صمد بهرنگی: تفاوت میان نسخهها
محمد ایذجی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
<ref>{{یادکرد وب|نشانی =http://www.hamshahrionline.ir/news/167216/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B5%D9%85%D8%AF-%D8%A8%D9%87%D8%B1%D9%86%DA%AF%DB%8C-%DB%B1%DB%B3%DB%B1%DB%B8-%DB%B1%DB%B3%DB%B4%DB%B7،|عنوان=زندگینامهٔ صمد بهرنگی}}</ref> | <ref>{{یادکرد وب|نشانی =http://www.hamshahrionline.ir/news/167216/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B5%D9%85%D8%AF-%D8%A8%D9%87%D8%B1%D9%86%DA%AF%DB%8C-%DB%B1%DB%B3%DB%B1%DB%B8-%DB%B1%DB%B3%DB%B4%DB%B7،|عنوان=زندگینامهٔ صمد بهرنگی}}</ref> | ||
<center>* * * * *</center> | <center>* * * * *</center> | ||
بهرنگی از دسته نویسندگانی است که بنا به دوران سیاسی زمانهٔ خود و تأثیر حزب توده در ادبیات داستانی ایران از هر سو مورد ستم واقع شده؛ گاه از چپ بهنام همدلی و همفکری با او، داستان زیبا و گیرای [[ماهی سیاه کوچولو]] را تا حد مانیفست جنبش چریکی پایین آوردند و جنبه کودکانگی و ادبی آن را یکسره نادیده گرفتند؛ و گاه عدهای او را بهعنوان فردی کافر و مرتد اعلام کردند. | بهرنگی از دسته نویسندگانی است که بنا به دوران سیاسی زمانهٔ خود و تأثیر حزب توده در ادبیات داستانی ایران از هر سو مورد ستم واقع شده؛ گاه از چپ بهنام همدلی و همفکری با او، داستان زیبا و گیرای [[ماهی سیاه کوچولو]] را تا حد مانیفست جنبش چریکی پایین آوردند و جنبه کودکانگی و ادبی آن را یکسره نادیده گرفتند؛ و گاه عدهای او را بهعنوان فردی کافر و مرتد اعلام کردند.<ref name=''اقبالزاده''>{{یادکرد وب|نشانی = https://meidaan.com/archive/41402|عنوان =صمد بهرنگی و ترویج تفکر انتقادی مدرن در ادبیات کودک|ناشر = میدان |تاریخ بازدید = ۱ تیر ۱۳۹۸|تاریخ انتشار= ۹شهریور۱۳۹۶}}</ref> | ||
به هر ترتیب صمد بهرنگی با گردآوری و پردازش فرهنگ عامه و ملتها و قصههای مردم آذربایجان، در معرفی ادبیات شفاهی ایران، گام بزرگی برداشت.<ref>افسانههای آذربایجان، یادداشت ناشر.</ref> | به هر ترتیب صمد بهرنگی با گردآوری و پردازش فرهنگ عامه و ملتها و قصههای مردم آذربایجان، در معرفی ادبیات شفاهی ایران، گام بزرگی برداشت.<ref>افسانههای آذربایجان، یادداشت ناشر.</ref> | ||
او افسانههای عامیانه را بنمایهٔ قصههای کودکان میکرد و معتقد بود ادبیات کودکان باید پلی باشد بین دنیای رنگین بیخبری، رویا و خیالهای شیرین کودکی با دنیای تاریک و آگاه، غرقه در واقعیتهای تلخ و دردآور و سرسخت محیط اجتماعی بزرگترها. <ref>قصههای بهرنگ، برگرفته از مقالهای دربارهٔ کتاب آوای نوگلان</ref> | او افسانههای عامیانه را بنمایهٔ قصههای کودکان میکرد و معتقد بود ادبیات کودکان باید پلی باشد بین دنیای رنگین بیخبری، رویا و خیالهای شیرین کودکی با دنیای تاریک و آگاه، غرقه در واقعیتهای تلخ و دردآور و سرسخت محیط اجتماعی بزرگترها. <ref>قصههای بهرنگ، برگرفته از مقالهای دربارهٔ کتاب آوای نوگلان</ref> | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
