عارف قزوینی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
هوای تازه (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
هوای تازه (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۴۱: خط ۱۴۱:
* موافقت اجباری دولت ایران با قرارداد۱۹۰۷ روس و انگلیس؛ آغاز نهضت ملی جنگل،‌به سرکردگی میرزا کوچک‌خان، بر علیه سیاست‌های تجاوزکارانهٔ روس و انگلیس.
* موافقت اجباری دولت ایران با قرارداد۱۹۰۷ روس و انگلیس؛ آغاز نهضت ملی جنگل،‌به سرکردگی میرزا کوچک‌خان، بر علیه سیاست‌های تجاوزکارانهٔ روس و انگلیس.
* خروج محمدعلی میرزا از ایران و بازگشت مجدد وی به خاک روسیه.
* خروج محمدعلی میرزا از ایران و بازگشت مجدد وی به خاک روسیه.
۱۲۹۱-۱۲۹۳:
* غزل «عهد با جانان» را به مناسبت انحتار دوست نزدیک خود، محمد رفیع‌خان و در رثای او می‌سازد.
* سفر طولانی‌مدت ناصرالملک به اروپا.
* تصنیف شدیداللحن «گریه را به مستی بهانه کردم» را در انتقاد از ناصرالملک و دیکتاتوری او می سازد.
* مراجعت نایب‌السلطنه از اروپا.
* ناصر‌الملک دستور دستگیری او را می‌دهد ولی او که قبلا مطلع شده به اصفهان می‌گریزد و مدتی بعد که موضوع فراموش می‌شود به تهران بازمی‌گردد.
* چند روزبعد در نمایش خیریه‌ای برای تاسیس مدرسهٔ احمدیه در پارک ظل‌السلطان، غزل «بیداری دشمن - غفلت دوست» را می‌خواند که در آن اشاره‌ای انتقادی به سپهدار -نخست‌وزیر وقت- دارد؛ در بازگشت از کنسرت توسط گماشتگان سپهدار مضروب شده مدتی مضروب می‌شود.
* بعد از انعکاس بد این عمل زشت در بین مردم، سپهدار وانمود می‌کند از ماجرا بی‌اطلاع بوده و درصدد دلجویی از شاعر بر‌می‌آید.
* تاجگذاری سلطان احمدشاه قاجار و پایان نیابت سلطنت ناصرالملک.
* آغاز جنگ بین‌المللی اول.
* اعلان بی‌طرفی ایران در جنگ.
* گشایش دورهٔ سوم مجلس شورای ملی.
* آغاز دوستی با [[ملک‌الشعرای بهار]] که از نمایندگان فعال حزب دموکرات در مجلس است.
* تقسیم منطقهٔ بی‌طرف ایران بین روس و انگلیس.
* چند ماه پس از شروع جنگ، نیروهای متخاصم یکی پس از دیگری از مرزهای مختلف گذشته، علی‌رغم اعلان بی‌طرفی ایران، خاک کشور را به صحنهٔ رویارویی خود تبدیل می‌کنند.
* پایان دورهٔ سوم مجلس قانون‌گذاری، به دنبال پیشروینیروهای بیگانه به سمت تهران.
* مهاجرت عده‌ای از نمایندگان مجلس و آزادی‌خواهان از تهران به قم.
* عقب‌نشینی تدریجی مهاجرین و حکومت موقتی به سوی خاک عثمانی به دنبال پیشروی نظامیان روس.
* رنجش از بهار، بر سر ساختن شعری مشترک برای تصنیفی که به درخواستشاه و اصرار درباریان قرار بوده است برای جشن سالگرد تاجگذاری آماده کند.
* در کنسرت پرشوری در تئاتر باقراُف، غزل سیاسی «لباس مرگ» را می‌خواند و چند روز بعد به قصد پیوستن به مهاجرین روانهٔ کرمانشاه می‌شود.
* تشکیل «حکومت موقت ملی جدید» در کرمانشاه به ریاست نظام‌السلطنه مافی.
* پیشروی نیروهای روس به سمت کرمانشاه و عزیمت مهاجرین به سوی عراق.
* اشغال کرمانشاه توسط نظامیان روس.
* در قصر شیرین دوست و همسفرش، عبدالرحیم‌خان خودکشی می‌کند؛ غزل «جور» را در رثای او می‌سازد.
* روح حساس او این فاجعه را تاب نیاورده شدیدا بیمار می‌شود و چند روز بعد نظام السلطنه، اور را جهت وعالجه به بغداد می‌فرستد.
'''۱۲۹۵:'''
* گرفتار افسردگی شدید روحی است؛ حیدرخان در بغداد مراقبت از او را به عهده گرفته است سعی می‌کند با استفاده از نفوذ کلام خود و اعمال شیوه‌های روانشناسی مدرن، مجددا میل به آواز خواندن، زندگی و مبارزه را در او بیدار کند.
* برای تقویت احساسات میهن‌پرستانه‌اش، حیدرخان چند بار او را به تماشای ایوان مداین برده و مجد و عظمت گذشتهٔ ایران را به او یادآوری می‌کند. شعر «دیدار طاق کسری» یادگار یکی از این دیدارهاست.
* تصرف مجدد کرمانشاه توسط سپاهیان عثمانی.
* بهبود بیماری و مراجعت از بغداد؛ در کرمانشاه به دلیل مضیغهٔ شدید مالی مجبور می‌شود علی‌رغم میل باطنی مانند سایر مهاجرین از کمک‌های مالی متحدین استفاده کند.
* افسردگی شدید روحی‌اش ادامه دارد؛ زودرنج و حساس‌تر شده و از حکومت موقت ملی و مهاجرین شدیدا سرخورده است.
* حملهٔ نیروهای عثمانی به همدان و عقب‌نشینی روس‌ها.
* ماژور پسیان (کلنل بعدی) با ژاندارم‌های تحت فرمان خود از مدت‌ها پیش در منطقه است و با نظامیان اشغالگر روس می‌جنگد.
* تشکیل کمیتهٔ مجازات در تهران  به منظور  ترور رجال وابسته به بیگانه.
* انقلاب بورژوا -دموکراتیک در روسیه و براندازی سلطنت استبدادی خاندان رومانف.
* عقب‌نشینی ترک‌ها از همدان و تصرف این شهر و مناطق اطراف آن توسط روس‌ها.
