فریبا وفی: تفاوت میان نسخهها
خط ۲۵۰: | خط ۲۵۰: | ||
[[پرونده:Tarlantarjomeh.jpg|320px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>''''''</center>]] | [[پرونده:Tarlantarjomeh.jpg|320px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>''''''</center>]] | ||
«فریبا وفی» در رمانها و مجموعه داستانهایش زندگی روزمره را روایت میکند؛ اما این بدان معنی نیست که تعلیق و هیجان در داستانهای وی وجود ندارد. در آثار وفی عنصر تعلیق مانند تمام عناصر داستانی دیگر وجود دارد اما این تعلیق نیز شبیه تعلیقهای زندگی، واقعی و روزمره است.<ref name="بررسی آثار فریبا وفی"/> | «فریبا وفی» در رمانها و مجموعه داستانهایش زندگی روزمره را روایت میکند؛ اما این بدان معنی نیست که تعلیق و هیجان در داستانهای وی وجود ندارد. در آثار وفی عنصر تعلیق مانند تمام عناصر داستانی دیگر وجود دارد اما این تعلیق نیز شبیه تعلیقهای زندگی، واقعی و روزمره است.<ref name="بررسی آثار فریبا وفی"/> | ||
{{سخ}}او برای داستانهایش راوی اول شخص یا زاویهٔ دید دانای کل محدود را برگزیده است. وفی به زبان ساده و سرراست مینویسد. اولین ویژگی نثر او ایجاز است. در داستانهای وفی رد پای سبک نوشتاری زویا پیزاد به چشم میخورد.<ref name="ترلان"/> | |||
{{سخ}}آثار حادثه محور نیست؛ این نه حسن محسوب میشود نه عیب. آثار وفی شخصیت محور است. درون شخصیتها را موشکافانه و دقیق میبیند. قهرمانهای داستان وفی کسانی هستند که وی آنها را میشناسد. وفی شخصیتها را کالبدشکافی میکند و آدمهایی ملموس میآفریند که خواننده آنها را باور میکند. در آثار وفی از نظر مکانی و شخصیتها چیز مصنوعی و ساختگی نمیبینیم. در آثار وفی با زندگی آشنا میشویم که هر روز از بغل گوشمان رد میشود اما در موردش هرگز کنجکاوی نکردهایم.<ref name="نویسنده">{{یادکرد وب|نشانی= http://www.ibna.ir/fa/longint/256872/%D9%88%D9%81%DB%8C-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%AF%D9%86%DB%8C%D8%A7-%D8%A2%D9%85%D8%AF%D9%87|عنوان= وقتی نویسنده به دنیا آمده است}}</ref> | |||
او برای داستانهایش راوی اول شخص یا زاویهٔ دید دانای کل محدود را برگزیده است. وفی به زبان ساده و سرراست مینویسد. اولین ویژگی نثر او ایجاز است. در داستانهای وفی رد پای سبک نوشتاری زویا پیزاد به چشم میخورد.<ref name="ترلان"/> | |||
آثار حادثه محور نیست؛ این نه حسن محسوب میشود نه عیب. آثار وفی شخصیت محور است. درون شخصیتها را موشکافانه و دقیق میبیند. قهرمانهای داستان وفی کسانی هستند که وی آنها را میشناسد. وفی شخصیتها را کالبدشکافی میکند و آدمهایی ملموس میآفریند که خواننده آنها را باور میکند. در آثار وفی از نظر مکانی و شخصیتها چیز مصنوعی و ساختگی نمیبینیم. در آثار وفی با زندگی آشنا میشویم که هر روز از بغل گوشمان رد میشود اما در موردش هرگز کنجکاوی نکردهایم.<ref name="نویسنده">{{یادکرد وب|نشانی= http://www.ibna.ir/fa/longint/256872/%D9%88%D9%81%DB%8C-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%AF%D9%86%DB%8C%D8%A7-%D8%A2%D9%85%D8%AF%D9%87|عنوان= وقتی نویسنده به دنیا آمده است}}</ref> | |||
خط ۲۷۵: | خط ۲۷۲: | ||
[[پرونده:Parande2.jpg|320px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>''''''</center>]] | [[پرونده:Parande2.jpg|320px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>''''''</center>]] | ||
گذشته برای «فریبا وفی» معادلهای است که حل نمیشود، او نمیداند با آن چه کند، گاه آن را پنهان میکند تا چیزی به یادش نیاید و گاه به جستوجوی آن میرود. با این حال وفی ولو به طور موقت تلاش میکند تا گذشته را حول امور پرمشغلهٔ روزمره، حول احساسات و عواطف، شادی و غمهای طبقهٔ متوسط قرار دهد. او این کار را به نحوی درخشان با رعایت تمامی فانتزیهای تمامنشدنی طبقهٔ متوسط انجام میدهد. اما با وجود جزئیاتی که نویسنده با حوصله به آن میپردازد و اهمیت آن را در زندگی روزمره یادآور میشود به ناگاه گذشته، گذشتهای گاه متفاوت با اکنونی که او روایت میکند، از راه میرسد. گذشته در داستانهای وفی گاه با تلنگری هرچند کوچک ظاهر میشود و ادامهٔ زندگی را متأثر از حضور خود میکند. گذشته و حال وفی را به خود مشغول میکند. مسأله برای وفی تماما حول این سوال کلیدی میچرخد که حال چه نسبتی با گذشته دارد و آیا حال میتواند پاسخی به گذشته باشد؟ وفی برای این سوال پاسخی پیدا نمیکند. اتفاقا پروبلماتیک شدن بعضی از شخصیتهای داستانی وفی در عدم توانایی پاسخ گفتن به این سوال است. با این حا وفی موقعیت دورهٔ گذار را به خوبی درمییابد و آن را توصیف میکند، به یک معنا وفی نویسندهٔ دوران گذار است.