شهریور ۱۳۴۷ روزهای غمانگیزی را برای دوستان ماهی سیاه کوچولو رقم زد. خالق [[ماهی سیاه کوچولو]] در دنیای آبیِ ماهی کوچکش؛ در میان موجهای رود ارس آرام میگیرد. جسدش را چند روز بعد در ۱۲ شهریور، نزدیکی پاسگاه کلاله، در چند کیلومتری محل غرقشدنش از آب گرفتند. پیکرش در گورستان امامیهٔ تبریز دفن شد و دلیل مرگش از همان روزهای نخست انتشار خبر، با نظرات متعددی هم در رسانهها و هم بهشکل شایعه همراه شد. برخی گفتند که وی به دستورِ یا به دستِ عوامل دولت پهلوی کشته شده است. برخی نیز گفتهاند صمد غرق شد؛ چون شنا بلد نبود. در این بین تنها کسی که زمان مرگ یا نزدیک به آن زمان، همراه بهرنگی بوده، «حمزه فراهتی» است که آخرین دقایق عمر صود را این طور روایت کرده: «من این طرف بودم و صمد آن طرفتر. یک دفعه دیدم کمک میخواهد. هرچه کردم نتوانستم کاری بکنم.» <ref>حیاتنامه</ref> | شهریور ۱۳۴۷ روزهای غمانگیزی را برای دوستان ماهی سیاه کوچولو رقم زد. خالق [[ماهی سیاه کوچولو]] در دنیای آبیِ ماهی کوچکش؛ در میان موجهای رود ارس آرام میگیرد. جسدش را چند روز بعد در ۱۲ شهریور، نزدیکی پاسگاه کلاله، در چند کیلومتری محل غرقشدنش از آب گرفتند. پیکرش در گورستان امامیهٔ تبریز دفن شد و دلیل مرگش از همان روزهای نخست انتشار خبر، با نظرات متعددی هم در رسانهها و هم بهشکل شایعه همراه شد. برخی گفتند که وی به دستورِ یا به دستِ عوامل دولت پهلوی کشته شده است. برخی نیز گفتهاند صمد غرق شد؛ چون شنا بلد نبود. در این بین تنها کسی که زمان مرگ یا نزدیک به آن زمان، همراه بهرنگی بوده، «حمزه فراهتی» است که آخرین دقایق عمر صود را این طور روایت کرده: «من این طرف بودم و صمد آن طرفتر. یک دفعه دیدم کمک میخواهد. هرچه کردم نتوانستم کاری بکنم.» <ref>حیاتنامه</ref> | ||
==داستانک== | ==داستانک== | ||
===داستانکهای انتشار=== | ===داستانکهای انتشار=== | ||
*بهرنگی از بابت نشر اول [[ماهی سیاه کوچولو]] براز پشیمانی کرده بود. در نامهای به دو تن از شاگردانش نوشته: «من کار غلطی کردهام که قصهام را به این ناشر دادهام.درست است که تقریباً ۱۲۰۰-۱۳۰۰ تومن به من خواهند داد، اما حتم میدانم برخلاف قصههای دیگرم به دست بچههایی که شما هم میشناسید و من میشناسم که با چه مشقتی زندگی میکنند، نخواهد رسید.» | *بهرنگی از بابت نشر اول [[ماهی سیاه کوچولو]] براز پشیمانی کرده بود. در نامهای به دو تن از شاگردانش نوشته: «من کار غلطی کردهام که قصهام را به این ناشر دادهام.درست است که تقریباً ۱۲۰۰-۱۳۰۰ تومن به من خواهند داد، اما حتم میدانم برخلاف قصههای دیگرم به دست بچههایی که شما هم میشناسید و من میشناسم که با چه مشقتی زندگی میکنند، نخواهد رسید.»<ref name=''نامههای بهرنگی''/> | ||
*الفبای آذری را بهرنگی در سال ۱۳۴۲ برای مدارس آذربایجان را نوشت. این کتاب پیشنهاد [[جلال آلاحمد]] برای چاپ به كمیتهی پیكار جهانی با بیسوادی فرستاده شد اما صمد بهرنگی با تغییراتی كه قرار بود آن كمیته در كتاب ایجاد كند با قاطعیت مخالفت كرد. او پیشنهاد پول كلانی را نپذیرفت و كتاب را پس گرفت و باعث برانگیختن خشم و كینهی عوامل ذینفع در چاپ كتاب شد.<ref name>نامههای صمد بهرنگی | *الفبای آذری را بهرنگی در سال ۱۳۴۲ برای مدارس آذربایجان را نوشت. این کتاب پیشنهاد [[جلال آلاحمد]] برای چاپ به كمیتهی پیكار جهانی با بیسوادی فرستاده شد اما صمد بهرنگی با تغییراتی كه قرار بود آن كمیته در كتاب ایجاد كند با قاطعیت مخالفت كرد. او پیشنهاد پول كلانی را نپذیرفت و كتاب را پس گرفت و باعث برانگیختن خشم و كینهی عوامل ذینفع در چاپ كتاب شد.<ref name=''نامههای بهرنگی''>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =بهرنگی | نام =اسد | عنوان =نامههای صمد بهرنگی}}</ref> | ||
