جمشید خانیان: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
آرامش (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
طراوت بارانی (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۴: خط ۱۴:
|امضا                  =
|امضا                  =
}}
}}
[[جمشید خانیان]]، داستان‌نویس، نمایشنامه‌نویس و منتقد و پژوهشگر ادبی است که به ویژه در حوزۀ ادبیات کودک و نوجوان  فعال است. او اولین نویسندۀ ادبیات کودک و نوجوان است که در سال ۲۰۱۸ به فستیوال کلاغ سفید کتابخانۀ بین‌المللی مونیخ دعوت شد و در سال ۲۰۱۹ نیز نامزد جایزۀ جهانی آستریدلیندگرن گردید.<ref name="خانیان">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/downloadpdf/1324084?userAccept=False|عنوان=جمشید خانیان و ورود به دنیای نوشتن}}</ref>
[[جمشید خانیان]]، داستان‌نویس، نمایشنامه‌نویس و منتقد و پژوهشگر ادبی است که به‌ویژه در حوزۀ ادبیات کودک و نوجوان  فعال است. او اولین نویسندۀ ادبیات کودک‌ونوجوان است که در سال۲۰۱۸ به فستیوال کلاغ سفید کتابخانۀ بین‌المللی مونیخ دعوت شد و در سال ۲۰۱۹ نیز نامزد جایزۀ جهانی آستریدلیندگرن گردید.<ref name="خانیان">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/downloadpdf/1324084?userAccept=False|عنوان=جمشید خانیان و ورود به دنیای نوشتن}}</ref>


<center>* * * * *</center>
<center>* * * * *</center>
[[جمشید خانیان]] فعالیتِ ادبی‌اش را از دهۀ۶۰ و با دو نمایشنامۀ «یک نیمروز در اتاقِ بازجویی» و «روی نی‌بندی» برای بزرگسالان آغاز کرد اما تخیلِ غیرقابل مهاری که ادبیاتِ نوجوان در ذهن و اندیشۀاش ساخت، شوقِ نوشتن برای نوجوانان را در او به وجود آورد.<ref name="خانیان" />{{سخ}}
[[جمشید خانیان]] فعالیتِ ادبی‌اش را از دهۀ۶۰ و با دو نمایشنامۀ «یک نیمروز در اتاقِ بازجویی» و «روی نی‌بندی» برای بزرگسالان آغاز کرد؛ اما تخیلِ غیرقابل مهاری که ادبیاتِ نوجوان در ذهن و اندیشۀاش ساخت، شوقِ نوشتن برای نوجوانان را در او به وجود آورد.<ref name="خانیان"/>{{سخ}}
خانیان با اینکه از نسل نویسندگان میان‌سال(۱۳۴۰) است، اما بی‌گمان یکی از پیشروترین نویسندگان ایرانی در حوزۀ ادبیات کودکان و نوجوانان است که دارای دو ویژگی بارز صدای مدرن و نوشتن در سبک‌های مدرن است.<ref name="نمایشی جنگ">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/downloadpdf/359080?userAccept=False|عنوان=جمشید خانیان در صحنۀ ایثار}}</ref><ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://ketabak.org/content/12452-%D8%B5%D8%AF%D8%A7%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%AF%D8%B1%D9%86-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86|عنوان=صداهای مدرن برآمده از ادبیات در آثار خانیان}}</ref>{{سخ}}
خانیان با اینکه از نسل نویسندگان میان‌سال(۱۳۴۰) است؛ اما بی‌گمان یکی از پیشروترین نویسندگان ایرانی در حوزۀ ادبیات کودکان‌ونوجوانان است که دارای دو ویژگی بارز صدای مدرن و نوشتن در سبک‌های مدرن است.<ref name="نمایشی جنگ">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/downloadpdf/359080?userAccept=False|عنوان=جمشید خانیان در صحنۀ ایثار}}</ref><ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://ketabak.org/content/12452-%D8%B5%D8%AF%D8%A7%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%AF%D8%B1%D9%86-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86|عنوان=صداهای مدرن برآمده از ادبیات در آثار خانیان}}</ref>{{سخ}}
تصاویر در آثار خانیان فضایی آشنا با دنیای نویسنده دارد زیرا او با آنکه در اصفهان زندگی می‌کند اما همواره یکی از تصاویر ثابت کتاب‌هایش، فضاهای بومی زادگاهش، آبادان، است.<ref name="ایرنا" /><ref name="معرف" />{{سخ}}
تصاویر در آثار خانیان فضایی آشنا با دنیای نویسنده دارد؛ زیرا او با آنکه در اصفهان زندگی می‌کند اما همواره یکی از تصاویر ثابت کتاب‌هایش، فضاهای بومی زادگاهش، آبادان، است.<ref name="ایرنا"/><ref name="معرف"/>{{سخ}}
خانیان در انتخاب واژه‌ها کوششی وسواس‌آمیز دارد<ref name="ایرنا" /><ref name="معرف" /> و با نگاهی متفاوت به واژه‌های نوساخته از فضای خشک و جدی واقعیت‌ اثری رشک‌برانگیز می‌سازد<ref name=''گفت‌وگو'' /><ref name="نویسنده در لحظه">{{یادکرد وب|نشانی=http://www.ibna.ir/fa/doc/note/265058/%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%87%D9%85%D9%87-%D9%84%D8%AD%D8%B8%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87|عنوان=جمشید خانیان در همۀ لحظه‌هایش نویسنده است}}</ref>و همواره جنسی از طراوت و تازگی در معماری آثار او موج می‌زنند به‌گونه‌ای که می‌توان گفت هر داستان برای او به مانند یک بازی است.<ref name="ایرنا" /><ref name="معرف" />{{سخ}}
خانیان در انتخاب واژه‌ها کوششی وسواس‌آمیز دارد<ref name="ایرنا"/><ref name="معرف"/> و با نگاهی متفاوت به واژه‌های نوساخته از فضای خشک و جدی واقعیت‌ اثری رشک‌برانگیز می‌سازد<ref name=''گفت‌وگو''/><ref name="نویسنده در لحظه">{{یادکرد وب|نشانی= http://www.ibna.ir/fa/doc/note/265058/%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%87%D9%85%D9%87-%D9%84%D8%AD%D8%B8%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87|عنوان= جمشید خانیان در همۀ لحظه‌هایش نویسنده است}}</ref> و همواره جنسی از طراوت و تازگی در معماری آثار او موج می‌زنند به‌گونه‌ای که می‌توان گفت هر داستان برای او به‌مانند یک بازی است.<ref name="ایرنا"/><ref name="معرف"/>{{سخ}}
جمشید خانیان براین باور است که عمرِ ادبیات کودک در ایران بسیار کوتاه است. ما تا دههٔ۸۰ ادبیات کودک‌‌ و نوجوان نداشتیم. سابقهٔ ادبیات کودک، به کمتر از ۲۰ سال می‌رسد و وقتی می‌گویند: به پاس سال‌ها تلاش فلان نویسنده، منظور همین چند سال اخیر است که ۲۰ سال هم نمی‌شود.<ref name=''گفت‌وگو''/>
جمشید خانیان براین باور است که عمرِ ادبیات کودک در ایران بسیار کوتاه است. ما تا دههٔ۸۰ ادبیات کودک‌ونوجوان نداشتیم. سابقهٔ ادبیات کودک، به کمتر از ۲۰ سال می‌رسد و وقتی می‌گویند: به پاس سال‌ها تلاش فلان نویسنده، منظور همین چند سال اخیر است که ۲۰ سال هم نمی‌شود.<ref name= ''گفت‌وگو''/>
 
==از میان یادها==
==از میان یادها==
===آغاز نوجوانی و شروع کار جدی===
===آغاز نوجوانی و شروع کار جدی===
:از یازده‌سالگی وارد کانون شدم و کارم را از آنجا شروع کردم و جذب قصه‌خوانی شدم و کتاب‌های قصه زیاد خواندم.<ref name=''گفت‌وگو''>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.hodhod.ir/?p=1174|عنوان= حرف‌ونقل پدیدآور ''قلب زیبای بابور''}}</ref>
:از یازده‌سالگی وارد کانون شدم و کارم را از آنجا شروع کردم و جذب قصه‌خوانی شدم و کتاب‌های قصه زیاد خواندم.<ref name= ''گفت‌وگو''>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.hodhod.ir/?p=1174|عنوان= حرف‌ونقل پدیدآور ''قلب زیبای بابور''}}</ref>
 
===دیدار با هنر و ادبیات===
===دیدار با هنر و ادبیات===
:اولین دیدارِ جدیِ من با هنر و ادبیات در سال۵۱ یا۵۲ و در [[کانون پرورش فکری آبادان]] به‌طور اتفاقی با کتاب «تیستوی سبز انگشتی» بود. از آن‌ زمان، فراز‌ و نشیب‌های بسیاری را پشت سر گذاشته‌ام. همیشه فکر می‌کنم که آن برخوردِ اتفاقیِ کوچک، سرنوشتم را جور دیگری رقم زده است، من هنر را زندگی کردم و ذره‌ذره آن را آموختم بدون آنکه بدانم چه وقت فرایند آموختن را طی کرده‌ام.<ref name="گفت و گو">{{یادکرد وب|نشانی=http://newspaper.hamshahri.org/id/5406/%D8%AD%D9%82%DB%8C%D9%82%D8%AA-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%D9%85-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%DA%A9%D8%A7%D9%88%D9%85.html|عنوان=حقیقت زندگی را در نمایشنامه‌هایم می‌کاوم}}</ref>
:اولین دیدارِ جدیِ من با هنر و ادبیات در سال۵۱ یا۵۲ و در [[کانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان| کانون آبادان]] به‌طور اتفاقی با کتاب «تیستوی سبز انگشتی» بود. از آن‌ زمان، فراز‌ و نشیب‌های بسیاری را پشت سر گذاشته‌ام. همیشه فکر می‌کنم که آن برخوردِ اتفاقیِ کوچک، سرنوشتم را جور دیگری رقم زده است، من هنر را زندگی کردم و ذره‌ذره آن را آموختم بدون آنکه بدانم چه وقت فرایند آموختن را طی کرده‌ام.<ref name= "گپ‌وگفت">{{یادکرد وب|نشانی= http://newspaper.hamshahri.org/id/5406/%D8%AD%D9%82%DB%8C%D9%82%D8%AA-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%D9%85-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%DA%A9%D8%A7%D9%88%D9%85.html|عنوان= حقیقت زندگی را در نمایشنامه‌هایم می‌کاوم.}}</ref>
 
===میزکار و چیدمان آن===
===میزکار و چیدمان آن===
:منابعِ هریک از کارهایم را روی میزم قرار می‌دهم. البته هم روی میز و هم روی زمین.{{سخ}}
:منابعِ هریک از کارهایم را روی میزم قرار می‌دهم. البته هم روی میز و هم روی زمین.{{سخ}}
دو جلد فرهنگِ لغتِ عمید که از بس زیاد استفاده کرده‌ام کهنه شده‌اند؛ روی میزم حق آب‌ و گل دارند. خودکارِ قرمز که حتماً باید باشد، چون دور مطالب را با خودکارِ قرمز خط می‌کشم و خودکار مشکی هم هرگز از من دور نیست. پوشه‌ای پر از کاغذها و نوشته‌های نصفه نگه می‌دارم که نسخهٔ اول نوشته‌‌هایم را پشتشان می‌نویسم. از کامپیوتر استفاده نمی‌کنم هیچ‌چیز برایم جای خودکار قرمز و مشکی را نمی‌گیرد.<ref name=''گفت‌وگو''/>
دو جلد فرهنگِ لغتِ عمید که از بس زیاد استفاده کرده‌ام کهنه شده‌اند؛ روی میزم حق آب‌ و گل دارند. خودکارِ قرمز که حتماً باید باشد؛ چون دور مطالب را با خودکارِ قرمز خط می‌کشم و خودکار مشکی هم هرگز از من دور نیست. پوشه‌ای پر از کاغذها و نوشته‌های نصفه نگه می‌دارم که نسخهٔ اول نوشته‌‌هایم را پشتشان می‌نویسم. از کامپیوتر استفاده نمی‌کنم هیچ‌چیز برایم جای خودکار قرمز و مشکی را نمی‌گیرد.<ref name=''گفت‌وگو''/>
 
===داستان‌هایم را بلند بلند می‌خوانم===
===داستان‌هایم را بلند بلند می‌خوانم===
:آهنگ کلمه برایم خیلی مهم است و در بیشتر مواقع داستانم را بلندبلند برای خودم و یا اطرافیانم می‌خوانم تا آنچه در پس‌ِ ذهنم نهفته بود و نمی‌دیدمش سرانجام درمی‌آید.<ref name=''گفت‌وگو''/>
:آهنگ کلمه برایم خیلی مهم است و در بیشتر مواقع داستانم را بلندبلند برای خودم یا اطرافیانم می‌خوانم تا آنچه در پس‌ِ ذهنم نهفته بود و نمی‌دیدمش سرانجام درمی‌آید.<ref name= ''گفت‌وگو''/>
 
===تصویر حاکم برنوجوانی===
===تصویر حاکم برنوجوانی===
:در نوجوانی وارد گروه نمایشی کانون شدم. در سال‌های۵۱و۵۲ و۵۳، دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه تهران، طرحی را برای دانشجوهای خود گذاشته بود که در شهرهای خودشان مربی تئاتر شوند. یکی از این دانشجوها با ما شروع به کار کرد. هیچوقت فراموش نمی‌کنم که چه تاثیر مثبتی در من داشت و همیشه مدیونش هستم. شکل‌گیری شخصیت هنری‌ام‌ وامدار اوست.<ref name="گفت و گو" />
:در نوجوانی وارد گروه نمایشی کانون شدم. در سال‌های ۵۱ و ۵۲ و ۵۳، دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه تهران، طرحی را برای دانشجوهای خود گذاشته بود که در شهرهای خودشان مربی تئاتر شوند. یکی از این دانشجوها با ما شروع به کار کرد. هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم که چه تأثیر مثبتی در من داشت و همیشه مدیونش هستم. شکل‌گیری شخصیت هنری‌ام‌ وامدار اوست.<ref name="گپ‌وگفت"/>
 
===جنونِ نوشتن===
===جنونِ نوشتن===
:در سال‌های اخیر که نوشتن برای کودک‌ و نوجوان مسئله اصلی من شده است، گاهی به شکل غریب، جنونِ نوشتن به سراغم می‌آید. ذهنم و بعد کاغذهایم پر از طرح‌های داستانی‌ می‌شود که باید آن‌ها را تبدیل به رمان و نمایشنامه کنم، امیدوارم این فرصت را داشته باشم زیرا این مهم‌ترین آرزوی من است.<ref name="گفت و گو" />
:در سال‌های اخیر که نوشتن برای کودک‌ونوجوان مسئله اصلی من شده است گاهی به شکل غریب، جنونِ نوشتن به سراغم می‌آید. ذهنم و بعد کاغذهایم پر از طرح‌های داستانی‌ می‌شود که باید آن‌ها را تبدیل به رمان و نمایشنامه کنم امیدوارم این فرصت را داشته باشم؛ زیرا این مهم‌ترین آرزوی من است.<ref name="گپ‌وگفت"/>
 
===رنج‌هایی که تجربه می‌شوند===
===رنج‌هایی که تجربه می‌شوند===
:در مسیر دردآورِ «نوشتن» همه‌‌ چیز لذت‌بخش است،از هیچ‌چیز پشیمان نیستم حتی از رنجی که می‌برم. همۀ رنج‌های من تجربه‌های من هستند.<ref name="گفت و گو" />
:در مسیر دردآورِ «نوشتن» همه‌‌ چیز لذت‌بخش است از هیچ‌چیز پشیمان نیستم حتی از رنجی که می‌برم. همۀ رنج‌های من تجربه‌های من هستند.<ref name= "گپ‌وگفت"/>
===بازی در دنیای ادبیات===
===بازی در دنیای ادبیات===
:ادبیات برای من نوعی بازی‌کردن است، از فرایند نوشتن این بازی آغاز می‌شود تا به خلق اثر منتهی می‌شود. بازی با خودکارهای رنگی را دوست‌دارم و فرآیند نوشتن برایم بسیار مهم‌تر از خود اثر است و آن را دنیای کودکان‌ و نوجوانان  برایم فراهم می‌کند.<ref name="مصاحبه">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.kanoonnews.ir/news/263507/%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88-%D8%A8%D8%A7-%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D9%86%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%87%D8%A7%DB%8C%D9%85|عنوان=گفت‌وگو با جمشید خانیان، نویسندۀ ادبیات نوجوان}}</ref>
:ادبیات برای من نوعی بازی‌کردن است، از فرایند نوشتن این بازی آغاز می‌شود تا به خلق اثر منتهی می‌شود. بازی با خودکارهای رنگی را دوست‌دارم و فرآیند نوشتن برایم بسیار مهم‌تر از خود اثر است و آن را دنیای کودکان‌ و نوجوانان  برایم فراهم می‌کند.<ref name="مصاحبه">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.kanoonnews.ir/news/263507/%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88-%D8%A8%D8%A7-%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D9%86%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%87%D8%A7%DB%8C%D9%85|عنوان=گفت‌وگو با جمشید خانیان، نویسندۀ ادبیات نوجوان}}</ref>
===تکرار نوشتن برای نوجوانان===
===تکرار نوشتن برای نوجوانان===
:در سال۱۳۷۶ وقتی می‌خواستم کتاب «کودکی‌های زمین» را بنویسم، شخصیت فانتزی این داستان آن‌چنان من را به خود واداشت که نتوانستم از آن جدا شوم و همین موضوع عاملی شد برای تکرارِ نوشتن برای نوجوانان و ماندن در این عرصه.<ref name="ایسنا">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/91061709977/%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%AA%D9%88%D9%84%D8%AF-%D8%AC%D9%85%D8%B4%D9%8A%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%8A%D8%A7%D9%86-%D9%83%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%D9%8A%D8%A7%D8%AA-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%D9%8A%D8%A7%D8%AA-%D9%86%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86|عنوان=سالروز تولد جمشيد خانيان كه از ادبيات بزرگ‌سال به ادبيات نوجوان رسيد}}</ref>
:در سال۱۳۷۶ وقتی می‌خواستم کتاب «کودکی‌های زمین» را بنویسم شخصیت فانتزی این داستان آن‌چنان من را به خود واداشت که نتوانستم از آن جدا شوم و همین موضوع عاملی شد برای تکرارِ نوشتن برای نوجوانان و ماندن در این عرصه.<ref name="ایسنا">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/91061709977/%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%AA%D9%88%D9%84%D8%AF-%D8%AC%D9%85%D8%B4%D9%8A%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%8A%D8%A7%D9%86-%D9%83%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%D9%8A%D8%A7%D8%AA-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%D9%8A%D8%A7%D8%AA-%D9%86%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86|عنوان=سالروز تولد جمشيد خانيان كه از ادبيات بزرگ‌سال به ادبيات نوجوان رسيد}}</ref>