* آشنایی با ماژور محمدتقی‌خان پسیان -احتمالا- که به همراه نیروهای متحدین به کرمانشاه آمده است.
* شکست نیروهای ترک در کرمانشاه عقب‌نشینی آن‌ها و پایان کار مهاجرت؛ به هم پیوستن نیروهای روس‌ و انگلیس در عراق.
* توقفی کوتاه در قصر شیرین و عزیمت به کرکوک و حلب، به همراه مهاجرین.
* عزیمت با قطار از حلب به استانبول در معیت نظام‌السلطنه.
* روز بعد از رسیدن به استانبول تغییر لباس داده مکلّا می‌شود.
* آشنایی با میرزادهٔ عشقی -احتمالا- که از همدان برای پیوستن به مهاجرین به استانبول آمده است.
* آشنایی با رضازاده شفق، دانشجوی جوانی که شدیدا به او ارادت می‌ورزد؛ این آشنایی به دوستی عمیق منجر شده تا پایان عمر شاعر ادامه می‌یابد.
* پیروزی انقلاب سوسیالیستی در روسیه.
* همچنان در مضیقهٔ مالی است و با عسرت زندگی می‌کند.
* تصنیف «اتحاد اسلام» را تحت تاثیر تبلیغات ترک‌ها که داعیهٔ رهبری جهان اسلام را دارند می‌سازد.
* قصیدهٔ شدیداللحنی با مطلع «ز من بگو به سلیمان نظیف تیره ضمیر» را در پاسخ به مقالات هتاکانهٔ یکی از پان‌ترکیست‌ها می‌سازد.
'''۱۲۹۷:'''
* اشغال تبریز توسط نظامیان عثمانی، در اجرای نقشهٔ «اتحاد ترک» در لوای «اتحاد اسلام».
* تصنیف «شاهناز» را در همین راستا ساخته به اشغالگران ترک می‌تازد.
* کشور در آتش جنگ و ناامنی می‌سوزد و نیروهای متجاوز خارجی هر یک از سویی وارد ایران شده شهرهایی را متصرف شده‌اند. دولت‌ها اغلب دست‌نشاندگان خارجی هستند و در اینسو و آنسو گردنکشانی با سوءاستفاده از ناتوانی دولت مرکزی به قتل و غارت مردم بی‌گناه مشغولند. و بالاخره آزادی‌خواهان و میهن‌دوستان نیز در اعتراض به وضع موجود، اغلب در جنبش‌های ضد امپریالیستی گرد آمده به مبارزهٔ مسلحانه روی آورده‌اند.
* تشکیل دولت وثوق‌الدوله.
* دستگیری، اعدام و تبعید اعضای «کمیتهٔ مجازات».
* پس از شنیدن خبر اعدام «حسین‌خان لله» -از اعضای کمیتهٔ- مجازات که از دوستان نزدیک اوست، با تاثر شدید غزل «آرزو» را در رثای او می‌سازد.
* بیرون رفتن سپاهیان ترک عثمانی از آذربایجان.
* دور از وطن و از سر دلتنگی، غزل پرشور «یاد وطن» را در استامبول می‌سازد.
'''۱۲۹۸:'''
* تسلیم یادداشت دولت شوروی به ایران، مبنی بر تعیین اصول سیاست جدید آن دولت در ایران.
* بازگشت به ایران از مسیر قفقاز.
* آشنایی با علی بیرنگ در رشت، که در آینده به دوستی عمیقی می‌انجامد.
* به یادگار مراجعت مهاجرین، غزل «کوی میکده» را می‌سراید.
* عقد قرارداد تحت‌الحمایگی ایران بین انگلستان و دولت وثوق‌الدوله.
* سفر احمدشاه قاجار به اروپا.
* مانند سایر وطن‌پرستان به مخالفت با این قرارداد و دولت سرسپردهٔ وثوق الدوله پرداخته اشعاری از جمله غزل «نالهٔ مرغ» را در این‌باره می‌سراید.
* اولین کنسرت خود را -پس از پایان مهاجرت- در تئاتر باقراُف تهران اجرا می‌کند. در این کنسرت غزل‌های «یاد وطن»، «خوش آن زمان» و «نالهٔ مرغ» را می‌خواند.
* بلافاصله پس از اجرای کنسرت به اصفهان عزیمت می‌کند.
* بین راه تهران به اصفهان -در مورچه خورت- تصنیف «رحم ای خدای دادگر» را می‌سازد.
* مدتی در اصفهان اقامت می‌کند و آزادی‌خواهان این شهر مقدمش را گرامی می‌دارند.
* سفر مهاجرت او را از نظر سیاسی شدیدا سرخورده کرده است.
* غزل «سپاه عشق» را احتمالا در همین سفر سروده است؛ شعری که بعدها -پس از اجرا در کنسرتی در مشهد- موجب رنجش شدید [[ایرج میرزا]] و ساختن «عارف‌نامه» شد.
'''۱۲۹۹:'''
* خودکشی یکی از افسران میهن‌پرست و منشی هیأت مستشاران انگلیسی در اعتراض به قرارداد استعماری.
* آغاز قیام ملی آذربایجان به رهبری شیخ محمد خیابانی، بیرون کردن افسران سوئدی از نظمیهٔ تبریز و به دست گرفتن ادارهٔ شهر توسط دموکرات‌ها.
* پایان اقامت در اصفهان و عزیمت به اراک.
* تصنیف «آذربایجان» را در پاسخ به وثوق‌الدوله که آذربایجان را «عضو فلج ایران» خوانده بود می‌سراید.
* مراجعت سلطان احمدشاه قاجار از اروپا؛ وی ضمن این سفرمخالفت خود را با قرارداد ابراز می‌دارد و دولت استعماری انگلیس را خوش نمی‌آید ولی در فرانسه مردم از او به‌مانند یک قهرمان استقبال می‌کنند.
* سقوط کابینهٔ وثوق الدوله.
* تشکیل دولت مشیرالدوله.
* خروج مستشاران انگلیسی از تهران.
* تعیین مخبرالسلطنه هدایت به استانداری آذربایجان و حرکت او به سمت تبریز.
* ورود نیروهای دولتی به تبریز.
* کشته شدن خیابانی و پایان قیام آذربایجان.
* سفری از اراک به قزوین طبق معمول همه ساله.
* به کوشش [[رضازاده شفق]] مقداری از اشعار پراکنده‌اش جمع‌آوری می‌شود.
* کودتای سیدضیاء و رضاخان؛ نخست‌وزیری سید ضیاء.





