تصویرگرایی: تفاوت میان نسخهها
آقای مستقیم (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
آقای مستقیم (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
از آن جایی که بین مکاتب ادبی مرز دقیق و قاطعی وجود ندارد و گاهی شباهتهایی میان آثار مختلف مکاتب دیده میشود، برای یافتن بهترین و بهینهترین تعریف از یک مکتب ادبی، باید به سخن افرادی مراجعه کرد که خود را عضو آن مکتب میدانند و در حرفهایشان به به دنبال تعریف ایشان از آن مکتب گشت و یا به نقدهایی که بر آن مکتب نوشته شده است، رجوع کرد. | از آن جایی که بین مکاتب ادبی مرز دقیق و قاطعی وجود ندارد و گاهی شباهتهایی میان آثار مختلف مکاتب دیده میشود، برای یافتن بهترین و بهینهترین تعریف از یک مکتب ادبی، باید به سخن افرادی مراجعه کرد که خود را عضو آن مکتب میدانند و در حرفهایشان به به دنبال تعریف ایشان از آن مکتب گشت و یا به نقدهایی که بر آن مکتب نوشته شده است، رجوع کرد. | ||
===ازرا پاوند: ایماژ به مثابه عقده و دستورالعمل شعر ایماژیستی=== | ===ازرا پاوند: ایماژ به مثابه عقده و دستورالعمل شعر ایماژیستی=== | ||
[[پرونده:1ajoyce-pound-ford-quinn.png|220px|بندانگشتی|چپ|هیچ|از چپ: جیمز جویس، ازرا پاوند، فورد مادوکس فورد و جان کین]] | |||
{{گفتاورد تزیینی|«تصویر» چیزی است که عقدهای ذهنی و عاطفی را در لحظهای از زمان عرضه میکند. من اصطلاح «عقده» را بیشتر به مفهوم فنی آن به کار میبرم که میام روانشناسان جدید، مانند هارت، رواج دارد، هرچند که ممکن است در کاربرد آن با هم توافق کامل نداشته باشیم. عرضهٔ آنی چنین عقدهای است که آن احساس رهایی ناگهانی را به ما میبخشد؛ آن احساس رویش ناگهانی را، که در شاهکارهای هنری میبینیم. بهتر است در زندگی یک تصویر ارائه دهیم تا اینکه آثاری انبوه تولید کنیم.{{سخ}} | {{گفتاورد تزیینی|«تصویر» چیزی است که عقدهای ذهنی و عاطفی را در لحظهای از زمان عرضه میکند. من اصطلاح «عقده» را بیشتر به مفهوم فنی آن به کار میبرم که میام روانشناسان جدید، مانند هارت، رواج دارد، هرچند که ممکن است در کاربرد آن با هم توافق کامل نداشته باشیم. عرضهٔ آنی چنین عقدهای است که آن احساس رهایی ناگهانی را به ما میبخشد؛ آن احساس رویش ناگهانی را، که در شاهکارهای هنری میبینیم. بهتر است در زندگی یک تصویر ارائه دهیم تا اینکه آثاری انبوه تولید کنیم.{{سخ}} | ||
هرگز کلمهٔ زاید یا صفتی که چیزی را آشکار نمیکند به کار نبرید. از انتزاع بپرهیزید. یا از هیچ تزیینی استفاده نکنید، یا خوبش را به کار ببرید. ضرورتی ندارد که شعر به موسیقی متکی باشد، اما اگر به موسیقی تکیه میکند، آن موسیقی باید چنان باشد که اهل فن را به وجد آورد. «خیالپردازی» نکنید. این کار را به عهدهٔ نویسندگان مقالات کوتاه و زیبای فلسفی بگذارید. توصیف نکنید؛ به یاد داشته باشید که نقاشان میتوانند چشمانداز را بسیار بهتر از شما وصف کنند و در این باره بسیار بیشتر از شما میدانند. مطلب خود را به صورت واحدهای عروضی مجزا درنیاورید. نگذارید یک مصرع در پایان از نفس بیافتد و آنگاه مصرع بعدی را نفسنفسزنان آغاز کنید. طبیعتاً ساختار وزن نباید به شکل، صدای طبیعی یا معنای کلمات آسیبی بزند. نامحتمل است که ابتدای به ساکن بتوانید به چنان ساختار وزنی محکمی دست یابید که تأثیر زیادی بر کلمات بگذارد، اگرچه ممکن است قربانی مکثهای نابجایی شوید که از وقفههای پایانی مصرع ناشی میشوند.