پاییز فصل آخر سال است: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کاداک (بحث | مشارکت‌ها)
غزلِ بهار (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات کتاب
{{جعبه اطلاعات کتاب
|عنوان = پاییز فصل آخر سال است
|عنوان = پاییز فصل آخر سال است
|تصویر =  
|تصویر = Paeez fasl akhar.jpg
|اندازه تصویر =  
|اندازه تصویر = 180px
|زیرنویس تصویر =  
|زیرنویس تصویر =  
|نویسنده =  
|نویسنده = [[نسیم مرعشی]]
|تصویرگر =  
|تصویرگر =  
|طراح جلد =  
|طراح جلد =  
|زبان =  
|زبان =  
|مجموعه         =
|مجموعه         =
|موضوع         =  
|موضوع         = داستان فارسی
|سبک  =  
|سبک  = واقع‌گرای مدرن
|ناشر =  
|ناشر = چشمه
|ناشر فارسی =
|ناشر فارسی =
|محل انتشارات =  
|محل انتشارات = تهران
|تاریخ نشر =  
|تاریخ نشر =  
|تاریخ نشر فارسی=
|تاریخ نشر فارسی=
|محل ناشر فارسی =
|محل ناشر فارسی =
|نوع رسانه =  
|نوع رسانه =  
|صفحه =  
|صفحه = ١٨٩
|شابک =
|شابک = ٩٧٨-۶٠٠-٢٢٩-٨-٢١
|پس از =  
|پس از =  
|پیش از         =  
|پیش از         =  
}}
}}
 
رمان '''پاییز فصل آخر سال است''' در سال ۱۳۹۳ منتشر و در سال ۱۳۹٤ برگزیدهٔ [[جایزه ادبی جلال آل‌احمد]] شد. این رمان بلافاصله به چاپ‌های بعدی رسید و تاکنون بیش از چهل بار تجدیدچاپ شده است.
 
[[پرونده:Naghd paeez.JPG|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''نقد و بررسی در شهر کتاب <ref name=''نظر''/>'''</center>]]
 
[[پرونده:Paeez posht jeld.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''پشت جلد کتاب'''</center>]]
<center>* * * * *</center>
<center>* * * * *</center>


خط ۸۱: خط ۸۱:
===اتفاقات سیاسی یا اجتماعی مرتبط با کتاب و جریان‌سازی‌های کتاب===
===اتفاقات سیاسی یا اجتماعی مرتبط با کتاب و جریان‌سازی‌های کتاب===
===نشست‌های خبرساز دربارهٔ کتاب===
===نشست‌های خبرساز دربارهٔ کتاب===
===اظهارنظرها===
==اظهارنظرها==
====نقدهای مثبت====
===سوسن شریعتی===
====نقدهای منفی====
{{گفتاورد تزیینی| تلاش شخصیت‌ها برای رسیدن به رهایی فردی را از مشخصه‌های هر سه زنِ داستان است. پرسوناژهای این کتاب به آنچه دارند راضی نیستند و آنچه را دارند دوست نمی‌دارند. اینها هر چیزی را که به دست می‌آورند، ارزش آن چیز برایشان از بین می‌رود و در نهایت به بحران در الگوی زنانگی می‌رسند. سرانجام شخصیت‌های رمان از بس از جامعه رودست می‌خورند، چشمهٔ تخیل‌شان خشک می‌شود. در داستان با سه‌ وعدهٔ اساسی روبه‌رو هستیم: وعدهٔ کار، عشق و مهاجرت. اما هر سه شخصیت در برابر این وعده‌ها دچار سرخوردگی می‌شوند. زن‌های این رمان گرفتار موقعیت‌های بی‌بازگشت هستند و بنابراین چاره‌ای جز انتخاب‌کردن ندارند؛ از طرف دیگر هیچ‌یک نمی‌توانند به موقعیت‌هایی که پیش‌تر داشتند نیز بازگردند.<ref name =''نظر''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/94102313949/%D9%BE%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8%B2-%D9%81%D8%B5%D9%84-%D8%A2%D8%AE%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D8%B4%D8%AF|عنوان= نقد و بررسی}}</ref>}}
====اظهارنظر اهالی ادبیات و روشنفکران====
 