نسخهٔ ‏۳۰ شهریور ۱۴۰۰، ساعت ۲۳:۴۹

پیشه نویسنده

از میان یادها

زندگی و یادگار

سالشمار زندگی عارف؛ تقارن با نظام‌های سیاسی

۱۲۵۸-۱۲۷۵:

  • تولد در شهر قزوین.
  • آغاز تحصیلات مکتب‌خانه‌ای؛ فراگیری خواندن و نوشتن فارسی، مقدمات عربی و صرف و نحو.
  • تعلیم خط نزد سه تن از اساتید فن در قزوین.
  • تعلیم موسیقی و آواز نزد حاج سید صادق خرازی.
  • مشق روضه‌خوانی -به درخواست پدر- نزد میرزا حسین واعظ.
  • پامنبری و نوحه‌خوانی در مجالس؛ ‌اغلب مرثیه‌هایش را خود می‌ساخت.
  • رسما معمم می‌شود و علی‌رغم وجود دو برادر بزرگتر، پدرش او را وصی خود می‌کند.

۱۲۷۶-۱۲۷۸:

  • مرگ پدر؛ قطع رابطه با خانواده و آغاز یک زندگی بی‌بندوبار.
  • برخورد با اولین عشق زندگی: خواستگاری و مخالفت خانوادهٔ دختر.
  • عقد پنهانی: خشم خانواده دختر، فرار از قزوین و جدایی از معشوقه.
  • اقامت در رشت؛ دوستی با درویشی به نام رفعت علیشاه و ساختن یکی دو شعر مشترک.
  • مجددا دل به گروی عشق دیگری می‌سپارد و اولین تصنیف زندگی خود را برای دختری ارمنی می‌سازد: «دیدم صنمی...»
  • برای دیدار معشوقه مخفیانه به قزوین بازمی‌گردد، ولی پس از چند روز بستگان دختر مطلع شده دختر را به خارج شهر می‌فرستند.
  • تلاش‌‌‌هایش برای دیدار یار بی‌نتیجه است و این بی خبری مطلق روز به روز او را سرگشته‌تر و عصبی‌تر می‌کند تا بلاخره صبح یک شب نوش‌خواری ناگهان عازم تهران می‌شود.

