مجید قیصری: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
'''مجید قیصری'''، نویسنده، مدرس کارگاههای داستاننویسی و داور جشنوارههای ادبی است که بیشازهرچیز با آثار داستانیاش در حوزۀ '''ادبیات جنگ''' شناخته شد.<ref name=''معرفی قیصری''>{{یادکرد وب|نشانی =https://www.hamshahrionline.ir/news/455158/%D8%AC%D8%BA%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D9%85-%D9%85%D8%AD%D9%84%D9%87-%D8%AA%D8%B3%D9%84%DB%8C%D8%AD%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D8%AA|عنوان=معرفی قیصری}}</ref> قیصری برندهٔ جوایز ادبی نظیر '''[[رمان برتر اوراسیای روسیه]]''' و مفتخر به نشان '''درجهیک هنری''' است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی =https://www.isna.ir/news/95050107826/%D8%A7%D8%B9%D8%B7%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%AC%D9%87-%DB%8C%DA%A9-%D9%87%D9%86%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D9%87-6-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D9%88-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1|عنوان=نشان درجه یک هنری }}</ref> | '''مجید قیصری'''، نویسنده، مدرس کارگاههای داستاننویسی و داور جشنوارههای ادبی است که بیشازهرچیز با آثار داستانیاش در حوزۀ '''ادبیات جنگ''' شناخته شد.<ref name=''معرفی قیصری''>{{یادکرد وب|نشانی =https://www.hamshahrionline.ir/news/455158/%D8%AC%D8%BA%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D9%85-%D9%85%D8%AD%D9%84%D9%87-%D8%AA%D8%B3%D9%84%DB%8C%D8%AD%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D8%AA|عنوان=معرفی قیصری}}</ref> قیصری برندهٔ جوایز ادبی نظیر '''[[رمان برتر اوراسیای روسیه]]''' و مفتخر به نشان '''درجهیک هنری''' است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی =https://www.isna.ir/news/95050107826/%D8%A7%D8%B9%D8%B7%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%AC%D9%87-%DB%8C%DA%A9-%D9%87%D9%86%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D9%87-6-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D9%88-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1|عنوان=نشان درجه یک هنری }}</ref> | ||
<center>* * * * *</center> | <center>* * * * *</center> | ||
'''مجید قیصری'''، متولد۱۳۴۵ در تهران با اصالت اصفهانی است. در جوانی جنگ را تجربه کرده و پس از پایان جنگ در سال١٣٦٨وارد دانشگاه علامه میشود و براساس علاقهٔ شخصی رشته روانشناسی را انتخاب میکند، ولی ادامه تحصیل نمیدهد؛ دانشگاه برای او جاذبه ندارد، با اینحال تأثیر این دوره را در آثار وی میتوان دید. پس از پایان تحصیل، در سال١٣٧٢ نوشتن را آغاز میکند. بهقصد نویسندهشدن قلم بهدست نمیگیرد، امّا بهدلیل تجربهای که در جنگ دارد، یادداشتهایی را که در آن دوره نوشته بود به [[مرتضی سرهنگی]] نشان میدهد و از سوی وی تشویق بهنوشتن میشود. این آغاز نویسندگی قیصری است. نویسندهای که در مدّت بیستو پنجسالی که قلم بهدست گرفته، علاوه بر داوری در جشنوارههای مختلف ادبی، آثار بسیاری در زمینههای جنگ، دین و موضوعات اجتماعی خلق کرده است که برخی از این کتابها جوایزی همچون '''رمان برتر اوراسیای روسیه'''، [[کتاب سال شهید حبیب غنیپور]]، [[مهرگان ادب]]، [[جایزهٔ ادبی اصفهان]]، [[جایزهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات]]، [[قلم زرین]] و [[جایزهٔ پِکا]] را نیز به خود اختصاص دادهاند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.ibna.ir/fa/doc/longint/269744|عنوان= | '''مجید قیصری'''، متولد۱۳۴۵ در تهران با اصالت اصفهانی است. در جوانی جنگ را تجربه کرده و پس از پایان جنگ در سال١٣٦٨وارد دانشگاه علامه میشود و براساس علاقهٔ شخصی رشته روانشناسی را انتخاب میکند، ولی ادامه تحصیل نمیدهد؛ دانشگاه برای او جاذبه ندارد، با اینحال تأثیر این دوره را در آثار وی میتوان دید. پس از پایان تحصیل، در سال١٣٧٢ نوشتن را آغاز میکند. بهقصد نویسندهشدن قلم بهدست نمیگیرد، امّا بهدلیل تجربهای که در جنگ دارد، یادداشتهایی را که در آن دوره نوشته بود به [[مرتضی سرهنگی]] نشان میدهد و از سوی وی تشویق بهنوشتن میشود. این آغاز نویسندگی قیصری است. نویسندهای که در مدّت بیستو پنجسالی که قلم بهدست گرفته، علاوه بر داوری در جشنوارههای مختلف ادبی، آثار بسیاری در زمینههای جنگ، دین و موضوعات اجتماعی خلق کرده است که برخی از این کتابها جوایزی همچون '''رمان برتر اوراسیای روسیه'''، [[کتاب سال شهید حبیب غنیپور]]، [[مهرگان ادب]]، [[جایزهٔ ادبی اصفهان]]، [[جایزهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات]]، [[قلم زرین]] و [[جایزهٔ پِکا]] را نیز به خود اختصاص دادهاند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.ibna.ir/fa/doc/longint/269744|عنوان= سبک قیصری }}</ref> او دارندۀ نشان درجۀ یک هنری است و برخی از آثارش به زبانهای مختلف ترجمه و راهی بازار بینالمللی کتاب شدهاند. همواره در کنار نویسندگی، داستاننویسی میکرده و '''«یکشنبههای داستان»''' نام کارگاههای داستان او در [[مؤسسۀ شهرستان ادب]] است که سالهاست برگزار میشود و نویسندگان جوان بسیاری در آن شرکت میکنند. اگرچه قیصری را بیشازهرچیز با آثار داستانیاش در حوزۀ ادبیات جنگ میشناسند، اما آثار او خارج از این موضوع نیز توجه منتقدان و مخاطبانش را جلب کرده است. همچون مجموعهداستان «جشن همگانی» و یا رمان تحسینشدۀ «سهکاهن». | ||
==داستانک== | ==داستانک== | ||
===خانه پدری=== | ===خانه پدری=== | ||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
===قرار نبود نویسنده شوم=== | ===قرار نبود نویسنده شوم=== | ||
:«من اصلاً قرار نبود نویسنده شوم. بعد از اینکه از جنگ آمدم، به دانشگاه رفتم و فکر کردم میتوانم گمشدهام را در رشته روانشناسی پیدا کنم، اما کمی که گذشت، متوجه شدم آنقدر که میتوانم از مردم یاد بگیرم، از روانشناسی یاد نمیگیرم، بههمیندلیل هم مدام بهدنبال تازههای ادبیات بودم و حتی زمانی که به جلسه امتحان میرفتم، آخرین مجلات و کتابها همراهم بود. دوترم آخر، سختترین دوران زندگیام بود و تمایلی برای رفتن به دانشگاه نداشتم. تنها لذت دوران دانشجویی من کارهای عملی پایاننامهام بود. بعدها یکی از دوستانم پایاننامهام را کپی کرد و نمرۀ٢٠گرفت، با این که نمرۀ من ١٩ شده بود. درنتیجه، تمایلی به خواندن فوقلیسانس پیدا نکردم. <ref name=''قیصری''>{{یادکرد وب|نشانی =https://www.hamshahrionline.ir/news/455158/%D8%AC%D8%BA%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D9%85-%D9%85%D8%AD%D9%84%D9%87-%D8%AA%D8%B3%D9%84%DB%8C%D8%AD%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D8%AA|عنوان=قیصری}}</ref> پس از مدتی، با خواندن کتابهای تئوری داستاننویسی و تمرین فهمیدم که میتوانم خاطراتم را به شکلی داستانگونه و هنری بنویسم.»<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://banifilm.ir/%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%AF-%D9%82%DB%8C%D8%B5%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%B5%D9%84%D8%A7%D9%8B-%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%B1-%D9%86%D8%A8%D9%88%D8%AF-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%B4%D9%88%D9%85/|عنوان=نویسنده}}</ref> | :«من اصلاً قرار نبود نویسنده شوم. بعد از اینکه از جنگ آمدم، به دانشگاه رفتم و فکر کردم میتوانم گمشدهام را در رشته روانشناسی پیدا کنم، اما کمی که گذشت، متوجه شدم آنقدر که میتوانم از مردم یاد بگیرم، از روانشناسی یاد نمیگیرم، بههمیندلیل هم مدام بهدنبال تازههای ادبیات بودم و حتی زمانی که به جلسه امتحان میرفتم، آخرین مجلات و کتابها همراهم بود. دوترم آخر، سختترین دوران زندگیام بود و تمایلی برای رفتن به دانشگاه نداشتم. تنها لذت دوران دانشجویی من کارهای عملی پایاننامهام بود. بعدها یکی از دوستانم پایاننامهام را کپی کرد و نمرۀ٢٠گرفت، با این که نمرۀ من ١٩ شده بود. درنتیجه، تمایلی به خواندن فوقلیسانس پیدا نکردم.