مجید قیصری: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
|نام = مجید قیصری | |نام = مجید قیصری | ||
|تصویر = قیصری.jpg | |تصویر = قیصری.jpg | ||
|توضیح تصویر = من از | |توضیح تصویر = '''من از رنجهای جنگ صحبت میکنم'''<ref name=''جنگ''>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/96020201014/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%B9%D8%AF%DB%8C-%D9%88-%D9%87%D9%88%DA%AF%D9%88|عنوان=جنگ}}</ref> | ||
|نام اصلی = | |نام اصلی = | ||
|زمینه فعالیت = داستاننویسی{{سخ}} مدرس داستاننویسی{{سخ}} داور جشنوارههای ادبی{{سخ}} | |زمینه فعالیت = داستاننویسی{{سخ}} مدرس داستاننویسی{{سخ}} داور جشنوارههای ادبی{{سخ}} | ||
خط ۱۳۷: | خط ۱۳۷: | ||
====ژانر داستان جنگ==== | ====ژانر داستان جنگ==== | ||
{{گفتاورد تزیینی|ژانر جنگ، ژانر جنگ است و از تقابل بین دو نیرو بهوجود میآید. خود جنگ دارای زیرمجموعهها و زیرژانرهایی است که دفاع یکی از آن ها است. هرگونه دفاعی در هرجا رخ دهد کاملاً مقدس است. این که بیایی یک زیر ژانر را بالا بیاوریم و کل ژانر را تحتشعاع آن قرار دهیم اشتباه است و منافات دارد. ما چهقدر راجع به ادبیات پادگانی کار کرده ایم؟ آن هم در جای خود بسیار مهم است. این سیاهسفیدکردن افراد باعث اسطورهای شدن آنها در ذهن مخاطب و نویسنده میشود چیزی که من دنبال آن میگردم، انسان است. زمین بازی ما ادبیات است و کشف آن آدمی است که چگونه بوده، چه سرنوشتی داشته و چه کاری انجام داده است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.tasnimnews.com/fa/news/1396/04/12/1452122/%D9%BE%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D8%A8%D8%A7%D8%B9%D8%AB-%D9%BE%D8%B1-%D9%85%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%A8-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9-%D9%85%D9%82%D8%AF%D8%B3-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF|عنوان=ژانر جنگ}}</ref>}} | {{گفتاورد تزیینی|ژانر جنگ، ژانر جنگ است و از تقابل بین دو نیرو بهوجود میآید. خود جنگ دارای زیرمجموعهها و زیرژانرهایی است که دفاع یکی از آن ها است. هرگونه دفاعی در هرجا رخ دهد کاملاً مقدس است. این که بیایی یک زیر ژانر را بالا بیاوریم و کل ژانر را تحتشعاع آن قرار دهیم اشتباه است و منافات دارد. ما چهقدر راجع به ادبیات پادگانی کار کرده ایم؟ آن هم در جای خود بسیار مهم است. این سیاهسفیدکردن افراد باعث اسطورهای شدن آنها در ذهن مخاطب و نویسنده میشود چیزی که من دنبال آن میگردم، انسان است. زمین بازی ما ادبیات است و کشف آن آدمی است که چگونه بوده، چه سرنوشتی داشته و چه کاری انجام داده است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.tasnimnews.com/fa/news/1396/04/12/1452122/%D9%BE%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D8%A8%D8%A7%D8%B9%D8%AB-%D9%BE%D8%B1-%D9%85%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%A8-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9-%D9%85%D9%82%D8%AF%D8%B3-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF|عنوان=ژانر داستان جنگ}}</ref>}} | ||
====زوال کلنل==== | ====زوال کلنل==== | ||
خط ۲۵۰: | خط ۲۵۰: | ||
* [http://www.habibghanipoor.ir/files/habib%206.pdf گفتوگو با مجید قیصری بهمناسبت انتشار مجموعه داستان «گوساله سرگردان»]{{سخ}} | * [http://www.habibghanipoor.ir/files/habib%206.pdf گفتوگو با مجید قیصری بهمناسبت انتشار مجموعه داستان «گوساله سرگردان»]{{سخ}} | ||
