یدالله رؤیایی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
طراوت بارانی (بحث | مشارکت‌ها)
جز طراوت بارانی صفحهٔ یدالله رؤیایی را به یدالله رویایی منتقل کرد
طراوت بارانی (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:
|توضیح تصویر            = '''برای شاعران چیزی خطرناک‌تر از کلمه‌ها و رابطه‌هایشان نیست.'''
|توضیح تصویر            = '''برای شاعران چیزی خطرناک‌تر از کلمه‌ها و رابطه‌هایشان نیست.'''
|نام اصلی                =  
|نام اصلی                =  
|زمینه فعالیت            = سرایش، نویسندگی و نظریه‌پردازی ادبی
|زمینه فعالیت            = سرایش و نویسندگی
|تاریخ تولد              =۱۷اردیبهشت۱۳۱۱
|تاریخ تولد              =۱۷اردیبهشت۱۳۱۱
|محل تولد                = دامغانِ سمنان
|محل تولد                = دامغانِ سمنان
خط ۱۸: خط ۱۸:
|اتفاقات مهم            = کودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲ و انقلاب اسلامی۵۷
|اتفاقات مهم            = کودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲ و انقلاب اسلامی۵۷
|نام دیگر                =  
|نام دیگر                =  
|لقب                    =
|لقب                    =
|بنیانگذار              = [[شعر حجم]]
|بنیانگذار              = [[شعر حجم]]
|پیشه                    = شاعر، منتقد، نویسنده و نظریه‌پرداز
|پیشه                    = شاعر، منتقد، نویسنده و نظریه‌پرداز
خط ۷۰: خط ۷۰:
}}
}}


'''یدالله رویایی''' متخلص به ''رویا'' پایه‌گذار «[[شعر حجم]]»، منتقد و نویسنده و نظریه‌پرداز ادبی است.
'''یدالله رویایی''' متخلص به ''رویا'' پایه‌گذار «[[شعر حجم]]»، منتقد و نویسندهٔ نظریه‌پرداز است.
<center>* * * * *</center>
<center>* * * * *</center>
یدالله رویایی، مطرح‌ترین شاعر «حجم‌گرا»، شاعری خود را از دههٔ سی آغاز کرد. نخستین مجموعهٔ شعر او «نغمه‌های زندگی» نام‌داشت. پس از آن، مجموعهٔ «بر جاده‌های تهی» را منتشر کرد. «بر جاد‌ه‌های تهی» شامل سه‌دفتر بود و نشان داد رویایی در صدد پیمودن راهی متفاوت و ارائهٔ شعری نامتعارف است. این مجموعه، رویایی را به‌عنوان شاعری نوپرداز و درعین‌حال تندرو معرفی کرد. در اشعار این مجموعه، تعقید، ابهام و نارسایی‌هایی وجود داشت که نتیجهٔ بهره‌مندی رویایی از استعارات و تشبیهات غریب و نیز تکلف و تصنعی بود که تعمداً در شعر او راه یافته‌ بود. پس از انتشار «بر جاده‌های تهی»، رویایی در مقالاتی که به‌چاپ رساند، نظریه‌هایی در باب شاعری ارائه کرد. او چارچوب و تعریف تازه‌ای برای شعر عرضه کرد. مهم‌ترین محور نظریه‌های رویایی، «فرم» بود. رویایی ضمن‌آنکه تعریف خاصی از «فرم» به‌دست‌ داد، اهمیت «فرم» را در شعر گوشزد کرده و آن را به‌عنوان بنیادی‌ترین مسئلهٔ شعر معرفی کرد. <ref>{{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی۱= محمدی|نام۱=برات||نام‌خانوادگی۲= باقی‌نژاد|نام۲=عباس|عنوان=شعر حجم: یداله رویایی، شگردها و مولفه‌ها}}</ref> از دیگر آثار او می‌توان از «[[شعرهای دریایی]]»، «[[دلتنگی‌ها]]» و «[[من گذشته: امضا]]» نام برد. «[[هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن]]»، «[[چهرهٔ پنهان حرف]]»، «[[از سکوی سرخ]]» و «[[عبارت از چیست؟]]» نیز در شمار آثار رویایی در حوزهٔ نقد و نظریهٔ شعرند.<ref name="marg">{{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی=|نام=|عنوان= یدالله رویایی: نمی دانم چرا خبر درگذشتم را منتشر کرده‌اند}}</ref>
یدالله رویایی، مطرح‌ترین شاعر «حجم‌گرا»، شعر را از دههٔ سی آغاز کرد. نخستین مجموعهٔ شعرش «نغمه‌های زندگی» است. پس از آن، مجموعهٔ «بر جاده‌های تهی» را منتشر کرد. این اثر سه دفتری نشان داد رویایی در صدد پیمودن راهی متفاوت و ارائهٔ شعری نامتعارف است. «بر جاده‌های تهی»، رویایی را شاعری نوپرداز و درعین‌حال تندرو معرفی کرد. اشعار این مجموعه، تعقید(پیچیدگی)، ابهام و نارسایی‌هایی دارد که نتیجهٔ بهره‌مندی رویایی از استعاره‌ها و تشبیه‌های غریب و نیز تکلف و تصنعی است که تعمداً در شعر او راه یافته‌ است. پس از انتشار «بر جاده‌های تهی»، رویایی در مقالاتی که به‌چاپ رساند، نظریه‌هایی درباب شاعری ارائه و چارچوب و تعریف تازه‌ای برای شعر عرضه کرد. مهم‌ترین محور نظریه‌های رویایی، «فرم» بود. رویایی ضمن‌آنکه تعریف خاصی از «فرم» به‌دست‌ داد، اهمیت «فرم» را در شعر گوشزد کرده و آن را بنیادی‌ترین مسئلهٔ شعر معرفی کرد.<ref>{{یادکرد ژورنال|عنوان= شعر حجم: یداله رویایی، شگردها و مؤلفه‌ها}}</ref> از دیگر آثار رویایی «شعرهای دریایی»، «دلتنگی‌ها» و «من گذشته: امضا» است. «هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن»، «چهرهٔ پنهان حرف»، «از سکوی سرخ» و «عبارت از چیست؟» نیز در شمار آثار وی در حوزهٔ نقد و نظریهٔ شعر است.<ref name="marg">{{یادکرد ژورنال|عنوان= یدالله رویایی: نمی‌دانم چرا خبر درگذشتم را منتشر کرده‌اند}}</ref>
==از میان خاطره‌ها==
 
==از میان یادها==
===موراویای متحیر===
===موراویای متحیر===
{{گفتاورد تزیینی|[[صادق هدایت]] بختش در این است که کارش به‌نثر است، و یا شاهکارش [[بوف کور]] که می‌تواند چهره‌ای جهانی از او بسازد به‌نثر است. [نثر] چیزی را در ترجمه ازدست‌نمی‌دهد. قربانی تکنیک‌های زبانی و کمپوزیسیون و تشکل ذهنی نمی‌شود و حتی گاه نثر یک‌اثر در دست مترجمی کاردیده و رمزآشنا، اعتبار بیشتری پیدا می‌کند تا در زبان اصلی... مثل پاساژهایی از همین بوف کور در ترجمهٔ فرانسه «روژه لسکو» که قوی‌تر از متن فارسی آن درآمده‌اند که هم او و هم کتاب را به‌شهرت و به‌ چاپ‌های بعدی رساند. ترجمهٔ ایتالیایی بوف کور هم همین‌طور بود، قوی‌تر از اصل آن. این را بعدها از خیلی‌ها شنیدم، ولی در همان ماهی که ترجمهٔ این کتاب در ایتالیا درآمده‌بود، یادم می‌آید که یک‌بار من و [[احمد شاملو|شاملو]] در رم، به‌عصرانه‌ای در خانهٔ «آلبرتو موراویا» دعوت‌ بودیم و اولین‌بار خبر انتشار این ترجمه‌ را طوری به‌ما می‌داد که به‌حیرت و ناباوری می‌مانست.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی= عباس‌علی‌زاده|نام=غلام‌رضا|عنوان= گفت‌وگو با یدالله رویایی(۳)|صفحات= ۱۷۲}}</ref>}}
{{گفتاورد تزیینی|[[صادق هدایت]] بختش در این است که کارش به‌نثر است و شاهکارش [[بوف کور]] که می‌تواند چهره‌ای جهانی از او بسازد به‌نثر است. [نثر] چیزی را در ترجمه از دست نمی‌دهد. قربانی تکنیک‌های زبانی و کمپوزیسیون و تشکل ذهنی نمی‌شود و حتی گاه نثر یک اثر در دست مترجمی کاردیده و رمزآشنا اعتبار بیشتری پیدا می‌کند تا در زبان اصلی... مثل پاساژهایی از همین بوف کور در ترجمهٔ فرانسه «روژه لسکو» که قوی‌تر از متن فارسی آن درآمده‌ است که هم او و هم کتاب را به‌شهرت و به‌ چاپ‌های بعدی رساند. ترجمهٔ ایتالیایی بوف کور هم همین‌طور بود، قوی‌تر از اصل آن. این را بعدها از خیلی‌ها شنیدم؛ ولی در همان ماهی که ترجمهٔ این کتاب در ایتالیا درآمد، یادم می‌آید که یک بار من و [[شاملو]] در رم، به‌عصرانه‌ای در خانهٔ «آلبرتو موراویا» دعوت‌ بودیم و اولین بار خبر انتشار این ترجمه‌ را طوری به ما می‌داد که به‌حیرت و ناباوری می‌مانست.<ref>{{یادکرد ژورنال|عنوان= گفت‌وگو با یدالله رویایی(۳)|صفحات= ۱۷۲}}</ref>}}
===با شاملو در رم===
 
برای نوروز سال۱۳۵۴ تعدادی از پژوهشگران ادبیات فارسی همچون سید[[جعفر شهیدی]]، [[عبدالحسین زرّین‌کوب]] و [[ذبیح‌الله صفا]] به کنگرهٔ نظامی در رم دعوت شده‌ بودند. سرپرست هیئت [[شجاع‌الدین شفا]] بود. رویایی نیز دعوت شده‌بود:
===با [[شاملو]] در رم===
{{گفتاورد تزیینی|قطبی، مدیر تلویزیون، در آخرین لحظه‌های سال۱۳۵۳ تلفن کرد که: «رویایی، در فرصت کمی که مانده در کنگرهٔ رم شرکت کن و یکی‌دو چهره‌ٔ دیگر هم با خود ببر و در فرصت کمی که مانده‌ بود، چهره‌ای نزدیک‌تر از [[احمد شاملو|شاملو]] با من نبود. راه افتادیم. توی راه [[حسن هنرمندی]] را دیدیم، سوارش کردیم. آن‌قدر ترکیب این‌ سه‌تا کنار آن فضلا نامتجانس بود که از شاملو پرسیدم:« میان این‌ها چه می‌کنیم؟» {{سخ}}
نوروز سال۱۳۵۴ تعدادی از پژوهشگران ادبیات فارسی همچون سید[[جعفر شهیدی]]، [[عبدالحسین زرّین‌کوب]] و [[ذبیح‌الله صفا]] به کنگرهٔ نظامی در رم دعوت شده‌ بودند. سرپرست هیئت [[شجاع‌الدین شفا]] بود. رویایی نیز دعوت بود:
گفت: «این‌ها که می‌بینی همه استادان ادبیات کهن‌اند، نظامی هم چهره‌ای از ادبیات کهن ماست.{{سخ}}
{{گفتاورد تزیینی|قطبی، مدیر تلویزیون، در آخرین لحظه‌های سال۱۳۵۳ تلفن کرد که: «رویایی، در فرصت کمی که مانده در کنگرهٔ رم شرکت کن و یکی‌دو چهره‌ٔ دیگر هم با خود ببر و در فرصت کمی که مانده‌ بود، چهره‌ای نزدیک‌تر از شاملو با من نبود. راه افتادیم. توی راه [[حسن هنرمندی]] را دیدیم، سوارش کردیم. آن‌قدر ترکیب این‌ سه تا کنار آن فضلا نامتجانس بود که از شاملو پرسیدم: «میان این‌ها چه می‌کنیم؟»
گفتم:« خیلی خوب، من و تو چی؟»{{سخ}}
:گفت: «این‌ها که می‌بینی همه استادان ادبیات کهن‌اند، نظامی هم چهره‌ای از ادبیات کهن ماست.»
شاملو با حالتی نیمه‌شوخی و نیمه‌جدی پاسخ داد: «تو را نمی‌دانم؛ ولی من نظامی‌ گنجوی را نقطه‌گذاری کرده‌ام.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان =چهرهٔ پنهان حرف|صص=۱۴۵ و ۱۴۶}}</ref>}}
:گفتم:« خیلی خوب، من و تو چی؟»
:شاملو با حالتی نیمه‌شوخی و نیمه‌جدی پاسخ داد: «تو را نمی‌دانم؛ ولی من نظامی‌ گنجوی را نقطه‌گذاری کرده‌ام.<ref>{{پک|رویایی|ک= چهرهٔ پنهان حرف|ص= ۱۴۵و۱۴۶}}</ref>}}
 
===ملاقات با لویی آراگون===
===ملاقات با لویی آراگون===
رویایی نخستین‌بار آراگون،‌ شاعر بزرگ فرانسوی، را در سال ۱۹۸۱ میلادی در پیاده‌روهای بولوار سن‌ژرمن دیده‌است. رویایی می‌گوید:« من با [[نادر نادرپور]] بودم و او [یعنی آراگون] با حمید فولادوند (جوان زیبارو و رعنایی که سال‌های آخرِ او را با او گذراند). آراگون به محض این‌ که فهمید ایرانی هستیم،‌ بی‌هیچ مقدمه‌ای از حیرت خود از سعدی گفت.» نادرپور هم ـــ که خوب با ادبیات فرانسه آشنا بود‌ ـــ اشاره کرد که رد سعدی را حتی در مجموعهٔ «چشم‌های الزا»ی ایشان می‌بیند که جواب داد: «من از تمام بزرگان عالم تأثیر گرفته‌ام.» نام الزا در عنوان مجموعه اشاره به نام الزا تریوله است، نویسندهٔ روسی‌الاصلِ فرانسوی که اوایل معشوقهٔ مایاکوفسکی بود و بعدها همسر آراگون شد. جالب است که وقتی نادرپور به شخص الزا به‌عنوان منبع الهام و حضور چشم‌گیر چشم‌هایش در آثار آراگون اشاره کرد، خود آراگون بی‌درنگ درآمد که: «آره، نمی‌دانم چرا، با این‌که چشم‌های زشتی داشت!» <ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان =چهرهٔ پنهان حرف|صص=۱۳۷ و ۱۳۸}}</ref>
رویایی نخستین‌ بار آراگون،‌ شاعر بزرگ فرانسوی را در سال۱۹۸۱میلادی در پیاده‌روهای بولوار سن‌ژرمن دیده است. تعریف می‌کند:
===کیسه برانند===
:«من با [[نادر نادرپور]] بودم و او [یعنی آراگون] با حمید فولادوند جوان زیبارو و رعنایی که سال‌های آخرِ او را با او گذراند. آراگون به‌محض اینکه فهمید ایرانی هستیم،‌ بی‌هیچ مقدمه‌ای از حیرت خود از سعدی گفت. نادرپور هم که خوب با ادبیات فرانسه آشنا بود‌، اشاره کرد که رد سعدی را حتی در مجموعهٔ «چشم‌های الزا»ی ایشان می‌بیند که [آراگون] جواب داد: «من از تمام بزرگان عالم تأثیر گرفته‌ام.» نام الزا در عنوان مجموعه اشاره به نام الزا تریوله است. نویسندهٔ روسی‌الاصلِ فرانسوی که اوایل معشوقهٔ مایاکوفسکی بود و بعدها همسر آراگون شد. جالب است که وقتی نادرپور به شخص الزا در جایگاه منبع الهام و حضور چشمگیر چشم‌هایش در آثار آراگون اشاره کرد، خود آراگون بی‌درنگ درآمد که: «آره، نمی‌دانم چرا، بااینکه چشم‌های زشتی داشت!»<ref>{{پک|رویایی|ک= چهرهٔ پنهان حرف|ص= ۱۳۷و۱۳۸}}</ref>
[[هوشنگ ابتهاج]] به این سؤال که «آشنایی‌ شما با یدالله رویایی به سال‌های ۱۳۳۰ و حلقهٔ کیوان می‌رسد؟» چنین پاسخ داد:
 
{{گفتاورد تزیینی|تو حلقه‌ٔ ما که نبود. ولی گاهی پیداش می‌شد! تو همون جلسه‌های هفتگی خونهٔ ایرج علی‌‌آبادی یه اتفاقی افتاد. نمی‌دونم کی داشت سخنرانی می‌کرد. بعد از سخنرانی بحث می‌کردیم. رویایی پا شد و حرف‌هایی زد و بعد یه بیتی از نظامی خوند:
===کیسه‌بَرانند===
{{شعر|نستعلیق|سبک=color: blue}}{{ب|کیسه بِرانند در این رهگذر|هر که تهی کیسه‌تر آسوده‌تر}}
{{گفتاورد تزیینی|[[هوشنگ ابتهاج]] به این سؤال که «آشنایی‌ شما با یدالله رویایی به سال‌های۱۳۳۰ و حلقهٔ کیوان می‌رسد؟» چنین پاسخ می‌دهد:
{{پایان شعر}}  
:تو حلقه‌ٔ ما که نبود؛ ولی گاهی پیداش می‌شد! تو همون جلسه‌های هفتگی خونهٔ ایرج علی‌‌آبادی یه اتفاقی افتاد. نمی‌دونم کی داشت سخنرانی می‌کرد. بعد از سخنرانی بحث می‌کردیم. رویایی پا شد و حرف‌هایی زد و بعد یه بیتی از نظامی خوند:
من سرمو انداختم پایین تا از قیافهٔ من چیزی مشخص نباشه. [[نادر نادرپور|نادر پور]] گفت: چی آقا؟ اون‌ هم دوباره گفت: کیسه بِرانند... نادرپور گفت: یعنی چه کیسه بِرانند؟ رویایی گفت: در زمان‌های قدیم آدم‌هایی بودن که کیسه‌های خالی رو می‌ذاشتن روی دوش‌شون! نادرپور گفت: اِ...چرا آقا مگه دیوانه بودند؟ کیسه خالی رو چرا می‌ذاشتند روی دوش‌شون؟ رویایی هی دست‌و‌پا می‌زد و نادر پور هم ولش نمی‌کرد. خلاصه نادرپور گفت: آقا! کیسه بُرانند در این رهگذر! بیچاره رویایی تازه فهمید قضه چیه و تند گفت: بله اون طور هم می‌شه خوند هم این طور ... کارد می‌زدی به نادر خون در نمی‌اومد!<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = عظیمی|نام = میلاد|عنوان =پیر پرنیان‌اندیش، جلد دوم|ص= ۹۴۴}}</ref>}}
{{شعر|نستعلیق|سبک=color: blue}}{{ب|کیسه‌بَرانند در این رهگذر|هرکه تهی کیسه‌تر آسوده‌تر}}{{پایان شعر}}  
===با [[احمد شاملو|شاملو]] در رُم===
من سرمو انداختم پایین تا از قیافهٔ من چیزی مشخص نباشه. [[نادر نادرپور|نادر پور]] گفت: «چی آقا؟» اون‌ هم دوباره گفت: «کیسه‌بَرانند...» نادرپور گفت: «یعنی چه کیسه بَرانند؟» رویایی گفت: «در زمان‌های قدیم آدم‌هایی بودن که کیسه‌های خالی رو می‌ذاشتن روی دوششون!» نادرپور گفت: «اِ... چرا آقا مگه دیوانه بودند؟ کیسه خالی رو چرا می‌ذاشتند روی دوششون؟» رویایی هی دست‌و‌پا می‌زد و نادرپور هم ولش نمی‌کرد. خلاصه نادرپور گفت: «آقا! کیسه‌بُرانند در این رهگذر!» بیچاره رویایی تازه فهمید قضه چیه و تند گفت: «بله هم اون‌طور می‌شه خوند هم این‌طور...» کارد می‌زدی به نادر خون درنمی‌اومد!<ref>{{پک|عظیمی و طیه|ک= پیر پرنیان‌اندیش(ج۲)|ص= ۹۴۴}}</ref>
یدالله رویایی در نامه‌ای به [[عباس معروفی]]:
 
{{گفتاورد تزیینی|یادم افتاد که زمانی با شاملو، برای شرکت در کنگرۀ نظامی، به رم رفته‌بودیم. بهار ۱۳۵۴ بود. بعد از اتمام کار کنگره، به پیشنهاد او هفته‌ای به گشت‌و‌گذار ماندیم. روزها و شب‌های ما به پرسه در کوچه‌های رُم و بارهای ونیز، در کافه‌ها و یا در هتل، به مستی و بی‌خبری می‌گذشت‌، با ویسکی، و آذوقه‌ای از تریاک و هروئین که با خود برده‌بودیم، و یک «ذخیره‌ٔ احتیاطی» از شیره‌ٔ ناب، و یا مخدرات دیگر، گاهی هم از نوع علیایش: با دلبرکانی نه چندان غمگین.{{سخ}}
===با [[شاملو]] در رُم===
در بازگشت به تهران، چند روز بعد مصاحبهٔ مفصلی از احمد دیدم با علیرضا میبدی در روزنامۀ «رستاخیز»، حکایت از سفری پرملال، پراز تحمل و تلخی:{{سخ}}
{{گفتاورد تزیینی|یدالله رویایی در نامه‌ای به [[عباس معروفی]]:
«...روزها در کوچه‌های رم، فریاد می‌زدم: آیدای من کجاست... و هرروز در مه صبحگاهی لوئیجی با گاری‌اش از گورستان پشت رودخانه می‌آمد، از جلوی ما می‌گذشت و به هم صبح‌ به‌خیر می گفتیم...
:یادم افتاد که زمانی با شاملو، برای شرکت در کنگرۀ نظامی، به رم رفته بودیم. بهار۱۳۵۴ بود. بعد از اتمام کار کنگره، به پیشنهاد او هفته‌ای به گشت‌و‌گذار ماندیم. روزها و شب‌های ما به پرسه در کوچه‌های رُم و بارهای ونیز در کافه‌ها و هتل، به مستی و بی‌خبری می‌گذشت‌، با ویسکی، و آذوقه‌ای از تریاک و هروئین که با خود برده بودیم و یک «ذخیره‌ٔ احتیاطی» از شیره‌ٔ ناب یا مخدرات دیگر. گاهی هم از نوع علیایش: با دلبرکانی نچندان غمگین. در بازگشت به تهران، چند روز بعد مصاحبهٔ مفصلی از احمد دیدم با علیرضا میبدی در روزنامۀ «رستاخیز»، حکایت از سفری پرملال، پر از تحمل و تلخی:{{سخ}}
آن روز که لوئیجی با گاری خالی به گورستان می‌رفت، از جلوی ما گذشت، چیزی به‌هم نگفتیم... من تمام روز را سراسیمه در کوچه‌ها دویدم و فریاد زدم: آیدای من کجاست؟ و می‌گریستم ...» (به نقل از حافظه){{سخ}}
:«...روزها در کوچه‌های رم، فریاد می‌زدم: آیدای من کجاست... و هر روز در مه صبحگاهی لوئیجی با گاری‌اش از گورستان پشت رودخانه می‌آمد از جلوی ما می‌گذشت و به‌هم صبح‌ به‌خیر می گفتیم... آن روز که لوئیجی با گاری خالی به گورستان می‌رفت، از جلوی ما گذشت، چیزی به‌هم نگفتیم... من تمام روز را سراسیمه در کوچه‌ها دویدم و فریاد زدم: آیدای من کجاست؟ و می‌گریستم...» (نقل از حافظه)
فرداش که به هم رسیدیم، پرسیدم: احمد، ما که هر روز با هم بودیم، حالا آیدا جای خود، ولی این لوئیجی که نوشتی هر روز با گاری خالی به گورستان می‌رفت کی بود؟ که هیچ‌وقت من ندیدم!{{سخ}}
:فرداش که به‌هم رسیدیم، پرسیدم: احمد، ما که هر روز باهم بودیم. حالا آیدا جای خود، ولی این لوئیجی که نوشتی هر روز با گاری خالی به گورستان می‌رفت کی بود؟ که هیچ‌وقت من ندیدم!
گفت: آره، لابد لوئیجی پیراندلو بوده!<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://zamaaneh.com/maroufi/2008/01/post_86.html|عنوان =تو چرا عباس هستی؟|}}</ref>}}
:گفت: آره، لابد لوئیجی پیراندلو بوده!<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://zamaaneh.com/maroufi/2008/01/post_86.html|عنوان= تو چرا عباس هستی؟}}</ref>}}
 
===دیدار با هویدا===
===دیدار با هویدا===
پس از افزایش فشار سانسور بر نویسندگان و شاعران، جمعی از اهالی ادبیات و از جمله یدالله رویایی به‌دیدار نخست‌ وزیر وقت، امیرعباس هویدا می‌روند و مخالفتشان را با این موضوع، با نخست‌وزیر درمیان می‌گذارند. شرح این روایت از زبان رویایی:
{{گفتاورد تزیینی|پس از بالاگرفتن فشار سانسور بر نویسندگان و شاعران، جمعی از اهالی ادبیات مثل یدالله رویایی به دیدار نخست‌وزیر وقت، امیرعباس هویدا می‌روند و مخالفتشان با این موضوع را با نخست‌وزیر درمیان می‌گذارند. شرح این روایت از زبان رویایی:
{{گفتاورد تزیینی|... ما رفتیم پیش هویدا، خب [[نادر نادرپور|نادرپور]]، [[جلال آل‌احمد|آل‌احمد]]، [[رضا براهنی|براهنی]]، [[غلام‌حسین ساعدی|ساعدی]]، [[احمد شاملو|شاملو]]، من و دیگرانی هم بودند. هویدا در این ملاقات از ما استقبال کرد، او آدم روشن‌فکر و کتاب‌خوانی بود و بیش‌تر ما را به‌نام و چهره می‌شناخت و برعکس آن‌چه شایع شده، و شایع می‌کنند، جدال حرفی هم بین او آل‌احمد پیش نیامد. اصلاً وزنهٔ این هیئت را فقط آل‌احمد تشکیل نمی‌داد، دیگران نیز هرکسی حرفی می‌زد، برعکس این دیدار به‌خوشی و بگووبخند و مطایبه برگزار شد، خیلی دوستانه و حتی هویدا ما را دعوت کرد که به‌اتفاق [[صادق چوبک]]، که دوست و رفیق هویدا بود و با او حشرونشری داشت، به‌خانه‌اش برویم. ما را به‌ ناهاری دعوت کرد و گفت چون آشپز ندارد و تنها با مادرش زندگی می‌کند، استیک یا بیفتک خام به‌ ما خواهدداد، و حتی یادم هست وقتی هنوز موقع خداحافظی ایستاده‌بودیم و گپ می‌زدیم رو به‌ آل‌احمد کرد و گفت :«نترس با یک‌دفعه گوشت خام‌خوردن آدم وحشی نم
:... ما رفتیم پیش هویدا، خب [[نادر نادرپور|نادرپور]]، [[آل‌احمد]]، [[رضا براهنی|براهنی]]، [[غلام‌حسین ساعدی|ساعدی]]، [[شاملو]]، من و دیگرانی هم بودند. هویدا در این ملاقات از ما استقبال کرد. او آدم روشن‌فکر و کتاب‌خوانی بود و بیشتر ما را به‌نام و چهره می‌شناخت و برعکس آنچه شایع شده و شایع می‌کنند، جدال حرفی هم بین او آل‌احمد پیش نیامد. اصلاً وزنهٔ این هیئت را فقط آل‌احمد تشکیل نمی‌داد، دیگران نیز هرکسی حرفی می‌زد، برعکس این دیدار به‌خوشی و بگووبخند و مطایبه برگزار شد، خیلی دوستانه و حتی هویدا ما را دعوت کرد که به‌اتفاق [[صادق چوبک]]، که دوست و رفیق هویدا بود و با او حشرونشری داشت، به‌خانه‌اش برویم. ما را به‌ ناهاری دعوت کرد و گفت چون آشپز ندارد و تنها با مادرش زندگی می‌کند، استیک یا بیفتک خام به‌ ما خواهد داد و حتی یادم هست وقتی هنوز موقع خداحافظی ایستاده بودیم و گپ می‌زدیم رو به‌ آل‌احمد کرد و گفت :«نترس! با یک‌دفعه گوشت خام‌خوردن آدم وحشی نمی‌شه!» و خندیدیم.<ref>{{پک|رویایی|ک= عبارت از چیست؟|ص= ۲۵۴و۲۵۵}}</ref>}}
ی‌شه.» و خندیدیم.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان = عبارت از چیست؟|صص=۲۵۴ و ۲۵۵}}</ref>}}  
===بهترین دفاع، سکوت بود===
===بهترین دفاع، سکوت بود===
رویایی در متنی که پس از مرگ [[ذبیح‌الله صفا]] منتشر می‌کند، خطاب به او چنین نوشته‌است:
{{گفتاورد تزیینی|رویایی در متنی که پس از درگذشت [[ذبیح‌الله صفا]] منتشر می‌کند، خطاب به او چنین نوشته است:
{{گفتاورد تزیینی|چهل سال پیش، در باشگاه دانشگاه، مناظره‌ای برپا بود، به ابتکار [[احسان یارشاطر]] و [[ایرج افشار]] (مدیران باشگاه). مناظره‌ای میان من و نادر نادرپور و حسام دولت‌آبادی (کهن‌سرا). یعنی مناظره‌ای میان شعر کهن و شعر میانه‌رو و شعر نو. که به این آخری لقب «افراطی» داده‌بودی.{{سخ}}
:چهل سال پیش، در باشگاه دانشگاه، مناظره‌ای برپا بود به ابتکار مدیران باشگاه، [[احسان یارشاطر]] و [[ایرج افشار]]. مناظره‌ای بود میان من و [[نادر نادرپور]] و حسام دولت‌آبادی (کهن‌سرا). یعنی مناظره‌ای میان شعر کهن و شعر میانه‌رو و شعر نو که به این آخری لقب «افراطی» داده بودی. آن شب مدیر بحث تو بودی. بااینکه اهل بحث نبودی و حیات تو مسمای اسم خودت بود. اهل صفا و سکوت و تأمل بودی. در آخر مناظرهٔ آن شب، انگار سالن برای حمله به من پُر بود. پُر از عناد و کینه، پُر از دشنام. بااینکه اهل بحث نبودی، در آخر مناظرهٔ آن شب، به همه اجازه‌ٔ بحث دادی به من ندادی. گذاشتی همه به من حمله کنند. هرکسی، از بلندپایگان شعر کهن تا بی‌مایگان شعر کهن. هرکه در سالن بود، بر من تاخت. حرف‌های سخت زدند. تاجایی‌که یارشاطر، به استمالت(دل‌جویی) برخاست، ایرج افشار به حمایت. گفتم: «استاد صفا به من هم اجازه‌ٔ پاسخ بده که از خودم دفاع کنم.» گفتی: «نمی‌دهم.» گفتم: «چرا؟» گفتی: «بهترین دفاع تو از تو سکوتِ توست.» گفتم: «عجب! پس شما هم که باید بی‌طرف باشید، دارید به من حمله می‌کنید و طرف آن‌ها را دارید!» گفتی: «نه، آن‌ها با حمله‌هاشان بهتر از خود تو از تو دفاع می‌کنند. پس بهتر است که دیگر خودت به خودت حمله نکنی.» دهانم از این حرف بازماند. انگار چیزی از آن جدا می‌شد. با دهان باز گفتم: «چرا می‌گویی «خودت»؟ آخر این‌ها که خود من نیستند.» گفتی: :چرا، چرا، این‌ها خودِ تو هستند.»<ref>{{پک|رویایی|ک= چهرهٔ پنهان حرف|ص= ۱۴۰و۱۴۱}}</ref>}}
آن شب مدیر بحث تو بودی. با این‌ که اهل بحث نبودی. و حیات تو مسمای اسم خودت بود. اهل صفا و سکوت و تأمل بودی.{{سخ}}
 
در آخر مناظرهٔ آن شب، انگار سالن برای حمله به من پر بود. پر از عناد و کینه، پر از دشنام. با این‌ که اهل بحث نبودی، در آخر مناظرهٔ آن شب، به همه اجازه‌ٔ بحث دادی. به من ندادی. گذاشتی همه به من حمله کنند. هر کسی، از بلندپایگان شعر کهن، تا بی‌مایگان شعر کهن، هر که در سالن بود، بر من تاخت. حرف‌های سخت زدند. تا جایی که یارشاطر، به استمالت برخاست، ایرج افشار به حمایت.{{سخ}}
گفتم استاد صفا به من هم اجازه‌ٔ پاسخ بده که از خودم دفاع کنم. گفتی نمی‌دهم. گفتم چرا؟ گفتی که بهترین دفاع تو از تو سکوتِ توست. گفتم عجب! پس شما هم، که باید بی‌طرف باشید، دارید به من حمله می‌کنید و طرف آن‌ها را دارید! گفتی نه، آن‌ها با حمله‌هاشان بهتر از خود تو از تو دفاع می‌کنند. پس بهتر است که دیگر خودت به خودت حمله نکنی. دهانم از این حرف بازماند. انگار چیزی از آن جدا می‌شد. با دهان باز گفتم: چرا می‌گویی «خودت»؟ آخر این‌ها که خود من نیستند. گفتی: چرا، چرا، این‌ها خودِ تو هستند.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان =چهرهٔ پنهان حرف|صص=۱۴۰ و ۱۴۱}}</ref>}}
===ردشدن از سانسور===
===ردشدن از سانسور===
رویایی دربارهٔ سانسورچی‌های حکومت پهلوی و همچنین همکاری‌اش با [[پرویز اسلام‌پور]] می‌گوید:
{{گفتاورد تزیینی|رویایی دربارهٔ سانسورچی‌های حکومت پهلوی و همکاری‌اش با [[پرویز اسلام‌پور]] می‌گوید:
{{گفتاورد تزیینی|سانسورچی‌های وزارت اطلاعات که در شعر و به‌خصوص شعر نو درکِ اشاره نمی‌کردند، به‌همین جهت مثلاً جُنگ چهارشنبه‌شب در رادیو که توسط من اداره می‌شد و یک مجلهٔ رادیویی شبانه بود و دوساعت یا دوساعت‌ونیم طول می‌کشید و بیشتر هم بچه‌های [[شعر حجم]] با من همکاری می‌کردند، به‌راحتی از سانسور می‌گذشت. جنگی هم که خیلی بین جوان‌ها سوکسه داشت... جُنگ من را بچه‌ها طوری اداره می‌کردند که گاهی، همان‌جا فی‌المجلس متن‌های گاهی دشوار نوشته می‌شد، [[بیژن الهی]]، [[پرویز اسلام‌پور]]، [[بهرام اردبیلی]]، [[نورالدین شفیعی]] و خیلی‌های دیگر که گم‌نام ماندند. به‌هرحال مطلب آن‌ها به‌راحتی از سانسور می‌گذشت. یادم هست که یک شب با پرویز اسلام‌پور برنامه اجرا می‌کردیم، نمی‌دانم شب ضربت‌خوردن یا تولد حضرت علی بود، و ما اصلاً یادمان نبود، به‌هرگونه می‌بایست فوری متنی در همین رابطه می‌نوشتیم، پرویز اسلام‌پور همان‌جا فی‌البداهه متنی نوشت، چون چیزی آماده نکرده‌بودیم، و آن را دوصدایی به‌صورت ورد خواندیم، خوب خیلی هم سوکسه پیداکرد، عده‌ای خوششان آمده‌بود و عده‌ای هم طبعاً بدشان آمده‌بود. چون این اجرای دوصدایی خیلی جرأت، جسارت و نوآوری می‌داد به‌ برنامهٔ رادیویی.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان = عبارت از چیست؟|ص=۲۸۷}}</ref>}}
:سانسورچی‌های وزارت اطلاعات که در شعر و به‌خصوص شعر نو درکِ اشاره نمی‌کردند، به‌همین‌جهت مثلاً جُنگ چهارشنبه‌شب در رادیو که توسط من اداره می‌شد و یک مجلهٔ رادیویی شبانه بود و دو ساعت یا دوونیم ساعت‌ طول می‌کشید و بیشتر هم بچه‌های [[شعر حجم]] با من همکاری می‌کردند به‌راحتی از سانسور می‌گذشت. جنگی هم که خیلی بین جوان‌ها سوکسه(محبوبیت) داشت... جُنگ من را بچه‌ها طوری اداره می‌کردند که گاهی، همان‌جا فی‌المجلس متن‌های گاهی دشوار نوشته می‌شد. [[بیژن الهی]]، پرویز اسلام‌پور، [[بهرام اردبیلی]]، [[نورالدین شفیعی]] و خیلی‌های دیگر که گمنام ماندند. به‌هرحال مطلب آن‌ها به‌راحتی از سانسور می‌گذشت. یادم هست که یک شب با اسلام‌پور برنامه اجرا می‌کردیم، نمی‌دانم شب ضربت‌خوردن یا تولد حضرت علی بود و ما اصلاً یادمان نبود، به‌هرگونه می‌بایست فوری متنی در همین رابطه می‌نوشتیم، اسلام‌پور همان‌جا البداهه متنی نوشت؛ چون چیزی آماده نکرده بودیم و آن را دوصدایی به‌صورت وِرد خواندیم. خوب خیلی هم سوکسه پیدا کرد، عده‌ای خوششان آمده بود و عده‌ای هم طبعاً بدشان آمده بود؛ چون این اجرای دوصدایی خیلی جرئت، جسارت و نوآوری می‌داد به‌ برنامهٔ رادیویی.<ref>{{پک|رویایی|ک= عبارت از چیست؟|ص= ۲۸۷}}</ref>}}
===انتخابات در کلاس دانشکدهٔ ادبیات===
 