<ref name=''قیصری''>{{یادکرد وب|نشانی =https://www.hamshahrionline.ir/news/455158/%D8%AC%D8%BA%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D9%85-%D9%85%D8%AD%D9%84%D9%87-%D8%AA%D8%B3%D9%84%DB%8C%D8%AD%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D8%AA|عنوان=قیصری}}</ref> پس از مدتی، با خواندن کتابهای تئوری داستاننویسی و تمرین فهمیدم که میتوانم خاطراتم را به شکلی داستانگونه و هنری بنویسم.»<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://banifilm.ir/%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%AF-%D9%82%DB%8C%D8%B5%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%B5%D9%84%D8%A7%D9%8B-%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%B1-%D9%86%D8%A8%D9%88%D8%AF-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%B4%D9%88%D9%85/|عنوان=نویسنده}}</ref> | ||
خط ۹۶: | خط ۹۶: | ||
من و [[احمد دهقان|احمد]] در یکگردان و یکگروهان بودیم؛ در گردان مالک. او در گروهان شهیدبهشتی بود و من در مخابرات گردان بودم. در کربلای پنج ما در همان سنگری که شهید شاهآبادی افتاد، کنار هم نشسته بودیم که یکباره تیری به کلاه من اصابت کرد و از روی موهایم عبور کرد و او را زد. پس از اتمام جنگ، اولین دیدارمان در در دفتر ادبیات، پیش آقای سنگری بود. احمد «ستارۀ شلمچه» و «روزهای آخر» را به چاپ رسانده بود.<ref name=''قیصری''/> | من و [[احمد دهقان|احمد]] در یکگردان و یکگروهان بودیم؛ در گردان مالک. او در گروهان شهیدبهشتی بود و من در مخابرات گردان بودم. در کربلای پنج ما در همان سنگری که شهید شاهآبادی افتاد، کنار هم نشسته بودیم که یکباره تیری به کلاه من اصابت کرد و از روی موهایم عبور کرد و او را زد. پس از اتمام جنگ، اولین دیدارمان در در دفتر ادبیات، پیش آقای سنگری بود. احمد «ستارۀ شلمچه» و «روزهای آخر» را به چاپ رسانده بود.<ref name=''قیصری''/> | ||
===داستانم را اشتباه چاپ کردند=== | |||
ویژهنامه جنگ ادبیات داستانی، داستان «بار» را منتشر کرده بود و من با چندین نفر از دوستانم در سفر بودم . ویژهنامه را از روی کیوسک پیدا کردم. داستانم چاپ شده بود ولی بهجای «مجید قیصری» نویسنده را «رضا قیصریه» نوشته بودند. بعدها متوجه شدم که اسمی به نام مجید را نمیشناختند برای همین زیر داستان نوشته بودند رضا.<ref name=''خاطرهنگاری''>{{یادکرد وب|نشانی =http://www.bookcity.org/detail/17926/root/speak|عنوان=خاطرهنگاری}}</ref> | |||
===پرحاشیهترین کتابم=== | |||
:«شماس شامی» بیشترین حاشیه را داشته. بعد از سالها شخصی از قم بهزحمت شماره تماسم را پیدا کرده بود و میخواست نسخهای از کتاب بینالنهرین را که مأخذ روایتم بوده ببیند. هرچه میگفتم چنین سندی وجود ندارد باور نمیکرد. با دلخوری تماسش را قطع کرد.<ref name=''خاطرهنگاری''/> | |||
==زندگی و تراث== | ==زندگی و تراث== | ||
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۷: | ||
===شخصیت و اندیشه=== | ===شخصیت و اندیشه=== | ||
===زمینهٔ فعالیت=== | ===زمینهٔ فعالیت<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://adabiatirani.com/writers/%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%AF-%D9%82%DB%8C%D8%B5%D8%B1%DB%8C/|عنوان=فعالیتهای قیصری}}</ref>=== | ||
* داستاننویسی {{سخ}} | |||
* فیلمنامهنویسی {{سخ}} | |||
* مدرس کارگاههای داستاننویسی از جمله مدرس کارگاه «ایران سرزمین اسطوره» در شهر ستان ادب<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://shahrestanadab.com/%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%AF-%D9%82%DB%8C%D8%B5%D8%B1%DB%8C|عنوان=مدرس کارگاه شهرستان ادب}}</ref>{{سخ}} | |||
* قیصری داور بخش داستان کوتاه و بلند بزرگسال یازدهمین جشنواره شعر و داستان «جوان سوره»{{سخ}} | |||
* داور پنجمین دوره کتاب سال «شهید حبیب غنیپور» در سال۱۳۸۴{{سخ}} | |||
* داور دور سوم جایزه ادبی «هفت اقلیم» در سال۱۳۹۲{{سخ}} | |||
* داور بخش داستان جشنواره «قند پارسی» {{سخ}} | |||
* داور و دبیر علمی چندین دوره [[جایزه ادبی جلال آلاحمد|جایزه ادبی جلال]] | |||
===یادمان و بزرگداشتها=== | ===یادمان و بزرگداشتها=== | ||
===از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)=== | ===از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)=== | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۳۰: | ||
===نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش=== | ===نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش=== | ||
===تفسیر خود از آثارش=== | ===تفسیر خود از آثارش=== | ||
{{گفتاورد تزیینی|با کلمه نمیشود جلوی آغاز جنگی را گرفت، ولی میشود با کلمه سویه خیر و شر آدمی را نشان داد. با کلمه میشود شر کالبدشکافی کرد و سویه پلید و کریه آدمی را در جبهه خودی نشان داد همانطور که میشود سوی خیر را در جبهه دشمن دید.<ref name=''کلمه''>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.ibna.ir/fa/doc/report/279591/%D9%81%D9%84%D8%A7%D8%AD-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B5%D8%B1-%D8%B5%D9%84%D8%AD-%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D9%82%DB%8C%D8%B5%D8%B1%DB%8C-%D9%82%D8%AF%D8%B1%D8%AA-%D8%AE%D9%84%D9%82-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%B2%DB%8C|عنوان=کلمه}}</ref>}} | |||
خط ۱۲۹: | خط ۱۴۲: | ||
====[[رضا امیرخانی|رضا امیرخانی]]==== | ====[[رضا امیرخانی|رضا امیرخانی]]==== | ||
{{گفتاورد تزیینی|آثار رضا امیرخانی بهشدت عطر و بوی زمانه خود را میدهد. قدرت ریسکپذیری رضا امیرخانی در انتخاب زمانحال است. نوشتن از شرایط موجود، نوشتن از من و تویی که هنوز تکلیف خودمان را با خودمان مشخص نکردهایم و هماينطور با خیلی از چیزهای دیگر.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://ermia.ir/contents.aspx?id=271|عنوان=رضا امیرخانی}}</ref>}} | {{گفتاورد تزیینی|آثار رضا امیرخانی بهشدت عطر و بوی زمانه خود را میدهد. قدرت ریسکپذیری رضا امیرخانی در انتخاب زمانحال است. نوشتن از شرایط موجود، نوشتن از من و تویی که هنوز تکلیف خودمان را با خودمان مشخص نکردهایم و هماينطور با خیلی از چیزهای دیگر.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://ermia.ir/contents.aspx?id=271|عنوان=رضا امیرخانی}}</ref>}} | ||
====[[احمد دهقان]]==== | |||
داستانهای دهقان رویه شر را به ما نشان داده بود. تا قبل آنروز داستانهای جنگ سعی داشتند فقط رویه خیر رزمندگان ما را به ما نشان دهند و تأکید کنند که ما فقط خیریم. این به این معنا نیست که ما رویه خیر نداشتیم، داشتیم؛ ولی رویه شر هم داشتیم که حتی دو دهه بعد از جنگ سعی در کتمان آن داشتند. انتشار مجموعه داستان «[[من قاتل پسرتان هستم]]» در سال هشتادوپنج سروصدای بسیار به پا کرد.<ref name=''کلمه''/> | |||
====ژانر داستان انقلاب==== | ====ژانر داستان انقلاب==== | ||
خط ۱۳۷: | خط ۱۵۳: | ||
===شاهکارهای ادبیات ایران=== | ===شاهکارهای ادبیات ایران=== | ||