===متعلق به دنیای نوجوانان هستم===
===متعلق به دنیای نوجوانان هستم===
:می‌دانم که برای گروه سنی نوجوان می‌نویسم، اما به این فکر نمی‌کنم که سنِ نوجوانی، سنِ ساده‌اندیشی است. به‌ نظر من نوجوانانِ ما بسیار باسواد، باشعور و فهیم هستند و نوع زندگی و آموزش‌هایی که می‌بینند، نشان داده است که این گروهِ سنی، بسیار کنجکاو و مشتاق برای کشف جهان هستند. هیچ‌گاه به‌این فکر نمی‌کنم که برای نوجوانانی می‌نویسم که کمتر از من می‌دانند و باید جایی برای کشف‌کردن و فکر‌کردن برای آن‌ها بگذارم.<ref name="مصاحبه" /> من خودم را متعلق به دنیای کودک‌ و نوجوان می‌دانم.<ref name="نویسنده در لحظه" />
:می‌دانم که برای گروه سنی نوجوان می‌نویسم؛ اما به این فکر نمی‌کنم که سنِ نوجوانی، سنِ ساده‌اندیشی است. به‌ نظر من نوجوانانِ ما بسیار باسواد، باشعور و فهیم هستند و نوع زندگی و آموزش‌هایی که می‌بینند، نشان داده است که این گروهِ سنی، بسیار کنجکاو و مشتاق برای کشف جهان هستند. هیچ‌گاه به‌این فکر نمی‌کنم که برای نوجوانانی می‌نویسم که کمتر از من می‌دانند و باید جایی برای کشف‌کردن و فکر‌کردن برای آن‌ها بگذارم.<ref name="مصاحبه"/> من خودم را متعلق به دنیای کودک‌ و نوجوان می‌دانم.<ref name="نویسنده در لحظه"/>
===نام‌هایی از دلِ داستان===
===نام‌هایی از دلِ داستان===
:پیداکردن عنوان برای داستان‌ها اهمیت زیادی دارد و برای من آخرین مرحله‌ای‌ست که اتفاق می‌افتد. بیشتر سعی می‌کنم از دلِ خودِ داستانی که نوشته‌ام و کاراکترهای داستانی‌ام کمک بگیرم و اسمی را بیرون بکشم.<ref name="مصاحبه" />
:پیداکردن عنوان برای داستان‌ها اهمیت زیادی دارد و برای من آخرین مرحله‌ای‌ست که اتفاق می‌افتد. بیشتر سعی می‌کنم از دلِ خودِ داستانی که نوشته‌ام و کاراکترهای داستانی‌ام کمک بگیرم و اسمی را بیرون بکشم.<ref name="مصاحبه"/>
====داستان انصراف====
====داستان انصراف====
:وقتی شنیدم انجمن نویسندگان كودک‌ و نوجوان، من را به‌عنوان نامزد این جایزه انتخاب كرده است، خارج از كشور بودم. ۱۰روز بعد بازگشتم و فقط ۴۰روز برای آماده‌كردن پرونده‌ام وقت داشتم و از سویی هیچ‌چیز برایم از نوشتن مهم‌تر نبود.<font color=darkviolet>تا به‌حال هیچ جایزه‌ای در پروسۀ نوشتن من اثر نداشته و ندارد</font>. من نمی‌دانستم برای كدام بخش از ادبیات كودک‌ و نوجوان ایران نامزد شده‌ام؟. همین دلایل باعث شد تصمیم بگیرم از نامزدی جایزه انصراف بدهم.<ref name="ایرنا">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.irna.ir/news/83224277/%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D9%83%D9%87-%D9%85%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%A8-%D9%86%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D9%83%D9%85-%D9%86%D9%85%DB%8C-%DA%AF%DB%8C%D8%B1%D8%AF|عنوان=خانیان نویسنده‌ای که مخاطب نوجوان را دستکم نمی‌گیرد}}</ref>
:وقتی شنیدم انجمن نویسندگان كودک‌ و نوجوان، من را به‌عنوان نامزد این جایزه انتخاب كرده است، خارج از كشور بودم. ۱۰روز بعد بازگشتم و فقط ۴۰روز برای آماده‌كردن پرونده‌ام وقت داشتم و از سویی هیچ‌چیز برایم از نوشتن مهم‌تر نبود.<font color=darkviolet> تابه‌حال هیچ جایزه‌ای در پروسۀ نوشتن من اثر نداشته و ندارد.</font> من نمی‌دانستم برای كدام بخش از ادبیات كودک‌ونوجوان ایران نامزد شده‌ام؟ همین دلایل باعث شد تصمیم بگیرم از نامزدی جایزه انصراف بدهم.<ref name="ایرنا">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.irna.ir/news/83224277/%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D9%83%D9%87-%D9%85%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%A8-%D9%86%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D9%83%D9%85-%D9%86%D9%85%DB%8C-%DA%AF%DB%8C%D8%B1%D8%AF|عنوان=خانیان نویسنده‌ای که مخاطب نوجوان را دستکم نمی‌گیرد}}</ref>
===طرحی که آناهیتا به‌هم زد===
===طرحی که آناهیتا به‌هم زد===
:داستان «قلب زیبای بابور» که من آن را طی چهارماه نوشتم، ۲۴فصل داشت. البته در هیچ مرحله‌ای لذت  نمی‌بردم و منتظر بودم تا شاید فصل بعدی جذاب شود؛ اما فصل پایانی هم هیچ تحولی را در من ایجاد نکرد.<ref name= ''مواجهه''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/8309-09073/%D8%A8%DA%86%D9%87-%D9%87%D8%A7-%D8%B4%D9%88%D8%AE%D9%8A-%D8%B4%D9%88%D8%AE%D9%8A-%D8%A8%D9%87-%D9%82%D9%88%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%BA%D9%87-%D9%87%D8%A7-%D8%B3%D9%86%DA%AF-%D9%85%D9%8A-%D8%B2%D9%86%D9%86%D8%AF-%D9%88-%D9%82%D9%88%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%BA%D9%87-%D9%87%D8%A7-%D8%AC%D8%AF%D9%8A-%D8%AC%D8%AF%D9%8A|عنوان= تقابل افسانه و قصه‌های مدرن}}</ref> وقتی برای دخترم، آناهیتا خواندم، باتعجب گفت:<font color= darkviolet>«خب، چی شد؟»</font> این حرف باعث شد تا کل اثر را پاره کنم و با هم‌فکری با خودش «قلب زیبای بابور» را بنویسم. با هم نوشتیم و اغلب نظراتش را در داستان اعمال کردم. زبان و راویِ قصه از او گرفته شده است. هر فصل را برایش می‌خواندم و بعد با تأیید دونفره نهایی می‌کردیم.<ref name=''گفت‌وگو''/>
:داستان «قلب زیبای بابور» که من آن را طی چهارماه نوشتم، ۲۴فصل داشت. البته در هیچ مرحله‌ای لذت  نمی‌بردم و منتظر بودم تا شاید فصل بعدی جذاب شود؛ اما فصل پایانی هم هیچ تحولی را در من ایجاد نکرد.<ref name= ''مواجهه''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/8309-09073/%D8%A8%DA%86%D9%87-%D9%87%D8%A7-%D8%B4%D9%88%D8%AE%D9%8A-%D8%B4%D9%88%D8%AE%D9%8A-%D8%A8%D9%87-%D9%82%D9%88%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%BA%D9%87-%D9%87%D8%A7-%D8%B3%D9%86%DA%AF-%D9%85%D9%8A-%D8%B2%D9%86%D9%86%D8%AF-%D9%88-%D9%82%D9%88%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%BA%D9%87-%D9%87%D8%A7-%D8%AC%D8%AF%D9%8A-%D8%AC%D8%AF%D9%8A|عنوان= تقابل افسانه و قصه‌های مدرن}}</ref> وقتی برای دخترم، آناهیتا خواندم، باتعجب گفت: <font color= darkviolet>«خب، چی شد؟»</font> این حرف باعث شد تا کل اثر را پاره کنم و با هم‌فکری با خودش «قلب زیبای بابور» را بنویسم. باهم نوشتیم و اغلب نظراتش را در داستان اعمال کردم. زبان و راویِ قصه از او گرفته شده است. هر فصل را برایش می‌خواندم و بعد با تأیید دونفره نهایی می‌کردیم.<ref name=''گفت‌وگو''/>
===اقتباس یا سرقت===
===اقتباس یا سرقت===
در پی نمایش تله‌فیلمی به نام «اولین باران پاییزی» با نویسندگی و کارگردانی افسانه منادی، جمشید خانیان این فیلم را اقتباسی از رمانِ «طبقۀ هفتم غربی» خود دانست و نسبت به استفادۀ بدون اجازه از آن اعتراض کرد.{{سخ}}
در پی نمایش تله‌فیلمی به نام «اولین باران پاییزی» با نویسندگی و کارگردانی افسانه منادی، جمشید خانیان این فیلم را اقتباسی از رمانِ «طبقۀ هفتم غربی» خود دانست و نسبت به استفادۀ بدون اجازه از آن اعتراض کرد.{{سخ}}
خط ۵۸: خط ۶۵:
===شخصیت‌ و اندیشۀ ادبی===
===شخصیت‌ و اندیشۀ ادبی===
اندیشۀ هر نویسنده‌ای با مجموعه آثارش  شناخته و تکمیل می‌شود و هر یک از آثار او به تنهایی قسمتی از شخصیت هنری او را می‌سازد.{{سخ}}
اندیشۀ هر نویسنده‌ای با مجموعه آثارش  شناخته و تکمیل می‌شود و هر یک از آثار او به تنهایی قسمتی از شخصیت هنری او را می‌سازد.{{سخ}}
معماری شخصیت خانیان در چهارخط تجزیه و تحلیل می‌شود که این چهارخط با تکیه بر آثار  ادبی او نمایان می‌شوند.<ref name="شخصیت">{{یادکرد وب|نشانی=ٰhttp://ensani.ir/file/download/article/20120413153525-3089-229.pdf|عنوان=شخصیت داستانی جمشید خانیان و آثار ادبی او}}</ref>{{سخ}}
معماری شخصیت خانیان در چهارخط تجزیه و تحلیل می‌شود که این چهارخط با تکیه بر آثار  ادبی او نمایان می‌شوند.<ref name= "شخصیت">{{یادکرد وب|نشانی=ٰhttp://ensani.ir/file/download/article/20120413153525-3089-229.pdf|عنوان=شخصیت داستانی جمشید خانیان و آثار ادبی او}}</ref>{{سخ}}
خطِ‌اول جادوی رئالیسمی آثار اوست. همان جادویی که در آثاری مانند <font color=violet>«لاک‌پشت فیلی»، «شبی که جرواسک نخواند» و نیز در «طبقۀ هفتم غربی»</font> یافت می‌شود؛ این همان خطی است که بیشتر شخصیت هنری خانیان بر آن استوار است.<ref name="شخصیت" />{{سخ}}
خطِ‌اول جادوی رئالیسمی آثار اوست. همان جادویی که در آثاری مانند: <font color=violet>«لاک‌پشت فیلی»، «شبی که جرواسک نخواند» و نیز در «طبقۀ هفتم غربی»</font> یافت می‌شود؛ این همان خطی است که بیشتر شخصیت هنری خانیان بر آن استوار است.<ref name="شخصیت"/>{{سخ}}
آثار غیررئالیسمی نیز در کارنامۀ او به‌چشم می‌خورد مانند <font color=violet>«ناهی» و «قلب زیبای بابور».</font><ref name="شخصیت" />{{سخ}}
آثار غیررئالیسمی نیز در کارنامۀ او به‌چشم می‌خورد مانند <font color=violet>«ناهی» و «قلب زیبای بابور».</font><ref name="شخصیت"/>{{سخ}}
دیدگاه نمایشی خانیان در آثاری با سبک رئالیسمی خصلتی مختص‌به‌ خانیان است و سابقۀ این نوع نگاه در نمایشنامه‌نویسی زیرساخت ذهنی او را در این دیدگاهش به داستان نشان می‌دهد. از آثاری که با این نوع نگاه ساخته و پرداخته شده‌اند می‌توان به <font color=violet>«شب گربه‌های چشم سفید»</font> اشاره کرد.<ref name="شخصیت" />{{سخ}}
دیدگاه نمایشی خانیان در آثاری با سبک رئالیسمی خصلتی مختص‌به‌ خانیان است و سابقۀ این نوع نگاه در نمایشنامه‌نویسی زیرساخت ذهنی او را در این دیدگاهش به داستان نشان می‌دهد. از آثاری که با این نوع نگاه ساخته و پرداخته شده‌اند می‌توان به <font color=violet>«شب گربه‌های چشم سفید»</font> اشاره کرد.<ref name="شخصیت"/>{{سخ}}
جزئی‌نگری و ریزبافی آثاری متفاوت را می‌آفریند و این ویژگی است که آثار خانیان  را متفاوت کرده است و هنگامی که جزیی‌نگری و ریزبافی با هم ترکیب شده و بافتی یکدست و هماهنگ بگیرند سازندۀ بهترین لحظات در داستان بشوند و خانیان از این ویژگی شخصیتی به‌خوبی در آثارش بهره برده است.<ref name="شخصیت" />
جزئی‌نگری و ریزبافی آثاری متفاوت را می‌آفریند و این ویژگی است که آثار خانیان  را متفاوت کرده است و هنگامی که جزیی‌نگری و ریزبافی با هم ترکیب شده و بافتی یکدست و هماهنگ بگیرند سازندۀ بهترین لحظات در داستان بشوند و خانیان از این ویژگی شخصیتی به‌خوبی در آثارش بهره برده است.<ref name="شخصیت"/>


===شهرت و جایگاه ادبی===
===شهرت و جایگاه ادبی===
حدود چهل‌سال زندگیِ خانیان در دنیای متن و داستان و حضور او در عرصه‌های جهانی و انتخاب‌شدن به‌عنوان نخستین نویسندۀ ایرانی در حوزۀ داستان نوجوان در جشنوارۀ کلاغ سفید به‌دعوت کتابخانۀ بین‌المللی کودک‌ و نوجوان و دریافت جایزۀ جهانی آسترید لیندگرن، از جایگاه آثار ایشان نزد منتقدان و پژوهشگران خبر می‌دهد.<ref name="نویسنده در لحظه" />  
حدود چهل‌سال زندگیِ خانیان در دنیای متن و داستان و حضور او در عرصه‌های جهانی و انتخاب‌شدن به‌عنوان نخستین نویسندۀ ایرانی در حوزۀ داستان نوجوان در جشنوارۀ کلاغ سفید به‌دعوت کتابخانۀ بین‌المللی کودک‌ و نوجوان و دریافت جایزۀ جهانی آسترید لیندگرن، از جایگاه آثار ایشان نزد منتقدان و پژوهشگران خبر می‌دهد.<ref name="نویسنده در لحظه"/>  
===جشن‌های تجلیل و بزرگداشت===
===جشن‌های تجلیل و بزرگداشت===
[[پرونده:Download23.jpg|180px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''تجلیلی برای نامزدِ برترین جایزه'''</center>]]
[[پرونده:Download23.jpg|180px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''تجلیلی برای نامزدِ برترین جایزه'''</center>]]
خط ۷۵: خط ۸۲:
====گذر پیروزمندانه از آزمون‌های خلاقیت====
====گذر پیروزمندانه از آزمون‌های خلاقیت====
عباس جهانگیریان:
عباس جهانگیریان:
:جمشید خانیان یكی از بی‌حاشیه‌های امروز ایران است. او خلاقیتش را مدام در گردش سنی کودک‌‌ و نوجوان و بزرگسال می‌آزماید و از تمام این آزمون‌ها هم سربلند بیرون می‌آید. من اگر تاكنون به خانیان رشكی برده باشم، به خلوت‌نشینی حافظ‌‌گونه اوست. به اینكه بتوانی دور از هیاهوی سپهر شهر تهران، در خلوت و سكوتی كه آرزوی هر نویسنده‌ای است، بنشینی و بی‌وقفه بخوانی و بنویسی و هر روز رنگ و جانی تازه به ذهن و زبانت ببخشی.<ref name="ایرنا" />
:جمشید خانیان یكی از بی‌حاشیه‌های امروز ایران است. او خلاقیتش را مدام در گردش سنی کودک‌‌ و نوجوان و بزرگسال می‌آزماید و از تمام این آزمون‌ها هم سربلند بیرون می‌آید. من اگر تاكنون به خانیان رشكی برده باشم، به خلوت‌نشینی حافظ‌‌گونه اوست. به اینكه بتوانی دور از هیاهوی سپهر شهر تهران، در خلوت و سكوتی كه آرزوی هر نویسنده‌ای است، بنشینی و بی‌وقفه بخوانی و بنویسی و هر روز رنگ و جانی تازه به ذهن و زبانت ببخشی.<ref name="ایرنا"/>
====داستانی که نویسنده‌اش را غافلگیر می‌کند.====
====داستانی که نویسنده‌اش را غافلگیر می‌کند.====
آتوسا صالحی، نویسنده و مترجم ادبیات کودک و نوجوان:
آتوسا صالحی، نویسنده و مترجم ادبیات کودک و نوجوان:
:[[جمشید خانیان]] از معدود نویسندگانی است که در داستان‌هایش تنها داستان‌پردازی نمی‌کند، او شخصیت‌هایی واقعی خلق می‌کند که مثل خودشان حرف می‌زنند و تنها طوطی مقلدی نیستند که حرف‌های نویسنده را تکرار کنند؛ شخصیت‌هایی که خاص و متفاوت و صاحبِ فکر و اندیشه‌اند و گاه به نظر می‌رسد حتی نویسنده را غافلگیر می‌کنند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.ibna.ir/fa/doc/note/273392/%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B4-%D8%BA%D8%A7%D9%81%D9%84%DA%AF%DB%8C%D8%B1-%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%86%D8%AF|عنوان=آتوسا صالحی و گفت‌وگوی جادوگر بزرگ با ملکه‌ جزیره‌ رنگ‌ها}}</ref>
:[[جمشید خانیان]] از معدود نویسندگانی است که در داستان‌هایش تنها داستان‌پردازی نمی‌کند او شخصیت‌هایی واقعی خلق می‌کند که مثل خودشان حرف می‌زنند و تنها طوطی مقلدی نیستند که حرف‌های نویسنده را تکرار کنند؛ شخصیت‌هایی که خاص و متفاوت و صاحبِ فکر و اندیشه‌اند و گاه به نظر می‌رسد حتی نویسنده را غافلگیر می‌کنند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.ibna.ir/fa/doc/note/273392/%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B4-%D8%BA%D8%A7%D9%81%D9%84%DA%AF%DB%8C%D8%B1-%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%86%D8%AF|عنوان=آتوسا صالحی و گفت‌وگوی جادوگر بزرگ با ملکه‌ جزیره‌ رنگ‌ها}}</ref>
[[پرونده:eghbal.jpg|180px|thumb|چپ]]
[[پرونده:eghbal.jpg|180px|thumb|چپ]]
====اقبال‌زاده====
====''[[شهرام اقبال‌زاده|اقبال‌زاده]]'' داستان‌نویس، مترجم، ویراستار و منتقد====
<center><font color=darkblue>خانیان با دیالوگ، تفکر برمی‌انگیزد و مضمون می‌سازد</font/></center>
{{گفتاورد تزیینی|خانیان با دیالوگ، تفکر برمی‌انگیزد و مضمون می‌سازد. این نظر شهرام اقبال‌زاده است که در این آیین نکوداشت [[جمشید خانیان]] گفت:  
شهرام اقبال‌زاده، نویسنده و مترجم، در این آیین نکوداشت [[جمشید خانیان]] گفت:  
:خانیان با دیالوگ، روایت می‌کند مضمون می‌سازد و تخیل می‌پروراند. من امیدوارم در این دوره از جایزۀ <font color=darkviolet>آسترید لیندگرن</font> بتوانیم برنده داشته باشیم؛ چون نویسندگان قَدَری را معرفی کرده‌ایم.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.ibna.ir/fa/doc/report/272478/%D8%A7%D9%82%D8%A8%D8%A7%D9%84-%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D9%84%D9%88%DA%AF-%D8%AA%D9%81%DA%A9%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%D9%85%DB%8C-%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C%D8%B2%D8%AF-%D9%85%D8%B6%D9%85%D9%88%D9%86-%D9%85%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D8%B2%D8%AF-%DA%A9%D9%87%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D9%85%D8%B1%D8%B2-%DB%8C%DA%A9-%D9%86%D9%81%D8%B1-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%86-%D8%B9%D8%A8%D9%88%D8%B1-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%87|عنوان= اقبال‌زاده: خانیان با دیالوگ، تفکر برمی‌انگیزد و مضمون می‌سازد}}</ref>}}
:خانیان با دیالوگ، روایت می‌کند، مضمون می‌سازد و تخیل می‌پروراند. من امیدوارم در این دوره از جایزۀ <font color=darkviolet>آسترید لیندگرن</font> بتوانیم برنده داشته باشیم چون نویسندگان قَدَری را معرفی کرده‌ایم.<ref>{{ یادکرد وب|نشانی=http://www.ibna.ir/fa/doc/report/272478/%D8%A7%D9%82%D8%A8%D8%A7%D9%84-%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D9%84%D9%88%DA%AF-%D8%AA%D9%81%DA%A9%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%D9%85%DB%8C-%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C%D8%B2%D8%AF-%D9%85%D8%B6%D9%85%D9%88%D9%86-%D9%85%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D8%B2%D8%AF-%DA%A9%D9%87%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D9%85%D8%B1%D8%B2-%DB%8C%DA%A9-%D9%86%D9%81%D8%B1-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%86-%D8%B9%D8%A8%D9%88%D8%B1-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%87|عنوان=اقبال‌زاده: خانیان با دیالوگ، تفکر برمی‌انگیزد و مضمون می‌سازد}}</ref>
[[پرونده:abas.jahan.jpg|140px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''عباس جهانگیریان و نقد آثار خانیان'''<ref name="تجلیل کانون">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.kanoonnews.ir/news/286358/%D9%85%D9%87%D8%B1%D8%A2%DB%8C%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%86%DA%A9%D9%88%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86|عنوان=مهرآیینی برای نکوداشت جمشید خانیان در کانون}}</ref></center/>]]