به‌نقل از [[محمدرضا شفیعی کدکنی]]:
===انتخابات در کلاس [[دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران|دانشکده ادبیات]]===
{{گفتاورد تزیینی|قضیه به‌این صورت بود که در کلاس صدوبیست‌نفری، بی‌آن‌که بحثی از شعر معاصر باشد و بی‌آن‌که نامی از کسی به‌میان آمده‌باشد، از جمع دانشجویان خواسته‌شد که نام شاعران مورد علاقهٔ خودشان را روی کاغذی بنویسند. وقتی کاغذها جمع شد، معلوم شد در میان صدوبیست دانشجوی یک‌کلاس دانشکدهٔ ادبیات، بعضی از بزرگ‌‌مدعیان شعر معاصر بیش از یک یا دو طرف‌دار ندارند، بعضی از همان یکی‌دوتا هم محروم‌اند. نتیجه از این قرار بود: [[نیما یوشیج]] ۹۲ رأی، [[فروغ فرخزاد]] ۸۷ رأی، [[احمد شاملو]] ۸۶ رأی، [[مهدی اخوان ثالث|اخوان ثالث]] ۸۶ رأی و... متوجه این نکته هستم که در این رأی‌گیری یدالله رویایی ۲ عدد رأی دارد و «کارو» ۴ عدد رأی. اما همین رأی دهندگان ۲۳ رأی به [[سهراب سپهری]] و ۶۴ رأی به [[سیاوش کسرایی]] دادند، یعنی اگر جنبهٔ اجتماعی-سیاسی، و بگو شعار دادن، مورد نظرشان بوده، ضمناً بین شعر اجتماعی «کارو-کسرایی» و غیراجتماعی و غیرشعاری «رویایی-سپهری» تا آ‌ن‌جا حواس‌شان جمع بوده‌است که به‌نوع سالم و درست هرکدام توجه کنند و نوع قلابی هرکدام را هم کنار بگذارند، ۲ رأی رویایی (با سی‌سال  فعالیت ادبی شبانه‌روزی و متجاوز از دویست مصاحبهٔ مطبوعاتی رادیو-تلوزیونی، داخلی و خارجی و کوشش‌های بین‌المللی و صدور مانیفست‌های آوانگارد) و ۳۳ رأی سپهری (با انزوای عجیبش که هیچ‌کس نشانی از او ندارد و در تمام عمرش کسی نه ‌یک‌بار او را دیده و نه صدای او را در شب شعری یا تلویزیون و رادیویی شنیده) دلیل قاطعی است که بر این‌که هر نوع شعری، اگر در راه خود، اصیل باشد، خوانندگان خود را خواهدیافت.... آن‌ها که هیچ رأی ندارند حق دارند بگویند اصلاً هیچ‌کس از اینان شعرشناس نبوده‌است. اما به‌هرحال همین شعرنشناسان ۸۷ رأی به فروغ فرخزاد داده‌اند و ۲ رأی به یدالله رویایی.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = شفیعی کدکنی|نام = محمدرضا|عنوان = ادوار شعر فارسی از مشروطیت تا سقوط سلطنت|صص=۱۲ تا ۱۵}}</ref>}}
{{گفتاورد تزیینی|[[محمدرضا شفیعی کدکنی]] تعریف می‌کند که:
:قضیه به‌این صورت بود که در کلاس صدوبیست‌نفری، بی‌آنکه بحثی از شعر معاصر باشد و بی‌آنکه نامی از کسی به‌میان آمده باشد، از جمع دانشجویان خواسته شد که نام شاعران محبوب خود را روی کاغذی بنویسند. وقتی کاغذها جمع شد، معلوم شد در میان صدوبیست دانشجوی یک کلاس دانشکدهٔ ادبیات، بعضی از بزرگ‌‌مدعیان شعر معاصر بیش از یک یا دو طرف‌دار ندارند، بعضی از همان یکی‌دو تا هم محروم‌اند. نتیجه از این قرار بود: [[نیما یوشیج]] ۹۲ رأی، [[فروغ فرخ‌زاد]] ۸۷ رأی، [[احمد شاملو]] ۸۶ رأی، [[اخوان ثالث]] ۸۶ رأی و... متوجه این نکته هستم که در این رأی‌گیری یدالله رویایی ۲ رأی دارد و «کارو» ۴ رأی. اما همین رأیدهندگان ۳۳ رأی به [[سهراب سپهری]] و ۶۴ رأی به [[سیاوش کسرایی]] دادند؛ یعنی اگر جنبهٔ اجتماعی‌سیاسی و بگو شعاردادن، مدنظرشان بوده، ضمناً بین شعر اجتماعی «کاروکسرایی» و غیراجتماعی و غیرشعاری «رویایی‌سپهری» تاآ‌نجا حواسشان جمع بوده است که به نوع سالم و درست هرکدام توجه کنند و نوع قلابی هرکدام را هم کنار بگذارند. ۲ رأی رویایی با سی سال فعالیت ادبی شبانه‌روزی و متجاوز از دویست مصاحبهٔ مطبوعاتی رادیوتلوزیونی، داخلی و خارجی و کوشش‌های بین‌المللی و صدور مانیفست‌های آوانگارد و ۳۳ رأی سپهری با انزوای عجیبش که هیچ‌کس نشانی از او ندارد و در تمام عمرش کسی نه ‌یک بار او را دیده و نه صدای او را در شب شعری یا تلویزیون و رادیویی شنیده دلیل قاطعی است که بر اینکه هر نوع شعری، اگر در راه خود، اصیل باشد، خوانندگان خود را خواهد یافت.... آن‌ها که هیچ رأی ندارند حق دارند بگویند اصلاً هیچ‌کس از اینان شعرشناس نبوده است. اما به‌هرحال همین شعرنشناسان ۸۷ رأی به فروغ فرخ‌زاد داده‌اند و ۲ رأی به یدالله رویایی.<ref>{{پک|شفیعی کدکنی|ک= ادوار شعر فارسی از مشروطیت تا سقوط سلطنت|ص= ۱۲تا۱۵}}</ref>}}
 
===سپیدی کاغذ، زادگاه من است===
===سپیدی کاغذ، زادگاه من است===
رویایی می‌گوید:
{{گفتاورد تزیینی|رویایی می‌گوید:
{{گفتاورد تزیینی|اغلب برام پیش می‌آید وقتی در کتابخانهٔ کوچکم در نورماندی که پنجره‌هایش رو به کوچه‌ای در روستا باز می‌شود کار می‌کنم، روستایی‌ای را می‌بینم بیل‌برشانه از کوچه می‌گذرد. همیشه سلام کوتاهی به‌ هم می‌کنیم. یک‌‌روز به‌ من گفت آقای رویایی! من زمینم را شخم می‌زنم و می‌دانم که چه‌چیزی به‌ من می‌دهد. اما شما چی؟ همیشه شما را می‌بینم که دارید کاغذتان را را شخم می‌زنید، همیشه همین‌جا پشت همین پنجره. کاغذ شما چه‌چیزی به‌شما برمی‌گرداند؟ {{سخ}}
:اغلب برام پیش می‌آید وقتی در کتابخانهٔ کوچکم در نورماندی که پنجره‌هایش رو به کوچه‌ای در روستا باز می‌شود کار می‌کنم، روستایی‌ای را می‌بینم بیل‌برشانه از کوچه می‌گذرد. همیشه سلام کوتاهی به‌هم می‌کنیم. یک روز به‌ من گفت آقای رویایی! من زمینم را شخم می‌زنم و می‌دانم که چه چیزی به‌ من می‌دهد. اما شما چی؟ همیشه شما را می‌بینم که دارید کاغذتان را شخم می‌زنید، همیشه همین‌جا پشت همین پنجره. کاغذ شما چه چیزی به شما برمی‌گرداند؟
از آن‌ وقت، اغلب که به‌ این گفتگو فکر می‌کنم؛ از خودم می‌پرسم چرا آن روستایی آن روز، زمینش را با کاغذ من مقایسه می‌کرد؟ آیا کاغذ من زمین من است؟ آیا من کاغذی دارم؟{{سخ}}
:از آن‌ وقت، اغلب که به‌ این گفت‌وگو فکر می‌کنم؛ از خودم می‌پرسم چرا آن روستایی آن روز، زمینش را با کاغذ من مقایسه می‌کرد؟ آیا کاغذ من زمین من است؟ آیا من کاغذی دارم؟ امروز گمان می‌کنم که دارم. برای شاعرِ در تبعید، سفیدی کاغذ او زمین زادگاهی‌ اوست.<ref>{{پک|رویایی|ک= عبارت از چیست؟|ص= ۳۷۹}}</ref></ref>}}
امروز گمان می‌کنم که دارم. برای شاعر در تبعید، سفیدی کاغذ او زمین زادگاهی‌ اوست.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان = عبارت از چیست؟|ص=۳۷۹}}</ref> }}
 
==زندگی و یادگار==
==زندگی و یادگار==
===سال‌شمار رویایی===
===در چرخ روزگار===
'''۱۳۱۱''': یدالله رویایی در هفده اردیبهشت سال ۱۳۱۱ در دامغان به دنیا آمد.{{سخ}}
* '''۱۳۱۱''': تولد، ۱۷اردیبهشت در دامغان
'''۱۳۳۲''': به‌دنبال کودتای ۲۸ مرداد و فرار از دامغان چندی به زندگی مخفی، و ترک و گریز، گذرانید و سرانجام در اسفندماهِ همان سال دستگیر شد و به زندان افتاد. زندان‌های او: زندان باغشاه، زندان زیرطاقی (زیرزمین مخوف پلیس تهران)، زندان موقت.{{سخ}}
* '''۱۳۳۲''': فرار از دامغان به‌دنبال کودتای ۲۸مرداد و سرانجام به زندان افتادن در اسفندماه
'''۱۳۳۳''': نشر اولین اشعار با نام مستعار «رویا» در مجلات آن دوره.{{سخ}}
* '''۱۳۳۳''': نشر اولین اشعار با نام مستعار «رویا» در مجلات آن دوره
'''۱۳۳۶''': دستگیری و حبس در زندان لشگر ۲ زرهی سلطنت‌آباد.{{سخ}}
* '''۱۳۳۶''': دستگیری و حبس در زندان لشگر۲ زرهی سلطنت‌آباد
'''۱۳۴۰''': نشر «بر جاده‌های تهی»، انتشارات کیهان، تأسیس هفته‌نامه‌ٔ ادبی بارو به اتفاق [[احمد شاملو]]. {{سخ}}
* '''۱۳۴۰''': نشر «بر جاده‌های تهی» با کیهان؛ تأسیس هفته‌نامه‌ٔ ادبی «بارو» به‌اتفاق [[احمد شاملو]]
'''۱۳۴۴''': انتشار «شعرهای دریایی»، انتشارات مروارید.{{سخ}}
* '''۱۳۴۴''': انتشار «شعرهای دریایی» با مروارید
'''۱۳۴۶''': تأسیس شرکت انتشاراتی روزن به اتفاق محمود زند و [[ابراهیم گلستان]]. اداره و انتشار دفترهای روزن، فصلنامه‌ای در شعر، نقاشی و قصه با همکاری گروه شاعران شعر حجم.{{سخ}}
* '''۱۳۴۶''': تأسیس شرکت انتشاراتی روزن باهمراهی محمود زند و [[ابراهیم گلستان]]؛ اداره و انتشار دفترهای روزن، فصلنامه‌ای در شعر، نقاشی و قصه با همکاری گروه شاعران [[شعر حجم]]
'''۱۳۴۷''': نشر «دلتنگی‌ها»، انتشارات روزن. {{سخ}}
* '''۱۳۴۷''': نشر «دلتنگی‌ها» و «از دوستت دارم» با روزن، مصاحبه با تلویزیون ملی ایران به‌اتفاق شاملو دربارهٔ شعر معاصر و ضرورتش؛ ازدواج با مادلن سوئیسی‌تبار که بعدها مریم نام گرفت.
'''۱۳۴۷''': نشر «از دوستت دارم»، انتشارات روزن، مصاحبهٔ تلویزیون ملی ایران با یداللّه رویایی و احمد شاملو پیرامون شعر معاصر و ضرورتش، ازدواج با بانویی سوییسی به‌نام مادلن که بعدها مریم نامیده‌شد.{{سخ}}
* '''۱۳۴۸''': انتشار بیانیهٔ حجم‌گرایی (اسپاسمانتالیسم) که به خلق نگرش تازه‌ٔ شعری با عنوان «شعر حجم» منجر شد، به‌همراه گروهی از شاعران آوانگارد و متمایل به حجم‌گرایی؛ داوری در جایزه‌ٔ ادبی شعر سال با سرمایه‌گذاری تلویزیون ملی ایران به‌اتفاق [[مسعود فرزاد]]، [[محسن هشترودی]]، [[فریدون رهنما]]، [[بیژن جلالی]] و [[پژمان بختیاری]]
'''۱۳۴۸''': بیانیهٔ حجم‌گرایی (اسپاسمانتالیسم) که به خلق نگرش تازه‌ٔ شعری با عنوان «[[شعر حجم]]» منجر شد، به همراه گروهی از شاعران آوانگارد و متمایل به حجم‌گرایی. تأسیس جایزه‌ٔ ادبی شعر سال به سرمایه‌گذاری تلویزیون ملی ایران و ژوری مرکب از [[مسعود فرزاد]]، [[محسن هشترودی]]، [[فریدون رهنما]]، [[بیژن جلالی]]، [[پژمان بختیاری]] و یدالله رویایی.{{سخ}}
* '''۱۳۵۲''': تولد اولین فرزندش همام
'''۱۳۵۲''': تولد اولین فرزندش همام.{{سخ}}
* '''۱۳۵۳''': تولد دومین فرزندش سارا
'''۱۳۵۳''': تولد دومین فرزندش سارا.{{سخ}}
* '''۱۳۵۶''': نشر «یدالله رویایی با صدای یدالله رویایی»، کاست یک‌ساعتی، به‌انتخاب [[احمدرضا احمدی]] و با موسیقی مجید انتظامی، با [[کانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان]]
'''۱۳۵۶''': نشر «یدالله رویایی با صدای یدالله رویایی»، کاست یک ساعتی، به انتخاب [[احمدرضا احمدی]] و با موسیقی مجید انتظامی، انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، تهران.{{سخ}}
* '''۱۳۵۷''': انتشار «هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن» و «از سکوی سرخ» یا «مسائل شعر» با مروارید
'''۱۳۵۷''': انتشار «هلاک عقل به وقت اندیشیدن»، مروارید. {{سخ}}
* '''۱۳۵۸''': تأسیس مدرسه‌ٔ زبان و ادبیات فارسی در پاریس و تدریس در آن قریب به ۱۵ سال، تا ۱۹۹۴م
'''۱۳۵۷''': نشر «از سکوی سرخ» یا «مسائل شعر»، مروارید. {{سخ}}
* '''۱۳۶۳''': تولد سومین فرزندش کاویان
'''۱۳۵۸''': تأسیس مدرسه‌ٔ زبان و ادبیات فارسی در پاریس و تدریس در آن قریب به ۱۵ سال (تا ۱۹۹۴ میلادی).{{سخ}}
* '''۱۳۶۵''': مرگ همسرش، مادلن
'''۱۳۶۳''': تولد سومین فرزندش کاویان.{{سخ}}
* '''۱۳۶۶''': ازدواج با کاترین
'''۱۳۶۵''': مرگ همسرش، مادلن.{{سخ}}
* '''۱۳۶۹''': نشر «لب‌ریخته‌ها» در پاریس
'''۱۳۶۶''': ازدواج با کاترین.{{سخ}}
* '''۱۳۷۱''': نشر «لب‌ریخته‌ها» با نوید شیراز
'''۱۳۶۹''': نشر «لبریخته‌ها»، در پاریس.{{سخ}}
* '''۱۳۷۳''': انتشار «در سال‌های شبانه»، به‌زبان فرانسه با ترجمه‌هایی از «دومی‌نیک پره‌شه» و نقاشی‌هایی از حسین زنده‌رودی با انتشارات (I'Oeil Ecoute) چشم شنوا و موزه برنه
'''۱۳۷۱''': نشر «لبریخته‌ها»، انتشارات نوید شیراز.{{سخ}}
* '''۱۳۷۴''': انتشار «شعر حجم، شعر حرکت» (Poésie de volume Poésie de mouvement) به‌فرانسه در پاسخ به اقتراح(پرسش‌گری) برنار نوئل، شاعر فرانسوی با عنوان «شعر چیست؟» با انتشارات J.M.Place پاریس
'''۱۳۷۳''': «در سال‌های شبانه»، در زبان فرانسه با ترجمه‌هایی از «دومی‌نیک پره‌شه»، و نقاشی‌هایی از حسین زنده‌رودی، انتشارات (I'Oeil Ecoute) چشم شنوا، موزه بر نه، برنه.{{سخ}}
* '''۱۳۷۵''': انتشار «امضایی بر پشت»، به‌انگلیسی. (Back Signing) با ترجمهٔ لطف‌علی خُنجی، به‌کوشش و انتخاب و مقدمهٔ افشین بابازاده، با انتشارات Meded-Peka لندن
'''۱۳۷۴''': «شعر حجم، شعر حرکت» (Poésie de volume Poésie de mouvement) در زبان فرانسه. پاسخ به اقتراح برنار نوئل، شاعر فرانسوی: «شعر چیست؟»، انتشارات J. M. Place پاریس.{{سخ}}
* '''۱۳۷۶''': انتشار «پس مرگ چیزی دیگر بود» به‌فرانسه، ترجمهٔ کریستف بالایی و برنار نوئل و ترجمهٔ جمعی شاعران در بنیاد "Royaumont" با انتشارات Créaphis، پاریس؛ نشر «طول راه، قربانی دیارم»، به‌سوئدی، با ترجمهٔ یان استرگرن(Jan Ostergren) شاعر سوئدی و [[سهراب مازندرانی]] شاعر ایرانی با انتشارات باران در استکهلم
'''۱۳۷۵''': «امضایی بر پشت»، به انگلیسی. (Back Signing). ترجمهٔ لطفعلی خُنجی. انتشارات Meded-Peka لندن، به کوشش و انتخاب و مقدمهٔ افشین بابازاده.{{سخ}}
* '''۱۳۷۷''': انتشار «هفتاد سنگ قبر» با نشر گردون
'''۱۳۷۶''': «پس مرگ چیزی دیگر بود»، در زبان فرانسه، ترجمهٔ کریستف بالایی و برنار نوئل، و ترجمهٔ جمعی شاعران در بنیاد "Royaumont". انتشارات Créaphis، پاریس. «طول راه، قربانی دیارم»، در زبان سوئدی، به ترجمهٔ شاعر سوئدی یان استرگرن (Jan Ostergren) و شاعر ایرانی [[سهراب مازندرانی]]، انتشارات باران، استکهلم.{{سخ}}
* '''۱۳۸۰''': دریافت عنوان شوالیهٔ ادب‌وهنر از دولت فرانسه
'''۱۳۷۷''': انتشار «هفتاد سنگ قبر»، نشر گردون. {{سخ}}
* '''۱۳۸۱''': نشر «من گذشته: امضا» با کاروان
'''۱۳۸۰''': دریافت عنوان شوالیهٔ ادب و هنر از دولت فرانسه.{{سخ}}
* '''۱۳۸۶''': نشر «عبارت از چیست؟ (از سکوی سرخ۲)» با آهنگ دیگر
'''۱۳۸۱''': نشر «من گذشته: امضا»، انتشارات کاروان. {{سخ}}
* '''۱۳۸۷''': انتشار «در جست‌وجوی آن لغت تنها» با کاروان؛ نشر جلد اول «مجموعه‌اشعار یدالله رویائی» با نگاه
'''۱۳۸۶''': نشر «عبارت از چیست؟ (از سکوی سرخ ۲)»، آهنگ دیگر {{سخ}}
* '''۱۳۹۶''': درگذشت دخترش سارا
'''۱۳۸۷''': انتشار «در جستجوی آن لغت تنها»، انتشارات کاروان. مجموعه اشعار یدالله رویائی، جلد اول، مؤسسهٔ انتشارات نگاه.{{سخ}}
 
'''۱۳۹۶''': مرگ دخترش سارا.
===کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری===
===کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری===
یدالله رویایی در هفده اردیبهشت سال ۱۳۱۱ در دامغان به دنیا آمد. آموزش‌های دبستانی و دبیرستانی خود را ابتدا در زادگاهش، و از آن پس در تهران در دانش‌سرای شبانه‌روزی تربیت معلم به پایان رساند. وی مدتی به کار تدریس و سرپرستی امور اوقاف دامغان اشتغال داشت. نوجوانی و جوانی او به تمایلات مارکسیستی و مبارزه در حزب توده‌ٔ ایران گذشت. <ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان =مجموعهٔ اشعار یدالله رویایی|ص=۶۸۵}}</ref>{{سخ}}
یدالله رویایی، ۱۷اردیبهشت۱۳۱۱ در دامغان به‌دنیا آمد. دبستان را در زادگاهش تمام کرد و دبیرستان را در آنجا آغار و در تهران در دانش‌سرای شبانه‌روزی تربیت معلم به پایان رساند. وی مدتی به کار تدریس و سرپرستی امور اوقاف دامغان اشتغال داشت. نوجوانی و جوانی رویایی به تمایلات مارکسیستی و مبارزه در حزب توده‌ٔ ایران گذشت.<ref>{{پک|رویایی|ک= مجموعه‌اشعار یدالله رویایی|ص= ۶۸۵}}</ref>{{سخ}}
 
[[پرونده:Royaeidarjavani.jpg|200px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''یدالله رویایی در جوانی'''</center>]]
[[پرونده:Royaeidarjavani.jpg|200px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''یدالله رویایی در جوانی'''</center>]]
یدالله رویایی در سن‌ بیست‌ویک‌سالگی، یعنی در سال ۱۳۳۲، از دامغان به تهران مهاجرت می‌کند.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان = عبارت از چیست؟|ص=۲۶۹}}</ref> به دنبال کودتای ۲۸ مرداد و فرار از دامغان چندی به زندگی مخفی، و ترک و گریز، گذرانید و سرانجام در اسفندماه همان سال دستگیر شد و به زندان افتاد. از جمله زندان‌هایی که او در آن حبس بوده‌است، می‌توان از زندان باغشاه، زندان زیرطاقی (زیرزمین مخوف پلیس تهران)، زندان موقت، و یک‌بار دیگر، در سال ۱۳۳۶، زندان لشگر ۲ زرهی سلطنت‌آباد نام برد.
رویایی در‌ بیست‌ویک‌سالگی، ۱۳۳۲، از دامغان به تهران مهاجرت می‌کند.<ref>{{پک|رویایی|ک= عبارت از چیست؟|ص= ۲۶۹}}</ref> به‌دنبال کودتای ۲۸مرداد و فرار از دامغان چندی به زندگی مخفی و ترک و گریز، گذرانید و سرانجام در اسفند همان سال دستگیر شد و به زندان افتاد. زندان باغشاه، زندان زیرطاقی (زیرزمین مخوف پلیس تهران)، زندان موقت و بار دیگر، در سال۱۳۳۶، زندان لشگر۲ زرهی سلطنت‌آباد، مکان‌های اسارت رویایی است. وی پس از خروج از زندان اولین شعرهایش را در ۲۲‌سالگی نوشت و در مجلات آن زمان با نام مستعار «رویا» منتشر کرد و هم‌زمان به تحصیل در رشته‌ٔ حقوق سیاسی تا اخذ درجه‌ٔ دکترای حقوق بین‌الملل عمومی پیش رفت. سپس در وزارت دارایی به استخدام درآمد و در سِمت ذی‌حساب و سرپرست امور مالی در ادارات و مراکز دیگر دولتی مانند وزارت آب‌وبرق، سازمان تلویزیون ملی ایران و... به‌کار پرداخت.<ref>{{پک|رویایی|ک= مجموعه‌اشعار یدالله رویایی|ص= ۶۸۵و۶۸۶}}</ref>{{سخ}}
رؤیائی پس از خروج از زندان اولین شعرهای خود را در ۲۲‌سالگی نوشت و در مجلات آن زمان با نام مستعار «رویا» منتشر کرد و هم‌زمان به تحصیلات خود در رشته‌ٔ حقوق سیاسی تا اخذ درجه‌ٔ دکترای حقوق بین‌الملل عمومی ادامه داد و از آن پس در وزارت دارایی به استخدام درآمد و به‌عنوان ذی‌حساب و سرپرست امور مالی در ادارات و مراکز دیگر دولتی از جمله وزارت آب و برق، سازمان تلویزیون ملی ایران و ... به کار پرداخت.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان =مجموعهٔ اشعار یدالله رویایی|صص= ۶۸۵ و ۶۸۶}}</ref> {{سخ}}
یدالله رویایی در سال۱۳۴۰ همراه‌با [[احمد شاملو]]، هفته‌نامه‌ای منتشر کرد به نام «بارو»<ref name= "pageseshsadohashtadoshesh">{{پک|رویایی|ک= مجموعه‌اشعار یدالله رویایی|ص= ۶۸۶}}</ref> که وزیر اطلاعات وقت در سال۱۳۴۵ آن را توقیف کرد.<ref>{{یادکرد ژورنال|عنوان= سال‌شمار احمد شاملو|ص=۱۹}}</ref> او در همین سال دفتر شعر «بر جاده‌های تهی» را چاپ کرد. در سال۱۳۴۶ شرکت انتشاراتی «روزن» را همراه‌با [[ابراهیم گلستان]] و محمود زند راه انداخت و نشریه‌ای به نام «دفترهای روزن» را به‌چاپ رساند. این انتشارات از نهادهایی است که گام‌های نخست را در مسیر جدایی نشر و کتاب‌فروشی برداشت و علاوه‌بر چاپ و نشر کتاب و نشریه، شب شعر و نمایشگاه نقاشی نیز برگزار کرد. [[احمدرضا احمدی]] کارمند این انتشارات بود. آثار [[سهراب سپهری]]، [[مهشید امیرشاهی]]، ابراهیم گلستان، ایتالو کالوینو و لوئیجی پیراندلو در «روزن» چاپ شد و رویایی شعرهای «از دوستت دارم» را در سال۱۳۴۷ در همین انتشارات به‌چاپ رساند.<ref name= "pageseshsadohashtadoshesh"/> وی برای چاپ کتاب کودکان نیز برنامه‌هایی چیده بود که با شروع فعالیت «کانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان» از این کار منصرف شد. «روزن» در اوایل دههٔ پنجاه به‌علت مشغلهٔ بسیار رویایی، زند و گلستان تعطیل شد.<ref>{{یادکرد ژورنال|عنوان= با چراغ روشن اندیشه؛ نگاهی به صنعت نشر در ایران|ص= ۶۶}}</ref> {{سخ}}
یدالله رویایی در سال ۱۳۴۰، همراه با احمد شاملو [[احمد شاملو]] ، «هفته‌نامهٔ ادبی بارو» را منتشر می‌کند. <ref name="pageseshsadohashtadoshesh">{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان =مجموعهٔ اشعار یدالله رویایی|ص= ۶۸۶}}</ref>این نشریه در سال ۱۳۴۵ توسط وزیر اطلاعات وقت توقیف شد.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی=|نام=|عنوان=سال‌شمار احمد شاملو|ص=۱۹}}</ref> او در همین سال دفتر شعر «بر جاده‌های تهی» را چاپ می‌کند. او در سال ۱۳۴۶ «شرکت انتشاراتی روزن» را همراه با [[ابراهیم گلستان]] و محمود زند تأسیس می‌کند و نشریه‌ای تحت‌عنوان «[[دفترهای روزن]]» را به‌چاپ می‌رساند. این انتشارات از نخستین نهادهایی است که جدایی نشر و کتاب‌فروشی را شکل بخشید. همچنین این انتشارات علاوه بر چاپ و نشر کتاب و نشریه، شب شعر و نمایشگاه نقاشی نیز برگزار می‌کرد. [[احمدرضا احمدی]] کارمند این انتشارات بود. در این انتشارات آثار [[سهراب سپهری]]، [[مهشید امیرشاهی]]، ابراهیم گلستان، ایتالو کالوینو و لوئیجی پیراندلو چاپ شد. رویایی برای چاپ کتاب کودکان در این انتشارات نیز برنامه‌هایی داشت که با شروع فعالیت «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» از این کار منصرف شد. این انتشارات در اوایل دههٔ پنجاه به‌علت مشغلهٔ بسیار رویایی، زند و گلستان تعطیل شد.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی=|نام=|عنوان=با چراغ روشن اندیشه؛ نگاهی به صنعت نشر در ایران|ص=۶۶}}</ref> او شعرهای «از دوستت دارم» خود را در سال ۱۳۴۷ در همین انتشارات به‌چاپ رساند.<ref name="pageseshsadohashtadoshesh"/>{{سخ}}
در سال۱۳۴۸ چند تن از شاعران، نویسندگان و هنرمندان پیشرو با هدایت رویایی، بیانیهٔ [[شعر حجم|حجم‌گرایی]] را منتشر می‌کنند. رویایی در متنی این فرآیند را چنین گزارش کرده است:
در سال ۱۳۴۸ چند تن از شاعران، نویسندگان و هنرمندان پیشرو با هدایت رویایی، بیانیهٔ حجم‌گرایی را منتشر می‌کنند. رویایی در متنی این فرآیند را چنین گزارش کرده‌است:
{{نقل‌قول|این بیانیه به‌دنبال سه ماه بحث و گفت‌وگو و نشستن‌های مدیدی که در کافه نکیسا، خانه‌ٔ رویایی، خانه‌ٔ [[بهرام اردبیلی|اردبیلی]]، خانه‌ٔ [[پرویز اسلام‌پوراسلام‌پور]]، خانه‌ٔ نصیب نصیبی صورت گرفت، سرانجام در آخرین و طولانی‌ترین جلسه‌ٔ خود در منزل اسلامپور تأیید و امضا شد و در آن ایام این نام‌ها شرکت داشته‌اند: پرویز اسلام‌پور (شاعر)، [[محمود شجاعی]] (شاعر و نمایش‌نویس)، بهرام اردبیلی (شاعر)، [[فیروز ناجی]] (شاعر)، [[هوشنگ آزادی‌ور]] (شاعر و سینماگر)، نصیب نصیبی (سینماگر)، پرویز زاهدی (نویسنده)، [[محمدرضا اصلانی]] (شاعر و سینماگر)، [[علی‌مراد فدایی‌نیا]] (قصه‌نویس) و یدالله رویایی (شاعر) و...{{سخ}}
{{نقل‌قول|این بیانیه به‌دنبال سه‌ماه بحث و گفتگو و نشستن‌های مدیدی که در کافه نکیسا، خانه‌ٔ رویایی، خانه‌ٔ [[بهرام اردبیلی|اردبیلی]]، خانه‌ٔ [[پرویز اسلام‌پوراسلام‌پور]]، خانه‌ٔ نصیب نصیبی صورت گرفت، سرانجام در آخرین و طولانی‌ترین جلسه‌ٔ خود در منزل اسلامپور تأیید و امضا شد. و در آن ایام این نام‌ها شرکت داشته‌اند: پرویز اسلام‌پور (شاعر)، [[محمود شجاعی]] (شاعر و نمایش‌نویس)، بهرام اردبیلی (شاعر)، [[فیروز ناجی]] (شاعر)، [[هوشنگ آزادی‌ور]] (شاعر و سینماگر)، نصیب نصیبی (سینماگر)، پرویز زاهدی (نویسنده)، [[محمدرضا اصلانی]] (شاعر و سینماگر)، [[علی‌مراد فدایی‌نیا]] (قصه‌نویس) و یدالله رویایی (شاعر) و ...{{سخ}}
از میان شاعرانی که قرار بود آن را امضا کنند و نکردند، محمدرضا اصلانی بدون تأیید امضا نکرد و [[فریدون رهنما]] با تأیید بیانیه، مخالف اصل امضا‌کردن بود. [[بیژن الهی]] و [[هوشنگ چالنگی]] آن زمان در سفر بودند و بعد که انتشار آن به‌اصرار الهی به‌تعویق افتاد، پیگیری اخذ امضا متوقف ماند. [[سیروس آتابای]] (شاعر)، نورالدین شفیعی (نمایش‌نویس)، کامران دیبا (معمار و نقاش)، [[احمدرضا چه‌کنی]] (شاعر)، [[رضا زاهد]] (شاعر)، از پارتیزان‌های این جنبش‌اند. در متنی که دست ماست این امضاها تشخیص داده می‌شود: یدالله رویایی، پرویز اسلامپور، محمود شجاعی، بهرام اردبیلی و هوشنگ آزادی‌ور.<ref>{{پک|رویایی|ک= هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن|ص= ۳۸}}</ref>}}
از میان شاعرانی که قرار بود آن را امضا کنند و نکردند، محمدرضا اصلانی بدون تأیید امضا نکرد و [[فریدون رهنما]] با تأیید بیانیه، مخالف اصل امضا‌کردن بود. [[بیژن الهی]] و [[هوشنگ چالنگی]] آن زمان در سفر بودند، و بعد که انتشار آن به اصرار الهی به تعویق افتاد، پیگیری اخذ امضا متوقف ماند. [[سیروس آتابای]] (شاعر)، نورالدین شفیعی (نمایش‌نویس)، کامران دیبا (معمار و نقاش)، [[احمدرضا چه‌کنی]] (شاعر)، [[رضا زاهد]] (شاعر)، از پارتیزان‌های این جنبش‌اند. در متنی که دست ما است این امضاها تشخیص داده‌می‌شود: یدالله رویایی، پرویز اسلامپور، محمود شجاعی، بهرام اردبیلی و هوشنگ آزادی‌ور.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان =هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن|ص=۳۸}}</ref>}}
یدالله رویایی در سال۱۳۵۴ از ایران به اروپا مهاجرت کرد.<ref>{{پک|رویایی|ک= عبارت از چیست؟|ص= ۱۹۴}}</ref> او در سال۱۳۵۷ دو کتاب «از سکوی سرخ» و «هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن» را منتشر کرد و ازآن‌پس به‌مدت ۱۲ سال سکوت اختیار کرد.<ref name="pageseshsadohashtadoshesh"/> رویایی سکوتش را در سال۱۳۶۹ با نشر دفتر شعر «لب‌ریخته‌ها» شکست.<ref name= "adabpajouhisadsivchaahar"/>{{سخ}}
یدالله رویایی در سال ۱۳۵۴ از ایران به‌اروپا مهاجرت کرد.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان = عبارت از چیست؟|ص=۱۹۴}}</ref> او در سال ۱۳۵۷ دو کتاب «از سکوی سرخ» و «هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن» را منتشر کرد و از آن پس به‌مدت دوازده‌سال سکوت اختیار کرد.<ref name="pageseshsadohashtadoshesh"/> او سکوت خود را در سال ۱۳۶۹ با نشر دفتر شعر «لبریخته‌ها» شکست. <ref name= "adabpajouhisadsivchaahar"/> {{سخ}}
وی در سال۱۳۵۹شمسی (۱۹۸۰میلادی) مدرسهٔ زبان و ادبیات فارسی پاریس را تأسیس کرد. خودش در این باره چنین می‌گوید:
رویایی در سال ۱۹۸۰ میلادی یا ۱۳۵۹ شمسی مدرسهٔ زبان و ادبیات فارسی پاریس را تأسیس کرد. رویایی خود در این باره چنین می‌گوید:
{{نقل قول|آن زمان البته بچه‌های ایرانی که در پاریس بودند خیلی خوب فارسی را حرف می‌زدند. یعنی چه آن‌هایی که در دبستان بودند و چه آن‌هایی که در دبیرستان بودند. خانواده‌های ایرانی هم ازآن‌جایی‌که نمی‌خواستند رابطه‌شان را با زبان بِبُرند، خیلی استقبال کردند. در سال‌های اول انقلاب وقتی دورهٔ نهایی دبیرستان را درس می‌دادیم متن‌هایی را از شاعران و نویسندگان کلاسیک خودمان را تجزیه و تحلیل می‌کردیم و شاگردان هم شروع می‌کردند به دخالت و هم‌فکری با معلم.<ref>{{پک|رویایی|ک= عبارت از چیست؟|ص= ۱۱۷}}</ref>}}
{{نقل قول| آن زمان البته بچه‌های ایرانی که در پاریس بودند خیلی خوب فارسی را حرف می‌زدند. یعنی چه آن‌هایی که در دبستان بودند و چه آن‌هایی که در دبیرستان بودند. خانواده‌های ایرانی هم از آن‌جایی که نمی‌خواستند رابطه‌شان را با زبان ببرند، خیلی استقبال کردند. در سال‌های اول انقلاب وقتی دورهٔ نهایی دبیرستان را درس می‌دادیم، متن‌هایی را از شاعران و نویسندگان کلاسیک خودمان را تجزیه و تحلیل می‌کردیم و شاگردان هم شروع می‌کردند به دخالت و هم‌فکری با معلم.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان = عبارت از چیست؟|ص=۱۱۷}}</ref> }}
از آن زمان تا کنون، یدالله رویایی آثار بسیاری منتشر کرده و به شاعری پرکار بدل شده است. «هفتاد سنگ قبر»، «من گذشته: امضا»، «در جست‌وجوی آن لغت تنها» و «عبارت از چیست؟» در زبان فارسی، «در سال‌های شبانه»، «شعر حجم، شعر حرکت» و «پس مرگ چیزی دیگر بود» در زبان فرانسوی و «طول راه، قربانی دیارم» در زبان سوئدی نام برد.<ref name="pagesheshsadohashtadohaft">{{پک|رویایی|ک= مجموعه‌اشعار یدالله رویایی|ص= ۶۸۷}}</ref>{{سخ}}
از آن زمان تا کنون، یدالله رویایی آثار بسیاری را از خود منتشر کرده‌است و به‌شاعری پرکار بدل گشته‌است. از جملهٔ این آثار می‌توان از «هفتاد سنگ قبر»، «من گذشته: امضا»، «در جستجوی آن لغت تنها» و «عبارت از چیست؟» در زبان فارسی، «در سال‌های شبانه»، «شعر حجم، شعر حرکت» و «پس مرگ چیزی دیگر بود» در زبان فرانسوی و «طول راه، قربانی دیارم» در زبان سوئدی نام برد. <ref name="pagesheshsadohashtadohaft">{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان = مجموعهٔ اشعار یدالله رویایی|ص=۶۸۷}}</ref>{{سخ}}
[[پرونده:Sararoyaei.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''سارا رویایی، فرزند یدالله و مادلن رویایی'''</center>]]
[[پرونده:Sararoyaei.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''سارا رویایی، فرزند یدالله و مادلن رویایی'''</center>]]
رویایی سال‌ها در دهکدهٔ «آنورونویل» در نورماندی زیست و سپس به ‌پاریس نقل مکان کرد.<ref name="pagesheshsadohashtadohaft"/> در سال۱۳۹۶ دومین فرزندش، سارا، درگذشت.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://m.facebook.com/584634201565095/posts/1743725868989250/?refsrc=http%3A%2F%2Fwww.google.com%2F&_rdr|عنوان= درگذشت دختر یدالله رویایی}}</ref> وی این روزها بیشتر به‌ شرکت در فستیوال بین‌المللی شعر و حضور در دیدارهای جهانی شاعران، سفرهای ادبی، کنفرانس‌ها و مصاحبه‌ها مشغول است.<ref name="pagesheshsadohashtadohaft"/>
یدالله رویایی سال‌ها در دهکدهٔ «آنورونویل» در نورماندی زندگی می‌کرد و سپس به ‌پاریس نقل مکان کرد. <ref name="pagesheshsadohashtadohaft"/> در سال ۱۳۹۶ دومین فرزندش، سارا، درگذشت.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://m.facebook.com/584634201565095/posts/1743725868989250/?refsrc=http%3A%2F%2Fwww.google.com%2F&_rdr|عنوان =درگذشت دختر یدالله رویایی|ناشر= صفحهٔ فیسبوک روزآنلاین|تاریخ= ۵ سپتامبر ۲۰۱۷|تاریخ بازدید= ۲۳ آذر ۱۳۹۸}}</ref> {{سخ}}
یدالله رویایی این روزها بیشتر به‌ شرکت در فستیوال بین‌المللی شعر، و حضور در دیدارهای جهانی شاعران، سفرهای ادبی، کنفرانس‌ها و مصاحبه‌ها مشغول است.<ref name="pagesheshsadohashtadohaft"/>
 


===زمینهٔ فعالیت===
===زمینهٔ فعالیت===
====شعر====
====شعر====
یدالله رویایی یکی از شاعران پرکار پـیش از انقلاب بود که پس از انقلاب، از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۹ هیچ شعری منتشر نکرد و در سال ۱۳۶۹ با انتشار مجموعهٔ شعر [[لبریخته‌ها]] اعلام حضور کرد. درواقع انتشـار ایـن مجموعـه، پایانی بر دوازده‌سال سکوت شعری وی بود. از دلایل این سـکوت دوازده‌سـاله حرفـی بـه‌میان نیامده‌است، ولی پس از آن، رویایی با انتشار آثار متعدد شعری، به‌ فهم [[شـعر حجـم]] در بین نسل جوان کمک کرد و باعث شد که شعر حجم کـه خـود بنیان‌گذار آن بود، رونقی دوباره بگیرد. از مهم‌ترین آثار او به زبان فارسی می توان به‌ این موارد اشاره کرد: «[[از دوستت دارم]]»، «[[دلتنگی‌ها]]»، «[[شعرهای دریایی]]»، «[[از جاده‌های تهـی]]»، «لبریختـه‌هـا»، «[[هفتـاد سنگ‌ قبر»]]؛ «[[من گذشته: امضا]]» و «[[در جستجوی آن لغت تنها]]» مجموعـه‌هـای شـعر چاپ‌شده از وی و «[[هلاک عقل به‌وقـت اندیشـیدن]]» در رابطه با مسایل شعر و «[[عبـارت از چیسـت؟]]» مجموعه‌ای از تئوری‌ها، مصاحبه‌ها و نقدهای وی درباب شعر معاصر است.<ref name= "adabpajouhisadsivchaahar"/>{{سخ}}
یدالله رویایی یکی از شاعران پرکار پیش از انقلاب بود که از سال۱۳۵۷ تا ۱۳۶۹ هیچ شعری منتشر نکرد و در سال۱۳۶۹ با انتشار مجموعه‌شعر «لب‌ریخته‌ها» برای نخستین بار پس از انقلاب اعلام حضور کرد. درواقع انتشار این مجموعه، پایانی بر ۱۲ سال سکوت شعری وی بود. از دلایل این سـکوت ۱۲‌سـاله حرفی به‌میان نیاورد؛ اما پس‌ازآن، رویایی با انتشار آثار متعدد شعری، به‌ فهم [[شـعر حجـم]] در بین نسل جوان کمک کرد و باعث شد که شعر حجم که خود بنیان‌گذار آن بود، رونقی دوباره بگیرد. از مهم‌ترین آثار او به‌فارسی: «از دوستت دارم»، «دلتنگی‌ها»، «شعرهای دریایی»، «از جاده‌های تهی»، «لب‌ریخته‌ها»، «هفتاد سنگ‌ قبر»؛ «من گذشته: امضا» و «در جست‌وجوی آن لغت تنها» است و مجموعه‌‌شعرهای چاپ‌شده از وی «هلاک عقل به‌وقـت اندیشـیدن» درباب مسائل شعر و «عبارت از چیست؟» مجموعه‌ای از تئوری‌ها، مصاحبه‌ها و نقدهای وی در زمینهٔ شعر معاصر است.<ref name= "adabpajouhisadsivchaahar"/>{{سخ}}
رویایی در دفتر اولش، «بر جاده‌های تهی» شاعری قصه‌پرداز است و اشعار نیمایی او در این زمینه، به‌شدت تأثیرگرفته از اشعار دوران پایانی شاعری نیما است. دفترهای بعدی رویایی، «شعرهای دریایی» و «از دوستت دارم»، مجموعه‌ای از اشعار روایی است، با این تفاوت که چون دفتر اول او، روایت، شعر را به‌خدمت نگرفته‌است؛ بلکه این شعر است که از ویژگی‌های روایتی نهایت استفاده را برده و حسی شاعرانه در روایات دمیده‌است. به‌باور اهالی ادبیات، این دو دفتر شعر رویایی بهترین آثار او هستند. <ref name= "sadvahashtadvaseh"> {{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی۱= غلام‌حسین‌زاده|نام۱=غلامحسین|نام‌خانوادگی۲=طاهری|نام۲=قدرت‌الله|نام‌خانوادگی۳= کریمی|نام۳=فرزاد|عنوان=بررسی انتقادی شعر حجم برمبنای روایت‌شناسی اشعار یدالله رویایی|ص=۱۸۳}}</ref>
رویایی در دفتر اولش، «بر جاده‌های تهی» شاعری قصه‌پرداز است و اشعار [[نیمایی]] او به‌شدت تأثیرگرفته از اشعار دوران پایانی شاعریِ [[نیما]]ست. دفترهای بعدی رویایی، «شعرهای دریایی» و «از دوستت دارم»، مجموعه‌ای از اشعار روایی است با این تفاوت که همچون دفتر اول او روایت، شعر را به‌خدمت نگرفته است؛ بلکه این شعر است که از ویژگی‌های روایتی نهایت استفاده را بردخ و حسی شاعرانه در روایات دمیده است. به‌باور اهالی ادبیات، این دو دفتر شعر رویایی بهترین آثارش قلمداد می‌شود.<ref name= "sadvahashtadvaseh">{{یادکرد ژورنال|عنوان= بررسیِ انتقادیِ شعر حجم برمبنای روایت‌شناسی اشعار یدالله رویایی|ص=۱۸۳}}</ref>
 