}} | هرگز کلمهٔ زاید یا صفتی که چیزی را آشکار نمیکند به کار نبرید. از انتزاع بپرهیزید. یا از هیچ تزیینی استفاده نکنید، یا خوبش را به کار ببرید. ضرورتی ندارد که شعر به موسیقی متکی باشد، اما اگر به موسیقی تکیه میکند، آن موسیقی باید چنان باشد که اهل فن را به وجد آورد. «خیالپردازی» نکنید. این کار را به عهدهٔ نویسندگان مقالات کوتاه و زیبای فلسفی بگذارید. توصیف نکنید؛ به یاد داشته باشید که نقاشان میتوانند چشمانداز را بسیار بهتر از شما وصف کنند و در این باره بسیار بیشتر از شما میدانند. مطلب خود را به صورت واحدهای عروضی مجزا درنیاورید. نگذارید یک مصرع در پایان از نفس بیافتد و آنگاه مصرع بعدی را نفسنفسزنان آغاز کنید. طبیعتاً ساختار وزن نباید به شکل، صدای طبیعی یا معنای کلمات آسیبی بزند. نامحتمل است که ابتدای به ساکن بتوانید به چنان ساختار وزنی محکمی دست یابید که تأثیر زیادی بر کلمات بگذارد، اگرچه ممکن است قربانی مکثهای نابجایی شوید که از وقفههای پایانی مصرع ناشی میشوند. ترجمه هم آموزش خوبی است، مشروط بر آنکه به هنگام ترجمه متوجه «نوسان» متن اصلی باشید. البته معنی شعری که ترجمه میکنید نباید در نوسان باشد. اگر قرینهسازی میکنید، جاهای خالی را با زواید پر نکنید. دریافت یک حس را با سعی در بیان آن بر حسب حسی دیگر مغشوش نکنید. این امر غالباً تنها از تنبلی دریافتن واژهٔ دقیق ناشی میشود.<ref name= "khakiani">{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱= خاکیانی |نام۱= رضا|عنوان= چند نوشته از تصویرگرایان|}}</ref>}} | ||
===اف. اس. فلینت: آموزهٔ تصویر=== | |||
{{گفتاورد تزیینی|ایماژیستها اذعان دارند که آنان معاصران «[[پساامپرسیپنیسم|پساامپرسیونیستها]]» و «[[فوتوریسم|فوتوریستها]]» هستند؛ اما هیچ وجه مشترکی با این مکاتب ندارند. آنان بیانیهای منتشر نکردهاند. مکتبشان انقلابی نیست؛ تنها سعیشان این است که مطابق بهترین سنت بنویسند. سنتی که در آثار بهترین شاعران همهٔ قرنها یافت میشود. به نظر میرسد آنان هیچ شعری را برنمیتابند، مگر آنکه با چنین کوششی سروده شده باشد؛ و جهل نسبت به بهترین سنت عذر موجهی نیست. آنان قواعدی برای خود وضع کردهاند، اما منتشرشان نکردهاند. آن قواعد چنیناند: {{سخ}} | |||
# برخورد مستقیم با «شی»، خواه ذهنی باشد خواه عینی.{{سخ}} | |||
# مطلقاْ نباید کلمهای به کار برد که در عرضه نقشی نداشته باشد.{{سخ}} | |||
# و اما دربارهٔ وزن: شعر باید با توالی عبارتهای موسیقایی سروده شود، نه با توالی عروضی.{{سخ}} | |||
آنان هر شعری را با این معیا میسنجند و غالب شعرها را از این حیث ناقص میدانند. آنان همچنین نوعی «آموزهٔ تصویر» دارند که اقدام به نوشتن آن نکردهاند.{{سخ}} | |||
آنان برای اینکه شاعر تازهکاری را که نزدشان میآید متقاعد کنند که رهنمودهایشان را به کار بندد، شگردهایی دارند:{{سخ}} | |||