[[پرونده:Image11.jpg|180px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''تجلیل از خانیان و همراهی مریم کهنسال'''<ref name="تجلیل کانون" /></center/>]]
[[پرونده:abas.jahan.jpg|140px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''عباس جهانگیریان و نقد آثار خانیان'''<ref name="تجلیل کانون">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.kanoonnews.ir/news/286358/%D9%85%D9%87%D8%B1%D8%A2%DB%8C%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%86%DA%A9%D9%88%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86|عنوان= مهرآیینی برای نکوداشت جمشید خانیان در کانون}}</ref></center/>]]
[[پرونده:Image11.jpg|180px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''تجلیل از خانیان و همراهی مریم کهنسال'''<ref name="تجلیل کانون"/></center/>]]
====مریم کهنسال====
====مریم کهنسال====
<center><font color=darkblue>خانیان از مرز یک نفربودن گذشته است.</font></center/>
<center><font color=darkblue>خانیان از مرز یک نفربودن گذشته است.</font></center/>
:شناخت خانیان تنها شناخت یک نویسنده وآثارش نیست. شناخت او به‌مانند شناختِ جریان‌های ادبیات داستانی است.<ref name="معرف" /><ref name="ایرنا" /> خانیان در آثارش نشان داده است که واقع‌گرایی ادبی برآیندی از فرم و تکنیک است و به‌همین دلیل است که همۀ جنبه‌های ساختار روایت در آثار او قرار می‌گیرند و بیش از هر چیزی بر ساختمانِ شکلی داستان تأکید دارند.<ref name="معرف" />{{سخ}}
:شناخت خانیان تنها شناخت یک نویسنده وآثارش نیست. شناخت او به‌مانند شناختِ جریان‌های ادبیات داستانی است.<ref name="معرف" /><ref name="ایرنا" /> خانیان در آثارش نشان داده است که واقع‌گرایی ادبی برآیندی از فرم و تکنیک است و به‌همین دلیل است که همۀ جنبه‌های ساختار روایت در آثار او قرار می‌گیرند و بیش از هر چیزی بر ساختمانِ شکلی داستان تأکید دارند.<ref name="معرف"/>{{سخ}}
خانیان برجستگی اثر ادبی را با جنسی از قرابت و هزارتویی معمارگونه همراه کرده است و لذت کشف و کاویدن را به مخاطبان هدیه می‌کند. در آثار ایشان همواره هر اثر با چرخشی دیگر مخاطب را غافل‌گیر می‌کند.<ref name="معرف" /> فصل‌بندی داستان‌های او نیز گفتمان را ایجاد می‎‌کند و سرفصل‌های آن به تنهایی می‌توانند راوی روایت‌ها باشند.<ref name="معرف">{{یادکرد وب|نشانی=https://khabari.org/article/942324/%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81-%D8%AC%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B5%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%E2%80%8C|عنوان=خانیان معرف جریان‌های داستانی معاصر است}}</ref>
خانیان برجستگی اثر ادبی را با جنسی از قرابت و هزارتویی معمارگونه همراه کرده است و لذت کشف و کاویدن را به مخاطبان هدیه می‌کند. در آثار ایشان همواره هر اثر با چرخشی دیگر مخاطب را غافل‌گیر می‌کند.<ref name="معرف"/> فصل‌بندی داستان‌های او نیز گفتمان را ایجاد می‎‌کند و سرفصل‌های آن به تنهایی می‌توانند راوی روایت‌ها باشند.<ref name="معرف">{{یادکرد وب|نشانی=https://khabari.org/article/942324/%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81-%D8%AC%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B5%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%E2%80%8C|عنوان=خانیان معرف جریان‌های داستانی معاصر است}}</ref>
[[پرونده:farhad.jpg|180px|thumb|چپ|]]
[[پرونده:farhad.jpg|180px|thumb|چپ|]]
===ادیبان، پژوهشگران و نظراتشان===
===ادیبان، پژوهشگران و نظراتشان===
<center><span style="color:darkgreen">'''هرگز مخاطب نوجوان را دست‌کم نمی‌گیرد!'''</span><noinclude></center>
<center><span style="color:darkgreen">'''هرگز مخاطب نوجوان را دست‌کم نمی‌گیرد!'''</span><noinclude></center>
به‌گفتهٔ اهالی قلم، [[جمشید خانیان]] معرف جریان‌های ادبی معاصر ایران و از آن گروه نویسندگانی است که مخاطب نوجوانِ کتابخوان را دست‌کم نمی‌گیرد. <font color=violet>استراتژی او ارتقای سطح ذائقه و نگاه زیباشناختی است.</font><ref name="ایرنا" />
به‌گفتهٔ اهالی قلم، [[جمشید خانیان]] معرف جریان‌های ادبی معاصر ایران و از آن گروه نویسندگانی است که مخاطب نوجوانِ کتابخوان را دست‌کم نمی‌گیرد. <font color=violet>استراتژی او ارتقای سطح ذائقه و نگاه زیباشناختی است.</font><ref name="ایرنا"/>
[[پرونده:entekhab.jpg|180px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''خاطره‌انگیز به انتخاب خانیان'''</center>]]
[[پرونده:entekhab.jpg|180px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''خاطره‌انگیز به انتخاب خانیان'''</center>]]
===سه اثر راه یافته به فهرست افتخار===
===سه اثر راه یافته به فهرست افتخار===
خط ۱۰۲: خط ۱۰۸:
[[پرونده:divha.jpg|80px|thumb|راست]]
[[پرونده:divha.jpg|80px|thumb|راست]]
====«میهمانی دیوها»====
====«میهمانی دیوها»====
:برای من خاطره‌انگیز است. لحن آن به‌عنوان عنصری از زبان که عینیت پیدا نمی‌کند، اما احساس می‌شود در این کتاب یک امتیاز بسیار مهم است که سطح کیفی روایت راارتقا می‌بخشد. با اینکه داستان از ساختار افسانه‌ها پیروی می‌کند، اما خیلی هم به آن پایبند نیست. آغازِ داستان یعنی واگذارشدن داستان از یکی به یکی‌دیگر و پایان آن که مربوط می‌شود به سرنوشتی نامعلوم.<ref name="خاطره">{{یادکرد وب|نشانی=http://old.alefyaa.ir/?p=10047|عنوان=کتاب‌ خاطره‌انگیز برای کودک‌ونوجوان به انتخاب جمشید خانیان}}</ref>
:برای من خاطره‌انگیز است. لحن آن به‌عنوان عنصری از زبان که عینیت پیدا نمی‌کند، اما احساس می‌شود در این کتاب یک امتیاز بسیار مهم است که سطح کیفی روایت راارتقا می‌بخشد. با اینکه داستان از ساختار افسانه‌ها پیروی می‌کند؛ اما خیلی هم به آن پایبند نیست. آغازِ داستان یعنی واگذارشدن داستان از یکی به یکی‌ دیگر و پایان آن که مربوط می‌شود به سرنوشتی نامعلوم.<ref name="خاطره">{{یادکرد وب|نشانی= http://old.alefyaa.ir/?p=10047|عنوان= کتاب‌ خاطره‌انگیز برای کودک‌ونوجوان به‌انتخاب جمشید خانیان}}</ref>
[[پرونده:aghrab.jpg|80px|thumb|راست]]
[[پرونده:aghrab.jpg|80px|thumb|راست]]
====«عقرب‌های کشتی بمبک»====
====«عقرب‌های کشتی بمبک»====
:هنوز فکر می‌کنم مهم‌ترین اثر حسن‌زاده، همین کتاب است. تکنیک مثبتِ زبان، همراه با طنزی درست، برآیندی جز کتابی به‌یادماندنی نخواهد بود. ورودی این کتاب و شکل رفتاری کنشگرهای این داستان، آدم را به یاد «تابستان زاغچه» دیوید آلموند می‌اندازد.<ref name="خاطره" />
:هنوز فکر می‌کنم مهم‌ترین اثر [[فرهاد حسن‌زاده]]، همین کتاب است. تکنیک مثبتِ زبان، همراه‌با طنزی درست، برآیندی جز کتابی به‌یادماندنی نخواهد بود. ورودی این کتاب و شکل رفتاری کنشگرهای این داستان، آدم را به یاد «تابستان زاغچه» دیوید آلموند می‌اندازد.<ref name="خاطره"/>
[[پرونده:lalai.jpg|80px|thumb|راست]]
[[پرونده:lalai.jpg|80px|thumb|راست]]
====«لالایی برای دختر مرده»====
====«لالایی برای دختر مرده»====
:این درست است که آنچه به شکل یک پژوهش و تحقیقِ واقعی و تاریخی شروع می‌شود، در ادامه باید به صورت قصه دربیاید. این کاری است که ''شاه‌آبادی'' با نوشتنِ این داستان انجام داده است. ضمن اینکه استفاده از پلیفونی روایت به‌عنوان یک تکنیک روایی، امتیاز ویژه‌ای برای این اثر محسوب می‌شود.<ref name="خاطره" />
:این درست است که آنچه به‌شکل یک پژوهش و تحقیقِ واقعی و تاریخی شروع می‌شود در ادامه باید به‌صورت قصه دربیاید. این کاری است که ''شاه‌آبادی'' با نوشتنِ این داستان انجام داده است. ضمن‌اینکه استفاده از پلیفونی روایت به‌عنوان یک تکنیک روایی، امتیاز ویژه‌ای برای این اثر محسوب می‌شود.<ref name="خاطره"/>
[[پرونده:shazde.jpg|80px|thumb|راست]]
[[پرونده:shazde.jpg|80px|thumb|راست]]
====«شازده کوچولو»====
====«[[ترجمه‌های شازده کوچولو|شازده کوچولو]]»====
<center><font color=violet>این کتاب یک شاهکار واقعی است.</font></center/>
<center><font color=violet>این کتاب یک شاهکار واقعی است.</font></center/>
:مدت‌ها بود که دلم می‌خواست این کتاب را از زاویۀ روایت و روایتگری نقد کنم. همیشه این طور به نظرم می‌رسید که داستان این کتاب، یک راوی مقتدر دارد و بالاخره این فرصت را دانشکدۀ ادبیات دانشگاه شیراز با برگزاری جشنواره و همایش بازنگاری، تحت عنوان چندصدایی و گفت‌وگومندی در ادبیات کودک‌ و نوجوان برایم فراهم کرد.<ref name="خاطره" />
:مدت‌ها بود که دلم می‌خواست این کتاب را از زاویۀ روایت و روایتگری نقد کنم. همیشه این طور به نظرم می‌رسید که داستان این کتاب، یک راوی مقتدر دارد و بالاخره این فرصت را دانشکدۀ ادبیات دانشگاه شیراز با برگزاری جشنواره و همایش بازنگاری، تحت عنوان چندصدایی و گفت‌وگومندی در ادبیات کودک‌ و نوجوان برایم فراهم کرد.<ref name="خاطره"/>
[[پرونده:kabos.jpg|80px|thumb|راست]]
[[پرونده:kabos.jpg|80px|thumb|راست]]
====«کابوس»====
====«کابوس»====
:به نظرم سید نوید پر از خلاقیت است. او بی‌مهابا با هر کتاب پیشنهاد تازه‌ای به ادبیاتِ کودک و نوجوان ارائه می‌دهد. گاهی ادبیات آن را برمی‌تابد و گاهی خیر. کابوس کتاب فوق‌العاده‌ای است. روایت و راوی در حوزۀ زبان و چرخش‌های داستانی خوب کار می‌کنند و در ایجاد فضا و شخصیت‌های تازه موفق است. او آنقدر در روایتگری خلاق است که به‌راحتی توانسته است از درونمایۀ دستمالی‌شده ولی بی‌پایانِ «فقر» یک اثرِ تازه بیافریند.<ref name="خاطره" />
:به نظرم سیدنوید پر از خلاقیت است. او بی‌مهابا با هر کتاب پیشنهاد تازه‌ای به ادبیاتِ کودک و نوجوان ارائه می‌دهد. گاهی ادبیات آن را برمی‌تابد و گاهی خیر. کابوس کتاب فوق‌العاده‌ای است. روایت و راوی در حوزۀ زبان و چرخش‌های داستانی خوب کار می‌کنند و در ایجاد فضا و شخصیت‌های تازه موفق است. او آن‌قدر در روایتگری خلاق است که به‌راحتی توانسته است از درونمایۀ دستمالی‌شده ولی بی‌پایانِ «فقر» یک اثرِ تازه بیافریند.<ref name="خاطره"/>
[[پرونده:dastanbepayan.jpg|80px|thumb|راست]]
[[پرونده:dastanbepayan.jpg|80px|thumb|راست]]
====«داستان بی‌پایان»====
====«داستان بی‌پایان»====
:''این کتاب برای من تمام‌نشدنی است.'' هر از چندباری به آن برمی‌گردم تا از غنای فانتزی آن سیراب بشوم و ببینم چطور تخیل، گسترۀ لایتناهی خود را از جهانِ واقع به جهانِ فراواقع می‌کشاند و از آن داستان بی‌پایان می‌سازد.<ref name="خاطره" />
:''این کتاب برای من تمام‌نشدنی است.'' هر از چندباری به آن برمی‌گردم تا از غنای فانتزی آن سیراب بشوم و ببینم چطور تخیل، گسترۀ لایتناهی خود را از جهانِ واقع به جهانِ [[فراواقع‌گرا|فراواقع]] می‌کشاند و از آن داستان بی‌پایان می‌سازد.<ref name="خاطره"/>
 
[[پرونده:kafka.jpg|80px|thumb|بندانگشتی|راست]]
[[پرونده:kafka.jpg|80px|thumb|بندانگشتی|راست]]
====«کافکا و عروسک مسافر»====
====«کافکا و عروسک مسافر»====
این کتاب براساس یک مقاله نوشته شده است که در آن به ارتباط عجیب کافکا با دختر بچه‌ای که عروسک‌اش را گم کرده است، می‌پردازد. خیلی نوعِ نگاهِ نویسندۀ کتاب و ساختار دستوری روایت‌اش را نمی‌پسندم. و دقیقا نمی‌دانم اشکال از نویسندۀ آن است  و یا از مترجم. اما کتاب یک آن‌ِ انگیزشی دارد که برای تولیدکنندگان ادبیات شاید جالب باشد، و آن این است که تخیل کتاب، انگیزۀ نگارش داستانِ کافکا را برای هر نویسنده‌ای فراهم می‌کند.<ref name="خاطره" />
این کتاب براساس یک مقاله نوشته شده است که در آن به ارتباط عجیب کافکا با دختر بچه‌ای که عروسک‌اش را گم کرده است، می‌پردازد. خیلی نوعِ نگاهِ نویسندۀ کتاب و ساختار دستوری روایت‌اش را نمی‌پسندم. و دقیقاً نمی‌دانم اشکال از نویسندۀ آن است  و یا از مترجم. اما کتاب یک آن‌ِ انگیزشی دارد که برای تولیدکنندگان ادبیات شاید جالب باشد، و آن این است که تخیل کتاب، انگیزۀ نگارش داستانِ کافکا را برای هر نویسنده‌ای فراهم می‌کند.<ref name="خاطره"/>


===فیلم ساخته‌شده براساس آثار<ref name="آثار" /><ref name="خانیان" />===
===فیلم ساخته‌شده براساس آثار<ref name="آثار"/><ref name="خانیان"/>===
{{بلی}}فیلم‌نامهٔ روزی از روزها، از جمشید خانیان که به کارگردانی «اسدالله اسدی» ساخته شده‌است.{{سخ}}
{{بلی}}فیلم‌نامهٔ روزی از روزها، از جمشید خانیان که به کارگردانی «اسدالله اسدی» ساخته شده‌است.{{سخ}}
{{بلی}}خانیان براساس داستان بلند " سُبور " که نوشتهٔ خود اوست، فیلم‌نامهٔ سینمایی با عنوان "زیر آسمان شهر" می‌نویسد که بعدها " سیما فیلم "، فیلمی با نام " شرجی " را براساس آن می‌سازد.{{سخ}}
{{بلی}}خانیان براساس داستان بلند " سُبور " که نوشتهٔ خود اوست، فیلم‌نامهٔ سینمایی با عنوان "زیر آسمان شهر" می‌نویسد که بعدها " سیما فیلم "، فیلمی با نام " شرجی " را براساس آن می‌سازد.{{سخ}}
{{بلی}}نگارش فیلم‌نامهٔ یک مجموعهٔ ۱۳ قسمتی عروسکی، برای صدا و سیمای ملی ایران، با عنوان: " ضرب‌المثل‌ها برای کودکان‌ و نوجوانان.{{سخ}}
{{بلی}} نگارش فیلم‌نامهٔ یک مجموعهٔ ۱۳ قسمتی عروسکی، برای صدا و سیمای ملی ایران، با عنوان: " ضرب‌المثل‌ها برای کودکان‌ و نوجوانان.{{سخ}}


