اوراد نیمروز: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
غزلِ بهار (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
طراوت بارانی (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۳۳: خط ۳۳:
[[پرونده:Orad3.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''لوت، نیاز به پشتوانۀ مردم دارد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://fardayekerman.ir/news/13684|عنوان=لوت، نیاز به پشتوانۀ مردم دارد}}</ref>'''</center>]]
[[پرونده:Orad3.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''لوت، نیاز به پشتوانۀ مردم دارد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://fardayekerman.ir/news/13684|عنوان=لوت، نیاز به پشتوانۀ مردم دارد}}</ref>'''</center>]]


'''«ارواد نیمروز»''' رمانی به قلم [[منصور علیمرادی]] است که شایسته تقدیر در سیزدهمین دورهٔ [[جایزه ادبی جلال آل‌احمد]]<ref name =''جلال''>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.ibna.ir/fa/shortint/301051/%D8%A7%D9%88%D8%B1%D8%A7%D8%AF-%D9%86%DB%8C%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2-%DB%8C%DA%A9-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%84%DB%8C|عنوان= سیزدهمین دوره جایزه ادبی جلال}}</ref> و برگزیدهٔ جایزهٔ «کتاب سال جمهوری اسلامی ایران» شد<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://cinemapress.ir/news/130818/%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%88%D8%B1%D8%A7%D8%AF-%D9%86%DB%8C%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B2%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86|عنوان=برگزیدهٔ کتاب سال}}</ref>و در فهرست نهایی منتخبین «جایزهٔ ادبی مشهد»<ref name =''مشهد''>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/99091712671/%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B2%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D9%85%D8%B1%D8%AD%D9%84%D9%87-%D8%A7%D9%88%D9%84-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C-%D9%85%D8%B4%D9%87%D8%AF-%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C-%D8%B4%D8%AF|عنوان=جایزهٔ ادبی مشهد}}</ref> قرار گرفت.
'''«ارواد نیمروز»''' رمانی به‌قلم [[منصور علیمرادی]] است که شایسته تقدیر در سیزدهمین دورهٔ [[جایزه ادبی جلال آل‌احمد]]<ref name =''جلال''>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.ibna.ir/fa/shortint/301051/%D8%A7%D9%88%D8%B1%D8%A7%D8%AF-%D9%86%DB%8C%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2-%DB%8C%DA%A9-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%84%DB%8C|عنوان= سیزدهمین دوره جایزه ادبی جلال}}</ref> و برگزیدهٔ جایزهٔ «کتاب سال جمهوری اسلامی ایران» شد<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://cinemapress.ir/news/130818/%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%88%D8%B1%D8%A7%D8%AF-%D9%86%DB%8C%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B2%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86|عنوان=برگزیدهٔ کتاب سال}}</ref>و در فهرست نهایی منتخبان «جایزهٔ ادبی مشهد»<ref name =''مشهد''>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/99091712671/%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B2%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D9%85%D8%B1%D8%AD%D9%84%D9%87-%D8%A7%D9%88%D9%84-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C-%D9%85%D8%B4%D9%87%D8%AF-%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C-%D8%B4%D8%AF|عنوان=جایزهٔ ادبی مشهد}}</ref> قرار گرفت.


<center>* * * * *</center>
<center>* * * * *</center>
«اوراد نیمروز» مبتنی بر دو بخش می‌باشد. در بخش نخست که شخصیت اصلی در کویر است، رمان سرشار از مباحث گره‌خورده در فلسفه و تاریخ است. گویی تلاش دارد تا از مرگ حافظهٔ تاریخی بشر جلوگیری کند. در بخش دوم، داستان هم‌راستا با «شکل‌گیری بار اسطوره‌ای» پیش می‌رود به‌گونه‌ای که تاریخ به افسانه بدل می‌شود. د‌‌‌ر بخش اول که وجه ذهنی و فلسفی رمان به‌واسطهٔ آغاز حرکت انسان معاصر و مد‌‌‌رن به د‌‌‌نبال کشف بخشی از تاریخ نمود‌‌‌ می‌یابد‌‌‌، شخصیت مرکزی د‌‌‌استان، د‌‌‌ر وجهی، خود‌‌‌ را با انسان اولیه یا نئاند‌‌‌رتال که به‌نوعی تاریخ را از سر نگذراند‌‌‌ه روبه‌رو می‌گرد‌‌‌د‌‌‌ و د‌‌‌ر وجه د‌‌‌یگر، با انسان گم‌شد‌‌‌ه د‌‌‌ر بستر تاریخ مواجه می‌شود. کارکرد‌‌‌های نشانه‌ای این بخش‌ها د‌‌‌ر بسط مفاهیم فلسفی حائز اهمیت است؛ چرا که این شخصیت زند‌‌‌گی خود‌‌‌ را به خطر می‌اند‌‌‌ازد‌‌‌ و به‌تنهایی به د‌‌‌ل کویر سوزناک و هولناک می‌زند‌‌‌ تا هر طور شد‌‌‌ه از مرگ حافظهٔ تاریخی بشر جلوگیری کند‌‌‌ به همین د‌‌‌لیل است د‌‌‌ر اولین پی‌رفت‌های مواجهه خود‌‌‌ با کویر، انسان نئاند‌‌‌رتال را می‌بیند‌‌‌ تا نمایه‌وار این را نشان د‌‌‌هد‌‌‌ که انسانی که حافظه تاریخی ند‌‌‌ارد‌‌‌، نئاند‌‌‌رتال است. و از د‌‌‌یگر سو، به مفهوم فلسفی و د‌‌‌غد‌‌‌غه هماره ذهن بشر یعنی مرگ بپرد‌‌‌ازد‌‌‌ و تلاش بشر برای نبرد‌‌‌ با فراموش‌شد‌‌‌ن که مرگ قطعی انسان است را برجسته سازد. د‌‌‌ر بخش د‌‌‌وم، وجه افسانه‌ای و اسطوره‌ای اثر نمود‌‌‌ بیشتری د‌‌‌ارد‌‌‌. د‌‌‌ر این بخش، مؤلفهٔ «اینهمانی» اهمیت ویژه‌ای د‌‌‌ارد‌‌‌؛ چراکه از ساختار کل رمان تا بسیاری از شخصیت‌های فرعی، د‌‌‌رنهایت با یکد‌‌‌یگر اینهمان می‌گرد‌‌‌د‌‌‌. رمان د‌‌‌ر بحث‌هایی مانند تقابل سنت و مد‌‌‌رنیته، زاویه د‌‌‌ید‌‌‌، زبان، شخصیت‌پرد‌‌‌ازی و مکان، زمان، کارکرد‌‌‌های اسطوره‌ای د‌‌‌ر ریزبافت متن و حتی آیین‌سازی و فرهنگ‌سازی، د‌‌‌رخور توجه است.<ref name =''لید''>{{یادکرد وب|نشانی=http://khabarjonoub.ir/news.php?id=143853|عنوان= مفاهیم در اوراد نیمروز}}</ref>
«اوراد نیمروز» مبتنی‌بر دو بخش است. در بخش نخست که شخصیت اصلی در کویر به‌سر می‌برد، رمان سرشار از مباحث گره‌خورده در فلسفه و تاریخ است. گویی تلاش دارد تا از مرگ حافظهٔ تاریخی بشر جلوگیری کند. در بخش دوم، داستان هم‌راستا با «شکل‌گیری بار اسطوره‌ای» پیش می‌رود به‌گونه‌ای که تاریخ به افسانه بدل می‌شود. د‌‌‌ر بخش اول که وجه ذهنی و فلسفی رمان به‌واسطهٔ آغاز حرکت انسان معاصر و مد‌‌‌رن به د‌‌‌نبال کشف بخشی از تاریخ نمود‌‌‌ می‌یابد‌‌‌، شخصیت مرکزی د‌‌‌استان، د‌‌‌ر وجهی، خود‌‌‌ را با انسان اولیه یا نئاند‌‌‌رتال که به‌نوعی تاریخ را از سر نگذراند‌‌‌ه روبه‌رو می‌شود‌‌‌ و د‌‌‌ر وجه د‌‌‌یگر، با انسان گم‌شد‌‌‌ه د‌‌‌ر بستر تاریخ برمی‌خورد. کارکرد‌‌‌های نشانه‌ای این بخش‌ها د‌‌‌ر بسط مفاهیم فلسفی حائز اهمیت است؛ چراکه این شخصیت زند‌‌‌گی خود‌‌‌ را به خطر می‌اند‌‌‌ازد‌‌‌ و تنها به د‌‌‌ل کویر سوزناک و هولناک می‌زند‌‌‌ تا هر طور شد‌‌‌ه از مرگ حافظهٔ تاریخی بشر جلوگیری کند‌‌‌ به‌همین‌د‌‌‌لیل است که د‌‌‌ر اولین پی‌رفت‌های مواجهه خود‌‌‌ با کویر، انسان نئاند‌‌‌رتال را می‌بیند‌‌‌ تا نمایه‌وار این را نشان د‌‌‌هد‌‌‌ که انسانی که حافظه تاریخی ند‌‌‌ارد‌‌‌، نئاند‌‌‌رتال است. و از د‌‌‌یگر سو، به مفهوم فلسفی و د‌‌‌غد‌‌‌غه هماره ذهن بشر یعنی مرگ بپرد‌‌‌ازد‌‌‌ و تلاش بشر برای نبرد‌‌‌ با فراموش‌شد‌‌‌ن را که مرگ قطعی انسان است، برجسته سازد. د‌‌‌ر بخش د‌‌‌وم، وجه افسانه‌ای و اسطوره‌ای اثر نمود‌‌‌ بیشتری د‌‌‌ارد‌‌‌. د‌‌‌ر این بخش، مؤلفهٔ «این‌همانی» اهمیت ویژه‌ای د‌‌‌ارد‌‌‌؛ چراکه از ساختار کل رمان تا بسیاری از شخصیت‌های فرعی، د‌‌‌رنهایت با یکد‌‌‌یگر این‌همان می‌شود‌‌‌. رمان د‌‌‌ر بحث‌هایی مانند تقابل سنت و مد‌‌‌رنیته، زاویه د‌‌‌ید‌‌‌، زبان، شخصیت‌پرد‌‌‌ازی و مکان، زمان، کارکرد‌‌‌های اسطوره‌ای د‌‌‌ر ریزبافت متن و حتی آیین‌سازی و فرهنگ‌سازی، د‌‌‌رخور توجه است.<ref name =''لید''>{{یادکرد وب|نشانی=http://khabarjonoub.ir/news.php?id=143853|عنوان= مفاهیم در اوراد نیمروز}}</ref>


==برای کسانی که کتاب را نخوانده‌اند==
==برای کسانی که کتاب را نخوانده‌اند==
خط ۴۲: خط ۴۲:


===اوراد نیمروز نفسم را گرفت===
===اوراد نیمروز نفسم را گرفت===
[[منصور علیمرادی]] از چگونگی خلق رمان این چنین می‌گوید: «نزدیک به سه سال برای این رمان وقت گذاشتم؛ دلم می‌خواست یک رمان ایرانی بنویسم. داستان نگارش این اثر به این شکل بود که من در ابتدا آمدم تا یک داستان کوتاه جاده‌ای بنویسم؛ چراکه زمانی نوشتن این اثر را شروع کردم که خیلی در سفر بودم. کم‌کم وقتی شروع به نوشتن کردم متوجه شدم که ظرفیت این سوژه بیشتر از آن چیزی است که فکر می‌کردم، از این رو به سراغ نوشتن داستان بلند رفتم. پیش خودم گفتم می‌توانم در صد صفحه یک داستان جاده‌ای بلند بنویسم. بعد رفته‌رفته متوجه شدم که بار ظرفیت این موضوع بیش از این‌هاست و این طور کار به سمت نگارش یک رمان پیش رفت. من در ادامه روی چفت‌وبست‌های فرمی و روایی و زبانی کار کردم که کار خیلی سنگینی بود. واقعیت این است که بین هفده هجده کتابی که از من در حوزه‌های مختلفی مثل فرهنگ‌ شفاهی، تاریخ، ادبیات داستانی بزرگسال و نوجوان منتشر شده است، این اثر نفسم را گرفت.<ref name=''جلال''/>
[[منصور علیمرادی]] از چگونگی خلق رمان چنین می‌گوید: «نزدیک به سه سال برای این رمان وقت گذاشتم؛ دلم می‌خواست یک رمان ایرانی بنویسم. داستان نگارش این اثر به این شکل بود که من در ابتدا آمدم تا داستانی کوتاه جاده‌ای بنویسم؛ چراکه زمانی نوشتن این اثر را شروع کردم که خیلی در سفر بودم. کم‌کم وقتی شروع به نوشتن کردم متوجه شدم که ظرفیت این سوژه بیشتر از آن چیزی است که فکر می‌کردم؛ از‌این‌رو به سراغ نوشتن داستان بلند رفتم. پیش خودم گفتم می‌توانم در صد صفحه یک داستان جاده‌ای بلند بنویسم. بعد رفته‌رفته متوجه شدم که بار ظرفیت این موضوع بیش از این‌هاست و این طور کار به سمت نگارش یک رمان پیش رفت. من در ادامه روی چفت‌وبست‌های فرمی و روایی و زبانی کار کردم که کار خیلی سنگینی بود. واقعیت این است که بین هفده‌هجده کتابی که از من در حوزه‌های مختلفی مثل فرهنگ‌ شفاهی، تاریخ، ادبیات داستانی بزرگسال و نوجوان منتشر شده است، این اثر نفسم را گرفت.<ref name=''جلال''/>