* [https://www.magiran.com/newspapertoc/getnewspaperpdf?m=3291&s=1547&p=11 درباره مجموعه داستان «گوساله سرگردان» نوشته مجید قیصری؛ این خانه سیاه است.]{{سخ}} | * [https://www.magiran.com/newspapertoc/getnewspaperpdf?m=3291&s=1547&p=11 درباره مجموعه داستان «گوساله سرگردان» نوشته مجید قیصری؛ این خانه سیاه است.]{{سخ}} | ||
[https://www.mehrnews.com/news/1415586/%D8%A8%D8%A7%D8%BA-%D8%AA%D9%84%D9%88-%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84-%D8%AA%D8%B1%D8%A7%DA%98%DB%8C%DA%A9-%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%AA-%D9%88-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D8%A8%D8%A7-%DB%8C%DA%A9%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1 | * [https://www.mehrnews.com/news/1415586/%D8%A8%D8%A7%D8%BA-%D8%AA%D9%84%D9%88-%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84-%D8%AA%D8%B1%D8%A7%DA%98%DB%8C%DA%A9-%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%AA-%D9%88-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D8%A8%D8%A7-%DB%8C%DA%A9%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1 «باغ تلو»؛ تقابل تراژیک انسانیت و جنگ با یکدیگر] | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس|۲}} | {{پانویس|۲}} |
نسخهٔ ۱۷ آبان ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۴۵
مجید قیصری | |
---|---|
من از رنجهای جنگ صحبت میکنم[۱] | |
زمینهٔ کاری | داستاننویسی مدرس داستاننویسی داور جشنوارههای ادبی |
زادروز | دیماه۱۳۴۵ تهران |
ملیت | ایرانی |
سالهای نویسندگی | ١٣٧٢تاکنون |
کتابها | گورسفید، باغ تلو، ماهزده... |
مدرک تحصیلی | روانشناسی |
دانشگاه | علامه طباطبایی |
مجید قیصری، نویسنده، مدرس کارگاههای داستاننویسی و داور جشنوارههای ادبی است که بیشازهرچیز با آثار داستانیاش در حوزۀ ادبیات جنگ شناخته شد.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه قیصری برندهٔ جوایز ادبی نظیر رمان برتر اوراسیای روسیه و مفتخر به نشان درجهیک هنری است.[۲]
مجید قیصری، متولد۱۳۴۵ در تهران با اصالت اصفهانی است. در جوانی جنگ را تجربه کرده و پس از پایان جنگ در سال١٣٦٨وارد دانشگاه علامه میشود و براساس علاقهٔ شخصی رشته روانشناسی را انتخاب میکند، ولی ادامه تحصیل نمیدهد؛ دانشگاه برای او جاذبه ندارد، با اینحال تأثیر این دوره را در آثار وی میتوان دید. پس از پایان تحصیل، در سال١٣٧٢ نوشتن را آغاز میکند. بهقصد نویسندهشدن قلم بهدست نمیگیرد، امّا بهدلیل تجربهای که در جنگ دارد، یادداشتهایی را که در آن دوره نوشته بود به مرتضی سرهنگی نشان میدهد و از سوی وی تشویق بهنوشتن میشود. این آغاز نویسندگی قیصری است. نویسندهای که در مدّت بیستو پنجسالی که قلم بهدست گرفته، علاوه بر داوری در جشنوارههای مختلف ادبی، آثار بسیاری در زمینههای جنگ، دین و موضوعات اجتماعی خلق کرده است که برخی از این کتابها جوایزی همچون رمان برتر اوراسیای روسیه، کتاب سال شهید حبیب غنیپور، مهرگان ادب، جایزهٔ ادبی اصفهان، جایزهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات، قلم زرین و جایزهٔ پِکا را نیز به خود اختصاص دادهاند.[۳] او دارندۀ نشان درجۀ یک هنری است و برخی از آثارش به زبانهای مختلف ترجمه و راهی بازار بینالمللی کتاب شدهاند. همواره در کنار نویسندگی، داستاننویسی میکرده و «یکشنبههای داستان» نام کارگاههای داستان او در مؤسسۀ شهرستان ادب است که سالهاست برگزار میشود و نویسندگان جوان بسیاری در آن شرکت میکنند. اگرچه قیصری را بیشازهرچیز با آثار داستانیاش در حوزۀ ادبیات جنگ میشناسند، اما آثار او خارج از این موضوع نیز توجه منتقدان و مخاطبانش را جلب کرده است. همچون مجموعهداستان «جشن همگانی» و یا رمان تحسینشدۀ «سهکاهن».