[[پرونده:tekrar.jpg|120px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''تکرار به صحنه می‌رود'''</center>]]
[[پرونده:tekrar.jpg|120px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''تکرار به صحنه می‌رود'''</center>]]


====وقتی [[خانیان]] می‌گوید====
====وقتی [[خانیان]] می‌گوید====
:ادبیات کودک‌‌ و‌‌ نوجوان نیازمند فرم و نگاهِ زیبایی‌شناختی مشخصی است. کتاب‌های ایرانی انتخاب شده، نمونه‌ای از این افق آرمانی را نشان می‌دهند و کتاب‌های ترجمه‌ای انتخاب شده هم خاطره‌انگیزند و هم یادآور می‌شوند که ما چقدر «نویسنده» و چقدر «خواننده‌ای خوب» هستیم.<ref name="خاطره" />  
:ادبیات کودک‌‌ و‌‌ نوجوان نیازمند فرم و نگاهِ زیبایی‌شناختی مشخصی است. کتاب‌های ایرانی انتخاب شده، نمونه‌ای از این افق آرمانی را نشان می‌دهند و کتاب‌های ترجمه‌ای انتخاب شده هم خاطره‌انگیزند و هم یادآور می‌شوند که ما چقدر «نویسنده» و چقدر «خواننده‌ای خوب» هستیم.<ref name="خاطره"/>  
[[پرونده:image99.jpg|180px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>''''''</center>]]
[[پرونده:image99.jpg|180px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>''''''</center>]]
===جمشید خانیان و چند درجه سوتفاهم===
===جمشید خانیان و چند درجه سوءتفاهم===
<center><font color=darkviolet>نیاز تئاتر امروز ما چنین نمایشی است.</font></center/>
<center><font color=darkviolet>نیاز تئاتر امروز ما چنین نمایشی است.</font></center/>
جمشید خانیان بعد از دیدن نمایش «چند درجه سوتفاهم در مقیاس اتللو» گفت:  
جمشید خانیان بعد از دیدن نمایش «چند درجه سوءتفاهم در مقیاس اتللو» گفت:  
:بینامتنیتی که در نمایشنامه وجود دارد به‌خوبی در اجرا منتقل شده است و وجودشناختی در شخصیت اتللو، ذهنیت او را برای بیننده ترسیم می‌کند. در این نمایش هم بازیگر این نقش اتللوی مربوط به خود را ترسیم می‌کند و اجرا و بازیِ فوق‌العاده و ویژگی‌های شگفت‌انگیز در متن، اثری رشک برانگیز به‌وجودآورده است.<ref name="نیاز">{{یادکرد وب|نشانی=https://theater.ir/fa/99074|عنوان=نیاز ما و نیاز تئاترامروزما چنین نمایشی است}}</ref>
:بینامتنیتی که در نمایشنامه وجود دارد به‌خوبی در اجرا منتقل شده است و وجودشناختی در شخصیت اتللو، ذهنیت او را برای بیننده ترسیم می‌کند. در این نمایش هم بازیگر این نقش اتللوی مربوط به خود را ترسیم می‌کند و اجرا و بازیِ فوق‌العاده و ویژگی‌های شگفت‌انگیز در متن، اثری رشک برانگیز به‌وجودآورده است.<ref name="نیاز">{{یادکرد وب|نشانی=https://theater.ir/fa/99074|عنوان=نیاز ما و نیاز تئاترامروزما چنین نمایشی است}}</ref>


خط ۱۵۸: خط ۱۶۵:
[[پرونده:Download10.jpg|120px|thumb|چپ]]
[[پرونده:Download10.jpg|120px|thumb|چپ]]
===کارنامه و فهرست آثار===
===کارنامه و فهرست آثار===
====داستان‌ها برای مخاطب نوجوان<ref name="آثار">{{یادکرد وب|نشانی=http://jamshidkhanian.epage.ir/en/product/category/14/my-stories-for-teenagers|عنوان=داستان‌های خانیان برای مخاطب نوجوان}}</ref><ref name="خانیان" />====
====داستان‌ها برای مخاطب کودک‌ونوجوان<ref name="آثار">{{یادکرد وب|نشانی=http://jamshidkhanian.epage.ir/en/product/category/14/my-stories-for-teenagers|عنوان= داستان‌های خانیان برای مخاطب نوجوان}}</ref><ref name="خانیان"/>====
#رمان '''«کودکی‌های زمین»'''.(۱۳۷۶){{سخ}}
=====رمان‌ها=====
#داستان بلند '''«شب گربه‌های چشم سفید»'''.(۱۳۸۰){{سخ}}
# '''«ادسون آرانتس دوناسیمنتو و خرگوش هیمالیایی‌اش»''' (۱۳۹۷، درحال چاپ)
#پژوهش تاریخی '''«خشایارشاه»'''.(۱۳۸۰){{سخ}}
# '''«گفت‌وگوی جادوگر بزرگ با ملکهٔ جزیرهٔ رنگ‌ها»''' (۱۳۹۷)
#داستان بلند '''«کوسه ماهی»'''.(۱۳۸۱){{سخ}}
# '''«امپراتور کوتولهٔ سرزمین لی‌لی‌پوت»''' (۱۳۹۵)
#پژوهش تاریخی '''«آریایی‌ها»'''.(۱۳۸۲){{سخ}}
# '''«یک جعبه پیتزا برای ذوزنقهٔ کباب‌شده»''' (۱۳۹۱)
#رمان '''«قلب زیبای بابور»'''.(۱۳۸۲){{سخ}}
# '''«عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»''' (۱۳۸۹)
#داستان بلند '''«شبی که جَرواسَک نخوانَد»'''.(۱۳۸۲){{سخ}}
# '''«غوص عمیق»''' (۱۳۸۸)
#رمان '''«لاک‌پشت فیلی»'''.(۱۳۸۵){{سخ}}
# '''«طبقهٔ هفتم غربی»''' (۱۳۸۷)
#رمان '''«ناهی»'''.(۱۳۸۶){{سخ}}
# '''«ناهی»''' (۱۳۸۶)
#رمان '''«طبقهٔ هفتم غربی»'''.(۱۳۸۷){{سخ}}
# '''«لاک‌پشت فیلی»''' (۱۳۸۵)
#رمان '''«غوص عمیق»'''.(۱۳۸۸){{سخ}}
# '''«[[قلب زیبای بابور]]»''' (۱۳۸۲)
#رمان '''«عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»'''.(۱۳۸۹){{سخ}}
# '''«کودکی‌های زمین»''' (۱۳۷۶)
#رمان '''«یک جعبه پیتزا برای ذوزنقهٔ کباب شده»'''.(۱۳۹۱){{سخ}}
 
#رمان '''«امپراتور کوتولهٔ سرزمین لی‌لی‌پوت»'''.(۱۳۹۵){{سخ}}
=====سایر داستان‌ها=====
#رمان '''«گفت‌وگوی جادوگر بزرگ با ملکهٔ جزیرهٔ رنگ‌ها»'''.(۱۳۹۷){{سخ}}
# داستان‌بلند '''«شب گربه‌های چشم سفید»''' (۱۳۸۰)
#رمان '''«ادسون آرانتس دوناسیمنتو و خرگوش هیمالیایی‌اش»'''.(۱۳۹۷، در حال چاپ)
# پژوهش‌تاریخی '''«خشایارشاه»'''(۱۳۸۰)
====داستان‌ها برای مخاطب بزرگسال<ref name="آثار" /><ref name="خانیان" />====
# داستان‌بلند '''«کوسه ماهی»''' (۱۳۸۱)
#مجموعه داستان '''«همیشه، همین‌ وقت، همین بازی»'''.(۱۳۷۲){{سخ}}
# پژوهش‌تاریخی '''«آریایی‌ها»''' (۱۳۸۲)
#مجموعه داستان '''«بازی روی خط ممنوع»'''.(۱۳۷۵){{سخ}}
# داستان‌بلند '''«شبی که جَرواسَک نخوانَد»''' (۱۳۸۲)
#رمان '''«سُبور»'''.(۱۳۷۶){{سخ}}
 
#رمان '''«خداحافظ همفری بوگارت»'''.(۱۳۷۶){{سخ}}
====داستان‌ها برای مخاطب بزرگسال<ref name="آثار"/><ref name="خانیان"/>====
#رمان '''«او»'''.(۱۳۷۶){{سخ}}
# مجموعه داستان '''«همیشه، همین‌ وقت، همین بازی»''' (۱۳۷۲)
#مجموعه داستان '''«ننه دلاور»'''.(۱۳۷۸){{سخ}}
# مجموعه داستان '''«بازی روی خط ممنوع»''' (۱۳۷۵)
#رمان '''«یک نقش برای کاوه»'''.(۱۳۷۸){{سخ}}
# رمان '''«سُبور»''' (۱۳۷۶)
#مجموعه داستان '''«گزیدهٔ ادبیات معاصر»'''.(۱۳۸۰){{سخ}}
# رمان '''«خداحافظ همفری بوگارت»''' (۱۳۷۶)
#داستان بلند '''«فاصله‌های غریب»'''.(۱۳۸۶){{سخ}}
# رمان '''«او»''' (۱۳۷۶)
#مجموعه داستان '''«حافظه‌ای برای ناقهٔ گوش شکافته»'''.(۱۳۸۷){{سخ}}
# مجموعه داستان '''«ننه دلاور»''' (۱۳۷۸)
#رمان '''«پَرقیچی»'''.(۱۳۸۸){{سخ}}
# رمان '''«یک نقش برای کاوه»''' (۱۳۷۸)
====نمایشنامه‌ها<ref name="آثار" /><ref name="خانیان" />====
# مجموعه‌داستان '''«گزیدهٔ ادبیات معاصر»''' (۱۳۸۰)
# داستان‌بلند '''«فاصله‌های غریب»''' (۱۳۸۶)
# مجموعه داستان '''«حافظه‌ای برای ناقهٔ گوش شکافته»''' (۱۳۸۷)
# '''«پَرقیچی»''' (۱۳۸۸)
====نمایشنامه‌ها<ref name="آثار"/><ref name="خانیان"/>====
#نمایشنامهٔ '''«یک نیمروز در اتاق بازجویی»'''.(۱۳۶۵){{سخ}}
#نمایشنامهٔ '''«یک نیمروز در اتاق بازجویی»'''.(۱۳۶۵){{سخ}}
#نمایشنامهٔ '''«بازی نامهٔ بابور»'''.(۱۳۶۶){{سخ}}
#نمایشنامهٔ '''«بازی نامهٔ بابور»'''.(۱۳۶۶){{سخ}}
خط ۲۱۲: خط ۲۲۳:
#نمایشنامهٔ '''«نقطه‌های کوچک در فاصله‌ای بسیار دور از خورشید»'''.(۱۳۹۴)
#نمایشنامهٔ '''«نقطه‌های کوچک در فاصله‌ای بسیار دور از خورشید»'''.(۱۳۹۴)


====آثار پژوهشی<ref name="آثار" /><ref name="خانیان" />====
====آثار پژوهشی<ref name="آثار"/><ref name="خانیان"/>====
#جست‌وجو در متن، نقد و بررسی ۱۰ رمان ایرانی.(۱۳۸۰){{سخ}}
#جست‌وجو در متن، نقد و بررسی ۱۰ رمان ایرانی.(۱۳۸۰){{سخ}}
#«از زمینه تا درونمایه»، نقد و بررسی ۷ داستان کوتاه ایرانی.(۱۳۸۳){{سخ}}
#«از زمینه تا درونمایه»، نقد و بررسی ۷ داستان‌کوتاه ایرانی.(۱۳۸۳){{سخ}}
#«وضعیت‌های نمایشی دفاع مقدس»، پژوهشی پیرامون تئاتر جنگ در ایران و جهان.(۱۳۸۳)
#«وضعیت‌های نمایشی دفاع مقدس»، پژوهشی پیرامون تئاتر جنگ در ایران و جهان.(۱۳۸۳)
====آثار ترجمه شده====
====آثار ترجمه‌شده====
# بخشی از آثار داستانی جمشید خانیان، از جمله: «همیشه، همین وقت، همین بازی»، در کتابی به نام «شام سرو و آتش»، توسط «ایونا نوویسکا»، در ''آژانس انتشارات ملی کراکو KAW''، به زبان لهستانی ترجمه شده‌است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/8806-05315/%D8%AC%D9%85%D8%B4%D9%8A%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%8A%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%A7-%D9%BE%D8%B1%D9%82%D9%8A%DA%86%D9%8A-%D9%88-%D9%82%D9%88%D8%B3-%D8%B9%D9%85%D9%8A%D9%82-%D9%85%D9%8A-%D8%A2%D9%8A%D8%AF|عنوان=خانیان با پرقیچی و قوس عمیق می‌آید}}</ref><ref name="آثار" /><ref name="خانیان" />{{سخ}}
# بخشی از آثار داستانی جمشید خانیان: «همیشه، همین وقت، همین بازی»، در کتابی به نام «شام سرو و آتش»، توسط «ایونا نوویسکا»، در ''آژانس انتشارات ملی کراکو KAW''، به زبان لهستانی ترجمه شده‌است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/8806-05315/%D8%AC%D9%85%D8%B4%D9%8A%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%8A%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%A7-%D9%BE%D8%B1%D9%82%D9%8A%DA%86%D9%8A-%D9%88-%D9%82%D9%88%D8%B3-%D8%B9%D9%85%D9%8A%D9%82-%D9%85%D9%8A-%D8%A2%D9%8A%D8%AF|عنوان=خانیان با پرقیچی و قوس عمیق می‌آید}}</ref><ref name= "آثار" /><ref name="خانیان"/>{{سخ}}
#در کتابی به نام "شهر فرنگ ایرانی" داستان‌هایی از جمشید خانیان و نادر ابراهیمی، توسط ''انتشارات سوتوچ svetoch'' به زبان روسی ترجمه شده‌است.<ref name="آثار" /><ref name="خانیان" /><ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://ketabestan.ir/news/1392/09/14/index.html:id=1632|عنوان=خانیان}}</ref>
#در کتابی به نام "شهر فرنگ ایرانی" داستان‌هایی از جمشید خانیان و [[نادر ابراهیمی]]، توسط ''انتشارات سوتوچ svetoch'' به‌روسی ترجمه شده‌ است.<ref name="آثار"/><ref name="خانیان"/><ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://ketabestan.ir/news/1392/09/14/index.html:id=1632|عنوان= آشنایی با نویسنده‌ای پراثر}}</ref>


====فعالیت‌های ادبی<ref name="آثار" /><ref name="خانیان" />====
====فعالیت‌های ادبی<ref name="آثار"/><ref name="خانیان"/>====
#(ازسال۱۳۸۲تا۱۳۹۸). مدیرداخلی و مسئول شورای بررسی کتاب انتشارات «دو رود».{{سخ}}
#(ازسال۱۳۸۲تا۱۳۹۸). مدیرداخلی و مسئول شورای بررسی کتاب انتشارات «دو رود».{{سخ}}
#(از سال۱۳۹۵تا۱۳۹۸). عضو دفتر تخصصی سینما.{{سخ}}
#(از سال۱۳۹۵تا۱۳۹۸). عضو دفتر تخصصی سینما.{{سخ}}
#(۱۳۸۶تا۱۳۸۸). عضو شورای تخصصی کانون نمایش‌نامه‌نویسان.{{سخ}}
#(۱۳۸۶تا۱۳۸۸). عضو شورای تخصصی کانون نمایشنامه‌نویسان.{{سخ}}
#(۱۳۸۰تا۱۳۸۴). تدریس در دانشگاه سورۀ تهران و اصفهان.{{سخ}}
#(۱۳۸۰تا۱۳۸۴). تدریس در دانشگاه سورۀ تهران و اصفهان.{{سخ}}
#(۱۳۶۶). همکاری با صدا و سیما در رابطه با آموزش تئاتر و نگارش ۱۳ قسمت نمایش عروسکی برای نوجوانان، با عنوان «ضرب‌المثل‌ها»
#(۱۳۶۶). همکاری با صداوسیما در رابطه با آموزش تئاتر و نگارش ۱۳ قسمت نمایش عروسکی برای نوجوانان، با عنوان «ضرب‌المثل‌ها»