# فکر خود را که پیش از این به طرز باشکوهی در آثار کلاسیک بیان شده نشانش میدهند. (در این مکتب افرادی گردآمدهاند که از فضل و دانش شگفتی برخوردارند.) {{سخ}} | |||
#شعر او را جلوی چشمش به جای پنجاه کلمه در ده کلمه بازنویسی میکنند. {{سخ}} | |||
حتی مخالفانشان با تأسف اذعان میکنند که «دستکم آنان شاعران بد را از نوشتن بازمیدارند!». آنان هنر را به تمامی علم، مذهب، فلسفه و ماوراءلطبیعه میدانند. راست است که آنان به اسنوبیسم مبتلایند، اما این اسنوبیسم شکلی پویا دارد و متکی به منبع عظیمی از حس سلیم و انرژی است؛ و آنان در مورد خود سختگیرترند تا در مورد دیگران. | |||
<ref name= "khakiani"/>}} | |||
==تاریخچه== | ==تاریخچه== | ||
خط ۳۶: | خط ۴۶: | ||
#{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱= صمدی |نام۱= مهرداد|تاریخ= تابستان ۱۳۸۶|عنوان= دربارهٔ شعر احمدرضا احمدی|ژورنال=گوهران |دوره= |شماره=۱۶ |صفحات= |تاریخ بازبینی= ۸شهریور۱۳۹۸}} | #{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱= صمدی |نام۱= مهرداد|تاریخ= تابستان ۱۳۸۶|عنوان= دربارهٔ شعر احمدرضا احمدی|ژورنال=گوهران |دوره= |شماره=۱۶ |صفحات= |تاریخ بازبینی= ۸شهریور۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱= جونز |نام۱= پیتر|تاریخ= پاییز ۱۳۷۱|عنوان= مروری بر ایماژیسم: تصویرگرایی در شعر انگلیسی|ژورنال=زندهرود |دوره= |شماره=۱ |صفحات= |تاریخ بازبینی= ۸شهریور۱۳۹۸}} | #{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱= جونز |نام۱= پیتر|تاریخ= پاییز ۱۳۷۱|عنوان= مروری بر ایماژیسم: تصویرگرایی در شعر انگلیسی|ژورنال=زندهرود |دوره= |شماره=۱ |صفحات= |تاریخ بازبینی= ۸شهریور۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱= خاکیانی |نام۱= رضا|تاریخ= پاییز ۱۳۷۱|عنوان= چند نوشته از تصویرگرایان|ژورنال=زندهرود |دوره= |شماره=۱ |صفحات= |تاریخ بازبینی= ۸شهریور۱۳۹۸}} | |||
==پیوند به بیرون== | ==پیوند به بیرون== |
نسخهٔ ۸ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۵۱
” | «ایماژ» آن چیزی است که عقدهای ذهنی و احساسی را در لحظهای از زمان ارائه میکند. من اصطلاح «عقده» را بیشتر به مفهوم فنی آن استفاده میکنم که در میان روانشناسان جدید، مانند «هارت»، رواج دارد... بهتر آنکه در زندگی یک تصویر ارائه دهیم تا آثاری قطوری را بسازیم و روی هم انباشت کنیم. | “ |
—ازرا پاوند، مجلهٔ شعر(poetry magazine)، ص ۲۰۰ |
ایماژیسم یا تصویرگرایی Imagism، عنوانی است که بر مکتبی نهادند که عدهای شاعر جوان با استعداد و قدرت شاعری متفاوت آن را در شروع قرن بیستم میلادی در انگلستان بنیان نهادند. البته این شاعران جوان را نباید با شاعرانی که در همان سالها عنوان «جورجین» Georgian گرفته بودند و تقریباْ نظرات مشابه ایماژیستها Imagistes را داشتند، اشتباه گرفت. ایماژیستها دارای این مشخصه بودند که حرف تازهای داشتند، به طور قاطعی ضد ادبیات ویکتوریایی و رمانتیسم بودند و مبشر شعری تازه در جامعهای که از اشکال قدیم شعر خسته شده بود. این شاعران، که هر کدام دارای عقاید خاص خود بودند، زیر یک پرچم گرد آمدند و همگی دارای آموزههای متمرکز و مشخص بودند که البته در همه حال روشن و همسان مینمود. واژهٔ ایماژیسم را برای اولینبار در سال ۱۹۱۲ میلادی، «ازرا پاوند»، شاعر آمریکایی، که به طور موقت در انگلستان اقامت داشت، آفرید. نمیتوان تاریخ پیدایش فکر ایماژیسم و نیز اثر ایماژیستی را تعیین کرد. اشعاری که میشد ایماژیستیشان خواند از سال ۱۹۰۸ پیدا شده بود. از جملهٔ این اشعار، شعری از «ادوارد استورر» است که «ایماژها» نام دارد و در مجموعهٔ شعر او با عنوان «آیینههای وهم» چاپ شد.[۱]