{{گفتاورد تزیینی|برخی رمانهای شاخص در دهۀ چهل و قبلتر خلق شدهاند که برای مطالعه در این زمینه الزامی هستند. مانند «[[چشمهایش]]»، «[[سووشون]]»، «[[بوف کور]]»، «[[شازدهاحتجاب]]» و حتی «[[شوهرِ آهوخانم|شوهر آهوخانم]]»، «[[سنگ صبور]]» و... را هم نمیتوان نادیده گرفت. درنهایت این که با خواندن چنین آثار بزرگی، نگرش نویسنده به نوع شخصیتپردازی و دیگر مسائل مربوط تغییر میکند. میتوان داستان تکپردهای، سهپردهای، تعلیقدار و ویژگیهای داستانهای پلیسی را بهتر شناخت.<ref name=''قیصری''/> | {{گفتاورد تزیینی|برخی رمانهای شاخص در دهۀ چهل و قبلتر خلق شدهاند که برای مطالعه در این زمینه الزامی هستند. مانند «[[چشمهایش]]»، «[[سووشون]]»، «[[بوف کور]]»، «[[شازدهاحتجاب]]» و حتی «[[شوهرِ آهوخانم|شوهر آهوخانم]]»، «[[سنگ صبور]]» و... را هم نمیتوان نادیده گرفت. درنهایت این که با خواندن چنین آثار بزرگی، نگرش نویسنده به نوع شخصیتپردازی و دیگر مسائل مربوط تغییر میکند. میتوان داستان تکپردهای، سهپردهای، تعلیقدار و ویژگیهای داستانهای پلیسی را بهتر شناخت.<ref name=''قیصری''/>}} | ||
====[[زوال کلنل]]==== | ====[[زوال کلنل]]==== | ||
خط ۱۵۱: | خط ۱۶۷: | ||
{{گفتاورد تزیینی|بهعنوان داستاننويس با نگرشی به جامعهمان بايد بگويم كه جوان امروز متأسفانه از اين مفاهيم دور شده است و دليلش را هم اين میدانم كه از هسته و جانمايه اصيلمان فاصله گرفته و به پوسته ظاهری مفاهيم بيشتر توجه دارند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://iqna.ir/fa/news/1644469/%D9%85%D8%AC%D9%8A%D8%AF-%D9%82%D9%8A%D8%B5%D8%B1%DB%8C-%D8%AA%D9%88%D8%AC%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D9%81%D8%A7%D9%87%D9%8A%D9%85-%D8%AF%D9%8A%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D8%B9%D8%AB-%D9%86%D9%88%D8%A2%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AE%D9%84%D9%82-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%E2%80%8C-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%B4%D9%88%D8%AF-|عنوان=ادبیات و دین}}</ref>}} | {{گفتاورد تزیینی|بهعنوان داستاننويس با نگرشی به جامعهمان بايد بگويم كه جوان امروز متأسفانه از اين مفاهيم دور شده است و دليلش را هم اين میدانم كه از هسته و جانمايه اصيلمان فاصله گرفته و به پوسته ظاهری مفاهيم بيشتر توجه دارند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://iqna.ir/fa/news/1644469/%D9%85%D8%AC%D9%8A%D8%AF-%D9%82%D9%8A%D8%B5%D8%B1%DB%8C-%D8%AA%D9%88%D8%AC%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D9%81%D8%A7%D9%87%D9%8A%D9%85-%D8%AF%D9%8A%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D8%B9%D8%AB-%D9%86%D9%88%D8%A2%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AE%D9%84%D9%82-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%E2%80%8C-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%B4%D9%88%D8%AF-|عنوان=ادبیات و دین}}</ref>}} | ||
=== | ===ادبیات و سیاست=== | ||
= | {{گفتاورد تزیینی|بزرگترین آفت نوشتن، سیاسینویسی است. سیاست به لحظه فکر میکند و ادبیات به ابدیت.<ref name=''خاطرهنگاری''/>}} | ||
===نامههای سرگشاده=== | ===نامههای سرگشاده=== | ||
* او از حضور در فهرست چهل نویسنده برگزیده کشور، با انتشار نامهای انصراف داد: | * او از حضور در فهرست چهل نویسنده برگزیده کشور، با انتشار نامهای انصراف داد: | ||
خط ۱۶۰: | خط ۱۷۷: | ||
===نامهای دستهجمعی=== | ===نامهای دستهجمعی=== | ||
===بیانیهها=== | ===بیانیهها=== | ||
=== | ===کاش نویسنده این کتابها بودم=== | ||
{{گفتاورد تزیینی|'''[[عطار]] بیمثل و مانند است. «تذکرالاولیاء» کتابی که هرگز کهنه نمیشود و هر کاغذش نوری است که بر تاریکی میتابد. «ژنرال ارتش مُرده» نوشته [[اسماعیل کاداره]]؛ رمانی جنگی که در ایران خیلی دیده نشد.<ref name=''خاطرهنگاری''/>}} | |||
===شخصیت موردعلاقهاش در آثارش === | |||
مجید قیصری، جلال سیستانی؛ نوجوانی که راوی داستان «باغ تلو» بود را از همه شخصیتهای داستانیاش بیشتر دوست دارد.<ref name=''خاطرهنگاری''/> | |||
===جملهای از ایشان=== | ===جملهای از ایشان=== | ||
===نحوهٔ پوشش=== | ===نحوهٔ پوشش=== | ||
خط ۱۶۹: | خط ۱۹۱: | ||
* تجربههای شخصی مجید قیصری برای رماننویسان همدانی<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.arthamadan.ir/default.aspx?page=4657§ion=newlistItem&mid=51508&pid=101095|عنوان=سفر همدان}}</ref>{{سخ}} | * تجربههای شخصی مجید قیصری برای رماننویسان همدانی<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.arthamadan.ir/default.aspx?page=4657§ion=newlistItem&mid=51508&pid=101095|عنوان=سفر همدان}}</ref>{{سخ}} | ||
* نقد و بررسی کتاب «جشن همگانی» در کتابخانه شهر آبسرد<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.farsnews.com/news/13970822001131/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AC%D8%B4%D9%86-%D9%87%D9%85%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%B4%D9%87%D8%B1-%D8%A2%D8%A8%D8%B3%D8%B1%D8%AF-%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1|عنوان=سفر آبسرد}}</ref>{{سخ}} | * نقد و بررسی کتاب «جشن همگانی» در کتابخانه شهر آبسرد<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.farsnews.com/news/13970822001131/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AC%D8%B4%D9%86-%D9%87%D9%85%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%B4%D9%87%D8%B1-%D8%A2%D8%A8%D8%B3%D8%B1%D8%AF-%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1|عنوان=سفر آبسرد}}</ref>{{سخ}} | ||
===برنامههای ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است=== | ===برنامههای ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است=== | ||
خط ۲۴۶: | خط ۲۶۹: | ||
:«در جلسهای به من گفتند که شما شخصیت صالح را از روی شخصیت راسکلنیکف در «[[جنایتومکافات]]» نوشتهاید. بهسبب اینکه او پیرزن رباخوار را با اندیشۀ این که جامعه را از وجود چنین فردی پاک کند، میکشد. آنان درست میگفتند. انگار عقبۀ ذهنی من چنین بوده است و آن شخصیت با خواندن داستان، در ناخودآگاه ذهن من مانده و بدون اطلاع در جایی تراوش کرده است. باورپذیر بودن شخصیت صالح اولین دغدغهام بود.»<ref name=''قیصری''/>اینکه بعدها صالح تبدیل به نماد تفکری یا نحلهی فکری بشود نمیدانم.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.mehrnews.com/news/4625396/%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%85%D9%86-%D8%B1%D8%A7-%D8%A2%D8%A8%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D9%87-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA|عنوان=گورسفید از نگاه قیصری}}</ref> | :«در جلسهای به من گفتند که شما شخصیت صالح را از روی شخصیت راسکلنیکف در «[[جنایتومکافات]]» نوشتهاید. بهسبب اینکه او پیرزن رباخوار را با اندیشۀ این که جامعه را از وجود چنین فردی پاک کند، میکشد. آنان درست میگفتند. انگار عقبۀ ذهنی من چنین بوده است و آن شخصیت با خواندن داستان، در ناخودآگاه ذهن من مانده و بدون اطلاع در جایی تراوش کرده است. باورپذیر بودن شخصیت صالح اولین دغدغهام بود.»<ref name=''قیصری''/>اینکه بعدها صالح تبدیل به نماد تفکری یا نحلهی فکری بشود نمیدانم.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.mehrnews.com/news/4625396/%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%85%D9%86-%D8%B1%D8%A7-%D8%A2%D8%A8%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D9%87-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA|عنوان=گورسفید از نگاه قیصری}}</ref> | ||
===آثار ترجمه شده === | |||