===سبک و ویژگی‌های آثار ===
===سبک و ویژگی‌های آثار ===
خط ۲۳۱: خط ۲۴۲:
خانیان به ادبیاتِ بومی و اقلیمی توجه ویژه‌ای دارد و افسانه‌ها را در قالب‌های جدیدی برای کودکان بیان کرده است و ارتباط زندگی شهری و همه‌گیرشدن آن بین نسل‌ها در آثار او به‌گونه‌ای است که رنگ و بوی تعلیمی و آموزشی نداشته باشد.{{سخ}}
خانیان به ادبیاتِ بومی و اقلیمی توجه ویژه‌ای دارد و افسانه‌ها را در قالب‌های جدیدی برای کودکان بیان کرده است و ارتباط زندگی شهری و همه‌گیرشدن آن بین نسل‌ها در آثار او به‌گونه‌ای است که رنگ و بوی تعلیمی و آموزشی نداشته باشد.{{سخ}}
موضوع دیگر، توجه خانیان به ادبیات دراماتیک است که این توجه تأثیرگرفته از فعالیت او در حوزۀ ادبیات نمایشی است، هريک از داستان‌ها و نمايشنامه‌های خانیان دنيای تازه‌ای پيش روی مخاطب قرار می‌دهند، <font color=violet>هيچ چيز در قلم و نگاه او تكراری نيست.</font><ref name="نویسنده در لحظه" />
موضوع دیگر، توجه خانیان به ادبیات دراماتیک است که این توجه تأثیرگرفته از فعالیت او در حوزۀ ادبیات نمایشی است، هريک از داستان‌ها و نمايشنامه‌های خانیان دنيای تازه‌ای پيش روی مخاطب قرار می‌دهند، <font color=violet>هيچ چيز در قلم و نگاه او تكراری نيست.</font><ref name="نویسنده در لحظه" />
===جوایز و افتخارات<ref name="آثار" /><ref name="خانیان" />===
===جوایز و افتخارات<ref name="آثار" /><ref name="خانیان"/>===
(۱۳۹۳)اثر برگزیدهٔ ibby، مکزیک، برای رمان '''«عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»'''{{سخ}}
(۱۳۹۳)اثر برگزیدهٔ ibby، مکزیک، برای رمان '''«عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»'''{{سخ}}
(۱۳۹۲).برگزیدهٔ نخست جایزهٔ کتاب سال مهر طاها، برای رمان '''«یک جعبه پیتزا برای ذوزنقهٔ کباب شده»'''{{سخ}}
(۱۳۹۲).برگزیدهٔ نخست جایزهٔ کتاب سال مهر طاها، برای رمان '''«یک جعبه پیتزا برای ذوزنقهٔ کباب شده»'''{{سخ}}
خط ۲۵۳: خط ۲۶۴:
:داستان روایتی از  تیمساری طاغوتی است که در دورۀ انقلاب به‌دست نیروهای انقلابی اسیر شده است و به‌دلیل جرم و جنایت‌هایش محکوم به تیرباران می‌شود. شروع داستان از لحظۀ نقش‌آفرینی دونفر نیروی انقلابی با کمترین خصلت  قهرمانی در داستان آغاز می‌شود.<ref name="فاصله">{{یادکرد وب|نشانی=http://www.adabefarsi.ir/showpost.aspx?id=765 |عنوان=
:داستان روایتی از  تیمساری طاغوتی است که در دورۀ انقلاب به‌دست نیروهای انقلابی اسیر شده است و به‌دلیل جرم و جنایت‌هایش محکوم به تیرباران می‌شود. شروع داستان از لحظۀ نقش‌آفرینی دونفر نیروی انقلابی با کمترین خصلت  قهرمانی در داستان آغاز می‌شود.<ref name="فاصله">{{یادکرد وب|نشانی=http://www.adabefarsi.ir/showpost.aspx?id=765 |عنوان=
نگاهی به کتاب "فاصله‌های غریب" نوشتۀ جمشید خانیان}}</ref>{{سخ}}
نگاهی به کتاب "فاصله‌های غریب" نوشتۀ جمشید خانیان}}</ref>{{سخ}}
سوژۀ مورد پرداخت در این داستان، آن را داستانی ایدئولوژیک به‌حساب آورده است؛ هر چند نویسنده با بر‌شمردن دلایل شخصی‌تر (مثل کشتار مردم و غارت اموال عمومی و ..) که نمود عینی‌تری دارند، تا حدممکن فضایی منصفانه‌تر و انسانی‌تر را در داستان بنا می‌گذارد.<ref name="فاصله" />{{سخ}}  
سوژۀ مورد پرداخت در این داستان، آن را داستانی ایدئولوژیک به‌حساب آورده است؛ هر چند نویسنده با بر‌شمردن دلایل شخصی‌تر (مثل کشتار مردم و غارت اموال عمومی و...) که نمود عینی‌تری دارند، تا حدممکن فضایی منصفانه‌تر و انسانی‌تر را در داستان بنا می‌گذارد.<ref name="فاصله" />{{سخ}}  
زاویۀ دید این داستان دانای کل محدود به ذهن است که در حواشی شخصیت تیمسار به‌عنوان شخصیت‌اصلی محدود می‌شود. پایان‌بندی داستان فکر شده‌ترین و بهترین قسمت داستان است که نشان از اشراف نویسنده از ابتدا تا انتها بر روند داستان است.<ref name="فاصله" />{{سخ}}
زاویۀ دید این داستان دانای کل محدود به ذهن است که در حواشی شخصیت تیمسار به‌عنوان شخصیت‌اصلی محدود می‌شود. پایان‌بندی داستان فکر شده‌ترین و بهترین قسمت داستان است که نشان از اشراف نویسنده از ابتدا تا انتها بر روند داستان است.<ref name="فاصله" />{{سخ}}
نقطۀ ضعف داستان، به بخش میانی آن و صحنۀ فرار تیمسار از زندان برمی‌گردد و هنگامی که هیچ نشانه‌ای دال بر ذهنی‌بودن و خیالی‌بودن این اتفاقات وجود ندارد، مخاطب انتظار داستانی با رویدادی حقیقی را دارد.<ref name="فاصله" />{{سخ}}
نقطۀ ضعف داستان، به بخش میانی آن و صحنۀ فرار تیمسار از زندان برمی‌گردد و هنگامی که هیچ نشانه‌ای دال بر ذهنی‌بودن و خیالی‌بودن این اتفاقات وجود ندارد، مخاطب انتظار داستانی با رویدادی حقیقی را دارد.<ref name="فاصله" />{{سخ}}
در مورد جغرافیای روایت هم این ایراد کم‌وبیش قابل مشاهده است. برای مثال زندانی که روایت می‌شود به قدری غیرواقعی است که به‌راحتی می‌شود از آن فرار کرد و به جنگل پناه برد. جنگلی که در غرب کشور و مناطق لرنشین واقع شده است، اما بیشتر خصوصیت جنگل‌های انبوه شمال را دارد.<ref name="فاصله" /> اما این داستان پرداخت خوبی از لحاظ زبانی دارد و دایرۀ واژگانی داستان، نشان از نویسنده‌ای می‌دهد که تسلط خوبی روی مقولۀ زبان و روایت دارد.<ref name="فاصله" />
دربارهٔ جغرافیای روایت هم این ایراد کم‌وبیش مشهود است. برای مثال زندانی که روایت می‌شود به‌قدری غیرواقعی است که به‌راحتی می‌شود از آن فرار کرد و به جنگل پناه برد. جنگلی که در غرب کشور و مناطق لرنشین واقع شده است؛ اما بیشتر خصوصیت جنگل‌های انبوه شمال را دارد.<ref name= "فاصله"/> ولی این داستان پرداخت خوبی از لحاظ زبانی دارد و دایرۀ واژگانی داستان، نشان از نویسنده‌ای می‌دهد که تسلط خوبی روی مقولۀ زبان و روایت دارد.<ref name="فاصله"/>
[[پرونده:kodakihayezamin.jpg|140px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''روایتی متفاوت از شرایط جنگ در روزهای آغازین'''</center>]]
[[پرونده:kodakihayezamin.jpg|140px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''روایتی متفاوت از شرایط جنگ در روزهای آغازین'''</center>]]
====کودکی‌های زمین====
====کودکی‌های زمین====
یکی از آثار قابل تأمل جمشید خانیان در حوزۀ [[ادبیات داستانیِ دفاع مقدس]]، رمانِ موفق و خواندنی «کودکی‌های زمین» است. <ref name="روایت‌گر">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.farsnews.com/news/13900706000789/%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA%DA%AF%D8%B1-%D8%B4%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%B7-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D9%86%DA%AF|عنوان=جمشید خانیان روایتگر شرایط کودک‌و‌نوجوان}}</ref>
«کودکی‌های زمین» رمانِ موفق و خواندنی در حوزۀ [[ادبیات داستانیِ دفاع مقدس]] است.<ref name="روایت‌گر">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.farsnews.com/news/13900706000789/%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA%DA%AF%D8%B1-%D8%B4%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%B7-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D9%86%DA%AF|عنوان= جمشید خانیان روایتگر کودک‌و‌نوجوان}}</ref>
داستان دربارۀ نوجوانی به نام "چمل" است که با غولی خیالی به نام «کل‌کل‌اشتر» به گفت‌وگو می‌پردازد.<ref name="کودکی‌های زمین">{{یادکرد وب|نشانی=http://www.ketabnews.ir/fa/news/306/%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9%DB%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86|عنوان=بررسی رمان کودکی‌های زمین روایتگر روزهای جنگ}}</ref> ورودِ ناگهانیِ این عنصرِ افسانه‌ای، بافت یکدست و مستندگونۀ اثر را درهم می‌ریزد و اثر به‌قالب افسانه‌ای تخیلی نزدیک می‌شود.این درحالی است که تلاش نویسنده برای بازتاب‌دادن وقایع عینی بیشتر قابل لمس است.<ref name="کودکی‌های زمین" />{{سخ}}
داستان دربارۀ نوجوانی به نام "چمل" است که با غولی خیالی به نام «کل‌کل‌اشتر» به گفت‌وگو می‌پردازد.<ref name="کودکی‌های زمین">{{یادکرد وب|نشانی=http://www.ketabnews.ir/fa/news/306/%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9%DB%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86|عنوان= بررسی رمان کودکی‌های زمین روایتگر روزهای جنگ}}</ref> ورودِ ناگهانیِ این عنصرِ افسانه‌ای، بافت یکدست و مستندگونۀ اثر را درهم می‌ریزد و اثر به‌قالب افسانه‌ای تخیلی نزدیک می‌شود.این درحالی است که تلاش نویسنده برای بازتاب‌دادن وقایع عینی بیشتر قابل لمس است.<ref name="کودکی‌های زمین"/>{{سخ}}
حضور این غول در کنار راوی داستان، به داستان شکلی چندبعدی می‌دهد. نویسنده آن‌ چنان این غول را در وادی واقعیت‌ها، طبیعی آفریده است که خواننده درچند مرحله احساس می‌کند که به راستی راوی در واقعیت بیرونی او را می‌بیند. ذهن پرتلاطم راوی، باعث شده است تا او در دنیای تخیل سیر کند و از موجودی تخیلی اما با قدرتی محدود، کمک بگیرد. در بسیاری از مواقع که چمل احتیاج به یک مونس و همدم دارد، کل‌کل‌اشتر در مقابلش ظاهر می‌شود.<ref name="کودکی‌های زمین" />{{سخ}}
حضور این غول در کنار راوی داستان، به داستان شکلی چندبعدی می‌دهد. نویسنده آن‌ چنان این غول را در وادی واقعیت‌ها، طبیعی آفریده است که خواننده درچند مرحله احساس می‌کند که به راستی راوی در واقعیت بیرونی او را می‌بیند. ذهن پرتلاطم راوی، باعث شده است تا او در دنیای تخیل سیر کند و از موجودی تخیلی اما با قدرتی محدود، کمک بگیرد. در بسیاری از مواقع که چمل احتیاج به یک مونس و همدم دارد، کل‌کل‌اشتر در مقابلش ظاهر می‌شود.<ref name="کودکی‌های زمین"/>{{سخ}}
وقتی که چمل با برادر بزرگ‌ترش، "بتیل"، برای خرید نان از خانه بیرون می‌روند، ناگهان صدای وحشتناکی می‌آید و چمل در میان شلوغی، بتیل را گم می‌کند و وقتی از یافتن برادرش عاجز می‌شود به سمت خانه بازمی‌گردد. در آنجاست که از یکی از همسایه‌ها می‌شنود که خانۀ آن‌ها در بمباران ویران شده و همۀ خانواده‌اش شهید شده‌اند و او تنها مانده‌ است.<ref name="کودکی‌های زمین" />{{سخ}}
وقتی که چمل با برادر بزرگ‌ترش، "بتیل"، برای خرید نان از خانه بیرون می‌روند، ناگهان صدای وحشتناکی می‌آید و چمل در میان شلوغی، بتیل را گم می‌کند و وقتی از یافتن برادرش عاجز می‌شود به سمت خانه بازمی‌گردد. در آنجاست که از یکی از همسایه‌ها می‌شنود که خانۀ آن‌ها در بمباران ویران شده و همۀ خانواده‌اش شهید شده‌اند و او تنها مانده‌ است.<ref name="کودکی‌های زمین"/>{{سخ}}
نویسنده از این منظر، سعی در نشان‌دادن عمق فاجعۀ جنگ دارد و از این طریق توانسته است که از شخصیت چمل به عنوان ابزاری بینا برای ثبت حوادثِ جنگ بهره گیرد. چمل در نیمۀ اول داستان تا حدودی شخصیت فردی خود را دارد؛ با تمام احساسات و معنویات درونی‌اش. و در نیمۀ دوم، یعنی بعد از ناپدیدشدن برادرش، عملاً فردیت خود را از دست می‌دهد و به‌عنوان ابزارِ دستِ نویسنده و در خدمت پیشبردِ اهداف وی قرار می‌گیرد.<ref name="کودکی‌های زمین" />{{سخ}}
نویسنده از این منظر، سعی در نشان‌دادن عمق فاجعۀ جنگ دارد و از این طریق توانسته است که از شخصیت چمل به عنوان ابزاری بینا برای ثبت حوادثِ جنگ بهره گیرد. چمل در نیمۀ اول داستان تا حدودی شخصیت فردی خود را دارد؛ با تمام احساسات و معنویات درونی‌اش. و در نیمۀ دوم، یعنی بعد از ناپدیدشدن برادرش، عملاً فردیت خود را از دست می‌دهد و به‌عنوان ابزارِ دستِ نویسنده و در خدمت پیشبردِ اهداف وی قرار می‌گیرد.<ref name="کودکی‌های زمین"/>{{سخ}}
[[جمشید خانیان]] در این داستان نگاه تازه‌ای به بچه‌ها در جنگ دارد. او حوادث را از دید نوجوانِ داستان، با عنصر باورهای افسانه‌ای و بومی پیوند می‌زند. ارتباط میان چمل و آن موجود خیالی حادثه‌ی تازه‌ای در [[ادبیات پایداری‌]] است. خیال‌انگیزی، کشش و رمزوارگی داستان از نقاطِ برجسته و بدیع آن است. داستان در آبادان که زادگاه نویسنده است، اتفاق می‌افتد و نویسنده شخصیت‌های داستانش را در بافتِ اقلیمی آبادان به‌خوبی پیاده می‌کند.<ref name="کودکی‌های زمین" />{{سخ}}
[[جمشید خانیان]] در این داستان نگاه تازه‌ای به بچه‌ها در جنگ دارد. او حوادث را از دید نوجوانِ داستان، با عنصر باورهای افسانه‌ای و بومی پیوند می‌زند. ارتباط میان چمل و آن موجود خیالی حادثه‌ی تازه‌ای در [[ادبیات پایداری‌]] است. خیال‌انگیزی، کشش و رمزوارگی داستان از نقاطِ برجسته و بدیع آن است. داستان در آبادان که زادگاه نویسنده است، اتفاق می‌افتد و نویسنده شخصیت‌های داستانش را در بافتِ اقلیمی آبادان به‌خوبی پیاده می‌کند.<ref name="کودکی‌های زمین"/>{{سخ}}
گفتنی است که این اثر برندۀ جایزۀ کتاب سال۱۳۸۰ شده است.<ref name="کودکی‌های زمین" />
این اثر برندۀ جایزۀ کتاب سال۱۳۸۰ شده است.<ref name="کودکی‌های زمین"/>


====داستانی از باورها و اعتقادها====
====داستانی از باورها و اعتقادها====
خط ۲۷۶: خط ۲۸۷:
تفاوتِ مهم و قابل توجه در رمان «طبقۀ هفتم غربی»، ساختن موقعیت طنز از دل ترس است. همان چیزی که در هیچ  یک از آثار خانیان وجود ندارد اما در این رمان است که خانیان گوشه‌چشمی به طنز انداخته است. ساختن موقعیت طنز در رویایی امیرعلی با آسانسور و با نشان‌دادن رگه‌هایی از طنز که از دل ترس بیرون می‌زند و ناشناخته‌بودن این موجود ماشینی برای امیرعلی و حالت‌های او در مقابل آن، در رفت و بازگشت به طبقات مختلف شکل می‌گیرد. موقعیت طنز در لحظه‌هایی از ارتباط پیرمرد و امیرعلی و اشتیاق آن دو به شیطنت و بازیگوشی حضوری فعال دارد.<ref name="شخصیت" />
تفاوتِ مهم و قابل توجه در رمان «طبقۀ هفتم غربی»، ساختن موقعیت طنز از دل ترس است. همان چیزی که در هیچ  یک از آثار خانیان وجود ندارد اما در این رمان است که خانیان گوشه‌چشمی به طنز انداخته است. ساختن موقعیت طنز در رویایی امیرعلی با آسانسور و با نشان‌دادن رگه‌هایی از طنز که از دل ترس بیرون می‌زند و ناشناخته‌بودن این موجود ماشینی برای امیرعلی و حالت‌های او در مقابل آن، در رفت و بازگشت به طبقات مختلف شکل می‌گیرد. موقعیت طنز در لحظه‌هایی از ارتباط پیرمرد و امیرعلی و اشتیاق آن دو به شیطنت و بازیگوشی حضوری فعال دارد.<ref name="شخصیت" />


===شروع با موسیقی گوش‌نواز و آرام===
 
درست یک روز بعد از آمدن بابا{{سخ}}
===عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی===
درحالی‌که به نظر سالم و سرحال به نظر می‌رسید{{سخ}}
درست یک روز بعد از آمدن بابا درحالی‌که به‌نظر سالم و سرحال به‌نظر می‌رسید مثل درختی که دیگر قادر نباشد با ریشۀ خود از زمین آب بگیرد و با برگ‌هایش هوا را جذب کند خیلی آرام و غیرمنتظره مُرد.{{سخ}}
مثل درختی که دیگر قادر نباشد با ریشۀ خود از زمین آب بگیرد و با برگ‌هایش هوا را جذب کند خیلی آرام و غیرمنتظره مرد.{{سخ}}
این، شروعی با موسیقی گوش‌نواز و آرام داستان «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی» است که با اقبال مخاطبان بسیاری روبه‌رو شد و مورد نقد و بررسی‌های متعددی قرار گرفته است.<ref name= "نویسنده در لحظه"/>{{سخ}}
این جملۀ آغازین کتاب «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی» است که با اقبال مخاطبان بسیاری روبه‌رو شد و مورد نقد و بررسی‌های متعددی قرار گرفته است.<ref name="نویسنده در لحظه" />{{سخ}}
شروع داستان نمایشی است نفس‌گیر که خواننده را کنجکاو می‌کند تا خوانش داستان را ادامه دهد و همراه‌با اشتیاقی که در سطربه‌سطر آن دنبال می‌شود و در پاراگراف‌های بعدی اوج می‌گیرد، سوالات زیادی را در دربارۀ شخصیت‌هایش در ذهن مخاطب می‌آفریند.<ref name="نویسنده در لحظه" />{{سخ}}
شروع داستان نمایشی است نفس‌گیر که خواننده را کنجکاو می‌کند تا خوانش داستان را ادامه دهد و همراه با اشتیاقی که در سطربه‌سطر آن دنبال می‌شود و در پاراگراف‌های بعدی اوج می‌گیرد، سوالات زیادی را در دربارۀ شخصیت‌هایش در ذهن مخاطب می‌آفریند.<ref name="نویسنده در لحظه" />{{سخ}}
«عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»، داستان آدم‌های خاص و تراش‌خورده و استثنایی است و حتی خود داستان نیز خاص است. داستانی که عناصر مختلف آن حساب شده در کنار هم جای گرفته‌اند.<ref name="یونس" />{{سخ}}
«عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»، داستان آدم‌های خاص و تراش‌خورده و استثنایی است و حتی خود داستان نیز خاص است. داستانی که عناصر مختلف آن حساب شده در کنار هم جای گرفته‌اند.<ref name="یونس" />{{سخ}}
خانیان در این رمان انواع عشق را بیان می‌کند و داستان با تولدِ عشقی در زمینۀ جنگ ساخته و پرداخته می‌شود. عاشقانه‌های یونس، نه یک داستان جنگی تمام‌عیار است و نه یک داستان سراسر عشقی و آمیخته‌شدن جاذبه‌های عشق و جنگ در کنار هم روایت داستان را به ‌پیش می‌برد.<ref name="یونس" />{{سخ}}
خانیان در این رمان انواع عشق را بیان می‌کند و داستان با تولدِ عشقی در زمینۀ جنگ ساخته و پرداخته می‌شود. عاشقانه‌های یونس، نه یک داستان جنگی تمام‌عیار است و نه یک داستان سراسر عشقی و آمیخته‌شدن جاذبه‌های عشق و جنگ در کنار هم روایت داستان را به ‌پیش می‌برد.<ref name="یونس" />{{سخ}}

نسخهٔ ‏۳ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۰۸

جمشید خانیان

خانیان، نویسندۀ کودک‌ و نوجوان
نام اصلی جمشید خانیان
زمینهٔ کاری داستان‌نویس، نمایشنامه‌نویس و پژوهشگر
زادروز ۱۷شهریور۱۳۴۰
آبادان
ملیت ایرانی
کتاب‌ها قلب زیبای بابور، عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی، کودکی‌های زمین و ...