===اتفاقات===
===اتفاقات===
===گزارشی از فستیوال شعر یوگسلاوی===
===گزارشی از فستیوال شعر یوگسلاوی===
یدالله رویایی همراه با همسرش، در سال ۱۳۴۹ (یا ۱۳۵۰)، در «فستیوال جهانی شعر استروگا» در مقدونیه (یوگسلاوی سابق) شرکت کرد و او در این فرصت، با شاعرانی در کشورهای مختلف آشنا شد، از جمله ماتیا ماتیوسکی، شاعر جوان مقدونی و مدیر تلوزیون ملی مقدونیه و آندره فرنو، شاعر شهیر فرانسوی که وقتی شعر رویایی را می‌شنود، او را تحسین می‌کند و کتاب‌هایش را برای او می‌فرستد. تصویر رویایی در این سفر از سوسیالیسم به‌کلی تغییر می‌کند، چرا که در آن کشور که مرام سوسیالیستی-کمونیستی داشت، با شاعران و نویسندگان بسیاری حشرونشر داشت و ایشان تصویری تلخ از این مرام برای او ترسیم کردند. همچنین در فرودگاه بلگراد یک دیپلمات یوگسلویایی که به بانگوک می‌رفت، چمدان همسر یدالله رویایی، مادلن را به‌جای چمدان خود برداشته‌بود و این امر باعث شده‌بود که مادلن به‌دلیل نداشتن لباس در فستیوال شرکت نکند که با پیشنهاد خانمی که از طرف جشنواره وظیفهٔ رسیدگی به رویایی و همسرش را داشت، قرار می‌شود فردا به‌بازار بروند و با خرج فستیوال برایش لباس بخرند. در همین بین دیپلمات آن‌ها را پیدا می‌کند. به‌قول رویایی «چیزی نمی‌ماند که دست‌وپایشان را ببوسد»، پس از این‌که می‌بیند ایشان دست به‌اسناد محرمانه‌اش نزده‌اند. یدالله رویایی در این فستیوال شعر «دلتنگی ۸» را می‌خواند و در ایران زمزمه‌هایی به‌وجود می‌آید که رویایی با این شعر جایزهٔ اصلی فستیوال، یعنی «تاج طلا couronne d'or» تصاحب خواهد‌کرد و آدم‌های رسمی و غیررسمی، به‌ رویایی می‌گویند تا خود را برای دریافت جایزه آماده کند. اما در روز آخر بنابر دستوری، جایزه را به‌شاعری از یوگسلاوی می‌دهند. چرا که هشت‌سال پیاپی هیچ شاعری از کشور میزبان، موفق به‌اخذ این جایزه نشده‌بود و همیشه برنده، شاعری از کشوری خارجی بوده‌است.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان =هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن|صص=۲۳۷ تا ۲۴۳}}</ref>  
یدالله رویایی همراه‌با همسرش، در سال۱۳۴۹ (یا ۱۳۵۰) در «فستیوال جهانی شعر استروگا» در مقدونیه (یوگسلاوی سابق) شرکت کرد و در این فرصت، با شاعرانی در کشورهای مختلف آشنا شد نظیر ماتیا ماتیوسکی، شاعر جوان مقدونی و مدیر تلوزیون ملی مقدونیه و آندره فرنو، شاعر شهیر فرانسوی که وقتی شعر رویایی را می‌شنود او را تحسین می‌کند و کتاب‌هایش را برای او می‌فرستد. تصویر رویایی در این سفر از سوسیالیسم به‌کلی تغییر می‌کند؛ چراکه در آن کشور که مرام سوسیالیستی‌کمونیستی داشت، با شاعران و نویسندگان بسیاری حشرونشر کرد که تصویری تلخ از این مرام برای او ترسیم کردند. همچنین در فرودگاه بلگراد یک دیپلمات یوگسلویایی که به بانگوک می‌رفت، چمدان همسر یدالله رویایی، مادلن را به‌جای چمدان خود برداشته بود و این امر باعث شد که مادلن به‌دلیل نداشتن لباس در فستیوال شرکت نکند که با پیشنهاد خانمی که از طرف جشنواره وظیفهٔ رسیدگی به رویایی و همسرش را داشت، قرار می‌شود فردا به‌بازار بروند و با خرج فستیوال برایش لباس بخرند. در همین بین دیپلمات آن‌ها را پیدا می‌کند. به‌قول رویایی «چیزی نمی‌ماند که دست‌وپایشان را ببوسد»، پس‌ازاینکه می‌بیند ایشان دست به‌اسناد محرمانه‌اش نزده‌اند. یدالله رویایی در این فستیوال شعر «دلتنگی۸» را می‌خواند و در ایران زمزمه‌هایی به‌وجود می‌آید که رویایی با این شعر جایزهٔ اصلی فستیوال، یعنی «تاج طلا couronne d'or» را تصاحب خواهد‌ کرد و آدم‌های رسمی و غیررسمی، به‌ رویایی می‌گویند که خود را برای دریافت جایزه آماده کند؛ اما در روز آخر بنابه دستوری، جایزه را به‌شاعری از یوگسلاوی می‌دهند؛ چراکه ۸ سال پیاپی هیچ شاعری از کشور میزبان، موفق به‌اخذ این جایزه نشده بود و همیشه برنده، شاعری از کشوری خارجی بوده است.<ref>{{پک|رویایی|ک= هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن|ص= ۲۳۷تا۲۴۳}}</ref>
====قضیهٔ جشنوارهٔ شعر فجر====
 
خبر دعوت از یدالله رویایی در هشتمین [[جشنوارهٔ شعر فجر]]، این جشنواره را وارد مسیری کرد که ثانیه‌به‌ثانیه‌اش با آماج نقدها روبه‌رو بود. ابتدا، نقدها جسته‌وگریخته بود، به این شکل که شاعری در محفلی واکنش نشان می‌داد، دیگری در وبلاگی نقدی یا گفتاری می‌نوشت، آن یکی در گفتگو با خبرگزاری یا سایتی آمدن «شاعر حجم» را به‌صلاح نمی‌دانست. همچنین برخی از مطبوعات کثیرالانتشار نگاه انتقادی را به‌اوج رساندند.  
====قضیهٔ [[جشنواره شعر فجر]]====
[[عبدالجبار کاکایی]]، دبیر هشتمین [[جشنوارهٔ شعر فجر]] حضور یدالله رویایی را در حد یک دعوت می‌دانست. با این حال او آمدن رویایی را به‌تأییدش از سوی وزارت خارجه و روادید حضور وی در ایران مشروط می‌دانست. در میان جامعهٔ شعر کشور هم دو جریان پیرامون حضور رویایی و دیگر شاعرانی که در خارج از ایران زندگی می‌کنند، وجود داشت. [[علی‌رضا قزوه]] در زمرهٔ مخالفان قرار داشت و می‌گفت که به‌بهانهٔ توجه به رویکرد ادبی نمی‌توان از یک شاعر سیاسی دعوت کرد. از سوی دیگر، برخی دیگر از شاعران، موافق حضور شاعران خارج‌نشین بودند. [[محمدعلی بهمنی]] در همین رابطه گفته بود: «یدالله رویایی شیوه‌دار شکلی از شعر است و ما نمی‌توانیم دربارهٔ این شکل شعر صحبت کنیم و از کسی که پایه‌گذار این شیوه و شکل است در جشنواره دعوت نکنیم.» از سوی دیگر، کاکایی بر این باور بود که یدالله رویایی بعد از انقلاب کم حاشیه بوده، در تشکیلات سیاسی خاصی عضویت نداشته و اساساً هیچ موضع‌گیری سیاسی بارزی نداشته‌است. این بحث ها و جبهه‌گیری تا مدتی همچنان ادامه‌داشت. تا این‌که جلسهٔ شورای سیاست‌گذاری شعر فجر برگزار شد و یکی از تصمیماتی که در این جلسه گرفته‌شد چنین بود:
خبر دعوت از یدالله رویایی در هشتمین «جشنوارهٔ شعر فجر»، این جشنواره را وارد مسیری کرد که ثانیه‌به‌ثانیه‌اش با آماج نقدها روبه‌رو شد. ابتدا نقدها جسته‌وگریخته بود، به این شکل که شاعری در محفلی واکنش نشان می‌داد، دیگری در وبلاگی نقدی یا گفتاری می‌نوشت، آن یکی در گفت‌وگو با خبرگزاری یا سایتی آمدن «شاعر [[شعر حجم|حجم]]» را به‌صلاح نمی‌دانست. همچنین برخی از مطبوعات پرتیراژ نگاه انتقادی را به‌اوج رساندند.  
درخصوص دعوت از شاعران ایرانی خارج از کشور، بنا به‌محدودیت‌های زمانی و اولویت‌های داخلی، مقرر شد که در این جشنواره تنها از شاعران ساکن در داخل کشور دعوت به‌عمل آید و لذا دعوت از یدالله رویایی منتفی شد. <ref>{{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی=بامداد|نام=بیدار|عنوان=پروندهٔ حواشی شعر بسته‌شد|}}</ref>
[[عبدالجبار کاکایی]]، دبیر جشنوارهٔ هشتم شعر فجر، حضور یدالله رویایی را در حد یک دعوت می‌دانست. بااین‌حال او آمدن رویایی را به‌تأییدش از سوی وزارت خارجه و روادید حضور وی در ایران مشروط می‌دانست. در میان جامعهٔ شعر کشور هم دو جریان پیرامون حضور رویایی و دیگر شاعرانی که در خارج از ایران زندگی می‌کنند، وجود داشت. [[علی‌رضا قزوه]] در زمرهٔ مخالفان قرار داشت و می‌گفت که به‌بهانهٔ توجه به رویکرد ادبی نمی‌توان از شاعری سیاسی دعوت کرد. از سوی دیگر، برخی دیگر از شاعران، موافق حضور شاعران خارج‌نشین بودند. [[محمدعلی بهمنی]] هم در این باره گفته بود:
[[پرونده:royaeidartirgan.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''بزرگداشت یدالله رویایی در جشن تیرگان سال ۲۰۱۹'''</center>]]
:«یدالله رویایی شیوه‌دار شکلی از شعر است و ما نمی‌توانیم دربارهٔ این شکل شعر صحبت کنیم و از کسی که پایه‌گذار این شیوه و شکل است در جشنواره دعوت نکنیم.»{{سخ}}
از سوی دیگر، کاکایی بر این باور بود که رویایی بعد از انقلاب کم‌حاشیه بوده، در تشکیلات سیاسی خاصی عضویت نداشته و اساساً هیچ موضع‌گیری سیاسی بارزی نداشته است. این بحث‌ها و جبهه‌گیری تا مدتی همچنان ادامه داشت. تااینکه جلسهٔ شورای سیاست‌گذاری شعر فجر برگزار شد و یکی از تصمیماتی که در این جلسه گرفته شد چنین بود:
:''درخصوص دعوت از شاعران ایرانی خارج از کشور، بنا به‌محدودیت‌های زمانی و اولویت‌های داخلی، مقرر شد که در این جشنواره تنها از شاعران ساکن در داخل کشور دعوت به‌عمل آید و لذا دعوت از یدالله رویایی منتفی شد.''<ref>{{یادکرد ژورنال|عنوان= پروندهٔ حواشی شعر بسته‌شد}}</ref>
 
[[پرونده:royaeidartirgan.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''بزرگداشت یدالله رویایی در جشن تیرگان۲۰۱۹'''</center>]]
[[پرونده:Artnetroyaei.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''نمایشگاه آثار هنری شاعر'''</center>]]
====نمایش آثار هنری رویایی====
====نمایش آثار هنری رویایی====
[[پرونده:Artnetroyaei.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''نمایشگاه آثار هنری شاعر'''</center>]]
نمایشگاه آثار یدالله رویایی با نام «طرح و تصویر در حجم» و با ارائهٔ ۳۰ اثر از این شاعر در اردیبهشت‌۱۳۹۸ در گالری کاما به نمایش گذاشته شد.
نمایشگاه آثار یدالله رویایی با عنوان «طرح و تصویر در حجم» و با ارائهٔ ۳۰ اثر از این شاعر در اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۹۸ در گالری کاما به نمایش گذاشته‌شد.
آرزو معتمدی، مدیراجرایی نمایشگاه دربارهٔ برپایی نمایشگاهی از آثار رویایی در گالری کاما چنین توضیح داد:
آرزو معتمدی، کیوریتور نمایشگاه «طرح و تصویر در حجم» دربارهٔ برپایی نمایشگاهی از آثار یدالله رویایی در گالری کاما توضیح داده است:
{{نقل‌قول|در نگاه اول این آثار ترکیب‌بندی واژه‌ها و اشعار ماندگار یدالله رویایی است که در کنار رنگ و فرمی نه به‌شکلی نقاشی‌گونه که بیشتر رویایی از ذهن «رویا» در مسیر کشف نو از سوی شاعری که سال‌ها واژه‌ها را در برابر چشمانمان برهنه قرار داده است، نمایش می‌دهد. در این آثار که با تکنیک ترکیب مواد روی مقوا انجام‌ شده است، شعر با رسم‌الخطی ویژه در میان تصویر یا در بخشی دیگر و آمیخته با طرح و رنگ که از مفهوم حجم‌گونهٔ شعر برساخته شده است به‌تصویر کشیده می‌شود.<ref>{{یادکرد ژورنال|عنوان= نمایش آثار هنری یدالله رویایی در گالری کاما}}</ref>}}
{{نقل‌قول|در نگاه اول این آثار ترکیب‌بندی واژه‌ها و اشعار ماندگار یدالله رویایی است که در کنار رنگ و فرمی نه به‌شکلی نقاشی‌گونه، که بیشتر رویایی از ذهن «رویا» در مسیر کشف نو از سوی شاعری که سال‌ها واژه‌ها را در برابر چشمانمان برهنه قرار داده‌است، نمایش می‌دهد، در این آثار که با تکنیک ترکیب مواد روی مقوا انجام‌ شده‌است، شعر با رسم‌الخطی ویژه در میان تصویر یا در بخشی دیگر و آمیخته با طرح و رنگ که از مفهوم حجم‌گونهٔ شعر برساخته گشته به‌تصویر کشیده شده‌است.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی=|نام=|عنوان=نمایش آثار هنری یدالله رویایی در گالری کاما|}}</ref>}}
 
[[پرونده:Asarroyaei2.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''از آثار بصری یدالله رویایی'''</center>]]
[[پرونده:Asarroyaei2.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''از آثار بصری یدالله رویایی'''</center>]]
[[پرونده:Asarroyaei.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>''''''</center>]]
[[پرونده:Asarroyaei.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>''''''</center>]]
===سیاست در زندگی رویایی===
===سیاست در زندگی رویایی===
یدالله رویایی بسیار از حزب توده، حزبی که زمانی در آن فعالیت می‌کرد، سرخورده‌است و باور دارد که حزب توده به‌او و هم‌نسلانش خیانت کرده‌است:
{{نقل‌قول|یدالله رویایی بسیار از حزب توده، حزبی که زمانی در آن فعالیت می‌کرد، سرخورده شد و بر این باور است که حزب توده به‌او و هم‌نسلانش خیانت کرده است:
{{نقل‌قول|آن جوان بیست‌ویک‌سالهٔ کمونیست که از کویرهای دامغان فرار کرده‌بود و در تهران منتظر دستوری از بالا و بشارتی از بالا بود، و در بالا بشارتی نبود. من و نسل من که در قاعدهٔ تشکیلات بودیم، قربانی فریب شدیم، من داغ و مارک آن خیانت از آن زمان تا کنون از آن سر عمر هنوز با خودم به‌این سر عمر آورده‌ام. گفتند که کمیتهٔ مرکزی به‌ ما خیانت کرد... شاعر خارج از این سازمان‌ها و گروه‌ها و کانون‌ها افق بازتری برای خودش و حتا و برای مبارزه - اگر مبارزه‌ای مطرح باشد - دارد، شاعر به‌جای این‌که با مبارزه‌کردن در یکی از این سازمان‌های بی‌شمار سیاسی خودش و سرنوشت خودش را شریک طبقه‌ای از مردم بکند و، به‌خاطر این‌که با طبقهٔ دیگری از مردم جدال بکند، یعنی به‌جای مبارزهٔ طبقاتی و خصومت ابدی بورژوازی و پرولتاریا باید کشف ارزش‌های فردی خودش، خودش را متعلق به‌تمام مردم بکند، یعنی خودش را متعلق نکند به‌هیچ‌کس و هیچ‌چیز، تعلق اصولاً برای شاعر قفس تنگی است. در قاعدهٔ هرم بودن یعنی تعلق به‌رأس هرم، و رأس هرم همیشهٔ قاعدهٔ هرم را قربانی می‌کند. در ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ به‌ما دروغ گفتند، سران حزب توده به‌ما دروغ گفتند، انقلاب سفید دروغ بود، رستاخیز دروغ بود... به قول [[کارو]] «غیر از مامان همه به‌ ما دروغ می‌گفتند.» <ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان = عبارت از چیست؟|صص= ۲۶۹ و ۲۷۰}}</ref>}}
:آن جوان بیست‌ویک‌سالهٔ کمونیست که از کویرهای دامغان فرار کرده بود و در تهران منتظر دستور و بشارتی از بالا بود و در بالا بشارتی نبود. من و نسل من که در قاعدهٔ تشکیلات بودیم قربانی فریب شدیم. من داغ و مارک آن خیانت از آن زمان تا کنون، از آن سر عمر هنوز با خودم به‌این سر عمر آورده‌ام. گفتند که کمیتهٔ مرکزی به‌ ما خیانت کرد... شاعر خارج از این سازمان‌ها و گروه‌ها و کانون‌ها افق بازتری برای خودش و حتی برای مبارزه، اگر مبارزه‌ای مطرح باشد، دارد. شاعر به‌جای اینکه با مبارزه‌کردن در یکی از این سازمان‌های بی‌شمار سیاسی خودش و سرنوشت خودش را شریک طبقه‌ای از مردم بکند و به‌خاطر اینکه با طبقهٔ دیگری از مردم جدال بکند؛ یعنی به‌جای مبارزهٔ طبقاتی و خصومت ابدی بورژوازی و پرولتاریا باید با کشف ارزش‌های فردی خودش، خودش را متعلق به تمام مردم بکند، یعنی خودش را متعلق نکند به‌هیچ‌کس و هیچ‌چیز، تعلق اصولاً برای شاعر قفس تنگی است. در قاعدهٔ هرم‌بودن یعنی تعلق به‌رأس هرم و رأس هرم همیشهٔ قاعدهٔ هرم را قربانی می‌کند. در ۲۸مرداد۱۳۳۲ به ما دروغ گفتند. سران حزب توده به‌ما دروغ گفتند. انقلاب سفید دروغ بود. رستاخیز دروغ بود... به‌قول [[کارو]] «غیر از مامان همه به‌ ما دروغ می‌گفتند.»<ref>{{پک|رویایی|ک= عبارت از چیست؟|ص= ۲۶۹و۲۷۰}}</ref>}}
 
===از نگاه دیگران===
===از نگاه دیگران===
====[[محمد حقوقی]]====
====[[محمد حقوقی]]====
{{نقل‌قول|[[پرونده:Mohammad hoghoughi.jpg|80px|بی‌قاب|راست|هیچ]]<center>و باد {{سخ}} وقتی که به‌ شاخه اشتباه می‌آموخت{{سخ}} وقتی که پرنده در میان باد{{سخ}} گهوارهٔ اشتباه را می‌جنبانید{{سخ}} پرتاب میان دست‌های من{{سخ}} پنهان می‌شد{{سخ}}نهان می‌شد{{سخ}}اندیشه که می‌کردم از سنگ{{سخ}}در دست من ارتباط پنهان می‌شد{{سخ}}در دست من{{سخ}} آشیانه‌ٔ پرتاب{{سخ}}پرتاب که ارتباط بود {{سخ}}اندیشه که می‌کردم وقتی از سنگ{{سخ}}</center>
{{نقل‌قول|[[پرونده:Mohammad hoghoughi.jpg|80px|بی‌قاب|راست]]و باد{{سخ}}وقتی که به‌ شاخه اشتباه می‌آموخت{{سخ}}وقتی که پرنده در میان باد{{سخ}} گهوارهٔ اشتباه را می‌جنبانید{{سخ}} پرتاب میان دست‌های من{{سخ}} پنهان می‌شد{{سخ}}نهان می‌شد{{سخ}}اندیشه که می‌کردم از سنگ{{سخ}}در دست من ارتباط پنهان می‌شد{{سخ}}در دست من{{سخ}}آشیانه‌ٔ پرتاب{{سخ}}پرتاب که ارتباط بود{{سخ}}اندیشه که می‌کردم وقتی از سنگ{{سخ}}
شعری که از نظر اول پیداست که از «رویا» است. از «دلتنگی‌ها» که شعر‌های کویری اوست. و با همان زبان و شکل ظاهری شعر «رویا» و دست‌کم اگر هیچ‌چیز در آن نباشد، از یکی‌دوسه کشف تصویری تازه خالی نیست، اما مع‌الأسف از همان‌گونه شعرهاست که وقتی وارد فضای آن شدیم، که البته آسان هم نیست و به‌ تمام روابط آن دست یافتیم، خواهیم‌دید که جز به‌ همان خلاء، به‌ چیزی برنخواهیم‌خورد و ما را که به‌ جریان مدام و تمام‌نشدنی هر شعر خوب معتقدیم، قانع نخواهدکرد. و شاید مهم‌ترین نکته‌ای که در شعر «رویا» می‌توان گفت این‌ است که: وقتی او به‌جایی نگاه می‌کند، مثلاً به‌ درخت در همین شعر، گویی تنها چیزی که برای او مطرح است، همین خطی است که بین نگاه او و درخت کشیده‌ شده‌است. گویا «رویا» در هنگام سرایش شعر از تمامی تجربیات و ذهنیات خود عریان می‌شود و فقط چیزی که برای او حائز اهمیت است، این است که سعی می‌کند که به‌جایی که می‌نگرد، به‌شکلی سخت تازه بنگرد.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = حقوقی|نام =محمد|عنوان = شعر و شاعران|ص=۱۳۴}}</ref>}}
شعری که از نظر اول پیداست که از «رویا» است. از «دلتنگی‌ها» که شعر‌های کویری اوست و با همان زبان و شکل ظاهری شعر «رویا» و دست‌کم اگر هیچ‌چیز در آن نباشد از یکی‌دوسه کشف تصویری تازه خالی نیست؛ اما مع‌الأسف از همان‌گونه شعرهاست که وقتی وارد فضای آن شدیم، که البته آسان هم نیست و به‌ تمام روابط آن دست یافتیم، خواهیم دید که جز به‌ همان خلاء، به‌ چیزی برنخواهیم خورد و ما را که به‌ جریان مدام و تمام‌نشدنی هر شعر خوب معتقدیم، قانع نخواهد کرد و شاید مهم‌ترین نکته‌ای که در شعر «رویا» می‌توان گفت این‌ است که: وقتی او به جایی نگاه می‌کند؛ مثلاً به‌ درخت در همین شعر، گویی تنها چیزی که برای او مطرح است، همین خطی است که بین نگاه او و درخت کشیده‌ شده است. گویا «رویا» در هنگام سرایش شعر از تمامی تجربیات و ذهنیات خود عریان می‌شود و فقط چیزی که برای او حائز اهمیت است، این است که سعی می‌کند که به جایی که می‌نگرد، به‌شکلی سخت تازه بنگرد.<ref>{{پک|حقوقی|ک= شعر و شاعران|ص= ۱۳۴}}</ref>}}
 
====[[رضا براهنی]]====
====[[رضا براهنی]]====
[[پرونده: Reza-tfh.jpg|80px|بی‌قاب|راست|هیچ]] براهنی در طلا در مس دو موضع مختلف نسبت به رویایی دارد. در یادداشتی پیرامون [[سهراب سپهری]] و رویایی به شدت از سپهری انتقاد می‌کند و با تکیه بر شعر «سکوت، دسته‌گلی بود/ میان حنجرهٔ من» از او تمجید می‌کند. از نظرش «شعرهای سپهری شعرهای تصاویر موازی است.» به طوری که «هر تصویری جدا از تصویر دیگر جهان خاصی را که جدا از جهان تصاویر دیگر است، نشان می‌دهد و بین جهان‌های مختلف یک رابطهٔ سطحی وجود دارد، ‌ولی مجموع این جهان‌ها، در یک شعر،‌ دنیای یکپارچه‌ای را ارائه نمی‌دهد.» <ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= براهنی|نام= رضا|عنوان=طلا در مس|ص=۵۲۵}}</ref> اما «در مقابل این پراکندگی بی‌انظباط و بی‌انتظام شعر سپهری، فرم منسجمِ شعر «سکوت» رویایی را» قرار می‌دهد. <ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= براهنی|نام= رضا|عنوان=طلا در مس|ص=۵۲۷}}</ref> و «از نظر شکل ذهنی، تصاویر این شعر، چنان به یکدیگر بستگی دارند که اگر یک سطر از سطرهای هر کدام از بندهای شعر را حذف کنید، شعر دچار کمبودی خواهد‌شد که برای استحکام آن فاجعه است.» <ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= براهنی|نام= رضا|عنوان=طلا در مس|ص=۵۲۹}}</ref>{{سخ}}
[[پرونده: Reza-tfh.jpg|80px|بی‌قاب|راست]] براهنی در [[طلا در مس]] دو موضع مختلف دربارهٔ رویایی دارد. طی یادداشتی با موضوع [[سهراب سپهری]] و رویایی به‌شدت از سپهری انتقاد می‌کند و با تکیه بر شعر «سکوت، دسته‌گلی بود/ میان حنجرهٔ من» از رویایی تمجید می‌کند. از نظرش «شعرهای سپهری شعرهای تصاویر موازی است.» به‌طوری‌که «هر تصویری جدا از تصویر دیگر جهان خاصی را که جدا از جهان تصاویر دیگر است، نشان می‌دهد و بین جهان‌های مختلف رابطه‌ای سطحی برقرار است؛ ‌ولی مجموع این جهان‌ها در یک شعر،‌ دنیای یکپارچه‌ای را ارائه نمی‌دهد.»<ref>{{پک|براهنی|ک= طلا در مس|ص= ۵۲۵}}</ref> اما «در مقابل این پراکندگی بی‌انظباط و بی‌انتظام شعر سپهری، فرم منسجمِ شعر «سکوت» رویایی را» قرار می‌دهد.<ref>{{پک|براهنی|ک= طلا در مس|ص= ۵۲۷}}</ref> و «از نظر شکل ذهنی، تصاویر این شعر، چنان به یکدیگر بستگی دارند که اگر یک سطر از سطرهای هرکدام از بندهای شعر را حذف کنید، شعر دچار کمبودی خواهد ‌شد که برای استحکام آن فاجعه است.»<ref>{{پک|براهنی|ک= طلا در مس|ص= ۵۲۹}}</ref>{{سخ}}
با این همه، دربارهٔ مجموعهٔ دریایی‌ که شعر «سکوت» هم یکی از آن‌هاست،‌ در یادداشتی مجزا چنان موضعی تند می‌گیرد که برخاسته از باور نویسنده از کشف سرقت ادبی‌ رویایی است. در «چند یادداشت پیرامون شعرهای دریایی» رضا براهنی در کتاب طلا در مس، پس از مقابلهٔ یکی از شعرهای سن‌ژون پرس با یکی از اشعار دفتر شعر دریایی‌ها، می‌نویسد: «از دو سه اشتباه ترجمه‌ای اگر بگذریم، می‌بینیم که متن، صددرصد متعلق‌ به سن‌زون پرس است و سهم رویایی فقط این بوده‌است که محتوی، بینش ذهنی و شکل درونی شعر سن‌ژون پرس را در وزن نیمایی بگنجاند. اگر اقتباس نوعی ترجمهٔ مغلوط باشد که در دیار ما هست، کار رویایی، در بعضی از شعرهای دریایی، نوعی ترجمه و اقتباس از کتاب «Amers» سن‌ژون‌ پرس است. رویایی گاهی با تفاوت دوسه کلمه، یکی دو تصویر و ترکیب و عبارت و جمله، ناظم محتوای شعر شاعر فرانسوی است.» <ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= براهنی|نام= رضا|عنوان=طلا در مس|ص=۵۵۸}}</ref> هرچند که رویایی صرفاً خود را تأثیرپذیر از سن‌ژون می‌داند و می‌گوید:‌ «من در آخر کتاب دریایی‌ها اشاره‌ای به تأثیرپذیری از سن‌‌ژون‌ پرس کرده‌ام.»<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان =از سکوی سرخ|ص=۳۵۷}}</ref>
بااین‌همه، دربارهٔ مجموعهٔ دریایی‌ که شعر «سکوت» هم یکی از آن‌هاست،‌ در یادداشتی مجزا چنان موضعی تند می‌گیرد که برخاسته از باور نویسنده از کشف سرقت ادبی‌ رویایی است. در «چند یادداشت پیرامون شعرهای دریایی» رضا براهنی در کتاب «طلا در مس»، پس از مقابلهٔ یکی از شعرهای سن‌ژون پرس با یکی از اشعار دفتر شعر دریایی‌ها می‌نویسد: «از دوسه اشتباه ترجمه‌ای اگر بگذریم، می‌بینیم که متن، صددرصد متعلق‌ به سن‌زون پرس است و سهم رویایی فقط این بوده که محتوی، بینش ذهنی و شکل درونی شعر سن‌ژون پرس را در وزن [[نیمایی]] بگنجاند. اگر اقتباس نوعی ترجمهٔ مغلوط باشد که در دیار ما هست، کار رویایی، در بعضی از شعرهای دریایی، نوعی ترجمه و اقتباس از کتاب «Amers» سن‌ژون‌ پرس است. رویایی گاهی با تفاوت دوسه کلمه، یکی‌دو تصویر و ترکیب و عبارت و جمله، ناظم محتوای شعر شاعر فرانسوی است.»<ref>{{پک|براهنی|ک= طلا در مس|ص= ۵۵۸}}</ref> هرچند که رویایی صرفاً خود را تأثیرپذیر از سن‌ژون می‌داند و می‌گوید:‌ «من در آخر کتاب دریایی‌ها اشاره‌ای به تأثیرپذیری از سن‌‌ژون‌ پرس کرده‌ام.»<ref>{{پک|رویایی|ک=از سکوی سرخ|ص= ۳۵۷}}</ref>
 
====[[هوشنگ ابتهاج]]====
====[[هوشنگ ابتهاج]]====
بخشی از گفتگوی میلاد عظیمی با هوشنگ ابتهاج دربارهٔ رویایی:
بخشی از گفت‌وگوی [[میلاد عظیمی]] با سایه دربارهٔ رویایی:
{{نقل‌قول|[[پرونده: Ebtehajok.jpg|80px|بی‌قاب|راست|هیچ]]'''استاد! نظرتون دربارهٔ شعر رویایی چیه؟'''{{سخ}}
{{نقل‌قول|[[پرونده: Ebtehajok.jpg|80px|بی‌قاب|راست]]
اُه... اصلاً حرفشو نزن. حوصله ندارم.{{سخ}}
:'''استاد! نظرتون دربارهٔ شعر رویایی چیه؟'''
'''چرا؟!'''{{سخ}}
::''اُه... اصلاً حرفشو نزن. حوصله ندارم.''
پرت و پلاست.{{سخ}}
:'''چرا؟!'''
'''با خودش هم آشنا بودید؟'''{{سخ}}
::''پرت و پلاست.''
بله، زیاد.{{سخ}}
:'''با خودش هم آشنا بودید؟'''
'''چرا این‌طور ترش کردید؟'''{{سخ}}
::''بله، زیاد.''
نمی‌دونم. سختمه بگم ولی به‌نظرم صداقت درش نیست.{{سخ}}
:'''چرا این‌طور ترش کردید؟'''
'''یعنی (رویایی) هیچ شعر خوبی نداره؟'''{{سخ}}
::''نمی‌دونم. سختمه بگم؛ ولی به‌نظرم صداقت درش نیست.''
به‌حضرت عباس نه!{{سخ}}
:'''یعنی (رویایی) هیچ شعر خوبی نداره؟'''
'''یعنی میشه شعر رویایی رو نادیده گرفت؟'''{{سخ}}
::''به‌حضرت عباس نه!''
ما کی هستیم! خدا نادیده بگیره!{{سخ}}
:'''یعنی می‌شه شعر رویایی رو نادیده گرفت؟'''
'''دربارهٔ کتاب «دریایی‌ها» چه نظری دارید؟'''{{سخ}}
::''ما کی هستیم! خدا نادیده بگیره!''
هیچ نظری ندارم!{{سخ}}
:'''دربارهٔ کتاب «دریایی‌ها» چه نظری دارید؟'''
'''گویا از ایشون نقل شده که شعر من رو مردم این زمانه نمی‌فهمند و نسل‌های بعدی می‌فهمند. نظر شما چیه؟'''{{سخ}}
::''هیچ نظری ندارم!''
صدسال دیگه می‌فهمن! با این وضع دنیا خیلی احتمال داره که صدسال دیگه جامعه انقدر احمق بشه که به‌شعر رویایی برگرده! بعید نیست. خیلی‌ها این حرف رو زدن و دلشون رو خوش کردند.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = عظیمی|نام = میلاد|عنوان =پیر پرنیان‌اندیش، جلد دوم|ص= ۹۴۴ تا ۹۴۶}}</ref>}}
:'''گویا از ایشون نقل شده که شعر من رو مردم این زمانه نمی‌فهمند و نسل‌های بعدی می‌فهمند. نظر شما چیه؟'''
::''صد سال دیگه می‌فهمن! با این وضع دنیا خیلی احتمال داره که صد سال دیگه جامعه آن‌قدر احمق بشه که به شعر رویایی برگرده! بعید نیست. خیلی‌ها این حرف رو زدن و دلشون رو خوش کردند.''<ref>{{پک|عظیمی و طیه|ک= پیر پرنیان‌اندیش(ج۲)|ص= ۹۴۴تا۹۴۶}}</ref>}}
 
====[[هوشنگ چالنگی]]====
====[[هوشنگ چالنگی]]====
{{نقل‌قول|[[پرونده: Chalangihoushang.jpg|80px|بی‌قاب|راست|هیچ]]رویایی یک چیزی برای خود گفت و [[شعر حجم|حجم]] را مطرح کرد و ماهنامه‌ای هم درآورد و بیانیه‌ای داد، اما بچه‌های [[شعر دیگر]] با یدالله رویایی نبودند. حتی از بچه‌ها امضا هم خواست، اما بچه‌ها به‌سمتش نرفتند. آن‌ زمان [[بیژن الهی|بیژن]] انگلیس بود، به [[بهرام اردبیلی|بهرام]] زنگ زد که به‌ سمت حجم و این‌ها نروید. یادم می‌آید رویایی مجله‌ای به نام «روزن» منتشر می‌کرد که دفترش در یکی از فرعی‌های اطراف دانشگاه بود. من آن‌جا می‌رفتم اما کاری چاپ نکردم. [[احمدرضا احمدی]] هم می‌آمد. اما بچه‌ها خودشان را جز حجم نمی‌دانستند. با رویایی رفت‌وآمد داشتم و خانه‌اش هم می‌رفتم، اما چیزی را امضا نکردم.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/98053014397/%D8%AC%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D8%A7%D9%85%D9%84%D9%88-%D8%AA%D8%AC%D8%B1%D8%A8%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1-%D9%88-%DA%86%D9%BE%D9%87-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85|عنوان =جدایی از شاملو، تجربه‌های دیگر و چپه‌شدن|}}</ref>}}
{{نقل‌قول|[[پرونده: Chalangihoushang.jpg|80px|بی‌قاب|راست]]رویایی یک چیزی برای خود گفت و [[شعر حجم]] را مطرح کرد و ماهنامه‌ای هم درآورد و بیانیه‌ای داد؛ اما بچه‌های [[شعر دیگر]] با یدالله رویایی نبودند. حتی از بچه‌ها امضا هم خواست؛ اما بچه‌ها به‌سمتش نرفتند. آن‌ زمان [[بیژن الهی|بیژن]] انگلیس بود، به [[بهرام اردبیلی|بهرام]] زنگ زد که به‌‌سمت حجم و این‌ها نروید. یادم می‌آید رویایی مجله‌ای به نام «روزن» منتشر می‌کرد که دفترش در یکی از فرعی‌های اطراف دانشگاه بود. من آنجا می‌رفتم؛ اما کاری چاپ نکردم. [[احمدرضا احمدی]] هم می‌آمد؛ اما بچه‌ها خودشان را جز حجم نمی‌دانستند. با رویایی رفت‌وآمد داشتم و خانه‌اش هم می‌رفتم؛ اما چیزی را امضا نکردم.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/98053014397/%D8%AC%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D8%A7%D9%85%D9%84%D9%88-%D8%AA%D8%AC%D8%B1%D8%A8%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1-%D9%88-%DA%86%D9%BE%D9%87-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85|عنوان= جدایی از شاملو، تجربه‌های دیگر و چپه‌شدن}}</ref>}}
 
====[[سیمین بهبهانی]]====
====[[سیمین بهبهانی]]====
{{نقل‌قول|[[پرونده: Simin Behbahani.jpg|80px|بی‌قاب|راست|هیچ]]زبان یدالله رویایی ، چنان غرابت خود را بر چهرهٔ آشنای موضوع تحمیل کرده‌است که دیگر به‌سختی می‌توان آن را تشخیص‌ داد. شاعر با حذف عمدی بعضی از حروف ربط، مثل لفظ «که»، هنجار زبانی را به‌هم‌ریخته‌است. رویایی نه از سر ناتوانی، که از بصیرت زیباشناختی خاص خود، این‌گونه سخن گفتن را دوست‌ می‌دارد. زیرا او در ادبیات سنتی فارسی مطالعهٔ کافی دارد و قواعد زبان را هم به‌ خوبی می‌شناسد. نثر دقیق و زیبایش گواه چیره‌دستی او در زبان ادبی است.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = مدل|نام =محمدحسین|عنوان =حتای مرگ|ص=۵۵}}</ref>}}
{{نقل‌قول|[[پرونده: Simin Behbahani.jpg|80px|بی‌قاب|راست]]زبان یدالله رویایی ، چنان غرابت خود را بر چهرهٔ آشنای موضوع تحمیل کرده است که دیگر به‌سختی می‌توان آن را تشخیص‌ داد. شاعر با حذفِ عمدیِ بعضی از حروف ربط، مثل لفظ «که»، هنجار زبانی را به‌هم‌ریخته است. رویایی نه از سر ناتوانی، که از بصیرت زیباشناختی خاص خود، این‌گونه سخن گفتن را دوست‌ می‌دارد؛ زیرا او در ادبیات سنتی فارسی مطالعهٔ کافی دارد و قواعد زبان را هم به‌خوبی می‌شناسد. نثر دقیق و زیبایش گواه چیره‌دستی او در زبان ادبی است.<ref>{{پک|مدل|ک= حتای مرگ|ص= ۵۵}}</ref>}}
 
