رکاب‌زنان در پی شمس: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بهار (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
بهار (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۲: خط ۲۲:
|پیش از         =  
|پیش از         =  
}}
}}
'''رکاب‌زنان در پی شمس''' اثر حسن کرمی قراملکی درباره شرح سفرش با دوچرخه از تبریز به قونیه و دمشق برای یافتن شمس تبریزی و مولانا جلال‌الدبن بلخی است. این کتاب موفق به دریافت یازدهمین جایزه ادبی جلال‌آل احمد و سی و ششمین جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی شده است.
'''رکاب‌زنان در پی شمس''' اثر حسن کرمی قراملکی درباره گزارش روزانه سفرش با دوچرخه از تبریز به قونیه و دمشق برای یافتن شمس تبریزی و مولانا جلال‌الدبن بلخی است. این کتاب یازدهمین جایزه ادبی جلال‌آل احمد و سی و ششمین جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی را دریافت کرده است.
<center>* * * * *</center>
<center>* * * * *</center>
رکاب‌زنان در پی شمس (از تبریز تا قونیه از قونیه تا دمشق) شرح سفر عرفانی نویسنده با دوچرخه از تبریز دیار شمس تبریزی به قونیه دیار مولانا جلال‌الدین بلخی و سپس دمشق محل حشرونشر اوست.


رکاب‌زنان در پی شمس (از تبریز تا قونیه از قونیه تا دمشق) شرح سفری عرفانی نویسنده با دوچه از تبریز دیار شمس تبریزی به قونیه دیار مولانا جلال‌الدین بلخی و د مشق محل حشرونشر اوست. نگارنده شهریور1386 سالی که از طرف یونسکو سال مولانا نام‌گذاری شده بود، سفرش را آغاز کرد. این کتاب سفرنامه‌ای است که ساختارش با ساختار سفرنامه‌های متداول کمی فرق دارد و نگارنده علاوه‌بر بیان خاطرات سفرش به زندگی، افکار و برهه تاریخی که مولانا و شمس در آن زندگی می‌کردند، پرداخته و در این راستا از متون عرفانی چون «مقالات شمس»،‌ «مثنوی معنوی»،‌ «غزلیات شمس»،‌ «فیه‌مافیه» و غیره و همچنین سفرنامه‌هایی مثل «سفرنامه ابن‌بطوطه» «ابن‌جبیر» و غیره استفاده کرده است.
نگارنده شهریور1386 سالی که از طرف یونسکو سال مولانا نام‌گذاری شده بود، سفرش را آغاز کرد. این کتاب سفرنامه‌ای است که ساختارش با ساختار سفرنامه‌های متداول متفاوت است و نگارنده علاوه‌بر بیان خاطرات سفرش به زندگی، افکار و برهه تاریخی که مولانا و شمس در آن زندگی می‌کردند، پرداخته و در این راستا از متون عرفانی چون «مقالات شمس»،‌ «مثنوی معنوی»،‌ «غزلیات شمس»،‌ «فیه‌مافیه» و غیره و همچنین منابع تاریخی از جمله سفرنامه‌هایی مثل «سفرنامه ابن‌بطوطه» و «ابن‌جبیر» استفاده کرده است تا تصویر روشنی از گذشته اماکن بازدید شده در اختیار خواننده بگذارد.


کتاب   
کتاب 660 صفحه دارد و دارای پنج بخش کلی با نام‌های «پیش از سفر»،‌ «در مسیر قونیه»، «در مسیر دمشق»،‌ «در مسیر تبریز» و «سخن آخر» است. به گفته نگارنده، خط سیر اصلی کتاب گزارش‌های روزانه سفر است و در بین این گزارش‌ها به فراخور حالات و اماکن، از متون تاریخی و عرفانی به ویژه متون عرفانی مربوط به شمس و مولانا بهره جسته است. نگارنده با نوع نگارش و ارائه گزارش‌هایش از سفر کوشیده دست خواننده را بگیرد، او را بر ترک دوچرخه‌اش بنشاند و به سفر ببرد. «این کتاب سفرنامه‌ای به شیوه معمول و متداول نیست و من در آن با دوچرخه خود به کوچه‌های خسته تاریخ نیز سری زده و در آن شمس و مولانا را جست‌وجو کرده‌ام.»<ref name=''مولانا''>{{پک|کرمی|1395|ک= رکاب‌زنان در پی شمس|ص=14}}</ref>
660 صفحه دارد.
 
