مهدی سحابی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سعادتمند (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
سعادتمند (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۸۸: خط ۸۸:
==زندگی و تراث==
==زندگی و تراث==
مهدی سحابی در سال۱۳۲۳ خورشیدی در قزوین متولد شد. پس از تحصیل نیمه تمام در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، تحصیلات دانشگاهی خود را در فرهنگستان هنرهای زیبای رم به پایان رساند. در این دوره او دوستی نزدیکی با " فرانچسکو روزی" فیلمساز برجسته ایتالیائی داشت.
مهدی سحابی در سال۱۳۲۳ خورشیدی در قزوین متولد شد. پس از تحصیل نیمه تمام در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، تحصیلات دانشگاهی خود را در فرهنگستان هنرهای زیبای رم به پایان رساند. در این دوره او دوستی نزدیکی با " فرانچسکو روزی" فیلمساز برجسته ایتالیائی داشت.
سحابی، بعدا به فرانسه رفت و همانجا با «اولین» همسر فرانسوی خود ازدواج کرد. حاصل این ازدواج سه فرزند پسر (کاوه، سهراب و کیامرز) هستند که همگی در سال های پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ همراه مادر به فرانسه بازگشتند و در همانجا ماندند. مهدی سحابی، نیمی از سال را، در کنار همسر و فرزندانش می‌گذراند و نیمی دیگر را در ایران به ترجمه، نقاشی و نقد سینما اشتغال داشت. نقدهای سینمائی او با امضای سهراب دهخدا در رسانه‌های ایرانی منتشر می‌شد.
سحابی، بعدا به فرانسه رفت و همانجا با «اولین» همسر فرانسوی خود ازدواج کرد. حاصل این ازدواج سه فرزند پسر (کاوه، سهراب و کیامرز) هستند که همگی در سال های پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ همراه مادر به فرانسه بازگشتند و در همانجا ماندند. پس از بازگشت به ایران به کار مطبوعاتی پرداخت و به عنوان مترجم بخش خبری روزنامه کیهان مشغول به کار شد. پس از انقلاب ترجمه ادبی را به صورت حرفه‌ای آغاز کرداما کم و بیش به کار مطبوعاتی نیز می‌پرداخت. مهدی سحابی، نیمی از سال را، در کنار همسر و فرزندانش می‌گذراند و نیمی دیگر را در ایران به ترجمه، نقاشی و نقد سینما اشتغال داشت. نقدهای سینمائی او با امضای سهراب دهخدا در رسانه‌های ایرانی منتشر می‌شد.<ref> ادبیات داستانی اردیبهشت 1381 شماره 59</ref>
[[پرونده:سحابی4.jpg|بندانگشتی|چپ]]
[[پرونده:سحابی4.jpg|بندانگشتی|چپ]]
به گفته علی اصغر حداد، ابتدا به دنبال ترجمه اثری ماندگار و بزرگ بود تا یادگار ترجمه او باقی بماند. نخست قصد داشت "بودنبروک ها" اثر توماس مان را از فرانسه ترجمه کند، اما به مجموعه آثار پروست و سلین پرداخت و از این بابت رضایت خاطر نیز داشت، گویی سرانجام گمشده خود را یافته بود.<ref>[http://anthropology.ir/article/17794.html انسان‌شناسی و فرهنگ]، مترجمان بزرگ ایران (زبان فرانسه): مهدی سحابی .</ref> او همچنین خود نیز نویسنده بود و داستان‌های «ناگهان سیلاب»، «پیچک باغ کاغذی» و «خیابان مارگوتا شماره ۱۱۰» را نوشته است.  
به گفته علی اصغر حداد، ابتدا به دنبال ترجمه اثری ماندگار و بزرگ بود تا یادگار ترجمه او باقی بماند. نخست قصد داشت "بودنبروک ها" اثر توماس مان را از فرانسه ترجمه کند، اما به مجموعه آثار پروست و سلین پرداخت و از این بابت رضایت خاطر نیز داشت، گویی سرانجام گمشده خود را یافته بود.<ref>[http://anthropology.ir/article/17794.html انسان‌شناسی و فرهنگ]، مترجمان بزرگ ایران (زبان فرانسه): مهدی سحابی .</ref> او همچنین خود نیز نویسنده بود و داستان‌های «ناگهان سیلاب»، «پیچک باغ کاغذی» و «خیابان مارگوتا شماره ۱۱۰» را نوشته است.  
خط ۱۲۶: خط ۱۲۶:


===اتفاقات بعد از انتشار آثار===
===اتفاقات بعد از انتشار آثار===


==آثار و کتاب‌شناسی==
==آثار و کتاب‌شناسی==

نسخهٔ ‏۲۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۱۷

مهدی سحابی

زمینهٔ کاری نویسندگی، ترجمه، نقاشی، عکاسی و مجسمه‌سازی
زادروز ۱۵ بهمن ۱۳۲۲
قزوین
مرگ ۱۸آبان۱۳۸۸
پاریس فرانسه
علت مرگ ایست قلبی
نام(های)
دیگر
سهراب دهخدا
پیشه نویسنده، مترجم، روزنامه‌نگار، نقاش و مجسمه‌ساز


مهدی سحابی، مترجم بنام زبان فرانسه بود که بسیاری از نویسندگان بزرگ غرب را در ایران شناساند و یا به کار آن‌ها در بازگرداندن آثارشان به زبان فارسی حیاتی دوباره بخشید.

* * * * *

سحابی، با ترجمهٔ آثار متعدد از سیلونه، سلین، سیمون دوبووار، کالوینو و فوئنتس، موفق به معرفی این نویسندگان به هم‌وطنان خود شد؛ اما شاهکار او بی‌تردید بازگردان رمان عظیم مارسل پروست، در جست‌وجوی زمان از دست رفته بود.سحابی از پرکارترین مترجمان آثار ادبی در ایران بود که کار ترجمه را از اوایل دهه ۱۳۶۰ بعد از مدتها روزنامه نگاری شروع کرد. در مجموعه آثار او بیشتر از ۴۰ اثر ترجمه و تالیف دیده می شود.

در کارنامه او آثاری مانند "در جستوجوی زمان از دست رفته" نوشته مارسل پروست دیده می شود که خواندنش، ماهها زمان می برد.سحابی آثار متعددی را از زبانهای انگلیسی، فرانسوی و ایتالیایی در سه دهه گذشته به فارسی ترجمه کرد که جزو بهترین ترجمه های معاصر ایران هستند. "بارون درخت نشین" از ایتالو کالوینو، "مرگ قسطی" از لویی فردینان سلین، "مرگ وزیر مختار" از الکساندر گریبایدوف و "تربیت احساسات" از گوستاو فلوبر و "همه می میرند" از سیمون دوبوار از جمله آنها هستند.

اما سحابی تنها مترجم نبود. او مدتی را روزنامه نگاری، بازیگری و عکاسی مشغول بود و دست آخر به سراغ ادبیات، نقاشی و ترجمه ادبی آمد.او در تهران در رشته نقاشی تحصیل کرده و بعد به ایتالیا رفته بود تا در رشته کارگردانی سینما تحصیل کند، اما هر دو را کنار گذاشته و به روزنامه نگاری پرداخته بود.سحابی در دو دهه اخیر به عنوان نقاش و مجسمه ساز فعال بود و آثارش به صورت فردی و جمعی بارها به نمایش در آمد. او که در فرانسه تشکیل خانواده داده بود، اغلب در آن کشور زندگی می کرد و سرانجام صبح روز دوشنبه ۱۸ آبان بر اثر ایست قلبی دور از وطن درگذشت. [۱]