جمشید خانیان، داستان‌نویس، نمایشنامه‌نویس و منتقد و پژوهشگر ادبی است که به‌ویژه در حوزۀ ادبیات کودک و نوجوان فعال است. او اولین نویسندۀ ادبیات کودک‌ونوجوان است که در سال۲۰۱۸ به فستیوال کلاغ سفید کتابخانۀ بین‌المللی مونیخ دعوت شد و در سال ۲۰۱۹ نیز نامزد جایزۀ جهانی آستریدلیندگرن گردید.[۱]

* * * * *

جمشید خانیان فعالیتِ ادبی‌اش را از دهۀ۶۰ و با دو نمایشنامۀ «یک نیمروز در اتاقِ بازجویی» و «روی نی‌بندی» برای بزرگسالان آغاز کرد؛ اما تخیلِ غیرقابل مهاری که ادبیاتِ نوجوان در ذهن و اندیشۀاش ساخت، شوقِ نوشتن برای نوجوانان را در او به وجود آورد.[۱]
خانیان با اینکه از نسل نویسندگان میان‌سال(۱۳۴۰) است؛ اما بی‌گمان یکی از پیشروترین نویسندگان ایرانی در حوزۀ ادبیات کودکان‌ونوجوانان است که دارای دو ویژگی بارز صدای مدرن و نوشتن در سبک‌های مدرن است.[۲][۳]
تصاویر در آثار خانیان فضایی آشنا با دنیای نویسنده دارد؛ زیرا او با آنکه در اصفهان زندگی می‌کند اما همواره یکی از تصاویر ثابت کتاب‌هایش، فضاهای بومی زادگاهش، آبادان، است.[۴][۵]
خانیان در انتخاب واژه‌ها کوششی وسواس‌آمیز دارد[۴][۵] و با نگاهی متفاوت به واژه‌های نوساخته از فضای خشک و جدی واقعیت‌ اثری رشک‌برانگیز می‌سازدخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد[۶] و همواره جنسی از طراوت و تازگی در معماری آثار او موج می‌زنند به‌گونه‌ای که می‌توان گفت هر داستان برای او به‌مانند یک بازی است.[۴][۵]
جمشید خانیان براین باور است که عمرِ ادبیات کودک در ایران بسیار کوتاه است. ما تا دههٔ۸۰ ادبیات کودک‌ونوجوان نداشتیم. سابقهٔ ادبیات کودک، به کمتر از ۲۰ سال می‌رسد و وقتی می‌گویند: به پاس سال‌ها تلاش فلان نویسنده، منظور همین چند سال اخیر است که ۲۰ سال هم نمی‌شود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

از میان یادها

آغاز نوجوانی و شروع کار جدی

از یازده‌سالگی وارد کانون شدم و کارم را از آنجا شروع کردم و جذب قصه‌خوانی شدم و کتاب‌های قصه زیاد خواندم.[۷]

دیدار با هنر و ادبیات

اولین دیدارِ جدیِ من با هنر و ادبیات در سال۵۱ یا۵۲ و در کانون آبادان به‌طور اتفاقی با کتاب «تیستوی سبز انگشتی» بود. از آن‌ زمان، فراز‌ و نشیب‌های بسیاری را پشت سر گذاشته‌ام. همیشه فکر می‌کنم که آن برخوردِ اتفاقیِ کوچک، سرنوشتم را جور دیگری رقم زده است، من هنر را زندگی کردم و ذره‌ذره آن را آموختم بدون آنکه بدانم چه وقت فرایند آموختن را طی کرده‌ام.[۸]

میزکار و چیدمان آن

منابعِ هریک از کارهایم را روی میزم قرار می‌دهم. البته هم روی میز و هم روی زمین.

دو جلد فرهنگِ لغتِ عمید که از بس زیاد استفاده کرده‌ام کهنه شده‌اند؛ روی میزم حق آب‌ و گل دارند. خودکارِ قرمز که حتماً باید باشد؛ چون دور مطالب را با خودکارِ قرمز خط می‌کشم و خودکار مشکی هم هرگز از من دور نیست. پوشه‌ای پر از کاغذها و نوشته‌های نصفه نگه می‌دارم که نسخهٔ اول نوشته‌‌هایم را پشتشان می‌نویسم. از کامپیوتر استفاده نمی‌کنم هیچ‌چیز برایم جای خودکار قرمز و مشکی را نمی‌گیرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

داستان‌هایم را بلند بلند می‌خوانم

آهنگ کلمه برایم خیلی مهم است و در بیشتر مواقع داستانم را بلندبلند برای خودم یا اطرافیانم می‌خوانم تا آنچه در پس‌ِ ذهنم نهفته بود و نمی‌دیدمش سرانجام درمی‌آید.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

تصویر حاکم برنوجوانی

در نوجوانی وارد گروه نمایشی کانون شدم. در سال‌های ۵۱ و ۵۲ و ۵۳، دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه تهران، طرحی را برای دانشجوهای خود گذاشته بود که در شهرهای خودشان مربی تئاتر شوند. یکی از این دانشجوها با ما شروع به کار کرد. هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم که چه تأثیر مثبتی در من داشت و همیشه مدیونش هستم. شکل‌گیری شخصیت هنری‌ام‌ وامدار اوست.[۸]

جنونِ نوشتن

در سال‌های اخیر که نوشتن برای کودک‌ونوجوان مسئله اصلی من شده است گاهی به شکل غریب، جنونِ نوشتن به سراغم می‌آید. ذهنم و بعد کاغذهایم پر از طرح‌های داستانی‌ می‌شود که باید آن‌ها را تبدیل به رمان و نمایشنامه کنم امیدوارم این فرصت را داشته باشم؛ زیرا این مهم‌ترین آرزوی من است.[۸]

رنج‌هایی که تجربه می‌شوند

در مسیر دردآورِ «نوشتن» همه‌‌ چیز لذت‌بخش است از هیچ‌چیز پشیمان نیستم حتی از رنجی که می‌برم. همۀ رنج‌های من تجربه‌های من هستند.[۸]

بازی در دنیای ادبیات

ادبیات برای من نوعی بازی‌کردن است، از فرایند نوشتن این بازی آغاز می‌شود تا به خلق اثر منتهی می‌شود. بازی با خودکارهای رنگی را دوست‌دارم و فرآیند نوشتن برایم بسیار مهم‌تر از خود اثر است و آن را دنیای کودکان‌ و نوجوانان برایم فراهم می‌کند.[۹]

تکرار نوشتن برای نوجوانان

در سال۱۳۷۶ وقتی می‌خواستم کتاب «کودکی‌های زمین» را بنویسم شخصیت فانتزی این داستان آن‌چنان من را به خود واداشت که نتوانستم از آن جدا شوم و همین موضوع عاملی شد برای تکرارِ نوشتن برای نوجوانان و ماندن در این عرصه.[۱۰]

متعلق به دنیای نوجوانان هستم

می‌دانم که برای گروه سنی نوجوان می‌نویسم؛ اما به این فکر نمی‌کنم که سنِ نوجوانی، سنِ ساده‌اندیشی است. به‌ نظر من نوجوانانِ ما بسیار باسواد، باشعور و فهیم هستند و نوع زندگی و آموزش‌هایی که می‌بینند، نشان داده است که این گروهِ سنی، بسیار کنجکاو و مشتاق برای کشف جهان هستند. هیچ‌گاه به‌این فکر نمی‌کنم که برای نوجوانانی می‌نویسم که کمتر از من می‌دانند و باید جایی برای کشف‌کردن و فکر‌کردن برای آن‌ها بگذارم.[۹] من خودم را متعلق به دنیای کودک‌ و نوجوان می‌دانم.[۶]

نام‌هایی از دلِ داستان

پیداکردن عنوان برای داستان‌ها اهمیت زیادی دارد و برای من آخرین مرحله‌ای‌ست که اتفاق می‌افتد. بیشتر سعی می‌کنم از دلِ خودِ داستانی که نوشته‌ام و کاراکترهای داستانی‌ام کمک بگیرم و اسمی را بیرون بکشم.[۹]

داستان انصراف

وقتی شنیدم انجمن نویسندگان كودک‌ و نوجوان، من را به‌عنوان نامزد این جایزه انتخاب كرده است، خارج از كشور بودم. ۱۰روز بعد بازگشتم و فقط ۴۰روز برای آماده‌كردن پرونده‌ام وقت داشتم و از سویی هیچ‌چیز برایم از نوشتن مهم‌تر نبود. تابه‌حال هیچ جایزه‌ای در پروسۀ نوشتن من اثر نداشته و ندارد. من نمی‌دانستم برای كدام بخش از ادبیات كودک‌ونوجوان ایران نامزد شده‌ام؟ همین دلایل باعث شد تصمیم بگیرم از نامزدی جایزه انصراف بدهم.[۴]

طرحی که آناهیتا به‌هم زد

داستان «قلب زیبای بابور» که من آن را طی چهارماه نوشتم، ۲۴فصل داشت. البته در هیچ مرحله‌ای لذت نمی‌بردم و منتظر بودم تا شاید فصل بعدی جذاب شود؛ اما فصل پایانی هم هیچ تحولی را در من ایجاد نکرد.[۱۱] وقتی برای دخترم، آناهیتا خواندم، باتعجب گفت: «خب، چی شد؟» این حرف باعث شد تا کل اثر را پاره کنم و با هم‌فکری با خودش «قلب زیبای بابور» را بنویسم. باهم نوشتیم و اغلب نظراتش را در داستان اعمال کردم. زبان و راویِ قصه از او گرفته شده است. هر فصل را برایش می‌خواندم و بعد با تأیید دونفره نهایی می‌کردیم.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

اقتباس یا سرقت

در پی نمایش تله‌فیلمی به نام «اولین باران پاییزی» با نویسندگی و کارگردانی افسانه منادی، جمشید خانیان این فیلم را اقتباسی از رمانِ «طبقۀ هفتم غربی» خود دانست و نسبت به استفادۀ بدون اجازه از آن اعتراض کرد.
این نویسنده با ارسال متن نامۀ گله‌آمیز خود با اشاره به ناامنی و بی‌اهمیت‌شمردن نویسندگان، نوشت: «وقتی واژه‌ای درست تعریف نشود، خب همین می‌شود، می‌آیند اقتباس کنند، سرقت می‌کنند.»[۱۲]

زندگی و یادگار

شخصیت‌ و اندیشۀ ادبی

اندیشۀ هر نویسنده‌ای با مجموعه آثارش شناخته و تکمیل می‌شود و هر یک از آثار او به تنهایی قسمتی از شخصیت هنری او را می‌سازد.
معماری شخصیت خانیان در چهارخط تجزیه و تحلیل می‌شود که این چهارخط با تکیه بر آثار ادبی او نمایان می‌شوند.[۱۳]
خطِ‌اول جادوی رئالیسمی آثار اوست. همان جادویی که در آثاری مانند: «لاک‌پشت فیلی»، «شبی که جرواسک نخواند» و نیز در «طبقۀ هفتم غربی» یافت می‌شود؛ این همان خطی است که بیشتر شخصیت هنری خانیان بر آن استوار است.[۱۳]
آثار غیررئالیسمی نیز در کارنامۀ او به‌چشم می‌خورد مانند «ناهی» و «قلب زیبای بابور».[۱۳]
دیدگاه نمایشی خانیان در آثاری با سبک رئالیسمی خصلتی مختص‌به‌ خانیان است و سابقۀ این نوع نگاه در نمایشنامه‌نویسی زیرساخت ذهنی او را در این دیدگاهش به داستان نشان می‌دهد. از آثاری که با این نوع نگاه ساخته و پرداخته شده‌اند می‌توان به «شب گربه‌های چشم سفید» اشاره کرد.[۱۳]
جزئی‌نگری و ریزبافی آثاری متفاوت را می‌آفریند و این ویژگی است که آثار خانیان را متفاوت کرده است و هنگامی که جزیی‌نگری و ریزبافی با هم ترکیب شده و بافتی یکدست و هماهنگ بگیرند سازندۀ بهترین لحظات در داستان بشوند و خانیان از این ویژگی شخصیتی به‌خوبی در آثارش بهره برده است.[۱۳]

شهرت و جایگاه ادبی

حدود چهل‌سال زندگیِ خانیان در دنیای متن و داستان و حضور او در عرصه‌های جهانی و انتخاب‌شدن به‌عنوان نخستین نویسندۀ ایرانی در حوزۀ داستان نوجوان در جشنوارۀ کلاغ سفید به‌دعوت کتابخانۀ بین‌المللی کودک‌ و نوجوان و دریافت جایزۀ جهانی آسترید لیندگرن، از جایگاه آثار ایشان نزد منتقدان و پژوهشگران خبر می‌دهد.[۶]

جشن‌های تجلیل و بزرگداشت

تجلیلی برای نامزدِ برترین جایزه

مهرآیینی برای خانیان

در سومین مهرآیین نکوداشت نامزدهای جایزۀ «آسترید لیندگرن»، جمشید خانیان، در حوزۀ ادبیات کودک‌‌ و‌ نوجوان موفق به دریافت این جایزه شد.[۱۴] گفتنی است این جایزه یکی از معتبرترین جوایز بین‌المللی در حوزۀ ادبیات کودک‌ و نوجوان است.[۱۵]

خانیان روی کاناپۀ سفید مونیخ نشست

خانیان با رمانِ «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی» و «طبقۀ هفتم غربی» میهمان کتابخانۀ بین‌المللی کودک‌‌ و نوجوان مونیخ شد. این داستان‌نویس و نمایشنامه‌نویس به‌عنوان اولین نویسندۀ ایرانی در جشنوارۀ «کلاغ‌ سفید» به سخنرانی پرداخت. در این مراسم بخش‌هایی از رمان «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی» تولید کانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان به زبان آلمانی خوانده شد و در ادامه، حاضران در جلسه دربارۀ یونس‌ و سارا شخصیت‌های داستانی این رمان سوال‌هایی را با خالق اثر مطرح کردند.[۱۶]

از دریچۀ نگاه دیگران

گذر پیروزمندانه از آزمون‌های خلاقیت

عباس جهانگیریان:

جمشید خانیان یكی از بی‌حاشیه‌های امروز ایران است. او خلاقیتش را مدام در گردش سنی کودک‌‌ و نوجوان و بزرگسال می‌آزماید و از تمام این آزمون‌ها هم سربلند بیرون می‌آید. من اگر تاكنون به خانیان رشكی برده باشم، به خلوت‌نشینی حافظ‌‌گونه اوست. به اینكه بتوانی دور از هیاهوی سپهر شهر تهران، در خلوت و سكوتی كه آرزوی هر نویسنده‌ای است، بنشینی و بی‌وقفه بخوانی و بنویسی و هر روز رنگ و جانی تازه به ذهن و زبانت ببخشی.[۴]

داستانی که نویسنده‌اش را غافلگیر می‌کند.

آتوسا صالحی، نویسنده و مترجم ادبیات کودک و نوجوان:

جمشید خانیان از معدود نویسندگانی است که در داستان‌هایش تنها داستان‌پردازی نمی‌کند او شخصیت‌هایی واقعی خلق می‌کند که مثل خودشان حرف می‌زنند و تنها طوطی مقلدی نیستند که حرف‌های نویسنده را تکرار کنند؛ شخصیت‌هایی که خاص و متفاوت و صاحبِ فکر و اندیشه‌اند و گاه به نظر می‌رسد حتی نویسنده را غافلگیر می‌کنند.[۱۷]

اقبال‌زاده داستان‌نویس، مترجم، ویراستار و منتقد

عباس جهانگیریان و نقد آثار خانیان[۱۸]
تجلیل از خانیان و همراهی مریم کهنسال[۱۸]

مریم کهنسال

خانیان از مرز یک نفربودن گذشته است.
شناخت خانیان تنها شناخت یک نویسنده وآثارش نیست. شناخت او به‌مانند شناختِ جریان‌های ادبیات داستانی است.[۵][۴] خانیان در آثارش نشان داده است که واقع‌گرایی ادبی برآیندی از فرم و تکنیک است و به‌همین دلیل است که همۀ جنبه‌های ساختار روایت در آثار او قرار می‌گیرند و بیش از هر چیزی بر ساختمانِ شکلی داستان تأکید دارند.[۵]

خانیان برجستگی اثر ادبی را با جنسی از قرابت و هزارتویی معمارگونه همراه کرده است و لذت کشف و کاویدن را به مخاطبان هدیه می‌کند. در آثار ایشان همواره هر اثر با چرخشی دیگر مخاطب را غافل‌گیر می‌کند.[۵] فصل‌بندی داستان‌های او نیز گفتمان را ایجاد می‎‌کند و سرفصل‌های آن به تنهایی می‌توانند راوی روایت‌ها باشند.[۵]

ادیبان، پژوهشگران و نظراتشان

هرگز مخاطب نوجوان را دست‌کم نمی‌گیرد!