داستانک
خانه پدری
- «من در خانه خودمان بهدنیا آمدم، دمدمای صبح یکی از روزهای سرد زمستانی دیماه. هنوز در همان مکانی که بهدنیا آمدهام نماز میخوانم. این کار حس خوبی به من میدهد و آن بخش از خانه را خیلی دوست دارم. خانه پدریام در نارمک خاطره متفاوتی برایم دارد و فقط محل سکونت پدر و مادرم محسوب نمیشود شاید اگر در بیمارستان بهدنیا آمده بودم به این حس نمیرسیدم و زندگی در آن خانه برایم خیلی عادیتر بود.[۴]
محرمهای محلّهمان
- «سال۶۴در منطقه عملیاتی مهران زخمی شدم. زخم مختصری داشتم. دو روز به تاسوعا مانده بود و درخواست استعلاجی کردم. ابتدا با استعلاجی من مخالفت شد اما به هر مصیبتی بود خودم را به محلهمان رساندم تا ایّام محرم در محلّه باشم.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد»
دوستان شهیدم
- «با اسماعیل از سال۱۳۶۰ دوست بودیم. او زودتر از من به منطقه رفت و شهید شد. خیابانمان که نامش «پدرثانی» بود اکنون بهنام اوست... خیابان «شهید اسماعیل افشاری». کوچه دوازدهم فرعی بهنام «شهید محمود تاجالدین» شد. او هم جوان هفدهسالهای بود که در عملیات مرصاد در گردان حمزه شهید شد. کوچهبهکوچه و خیابانبهخیابان، برایم یادآور خاطراتاند. یا خیابان «رشیدآقمیونی»، او دههٔ شصت توسط منافقان ترور شد. خیابان «میرفخرایی» هم بهنام شهید «حسنطاهری» شده است که از دوستان خودم و تخریبچی منطقه بود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد»
جغرافیای گورسفید
جغرافیای آخرین کتابم «گورسفید»، محلهٔ تسلیحات است. آن زمان پنج سالم بود. وقتی برف میآمد راه کوچهها بند میآمد. کلی راه میآمدیم و با همان برفها سرسره بازی میکردیم.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد»
کتابی که مرا به زندگی باز گرداند
- «در سال هشتادوهشت پیش از شروع این داستان، از لحاظ روحی درحال خوبی نبودم. رفتهرفته با نوشتن این داستان حالم دگرگون شد. میتوانم بگویم این کتاب تنها کتابی است که وجه شفادهنده برای من داشت و توانست مرا به زندگی بازگرداند.»[۵]
قرار نبود نویسنده شوم
- «من اصلاً قرار نبود نویسنده شوم. بعد از اینکه از جنگ آمدم، به دانشگاه رفتم و فکر کردم میتوانم گمشدهام را در رشته روانشناسی پیدا کنم، اما کمی که گذشت، متوجه شدم آنقدر که میتوانم از مردم یاد بگیرم، از روانشناسی یاد نمیگیرم، به همین دلیل هم مدام بهدنبال تازههای ادبیات بودم و حتی زمانی که به جلسه امتحان میرفتم، آخرین مجلات و کتابها همراهم بود. پس از مدتی، با خواندن کتابهای تئوری داستاننویسی و تمرین فهمیدم که میتوانم خاطراتم را به شکلی داستانگونه و هنری بنویسم.»[۶]}}
داستانک شاگرد
داستانک مردم
ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود
داستانکهای دشمنی
داستانکهای دوستی
داستانکهای قهر
داستانکهای آشتیها
داستانک نگرفتن جوایز
- «از حاشیه خوشم نمیآید. سال گذشته حرفها و دلایل من برای انصراف از جایزهٔ ادبی جلال در رسانهها منتشر شد. حرف جدیدی ندارم تا وقتی این دوره از جلال هم برگزار شود. برخلاف عدهای که میگویند جایزههای ادبی تأثیری در فروش کتاب ندارند، معتقدم اهدای یک جایزه ادبی به هر کتاب، شأن ویژهای به آن میدهد.»[۷]
داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است
داستانکهای مذهب و ارتباط با خدا
داستانکهای عصبانیت، ترک مجلس، مهمانیها، برنامهها، استعفا و مشابه آن
داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامهها و مجلات و نمونههایی از آن
داستانکهای دارایی
داستانکهای زندگی شخصی
داستانک برخی خالهزنکیهای شیرین (اشکها و لبخندها)
داستانک شکایتهایی از دیگران کرده به محاکم و شکایتهایی که از او شده
داستانکهای مشهور ممیزی
داستانکهای مربوط به مصاحبهها، سخنرانیها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونههایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری
عکس سنگقبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن
داستانهای دیگر
زندگی و تراث
سالشمار زندگی
کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری
شخصیت و اندیشه
زمینهٔ فعالیت
یادمان و بزرگداشتها
از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)
محمدجواد جزینی
« | مجيد قيصری شكارچی موقعيتهای ناگفته جنگ است و خود را تكرار نمیكند و همین او را از داستاننويسان جنگ متفاوت ساخته است. در پی آن نيست كه مسائل و موضوعات نوشتهشده جنگ را ورز دهد. نثر در آثار وی بسيار زيبا، صريح و پخته است.[۸] | » |
مهدی یزدانیخرم
« | قيصری از نويسندگانی است كه توانسته خلق سوژههای جنجالی و نگاههای تازه به جنگ را بهخوبی هدايت كند و از نظر همراهی فرم و تكنيک به لايههایی از جنگ بپردازد كه تا بهحال كمتر موردتوجه قرار گرفته است.[۹] | » |
قاسمعلی فراست
« | قیصری از معدود نویسندگانی است که تخصصی و حرفهایی مینویسد. او کتابهایش را برای دلش مینویسد؛ نه سفارشی. دو موضوع در آثار قیصری بهصورت جدید پیگیری شده است؛ جنگ و دین که هیچیک در بازار ما چندان طالب ندارد و این یکی از جسارتهای نویسنده است. در روزگار کمرونقی این حوزهها شهامت و فرهنگ جنگداشتن تحسینبرانگیز است.[۱۰] | » |
نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش
تفسیر خود از آثارش
موضعگیریهای او دربارهٔ دیگران
سعدی
« | سعدی در پی نگاهی اخلاقی سعی دارد مطالب و مضامین خود را در قالب حکایات کوتاه طرح کند. آنچه (بهعنوان یک داستاننویس) در پی غور و بررسی در آثار سعدی، میتوان از آنها برکشید این است که حکایات دقیقاً به مثابه بیان موقعیتاند؛ او سعی نمیکند روند تغییر و تحول را مانند آنچه در یک داستان بلند صورت مییابد، پی گیرد؛ سعدی آنچنانکه در داستان کوتاه امروز معمول است، تنها به بیان یک موقعیت میپردازد.[۱۱] | » |
جلال آلاحمد
« | شخصیت و قلم جلال از همان ابتدا که با وی و آثارش آشنا شدم، روی من تأثیر گذاشت؛ فردی جسور که به همه حوزهها سرک میکشد. او میتوانست فضاهای اجتماعی و لایههای متعدد، مخصوصاً خانوادههای سنتی را ترسیم کند. یکی از مسائلی که در مورد آلاحمد بیان میشود، چندبُعدی یا چندوجهی بودنش است، او هیچگاه خود را محدود به عرصهای نکرد و تنها به دنبال روشنگری و بیان باورهایش بود.[۱۲] | » |
رضا امیرخانی
