پروین اعتصامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
{{سخ}}پروین به همراه پدر به مسافرتهای زیادی رفت و در خلال همین سفرها بود که در سال۱۳۰۷ با سَرور مهکامه محصص در رشت آشنا شد.<ref name=''آموزگار''/> او صمیمیترین دوست پروین بود. | {{سخ}}پروین به همراه پدر به مسافرتهای زیادی رفت و در خلال همین سفرها بود که در سال۱۳۰۷ با سَرور مهکامه محصص در رشت آشنا شد.<ref name=''آموزگار''/> او صمیمیترین دوست پروین بود. | ||
{{سخ}}پروین در تیرماه۱۳۱۳ با پسرعموی پدر خود به نام فضلالله آرتا (فضلالله دشتی همایون فال) عقد کرد و پس از چهار ماه به خانهٔ همسرش در کرمانشاه رفت. سرهنگ آرتا متولد سال۱۲۷۱ یا ۱۲۷۳ و رئیس شهربانی کرمانشاهان بود. پروین حدوداً دو ماه و نیم ساکن منزل همسر بود و در مردادماه۱۳۱۴ از همسرش جدا شد. او پس از جدایی به خانهٔ پدری بازگشت. این ازدواج متناسب نبود و پروین ای پیشآمد را با متانت و خونسردی تحمل کرد و تا پایان عمر شکایتی از این ماجرا نداشت.<ref>{{پک|حدّادی|۱۳۹۳|ک= زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی|ص=۱۲۰}}</ref> | {{سخ}}پروین در تیرماه۱۳۱۳ با پسرعموی پدر خود به نام فضلالله آرتا (فضلالله دشتی همایون فال) عقد کرد و پس از چهار ماه به خانهٔ همسرش در کرمانشاه رفت. سرهنگ آرتا متولد سال۱۲۷۱ یا ۱۲۷۳ و رئیس شهربانی کرمانشاهان بود. پروین حدوداً دو ماه و نیم ساکن منزل همسر بود و در مردادماه۱۳۱۴ از همسرش جدا شد. او پس از جدایی به خانهٔ پدری بازگشت. این ازدواج متناسب نبود و پروین ای پیشآمد را با متانت و خونسردی تحمل کرد و تا پایان عمر شکایتی از این ماجرا نداشت.<ref>{{پک|حدّادی|۱۳۹۳|ک= زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی|ص=۱۲۰}}</ref> | ||
{{سخ}}به سال۱۳۱۴ یوسف اعتصامی نخستین چاپ دیوان پروین اعتصامی را به سعید نفیسی داد.<ref name=''نفیسی''>{{پک|نفیسی|۱۳۷۰|ک= یادنامهٔ پروین اعتصامی|ص=۴۸۶}}</ref> | |||
در خردادماه۱۳۱۵ به استخدام کتابخانهٔ دانشسرای عالی درآمد. | در خردادماه۱۳۱۵ به استخدام کتابخانهٔ دانشسرای عالی درآمد. | ||
خط ۱۳۶: | خط ۱۳۸: | ||
===گریزی بر زندگی=== | ===گریزی بر زندگی=== | ||
پدر و مادر به خاطر علاقهٔ فراوانی که به پروین داشتند؛ در شوهر دادن او عجلهای نداشتند، حتی پدرش اجازهٔ انتشار دیوان را به پروین نمیداد که مبادا عوامالناس این خیال باطل در سرشان بیفتد که آنها قصد تبلیغ و نشان دادن دختر خود را دارند، به همین سبب پروین به هنگام ازدواج سنش نسبت به روزگاری که در آن زندگی میکرد بالا رفته بود و ۲۷سال داشت<ref>{{پک|حدّادی|۱۳۹۳|ک= زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی|ص=۱۱۹}}</ref>، فضلالله آرتا نیز ۴۰ یا ۴۲ساله بود. آن دو تنها دو ماه و نیم زندگی مشترک داشتند. ابوالفتح اعتصامی دلیل جدایی آنها را اختلاف اخلاقی بیان میکند و یادآور میشود که اخلاق نظامی فضلالله آرتا با روح لطیف و آزاد پروین مغایرت داشت. پروین در خانهای بزرگ شد که هرگز مشروب و تریاک به آن راه نیافت. حال بعد از ازدواج به خانهای وارد شد که هر لحظهاش دود و تریاک و مشروب بود. آن دو طرز تفکرهای مخالف داشتند<ref>{{پک|اعتصامی|۱۳۵۵|ک=مجموعه مقالات و قطعات اشعار|ص=۶۵}}</ref>. در رابطه با دلیل جدایی پروین روایتهای مختلفی وجود دارد ولی صریحترین آنها نامههایی است که پروین به دوست صمیمیاش سرور مهکامه محصص مینوشته است. در یکی از این نامهها پروین به صراحت بیان میکند همسرش فضلالله آرتا معتاد به تریاک است ولی چون فضلالله از کودکی همیشه در اطراف بوده است، افراد خانواده از اعتیاد او بیخبر بودهاند و پروین نیز چون میپندارد که معتادان راه نجاتی ندارند و تریاک امالمعایب است؛ تلاش میکند تا خود را از این دام بلا نجات دهد و از همسرش جدا میشود.