===برای اوراد نیمروز سفر بسیار رفتم===
===برای اوراد نیمروز سفر بسیار رفتم===
بنا به گفتهٔ نویسنده این رمان بر پایه سفر شکل گرفت: «من پیش از شروع کتاب، سفرهای متعددی به کویر داشتم؛ اما با شروع نگارش سفرهایم دوباره آغاز شد. برای مثال سفری از خراسان آغاز کردم و به سمت بیرجند و زابل رفتم و آنجا به بلوچستان و بعد از آن به بم. البته این پایان ماجرا نبود و سفرهای من به کویر ادامه داشت و هر روز سر از منطقه‌ای کویری درمی‌آوردم. من شهر به شهر و ده به ده از کویر مرکزی گذشتم؛ البته همه این سفرها برای رمان نبود و شاید بیشتر برای اشتیاقی بود که به دیدن این بخش از ایران داشتم. همهٔ این تجارب و آن علاقهٔ تاریخی و آن فهم تاریخی که از ایران و رویداد‌هایی که در آن اتفاق افتاده بود، روی هم جمع شد و در نهایت «اوراد نیمروز» را به وجود آورد.<ref name=''جلال''/>
بنا به گفتهٔ نویسنده این رمان بر پایه سفر شکل گرفت: «من پیش از شروع کتاب، سفرهای متعددی به کویر رفتم؛ اما با شروع نگارش، سفرهایم دوباره آغاز شد. برای مثال سفری از خراسان آغاز کردم و به‌سمت بیرجند و زابل رفتم و آنجا به بلوچستان و بعد از آن به بم. البته این پایان ماجرا نبود و سفرهای من به کویر ادامه داشت و هر روز سر از منطقه‌ای کویری درمی‌آوردم. من شهربه‌شهر و ده‌به‌ده از کویر مرکزی گذشتم؛ البته همه این سفرها برای رمان نبود و شاید بیشتر برای اشتیاقی بود که به دیدن این بخش از ایران داشتم. همهٔ این تجارب و آن علاقهٔ تاریخی و آن فهم تاریخی که از ایران و رویداد‌هایی که در آن اتفاق افتاده بود، روی‌هم جمع شد و درنهایت «اوراد نیمروز» را به وجود آورد.<ref name=''جلال''/>




===پیشانی‌نوشت===
===پیشانی‌نوشت===
در پیشانی‌نوشت این رمان جمله‌ای از آلفونس گابریل آمده است که: «کسی که گرفتار افسون کویر شد تا پایان عمر رهایش نخواهد کرد.<ref>{{پک|علیمرادی|٢٢۴|ک= اوراد نیمروز|ص=۵}}</ref>»
در پیشانی‌نوشت این رمان جمله‌ای از آلفونس گابریل آمده است: «کسی که گرفتار افسون کویر شد تا پایان عمر رهایش نخواهد کرد.<ref>{{پک|علیمرادی|٢٢۴|ک= اوراد نیمروز|ص=۵}}</ref>»


===چرا باید این کتاب را خواند===
===چرا باید این کتاب را خواند===
بخش زیادی از کشور ایران بیابانی است ولی تاکنون هیچ داستان منسجمی دربارهٔ کویر و به ویژه کویر لوت نوشته نشده است. «اوراد نیمروز» تقریباً اولین داستان منسجم مرتبط با کویر لوت است.<ref name =''لوت''>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.kermanresaneh.com/Home/pdfDownload/2242|عنوان= جلسه نقد در آکادمی هنرهای نمایشی کرمان}}</ref>  
بخش زیادی از کشورمان بیابانی است؛ ولی تاکنون هیچ داستان منسجمی دربارهٔ کویر و به‌ویژه کویر لوت نوشته نشده است. «اوراد نیمروز» تقریباً اولین داستان منسجم مرتبط با کویر لوت است.<ref name =''لوت''>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.kermanresaneh.com/Home/pdfDownload/2242|عنوان= جلسه نقد در آکادمی هنرهای نمایشی کرمان}}</ref>  


==برای کسانی که کتاب را خوانده‌اند==  
==برای کسانی که کتاب را خوانده‌اند==  
خط ۶۰: خط ۶۰:


===خلاصهٔ مفصل‌تر کتاب در حد دو بند===
===خلاصهٔ مفصل‌تر کتاب در حد دو بند===
رمان «اوراد نیمروز» روایت گر داستان در هم تنیدهٔ سفر مردی‌ست به نام «بهمن محسنی» که دانشجوی دکتری تاریخ است و می‌خواهد رسالهٔ‌ خود را دربارهٔ صفاریان بنویسد. او که قصد جدایی از همسرش را دارد به  یکباره همه چیز را رها می‌کند و به دل کویر می‌زند و به دنبال روستایی به نام «ملک‌محمد» می‌گردد؛ اما از هرکسی که سؤال می‌کند می‌گویند چنین روستایی وجود ندارد. بهمن بعد از تلاش‌های بسیار به این روستا می‌رسد؛ روستایی که در آن سه خانوار زندگی می‌کنند و از هزار سال پیش تا به امروز هیچ ارتباطی با جهان ندارند و ارتباط‌شان کاملاً قطع است. ملک‌محمد یک وادی اسطوره‌ای است و رویدادهایی که در آن روستا اتفاق می‌افتد کاملاً اسطوره‌ای است. ماجرا بی تکلف روایت می شود و داستان با رفت و برگشت‌هایی به موقعیت بهمن در کویر و زندگی زناشویی‌‎اش با همسرش پریسا که بازیگر تئاتر است شکل می‌گیرد.<ref name =''اوراد''>{{یادکرد وب|نشانی=https://fardayekerman.ir/news/30542|عنوان=مفصل‌تر دربارهٔ ارواد نیمروز}}</ref>
رمان «اوراد نیمروز» روایت‌گر داستان درهم‌تنیدهٔ سفر مردی است به نام «بهمن محسنی» که دانشجوی دکتری تاریخ است و می‌خواهد رسالهٔ‌ خود را دربارهٔ صفاریان بنویسد. او که قصد جدایی از همسرش را دارد به‌یک‌باره همه‌چیز را رها می‌کند و به دل کویر می‌زند و به دنبال روستایی به نام «ملک‌محمد» می‌گردد؛ اما از هرکس سؤال می‌کند می‌گویند چنین روستایی نیست. بهمن بعد از تلاش‌های بسیار به این روستا می‌رسد؛ روستایی که در آن سه خانوار زندگی می‌کنند و از هزار سال پیش تا به امروز هیچ ارتباطی با جهان ندارند و ارتباط‌شان کاملاً قطع است. ملک‌محمد یک وادی اسطوره‌ای است و رویدادهایی هم که در آن روستا اتفاق می‌افتد کاملاً اسطوره‌ای است. ماجرا بی‌تکلف روایت می‌شود و داستان با رفت‌وبرگشت‌هایی، به موقعیت بهمن در کویر و زندگی زناشویی‌‎اش با همسرش پریسا که بازیگر تئاتر است شکل می‌گیرد.<ref name =''اوراد''>{{یادکرد وب|نشانی= https://fardayekerman.ir/news/30542|عنوان= مفصل‌تر دربارهٔ ارواد نیمروز}}</ref>


====فصل‌بندی اوراد نیمروز====
====فصل‌بندی اوراد نیمروز====
رمان فصل دارد بیست‌وسه فصل کوتاه دارد به نام‌های:{{سخ}}
رمان بیست‌وسه فصل کوتاه دارد:{{سخ}}
وادی بهت، دانندهٔ اسرار صحاب صعب، ریسه‌های درخشان، گندم بریان، باد و برکه، شب زادروز، رؤیا، به یاد بیاور برف را باران را، جنازهٔ میریعقوب را کی به زابل می‌آورند، شابان، بانگ خروس، چراغ، کاریز و دختر جوان، کوه خواجه ‌ملکمحمد، مار و دوتار، زاری بر مزار آن شهریار جوان، برکهٔ شعله‌ور، گورستان، شب سوگ‌زاد، عروس، ستون‌های نمک بر این سرزمین سترون بنگر، سایه‌سار چنارهای درکه و پشت دروازه‌های بغداد.
وادی بهت، دانندهٔ اسرار صحاب صعب، ریسه‌های درخشان، گندم بریان، باد و برکه، شب زادروز، رؤیا، به یاد بیاور برف را باران را، جنازهٔ میریعقوب را کی به زابل می‌آورند، شابان، بانگ خروس، چراغ، کاریز و دختر جوان، کوه خواجه ‌ملکمحمد، مار و دوتار، زاری بر مزار آن شهریار جوان، برکهٔ شعله‌ور، گورستان، شب سوگ‌زاد، عروس، ستون‌های نمک بر این سرزمین سترون بنگر، سایه‌سار چنارهای درکه و پشت دروازه‌های بغداد.


===جلسات نقد و بررسی===
===جلسات نقد و بررسی===
{{بلی}} آیین رونمایی و جشن امضای رمان با حضور محمد جعفری‌؛ نویسنده و پژوهشگر ارشد حوزهٔ‌ فرهنگ و ادبیات عامه و علی عبداللهی؛ شاعر و مترجم ادبیات آلمانی در ٣١خرداد١٣٩٨ در کافه ‌کتاب نیماژ برگزار شد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.borna.news/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%87%D9%86%D8%B1-6/860007-%D9%BE%D8%B1%D8%AF%D9%87-%DA%AF%D8%B4%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1-%D8%AC%D8%B9%D9%81%D8%B1%DB%8C-%D9%82%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%AA%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D9%88%D8%B1%D8%A7%D8%AF-%D9%86%DB%8C%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2|عنوان=رونمایی ارواد نیمروز در کافه کتاب نیماژ}}</ref>{{سخ}}  
{{بلی}} رونمایی و جشن امضای رمان با حضور [[محمد جعفری‌]]؛ نویسنده و پژوهشگر ارشد حوزهٔ‌ فرهنگ و ادبیات عامه و علی عبداللهی؛ شاعر و مترجم ادبیات آلمانی در ٣١خرداد١٣٩٨ در کافه ‌کتاب نیماژ.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.borna.news/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%87%D9%86%D8%B1-6/860007-%D9%BE%D8%B1%D8%AF%D9%87-%DA%AF%D8%B4%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1-%D8%AC%D8%B9%D9%81%D8%B1%DB%8C-%D9%82%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%AA%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D9%88%D8%B1%D8%A7%D8%AF-%D9%86%DB%8C%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2|عنوان= رونمایی ارواد نیمروز در کافه کتاب نیماژ}}</ref>{{سخ}}  
{{بلی}} جلسهٔ نقد و بررسی با حضور نویسنده و منتقدان و علاقمندان به ادبیات در ١٢مهر١٣٩٨ در آکادمی هنرهای نمایشی کرمان برگزار شد.<ref name=''لوت''/>{{سخ}}
{{بلی}} جلسهٔ نقد و بررسی با حضور نویسنده و منتقدان و علاقمندان به ادبیات در ١٢مهر١٣٩٨ در آکادمی هنرهای نمایشی کرمان.<ref name=''لوت''/>{{سخ}}
{{بلی}} نقد و بررسی رمان با جمعی از منتقدان و نویسنده در ١٩آذر١٣٩٨ در دانشگاه شهید باهنر کرمان برگزار شد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://vcultural.uk.ac.ir/en/-/%D8%AC%D9%84%D8%B3%D9%87-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A7%D9%85%D8%B6%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%88%D8%B1%D8%A7%D8%AF-%D9%86%DB%8C%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2|عنوان=نقد و بررسی اوراد نیمروز در دانشگاه باهنر کرمان}}</ref>{{سخ}}
{{بلی}} نقد و بررسی رمان با جمعی از منتقدان و نویسنده در ١٩آذر١٣٩٨ در دانشگاه شهید باهنر کرمان.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://vcultural.uk.ac.ir/en/-/%D8%AC%D9%84%D8%B3%D9%87-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A7%D9%85%D8%B6%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%88%D8%B1%D8%A7%D8%AF-%D9%86%DB%8C%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2|عنوان= نقد و بررسی اوراد نیمروز در دانشگاه باهنر کرمان}}</ref>{{سخ}}
{{بلی}} مراسم رونمایی از کتاب در مؤسسه فرهنگی هنری پیرسوک در شیراز برگزار شد.<ref name =''پیرسوک''>{{یادکرد وب|نشانی=https://fardayekerman.ir/news/11270|عنوان= «اوراد نیمروز» این‌همانی تاریخ و افسانه است.}}</ref>{{سخ}}
{{بلی}} مراسم رونمایی از کتاب در مؤسسه فرهنگی هنری پیرسوک در شیراز.<ref name =''پیرسوک''>{{یادکرد وب|نشانی= https://fardayekerman.ir/news/11270|عنوان= «اوراد نیمروز» این‌همانی تاریخ و افسانه است.}}</ref>{{سخ}}