۱۲۷۸-۱۲۸۴:

  • زندگی‌اش در محافل شبانهٔ دوستان می‌گذرد؛ چند روز پس از ورود به تهران، در میهمانی منزل صدرالممالک، مورد توجه شاهزاده موثق‌الدوله قرار گرفته مجبور می‌شود به خدمت او درآید.
  • بین رجال و درباریان شهرت می‌یابد؛ از جمله طرف توجه مخصوص اتابک (صدر اعظم) است و در اغلب بزم‌های او شرکت دارد.
  • مظفرالدین شاه که آوازهٔ هنر او را شنیده، به دیدنش ابراز تمایل می‌کند و قرار می‌شود او را به حضور اعلی حضرت ببرند.
  • اتابک شبی او را به بزم ملوکانه می‌برد و صدای او را ضبط می‌کنند.
  • شاه که آواز او را پسندیده دستور استخدام او را به عنوان فراش خلوت -در دربار می‌دهد؛ ولی او به حیله از پذیرش این شغل- به قول خودش «ننگین» سر باز می‌زند.
  • شدیدا بیمار و دو ماه بستری می شود؛ پس از بهبودی خود را به هر حیله از شرّ نوکری موثق‌الدوله نجات می‌دهد.
  • از طریق دوستان ذی‌نفوذ، توصیه‌هایی از شاه و اتابک برای حاکم قزوین می‌گیرد و به این شهر می‌رود، تا شاید به کمک عمال حکومت معشوقه را قهرا به چنگ آورد.
  • در قزوین در انجام این عمل دچار تردید می‌شود، چون آن را مغایر اصول اخلاقی خود می‌بیند.
  • آشفته و ناآرام است و در این آشفتگی دست به عملی می‌زند که ممکن است به قیمت زندگی‌اش تمام شود: روز بیست‌و‌یکم ماه رمضان با هیأت و لباسی نامتناسب به مسجد شاه قزوین می‌رود و موجب خشم و عکس‌العمل عزاداران می شود.
  • چند روز بعد بالاخره تصمیم نهایی خود را می‌گیرد: بر تردید غلبه کرده، علی‌رغم عشق شدید، دختر را غیابا طلاق داده، بلافاصله و بی‌خبر با حالی نزار عازم تهران می‌شود.
  • قطع علاقهٔ کامل از قزوین؛ فقط سالی یکبار به دعوت دوستان -و یا رسیدگی به امور ملکی- به این شهر می‌رود.
  • به وسیلهٔ سید باقر خان با اغلب مشروطه خواهان آشنا شده با محافل آنان مراوده دارد.
  • با وجود شهرت روزافزون به‌هیچ‌وجه هنرش را وسیلهٔ ارتزاق قرار نداده با درآمدی اندک در کمال قناعت و مناعت طبع گذران می‌کند.
  • آشنایی با حیدرخان عمواوغلی، در منزل سید باقرخان، که به یک دوستی پایدار و موثر می انجامد.
  • ملاقات با تاج‌السلطنه -از دختران ناصرالدین‌شاه- در یک مهمانی، که بعد‌ها به یک رابطهٔ عاشقانه می‌انجامد؛ آشنایی در همان مجلس با نظام‌السلطان -از رجال درباری- که به جمع دوستان بزم‌های شبانهٔ او می‌پیوندد.
  • ملاقات با درویش‌خان -در مهمانی نظام‌السلطان در گلندونک- و دوستی و همکاری آینده؛ به همراه تارِ درویش‌خان می‌خواند و شور در مجلس می‌افکند؛ همان ش عشقی بین او و دختری از مهمانان پا می‌گیرد.
  • چند روز بعد به تهران بازمی‌گردد و مجددا از سوی نظام السلطان به قریهٔ جما‌ل آباد شمیران دعوت می‌شود؛ دختر نیز از مدعوین است و دیدارهای خالی از اغیار به آتش‌های عشق آن ها دامن می‌زند؛ چند روز بعد دختر به تهران بازمی‌گردد و به دلیل بروز وبا در این شهر به قزوین می‌رود؛ تاب دوری از معشوقه را نیاورده و به بهانه‌ای به دنبال او می رود؛ در قزوین، دختر طی ماجرایی به دست یکی از عشاق شرور خود کشته شده و این داستان غم‌انگیز عاشقانه پایان می‌یابد و شاعر مجددا به تهران بازمی‌گردد.