====نظرات داوری در مراسم‌های گوناگون====
===[[مصطفی مستور]]===
====اظهارنظر دیگر شخصیت‌ها====
{{گفتاورد تزیینی| شاه‌کلید فهم رمان در یک جمله نهفته است: «هیچ‌چیز هیچ‌وقت قرار نیست درست شود.» وقتی شخصیت‌های داستان، زن هستند، باید به پس‌زمینهٔ اجتماعی توجه بیشتری کرد. امروز زنان اشتیاق‌هایی در عرصهٔ اجتماعی دارند که اغلب صورت تحقق نمی‌گیرد. آگاهی الزاماً به حل مشکل نمی‌انجامد و در این رمان نیز زنان پس از آگاه‌شدن مشکلاتشان بیشتر می‌شود. آگاهی در سطح آگاهی باقی نمی‌ماند و نیاز به حرکت را پدید می‌آود؛ اگر حرکتی پدید نیاید، فردی که به آگاهی دست یافته، احساس فشار خواهد کرد. فشار عامل مهمی است که به ناپایداری منجر می‌شود و سرانجام گسست را پدید می‌آورد؛ ازهم‌گسیختگی نوعی نارضایتی را ایجاد می‌کند و همین جاست که جوهر اساسی داستان پدید می‌آید.<ref name=''نظر''/>}}
 
===علی‌اصغر محمدخانی===
{{گفتاورد تزیینی| زبان رمان روشن و جذاب است و شخصیت‌پردازی‌ها حساب‌شده و دقیق. فراز و فرودهای رمان نیز به دقت نوشته شده است. مسئلهٔ زنان در این رمان، مسئلهٔ چالش و کشاکش بین سنت و مدرنیته است، در جامعه‌ای که زنان نه مثل گذشته می‌توانند تابع سنت باشند و نه مدرن شده‌اند. در یک جمله می‌شود گفت این رمان گذر زنان از دنیای ایده‌آل به دنیای واقعی را نشان می‌دهد.<ref name=''نظر''/>}}
 
===از نگاه خوانندگان===
{{گفتاورد تزیینی| از ۲۲۱ نفری که در این نظرسنجی شرکت کردند، اغلب بیش از ۵۰ درصد کتاب را خوانده بودند. از آن‌ها خواسته شد که بگویند با کدام شخصیت داستان احساس نزدیکی بیشتری کردند. ۹۴ نفر گفتند شبانه، ۱۰۲ نفر روجا و ۱۰۱ نفر لیلا. این نتیجه جالب بود. چرا که اعداد به هم نزدیک بودند و به نوعی می‌توان گفت هر کدام از شخصیت‌ها نمایندهٔ گروهی از جامعه هستند. در نهایت خواسته شد تا نظرشان را دربارهٔ رمان بگویند. یکی از جواب‌های پرتکرار این بود که « پایان‌بندی خوبی نداشته». اما تقریباً بیشتر پاسخ‌ها حول محور قلم خوب و روایت عالی نویسنده می‌چرخید. موضوع دیگری که به آن اشاره کردند این بود که وقتی راویِ داستان عوض می‌شد، لحن نوشتار عوض نمی‌شد برای همین خواننده موقع تغییر راوی کمی سر در گم می‌شود. فردی با خواندن دربارهٔ «شخصیت پریشان و افسرده» ابتدای داستان قید خواندن ادامهٔ داستان را زده است. فرد دیگری د گفت: « چیزی که من رو جذب کرد این بود که با وجودی که مطمئن بودی هیچی درست نخواهد ولی هنوز می‌گفتی این یکی دیگه به چیزی که می‌خواد خواهد رسید.» فرد دیگری گفت: «رفاقت قشنگ سه شخصیت اصلی داستان، بعد از خواندن کتاب بیشتر از همیشه دلتنگ دوستامم.»{{سخ}}
اما یکی از جالب‌ترین نظرها این بود که: «شبیه قصهٔ فیل تو تاریکیه، اینکه همیشه ما فقط یه بخش از واقعیت رو می‌بینیم و جهانمون همه جهان نیست». ''فیل در تاریکی'' داستانی از مثنوی مولاناست. ماجرا از این قرار است که فیلی در یک اتاق تاریک قرار داشته. مردم که پیش از این فیلی در زندگیشان ندیده‌اند، یک‌به‌یک به اتاق می‌روند و آنجا به‌خاطر تاریکی اتاق مجبور می‌شدند از حس لامسه استفاده کنند تا فیل را درک کنند. بعد هر کدام می‌آمدند از چیزی که درک کرده‌اند حرف می‌زدند. چون هر کسی فقط بخش کوچکی از واقعیت فیل را درک کرده بود، حرف‌ها گاهی ضدونقیض در می‌آمد. اما واقعیت اصلی این است که هیچ‌کس تصویر کلان فیل را ندیده است. در ضمن کسی حرف نادرستی نمی‌زد، صرفاً فقط بخش کوچکی که درک کرده را بازگو می‌کند.<ref name =''خواننده''>{{یادکرد وب|نشانی= https://taaghche.com/blog/1399/04/30/%D9%BE%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8%B2-%D9%81%D8%B5%D9%84-%D8%A2%D8%AE%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%A7%D8%B3%D8%AA/|عنوان= از نگاه خوانندگان}}</ref>}}
 