 
==فصل‌بندی کتاب==
دکتر توفیق هـ سبحانی و دکتر سید حبیب نبوی مقدمه «رکا‌ب‌زنان در پی شمس» را نوشتند. در ابتدای کتاب هم یادداشتی از دکتر محمدعلی موحد درج شده است. نگارنده کتاب را با این عبارات به پدر، مادرش و مردم سوریه تقدیم کرده است:
 
تقدیم به «پدرم» که صحرا صحرا تشنه دانش بود و «مادرم» که دریا دریا سیراب فرهنگ و عرفان است و همچنین تقدیم به مردم شریف و سخاوتمند «سوریه».
 
بعد از پیشگفتار، بخش اول یعنی '''پیش از سفر''' شامل دو بخش «ملاقات مولانا با شیخ عطار» و «بوروکراسی اداری در مثنوی» می‌شود.
 
نویسنده در بخش '''پیش از سفرش''' اشاره می‌کند که کی و چگونه به فکر مسافرت با دوچرخه می‌افتد. «در کلاس اول دبیرستان به فکر مسافرت با دوچرخه افتادم. این فکر را با دوستم، سعید در میان گذاشتم. او که از من هم بی‌ترمزتر بود، با این ایده موافقت داشت. از طرفی این تصمیم من باعث خنده و شادی خانواده‌ام شده بود. آن‌ها این تصمیم من را نوعی شوخی تلقی کرده و تا حدی نیز با گوشه و کنایه با این موضوع مواجه می‌شدند... .»<ref name=''دوچرخه''>{{پک|کرمی|1395|ک= رکاب‌زنان در پی شمس|ص=20}}</ref> او در همان دبیرستان با روح و عرفان مولانا جلال‌الدین محمد بلخی بیشتر آشنا شد و می‌نویسند: «آن روزها بود که فهمیدم مزار مولانا در ترکیه قرار دارد و این سرآغاز فکر و نقشه من برای مسافرت با دوچرخه برای زیارت حضرت مولانا بود.»<ref name= ''دوچرخه''/>
 
بخش دوم '''در مسیر قونیه''' نام دارد که نویسنده به طور دقیق و روشن گزارش روازنه سفر خود را این‌گونه بیان کرده است:
*روز اول: خروج از تبریز
*روز دوم: حرکت به سوی ماکو
*روز سوم: ورود به ترکیه
*روز چهارم: گشتی در آنکارا
*روز پنجم: خروج از آنکارا، پیش به سوی قونیه
*روز ششم: ورود به قونیه
*روز هفتم: دیدار با مولانا
*روز هشتم: گشت‌وگذاری در کوچه‌های قونیه
 
'''در مسیر دمشق''' سومین بخش کتاب است که شامل موارد زیر می‌شود:
*روز نهم: وداع با قونیه
*روز دهم: گشت‌وگذاری در آنتالیا
*روز یازدهم: آنتالیا شهر زیبایی‌های تاریخی و طبیعی
*روز دوازدهم: خروج از آنتالیا، دیدار ااز آسپندوس
*روز سیزدهم: ورود به سوریه
*روز چهاردهم: دیداری با ابوالعلاء معری، رکاب زدن در باغات زیتون و پسته
*روز پانزدهم:‌ گذر از شهر حمص
*روز شانزدهدم: ورود به دمشق
*روز هفدهم: گشت‌وگذار در اطراف مسجد اموری
*روز هجدهم:‌ دمشق شهر تحریفات بزرگ
*روز نوزدهم: شبگردی در دمشق
*روز بیستم: شب‌نشینی با دوستان ترک حلبی
*روز بیست‌ویکم:‌ دیدار از لبنان
*روز بیست‌ودوم: گشتی در بازار زیتون دمشق
چهارمین بخش، '''در مسیر تبریز''' است که این گزارش‌ها را به دنبال دارد:
روز بیست‌وسوم: خروج از دمشق و حرکت به سوی تبریز
روز بیست‌و‌چهارم: گذر از شرق ترکیه
روز بیست‌وپنجم: پایان سفر و رسیدن به تبریز
بخش پایانی هم '''سخن آخر''' را در خود جای داده است.
 
در انتهای کتاب اختصارات فارسی، اختصارات مأخذی و فهرست‌ها آمده است:
#فهرست آیات
#فهرست احادیث و روایات عربی
#فهرست اماکن،‌ اقوام و قبایل
#فهرست اشخاص
#فهرست کتب
#فهرست اشکال و تصاویر
#فهرست منابع
در پایان هم تصاویری از امکان بازدیدشده و اتفاقاتی که هر روز رخ داده و گزارش آن ارائه شده و نیز نقشه سفر به همراه توضیحاتی درباره تصاویر روزانه سفر آورده شده است.
 