===بررسی اوراد نیمروز براساس کهن‌الگوی «سفر قهرمان»===
===بررسی اوراد نیمروز براساس کهن‌الگوی «سفر قهرمان»===
اوراد نیمروز رمانی است چندلایه که ظرفیت‌های زیادی برای خوانش دارد. شاید یکی از شیوه‌های مناسب برای درک ساختار رمزی آن، استفاده از کهن‌الگوی سفر قهرمان کمبل باشد. کهن‌الگویی که در ادامه‌ی نظریه ناخودآگاه جمعی کارل گوستاو یونگ بیان‌شده است. نظریه‌ای که بخشی از ضمیر ناخودآگاه انسان را مربوط به دوره‌ای از زندگی بشر می‌داند که انسان به‌طور خاص در آن نقشی نداشته و مربوط به دوران پیشین و باستانی تمدن انسان است. به‌عبارت‌دیگر، هر انسانی علاوه بر ضمیر ناخودآگاه فردی، ضمیر ناخودآگاه جمعی نیز دارد. یونگ بر این عقیده است که ناخودآگاه جمعی از غرایز و کهن‌الگوها تشکیل‌شده است که تصاویر، نمادها یا فرم‌های بنیادی و اصلی از پیش موجود را نشان می‌دهد. جوزف کمپبل در کتاب قهرمان هزارچهره می‌گوید:
اوراد نیمروز رمانی است چندلایه که ظرفیت‌های زیادی برای خوانش دارد. شاید یکی از شیوه‌های مناسب برای درک ساختار رمزی آن، استفاده از کهن‌الگوی سفر قهرمان کمبل باشد. کهن‌الگویی که در ادامه‌ نظریه ناخودآگاه جمعی کارل گوستاو یونگ بیان‌شده است. نظریه‌ای که بخشی از ضمیر ناخودآگاه انسان را مربوط به دوره‌ای از زندگی بشر می‌داند که انسان به‌طورخاص در آن نقشی نداشته و مربوط به دوران پیشین و باستانی تمدن انسان است. به‌عبارت‌دیگر، هر انسانی علاوه‌بر ضمیر ناخودآگاه فردی، ضمیر ناخودآگاه جمعی نیز دارد. یونگ بر این عقیده است که ناخودآگاه جمعی از غرایز و کهن‌الگوها تشکیل‌شده است که تصاویر، نمادها یا فرم‌های بنیادی و اصلی از پیش موجود را نشان می‌دهد. جوزف کمپبل در کتاب قهرمان هزارچهره می‌گوید:
«اسطوره‌های بشری در این جهان مسکون، در هر زمان و مکان به‌نوعی تجلی می‌یابند. اسطوره، روح زنده‌ی هر آن چیزی به شمار می‌رود که از فعالیت‌های ذهنی و فیزیکی بشر نشأت گرفته است. گزاف نیست اگر ادعا کنیم اسطوره همانند دری پنهان است که از طریق آن انرژی لایزال کیهانی در فرهنگ بشری تجلی می‌یابد.»
:«اسطوره‌های بشری در این جهان مسکون، در هر زمان و مکان به‌نوعی تجلی می‌یابند. اسطوره، روح زندهٔ هر آن چیزی به‌شمار می‌رود که از فعالیت‌های ذهنی و فیزیکی بشر نشئت گرفته است. گزاف نیست اگر ادعا کنیم اسطوره همانند دری پنهان است که از طریق آن انرژی لایزال کیهانی در فرهنگ بشری تجلی می‌یابد.»
کمپبل این اسطوره‌ها را بر مبنای ساختار مشترکشان طبقه‌بندی می‌کند. از نظر او مراحل اساسی سفر قهرمان شامل: عزیمت، آیین تشرف و بازگشت می‌باشند. مرحله‌ی عزیمت دربرگیرنده حوادث ماقبل از شروع سفر می‌باشد و خود از پنج مرحله‌ی دیگر تشکیل‌شده است. (دعوت به آغاز سفر، رد دعوت، امدادهای غیبی، عبور از نخستین آستان، شکم نهنگ)، مرحله‌ی آیین تشرف از حوادث روی‌داده در طول سفر می‌گوید و روند تعالی قهرمان را پی می‌گیرد و شامل شش مرحله است. (جاده‌ی آزمون‌ها، ملاقات با خدابانو، زن در نقش وسوسه‌گر، آشتی و یگانگی با پدر، خدایگان، برکت نهایی) و بازگشت که شامل شش مرحله است. (امتناع از بازگشت، فرار جادویی، دست نجات از خارج، عبور از آستان بازگشت، ارباب دو جهان، آزاد و رها در زندگی) و از بازگشت قهرمان به وطن همراه با دانش و قدرتی می‌گوید که رهاورد این سفر است. البته این بدان معنا نیست که لزوماً تمامی این مراحل باید توسط قهرمان طی شود. ممکن است در هرکدام از این مراحل قهرمان از ادامه سفر بازبماند و یا اینکه اصلاً با آن خوان‌ها روبه‌رو نشود.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.ibna.ir/fa/note/304363/%D8%B3%D9%81%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%B7%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B9%D9%85%D8%A7%D9%82-%D8%AF%D8%B4%D8%AA-%D8%B3%D9%88%D8%AE%D8%AA%D9%87|عنوان= بررسی اوراد نیمروز براساس کهن‌الگوی «سفر قهرمان»}}</ref>
{{سخ}}کمپبل این اسطوره‌ها را برمبنای ساختار مشترکشان طبقه‌بندی می‌کند. از نظر او مراحل اساسی سفر قهرمان شامل: «عزیمت»، «آیین تشرف» و «بازگشت» است. مرحله‌ «عزیمت» دربرگیرنده حوادث ماقبل از شروع سفر است و خود پنج مرحله‌ٔ دیگر دارد: دعوت به آغاز سفر، رد دعوت، امدادهای غیبی، عبور از نخستین آستان و  شکم نهنگ. مرحله‌ٔ «آیین تشرف» از حوادث روی‌داده در طول سفر می‌گوید و روند تعالی قهرمان را پی می‌گیرد و شامل شش مرحله است: جاده‌ آزمون‌ها، ملاقات با خدابانو، زن در نقش وسوسه‌گر، آشتی و یگانگی با پدر، خدایگان و برکت نهایی. و بالاخره «بازگشت» که شش مرحله‌ای است: امتناع از بازگشت، فرار جادویی، دست نجات از خارج، عبور از آستان بازگشت، ارباب دو جهان و آزاد و رها در زندگی. از بازگشت قهرمان به وطن همراه‌با دانش و قدرتی می‌گوید که رهاورد این سفر است. البته این بدان معنا نیست که لزوماً تمامی این مراحل باید توسط قهرمان طی شود. ممکن است در هرکدام از این مراحل قهرمان از ادامه سفر بازماند یا اینکه اصلاً با آن خوان‌ها روبه‌رو نشود.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.ibna.ir/fa/note/304363/%D8%B3%D9%81%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%B7%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B9%D9%85%D8%A7%D9%82-%D8%AF%D8%B4%D8%AA-%D8%B3%D9%88%D8%AE%D8%AA%D9%87|عنوان= بررسی اوراد نیمروز براساس کهن‌الگوی «سفر قهرمان»}}</ref>


===اوراد نیمروز از منظر جامعه‌شناختی===
===اوراد نیمروز از منظر جامعه‌شناختی===
آبادی سه خانوارهٔ ملک محمد در قلب کویر لوت که هزارسال است با جهان در قطع ارتباط است، تا حدی نمایندهٔ کیفیت فرهنگی ایران کهن است. مناسک، مناسبات، آیین‌ها، جهان‌بینی و ویژگی‌های آن جامعهٔ غریب قابل‌توجه است. جامعه کاملاً اسطوره‌ای است. یک‌جا بهمن به طنز می‌گوید: «در شهر ما مردم سگ خونگی دارن، اونوقت شما اینجا اژدهای خونگی دارین؟» اژدرمار به‌نوعی وجه اهریمنی آن کیفیت فرهنگی است که به مدد موسیقی یا به تعیبری به مدد هنر رام می‌شود. این که مار در قنات می‌رود و چنبره می‌زند و راه آب را می‌بندد، ریشه در اسطوره‌های بین‌النهرینی دارد. این مورد در افسانه‌های ایرانی به‌وفور هست. ماری که راه آب را می‌بندد و قهرمان قصه است که او را از پا در می‌آورد. به تعبیر جلال ستاری مار رمز جاودانگی است چون پوست می‌اندازد.<ref name=''آرمان''/>
آبادی سه خانوارهٔ ملک‌محمد در قلب کویر لوت که هزار سال است با جهان، قطع رابطه کرده، تاحدی نمایندهٔ کیفیت فرهنگی ایران کهن است. مناسک، مناسبات، آیین‌ها، جهان‌بینی و ویژگی‌های آن جامعهٔ غریب جلب توجه می‌کند. جامعه کاملاً اسطوره‌ای است. یک‌جا بهمن به طنز می‌گوید: «در شهر ما مردم سگ‌خونگی دارن، اون‌وقت شما اینجا اژدهای‌خونگی دارین؟» اژدرمار به‌نوعی وجه اهریمنی آن کیفیت فرهنگی است که به مدد موسیقی یا به تعیبری به مدد هنر رام می‌شود. اینکه مار در قنات می‌رود و چنبره می‌زند و راه آب را می‌بندد، ریشه در اسطوره‌های بین‌النهرینی دارد. این نمونه در افسانه‌های ایرانی به‌وفور دیده می‌شود. ماری که راه آب را می‌بندد و قهرمان قصه است که او را از پا درمی‌آورد. به تعبیر [[جلال ستاری]] مار رمز جاودانگی است؛ چون پوست می‌اندازد.<ref name=''آرمان''/>