===داستانک عشق=== | ===داستانک عشق=== | ||
صمد عاشق نشد جز به شاگردانش و به نوشتن. شاید اگر دل در گرو عشق زنی داشت برای زنده ماندن، جدال بیشتری با ارس میداشت. او در نامهای به دوستش «یوسف» ازدواج را کار احمقها خوانده. ظاهراً حداکثر وقتی که صمد برای زن و تفریح گذاشت دو ساعت گشتزنی با دوچرخه در محله ارمنیها به امید یافت زنی یا همدمی بوده که از این بابت هم احساس شرم کرده.[[پرونده:Cartoon.jpg|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''صمد را با سبیلش دوست داشتند'''</center>]] | صمد عاشق نشد جز به شاگردانش و به نوشتن. شاید اگر دل در گرو عشق زنی داشت برای زنده ماندن، جدال بیشتری با ارس میداشت. او در نامهای به دوستش «یوسف» ازدواج را کار احمقها خوانده. ظاهراً حداکثر وقتی که صمد برای زن و تفریح گذاشت دو ساعت گشتزنی با دوچرخه در محله ارمنیها به امید یافت زنی یا همدمی بوده که از این بابت هم احساس شرم کرده.[[پرونده:Cartoon.jpg|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''صمد را با سبیلش دوست داشتند'''</center>]] | ||
سبیلهای صمد در بین دوستانش باعث شوخی و خنده میشد. در نامهای از شاگردانش میخوانیم: «صمد آقا میدانم حالا دختران زیادی در تهران به سبیلهای شما عاشق هستند؛ مواظب باش یکی را بگیرید زیاد نه ها. چون بچههای زیاد و پسران و جوانان زیاد و دختران بیشتری به قصههای شما عاشق هستند. کسی که به شما عاشق باشد حتماً به سبیلهایتان هم عاشق میشود. | سبیلهای صمد در بین دوستانش باعث شوخی و خنده میشد. در نامهای از شاگردانش میخوانیم: «صمد آقا میدانم حالا دختران زیادی در تهران به سبیلهای شما عاشق هستند؛ مواظب باش یکی را بگیرید زیاد نه ها. چون بچههای زیاد و پسران و جوانان زیاد و دختران بیشتری به قصههای شما عاشق هستند. کسی که به شما عاشق باشد حتماً به سبیلهایتان هم عاشق میشود.<ref name=''نامههای بهرنگی''/> | ||
خط ۸۹: | خط ۸۸: | ||
*یکی از شاگردان بهرنگی در نامهای به او نوشته این دفعه عروسی میکنید چون خیلی ثروتند شدید. | *یکی از شاگردان بهرنگی در نامهای به او نوشته این دفعه عروسی میکنید چون خیلی ثروتند شدید. | ||
*سبیلهای صمد در بین دوستانش باعث شوخی و خنده میشد. در نامهای از یکی از شاگردان قدیمیاش میخوانیم: «صمد آقا میدانم حالا دختران زیادی در تهران به سبیلهای شما عاشق هستند؛ مواظب باش یکی را بگیرید زیاد نه ها. کسی که به شما عاشق باشد حتماً به سبیلهایتان هم عاشق میشود.» | *سبیلهای صمد در بین دوستانش باعث شوخی و خنده میشد. در نامهای از یکی از شاگردان قدیمیاش میخوانیم: «صمد آقا میدانم حالا دختران زیادی در تهران به سبیلهای شما عاشق هستند؛ مواظب باش یکی را بگیرید زیاد نه ها. کسی که به شما عاشق باشد حتماً به سبیلهایتان هم عاشق میشود.»<ref name=''نامههای بهرنگی''/> | ||
===آدم هر جا مفیدتر باشد باید آنجا برود=== | ===آدم هر جا مفیدتر باشد باید آنجا برود=== | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۰۹: | ||