==انگیزه نگارنده==
آن‌گونه که نویسنده در پیشگفتار کتاب آورده انگیزه نوشتن این کتاب به دوران کودکی او بازمی‌گردد. «سرآغاز فکر نوشتن کتاب برای من یک آرزوی فراموش‌شده دوران کودکی بود، که این آرزوی خفته را مطالعه سفرنامه دوست عزیزم «آدم دؤنمز» بیدار کرد و بر آن شدم تا در بهار سال1391ش بعد از گذشتن پنج سال از سفر به قونیه و دمشق با دوچرخه (شروع سفر: هشت شهریور1386ش)،‌ با استفاده از دست‌نوشته‌های طول سفرم، کتابی بنویسم. این‌گونه شد که پای بر این وادی گذاشته و شروع به تحریر این کتاب کردم.»<ref name= ''مولانا''/>
 
==نقد کتاب==
 
==نوا، نما، نگاه==
 
==پانویس==
{{پانویس|۲}}
 
==منابع==
*{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= کرمی قراملکی|نام= حسن|عنوان= رکاب‌زنان در پی شمس|سال= 1395|ناشر= ستوده |مکان= تبریز|شابک= 978-600-325-083-3}}
==پیوند به بیرون==

نسخهٔ ‏۲۴ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۰۰:۱۴

رکاب‌زنان در پی شمس
نویسندهحسن کرمی قراملکی
ناشرستوده
محل نشرتبریز
تاریخ نشر1395
تعداد صفحات660
موضوعسفرنامه‌ ایرانی
نوع رسانهکتاب
تصویرگر.

رکاب‌زنان در پی شمس اثر حسن کرمی قراملکی درباره گزارش روزانه سفرش با دوچرخه از تبریز به قونیه و دمشق برای یافتن شمس تبریزی و مولانا جلال‌الدبن بلخی است. این کتاب یازدهمین جایزه ادبی جلال‌آل احمد و سی و ششمین جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی را دریافت کرده است.

* * * * *

رکاب‌زنان در پی شمس (از تبریز تا قونیه از قونیه تا دمشق) شرح سفر عرفانی نویسنده با دوچرخه از تبریز دیار شمس تبریزی به قونیه دیار مولانا جلال‌الدین بلخی و سپس دمشق محل حشرونشر اوست.

نگارنده شهریور1386 سالی که از طرف یونسکو سال مولانا نام‌گذاری شده بود، سفرش را آغاز کرد. این کتاب سفرنامه‌ای است که ساختارش با ساختار سفرنامه‌های متداول متفاوت است و نگارنده علاوه‌بر بیان خاطرات سفرش به زندگی، افکار و برهه تاریخی که مولانا و شمس در آن زندگی می‌کردند، پرداخته و در این راستا از متون عرفانی چون «مقالات شمس»،‌ «مثنوی معنوی»،‌ «غزلیات شمس»،‌ «فیه‌مافیه» و غیره و همچنین منابع تاریخی از جمله سفرنامه‌هایی مثل «سفرنامه ابن‌بطوطه» و «ابن‌جبیر» استفاده کرده است تا تصویر روشنی از گذشته اماکن بازدید شده در اختیار خواننده بگذارد.

کتاب 660 صفحه دارد و دارای پنج بخش کلی با نام‌های «پیش از سفر»،‌ «در مسیر قونیه»، «در مسیر دمشق»،‌ «در مسیر تبریز» و «سخن آخر» است. به گفته نگارنده، خط سیر اصلی کتاب گزارش‌های روزانه سفر است و در بین این گزارش‌ها به فراخور حالات و اماکن، از متون تاریخی و عرفانی به ویژه متون عرفانی مربوط به شمس و مولانا بهره جسته است. نگارنده با نوع نگارش و ارائه گزارش‌هایش از سفر کوشیده دست خواننده را بگیرد، او را بر ترک دوچرخه‌اش بنشاند و به سفر ببرد. «این کتاب سفرنامه‌ای به شیوه معمول و متداول نیست و من در آن با دوچرخه خود به کوچه‌های خسته تاریخ نیز سری زده و در آن شمس و مولانا را جست‌وجو کرده‌ام.»[۱]


فصل‌بندی کتاب

دکتر توفیق هـ سبحانی و دکتر سید حبیب نبوی مقدمه «رکا‌ب‌زنان در پی شمس» را نوشتند. در ابتدای کتاب هم یادداشتی از دکتر محمدعلی موحد درج شده است. نگارنده کتاب را با این عبارات به پدر، مادرش و مردم سوریه تقدیم کرده است:

تقدیم به «پدرم» که صحرا صحرا تشنه دانش بود و «مادرم» که دریا دریا سیراب فرهنگ و عرفان است و همچنین تقدیم به مردم شریف و سخاوتمند «سوریه».

بعد از پیشگفتار، بخش اول یعنی پیش از سفر شامل دو بخش «ملاقات مولانا با شیخ عطار» و «بوروکراسی اداری در مثنوی» می‌شود.