<ref name="داستانهایش">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.google.com/amp/s/faradeed.ir/fa/amp/news/50045|عنوان= فریبا وفی و داستانهایش}}</ref> | گذشته برای «فریبا وفی» معادلهای است که حل نمیشود، او نمیداند با آن چه کند، گاه آن را پنهان میکند تا چیزی به یادش نیاید و گاه به جستوجوی آن میرود. با این حال وفی ولو به طور موقت تلاش میکند تا گذشته را حول امور پرمشغلهٔ روزمره، حول احساسات و عواطف، شادی و غمهای طبقهٔ متوسط قرار دهد. او این کار را به نحوی درخشان با رعایت تمامی فانتزیهای تمامنشدنی طبقهٔ متوسط انجام میدهد. اما با وجود جزئیاتی که نویسنده با حوصله به آن میپردازد و اهمیت آن را در زندگی روزمره یادآور میشود به ناگاه گذشته، گذشتهای گاه متفاوت با اکنونی که او روایت میکند، از راه میرسد. گذشته در داستانهای وفی گاه با تلنگری هرچند کوچک ظاهر میشود و ادامهٔ زندگی را متأثر از حضور خود میکند. گذشته و حال وفی را به خود مشغول میکند. مسأله برای وفی تماما حول این سوال کلیدی میچرخد که حال چه نسبتی با گذشته دارد و آیا حال میتواند پاسخی به گذشته باشد؟ وفی برای این سوال پاسخی پیدا نمیکند. اتفاقا پروبلماتیک شدن بعضی از شخصیتهای داستانی وفی در عدم توانایی پاسخ گفتن به این سوال است. با این حا وفی موقعیت دورهٔ گذار را به خوبی درمییابد و آن را توصیف میکند، به یک معنا وفی نویسندهٔ دوران گذار است.<ref name="داستانهایش">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.google.com/amp/s/faradeed.ir/fa/amp/news/50045|عنوان= فریبا وفی و داستانهایش}}</ref> | ||
===بررسی چند اثر=== | ===بررسی چند اثر=== |
نسخهٔ کنونی تا ۲۶ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۰۶
فریبا وفی | ||||
---|---|---|---|---|
وقتی زیاد به رفتن فکر میکنی، سفر را آغاز کردهای[۱] | ||||
زمینهٔ کاری | نویسنده | |||
زادروز | ۱بهمن۱۳۴۱ تبریز | |||
ملیت | ایرانی | |||
پیشه | نویسنده | |||
کتابها | «در عمق صحنه»، «حتی وقتی میخندیم»، «در راه ویلا»، «همهٔ افق»، «بیباد، بیپارو»، «پرندهٔ من»، «ترلان»، «رویای تبت»، «رازی در کوچهها»، «ماه کامل میشود»، «بعد از پایان»، «روز دیگر شورا» | |||
اثرپذیرفته از | احمد پوری، رحیم رئیسنیا، زنده یاد عبدالله واعظ تبریزی، غلامحسین فرنود، کاظم فیروزمند | |||
|
فریبا وفی (زادهٔ ۱بهمن۱۳۴۱ در تبریز) نویسندهٔ داستان کوتاه و رماننویس است.[۲]
«فریبا وفی» در اول بهمن ماه سال ۱۳۴۱ در تبریز به دنیا آمد. او از کودکی به نوشتن علاقه داشت و نوشتن را از نوجوانی آغاز کرد. فعالیت حرفهای او به عنوان یک نویسنده از سال ۱۳۶۷ آغاز شد. اولین داستان جدیاش را با نام «راحت شدی پدر» در همین سال در مجلهٔ آدینه چاپ کرد.[۳] به گفتهٔ خودش، هنوز جرئت نکرده بود نام کاملش را پای داستانش بنویسد. وفی این داستان را خودجوشترین داستان خود میداند. چند داستان کوتاهش در گاهنامههای ادبی آدینه، دنیای سخن، چیستا و مجلهٔ زنان منتشر شد. در عمق صحنه نخستین مجموعهٔ داستان اوست که در سال ۱۳۷۵ منتشر شد. دومین مجموعه داستان را با نام حتی وقتی میخندیم در سال ۱۳۷۸ چاپ کرد. این مجموعه داستان در سال ۲۰۲۰ به زبان ارمنی ترجمه شد. فریبا وفی اولین رمانش را با نام پرندهٔ من در سال ۱۳۸۱ منتشر کرد که مورد استقبال منتقدان قرار گرفت. این کتاب برندهٔ جایزهٔ بهترین رمان سال ۱۳۸۱، جایزهٔ هوشنگ گلشیری و دومین دورهٔ جایزهٔ ادبی یلدا شد. همچنین، بنیاد جایزهٔ ادبی مهرگان و جایزهٔ ادبی اصفهان از این کتاب تقدیر کردند. این رمان تاکنون به چاپ بیستویکم رسیده و به زبانهای انگلیسی، ایتالیایی، آلمانی، کردی سورانی، ترکی استانبولی و ارمنی ترجمه شده است. رمان بعدی فریبا وفی رویای تبت است که در سال ۱۳۸۴ مننتشر شد و چندین جایزه از جمله جایزهٔ بهترین رمان هوشنگ گلشیری و مهرگان ادب را دریافت کرد. این کتاب تاکنون به چاپ سیزدهم رسیده است. این نویسنده در سال ۲۰۱۷ برندهٔ جایزهٔ لیتپروم آلمان شد و از میان ده نویسنده از آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین، بخاطر رمان ترلان که به زبان آلمانی در این کشور منتشر شده بود به عنوان نویسندهٔ سال انتخاب شد. رمان رازی در کوچهها به زبان نروژی و فرانسه ترجمه شده است. آخرین رمان این نویسنده بعد از پایان و آخرین مجموعه داستان او بیباد، بیپارو است. رمانهای وی به زبانهای انگلیسی، ایتالیایی، آلمانی، فرانسوی، نروزی، اسپانیایی و ... و داستانهای کوتاهی از او به زبانهای انگلیسی، ژاپنی، روسی، عربی، ترکی و ... ترجمه شده است. فریبا وفی دیوان دیوان پروین اعتصامی را به نثر برای نوجوانان بازنویسی کرده است. وی دو فرزند دارد و از سال ۱۳۷۷ ساکن تهران است.[۲][۴]
- سکوت وقتی خوب است که حاصل دانایی باشد. اما وقتی سکوت محصول ترس است خوب نیست.