====نظر خود نویسنده دربارهٔ کتاب====
====نظر خود نویسنده دربارهٔ کتاب====
====تأثیرپذیرفته از====
====تأثیرپذیرفته از====
خط ۹۲: خط ۱۰۰:
====گزارشی از اقتباس‌های هنری انجام‌گرفته در کتاب====
====گزارشی از اقتباس‌های هنری انجام‌گرفته در کتاب====
====فهرست امکان نام‌گذاری‌شده از روی نام کتاب====
====فهرست امکان نام‌گذاری‌شده از روی نام کتاب====
====جمله‌های ماندگار کتاب====
====جمله‌های ماندگار کتاب<ref name=''خواننده''/>====
* <span style="color:SeaGreen">'''«نمی‌دانم کیشلوفسکی بود یا کی. می‌گویند بعد از ساختن فیلم قرمز، دیگر بی‌خیال شده بود. گفته بود می‌خواهم بروم یک جای دور. توی یک ویلا بنشینم روی مبل، هی سیگار بکشم و مشروب بخورم تا بمیرم. دکترایم را که بگیرم، مثل او بشوم. چه کیفی دارد این‌قدر راضی بودن. آدم دیگر هیچ کاری در زندگی ندارد. فقط می‌ماند عشق و حال و مردن.»{{سخ}}
* <span style="color:Coral">'''«خیلی وقت است داریم ادا درمی‌آوریم. ادای خوشبختی ساده‌ای که در این بدبختی محتوم ابدی گمش کرده‌ایم.»{{سخ}}
* <span style="color:SeaGreen">'''«خوبیِ چت همین است. هر وقت بخواهی، چیزی می‌گویی و هر وقت نمی‌خواهی، نمی‌گویی و بدون خداحافظی گم می‌شوی. می‌توانی با بغض بخندی و هیچ‌کس نفهمد داری گریه می‌کنی. می‌توانی جواب حرفی را که دوست نداری ندهی، دست‌هایت را زیر چانه بزنی، خیره شوی به مانیتور و بگویی سرم شلوغ است.»{{سخ}}
* <span style="color:Coral">'''«زندگی آدم‌ها همه‌اش دست خودشان نیست شبانه. تو فقط می‌توانی سهم خودت را درست زندگی کنی. بقیه‌اش دست دیگران است.»
 