===اوراد نیمروز اثری چندآوایی===
===اوراد نیمروز اثری چندآوایی===
باختین ویژگی‌ رمان را نسبت به نمایشنامه در چندصدایی آن می‌داند و می‌گوید در رمان امکان و قابلیت چندصدایی وجود دارد بدین‌معنی که ما دیگر یک صدای غالب نداریم که همه چیز را به خواننده دیکته کند. وجه چند زبانی مشخص می‌کند که شخصیت‌ها با زبان‌های مختلف وجود دارد و صدای راوی صدای غالب نیست. از نظر باختین، این دیدگاه بیش از آنکه به حوزۀ زبان‌شناسی مربوط باشد، یک مقولۀ ایدئولوژیک است. و این‌جا است که وجه دموکراتیکی رمان بسیار غالب می‌شود. ما متنی را می‌بینیم که خاصیت دموکراتیکِ آن در وجه ایدئولوژیک آن بروز یافته است. گفتمان‌محوری هم طبق نظر باختین در این «اوراد نیمروز» وجود دارد و بین شخصیت‌های مختلف گفت‌وگوست و هیچ مونولوگی وجود ندارد. اگر شخصیتی هم یک مونولوگ داشته باشد شخصیت دیگری می‌آید و صداهای مختلف با هم از درِ تعامل درمی‌آیند.<ref name=''شفایی''/>
باختین ویژگی‌ رمان را نسبت به نمایشنامه در چندصدایی آن می‌داند و می‌گوید در رمان امکان و قابلیت چندصدایی دیده می‌شود؛ بدین‌معنی که ما دیگر یک صدای غالب نداریم که همه‌چیز را به خواننده دیکته کند. وجه چند زبانی مشخص می‌کند که شخصیت‌هایی با زبان‌های مختلف وجود دارد و صدای راوی صدای غالب نیست. از نظر باختین، این دیدگاه بیش از آنکه به حوزۀ زبان‌شناسی مربوط باشد، مقوله‌ای ایدئولوژیک است. و اینجا است که وجه دموکراتیکی رمان بسیار غالب می‌شود. ما متنی را می‌بینیم که خاصیت دموکراتیکِ آن در وجه ایدئولوژیک آن بروز یافته است. گفتمان‌محوری هم طبق نظر باختین در «اوراد نیمروز» محسوس است و بین شخصیت‌های مختلف گفت‌وگوست و هیچ مونولوگی در کار نیست. اگر شخصیتی هم مونولوگی داشته باشد شخصیت دیگری می‌آید و صداهای مختلف باهم از درِ تعامل درمی‌آیند.<ref name=''شفایی''/>


===ویژگی‌های مهم کتاب===
===ویژگی‌های مهم کتاب===
در «اوراد نیمروز» تقابل‌های ساختارشکنانه وجود دارد و از ویژگی‌های مهم این رمان ارائهٔ تصویر غیر کلیشه‌ای از طبیعت، وجود فضای سوررئال و موجودات افسانه‌ای و اسطوره‌ای در داستان، خودداری از ایجاد تقابل‌های دوتایی، استفاده از اسامی نمادین مانند میرجان و بهمن، ساختارشکنی، صحبت با زبان متون کهن، زبان متفاوت و ویژهٔ شخصیت‌هاست. به علاوه گفتمان‌محوری رمان است به گونه‌ای که صدای نویسنده صدای غالب متن نیست و عدم‌قطعیت که وجود دارد امکان قضاوت را از خواننده می‌گیرد. از دیگر ویژگی‌های مهم کتاب تفاوت در ضرباهنگ رمان و این‌همانی شخصیت اصلی داستان است.<ref name=''شخصیت''/>  
در «اوراد نیمروز» تقابل‌های ساختارشکنانه دیده می‌شود و از ویژگی‌های مهم این رمان ارائهٔ تصویر غیرکلیشه‌ای از طبیعت، وجود فضای سوررئال و موجودات افسانه‌ای و اسطوره‌ای در داستان، خودداری از ایجاد تقابل‌های دوتایی، استفاده از اسامی نمادین مانند میرجان و بهمن، ساختارشکنی، صحبت با زبان متون کهن، زبان متفاوت و ویژهٔ شخصیت‌هاست. به‌علاوه گفتمان‌محوری رمان است به‌گونه‌ای که صدای نویسنده صدای غالب متن نیست و عدم‌قطعیت موجود در آن، امکان قضاوت را از خواننده می‌گیرد. از دیگر ویژگی‌های مهم کتاب تفاوت در ضرباهنگ رمان و این‌همانی شخصیت اصلی داستان است.<ref name=''شخصیت''/>  


===اینهمانی===
===این‌همانی===
اینهمانی بهمن محسنی با خواجه ملک‌محمد‌‌‌، با شاهزاد‌‌‌ه د‌‌‌ر جنگل تاریک، با انسان نئاند‌‌‌رتال، با گیلگمش و انکید‌‌‌و؛ اینهمانی پریسا (همسر بهمن محسنی) با د‌‌‌ختر خواهرزن شابان، با پیرزن، با کاهنه؛ اینهمانی د‌‌‌ختر خواهرزن شابان با آناهیتا و ایشتار و... تا اینهمانی بزرگ‌تر و اصلی‌تر رمان، که اینهمانی تاریخ و اسطوره است. اینجاست که فلسفهٔ تاریخ به‌عنوان وجه غالبی از این اثر د‌‌‌ید‌‌‌ه می‌شود‌‌‌. رمان این را نشان می‌د‌‌‌هد‌‌‌ که د‌‌‌رواقع کسی که به د‌‌‌نبال تاریخ رفته، اسیر ریشه‌های محکم افسانه می‌گرد‌‌‌د‌‌‌، اینجاست که مرز تاریخ و افسانه د‌‌‌رهم تنید‌‌‌ه می‌شود‌‌‌ و مفهوم تاریخ به‌مثابه امری مستند‌‌‌ و عینی به زیر سؤال می‌رود‌‌‌. این که اگر پسر عمرلیث زند‌‌‌ه ماند‌‌‌ه بود‌‌‌، شاید‌‌‌ تاریخ به‌گونه د‌‌‌یگری رقم می‌خورد‌‌‌، بر وجه فلسفی تاریخ آنقد‌‌‌ر نزد‌‌‌یک نیست، که اگر تاریخ افسانه‌ای بیش نباشد‌‌‌ چه خواهد‌‌‌ شد‌‌‌؟ و اینکه اگر بپذیریم که تاریخ جز روایت مورخان نیست و هرچند‌‌‌ مستند‌‌‌ سخن گفته شود‌‌‌، باز وقایع از زاویه د‌‌‌ید‌‌‌ مورخ و فیلتر د‌‌‌رونی او رد‌‌‌ شد‌‌‌ه و روایت شد‌‌‌ه است و با صلاح‌د‌‌‌ید‌‌‌ مورخ است که تاریخ با حذف و اضافاتی به د‌‌‌ست آیند‌‌‌گان می‌رسد‌‌‌، پس ممکن است تاریخ هم د‌‌‌ر آیند‌‌‌ه‌ای د‌‌‌ور به افسانه بد‌‌‌ل گرد‌‌‌د‌‌‌؛ چراکه افسانه نیز زمانی برای مرد‌‌‌م واقعیت د‌‌‌اشته و به مرور زمان و د‌‌‌خالت جمعی مرد‌‌‌م د‌‌‌ر روایتگری، به افسانه تبد‌‌‌یل شد‌‌‌ه است.<ref name=''لید''/>
این‌همانی بهمن محسنی با خواجه ملک‌محمد‌‌‌، با شاهزاد‌‌‌ه د‌‌‌ر جنگل تاریک، با انسان نئاند‌‌‌رتال، با گیلگمش و انکید‌‌‌و؛ این‌همانی پریسا (همسر بهمن) با د‌‌‌ختر خواهرزن شابان، با پیرزن، با کاهنه؛ این‌همانی د‌‌‌ختر خواهرزن شابان با آناهیتا و ایشتار و... تا این‌همانی بزرگ‌تر و اصلی‌تر رمان، که این‌همانی تاریخ و اسطوره است. اینجاست که فلسفهٔ تاریخ در جایگاه وجه غالب این اثر د‌‌‌ید‌‌‌ه می‌شود‌‌‌. رمان نشان می‌د‌‌‌هد‌‌‌ که د‌‌‌رواقع کسی که به د‌‌‌نبال تاریخ رفته، اسیر ریشه‌های محکم افسانه می‌گرد‌‌‌د‌‌‌، اینجاست که مرز تاریخ و افسانه د‌‌‌رهم تنید‌‌‌ه می‌شود‌‌‌ و مفهوم تاریخ به‌مثابه امری مستند‌‌‌ و عینی زیر سؤال می‌رود‌‌‌. اینکه اگر پسر عمرلیث زند‌‌‌ه ماند‌‌‌ه بود‌‌‌، شاید‌‌‌ تاریخ به‌گونه د‌‌‌یگری رقم می‌خورد‌‌‌، بر وجه فلسفی تاریخ آن‌قد‌‌‌ر نزد‌‌‌یک نیست که اگر تاریخ افسانه‌ای بیش نباشد‌‌‌ چه خواهد‌‌‌ شد‌‌‌؟ و اینکه اگر بپذیریم که تاریخ جز روایت مورخان نیست و هرچند‌‌‌ مستند‌‌‌ سخن گفته شود‌‌‌، باز وقایع از زاویه د‌‌‌ید‌‌‌ مورخ و صافی د‌‌‌رونی او رد‌‌‌ شد‌‌‌ه و روایت شد‌‌‌ه است و با صلاح‌د‌‌‌ید‌‌‌ مورخ است که تاریخ با حذف و اضافاتی به د‌‌‌ست آیند‌‌‌گان می‌رسد‌‌‌، پس ممکن است تاریخ هم د‌‌‌ر آیند‌‌‌ه‌ای د‌‌‌ور به افسانه بد‌‌‌ل شود‌‌‌؛ چراکه افسانه نیز زمانی برای مرد‌‌‌م واقعیت د‌‌‌اشته و به‌مرور زمان و د‌‌‌خالت جمعی مرد‌‌‌م د‌‌‌ر روایتگری، به افسانه تبد‌‌‌یل شد‌‌‌ه است.<ref name=''لید''/>


===نثر===
===نثر===
در این رمان پنج زبان آمده است؛ از آرگو و آرکائیک تا لحن متن‌های بین‌النهرینی و این جدا از لحن‌های شخصیت‌هاست که هر کدام لحن خاصی برای خود دارند.<ref name=''جلال''/> همچنین زبان در سه لایه تاریخی، اسطوره‌ای و رازآمیز نوشته شده است و هم‌خوان می‌شود.<ref name=''پیرسوک''/> در حقیقت مخاطب با تنوع و منشور زبانی و لحن روبه‌رو می‌شود. از آرکائیک تا آرگو. از زبان ادبی خراسان قدیم مثل تاریخ بیهقی یا تاریخ سیستان گرفته تا بافت و ساخت زبان متن‌های بین‌النهرینی مثل گیلگمش. همین‌طور تا آرگوی تهرانی و حتی زبان اشاره در جایی که بهمن با مرد بدوی در کویر حرف می‌زند یا زبان شابان و خانواده‌اش در واحه ملک محمد. زبانی که به گفتهٔ میرخلیل سیصد چهارصد کلمه بیشتر ندارد و در قیاس با زبان امروزین بهمن فقیر و عقیم است. در جاهایی که به بهمن از آن دمنوش کیف‌آور می‌دهند، همه این زبان‌ها به نوعی باهم همبافت می‌شوند.<ref name =''آرمان''>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.ketabnews.com/index.php/fa/news/8857/%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D8%A8-%D8%AC%D8%A7%D9%87%D9%84%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D8%A7-%D8%A7%D9%88%D8%B1%D8%A7%D8%AF-%D9%86%DB%8C%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%AF%D8%B1-%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%88%DA%AF%D9%88-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D9%86%D8%B5%D9%88%D8%B1-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%AF%DB%8C|عنوان=مصاحبه با آرمان ملی}}</ref>
در این رمان پنج زبان آمده است؛ از آرگو و آرکائیک تا لحن متن‌های بین‌النهرینی و این جدا از لحن‌های شخصیت‌هاست که هرکدام لحن خاصی برای خود دارند.<ref name=''جلال''/> همچنین زبان در سه لایه تاریخی، اسطوره‌ای و رازآمیز نوشته شده است و هم‌خوان می‌شود.<ref name=''پیرسوک''/> درحقیقت مخاطب با تنوع و منشور زبانی و لحن روبه‌رو می‌شود. از آرکائیک تا آرگو. از زبان ادبی خراسان قدیم مثل تاریخ بیهقی یا تاریخ سیستان گرفته تا بافت و ساخت زبان متن‌های بین‌النهرینی مثل گیلگمش. همین‌طور تا آرگوی تهرانی و حتی زبان اشاره درجایی‌که بهمن با مرد بدوی در کویر حرف می‌زند یا زبان شابان و خانواده‌اش در واحه ملک‌محمد. زبانی که به‌گفتهٔ میرخلیل سیصدچهارصد کلمه بیشتر ندارد و در قیاس با زبان امروزین بهمن فقیر و عقیم است. در جاهایی که به بهمن از آن دمنوش کیف‌آور می‌دهند، همه این زبان‌ها به‌نوعی باهم همبافت می‌شوند.<ref name =''آرمان''>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.ketabnews.com/index.php/fa/news/8857/%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D8%A8-%D8%AC%D8%A7%D9%87%D9%84%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D8%A7-%D8%A7%D9%88%D8%B1%D8%A7%D8%AF-%D9%86%DB%8C%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%AF%D8%B1-%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%88%DA%AF%D9%88-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D9%86%D8%B5%D9%88%D8%B1-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%AF%DB%8C|عنوان=مصاحبه با آرمان ملی}}</ref>