===داستانکهای مذهب و ارتباط با خدا=== | ===داستانکهای مذهب و ارتباط با خدا=== | ||
رئیس ادارهٔ آذرشهر در سال ۱۳۴۲ برای صمد بهرنگی پاپوش میدوزد و در نهایت پروندهای میسازد؛ به جرم آن که صمد در دبیرستان گفته خدایی وجود ندارد. صمد از بابت پروندهای که برایش ساخته بودند و جریمهای که از حقوقش کسر کردند گلایهای نمیکند بلکه به خاطر تهمتی که به ناروا به او زده بودند در نامههایش مینویسد. او آدم توداری بود و از درونیاتش کمتر میگفت، در معدود نامههایش از رازونیاز شبانهاش با خدا و اشکهایش گفته که این اندک هم برای دلداری دوستانش بوده که از تنهایی و گرفتاری شکوه کردهبودند. | رئیس ادارهٔ آذرشهر در سال ۱۳۴۲ برای صمد بهرنگی پاپوش میدوزد و در نهایت پروندهای میسازد؛ به جرم آن که صمد در دبیرستان گفته خدایی وجود ندارد. صمد از بابت پروندهای که برایش ساخته بودند و جریمهای که از حقوقش کسر کردند گلایهای نمیکند بلکه به خاطر تهمتی که به ناروا به او زده بودند در نامههایش مینویسد. او آدم توداری بود و از درونیاتش کمتر میگفت، در معدود نامههایش از رازونیاز شبانهاش با خدا و اشکهایش گفته که این اندک هم برای دلداری دوستانش بوده که از تنهایی و گرفتاری شکوه کردهبودند.<ref name=''نامههای بهرنگی''/> | ||
===داستانکهای عصبانیت، ترک مجلس، مهمانیها، برنامهها، استعفا و مشابه آن=== | ===داستانکهای عصبانیت، ترک مجلس، مهمانیها، برنامهها، استعفا و مشابه آن=== | ||
صمد بهرنگی طی نامهای در تاریخ ۱ مهر ۱۳۴۱ از حسنظن رییس فرهنگ وقت تشکر و درخواست کرده تا به جای دبیرستان به دبستان منتقل شود. او مینویسد فقط در کلاس اول میتواند با شور و رغبت درس دهد و مفید باشد. | صمد بهرنگی طی نامهای در تاریخ ۱ مهر ۱۳۴۱ از حسنظن رییس فرهنگ وقت تشکر و درخواست کرده تا به جای دبیرستان به دبستان منتقل شود. او مینویسد فقط در کلاس اول میتواند با شور و رغبت درس دهد و مفید باشد.<ref name=''نامههای بهرنگی''/> | ||
===صمد جنجال به پا میکند=== | ===صمد جنجال به پا میکند=== | ||
صمد در نامهای مینویسد چطور با ريیس فرهنگ دستبهیقه شده و جنجال راه انداخته. بعد از این درگیری وزارت فرهنگ یک سوم حقوقش را کسر میکند. صمد مینویسد: «اگرچه ظاهراً من شکست خوردم و ثلث حقوقی از طرف وزارت فرهنگ جریمه شدم... کسی که حرف حق میزند تو دهنش گلابیّه نمیگذارند.»<ref name=''نامههای بهرنگی''/> | |||
صمد در نامهای مینویسد چطور با ريیس فرهنگ دستبهیقه شده و جنجال راه انداخته. بعد از این درگیری وزارت فرهنگ یک سوم حقوقش را کسر میکند. صمد مینویسد: «اگرچه ظاهراً من شکست خوردم و ثلث حقوقی از طرف وزارت فرهنگ جریمه شدم... کسی که حرف حق میزند تو دهنش گلابیّه نمیگذارند.» | |||
خط ۱۳۲: | خط ۱۳۰: | ||
===داستانکهای دارایی=== | ===داستانکهای دارایی=== | ||
صمد بعد از پشت سر گذاشتن دوران سخت کودکی در خانهٔ پدری و به قول دوستانش پولدار شدنش، ساده زیست. او از حقوق معلمی و درآمد چاپ داستانهایش راضی بود. اما هر وقت صحبتی از پول کرده، از خرید کتاب و رونق بخشیدن به کتابخانههای کوچک بوده. دارایی بهرنگی شاگردان و دوستان خوب و نوشتههایش بوده و جز این حرفها چیزی در نامهها و زندگی صمد نمی توان یافت. | صمد بعد از پشت سر گذاشتن دوران سخت کودکی در خانهٔ پدری و به قول دوستانش پولدار شدنش، ساده زیست. او از حقوق معلمی و درآمد چاپ داستانهایش راضی بود. اما هر وقت صحبتی از پول کرده، از خرید کتاب و رونق بخشیدن به کتابخانههای کوچک بوده. دارایی بهرنگی شاگردان و دوستان خوب و نوشتههایش بوده و جز این حرفها چیزی در نامهها و زندگی صمد نمی توان یافت.<ref name=''نامههای بهرنگی''/> | ||