« | آثار رضا امیرخانی بهشدت عطر و بوی زمانه خود را میدهد. قدرت ریسکپذیری رضا امیرخانی در انتخاب زمانحال است. نوشتن از شرایط موجود، نوشتن از من و تویی که هنوز تکلیف خودمان را با خودمان مشخص نکردهایم و هماينطور با خیلی از چیزهای دیگر.[۱۳] | » |
ژانر داستان انقلاب
« | پس از گذشت چهل سال ژانری بهنام انقلاب نداریم و آثار این حوزه بهلحاظ سیاسی و اجتماعی بررسی میشوند. از آفتهایی که داستان انقلاب نیز دچار آن میشود همین است که آثاری مانند «مدار صفر درجه» از احمد محمود و «رازهای سرزمین من» نوشته براهنی در دسته آثار انقلابی قرار نمیگیرند چون برخی معتقدند اینگونه آثار باید به رویکرد دینی مردم ختم شوند.[۱۴] | » |
ژانر داستان جنگ
« | ژانر جنگ، ژانر جنگ است و از تقابل بین دو نیرو بهوجود میآید. خود جنگ دارای زیرمجموعهها و زیرژانرهایی است که دفاع یکی از آن ها است. هرگونه دفاعی در هرجا رخ دهد کاملاً مقدس است. این که بیایی یک زیر ژانر را بالا بیاوریم و کل ژانر را تحتشعاع آن قرار دهیم اشتباه است و منافات دارد. ما چهقدر راجع به ادبیات پادگانی کار کرده ایم؟ آن هم در جای خود بسیار مهم است. این سیاهسفیدکردن افراد باعث اسطورهای شدن آنها در ذهن مخاطب و نویسنده میشود چیزی که من دنبال آن میگردم، انسان است. زمین بازی ما ادبیات است و کشف آن آدمی است که چگونه بوده، چه سرنوشتی داشته و چه کاری انجام داده است.[۱۵] | » |
زوال کلنل
« | کتاب «زوال کلنل» محمود دولتآبادی هم اثری در ژانر انقلاب است اما بهسبب حساسیت این ژانر، مدتهاست برای چاپ در انتظار مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد بهسر میبرد و چوب انقلابی بودنش را میخورد![۱۶] | » |
توصیه به داستان نویسان جوان
« | داستاننویس جوان امروز بهجای هجوم بیرویه به خواندن آثار ترجمه باید وقت خود را برای خواندن بیهقی و بلعمی و شاهنامه تنظیم کند تا مهندسی آنها در قصهگویی و شخصیتپردازی را یاد بگیرد.[۱۷] | » |
همراهیهای سیاسی
مخالفتهای سیاسی
نامههای سرگشاده
- او از حضور در فهرست چهل نویسنده برگزیده کشور، با انتشار نامهای انصراف داد:
« | انتظار میرفت که نویسندگان را یعنی تمام نویسندگان را مدافع ارزشهای والای انسانی بدانید حتی کسانی که روزگاری با ما دشمن بودند و همکیش ما نبودند. تقسیمبندی زودگذر و سیاسی را به عهده سیاسیون بگذارید و در روزگاری که دیگران بذر نفاق میکارند و بیاعتمادی سکه رایج شده، شما اعتماد جلب کنید. رمان میآموزد که «بنیآدم اعضای یکدگرند» پس به مشترکات نگاه کنیم تا تفاوتها. من از آنجا که سالهاست از جنگ نوشتهام و ضدجنگ خواندهاند این تعریف از ارزش را متوجه نمیشوم. با اینکه می دانم شما نیتخیر دارید ولی چون این حرکت جز رنجش و فاصله تا اینلحظه چیزی به ارمغان نداشته است از حضور در آن منصرف میشوم.»[۱۸] | » |
- مجید قیصری در پی حادثه پلاسکو، نامه سرگشادهای به رئیس شورای شهر تهران نوشت و خواستار ساخت موزهای دائمی از ساختمان پلاسکو و آنچه از آن باقی مانده است؛ شد.[۱۹]
نامهای دستهجمعی
بیانیهها
جملهٔ موردعلاقه در کتابهایش
جملهای از ایشان
نحوهٔ پوشش
تکیهکلامها
خلقیات
منزلی که در آن زندگی میکرد (باغ و ویلا)
گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکانهایی که به آن مسافرت کرده است)