این مکتب عمری کوتاه داشت و پس پایان جنگ جهانی اول، از میان رفت و نتوانست جامعهٔ ادبی انگلستان را آنطور که باید به خود جذب کند. به طور کلی ایماژیستها در حیات ادبی خود، چهار گزیده Anthology، به ترتیب در سالهای ۱۹۱۴، ۱۹۱۵، ۱۹۱۶ و ۱۹۱۷ میلادی منتشر کردند. از پیشتازان این مکتب ادبی، ازرا پاوند بود که توجه او به ایماژها و یا تصاویر، از علاقهٔ شدید او به ادبیات شرق، چین و ژاپن، سرچشمه میگرفت. او در طرح مکتب ایماژیسم و آفرینش اشعار ایماژیستی به شدت تحت تأثیر هایکوهای ژاپنی بود.[۲]
این درحالی است که برخی ایماژیسم را یک مکتب ادبی نمیدانند[۳] و آن را مرحلهای گذار از سمبولیسم به جنبشها و مکاتب مدرنتر قرن بیستم به شمار میآورند. [۴] از طرفی در این امر که سنگبنای شعر مدرن را ایماژیستها و دیگر نهضتهای ادبی مشابه آن نهادهاند و آرای آنان هسته اصلی جریان شاعری امروز جهان است، اتفاق نظر وجود دارد. [۴]
داستانک
داستانک جذاب با موضوعات مربوط به جلسه و نشستها و جنجالهایی که در فضای چنین محافلی رخ میدهد. بیان تفاوتهایی موجود بین آنچه هست با آنچه باید باشد چه در ایران و چه خارج از ایران، چه داستان و چه شعر از طریق درج نظرات دیگران
تعریف
از آن جایی که بین مکاتب ادبی مرز دقیق و قاطعی وجود ندارد و گاهی شباهتهایی میان آثار مختلف مکاتب دیده میشود، برای یافتن بهترین و بهینهترین تعریف از یک مکتب ادبی، باید به سخن افرادی مراجعه کرد که خود را عضو آن مکتب میدانند و در حرفهایشان به به دنبال تعریف ایشان از آن مکتب گشت و یا به نقدهایی که بر آن مکتب نوشته شده است، رجوع کرد.
ازرا پاوند: ایماژ به مثابه عقده و دستورالعمل شعر ایماژیستی
« | «تصویر» چیزی است که عقدهای ذهنی و عاطفی را در لحظهای از زمان عرضه میکند. من اصطلاح «عقده» را بیشتر به مفهوم فنی آن به کار میبرم که میام روانشناسان جدید، مانند هارت، رواج دارد، هرچند که ممکن است در کاربرد آن با هم توافق کامل نداشته باشیم. عرضهٔ آنی چنین عقدهای است که آن احساس رهایی ناگهانی را به ما میبخشد؛ آن احساس رویش ناگهانی را، که در شاهکارهای هنری میبینیم. بهتر است در زندگی یک تصویر ارائه دهیم تا اینکه آثاری انبوه تولید کنیم. هرگز کلمهٔ زاید یا صفتی که چیزی را آشکار نمیکند به کار نبرید. از انتزاع بپرهیزید. یا از هیچ تزیینی استفاده نکنید، یا خوبش را به کار ببرید. ضرورتی ندارد که شعر به موسیقی متکی باشد، اما اگر به موسیقی تکیه میکند، آن موسیقی باید چنان باشد که اهل فن را به وجد آورد. «خیالپردازی» نکنید. این کار را به عهدهٔ نویسندگان مقالات کوتاه و زیبای فلسفی بگذارید. توصیف نکنید؛ به یاد داشته باشید که نقاشان میتوانند چشمانداز را بسیار بهتر از شما وصف کنند و در