====[[اسماعیل امینی]]====
====[[اسماعیل امینی]]====
[[پرونده:Esmaeilamini.jpg|80px|بی‌قاب|راست|هیچ]]اسماعیل امینی که دبیر علمی دهمین جشنوارهٔ شعر فجر بود، در این جشنواره بیان داشت که شاعرانی که در هیچ‌کدام از محافل دولتی حضور پیدا نمی‌کنند و محافل خارجی شعرخوانی را می‌پذیرند، شعرهای خوبی ندارند و به‌همین دلیل از این بازی‌ها درمی‌آورند؛ وگرنه شاعران خوب ما از این بازی ها ندارند. او به یدالله رویایی و حواشی احتمال حضورش در دوره‌های مختلف جشنوارهٔ شعر فجر اشاره کرد و گفت من کتاب‌ها و اشعار یدالله رویایی را خوانده‌ام و می‌گویم شعر یدالله رویایی شعر نیست. امروزه یدالله رویایی به‌آن دلیل در مرکز توجه قرارگرفته که ناسزا می‌گوید و با همه چیز مخالفت می‌کند. <ref>{{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی=|نام=||عنوان=دبیر شعر فجر: شعر رویایی، شعر نیست|}}</ref>
[[پرونده:Esmaeilamini.jpg|80px|بی‌قاب|راست]]اسماعیل امینی که دبیر علمی دهمین [[جشنواره شعر فجر]] بود، بیان کرد: «شاعرانی که در هیچ‌کدام از محافل دولتی حضور پیدا نمی‌کنند و محافل خارجی شعرخوانی را می‌پذیرند، شعرهای خوبی ندارند و به‌همین‌دلیل از این بازی‌ها درمی‌آورند؛ وگرنه شاعران خوب ما از این بازی‌ها ندارند.» او به یدالله رویایی و حواشی احتمال حضورش در دوره‌های مختلف جشنوارهٔ شعر فجر اشاره کرد و گفت: «من کتاب‌ها و اشعار یدالله رویایی را خوانده‌ام و می‌گویم شعر رویایی شعر نیست. امروزه رویایی به‌آن دلیل در مرکز توجه قرار گرفته که ناسزا می‌گوید و با همه‌چیز مخالفت می‌کند.»<ref>{{یادکرد ژورنال|عنوان= دبیر شعر فجر: شعر رویایی، شعر نیست}}</ref>
==از چشم رویا==
 
===دیگران===
===دیگران از چشم رویا===
====دربارهٔ [[نیما یوشیج]]====
===[[نیما یوشیج]]===
{{نقل‌قول|[[پرونده:Nima-asli231.jpg|80px|بی‌قاب|راست|هیچ]]شعر نیما تفکر به شعر و جستجوی شعر است.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان = عبارت از چیست؟|ص=۳۲۵}}</ref> نیما حرفی دارد ولی برای طرحش علامتی از حرف می‌دهد. و همه‌ٔ آن‌هایی که از حرف بیزارند و یا آن را در خودش می‌فهمند، یعنی حرف را در خود حرف می‌فهمند و نه در فاصله، در دام، همه مثل هولی سر راه او می‌نشینند. نیما در دام حرف است و یا حرفی‌ست در دام.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان =چهرهٔ پنهان حرف|ص=۲۰۳}}</ref> اگر فراموش نکنیم که شاعر گاهی فقط کاتب واژه‌هاست، نیما به‌ گمان من اولین شاعری است که واژه‌ها را به‌عنوان اصلی‌ترین ابزار و مصالح شعر جلوه داد؛ و نشان داد که سمبل‌ها و جهش‌های ذهنی و زمزمه‌های ضمیر ناآگاه شاعر چیزی جز تقارن و قرابت واژه‌ها و یا به عبارت دیگر مشغله‌ٔ زبانی نیست. در حقیقت آن زلال بی‌رنگی که به نام الهام در شاعر می‌جوشد، تنها تخمیر کلمات باید باشد. اما نیما وقتی دربرابر واژه‌ها قرار می‌گیرد، بیشتر صداها و حرکت‌هایشان را می‌بیند تا خصیصه‌های دیگرشان را. در حقیقت در کارگاه شعری نیما، مانور هجاها، خود را به چشم ذهن شاعر تحمیل می‌کنند. و این یکی از اسرار شعرسرایی اوست، آن‌چنانی که برای یک موزیسین صفت نت‌ها رژه می‌رود.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان =هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن|صص=۱۲ و ۱۳}}</ref> }}
{{نقل‌قول|[[پرونده:Nima-asli231.jpg|80px|بی‌قاب|راست]]شعر نیما تفکر به شعر و جست‌وجوی شعر است.<ref>{{پک|رویایی|ک= عبارت از چیست؟|ص= ۳۲۵}}</ref> نیما حرفی دارد؛ ولی برای طرحش علامتی از حرف می‌دهد. و همه‌ٔ آن‌هایی که از حرف بیزارند یا آن را در خودش می‌فهمند؛ یعنی حرف را در خود حرف می‌فهمند و نه در فاصله، در دام، همه مثل هولی سر راه او می‌نشینند. نیما در دام حرف است یا حرفی است در دام.<ref>{{پک|رویایی|عنوان= چهرهٔ پنهان حرف|ص= ۲۰۳}}</ref> اگر فراموش نکنیم که شاعر گاهی فقط کاتب واژه‌هاست، نیما به‌گمان من اولین شاعری است که واژه‌ها را در نقش اصلی‌ترین ابزار و مصالح شعر جلوه داد و نشان داد که سمبل‌ها و جهش‌های ذهنی و زمزمه‌های ضمیر ناآگاه شاعر چیزی جز تقارن و قرابت واژه‌ها یا به‌عبارت‌دیگر مشغله‌ٔ زبانی نیست. درحقیقت آن زلال بی‌رنگی که به نام الهام در شاعر می‌جوشد تنها تخمیر کلمات باید باشد؛ اما نیما وقتی دربرابر واژه‌ها قرار می‌گیرد، بیشتر صداها و حرکت‌هایشان را می‌بیند تا خصیصه‌های دیگرشان را. درحقیقت در کارگاه شعری نیما، مانور هجاها، خود را به چشم ذهن شاعر تحمیل می‌کنند و این یکی از اسرار شعرسرایی اوست، آن‌چنانی‌که برای یک موزیسین صفت نت‌ها رژه می‌رود.<ref>{{پک|رویایی|ک= هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن|ص= ۱۲و۱۳}}</ref>}}
====دربارهٔ [[محمود دولت‌آبادی]]====
 
{{نقل‌قول|[[پرونده:Mahmoud dolatabadi1.jpg|80px|بی‌قاب|راست|هیچ]]... این تحولات قصه‌نویسی ایران را، تا آن‌جا که دنبال کرد‌ه‌ام، بیشتر در کمیت می‌بینم تا کیفی. یعنی این رمان‌های بسیار با خواننده‌های بسیارشان البته که حادثهٔ خوشی است که در کشور ما و در میان مردم‌ کتاب‌خوان رایج شده‌است، ولی کیفیت را آثار انگشت‌شماری اداره می‌کند. از مشهوران این نسل، محمود دولت‌آبادی را کم‌وبیش خوانده‌ام، که در رمان عظیمش، «[[کلیدر]]»، بیش‌تر از آن‌که به‌ شعر برسد، تغذیه از شعر می‌کند، یعنی زبان شعر معاصر را، و تکنیک‌های زبانی شعر شاعران پیشرو را با کاربردهای شخصیش، در رمانش پیاده می‌کند، و این البته غنیمتی بر غنای قصهٔ امروز است، و این اتفاق کم می‌افتد، ولی می‌افتد که ما را به‌ شعر به‌عنوان یک هنر زیبا برساند و یا به‌ حاشیهٔ آن، مثل پاساژ درخشان انتقام شتر، در [[جای خالی سلوچ]].<ref>{{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی= عباس‌علی‌زاده|نام=غلام‌رضا|عنوان=گفتگو با یدالله رویایی (۳)|ص= ۱۷۸}}
====[[محمود دولت‌آبادی]]====
</ref> }}
{{نقل‌قول|[[پرونده:Mahmoud dolatabadi1.jpg|80px|بی‌قاب|راست]]... این تحولات قصه‌نویسی ایران را تاآنجاکه دنبال کرد‌ه‌ام، بیشتر در کمیت می‌بینم تا کیفی. یعنی این رمان‌های بسیار با خواننده‌های بسیارشان البته که حادثهٔ خوشی است که در کشور ما و در میان مردم‌ کتاب‌خوان رایج شده است؛ ولی کیفیت را آثار انگشت‌شماری اداره می‌کند. از مشهوران این نسل، محمود دولت‌آبادی را کم‌وبیش خوانده‌ام که در رمان عظیمش، «[[کلیدر]]»، بیش‌ازآنکه به‌ شعر برسد، تغذیه از شعر می‌کند، یعنی زبان شعر معاصر را و تکنیک‌های زبانی شعر شاعران پیشرو را با کاربردهای شخصیش، در رمانش پیاده می‌کند و این البته غنیمتی بر غنای قصهٔ امروز است و این اتفاق کم می‌افتد؛ ولی می‌افتد که ما را به‌ شعر در جایگاه یک هنر زیبا برساند یا به‌ حاشیهٔ آن، مثل پاساژ درخشان انتقام شتر، در «جای خالی سلوچ».<ref>{{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی= عباس‌علی‌زاده|نام=غلام‌رضا|عنوان= گفت‌وگو با یدالله رویایی(۳)|ص= ۱۷۸}}</ref>}}
====دربارهٔ [[احمد شاملو]]====
 
{{نقل‌قول|[[پرونده:Ahmad shamlou-218x300.jpg|80px|بی‌قاب|راست|هیچ]]او، شاملو، بیش از همه به‌راز کلمه نزدیک شد. از میان هنرمندان کلام، هنرمندان آفرینش کلامی، شعر، شعر او، بیش‌تر به‌ جستجوی واژه‌ها و سرگذشت‌شان بود، در جستجوی راز کلام ماند. کلام به‌معنای سخن. برخلاف [[نیما یوشیج|نیما]] که شعرش تفکر به‌ شعر و جستجوی راز شعر است. آن‌ که راز کلمه را کشف می‌کند مرموز نیست. چون همیشه به‌ مصرف آزاد این کشف نمی‌رسد، یعنی به‌ مصرف کشف شکل، کشف زیبایی، کشف «زیبا». و زیبا همیشه رازهای خودش را دارد. تمام اقامت ما در «شیرگاه» و بعدها در دره‌های فیروزکوه، با او و آیدا که هنوز طلیعه‌ٔ تازه‌ای بود، بر سر این راز گذشت، بر سر این‌ که زیبایی چیست و زیبا یعنی چه؟ در این گفتگوها شاملو همیشه بر سر این حرف بود، و تا آخر هم سر این حرف ماند که «یک قطعهٔ زیبا، شعر زیبا، اگر فقط زیبا باشد و حرفی برای گفتن نداشته‌باشد، برای سبد خوب است.»<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان = عبارت از چیست؟|ص=۲۹۳}}</ref> {{سخ}}
====[[احمد شاملو]]====
شاملو همه‌چیز را گفتن می‌دید، شعر را و نوشتن را، و نویسش را، همه گفتن می‌دید و در قلمرو کلام می‌دید؛ و در ابزار زبان شور او همه برای لغت بود. شور لغت و جنون لغت بود. که تسلی‌ ناپذیر بود؛ یک عطش بی‌تسکین که به‌ لغت سرایت می‌کرد، و لغت در متن بی‌تاب می‌شد و خواندن شعر او، کشف همین بی‌تابی می‌شد.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان = عبارت از چیست؟|ص=۲۹۴}}</ref>}}
{{نقل‌قول|[[پرونده:Ahmad shamlou-218x300.jpg|80px|بی‌قاب|راست]] شاملو، بیش از همه به راز کلمه نزدیک شد. از میان هنرمندان کلام، هنرمندان آفرینش کلامی، شعر، شعر او، بیشتر به‌ جست‌وجوی واژه‌ها و سرگذشتشان بود، در جست‌وجوی راز کلام ماند. کلام به‌معنای سخن. برخلاف [[نیما]] که شعرش تفکر به‌ شعر و جست‌وجوی راز شعر است. آن‌که راز کلمه را کشف می‌کند مرموز نیست؛ چون همیشه به‌ مصرف آزاد این کشف نمی‌رسد، یعنی به‌ مصرف کشف شکل، کشف زیبایی، کشف «زیبا». و زیبا همیشه رازهای خودش را دارد. تمام اقامت ما در «شیرگاه» و بعدها در دره‌های فیروزکوه با او و آیدا که هنوز طلیعه‌ٔ تازه‌ای بود بر سر این راز گذشت، بر سر اینکه زیبایی چیست و زیبا یعنی چه؟ در این گفت‌وگوها شاملو همیشه بر سر این حرف بود و تا آخر هم سر این حرف ماند که «یک قطعهٔ زیبا، شعر زیبا، اگر فقط زیبا باشد و حرفی برای گفتن نداشته باشد، برای سبد خوب است.»<ref>{{پک|رویایی|ک= عبارت از چیست؟|ص= ۲۹۳}}</ref>{{سخ}}
====دربارهٔ [[سیروس آتابای]] و مرگ او====
شاملو همه‌چیز را گفتن می‌دید، شعر را و نوشتن را و نویسش را، همه گفتن می‌دید و در قلمرو کلام می‌دید. و در ابزار زبان، شور او همه برای لغت بود. شور لغت و جنون لغت بود که تسلی‌ناپذیر بود؛ یک عطش بی‌تسکین که به‌ لغت سرایت می‌کرد و لغت در متن بی‌تاب می‌شد و خواندن شعر او کشف همین بی‌تابی می‌شد.<ref>{{پک|رویایی|ک= عبارت از چیست؟|ص= ۲۹۴}}</ref>}}
{{نقل‌قول|[[پرونده:SirousAtabay.jpg|80px|بی‌قاب|راست|هیچ]][او] دوست شاعر سال‌های چهل و پنجاه من، دوست بیشتر شاعران بیانیهٔ شعر حجم، که خودش هم از شاعران معتبر زبان آلمانی و هم از امضاکنندگان و بنیان‌گذاران این جنبش بود. طنزی که همیشه در کلام او بود، برای من خیلی عزیز بود. چون شاهزادهٔ تنگ‌دستی بود که با مناعت زندگی ‌میکرد و در مناعت هم مرد. این را باید گفت که شعر آلمان با مرگ سیروس آتابای یکی از چهره‌های خودش را ازدست‌داد و حتی برای جنبش شعر حجم نیز ضایعه‌ای بود مرگش. <ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان = عبارت از چیست؟|صص=۳۰۶ تا ۳۰۸}}</ref>}}
 
====دربارهٔ [[اسماعیل شاهرودی]]====
====[[سیروس آتابای]] و مرگ او====
{{نقل‌قول|[[پرونده:Ayandehshahroudi.jpg|80px|بی‌قاب|راست|هیچ]] ضمناً همین‌جا بگویم که ما سهم اسماعیل شاهرودی را در زبان فولکلور و یا به‌ قولی زبان توده در شعر نباید ندیده بگیریم. ما نباید زبان گفتار را در شعر با ساده‌گویی در شعر و شعر سطح اشتباه کنیم. یک شعر کوتاه از او که در یادم مانده برایتان می‌خوانم: نام این قطعه، «شعر بی‌پایان» است:{{سخ}} '''دیگر من{{سخ}} باور نخواهم‌کرد{{سخ}} خرطوم فیل و پاندول ساعت را {{سخ}} چون آن آب روی آب‌نبات‌‌های ساعتی‌ قناد ریخته{{سخ}}و این هنوز دنبا{{سخ}} لهٔ تیک‌تاک تیک‌تاک تیک‌تاک{{سخ}}تیک‌تاک تیک‌تاک تیک‌تاک تیک‌تاک تیک‌تاک تیک‌تاک{{سخ}}''' چه‌قدر زیباست! استقرار رابطه‌ها و اقتصاد کلمه‌ها محشر است. مهم‌ نیست شما به‌ کلاس سوم ابتدایی برمی‌گردید یا نه. مهم این است که خرطوم و پاندول و قناد و من از انسان و از دنیا بریده‌اند تا ترکیبی از زبان دنیا و انسان بیافرینند.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان = عبارت از چیست؟|صص=۵۲ و ۵۳}}</ref>}}
{{نقل‌قول|[[پرونده:SirousAtabay.jpg|80px|بی‌قاب|راست]][او] دوست شاعر سال‌های چهل و پنجاه من، دوست بیشتر شاعران بیانیهٔ شعر حجم، که خودش هم از شاعران معتبر زبان آلمانی و هم از امضاکنندگان و بنیان‌گذاران این جنبش بود. طنزی که همیشه در کلام او بود، برای من خیلی عزیز بود. چون شاهزادهٔ تنگ‌دستی بود که با مناعت زندگی ‌میکرد و در مناعت هم مرد. این را باید گفت که شعر آلمان با مرگ سیروس آتابای یکی از چهره‌های خودش را ازدست‌داد و حتی برای جنبش شعر حجم نیز ضایعه‌ای بود مرگش.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان = عبارت از چیست؟|صص=۳۰۶ تا ۳۰۸}}</ref>}}
[[پرونده:Royaeiportraitbyforough.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''پرترهٔ یدالله رویایی، اثر [[فروغ فرخزاد]]'''</center>]]
 
====دربارهٔ [[فروغ فرخزاد]] و مرگ او====
====[[اسماعیل شاهرودی]]====
{{نقل‌قول|[[پرونده: Foroogh farokhzad.png|80px|بی‌قاب|راست|هیچ]] پایان ناگهانی او، پایان ناگهانی کارهایی است که پایان ندارند. باور نمی‌کنم. باور نمی‌کنم. در این روزهای آخر چه جوانیِ زنده و پرشوری ارائه می‌کرد. شب آخرین شنبه‌اش، یعنی دو روز پیش‌ از مرگ جان‌گدازش، در خانه‌اش بودیم و او در بحث و گفتگویی که با [[فریدون رهنما]] می‌کرد، به‌یاد دارم آن‌چنان هوش وحشتناکی در کلامش به‌ خرج داد که من و [[سیروس طاهباز|طاهباز]] و [[پوران صلح‌کل|پوران]] در آن‌سوی اتاق یک‌لحظه با اعجاب به‌هم نگاه کردیم، و چیزهایی گفتیم که در آن حیرت عظیم‌مان نجوا می‌شد. شب‌های شنبه، جمع ما در خانهٔ او خانواده‌ای می‌شد. با او ماها همدیگر را بیشتر دوست می‌داشتیم. و وقتی در خانهٔ من بود، من او را به‌اندازهٔ تمام خواهرانم دوست می‌داشتم. روحیهٔ او به‌ کرم باز می‌شد، و او کریمی استثنایی بود. به‌ویژه لحظه‌هایی که با هم می‌زیستیم و هنگامی که شاعران جوان‌تر را داوری می‌کرد، انگار جوانی را به‌داوری می‌نشاند، با نگاه کبوتر و دهان ماهی حرف می‌زد که معنای بی‌گناهی بود، و در سینهٔ او عصمت، مدی عظیم داشت.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان =هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن|صص=۱۸۷ تا ۱۹۰}}</ref> و فروغ، حشمت مضاعف مرگ است، و مرگ مضاعف زندگی است! «زنده‌بودن» است. حسش می‌کنم، می‌دانمش، می‌دارمش.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان =هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن|ص=۱۹۸}}</ref>}}
{{نقل‌قول|[[پرونده:Ayandehshahroudi.jpg|80px|بی‌قاب|راست]] ضمناً همین‌جا بگویم که ما سهم اسماعیل شاهرودی را در زبان فولکلور و یا به‌ قولی زبان توده در شعر نباید ندیده بگیریم. ما نباید زبان گفتار را در شعر با ساده‌گویی در شعر و شعر سطح اشتباه کنیم. یک شعر کوتاه از او که در یادم مانده برایتان می‌خوانم: نام این قطعه، «شعر بی‌پایان» است:{{سخ}} '''دیگر من{{سخ}} باور نخواهم‌کرد{{سخ}} خرطوم فیل و پاندول ساعت را {{سخ}} چون آن آب روی آب‌نبات‌‌های ساعتی‌ قناد ریخته{{سخ}}و این هنوز دنبا{{سخ}} لهٔ تیک‌تاک تیک‌تاک تیک‌تاک{{سخ}}تیک‌تاک تیک‌تاک تیک‌تاک تیک‌تاک تیک‌تاک تیک‌تاک{{سخ}}''' چقدر زیباست! استقرار رابطه‌ها و اقتصاد کلمه‌ها محشر است. مهم‌ نیست شما به‌ کلاس سوم ابتدایی برمی‌گردید یا نه. مهم این است که خرطوم و پاندول و قناد و من از انسان و از دنیا بریده‌اند تا ترکیبی از زبان دنیا و انسان بیافرینند.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان = عبارت از چیست؟|صص=۵۲ و ۵۳}}</ref>}}
====دربارهٔ [[تندرکیا]]====
 
{{نقل‌قول|[[پرونده: Photo 2016-09-06 14-51-55.jpg|80px|بی‌قاب|راست|هیچ]]این که فرم در شعر کیا پرورش نیافته‌است، این کمبودی است که در شاعران کیایی نسل اخیر هم می‌بینیم. فقدان آن معماری زیبایی و بصری که قطعه[ی دم دیم دم دیم رفتم رفتی رفت ...] را سیکل در هم تصویرها می‌کند، آن‌ مجموعهٔ رابطه‌های هماهنگی که شعر را مجموعهٔ مصور حرکت می‌کند، یعنی ریخت و ترکیب، ساخته از دایره و اتفاق... در میان شاعران نسل [[نیما یوشیج|نیما]]، کیا تنها شاعری بود که شعرش - اگرچه در آفرینش‌های شکلی پرورش نیافت - ولی از لحاظ زبان شعری، هویت خود را در کاربرد زبان عامیانه (زبان گفتار) یافت. هم در استعمال اصطلاحات زبان محاوره، کاربرد صداها و خطاب‌های مردم کوچه و هم گاه در خالی‌کردن کلمه‌ها از معناها و از صراحت‌شان در دنیای بیرون... تندر کیا بیش از دوهزار صفحه از شعرهایی دارد که در آن‌ها جمله‌های شکسته، واژه‌های «معنازده»، و گاه بی‌معنا، کم نیست. مثل همین شکسته‌کاری‌های لغوی: سپهرانگی، پهر، بی‌منته، خاری‌کردن در پا، وانیازیدن و مثل این جمله که از قدیم‌ها در ذهن من مانده‌است:{{سخ}} '''نمی‌شود می‌شود که نشود و چنین شد{{سخ}}و چون که چنین شد پس چه می‌شود که چه‌ها می‌شود'''{{سخ}} وآن‌ها که کیا نخوانده‌اند خیال می‌کنند که این جمله از [[مهدی اخوان ثالث|اخوان ثالث]] است! و نمی‌دانند که این یکی این‌جور نوشتن را از آن یکی عاریه کرده‌است.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان = عبارت از چیست؟|صص=۵۳ و ۵۴}}</ref>}}
[[پرونده:Royaeiportraitbyforough.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''پرترهٔ یدالله رویایی، اثر [[فروغ فرخ‌زاد]]'''</center>]]
====دربارهٔ [[هوشنگ ایرانی]]====
====[[فروغ فرخ‌زاد]] و مرگ او====
{{نقل‌قول|[[پرونده:Jighbanafsh.jpg|80px|بی‌قاب|راست|هیچ]]...معذالک هوشنگ ایرانی هوش بیشتری در این تجربه[تجربهٔ بی‌زبانی شعر] به‌کار برده‌است.{{سخ}}'''آ، آی، یا، تین تاها، هو ما هون‌ها، اوم نو یا نام او'''{{سخ}}
{{نقل‌قول|[[پرونده: Foroogh farokhzad.png|80px|بی‌قاب|راست]] پایان ناگهانی او، پایان ناگهانی کارهایی است که پایان ندارند. باور نمی‌کنم. باور نمی‌کنم. در این روزهای آخر چه جوانیِ زنده و پرشوری ارائه می‌کرد. شب آخرین شنبه‌اش، یعنی دو روز پیش‌ از مرگ جان‌گدازش، در خانه‌اش بودیم و او در بحث و گفت‌وگویی که با [[فریدون رهنما]] می‌کرد، به‌یاد دارم آن‌چنان هوش وحشتناکی در کلامش به‌ خرج داد که من و [[سیروس طاهباز|طاهباز]] و [[پوران صلح‌کل|پوران]] در آن‌سوی اتاق یک‌لحظه با اعجاب به‌هم نگاه کردیم و چیزهایی گفتیم که در آن حیرت عظیم‌مان نجوا می‌شد. شب‌های شنبه، جمع ما در خانهٔ او خانواده‌ای می‌شد. با او ماها همدیگر را بیشتر دوست می‌داشتیم. و وقتی در خانهٔ من بود، من او را به‌اندازهٔ تمام خواهرانم دوست می‌داشتم. روحیهٔ او به‌ کرم باز می‌شد، و او کریمی استثنایی بود. به‌ویژه لحظه‌هایی که با هم می‌زیستیم و هنگامی که شاعران جوان‌تر را داوری می‌کرد، انگار جوانی را به‌داوری می‌نشاند، با نگاه کبوتر و دهان ماهی حرف می‌زد که معنای بی‌گناهی بود، و در سینهٔ او عصمت، مدی عظیم داشت.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان =هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن|صص=۱۸۷ تا ۱۹۰}}</ref> و فروغ، حشمت مضاعف مرگ است و مرگ مضاعف زندگی است! «زنده‌بودن» است. حسش می‌کنم، می‌دانمش، می‌دارمش.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان =هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن|ص=۱۹۸}}</ref>}}
ولی هوش بیشتر را همیشه کم هوش‌ها نادیده می‌گیرند. آن‌ها این تهورهای زبانی نسل‌های پیش را شصت‌سال بعد به‌ حساب خود می‌گذارند. یعنی آن‌چه در دههٔ بیست در ایران و دهه‌های پیشین‌تر (سال‌های جنگ) در فرانسه و آلمان تجربه شده و در تاقچه گذاشته شده‌است، آن‌ها از تاقچه پایین می‌آورند. چون می‌خواهند «پست مدرن» باشند! اما بازگشت به‌کارهای مدرن نسل‌های پیش، پیشامدرن اگر نباشد به‌هرحال «پسامدرن» هم نیست.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان = عبارت از چیست؟|ص=۵۵}}</ref>}}
 
====دربارهٔ [[انور خامه‌ای]]====
====[[تندرکیا]]====
{{نقل‌قول|[[پرونده:Anvarkhamei.png|80px|بی‌قاب|راست|هیچ]]در مجلهٔ «[[بخارا]]»در یکی از شماره‌های اخیر (۲۳ یا ۳۳) نوشته‌ای خواندم از انور خامه‌ای. جالب است که تازه او نمونهٔ یکی از روشنفکر‌های نسل [[ابراهیم گلستان]] و [[جلال آل‌احمد|آل‌احمد]] و به‌هرحال نسل قبل از من است. انور خامه‌ای برای شناخت [[سهراب سپهری]] که «همواره برای او معمایی بود حل‌نشده» آن‌قدر صبر می‌کند تا همین چندماه پیش بالاخره دوستی کتاب را برای او «اهدا» می‌کند و «باتمام عطشی که به شناخت سهراب» داشته‌، منتظر مانده که‌ کسی کتاب را به او اهدا کند و در کارنامهٔ یک‌ساله‌اش از کتاب‌شناسی حرف می‌زند و از کتاب‌هایی که «به او اهدا شده». انور خامه‌ای بدون این‌ که چیزی از شعر بداند، از شعر خوشش می‌آید و از همهٔ اشعاری که به [[سیمین دانشور]] اهداشده از شعری از [[اسماعیل نواب صفا|نواب صفا]] خوشش آمده که نقل می‌کند آن‌ هم با اغلاط وزنی. می‌خواهم بگویم که این‌ها نمونهٔ خواننده‌های شعر ما هستند. این از روشنفکرهایی‌ست که شعر می‌خواند. سال‌های سال سهراب برایش معمایی حل‌نشده بود. برای آقا آن هم «باتمام عطشی که به‌‌ شناخت سهراب داشته». این‌ها را خیلی راحت می‌نویسد. معذالک سال‌ها اصلاً به‌خودش زحمت نداده برود به‌ کتاب‌فروشی، کتاب سهراب را بخرد که این معما را که عطشش بوده و ناراحتش بوده برای خودش حل کند تا این‌که چندماه پیش که دوستی کتاب او را فرستاده و بالاخره معما حل شد و این عطش کهن خوابید... مثل این‌که منت می‌گذارد سر شعر.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان = عبارت از چیست؟|صص=۳۲۴ و ۳۲۵}}</ref> }}
{{نقل‌قول|[[پرونده: Photo 2016-09-06 14-51-55.jpg|80px|بی‌قاب|راست]]این که فرم در شعر کیا پرورش نیافته است، این کمبودی است که در شاعران کیایی نسل اخیر هم می‌بینیم. فقدان آن معماری زیبایی و بصری که قطعه[ی دم دیم دم دیم رفتم رفتی رفت ...] را سیکل در هم تصویرها می‌کند، آن‌ مجموعهٔ رابطه‌های هماهنگی که شعر را مجموعهٔ مصور حرکت می‌کند، یعنی ریخت و ترکیب، ساخته از دایره و اتفاق... در میان شاعران نسل [[نیما یوشیج|نیما]]، کیا تنها شاعری بود که شعرش اگرچه در آفرینش‌های شکلی پرورش نیافت، از لحاظ زبان شعری، هویت خود را در کاربرد زبان عامیانه (زبان گفتار) یافت. هم در استعمال اصطلاحات زبان محاوره، کاربرد صداها و خطاب‌های مردم کوچه و هم گاه در خالی‌کردن کلمه‌ها از معناها و از صراحت‌شان در دنیای بیرون... تندر کیا بیش از دوهزار صفحه از شعرهایی دارد که در آن‌ها جمله‌های شکسته، واژه‌های «معنازده»، و گاه بی‌معنا، کم نیست. مثل همین شکسته‌کاری‌های لغوی: سپهرانگی، پهر، بی‌منته، خاری‌کردن در پا، وانیازیدن و مثل این جمله که از قدیم‌ها در ذهن من مانده است:{{سخ}} '''نمی‌شود می‌شود که نشود و چنین شد{{سخ}}و چون که چنین شد پس چه می‌شود که چه‌ها می‌شود'''{{سخ}} وآن‌ها که کیا نخوانده‌اند خیال می‌کنند که این جمله از [[مهدی اخوان ثالث|اخوان ثالث]] است! و نمی‌دانند که این یکی این‌جور نوشتن را از آن یکی عاریه کرده است.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان = عبارت از چیست؟|صص=۵۳ و ۵۴}}</ref>}}
 
====[[هوشنگ ایرانی]]====
{{نقل‌قول|[[پرونده:Jighbanafsh.jpg|80px|بی‌قاب|راست]]...معذالک هوشنگ ایرانی هوش بیشتری در این تجربه[تجربهٔ بی‌زبانی شعر] به‌کار برده است.{{سخ}}'''آ، آی، یا، تین تاها، هو ما هون‌ها، اوم نو یا نام او'''{{سخ}}
ولی هوش بیشتر را همیشه کم هوش‌ها نادیده می‌گیرند. آن‌ها این تهورهای زبانی نسل‌های پیش را شصت سال بعد به‌ حساب خود می‌گذارند. یعنی آن‌چه در دههٔ بیست در ایران و دهه‌های پیشین‌تر (سال‌های جنگ) در فرانسه و آلمان تجربه شده و در تاقچه گذاشته شده است، آن‌ها از تاقچه پایین می‌آورند. چون می‌خواهند «پست مدرن» باشند! اما بازگشت به‌کارهای مدرن نسل‌های پیش، پیشامدرن اگر نباشد به‌هرحال «پسامدرن» هم نیست.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان = عبارت از چیست؟|ص=۵۵}}</ref>}}
 
====[[انور خامه‌ای]]====
{{نقل‌قول|[[پرونده:Anvarkhamei.png|80px|بی‌قاب|راست]]در مجلهٔ «[[بخارا]]»در یکی از شماره‌های اخیر (۲۳ یا ۳۳) نوشته‌ای خواندم از انور خامه‌ای. جالب است که تازه او نمونهٔ یکی از روشن‌فکر‌های نسل [[ابراهیم گلستان]] و [[آل‌احمد]] و به‌هرحال نسل قبل از من است. انور خامه‌ای برای شناخت [[سهراب سپهری]] که «همواره برای او معمایی بود حل‌نشده» آن‌قدر صبر می‌کند تا همین چندماه پیش بالاخره دوستی کتاب را برای او «اهدا» می‌کند و «باتمام عطشی که به شناخت سهراب» داشته‌، منتظر مانده که‌ کسی کتاب را به او اهدا کند و در کارنامهٔ یک‌ساله‌اش از کتاب‌شناسی حرف می‌زند و از کتاب‌هایی که «به او اهدا شده». انور خامه‌ای بدون این‌ که چیزی از شعر بداند، از شعر خوشش می‌آید و از همهٔ اشعاری که به [[سیمین دانشور]] اهداشده از شعری از [[اسماعیل نواب صفا|نواب صفا]] خوشش آمده که نقل می‌کند آن‌ هم با اغلاط وزنی. می‌خواهم بگویم که این‌ها نمونهٔ خواننده‌های شعر ما هستند. این از روشنفکرهایی‌ست که شعر می‌خواند. سال‌های سال سهراب برایش معمایی حل‌نشده بود. برای آقا آن هم «باتمام عطشی که به‌‌ شناخت سهراب داشته». این‌ها را خیلی راحت می‌نویسد. معذالک سال‌ها اصلاً به‌خودش زحمت نداده برود به‌ کتاب‌فروشی، کتاب سهراب را بخرد که این معما را که عطشش بوده و ناراحتش بوده برای خودش حل کند تا این‌که چندماه پیش که دوستی کتاب او را فرستاده و بالاخره معما حل شد و این عطش کهن خوابید... مثل اینکه منت می‌گذارد سر شعر.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان = عبارت از چیست؟|صص=۳۲۴ و ۳۲۵}}</ref>}}
 
====[[پرویز اسلام‌پور]]====
====[[پرویز اسلام‌پور]]====
{{نقل‌قول|[[پرونده:parvizeslampour4329.jpg|80px|بی‌قاب|راست|هیچ]] پرویز اسلام‌پور را جدی می‌گیرم، و مسئله‌هایش را، که اگر مسئله‌ای هست از آن است که شاعر است و شاعر، وقتی تمام مسئله‌ها را در خود دارد خود به‌صورت مسئله می‌ماند. مثل انسان. پوبلیک خاص دست‌وپاکردن، شاعر یا نویسنده را زیر نگاه خواننده می‌گذارد... بدون تردید پوبلیک اسلام‌پور، پوبلیک شعر حجم است و شعر حجم شعر مدام تازه‌شدن است که درتازه‌شدن تسکین نمی‌پذیرد، و لذا مدام زیر نگاه خواننده‌های ولو معدود مراقبت می‌شود... کشف حجم در ذهن اسلام‌پور حادثهٔ بزرگ شعر اوست، و این شعر از زمانی که به‌ حجم می‌رسد، به‌حرف می‌رسد... او شاعر حرفه‌ای است، یا حرفهٔ او شاعری‌ است و خواسته این‌طور به‌ هرصورت باشد، از کار جهان بریده‌است تا فقط با شعر بماند، که می‌گوید شعر منتظر نمی‌ماند.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان =هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن|صص=۱۴۵ تا ۱۴۹}}</ref> }}
{{نقل‌قول|[[پرونده:parvizeslampour4329.jpg|80px|بی‌قاب|راست]] پرویز اسلام‌پور را جدی می‌گیرم، و مسئله‌هایش را، که اگر مسئله‌ای هست از آن است که شاعر است و شاعر، وقتی تمام مسئله‌ها را در خود دارد خود به‌صورت مسئله می‌ماند. مثل انسان. پوبلیک خاص دست‌وپاکردن، شاعر یا نویسنده را زیر نگاه خواننده می‌گذارد... بدون تردید پوبلیک اسلام‌پور، پوبلیک شعر حجم است و شعر حجم شعر مدام تازه‌شدن است که درتازه‌شدن تسکین نمی‌پذیرد، و لذا مدام زیر نگاه خواننده‌های ولو معدود مراقبت می‌شود... کشف حجم در ذهن اسلام‌پور حادثهٔ بزرگ شعر اوست، و این شعر از زمانی که به‌ حجم می‌رسد، به‌حرف می‌رسد... او شاعر حرفه‌ای است، یا حرفهٔ او شاعری‌ است و خواسته این‌طور به‌ هرصورت باشد، از کار جهان بریده است تا فقط با شعر بماند، که می‌گوید شعر منتظر نمی‌ماند.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان =هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن|صص=۱۴۵تا۱۴۹}}</ref>}}
 
===مسائل نظری===
===مسائل نظری===
====عنوان چیست؟====
====عنوان چیست؟====
{{نقل‌قول|در متن من چیزی از تن من هست: اصرار من و تکرار من. در تن من چیزی جز ادامهٔ پوستم نیست. ادامه را که از پوست می‌گیرم، بدن تمام می‌شود. ادامه، صورت خود را می‌خواهد. و صورت از توقف جایی در پوست، صریح می‌شود. نام من شاید صراحت از صورت می‌گیرد. همیشه در گذر از نام، منظری از پوست چهره می‌شود، و همان‌جاست که متن عنوان می‌گیرد، و در آن‌سوی عنوان پوست دلیل خودش را جامی‌گذارد، و سر خودش را شروع چهرهٔ خود می‌کند.<ref name= "emzasizdah">{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان = من گذشته امضا|ص=۳۷}}</ref>{{سخ}}
{{نقل‌قول|در متن من چیزی از تن من هست: اصرار من و تکرار من. در تن من چیزی جز ادامهٔ پوستم نیست. ادامه را که از پوست می‌گیرم، بدن تمام می‌شود. ادامه، صورت خود را می‌خواهد. و صورت از توقف جایی در پوست، صریح می‌شود. نام من شاید صراحت از صورت می‌گیرد. همیشه در گذر از نام، منظری از پوست چهره می‌شود، و همان‌جاست که متن عنوان می‌گیرد، و در آن‌سوی عنوان پوست دلیل خودش را جامی‌گذارد، و سر خودش را شروع چهرهٔ خود می‌کند.<ref name= "emzasizdah">{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان = من گذشته امضا|ص=۳۷}}</ref>{{سخ}}
این است که عنوان آغاز است و در آغاز تظاهری از راز و راز متن همیشه از عنوان می‌آید. چراکه عنوان خود سویی نیامده دارد، که در بالا می‌ماند و ناظر بر سویی می‌ماند که متن را می‌برد، که متن را پهنای پوست کند.<ref name= "emzasizdah"/>{{سخ}}
این است که عنوان آغاز است و در آغاز تظاهری از راز و راز متن همیشه از عنوان می‌آید؛ چراکه عنوان خود سویی نیامده دارد که در بالا می‌ماند و ناظر بر سویی می‌ماند که متن را می‌برد، که متن را پهنای پوست کند.<ref name= "emzasizdah"/>{{سخ}}
تمام متن‌های بی‌عنوان جانب از خود می‌گیرند. متن بی‌عنوان، عنوان متن است و جانب نامی‌ می‌رود که صورت خود را، در ریخت من به‌هم ریخته‌است.<ref name= "emzasizdah"/>}}
تمام متن‌های بی‌عنوان جانب از خود می‌گیرند. متن بی‌عنوان، عنوان متن است و جانب نامی‌ می‌رود که صورت خود را در ریخت من به‌هم ریخته است.<ref name= "emzasizdah"/>}}
 