برنامههای ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است
ناشرانی که با او کار کردهاند
بنیانگذاری
نویسندگان موردعلاقه
نویسندگان جنگی چون «هاینریش بول» و «ارنست همینگوی»، بهدلیل قرابت فضای ذهنی و شرایطی که قیصری آن را تجربه کردهبود، از نویسندگان موردعلاقه وی بودهاند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد»
استادان و شاگردان
علت شهرت
فیلم ساخته شده براساس
حضور در فیلمهای مستند دربارهٔ خود
اتفاقات بعد از انتشار آثار
نام جاهایی که به اسم این فرد است
کاریکاتورهایی که دربارهاش کشیدهاند
مجسمه و نگارههایی که از او کشیدهاند
ده تا بیست مطلب نقلشده از نمونههای فوق از مجلات آن دوره
برگههایی از مصاحبههای فرد
آثار و کتابشناسی
سبک و لحن و ویژگی آثار
کارنامه و فهرست آثار
- صلح
- جنگی بود، جنگی نبود
- طعم باروت
- نفرسوم از سمت چپ
- ضیافت بهصرف گلوله
- باغ تلو، رمان
- قصۀ هشتادوپنج
- گوسالۀ سرگردان
- مردی فرشتهپیکر، داستان بلند
- سه دختر گلفروش
- ماهزده، داستان بلند
- سه کاهن، رمان
- دیگر اسمت را عوض نکن، رمان
- زیرخاکی
- طنابکشی، رمان
- نگهبان تاریکی
- جشن همگانی
- گورسفید
جوایز و افتخارات[۲۰]
برگزیدهٔ کتاب سال ششمین دوره(۱۳۸۵) و هشتمین دوره(۱۳۸۷) شهید حبیب غنیپور
برگزیدهٔ جایزهٔ مهرگان ادب برای باغ تلو سال۱۳۸۶
برگزیدهٔ جایزهٔ ادبی اصفهان برای گوساله سرگردان
برگزیدهٔ جایزهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات برای گوساله سرگردان
برگزیدهٔ جایزهٔ بهترین کتاب سال به انتخاب انجمن قلم ایران برای سه دختر گلفروش
جایزهٔ قلم زرین سال ۸۵ برای «سه دختر گل فروش»
برندهٔ جایزهٔ مهرگان ادب برای «سه دختر گل فروش»
جایزهٔ ادبی اصفهان برای «سه دختر گل فروش»
برندهٔ جایزهٔ پکا برای «ضیافت به صرف گلوله»
منبعشناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)
بررسی چند اثر
باغ تلو
«باغ تلو» تراژدی دختریاست که از کمال مطلوب به وضعیت نامطلوب گذر میکند. در تراژدی، شخصیت داستانی ابتدا برتر از دیگر انسانها نشان داده میشود. «معصومه، قهرمان ما نیامد.»(ص ۱۳) بعد درحد انسانی معمولی، که اسیر دست پدر و شرایط روزگار است، سقوط میکند. «باغ تلو» داستان رئالیاست که روایتی خاطرهگونه دارد. خواننده با دیدگاههای جامعهشناسی، انسانشناسی، مسائل اجتماعی و ایدئولوژیکی روبهرو میشود. شیوهٔ نگارش داستان، دوّار است. مدوربودن زمان اثر، نشان از مدرنبودن آن دارد. در این کتاب، داستان نوجوانی بیان میشود که خواهر بزرگتر او عازم جبهه است. خواهری که به زندگی محرومان، رسیدگی و در درو محصول به کشاورزان کمک میکند. رفتن خواهر و بیخبری از او، پیامدهایی برای خانواده بههمراه دارد که یکی از آنها جابهجایی خانواده به مکانی دیگر و زندگی در خفا و محلهای جدید است و دیگری اختلافات و درگیریهایی که بین اعضای خانواده ایجاد میشود که این کشمکشها البته با حرفها و حدیثهای مردم شدت میگیرد...[۲۱] «باغ تلو» را نشر علم در سال۱۳۸۵به بازار کتاب عرضه کرد و قیصری در همانسال جایزهٔ مهرگان ادب را برای این رمان بهدست آورد. این رمان پس از چاپ اول متوقف شد و دیگر تجدیدچاپ نشد.