===شخصیت‌پردازی===
===شخصیت‌پردازی===
به عقیدهٔ منتقدان از ویژگی‌های مهم شخصیت‌پردازی در «اوراد نیمروز» این‌همانی شخصیت‌ اصلی داستان است.<ref name =''شخصیت''>{{یادکرد وب|نشانی=https://fardayekerman.ir/news/30022|عنوان= ساختار اوراد نیمروز}}</ref>  
به‌عقیدهٔ منتقدان از ویژگی‌های مهم شخصیت‌پردازی در «اوراد نیمروز» این‌همانی شخصیت‌ اصلی داستان است.<ref name =''شخصیت''>{{یادکرد وب|نشانی=https://fardayekerman.ir/news/30022|عنوان= ساختار اوراد نیمروز}}</ref>  


====شخصیت‌های اصلی====
====شخصیت‌های اصلی====
خط ۹۹: خط ۹۹:


====شخصیت‌های فرعی====
====شخصیت‌های فرعی====
شخصیت پریسا (همسر بهمن محسنی) با د‌‌‌ختر خواهرزن شابان، با پیرزن، با کاهنه اینهمانی دارد.<ref name=''لید''/>  
شخصیت پریسا (همسر بهمن محسنی) با د‌‌‌ختر خواهرزن شابان، با پیرزن، با کاهنه این‌همانی دارد.<ref name=''لید''/>  


===پیرنگ===
===پیرنگ===
پیرنگ داستان در خدمت بسط مفهوم اینهمانی است و خرده‌روایت‌ها نیز مفهوم اینهمانی را تقویت می‌کند.<ref name=''پیرسوک''/>
پیرنگ داستان در خدمت بسط مفهوم این‌همانی است و خرده‌روایت‌ها نیز مفهوم این‌همانی را تقویت می‌کند.<ref name=''پیرسوک''/>


===اوراد نیمروز از نگاه دیگران===
===اوراد نیمروز از نگاه دیگران===
====[[بلقیس سلیمانی]]====
====[[بلقیس سلیمانی]]====
{{گفتاورد تزیینی|[[منصور علیمرادی]] به غنای زبانی داستان معاصر کمک کرد. منصور شاهزاده‌ای است که میراثی بس گرانبها به او رسیده است و الحق شایستهٔ‌ این میراث است، چون دارد به خوبی از آن بهره می‌برد. اوراد نیمروز همان فضا و زبان آشنای آثار پیشین منصور را دارد و البته داستانی پرکشش که پیوند خورده است به تاریخ و اسطوره.<ref name=''شخصیت''/>}}
{{گفتاورد تزیینی|[[منصور علیمرادی]] به غنای زبانی داستان معاصر کمک کرد. منصور شاهزاده‌ای است که میراثی بس گرانبها به او رسیده است و الحق شایستهٔ‌ این میراث است؛ چون دارد به‌خوبی از آن بهره می‌برد. اوراد نیمروز همان فضا و زبان آشنای آثار پیشین منصور را دارد و البته داستانی پرکشش که پیوند خورده است به تاریخ و اسطوره.<ref name=''شخصیت''/>}}


====علیرضا دوراندیش====
====علیرضا دوراندیش====
{{گفتاورد تزیینی|در وضعیت اسفبار بازار کتاب و تألیفات و ترجمه‌های ضعیف، زبان فارسی رو به فساد و تباهی پیش می‌رود و تألیف کتابی همچون اوراد نیمروز که از ساختار زبانی محکمی برخوردار است را باید به فال نیک گرفت. لذت موسیقی متن و کلام و ضرباهنگ در این کتاب آنچنان یکپارچه و هماهنگ است که می‌توان ویژگی‌های متعددی را برای این رمان برشمرد از جمله: قلمگردانی، متن خوشخوان و پیراسته، استفاده از واژگان اصیل فارسی، اشاره به زندگی مردمان عشایر و ایلیاتی در کنار انسان‌محور بودن کتاب با پرداخت آدم‌ها و شخصیت‌های متفاوت و متنوع و نیز نمادسازی‌های داستانی جذاب و شگفت‌انگیز که ذهن مخاطب را به تحقیق و جستجو وا می‌دارد.<ref name=''لوت''/>}}
{{گفتاورد تزیینی|در وضعیت اسفبار بازار کتاب و تألیف‌ها و ترجمه‌های ضعیف، زبان فارسی رو به فساد و تباهی پیش می‌رود و تألیف کتابی همچون اوراد نیمروز که از ساختار زبانی محکمی برخوردار است را باید به فال نیک گرفت. لذت موسیقی متن و کلام و ضرباهنگ در این کتاب آنچنان یکپارچه و هماهنگ است که می‌توان ویژگی‌های متعددی را برای این رمان برشمرد: قلم‌گردانی، متن خوش‌خوان و پیراسته، استفاده از واژگان اصیل فارسی، اشاره به زندگی مردمان عشایر و ایلیاتی در کنار انسان‌محور بودن کتاب با پرداخت آدم‌ها و شخصیت‌های متفاوت و متنوع و نیز نمادسازی‌های داستانی جذاب و شگفت‌انگیز که ذهن مخاطب را به تحقیق و جست‌وجو وامی‌دارد.<ref name=''لوت''/>}}


====ناهید فخرشفائی====
====ناهید فخرشفائی====
{{گفتاورد تزیینی|من وجوه اشتراک زیادی بین دو کتاب تاریک‌ماه و اوراد نیمروز می‌بینم، اما یک ویژگی برجستۀ تاریک‌ماه دموکراتیک‌بودن آن است که این ویژگی را در کتاب اوراد نیمروز هم دیده‌ام. اولین وجه دموکراتیک تاریک‌ماه ارائۀ تصاویر غیرکلیشه‌ای از طبیعت توسط نویسنده است. همیشه در آثاری که دست‌کم من با آن‌ها مواجه هستم، طبیعت یک تصویر کلیشه‌ای دارد؛ یعنی طبیعت در این آثار همیشه باید تحت سیطره و سلطه قرار بگیرد. اما تصویر طبیعت در رمان تاریک‌ماه، یک تصویر غیرکلیشه‌ای است. طبیعت در تاریک‌ماه آن‌قدر عظمت دارد و آن‌قدر بزرگ است که به هیچ ترتیبی تسلط‌پذیر نیست. در پایان رمان تصویر طبیعت، تصویری است که از همه چیز برتر است.<ref name=''شفایی''/>»}}
{{گفتاورد تزیینی|من وجوه اشتراک زیادی بین دو کتاب تاریک‌ماه و اوراد نیمروز می‌بینم؛ اما یک ویژگی برجستۀ تاریک‌ماه دموکراتیک‌بودن آن است که این ویژگی را در کتاب اوراد نیمروز هم دیده‌ام. اولین وجه دموکراتیک تاریک‌ماه ارائۀ تصاویر غیرکلیشه‌ای از طبیعت توسط نویسنده است. همیشه در آثاری که دست‌کم من با آن‌ها مواجه هستم، طبیعت یک تصویر کلیشه‌ای دارد؛ یعنی طبیعت در این آثار همیشه باید تحت سیطره و سلطه قرار گیرد. اما تصویر طبیعت در رمان تاریک‌ماه، یک تصویر غیرکلیشه‌ای است. طبیعت در تاریک‌ماه آن‌قدر عظمت دارد و آن‌قدر بزرگ است که به‌هیچ ترتیبی تسلط‌پذیر نیست. در پایان رمان تصویر طبیعت، تصویری است که از همه چیز برتر است.<ref name=''شفایی''/>»}}


====حسن زعفرانی====
====حسن زعفرانی====
{{گفتاورد تزیینی|[[منصور علیمرادی|علیمرادی]] با تجربهٔ زیستی متفاوت و خلق فضای متنوع و بکر جنوب کرمان، آدم‌هایی را به عرصهٔ داستان می‌آورد که یکسره، رنگ و بوی دیگر دارند؛ با پیشه و پوشاک و زبان و رفتار غریب، گویی از جهانی دیگر آمده‌اند. صدایی تازه از حنجره‌ای زخمی که آوازشان در برهوتی خوفناک با ساز علیمرادی، به درستی کوک شده است. بیابان‌ها و کوهستان‌های جنوب کرمان، چنان در سرشت و رفتار شخصیت‌های داستان تنیده می‌شود که خود به کاراکتری مستقل و باهویت تبدیل می‌شوند و ساختار داستان‌ها را بی‌آن‌که به چشم بیاید به اثری مدرن مبدل می‌کنند. در واقع مکان نه تنها بستری برای رویدادهای داستان، که خود عنصری کنش‌مند است و در شکل‌گیری حوادث نقش اثرگذاری دارد. نثر علیمرادی، پرصلابت، باطراوت و جاندار است. صلابت زبانش را مدیون نثر کلاسیک ادبیات ایران، به خصوص بیهقی است. اما طراوت و تازگی زبانش ریشه در زبان اهالی جنوب کرمان دارد.<ref name=''شخصیت''/>}}
{{گفتاورد تزیینی|[[منصور علیمرادی|علیمرادی]] با تجربهٔ زیستی متفاوت و خلق فضای متنوع و بکر جنوب کرمان، آدم‌هایی را به عرصهٔ داستان می‌آورد که یکسره، رنگ و بوی دیگر دارند؛ با پیشه و پوشاک و زبان و رفتار غریب، گویی از جهانی دیگر آمده‌اند. صدایی تازه از حنجره‌ای زخمی که آوازشان در برهوتی خوفناک با ساز علیمرادی، به‌درستی کوک شده است. بیابان‌ها و کوهستان‌های جنوب کرمان، چنان در سرشت و رفتار شخصیت‌های داستان تنیده می‌شود که خود به کاراکتری مستقل و باهویت تبدیل می‌شوند و ساختار داستان‌ها را بی‌آنکه به چشم بیاید به اثری مدرن مبدل می‌کنند. درواقع مکان نه‌تنها بستری برای رویدادهای داستان، که خود عنصری کنش‌مند است و در شکل‌گیری حوادث نقش اثرگذاری دارد. نثر علیمرادی، پرصلابت، باطراوت و جاندار است. صلابت زبانش را مدیون نثر کلاسیک ادبیات ایران، به‌خصوص بیهقی است؛ اما طراوت و تازگی زبانش ریشه در زبان اهالی جنوب کرمان دارد.<ref name=''شخصیت''/>}}


====مصطفی بیان====
====مصطفی بیان====
خط ۱۲۱: خط ۱۲۱:


====نظر خود نویسنده دربارهٔ کتاب====
====نظر خود نویسنده دربارهٔ کتاب====
{{گفتاورد تزیینی| من سعی کردم هم رمانی اندیشه‌ورزانه بنویسم و هم رمانی پرکشش برای همه طیف‌های جامعهٔ کتاب‌خوان. یعنی کاری کنم که اگر یک کتابخوان عام هم کتاب را دست گرفت، نتواند کتاب را زمین بگذارد و اگر یک کتابخوان حرفه‌ای و ادبیاتی هم به سراغ کتاب رفت از اثر و لایه‌های زیرین آن لذت ببرد.<ref name=''جلال''/>}}
{{گفتاورد تزیینی| من سعی کردم هم رمانی اندیشه‌ورزانه بنویسم و هم رمانی پرکشش برای همه طیف‌های جامعهٔ کتاب‌خوان. یعنی کاری کنم که اگر یک کتاب‌خوان عام هم کتاب را دست گرفت، نتواند کتاب را زمین بگذارد و اگر یک کتاب‌خوان حرفه‌ای و ادبیاتی هم به سراغ کتاب رفت از اثر و لایه‌های زیرین آن لذت ببرد.<ref name=''جلال''/>}}