====عرفان لاییک====
====عرفان لاییک====
{{نقل‌قول|تلاش عبثی است که عرفان را لزوماً امری روحانی بدانیم به‌ خاطر این‌که بخواهیم تعبیرش کنیم به‌ خانقاه. وقتی روحانیت را در تعلق مذهب ندانیم، ناچار عرفانی را که ما تعبیر می‌کنیم طبعاً یک عرفان لاییک خواهدبود. در پرتوی تعاریف گوناگونی که ما از روحانیت می‌شناسیم، از اسپریتوالیته به‌طور کلی در عرفان جهانی با تعبیری که از آن می‌کنیم و می‌توانیم به‌ راحتی تصور کنیم این است که در درون جوامع لاییک همیشه نوعی روحانیت بوده و هست که تغذیه از مذهب نمی‌کند. یک مورال که خارج از بستگی‌ها و تبعیت‌های مذهبی رشد کرده. تفکر، تفکر یک فرزانه و مورالیست است ولی در سلسله مراتب مذهبی جایی ندارد، می‌خواهد خارج از این مراتب باشد.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان = عبارت از چیست؟|ص=۳۲۸}}</ref>}}
{{نقل‌قول|تلاش عبثی است که عرفان را لزوماً امری روحانی بدانیم به‌ خاطر این‌که بخواهیم تعبیرش کنیم به‌ خانقاه. وقتی روحانیت را در تعلق مذهب ندانیم، ناچار عرفانی را که ما تعبیر می‌کنیم طبعاً یک عرفان لاییک خواهدبود. در پرتوی تعاریف گوناگونی که ما از روحانیت می‌شناسیم، از اسپریتوالیته به‌طور کلی در عرفان جهانی با تعبیری که از آن می‌کنیم و می‌توانیم به‌ راحتی تصور کنیم این است که در درون جوامع لاییک همیشه نوعی روحانیت بوده و هست که تغذیه از مذهب نمی‌کند. یک مورال که خارج از بستگی‌ها و تبعیت‌های مذهبی رشد کرده. تفکر، تفکر یک فرزانه و مورالیست است ولی در سلسله مراتب مذهبی جایی ندارد، می‌خواهد خارج از این مراتب باشد.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان = عبارت از چیست؟|ص=۳۲۸}}</ref>}}
====پوچی: مای بی‌حد و مای حد====
====پوچی: مای بی‌حد و مای حد====
{{نقل‌قول|شما پوچید. پوچی نیز، مثل هر چیز برای خودش حدی دارد. حدهایی دارد. حدها را شما نیستید که بر پوچی‌تان می‌گذارید. حدها را دیگران می‌گذارند که این هم نوعی پوچی است و خود حدی دارد، برای شما، و برای آن‌ها که حد می‌گذارند. حدها، پوچی‌ها را تزیین ‌می‌کنند. چیزی را روی چیزی می‌گذارند که خودش را روی چیزی نمی‌گذارد. پوچی خودش را درون شما می‌گذارد و حد، خودش را جلوی شما، جلوی پوچی‌ای که طبعاً با شماست... این حدهای مقابل خود را قسمتی از خودتان می‌بینید و قسمتی از خودتان می‌دانید. و همچنین است که همه با حدهایشان آشتی می‌کنند و حدهایی که دیگران در جلوی رویشان گذاشته‌اند از خودشان می‌دانند و کم‌کم خیال می‌کنند که خودشان گذاشته‌اند. مثل فاصله‌هاشان نیست که با دیگران می‌گذرانند و خیال می‌کنند که از دیگران فاصله گرفته‌اند، درحالی‌که از خودشان فاصله‌ گرفته‌اند. فرق فاصله و حد در همین است، در حد خودتان را در خودتان پیدا می‌کنید، و در فاصله دیگران را در خودتان پیدا می‌کنید، چون شما دیگرانید، فاصله بین شما و آن‌ها نیست و اگر هست برای آن است که در همان فاصله به‌هم برسید. درحالی‌که حدها در فاصله‌هاشان به‌هم نمی‌رسند... حدها به‌هم نمی‌رسند، و می‌اندیشند در عبور شما از آن‌ها، فاصله‌هاشان پُرگردد. و فاصلهٔ دو حد را شما طی می‌کنید، چه با جست، چه با گام. در جست به‌ طول می‌رسید. و در گام به‌دایره و چرخ. در فاصلهٔ دو حد افقی به‌ منع می‌رسید و در فاصلهٔ میان دو حد عمودی، به‌ بطلان. در منع پوچی است و بطلان آن‌چه که در پوچی است. و به‌ هر حال به‌ پوچی می‌رسید. پوچی در طول و پوچی در دایره، طی پوچی برای نیل به‌ پوچی. شما پوچید. و پوچی شما حد ندارد، برای این‌که تا دم حد می‌روید و برمی‌گردید، حد را همان‌جا رها می‌کنید. پس حد را ندارید، حد ندارید. پس برمی‌گردید عقب، جلو، عقب، جلو، عقب. به‌ پوچی‌های «بکت» می‌ماند. هدف که نیست، فقط جلو و عقب هست، نه راست و چپ، و ما نه راست را، و نه چپ را دانستیم. نه راست را و نه چپ را نه داشتیم و نه نداشتیم. مثل هدف، مثل شرف که می‌شود داشت و می‌شود نداشت، مثل هدف و مثل شرف، وقتی که هست، فقط جلو و عقب است. جلو که حذف عقب نیست، عبور نیست. حد هست، ولی ما نداریم. حدی که ما نداریم، بود، حد بود، نشانه بود، نشانه کور شد، علامت عبور شد. عبور را شناختیم، حد هست، ولی ما حد نداریم، حدی که ما نداریم هست، مای بی‌حد، مای حد.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان = من گذشته امضا|صص=۷۵ تا ۷۷}}</ref>}}
{{نقل‌قول|شما پوچید. پوچی نیز، مثل هر چیز برای خودش حدی دارد. حدهایی دارد. حدها را شما نیستید که بر پوچی‌تان می‌گذارید. حدها را دیگران می‌گذارند که این هم نوعی پوچی است و خود حدی دارد، برای شما، و برای آن‌ها که حد می‌گذارند. حدها، پوچی‌ها را تزیین ‌می‌کنند. چیزی را روی چیزی می‌گذارند که خودش را روی چیزی نمی‌گذارد. پوچی خودش را درون شما می‌گذارد و حد، خودش را جلوی شما، جلوی پوچی‌ای که طبعاً با شماست... این حدهای مقابل خود را قسمتی از خودتان می‌بینید و قسمتی از خودتان می‌دانید. و همچنین است که همه با حدهایشان آشتی می‌کنند و حدهایی که دیگران در جلوی رویشان گذاشته‌اند از خودشان می‌دانند و کم‌کم خیال می‌کنند که خودشان گذاشته‌اند. مثل فاصله‌هاشان نیست که با دیگران می‌گذرانند و خیال می‌کنند که از دیگران فاصله گرفته‌اند، درحالی‌که از خودشان فاصله‌ گرفته‌اند. فرق فاصله و حد در همین است، در حد خودتان را در خودتان پیدا می‌کنید، و در فاصله دیگران را در خودتان پیدا می‌کنید، چون شما دیگرانید، فاصله بین شما و آن‌ها نیست و اگر هست برای آن است که در همان فاصله به‌هم برسید. درحالی‌که حدها در فاصله‌هاشان به‌هم نمی‌رسند... حدها به‌هم نمی‌رسند، و می‌اندیشند در عبور شما از آن‌ها، فاصله‌هاشان پُرگردد. و فاصلهٔ دو حد را شما طی می‌کنید، چه با جست، چه با گام. در جست به‌ طول می‌رسید. و در گام به‌دایره و چرخ. در فاصلهٔ دو حد افقی به‌ منع می‌رسید و در فاصلهٔ میان دو حد عمودی، به‌ بطلان. در منع پوچی است و بطلان آن‌چه که در پوچی است و به‌هرحال به‌ پوچی می‌رسید. پوچی در طول و پوچی در دایره، طی پوچی برای نیل به‌ پوچی. شما پوچید. و پوچی شما حد ندارد، برای اینکه تا دم حد می‌روید و برمی‌گردید، حد را همان‌جا رها می‌کنید. پس حد را ندارید، حد ندارید. پس برمی‌گردید عقب، جلو، عقب، جلو، عقب. به‌ پوچی‌های «بکت» می‌ماند. هدف که نیست، فقط جلو و عقب هست، نه راست و چپ، و ما نه راست را، و نه چپ را دانستیم. نه راست را و نه چپ را نه داشتیم و نه نداشتیم. مثل هدف، مثل شرف که می‌شود داشت و می‌شود نداشت، مثل هدف و مثل شرف، وقتی که هست، فقط جلو و عقب است. جلو که حذف عقب نیست، عبور نیست. حد هست، ولی ما نداریم. حدی که ما نداریم، بود، حد بود، نشانه بود، نشانه کور شد، علامت عبور شد. عبور را شناختیم، حد هست، ولی ما حد نداریم، حدی که ما نداریم هست، مای بی‌حد، مای حد.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان = من گذشته امضا|صص=۷۵ تا ۷۷}}</ref>}}
 
===دیدگاه رویا در مورد آثارش===
===دیدگاه رویا در مورد آثارش===
====[[هفتاد سنگ قبر]]====
====[[هفتاد سنگ قبر]]====
حضور نام در این اشعار، همان‌طور که حس کردید، بخشی از فرم شعر را اداره می‌کند. نام‌ها ناگهان آمدند،اما «سرلوحه‌ها» از همان آغاز وجود داشتند. در گوشه‌ای از صفحه، و متن سنگ را با خود می‌بردند. «سرلوحه‌ها» وجود داشتند ولی بدون نام، نام‌ها ناگهان آمدند. معذالک شما حق دارید قضیه را این‌طور ببینید که سرلوحه‌ها بعداً به‌متن سنگ اضافه‌شدند. در سال‌های شصت و هفتاد نام‌ها که سررسیدند، تکوین این شعرها به‌تدریج جامعه‌ای از سنگ‌ها به‌وجود آورد که دیگر وجود خود این جامعهٔ در تکوین بقیهٔ سنگ‌ها، که فرم می‌گرفتند بی‌تأثیر نبود. نام‌هایی هستند که خودشان را تحمیل می‌کنند، نام‌هایی که تاریخ دارند، نام‌هایی که بیرون از تاریخ مانده‌اند، ولی در درون ما زندگی‌ می‌کنند، فضیلتی دارند، رذیلتی دارند، نام‌هایی که حامل‌اند و نام‌هایی که محمول، نام‌هایی که مسکنت خاک می‌شوند و نام‌هایی که مسکن خاک. در اواسط کتاب دیدم که نام‌ها رابطه با هم دارند و همدیگر را در کتاب صدا می‌زنند. نام‌ها نمی‌خواستند بمیرند، آن‌ها مقبره و آرام‌گاه می‌خواستند، دادم. دیدم که شعر نفس می‌کشد و سنگ نفس می‌کشد. ما همین‌ که مقبره و آرام‌گاه می‌سازیم، یعنی مرگ را باور نداریم. کلمه‌ها برای همین آمدند، هیچ‌کدام از این کلمه‌ها بی‌خودی نیامده‌اند، حتی حروفی که در کلمه‌ها جاگرفته‌اند، حساب شده‌اند، مثل خود کلمهٔ روی سنگ. و سنگ یعنی فرم، و فرم غبار نمی‌شود. رقص غبار بر سنگ می‌شود، رقص کلام بر لوحه، کلمه‌ها بر که می‌خیزند، به‌هم می‌ریزند. <ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = مدل|نام =محمدحسین|عنوان =حتای مرگ|صص= ۲۶ تا ۲۸}}</ref>
حضور نام در این اشعار، همان‌طور که حس کردید، بخشی از فرم شعر را اداره می‌کند. نام‌ها ناگهان آمدند؛ اما «سرلوحه‌ها» از همان آغاز وجود داشتند. در گوشه‌ای از صفحه، و متن سنگ را با خود می‌بردند. «سرلوحه‌ها» وجود داشتند ولی بدون نام، نام‌ها ناگهان آمدند. معذالک شما حق دارید قضیه را این‌طور ببینید که سرلوحه‌ها بعداً به‌متن سنگ اضافه‌شدند. در سال‌های شصت و هفتاد نام‌ها که سررسیدند، تکوین این شعرها به‌تدریج جامعه‌ای از سنگ‌ها به‌وجود آورد که دیگر وجود خود این جامعهٔ در تکوین بقیهٔ سنگ‌ها که فرم می‌گرفتند بی‌تأثیر نبود. نام‌هایی هستند که خودشان را تحمیل می‌کنند، نام‌هایی که تاریخ دارند، نام‌هایی که بیرون از تاریخ مانده‌اند؛ ولی در درون ما زندگی‌ می‌کنند، فضیلتی دارند، رذیلتی دارند، نام‌هایی که حامل‌اند و نام‌هایی که محمول، نام‌هایی که مسکنت خاک می‌شوند و نام‌هایی که مسکن خاک. در اواسط کتاب دیدم که نام‌ها رابطه با هم دارند و همدیگر را در کتاب صدا می‌زنند. نام‌ها نمی‌خواستند بمیرند، آن‌ها مقبره و آرامگاه می‌خواستند، دادم. دیدم که شعر نفس می‌کشد و سنگ نفس می‌کشد. ما همین‌ که مقبره و آرامگاه می‌سازیم، یعنی مرگ را باور نداریم. کلمه‌ها برای همین آمدند، هیچ‌کدام از این کلمه‌ها بی‌خودی نیامده‌اند، حتی حروفی که در کلمه‌ها جاگرفته‌اند، حساب شده‌اند، مثل خود کلمهٔ روی سنگ. و سنگ یعنی فرم، و فرم غبار نمی‌شود. رقص غبار بر سنگ می‌شود، رقص کلام بر لوحه، کلمه‌ها بر که می‌خیزند، به‌هم می‌ریزند.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = مدل|نام =محمدحسین|عنوان =حتای مرگ|صص= ۲۶ تا ۲۸}}</ref>


===[[شعر حجم]]: بنیان‌گذاری، مناقشات و تحلیل===
===[[شعر حجم]]: بنیان‌گذاری، مناقشات و تحلیل===
شعر حجم یا حجم‌گرایی (اسپاسمانتالیسم) از جریان‌های شعری معاصر ایران است که در زمستان ۱۳۴۸ با انتشار [[بیانیهٔ شعر حجم]] با امضای ۱۱ نفر هنرمند، رسمیت پیدا کرد. بارقه‌های اولیهٔ ظهور این جریان شعری در کتاب «دلتنگی‌ها» و اشعاری از [[پرویز اسلام‌پور]] نمود پیداکرد.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی= رعیت حسن‌آبادی|نام=علی‌رضا|عنوان=تحلیل چرایی تقابل گفتمان محمدرضا شفیعی کدکنی با یدالله رویایی|ص=۱۳۳}}</ref> {{سخ}}
شعر حجم یا حجم‌گرایی (اسپاسمانتالیسم) از جریان‌های شعری معاصر ایران است که در زمستان۱۳۴۸ با انتشار [[بیانیهٔ شعر حجم]] با امضای ۱۱ نفر هنرمند، رسمیت پیدا کرد. بارقه‌های اولیهٔ ظهور این جریان شعری در کتاب «دلتنگی‌ها» و اشعاری از [[پرویز اسلام‌پور]] نمود پیداکرد.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی= رعیت حسن‌آبادی|نام=علی‌رضا|عنوان=تحلیل چرایی تقابل گفتمان محمدرضا شفیعی کدکنی با یدالله رویایی|ص=۱۳۳}}</ref> {{سخ}}
گفتمان شعر حجم برآمده از بیانیهٔ حجم‌گرایی است که نخستین‌بار در نشریهٔ «بررسی کتاب» منتشر شد. اگرچه نام و امضای چندتن از شاعران و هنرمندان در انتهای آن دیده می‌شود؛ اما در واقع، حیات تاریخی‌اش با فعالیت‌های یدالله رویایی پیوند خورده‌است. بیانیهٔ شعر حجم، از زمان انتشار چهار دورهٔ مختلف را پشت‌سرگذاشته‌است. نخست از زمستان ۱۳۴۸ تا بهمن ۱۳۵۷ که اصول هنری و ادبی بیانیه با فعالیت‌های رسانه‌ای گسترده رویایی به‌ گفتمان ادبی روزگار وارد شد. در این دوره، حضور رویایی در رسانه‌های وابسته به‌ حکومت وقت، فرضیهٔ حمایت حکومت پهلوی دوم از جریان حجم‌گرایی را تقویت می‌کرد. از بهمن ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۹ دورهٔ رکود جریان حجم‌گرایی بود. با دگرگونی فضای سیاسی جامعهٔ پس از انقلاب اسلامی و سال‌های جنگ تحمیلی، جریان‌هایی چون حجم‌گرایی از گفتمان ادبی طرد شد و عناصر متعلق به‌ جریان موسوم به «[[شعرانقلاب اسلامی]]» در گفتمان ادبی مسلط شد. انتشار مجموعهٔ لبریخته‌ها در پاریس و پخش آن در ایران در سال ۱۳۶۹ آغاز دورهٔ سوم حیات تاریخی حجم‌گرایی بود. دورهٔ چهارم حیات تاریخی حجم‌گرایی از سال ۱۳۷۷ آغاز شده‌است . گفتمان حجم‌گرایی در کنار گفتمان‌های شعر دههٔ هفتاد اثرگذاری کرد. بازنشر بیانیهٔ شعر حجم در نشریه‌های ادبی، توجه محافل دانشگاهی به‌ شعر حجم و تجدید چاپ کتاب‌های شعری و نظری رویایی در این دوره، پویایی بیانیه و جریان حجم‌گرایی را نشان می‌دهد.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی= رعیت حسن‌آبادی|نام=علی‌رضا|عنوان=نقش رسانه در حیات تاریخی گفتمان شعر حجم|صص= ۸۷ و ۸۸}}</ref>{{سخ}} از زمان امضای نخستین بیانیهٔ حجم‌گرایی، این جریان حاشیه‌ای شعر معاصـر موضـوع مناقشه‌های بسیاری بوده‌است. برخی، مانند [[محمدرضا شفیعی کدکنی]] اساساً آن را به‌دلیل انحراف از جریان رسـمی [[شـعر نیمایی]] نادیده گرفته‌اند. برخی دیگر کوشیده‌اند آن را با جریان‌های دیگـر شـعری دهـه‌هـای چهـل و پنجاه مانند [[موج نو]] در یک گروه قرار دهند، که از آن جمله می‌توان بـه [[اسـماعیل نـوری‌علاء]]، [[محمد حقوقی]]، [[شمس لنگرودی]]، [[محمدرضا روزبه]]، [[علی تسلیمی]] و [[عباس بـاقی‌نـژاد]] اشاره کرد. برخی نیز مانند [[رضا براهنی]]، در بررسـی‌هـای تطبیقی، این جریان شعری و اشعار یداالله رویایی که بارزترین نمایندهٔ آن است را تحت‌تأثیر برخی جریان‌های ادبی غرب، همچون [[سمبولیسم]] و [[سوررئالیسم]] دانسته‌اند. <ref name= "adabpajouhisadsivchaahar">{{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی= رعیت حسن‌آبادی|نام=علی‌رضا|عنوان=تحلیل چرایی تقابل گفتمان محمدرضا شفیعی کدکنی با یدالله رویایی|ص=۱۳۴}}</ref> جریان شعر حجم همواره در طول سال‌های اخیر از سوی منتقدان به‌ عدم توانایی در جذب مخاطب وصف شده و همین مسأله یکی از انتقادات اساسی بر این شعر بوده‌است. تحلیل و بررسی اشعار رویایی یکی از کم‌ترین موارد در بین تحقیقات دانشگاهی است.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی= رعیت حسن‌آبادی|نام=علی‌رضا|عنوان=تحلیل چرایی تقابل گفتمان محمدرضا شفیعی کدکنی با یدالله رویایی|ص=۱۳۵}}</ref> {{سخ}}
گفتمان شعر حجم برآمده از بیانیهٔ حجم‌گرایی است که نخستین‌بار در نشریهٔ «بررسی کتاب» منتشر شد. گرچه نام و امضای چندتن از شاعران و هنرمندان در انتهای آن دیده می‌شود درواقع، حیات تاریخی‌اش با فعالیت‌های یدالله رویایی پیوند خورده است. بیانیهٔ شعر حجم، از زمان انتشار چهار دورهٔ مختلف را پشت‌سرگذاشته است. نخست از زمستان۱۳۴۸ تا بهمن۱۳۵۷ که اصول هنری و ادبی بیانیه با فعالیت‌های رسانه‌ای گسترده رویایی به‌ گفتمان ادبی روزگار وارد شد. در این دوره، حضور رویایی در رسانه‌های وابسته به‌ حکومت وقت، فرضیهٔ حمایت حکومت پهلوی دوم از جریان حجم‌گرایی را تقویت می‌کرد. از بهمن۱۳۵۷ تا ۱۳۶۹ دورهٔ رکود جریان حجم‌گرایی بود. با دگرگونی فضای سیاسی جامعهٔ پس از انقلاب اسلامی و سال‌های جنگ تحمیلی، جریان‌هایی چون حجم‌گرایی از گفتمان ادبی طرد شد و عناصر متعلق به‌ جریان موسوم به «[[شعرانقلاب اسلامی]]» در گفتمان ادبی مسلط شد. انتشار مجموعهٔ لبریخته‌ها در پاریس و پخش آن در ایران در سال۱۳۶۹ آغاز دورهٔ سوم حیات تاریخی حجم‌گرایی بود. دورهٔ چهارم حیات تاریخی حجم‌گرایی از سال۱۳۷۷ آغاز شده است. گفتمان حجم‌گرایی در کنار گفتمان‌های شعر دههٔ هفتاد اثرگذاری کرد. بازنشر بیانیهٔ شعر حجم در نشریه‌های ادبی، توجه محافل دانشگاهی به‌ شعر حجم و تجدید چاپ کتاب‌های شعری و نظری رویایی در این دوره، پویایی بیانیه و جریان حجم‌گرایی را نشان می‌دهد.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی= رعیت حسن‌آبادی|نام=علیرضا|عنوان= نقش رسانه در حیات تاریخی گفتمان شعر حجم|صص= ۸۷و۸۸}}</ref>{{سخ}} از زمان امضای نخستین بیانیهٔ حجم‌گرایی، این جریان حاشیه‌ای شعر معاصـر موضـوع مناقشه‌های بسیاری بوده است. برخی، مانند [[محمدرضا شفیعی کدکنی]] اساساً آن را به‌دلیل انحراف از جریان رسـمی [[شـعر نیمایی]] نادیده گرفته‌اند. برخی دیگر کوشیده‌اند آن را با جریان‌های دیگـر شـعری دهـه‌هـای چهـل و پنجاه مانند [[موج نو]] در یک گروه قرار دهند، که از آن جمله می‌توان بـه [[اسـماعیل نـوری‌علاء]]، [[محمد حقوقی]]، [[شمس لنگرودی]]، [[محمدرضا روزبه]]، [[علی تسلیمی]] و [[عباس بـاقی‌نـژاد]] اشاره کرد. برخی نیز مانند [[رضا براهنی]]، در بررسـی‌هـای تطبیقی، این جریان شعری و اشعار یداالله رویایی که بارزترین نمایندهٔ آن است را تحت‌تأثیر برخی جریان‌های ادبی غرب، همچون [[سمبولیسم]] و [[سوررئالیسم]] دانسته‌اند.<ref name= "adabpajouhisadsivchaahar">{{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی= رعیت حسن‌آبادی|نام=علی‌رضا|عنوان=تحلیل چرایی تقابل گفتمان محمدرضا شفیعی کدکنی با یدالله رویایی|ص=۱۳۴}}</ref> جریان شعر حجم همواره در طول سال‌های اخیر از سوی منتقدان به‌ عدم توانایی در جذب مخاطب وصف شده و همین مسئله یکی از انتقادات اساسی بر این شعر بوده است. تحلیل و بررسی اشعار رویایی یکی از کم‌ترین موارد در بین تحقیقات دانشگاهی است.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی= رعیت حسن‌آبادی|نام=علی‌رضا|عنوان=تحلیل چرایی تقابل گفتمان محمدرضا شفیعی کدکنی با یدالله رویایی|ص=۱۳۵}}</ref>{{سخ}}
می‌توان از بیانیه شعر حجم به چگونگی این شعر پی برد.بخشی از این بیانیه:
می‌توان از بیانیه شعر حجم به چگونگی این شعر پی برد.بخشی از این بیانیه:
{{نقل‌قول| حجم‌گرایی آن‌هایی را گروه می‌کند که در ماورا واقعیت‌ها، به‌ جستجوی دریافت‌های مطلق و فوری و بی‌تسکین‌اند و عطش این دریافت‌ها هر جستجوی دیگر را در آن‌ها باطل کرده‌است. مطلق است برای آن که از حکمت وجودی واقعیت و از علت غایی آن برخاسته‌است و در تظاهر خود، خویش را با واقعیت مادر آشنا نمی‌کند. فوری است برای آن‌که شاعر در رسیدن به‌ دریافت، از حجمی که بین آن دریافت و واقعیت مادر بوده‌است، نه از طول، به‌ سرعت پریده‌است، بی‌آن‌که جای پایی و علامتی به‌ جا بگذارد. بی‌تسکین است برای آن‌که به‌ جستجوی کشف حجمی برای پریدن، جذبه‌های حجم‌های دیگری است که عطش کشف و جهیدن می‌دهد.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = لنگرودی|نام = شمس|عنوان =تاریخ تحلیلی شعر نو، جلد۳|ص=۷۴۰}}</ref>}}
{{نقل‌قول| حجم‌گرایی آن‌هایی را گروه می‌کند که در ماورا واقعیت‌ها، به‌ جست‌وجوی دریافت‌های مطلق و فوری و بی‌تسکین‌اند و عطش این دریافت‌ها هر جست‌وجوی دیگر را در آن‌ها باطل کرده است. مطلق است برای آنکه از حکمت وجودی واقعیت و از علت غایی آن برخاسته است و در تظاهر خود، خویش را با واقعیت مادر آشنا نمی‌کند. فوری است برای آنکه شاعر در رسیدن به‌ دریافت، از حجمی که بین آن دریافت و واقعیت مادر بوده است، نه از طول، به‌ سرعت پریده است، بی‌آنکه جای پایی و علامتی به‌جا بگذارد. بی‌تسکین است برای آنکه به‌ جست‌وجوی کشف حجمی برای پریدن، جذبه‌های حجم‌های دیگری است که عطش کشف و جهیدن می‌دهد.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = لنگرودی|نام = شمس|عنوان =تاریخ تحلیلی شعر نو، جلد۳|ص=۷۴۰}}</ref>}}
==آثار و منبع‌شناسی==
 
==آثار و کتاب‌شناسی==
===کارنامه و فهرست آثار===
===کارنامه و فهرست آثار===
====تألیف====
====تألیف====
* «از دوستت دارم: گزیدهٔ سال‌های ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۷»، تهران: انتشارات روزن، ۱۳۴۷  
# «از دوستت دارم: گزیدهٔ سال‌های ۱۳۴۰تا۱۳۴۷»، تهران: انتشارات روزن، ۱۳۴۷  
* «از سکوی سرخ (مسائل شعر): به‌اهتمام جبیب‌الله رویایی»، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۵۷
# «از سکوی سرخ (مسائل شعر): به‌اهتمام جبیب‌الله رویایی»، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۵۷
* «بر جاده‌های تهی: اشعار منتخب از ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۰»، بی‌جا: کتاب کیهان، بی‌تا
# «بر جاده‌های تهی: اشعار منتخب از ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۰»، بی‌جا: کتاب کیهان، بی‌تا
* «پدیده‌های من از ناپدید می‌آیند»، تهران: نشر افراز، ۱۳۹۶
# «پدیده‌های من از ناپدید می‌آیند»، تهران: نشر افراز، ۱۳۹۶
* «تنِ نوشتن: سروده‌های عشق و میل»، تهران: انتشارات سرزمین اهورایی، ۱۳۹۳  
# «تنِ نوشتن: سروده‌های عشق و میل»، تهران: انتشارات سرزمین اهورایی، ۱۳۹۳  
* «چهرهٔ پنهان حرف»، تهران: انتشارات نگاه، ۱۳۹۰
# «چهرهٔ پنهان حرف»، تهران: انتشارات نگاه، ۱۳۹۰
* «در جستجوی آن لغت تنها: شعرهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۸۷»، تهران: کاروان، ۱۳۸۷
# «در جست‌وجوی آن لغت تنها: شعرهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۸۷»، تهران: کاروان، ۱۳۸۷
* «دفترهای شسته (از میان یادداشت‌ها)»، تهران: نشر افراز، ۱۳۹۸  
# «دفترهای شسته (از میان یادداشت‌ها)»، تهران: نشر افراز، ۱۳۹۸  
* «دلتنگی‌ها»، گرگان: نشر آژینه، ۱۳۸۲
# «دلتنگی‌ها»، گرگان: نشر آژینه، ۱۳۸۲
* «زیر نگاه حجم»، تهران: انتشارات نگاه، ۱۳۹۵
# «زیر نگاه حجم»، تهران: انتشارات نگاه، ۱۳۹۵
* «سایه‌هایی بر دیوار»، مشهد: بوتیمار، ۱۳۹۵
# «سایه‌هایی بر دیوار»، مشهد: بوتیمار، ۱۳۹۵
* «شعرهای دریایی»، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۴۴
# «شعرهای دریایی»، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۴۴
* «عبارت از چیست؟»، تهران: آهنگ دیگر، ۱۳۸۶
# «عبارت از چیست؟»، تهران: آهنگ دیگر، ۱۳۸۶
* «غیبت سکوت نیست: نامه‌ها و یادداشت‌ها»، تهران: نشر ثالث، ۱۳۹۴
# «غیبت سکوت نیست: نامه‌ها و یادداشت‌ها»، تهران: نشر ثالث، ۱۳۹۴
* «فنومنولوژی حجم (اسپاسمانتالیسم)»، تهران: نشر افراز، ۱۳۹۵
# «فنومنولوژی حجم (اسپاسمانتالیسم)»، تهران: نشر افراز، ۱۳۹۵
* «گزینهٔ اشعار: ۱۳۳۳ تا ۱۳۷۸»، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۷۹
# «گزینهٔ اشعار: ۱۳۳۳ تا ۱۳۷۸»، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۷۹
* «لبریخته‌ها»، پاریس: انجمن فارسی، ۱۳۶۹، تهران: نوید شیراز، ۱۳۷۱
# «لبریخته‌ها»، پاریس: انجمن فارسی، ۱۳۶۹، تهران: نوید شیراز، ۱۳۷۱
* «مجموعهٔ اشعار»، تهران: نگاه، ۱۳۸۷
# «مجموعهٔ اشعار»، تهران: نگاه، ۱۳۸۷
* «هفتاد سنگ قبر»، گرگان: نشر آژینه، ۱۳۷۹
# «هفتاد سنگ قبر»، گرگان: نشر آژینه، ۱۳۷۹
* «من گذشته: امضا»، تهران: کاروان، ۱۳۸۷  
# «من گذشته: امضا»، تهران: کاروان، ۱۳۸۷  
* «هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن»، تهران: نگاه، ۱۳۹۰
# «هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن»، تهران: نگاه، ۱۳۹۰
 
====ترجمه====
====ترجمه====
* والری، پل، «پارک جوان»، تهران: انتشارات ثالث، ۱۳۹۴
# والری، پل، «پارک جوان»، تهران: انتشارات ثالث، ۱۳۹۴
* بلانشو، موریس، «روز مجنون»، تهران: نشر افراز، ۱۳۹۸
# بلانشو، موریس، «روز مجنون»، تهران: نشر افراز، ۱۳۹۸
* گارسیا لورکا، فدریو، «گزیدهٔ اشعار با شش افزودهٔ منثور»، تهران: امیرکبیر، ۱۳۴۷
# گارسیا لورکا، فدریو، «گزیدهٔ اشعار با شش افزودهٔ منثور»، تهران: امیرکبیر، ۱۳۴۷
* «یرما: نمایشنامه در سه پرده ۱۶ تابلو»، ترجمهٔ پری صابری، ترجمهٔ اشعار یدالله رویایی، تهران: نشر قطره، ۱۳۸۷
# «یرما: نمایشنامه در سه پرده ۱۶ تابلو»، ترجمهٔ پری صابری، ترجمهٔ اشعار یدالله رویایی، تهران: نشر قطره، ۱۳۸۷
 
====مقالات====
====مقالات====
* «برای فاضل‌شدن وقت نداریم»،ادب‌نامهٔ شرق، شمارهٔ ۴، ۱۸ آبان ۱۳۸۴، ص ۷
# «برای فاضل‌شدن وقت نداریم»،ادب‌نامهٔ شرق، ش۴، ۱۸آبان۱۳۸۴، ص۷
* «اگر مرده باشد»، کارنامه، ش ۱۶ و ۱۷، اسفند ۱۳۷۹ و فروردین ۱۳۸۰، ص ۱۲۶ تا ۱۲۹
# «اگر مرده باشد»، کارنامه، ش۱۶و۱۷، اسفند۱۳۷۹ و فروردین۱۳۸۰، ص۱۲۶تا۱۲۹
* «از میان حرف‌ها و یادداشت‌ها»، بایا، دورهٔ دوم، سال اول، شمارهٔ ۱۲، ۱۳۸۲، ص ۲۶ تا ۳۲
# «از میان حرف‌ها و یادداشت‌ها»، بایا، دورهٔ دوم، سال اول، ش۱۲، ۱۳۸۲، ص۲۶تا۳۲
* «جهان تصویر‌ها و استعاره‌ها»، عصر آزادگان، ۷ اسفند ۱۳۸۷، ص۸
# «جهان تصویر‌ها و استعاره‌ها»، عصر آزادگان، ۷اسفند۱۳۸۷، ص۸
* «حافظ‌خوانی به‌ فرانسه»، بخارا، شمارهٔ ۵۳، تیر و مرداد ۱۳۸۵، ص ۴۹۹ تا ۵۰۲
# «حافظ‌خوانی به‌ فرانسه»، بخارا، ش۵۳، تیر و مرداد۱۳۸۵، ص۴۹۹تا۵۰۲
* «خاطرات فرهنگی: نامه‌ای از یدالله رویایی»، نقد و بررسی کتاب تهران، شمارهٔ ۲۱، آذر و دی ۱۳۸۶ ص ۸۳ تا ۸۵
# «خاطرات فرهنگی: نامه‌ای از یدالله رویایی»، نقد و بررسی کتاب تهران، ش۲۱، آذرودی۱۳۸۶ ص۸۳تا۸۵
* «شعر حجم: شعر حرکت»، کلک، شمارهٔ ۷۶ تا ۷۹، تیر تا مهر ۱۳۷۵، ص ۱۴۷ تا ۱۵۳
# «شعر حجم: شعر حرکت»، کلک، ش۷۶تا۷۹، تیر تا مهر۱۳۷۵، ص۱۴۷تا۱۵۳
* «شعر زبان یا بی‌زبانی شعر»، کارنامه، شمارهٔ ۲۰، تیر ۱۳۸۰، ص ۷۱ تا ۷۳
# «شعر زبان یا بی‌زبانی شعر»، کارنامه، ش۲۰، تیر۱۳۸۰، ص۷۱تا۷۳
* «گذر از اسپاسمان»، کارنامه، شمارهٔ ۳۳، اسفند ۱۳۸۱، ص ۶۰ و ۶۱
# «گذر از اسپاسمان»، کارنامه، ش۳۳، اسفند۱۳۸۱، ص۶۰و۶۱
* «مؤخره‌ای بر آیندهٔ شعر فارسی»، کارنامه، شمارهٔ ۲۱، مرداد و شهریور ۱۳۸۰، ص ۱۸ تا ۲۳
# «مؤخره‌ای بر آیندهٔ شعر فارسی»، کارنامه، ش۲۱، مردادوشهریور ۱۳۸۰، ص۱۸تا۲۳
* «نقاب‌ها را برداریم»، روزنامهٔ اعتماد، ۱۶ اردی‌بهشت ۱۳۸۲، ص ۸
# «نقاب‌ها را برداریم»، روزنامهٔ اعتماد، ۱۶ارد‌یبهشت۱۳۸۲، ص۸
* «نگاهی تازه به ناظم حکمت»، روزنامهٔ ایران، ۳ خرداد ۱۳۸۱، ص ۸ تا ۹
# «نگاهی تازه به ناظم حکمت»، روزنامهٔ ایران، ۳خرداد۱۳۸۱، ص۸تا۹
* «وقتی که شعر موقعیتی برای خلق شعر می‌شود»، کارنامه، شمارهٔ ۲۵ و ۲۶، بهمن و اسفند ۱۳۸۰
# «وقتی که شعر موقعیتی برای خلق شعر می‌شود»، کارنامه، ش۲۵و۲۶، بهمن‌واسفند۱۳۸۰


====نوار موسیقی====
====نوار موسیقی====
* «رود آواره»، [خواننده] محمد نوری،[آهنگ] ناصر حسینی، [شاعر] یدالله رویایی، ۱۳۷۸
* «رود آواره»، [خواننده] محمد نوری، [آهنگ] ناصر حسینی، [شاعر] یدالله رویایی، ۱۳۷۸
* «آخرین رود»، [خواننده] محمد نوری،[آهنگ] ناصر حسینی، [شاعر] یدالله رویایی، بی‌تا  
* «آخرین رود»، [خواننده] محمد نوری، [آهنگ] ناصر حسینی، [شاعر] یدالله رویایی، بی‌تا  
* «لانهٔ متروک»، [آهنگ] ناصر حسینی، [شاعر] یدالله رویایی، بی‌تا
* «لانهٔ متروک»، [آهنگ] ناصر حسینی، [شاعر] یدالله رویایی، بی‌تا
 
===افتخارات و یادبودها===
===افتخارات و یادبودها===
====تقدیر از رویایی در جشنوارهٔ شعر خبرنگاران====
====تقدیر از رویایی در جشنوارهٔ شعر خبرنگاران====
مراسم پایانی هشتمین جایزه کتاب سال شعر خبرنگاران در مرکز ساماندهی فعالیت‌های سازمان‌های مردم‌نهاد شهر تهران برگزار شد. در بخش تقدیر از شاعر پیشکسوت (یک عمر فعالیت شعری) که با تقدیر از یدالله رویایی همراه بود، مجری برنامه به‌ارائه شناخت‌نامه‌ای از این شاعر پرداخت و [[جواد مجابی]] دربارهٔ رویایی و [[شعر حجم]] سخن گفت. این شاعر و نویسنده اظهار کرد که رویایی را شاعر حجم می شناسند، اما پیش از این‌ که او بنیان‌گذار شعر حجم باشد، شاعر شناخته‌شده‌ای بود. او حدود سال ۱۳۴۸ شعر حجم را مطرح کرد که ماحصل گفتگوی هنرمندان هم‌فکری چون شاعران، نقاشان، فیلم‌سازان و منتقدان بود که تلاش کرده‌بودند بیانیه‌ای از دید جدیدی از شعر و هنر مدرن ارائه دهند. سپس مجابی شعری از رویایی خواند و پس از آن پیام یدالله رویایی خوانده‌شد. همچنین لوح تقدیر و تندیس جایزهٔ کتاب سال شعر خبرنگاران توسط مجابی به [[محمدحسین مدل]] داده‌شد تا به رویایی برسد. <ref>{{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی=|نام=|عنوان=جایزه شعر خبرنگاران برگزیدگان خود را شناخت|}}</ref>
مراسم پایانی هشتمین جایزه کتاب سال شعر خبرنگاران در مرکز ساماندهی فعالیت‌های سازمان‌های مردم‌نهاد شهر تهران برگزار شد. در بخش تقدیر از شاعر پیشکسوت (یک عمر فعالیت شعری) که با تقدیر از یدالله رویایی همراه بود، مجری برنامه به‌ارائه شناخت‌نامه‌ای از این شاعر پرداخت و [[جواد مجابی]] دربارهٔ رویایی و [[شعر حجم]] سخن گفت. این شاعر و نویسنده اظهار کرد که رویایی را شاعر حجم می شناسند، اما پیش از اینکه او بنیان‌گذار شعر حجم باشد، شاعر شناخته‌شده‌ای بود. او حدود سال۱۳۴۸ شعر حجم را مطرح کرد که ماحصل گفت‌وگوی هنرمندان هم‌فکری چون شاعران، نقاشان، فیلم‌سازان و منتقدان بود که تلاش کرده بودند بیانیه‌ای از دید جدیدی از شعر و هنر مدرن ارائه دهند. سپس مجابی شعری از رویایی خواند و پس از آن پیام یدالله رویایی خوانده‌شد. همچنین لوح تقدیر و تندیس جایزهٔ کتاب سال شعر خبرنگاران توسط مجابی به [[محمدحسین مدل]] داده‌شد تا به رویایی برسد.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی=|نام=|عنوان=جایزه شعر خبرنگاران برگزیدگان خود را شناخت|}}</ref>
===منبع‌شناسی===
====کتاب====
* خورشیدی، حنیف، «از ترس مست شدیم»، تهران: نگاه، ۱۳۹۷
* بیرانوند، احمد، «بوطیقای شعر حجم: یدالله رویایی کیست و چه می‌گوید»، تهران: افراز، ۱۳۹۱
*
*
*
*
====مقاله====
* تندرو صالح، شاهرخ، ««من»ی که ماییم: درنگی بر فردیت تعلیقی «من» ایرانی»، بایا، شمارهٔ ۴۱، ۱۳۸۵، ص ۱۲۰ تا ۱۳۳
* خائفی، عباس، «آشنایی‌زدایی در اشعار یدالله رویایی»، پژوهش‌های ادبی، شمارهٔ ۵، پاییز ۱۳۸۳
* دشتی، افشین، «آینهٔ حجم‌گرایی؛ دریچه‌ای بی‌تسکین»، بایا، شمارهٔ ۴۱، ۱۳۸۵، ص ۱۳۴ تا ۱۳۹
* لتایف، تادین، «از اسپاسمانتالیسم تا گرایش‌های تازه در شعر فارسی»، کارنامه، شمارهٔ ۳۲، دی ۱۳۸۱، ص ۴۰ تا ۴۳
* امامی، صابر، «از دوستت داریم...»، کتاب ماه ادبیات و فلسفه، شمارهٔ ۷۹، اردیبهشت ۱۳۸۳، ص ۱۱۲ تا ۱۲۵
* قاسمی، عزت، «امضا و معرفت منحصربه‌فرد و هویت رویا»، کارنامه، شمارهٔ ۳۹ و ۴۰، آذر و دی ۱۳۸۲، ص ۹۲ و ۹۳
* دشتی، افشین، «بازخوانی دلتنگی‌های رویایی»، شرق، ۱۹ فروردین ۱۳۸۳، ص ۱۲
* آزرم، محمد، «بیانیه به بیان دیگر»، شرق، ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۳، ص ۱۲