===داستانکهای زندگی شخصی=== | ===داستانکهای زندگی شخصی=== | ||
خط ۱۴۴: | خط ۱۴۲: | ||
===داستانک شکایتهایی از دیگران کرده به محاکم و شکایتهایی که از او شده=== | ===داستانک شکایتهایی از دیگران کرده به محاکم و شکایتهایی که از او شده=== | ||
*یکی از نامههای بهرنگی در پاسخ به نامهای از اداره فرهنگ مبنی بر تحویل ندادن یک جلد کتابچه به نام «منتخب نهجالبلاغه» به دبستان آذرقاضی جهان است. بهرنگی در این نامه عنوان کرده که کتاب سه سال پیش در جریان امانت دادن به معلمان و دانشآموزان از بین رفته و برای جبران مکافات کتابچهء دیگری به نام منتخب کلمات حضرت محمد(ص) را جانشین آن کند چون آن کتاب در بازار یافت نمیشود. | *یکی از نامههای بهرنگی در پاسخ به نامهای از اداره فرهنگ مبنی بر تحویل ندادن یک جلد کتابچه به نام «منتخب نهجالبلاغه» به دبستان آذرقاضی جهان است. بهرنگی در این نامه عنوان کرده که کتاب سه سال پیش در جریان امانت دادن به معلمان و دانشآموزان از بین رفته و برای جبران مکافات کتابچهء دیگری به نام منتخب کلمات حضرت محمد(ص) را جانشین آن کند چون آن کتاب در بازار یافت نمیشود.<ref name=''نامههای بهرنگی''/> | ||
*به خاطر چاپ كتاب «پاره پاره» در سال ۱۳۴۳ تحت تعقیب قرار گرفت و با صدور كیفرخواست از سوی دادستانی عادی ۱۰۵ ارتش یكم تبریز به مدت ٦ ماه از خدمت تعلیق شد.او مینویسد: «مرا از آذر شهر به گاوگان فرستادند، ۲۴۰ تومن از حقوقم کسر کردند که چرا در امور مسخره اداری دخالت کرده بودم...» | *به خاطر چاپ كتاب «پاره پاره» در سال ۱۳۴۳ تحت تعقیب قرار گرفت و با صدور كیفرخواست از سوی دادستانی عادی ۱۰۵ ارتش یكم تبریز به مدت ٦ ماه از خدمت تعلیق شد.او مینویسد: «مرا از آذر شهر به گاوگان فرستادند، ۲۴۰ تومن از حقوقم کسر کردند که چرا در امور مسخره اداری دخالت کرده بودم...» | ||
خط ۱۶۶: | خط ۱۶۴: | ||
صمد همواره سرگرم نامه نوشتن بود. در این نامهها از هوا و باران و برف نوشته، زیر آسمان هر شهر و دهی که بوده. به یکی از شاگردانش نوشته: «امروز برف خوبی باریده است؛ دوشنبه ۱۰ بهمن... یک ساعتی زیر برف توی خیابانهای تبریز گشته بودم...» | صمد همواره سرگرم نامه نوشتن بود. در این نامهها از هوا و باران و برف نوشته، زیر آسمان هر شهر و دهی که بوده. به یکی از شاگردانش نوشته: «امروز برف خوبی باریده است؛ دوشنبه ۱۰ بهمن... یک ساعتی زیر برف توی خیابانهای تبریز گشته بودم...» | ||
در نامهای در جواب به دوستش یوسف که گویا از سیل تبریز پرسیده بوده، مینویسد: «...گذشته از خانههایی که ویران شدند، و آدمهایی کشته شدند(در حدود ۶ نفر) و باغها و بستانها که گرفتار سیل شدند، اتفاقات جالب دیگری هم افتاد...» | در نامهای در جواب به دوستش یوسف که گویا از سیل تبریز پرسیده بوده، مینویسد: «...گذشته از خانههایی که ویران شدند، و آدمهایی کشته شدند(در حدود ۶ نفر) و باغها و بستانها که گرفتار سیل شدند، اتفاقات جالب دیگری هم افتاد...»<ref name=''نامههای بهرنگی''/> | ||