- من در کارهایم سعی کردهام از همین سکوت بنویسم و بخصوص بازتاب دهندهٔ صدای خاموش زنانی باشم که
- صدایشان در هیچ کجا شنیده نمیشود حتی در ادبیات خودمان.[۵]
از میان یادها
نخستین قدم
نوشتن من همزمان بود با انقلاب. معلم در مدرسه از ما خواست از افتتاح مدرسه گزارش تهیه کنیم، من هم نوشتم و بد از اینکه در کلاس خواندم، تشویق شدم. از همان موقع شروع کردم به نوشتن، تا اینکه یک روز دربارهٔ مرگ پدرم نوشتم و فرستادم برای مجلهٔ آدینه. اصلا انتظار نداشتم چاپ شود برای همین نامم را ف - ماه نوشته بودم. وقتی مجله را باز کردم و داستان خود را دیدم، در حقیقت آن روز آغاز ورود من به دنیای نویسندگی بود.[۶]
بر سر دوراهی
دوست داشتم فارسی را خیلی عالی بنویسم اما بعدها مشکل پیدا کردم، نه با فارسی نوشتن بلکه بین این دو زبان. برای من ترک بودن و فارسی نوشتن مثل خوابی است که کامل تعبیر نمیشود و بخشی از آن از دست میرود. وقتی من ترک هستم آدم دیگری هستم و وقتی فارس هستم آدم دیگری. هرچند به مرحلهای رسیدم که فکر میکنم میتوانم بین این دو آشتی بدهم. من میتوانم با زبان فارسی از زن تبریزی بنویسم، از تبریز بنویسم، از خوابهای خودم بنویسم، اما به هر حال این مسئله سر جایش است.[۷]
نوشتن مابین شلوغیها
همیشه دوست داشتم به کتابخانه بروم یا ساعتهای متمادی در اتاق دنجی کار کنم ولی این کار عملا ممکن نبود وقتی بعد از سالها توانستم ساعات زیادی را در کتابخانه بگذرانم دیگر دیر شده بود. بعضی وقتها اتاق خلوتی گیرم میآمد ولی فایده نداشت. انگار با شلوغی بهتر کنار میآمدم. در شلوغی و زنگ تلفن، در رفتوآمد بچهها و همسایهها و مابین ده کار دیگر، ساعت خلوتی گیر میآورم و مینویسم.[۶]
ادبیات کهن
در تبریز حدود ۱۰ سال به کلاسهای مثنوی آقای واعظ میرفتم ایشان مرا وادار کردند که حدود ۱۴ سالی آثار کلاسیک بخوانم تا زبانم درست شود و فکر میکنم نثر داستانی من آنجا شکل گرفت. بارها کتابهای کلاسیک را میخواندم و سیر نمیشدم البته امروز دوباره خواندن آنها برایم دشوار است ولی آن روزها برای گذر کردن از نثر ژورنالیستی و ساده به نثر عمیق، چنین کاری کردم.[۸]
تایپیست بودم
من شانس داشتم که خیلی زود با کامپیوتر آشنا شدم در شرکتی کار تایپ میکردم و دستم تند بود. از همان موقع به مزایای نوشتن در کامیوتر پی بردم و دیگر با خودکار و مداد ننوشتم. سرعتم در نوشتن با سرعتم در فکر کردن برابر بود و نتیجه همیشه رضایتبخش بود. کامپیوتر امکانات زیادی برای نوشتن فراهم میکرد که در نوشتن بخصوص نوشتن رمان زیاد به کار میآمد.[۶]
بیزمانی، بیمکانی
از همان ابتدای کار ادبیام شرایط زندگی من به گونهای بود که نمیتوانستم در ساعات منظم و مشخصی کار کنم. مجبور بودم وظایف دیگرم را سریعتر انجام دهم تا بتوانم در زمان صرفهجویی کنم و معمولا در آن زمان به زحمت به دست آمده یاد خسته بودم و یا میل و ارادهٔ کافی برای کار نداشتم ولی چارهٔ دیگری هم نداشتم. همین وقتهای اضافی مفید و غیرمفید تنها فرصتم برای خواندن و نوشتن بود. در واقع هیچگاه نظم و انظباط نویسندههای حرفهای را تجربه نکردم. از بابت مکان هم دشواری داشتم. هیچوقت جای مشخص و خاصی برای نوشتن نداشتم. اگر هم جای ثابتی برای خودم جور میکردم بلافاصله توسط دیگران اشغال میشد. برای همین هیچ عادت خاصی در من شکل نگرفت.[۶]
زندگی و یادگار
دور گردون روزگار
- ۱۳۴۱: تولد در تبریز
- ۱۳۶۷: آغاز جدی نویسندگی
- ۱۳۷۵: انتشار نخستین مجموعه داستان با عنوان «در عمق صحنه»
- ۱۳۷۸: انتشار دومین مجموعه داستان با عنوان «حتی وقتی میخندیدیم»
- ۱۳۸۱: انتشار نخستین رمان با عنوان «پرندهٔ من»، دریافت جایزهٔ بهترین رمان سال برای رمان پرندهٔ من.