{{گفتاورد تزیینی| در این اثر زبان برای من اهمیت بسیار زیادی داشت؛ چراکه احساس می‌کنم، زبان نوشتاری ما بسیار فقیر است؛ یعنی زبان نوشتاری ما یک زبان ترجمه‌ای و روزنامه‌نگاری به خود گرفته است؛ بنابراین غنای زبانی برای من بسیار مهم بود؛ البته غیر از این که به لحاظ فرمی و ساختاری و محتوایی و فکری خیلی روی اثر کار کردم.<ref name=''اوراد''/>}}
{{گفتاورد تزیینی| در این اثر زبان برای من اهمیت بسیار زیادی داشت؛ چراکه احساس می‌کنم، زبان نوشتاری ما بسیار فقیر است، یعنی زبان نوشتاری ما یک زبان ترجمه‌ای و روزنامه‌نگاری به خود گرفته است. بنابراین غنای زبانی برای من بسیار مهم بود، البته غیر از اینکه به‌لحاظ فرمی و ساختاری و محتوایی و فکری خیلی روی اثر کار کردم.<ref name=''اوراد''/>}}


====جوایز====
====جوایز====
خط ۱۲۹: خط ۱۲۹:


====چند سطر از اوراد نیمروز====
====چند سطر از اوراد نیمروز====
<span style="color:SeaGreen">'''«کتیبه به خط کوفی بود، سخت‌خوان، و البته که در گذر روزگار بسیاری از حروف برجستگی خود را از دست داده بودند. بعضی از کلمات به‌کلی از بین رفته بودند. به‌غیر از نام متوفی در شروع نوشته، که هنوز به‌طور کامل خوانا بود، مابقی متن را باید یک کارشناس خبره خط می‌خواند. صد حیف که باطری گوشی شارژ نداشت. می‌دانست که دیگر هیچ‌گاه به آن اقلیم پا نخواهد گذاشت. عین هیرمند زندگی‌اش داشت مسیر عوض می‌کرد. دل می‌کند از بسیار چیزها که در گذشته بر آن‌ها سخت عاشق بود. می‌خواست به خانه‌اش برگردد، به دامان خانواده‌اش، به زادگاهش و پشت به تاریخ مسیر زندگی را ادامه دهد. دیگر هیچ‌گاه، هرگز هیچ‌گاه، به آن حدود برنمی‌گشت. به این سرزمین صعب، به این سدوم سوخته لم‌یزرع که سال‌های‌سال ذهنش را درگیر کرده بود و در نهایت این شیدایی او را تا مرز مرگ پیش برده بود. در سایه این دیواره تراش‌خورده جنازه آن مَلِک نگون‌بخت برای ابد خفته بود. کسی که روزگاری سی‌هزار سوار سیستانی ملازم رکابش بودند و مثل هیرمند که به دور کوه خواجه حلقه می‌شد، طوافش می‌کردند، امروز تنها و بی‌کس در سینه کوهی کبود در پرت‌ترین جای جهان زیر خروارها خاک از یاد رفته بود.'''<ref>{{پک|علیمرادی|٢٢۴|ک= اوراد نیمروز|ص=۵٢}}</ref>»
<span style="color:SeaGreen">'''«کتیبه به خط کوفی بود، سخت‌خوان، و البته که در گذر روزگار بسیاری از حروف برجستگی خود را از دست داده بودند. بعضی از کلمات به‌کلی از بین رفته بودند. به‌غیر از نام متوفی در شروع نوشته که هنوز به‌طور کامل خوانا بود، مابقی متن را باید یک کارشناس خبره خط می‌خواند. صدحیف که باطری گوشی شارژ نداشت. می‌دانست که دیگر هیچ‌گاه به آن اقلیم پا نخواهد گذاشت. عین هیرمند زندگی‌اش داشت مسیر عوض می‌کرد. دل می‌کند از بسیار چیزها که در گذشته بر آن‌ها سخت عاشق بود. می‌خواست به خانه‌اش برگردد، به دامان خانواده‌اش، به زادگاهش و پشت به تاریخ مسیر زندگی را ادامه دهد. دیگر هیچ‌گاه، هرگز هیچ‌گاه، به آن حدود برنمی‌گشت. به این سرزمین صعب، به این سدوم سوخته لم‌یزرع که سال‌های‌سال ذهنش را درگیر کرده بود و درنهایت این شیدایی او را تا مرز مرگ پیش برده بود. در سایه این دیواره تراش‌خورده جنازه آن مَلِک نگون‌بخت برای ابد خفته بود. کسی که روزگاری سی‌هزار سوار سیستانی ملازم رکابش بودند و مثل هیرمند که به دور کوه خواجه حلقه می‌شد، طوافش می‌کردند، امروز تنها و بی‌کس در سینه کوهی کبود در پرت‌ترین جای جهان زیر خروارها خاک از یاد رفته بود.'''<ref>{{پک|علیمرادی|٢٢۴|ک= اوراد نیمروز|ص=۵٢}}</ref>»


==مشخصات کتاب‌شناختی==
==مشخصات کتاب‌شناختی==
به استناد آمار خانهٔ کتاب «'''اوراد نیمروز'''» نخستین بار توسط انتشارات «نیماژ» در سال ١٣٩٨ و با طراحی جلد «احسان کار» در دو نوبت به‌چاپ ‌رسید که در هر نوبت در ١١٠٠ نسخه و در مجموع تیراژ آن نزدیک به ٢٢٠٠ جلد رسیده است.
به استناد آمار خانهٔ کتاب «'''اوراد نیمروز'''» نخستین بار توسط انتشارات «نیماژ» در سال ١٣٩٨ و با طراحی جلد «احسان کار» در دو نوبت به‌چاپ ‌رسید که در هر نوبت در ١١٠٠ نسخه و درمجموع تیراژ آن نزدیک به ٢٢٠٠ جلد رسیده است.


==نوا، نما و نگاه==
==نوا، نما و نگاه==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۲۳:۲۱

اوراد نیمروز
اوراد نیمروز یک رمان ملی است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
نویسندهمنصور علیمرادی
ناشرنیماژ
محل نشرتهران
تاریخ نشر١٣٩٨
شابک١-۵٠٠-٣۶٧-۶٠٠-٩٧٨
تعداد صفحات٢٢۴ صفحه
موضوعرمان فارسی
سبکرئالیسم‌جادویی
نوع رسانهکتاب
طراح جلداحسان کار
منصور عیلمرادی: «اوراد را بیشتر
از همهٔ کارهایم دوست دارم.»[۱]
سفری جادویی به اعماق کویر لوت
نقد و بررسی در کافه کتاب نیماژ
آیین رونمایی از اوراد نیمروز
اوراد نیمروز با امضای نویسنده
منصور علیمرادی و منیرالدین بیرونی در جلسهٔ نقد اوراد نیمروز
مصاحبه با روزنامهٔ آرمان ملیخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
مصاحبه با روزنامهٔ هفتواد
نقد و بررسی اوراد نیمروز
در آکادمی هنرهای نمایشی کرمانخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
لوت، نیاز به پشتوانۀ مردم دارد.[۲]

«ارواد نیمروز» رمانی به‌قلم منصور علیمرادی است که شایسته تقدیر در سیزدهمین دورهٔ جایزه ادبی جلال آل‌احمد[۳] و برگزیدهٔ جایزهٔ «کتاب سال جمهوری اسلامی ایران» شد[۴]و در فهرست نهایی منتخبان «جایزهٔ ادبی مشهد»[۵] قرار گرفت.

* * * * *

«اوراد نیمروز» مبتنی‌بر دو بخش است. در بخش نخست که شخصیت اصلی در کویر به‌سر می‌برد، رمان سرشار از مباحث گره‌خورده در فلسفه و تاریخ است. گویی تلاش دارد تا از مرگ حافظهٔ تاریخی بشر جلوگیری کند. در بخش دوم، داستان هم‌راستا با «شکل‌گیری بار اسطوره‌ای» پیش می‌رود به‌گونه‌ای که تاریخ به افسانه بدل می‌شود. د‌‌‌ر بخش اول که وجه ذهنی و فلسفی رمان به‌واسطهٔ آغاز حرکت انسان معاصر و مد‌‌‌رن به د‌‌‌نبال کشف بخشی از تاریخ نمود‌‌‌ می‌یابد‌‌‌، شخصیت مرکزی د‌‌‌استان، د‌‌‌ر وجهی، خود‌‌‌ را با انسان اولیه یا نئاند‌‌‌رتال که به‌نوعی تاریخ را از سر نگذراند‌‌‌ه روبه‌رو می‌شود‌‌‌ و د‌‌‌ر وجه د‌‌‌یگر، با انسان گم‌شد‌‌‌ه د‌‌‌ر بستر تاریخ برمی‌خورد. کارکرد‌‌‌های نشانه‌ای این بخش‌ها د‌‌‌ر بسط مفاهیم فلسفی حائز اهمیت است؛ چراکه این شخصیت زند‌‌‌گی خود‌‌‌ را به خطر می‌اند‌‌‌ازد‌‌‌ و تنها به د‌‌‌ل کویر سوزناک و هولناک می‌زند‌‌‌ تا هر طور شد‌‌‌ه از مرگ حافظهٔ تاریخی بشر جلوگیری کند‌‌‌ به‌همین‌د‌‌‌لیل است که د‌‌‌ر اولین پی‌رفت‌های مواجهه خود‌‌‌ با کویر، انسان نئاند‌‌‌رتال را می‌بیند‌‌‌ تا نمایه‌وار این را نشان د‌‌‌هد‌‌‌ که انسانی که حافظه تاریخی ند‌‌‌ارد‌‌‌، نئاند‌‌‌رتال است. و از د‌‌‌یگر سو، به مفهوم فلسفی و د‌‌‌غد‌‌‌غه هماره ذهن بشر یعنی مرگ بپرد‌‌‌ازد‌‌‌ و تلاش بشر برای نبرد‌‌‌ با فراموش‌شد‌‌‌ن را که مرگ قطعی انسان است، برجسته سازد. د‌‌‌ر بخش د‌‌‌وم، وجه افسانه‌ای و اسطوره‌ای اثر نمود‌‌‌ بیشتری د‌‌‌ارد‌‌‌. د‌‌‌ر این بخش، مؤلفهٔ «این‌همانی» اهمیت ویژه‌ای د‌‌‌ارد‌‌‌؛ چراکه از ساختار کل رمان تا بسیاری از شخصیت‌های فرعی، د‌‌‌رنهایت با یکد‌‌‌یگر این‌همان می‌شود‌‌‌. رمان د‌‌‌ر بحث‌هایی مانند تقابل سنت و مد‌‌‌رنیته، زاویه د‌‌‌ید‌‌‌، زبان، شخصیت‌پرد‌‌‌ازی و مکان، زمان، کارکرد‌‌‌های اسطوره‌ای د‌‌‌ر ریزبافت متن و حتی آیین‌سازی و فرهنگ‌سازی، د‌‌‌رخور توجه است.[۶]

برای کسانی که کتاب را نخوانده‌اند

«ارواد نیمروز» دو روایت درهم‌تنیده از سفر شخصیت اصلی‌ به اعماق کویر لوت و زندگی عاشقانه‌اش با یک هنرمند تئاتر در تهران است. سفر او به کویر لوت، سفری جادویی است.[۷]

اوراد نیمروز نفسم را گرفت

منصور علیمرادی از چگونگی خلق رمان چنین می‌گوید: «نزدیک به سه سال برای این رمان وقت گذاشتم؛ دلم می‌خواست یک رمان ایرانی بنویسم. داستان نگارش این اثر به این شکل بود که من در ابتدا آمدم تا داستانی کوتاه جاده‌ای بنویسم؛ چراکه زمانی نوشتن این اثر را شروع کردم که خیلی در سفر بودم. کم‌کم وقتی شروع به نوشتن کردم متوجه شدم که ظرفیت این سوژه بیشتر از آن چیزی است که فکر می‌کردم؛ از‌این‌رو به سراغ نوشتن داستان بلند رفتم. پیش خودم گفتم می‌توانم در صد صفحه یک داستان جاده‌ای بلند بنویسم. بعد رفته‌رفته متوجه شدم که بار ظرفیت این موضوع بیش از این‌هاست و این طور کار به سمت نگارش یک رمان پیش رفت. من در ادامه روی چفت‌وبست‌های فرمی و روایی و زبانی کار کردم که کار خیلی سنگینی بود. واقعیت این است که بین هفده‌هجده کتابی که از من در حوزه‌های مختلفی مثل فرهنگ‌ شفاهی، تاریخ، ادبیات داستانی بزرگسال و نوجوان منتشر شده است، این اثر نفسم را گرفت.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