* انتشارات شمع و مه نسخه انگلیسی مجموعه داستان '''«جشن همگانی»''' را منتشر و در کشورهای انگلیسیزبان توزیع کرد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://khabari.org/article/1615953/%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%A7%D8%B1-%D9%86%D8%B3%D8%AE%D9%87-%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9%84%DB%8C%D8%B3%DB%8C-%D8%AC%D8%B4%D9%86-%D9%87%D9%85%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%AF-%D9%82%DB%8C%D8%B5%D8%B1%DB%8C-%D8%AA%D9%88%D8%B2%DB%8C%D8%B9-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9%84%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7|عنوان=ترجمه جشن همگانی}}</ref>{{سخ}} | |||
* | |||
===ناشرانی که با او کار کردهاند=== | ===ناشرانی که با او کار کردهاند=== | ||
خط ۲۵۶: | خط ۲۸۲: | ||
* ردّپای رئالیسمجادویی در دو داستان کوتاه دفاع مقدّس «ماهزده» و «عودعاس سبز»، نویسندگان: سمیه شیخزاده، غلامحسین شریفیولدانی، سیدمرتضی هاشمی، محمود براتیخوانساری، نشریه ادبیات پایداری، شماره١۴، بهاروتابستان١٣٩۵<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://ensani.ir/fa/article/358232/%D8%B1%D8%AF%D9%91-%D9%BE%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%D8%A6%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D9%88-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D9%88%D8%AA%D8%A7%D9%87-%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9-%D9%85%D9%82%D8%AF%D9%91%D8%B3-%D9%85%D8%A7%D9%87-%D8%B2%D8%AF%D9%87-%D9%88-%D8%B9%D9%88%D8%AF-%D8%B9%D8%A7%D8%B3-%D8%B3%D8%A8%D8%B2-%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%AF-%D9%82%DB%8C%D8%B5%D8%B1%DB%8C|عنوان=رئالیسمجادویی}}</ref> | * ردّپای رئالیسمجادویی در دو داستان کوتاه دفاع مقدّس «ماهزده» و «عودعاس سبز»، نویسندگان: سمیه شیخزاده، غلامحسین شریفیولدانی، سیدمرتضی هاشمی، محمود براتیخوانساری، نشریه ادبیات پایداری، شماره١۴، بهاروتابستان١٣٩۵<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://ensani.ir/fa/article/358232/%D8%B1%D8%AF%D9%91-%D9%BE%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%D8%A6%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D9%88-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D9%88%D8%AA%D8%A7%D9%87-%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9-%D9%85%D9%82%D8%AF%D9%91%D8%B3-%D9%85%D8%A7%D9%87-%D8%B2%D8%AF%D9%87-%D9%88-%D8%B9%D9%88%D8%AF-%D8%B9%D8%A7%D8%B3-%D8%B3%D8%A8%D8%B2-%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%AF-%D9%82%DB%8C%D8%B5%D8%B1%DB%8C|عنوان=رئالیسمجادویی}}</ref> | ||
* آسیبشناسی مسائل اجتماعی در «جشن همگانی»، پری رضوی، شهرستان ادب، ٩آبان۱۳۹۸<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://shahrestanadab.com/Content/ID/11168/%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D8%A8%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D8%B3%D8%A7%D9%8A%D9%84-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D8%B4%D9%86-%D9%87%D9%85%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%BE%D8%B1%DB%8C-%D8%B1%D8%B6%D9%88%DB%8C|عنوان=نقد جشن همگانی}}</ref> | * آسیبشناسی مسائل اجتماعی در «جشن همگانی»، پری رضوی، شهرستان ادب، ٩آبان۱۳۹۸<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://shahrestanadab.com/Content/ID/11168/%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D8%A8%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D8%B3%D8%A7%D9%8A%D9%84-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D8%B4%D9%86-%D9%87%D9%85%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%BE%D8%B1%DB%8C-%D8%B1%D8%B6%D9%88%DB%8C|عنوان=نقد جشن همگانی}}</ref> | ||
* شکلشناسی داستانهای کوتاه مجید قیصری بر اساس مجموعه داستان «طعم باروت»، نویسندگان: یوسف گل پرور، سیداسماعیل قافلهباشی، نشریه ادبیات پایداری، پاییزوزمستان١٣٩٢<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://shahrestanadab.com/Content/ID/11168/%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D8%A8%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D8%B3%D8%A7%D9%8A%D9%84-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D8%B4%D9%86-%D9%87%D9%85%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%BE%D8%B1%DB%8C-%D8%B1%D8%B6%D9%88%DB%8C|عنوان=طعم باروت}}</ref> | * شکلشناسی داستانهای کوتاه مجید قیصری بر اساس مجموعه داستان «طعم باروت»، نویسندگان: یوسف گل پرور، سیداسماعیل قافلهباشی، نشریه ادبیات پایداری، پاییزوزمستان١٣٩٢<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://shahrestanadab.com/Content/ID/11168/%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D8%A8%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D8%B3%D8%A7%D9%8A%D9%84-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D8%B4%D9%86-%D9%87%D9%85%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%BE%D8%B1%DB%8C-%D8%B1%D8%B6%D9%88%DB%8C|عنوان=طعم باروت}}</ref>{{سخ}} | ||
* درباره «دیگر اسمت را عوض نکن»، علی چنگیزی، روزنامه فرهیختگان<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://changizi.blogfa.com/post/568|عنوان=نقد علی چنگیزی}}</ref> | |||
==نوا، نما، نگاه== | ==نوا، نما، نگاه== |
نسخهٔ ۱۸ آبان ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۰۱
مجید قیصری | |
---|---|
![]() من از رنجهای جنگ صحبت میکنم[۱] | |
زمینهٔ کاری | داستاننویسی مدرس داستاننویسی داور جشنوارههای ادبی |
زادروز | دیماه۱۳۴۵ تهران |
ملیت | ایرانی |
سالهای نویسندگی | ١٣٧٢تاکنون |
کتابها | گورسفید، باغ تلو، ماهزده... |
مدرک تحصیلی | روانشناسی |
دانشگاه | علامه طباطبایی |



«دیگراسمت را عوض نکن»


مجید قیصری، نویسنده، مدرس کارگاههای داستاننویسی و داور جشنوارههای ادبی است که بیشازهرچیز با آثار داستانیاش در حوزۀ ادبیات جنگ شناخته شد.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه قیصری برندهٔ جوایز ادبی نظیر رمان برتر اوراسیای روسیه و مفتخر به نشان درجهیک هنری است.[۲]
مجید قیصری، متولد۱۳۴۵ در تهران با اصالت اصفهانی است. در جوانی جنگ را تجربه کرده و پس از پایان جنگ در سال١٣٦٨وارد دانشگاه علامه میشود و براساس علاقهٔ شخصی رشته روانشناسی را انتخاب میکند، ولی ادامه تحصیل نمیدهد؛ دانشگاه برای او جاذبه ندارد، با اینحال تأثیر این دوره را در آثار وی میتوان دید. پس از پایان تحصیل، در سال١٣٧٢ نوشتن را آغاز میکند. بهقصد نویسندهشدن قلم بهدست نمیگیرد، امّا بهدلیل تجربهای که در جنگ دارد، یادداشتهایی را که در آن دوره نوشته بود به مرتضی سرهنگی نشان میدهد و از سوی وی تشویق بهنوشتن میشود. این آغاز نویسندگی قیصری است. نویسندهای که در مدّت بیستو پنجسالی که قلم بهدست گرفته، علاوه بر داوری در جشنوارههای مختلف ادبی، آثار بسیاری در زمینههای جنگ، دین و موضوعات اجتماعی خلق کرده است که برخی از این کتابها جوایزی همچون رمان برتر اوراسیای روسیه، کتاب سال شهید حبیب غنیپور، مهرگان ادب، جایزهٔ ادبی اصفهان، جایزهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات، قلم زرین و جایزهٔ پِکا را نیز به خود اختصاص دادهاند.[۳] او دارندۀ نشان درجۀ یک هنری است و برخی از آثارش به زبانهای مختلف ترجمه و راهی بازار بینالمللی کتاب شدهاند. همواره در کنار نویسندگی، داستاننویسی میکرده و «یکشنبههای داستان» نام کارگاههای داستان او در مؤسسۀ شهرستان ادب است که سالهاست برگزار میشود و نویسندگان جوان بسیاری در آن شرکت میکنند. اگرچه قیصری را بیشازهرچیز با آثار داستانیاش در حوزۀ ادبیات جنگ میشناسند، اما آثار او خارج از این موضوع نیز توجه منتقدان و مخاطبانش را جلب کرده است. همچون مجموعهداستان «جشن همگانی» و یا رمان تحسینشدۀ «سهکاهن».
