ref name=''خواننده''/>====
====جمله‌های ماندگار کتاب<ref name=''خواننده''/>====
خط ۱۱۶: خط ۱۲۷:


==نوا، نما و نگاه==
==نوا، نما و نگاه==
کتاب صوتی پاییز فصل آخر سال است  با صدای بهناز جعفری، راضیه هاشمی، شیما جانقربان و ... به قیمت ٢١٥٠٠ تومان از سایت نوار قابل‌خریداری است.<ref name =''صوتی''>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.navaar.ir/audiobook/422/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8%B2-%D9%81%D8%B5%D9%84-%D8%A2%D8%AE%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%A7%D8%AB%D8%B1-%D9%86%D8%B3%DB%8C%D9%85-%D9%85%D8%B1%D8%B9%D8%B4%DB%8C|عنوان= کتاب صوتی پاییز فصل آخر سال است}}</ref>
===تصویر از صفحات کتاب===
===تصویر از صفحات کتاب===
===صدای نویسنده===
===صدای نویسنده===

نسخهٔ ‏۲۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۲۲:۲۳

پاییز فصل آخر سال است
نویسندهنسیم مرعشی
ناشرچشمه
محل نشرتهران
شابک٩٧٨-۶٠٠-٢٢٩-٨-٢١
تعداد صفحات١٨٩
موضوعداستان فارسی
سبکواقع‌گرای مدرن

رمان پاییز فصل آخر سال است در سال ۱۳۹۳ منتشر و در سال ۱۳۹٤ برگزیدهٔ جایزه ادبی جلال آل‌احمد شد. این رمان بلافاصله به چاپ‌های بعدی رسید و تاکنون بیش از چهل بار تجدیدچاپ شده است.

نقد و بررسی در شهر کتاب خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
پشت جلد کتاب
کتاب صوتی
پاییز فصل آخر سال است خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
* * * * *


برای کسانی که کتاب را نخوانده‌اند

کتاب شامل دو بخش با عنوان‌های تابستان و پاییز است که هر کدام بخش‌ها سه فصل دارند و هر فصل از نگاه یکی از شخصیت‌ها روایت می‌شود. سه دختر در آستانه‌ سی‌ سالگی‌؛ لیلا، روجا و شبانه. در واقع داستان برشی کوتاه از ماجراها و دغدغه‌های این سه دختر است؛ دغدغه‌هایی مثل مهاجرت، هویت شغلی و اجتماعی، روابط عاطفی و خانوادگی.[۱]


گزارشی از شخصیت حاضر در کتاب داستان- گزارشی از شعرهای مهم در کتاب شعر- گزارشی از فصل‌های کتاب پژوهش

دلیل شهرت

تقدیم‌شده به

مقدمه‌نویس یا یادداشت‌نویس

چرا باید این کتاب را خواند

برای کسانی که کتاب را خوانده‌اند

جلسات نقد و بررسی

اهدا

بازتاب کتاب در فضای مجازی

مهراوه شریفی‌نیا، بازیگر،این کتاب را در صفحهٔ اینستاگرامش معرفی کرد و کتاب یک چاپ فروخت.[۲]

سال‌شمار کتاب

خلاصهٔ مفصل‌تر کتاب در حد دو بند

کتاب «پاییز فصل آخر سال است» دو بخش اصلی به نام‌های «تابستان» و «پاییز» دارد که هر کدام به سه فصل تقسیم‌بندی می‌شوند که تکه‌ی اول، دوم و سوم نامیده شده‌اند. هر کدام از این فصل‌ها هم توسط یکی از سه دختری که شخصیت اصلی داستان هستند، روایت می‌شود. رمان، ماجرای روجا، لیلا و شبانه، سه دختر دههٔ شصتی است که هم‌کلاسی دوران دانشگاه هستند و هر کدام دغدغه‌های خاص خود را دارند. روجا به قصد ادامهٔ تحصیل درصدد مهاجرت به فرانسه است. شبانه دختری است که دوران کودکی‌اش در جنگ گذشته و برای ازدواج مردد است و لیلا که همسرش او را ترک کرده و برای ادامهٔ تحصیل و زندگی به کانادا مهاجرت کرده است. این سه شخصیت مدام در چالش درونی به ‌سر می‌برند، میان ترس‌ها و تردیدها، رؤیاها و دلبستگی‌هایشان معلق هستند. چیزهایی که دارند، دوست ندارند و به آنچه دارند، راضی نمی‌شوند. در تلاش برای به دست‌آوردن چیزهایی هستند که به‌محض دستیابی به آن، در نظرشان رنگ می‌بازد و بی‌ارزش می‌شود. [۳]