برای اوراد نیمروز سفر بسیار رفتم

بنا به گفتهٔ نویسنده این رمان بر پایه سفر شکل گرفت: «من پیش از شروع کتاب، سفرهای متعددی به کویر رفتم؛ اما با شروع نگارش، سفرهایم دوباره آغاز شد. برای مثال سفری از خراسان آغاز کردم و به‌سمت بیرجند و زابل رفتم و آنجا به بلوچستان و بعد از آن به بم. البته این پایان ماجرا نبود و سفرهای من به کویر ادامه داشت و هر روز سر از منطقه‌ای کویری درمی‌آوردم. من شهربه‌شهر و ده‌به‌ده از کویر مرکزی گذشتم؛ البته همه این سفرها برای رمان نبود و شاید بیشتر برای اشتیاقی بود که به دیدن این بخش از ایران داشتم. همهٔ این تجارب و آن علاقهٔ تاریخی و آن فهم تاریخی که از ایران و رویداد‌هایی که در آن اتفاق افتاده بود، روی‌هم جمع شد و درنهایت «اوراد نیمروز» را به وجود آورد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد


پیشانی‌نوشت

در پیشانی‌نوشت این رمان جمله‌ای از آلفونس گابریل آمده است: «کسی که گرفتار افسون کویر شد تا پایان عمر رهایش نخواهد کرد.[۸]»

چرا باید این کتاب را خواند

بخش زیادی از کشورمان بیابانی است؛ ولی تاکنون هیچ داستان منسجمی دربارهٔ کویر و به‌ویژه کویر لوت نوشته نشده است. «اوراد نیمروز» تقریباً اولین داستان منسجم مرتبط با کویر لوت است.[۹]

برای کسانی که کتاب را خوانده‌اند

سال‌شمار کتاب

١٣٩٨: نخستین بار توسط نشر نیماژ منتشر و روانهٔ بازار کتاب شد.
١٣٩٩: شایسته تقدیر در سیزدهمین دورهٔ جایزهٔ ادبی جلال آل‌احمدخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد؛ نامزد نخستین دوره جایزه ادبی مشهدخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

خلاصهٔ مفصل‌تر کتاب در حد دو بند

رمان «اوراد نیمروز» روایت‌گر داستان درهم‌تنیدهٔ سفر مردی است به نام «بهمن محسنی» که دانشجوی دکتری تاریخ است و می‌خواهد رسالهٔ‌ خود را دربارهٔ صفاریان بنویسد. او که قصد جدایی از همسرش را دارد به‌یک‌باره همه‌چیز را رها می‌کند و به دل کویر می‌زند و به دنبال روستایی به نام «ملک‌محمد» می‌گردد؛ اما از هرکس سؤال می‌کند می‌گویند چنین روستایی نیست. بهمن بعد از تلاش‌های بسیار به این روستا می‌رسد؛ روستایی که در آن سه خانوار زندگی می‌کنند و از هزار سال پیش تا به امروز هیچ ارتباطی با جهان ندارند و ارتباط‌شان کاملاً قطع است. ملک‌محمد یک وادی اسطوره‌ای است و رویدادهایی هم که در آن روستا اتفاق می‌افتد کاملاً اسطوره‌ای است. ماجرا بی‌تکلف روایت می‌شود و داستان با رفت‌وبرگشت‌هایی، به موقعیت بهمن در کویر و زندگی زناشویی‌‎اش با همسرش پریسا که بازیگر تئاتر است شکل می‌گیرد.[۱۰]

فصل‌بندی اوراد نیمروز

رمان بیست‌وسه فصل کوتاه دارد:
وادی بهت، دانندهٔ اسرار صحاب صعب، ریسه‌های درخشان، گندم بریان، باد و برکه، شب زادروز، رؤیا، به یاد بیاور برف را باران را، جنازهٔ میریعقوب را کی به زابل می‌آورند، شابان، بانگ خروس، چراغ، کاریز و دختر جوان، کوه خواجه ‌ملکمحمد، مار و دوتار، زاری بر مزار آن شهریار جوان، برکهٔ شعله‌ور، گورستان، شب سوگ‌زاد، عروس، ستون‌های نمک بر این سرزمین سترون بنگر، سایه‌سار چنارهای درکه و پشت دروازه‌های بغداد.

جلسات نقد و بررسی

YesY رونمایی و جشن امضای رمان با حضور محمد جعفری‌؛ نویسنده و پژوهشگر ارشد حوزهٔ‌ فرهنگ و ادبیات عامه و علی عبداللهی؛ شاعر و مترجم ادبیات آلمانی در ٣١خرداد١٣٩٨ در کافه ‌کتاب نیماژ.[۱۱]
YesY جلسهٔ نقد و بررسی با حضور نویسنده و منتقدان و علاقمندان به ادبیات در ١٢مهر١٣٩٨ در آکادمی هنرهای نمایشی کرمان.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
YesY نقد و بررسی رمان با جمعی از منتقدان و نویسنده در ١٩آذر١٣٩٨ در دانشگاه شهید باهنر کرمان.[۱۲]
YesY مراسم رونمایی از کتاب در مؤسسه فرهنگی هنری پیرسوک در شیراز.[۱۳]

بررسی اوراد نیمروز براساس کهن‌الگوی «سفر قهرمان»

اوراد نیمروز رمانی است چندلایه که ظرفیت‌های زیادی برای خوانش دارد. شاید یکی از شیوه‌های مناسب برای درک ساختار رمزی آن، استفاده از کهن‌الگوی سفر قهرمان کمبل باشد. کهن‌الگویی که در ادامه‌ نظریه ناخودآگاه جمعی کارل گوستاو یونگ بیان‌شده است. نظریه‌ای که بخشی از ضمیر ناخودآگاه انسان را مربوط به دوره‌ای از زندگی بشر می‌داند که انسان به‌طورخاص در آن نقشی نداشته و مربوط به دوران پیشین و باستانی تمدن انسان است. به‌عبارت‌دیگر، هر انسانی علاوه‌بر ضمیر ناخودآگاه فردی، ضمیر ناخودآگاه جمعی نیز دارد. یونگ بر این عقیده است که ناخودآگاه جمعی از غرایز و کهن‌الگوها تشکیل‌شده است که تصاویر، نمادها یا فرم‌های بنیادی و اصلی از پیش موجود را نشان می‌دهد. جوزف کمپبل در کتاب قهرمان هزارچهره می‌گوید:

«اسطوره‌های بشری در این جهان مسکون، در هر زمان و مکان به‌نوعی تجلی می‌یابند. اسطوره، روح زندهٔ هر آن چیزی به‌شمار می‌رود که از فعالیت‌های ذهنی و فیزیکی بشر نشئت گرفته است. گزاف نیست اگر ادعا کنیم اسطوره همانند دری پنهان است که از طریق آن انرژی لایزال کیهانی در فرهنگ بشری تجلی می‌یابد.»


کمپبل این اسطوره‌ها را برمبنای ساختار مشترکشان طبقه‌بندی می‌کند. از نظر او مراحل اساسی سفر قهرمان شامل: «عزیمت»، «آیین تشرف» و «بازگشت» است. مرحله‌ «عزیمت» دربرگیرنده حوادث ماقبل از شروع سفر است و خود پنج مرحله‌ٔ دیگر دارد: دعوت به آغاز سفر، رد دعوت، امدادهای غیبی، عبور از نخستین آستان و شکم نهنگ. مرحله‌ٔ «آیین تشرف» از حوادث روی‌داده در طول سفر می‌گوید و روند تعالی قهرمان را پی می‌گیرد و شامل شش مرحله است: جاده‌ آزمون‌ها، ملاقات با خدابانو، زن در نقش وسوسه‌گر، آشتی و یگانگی با پدر، خدایگان و برکت نهایی. و بالاخره «بازگشت» که شش مرحله‌ای است: امتناع از بازگشت، فرار جادویی، دست نجات از خارج، عبور از آستان بازگشت، ارباب دو جهان و آزاد و رها در زندگی. از بازگشت قهرمان به وطن همراه‌با دانش و قدرتی می‌گوید که رهاورد این سفر است. البته این بدان معنا نیست که لزوماً تمامی این مراحل باید توسط قهرمان طی شود. ممکن است در هرکدام از این مراحل قهرمان از ادامه سفر بازماند یا اینکه اصلاً با آن خوان‌ها روبه‌رو نشود.[۱۴]

اوراد نیمروز از منظر جامعه‌شناختی

آبادی سه خانوارهٔ ملک‌محمد در قلب کویر لوت که هزار سال است با جهان، قطع رابطه کرده، تاحدی نمایندهٔ کیفیت فرهنگی ایران کهن است. مناسک، مناسبات، آیین‌ها، جهان‌بینی و ویژگی‌های آن جامعهٔ غریب جلب توجه می‌کند. جامعه کاملاً اسطوره‌ای است. یک‌جا بهمن به طنز می‌گوید: «در شهر ما مردم سگ‌خونگی دارن، اون‌وقت شما اینجا اژدهای‌خونگی دارین؟» اژدرمار به‌نوعی وجه اهریمنی آن کیفیت فرهنگی است که به مدد موسیقی یا به تعیبری به مدد هنر رام می‌شود. اینکه مار در قنات می‌رود و چنبره می‌زند و راه آب را می‌بندد، ریشه در اسطوره‌های بین‌النهرینی دارد. این نمونه در افسانه‌های ایرانی به‌وفور دیده می‌شود. ماری که راه آب را می‌بندد و قهرمان قصه است که او را از پا درمی‌آورد. به تعبیر جلال ستاری مار رمز جاودانگی است؛ چون پوست می‌اندازد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

اوراد نیمروز اثری چندآوایی

باختین ویژگی‌ رمان را نسبت به نمایشنامه در چندصدایی آن می‌داند و می‌گوید در رمان امکان و قابلیت چندصدایی دیده می‌شود؛ بدین‌معنی که ما دیگر یک صدای غالب نداریم که همه‌چیز را به خواننده دیکته کند. وجه چند زبانی مشخص می‌کند که شخصیت‌هایی با زبان‌های مختلف وجود دارد و صدای راوی صدای غالب نیست. از نظر باختین، این دیدگاه بیش از آنکه به حوزۀ زبان‌شناسی مربوط باشد، مقوله‌ای ایدئولوژیک است. و اینجا است که وجه دموکراتیکی رمان بسیار غالب می‌شود. ما متنی را می‌بینیم که خاصیت دموکراتیکِ آن در وجه ایدئولوژیک آن بروز یافته است. گفتمان‌محوری هم طبق نظر باختین در «اوراد نیمروز» محسوس است و بین شخصیت‌های مختلف گفت‌وگوست و هیچ مونولوگی در کار نیست. اگر شخصیتی هم مونولوگی داشته باشد شخصیت دیگری می‌آید و صداهای مختلف باهم از درِ تعامل درمی‌آیند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

ویژگی‌های مهم کتاب

در «اوراد نیمروز» تقابل‌های ساختارشکنانه دیده می‌شود و از ویژگی‌های مهم این رمان ارائهٔ تصویر غیرکلیشه‌ای از طبیعت، وجود فضای سوررئال و موجودات افسانه‌ای و اسطوره‌ای در داستان، خودداری از ایجاد تقابل‌های دوتایی، استفاده از اسامی نمادین مانند میرجان و بهمن، ساختارشکنی، صحبت با زبان متون کهن، زبان متفاوت و ویژهٔ شخصیت‌هاست. به‌علاوه گفتمان‌محوری رمان است به‌گونه‌ای که صدای نویسنده صدای غالب متن نیست و عدم‌قطعیت موجود در آن، امکان قضاوت را از خواننده می‌گیرد. از دیگر ویژگی‌های مهم کتاب تفاوت در ضرباهنگ رمان و این‌همانی شخصیت اصلی داستان است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