این باره بسیار بیشتر از شما میدانند. مطلب خود را به صورت واحدهای عروضی مجزا درنیاورید. نگذارید یک مصرع در پایان از نفس بیافتد و آنگاه مصرع بعدی را نفسنفسزنان آغاز کنید. طبیعتاً ساختار وزن نباید به شکل، صدای طبیعی یا معنای کلمات آسیبی بزند. نامحتمل است که ابتدای به ساکن بتوانید به چنان ساختار وزنی محکمی دست یابید که تأثیر زیادی بر کلمات بگذارد، اگرچه ممکن است قربانی مکثهای نابجایی شوید که از وقفههای پایانی مصرع ناشی میشوند. ترجمه هم آموزش خوبی است، مشروط بر آنکه به هنگام ترجمه متوجه «نوسان» متن اصلی باشید. البته معنی شعری که ترجمه میکنید نباید در نوسان باشد. اگر قرینهسازی میکنید، جاهای خالی را با زواید پر نکنید. دریافت یک حس را با سعی در بیان آن بر حسب حسی دیگر مغشوش نکنید. این امر غالباً تنها از تنبلی دریافتن واژهٔ دقیق ناشی میشود.[۵] |
» |
اف. اس. فلینت: آموزهٔ تصویر
« | ایماژیستها اذعان دارند که آنان معاصران «پساامپرسیونیستها» و «فوتوریستها» هستند؛ اما هیچ وجه مشترکی با این مکاتب ندارند. آنان بیانیهای منتشر نکردهاند. مکتبشان انقلابی نیست؛ تنها سعیشان این است که مطابق بهترین سنت بنویسند. سنتی که در آثار بهترین شاعران همهٔ قرنها یافت میشود. به نظر میرسد آنان هیچ شعری را برنمیتابند، مگر آنکه با چنین کوششی سروده شده باشد؛ و جهل نسبت به بهترین سنت عذر موجهی نیست. آنان قواعدی برای خود وضع کردهاند، اما منتشرشان نکردهاند. آن قواعد چنیناند:
آنان هر شعری را با این معیا میسنجند و غالب شعرها را از این حیث ناقص میدانند. آنان همچنین نوعی «آموزهٔ تصویر» دارند که اقدام به نوشتن آن نکردهاند.
حتی مخالفانشان با تأسف اذعان میکنند که «دستکم آنان شاعران بد را از نوشتن بازمیدارند!». آنان هنر را به تمامی علم، مذهب، فلسفه و ماوراءلطبیعه میدانند. راست است که آنان به اسنوبیسم مبتلایند، اما این اسنوبیسم شکلی پویا دارد و متکی به منبع عظیمی از حس سلیم و انرژی است؛ و آنان در مورد خود سختگیرترند تا در مورد دیگران. [۵] |
» |
تاریخچه
گونهها
مدخل در ایران
منابعشناسی
نوا، نما، نگاه
خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونههای شنیداری و تصویری انتخاب شود.)
پانویس
- ↑ سیدحسینی، رضا. مکتبهای ادبی. صص. ۶۳۹ و ۶۴۰.
- ↑ مرتضایی، جواد و حسین حسینی وردنجانی. خاقانی و ایماژیسم. بهار و تابستان ۱۳۹۶.
- ↑
- صمدی، مهرداد. دربارهٔ شعر احمدرضا احمدی. تابستان ۱۳۸۶.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ جونز، پیتر. مروری بر ایماژیسم: تصویرگرایی در شعر انگلیسی.
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ خاکیانی، رضا. چند نوشته از تصویرگرایان.
منابع
- سیدحسینی، رضا (۱۳۸۴). مکتبهای ادبی. تهران: نگاه. شابک ۹۶۴۳۵۱۰۹۵۶.
- مرتضایی، جواد و حسین حسینی وردنجانی. «خاقانی و ایماژیسم». ادب فارسی، ش. ۱۹ (بهار و تابستان ۱۳۹۶).
- صمدی، مهرداد. «دربارهٔ شعر احمدرضا احمدی». گوهران، ش. ۱۶ (تابستان ۱۳۸۶).
- جونز، پیتر. «مروری بر ایماژیسم: تصویرگرایی در شعر انگلیسی». زندهرود، ش. ۱ (پاییز ۱۳۷۱).
- خاکیانی، رضا. «چند نوشته از تصویرگرایان». زندهرود، ش. ۱ (پاییز ۱۳۷۱).