به‌گفتهٔ اهالی قلم، جمشید خانیان معرف جریان‌های ادبی معاصر ایران و از آن گروه نویسندگانی است که مخاطب نوجوانِ کتابخوان را دست‌کم نمی‌گیرد. استراتژی او ارتقای سطح ذائقه و نگاه زیباشناختی است.[۴]

خاطره‌انگیز به انتخاب خانیان

سه اثر راه یافته به فهرست افتخار

کمیتۀ جوایز شورای کتاب کودک ۳ اثر را برای فهرست افتخار۲۰۱۴ به دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان معرفی کرد. این آثار شامل عاشقانه های یونس در شکم ماهی نوشتۀ جمشید خانیان در بخش تألیف، اختراع هوگو کابره با ترجمۀ «رضی هیرمندی» در بخش ترجمه و در خانۀ پسرک هفت صندلی بود به تصویرگری «راشین خیریه» در بخش تصویر هستند. لوح‌های افتخار این پدیدآورندگان در سی‌وچهارمین کنگرۀ بین‌المللی ادبیات کودک و نوجوان در مکزیک اهدا خواهد شد.[۱۹]

به انتخاب خانیان

«میهمانی دیوها»

برای من خاطره‌انگیز است. لحن آن به‌عنوان عنصری از زبان که عینیت پیدا نمی‌کند، اما احساس می‌شود در این کتاب یک امتیاز بسیار مهم است که سطح کیفی روایت راارتقا می‌بخشد. با اینکه داستان از ساختار افسانه‌ها پیروی می‌کند؛ اما خیلی هم به آن پایبند نیست. آغازِ داستان یعنی واگذارشدن داستان از یکی به یکی‌ دیگر و پایان آن که مربوط می‌شود به سرنوشتی نامعلوم.[۲۰]

«عقرب‌های کشتی بمبک»

هنوز فکر می‌کنم مهم‌ترین اثر فرهاد حسن‌زاده، همین کتاب است. تکنیک مثبتِ زبان، همراه‌با طنزی درست، برآیندی جز کتابی به‌یادماندنی نخواهد بود. ورودی این کتاب و شکل رفتاری کنشگرهای این داستان، آدم را به یاد «تابستان زاغچه» دیوید آلموند می‌اندازد.[۲۰]

«لالایی برای دختر مرده»

این درست است که آنچه به‌شکل یک پژوهش و تحقیقِ واقعی و تاریخی شروع می‌شود در ادامه باید به‌صورت قصه دربیاید. این کاری است که شاه‌آبادی با نوشتنِ این داستان انجام داده است. ضمن‌اینکه استفاده از پلیفونی روایت به‌عنوان یک تکنیک روایی، امتیاز ویژه‌ای برای این اثر محسوب می‌شود.[۲۰]

«شازده کوچولو»

این کتاب یک شاهکار واقعی است.
مدت‌ها بود که دلم می‌خواست این کتاب را از زاویۀ روایت و روایتگری نقد کنم. همیشه این طور به نظرم می‌رسید که داستان این کتاب، یک راوی مقتدر دارد و بالاخره این فرصت را دانشکدۀ ادبیات دانشگاه شیراز با برگزاری جشنواره و همایش بازنگاری، تحت عنوان چندصدایی و گفت‌وگومندی در ادبیات کودک‌ و نوجوان برایم فراهم کرد.[۲۰]

«کابوس»

به نظرم سیدنوید پر از خلاقیت است. او بی‌مهابا با هر کتاب پیشنهاد تازه‌ای به ادبیاتِ کودک و نوجوان ارائه می‌دهد. گاهی ادبیات آن را برمی‌تابد و گاهی خیر. کابوس کتاب فوق‌العاده‌ای است. روایت و راوی در حوزۀ زبان و چرخش‌های داستانی خوب کار می‌کنند و در ایجاد فضا و شخصیت‌های تازه موفق است. او آن‌قدر در روایتگری خلاق است که به‌راحتی توانسته است از درونمایۀ دستمالی‌شده ولی بی‌پایانِ «فقر» یک اثرِ تازه بیافریند.[۲۰]

«داستان بی‌پایان»

این کتاب برای من تمام‌نشدنی است. هر از چندباری به آن برمی‌گردم تا از غنای فانتزی آن سیراب بشوم و ببینم چطور تخیل، گسترۀ لایتناهی خود را از جهانِ واقع به جهانِ فراواقع می‌کشاند و از آن داستان بی‌پایان می‌سازد.[۲۰]
بندانگشتی

«کافکا و عروسک مسافر»

این کتاب براساس یک مقاله نوشته شده است که در آن به ارتباط عجیب کافکا با دختر بچه‌ای که عروسک‌اش را گم کرده است، می‌پردازد. خیلی نوعِ نگاهِ نویسندۀ کتاب و ساختار دستوری روایت‌اش را نمی‌پسندم. و دقیقاً نمی‌دانم اشکال از نویسندۀ آن است و یا از مترجم. اما کتاب یک آن‌ِ انگیزشی دارد که برای تولیدکنندگان ادبیات شاید جالب باشد، و آن این است که تخیل کتاب، انگیزۀ نگارش داستانِ کافکا را برای هر نویسنده‌ای فراهم می‌کند.[۲۰]

فیلم ساخته‌شده براساس آثار[۲۱][۱]

YesYفیلم‌نامهٔ روزی از روزها، از جمشید خانیان که به کارگردانی «اسدالله اسدی» ساخته شده‌است.
YesYخانیان براساس داستان بلند " سُبور " که نوشتهٔ خود اوست، فیلم‌نامهٔ سینمایی با عنوان "زیر آسمان شهر" می‌نویسد که بعدها " سیما فیلم "، فیلمی با نام " شرجی " را براساس آن می‌سازد.
YesY نگارش فیلم‌نامهٔ یک مجموعهٔ ۱۳ قسمتی عروسکی، برای صدا و سیمای ملی ایران، با عنوان: " ضرب‌المثل‌ها برای کودکان‌ و نوجوانان.

تکرار به صحنه می‌رود

وقتی خانیان می‌گوید

ادبیات کودک‌‌ و‌‌ نوجوان نیازمند فرم و نگاهِ زیبایی‌شناختی مشخصی است. کتاب‌های ایرانی انتخاب شده، نمونه‌ای از این افق آرمانی را نشان می‌دهند و کتاب‌های ترجمه‌ای انتخاب شده هم خاطره‌انگیزند و هم یادآور می‌شوند که ما چقدر «نویسنده» و چقدر «خواننده‌ای خوب» هستیم.[۲۰]
'

جمشید خانیان و چند درجه سوءتفاهم

نیاز تئاتر امروز ما چنین نمایشی است.

جمشید خانیان بعد از دیدن نمایش «چند درجه سوءتفاهم در مقیاس اتللو» گفت:

بینامتنیتی که در نمایشنامه وجود دارد به‌خوبی در اجرا منتقل شده است و وجودشناختی در شخصیت اتللو، ذهنیت او را برای بیننده ترسیم می‌کند. در این نمایش هم بازیگر این نقش اتللوی مربوط به خود را ترسیم می‌کند و اجرا و بازیِ فوق‌العاده و ویژگی‌های شگفت‌انگیز در متن، اثری رشک برانگیز به‌وجودآورده است.[۲۲]
سبک و ویژگی‌های نوشتاری خانیان

آثار و کتاب‌شناسی

کارنامه و فهرست آثار

داستان‌ها برای مخاطب کودک‌ونوجوان[۲۱][۱]

رمان‌ها
  1. «ادسون آرانتس دوناسیمنتو و خرگوش هیمالیایی‌اش» (۱۳۹۷، درحال چاپ)
  2. «گفت‌وگوی جادوگر بزرگ با ملکهٔ جزیرهٔ رنگ‌ها» (۱۳۹۷)
  3. «امپراتور کوتولهٔ سرزمین لی‌لی‌پوت» (۱۳۹۵)
  4. «یک جعبه پیتزا برای ذوزنقهٔ کباب‌شده» (۱۳۹۱)
  5. «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی» (۱۳۸۹)
  6. «غوص عمیق» (۱۳۸۸)
  7. «طبقهٔ هفتم غربی» (۱۳۸۷)
  8. «ناهی» (۱۳۸۶)
  9. «لاک‌پشت فیلی» (۱۳۸۵)
  10. «قلب زیبای بابور» (۱۳۸۲)
  11. «کودکی‌های زمین» (۱۳۷۶)
سایر داستان‌ها
  1. داستان‌بلند «شب گربه‌های چشم سفید» (۱۳۸۰)
  2. پژوهش‌تاریخی «خشایارشاه»(۱۳۸۰)
  3. داستان‌بلند «کوسه ماهی» (۱۳۸۱)
  4. پژوهش‌تاریخی «آریایی‌ها» (۱۳۸۲)
  5. داستان‌بلند «شبی که جَرواسَک نخوانَد» (۱۳۸۲)

داستان‌ها برای مخاطب بزرگسال[۲۱][۱]

  1. مجموعه داستان «همیشه، همین‌ وقت، همین بازی» (۱۳۷۲)
  2. مجموعه داستان «بازی روی خط ممنوع» (۱۳۷۵)
  3. رمان «سُبور» (۱۳۷۶)
  4. رمان «خداحافظ همفری بوگارت» (۱۳۷۶)
  5. رمان «او» (۱۳۷۶)
  6. مجموعه داستان «ننه دلاور» (۱۳۷۸)
  7. رمان «یک نقش برای کاوه» (۱۳۷۸)
  8. مجموعه‌داستان «گزیدهٔ ادبیات معاصر» (۱۳۸۰)
  9. داستان‌بلند «فاصله‌های غریب» (۱۳۸۶)
  10. مجموعه داستان «حافظه‌ای برای ناقهٔ گوش شکافته» (۱۳۸۷)
  11. «پَرقیچی» (۱۳۸۸)

نمایشنامه‌ها[۲۱][۱]

  1. نمایشنامهٔ «یک نیمروز در اتاق بازجویی».(۱۳۶۵)
  2. نمایشنامهٔ «بازی نامهٔ بابور».(۱۳۶۶)
  3. نمایشنامهٔ «عشق، سال ریکُن».(۱۳۷۹)
  4. نمایشنامهٔ «پرگار».(۱۳۷۹)
  5. مجموعهٔ آثار نمایشی «جنگ».(۱۳۸۰)
  6. نمایشنامهٔ «مرد کوچولویی پیدایش شد که می‌خندید».(۱۳۸۰)
  7. نمایشنامهٔ «غول زنگی قلعهٔ سنگباران».(۱۳۸۱)
  8. نمایشنامهٔ «مثل کوچِ کاکایی‌ها».(۱۳۸۱)
  9. نمایشنامهٔ «آه از دست این ویکتورهوگو».(۱۳۸۲)
  10. نمایشنامهٔ '«حرف‌های عاشقانه».(۱۳۸۲)
  11. نمایشنامهٔ «قتل آقای کاف».(۱۳۸۷)
  12. نمایشنامهٔ «روزی که زمین نان می‌شود».(۱۳۸۷)
  13. نمایشنامهٔ «تردید».(۱۳۸۷)
  14. نمایشنامهٔ «تکرار».(۱۳۸۸)
  15. نمایشنامهٔ «درون پیرهن یحیی».(۱۳۸۸)
  16. نمایشنامهٔ «روی نی‌بندی».(۱۳۸۸)
  17. نمایشنامهٔ «دهانی پر از کلاغ».(۱۳۸۸)
  18. نمایشنامهٔ «چهارمین نامه».(۱۳۸۸)
  19. نمایشنامهٔ «اسماعیل اسماعیل».(۱۳۸۸)
  20. نمایشنامهٔ «پنج‌شنبه».(۱۳۸۹)
  21. نمایشنامهٔ «راکب».(۱۳۸۹)
  22. نمایشنامهٔ «مرگ ناصری».(۱۳۹۰)
  23. نمایشنامهٔ «نقطه‌های کوچک در فاصله‌ای بسیار دور از خورشید».(۱۳۹۴)

آثار پژوهشی[۲۱][۱]

  1. جست‌وجو در متن، نقد و بررسی ۱۰ رمان ایرانی.(۱۳۸۰)
  2. «از زمینه تا درونمایه»، نقد و بررسی ۷ داستان‌کوتاه ایرانی.(۱۳۸۳)
  3. «وضعیت‌های نمایشی دفاع مقدس»، پژوهشی پیرامون تئاتر جنگ در ایران و جهان.(۱۳۸۳)

آثار ترجمه‌شده

  1. بخشی از آثار داستانی جمشید خانیان: «همیشه، همین وقت، همین بازی»، در کتابی به نام «شام سرو و آتش»، توسط «ایونا نوویسکا»، در آژانس انتشارات ملی کراکو KAW، به زبان لهستانی ترجمه شده‌است.[۲۳][۲۱][۱]
  2. در کتابی به نام "شهر فرنگ ایرانی" داستان‌هایی از جمشید خانیان و نادر ابراهیمی، توسط انتشارات سوتوچ svetoch به‌روسی ترجمه شده‌ است.[۲۱][۱][۲۴]

فعالیت‌های ادبی[۲۱][۱]

  1. (ازسال۱۳۸۲تا۱۳۹۸). مدیرداخلی و مسئول شورای بررسی کتاب انتشارات «دو رود».
  2. (از سال۱۳۹۵تا۱۳۹۸). عضو دفتر تخصصی سینما.
  3. (۱۳۸۶تا۱۳۸۸). عضو شورای تخصصی کانون نمایشنامه‌نویسان.
  4. (۱۳۸۰تا۱۳۸۴). تدریس در دانشگاه سورۀ تهران و اصفهان.
  5. (۱۳۶۶). همکاری با صداوسیما در رابطه با آموزش تئاتر و نگارش ۱۳ قسمت نمایش عروسکی برای نوجوانان، با عنوان «ضرب‌المثل‌ها»

سبک و ویژگی‌های آثار

جمشید خانیان جهان پيرامون و امكانات دنيای داستان را از آن خود می‌كند و این همان چيزی است كه منتقدان و مخاطبان نوجوان و بزرگسال را ميخكوب آثار او می‌كند. مخاطبان ایشان خوب می‌دانند که برای ورود به دنيای داستان‌های او، بايد قدم‌به‌قدم با طرح‌واره‌های ذهنی او همراه شوند و در هر سطر و هرصفحه‌ برای رويارویی با شگفتی‌های معماروار داستان‌ها آماده باشند.
خانیان به ادبیاتِ بومی و اقلیمی توجه ویژه‌ای دارد و افسانه‌ها را در قالب‌های جدیدی برای کودکان بیان کرده است و ارتباط زندگی شهری و همه‌گیرشدن آن بین نسل‌ها در آثار او به‌گونه‌ای است که رنگ و بوی تعلیمی و آموزشی نداشته باشد.
موضوع دیگر، توجه خانیان به ادبیات دراماتیک است که این توجه تأثیرگرفته از فعالیت او در حوزۀ ادبیات نمایشی است، هريک از داستان‌ها و نمايشنامه‌های خانیان دنيای تازه‌ای پيش روی مخاطب قرار می‌دهند، هيچ چيز در قلم و نگاه او تكراری نيست.[۶]

جوایز و افتخارات[۲۱][۱]

(۱۳۹۳)اثر برگزیدهٔ ibby، مکزیک، برای رمان «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»
(۱۳۹۲).برگزیدهٔ نخست جایزهٔ کتاب سال مهر طاها، برای رمان «یک جعبه پیتزا برای ذوزنقهٔ کباب شده»
(۱۳۹۱).برگزیدهٔ شورای کتاب کودک، برای رمان «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»
(۱۳۹۱).برگزیدهٔ نخست جایزهٔ کتاب سال مهر طاها، برای رمان «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»
(۱۳۹۱).برندهٔ نشان طلای لاک پشت پرنده، برای رمان «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»
(۱۳۹۱).اثر برگزیدهٔ ibby (دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان، لندن)، برای رمان «طبقهٔ هفتم غربی»
(۱۳۸۹).برگزیدهٔ کتابِ سال شهید غنی پور، برای رمان «غوص عمیق»
(۱۳۸۸).برگزیدهٔ کتابِ سال شهیدغنی پور، برای رمان «طبقهٔ هفتم غربی»
(۱۳۸۸).برگزیدهٔ چهارمین دورهٔ جشنوارهٔ کتاب برتر (به مناسبت هفدهمین دورهٔ هفتهٔ کتاب سال جمهوری اسلامی)، برای رمان «طبقهٔ هفتم غربی»
(۱۳۸۸).رتبهٔ نخست در هفتمین دورهٔ جایزهٔ ادبی اصفهان، برای رمان «طبقهٔ هفتم غربی».
(۱۳۸۸).برگزیدهٔ نخست ربع قرن کتاب دفاع‌مقدس در حوزهٔ ادبیات نمایشی، برای کتاب نمایشنامهٔ «چهارمین نامه».
(۱۳۸۸).برگزیدهٔ نخست ربع قرن کتاب دفاع‌مقدس در حوزهٔ پژوهش هنری، برای کتاب «وضعیت‌های نمایشی دفاع‌مقدس»
(۱۳۸۸).برگزیدهٔ نخست ربع قرن کتاب دفاع‌مقدس در حوزهٔ رمان نوجوان، برای رمان «شبی که جرواسک نخواند»
(۱۳۸۷).برگزیدهٔ ششمین دورهٔ انتخاب کتاب سال ماهنامهٔ سلام بچه‌ها و پوپک، برای کتاب «شب گربه‌های چشم سفید»
(۱۳۸۷).برگزیدهٔ جشنوارهٔ کتاب سال کودک‌ و نوجوان کانون پرورش فکری، برای کتاب «شب گربه‌های چشم سفید»
(۱۳۸۷).برگزیدهٔ سال از نظر نویسندگان و منتقدان، رمان «طبقهٔ هفتم غربی»

بررسی چند اثر

آیت دولتشاه و نقد فاصله‌های غریب

داستان روایتی از تیمساری طاغوتی است که در دورۀ انقلاب به‌دست نیروهای انقلابی اسیر شده است و به‌دلیل جرم و جنایت‌هایش محکوم به تیرباران می‌شود. شروع داستان از لحظۀ نقش‌آفرینی دونفر نیروی انقلابی با کمترین خصلت قهرمانی در داستان آغاز می‌شود.[۲۵]

سوژۀ مورد پرداخت در این داستان، آن را داستانی ایدئولوژیک به‌حساب آورده است؛ هر چند نویسنده با بر‌شمردن دلایل شخصی‌تر (مثل کشتار مردم و غارت اموال عمومی و...) که نمود عینی‌تری دارند، تا حدممکن فضایی منصفانه‌تر و انسانی‌تر را در داستان بنا می‌گذارد.[۲۵]
زاویۀ دید این داستان دانای کل محدود به ذهن است که در حواشی شخصیت تیمسار به‌عنوان شخصیت‌اصلی محدود می‌شود. پایان‌بندی داستان فکر شده‌ترین و بهترین قسمت داستان است که نشان از اشراف نویسنده از ابتدا تا انتها بر روند داستان است.[۲۵]
نقطۀ ضعف داستان، به بخش میانی آن و صحنۀ فرار تیمسار از زندان برمی‌گردد و هنگامی که هیچ نشانه‌ای دال بر ذهنی‌بودن و خیالی‌بودن این اتفاقات وجود ندارد، مخاطب انتظار داستانی با رویدادی حقیقی را دارد.[۲۵]
دربارهٔ جغرافیای روایت هم این ایراد کم‌وبیش مشهود است. برای مثال زندانی که روایت می‌شود به‌قدری غیرواقعی است که به‌راحتی می‌شود از آن فرار کرد و به جنگل پناه برد. جنگلی که در غرب کشور و مناطق لرنشین واقع شده است؛ اما بیشتر خصوصیت جنگل‌های انبوه شمال را دارد.[۲۵] ولی این داستان پرداخت خوبی از لحاظ زبانی دارد و دایرۀ واژگانی داستان، نشان از نویسنده‌ای می‌دهد که تسلط خوبی روی مقولۀ زبان و روایت دارد.[۲۵]