===نامهنگاریهای صمد=== | ===نامهنگاریهای صمد=== | ||
صمد به طور منظم نامه مینوشت و همواره منتظر رسیدن نامه بود. این نامهها را با شاگردان قدیمیاش که به چشم دوست نگاهشان میکرد، دوستانش که «یوسف» نزدیکترینشان و هممحلهای دوران کودکیاش بود و برادرش ردوبدل میکرد. ظاهراً این نامهها علاوه بر ارضای حس مردمدوستی ابزاری بود در دست صمد برای القای خط فکری و مطالعاتی خود را به دیگران. | صمد به طور منظم نامه مینوشت و همواره منتظر رسیدن نامه بود. این نامهها را با شاگردان قدیمیاش که به چشم دوست نگاهشان میکرد، دوستانش که «یوسف» نزدیکترینشان و هممحلهای دوران کودکیاش بود و برادرش ردوبدل میکرد. ظاهراً این نامهها علاوه بر ارضای حس مردمدوستی ابزاری بود در دست صمد برای القای خط فکری و مطالعاتی خود را به دیگران.<ref name=''نامههای بهرنگی''/> | ||
===همه ما ماهی سیاه کوچولو هستیم=== | ===همه ما ماهی سیاه کوچولو هستیم=== | ||
سال ۹۴ ترجمه انگلیسی [[ماهی سیاه کوچولو]] در انگلستان، عنوان بهترين اثر خارجی را به دست آورد و باز بر سر زبان افتاد. همان سال طی مراسمی فرشید مثقالی لوگوی ماهی سیاه کوچولو را به شورا هدیه کرد. در رونمایی لوگو، کلیپی از توران میرهادی پخش شد، که خانم میرهادی گفت: «همه ما ماهی سیاه کوچولو هستیم.» | سال ۹۴ ترجمه انگلیسی [[ماهی سیاه کوچولو]] در انگلستان، عنوان بهترين اثر خارجی را به دست آورد و باز بر سر زبان افتاد. همان سال طی مراسمی فرشید مثقالی لوگوی ماهی سیاه کوچولو را به شورا هدیه کرد. در رونمایی لوگو، کلیپی از توران میرهادی پخش شد، که خانم میرهادی گفت: «همه ما ماهی سیاه کوچولو هستیم.» | ||
خط ۲۱۸: | خط ۲۱۴: | ||
*نگارش قصههای تمثیلی ـ نمادیی، با اقتباس از افسانههای محلی مانند داستان تلخون. | *نگارش قصههای تمثیلی ـ نمادیی، با اقتباس از افسانههای محلی مانند داستان تلخون. | ||
*داستان؛ صمد بهرنگی در ژانرهای گوناگون داستان واقعگرا، فانتزی و ترکیبی دست به آفرینش اثر برای کودکان زده است. او کوشید نونگری و تفکر انتقادی مدرن را در ادبیات کودک ترویج و تثبیت کند. میتوان گفت هنوز کودکان و ادبیات کودک ایران با انبوهی از مشکلاتی که او طرح کرد، درگیرند.<ref | *داستان؛ صمد بهرنگی در ژانرهای گوناگون داستان واقعگرا، فانتزی و ترکیبی دست به آفرینش اثر برای کودکان زده است. او کوشید نونگری و تفکر انتقادی مدرن را در ادبیات کودک ترویج و تثبیت کند. میتوان گفت هنوز کودکان و ادبیات کودک ایران با انبوهی از مشکلاتی که او طرح کرد، درگیرند.<ref name=''اقبالزاده''/> | ||
*کتابهای آموزشی: بررسی مشکلات و موانع تعلیم و تربیت کودکان روستایی و نقد نابهنجاریها و شیوههای ناهماهنگ رایج در آموزش و پرورش وقت و پژوهش در زمینهٔ گنجینۀ وسیع و متنوع فرهنگ مردمی(فولکلور) خطۀ آذربایجان از جمله کتاب کندوکاو در مسائل تربیتی ایران | *کتابهای آموزشی: بررسی مشکلات و موانع تعلیم و تربیت کودکان روستایی و نقد نابهنجاریها و شیوههای ناهماهنگ رایج در آموزش و پرورش وقت و پژوهش در زمینهٔ گنجینۀ وسیع و متنوع فرهنگ مردمی(فولکلور) خطۀ آذربایجان از جمله کتاب کندوکاو در مسائل تربیتی ایران | ||
خط ۲۷۱: | خط ۲۶۶: | ||
===تفسیر خود از آثارش=== | ===تفسیر خود از آثارش=== | ||