نقد باغ تلو
راوی این رمان آدم روانپریشی است، تفرقگفتار دارد و از این لحاظ خیلی قابلاعتماد نیست اما ابله هم نیست. قیصری در این رمان یکنفر از شخصیتها را بهعنوان راوی انتخاب کرده که کاری جدید و مدرنیستی ولی متضمن دروننگری است؛ چراکه اگر درون شخصیتها کاویده نشود، بار ذهنی داستان کم میشود. وقتی راوی اولشخص است مشکل میتوان درباره آن درون نگری کرد البته از اینگونه خاص میتوان به رمان «نیوتوچکا» اثر «داستایوفسکی» و یا «از چشم غربی» اثر «کنراد» اشاره کرد که بهخوبی توانستهاند این نقش را برای راوی پرداخت کنند. اما قیصری آن قدرها که باید راوی این شخصیت ها را برای ما درونکاوی نمیکند و این یکی از نقصهای جدی «باغ تلو» است. این رمان از قواعد کلاسیک مبتنی بر تجربه زیسته، باورپذیری و قواعد ادبی پیروی کرده است. قیصری شخصیتی را انتخاب کرده انتخاب برجستهای است و بارزترین قسمت رمان هم نگاه مردم است به اسارت و آزادی مرضیه. باغ تلو استعارهای است از انزوا و طرد کسی که با دل و جان به مردم خدمت کرد و بعد هم به جبهه رفت.[۲۲]
حاشیههای باغ تلو
مجید قیصری با انتشار رمان «باغ تلو» در میان اهالی ادبیات حرف و حدیثهای بسیاری برپا کرد. از مشاور وزیر ارشاد و هیئت مدیره انجمن قلم که او را تکفیر ادبی و رمانش را ضدارزش و ضدزن خواندند تا منتقدانی که میگویند چرا فرجامِ قهرمانِ قصه که جوانی مؤمن است، تراژیک است. در مقابل کم نبودند منتقدانی که اثر را میستایند و آن را یادآور آثار درخشان ادبیات کلاسیک ایران و حتی جهان میدانند. تنها در یک نشست مطبوعاتی رضا امیرخانی، فتحالله بینیاز، علیالله سلیمی، احمد شاکری و خسرو باباخانی به نقد اثر پرداختند.[۲۳]
توهین به زنان در باغ تلو
بهعقیده سمیرا اصلانپور از اين كتاب نمیشود بهعنوان كتابی در زمينه دفاعمقدس ياد كرد؛ بلكه اهانت به زنان آزاده است و زنان آزاده بايد بيايند دفاع كنند. راضيه تجار با تأكيد بر اينكه ضرورت دارد در آثار نوشتهشده توسط نويسندگان ايرانی، نشانی از فرهنگ و آداب و رسوم ايرانی باشد، از اين كتاب بهعنوان توهين آشكار به مقام زن ياد كرد.[۲۴]
گورسفید
مجید قیصری در «گورسفید» داستان دو برادر را روایت میکند؛ یکی خشکهمقدس و رهبر گروهی افراطی؛ دیگری برادری که دل به دختری فقیر و بیکس باخته و سودایی دیگر در سر دارد. صالح برادر بزرگتر، رهبر گروه افراطی است که خودشان را بالاتر از قانون میدانند، در محکمههای غیابی برای متهمان حکم صادر میکنند و خودشان دست به اجرای حکم میزنند و میخواهند به هر وسیلهای فساد را از روی زمین محو کنند. داستان با روایت برادر کوچکتر آغاز میشود، از همان چند سطر اول مشخص میشود صالح برادر بزرگ مرده است. این شروعِ شوکهکننده و بهتآور از همان ابتدا خواننده را برای کشف دلیل درگذشت این شخصیت بهدنبال خود میکشاند و با خود همراه میکند. قهرمان و ضدقهرمان این داستان افرادی هستند که جنگ تحمیلی را تجربه کرده و حالا پس از جنگ به شهر بازگشتهاند. بازگشتی که با دوران پر تبوتاب دولت سازندگی و شاخصههای ویژهٔ این دوران همراه است. زمان داستان مربوط به دههٔ هفتاد و مکان آن شهر تهران است. انتخاب تهران بهعنوان محل وقوع داستان با موضوع داستان همخوانی دارد، چون بیشترین تحولات و تأثیرات دولت سازندگی در زمینههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در تهران بهوقوع میپیوندد. نشر افق، «گور سفید» را نخستینبار در فروردین٩٨ با۱۱۰۰نسخه منتشر کرد.[۲۵]