روایتی متفاوت از شرایط جنگ در روزهای آغازین

کودکی‌های زمین

«کودکی‌های زمین» رمانِ موفق و خواندنی در حوزۀ ادبیات داستانیِ دفاع مقدس است.[۲۶] داستان دربارۀ نوجوانی به نام "چمل" است که با غولی خیالی به نام «کل‌کل‌اشتر» به گفت‌وگو می‌پردازد.[۲۷] ورودِ ناگهانیِ این عنصرِ افسانه‌ای، بافت یکدست و مستندگونۀ اثر را درهم می‌ریزد و اثر به‌قالب افسانه‌ای تخیلی نزدیک می‌شود.این درحالی است که تلاش نویسنده برای بازتاب‌دادن وقایع عینی بیشتر قابل لمس است.[۲۷]
حضور این غول در کنار راوی داستان، به داستان شکلی چندبعدی می‌دهد. نویسنده آن‌ چنان این غول را در وادی واقعیت‌ها، طبیعی آفریده است که خواننده درچند مرحله احساس می‌کند که به راستی راوی در واقعیت بیرونی او را می‌بیند. ذهن پرتلاطم راوی، باعث شده است تا او در دنیای تخیل سیر کند و از موجودی تخیلی اما با قدرتی محدود، کمک بگیرد. در بسیاری از مواقع که چمل احتیاج به یک مونس و همدم دارد، کل‌کل‌اشتر در مقابلش ظاهر می‌شود.[۲۷]
وقتی که چمل با برادر بزرگ‌ترش، "بتیل"، برای خرید نان از خانه بیرون می‌روند، ناگهان صدای وحشتناکی می‌آید و چمل در میان شلوغی، بتیل را گم می‌کند و وقتی از یافتن برادرش عاجز می‌شود به سمت خانه بازمی‌گردد. در آنجاست که از یکی از همسایه‌ها می‌شنود که خانۀ آن‌ها در بمباران ویران شده و همۀ خانواده‌اش شهید شده‌اند و او تنها مانده‌ است.[۲۷]
نویسنده از این منظر، سعی در نشان‌دادن عمق فاجعۀ جنگ دارد و از این طریق توانسته است که از شخصیت چمل به عنوان ابزاری بینا برای ثبت حوادثِ جنگ بهره گیرد. چمل در نیمۀ اول داستان تا حدودی شخصیت فردی خود را دارد؛ با تمام احساسات و معنویات درونی‌اش. و در نیمۀ دوم، یعنی بعد از ناپدیدشدن برادرش، عملاً فردیت خود را از دست می‌دهد و به‌عنوان ابزارِ دستِ نویسنده و در خدمت پیشبردِ اهداف وی قرار می‌گیرد.[۲۷]
جمشید خانیان در این داستان نگاه تازه‌ای به بچه‌ها در جنگ دارد. او حوادث را از دید نوجوانِ داستان، با عنصر باورهای افسانه‌ای و بومی پیوند می‌زند. ارتباط میان چمل و آن موجود خیالی حادثه‌ی تازه‌ای در ادبیات پایداری‌ است. خیال‌انگیزی، کشش و رمزوارگی داستان از نقاطِ برجسته و بدیع آن است. داستان در آبادان که زادگاه نویسنده است، اتفاق می‌افتد و نویسنده شخصیت‌های داستانش را در بافتِ اقلیمی آبادان به‌خوبی پیاده می‌کند.[۲۷]
این اثر برندۀ جایزۀ کتاب سال۱۳۸۰ شده است.[۲۷]

داستانی از باورها و اعتقادها

«غوص عمیق» یکی از آثار برگزیدۀ جمشید خانیان است که اساس آن برپایۀ باور و اعتقاد مردم جنوب شکل گرفته است و موضوع اصلی آن، گم‌شدن انگشتری حضرت سليمان است.
به‌اعتقاد جنوبی‌ها، انگشتری حضرت سليمان زمانی که به‌دست شيطان به دريا انداخته می‌شود، به دريای عمان می‌‏رسد و از آنجا به چشمه‏‌هایی سرازير می‌شود که در آن ماهی‌ای به نام «چيزکو» وجود دارد.
خالق «غوص عمیق» می‌گوید: استفاده از شخصيت‌‏ها و فضاهای فانتزی در این اثر مشهود است و تمام تلاشم براین بوده است تا داستانم در فضايی ميان واقعيت و خيال شکل گيرد.
اين رمان نوجوان را کانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان به نمايشگاه کتاب تهران آورده است.[۲۸]

ماجرایی از طنز در دلِ ترس

طنز عنصر تازه‌ای است که حضور کمرنگ خود را در «طبقۀ هفتم غربی» نشان می‌دهد همان طنزی که از دل فرهیختگی، جدیت و روشنفکرانه‌بودن شخصیت داستانی نویسنده می‌آید.[۱۳]
تفاوتِ مهم و قابل توجه در رمان «طبقۀ هفتم غربی»، ساختن موقعیت طنز از دل ترس است. همان چیزی که در هیچ یک از آثار خانیان وجود ندارد اما در این رمان است که خانیان گوشه‌چشمی به طنز انداخته است. ساختن موقعیت طنز در رویایی امیرعلی با آسانسور و با نشان‌دادن رگه‌هایی از طنز که از دل ترس بیرون می‌زند و ناشناخته‌بودن این موجود ماشینی برای امیرعلی و حالت‌های او در مقابل آن، در رفت و بازگشت به طبقات مختلف شکل می‌گیرد. موقعیت طنز در لحظه‌هایی از ارتباط پیرمرد و امیرعلی و اشتیاق آن دو به شیطنت و بازیگوشی حضوری فعال دارد.[۱۳]


عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی

درست یک روز بعد از آمدن بابا درحالی‌که به‌نظر سالم و سرحال به‌نظر می‌رسید مثل درختی که دیگر قادر نباشد با ریشۀ خود از زمین آب بگیرد و با برگ‌هایش هوا را جذب کند خیلی آرام و غیرمنتظره مُرد.
این، شروعی با موسیقی گوش‌نواز و آرام داستان «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی» است که با اقبال مخاطبان بسیاری روبه‌رو شد و مورد نقد و بررسی‌های متعددی قرار گرفته است.[۶]
شروع داستان نمایشی است نفس‌گیر که خواننده را کنجکاو می‌کند تا خوانش داستان را ادامه دهد و همراه‌با اشتیاقی که در سطربه‌سطر آن دنبال می‌شود و در پاراگراف‌های بعدی اوج می‌گیرد، سوالات زیادی را در دربارۀ شخصیت‌هایش در ذهن مخاطب می‌آفریند.[۶]
«عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»، داستان آدم‌های خاص و تراش‌خورده و استثنایی است و حتی خود داستان نیز خاص است. داستانی که عناصر مختلف آن حساب شده در کنار هم جای گرفته‌اند.[۲۹]
خانیان در این رمان انواع عشق را بیان می‌کند و داستان با تولدِ عشقی در زمینۀ جنگ ساخته و پرداخته می‌شود. عاشقانه‌های یونس، نه یک داستان جنگی تمام‌عیار است و نه یک داستان سراسر عشقی و آمیخته‌شدن جاذبه‌های عشق و جنگ در کنار هم روایت داستان را به ‌پیش می‌برد.[۲۹]
در این داستانِ سراسر تمثیل، یونس از عشق دنیوی خود به عشقی واقعی می‌رسد و عاشقانه در آن ذوب می‌شود. واژه‌ها در این داستان، ایستا و منجمد نیستند بلکه با پویایی خبر از جریان یافتن زندگی می‌دهند. آنچه در این رمان پررنگ است نگاه خانیان به واژه‌های نوساخته است تا نوعی تمثیلِ عاشقانه را در داستان ایجاد کند. یونس در این رمان شخصیتی است که داستان حول او می‌چرخد و برعکس به‌کاربردن واژه‌ها و جملات توسط او چالش ذهنی را برای مخاطب نوجوان به‌وجود می‌آورد تا علاوه‌بر جذابیت، رمزآلودگی داستان را نیز افزایش می‌دهد.[۲۹]
بهره‌مندی از شخصیت یونس آغازی برای تمثیلی کلان در ذهن خانیان است و تبلور واژگانی که از اصطلاحات موسیقی می‌گویند از مانندکردن زندگی به سونات‌های موسیقی خبر می‌دهد که برای هرکس ریتم و آهنگی خاص دارد؛ گاه تند است و گاه کند.[۲۹]
شخصیت‌های داستان خوب و بی‌نقص پرداخته شده‌اند و البته تا حدودی باورناپذیراند و پختگی و تجربۀ شخصیت‌ها با وجود کوچکی از نکات قابل توجه در این اثر می‌باشد.[۲۹]

روایتی هولناک از یک واقعه

«ادسون آرانتس دوناسیمنتو و خرگوش هیمالیایی‌اش» عنوان جدیدترین اثری است که به قلم جمشید خانیان از سوی بخش کودک و نوجوان منتشر شده است.
در آغاز با مطالعۀ نخستین صفحات این کتاب، تصور می‌کنیم با داستانی شبیه «شازده کوچولو» روبه‌رو هستیم اما به‌تدریج با خواندن ادامۀ داستان، تصویر متفاوتی را در آن می‌بینیم.[۳۰]
خانیان در این کتاب، به لحظات نخستینی اشاره می‌کند که یک نویسنده قبل از شروع داستان سپری کرده است؛ لحظاتی که سعی می‌کند ذهنش را متمرکز کند و به تصاویر و موضوعات پراکنده‌‌‌‌‌ای که از فکرش می‌گذرد، انسجام بخشد. جزئیات را کنار هم بچیند و براساس آن داستانش را بنویسد. او می‌خواهد داستانی واقعی از واقعه‌ای هولناک بنویسد از حادثه آتش‌سوزی سینما رکس آبادان. اما وقتی کاغذ را روبه‌رویش می‌گذارد و به سبک و سیاق همیشگی‌اش با کشیدن یک خط حلزونی سعی می‌کند جزئیات دنیای داستانی‌اش را در ذهنش مجسم کند، سروکله یک پسر سیاه سوختۀ مو فرفری که لهجۀ جنوبی دارد به نام «ادسون آرانتس» پیدا می‌شود که به دنبال خرگوش هیمالیایی‌اش می‌گردد و اینگونه خیال و واقعیت را درهم می‌آمیزد.[۳۰]
نویسنده که قصد نوشتن یک داستان فانتزی را ندارد تلاش می‌کند تا ادسون آرانتس را از ذهنش دور کند اما پسرک معتقد است که شخصیت اصلی داستان است و اصرار دارد که بماند. نویسنده می‌داند چه داستانی می‌خواهد بنویسد؛ ماجرایی که در سال۱۳۵۷ اتفاق افتاده است. زمانی که او به‌همراه خواهرش لیالی و دوست‌هایش در یک شب گرم نزدیک یک درخت بی‌عار پشت یک کلیسا در آبادان نشسته‌اند و فانتا می‌نوشند؛ او حتی با خودش قرار گذاشته که قصه‌اش را با آواز عبدالحکیم حافظ، یک خوانندۀ عرب آغاز کند اما در واقعیت، سینمایی به آتش کشیده شده و صدها نفر بی‌گناه در آن جان داده‌اند اما نویسنده با قهرمانی روبه‌رو است که خواستار تغییر سرانجام ماجراست.[۳۰]
داستان اینگونه آغاز می‌شود: «داشتم به صداها فکر می‌کردم. به صدای غرش کامیون‌های ارتشی که سربازهای خسته و خواب‌آلود را جابه‌جا می‌کردند. به صدای قورقور قورباغۀ سبزرنگ عصبانی. و به صدای عبدالحکیم حافظ.[۳۰]
خوب یادم می‌آید؛ به خودم گفتم: بهتر است داستانم را با صدای آواز عبدالحکیم حافظ شروع کنم که از رادیوی دو زندگی ماکسی‌مد شنیده می‌شود که ناگهان چیزی پرید بیرون و ناپدید شد. درحالی‌که هنوز نوک خودکار آبی‌رنگم روی کاغذ بود، سرم را در مسیر عبور آن چیز که نتوانستم درست ببینمش بلند کردم. چند لحظه بی‌حرکت نشستم و پلک نزدم..»[۳۰]
بخش کودک و نوجوان انتشارات فاطمی، کتاب «ادسون آرانتس دوناسیمنتو و خرگوش هیمالیایی‌اش» را در ۹۱صفحه با شمارگان دوهزار نسخه و قیمت ۱۹۰ هزارریال منتشر کرده است.[۳۰]

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

  1. نشر افق
  2. انتشارات کانون پرورش فکری کودک‌ونوجوان
  3. انتشارات سوره مهر

تجدید چاپ‌ها

در فهرست منتشر شده از سوی انتشارات کانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان، «قلب زیبای بابور» که پیش‌تر در چندین چاپ در ۱۷ هزار نسخه منتشر شده بود در لیست تجدید چاپ قرار گرفت که این آمار تنها در سال۹۵ به ۲۰ هزار نسخه رسید تا شمارگان این اثر تاکنون به ۳۷ هزار برسد.[۳۱]

منبع‌شناسی

مقالاتی دربارۀ خانیان و آثارش

  1. نقد وبررسی رمانِ طبقۀ هفتم غربی، نوشتۀ فروغ علی‌شاهرودی، کتاب ماه کودک و نوجوان.نورمگز، اردیبهشت۱۳۸۹، شمارۀ۱۵۱، ۳۷تا۴۲
  2. نمای نزدیک؛ نقد و بررسی آثار جمشید خانیان، پژوهشنامۀ ادبیات کودک و نوجوان.نورمگز، زمستان۱۳۹۰، شمارۀ۵۲، ۸۱تا۸۳
  3. بینامتنیت در فراداستان قلب زیبای بابور، نوشتۀ نرگس باقری، مطالعات ادبیات کودک، پاییز و زمستان۱۳۹۳، شمارۀ۲، ۱تا۲۴
  4. رشد اخلاقی کودک در ادبیات داستانی و بررسی آثار داستانی خانیان از منظر رشد اخلاقی، نوشتۀ حسین شیخ رضایی، تفکر کودک، بهار و زمستان۱۳۸۹، شمارۀ۱، ۳۸تا۶۲
  5. بررسی مولفه‌های تمثیلی رمان عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی از جمشید خانیان، نوشتۀ سیداحمد حسینی‌کازرونی، سمیه آورند، محمدرضا شهبازی و سیدجعفر حمیدی، چاپ شده در مجلۀ تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی، پاییز۱۳۹۷، شمارۀ ۳۷، ۱۱۱تا۱۲۷
  6. برادرکشی در نمایشنامۀ دهانی پر از کلاغ، نوشتۀ نرگس آل‌مومن دهکردی و جهانگیر صفری، چاپ‌شده در مرجع دانش(civilica)، هفتمین همایش ملی متن پژوهی ادبی با عنوان نگاهی تازه به ادبیات کودک و نوجوان، تهران، هستۀ مطالعات ادبی و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی، ۱۳۹۸
  7. واکاوی عنصر زبان در رمان شبی که جرواسک نخواند، سمانه اسدی، کاووس حسن‌لی، مطالعات ادبیات کودک، سال نهم، پاییز و زمستان۱۳۹۷، شماره۲

پانویس

  1. ۱٫۰۰ ۱٫۰۱ ۱٫۰۲ ۱٫۰۳ ۱٫۰۴ ۱٫۰۵ ۱٫۰۶ ۱٫۰۷ ۱٫۰۸ ۱٫۰۹ ۱٫۱۰ «جمشید خانیان و ورود به دنیای نوشتن». 
  2. «جمشید خانیان در صحنۀ ایثار». 
  3. «صداهای مدرن برآمده از ادبیات در آثار خانیان». 
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ ۴٫۴ ۴٫۵ ۴٫۶ «خانیان نویسنده‌ای که مخاطب نوجوان را دستکم نمی‌گیرد». 
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ ۵٫۴ ۵٫۵ ۵٫۶ «خانیان معرف جریان‌های داستانی معاصر است». 
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ ۶٫۴ ۶٫۵ «جمشید خانیان در همۀ لحظه‌هایش نویسنده است». 
  7. «حرف‌ونقل پدیدآور قلب زیبای بابور». 
  8. ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ ۸٫۳ «حقیقت زندگی را در نمایشنامه‌هایم می‌کاوم.». 
  9. ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ «گفت‌وگو با جمشید خانیان، نویسندۀ ادبیات نوجوان». 
  10. «سالروز تولد جمشيد خانيان كه از ادبيات بزرگ‌سال به ادبيات نوجوان رسيد». 
  11. «تقابل افسانه و قصه‌های مدرن». 
  12. «نامۀ اعتراض جمشید خانیان به تلویزیون». 
  13. ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ ۱۳٫۲ ۱۳٫۳ ۱۳٫۴ ۱۳٫۵ ۱۳٫۶ http://ensani.ir/file/download/article/20120413153525-3089-229.pdf «شخصیت داستانی جمشید خانیان و آثار ادبی او»]. 
  14. «مهرآیینی برای نکوداشت جمشید خانیان». 
  15. «خانیان تجلیل می‌شود». 
  16. «جمشید خانیان روی کاناپه سفید کتابخانۀ مونیخ نشست». 
  17. «آتوسا صالحی و گفت‌وگوی جادوگر بزرگ با ملکه‌ جزیره‌ رنگ‌ها». 
  18. ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ «مهرآیینی برای نکوداشت جمشید خانیان در کانون». 
  19. «سه اثر راه یافته به فهرست افتخار دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان». 
  20. ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ ۲۰٫۲ ۲۰٫۳ ۲۰٫۴ ۲۰٫۵ ۲۰٫۶ ۲۰٫۷ «کتاب‌ خاطره‌انگیز برای کودک‌ونوجوان به‌انتخاب جمشید خانیان». 
  21. ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ ۲۱٫۲ ۲۱٫۳ ۲۱٫۴ ۲۱٫۵ ۲۱٫۶ ۲۱٫۷ ۲۱٫۸ «داستان‌های خانیان برای مخاطب نوجوان». 
  22. «نیاز ما و نیاز تئاترامروزما چنین نمایشی است». 
  23. «خانیان با پرقیچی و قوس عمیق می‌آید». 
  24. «آشنایی با نویسنده‌ای پراثر». 
  25. ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ ۲۵٫۲ ۲۵٫۳ ۲۵٫۴ ۲۵٫۵ «نگاهی به کتاب "فاصله‌های غریب" نوشتۀ جمشید خانیان». 
  26. «جمشید خانیان روایتگر کودک‌و‌نوجوان». 
  27. ۲۷٫۰ ۲۷٫۱ ۲۷٫۲ ۲۷٫۳ ۲۷٫۴ ۲۷٫۵ ۲۷٫۶ «بررسی رمان کودکی‌های زمین روایتگر روزهای جنگ». 
  28. «رمان غوص عمیق و ماجرایی از باور مردم جنوب». 
  29. ۲۹٫۰ ۲۹٫۱ ۲۹٫۲ ۲۹٫۳ ۲۹٫۴ «بررسی مولفه‌های تمثیلی عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی». 
  30. ۳۰٫۰ ۳۰٫۱ ۳۰٫۲ ۳۰٫۳ ۳۰٫۴ ۳۰٫۵ «روایتی هولناک از یک واقعه به روایت‌گری جمشید خانیان». 
  31. «تجدید چاپ کتاب‌های جمشید خانیان». 

پیوند به بیرون

«یادداشت جمشید خانیان درباره نمایش «چند درجه سوتفاهم در مقیاس اتتلو»». ایران تئاتر، ۲۲ شهریور۱۳۹۶. بازبینی‌شده در ۴دی۱۳۹۸.