- ۱۳۸۲: انتشار رمان«ترلان»
برندهٔ سومین دورهٔ جایزهٔ هوشنگ گلشیری برایی رمان پرندهٔ من
برندهٔ دومین دورهٔ جایزهٔ ادبی یلدا
تقدیر شده از سوی بنیاد جایزهٔ ادبی مهرگان و جایزهٔ ادبی اصفهان برای رمان پرندهٔ من - ۱۳۸۴: انتشار رمان «رویای تبت»
- ۱۳۸۵: برندهٔ جایزهٔ بهترین رمان دورهٔ ششم جایزهٔ هوشنگ گلشیری برای رمان رویای تبت
جایزهٔ پرمخاطبترین نویسنده غیرآلمانی موسسهٔ ادبی لیتپروم در سال ۲۰۱۷ برای رمان ترلان - ۱۳۸۶: انتشار رمان «رازی در کوچهها»
- ۱۳۸۷: انتشار مجموعه داستان «در راه ویلا»
- ۱۳۸۷: انتشار مجموعه داستان «در راه ویلا»
- ۱۳۸۹: انتشار مجموعه داستان «همهٔ افق»
انتشار رمان های «ماه کامل میشود» و «روز دیگر شورا» - ۱۳۹۲: انتشار رمان «بعد از پایان»
شخصیت و اندیشه
کارگاه نویسندگی
سالها بود که نیاز به خودبیانگری را در خود حس میکردم. برایم خیلی اهمیت نداشت که آدمها حتما بتوانند داستان بنویسند. حتی اگر میشد به آنها کمک کرد که حداقل داستان زندگی خودشان را بنویسند و به عبارتی، جهان خودشان را ترسیم کنند، به نظر من کار مهمی است. و بعد که این کار را کردم در حقیقت انگیزهام قوت بیشتری گرفت چون تاثیر آن را به عینه دیدم؛ برای اینکه خیلی چیزها گفته نشده و الان انگار زمانش است که نوشته شود؛ انگار همه میخواهند واقعا خودشان را بنویسند.[۱۰]
حرفهایها
کار کردن به طور مستمر از اساس کار نویسندگی است. نمیگویم نویسنده باید هر روز بنویسد که اگر چنین کند خوب است ولی فکر میکنم نوشتن کاری بسیار جدی است و انرژی فوقالعاده از فرد میطلبد و تا وقتیکه به شکل مهمترین و حیاتیترین مسئله فرد درنیاید نمیتواند به بار بنشیند. نویسندهٔ متفنن یا نویسندهای که گرفتاریها و دغدغههای دیگری دارد نمیتواند آثار قابل ملاحظهای خلق کند.[۹]
نیاز نویسنده
از اتاق کار و مقداری درآمد که ویرجینیا وولف از آن حرف میزند که بگذریم، نویسنده برای نوشتن امنیت خاطر لازم دارد. آزادی لازم دارد همچین فراغت و فضای آزاد برای گفتوگو و تعامل آزادانه با محیط زندگیاش.[۹]
از چه چیزا بنویسیم؟
من تاکیدم این است که از تجربههای زیستی خودشان بنویسند، یعنی دستکم از تجربههای زیستی خودشان شروع کنند و بعد در پروسهٔ نوشتن، همهٔ اینها به داستان تبدیل میشود. در واقع ما از خاطرهنویسی، از تجربه، از قطعهٔ ادبی و ... شروع میکنیم و در یک مسیر طولانی میرسیم به جایی که دیگر داستان است. به همین خاطر فکر میکنم در کنار نوشتن، خواندن هم خیلی مهم است.[۱۰]
ادبیات سیاسی
فکر میکنم که اصولا عمل نوشتن خودش یک مقدار سیاسی است. یعنی وقتی شما شروع به نوشتن میکنید، میخواهید فضایی را برای خودتان باز کنید که احتمالا به شما داده نشده یا حتی از شما گرفته شده است. بنابراین خودِ نوشتن حرکتی جدا از سیاست نیست؛ هرچند که خودم خیلی سیاسی نیستم و حوزهٔ کار من مستقیما با سیاست ارتباطی ندارد ولی در جامعهای زندگی میکنم که حتی سادهترین کار هم معنای سیاسی دارد.[۱۰]
قیچی سانسور
اغلب، هنگام نوشتن ناچار باید به نوعی خود را سانسور و یک چیزهایی را حذف کرد. طبیعی است. برای اینکه اولا، در جامعهٔ ما تابوهایی وجود دارد؛ یک سری تابوهایی که مقرر شده و نباید از آنها سخن بگوییم و دوم اینکه یک سری از آنها هم هست که مال خودمان است. بنابراین هر اثری که چاپ میشود یک جوری ابتر است برای اینکه از سانسورهای درونی خودمان میگذرد. سانسور درونی خودمان هم نمادی است از سانسور بیرونی. من به شخصه اگر بخواهم از تجربهٔ شخصی خودم بگویم، قبل از منتشر شدن کتابم، آن را سانسور میکنم.[۱۰]
زنان؛ قبل و بعد از انقلاب
ما تا پیش از انقلاب تنها دو تیپ زن داشتیم. اما بعد از انقلاب به قدری تنوع زیاد شد که تقریبا صدای همهٔ زنهایی را که در جامعه ما هستند از درون ادبیات میشنویم. صدای دانشجو، کارمند، خانهدار، زن فقیر و... این تنوع عجیب و غریب اتفاق خیلی مهمی است.[۵]
حق از دست رفته
ما به موازات ادبیات یک جنبش زنان هم داشتیم. یعنی زنان ایرانی هیچوقت از مبازره برای کسب حقوق خودشان دست برنداشتند. بنابراین طبیعی است که زنان در تمام عرصهها وارد شوند، در دانشگاهها نسبت دختران به پسران افزایش یافت، در عرصهٔ کار، زنان به فعالیتی روزافزون پرداختند در عرصههای ورزشی هم همین اتفاق افتاد. با توجه به این تحولات طبیعی بود که در ادبیات هم صدای زنان نمودهای خودش را پیدا کرد. صدای زن ایرانی در گذشته تنها صدای درد و ناله و شکایت و قربانی بود اما ما اکنون وارد مراحل دیگری شدهایم. صدای زنان فقط فریاد و شکایت نیست، بلکه بیان زندگی است.[۵]
نویسندگان بیاثر