====جوایز کتاب====
====جوایز کتاب====



نسخهٔ ‏۲۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۵۲

پاییز فصل آخر سال است
نویسندهنسیم مرعشی
ناشرچشمه
محل نشرتهران
شابک٩٧٨-۶٠٠-٢٢٩-٨-٢١
تعداد صفحات١٨٩
موضوعداستان فارسی
سبکواقع‌گرای مدرن

رمان پاییز فصل آخر سال است در سال ۱۳۹۳ منتشر و در سال ۱۳۹٤ برگزیدهٔ جایزه ادبی جلال آل‌احمد شد. این رمان بلافاصله به چاپ‌های بعدی رسید و تاکنون بیش از چهل بار تجدیدچاپ شده است.

نقد و بررسی در شهر کتاب خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
پشت جلد کتاب
* * * * *


برای کسانی که کتاب را نخوانده‌اند

آغاز با یک داستانک جذّاب دربارهٔ کتاب

یک بند در معرفی خلاصهٔ کتاب (بدون رجوع به اطلاعات شناسنامه‌ای)

کتاب شامل دو بخش با عنوان‌های تابستان و پاییز است که هر کدام از این دو بخش نیز دارای سه فصل می‌باشد که هر فصل از نگاه یکی از سه شخصیت اصلی کتاب، سه دختر در آستانه‌ی سی‌ سالگی‌ لیلا، روجا و شبانه، روایت می‌شود.

در واقع داستان یک برش کوتاه از ماجراها و دغدغه‌های این سه دختر را شامل می‌شود، دغدغه‌هایی مانند مهاجرت، هویت شغلی و اجتماعی و روابط عاطفی و خانوادگی.[۱]

گزارشی از شخصیت حاضر در کتاب داستان- گزارشی از شعرهای مهم در کتاب شعر- گزارشی از فصل‌های کتاب پژوهش

دلیل شهرت

تقدیم‌شده به

مقدمه‌نویس یا یادداشت‌نویس

چرا باید این کتاب را خواند

برای کسانی که کتاب را خوانده‌اند

داستانک‌ها

مجوز

نشر و تغییر نام

جوایز

جلسات نقد و بررسی

اهدا

بازتاب در توئیت‌ها و نوشته‌های مجازی

اشاره به کتاب در کلام افراد مشهور

تقریظ و مقدمه‌هایی بر کتاب

هوادری

استحال و اقتباس

سال‌شمار کتاب

خلاصهٔ مفصل‌تر کتاب در حد دو بند

کتاب «پاییز فصل آخر سال است» نوشته‌ی نسیم مرعشی، در مجموعه کتاب‌های قفسه‌ی آبی نشر چشمه منتشر شده است. این رمان دو بخش اصلی با نام‌های «تابستان» و «پاییز» دارد که هر کدام به سه فصل تقسیم‌بندی می‌شوند که تکه‌ی اول و دوم و سوم نامیده شده‌اند. هر کدام از این فصل‌ها هم توسط یکی از سه دختری که شخصیت اصلی داستان هستند، روایت می‌شود.

«پاییز فصل آخر سال است» ماجرای روجا، لیلا و شبانه، سه دختر دهه‌ی شصتی را در یک تابستان و پاییز روایت می‌کند. آن‌ها سه همکلاسی دوران دانشگاه هستند که هر کدام دغدغه‌های خاص خود را دارند. روجا به قصد ادامه‌ی تحصیل درصدد مهاجرت به فرانسه است. شبانه دختری است که دوران کودکی‌اش در جنگ گذشته و برای ازدواج مردد است و لیلا که همسرش میثاق او را ترک کرده و برای ادامه‌ی تحصیل و زندگی به کانادا مهاجرت کرده است. این سه شخصیت مدام در چالش درونی به ‌سر می‌برند، میان ترس‌ها و تردیدها، رویاها و دلبستگی‌هایشان معلق هستند. چیزهایی را که دارند دوست ندارند و به آنچه دارند، راضی نمی‌شوند. در تلاش برای به دست آوردن چیزهایی هستند که به محض دستیابی به آن، در نظرشان رنگ می‌بازد و بی‌ارزش می‌شود. به عقیده‌ی نویسنده در واقع سه شخصیت این داستان، یک نفر است که دوره‌های مختلف زندگی‌اش را روایت می‌کند.