۱۲۸۴-۱۲۸۸

  • آغاز جنبش مشروطه.
  • صدور فرمان مشروطیت.
  • مرگ مظفرالدین‌شاه.
  • تاجگذاری محمدعلی‌شاه بدون دعوت از نمایندگان مجلس.
  • غزل «شکنج طرّه» را برای معشوقهٔ جدیدش، تاج‌السلطنه، می‌سازد.
  • درگیری بین شاه جدید و مشروطه‌خواهان و افزایش تدریجی آن؛ بروز شورش‌ها و ناآرامی‌هایی در تبریز و تهران؛ مخالفت مطبوعات آزادی‌خواه با رویه‌های مستبدانهٔ شاه.
  • ترور اتابک صدراعظم انتصابی شاه، توسط عباس‌آقا تبریزی، در جلوی مجلس شورای ملی.
  • امضای توافق‌نامه‌ای بین روس و انگلیس، دربارهٔ تقسیم ایران به مناطق نفوذ.
  • هجوم اوباش یه مسجد سپهسالار و مجلس شورای ملی، به تحریک محمدعلی شا.
  • سوءقصد نافرجام به شاه، به طراحی حیدرخان عمواوغلی.
  • کودتای شاه و به توپ بستن مجلس، به دست قزاقان کلنل لیاخوف روسی.
  • اعلام حکومت نظامی؛ بستن مجلس و برچیدن انجمن‌های ایالتی و ولایتی؛ کشتار و قلع‌ و‌ قمع آزادی‌‌خواهان؛ تعطیل مطبوعات و دستگیری و قتل روزنامه‌نگاران؛ آغاز استبداد صغیر.
  • آغاز جنبش مسلحانهٔ تبریز، به حمایت از مشروطه، به سرکردگی ستارخان و باقرخان.
  • سرایت جنبش تبریز به سایر نقاط کشور، شکست نیروهای دولتی در برابر آزادی‌خواهان و آزاد شدن تدریجی شهرها.
  • مانند سایر آزادی‌خواهان در رنج است؛ کم‌ و بیش اشعار سیاسی می‌سراید که امکان انتشار وسیع ندارد و تنها در محافل خصوصی و پنهانی آزادی‌خواهان خوانده می‌شود.
  • رسیدن مجاهدان مشروطه‌خواه به تهران و شکست نیروهای دولتی از آنان؛ پناهیدن محمدعلی شاه به سفارت روس و خلع او از سلطنت؛ اعلام سلطنت احمدشاه؛ ولیعهد خردسال وی، با نیابت عضدالملک قاجار.
  • از نظر گرایش سیاسی به احنمال زیاد تحت تاثیر حیدرخان عمواوغلی است.
  • دو غزل سیاسی-میهنی «پیام آزادی» و «زنده باد» و اولین تصنیف سیاسی خود «مژده ای دل که جانان آمد» را به مناسبت پیروزی آزادی خواهان می‌سراید.
  • اولین کنسرت سیاسی خود را به -به نفع حریق‌زدگان بازار- در منطل ظهیرالدوله برگزار می‌کند.
  • آغاز آشنایی با افتخار‌السلطنه، دختر دیگر ناصرالدین شاه و سرودن تصنیف عاشقانهٔ «افتخار همه آفاقی و منظور منی» برای او در سفر رشت و طوالش.
  • گشایش دومین دورهٔ مجلس شورای ملی.
  • تاسیس حزب دموکرات ایران در تهران به کوشش حیدرخان عمواوغلی.

۱۲۸۹:

  • تصنیف «تو ای تاج، تاج سر خسروانی» را برای تاج‌السلطنه می‌سازد.
  • غزل «مرگ دوست» را به مناسبت خودکشی دوست خود، مرتضی‌خان بهشتی قزوینی، می‌سراید.
  • درگذشت عضدالملک و انتخاب ناصرالملک قراگزلو به نیابت سلطنت.
  • آشنایی با قدرت‌السلطنه، دختر دیگر ناصرالدین‌شاه.

۱۲۹۰:

  • بازگشت محمدعلی میرزا به ایران -به تحریک و کمک روس‌ها- برای باز پس گرفتن تاج و تخت.
  • تصنیف «دل هوس سبزه و صحرا ندارد» را برای تشجیع آزادی‌خواهان به ایستادگی می‌سازد.
  • شکست شاه مخلوع از نیروهای دولتی و فرار وی از گمش تپه.
  • در تصنیفی برای قدرت‌السلطنه «نه قدرت که با وی نشینم» به شکست محمدعلی میرزا از نیروهای دولت مشروطه اشاره می‌کند.
  • با اخترالدوله، یکی دیگر از دختران ناصرالدین شاه آشنا می‌شود.
  • افزایش تحریکات و تجاوزات روس و انگلیس در ایران و ورود نیروهای نظامی آن‌ها به شمال و جنوب کشور.
  • تهدید روس‌ها مبنی بر اینکه اگر دولت ایران مشاور مالی جدیدالاستخدام خود -مورگان شوستر آمریکایی- و هیأت همراه وی را اخراج نکند با نیروهای خود به سمت تهران پیشروی خواهند کرد؛ همراهی انگلیس ها با آنان و خشم و انزجار مردم از این دخالت‌ها و تجاوزات.
  • رد اولتیماتوم روس به اتفاق آرا در مجلس شورا.
  • پیشروی روس‌ها به سمت تهران؛ هیجان فوق‌العادهٔ مردم و برپایی تظاهرات مختلف بر علیه دول استعمارگر روس و انگلیس.
  • تصنیف «ننگ آن خانه که مهمان ز سر خوان برود» را به حمایت از شوستر می‌سازد.
  • در کنسرت پرهیجانی -در تساتر باقراُف تهران- آن را می‌خواند و اغلب تماشاچیان به گریه می‌افتند.
  • اخطار سفارت روس و تهدید به اشغال تهران؛ مخالفت مجدد مجلس با اولتیماتوم آن‌ها.
  • جنگ روس‌ها با مجاهدین و کشتار آن‌ها در تبریز و رشت و انزلی؛ پذیرش اولتیماتوم از سوی دولت؛ پایان دورهٔ دوم قانون‌گذاری.
  • بمباران تبریز توسط نظامیان روس و تصرف ساختمان‌های دولتی.
  • تعطیل مجلس و بیرون کردن نمایندگان ملت؛ انحلال انجمن ایالتی تبریز؛ منع اجتماعات و توقیف روزنامه‌ها به دستور ناصرالملک.
  • ابلاغ برکناری شوستر؛ تظاهرات دموکرات‌ها در بازار تهران.
  • کشت و کشتار روس‌ها در تبریز و کوچیدن مجاهدان از این شهر.
  • دار زدن ثقة‌الاسلام و هفت نفر دیگر از آزادی‌خواهان تبریز به دست روس‌ها.
  • تصنیف «از خون جوانان طن لاله دمیده» را به یاد شهدای راه آزادی می‌سازد.
  • خروج شوستر از ایران.
  • موافقت اجباری دولت ایران با قرارداد۱۹۰۷ روس و انگلیس؛ آغاز نهضت ملی جنگل،‌به سرکردگی میرزا کوچک‌خان، بر علیه سیاست‌های تجاوزکارانهٔ روس و انگلیس.
  • خروج محمدعلی میرزا از ایران و بازگشت مجدد وی به خاک روسیه.

۱۲۹۱-۱۲۹۳:

  • غزل «عهد با جانان» را به مناسبت انحتار دوست نزدیک خود، محمد رفیع‌خان و در رثای او می‌سازد.
  • سفر طولانی‌مدت ناصرالملک به اروپا.
  • تصنیف شدیداللحن «گریه را به مستی بهانه کردم» را در انتقاد از ناصرالملک و دیکتاتوری او می سازد.
  • مراجعت نایب‌السلطنه از اروپا.
  • ناصر‌الملک دستور دستگیری او را می‌دهد ولی او که قبلا مطلع شده به اصفهان می‌گریزد و مدتی بعد که موضوع فراموش می‌شود به تهران بازمی‌گردد.
  • چند روزبعد در نمایش خیریه‌ای برای تاسیس مدرسهٔ احمدیه در پارک ظل‌السلطان، غزل «بیداری دشمن - غفلت دوست» را می‌خواند که در آن اشاره‌ای انتقادی به سپهدار -نخست‌وزیر وقت- دارد؛ در بازگشت از کنسرت توسط گماشتگان سپهدار مضروب شده مدتی مضروب می‌شود.
  • بعد از انعکاس بد این عمل زشت در بین مردم، سپهدار وانمود می‌کند از ماجرا بی‌اطلاع بوده و درصدد دلجویی از شاعر بر‌می‌آید.
  • تاجگذاری سلطان احمدشاه قاجار و پایان نیابت سلطنت ناصرالملک.
  • آغاز جنگ بین‌المللی اول.
  • اعلان بی‌طرفی ایران در جنگ.
  • گشایش دورهٔ سوم مجلس شورای ملی.
  • آغاز دوستی با ملک‌الشعرای بهار که از نمایندگان فعال حزب دموکرات در مجلس است.
  • تقسیم منطقهٔ بی‌طرف ایران بین روس و انگلیس.
  • چند ماه پس از شروع جنگ، نیروهای متخاصم یکی پس از دیگری از مرزهای مختلف گذشته، علی‌رغم اعلان بی‌طرفی ایران، خاک کشور را به صحنهٔ رویارویی خود تبدیل می‌کنند.
  • پایان دورهٔ سوم مجلس قانون‌گذاری، به دنبال پیشروینیروهای بیگانه به سمت تهران.
  • مهاجرت عده‌ای از نمایندگان مجلس و آزادی‌خواهان از تهران به قم.
  • عقب‌نشینی تدریجی مهاجرین و حکومت موقتی به سوی خاک عثمانی به دنبال پیشروی نظامیان روس.
  • رنجش از بهار، بر سر ساختن شعری مشترک برای تصنیفی که به درخواستشاه و اصرار درباریان قرار بوده است برای جشن سالگرد تاجگذاری آماده کند.
  • در کنسرت پرشوری در تئاتر باقراُف، غزل سیاسی «لباس مرگ» را می‌خواند و چند روز بعد به قصد پیوستن به مهاجرین روانهٔ کرمانشاه می‌شود.
  • تشکیل «حکومت موقت ملی جدید» در کرمانشاه به ریاست نظام‌السلطنه مافی.
  • پیشروی نیروهای روس به سمت کرمانشاه و عزیمت مهاجرین به سوی عراق.
  • اشغال کرمانشاه توسط نظامیان روس.
  • در قصر شیرین دوست و همسفرش، عبدالرحیم‌خان خودکشی می‌کند؛ غزل «جور» را در رثای او می‌سازد.
  • روح حساس او این فاجعه را تاب نیاورده شدیدا بیمار می‌شود و چند روز بعد نظام السلطنه، اور را جهت وعالجه به بغداد می‌فرستد.