در شرایطی که خیلی وقتها اثر را باید سانسور کرد، تاثیرگذاری یک نویسنده یا روشنفکر در جامعه خیلی کم است؛ برای اینکه هیچ نمیتواند بگوید. وقتی تیراژ کتاب ۳۰۰ نسخه بیشتر نیست، چه تاثیری میتواند داشته باشد آن هم برای مملکتی با ۸۰ ملیون جمعیت؟! صحبت کردن از تاثیر، تاثیر کتاب و تاثیر نویسنده در ایران، یک مقدار غیردقیق است زیرا با این تیراژ کم و تعداد کمِ کتابخوانها، صحبت از تاثیر، بیمعنی به نظر میرسد.[۱۰]
نشان تبعیض
تاثیر نویسندگان زن دستکم در نشان دادن تبعیض و نابرابری غیرقابل انکار است. آنها با ظرافت و شجاعت خود را بیان کردهاند. اما از طرفی در جامعهای که تیراژ کتاب آن پایین است، تاثیر ادبیات بر جامعه و معضلات اجتماعی آن چندان گسترده نیست.[۱۲]
آزادی
چه کسی میتواند نقش آزادی را انکار کند؟! هر نوشتهای بدون آن ناتمام و اخته است. هر زمان که حتی مقدار کمی آزادی و فضای باز بوده، نویسندهها، چه مرد چه زن، درخشیدهاند. به مدد آزادی بخشهای تاریک حیات زنان امکان بروز پیدا میکند.[۱۰]
ترجمه
ترجمه برای من خوانندهٔ تازهای فراهم کرده است و حس میکنم تنها نیسستم. برایم این حس زنده میشود که حرفهای مشترکی با هم داریم و حس خوانده شدن کتابم توسط مخاطب غیرفارسی زبان برایم لذتبخش است.[۱۳]
فقط باید نوشت
از مدتها پیش تصمیم گرفتم ا مصاحبه با مطبوعات پرهیز کنم. این تصمیم یک دلیل درونی و شخصی دارد اما به کلی ترجیح میدهم حرفهایم را در داستانها بزنم. به اعتقاد من در زمانهٔ فعلی فقط باید نوشت.[۱۴]
از نگاه دیگران
احمد پوری
«فریباوفی» یک نویسنده است. نویسندهٔ خوبی هم است. وفی نویسنده به دنیا آمده است. کارنامهٔ او ثابت میکند که او یکی از نویسندگان موفق کشور ما در داخل و خارج از کشور است. قهرمانهای داستانهای وفی اغلب زن هستند؛ این کار اصلا جنبهٔ شعاری و دفاع از زن ندارد، او به صورت طبیعی برداشت خود از اجتماع را بسیار هنرمندانه مینویسد و برای همین است که آثار او برایمان خوشایند است. زن در آثار وفی، زنی از طبقهٔ متوسط است. زنی ناآرام است چون در قالبهایی که برایش تعریف شده نمیگنجد و همواره میخواهد فرار کند. اینکه به کجا میخواهد فرار کند را نمیداند ولی میداند الان در قفسی گرفتار است و میخواهد از آن فرار کند. زبان آثار وفی زبانی نرم و خوب و به قاعده است به شکلی که آزار نمیدهد و میتوان از فارسی و زبان ایشان لذت برد. در کنشهایی که زن داستان وفی گرفتار است بزرگترین دغدغه این است که نشان دهد زن کجا قرار دارد و به چه شکلی میتواند فرار کند. ریزبینیهای بسیار قابل توجهی در آثار وفی هست. توصیفات او چنان سینمایی است که لازم نیست تخیل خود را به کار ببرید. یکی از بارزترین ویژگیهای آثار وفی صمیمیت و صداقت است که در هنر بسیار مهم است.من فکر میکنم فریبا وفی در همهٔ داستانهایش، خودش است و بسیار صادق است. طنز، یکی دیگر از ویژگیهای آثار وفی است. شما با یک شخصیت عمیق طناز روبهرو هستید که به هر چیزی نگاه میکند لبخندی پشت آن است و کاری میکند که شما هم لبخند بزنید. در پشت روابط و گفتوگوی انسانها یک هالهٔ طنز است که آثار او را متمایز میکند. زبان وفی ساده است و دست انداز ندارد . در عین سادگی با نثر بسیار تاثیرگذاری روبهرو هستید. واژگان دم دستی نیستند و به عمد به شکلی کنار هم چیده شدهاند که بیشترین تأثیر را داشته باشند.[۸]
جواد ماهزاده
آثار «وفی» با کتابهایی مانند گلی ترقی یا سیمین دانشور که از جریانهای سیاسی و تاریخی میگویند، تفاوت دارد. اکنون دورهای است که آثار وفی و پیزاد مخاطب دارد، دیگر دورهای است که ایدئولوژیهای چپ و راست، مذهبی و غیرمذهبی رنگ و بویی ندارند و مردم خود و زندگی عادی را در رمانها دنبال میکنند. ویژگی دیگر که میخواهم به آن اشاره کنم نثر ساده وفی است که باعث ارتباط خوب میشود. پیچیدهگویی و استعارینویسی دهه ۶۰ و هفتاد که شاید به دلیل ممیزیهایی بود که اعمال میشد، در این دوران وجود ندارد و آثار نثر نرم شده و زبان تمیزی دارد که باعث اقبال مخاطب شده است. این مسأله ضمن اینکه وفی راوی همان طبقهٔ متوسط است باعث شده کارهای وفی ترجهپذیر هم باشد. اثری که قرار است ترجمه شود باید باید به گونهای برای دیگر جوامع ملموس باشد، خیلی خاص و پیچیده گفتن و واژه پردازانه نوشتن باعث میشود که در ترجمه به آثار توجه نشود برای همین آثار وفی قابل ترجمه به زبانهای دیگر است چون از زندگی عادی مردم صحبت میکند.[۸]
علیرضا سیفالدینی