داستانک
خانه پدری
- «من در خانه خودمان بهدنیا آمدم، دمدمای صبح یکی از روزهای سرد زمستانی دیماه. هنوز در همان مکانی که بهدنیا آمدهام نماز میخوانم. این کار حس خوبی به من میدهد و آن بخش از خانه را خیلی دوست دارم. خانه پدریام در نارمک خاطره متفاوتی برایم دارد و فقط محل سکونت پدر و مادرم محسوب نمیشود شاید اگر در بیمارستان بهدنیا آمده بودم به این حس نمیرسیدم و زندگی در آن خانه برایم خیلی عادیتر بود.[۴]
محرمهای محلّهمان
- «سال۶۴در منطقه عملیاتی مهران زخمی شدم. زخم مختصری داشتم. دو روز به تاسوعا مانده بود و درخواست استعلاجی کردم. ابتدا با استعلاجی من مخالفت شد اما به هر مصیبتی بود خودم را به محلهمان رساندم تا ایّام محرم در محلّه باشم.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد»
دوستان شهیدم
- «با اسماعیل از سال۱۳۶۰ دوست بودیم. او زودتر از من به منطقه رفت و شهید شد. خیابانمان که نامش «پدرثانی» بود اکنون بهنام اوست... خیابان «شهید اسماعیل افشاری». کوچه دوازدهم فرعی بهنام «شهید محمود تاجالدین» شد. او هم جوان هفدهسالهای بود که در عملیات مرصاد در گردان حمزه شهید شد. کوچهبهکوچه و خیابانبهخیابان، برایم یادآور خاطراتاند. یا خیابان «رشیدآقمیونی»، او دههٔ شصت توسط منافقان ترور شد. خیابان «میرفخرایی» هم بهنام شهید «حسنطاهری» شده است که از دوستان خودم و تخریبچی منطقه بود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد»
جغرافیای گورسفید
جغرافیای آخرین کتابم «گورسفید»، محلهٔ تسلیحات است. آن زمان پنج سالم بود. وقتی برف میآمد راه کوچهها بند میآمد. کلی راه میآمدیم و با همان برفها سرسره بازی میکردیم.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد»
کتابی که مرا به زندگی باز گرداند
- «در سال هشتادوهشت پیش از شروع این داستان، از لحاظ روحی درحال خوبی نبودم. رفتهرفته با نوشتن این داستان حالم دگرگون شد. میتوانم بگویم این کتاب تنها کتابی است که وجه شفادهنده برای من داشت و توانست مرا به زندگی بازگرداند.»[۵]
قرار نبود نویسنده شوم
- «من اصلاً قرار نبود نویسنده شوم. بعد از اینکه از جنگ آمدم، به دانشگاه رفتم و فکر کردم میتوانم گمشدهام را در رشته روانشناسی پیدا کنم، اما کمی که گذشت، متوجه شدم آنقدر که میتوانم از مردم یاد بگیرم، از روانشناسی یاد نمیگیرم، بههمیندلیل هم مدام بهدنبال تازههای ادبیات بودم و حتی زمانی که به جلسه امتحان میرفتم، آخرین مجلات و کتابها همراهم بود. دوترم آخر، سختترین دوران زندگیام بود و تمایلی برای رفتن به دانشگاه نداشتم. تنها لذت دوران دانشجویی من کارهای عملی پایاننامهام بود. بعدها یکی از دوستانم پایاننامهام را کپی کرد و نمرۀ٢٠گرفت، با این که نمرۀ من ١٩ شده بود. درنتیجه، تمایلی به خواندن فوقلیسانس پیدا نکردم.[۶] پس از مدتی، با خواندن کتابهای تئوری داستاننویسی و تمرین فهمیدم که میتوانم خاطراتم را به شکلی داستانگونه و هنری بنویسم.»[۷]
از کارمند بودن استعفا دادم
بهعنوان کارمند در ستاد مبارزه با موادمخدر مشغول بهکار شدم. با رانتخواریها و دیگر مسائل پیشآمده در این محیط هم سازگاری پیدا نکردم و در سال٧۵، یکهفته قبل از تولد دخترم استعفا دادم.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
راز «طنابکشی»
قبل از نوشتن داستان «طنابکشی» در روزنامۀ همشهری خواندم که یکی از افسرهای عراقی حدود بیستویک سال در خانهای خودش را پنهان کرده بود تا بهظاهر از همسرش مراقبت کند. بههمیندلیل بدنش سفیدِ سفید بود. آنقدر آفتاب نخورده بود که ضعیف شده بود. این خبر کوتاه که کسی بیستویک سال در خانهاش زندانی باشد، برای من بسیار شوکآور بود و دستمایۀ خلق اثر طنابکشی شد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
«باغ تلو» از کجا آمد؟
یکبار به دفتر مجلۀ کمان رفته بودم. آنجا یکی از دوستان عکاسم گفت: «دارم از زندگینامۀ زنان اسیر فیلم و عکس میگیرم، اما یکی از سوژههای مورد نظرم را پیدا نمیکنم و هرچه میگردم ردی از او نیست. بسیار دنبال او گشتم تا پیدایش کردم». آن خانم به دوستم گفته بود: «خواهش میکنم هیچاسمی از من نبرید؛ چون خانوادۀ من دلش نمیخواهد که من بهعنوان یکزن اسیر شناخته شوم». این افراد برای شناختهنشدن هرچندوقت یکبار خانهشان را عوض میکنند. سخت است یکزنی که ما بهعنوان قهرمان بشناسیم، اینگونه از گذشته و عقبۀ خودش فراری شود. در ادامۀ همین افکار بود که شروع به نوشتن کردم.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
داستانی که فیلم نشد
در سال نود قرار بود آقای بهمن قبادی طنابکشی را بسازد بسیار از داستان خوشش آمده بود و بازیگران اثر را هم چیده بود. در یکهفتهای که در استانبول مهمان ایشان بودم، راجعبه فرم کار با هم صحبت کردیم که فیلمنامه چگونه نوشته شود. پس از آن که قرار بر نوشتن گذاشته شد، آقای قبادی بر سر فیلم دیگرش «فصل کرگدن» به مشکل برخورد و بهتبع آن پروژۀ ما نیز عملاً به نتیجه نرسید.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
با احمد دهقان همرزم بودم
من و احمد در یکگردان و یکگروهان بودیم؛ در گردان مالک. او در گروهان شهیدبهشتی بود و من در مخابرات گردان بودم. در کربلای پنج ما در همان سنگری که شهید شاهآبادی افتاد، کنار هم نشسته بودیم که یکباره تیری به کلاه من اصابت کرد و از روی موهایم عبور کرد و او را زد. پس از اتمام جنگ، اولین دیدارمان در در دفتر ادبیات، پیش آقای سنگری بود. احمد «ستارۀ شلمچه» و «روزهای آخر» را به چاپ رسانده بود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
داستانم را اشتباه چاپ کردند
ویژهنامه جنگ ادبیات داستانی، داستان «بار» را منتشر کرده بود و من با چندین نفر از دوستانم در سفر بودم . ویژهنامه را از روی کیوسک پیدا کردم. داستانم چاپ شده بود ولی بهجای «مجید قیصری» نویسنده را «رضا قیصریه» نوشته بودند. بعدها متوجه شدم که اسمی به نام مجید را نمیشناختند برای همین زیر داستان نوشته بودند رضا.[۸]