===بررسی چند اثر===
===بررسی چند اثر===
====من گذشته: امضا====
====من گذشته: امضا====
رویایی در این اثر قصد دارد این نکته را ثابت کند که می‌توان شعر ناب را به‌ نثر نوشت. «من گذشته: امضا» به‌ صورت دوزبانه (فارسی و فرانسه) به‌ چاپ رسیده‌ که ترجمه‌های فرانسوی آن توسط کریستف بالایی، آرش جودکی و عاطفه طاهایی زیرنظر شاعر انجام شده‌است. همچنین کتاب مقدمه‌ای باعنوان «گذر از اسپاسمان» به‌ قلم یدالله رویایی دارد که هدف اصلی شاعر را در سرایش اشعارش تشریح می‌کند.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی=|نام=|عنوان=تجدید چاپ آثاری از یدالله رویایی|}}</ref>
رویایی در این اثر قصد دارد این نکته را ثابت کند که می‌توان شعر ناب را به‌ نثر نوشت. «من گذشته: امضا» به‌صورت دوزبانه (فارسی و فرانسه) به‌ چاپ رسیده‌ که ترجمه‌های فرانسوی آن توسط کریستف بالایی، آرش جودکی و عاطفه طاهایی زیرنظر شاعر انجام شده است. همچنین کتاب مقدمه‌ای باعنوان «گذر از اسپاسمان» به‌ قلم یدالله رویایی دارد که هدف اصلی شاعر را در سرایش اشعارش تشریح می‌کند.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی=|نام=|عنوان=تجدید چاپ آثاری از یدالله رویایی}}</ref>
 
====[[هفتاد سنگ قبر]]====
====[[هفتاد سنگ قبر]]====
هفتاد سنگ قبر تجربهٔ متفاوت رویایی در فرم است که با «سرلوحه‌هایش» بر پیشانی یا پایین هر «سنگ قبر»، در شعر فارسی سابقه نداشته، زیرساخت‌های زبان دهه‌های قبل از خود را تکرار نکرده و بااتفاقاتی که در شعر دههٔ هشتاد شمسی افتاده‌، همسو است. شاعر در رابطه با این اثر خود چنین گفته‌است که «هفتاد سنگ قبر» - این کتاب بزرگ با صفحه‌های باز -، پیغام‌هایی است که از زبان مردگان به‌شاعر رسیده‌اند.»<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = مدل|نام =محمدحسین|عنوان =حتای مرگ|ص=۱۰}}</ref>{{سخ}}
هفتاد سنگ قبر تجربهٔ متفاوت رویایی در فرم است که با «سرلوحه‌هایش» بر پیشانی یا پایین هر «سنگ قبر»، در شعر فارسی سابقه نداشته، زیرساخت‌های زبان دهه‌های قبل از خود را تکرار نکرده و بااتفاقاتی که در شعر دههٔ هشتاد شمسی افتاده‌، همسو است. شاعر در رابطه با این اثر خود چنین گفته است که «هفتاد سنگ قبر» - این کتاب بزرگ با صفحه‌های باز -، پیغام‌هایی است که از زبان مردگان به‌شاعر رسیده‌اند.»<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = مدل|نام =محمدحسین|عنوان =حتای مرگ|ص=۱۰}}</ref>{{سخ}}
به‌باور [[پگاه احمدی]]، در «هفتاد سنگ قبر»، حضور متن، احضار غیاب متن است. مرگ در متن غیاب ندارد، پس حاضر است. حاضر مرگ نیست، متن است، ماندن در متن. در هفتاد سنگ قبر مرگ خود را به‌ پرسش می‌کشد، امکانات خود را پرسش می‌گیرد، امکانات زبانی درون خود را. مرگ به‌این امکانات چسبیده‌است و این امکان‌ها در مرگ زنده می‌شود و در زندگی به‌ مرگ می‌چسبد و این رفتار مرگی است که از متن تقلید می‌کند؛ متن فرامرگ یا فرامرگ متن. در «هفتاد سنگ قبر» شاهد رابطهٔ گفتمانی متن و مرگ‌ایم. این‌جا نوشتنی دربارهٔ نوشتن رخ می‌دهد. نانوشته مرگ است. ناسازه‌ای که با حضور متن، دچار عدم می‌شود و ایضاً امکان وجود می‌یابد. <ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = مدل|نام =محمدحسین|عنوان =حتای مرگ|صص= ۹۵ و ۹۶}</ref>
به‌باور [[پگاه احمدی]]، در «هفتاد سنگ قبر»، حضور متن، احضار غیاب متن است. مرگ در متن غیاب ندارد، پس حاضر است. حاضر مرگ نیست، متن است، ماندن در متن. در هفتاد سنگ قبر مرگ خود را به‌ پرسش می‌کشد، امکانات خود را پرسش می‌گیرد، امکانات زبانی درون خود را. مرگ به‌این امکانات چسبیده است و این امکان‌ها در مرگ زنده می‌شود و در زندگی به‌ مرگ می‌چسبد و این رفتار مرگی است که از متن تقلید می‌کند؛ متن فرامرگ یا فرامرگ متن. در «هفتاد سنگ قبر» شاهد رابطهٔ گفتمانی متن و مرگ‌ایم. این‌جا نوشتنی دربارهٔ نوشتن رخ می‌دهد. نانوشته مرگ است. ناسازه‌ای که با حضور متن، دچار عدم می‌شود و ایضاً امکان وجود می‌یابد.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = مدل|نام =محمدحسین|عنوان =حتای مرگ|صص= ۹۵و۹۶}</ref>
 
====لبریخته‌ها: یک بررسی روایت‌شناسانه====
====لبریخته‌ها: یک بررسی روایت‌شناسانه====
یدالله رویایی پس از دوازده‌سال سکوت، یعنی از سال ۱۳۵۷ تا سال ۱۳۶۹، با انتشار دفتر شعر لبریخته‌ها، در انجمن فارسی در پاریس به ‌ادبیات ایران بازگشت. <ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1016362|عنوان =ل‍ب‍ری‍خ‍ت‍ه‌ه‍ا: س‍ال‌ه‍ای‌ ۱۳۴۸ ب‍ه‌‌ب‍ع‍د، گ‍زی‍ن‍ش‌ ب‍راس‍اس‌ ه‍م‍خ‍وان‍ی‌ه‍ای‌ ش‍ک‍ل‌ و س‍اخ‍ت‍م‍ان‌|}}</ref> {{سخ}}
یدالله رویایی پس از ۱۲ ‌سال سکوت، یعنی از سال۱۳۵۷ تا سال۱۳۶۹، با انتشار دفتر شعر لبریخته‌ها در انجمن فارسی در پاریس به ‌ادبیات ایران بازگشت.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1016362|عنوان= لب‌ریخته‌ها: سال‌های۱۳۴۸ به‌بعد، گزینش براساس هم‌خوانی‌های شکل و ساختمان‌}}</ref> {{سخ}}
روایت در این دفتر شعر، وضعیتی مستقیم و پیش‌رونده ندارد. با شروع شعر مخاطب گمان می‌کند که شاعر قصد دارد روایتی ارائه دهد. همچنان که شعر پیش می‌رود، نشانه‌های پراکنده و ناهمگون افزایش می‌یابند و در ادامه، انتظار مخاطب برای رسیدن به‌ حداقلی از یک‌پارچگی که لازمهٔ ساخت و تشکیل یک روایت است برآورده نمی‌شود و از سطور سوم و چهارم به‌بعد است که باید قید روایت را در شعر زد و با پراکندگی ایجادشده در حس و ادراک، ذهن مخاطب بیشتر به‌بازی با نشانه‌ها معطوف می‌شود. به باور منتقدین مخاطب سعی خواهدکرد که از بازی‌های کلامی لذت ببرد و در جستجوی برآیندی مفهومی از شعر نباشد. شاعر در این بازی با کلمات گاه یک یا دو نشانه را مرکز حجم‌سازی خود قرار می‌دهد و از واژه‌هایی که از لحاظ آوایی و بیشتر واجی مشابهت با نشانهٔ مرکزی دارند برای حجم‌سازی بهره می‌برد. برای مثال:{{سخ}}
روایت در این دفتر شعر، وضعیتی مستقیم و پیش‌رونده ندارد. با شروع شعر مخاطب گمان می‌کند که شاعر قصد دارد روایتی ارائه دهد. همچنان‌که شعر پیش می‌رود، نشانه‌های پراکنده و ناهمگون افزایش می‌یابند و در ادامه، انتظار مخاطب برای رسیدن به‌ حداقلی از یک‌پارچگی که لازمهٔ ساخت و تشکیل یک روایت است برآورده نمی‌شود و از سطور سوم و چهارم به‌بعد است که باید قید روایت را در شعر زد و با پراکندگی ایجادشده در حس و ادراک، ذهن مخاطب بیشتر به‌بازی با نشانه‌ها معطوف می‌شود. به باور منتقدین مخاطب سعی خواهدکرد که از بازی‌های کلامی لذت ببرد و در جست‌وجوی برآیندی مفهومی از شعر نباشد. شاعر در این بازی با کلمات گاه یک یا دو نشانه را مرکز حجم‌سازی خود قرار می‌دهد و از واژه‌هایی که از لحاظ آوایی و بیشتر واجی مشابهت با نشانهٔ مرکزی دارند برای حجم‌سازی بهره می‌برد. برای مثال:{{سخ}}
'''زیرا زیر{{سخ}} زیر زیر، از زیر{{سخ}} زیر کشتی‌ها هواهای کشتی{{سخ}} با ستاره‌های خرنده در خزه و موج{{سخ}}بالا بال{{سخ}} بالای بالا، در بالا{{سخ}} بالای بال‌ها قشرهای خاک مرطوب{{سخ}} که کرم‌های هیجان‌ را{{سخ}} به‌روح ریشه‌ها می‌دادند<ref name= "sadvahashtadvaseh"/>
'''زیرا زیر{{سخ}} زیر زیر، از زیر{{سخ}} زیر کشتی‌ها هواهای کشتی{{سخ}} با ستاره‌های خرنده در خزه و موج{{سخ}}بالا بال{{سخ}} بالای بالا، در بالا{{سخ}} بالای بال‌ها قشرهای خاک مرطوب{{سخ}} که کرم‌های هیجان‌ را{{سخ}} به‌روح ریشه‌ها می‌دادند<ref name= "sadvahashtadvaseh"/>


==منبع‌شناسی==
===کتاب===
* خورشیدی، حنیف، «از ترس مست شدیم»، تهران: نگاه، ۱۳۹۷
* بیرانوند، احمد، «بوطیقای [[شعر حجم]]: یدالله رویایی کیست و چه می‌گوید»، تهران: افراز، ۱۳۹۱


== پانویس ==
===مقاله===
# تندرو صالح، شاهرخ، ««من»ی که ماییم: درنگی بر فردیت تعلیقی «من» ایرانی»، بایا، ش۴۱، ۱۳۸۵، ص۱۲۰تا۱۳۳
# خائفی، عباس، «[[آشنایی‌زدایی]] در اشعار یدالله رویایی»، پژوهش‌های ادبی، ش۵، پاییز۱۳۸۳
# دشتی، افشین، «آینهٔ حجم‌گرایی؛ دریچه‌ای بی‌تسکین»، بایا، ش۴۱، ۱۳۸۵، ص۱۳۴تا۱۳۹
# لتایف، تادین، «از اسپاسمانتالیسم تا گرایش‌های تازه در شعر فارسی»، کارنامه، ش۳۲، دی۱۳۸۱، ص۴۰تا۴۳
# امامی، صابر، «از دوستت داریم...»، کتاب ماه ادبیات و فلسفه، ش۷۹، اردیبهشت۱۳۸۳، ص۱۱۲تا۱۲۵
# قاسمی، عزت، «امضا و معرفت منحصربه‌فرد و هویت رویا»، کارنامه، ش۳۹و۴۰، آذرودی۱۳۸۲، ص۹۲و۹۳
# دشتی، افشین، «بازخوانی دلتنگی‌های رویایی»، شرق، ۱۹فروردین۱۳۸۳، ص۱۲
# آزرم، محمد، «بیانیه به بیان دیگر»، شرق، ۲۱اردیبهشت۱۳۸۳، ص۱۲
 
==پانویس==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}


== منابع ==
==منابع==
#{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان = من گذشته امضا|ناشر = کاروان|شهر = تهران|سال =۱۳۸۶|شابک=۹۷۸۹۶۴۷۰۳۳۵۶۵}}
# {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= رویایی|نام= یدالله|عنوان= من گذشته امضا|ناشر= کاروان|شهر= تهران|سال= ۱۳۸۶|شابک= ۹۷۸۹۶۴۷۰۳۳۵۶۵}}
#{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان = عبارت از چیست؟|ناشر = نگاه|شهر = تهران|سال =۱۳۸۶|شابک=۹۷۸۹۶۴۳۵۱۸۶۶۰}}
# {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= رویایی|نام= یدالله|عنوان= عبارت از چیست؟|ناشر= نگاه|شهر= تهران|سال= ۱۳۸۶|شابک= ۹۷۸۹۶۴۳۵۱۸۶۶۰}}
#{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان =هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن|ناشر = نگاه|شهر = تهران|سال =۱۳۹۴|شابک=۹۷۸۹۶۴۳۵۱۶۷۵۸}}
# {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= رویایی|نام= یدالله|عنوان= هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن|ناشر= نگاه|شهر= تهران|سال= ۱۳۹۴|شابک= ۹۷۸۹۶۴۳۵۱۶۷۵۸}}
#{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان =مجموعهٔ اشعار یدالله رویایی|ناشر = نگاه|شهر = تهران|سال =۱۳۸۷|شابک=۹۶۴۳۵۱۳۸۳۱}}
# {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= رویایی|نام= یدالله|عنوان= مجموعهٔ اشعار یدالله رویایی|ناشر= نگاه|شهر= تهران|سال=۱۳۸۷|شابک= ۹۶۴۳۵۱۳۸۳۱}}
#{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان =از سکوی سرخ|ناشر = نگاه|شهر = تهران|سال =۱۳۹۱|شابک=۹۷۸۹۶۴۷۷۲۱۲}}
# {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= رویایی|نام= یدالله|عنوان= از سکوی سرخ|ناشر= نگاه|شهر= تهران|سال= ۱۳۹۱|شابک= ۹۷۸۹۶۴۷۷۲۱۲}}
#{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان =چهرهٔ پنهان حرف|ناشر = نگاه|شهر = تهران|سال =۱۳۹۰|شابک=۹۷۸۹۶۴۳۵۱۶۷۶۵}}
# {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= رویایی|نام= یدالله|عنوان= چهرهٔ پنهان حرف|ناشر= نگاه|شهر= تهران|سال=۱۳۹۰|شابک= ۹۷۸۹۶۴۳۵۱۶۷۶۵}}
#{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = شفیعی کدکنی|نام = محمدرضا|عنوان = ادوار شعر فارسی از مشروطیت تا سقوط سلطنت|ناشر = توس|شهر = تهران|سال =۱۳۸۶|شابک=۹۶۴۳۷۲۰۰۳۹}}
# {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= شفیعی کدکنی|نام= محمدرضا|عنوان= ادوار شعر فارسی از مشروطیت تا سقوط سلطنت|ناشر= توس|شهر= تهران|سال= ۱۳۸۶|شابک= ۹۶۴۳۷۲۰۰۳۹}}
#{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = حقوقی|نام =محمد|عنوان = شعر و شاعران|ناشر = نگاه|شهر = تهران|سال =۱۳۶۸|شابک=}}
# {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= حقوقی|نام= محمد|عنوان= شعر و شاعران|ناشر= نگاه|شهر= تهران|سال=۱۳۶۸}}
#{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = مدل|نام =محمدحسین|عنوان =حتای مرگ|ناشر = داستان‌سرا|شهر = تهران|سال =۱۳۸۱|شابک=۹۶۴۷۹۷۹۰۳۷}}
# {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= مدل|نام= محمدحسین|عنوان= حتای مرگ|ناشر= داستان‌سرا|شهر= تهران|سال= ۱۳۸۱|شابک= ۹۶۴۷۹۷۹۰۳۷}}
# {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = لنگرودی|نام = شمس|عنوان =تاریخ تحلیلی شعر نو، جلد۳|ناشر = مرکز|شهر = تهران|سال=۱۳۷۷|شابک=۹۶۴۳۰۵۳۶۱}}
# {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= لنگرودی|نام= شمس|عنوان= تاریخ تحلیلی شعر نو(ج۳)|ناشر= مرکز|شهر= تهران|سال= ۱۳۷۷|شابک= ۹۶۴۳۰۵۳۶۱}}
# {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = عظیمی|نام = میلاد|عنوان =پیر پرنیان‌اندیش، جلد دوم|ناشر = سخن|شهر = تهران|سال=۱۳۹۱|شابک=۹۷۸۹۶۴۳۷۲۵۹۸۳}}
# {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی۱= عظیمی|نام۱= میلاد|نام خانوادگی۲= طیه|نام۲= عاطفه|عنوان= پیر پرنیان‌اندیش(ج۲)|ناشر= سخن|شهر= تهران|سال= ۱۳۹۱|شابک= ۹۷۸۹۶۴۳۷۲۵۹۸۳}}
#{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= براهنی|نام= رضا|عنوان=طلا در مس|ناشر=مؤلف|سال= ۱۳۷۱|شابک=۹۶۴۷۰۹۷۰۴۲}}
# {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= براهنی|نام= رضا|عنوان= طلا در مس|ناشر= مؤلف|سال= ۱۳۷۱|شابک= ۹۶۴۷۰۹۷۰۴۲}}
# {{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی= عباس‌علی‌زاده|نام=غلام‌رضا||تاریخ=مرداد ۱۳۷۲|عنوان=گفتگو با یدالله رویایی (۳)|ژورنال=نشریهٔ کلک|شماره=۴۱|صفحات= ۱۷۲ تا ۱۷۹ |تاریخ بازبینی= ۲۲ آبان ۱۳۹۸}}
# {{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی= عباس‌علی‌زاده|نام= غلام‌رضا|تاریخ= مرداد۱۳۷۲|عنوان= گفت‌وگو با یدالله رویایی(۳)|ژورنال= کلک|شماره= ۴۱|صفحات= ۱۷۲تا۱۷۹|تاریخ بازبینی= ۲۲آبان۱۳۹۸}}
# {{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی=|نام=||تاریخ=۲۲ دی ۱۳۹۴|عنوان=دبیر شعر فجر: شعر رویایی، شعر نیست|ژورنال=روزنامهٔ جام‌جم|شماره=۴۴۵۲|صفحات=  |تاریخ بازبینی= ۲۵ آبان ۱۳۹۸}}
# {{یادکرد روزنامه|تاریخ= ۲۲دی۱۳۹۴|عنوان= دبیر شعر فجر: شعر رویایی، شعر نیست|روزنامه= جام‌جم|شماره= ۴۴۵۲|تاریخ بازبینی= ۲۵آبان۱۳۹۸}}
# {{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی=|نام=||تاریخ=بهمن و اسفند ۱۳۹۳|عنوان=با چراغ روشن اندیشه؛ نگاهی به صنعت نشر در ایران|ژورنال=آرما|شماره=۱۰۸|صفحات=  |تاریخ بازبینی= ۲۲ آذر ۱۳۹۸}}
# {{یادکرد ژورنال|تاریخ= بهمن‌واسفند۱۳۹۳|عنوان= با چراغ روشن اندیشه؛ نگاهی به صنعت نشر در ایران|ژورنال= آرما|شماره=۱۰۸|تاریخ بازبینی= ۲۲آذر۱۳۹۸}}
# {{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی=|نام=||تاریخ=۲۸ شهریور ۱۳۸۶|عنوان=تجدید چاپ آثاری از یدالله رویایی|ژورنال=روزنامهٔ اعتماد|شماره=۱۴۹۵|صفحات=  |تاریخ بازبینی= ۲۶ آبان ۱۳۹۸}}
# {{یادکرد روزنامه|تاریخ= ۲۸شهریور۱۳۸۶|عنوان= تجدیدچاپ آثاری از یدالله رویایی|روزنامه= اعتماد|شماره= ۱۴۹۵|تاریخ بازبینی= ۲۶آبان۱۳۹۸}}
# {{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی=|نام=||تاریخ=تیر و مرداد ۱۳۷۸|عنوان=سال‌شمار احمد شاملو|ژورنال=بایا|شماره=۴ و ۵|صفحات=۱۹ |تاریخ بازبینی= ۲۲ آذر ۱۳۹۸}}
# {{یادکرد ژورنال|تاریخ= تیرومرداد۱۳۷۸|عنوان= سال‌شمار احمد شاملو|ژورنال= بایا|شماره= ۴و۵|صفحات= ۱۹|تاریخ بازبینی= ۲۲آذر۱۳۹۸}}
# {{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی=بامداد|نام=بیدار|تاریخ=۲۶ اسفند ۱۳۹۲|عنوان=پروندهٔ حواشی شعر بسته‌شد|ژورنال=روزنامهٔ ایران|شماره=۵۶۰۹|صفحات=  |تاریخ بازبینی= ۲۶ آبان ۱۳۹۸}}
# {{یادکرد روزنامه|نام‌خانوادگی= بامداد|نام= بیدار|تاریخ= ۲۶اسفند۱۳۹۲|عنوان= پروندهٔ حواشی شعر بسته‌شد|روزنامه= ایران|شماره= ۵۶۰۹|تاریخ بازبینی= ۲۶آبان۱۳۹۸}}
# {{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی=|نام=||تاریخ=۱۲ بهمن ۱۳۹۱|عنوان=یدالله رویایی: نمی دانم چرا خبر درگذشتم را منتشر کرده‌اند|ژورنال=روزنامهٔ دنیای اقتصاد|شماره=۲۸۴۷|صفحات=  |تاریخ بازبینی= ۲۵ آبان ۱۳۹۸}}
# {{یادکرد روزنامه|تاریخ= ۱۲بهمن۱۳۹۱|عنوان= یدالله رویایی: نمی‌دانم چرا خبر درگذشتم را منتشر کرده‌اند|روزنامه= دنیای اقتصاد|شماره= ۲۸۴۷|تاریخ بازبینی= ۲۵آبان۱۳۹۸}}
# {{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی= رعیت حسن‌آبادی|نام=علی‌رضا|تاریخ=زمستان ۱۳۹۴|عنوان=تحلیل چرایی تقابل گفتمان محمدرضا شفیعی کدکنی با یدالله رویایی|ژورنال=نشریهٔ ادب‌پژوهی|شماره=۳۴|صفحات=۱۲۹ تا ۱۵۲  |تاریخ بازبینی= ۲۸ آبان ۱۳۹۸}}
# {{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی= رعیت حسن‌آبادی|نام= علیرضا|تاریخ= زمستان۱۳۹۴|عنوان= تحلیل چرایی تقابل گفتمان محمدرضا شفیعی کدکنی با یدالله رویایی|ژورنال= نشریهٔ ادب‌پژوهی|شماره= ۳۴|صفحات=۱۲۹تا۱۵۲|تاریخ بازبینی= ۲۸آبان۱۳۹۸}}
# {{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی=|نام=||تاریخ=۸ تیر ۱۳۹۳|عنوان=جایزه شعر خبرنگاران برگزیدگان خود را شناخت|ژورنال=روزنامهٔ دنیای اقتصاد|شماره=۳۲۳۴|صفحات=  |تاریخ بازبینی= ۵ آبان ۱۳۹۸}}
# {{یادکرد روزنامه|تاریخ= ۸تیر۱۳۹۳|عنوان= جایزه شعر خبرنگاران برگزیدگان خود را شناخت|روزنامه= دنیای اقتصاد|شماره= ۳۲۳۴|تاریخ بازبینی= ۵آبان۱۳۹۸}}
# {{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی= رعیت حسن‌آبادی|نام=علی‌رضا|تاریخ=تابستان ۱۳۹۶|عنوان=نقش رسانه در حیات تاریخی گفتمان شعر حجم|ژورنال=نشریهٔ شعرپژوهی دانشگاه شیراز|شماره=۳۲|صفحات=  |تاریخ بازبینی= ۲۸ آبان ۱۳۹۸}}
# {{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی= رعیت حسن‌آبادی|نام= علیرضا|تاریخ= تابستان۱۳۹۶|عنوان= نقش رسانه در حیات تاریخی گفتمان شعر حجم|ژورنال= نشریهٔ شعرپژوهی دانشگاه شیراز|شماره= ۳۲|تاریخ بازبینی= ۲۸آبان۱۳۹۸}}
# {{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی=|نام=|تاریخ=۵ اردی‌بهشت ۱۳۹۸|عنوان=نمایش آثار هنری یدالله رویایی در گالری کارما|ژورنال=دنیای اقتصاد|شماره=۴۵۹۱|صفحات=  |تاریخ بازبینی= ۲۹ آبان ۱۳۹۸}}
# {{یادکرد روزنامه|تاریخ= ۵اردیبهشت۱۳۹۸|عنوان= نمایش آثار هنری یدالله رویایی در گالری کارما|روزنامه= دنیای اقتصاد|شماره= ۴۵۹۱|تاریخ بازبینی= ۲۹آبان۱۳۹۸}}
# {{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی۱= محمدی|نام۱=برات||نام‌خانوادگی۲= باقی‌نژاد|نام۲=عباس|تاریخ=زمستان ۱۳۹۷|عنوان=شعر حجم: یداله رویایی، شگردها و مولفه‌ها|ژورنال=نشریهٔ مجله زبان و ادبیات فارسی|شماره=۱۶|صفحات=  |تاریخ بازبینی= ۲۹ آبان ۱۳۹۸}}
# {{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی۱= محمدی|نام۱= برات||نام‌خانوادگی۲= باقی‌نژاد|نام۲= عباس|تاریخ= زمستان۱۳۹۷|عنوان= شعر حجم: یداله رویایی، شگردها و مولفه‌ها|ژورنال= نشریهٔ مجله زبان و ادبیات فارسی|شماره= ۱۶|تاریخ بازبینی= ۲۹آبان۱۳۹۸}}
# {{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی۱= غلام‌حسین‌زاده|نام۱=غلامحسین|نام‌خانوادگی۲=طاهری|نام۲=قدرت‌الله|نام‌خانوادگی۳= کریمی|نام۳=فرزاد|تاریخ=تابستان ۱۳۹۰|عنوان=بررسی انتقادی شعر حجم برمبنای روایت‌شناسی اشعار یدالله رویایی|ژورنال=پژوهش زبان و ادبیات فارسی|شماره=۲۱|صفحات=۱۸۱ تا ۲۰۶  |تاریخ بازبینی= ۲۹ آبان ۱۳۹۸}}
# {{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی۱= غلام‌حسین‌زاده|نام۱= غلام‌حسین|نام‌خانوادگی۲= طاهری|نام۲= قدرت‌الله|نام‌خانوادگی۳= کریمی|نام۳= فرزاد|تاریخ= تابستان۱۳۹۰|عنوان= بررسی انتقادی شعر حجم برمبنای روایت‌شناسی اشعار یدالله رویایی|ژورنال= پژوهش زبان و ادبیات فارسی|شماره= ۲۱|صفحات= ۱۸۱تا۲۰۶|تاریخ بازبینی= ۲۹آبان۱۳۹۸}}
 
==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==
* {{یادکرد وب|نشانی=http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1016362|عنوان = ل‍ب‍ری‍خ‍ت‍ه‌ه‍ا: س‍ال‌ه‍ای‌ ۱۳۴۸ ب‍ه‌‌ب‍ع‍د، گ‍زی‍ن‍ش‌ ب‍راس‍اس‌ ه‍م‍خ‍وان‍ی‌ه‍ای‌ ش‍ک‍ل‌ و س‍اخ‍ت‍م‍ان‌|ناشر= سازمان اسناد کتابخانهٔ ملی ایران|تاریخ= |تاریخ بازدید= ۱آذر۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی= http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1016362|عنوان= ل‍ب‍ری‍خ‍ت‍ه‌ه‍ا: س‍ال‌ه‍ای‌۱۳۴۸ ب‍ه‌‌ب‍ع‍د، گ‍زی‍ن‍ش‌ ب‍راس‍اس‌ ه‍م‍‌خ‍وان‍ی‌ه‍ای‌ ش‍ک‍ل‌ و س‍اخ‍ت‍م‍ان‌|ناشر= [[کتابخانه ملی|سازمان اسناد کتابخانهٔ ملی ایران]]|تاریخ= |تاریخ بازدید= ۱آذر۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/98053014397/%D8%AC%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D8%A7%D9%85%D9%84%D9%88-%D8%AA%D8%AC%D8%B1%D8%A8%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1-%D9%88-%DA%86%D9%BE%D9%87-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85|عنوان =جدایی از شاملو، تجربه‌های دیگر و چپه‌شدن|ناشر= ایسنا|تاریخ=۳۰  مرداد ۱۳۹۸ |تاریخ بازدید= ۵آذر۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/98053014397/%D8%AC%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D8%A7%D9%85%D9%84%D9%88-%D8%AA%D8%AC%D8%B1%D8%A8%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1-%D9%88-%DA%86%D9%BE%D9%87-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85|عنوان= جدایی از [[شاملو]]، تجربه‌های دیگر و چپه‌شدن|ناشر= ایسنا|تاریخ= ۳۰مرداد۱۳۹۸|تاریخ بازدید= ۵آذر۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی=https://m.facebook.com/584634201565095/posts/1743725868989250/?refsrc=http%3A%2F%2Fwww.google.com%2F&_rdr|عنوان =درگذشت دختر یدالله رویایی|ناشر= صفحهٔ فیسبوک روزآنلاین|تاریخ= ۵ سپتامبر ۲۰۱۷|تاریخ بازدید= ۲۳ آذر ۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی= https://m.facebook.com/584634201565095/posts/1743725868989250/?refsrc=http%3A%2F%2Fwww.google.com%2F&_rdr|عنوان = درگذشت دختر یدالله رویایی|ناشر= صفحهٔ فیسبوک روزآن‌لاین|تاریخ= ۵سپتامبر۲۰۱۷|تاریخ بازدید= ۲۳آذر۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی=http://zamaaneh.com/maroufi/2008/01/post_86.html|عنوان =تو چرا عباس هستی؟|ناشر=رادیو زمانه|تاریخ=۲۱ دی ۱۳۸۶|تاریخ بازدید= ۲۳ آذر ۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی= http://zamaaneh.com/maroufi/2008/01/post_86.html|عنوان= تو چرا عباس هستی؟|ناشر= رادیو زمانه|تاریخ= ۲۱دی۱۳۸۶|تاریخ بازدید= ۲۳آذر۱۳۹۸}}

نسخهٔ ‏۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۵۴

یدالله رویایی

برای شاعران چیزی خطرناک‌تر از کلمه‌ها و رابطه‌هایشان نیست.
زمینهٔ کاری سرایش و نویسندگی
زادروز ۱۷اردیبهشت۱۳۱۱
دامغانِ سمنان
محل زندگی دامغان، تهران و پاریس
در زمان حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی
رویدادهای مهم کودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲ و انقلاب اسلامی۵۷
بنیانگذار شعر حجم
پیشه شاعر، منتقد، نویسنده و نظریه‌پرداز
سال‌های نویسندگی ۱۳۳۳ تا امروز
کتاب‌ها از دوستت دارم، دلتنگی‌ها، «هفتاد سنگ قبر» و...
تخلص رویا
همسر(ها) مادلن و کاترین
فرزندان همام، سارا و کاویان
مدرک تحصیلی دکترای حقوق بین‌الملل
دانشگاه دانش‌سرای شبانه‌روزی تربیت معلم، دانشگاه تهران
دلیل سرشناسی بیانیهٔ شعر حجم
اثرگذاشته بر منصور خورشیدی و هوشنگ بادیه‌نشین و...
اثرپذیرفته از ادبیات مدرن اروپا

یدالله رویایی متخلص به رویا پایه‌گذار «شعر حجم»، منتقد و نویسندهٔ نظریه‌پرداز است.

* * * * *

یدالله رویایی، مطرح‌ترین شاعر «حجم‌گرا»، شعر را از دههٔ سی آغاز کرد. نخستین مجموعهٔ شعرش «نغمه‌های زندگی» است. پس از آن، مجموعهٔ «بر جاده‌های تهی» را منتشر کرد. این اثر سه دفتری نشان داد رویایی در صدد پیمودن راهی متفاوت و ارائهٔ شعری نامتعارف است. «بر جاده‌های تهی»، رویایی را شاعری نوپرداز و درعین‌حال تندرو معرفی کرد. اشعار این مجموعه، تعقید(پیچیدگی)، ابهام و نارسایی‌هایی دارد که نتیجهٔ بهره‌مندی رویایی از استعاره‌ها و تشبیه‌های غریب و نیز تکلف و تصنعی است که تعمداً در شعر او راه یافته‌ است. پس از انتشار «بر جاده‌های تهی»، رویایی در مقالاتی که به‌چاپ رساند، نظریه‌هایی درباب شاعری ارائه و چارچوب و تعریف تازه‌ای برای شعر عرضه کرد. مهم‌ترین محور نظریه‌های رویایی، «فرم» بود. رویایی ضمن‌آنکه تعریف خاصی از «فرم» به‌دست‌ داد، اهمیت «فرم» را در شعر گوشزد کرده و آن را بنیادی‌ترین مسئلهٔ شعر معرفی کرد.[۱] از دیگر آثار رویایی «شعرهای دریایی»، «دلتنگی‌ها» و «من گذشته: امضا» است. «هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن»، «چهرهٔ پنهان حرف»، «از سکوی سرخ» و «عبارت از چیست؟» نیز در شمار آثار وی در حوزهٔ نقد و نظریهٔ شعر است.[۲]

از میان یادها

موراویای متحیر

با شاملو در رم

نوروز سال۱۳۵۴ تعدادی از پژوهشگران ادبیات فارسی همچون سیدجعفر شهیدی، عبدالحسین زرّین‌کوب و ذبیح‌الله صفا به کنگرهٔ نظامی در رم دعوت شده‌ بودند. سرپرست هیئت شجاع‌الدین شفا بود. رویایی نیز دعوت بود:

ملاقات با لویی آراگون

رویایی نخستین‌ بار آراگون،‌ شاعر بزرگ فرانسوی را در سال۱۹۸۱میلادی در پیاده‌روهای بولوار سن‌ژرمن دیده است. تعریف می‌کند:

«من با نادر نادرپور بودم و او [یعنی آراگون] با حمید فولادوند جوان زیبارو و رعنایی که سال‌های آخرِ او را با او گذراند. آراگون به‌محض اینکه فهمید ایرانی هستیم،‌ بی‌هیچ مقدمه‌ای از حیرت خود از سعدی گفت. نادرپور هم که خوب با ادبیات فرانسه آشنا بود‌، اشاره کرد که رد سعدی را حتی در مجموعهٔ «چشم‌های الزا»ی ایشان می‌بیند که [آراگون] جواب داد: «من از تمام بزرگان عالم تأثیر گرفته‌ام.» نام الزا در عنوان مجموعه اشاره به نام الزا تریوله است. نویسندهٔ روسی‌الاصلِ فرانسوی که اوایل معشوقهٔ مایاکوفسکی بود و بعدها همسر آراگون شد. جالب است که وقتی نادرپور به شخص الزا در جایگاه منبع الهام و حضور چشمگیر چشم‌هایش در آثار آراگون اشاره کرد، خود آراگون بی‌درنگ درآمد که: «آره، نمی‌دانم چرا، بااینکه چشم‌های زشتی داشت!»[۵]

کیسه‌بَرانند

{{گفتاورد تزیینی|هوشنگ ابتهاج به این سؤال که «آشنایی‌ شما با یدالله رویایی به سال‌های۱۳۳۰ و حلقهٔ کیوان می‌رسد؟» چنین پاسخ می‌دهد:

تو حلقه‌ٔ ما که نبود؛ ولی گاهی پیداش می‌شد! تو همون جلسه‌های هفتگی خونهٔ ایرج علی‌‌آبادی یه اتفاقی افتاد. نمی‌دونم کی داشت سخنرانی می‌کرد. بعد از سخنرانی بحث می‌کردیم. رویایی پا شد و حرف‌هایی زد و بعد یه بیتی از نظامی خوند:
کیسه‌بَرانند در این رهگذرهرکه تهی کیسه‌تر آسوده‌تر

من سرمو انداختم پایین تا از قیافهٔ من چیزی مشخص نباشه. نادر پور گفت: «چی آقا؟» اون‌ هم دوباره گفت: «کیسه‌بَرانند...» نادرپور گفت: «یعنی چه کیسه بَرانند؟» رویایی گفت: «در زمان‌های قدیم آدم‌هایی بودن که کیسه‌های خالی رو می‌ذاشتن روی دوششون!» نادرپور گفت: «اِ... چرا آقا مگه دیوانه بودند؟ کیسه خالی رو چرا می‌ذاشتند روی دوششون؟» رویایی هی دست‌و‌پا می‌زد و نادرپور هم ولش نمی‌کرد. خلاصه نادرپور گفت: «آقا! کیسه‌بُرانند در این رهگذر!» بیچاره رویایی تازه فهمید قضه چیه و تند گفت: «بله هم اون‌طور می‌شه خوند هم این‌طور...» کارد می‌زدی به نادر خون درنمی‌اومد![۶]