نویسنده در بخش پیش از سفرش اشاره می‌کند که کی و چگونه به فکر مسافرت با دوچرخه می‌افتد. «در کلاس اول دبیرستان به فکر مسافرت با دوچرخه افتادم. این فکر را با دوستم، سعید در میان گذاشتم. او که از من هم بی‌ترمزتر بود، با این ایده موافقت داشت. از طرفی این تصمیم من باعث خنده و شادی خانواده‌ام شده بود. آن‌ها این تصمیم من را نوعی شوخی تلقی کرده و تا حدی نیز با گوشه و کنایه با این موضوع مواجه می‌شدند... .»[۲] او در همان دبیرستان با روح و عرفان مولانا جلال‌الدین محمد بلخی بیشتر آشنا شد و می‌نویسند: «آن روزها بود که فهمیدم مزار مولانا در ترکیه قرار دارد و این سرآغاز فکر و نقشه من برای مسافرت با دوچرخه برای زیارت حضرت مولانا بود.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

بخش دوم در مسیر قونیه نام دارد که نویسنده به طور دقیق و روشن گزارش روازنه سفر خود را این‌گونه بیان کرده است:

  • روز اول: خروج از تبریز
  • روز دوم: حرکت به سوی ماکو
  • روز سوم: ورود به ترکیه
  • روز چهارم: گشتی در آنکارا
  • روز پنجم: خروج از آنکارا، پیش به سوی قونیه
  • روز ششم: ورود به قونیه
  • روز هفتم: دیدار با مولانا
  • روز هشتم: گشت‌وگذاری در کوچه‌های قونیه

در مسیر دمشق سومین بخش کتاب است که شامل موارد زیر می‌شود:

  • روز نهم: وداع با قونیه
  • روز دهم: گشت‌وگذاری در آنتالیا
  • روز یازدهم: آنتالیا شهر زیبایی‌های تاریخی و طبیعی
  • روز دوازدهم: خروج از آنتالیا، دیدار ااز آسپندوس
  • روز سیزدهم: ورود به سوریه
  • روز چهاردهم: دیداری با ابوالعلاء معری، رکاب زدن در باغات زیتون و پسته
  • روز پانزدهم:‌ گذر از شهر حمص
  • روز شانزدهدم: ورود به دمشق
  • روز هفدهم: گشت‌وگذار در اطراف مسجد اموری
  • روز هجدهم:‌ دمشق شهر تحریفات بزرگ
  • روز نوزدهم: شبگردی در دمشق
  • روز بیستم: شب‌نشینی با دوستان ترک حلبی
  • روز بیست‌ویکم:‌ دیدار از لبنان
  • روز بیست‌ودوم: گشتی در بازار زیتون دمشق

چهارمین بخش، در مسیر تبریز است که این گزارش‌ها را به دنبال دارد: روز بیست‌وسوم: خروج از دمشق و حرکت به سوی تبریز روز بیست‌و‌چهارم: گذر از شرق ترکیه روز بیست‌وپنجم: پایان سفر و رسیدن به تبریز بخش پایانی هم سخن آخر را در خود جای داده است.

در انتهای کتاب اختصارات فارسی، اختصارات مأخذی و فهرست‌ها آمده است:

  1. فهرست آیات
  2. فهرست احادیث و روایات عربی
  3. فهرست اماکن،‌ اقوام و قبایل
  4. فهرست اشخاص
  5. فهرست کتب
  6. فهرست اشکال و تصاویر
  7. فهرست منابع

در پایان هم تصاویری از امکان بازدیدشده و اتفاقاتی که هر روز رخ داده و گزارش آن ارائه شده و نیز نقشه سفر به همراه توضیحاتی درباره تصاویر روزانه سفر آورده شده است.

انگیزه نگارنده

آن‌گونه که نویسنده در پیشگفتار کتاب آورده انگیزه نوشتن این کتاب به دوران کودکی او بازمی‌گردد. «سرآغاز فکر نوشتن کتاب برای من یک آرزوی فراموش‌شده دوران کودکی بود، که این آرزوی خفته را مطالعه سفرنامه دوست عزیزم «آدم دؤنمز» بیدار کرد و بر آن شدم تا در بهار سال1391ش بعد از گذشتن پنج سال از سفر به قونیه و دمشق با دوچرخه (شروع سفر: هشت شهریور1386ش)،‌ با استفاده از دست‌نوشته‌های طول سفرم، کتابی بنویسم. این‌گونه شد که پای بر این وادی گذاشته و شروع به تحریر این کتاب کردم.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

نقد کتاب

نوا، نما، نگاه

پانویس

منابع

  • کرمی قراملکی، حسن (۱۳۹۵). رکاب‌زنان در پی شمس. تبریز: ستوده. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۳۲۵-۰۸۳-۳.

پیوند به بیرون