پرحاشیهترین کتابم
- «شماس شامی» بیشترین حاشیه را داشته. بعد از سالها شخصی از قم بهزحمت شماره تماسم را پیدا کرده بود و میخواست نسخهای از کتاب بینالنهرین را که مأخذ روایتم بوده ببیند. هرچه میگفتم چنین سندی وجود ندارد باور نمیکرد. با دلخوری تماسش را قطع کرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
زندگی و تراث
سالشمار زندگی
کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری
شخصیت و اندیشه
زمینهٔ فعالیت[۹]
- داستاننویسی
- فیلمنامهنویسی
- مدرس کارگاههای داستاننویسی از جمله مدرس کارگاه «ایران سرزمین اسطوره» در شهر ستان ادب[۱۰]
- قیصری داور بخش داستان کوتاه و بلند بزرگسال یازدهمین جشنواره شعر و داستان «جوان سوره»
- داور پنجمین دوره کتاب سال «شهید حبیب غنیپور» در سال۱۳۸۴
- داور دور سوم جایزه ادبی «هفت اقلیم» در سال۱۳۹۲
- داور بخش داستان جشنواره «قند پارسی»
- داور و دبیر علمی چندین دوره جایزه ادبی جلال
یادمان و بزرگداشتها
از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)
محمدجواد جزینی
« | ![]() |
» |
مهدی یزدانیخرم
« | ![]() |
» |
قاسمعلی فراست
« | ![]() |
» |
نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش
تفسیر خود از آثارش
« | با کلمه نمیشود جلوی آغاز جنگی را گرفت، ولی میشود با کلمه سویه خیر و شر آدمی را نشان داد. با کلمه میشود شر کالبدشکافی کرد و سویه پلید و کریه آدمی را در جبهه خودی نشان داد همانطور که میشود سوی خیر را در جبهه دشمن دید.[۱۴] | » |
موضعگیریهای او دربارهٔ دیگران
سعدی
« | سعدی در پی نگاهی اخلاقی سعی دارد مطالب و مضامین خود را در قالب حکایات کوتاه طرح کند. آنچه (بهعنوان یک داستاننویس) در پی غور و بررسی در آثار سعدی، میتوان از آنها برکشید این است که حکایات دقیقاً به مثابه بیان موقعیتاند؛ او سعی نمیکند روند تغییر و تحول را مانند آنچه در یک داستان بلند صورت مییابد، پی گیرد؛ سعدی آنچنانکه در داستان کوتاه امروز معمول است، تنها به بیان یک موقعیت میپردازد.[۱۵] | » |
جلال آلاحمد
« | شخصیت و قلم جلال از همان ابتدا که با وی و آثارش آشنا شدم، روی من تأثیر گذاشت؛ فردی جسور که به همه حوزهها سرک میکشد. او میتوانست فضاهای اجتماعی و لایههای متعدد، مخصوصاً خانوادههای سنتی را ترسیم کند. یکی از مسائلی که در مورد آلاحمد بیان میشود، چندبُعدی یا چندوجهی بودنش است، او هیچگاه خود را محدود به عرصهای نکرد و تنها به دنبال روشنگری و بیان باورهایش بود.[۱۶] | » |
رضا امیرخانی
« | آثار رضا امیرخانی بهشدت عطر و بوی زمانه خود را میدهد. قدرت ریسکپذیری رضا امیرخانی در انتخاب زمانحال است. نوشتن از شرایط موجود، نوشتن از من و تویی که هنوز تکلیف خودمان را با خودمان مشخص نکردهایم و هماينطور با خیلی از چیزهای دیگر.[۱۷] | » |
احمد دهقان
داستانهای دهقان رویه شر را به ما نشان داده بود. تا قبل آنروز داستانهای جنگ سعی داشتند فقط رویه خیر رزمندگان ما را به ما نشان دهند و تأکید کنند که ما فقط خیریم. این به این معنا نیست که ما رویه خیر نداشتیم، داشتیم؛ ولی رویه شر هم داشتیم که حتی دو دهه بعد از جنگ سعی در کتمان آن داشتند. انتشار مجموعه داستان «من قاتل پسرتان هستم» در سال هشتادوپنج سروصدای بسیار به پا کرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
ژانر داستان انقلاب
« | پس از گذشت چهل سال ژانری بهنام انقلاب نداریم و آثار این حوزه بهلحاظ سیاسی و اجتماعی بررسی میشوند. از آفتهایی که داستان انقلاب نیز دچار آن میشود همین است که آثاری مانند «مدار صفر درجه» از احمد محمود و «رازهای سرزمین من» نوشته براهنی در دسته آثار انقلابی قرار نمیگیرند چون برخی معتقدند اینگونه آثار باید به رویکرد دینی مردم ختم شوند.[۱۸] | » |
ژانر داستان جنگ
« | ژانر جنگ، ژانر جنگ است و از تقابل بین دو نیرو بهوجود میآید. خود جنگ دارای زیرمجموعهها و زیرژانرهایی است که دفاع یکی از آن ها است. هرگونه دفاعی در هرجا رخ دهد کاملاً مقدس است. این که بیایی یک زیر ژانر را بالا بیاوریم و کل ژانر را تحتشعاع آن قرار دهیم اشتباه است و منافات دارد. ما چهقدر راجع به ادبیات پادگانی کار کرده ایم؟ آن هم در جای خود بسیار مهم است. این سیاهسفیدکردن افراد باعث اسطورهای شدن آنها در ذهن مخاطب و نویسنده میشود چیزی که من دنبال آن میگردم، انسان است. زمین بازی ما ادبیات است و کشف آن آدمی است که چگونه بوده، چه سرنوشتی داشته و چه کاری انجام داده است.[۱۹] | » |
شاهکارهای ادبیات ایران
« | برخی رمانهای شاخص در دهۀ چهل و قبلتر خلق شدهاند که برای مطالعه در این زمینه الزامی هستند. مانند «چشمهایش»، «سووشون»، «بوف کور»، «شازدهاحتجاب» و حتی «شوهر آهوخانم»، «سنگ صبور» و... را هم نمیتوان نادیده گرفت. درنهایت این که با خواندن چنین آثار بزرگی، نگرش نویسنده به نوع شخصیتپردازی و دیگر مسائل مربوط تغییر میکند. میتوان داستان تکپردهای، سهپردهای، تعلیقدار و ویژگیهای داستانهای پلیسی را بهتر شناخت.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
|
» |
زوال کلنل
« | کتاب «زوال کلنل» محمود دولتآبادی هم اثری در ژانر انقلاب است اما بهسبب حساسیت این ژانر، مدتهاست برای چاپ در انتظار مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد بهسر میبرد و چوب انقلابی بودنش را میخورد![۲۰] | » |
توصیه به داستان نویسان جوان
« | داستاننویس جوان امروز بهجای هجوم بیرویه به خواندن آثار ترجمه، نخست باید وقت خود را برای خواندن بیهقی و بلعمی و شاهنامه تنظیم کند تا مهندسی آنها در قصهگویی و شخصیتپردازی را یاد بگیرد.[۲۱] | » |
توصیۀ دیگرم به افراد مبتدی در این مسیر، همواره این است که سپس به مطالعۀ ادبیات روس بپردازند و بعد از آن ادبیات آمریکا و انگلیس را مطالعه کنند تا به ژانر موردنظر خود برای نویسندگی دست یابند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