ما در رماننویسی ایران، دو نوع برخورد با محتوا داریم. یکی محتوایی که اتفاقی شکل میگیرد و رماننویس دربارهٔ اتفاق بیرونی صحبت می کند و بعضی رمانها هستند که اتفاق را در خود شکل میدهند و بعد رمان دور آن اتفاق ساختارش را میسازد. در رمان وفی هر دو هست؛ اولی مثل رمان پرندهٔ من و دومی مثل رمان ترلان. وقتی وفی دربارهٔ دوران زنان صحبت کرده، شاهد شهمت و شجاعتی در نوشتار هستیم که جذاب است ولی به مرور اتفاقهایی که اطراف رمان در زندگی ما میافتد از آن رد میشود و نگاه وفی عقب میماند. برای اینکه نویسنده عقب نماند باید خود را به روز کند باید معلومات خود را دربارهٔ زن، سنت و اجتماع به روز کند. من در رمانهای وفی این پیشرفت را نمیبینم و او براساس اطلاعات قبلی مینویسد. جملههای نوشتههای وفی ملموس است و گاهی شعریت پیدا میکند و دلنشین میشود. این جملهها شیرین و دلنشین هستند چون تجربهٔ زیسته پشت آنهاست. این جملهها وقتی وارد قصه میشوند از جمله بودن خارج میشوند و تکهای از روح است و برای همین دلنسین است. در آثار وفی شهامت وجود دارد اما پژوهش و تحقیق در آثار او کم است .[۸]
تاثیرپذیری
«فریبا وفی» استادان تاثیرگذار بر کارش را احمد پوری، رحیم رئیسنیا، زنده یاد عبدالله واعظ تبریزی، غلامحسین فرنود، کاظم فیروزمند میداند.[۱۵]
آثار و کتابشناسی
مجموعه داستانها
- در عمق صحنه ۱۳۷۵ نشر چشمه
- حتی وقتی میخندیم ۱۳۷۸ نشر مرکز
- در راه ویلا ۱۳۸۷ نشر چشمه
- همهٔ افق ۱۳۸۹ نشر چشمه
- بیباد، بیپارو ۱۳۹۵ نشر چشمه.[۲]
رمانها
- پرندهٔ من ۱۳۸۱ نشر مرکز
- ترلان ۱۳۸۲ نشر مرکز
- رویای تبت ۱۳۸۴ نشر مرکز
- رازی در کوچهها ۱۳۸۶ نشر مرکز
- ماه کامل میشود ۱۳۸۹ نشر مرکز
- بعد از پایان ۱۳۹۲ نشر مرکز
- روز دیگر شورا ۱۳۸۹ نشر مرکز[۲]
جوایز و افتخارات
جایزه بهترین رمان سال ۱۳۸۱ برای رمان پرندهٔ من
جایزهٔ سومین دورهٔ جایزهٔ هوشنگ گلشیری در سال ۱۳۸۲ برای رمان پرندهٔ من
جایزهٔ دومین دورهٔ جایزهٔ ادبی یلدا در سال ۱۳۸۲
تقدیر شده از سوی بنیاد جایزهٔ ادبی مهرگان و جایزهٔ ادبی اصفهان در سال ۱۳۸۲ برای رمان پرندهٔ من
جایزهٔ بهترین رمان دورهٔ ششم جایزهٔ هوشنگ گلشیری در سال ۱۳۸۵ برای رمان رویای تبت (همراه رمان چهار درد اثر منیرالدین بیروتی)
جایزهٔ پرمخاطبترین نویسنده غیرآلمانی موسسهٔ ادبی لیتپروم در سال ۲۰۱۷ برای رمان ترلان
لوح تقدیر هفتمین جایزهٔ ادبی مهرگان برای همهٔ افقها
برندهٔ کتاب سال تبریز برای بیباد، بیپارو
[۲]
سبک و لحن و ویژگی آثار
«فریبا وفی» در رمانها و مجموعه داستانهایش زندگی روزمره را روایت میکند؛ اما این بدان معنی نیست که تعلیق و هیجان در داستانهای وی وجود ندارد. در آثار وفی عنصر تعلیق مانند تمام عناصر داستانی دیگر وجود دارد اما این تعلیق نیز شبیه تعلیقهای زندگی، واقعی و روزمره است.[۳]
او برای داستانهایش راوی اول شخص یا زاویهٔ دید دانای کل محدود را برگزیده است. وفی به زبان ساده و سرراست مینویسد. اولین ویژگی نثر او ایجاز است. در داستانهای وفی رد پای سبک نوشتاری زویا پیزاد به چشم میخورد.[۱۵]
آثار حادثه محور نیست؛ این نه حسن محسوب میشود نه عیب. آثار وفی شخصیت محور است. درون شخصیتها را موشکافانه و دقیق میبیند. قهرمانهای داستان وفی کسانی هستند که وی آنها را میشناسد. وفی شخصیتها را کالبدشکافی میکند و آدمهایی ملموس میآفریند که خواننده آنها را باور میکند. در آثار وفی از نظر مکانی و شخصیتها چیز مصنوعی و ساختگی نمیبینیم. در آثار وفی با زندگی آشنا میشویم که هر روز از بغل گوشمان رد میشود اما در موردش هرگز کنجکاوی نکردهایم.[۱۶]
فراتر از مرزها
آثار «فریبا وفی» تاکنون به زبانهای بسیاری ترجمه شده است و این میتواند نشانگر این باشد که وفی در آثارش عناصری جهانشمول داشته و داستانهایش را محدود به مخاطب ایرانی نکرده است. برای اینکه اثر یک نویسنده بتواند فراتر از مرز میهنش برود شرایطی لازم دارد. او در ابتدای امر باید از هر گونه شعارزدگی و مسائل تاریخمصرفدار پرهیز کند. وفی در آثارش به هیچ عنوان شعار نمیدهد. او از زنان میگوید؛ شخصیتهای اصلی داستانهایش اغلب زنان هستند. اما او این زنان را تنها نظاره میکند و در دل داستان پرورش میدهد. او به صورت طبیعی برداشت خود از جامعه را بسیار ریزبینانه مینویسد.[۳]
سادگی ژرف
«فریبا وفی» با استفاده از زبانی روان و حتی ساده، مفاهیم عمیقی را مطرح میکند. او این کار را با استفاده از جملاتی سبک و کوتاه و با استفاده از دایرهٔ لغاتی که مفهوم را میرساند انجام میدهد. ممکن است در مواجههٔ اول با آثار وفی به نظر بیاید که او دایرهٔ لغات وسیعی نداشته و یا حتی سادگی جملات باعث شود که جملات و دیالوگها در داستان پیش پا افتاده به نظر بیایند. اما واقعیت این است که این توانایی وفی است که بتواند مخاطب خود را از هر قشر و سطح سوادی به فکر فرو ببرد و مفاهیمی شگرف را با او سهیم شود.[۳]