۱۲۹۵:

  • گرفتار افسردگی شدید روحی است؛ حیدرخان در بغداد مراقبت از او را به عهده گرفته است سعی می‌کند با استفاده از نفوذ کلام خود و اعمال شیوه‌های روانشناسی مدرن، مجددا میل به آواز خواندن، زندگی و مبارزه را در او بیدار کند.
  • برای تقویت احساسات میهن‌پرستانه‌اش، حیدرخان چند بار او را به تماشای ایوان مداین برده و مجد و عظمت گذشتهٔ ایران را به او یادآوری می‌کند. شعر «دیدار طاق کسری» یادگار یکی از این دیدارهاست.
  • تصرف مجدد کرمانشاه توسط سپاهیان عثمانی.
  • بهبود بیماری و مراجعت از بغداد؛ در کرمانشاه به دلیل مضیغهٔ شدید مالی مجبور می‌شود علی‌رغم میل باطنی مانند سایر مهاجرین از کمک‌های مالی متحدین استفاده کند.
  • افسردگی شدید روحی‌اش ادامه دارد؛ زودرنج و حساس‌تر شده و از حکومت موقت ملی و مهاجرین شدیدا سرخورده است.
  • حملهٔ نیروهای عثمانی به همدان و عقب‌نشینی روس‌ها.
  • ماژور پسیان (کلنل بعدی) با ژاندارم‌های تحت فرمان خود از مدت‌ها پیش در منطقه است و با نظامیان اشغالگر روس می‌جنگد.
  • تشکیل کمیتهٔ مجازات در تهران به منظور ترور رجال وابسته به بیگانه.
  • انقلاب بورژوا -دموکراتیک در روسیه و براندازی سلطنت استبدادی خاندان رومانف.
  • عقب‌نشینی ترک‌ها از همدان و تصرف این شهر و مناطق اطراف آن توسط روس‌ها.
  • آشنایی با ماژور محمدتقی‌خان پسیان -احتمالا- که به همراه نیروهای متحدین به کرمانشاه آمده است.
  • شکست نیروهای ترک در کرمانشاه عقب‌نشینی آن‌ها و پایان کار مهاجرت؛ به هم پیوستن نیروهای روس‌ و انگلیس در عراق.
  • توقفی کوتاه در قصر شیرین و عزیمت به کرکوک و حلب، به همراه مهاجرین.
  • عزیمت با قطار از حلب به استانبول در معیت نظام‌السلطنه.
  • روز بعد از رسیدن به استانبول تغییر لباس داده مکلّا می‌شود.
  • آشنایی با میرزادهٔ عشقی -احتمالا- که از همدان برای پیوستن به مهاجرین به استانبول آمده است.
  • آشنایی با رضازاده شفق، دانشجوی جوانی که شدیدا به او ارادت می‌ورزد؛ این آشنایی به دوستی عمیق منجر شده تا پایان عمر شاعر ادامه می‌یابد.
  • پیروزی انقلاب سوسیالیستی در روسیه.
  • همچنان در مضیقهٔ مالی است و با عسرت زندگی می‌کند.
  • تصنیف «اتحاد اسلام» را تحت تاثیر تبلیغات ترک‌ها که داعیهٔ رهبری جهان اسلام را دارند می‌سازد.
  • قصیدهٔ شدیداللحنی با مطلع «ز من بگو به سلیمان نظیف تیره ضمیر» را در پاسخ به مقالات هتاکانهٔ یکی از پان‌ترکیست‌ها می‌سازد.