داستانک

مترجم شدن

قرار بود سینماگر بشود ولی نشد، قرار شد بازیگر بشود ولی نشد، بعد سراغ روزنامه‌نگاری رفت، ۷-۸ سالی هم روزنامه‌نگاری کرد، اما کمتر کسی او را به اسم روزنامه‌نگار می‌شناسد.اما نویسنده و مترجم شد. [۲]

روزنامه‌نگاری

پیش از انقلاب مهدی سحابی به عنوان روزنامه‌نگار در بخش سرویس خارجی کیهان کار می‌کرد و در حول و حوش انقلاب یکی از فعالان روزنامه‌نگاری پیشرو و انقلابی بود. چند ماه پس از انقلاب در سال ۵۸ سحابی همراه با بیست تن دیگر از اعضای تحریریه کیهان اخراج شد. یک سال بعد سحابی ماجرای این تصفیه را در کتاب «تسخیر کیهان» با نام یونس جوانرودی به تحریر در آورد.[۳]

ترجمه سلمان رشدی

در سال ۱۳۶۶ خورشیدی رمان "شرم" از سلمان رشدی با ترجمه سحابی چنان اقبالی یافت که جایزه بهترین کتاب سال را نصیب خود کرد. به دنبال انتشار "شرم"، سحابی ترجمه رمان دیگر سلمان رشدی به نام "بچه های نیمه شب" را نیز راوانه بازار کتاب کرد. پس از آن، او سرگرم ترجمه "آیه های شیطانی" بود که آیت الله خمینی، پیش از انتشار آن، فتوای قتل سلمان رشدی را صادر کرد.[۴]

فراگیری زبان فرانسه

مهدی سحابی در گفتگو با حوری اعتصام (گفت و گو با مهدی سحابی ، نشر مرکز) در جایی در مورد یادگیری زبان فرانسه و همچنین آشنایی‌اش با آثار مارسل پروست می‌گوید: ” فرانسه‌ای که من یاد گرفتم این طور بود و اتفاقا هیچ فرانسهٔ کتابی نبود.من در فرانسه مدرسه و کلاس نرفتم ، فرانسهٔ کوچه و خیابان بود، منتها فرانسهٔ توی خیابانِ آدمی که پشتوانه‌اش مثلا تمام تحصیلات و تمام شناخت‌هایی بوده که من داشتم. در بحث‌هایی که می‌کردیم از میشل فوکو و هوشی مین و انگلس پایین تر نمی آمدیم، یعنی بحث‌های خیلی گنده می‌کردیم. ولی با همین فرانسه شفاهی.پس فرانسهٔ من هم فرانسهٔ کتابی نبود.ربطی به متد نداشت ، ولی این ربط را داشت که چون خیلی زود فرانسه را یاد گرفته بودم، انصافا هم خوب یاد گرفته بودم، شاید پروست را به این خاطر خوانده بودم.شاید چون خیلی برایم جالب بود.” [۲]

مارسل پروست

هنگامی به ترجمه در جستجوی زمان های از دست رفته پرداخت که برخی دیگر از جمله محمد قاضی و ابوالحسن نجفی، او را ترجمه ناپذیر می دانستند، البته شواهدی نیز بر این امر داشتند. اما سحابی اظهار می کرد این دیدگاه را افسانه می داند، چرا که با خواندن شش پاراگراف اول به روشنی تمام به این نتیجه رسید که کتاب، کاملا ترجمه پذیر است. البته می دانست به دلیل استفاده پروست از جملات غیرمتعارف و بیش از اندازه طولانی، کار مشکل تر خواهد بود و بیش از ده سال از زندگی خود را با کاری 8 ساعته در شبانه روز صرف کرد تا به بیان بابک احمدی، دست کم بخشی از دستاوردهای مدرنیستی پروست را برای خوانندگانش روشن سازد.یازده سال از زندگیش را فقط روی ترجمهٔ یک کتاب گذاشت، رمان معروف و پرحجم«در جستجوی زمان از دست رفته» اثر معروف مارسل پروست، نویسندهٔ فرانسوی. [۲]