سبک کتاب

پیشینهٔ کتاب

پیرنگ

شخصیت‌پردازی

ویژگی‌های مهم کتاب

الهام از شخصیت‌ها

شخصیت‌های اصلی

شخصیت‌های فرعی

گزارشی از فروش کتاب

گزارشی از ترجمه به زبان‌های دیگر

اتفاقات سیاسی یا اجتماعی مرتبط با کتاب و جریان‌سازی‌های کتاب

این کتاب در سال نود منتشر شد و اتفاقات سال هشتاد‌وهشت بن‌مایه کتاب را شکل می‌داد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

نشست‌های خبرساز دربارهٔ کتاب

اظهارنظرها

سوسن شریعتی

مصطفی مستور

علی‌اصغر محمدخانی

از نگاه خوانندگان

نسیم مرعشی از خلق رمانش می‌گوید

رمان چگونه نوشته شد

رمان در چه فضایی نوشته شد

نوشتن رمان چقدر زمان برد

چرا رمان پرفروش شد

ساختار رمان

تعدد زبانی

بازنویسی رمان

ریتم رمان

تأثیرپذیرفته از

تأثیرگذاشته بر

فهرست امکان نام‌گذاری‌شده از روی نام کتاب

جمله‌های ماندگار کتابخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

  • «نمی‌دانم کیشلوفسکی بود یا کی. می‌گویند بعد از ساختن فیلم قرمز، دیگر بی‌خیال شده بود. گفته بود می‌خواهم بروم یک جای دور. توی یک ویلا بنشینم روی مبل، هی سیگار بکشم و مشروب بخورم تا بمیرم. دکترایم را که بگیرم، مثل او بشوم. چه کیفی دارد این‌قدر راضی بودن. آدم دیگر هیچ کاری در زندگی ندارد. فقط می‌ماند عشق و حال و مردن.»
  • «خیلی وقت است داریم ادا درمی‌آوریم. ادای خوشبختی ساده‌ای که در این بدبختی محتوم ابدی گمش کرده‌ایم.»
  • «خوبیِ چت همین است. هر وقت بخواهی، چیزی می‌گویی و هر وقت نمی‌خواهی، نمی‌گویی و بدون خداحافظی گم می‌شوی. می‌توانی با بغض بخندی و هیچ‌کس نفهمد داری گریه می‌کنی. می‌توانی جواب حرفی را که دوست نداری ندهی، دست‌هایت را زیر چانه بزنی، خیره شوی به مانیتور و بگویی سرم شلوغ است.»
  • «زندگی آدم‌ها همه‌اش دست خودشان نیست شبانه. تو فقط می‌توانی سهم خودت را درست زندگی کنی. بقیه‌اش دست دیگران است.»

جوایز کتاب

مشخصات کتاب‌شناختی

تعداد صفحات، دفعات چاپ، جمع کل تیراز و ناشرانی که اثر را چاپ کرده‌اند

طراحی جلد و تصویرسازی

تغییرات طرح جلد در چاپ‌های مختلف

منبع‌شناسی (پایان‌نامه و مقاله نوشته شده دربارهٔ کتاب)

نوا، نما و نگاه

کتاب صوتی پاییز فصل آخر سال است با صدای بهناز جعفری، راضیه هاشمی، شیما جانقربان و ... به قیمت ٢١٥٠٠ تومان از سایت نوار قابل‌خریداری است.[۸]

تصویر از صفحات کتاب

صدای نویسنده

تصویرهای ساخته‌شده دربارهٔ کتاب (فیلم و مستند)

طرحی از یکی از صحنه‌های کتاب

جستارهای وابسته

پانویس

منابع

پیوند به بیرون