جایزه و شأن کتاب
- «از حاشیه خوشم نمیآید. سال گذشته حرفها و دلایل من برای انصراف از جایزهٔ ادبی جلال در رسانهها منتشر شد. حرف جدیدی ندارم تا وقتی این دوره از جلال هم برگزار شود. برخلاف عدهای که میگویند جایزههای ادبی تأثیری در فروش کتاب ندارند، معتقدم اهدای یک جایزه ادبی به هر کتاب، شان ویژهای به آن میدهد.»[۲۲]
ادببات و دین
« | بهعنوان داستاننويس با نگرشی به جامعهمان بايد بگويم كه جوان امروز متأسفانه از اين مفاهيم دور شده است و دليلش را هم اين میدانم كه از هسته و جانمايه اصيلمان فاصله گرفته و به پوسته ظاهری مفاهيم بيشتر توجه دارند.[۲۳] | » |
ادبیات و سیاست
« | بزرگترین آفت نوشتن، سیاسینویسی است. سیاست به لحظه فکر میکند و ادبیات به ابدیت.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
|
» |
نامههای سرگشاده
- او از حضور در فهرست چهل نویسنده برگزیده کشور، با انتشار نامهای انصراف داد:
« | انتظار میرفت که نویسندگان را یعنی تمام نویسندگان را مدافع ارزشهای والای انسانی بدانید حتی کسانی که روزگاری با ما دشمن بودند و همکیش ما نبودند. تقسیمبندی زودگذر و سیاسی را به عهده سیاسیون بگذارید و در روزگاری که دیگران بذر نفاق میکارند و بیاعتمادی سکه رایج شده، شما اعتماد جلب کنید. رمان میآموزد که «بنیآدم اعضای یکدگرند» پس به مشترکات نگاه کنیم تا تفاوتها. من از آنجا که سالهاست از جنگ نوشتهام و ضدجنگ خواندهاند این تعریف از ارزش را متوجه نمیشوم. با اینکه می دانم شما نیتخیر دارید ولی چون این حرکت جز رنجش و فاصله تا اینلحظه چیزی به ارمغان نداشته است از حضور در آن منصرف میشوم.»[۲۴] | » |
- مجید قیصری در پی حادثه پلاسکو، نامه سرگشادهای به رئیس شورای شهر تهران نوشت و خواستار ساخت موزهای دائمی از ساختمان پلاسکو و آنچه از آن باقی مانده است؛ شد.[۲۵]
نامهای دستهجمعی
بیانیهها
کاش نویسنده این کتابها بودم
« | عطار بیمثل و مانند است. «تذکرالاولیاء» کتابی که هرگز کهنه نمیشود و هر کاغذش نوری است که بر تاریکی میتابد. «ژنرال ارتش مُرده» نوشته اسماعیل کاداره؛ رمانی جنگی که در ایران خیلی دیده نشد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
|
» |
شخصیت موردعلاقهاش در آثارش
مجید قیصری، جلال سیستانی؛ نوجوانی که راوی داستان «باغ تلو» بود را از همه شخصیتهای داستانیاش بیشتر دوست دارد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
جملهای از ایشان
نحوهٔ پوشش
تکیهکلامها
خلقیات
منزلی که در آن زندگی میکرد (باغ و ویلا)
گزارشی از سفرهای مجید قیصری
- تجربههای شخصی مجید قیصری برای رماننویسان همدانی[۲۶]
- نقد و بررسی کتاب «جشن همگانی» در کتابخانه شهر آبسرد[۲۷]
برنامههای ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است
نویسندگان موردعلاقه
نویسندگان جنگی چون «هاینریش بول» و «ارنست همینگوی»، بهدلیل قرابت فضای ذهنی و شرایطی که قیصری آن را تجربه کردهبود، از نویسندگان موردعلاقه وی بودهاند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد»
استادان و شاگردان
علت شهرت
فیلم ساخته شده براساس
حضور در فیلمهای مستند دربارهٔ خود
اتفاقات بعد از انتشار آثار
نام جاهایی که به اسم این فرد است
کاریکاتورهایی که دربارهاش کشیدهاند
مجسمه و نگارههایی که از او کشیدهاند
ده تا بیست مطلب نقلشده از نمونههای فوق از مجلات آن دوره
برگههایی از مصاحبههای فرد
آثار و کتابشناسی
سبک و لحن و ویژگی آثار
کارنامه و فهرست آثار
- صلح
- جنگی بود، جنگی نبود
- طعم باروت
- نفرسوم از سمت چپ
- ضیافت بهصرف گلوله
- باغ تلو، رمان
- قصۀ هشتادوپنج
- گوسالۀ سرگردان
- مردی فرشتهپیکر، داستان بلند
- سه دختر گلفروش
- ماهزده، داستان بلند
- سه کاهن، رمان
- دیگر اسمت را عوض نکن، رمان
- زیرخاکی
- طنابکشی، رمان
- نگهبان تاریکی
- جشن همگانی
- گورسفید
جوایز و افتخارات[۲۸]
برگزیدهٔ کتاب سال ششمین دوره(۱۳۸۵) و هشتمین دوره(۱۳۸۷) شهید حبیب غنیپور
برگزیدهٔ جایزهٔ مهرگان ادب برای باغ تلو سال۱۳۸۶
برگزیدهٔ جایزهٔ ادبی اصفهان برای گوساله سرگردان
برگزیدهٔ جایزهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات برای گوساله سرگردان
برگزیدهٔ جایزهٔ بهترین کتاب سال به انتخاب انجمن قلم ایران برای سه دختر گلفروش
جایزهٔ قلم زرین سال ۸۵ برای «سه دختر گل فروش»
برندهٔ جایزهٔ مهرگان ادب برای «سه دختر گل فروش»
جایزهٔ ادبی اصفهان برای «سه دختر گل فروش»
برندهٔ جایزهٔ پکا برای «ضیافت به صرف گلوله»
منبعشناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)
بررسی چند اثر
باغ تلو
«باغ تلو» تراژدی دختریاست که از کمال مطلوب به وضعیت نامطلوب گذر میکند. در تراژدی، شخصیت داستانی ابتدا برتر از دیگر انسانها نشان داده میشود. «معصومه، قهرمان ما نیامد.»(ص ۱۳) بعد درحد انسانی معمولی، که اسیر دست پدر و شرایط روزگار است، سقوط میکند. «باغ تلو» داستان رئالیاست که روایتی خاطرهگونه دارد. خواننده با دیدگاههای جامعهشناسی، انسانشناسی، مسائل اجتماعی و ایدئولوژیکی روبهرو میشود. شیوهٔ نگارش داستان، دوّار است. مدوربودن زمان اثر، نشان از مدرنبودن آن دارد. در این کتاب، داستان نوجوانی بیان میشود که خواهر بزرگتر او عازم جبهه است. خواهری که به زندگی محرومان، رسیدگی و در درو محصول به کشاورزان کمک میکند. رفتن خواهر و بیخبری از او، پیامدهایی برای خانواده بههمراه دارد که یکی از آنها جابهجایی خانواده به مکانی دیگر و زندگی در خفا و محلهای جدید است و دیگری اختلافات و درگیریهایی که بین اعضای خانواده ایجاد میشود که این کشمکشها البته با حرفها و حدیثهای مردم شدت میگیرد...[۲۹] «باغ تلو» را نشر علم در سال۱۳۸۵به بازار کتاب عرضه کرد و قیصری در همانسال جایزهٔ مهرگان ادب را برای این رمان بهدست آورد. این رمان پس از چاپ اول متوقف شد و دیگر تجدیدچاپ نشد.