با شاملو در رُم

دیدار با هویدا

بهترین دفاع، سکوت بود

ردشدن از سانسور

انتخابات در کلاس دانشکده ادبیات

سپیدی کاغذ، زادگاه من است

زندگی و یادگار

در چرخ روزگار

  • ۱۳۱۱: تولد، ۱۷اردیبهشت در دامغان
  • ۱۳۳۲: فرار از دامغان به‌دنبال کودتای ۲۸مرداد و سرانجام به زندان افتادن در اسفندماه
  • ۱۳۳۳: نشر اولین اشعار با نام مستعار «رویا» در مجلات آن دوره
  • ۱۳۳۶: دستگیری و حبس در زندان لشگر۲ زرهی سلطنت‌آباد
  • ۱۳۴۰: نشر «بر جاده‌های تهی» با کیهان؛ تأسیس هفته‌نامه‌ٔ ادبی «بارو» به‌اتفاق احمد شاملو
  • ۱۳۴۴: انتشار «شعرهای دریایی» با مروارید
  • ۱۳۴۶: تأسیس شرکت انتشاراتی روزن باهمراهی محمود زند و ابراهیم گلستان؛ اداره و انتشار دفترهای روزن، فصلنامه‌ای در شعر، نقاشی و قصه با همکاری گروه شاعران شعر حجم
  • ۱۳۴۷: نشر «دلتنگی‌ها» و «از دوستت دارم» با روزن، مصاحبه با تلویزیون ملی ایران به‌اتفاق شاملو دربارهٔ شعر معاصر و ضرورتش؛ ازدواج با مادلن سوئیسی‌تبار که بعدها مریم نام گرفت.
  • ۱۳۴۸: انتشار بیانیهٔ حجم‌گرایی (اسپاسمانتالیسم) که به خلق نگرش تازه‌ٔ شعری با عنوان «شعر حجم» منجر شد، به‌همراه گروهی از شاعران آوانگارد و متمایل به حجم‌گرایی؛ داوری در جایزه‌ٔ ادبی شعر سال با سرمایه‌گذاری تلویزیون ملی ایران به‌اتفاق مسعود فرزاد، محسن هشترودی، فریدون رهنما، بیژن جلالی و پژمان بختیاری
  • ۱۳۵۲: تولد اولین فرزندش همام
  • ۱۳۵۳: تولد دومین فرزندش سارا
  • ۱۳۵۶: نشر «یدالله رویایی با صدای یدالله رویایی»، کاست یک‌ساعتی، به‌انتخاب احمدرضا احمدی و با موسیقی مجید انتظامی، با کانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان
  • ۱۳۵۷: انتشار «هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن» و «از سکوی سرخ» یا «مسائل شعر» با مروارید
  • ۱۳۵۸: تأسیس مدرسه‌ٔ زبان و ادبیات فارسی در پاریس و تدریس در آن قریب به ۱۵ سال، تا ۱۹۹۴م
  • ۱۳۶۳: تولد سومین فرزندش کاویان
  • ۱۳۶۵: مرگ همسرش، مادلن
  • ۱۳۶۶: ازدواج با کاترین
  • ۱۳۶۹: نشر «لب‌ریخته‌ها» در پاریس
  • ۱۳۷۱: نشر «لب‌ریخته‌ها» با نوید شیراز
  • ۱۳۷۳: انتشار «در سال‌های شبانه»، به‌زبان فرانسه با ترجمه‌هایی از «دومی‌نیک پره‌شه» و نقاشی‌هایی از حسین زنده‌رودی با انتشارات (I'Oeil Ecoute) چشم شنوا و موزه برنه
  • ۱۳۷۴: انتشار «شعر حجم، شعر حرکت» (Poésie de volume Poésie de mouvement) به‌فرانسه در پاسخ به اقتراح(پرسش‌گری) برنار نوئل، شاعر فرانسوی با عنوان «شعر چیست؟» با انتشارات J.M.Place پاریس
  • ۱۳۷۵: انتشار «امضایی بر پشت»، به‌انگلیسی. (Back Signing) با ترجمهٔ لطف‌علی خُنجی، به‌کوشش و انتخاب و مقدمهٔ افشین بابازاده، با انتشارات Meded-Peka لندن
  • ۱۳۷۶: انتشار «پس مرگ چیزی دیگر بود» به‌فرانسه، ترجمهٔ کریستف بالایی و برنار نوئل و ترجمهٔ جمعی شاعران در بنیاد "Royaumont" با انتشارات Créaphis، پاریس؛ نشر «طول راه، قربانی دیارم»، به‌سوئدی، با ترجمهٔ یان استرگرن(Jan Ostergren) شاعر سوئدی و سهراب مازندرانی شاعر ایرانی با انتشارات باران در استکهلم
  • ۱۳۷۷: انتشار «هفتاد سنگ قبر» با نشر گردون
  • ۱۳۸۰: دریافت عنوان شوالیهٔ ادب‌وهنر از دولت فرانسه
  • ۱۳۸۱: نشر «من گذشته: امضا» با کاروان
  • ۱۳۸۶: نشر «عبارت از چیست؟ (از سکوی سرخ۲)» با آهنگ دیگر
  • ۱۳۸۷: انتشار «در جست‌وجوی آن لغت تنها» با کاروان؛ نشر جلد اول «مجموعه‌اشعار یدالله رویائی» با نگاه
  • ۱۳۹۶: درگذشت دخترش سارا

کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری

یدالله رویایی، ۱۷اردیبهشت۱۳۱۱ در دامغان به‌دنیا آمد. دبستان را در زادگاهش تمام کرد و دبیرستان را در آنجا آغار و در تهران در دانش‌سرای شبانه‌روزی تربیت معلم به پایان رساند. وی مدتی به کار تدریس و سرپرستی امور اوقاف دامغان اشتغال داشت. نوجوانی و جوانی رویایی به تمایلات مارکسیستی و مبارزه در حزب توده‌ٔ ایران گذشت.[۱۳]

یدالله رویایی در جوانی

رویایی در‌ بیست‌ویک‌سالگی، ۱۳۳۲، از دامغان به تهران مهاجرت می‌کند.[۱۴] به‌دنبال کودتای ۲۸مرداد و فرار از دامغان چندی به زندگی مخفی و ترک و گریز، گذرانید و سرانجام در اسفند همان سال دستگیر شد و به زندان افتاد. زندان باغشاه، زندان زیرطاقی (زیرزمین مخوف پلیس تهران)، زندان موقت و بار دیگر، در سال۱۳۳۶، زندان لشگر۲ زرهی سلطنت‌آباد، مکان‌های اسارت رویایی است. وی پس از خروج از زندان اولین شعرهایش را در ۲۲‌سالگی نوشت و در مجلات آن زمان با نام مستعار «رویا» منتشر کرد و هم‌زمان به تحصیل در رشته‌ٔ حقوق سیاسی تا اخذ درجه‌ٔ دکترای حقوق بین‌الملل عمومی پیش رفت. سپس در وزارت دارایی به استخدام درآمد و در سِمت ذی‌حساب و سرپرست امور مالی در ادارات و مراکز دیگر دولتی مانند وزارت آب‌وبرق، سازمان تلویزیون ملی ایران و... به‌کار پرداخت.[۱۵]
یدالله رویایی در سال۱۳۴۰ همراه‌با احمد شاملو، هفته‌نامه‌ای منتشر کرد به نام «بارو»[۱۶] که وزیر اطلاعات وقت در سال۱۳۴۵ آن را توقیف کرد.[۱۷] او در همین سال دفتر شعر «بر جاده‌های تهی» را چاپ کرد. در سال۱۳۴۶ شرکت انتشاراتی «روزن» را همراه‌با ابراهیم گلستان و محمود زند راه انداخت و نشریه‌ای به نام «دفترهای روزن» را به‌چاپ رساند. این انتشارات از نهادهایی است که گام‌های نخست را در مسیر جدایی نشر و کتاب‌فروشی برداشت و علاوه‌بر چاپ و نشر کتاب و نشریه، شب شعر و نمایشگاه نقاشی نیز برگزار کرد. احمدرضا احمدی کارمند این انتشارات بود. آثار سهراب سپهری، مهشید امیرشاهی، ابراهیم گلستان، ایتالو کالوینو و لوئیجی پیراندلو در «روزن» چاپ شد و رویایی شعرهای «از دوستت دارم» را در سال۱۳۴۷ در همین انتشارات به‌چاپ رساند.[۱۶] وی برای چاپ کتاب کودکان نیز برنامه‌هایی چیده بود که با شروع فعالیت «کانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان» از این کار منصرف شد. «روزن» در اوایل دههٔ پنجاه به‌علت مشغلهٔ بسیار رویایی، زند و گلستان تعطیل شد.[۱۸]
در سال۱۳۴۸ چند تن از شاعران، نویسندگان و هنرمندان پیشرو با هدایت رویایی، بیانیهٔ حجم‌گرایی را منتشر می‌کنند. رویایی در متنی این فرآیند را چنین گزارش کرده است:

این بیانیه به‌دنبال سه ماه بحث و گفت‌وگو و نشستن‌های مدیدی که در کافه نکیسا، خانه‌ٔ رویایی، خانه‌ٔ اردبیلی، خانه‌ٔ پرویز اسلام‌پوراسلام‌پور، خانه‌ٔ نصیب نصیبی صورت گرفت، سرانجام در آخرین و طولانی‌ترین جلسه‌ٔ خود در منزل اسلامپور تأیید و امضا شد و در آن ایام این نام‌ها شرکت داشته‌اند: پرویز اسلام‌پور (شاعر)، محمود شجاعی (شاعر و نمایش‌نویس)، بهرام اردبیلی (شاعر)، فیروز ناجی (شاعر)، هوشنگ آزادی‌ور (شاعر و سینماگر)، نصیب نصیبی (سینماگر)، پرویز زاهدی (نویسنده)، محمدرضا اصلانی (شاعر و سینماگر)، علی‌مراد فدایی‌نیا (قصه‌نویس) و یدالله رویایی (شاعر) و...

از میان شاعرانی که قرار بود آن را امضا کنند و نکردند، محمدرضا اصلانی بدون تأیید امضا نکرد و فریدون رهنما با تأیید بیانیه، مخالف اصل امضا‌کردن بود. بیژن الهی و هوشنگ چالنگی آن زمان در سفر بودند و بعد که انتشار آن به‌اصرار الهی به‌تعویق افتاد، پیگیری اخذ امضا متوقف ماند. سیروس آتابای (شاعر)، نورالدین شفیعی (نمایش‌نویس)، کامران دیبا (معمار و نقاش)، احمدرضا چه‌کنی (شاعر)، رضا زاهد (شاعر)، از پارتیزان‌های این جنبش‌اند. در متنی که دست ماست این امضاها تشخیص داده می‌شود: یدالله رویایی، پرویز اسلامپور، محمود شجاعی، بهرام اردبیلی و هوشنگ آزادی‌ور.[۱۹]

یدالله رویایی در سال۱۳۵۴ از ایران به اروپا مهاجرت کرد.[۲۰] او در سال۱۳۵۷ دو کتاب «از سکوی سرخ» و «هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن» را منتشر کرد و ازآن‌پس به‌مدت ۱۲ سال سکوت اختیار کرد.[۱۶] رویایی سکوتش را در سال۱۳۶۹ با نشر دفتر شعر «لب‌ریخته‌ها» شکست.[۲۱]
وی در سال۱۳۵۹شمسی (۱۹۸۰میلادی) مدرسهٔ زبان و ادبیات فارسی پاریس را تأسیس کرد. خودش در این باره چنین می‌گوید:

آن زمان البته بچه‌های ایرانی که در پاریس بودند خیلی خوب فارسی را حرف می‌زدند. یعنی چه آن‌هایی که در دبستان بودند و چه آن‌هایی که در دبیرستان بودند. خانواده‌های ایرانی هم ازآن‌جایی‌که نمی‌خواستند رابطه‌شان را با زبان بِبُرند، خیلی استقبال کردند. در سال‌های اول انقلاب وقتی دورهٔ نهایی دبیرستان را درس می‌دادیم متن‌هایی را از شاعران و نویسندگان کلاسیک خودمان را تجزیه و تحلیل می‌کردیم و شاگردان هم شروع می‌کردند به دخالت و هم‌فکری با معلم.[۲۲]

از آن زمان تا کنون، یدالله رویایی آثار بسیاری منتشر کرده و به شاعری پرکار بدل شده است. «هفتاد سنگ قبر»، «من گذشته: امضا»، «در جست‌وجوی آن لغت تنها» و «عبارت از چیست؟» در زبان فارسی، «در سال‌های شبانه»، «شعر حجم، شعر حرکت» و «پس مرگ چیزی دیگر بود» در زبان فرانسوی و «طول راه، قربانی دیارم» در زبان سوئدی نام برد.[۲۳]

سارا رویایی، فرزند یدالله و مادلن رویایی

رویایی سال‌ها در دهکدهٔ «آنورونویل» در نورماندی زیست و سپس به ‌پاریس نقل مکان کرد.[۲۳] در سال۱۳۹۶ دومین فرزندش، سارا، درگذشت.[۲۴] وی این روزها بیشتر به‌ شرکت در فستیوال بین‌المللی شعر و حضور در دیدارهای جهانی شاعران، سفرهای ادبی، کنفرانس‌ها و مصاحبه‌ها مشغول است.[۲۳]

زمینهٔ فعالیت

شعر

یدالله رویایی یکی از شاعران پرکار پیش از انقلاب بود که از سال۱۳۵۷ تا ۱۳۶۹ هیچ شعری منتشر نکرد و در سال۱۳۶۹ با انتشار مجموعه‌شعر «لب‌ریخته‌ها» برای نخستین بار پس از انقلاب اعلام حضور کرد. درواقع انتشار این مجموعه، پایانی بر ۱۲ سال سکوت شعری وی بود. از دلایل این سـکوت ۱۲‌سـاله حرفی به‌میان نیاورد؛ اما پس‌ازآن، رویایی با انتشار آثار متعدد شعری، به‌ فهم شـعر حجـم در بین نسل جوان کمک کرد و باعث شد که شعر حجم که خود بنیان‌گذار آن بود، رونقی دوباره بگیرد. از مهم‌ترین آثار او به‌فارسی: «از دوستت دارم»، «دلتنگی‌ها»، «شعرهای دریایی»، «از جاده‌های تهی»، «لب‌ریخته‌ها»، «هفتاد سنگ‌ قبر»؛ «من گذشته: امضا» و «در جست‌وجوی آن لغت تنها» است و مجموعه‌‌شعرهای چاپ‌شده از وی «هلاک عقل به‌وقـت اندیشـیدن» درباب مسائل شعر و «عبارت از چیست؟» مجموعه‌ای از تئوری‌ها، مصاحبه‌ها و نقدهای وی در زمینهٔ شعر معاصر است.[۲۱]
رویایی در دفتر اولش، «بر جاده‌های تهی» شاعری قصه‌پرداز است و اشعار نیمایی او به‌شدت تأثیرگرفته از اشعار دوران پایانی شاعریِ نیماست. دفترهای بعدی رویایی، «شعرهای دریایی» و «از دوستت دارم»، مجموعه‌ای از اشعار روایی است با این تفاوت که همچون دفتر اول او روایت، شعر را به‌خدمت نگرفته است؛ بلکه این شعر است که از ویژگی‌های روایتی نهایت استفاده را بردخ و حسی شاعرانه در روایات دمیده است. به‌باور اهالی ادبیات، این دو دفتر شعر رویایی بهترین آثارش قلمداد می‌شود.[۲۵]

اتفاقات

گزارشی از فستیوال شعر یوگسلاوی

یدالله رویایی همراه‌با همسرش، در سال۱۳۴۹ (یا ۱۳۵۰) در «فستیوال جهانی شعر استروگا» در مقدونیه (یوگسلاوی سابق) شرکت کرد و در این فرصت، با شاعرانی در کشورهای مختلف آشنا شد نظیر ماتیا ماتیوسکی، شاعر جوان مقدونی و مدیر تلوزیون ملی مقدونیه و آندره فرنو، شاعر شهیر فرانسوی که وقتی شعر رویایی را می‌شنود او را تحسین می‌کند و کتاب‌هایش را برای او می‌فرستد. تصویر رویایی در این سفر از سوسیالیسم به‌کلی تغییر می‌کند؛ چراکه در آن کشور که مرام سوسیالیستی‌کمونیستی داشت، با شاعران و نویسندگان بسیاری حشرونشر کرد که تصویری تلخ از این مرام برای او ترسیم کردند. همچنین در فرودگاه بلگراد یک دیپلمات یوگسلویایی که به بانگوک می‌رفت، چمدان همسر یدالله رویایی، مادلن را به‌جای چمدان خود برداشته بود و این امر باعث شد که مادلن به‌دلیل نداشتن لباس در فستیوال شرکت نکند که با پیشنهاد خانمی که از طرف جشنواره وظیفهٔ رسیدگی به رویایی و همسرش را داشت، قرار می‌شود فردا به‌بازار بروند و با خرج فستیوال برایش لباس بخرند. در همین بین دیپلمات آن‌ها را پیدا می‌کند. به‌قول رویایی «چیزی نمی‌ماند که دست‌وپایشان را ببوسد»، پس‌ازاینکه می‌بیند ایشان دست به‌اسناد محرمانه‌اش نزده‌اند. یدالله رویایی در این فستیوال شعر «دلتنگی۸» را می‌خواند و در ایران زمزمه‌هایی به‌وجود می‌آید که رویایی با این شعر جایزهٔ اصلی فستیوال، یعنی «تاج طلا couronne d'or» را تصاحب خواهد‌ کرد و آدم‌های رسمی و غیررسمی، به‌ رویایی می‌گویند که خود را برای دریافت جایزه آماده کند؛ اما در روز آخر بنابه دستوری، جایزه را به‌شاعری از یوگسلاوی می‌دهند؛ چراکه ۸ سال پیاپی هیچ شاعری از کشور میزبان، موفق به‌اخذ این جایزه نشده بود و همیشه برنده، شاعری از کشوری خارجی بوده است.[۲۶]

قضیهٔ جشنواره شعر فجر

خبر دعوت از یدالله رویایی در هشتمین «جشنوارهٔ شعر فجر»، این جشنواره را وارد مسیری کرد که ثانیه‌به‌ثانیه‌اش با آماج نقدها روبه‌رو شد. ابتدا نقدها جسته‌وگریخته بود، به این شکل که شاعری در محفلی واکنش نشان می‌داد، دیگری در وبلاگی نقدی یا گفتاری می‌نوشت، آن یکی در گفت‌وگو با خبرگزاری یا سایتی آمدن «شاعر حجم» را به‌صلاح نمی‌دانست. همچنین برخی از مطبوعات پرتیراژ نگاه انتقادی را به‌اوج رساندند. عبدالجبار کاکایی، دبیر جشنوارهٔ هشتم شعر فجر، حضور یدالله رویایی را در حد یک دعوت می‌دانست. بااین‌حال او آمدن رویایی را به‌تأییدش از سوی وزارت خارجه و روادید حضور وی در ایران مشروط می‌دانست. در میان جامعهٔ شعر کشور هم دو جریان پیرامون حضور رویایی و دیگر شاعرانی که در خارج از ایران زندگی می‌کنند، وجود داشت. علی‌رضا قزوه در زمرهٔ مخالفان قرار داشت و می‌گفت که به‌بهانهٔ توجه به رویکرد ادبی نمی‌توان از شاعری سیاسی دعوت کرد. از سوی دیگر، برخی دیگر از شاعران، موافق حضور شاعران خارج‌نشین بودند. محمدعلی بهمنی هم در این باره گفته بود:

«یدالله رویایی شیوه‌دار شکلی از شعر است و ما نمی‌توانیم دربارهٔ این شکل شعر صحبت کنیم و از کسی که پایه‌گذار این شیوه و شکل است در جشنواره دعوت نکنیم.»

از سوی دیگر، کاکایی بر این باور بود که رویایی بعد از انقلاب کم‌حاشیه بوده، در تشکیلات سیاسی خاصی عضویت نداشته و اساساً هیچ موضع‌گیری سیاسی بارزی نداشته است. این بحث‌ها و جبهه‌گیری تا مدتی همچنان ادامه داشت. تااینکه جلسهٔ شورای سیاست‌گذاری شعر فجر برگزار شد و یکی از تصمیماتی که در این جلسه گرفته شد چنین بود:

درخصوص دعوت از شاعران ایرانی خارج از کشور، بنا به‌محدودیت‌های زمانی و اولویت‌های داخلی، مقرر شد که در این جشنواره تنها از شاعران ساکن در داخل کشور دعوت به‌عمل آید و لذا دعوت از یدالله رویایی منتفی شد.[۲۷]
بزرگداشت یدالله رویایی در جشن تیرگان۲۰۱۹
نمایشگاه آثار هنری شاعر

نمایش آثار هنری رویایی

نمایشگاه آثار یدالله رویایی با نام «طرح و تصویر در حجم» و با ارائهٔ ۳۰ اثر از این شاعر در اردیبهشت‌۱۳۹۸ در گالری کاما به نمایش گذاشته شد. آرزو معتمدی، مدیراجرایی نمایشگاه دربارهٔ برپایی نمایشگاهی از آثار رویایی در گالری کاما چنین توضیح داد:

در نگاه اول این آثار ترکیب‌بندی واژه‌ها و اشعار ماندگار یدالله رویایی است که در کنار رنگ و فرمی نه به‌شکلی نقاشی‌گونه که بیشتر رویایی از ذهن «رویا» در مسیر کشف نو از سوی شاعری که سال‌ها واژه‌ها را در برابر چشمانمان برهنه قرار داده است، نمایش می‌دهد. در این آثار که با تکنیک ترکیب مواد روی مقوا انجام‌ شده است، شعر با رسم‌الخطی ویژه در میان تصویر یا در بخشی دیگر و آمیخته با طرح و رنگ که از مفهوم حجم‌گونهٔ شعر برساخته شده است به‌تصویر کشیده می‌شود.[۲۸]

از آثار بصری یدالله رویایی
'

سیاست در زندگی رویایی

یدالله رویایی بسیار از حزب توده، حزبی که زمانی در آن فعالیت می‌کرد، سرخورده شد و بر این باور است که حزب توده به‌او و هم‌نسلانش خیانت کرده است:

آن جوان بیست‌ویک‌سالهٔ کمونیست که از کویرهای دامغان فرار کرده بود و در تهران منتظر دستور و بشارتی از بالا بود و در بالا بشارتی نبود. من و نسل من که در قاعدهٔ تشکیلات بودیم قربانی فریب شدیم. من داغ و مارک آن خیانت از آن زمان تا کنون، از آن سر عمر هنوز با خودم به‌این سر عمر آورده‌ام. گفتند که کمیتهٔ مرکزی به‌ ما خیانت کرد... شاعر خارج از این سازمان‌ها و گروه‌ها و کانون‌ها افق بازتری برای خودش و حتی برای مبارزه، اگر مبارزه‌ای مطرح باشد، دارد. شاعر به‌جای اینکه با مبارزه‌کردن در یکی از این سازمان‌های بی‌شمار سیاسی خودش و سرنوشت خودش را شریک طبقه‌ای از مردم بکند و به‌خاطر اینکه با طبقهٔ دیگری از مردم جدال بکند؛ یعنی به‌جای مبارزهٔ طبقاتی و خصومت ابدی بورژوازی و پرولتاریا باید با کشف ارزش‌های فردی خودش، خودش را متعلق به تمام مردم بکند، یعنی خودش را متعلق نکند به‌هیچ‌کس و هیچ‌چیز، تعلق اصولاً برای شاعر قفس تنگی است. در قاعدهٔ هرم‌بودن یعنی تعلق به‌رأس هرم و رأس هرم همیشهٔ قاعدهٔ هرم را قربانی می‌کند. در ۲۸مرداد۱۳۳۲ به ما دروغ گفتند. سران حزب توده به‌ما دروغ گفتند. انقلاب سفید دروغ بود. رستاخیز دروغ بود... به‌قول کارو «غیر از مامان همه به‌ ما دروغ می‌گفتند.»[۲۹]

از نگاه دیگران

محمد حقوقی

و باد
وقتی که به‌ شاخه اشتباه می‌آموخت
وقتی که پرنده در میان باد
گهوارهٔ اشتباه را می‌جنبانید
پرتاب میان دست‌های من
پنهان می‌شد
نهان می‌شد
اندیشه که می‌کردم از سنگ
در دست من ارتباط پنهان می‌شد
در دست من
آشیانه‌ٔ پرتاب
پرتاب که ارتباط بود
اندیشه که می‌کردم وقتی از سنگ

شعری که از نظر اول پیداست که از «رویا» است. از «دلتنگی‌ها» که شعر‌های کویری اوست و با همان زبان و شکل ظاهری شعر «رویا» و دست‌کم اگر هیچ‌چیز در آن نباشد از یکی‌دوسه کشف تصویری تازه خالی نیست؛ اما مع‌الأسف از همان‌گونه شعرهاست که وقتی وارد فضای آن شدیم، که البته آسان هم نیست و به‌ تمام روابط آن دست یافتیم، خواهیم دید که جز به‌ همان خلاء، به‌ چیزی برنخواهیم خورد و ما را که به‌ جریان مدام و تمام‌نشدنی هر شعر خوب معتقدیم، قانع نخواهد کرد و شاید مهم‌ترین نکته‌ای که در شعر «رویا» می‌توان گفت این‌ است که: وقتی او به جایی نگاه می‌کند؛ مثلاً به‌ درخت در همین شعر، گویی تنها چیزی که برای او مطرح است، همین خطی است که بین نگاه او و درخت کشیده‌ شده است. گویا «رویا» در هنگام سرایش شعر از تمامی تجربیات و ذهنیات خود عریان می‌شود و فقط چیزی که برای او حائز اهمیت است، این است که سعی می‌کند که به جایی که می‌نگرد، به‌شکلی سخت تازه بنگرد.[۳۰]

رضا براهنی

براهنی در طلا در مس دو موضع مختلف دربارهٔ رویایی دارد. طی یادداشتی با موضوع سهراب سپهری و رویایی به‌شدت از سپهری انتقاد می‌کند و با تکیه بر شعر «سکوت، دسته‌گلی بود/ میان حنجرهٔ من» از رویایی تمجید می‌کند. از نظرش «شعرهای سپهری شعرهای تصاویر موازی است.» به‌طوری‌که «هر تصویری جدا از تصویر دیگر جهان خاصی را که جدا از جهان تصاویر دیگر است، نشان می‌دهد و بین جهان‌های مختلف رابطه‌ای سطحی برقرار است؛ ‌ولی مجموع این جهان‌ها در یک شعر،‌ دنیای یکپارچه‌ای را ارائه نمی‌دهد.»[۳۱] اما «در مقابل این پراکندگی بی‌انظباط و بی‌انتظام شعر سپهری، فرم منسجمِ شعر «سکوت» رویایی را» قرار می‌دهد.[۳۲] و «از نظر شکل ذهنی، تصاویر این شعر، چنان به یکدیگر بستگی دارند که اگر یک سطر از سطرهای هرکدام از بندهای شعر را حذف کنید، شعر دچار کمبودی خواهد ‌شد که برای استحکام آن فاجعه است.»[۳۳]

بااین‌همه، دربارهٔ مجموعهٔ دریایی‌ که شعر «سکوت» هم یکی از آن‌هاست،‌ در یادداشتی مجزا چنان موضعی تند می‌گیرد که برخاسته از باور نویسنده از کشف سرقت ادبی‌ رویایی است. در «چند یادداشت پیرامون شعرهای دریایی» رضا براهنی در کتاب «طلا در مس»، پس از مقابلهٔ یکی از شعرهای سن‌ژون پرس با یکی از اشعار دفتر شعر دریایی‌ها می‌نویسد: «از دوسه اشتباه ترجمه‌ای اگر بگذریم، می‌بینیم که متن، صددرصد متعلق‌ به سن‌زون پرس است و سهم رویایی فقط این بوده که محتوی، بینش ذهنی و شکل درونی شعر سن‌ژون پرس را در وزن نیمایی بگنجاند. اگر اقتباس نوعی ترجمهٔ مغلوط باشد که در دیار ما هست، کار رویایی، در بعضی از شعرهای دریایی، نوعی ترجمه و اقتباس از کتاب «Amers» سن‌ژون‌ پرس است. رویایی گاهی با تفاوت دوسه کلمه، یکی‌دو تصویر و ترکیب و عبارت و جمله، ناظم محتوای شعر شاعر فرانسوی است.»[۳۴] هرچند که رویایی صرفاً خود را تأثیرپذیر از سن‌ژون می‌داند و می‌گوید:‌ «من در آخر کتاب دریایی‌ها اشاره‌ای به تأثیرپذیری از سن‌‌ژون‌ پرس کرده‌ام.»[۳۵]

هوشنگ ابتهاج

بخشی از گفت‌وگوی میلاد عظیمی با سایه دربارهٔ رویایی:

استاد! نظرتون دربارهٔ شعر رویایی چیه؟
اُه... اصلاً حرفشو نزن. حوصله ندارم.
چرا؟!
پرت و پلاست.
با خودش هم آشنا بودید؟
بله، زیاد.
چرا این‌طور ترش کردید؟
نمی‌دونم. سختمه بگم؛ ولی به‌نظرم صداقت درش نیست.
یعنی (رویایی) هیچ شعر خوبی نداره؟
به‌حضرت عباس نه!
یعنی می‌شه شعر رویایی رو نادیده گرفت؟
ما کی هستیم! خدا نادیده بگیره!
دربارهٔ کتاب «دریایی‌ها» چه نظری دارید؟
هیچ نظری ندارم!
گویا از ایشون نقل شده که شعر من رو مردم این زمانه نمی‌فهمند و نسل‌های بعدی می‌فهمند. نظر شما چیه؟
صد سال دیگه می‌فهمن! با این وضع دنیا خیلی احتمال داره که صد سال دیگه جامعه آن‌قدر احمق بشه که به شعر رویایی برگرده! بعید نیست. خیلی‌ها این حرف رو زدن و دلشون رو خوش کردند.[۳۶]

هوشنگ چالنگی

رویایی یک چیزی برای خود گفت و شعر حجم را مطرح کرد و ماهنامه‌ای هم درآورد و بیانیه‌ای داد؛ اما بچه‌های شعر دیگر با یدالله رویایی نبودند. حتی از بچه‌ها امضا هم خواست؛ اما بچه‌ها به‌سمتش نرفتند. آن‌ زمان بیژن انگلیس بود، به بهرام زنگ زد که به‌‌سمت حجم و این‌ها نروید. یادم می‌آید رویایی مجله‌ای به نام «روزن» منتشر می‌کرد که دفترش در یکی از فرعی‌های اطراف دانشگاه بود. من آنجا می‌رفتم؛ اما کاری چاپ نکردم. احمدرضا احمدی هم می‌آمد؛ اما بچه‌ها خودشان را جز حجم نمی‌دانستند. با رویایی رفت‌وآمد داشتم و خانه‌اش هم می‌رفتم؛ اما چیزی را امضا نکردم.[۳۷]

سیمین بهبهانی

زبان یدالله رویایی ، چنان غرابت خود را بر چهرهٔ آشنای موضوع تحمیل کرده است که دیگر به‌سختی می‌توان آن را تشخیص‌ داد. شاعر با حذفِ عمدیِ بعضی از حروف ربط، مثل لفظ «که»، هنجار زبانی را به‌هم‌ریخته است. رویایی نه از سر ناتوانی، که از بصیرت زیباشناختی خاص خود، این‌گونه سخن گفتن را دوست‌ می‌دارد؛ زیرا او در ادبیات سنتی فارسی مطالعهٔ کافی دارد و قواعد زبان را هم به‌خوبی می‌شناسد. نثر دقیق و زیبایش گواه چیره‌دستی او در زبان ادبی است.[۳۸]

اسماعیل امینی

اسماعیل امینی که دبیر علمی دهمین جشنواره شعر فجر بود، بیان کرد: «شاعرانی که در هیچ‌کدام از محافل دولتی حضور پیدا نمی‌کنند و محافل خارجی شعرخوانی را می‌پذیرند، شعرهای خوبی ندارند و به‌همین‌دلیل از این بازی‌ها درمی‌آورند؛ وگرنه شاعران خوب ما از این بازی‌ها ندارند.» او به یدالله رویایی و حواشی احتمال حضورش در دوره‌های مختلف جشنوارهٔ شعر فجر اشاره کرد و گفت: «من کتاب‌ها و اشعار یدالله رویایی را خوانده‌ام و می‌گویم شعر رویایی شعر نیست. امروزه رویایی به‌آن دلیل در مرکز توجه قرار گرفته که ناسزا می‌گوید و با همه‌چیز مخالفت می‌کند.»[۳۹]

دیگران از چشم رویا

نیما یوشیج

شعر نیما تفکر به شعر و جست‌وجوی شعر است.[۴۰] نیما حرفی دارد؛ ولی برای طرحش علامتی از حرف می‌دهد. و همه‌ٔ آن‌هایی که از حرف بیزارند یا آن را در خودش می‌فهمند؛ یعنی حرف را در خود حرف می‌فهمند و نه در فاصله، در دام، همه مثل هولی سر راه او می‌نشینند. نیما در دام حرف است یا حرفی است در دام.[۴۱] اگر فراموش نکنیم که شاعر گاهی فقط کاتب واژه‌هاست، نیما به‌گمان من اولین شاعری است که واژه‌ها را در نقش اصلی‌ترین ابزار و مصالح شعر جلوه داد و نشان داد که سمبل‌ها و جهش‌های ذهنی و زمزمه‌های ضمیر ناآگاه شاعر چیزی جز تقارن و قرابت واژه‌ها یا به‌عبارت‌دیگر مشغله‌ٔ زبانی نیست. درحقیقت آن زلال بی‌رنگی که به نام الهام در شاعر می‌جوشد تنها تخمیر کلمات باید باشد؛ اما نیما وقتی دربرابر واژه‌ها قرار می‌گیرد، بیشتر صداها و حرکت‌هایشان را می‌بیند تا خصیصه‌های دیگرشان را. درحقیقت در کارگاه شعری نیما، مانور هجاها، خود را به چشم ذهن شاعر تحمیل می‌کنند و این یکی از اسرار شعرسرایی اوست، آن‌چنانی‌که برای یک موزیسین صفت نت‌ها رژه می‌رود.[۴۲]

محمود دولت‌آبادی

... این تحولات قصه‌نویسی ایران را تاآنجاکه دنبال کرد‌ه‌ام، بیشتر در کمیت می‌بینم تا کیفی. یعنی این رمان‌های بسیار با خواننده‌های بسیارشان البته که حادثهٔ خوشی است که در کشور ما و در میان مردم‌ کتاب‌خوان رایج شده است؛ ولی کیفیت را آثار انگشت‌شماری اداره می‌کند. از مشهوران این نسل، محمود دولت‌آبادی را کم‌وبیش خوانده‌ام که در رمان عظیمش، «کلیدر»، بیش‌ازآنکه به‌ شعر برسد، تغذیه از شعر می‌کند، یعنی زبان شعر معاصر را و تکنیک‌های زبانی شعر شاعران پیشرو را با کاربردهای شخصیش، در رمانش پیاده می‌کند و این البته غنیمتی بر غنای قصهٔ امروز است و این اتفاق کم می‌افتد؛ ولی می‌افتد که ما را به‌ شعر در جایگاه یک هنر زیبا برساند یا به‌ حاشیهٔ آن، مثل پاساژ درخشان انتقام شتر، در «جای خالی سلوچ».[۴۳]

احمد شاملو

شاملو، بیش از همه به راز کلمه نزدیک شد. از میان هنرمندان کلام، هنرمندان آفرینش کلامی، شعر، شعر او، بیشتر به‌ جست‌وجوی واژه‌ها و سرگذشتشان بود، در جست‌وجوی راز کلام ماند. کلام به‌معنای سخن. برخلاف نیما که شعرش تفکر به‌ شعر و جست‌وجوی راز شعر است. آن‌که راز کلمه را کشف می‌کند مرموز نیست؛ چون همیشه به‌ مصرف آزاد این کشف نمی‌رسد، یعنی به‌ مصرف کشف شکل، کشف زیبایی، کشف «زیبا». و زیبا همیشه رازهای خودش را دارد. تمام اقامت ما در «شیرگاه» و بعدها در دره‌های فیروزکوه با او و آیدا که هنوز طلیعه‌ٔ تازه‌ای بود بر سر این راز گذشت، بر سر اینکه زیبایی چیست و زیبا یعنی چه؟ در این گفت‌وگوها شاملو همیشه بر سر این حرف بود و تا آخر هم سر این حرف ماند که «یک قطعهٔ زیبا، شعر زیبا، اگر فقط زیبا باشد و حرفی برای گفتن نداشته باشد، برای سبد خوب است.»[۴۴]

شاملو همه‌چیز را گفتن می‌دید، شعر را و نوشتن را و نویسش را، همه گفتن می‌دید و در قلمرو کلام می‌دید. و در ابزار زبان، شور او همه برای لغت بود. شور لغت و جنون لغت بود که تسلی‌ناپذیر بود؛ یک عطش بی‌تسکین که به‌ لغت سرایت می‌کرد و لغت در متن بی‌تاب می‌شد و خواندن شعر او کشف همین بی‌تابی می‌شد.[۴۵]

سیروس آتابای و مرگ او

[او] دوست شاعر سال‌های چهل و پنجاه من، دوست بیشتر شاعران بیانیهٔ شعر حجم، که خودش هم از شاعران معتبر زبان آلمانی و هم از امضاکنندگان و بنیان‌گذاران این جنبش بود. طنزی که همیشه در کلام او بود، برای من خیلی عزیز بود. چون شاهزادهٔ تنگ‌دستی بود که با مناعت زندگی ‌میکرد و در مناعت هم مرد. این را باید گفت که شعر آلمان با مرگ سیروس آتابای یکی از چهره‌های خودش را ازدست‌داد و حتی برای جنبش شعر حجم نیز ضایعه‌ای بود مرگش.[۴۶]

اسماعیل شاهرودی

ضمناً همین‌جا بگویم که ما سهم اسماعیل شاهرودی را در زبان فولکلور و یا به‌ قولی زبان توده در شعر نباید ندیده بگیریم. ما نباید زبان گفتار را در شعر با ساده‌گویی در شعر و شعر سطح اشتباه کنیم. یک شعر کوتاه از او که در یادم مانده برایتان می‌خوانم: نام این قطعه، «شعر بی‌پایان» است:
دیگر من
باور نخواهم‌کرد
خرطوم فیل و پاندول ساعت را
چون آن آب روی آب‌نبات‌‌های ساعتی‌ قناد ریخته
و این هنوز دنبا
لهٔ تیک‌تاک تیک‌تاک تیک‌تاک
تیک‌تاک تیک‌تاک تیک‌تاک تیک‌تاک تیک‌تاک تیک‌تاک
چقدر زیباست! استقرار رابطه‌ها و اقتصاد کلمه‌ها محشر است. مهم‌ نیست شما به‌ کلاس سوم ابتدایی برمی‌گردید یا نه. مهم این است که خرطوم و پاندول و قناد و من از انسان و از دنیا بریده‌اند تا ترکیبی از زبان دنیا و انسان بیافرینند.[۴۷]

پرترهٔ یدالله رویایی، اثر فروغ فرخ‌زاد

فروغ فرخ‌زاد و مرگ او

پایان ناگهانی او، پایان ناگهانی کارهایی است که پایان ندارند. باور نمی‌کنم. باور نمی‌کنم. در این روزهای آخر چه جوانیِ زنده و پرشوری ارائه می‌کرد. شب آخرین شنبه‌اش، یعنی دو روز پیش‌ از مرگ جان‌گدازش، در خانه‌اش بودیم و او در بحث و گفت‌وگویی که با فریدون رهنما می‌کرد، به‌یاد دارم آن‌چنان هوش وحشتناکی در کلامش به‌ خرج داد که من و طاهباز و پوران در آن‌سوی اتاق یک‌لحظه با اعجاب به‌هم نگاه کردیم و چیزهایی گفتیم که در آن حیرت عظیم‌مان نجوا می‌شد. شب‌های شنبه، جمع ما در خانهٔ او خانواده‌ای می‌شد. با او ماها همدیگر را بیشتر دوست می‌داشتیم. و وقتی در خانهٔ من بود، من او را به‌اندازهٔ تمام خواهرانم دوست می‌داشتم. روحیهٔ او به‌ کرم باز می‌شد، و او کریمی استثنایی بود. به‌ویژه لحظه‌هایی که با هم می‌زیستیم و هنگامی که شاعران جوان‌تر را داوری می‌کرد، انگار جوانی را به‌داوری می‌نشاند، با نگاه کبوتر و دهان ماهی حرف می‌زد که معنای بی‌گناهی بود، و در سینهٔ او عصمت، مدی عظیم داشت.[۴۸] و فروغ، حشمت مضاعف مرگ است و مرگ مضاعف زندگی است! «زنده‌بودن» است. حسش می‌کنم، می‌دانمش، می‌دارمش.[۴۹]

تندرکیا

این که فرم در شعر کیا پرورش نیافته است، این کمبودی است که در شاعران کیایی نسل اخیر هم می‌بینیم. فقدان آن معماری زیبایی و بصری که قطعه[ی دم دیم دم دیم رفتم رفتی رفت ...] را سیکل در هم تصویرها می‌کند، آن‌ مجموعهٔ رابطه‌های هماهنگی که شعر را مجموعهٔ مصور حرکت می‌کند، یعنی ریخت و ترکیب، ساخته از دایره و اتفاق... در میان شاعران نسل نیما، کیا تنها شاعری بود که شعرش اگرچه در آفرینش‌های شکلی پرورش نیافت، از لحاظ زبان شعری، هویت خود را در کاربرد زبان عامیانه (زبان گفتار) یافت. هم در استعمال اصطلاحات زبان محاوره، کاربرد صداها و خطاب‌های مردم کوچه و هم گاه در خالی‌کردن کلمه‌ها از معناها و از صراحت‌شان در دنیای بیرون... تندر کیا بیش از دوهزار صفحه از شعرهایی دارد که در آن‌ها جمله‌های شکسته، واژه‌های «معنازده»، و گاه بی‌معنا، کم نیست. مثل همین شکسته‌کاری‌های لغوی: سپهرانگی، پهر، بی‌منته، خاری‌کردن در پا، وانیازیدن و مثل این جمله که از قدیم‌ها در ذهن من مانده است:
نمی‌شود می‌شود که نشود و چنین شد
و چون که چنین شد پس چه می‌شود که چه‌ها می‌شود

وآن‌ها که کیا نخوانده‌اند خیال می‌کنند که این جمله از اخوان ثالث است! و نمی‌دانند که این یکی این‌جور نوشتن را از آن یکی عاریه کرده است.[۵۰]