صمد با قصّههایش زندگی می کرد. سطرهای زیادی از نامههای به شاگردانش، عاشقانه، از داستانها و چگونگی شخصیتهایش نوشته. از آنها میخواسته مفصل از ایرادها و نواقص داستانهایش بگویند و بنویسند. از «اولدوز»، «یاشار» و «کلاغها« زیاد گفته و نگران بوده از این که هر کدام از شخصیتهایش چقدر معانی مورد نظر او را در ذهن مخاطب جا انداخته. هر بار که در نامهای که به دستش رسیده به «اولدوز» یا اسم داستانهایش برخورده ذوقزده شده و بیپیرایه ابراز خوشحالی کرده. از این که قصّههای کودکانهاش مورد توجه بزرگسالان هم قرار گرفته بود، لذت میبرد. اما کتاب انشاء خودش را مسخره خوانده و به برادرش سپرده تبلیغش را بکند اما خودش پولش را برای خریدش هدر ندهد. | صمد با قصّههایش زندگی می کرد. سطرهای زیادی از نامههای به شاگردانش، عاشقانه، از داستانها و چگونگی شخصیتهایش نوشته. از آنها میخواسته مفصل از ایرادها و نواقص داستانهایش بگویند و بنویسند. از «اولدوز»، «یاشار» و «کلاغها« زیاد گفته و نگران بوده از این که هر کدام از شخصیتهایش چقدر معانی مورد نظر او را در ذهن مخاطب جا انداخته. هر بار که در نامهای که به دستش رسیده به «اولدوز» یا اسم داستانهایش برخورده ذوقزده شده و بیپیرایه ابراز خوشحالی کرده. از این که قصّههای کودکانهاش مورد توجه بزرگسالان هم قرار گرفته بود، لذت میبرد. اما کتاب انشاء خودش را مسخره خوانده و به برادرش سپرده تبلیغش را بکند اما خودش پولش را برای خریدش هدر ندهد.<ref name=''نامههای بهرنگی''/> | ||
===جملهٔ موردعلاقه در کتابهایش=== | ===جملهٔ موردعلاقه در کتابهایش=== | ||
خط ۲۹۸: | خط ۲۹۲: | ||
===گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکانهایی که به آن مسافرت کرده است)=== | ===گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکانهایی که به آن مسافرت کرده است)=== | ||
عمر کوتاه صمد کفاف سفرهای پرخرج و دورودراز را نکرد. او ماهی سیاه کوچولو را به دریا فرستاد و خودش از تهران و تبریز آن طرفتر نرفت. اما سرکشی و گشتوگذار در روستاهای آذربایجان از دلخوشیهای او بود. او تابستان سال ۴۳ خودش را به روستاگردی در بستانآباد، دیزناب،سیسان، و تازاسیسان، قرهچمن،زرلی، قرهبولاغ سرگرم کرد. | عمر کوتاه صمد کفاف سفرهای پرخرج و دورودراز را نکرد. او ماهی سیاه کوچولو را به دریا فرستاد و خودش از تهران و تبریز آن طرفتر نرفت. اما سرکشی و گشتوگذار در روستاهای آذربایجان از دلخوشیهای او بود. او تابستان سال ۴۳ خودش را به روستاگردی در بستانآباد، دیزناب،سیسان، و تازاسیسان، قرهچمن،زرلی، قرهبولاغ سرگرم کرد.<ref name=''نامههای بهرنگی''/> | ||
خط ۳۱۱: | خط ۳۰۵: | ||
*نشریات: ''کتاب هفته''، ''علم و زندگی''، ''مهد آزادی''،... | *نشریات: ''کتاب هفته''، ''علم و زندگی''، ''مهد آزادی''،... | ||
نویسندههایی که در نامههایش به دوستان و شاگردانش معرفی کرده و به نظر میرسد از آنها تاثیر گرفته: محمدعلی اسلامی(شاعر و نویسنده)، ایرج پزشکزاد، سوفوکل، ماکسیم گورکی و... نامهها | نویسندههایی که در نامههایش به دوستان و شاگردانش معرفی کرده و به نظر میرسد از آنها تاثیر گرفته: محمدعلی اسلامی(شاعر و نویسنده)، ایرج پزشکزاد، سوفوکل، ماکسیم گورکی و... نامهها | ||
[[پرونده:هدیه ای برای گوهرمراد (1).jpg|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>''' | [[پرونده:هدیه ای برای گوهرمراد (1).jpg|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''هدیهای برای گوهرمراد'''</center>]]صمد | ||