نمونه‌ای از نقاشی‌های سحابی

نقاشی حرفه‌ای

سحابی در کنار ترجمه نقاشی هم می‌کرد و حتی خود را بیشتر نقاش می‌دانست تا مترجم. اقدام به برپایی چند دوره نمایشگاه در ایران و سایر کشورها با مضمون صورتک‌های متعدد انسانی فعالیت‌های او در این زمینه به‌شمار می‌رود. سبک نقاشی او تجربی بود، برای نمونه با ساختن تابلوهای «اتومبیل اسقاط» که اکثر آن‌ها را در دره پونک یافته بود، نمایشگاهی موفق تشکیل داد پیروزمندانه وارد عرصه شلوغ نقاشی معاصر شد. [۲]




زندگی و تراث

مهدی سحابی در سال۱۳۲۳ خورشیدی در قزوین متولد شد. پس از تحصیل نیمه تمام در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، تحصیلات دانشگاهی خود را در فرهنگستان هنرهای زیبای رم به پایان رساند. در این دوره او دوستی نزدیکی با " فرانچسکو روزی" فیلمساز برجسته ایتالیائی داشت. سحابی، بعدا به فرانسه رفت و همانجا با «اولین» همسر فرانسوی خود ازدواج کرد. حاصل این ازدواج سه فرزند پسر (کاوه، سهراب و کیامرز) هستند که همگی در سال های پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ همراه مادر به فرانسه بازگشتند و در همانجا ماندند. پس از بازگشت به ایران به کار مطبوعاتی پرداخت و به عنوان مترجم بخش خبری روزنامه کیهان مشغول به کار شد. پس از انقلاب ترجمه ادبی را به صورت حرفه‌ای آغاز کرداما کم و بیش به کار مطبوعاتی نیز می‌پرداخت. مهدی سحابی، نیمی از سال را، در کنار همسر و فرزندانش می‌گذراند و نیمی دیگر را در ایران به ترجمه، نقاشی و نقد سینما اشتغال داشت. نقدهای سینمائی او با امضای سهراب دهخدا در رسانه‌های ایرانی منتشر می‌شد.[۵]

به گفته علی اصغر حداد، ابتدا به دنبال ترجمه اثری ماندگار و بزرگ بود تا یادگار ترجمه او باقی بماند. نخست قصد داشت "بودنبروک ها" اثر توماس مان را از فرانسه ترجمه کند، اما به مجموعه آثار پروست و سلین پرداخت و از این بابت رضایت خاطر نیز داشت، گویی سرانجام گمشده خود را یافته بود.[۶] او همچنین خود نیز نویسنده بود و داستان‌های «ناگهان سیلاب»، «پیچک باغ کاغذی» و «خیابان مارگوتا شماره ۱۱۰» را نوشته است.



از نگاه دیگران

پرویز شهدی، مترجم، در مصاحبه با روزنامه اعتماد در مورد سحابی سحابی می‌گوید: «کارهای سحابی نقص ندارد و چه حیف که زود رفت. او جزو مترجم‌های درجه یک ما بود و کارهایی کرد که از من ساخته نبود، از جمله ترجمه پروست و کارهای سلین که آثار سنگین و پیچیده‌ای هستند و آن زنده یاد یادگار بزرگی را با ترجمه آنها برای ما باقی گذاشت.»


مسعود بهنود در مورد سحابی چنین می‌گوید: «در نوشته‌هاي مهدي سحابي پيداست که اين همه از اروپايي‌ها آموخته اما هرگز در درون خودش برابرشان کم نياورده. مبهوت هنرش، مبهوت رافائل و ميکل آنژ و داوينچي بود. مجذوب لو کوربوزيه بود. عاشق دالي بود. اما انگار در آفرينندگي اينان حيران بود، در آن چه آفريده بودند. سرشکسته نبود در برابرشان.»