نقد گورسفید
قصه خطسیر مشخصی دارد. در این داستان با تقابل خیر و شر مواجهیم. خط تقسیم دوبرادر با دو باور متفاوت. باورهای صالح، برادر تندروی مذهبی که حتی در دیالوگها با آیات قرآنی و روایات جواب میدهد هم برای خواننده جالب است. نگاه به مذهب و سیاست و ایدئولوژی در آن زمان که دچار افراط هم بوده خط داستان را پیش میبرد. درونمایه این رمان، یک انحطاط فکری است که از ایده بزرگتر است. پیرنگ داستان از کهنالگوهای معمایی است و نوع نگاه نویسنده در گورسفید سعی در مستندنگاری دارد. از ابتدای داستان، با نشانهگذاریهای حرفهای نویسنده مواجهیم. مادر سنتی روتختی مخملی را پنهان کرده که به عروسش هدیه کند. روزی که بازش میکند پوسیده و میریزد. روتختی چیزی در جامعه آن روز است که از بینرفته است شاید درکی از یک حقیقت یا باوری در آن زمان. نام شخصیتها معنای ضمنی دارد. هارون، آسیه و شیث که در داستان کهنالگوی هابیل و قابیل را تداعی میکند.[۲۶]
ناشرانی که با او کار کردهاند
افق، چشمه، سوره مهر، صریر، کمان، انتشارات علمیفرهنگی، پالیزان، علم، همشهری
تعداد چاپها و تجدیدچاپهای کتابها
منبعشناسی
منابعی که دربارهٔ فرد و آثارش نوشته شده است. (شامل کتاب، مقاله و پایاننامه)
- جامعهشناسی رفتار در رمان «طنابکشی» بر مبنای نظریه «داغ ننگ»، سیدعلی قاسمزاده، نقد ادبی، شماره۲۶، تابستان۱۳۹۳[۲۷]
- ردّپای رئالیسمجادویی در دو داستان کوتاه دفاع مقدّس «ماهزده» و «عودعاس سبز»، نویسندگان: سمیه شیخزاده، غلامحسین شریفیولدانی، سیدمرتضی هاشمی، محمود براتیخوانساری، نشریه ادبیات پایداری، شماره١۴، بهاروتابستان١٣٩۵[۲۸]
نوا، نما، نگاه
خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونههای شنیداری و تصویری انتخاب شود)
جستارهای وابسته
- گفتوگو با مجید قیصری بهمناسبت انتشار مجموعه داستان «گوساله سرگردان»
- درباره مجموعه داستان «گوساله سرگردان» نوشته مجید قیصری؛ این خانه سیاه است.
- «باغ تلو»؛ تقابل تراژیک انسانیت و جنگ با یکدیگر
پانویس
- ↑ «جنگ».
- ↑ «نشان درجه یک هنری».
- ↑ «مجید قیصری».
- ↑ «خاطرات».
- ↑ «کتاب شفا».
- ↑ «نویسنده».
- ↑ از حاشیه خوشم نمیآید. ۴دی۱۳۸۸. ۱۷۸.
- ↑ «قیصری از نگاه جزینی».
- ↑ «قیصری از نگاه یزدانیخرم».
- ↑ «قاسمعلی فراست».
- ↑ «سعدی».
- ↑ «جلال آلاحمد».
- ↑ «رضا امیرخانی».
- ↑ «داستان انقلاب».
- ↑ «ژانر داستان جنگ».
- ↑ «زوال کلنل».
- ↑ «زوال کلنل».
- ↑ «نامه سرگشاده».
- ↑ «حادثه پلاسکو».
- ↑ «جوایز».
- ↑ «باغ تلو».
- ↑ «نقد باغ تلو».
- ↑ «حاشیههای باغ تلو».
- ↑ «توهین به زنان».
- ↑ «گورسفید».
- ↑ «نقد گورسفید».
- ↑ «طنابکشی».
- ↑ «رئالیسمجادویی».