طنز هوشمندانه
طنز، عنصر دیگری است که «فریبا وفی» بسیار هوشمندانه از آن بهره میبرد. او در موقعیتها و دیالوگهایی که خلق میکند، گاه طنزی را وارد میکند که به راحتی میتواند لبخندی را برای خواننده به ارمغان بیاورد. هیچکدام از داستانهای فریبا وفی قصهٔ عجیب و غریبی ندارند.[۳]
در جستوجوی گدشته
گذشته برای «فریبا وفی» معادلهای است که حل نمیشود، او نمیداند با آن چه کند، گاه آن را پنهان میکند تا چیزی به یادش نیاید و گاه به جستوجوی آن میرود. با این حال وفی ولو به طور موقت تلاش میکند تا گذشته را حول امور پرمشغلهٔ روزمره، حول احساسات و عواطف، شادی و غمهای طبقهٔ متوسط قرار دهد. او این کار را به نحوی درخشان با رعایت تمامی فانتزیهای تمامنشدنی طبقهٔ متوسط انجام میدهد. اما با وجود جزئیاتی که نویسنده با حوصله به آن میپردازد و اهمیت آن را در زندگی روزمره یادآور میشود به ناگاه گذشته، گذشتهای گاه متفاوت با اکنونی که او روایت میکند، از راه میرسد. گذشته در داستانهای وفی گاه با تلنگری هرچند کوچک ظاهر میشود و ادامهٔ زندگی را متأثر از حضور خود میکند. گذشته و حال وفی را به خود مشغول میکند. مسأله برای وفی تماما حول این سوال کلیدی میچرخد که حال چه نسبتی با گذشته دارد و آیا حال میتواند پاسخی به گذشته باشد؟ وفی برای این سوال پاسخی پیدا نمیکند. اتفاقا پروبلماتیک شدن بعضی از شخصیتهای داستانی وفی در عدم توانایی پاسخ گفتن به این سوال است. با این حا وفی موقعیت دورهٔ گذار را به خوبی درمییابد و آن را توصیف میکند، به یک معنا وفی نویسندهٔ دوران گذار است.[۱۷]
بررسی چند اثر
دربارهٔ روز دیگر شورا
این رمان دربارهٔ زندگی زنی به نام شورا و داستان چالشهای زندگی اوست و مشکلات و ناآرامیهای درونیاش را روایت میکند. در این کتاب ضمن پرداختن به زندگی شخصیت اصلی، مسائل اجتماعی معاصر نیز مطرح میشود. روز دیگر شورا در ۱۰۰ فصل کوتاه نوشته شده است و در ۳۲۸ صفحه توسط نشر مرکز منتشر شده است.[۱۸]
دربارهٔ پرندهٔ من
«پرندهٔ من» اولین رمان «فریبا وفی» است که در سال ۱۳۸۱ چاپ شده است. این کتاب رمانی است کوتاه با بخشبندیهای دو سه صفحهای از روایتهای زنی خانهدار. این کتاب برندهٔ جایزهٔ بهترین رمان سال ۱۳۸۱، جایزهٔ سومین دورهٔ بنیاد هوشنگ گلشیری و جایزهٔ دومین دورهٔ جایزهٔ ادبی یلدا شده است و از سوی بنیاد جایزهٔ ادبی مهرگان و جایزهٔ ادبی اصفهان مورد تقدیر قرار گرفته است. این مان به آلمانی نیز ترجمه شده و با عنوان kellervogel، پرندهٔ زیرزمین در آلمان انتشار یافت.[۱۹] این کتاب روایت زندگی زن میانسالی است که از اینکه هویتی مستقل و فردی نداشته است رنج میکشد. رمان زندگی روزمره این زن را روایت میکند و از کشمکشهای او ـ که بیش از هر چیز در رابطه با خودش است - میگوید. اوج داستان در واقع آنجایی است که شخصیت محوری داستان پی به درون خود و واقعیت زندگیاش میبرد. شخصیت اصلی این رمان مانند اکثر زنان شرقی، گرفتار طرز فکری پر تضاد و آمیخته با سنت است. او به راحتی تابع تفکر جمع میشود و برایش راحتتر است که خود را به نفهمیدن بزند تا اینکه با واقعیت زندگیاش روبهرو شود. اما در نهایت این شخصیت تغییر میکند و اصل داستان همین تغییر است.[۳]
دربارهٔ رمان ترلان
«ترلان» دومین اثر «فریبا وفی» است. این کتاب نیز چند سال پیش به زبان آلمانی ترجمه شد و توانست عنوان بهترین نویسندهٔ سال ۲۰۱۷ موسسهٔ آلمانی litprom را از آن خود کند.[۱۹] این رمان در ایران بیش از ۱۹ بار تجدید چاپ شده است. داستان ترلان داستان دو دختر جوان است که به دنبال یافتن شغل سر از آموزشگاه پاسبانی درمیآورند. محیطی خشن و ناآشنا، پر از فرمانهای نظامی و قوانین دستوپا گیر. محیط آموزشگاه با دخترانی که هر کدام از شهری آمدهاند سطر به سطر نشان داده میشود. ترلان میخواهد نویسنده شود اما نوشتن با آن محیط در تعارض است و در کشوقوس ماجراهای داستان به خواست درونی خود نزدیک میشود. این رمان به لحاظ شخصیتپردازی منحصربهفردش، شخصیت محورترین اثر فریبا وفی است.[۳]
دربارهٔ رویای تبت
«رویای تبت» سومین رمان «فریبا وفی» است که در سال ۱۳۸۴ جایزهٔ بهترین رمان هوشنگ گلشیری و مهرگان ادب را کسب کرد و تاکنون بارها تجدید چاپ شده است. این کتاب در واقع از رویای مشترک آدمهایی که میخواهند به دور از سرخوردگیها آزاد فکر کنند و آزاد زندگی کنند حرف میزند. این رمان هم مانند دیگر آثار وفی قصهای زنانه دارد که از عشقهای ناتمام و ممنوعه سخن میگوید. رویای تبت رویای زنانی است که به آرزوهایشان نرسیدهاند و آرزو به دل ماندهاند.[۱۹] در این رمان زندگی زن و شوهری روایت میشود که به طور وسواسگونهای سعی دارند همهٔ اعمال زندگیشان منطبق بر منطق و با چهارچوب باشد، اما با ورود شخصیتهای دیگری به زندگی این دو، زندگی این زوج دچار تحولاتی میشود. شخصیتهای اصلی رویای تبت نیز مانند دیگر آثار وفی دچار تغییر و تحول میشوند.[۳]