پرویز داریوش پس از بررسی و مقابله چند صفحه از ترجمه سحابی از کتاب جستجوی زمان از دست رفته با ترجمه انگلیسی‌اش گفته بود: «ما باید کلاه‌مان را برداريم و ديگر هم نگذاريم، نه سر خودمان و نه سر هيچ کسي. بهتر است که دَم کني را بگذاريم که زمانمان گذشته. و بزرگان شهادت دادند که زمان مهدي آغاز شده است. و ما که نسلي بوديم که ادبيات جهان را از پشت آينه کدر و معوج ترجمه‌هاي قلابي کم مايگان خوانده بوديم و چه عجب اگر کج بار آمده بوديم، بايد حسرت مي‌خورديم به نسل تازه که کسي مانند مهدي سحابي گذرش مي‌دهد از گردنه‌هاي سخت زبان و فهمش را آسان مي‌کند.»


نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش

وی در جایی میگوید: ” با تمام احترامی که برای پروست و کتاب در جستجوی زمان از دست رفته قائل هستم، از کتاب مرگ قسطی سلین بیشتر لذت بردم.و حتی میگوید دوست داشتم بیشتر از هر کتابی من آن را می نوشتم.”و حتی کار روی کتاب های سلین را از کتاب های سیمون دوبوار ،ایتالو کالوینو و مارسل پروست جذاب تر میداند و می گوید سلین موجودی خارق العاده است.[۲]




جمله‌ای از ایشان

در مورد زندگی چنین میگوید: «از نظر فلسفی آدم بدبینِ کامل هستم، شاید به همین دلیل هست که خوشبین هستم و به نظرم دنیا به جوش و جلا نمی ارزه. و اصولا از قبرستان خوشم نمی آید نه به خاطر چیزهای خرافی یا ترس از مرگ،نه. احساسم این هست که قبرستان جایی ست برای آدم هایی که خودشون مهم هستند و ما نسبت به آنها خیلی مهم نیستیم و من به این معتقدم که آدم هرچقدر آدم هایی رو بیشتر دوست داشته باشه ،کمتر یا اصلا نباید برود سر قبرشان چون قبر به یک نوع تجسم یک آدمی هست که تمام شده.»[۲]


خلقیات

در مورد موسیقی ، یوهان سباستین باخ را زیاد گوش می‌داد. در موسیقی ایرانی بیشتر به موسیقی فولکلوریک علاقه داشت و با موسیقی دستگاهی و آوازی ایرانی میانه ی خوبی نداشت و از موسیقی خشک و کراواتی بدش می آمد. موسیقی کلاسیک ایرانی را فقط به شکل تک نوازی دوست داشت. از موسیقی رپ بسیار خوشش می آمد اما رپ اصیل .[۲]