این‌همانی

این‌همانی بهمن محسنی با خواجه ملک‌محمد‌‌‌، با شاهزاد‌‌‌ه د‌‌‌ر جنگل تاریک، با انسان نئاند‌‌‌رتال، با گیلگمش و انکید‌‌‌و؛ این‌همانی پریسا (همسر بهمن) با د‌‌‌ختر خواهرزن شابان، با پیرزن، با کاهنه؛ این‌همانی د‌‌‌ختر خواهرزن شابان با آناهیتا و ایشتار و... تا این‌همانی بزرگ‌تر و اصلی‌تر رمان، که این‌همانی تاریخ و اسطوره است. اینجاست که فلسفهٔ تاریخ در جایگاه وجه غالب این اثر د‌‌‌ید‌‌‌ه می‌شود‌‌‌. رمان نشان می‌د‌‌‌هد‌‌‌ که د‌‌‌رواقع کسی که به د‌‌‌نبال تاریخ رفته، اسیر ریشه‌های محکم افسانه می‌گرد‌‌‌د‌‌‌، اینجاست که مرز تاریخ و افسانه د‌‌‌رهم تنید‌‌‌ه می‌شود‌‌‌ و مفهوم تاریخ به‌مثابه امری مستند‌‌‌ و عینی زیر سؤال می‌رود‌‌‌. اینکه اگر پسر عمرلیث زند‌‌‌ه ماند‌‌‌ه بود‌‌‌، شاید‌‌‌ تاریخ به‌گونه د‌‌‌یگری رقم می‌خورد‌‌‌، بر وجه فلسفی تاریخ آن‌قد‌‌‌ر نزد‌‌‌یک نیست که اگر تاریخ افسانه‌ای بیش نباشد‌‌‌ چه خواهد‌‌‌ شد‌‌‌؟ و اینکه اگر بپذیریم که تاریخ جز روایت مورخان نیست و هرچند‌‌‌ مستند‌‌‌ سخن گفته شود‌‌‌، باز وقایع از زاویه د‌‌‌ید‌‌‌ مورخ و صافی د‌‌‌رونی او رد‌‌‌ شد‌‌‌ه و روایت شد‌‌‌ه است و با صلاح‌د‌‌‌ید‌‌‌ مورخ است که تاریخ با حذف و اضافاتی به د‌‌‌ست آیند‌‌‌گان می‌رسد‌‌‌، پس ممکن است تاریخ هم د‌‌‌ر آیند‌‌‌ه‌ای د‌‌‌ور به افسانه بد‌‌‌ل شود‌‌‌؛ چراکه افسانه نیز زمانی برای مرد‌‌‌م واقعیت د‌‌‌اشته و به‌مرور زمان و د‌‌‌خالت جمعی مرد‌‌‌م د‌‌‌ر روایتگری، به افسانه تبد‌‌‌یل شد‌‌‌ه است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

نثر

در این رمان پنج زبان آمده است؛ از آرگو و آرکائیک تا لحن متن‌های بین‌النهرینی و این جدا از لحن‌های شخصیت‌هاست که هرکدام لحن خاصی برای خود دارند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد همچنین زبان در سه لایه تاریخی، اسطوره‌ای و رازآمیز نوشته شده است و هم‌خوان می‌شود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد درحقیقت مخاطب با تنوع و منشور زبانی و لحن روبه‌رو می‌شود. از آرکائیک تا آرگو. از زبان ادبی خراسان قدیم مثل تاریخ بیهقی یا تاریخ سیستان گرفته تا بافت و ساخت زبان متن‌های بین‌النهرینی مثل گیلگمش. همین‌طور تا آرگوی تهرانی و حتی زبان اشاره درجایی‌که بهمن با مرد بدوی در کویر حرف می‌زند یا زبان شابان و خانواده‌اش در واحه ملک‌محمد. زبانی که به‌گفتهٔ میرخلیل سیصدچهارصد کلمه بیشتر ندارد و در قیاس با زبان امروزین بهمن فقیر و عقیم است. در جاهایی که به بهمن از آن دمنوش کیف‌آور می‌دهند، همه این زبان‌ها به‌نوعی باهم همبافت می‌شوند.[۱۵]

شخصیت‌پردازی

به‌عقیدهٔ منتقدان از ویژگی‌های مهم شخصیت‌پردازی در «اوراد نیمروز» این‌همانی شخصیت‌ اصلی داستان است.[۱۶]

شخصیت‌های اصلی

شخصیت «بهمن» در روند داستان با ملک‌محمد این‌همانی دارد و مانند او در کویر می‌ماند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد خواننده با شخصیتی روبه‌رو می‌شود که تمدن را رها کرده و به سمت طبیعت آمده است. «بهمن» نوعی صلابت و ایستادگی را نمایندگی می‌کند، در تقابل با میرجان که از اسم نمادین او می‌توان میرایی را در ذات او دید. بهمن سیگار بهمن می‌کشد و سیگار مثل زندگی انسان که دود می‌شود و به هوا می‌رود هم، نامیرایی بهمن را می‌رساند.[۱۷]

شخصیت‌های فرعی

شخصیت پریسا (همسر بهمن محسنی) با د‌‌‌ختر خواهرزن شابان، با پیرزن، با کاهنه این‌همانی دارد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

پیرنگ

پیرنگ داستان در خدمت بسط مفهوم این‌همانی است و خرده‌روایت‌ها نیز مفهوم این‌همانی را تقویت می‌کند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

اوراد نیمروز از نگاه دیگران

بلقیس سلیمانی

علیرضا دوراندیش

ناهید فخرشفائی

حسن زعفرانی

مصطفی بیان

نظر خود نویسنده دربارهٔ کتاب

جوایز

اوراد نیمروز در سیزدهمین دورهٔ جایزهٔ ادبی جلال آل‌احمد شایسته تقدیر شد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

چند سطر از اوراد نیمروز

«کتیبه به خط کوفی بود، سخت‌خوان، و البته که در گذر روزگار بسیاری از حروف برجستگی خود را از دست داده بودند. بعضی از کلمات به‌کلی از بین رفته بودند. به‌غیر از نام متوفی در شروع نوشته که هنوز به‌طور کامل خوانا بود، مابقی متن را باید یک کارشناس خبره خط می‌خواند. صدحیف که باطری گوشی شارژ نداشت. می‌دانست که دیگر هیچ‌گاه به آن اقلیم پا نخواهد گذاشت. عین هیرمند زندگی‌اش داشت مسیر عوض می‌کرد. دل می‌کند از بسیار چیزها که در گذشته بر آن‌ها سخت عاشق بود. می‌خواست به خانه‌اش برگردد، به دامان خانواده‌اش، به زادگاهش و پشت به تاریخ مسیر زندگی را ادامه دهد. دیگر هیچ‌گاه، هرگز هیچ‌گاه، به آن حدود برنمی‌گشت. به این سرزمین صعب، به این سدوم سوخته لم‌یزرع که سال‌های‌سال ذهنش را درگیر کرده بود و درنهایت این شیدایی او را تا مرز مرگ پیش برده بود. در سایه این دیواره تراش‌خورده جنازه آن مَلِک نگون‌بخت برای ابد خفته بود. کسی که روزگاری سی‌هزار سوار سیستانی ملازم رکابش بودند و مثل هیرمند که به دور کوه خواجه حلقه می‌شد، طوافش می‌کردند، امروز تنها و بی‌کس در سینه کوهی کبود در پرت‌ترین جای جهان زیر خروارها خاک از یاد رفته بود.[۱۹]»

مشخصات کتاب‌شناختی

به استناد آمار خانهٔ کتاب «اوراد نیمروز» نخستین بار توسط انتشارات «نیماژ» در سال ١٣٩٨ و با طراحی جلد «احسان کار» در دو نوبت به‌چاپ ‌رسید که در هر نوبت در ١١٠٠ نسخه و درمجموع تیراژ آن نزدیک به ٢٢٠٠ جلد رسیده است.

نوا، نما و نگاه

تصویرهای ساخته‌شده دربارهٔ کتاب

کات آرت در ویدیویی به معرفی کتاب اوراد نیمروز پرداخته است.[۲۰]

جستارهای وابسته

سفری به دل تاریکی و بلاتکلیفی؛ یادداشتی بر کتاب اوراد نیمروز؛ سعیده امین‌زاده

سفری اسطوره‌ای به اعماق دشت سوخته؛ محبوبه سلاجقه

پانویس

منابع

  • علیمرادی، منصور (۱۳۹٨). اوراد نیمروز. تهران: نیماژ. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۳۶۷-۵۰۰-۱.

پیوند به بیرون

  1. «رمان «اوراد نیمروز» نفسم را گرفت، از بس کار سختی بود». فردای کرمان، ١٩دی۱۳۹٩. بازبینی‌شده در ٢٩دی۱۳۹۹. 
  2. «هیچ داستانی در مورد لوت نداریم». فردای کرمان، ١۴مهر۱۳۹٨. بازبینی‌شده در ٢٩دی۱۳۹۹. 
  3. «از شب جاهلان تا اوراد نیمروز در گفت‌وگو با منصور علیمرادی». کتاب نیوز، ٣٠مهر١٣٩٨. بازبینی‌شده در ٢٩دی۱۳۹۹. 
  4. «جلسهٔ نقد اوراد نیمروز در آکادمی هنرهای نمایشی کرمان». صبح کرمان. بازبینی‌شده در ٢٩دی۱۳۹۹. 
  5. «لوت نیاز به فهمیده‌شدن دارد.». فردای کرمان، ١۵مهر١٣٩٨. بازبینی‌شده در ٢٩دی۱۳۹۹. 
  6. ««اوراد نیمروز» یک رمان ملی است.». ایبنا، ۱۹دی۱۳۹۹. بازبینی‌شده در ٢٩دی۱۳۹۹. 
  7. «آثار برگزیدهٔ مرحلهٔ اول جایزهٔ ادبی مشهد معرفی شد». ایسنا، ۱۷آذر۱۳۹۹. بازبینی‌شده در ٢٩دی۱۳۹۹. 
  8. «د‌‌‌رهم‌تنید‌‌‌گی تاریخ و افسانه د‌‌‌ر رمان اوراد‌‌‌ نیمروز». خبر جنوب، ٢۹تیر۱۳۹٨. بازبینی‌شده در ٢٩دی۱۳۹۹. 
  9. ««اوراد نیمروز» علیمرادی در پله دوم نشر ایستاد». خبرگزاری مهر، ۲۴مهر۱۳۹۸. بازبینی‌شده در ٢٩دی۱۳۹۹. 
  10. «رونمایی «اوراد نیمروز» در کافه کتاب نیماژ». برنانیوز، ٣١خرداد۱۳۹۸. بازبینی‌شده در ٢٩دی۱۳۹۹. 
  11. «نقد و بررسی «اوراد نیمروز» در دانشگاه باهنر کرمان». دانشگاه باهنر کرمان، ١٩آذر۱۳۹۸. بازبینی‌شده در ٢٩دی۱۳۹۹. 
  12. «در اوراد نیمروز هیچ‌چیز قطعی نیست.». فردای کرمان، ١۵مهر١۳۹۸. بازبینی‌شده در ٢٩دی۱۳۹۹. 
  13. ««اوراد نیمروز» این‌همانی تاریخ و افسانه است.». فردای کرمان. بازبینی‌شده در ٢٩دی۱۳۹۹. 
  14. «منصور علیمرادی و جنوب کرمان». فردای کرمان. بازبینی‌شده در ٢٩دی۱۳۹۹. 
  15. «نگاهی به رمان «اوراد نیمروز» اثر «منصور علیمرادی»». کانون فرهنگی چوک، ١٢خرداد١۳۹٩. بازبینی‌شده در ٢٩دی۱۳۹۹. 
  16. «معرفی اوراد نیمروز به صورت تصویری.». اینستاگرام. بازبینی‌شده در ٢٩دی۱۳۹۹. 
  17. «رمان «اوراد نیمروز» برگزیده جایزه «کتاب سال جمهوری اسلامی ایران» شد». سینماپرس، ۲اسفند۱۳۹۹. بازبینی‌شده در ٢٩دی۱۳۹۹. 
  18. «سفری اسطوره‌ای به اعماق دشت سوخته». ایبنا، ۵فروردین١۴٠٠. بازبینی‌شده در ١٢فروردین١۴٠٠.