۱۲۹۷:

  • اشغال تبریز توسط نظامیان عثمانی، در اجرای نقشهٔ «اتحاد ترک» در لوای «اتحاد اسلام».
  • تصنیف «شاهناز» را در همین راستا ساخته به اشغالگران ترک می‌تازد.
  • کشور در آتش جنگ و ناامنی می‌سوزد و نیروهای متجاوز خارجی هر یک از سویی وارد ایران شده شهرهایی را متصرف شده‌اند. دولت‌ها اغلب دست‌نشاندگان خارجی هستند و در اینسو و آنسو گردنکشانی با سوءاستفاده از ناتوانی دولت مرکزی به قتل و غارت مردم بی‌گناه مشغولند. و بالاخره آزادی‌خواهان و میهن‌دوستان نیز در اعتراض به وضع موجود، اغلب در جنبش‌های ضد امپریالیستی گرد آمده به مبارزهٔ مسلحانه روی آورده‌اند.
  • تشکیل دولت وثوق‌الدوله.
  • دستگیری، اعدام و تبعید اعضای «کمیتهٔ مجازات».
  • پس از شنیدن خبر اعدام «حسین‌خان لله» -از اعضای کمیتهٔ- مجازات که از دوستان نزدیک اوست، با تاثر شدید غزل «آرزو» را در رثای او می‌سازد.
  • بیرون رفتن سپاهیان ترک عثمانی از آذربایجان.
  • دور از وطن و از سر دلتنگی، غزل پرشور «یاد وطن» را در استامبول می‌سازد.

۱۲۹۸:

  • تسلیم یادداشت دولت شوروی به ایران، مبنی بر تعیین اصول سیاست جدید آن دولت در ایران.
  • بازگشت به ایران از مسیر قفقاز.
  • آشنایی با علی بیرنگ در رشت، که در آینده به دوستی عمیقی می‌انجامد.
  • به یادگار مراجعت مهاجرین، غزل «کوی میکده» را می‌سراید.
  • عقد قرارداد تحت‌الحمایگی ایران بین انگلستان و دولت وثوق‌الدوله.
  • سفر احمدشاه قاجار به اروپا.
  • مانند سایر وطن‌پرستان به مخالفت با این قرارداد و دولت سرسپردهٔ وثوق الدوله پرداخته اشعاری از جمله غزل «نالهٔ مرغ» را در این‌باره می‌سراید.
  • اولین کنسرت خود را -پس از پایان مهاجرت- در تئاتر باقراُف تهران اجرا می‌کند. در این کنسرت غزل‌های «یاد وطن»، «خوش آن زمان» و «نالهٔ مرغ» را می‌خواند.
  • بلافاصله پس از اجرای کنسرت به اصفهان عزیمت می‌کند.
  • بین راه تهران به اصفهان -در مورچه خورت- تصنیف «رحم ای خدای دادگر» را می‌سازد.
  • مدتی در اصفهان اقامت می‌کند و آزادی‌خواهان این شهر مقدمش را گرامی می‌دارند.
  • سفر مهاجرت او را از نظر سیاسی شدیدا سرخورده کرده است.
  • غزل «سپاه عشق» را احتمالا در همین سفر سروده است؛ شعری که بعدها -پس از اجرا در کنسرتی در مشهد- موجب رنجش شدید ایرج میرزا و ساختن «عارف‌نامه» شد.

۱۲۹۹:

  • خودکشی یکی از افسران میهن‌پرست و منشی هیأت مستشاران انگلیسی در اعتراض به قرارداد استعماری.
  • آغاز قیام ملی آذربایجان به رهبری شیخ محمد خیابانی، بیرون کردن افسران سوئدی از نظمیهٔ تبریز و به دست گرفتن ادارهٔ شهر توسط دموکرات‌ها.
  • پایان اقامت در اصفهان و عزیمت به اراک.
  • تصنیف «آذربایجان» را در پاسخ به وثوق‌الدوله که آذربایجان را «عضو فلج ایران» خوانده بود می‌سراید.
  • مراجعت سلطان احمدشاه قاجار از اروپا؛ وی ضمن این سفرمخالفت خود را با قرارداد ابراز می‌دارد و دولت استعماری انگلیس را خوش نمی‌آید ولی در فرانسه مردم از او به‌مانند یک قهرمان استقبال می‌کنند.
  • سقوط کابینهٔ وثوق الدوله.
  • تشکیل دولت مشیرالدوله.
  • خروج مستشاران انگلیسی از تهران.
  • تعیین مخبرالسلطنه هدایت به استانداری آذربایجان و حرکت او به سمت تبریز.
  • ورود نیروهای دولتی به تبریز.
  • کشته شدن خیابانی و پایان قیام آذربایجان.
  • سفری از اراک به قزوین طبق معمول همه ساله.
  • به کوشش رضازاده شفق مقداری از اشعار پراکنده‌اش جمع‌آوری می‌شود.
  • کودتای سیدضیاء و رضاخان؛ نخست‌وزیری سید ضیاء.


کودکی و نوجوانی

جوانی و پیری

شخصیت و اندیشه

زمینهٔ فعالیت

از نگاه دیگران

ورود به عالم سیاست

مخالفت‌های سیاسی

تاثیرپذیری

تاثیرگذاری

علت شهرت

آثار و کتابشناسی

کارنامهٔ آثار

سبک و لحن و ویژگی آثار

بررسی چند اثر

منبع‌شناسی

پانویس