هوشنگ ایرانی

...معذالک هوشنگ ایرانی هوش بیشتری در این تجربه[تجربهٔ بی‌زبانی شعر] به‌کار برده است.
آ، آی، یا، تین تاها، هو ما هون‌ها، اوم نو یا نام او

ولی هوش بیشتر را همیشه کم هوش‌ها نادیده می‌گیرند. آن‌ها این تهورهای زبانی نسل‌های پیش را شصت سال بعد به‌ حساب خود می‌گذارند. یعنی آن‌چه در دههٔ بیست در ایران و دهه‌های پیشین‌تر (سال‌های جنگ) در فرانسه و آلمان تجربه شده و در تاقچه گذاشته شده است، آن‌ها از تاقچه پایین می‌آورند. چون می‌خواهند «پست مدرن» باشند! اما بازگشت به‌کارهای مدرن نسل‌های پیش، پیشامدرن اگر نباشد به‌هرحال «پسامدرن» هم نیست.[۵۱]

انور خامه‌ای

در مجلهٔ «بخارا»در یکی از شماره‌های اخیر (۲۳ یا ۳۳) نوشته‌ای خواندم از انور خامه‌ای. جالب است که تازه او نمونهٔ یکی از روشن‌فکر‌های نسل ابراهیم گلستان و آل‌احمد و به‌هرحال نسل قبل از من است. انور خامه‌ای برای شناخت سهراب سپهری که «همواره برای او معمایی بود حل‌نشده» آن‌قدر صبر می‌کند تا همین چندماه پیش بالاخره دوستی کتاب را برای او «اهدا» می‌کند و «باتمام عطشی که به شناخت سهراب» داشته‌، منتظر مانده که‌ کسی کتاب را به او اهدا کند و در کارنامهٔ یک‌ساله‌اش از کتاب‌شناسی حرف می‌زند و از کتاب‌هایی که «به او اهدا شده». انور خامه‌ای بدون این‌ که چیزی از شعر بداند، از شعر خوشش می‌آید و از همهٔ اشعاری که به سیمین دانشور اهداشده از شعری از نواب صفا خوشش آمده که نقل می‌کند آن‌ هم با اغلاط وزنی. می‌خواهم بگویم که این‌ها نمونهٔ خواننده‌های شعر ما هستند. این از روشنفکرهایی‌ست که شعر می‌خواند. سال‌های سال سهراب برایش معمایی حل‌نشده بود. برای آقا آن هم «باتمام عطشی که به‌‌ شناخت سهراب داشته». این‌ها را خیلی راحت می‌نویسد. معذالک سال‌ها اصلاً به‌خودش زحمت نداده برود به‌ کتاب‌فروشی، کتاب سهراب را بخرد که این معما را که عطشش بوده و ناراحتش بوده برای خودش حل کند تا این‌که چندماه پیش که دوستی کتاب او را فرستاده و بالاخره معما حل شد و این عطش کهن خوابید... مثل اینکه منت می‌گذارد سر شعر.[۵۲]

پرویز اسلام‌پور

پرویز اسلام‌پور را جدی می‌گیرم، و مسئله‌هایش را، که اگر مسئله‌ای هست از آن است که شاعر است و شاعر، وقتی تمام مسئله‌ها را در خود دارد خود به‌صورت مسئله می‌ماند. مثل انسان. پوبلیک خاص دست‌وپاکردن، شاعر یا نویسنده را زیر نگاه خواننده می‌گذارد... بدون تردید پوبلیک اسلام‌پور، پوبلیک شعر حجم است و شعر حجم شعر مدام تازه‌شدن است که درتازه‌شدن تسکین نمی‌پذیرد، و لذا مدام زیر نگاه خواننده‌های ولو معدود مراقبت می‌شود... کشف حجم در ذهن اسلام‌پور حادثهٔ بزرگ شعر اوست، و این شعر از زمانی که به‌ حجم می‌رسد، به‌حرف می‌رسد... او شاعر حرفه‌ای است، یا حرفهٔ او شاعری‌ است و خواسته این‌طور به‌ هرصورت باشد، از کار جهان بریده است تا فقط با شعر بماند، که می‌گوید شعر منتظر نمی‌ماند.[۵۳]

مسائل نظری

عنوان چیست؟

در متن من چیزی از تن من هست: اصرار من و تکرار من. در تن من چیزی جز ادامهٔ پوستم نیست. ادامه را که از پوست می‌گیرم، بدن تمام می‌شود. ادامه، صورت خود را می‌خواهد. و صورت از توقف جایی در پوست، صریح می‌شود. نام من شاید صراحت از صورت می‌گیرد. همیشه در گذر از نام، منظری از پوست چهره می‌شود، و همان‌جاست که متن عنوان می‌گیرد، و در آن‌سوی عنوان پوست دلیل خودش را جامی‌گذارد، و سر خودش را شروع چهرهٔ خود می‌کند.[۵۴]

این است که عنوان آغاز است و در آغاز تظاهری از راز و راز متن همیشه از عنوان می‌آید؛ چراکه عنوان خود سویی نیامده دارد که در بالا می‌ماند و ناظر بر سویی می‌ماند که متن را می‌برد، که متن را پهنای پوست کند.[۵۴]
تمام متن‌های بی‌عنوان جانب از خود می‌گیرند. متن بی‌عنوان، عنوان متن است و جانب نامی‌ می‌رود که صورت خود را در ریخت من به‌هم ریخته است.[۵۴]

عرفان لاییک

تلاش عبثی است که عرفان را لزوماً امری روحانی بدانیم به‌ خاطر این‌که بخواهیم تعبیرش کنیم به‌ خانقاه. وقتی روحانیت را در تعلق مذهب ندانیم، ناچار عرفانی را که ما تعبیر می‌کنیم طبعاً یک عرفان لاییک خواهدبود. در پرتوی تعاریف گوناگونی که ما از روحانیت می‌شناسیم، از اسپریتوالیته به‌طور کلی در عرفان جهانی با تعبیری که از آن می‌کنیم و می‌توانیم به‌ راحتی تصور کنیم این است که در درون جوامع لاییک همیشه نوعی روحانیت بوده و هست که تغذیه از مذهب نمی‌کند. یک مورال که خارج از بستگی‌ها و تبعیت‌های مذهبی رشد کرده. تفکر، تفکر یک فرزانه و مورالیست است ولی در سلسله مراتب مذهبی جایی ندارد، می‌خواهد خارج از این مراتب باشد.[۵۵]

پوچی: مای بی‌حد و مای حد

شما پوچید. پوچی نیز، مثل هر چیز برای خودش حدی دارد. حدهایی دارد. حدها را شما نیستید که بر پوچی‌تان می‌گذارید. حدها را دیگران می‌گذارند که این هم نوعی پوچی است و خود حدی دارد، برای شما، و برای آن‌ها که حد می‌گذارند. حدها، پوچی‌ها را تزیین ‌می‌کنند. چیزی را روی چیزی می‌گذارند که خودش را روی چیزی نمی‌گذارد. پوچی خودش را درون شما می‌گذارد و حد، خودش را جلوی شما، جلوی پوچی‌ای که طبعاً با شماست... این حدهای مقابل خود را قسمتی از خودتان می‌بینید و قسمتی از خودتان می‌دانید. و همچنین است که همه با حدهایشان آشتی می‌کنند و حدهایی که دیگران در جلوی رویشان گذاشته‌اند از خودشان می‌دانند و کم‌کم خیال می‌کنند که خودشان گذاشته‌اند. مثل فاصله‌هاشان نیست که با دیگران می‌گذرانند و خیال می‌کنند که از دیگران فاصله گرفته‌اند، درحالی‌که از خودشان فاصله‌ گرفته‌اند. فرق فاصله و حد در همین است، در حد خودتان را در خودتان پیدا می‌کنید، و در فاصله دیگران را در خودتان پیدا می‌کنید، چون شما دیگرانید، فاصله بین شما و آن‌ها نیست و اگر هست برای آن است که در همان فاصله به‌هم برسید. درحالی‌که حدها در فاصله‌هاشان به‌هم نمی‌رسند... حدها به‌هم نمی‌رسند، و می‌اندیشند در عبور شما از آن‌ها، فاصله‌هاشان پُرگردد. و فاصلهٔ دو حد را شما طی می‌کنید، چه با جست، چه با گام. در جست به‌ طول می‌رسید. و در گام به‌دایره و چرخ. در فاصلهٔ دو حد افقی به‌ منع می‌رسید و در فاصلهٔ میان دو حد عمودی، به‌ بطلان. در منع پوچی است و بطلان آن‌چه که در پوچی است و به‌هرحال به‌ پوچی می‌رسید. پوچی در طول و پوچی در دایره، طی پوچی برای نیل به‌ پوچی. شما پوچید. و پوچی شما حد ندارد، برای اینکه تا دم حد می‌روید و برمی‌گردید، حد را همان‌جا رها می‌کنید. پس حد را ندارید، حد ندارید. پس برمی‌گردید عقب، جلو، عقب، جلو، عقب. به‌ پوچی‌های «بکت» می‌ماند. هدف که نیست، فقط جلو و عقب هست، نه راست و چپ، و ما نه راست را، و نه چپ را دانستیم. نه راست را و نه چپ را نه داشتیم و نه نداشتیم. مثل هدف، مثل شرف که می‌شود داشت و می‌شود نداشت، مثل هدف و مثل شرف، وقتی که هست، فقط جلو و عقب است. جلو که حذف عقب نیست، عبور نیست. حد هست، ولی ما نداریم. حدی که ما نداریم، بود، حد بود، نشانه بود، نشانه کور شد، علامت عبور شد. عبور را شناختیم، حد هست، ولی ما حد نداریم، حدی که ما نداریم هست، مای بی‌حد، مای حد.[۵۶]

دیدگاه رویا در مورد آثارش

هفتاد سنگ قبر

حضور نام در این اشعار، همان‌طور که حس کردید، بخشی از فرم شعر را اداره می‌کند. نام‌ها ناگهان آمدند؛ اما «سرلوحه‌ها» از همان آغاز وجود داشتند. در گوشه‌ای از صفحه، و متن سنگ را با خود می‌بردند. «سرلوحه‌ها» وجود داشتند ولی بدون نام، نام‌ها ناگهان آمدند. معذالک شما حق دارید قضیه را این‌طور ببینید که سرلوحه‌ها بعداً به‌متن سنگ اضافه‌شدند. در سال‌های شصت و هفتاد نام‌ها که سررسیدند، تکوین این شعرها به‌تدریج جامعه‌ای از سنگ‌ها به‌وجود آورد که دیگر وجود خود این جامعهٔ در تکوین بقیهٔ سنگ‌ها که فرم می‌گرفتند بی‌تأثیر نبود. نام‌هایی هستند که خودشان را تحمیل می‌کنند، نام‌هایی که تاریخ دارند، نام‌هایی که بیرون از تاریخ مانده‌اند؛ ولی در درون ما زندگی‌ می‌کنند، فضیلتی دارند، رذیلتی دارند، نام‌هایی که حامل‌اند و نام‌هایی که محمول، نام‌هایی که مسکنت خاک می‌شوند و نام‌هایی که مسکن خاک. در اواسط کتاب دیدم که نام‌ها رابطه با هم دارند و همدیگر را در کتاب صدا می‌زنند. نام‌ها نمی‌خواستند بمیرند، آن‌ها مقبره و آرامگاه می‌خواستند، دادم. دیدم که شعر نفس می‌کشد و سنگ نفس می‌کشد. ما همین‌ که مقبره و آرامگاه می‌سازیم، یعنی مرگ را باور نداریم. کلمه‌ها برای همین آمدند، هیچ‌کدام از این کلمه‌ها بی‌خودی نیامده‌اند، حتی حروفی که در کلمه‌ها جاگرفته‌اند، حساب شده‌اند، مثل خود کلمهٔ روی سنگ. و سنگ یعنی فرم، و فرم غبار نمی‌شود. رقص غبار بر سنگ می‌شود، رقص کلام بر لوحه، کلمه‌ها بر که می‌خیزند، به‌هم می‌ریزند.[۵۷]

شعر حجم: بنیان‌گذاری، مناقشات و تحلیل

شعر حجم یا حجم‌گرایی (اسپاسمانتالیسم) از جریان‌های شعری معاصر ایران است که در زمستان۱۳۴۸ با انتشار بیانیهٔ شعر حجم با امضای ۱۱ نفر هنرمند، رسمیت پیدا کرد. بارقه‌های اولیهٔ ظهور این جریان شعری در کتاب «دلتنگی‌ها» و اشعاری از پرویز اسلام‌پور نمود پیداکرد.[۵۸]
گفتمان شعر حجم برآمده از بیانیهٔ حجم‌گرایی است که نخستین‌بار در نشریهٔ «بررسی کتاب» منتشر شد. گرچه نام و امضای چندتن از شاعران و هنرمندان در انتهای آن دیده می‌شود درواقع، حیات تاریخی‌اش با فعالیت‌های یدالله رویایی پیوند خورده است. بیانیهٔ شعر حجم، از زمان انتشار چهار دورهٔ مختلف را پشت‌سرگذاشته است. نخست از زمستان۱۳۴۸ تا بهمن۱۳۵۷ که اصول هنری و ادبی بیانیه با فعالیت‌های رسانه‌ای گسترده رویایی به‌ گفتمان ادبی روزگار وارد شد. در این دوره، حضور رویایی در رسانه‌های وابسته به‌ حکومت وقت، فرضیهٔ حمایت حکومت پهلوی دوم از جریان حجم‌گرایی را تقویت می‌کرد. از بهمن۱۳۵۷ تا ۱۳۶۹ دورهٔ رکود جریان حجم‌گرایی بود. با دگرگونی فضای سیاسی جامعهٔ پس از انقلاب اسلامی و سال‌های جنگ تحمیلی، جریان‌هایی چون حجم‌گرایی از گفتمان ادبی طرد شد و عناصر متعلق به‌ جریان موسوم به «شعرانقلاب اسلامی» در گفتمان ادبی مسلط شد. انتشار مجموعهٔ لبریخته‌ها در پاریس و پخش آن در ایران در سال۱۳۶۹ آغاز دورهٔ سوم حیات تاریخی حجم‌گرایی بود. دورهٔ چهارم حیات تاریخی حجم‌گرایی از سال۱۳۷۷ آغاز شده است. گفتمان حجم‌گرایی در کنار گفتمان‌های شعر دههٔ هفتاد اثرگذاری کرد. بازنشر بیانیهٔ شعر حجم در نشریه‌های ادبی، توجه محافل دانشگاهی به‌ شعر حجم و تجدید چاپ کتاب‌های شعری و نظری رویایی در این دوره، پویایی بیانیه و جریان حجم‌گرایی را نشان می‌دهد.[۵۹]
از زمان امضای نخستین بیانیهٔ حجم‌گرایی، این جریان حاشیه‌ای شعر معاصـر موضـوع مناقشه‌های بسیاری بوده است. برخی، مانند محمدرضا شفیعی کدکنی اساساً آن را به‌دلیل انحراف از جریان رسـمی شـعر نیمایی نادیده گرفته‌اند. برخی دیگر کوشیده‌اند آن را با جریان‌های دیگـر شـعری دهـه‌هـای چهـل و پنجاه مانند موج نو در یک گروه قرار دهند، که از آن جمله می‌توان بـه اسـماعیل نـوری‌علاء، محمد حقوقی، شمس لنگرودی، محمدرضا روزبه، علی تسلیمی و عباس بـاقی‌نـژاد اشاره کرد. برخی نیز مانند رضا براهنی، در بررسـی‌هـای تطبیقی، این جریان شعری و اشعار یداالله رویایی که بارزترین نمایندهٔ آن است را تحت‌تأثیر برخی جریان‌های ادبی غرب، همچون سمبولیسم و سوررئالیسم دانسته‌اند.[۲۱] جریان شعر حجم همواره در طول سال‌های اخیر از سوی منتقدان به‌ عدم توانایی در جذب مخاطب وصف شده و همین مسئله یکی از انتقادات اساسی بر این شعر بوده است. تحلیل و بررسی اشعار رویایی یکی از کم‌ترین موارد در بین تحقیقات دانشگاهی است.[۶۰]
می‌توان از بیانیه شعر حجم به چگونگی این شعر پی برد.بخشی از این بیانیه:

حجم‌گرایی آن‌هایی را گروه می‌کند که در ماورا واقعیت‌ها، به‌ جست‌وجوی دریافت‌های مطلق و فوری و بی‌تسکین‌اند و عطش این دریافت‌ها هر جست‌وجوی دیگر را در آن‌ها باطل کرده است. مطلق است برای آنکه از حکمت وجودی واقعیت و از علت غایی آن برخاسته است و در تظاهر خود، خویش را با واقعیت مادر آشنا نمی‌کند. فوری است برای آنکه شاعر در رسیدن به‌ دریافت، از حجمی که بین آن دریافت و واقعیت مادر بوده است، نه از طول، به‌ سرعت پریده است، بی‌آنکه جای پایی و علامتی به‌جا بگذارد. بی‌تسکین است برای آنکه به‌ جست‌وجوی کشف حجمی برای پریدن، جذبه‌های حجم‌های دیگری است که عطش کشف و جهیدن می‌دهد.[۶۱]

آثار و کتاب‌شناسی

کارنامه و فهرست آثار

تألیف

  1. «از دوستت دارم: گزیدهٔ سال‌های ۱۳۴۰تا۱۳۴۷»، تهران: انتشارات روزن، ۱۳۴۷
  2. «از سکوی سرخ (مسائل شعر): به‌اهتمام جبیب‌الله رویایی»، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۵۷
  3. «بر جاده‌های تهی: اشعار منتخب از ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۰»، بی‌جا: کتاب کیهان، بی‌تا
  4. «پدیده‌های من از ناپدید می‌آیند»، تهران: نشر افراز، ۱۳۹۶
  5. «تنِ نوشتن: سروده‌های عشق و میل»، تهران: انتشارات سرزمین اهورایی، ۱۳۹۳
  6. «چهرهٔ پنهان حرف»، تهران: انتشارات نگاه، ۱۳۹۰
  7. «در جست‌وجوی آن لغت تنها: شعرهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۸۷»، تهران: کاروان، ۱۳۸۷
  8. «دفترهای شسته (از میان یادداشت‌ها)»، تهران: نشر افراز، ۱۳۹۸
  9. «دلتنگی‌ها»، گرگان: نشر آژینه، ۱۳۸۲
  10. «زیر نگاه حجم»، تهران: انتشارات نگاه، ۱۳۹۵
  11. «سایه‌هایی بر دیوار»، مشهد: بوتیمار، ۱۳۹۵
  12. «شعرهای دریایی»، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۴۴
  13. «عبارت از چیست؟»، تهران: آهنگ دیگر، ۱۳۸۶
  14. «غیبت سکوت نیست: نامه‌ها و یادداشت‌ها»، تهران: نشر ثالث، ۱۳۹۴
  15. «فنومنولوژی حجم (اسپاسمانتالیسم)»، تهران: نشر افراز، ۱۳۹۵
  16. «گزینهٔ اشعار: ۱۳۳۳ تا ۱۳۷۸»، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۷۹
  17. «لبریخته‌ها»، پاریس: انجمن فارسی، ۱۳۶۹، تهران: نوید شیراز، ۱۳۷۱
  18. «مجموعهٔ اشعار»، تهران: نگاه، ۱۳۸۷
  19. «هفتاد سنگ قبر»، گرگان: نشر آژینه، ۱۳۷۹
  20. «من گذشته: امضا»، تهران: کاروان، ۱۳۸۷
  21. «هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن»، تهران: نگاه، ۱۳۹۰

ترجمه

  1. والری، پل، «پارک جوان»، تهران: انتشارات ثالث، ۱۳۹۴
  2. بلانشو، موریس، «روز مجنون»، تهران: نشر افراز، ۱۳۹۸
  3. گارسیا لورکا، فدریو، «گزیدهٔ اشعار با شش افزودهٔ منثور»، تهران: امیرکبیر، ۱۳۴۷
  4. «یرما: نمایشنامه در سه پرده ۱۶ تابلو»، ترجمهٔ پری صابری، ترجمهٔ اشعار یدالله رویایی، تهران: نشر قطره، ۱۳۸۷

مقالات

  1. «برای فاضل‌شدن وقت نداریم»،ادب‌نامهٔ شرق، ش۴، ۱۸آبان۱۳۸۴، ص۷
  2. «اگر مرده باشد»، کارنامه، ش۱۶و۱۷، اسفند۱۳۷۹ و فروردین۱۳۸۰، ص۱۲۶تا۱۲۹
  3. «از میان حرف‌ها و یادداشت‌ها»، بایا، دورهٔ دوم، سال اول، ش۱۲، ۱۳۸۲، ص۲۶تا۳۲
  4. «جهان تصویر‌ها و استعاره‌ها»، عصر آزادگان، ۷اسفند۱۳۸۷، ص۸
  5. «حافظ‌خوانی به‌ فرانسه»، بخارا، ش۵۳، تیر و مرداد۱۳۸۵، ص۴۹۹تا۵۰۲
  6. «خاطرات فرهنگی: نامه‌ای از یدالله رویایی»، نقد و بررسی کتاب تهران، ش۲۱، آذرودی۱۳۸۶ ص۸۳تا۸۵
  7. «شعر حجم: شعر حرکت»، کلک، ش۷۶تا۷۹، تیر تا مهر۱۳۷۵، ص۱۴۷تا۱۵۳
  8. «شعر زبان یا بی‌زبانی شعر»، کارنامه، ش۲۰، تیر۱۳۸۰، ص۷۱تا۷۳
  9. «گذر از اسپاسمان»، کارنامه، ش۳۳، اسفند۱۳۸۱، ص۶۰و۶۱
  10. «مؤخره‌ای بر آیندهٔ شعر فارسی»، کارنامه، ش۲۱، مردادوشهریور ۱۳۸۰، ص۱۸تا۲۳
  11. «نقاب‌ها را برداریم»، روزنامهٔ اعتماد، ۱۶ارد‌یبهشت۱۳۸۲، ص۸
  12. «نگاهی تازه به ناظم حکمت»، روزنامهٔ ایران، ۳خرداد۱۳۸۱، ص۸تا۹
  13. «وقتی که شعر موقعیتی برای خلق شعر می‌شود»، کارنامه، ش۲۵و۲۶، بهمن‌واسفند۱۳۸۰

نوار موسیقی

  • «رود آواره»، [خواننده] محمد نوری، [آهنگ] ناصر حسینی، [شاعر] یدالله رویایی، ۱۳۷۸
  • «آخرین رود»، [خواننده] محمد نوری، [آهنگ] ناصر حسینی، [شاعر] یدالله رویایی، بی‌تا
  • «لانهٔ متروک»، [آهنگ] ناصر حسینی، [شاعر] یدالله رویایی، بی‌تا

افتخارات و یادبودها

تقدیر از رویایی در جشنوارهٔ شعر خبرنگاران

مراسم پایانی هشتمین جایزه کتاب سال شعر خبرنگاران در مرکز ساماندهی فعالیت‌های سازمان‌های مردم‌نهاد شهر تهران برگزار شد. در بخش تقدیر از شاعر پیشکسوت (یک عمر فعالیت شعری) که با تقدیر از یدالله رویایی همراه بود، مجری برنامه به‌ارائه شناخت‌نامه‌ای از این شاعر پرداخت و جواد مجابی دربارهٔ رویایی و شعر حجم سخن گفت. این شاعر و نویسنده اظهار کرد که رویایی را شاعر حجم می شناسند، اما پیش از اینکه او بنیان‌گذار شعر حجم باشد، شاعر شناخته‌شده‌ای بود. او حدود سال۱۳۴۸ شعر حجم را مطرح کرد که ماحصل گفت‌وگوی هنرمندان هم‌فکری چون شاعران، نقاشان، فیلم‌سازان و منتقدان بود که تلاش کرده بودند بیانیه‌ای از دید جدیدی از شعر و هنر مدرن ارائه دهند. سپس مجابی شعری از رویایی خواند و پس از آن پیام یدالله رویایی خوانده‌شد. همچنین لوح تقدیر و تندیس جایزهٔ کتاب سال شعر خبرنگاران توسط مجابی به محمدحسین مدل داده‌شد تا به رویایی برسد.[۶۲]

بررسی چند اثر

من گذشته: امضا

رویایی در این اثر قصد دارد این نکته را ثابت کند که می‌توان شعر ناب را به‌ نثر نوشت. «من گذشته: امضا» به‌صورت دوزبانه (فارسی و فرانسه) به‌ چاپ رسیده‌ که ترجمه‌های فرانسوی آن توسط کریستف بالایی، آرش جودکی و عاطفه طاهایی زیرنظر شاعر انجام شده است. همچنین کتاب مقدمه‌ای باعنوان «گذر از اسپاسمان» به‌ قلم یدالله رویایی دارد که هدف اصلی شاعر را در سرایش اشعارش تشریح می‌کند.[۶۳]

هفتاد سنگ قبر

هفتاد سنگ قبر تجربهٔ متفاوت رویایی در فرم است که با «سرلوحه‌هایش» بر پیشانی یا پایین هر «سنگ قبر»، در شعر فارسی سابقه نداشته، زیرساخت‌های زبان دهه‌های قبل از خود را تکرار نکرده و بااتفاقاتی که در شعر دههٔ هشتاد شمسی افتاده‌، همسو است. شاعر در رابطه با این اثر خود چنین گفته است که «هفتاد سنگ قبر» - این کتاب بزرگ با صفحه‌های باز -، پیغام‌هایی است که از زبان مردگان به‌شاعر رسیده‌اند.»[۶۴]
به‌باور پگاه احمدی، در «هفتاد سنگ قبر»، حضور متن، احضار غیاب متن است. مرگ در متن غیاب ندارد، پس حاضر است. حاضر مرگ نیست، متن است، ماندن در متن. در هفتاد سنگ قبر مرگ خود را به‌ پرسش می‌کشد، امکانات خود را پرسش می‌گیرد، امکانات زبانی درون خود را. مرگ به‌این امکانات چسبیده است و این امکان‌ها در مرگ زنده می‌شود و در زندگی به‌ مرگ می‌چسبد و این رفتار مرگی است که از متن تقلید می‌کند؛ متن فرامرگ یا فرامرگ متن. در «هفتاد سنگ قبر» شاهد رابطهٔ گفتمانی متن و مرگ‌ایم. این‌جا نوشتنی دربارهٔ نوشتن رخ می‌دهد. نانوشته مرگ است. ناسازه‌ای که با حضور متن، دچار عدم می‌شود و ایضاً امکان وجود می‌یابد.[۶۵]

لبریخته‌ها: یک بررسی روایت‌شناسانه

یدالله رویایی پس از ۱۲ ‌سال سکوت، یعنی از سال۱۳۵۷ تا سال۱۳۶۹، با انتشار دفتر شعر لبریخته‌ها در انجمن فارسی در پاریس به ‌ادبیات ایران بازگشت.[۶۶]
روایت در این دفتر شعر، وضعیتی مستقیم و پیش‌رونده ندارد. با شروع شعر مخاطب گمان می‌کند که شاعر قصد دارد روایتی ارائه دهد. همچنان‌که شعر پیش می‌رود، نشانه‌های پراکنده و ناهمگون افزایش می‌یابند و در ادامه، انتظار مخاطب برای رسیدن به‌ حداقلی از یک‌پارچگی که لازمهٔ ساخت و تشکیل یک روایت است برآورده نمی‌شود و از سطور سوم و چهارم به‌بعد است که باید قید روایت را در شعر زد و با پراکندگی ایجادشده در حس و ادراک، ذهن مخاطب بیشتر به‌بازی با نشانه‌ها معطوف می‌شود. به باور منتقدین مخاطب سعی خواهدکرد که از بازی‌های کلامی لذت ببرد و در جست‌وجوی برآیندی مفهومی از شعر نباشد. شاعر در این بازی با کلمات گاه یک یا دو نشانه را مرکز حجم‌سازی خود قرار می‌دهد و از واژه‌هایی که از لحاظ آوایی و بیشتر واجی مشابهت با نشانهٔ مرکزی دارند برای حجم‌سازی بهره می‌برد. برای مثال:
زیرا زیر
زیر زیر، از زیر
زیر کشتی‌ها هواهای کشتی
با ستاره‌های خرنده در خزه و موج
بالا بال
بالای بالا، در بالا
بالای بال‌ها قشرهای خاک مرطوب
که کرم‌های هیجان‌ را
به‌روح ریشه‌ها می‌دادند[۲۵]

منبع‌شناسی

کتاب

  • خورشیدی، حنیف، «از ترس مست شدیم»، تهران: نگاه، ۱۳۹۷
  • بیرانوند، احمد، «بوطیقای شعر حجم: یدالله رویایی کیست و چه می‌گوید»، تهران: افراز، ۱۳۹۱

مقاله

  1. تندرو صالح، شاهرخ، ««من»ی که ماییم: درنگی بر فردیت تعلیقی «من» ایرانی»، بایا، ش۴۱، ۱۳۸۵، ص۱۲۰تا۱۳۳
  2. خائفی، عباس، «آشنایی‌زدایی در اشعار یدالله رویایی»، پژوهش‌های ادبی، ش۵، پاییز۱۳۸۳
  3. دشتی، افشین، «آینهٔ حجم‌گرایی؛ دریچه‌ای بی‌تسکین»، بایا، ش۴۱، ۱۳۸۵، ص۱۳۴تا۱۳۹
  4. لتایف، تادین، «از اسپاسمانتالیسم تا گرایش‌های تازه در شعر فارسی»، کارنامه، ش۳۲، دی۱۳۸۱، ص۴۰تا۴۳
  5. امامی، صابر، «از دوستت داریم...»، کتاب ماه ادبیات و فلسفه، ش۷۹، اردیبهشت۱۳۸۳، ص۱۱۲تا۱۲۵
  6. قاسمی، عزت، «امضا و معرفت منحصربه‌فرد و هویت رویا»، کارنامه، ش۳۹و۴۰، آذرودی۱۳۸۲، ص۹۲و۹۳
  7. دشتی، افشین، «بازخوانی دلتنگی‌های رویایی»، شرق، ۱۹فروردین۱۳۸۳، ص۱۲
  8. آزرم، محمد، «بیانیه به بیان دیگر»، شرق، ۲۱اردیبهشت۱۳۸۳، ص۱۲

پانویس

  1. شعر حجم: یداله رویایی، شگردها و مؤلفه‌ها. 
  2. یدالله رویایی: نمی‌دانم چرا خبر درگذشتم را منتشر کرده‌اند. 
  3. گفت‌وگو با یدالله رویایی(۳). ۱۷۲. 
  4. رویایی، چهرهٔ پنهان حرف، ۱۴۵و۱۴۶.
  5. رویایی، چهرهٔ پنهان حرف، ۱۳۷و۱۳۸.
  6. عظیمی و طیه، پیر پرنیان‌اندیش(ج۲)، ۹۴۴.
  7. «تو چرا عباس هستی؟». 
  8. رویایی، عبارت از چیست؟، ۲۵۴و۲۵۵.
  9. رویایی، چهرهٔ پنهان حرف، ۱۴۰و۱۴۱.
  10. رویایی، عبارت از چیست؟، ۲۸۷.
  11. شفیعی کدکنی، ادوار شعر فارسی از مشروطیت تا سقوط سلطنت، ۱۲تا۱۵.
  12. رویایی، عبارت از چیست؟، ۳۷۹.
  13. رویایی، مجموعه‌اشعار یدالله رویایی، ۶۸۵.
  14. رویایی، عبارت از چیست؟، ۲۶۹.
  15. رویایی، مجموعه‌اشعار یدالله رویایی، ۶۸۵و۶۸۶.
  16. ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ ۱۶٫۲ رویایی، مجموعه‌اشعار یدالله رویایی، ۶۸۶.
  17. سال‌شمار احمد شاملو. ۱۹. 
  18. با چراغ روشن اندیشه؛ نگاهی به صنعت نشر در ایران. ۶۶. 
  19. رویایی، هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن، ۳۸.
  20. رویایی، عبارت از چیست؟، ۱۹۴.
  21. ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ ۲۱٫۲ تحلیل چرایی تقابل گفتمان محمدرضا شفیعی کدکنی با یدالله رویایی. ۱۳۴. 
  22. رویایی، عبارت از چیست؟، ۱۱۷.
  23. ۲۳٫۰ ۲۳٫۱ ۲۳٫۲ رویایی، مجموعه‌اشعار یدالله رویایی، ۶۸۷.
  24. «درگذشت دختر یدالله رویایی». 
  25. ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ بررسیِ انتقادیِ شعر حجم برمبنای روایت‌شناسی اشعار یدالله رویایی. ۱۸۳. 
  26. رویایی، هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن، ۲۳۷تا۲۴۳.
  27. پروندهٔ حواشی شعر بسته‌شد. 
  28. نمایش آثار هنری یدالله رویایی در گالری کاما. 
  29. رویایی، عبارت از چیست؟، ۲۶۹و۲۷۰.
  30. حقوقی، شعر و شاعران، ۱۳۴.
  31. براهنی، طلا در مس، ۵۲۵.
  32. براهنی، طلا در مس، ۵۲۷.
  33. براهنی، طلا در مس، ۵۲۹.
  34. براهنی، طلا در مس، ۵۵۸.
  35. رویایی، از سکوی سرخ، ۳۵۷.
  36. عظیمی و طیه، پیر پرنیان‌اندیش(ج۲)، ۹۴۴تا۹۴۶.
  37. «جدایی از شاملو، تجربه‌های دیگر و چپه‌شدن». 
  38. مدل، حتای مرگ، ۵۵.
  39. دبیر شعر فجر: شعر رویایی، شعر نیست. 
  40. رویایی، عبارت از چیست؟، ۳۲۵.
  41. رویایی، ۲۰۳.
  42. رویایی، هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن، ۱۲و۱۳.
  43. گفت‌وگو با یدالله رویایی(۳). ۱۷۸. 
  44. رویایی، عبارت از چیست؟، ۲۹۳.
  45. رویایی، عبارت از چیست؟، ۲۹۴.
  46. رویایی، یدالله. عبارت از چیست؟. صص. ۳۰۶ تا ۳۰۸.
  47. رویایی، یدالله. عبارت از چیست؟. صص. ۵۲ و ۵۳.
  48. رویایی، یدالله. هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن. صص. ۱۸۷ تا ۱۹۰.
  49. رویایی، یدالله. هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن. ص. ۱۹۸.
  50. رویایی، یدالله. عبارت از چیست؟. صص. ۵۳ و ۵۴.
  51. رویایی، یدالله. عبارت از چیست؟. ص. ۵۵.
  52. رویایی، یدالله. عبارت از چیست؟. صص. ۳۲۴ و ۳۲۵.
  53. رویایی، یدالله. هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن. صص. ۱۴۵تا۱۴۹.
  54. ۵۴٫۰ ۵۴٫۱ ۵۴٫۲ رویایی، یدالله. من گذشته امضا. ص. ۳۷.
  55. رویایی، یدالله. عبارت از چیست؟. ص. ۳۲۸.
  56. رویایی، یدالله. من گذشته امضا. صص. ۷۵ تا ۷۷.
  57. مدل، محمدحسین. حتای مرگ. صص. ۲۶ تا ۲۸.
  58. تحلیل چرایی تقابل گفتمان محمدرضا شفیعی کدکنی با یدالله رویایی. ۱۳۳. 
  59. نقش رسانه در حیات تاریخی گفتمان شعر حجم. ۸۷و۸۸. 
  60. تحلیل چرایی تقابل گفتمان محمدرضا شفیعی کدکنی با یدالله رویایی. ۱۳۵. 
  61. لنگرودی، شمس. تاریخ تحلیلی شعر نو، جلد۳. ص. ۷۴۰.
  62. جایزه شعر خبرنگاران برگزیدگان خود را شناخت. 
  63. تجدید چاپ آثاری از یدالله رویایی. 
  64. مدل، محمدحسین. حتای مرگ. ص. ۱۰.
  65. {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = مدل|نام =محمدحسین|عنوان =حتای مرگ|صص= ۹۵و۹۶}
  66. «لب‌ریخته‌ها: سال‌های۱۳۴۸ به‌بعد، گزینش براساس هم‌خوانی‌های شکل و ساختمان‌». 

منابع

  1. رویایی، یدالله (۱۳۸۶). من گذشته امضا. تهران: کاروان. شابک ۹۷۸۹۶۴۷۰۳۳۵۶۵.
  2. رویایی، یدالله (۱۳۸۶). عبارت از چیست؟. تهران: نگاه. شابک ۹۷۸۹۶۴۳۵۱۸۶۶۰.
  3. رویایی، یدالله (۱۳۹۴). هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن. تهران: نگاه. شابک ۹۷۸۹۶۴۳۵۱۶۷۵۸.
  4. رویایی، یدالله (۱۳۸۷). مجموعهٔ اشعار یدالله رویایی. تهران: نگاه. شابک ۹۶۴۳۵۱۳۸۳۱.
  5. رویایی، یدالله (۱۳۹۱). از سکوی سرخ. تهران: نگاه. شابک ۹۷۸۹۶۴۷۷۲۱۲ مقدار |شابک= را بررسی کنید: length (کمک).
  6. رویایی، یدالله (۱۳۹۰). چهرهٔ پنهان حرف. تهران: نگاه. شابک ۹۷۸۹۶۴۳۵۱۶۷۶۵.
  7. شفیعی کدکنی، محمدرضا (۱۳۸۶). ادوار شعر فارسی از مشروطیت تا سقوط سلطنت. تهران: توس. شابک ۹۶۴۳۷۲۰۰۳۹.
  8. حقوقی، محمد (۱۳۶۸). شعر و شاعران. تهران: نگاه.
  9. مدل، محمدحسین (۱۳۸۱). حتای مرگ. تهران: داستان‌سرا. شابک ۹۶۴۷۹۷۹۰۳۷.
  10. لنگرودی، شمس (۱۳۷۷). تاریخ تحلیلی شعر نو(ج۳). تهران: مرکز. شابک ۹۶۴۳۰۵۳۶۱ مقدار |شابک= را بررسی کنید: length (کمک).
  11. عظیمی، میلاد؛ طیه، عاطفه (۱۳۹۱). پیر پرنیان‌اندیش(ج۲). تهران: سخن. شابک ۹۷۸۹۶۴۳۷۲۵۹۸۳.
  12. براهنی، رضا (۱۳۷۱). طلا در مس. مؤلف. شابک ۹۶۴۷۰۹۷۰۴۲.
  13. «گفت‌وگو با یدالله رویایی(۳)». کلک، ش. ۴۱ (مرداد۱۳۷۲): ۱۷۲تا۱۷۹. 
  14. «دبیر شعر فجر: شعر رویایی، شعر نیست». جام‌جم، ش. ۴۴۵۲ (۲۲دی۱۳۹۴). 
  15. «با چراغ روشن اندیشه؛ نگاهی به صنعت نشر در ایران». آرما، ش. ۱۰۸ (بهمن‌واسفند۱۳۹۳). 
  16. «تجدیدچاپ آثاری از یدالله رویایی». اعتماد، ش. ۱۴۹۵ (۲۸شهریور۱۳۸۶). 
  17. «سال‌شمار احمد شاملو». بایا، ش. ۴و۵ (تیرومرداد۱۳۷۸): ۱۹. 
  18. «پروندهٔ حواشی شعر بسته‌شد». ایران، ش. ۵۶۰۹ (۲۶اسفند۱۳۹۲). 
  19. «یدالله رویایی: نمی‌دانم چرا خبر درگذشتم را منتشر کرده‌اند». دنیای اقتصاد، ش. ۲۸۴۷ (۱۲بهمن۱۳۹۱). 
  20. «تحلیل چرایی تقابل گفتمان محمدرضا شفیعی کدکنی با یدالله رویایی». نشریهٔ ادب‌پژوهی، ش. ۳۴ (زمستان۱۳۹۴): ۱۲۹تا۱۵۲. 
  21. «جایزه شعر خبرنگاران برگزیدگان خود را شناخت». دنیای اقتصاد، ش. ۳۲۳۴ (۸تیر۱۳۹۳). 
  22. «نقش رسانه در حیات تاریخی گفتمان شعر حجم». نشریهٔ شعرپژوهی دانشگاه شیراز، ش. ۳۲ (تابستان۱۳۹۶). 
  23. «نمایش آثار هنری یدالله رویایی در گالری کارما». دنیای اقتصاد، ش. ۴۵۹۱ (۵اردیبهشت۱۳۹۸). 
  24. «شعر حجم: یداله رویایی، شگردها و مولفه‌ها». نشریهٔ مجله زبان و ادبیات فارسی، ش. ۱۶ (زمستان۱۳۹۷). 
  25. «بررسی انتقادی شعر حجم برمبنای روایت‌شناسی اشعار یدالله رویایی». پژوهش زبان و ادبیات فارسی، ش. ۲۱ (تابستان۱۳۹۰): ۱۸۱تا۲۰۶. 

پیوند به بیرون