اتفاقات بعد از انتشار آثار

آثار و کتاب‌شناسی

ترجمه‌ها

انقلاب مکزیک - ماریو دمیکلی - انتشارات گلشایی - ۱۳۵۲

مرگ وزیر مختار- یوری نیکالایویچ تینیانوف - انتشارات امیرکبیر - ۱۳۵۶

گارد جوان - الکساندر فادایف - انتشارات نگاه - ۱۳۶۰ - با نام مستعار سهراب دهخدا

دانهٔ زیر برف - اینیاتسیو سیلونه - انتشارات امیرکبیر - ۱۳۶۱

خروج اضطراری - اینیاتسیو سیلونه - انتشارات دماوند - ۱۳۶۲

همه می‌میرند - سیمون دوبووار - نشر نو - ۱۳۶۲

مزدک - موریس سیماشکو - انتشارات شباهنگ - ۱۳۶۲ - با نام مستعار سهراب دهخدا

مکتب دیکتاتورها - اینیاتسیو سیلونه - نشر نو - ۱۳۶۳

بارون درخت‌نشین - ایتالو کالوینو - انتشارات نگاه - ۱۳۶۳

مرگ آرتمیو کروز - کارلوس فوئنتس - انتشارات تندر - ۱۳۶۴

توفان در مرداب - لئوناردو شیاشا - انتشارات نیما - اصفهان - ۱۳۶۵

شرم- سلمان رشدی - ۱۳۶۶

آب، بابا، ارباب - گاوینو لدا - کتابسرای بابل - ۱۳۶۶

واتیکان و فاشیسم ایتالیا - جان فرانسیس پالارد - نشر مرکز - ۱۳۶۶

دوست من مون - آلن فورنیه - کتابسرای بابل - ۱۳۶۸

نخستین شهر - روت وایت هاوس - نشر فضا - ۱۳۶۹

مجموعهٔ ۸ جلدی در جستجوی زمان از دست رفته - مارسل پروست - نشر مرکز - اولین جلد در سال ۱۳۶۹ و جلد آخر در سال ۱۳۷۷

مارسل پروست - اف.دابلیو.جی.همینگز - نشر نشانه دفتر ویراسته - ۱۳۷۲

دیوید کاپرفیلد - چارلز دیکنز - نشر مرکز و کتاب مریم - ۱۳۷۳

آرزوهای بزرگ - چارلز دیکنز - نشر مرکز و کتاب مریم - ۱۳۷۳

رابینسون کروزوئه - دانیل دفو - نشر مرکز - ۱۳۷۳

دانته آلیگیری - مارک موسا - کهکشان دفتر ویراسته - ۱۳۷۳

انقلاب صنعتی قرون وسطی - ژان گمپل - نشر مرکز - ۱۳۷۴

خوشی‌ها و روزها - مارسل پروست - نشر مرکز - ۱۳۷۴

دور دنیا در هشتاد روز - ژول ورن - نشر مرکز و کتاب مریم - ۱۳۷۴

داستان دو شهر - چارلز دیکنز - نشر مرکز و کتاب مریم - ۱۳۷۴

مزدک - موریس سیماشکو - انتشارات نگاه - ۱۳۸۱

مون بزرگ - آلن فورنیه - نشر مرکز - ۱۳۸۱

تقسیم (رمان) - پیرو کیارا

جامعه‌شناسی هنر - ژان دو وینیو

سرخ و سیاه - استاندال

باباگوریو - انوره دو بالزاک

جامعه‌شناسی هنر - ژان دووینیو

دوست بازیافته - فرد اولمن

نقاشی دیواری و انقلاب مکزیک - ماریو دمیلکی

اولین برف و داستانهای دیگر - گی دو موپاسان

سمبولییسم - چارلز چرویک

بچه‌های نیمه‌شب- سلمان رشدی

مرگ قسطی- لویی فردینان سلین

دستهٔ دلقک‌ها- لویی فردینان سلین

قصر به قصر - لویی فردینان سلین

لویی فردینان سلین- دوید هیمن

مونته دیدیو کوه خدا- اری دلوکا

مادام بواری - گوستاو فلوبر

تربیت احساسات- گوستاو فلوبر


داستان‌ها

ناگهان سیلاب

پیچک باغ کاغذی

خیابان مارگوتا شماره ۱۱



پانویس

  1. یادی از مهدی سحابی در سالگرد درگذشتش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا،
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ ۲٫۵ ۲٫۶ مهدی سحابی
  3. درگذشت مهدی سحابی، چهره‌ی پرکار عرصه‌ی فرهنگ، .
  4. درگذشت مهدی سحابی، چهره‌ی پرکار عرصه‌ی فرهنگ، دویچه وله فارسی.
  5. ادبیات داستانی اردیبهشت 1381 شماره 59
  6. انسان‌شناسی و فرهنگ، مترجمان بزرگ ایران (زبان فرانسه): مهدی سحابی .

منابع

پیوند به بیرون