خط ۴۲۳: | خط ۴۱۷: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
*افسانههای | *{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =بهرنگی | نام =اسد | عنوان =نامههای صمد بهرنگی}} | ||
* | *{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =بهرنگی | نام =صمد | عنوان =افسانههای آذربایجان| یادداشت ناشر}} | ||
*{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =بهرنگی | نام =صمد | عنوان =سخنی درباره کتاب آوای نوگلان|مقاله|ناشر =در بهرنگی، صمد. مجموعه مقالات. تبریز: شمس}} | |||
*{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =بهرنگی | نام =صمد | عنوان =قصههای صمد بهرنگی}} | |||
*ادب عربی، سال دهم، شمارهٔ ۱، بهار ۹۷، بررسی تطبیقی سازمایهٔ گفتوگو در داستانهای ماهی سیاه کوچولو و الحدیقةالأجمل با تأکید بر آموزههای دینی، سیدمهدی مسبوق استاد گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه بوعلی سینا، ابوذر خجسته دانشجوی دکنری زبان و ادبیات عربی دانشگاه بوعلیسینا | *ادب عربی، سال دهم، شمارهٔ ۱، بهار ۹۷، بررسی تطبیقی سازمایهٔ گفتوگو در داستانهای ماهی سیاه کوچولو و الحدیقةالأجمل با تأکید بر آموزههای دینی، سیدمهدی مسبوق استاد گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه بوعلی سینا، ابوذر خجسته دانشجوی دکنری زبان و ادبیات عربی دانشگاه بوعلیسینا | ||
<ref>مجلّهی ''آرش''، شمارهی 18 (دربارهی صمد بهرنگی)، صفحه ی 7 و 12</ref> | <ref>مجلّهی ''آرش''، شمارهی 18 (دربارهی صمد بهرنگی)، صفحه ی 7 و 12</ref> | ||
==پیوند به بیرون== | ==پیوند به بیرون== | ||
*{{یادکرد وب|نشانی =http://www.hamshahrionline.ir/news/167216/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B5%D9%85%D8%AF-%D8%A8%D9%87%D8%B1%D9%86%DA%AF%DB%8C-%DB%B1%DB%B3%DB%B1%DB%B8-%DB%B1%DB%B3%DB%B4%DB%B7،|عنوان=زندگینامهٔ صمد بهرنگی|ناشر: وبگاه همشهری آنلاین|تاریخ انتشار= ۲اردیبهشت۱۳۹۱}} | *{{یادکرد وب|نشانی =http://www.hamshahrionline.ir/news/167216/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B5%D9%85%D8%AF-%D8%A8%D9%87%D8%B1%D9%86%DA%AF%DB%8C-%DB%B1%DB%B3%DB%B1%DB%B8-%DB%B1%DB%B3%DB%B4%DB%B7،|عنوان=زندگینامهٔ صمد بهرنگی|ناشر: وبگاه همشهری آنلاین|تاریخ انتشار= ۲اردیبهشت۱۳۹۱}} | ||
خط ۴۵۰: | خط ۴۴۳: | ||
*{{یادکرد وب|نشانی = کافه خران- ۷ اردیبهشت ۹۷}} | *{{یادکرد وب|نشانی = کافه خران- ۷ اردیبهشت ۹۷}} | ||
*{{یادکرد وب|نشانی = ایشیق - شناسه خبر : 13035 - تاریخ انتشار : ۰۶ شهریور ۱۳۹۴}} | *{{یادکرد وب|نشانی = ایشیق - شناسه خبر : 13035 - تاریخ انتشار : ۰۶ شهریور ۱۳۹۴}} | ||
*{{ | *{{نشانی = https://meidaan.com/archive/41402|عنوان =صمد بهرنگی و ترویج تفکر انتقادی مدرن در ادبیات کودک}} | ||
*{{یادکرد وب|نشانی = ویکی فقه}} | *{{یادکرد وب|نشانی = ویکی فقه}} | ||
*{{یادکرد وب|نشانی = مصاحبه با «غلامحسین ساعدی»|شناسه خبر : 13035 | تاریخ انتشار : ۰۶ شهریور ۱۳۹۴}} | *{{یادکرد وب|نشانی = مصاحبه با «غلامحسین ساعدی»|شناسه خبر : 13035 | تاریخ انتشار : ۰۶ شهریور ۱۳۹۴}} |