رمان به دو بخش تابستان و پاییز تقسیم شده که هر بخش شامل سه فصل است. هر یک از شخصیت‌های کتاب یک فصل را روایت می‌کنند. روایت‌ها با راوی اول‌شخص روایت می‌شوند و گاهی نیز با هم تداخل دارند. [۲]

محل نوشته شدن در کتاب (در صورت مهم بودن این امر)

داستان انتشار کتاب (اوّلین بار در کجا و چگونه بوده است؟!)

سبک کتاب

پیشینهٔ کتاب

پیرنگ

شخصیت‌پردازی

ویژگی‌های مهم کتاب

الهام از شخصیت‌ها

شخصیت‌های اصلی

شخصیت‌های فرعی

گزارشی از فروش کتاب

گزارشی از ترجمه به زبان‌های دیگر

اتفاقات سیاسی یا اجتماعی مرتبط با کتاب و جریان‌سازی‌های کتاب

نشست‌های خبرساز دربارهٔ کتاب

اظهارنظرها

سوسن شریعتی

مصطفی مستور

علی‌اصغر محمدخانی

از نگاه خوانندگان

نظر خود نویسنده دربارهٔ کتاب

تأثیرپذیرفته از

تأثیرگذاشته بر

گزارشی از اقتباس‌های هنری انجام‌گرفته در کتاب

فهرست امکان نام‌گذاری‌شده از روی نام کتاب

جمله‌های ماندگار کتابخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

  • «نمی‌دانم کیشلوفسکی بود یا کی. می‌گویند بعد از ساختن فیلم قرمز، دیگر بی‌خیال شده بود. گفته بود می‌خواهم بروم یک جای دور. توی یک ویلا بنشینم روی مبل، هی سیگار بکشم و مشروب بخورم تا بمیرم. دکترایم را که بگیرم، مثل او بشوم. چه کیفی دارد این‌قدر راضی بودن. آدم دیگر هیچ کاری در زندگی ندارد. فقط می‌ماند عشق و حال و مردن.»
  • «خیلی وقت است داریم ادا درمی‌آوریم. ادای خوشبختی ساده‌ای که در این بدبختی محتوم ابدی گمش کرده‌ایم.»
  • «خوبیِ چت همین است. هر وقت بخواهی، چیزی می‌گویی و هر وقت نمی‌خواهی، نمی‌گویی و بدون خداحافظی گم می‌شوی. می‌توانی با بغض بخندی و هیچ‌کس نفهمد داری گریه می‌کنی. می‌توانی جواب حرفی را که دوست نداری ندهی، دست‌هایت را زیر چانه بزنی، خیره شوی به مانیتور و بگویی سرم شلوغ است.»
  • «زندگی آدم‌ها همه‌اش دست خودشان نیست شبانه. تو فقط می‌توانی سهم خودت را درست زندگی کنی. بقیه‌اش دست دیگران است.»

جوایز کتاب

مشخصات کتاب‌شناختی

تعداد صفحات، دفعات چاپ، جمع کل تیراز و ناشرانی که اثر را چاپ کرده‌اند

طراحی جلد و تصویرسازی

تغییرات طرح جلد در چاپ‌های مختلف

منبع‌شناسی (پایان‌نامه و مقاله نوشته شده دربارهٔ کتاب)

نوا، نما و نگاه

تصویر از صفحات کتاب

صدای نویسنده

تصویرهای ساخته‌شده دربارهٔ کتاب (فیلم و مستند)

طرحی از یکی از صحنه‌های کتاب

جستارهای وابسته

پانویس

منابع

پیوند به بیرون