دربارهٔ مجموعه داستان بیباد، بیپارو
این مجموعه داستان شامل دوازده داستان کوتاه است. داستانهایی که از ترسها و دغدغههای آدمها به خصوص زنها حرف میزند. وفی در تمام داستانها به موارد ریزی اشاره میکند و دربارهٔ آنها مینویسد که ممکن است برخلاف سادگی، بسیار تکاندهنده و قابل تأمل باشند. کتاب با زندگی زنی مهاجر شروع میشود و با صحنهٔ داستانی از پرواز پرندهای بر فراز اقیانوس به پایان میرسد. همهٔ شخصیتهای این کتاب در رها بودن و تلاش برای پیدا کردن امنیت، مشترک هستند. داستانها و شخصیتها به دنبال چراییاند. آنها گاه با سکوت، گاه با فریاد، گاه با فرار از موقعیت دشوار، گاه با رویارویی شجاعانه و گاه با رویاپردازی، به شرایط سخت خود اعتراض میکنند و با کابوسهای آزاردهنده و ناکامیهای خود مقابله میکنند. سفر، رویا، دوستی، مرگ، عشق، عصیان، وفاداری، سوءظن و رهایی از تمهای این مجموعه است.[۱۹]
ناشرانی که با او کار کردهاند
- نشر مرکز
- نشر چشمه
منبعشناسی
مقالات
- تحلیل رمان رویای تبت بر اساس «استعارهٔ نمایشی نظریهٔ گافمن»، مریم حسینی | مژده سالارکیا، متن پژوهی ادبی پاییز۱۳۹۱ شمارهٔ۵۳
- بازنمود هویت زنانه در مجموعه داستان حتی وقتی میخندیم «فریبا وفی» با رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان فرکلاف، کلثوم قربانی جویباری، زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیستوسوم پاییز و زمستان ۱۳۹۴شمارهٔ ۲۴
- بحران مدرنیته در آثار آنی ارنو و فریبا وفی، اسفندیار اسفندی | محمد کیانی دوست، مطالعات زبان فرانسه پاییز و زمستان۱۳۹۴ شماره۱۳
- بررسی مسائل مشترک زن در دو داستان چراغها را من خاموش میکنم اثر زویا پیرزاد و پرندهٔ من اثر فریبا وفی، زهرا عظیمی | اسماعیل صادقی، مطالعات داستانی سال دوم تابستان۱۳۹۳ شماره۴
- بررسی تاثیر جنسیت بر به کارگیری تشبیه در آثار فریبا وفی، شادی احمدی | نسرین علی اکبری، زان و ادب فارسی دانشگاه آزاد سنندج سال نهم زمستان۱۳۹۶ شمارهٔ۳۳
- نشانگرهای جنسیتی در رمان أعشَقُنی و پرندهٔ من بر مبنای الگوی رابین لیکاف، فائزه عرب یوسفآبادی | عبدالباسط عرب یوسفآبادی، مطالعات تطبیقی فارسی و عربی سال سوم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شمارهٔ ۵
- بررسی تطبیقی سیمای زن در آثار فریبا وفی و «سحر خلیفه» نمونهٔ موردی: رمانهای پرندهٔ من و «لم نعد جواری لکم»، روح الله صیادینژاد | زهرا مرتضایی، زن و فرهنگ سال نهم زمستان۱۳۹۶ شمارهٔ ۳۴
- خشونت علیه زنان در آثار داستانی نویسندهٔ زن معاصر فریبا وفی، لیلا عاشقی قلعه | ناصر علیزاده خیاط | آرش مشفقی، زن و فرهنگ سال یازدهم زمستان۱۳۹۸ شمارهٔ۴۲ (مطالب مزتبط با کلید واژه فریبا وفی، پرتال جامع علوم انسانی)[۲۰]
پیوند به بیرون
- ↑ «معرفی کتاب، فریبا وفی».
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ «فریبا وفی».
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ ۳٫۵ ۳٫۶ ۳٫۷ «بررسی آثار فریبا وفی با «ترلان» در «رویای تبت»».
- ↑ «زندگینامه».
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ «امیرحسین چهل تن و فریبا وفی در نمایشگاه کتاب فرانکفورت».
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ «عادات نوشتن».
- ↑ «عادات نوشتن».
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ ۸٫۳ «عادات نوشتن».
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ «عادات نوشتن».
- ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ ۱۰٫۲ ۱۰٫۳ ۱۰٫۴ ۱۰٫۵ «نویسنده و روشنفکر نفوذ چندانی در این جامعه ندارد».
- ↑ «شمارهٔ جدید مجلهٔ آذری ویژهٔ فریبا وفی منتشر شد».
- ↑ «فریبا وفی نویسندهٔ سال بنیاد ادبی «لیت پروم» آلمان شد».
- ↑ «فریبا وفی که سال ۹۴ برای آموزش و به دعوت کتابخانهٔ بانو به اوز آمده بود».
- ↑ «در زمانهٔ فعلی فقط باید نوشت».
- ↑ ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ «رمان ترلان نوشتهٔ فریبا وفی».
- ↑ «وقتی نویسنده به دنیا آمده است».
- ↑ «فریبا وفی و داستانهایش».
- ↑ «رمان دیگر فریبا وفی چاپ شد».
- ↑ ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ ۱۹٫۲ ۱۹٫۳ «راه ترقی».
- ↑ «فریبا وفی».