نقد باغ تلو
راوی این رمان آدم روانپریشی است، تفرقگفتار دارد و از این لحاظ خیلی قابلاعتماد نیست اما ابله هم نیست. قیصری در این رمان یکنفر از شخصیتها را بهعنوان راوی انتخاب کرده که کاری جدید و مدرنیستی ولی متضمن دروننگری است؛ چراکه اگر درون شخصیتها کاویده نشود، بار ذهنی داستان کم میشود. وقتی راوی اولشخص است مشکل میتوان درباره آن درون نگری کرد البته از اینگونه خاص میتوان به رمان «نیوتوچکا» اثر «داستایوفسکی» و یا «از چشم غربی» اثر «کنراد» اشاره کرد که بهخوبی توانستهاند این نقش را برای راوی پرداخت کنند. اما قیصری آن قدرها که باید راوی این شخصیت ها را برای ما درونکاوی نمیکند و این یکی از نقصهای جدی «باغ تلو» است. این رمان از قواعد کلاسیک مبتنی بر تجربه زیسته، باورپذیری و قواعد ادبی پیروی کرده است. قیصری شخصیتی را انتخاب کرده انتخاب برجستهای است و بارزترین قسمت رمان هم نگاه مردم است به اسارت و آزادی مرضیه. باغ تلو استعارهای است از انزوا و طرد کسی که با دل و جان به مردم خدمت کرد و بعد هم به جبهه رفت.[۳۰]
حاشیههای باغ تلو
مجید قیصری با انتشار رمان «باغ تلو» در میان اهالی ادبیات حرف و حدیثهای بسیاری برپا کرد. از مشاور وزیر ارشاد و هیئت مدیره انجمن قلم که او را تکفیر ادبی و رمانش را ضدارزش و ضدزن خواندند تا منتقدانی که میگویند چرا فرجامِ قهرمانِ قصه که جوانی مؤمن است، تراژیک است. در مقابل کم نبودند منتقدانی که اثر را میستایند و آن را یادآور آثار درخشان ادبیات کلاسیک ایران و حتی جهان میدانند. تنها در یک نشست مطبوعاتی رضا امیرخانی، فتحالله بینیاز، علیالله سلیمی، احمد شاکری و خسرو باباخانی به نقد اثر پرداختند.[۳۱]
توهین به زنان در باغ تلو
بهعقیده سمیرا اصلانپور از اين كتاب نمیشود بهعنوان كتابی در زمينه دفاعمقدس ياد كرد؛ بلكه اهانت به زنان آزاده است و زنان آزاده بايد بيايند دفاع كنند. راضيه تجار با تأكيد بر اينكه ضرورت دارد در آثار نوشتهشده توسط نويسندگان ايرانی، نشانی از فرهنگ و آداب و رسوم ايرانی باشد، از اين كتاب بهعنوان توهين آشكار به مقام زن ياد كرد.[۳۲]
گورسفید
مجید قیصری در «گورسفید» داستان دو برادر را روایت میکند؛ یکی خشکهمقدس و رهبر گروهی افراطی؛ دیگری برادری که دل به دختری فقیر و بیکس باخته و سودایی دیگر در سر دارد. صالح برادر بزرگتر، رهبر گروه افراطی است که خودشان را بالاتر از قانون میدانند، در محکمههای غیابی برای متهمان حکم صادر میکنند و خودشان دست به اجرای حکم میزنند و میخواهند به هر وسیلهای فساد را از روی زمین محو کنند. داستان با روایت برادر کوچکتر آغاز میشود، از همان چند سطر اول مشخص میشود صالح برادر بزرگ مرده است. این شروعِ شوکهکننده و بهتآور از همان ابتدا خواننده را برای کشف دلیل درگذشت این شخصیت بهدنبال خود میکشاند و با خود همراه میکند. قهرمان و ضدقهرمان این داستان افرادی هستند که جنگ تحمیلی را تجربه کرده و حالا پس از جنگ به شهر بازگشتهاند. بازگشتی که با دوران پر تبوتاب دولت سازندگی و شاخصههای ویژهٔ این دوران همراه است. زمان داستان مربوط به دههٔ هفتاد و مکان آن شهر تهران است. انتخاب تهران بهعنوان محل وقوع داستان با موضوع داستان همخوانی دارد، چون بیشترین تحولات و تأثیرات دولت سازندگی در زمینههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در تهران بهوقوع میپیوندد. نشر افق، «گور سفید» را نخستینبار در فروردین٩٨ با۱۱۰۰نسخه منتشر کرد.[۳۳]
نقد گورسفید
قصه خطسیر مشخصی دارد. در این داستان با تقابل خیر و شر مواجهیم. خط تقسیم دوبرادر با دو باور متفاوت. باورهای صالح، برادر تندروی مذهبی که حتی در دیالوگها با آیات قرآنی و روایات جواب میدهد هم برای خواننده جالب است. نگاه به مذهب و سیاست و ایدئولوژی در آن زمان که دچار افراط هم بوده خط داستان را پیش میبرد. درونمایه این رمان، یک انحطاط فکری است که از ایده بزرگتر است. پیرنگ داستان از کهنالگوهای معمایی است و نوع نگاه نویسنده در گورسفید سعی در مستندنگاری دارد. از ابتدای داستان، با نشانهگذاریهای حرفهای نویسنده مواجهیم. مادر سنتی روتختی مخملی را پنهان کرده که به عروسش هدیه کند. روزی که بازش میکند پوسیده و میریزد. روتختی چیزی در جامعه آن روز است که از بینرفته است شاید درکی از یک حقیقت یا باوری در آن زمان. نام شخصیتها معنای ضمنی دارد. هارون، آسیه و شیث که در داستان کهنالگوی هابیل و قابیل را تداعی میکند.[۳۴]
قیصری از گور سفید میگوید
- «در جلسهای به من گفتند که شما شخصیت صالح را از روی شخصیت راسکلنیکف در «جنایتومکافات» نوشتهاید. بهسبب اینکه او پیرزن رباخوار را با اندیشۀ این که جامعه را از وجود چنین فردی پاک کند، میکشد. آنان درست میگفتند. انگار عقبۀ ذهنی من چنین بوده است و آن شخصیت با خواندن داستان، در ناخودآگاه ذهن من مانده و بدون اطلاع در جایی تراوش کرده است. باورپذیر بودن شخصیت صالح اولین دغدغهام بود.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارداینکه بعدها صالح تبدیل به نماد تفکری یا نحلهی فکری بشود نمیدانم.[۳۵]
آثار ترجمه شده
- انتشارات شمع و مه نسخه انگلیسی مجموعه داستان «جشن همگانی» را منتشر و در کشورهای انگلیسیزبان توزیع کرد.[۳۶]
ناشرانی که با او کار کردهاند
افق، چشمه، سوره مهر، صریر، کمان، انتشارات علمیفرهنگی، پالیزان، علم، همشهری
تعداد چاپها و تجدیدچاپهای کتابها
منبعشناسی
منابعی که دربارهٔ فرد و آثارش نوشته شده است. (شامل کتاب، مقاله و پایاننامه)
- جامعهشناسی رفتار در رمان «طنابکشی» بر مبنای نظریه «داغ ننگ»، سیدعلی قاسمزاده، نقد ادبی، شماره۲۶، تابستان۱۳۹۳[۳۷]
- ردّپای رئالیسمجادویی در دو داستان کوتاه دفاع مقدّس «ماهزده» و «عودعاس سبز»، نویسندگان: سمیه شیخزاده، غلامحسین شریفیولدانی، سیدمرتضی هاشمی، محمود براتیخوانساری، نشریه ادبیات پایداری، شماره١۴، بهاروتابستان١٣٩۵[۳۸]
- آسیبشناسی مسائل اجتماعی در «جشن همگانی»، پری رضوی، شهرستان ادب، ٩آبان۱۳۹۸[۳۹]
- شکلشناسی داستانهای کوتاه مجید قیصری بر اساس مجموعه داستان «طعم باروت»، نویسندگان: یوسف گل پرور، سیداسماعیل قافلهباشی، نشریه ادبیات پایداری، پاییزوزمستان١٣٩٢[۴۰]
- درباره «دیگر اسمت را عوض نکن»، علی چنگیزی، روزنامه فرهیختگان[۴۱]
نوا، نما، نگاه
خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونههای شنیداری و تصویری انتخاب شود)
جستارهای وابسته
- گفتوگو با مجید قیصری بهمناسبت انتشار مجموعه داستان «گوساله سرگردان»
- درباره مجموعه داستان «گوساله سرگردان» نوشته مجید قیصری؛ این خانه سیاه است.
- «باغ تلو»؛ تقابل تراژیک انسانیت و جنگ با یکدیگر
پانویس
- ↑ «جنگ».
- ↑ «نشان درجه یک هنری».
- ↑ «سبک قیصری».
- ↑ «خاطرات».
- ↑ «کتاب شفا».
- ↑ «قیصری».
- ↑ «نویسنده».
- ↑ «خاطرهنگاری».
- ↑ «فعالیتهای قیصری».
- ↑ «مدرس کارگاه شهرستان ادب».
- ↑ «قیصری از نگاه جزینی».
- ↑ «قیصری از نگاه یزدانیخرم».
- ↑ «قاسمعلی فراست».
- ↑ «کلمه».
- ↑ «سعدی».
- ↑ «جلال آلاحمد».
- ↑ «رضا امیرخانی».
- ↑ «داستان انقلاب».
- ↑ «ژانر داستان جنگ».
- ↑ «زوال کلنل».
- ↑ «ادبیات کهن».
- ↑ از حاشیه خوشم نمیآید. ۴دی۱۳۸۸. ۱۷۸.
- ↑ «ادبیات و دین».
- ↑ «نامه سرگشاده».
- ↑ «حادثه پلاسکو».
- ↑ «سفر همدان».
- ↑ «سفر آبسرد».
- ↑ «جوایز».
- ↑ «باغ تلو».
- ↑ «نقد باغ تلو».
- ↑ «حاشیههای باغ تلو».
- ↑ «توهین به زنان».
- ↑ «گورسفید».
- ↑ «نقد گورسفید».
- ↑ «گورسفید از نگاه قیصری».
- ↑ «ترجمه جشن همگانی».
- ↑ «طنابکشی».
- ↑ «رئالیسمجادویی».
- ↑ «نقد جشن همگانی».
- ↑ «طعم باروت».
- ↑ «نقد علی چنگیزی».