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= |نام=|عنوان=سه نامهٔ ۱۳آذر۱۳۱۳ و ۵تیر و ۲۳مرداد۱۳۱۴|ژورنال=فصلنامهٔ ایرانشناسی|مکان= نیویورک |دوره=۱۳ |شماره= ۱|سال=۱۳۸۰}}</ref> | پدر و مادر به خاطر علاقهٔ فراوانی که به پروین داشتند؛ در شوهر دادن او عجلهای نداشتند، حتی پدرش اجازهٔ انتشار دیوان را به پروین نمیداد که مبادا عوامالناس این خیال باطل در سرشان بیفتد که آنها قصد تبلیغ و نشان دادن دختر خود را دارند، به همین سبب پروین به هنگام ازدواج سنش نسبت به روزگاری که در آن زندگی میکرد بالا رفته بود و ۲۷سال داشت<ref>{{پک|حدّادی|۱۳۹۳|ک= زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی|ص=۱۱۹}}</ref>، فضلالله آرتا نیز ۴۰ یا ۴۲ساله بود. آن دو تنها دو ماه و نیم زندگی مشترک داشتند. ابوالفتح اعتصامی دلیل جدایی آنها را اختلاف اخلاقی بیان میکند و یادآور میشود که اخلاق نظامی فضلالله آرتا با روح لطیف و آزاد پروین مغایرت داشت. پروین در خانهای بزرگ شد که هرگز مشروب و تریاک به آن راه نیافت. حال بعد از ازدواج به خانهای وارد شد که هر لحظهاش دود و تریاک و مشروب بود. آن دو طرز تفکرهای مخالف داشتند<ref>{{پک|اعتصامی|۱۳۵۵|ک=مجموعه مقالات و قطعات اشعار|ص=۶۵}}</ref>. در رابطه با دلیل جدایی پروین روایتهای مختلفی وجود دارد ولی صریحترین آنها نامههایی است که پروین به دوست صمیمیاش سرور مهکامه محصص مینوشته است. در یکی از این نامهها پروین به صراحت بیان میکند همسرش فضلالله آرتا معتاد به تریاک است ولی چون فضلالله از کودکی همیشه در اطراف بوده است، افراد خانواده از اعتیاد او بیخبر بودهاند و پروین نیز چون میپندارد که معتادان راه نجاتی ندارند و تریاک امالمعایب است؛ تلاش میکند تا خود را از این دام بلا نجات دهد و از همسرش جدا میشود.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= |نام=|عنوان=سه نامهٔ ۱۳آذر۱۳۱۳ و ۵تیر و ۲۳مرداد۱۳۱۴|ژورنال=فصلنامهٔ ایرانشناسی|مکان= نیویورک |دوره=۱۳ |شماره= ۱|سال=۱۳۸۰}}</ref> | ||
{{سخ}}پروین یکی از اعضای هیئت مؤسس اولیهٔ کانون بانوان ایران به ریاست شمس پهلوی بود. او در دستهٔ نخستین کسانی بود که کشف حجاب کرد و چادر، روبند و روسری را کنار گذاشت.<ref>{{پک|حدّادی|۱۳۹۳|ک= زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی|ص=۱۸۶}}</ref> پروین روزی دلتنگی مختصری پیدا کرد و با چشمهای گریان کانون بانوان را ترک کرد و دیگر هرگز به آنجا بازنگشت.<ref>{{پک|بامداد|۱۳۴۷|ک=زن ایرانی، از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید|ص=۵۴}}</ref> | |||
{{سخ}}پروین در خردادماه۱۳۱۵ در کتابخانهٔ دانشسرای عالی مشغول به کار شد. این کتابخانه که در بالادست چهارراه سرچشمه قرار داشت؛ محل کار پدر نیز بود.<ref>{{پک|حدّادی|۱۳۹۳|ک= زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی|ص=۱۶۲}}</ref> پروین کمتر از یک سال در کتابخانه کار کرد و در ابتدای سال۱۳۱۶ به خاطر بیماری پدر و پرستاری از او به کار خود پایان داد.<ref>{{پک|حدّادی|۱۳۹۳|ک= زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی|ص=۱۶۷}}</ref> | |||
{{سخ}}پروین اعتصامی به مدت کوتاهی در کانون بانوان فعالیت داشته است. | {{سخ}}پروین اعتصامی به مدت کوتاهی در کانون بانوان فعالیت داشته است. | ||
{{سخ}}او در جلسات شعرخوانی مدرسهٔ آمریکاییها شرکت میکرده و اشعار خود را میخوانده است. [[سیمین بهبهانی]] و عبدالله انوار شاهد شعرخوانی وی بودهاند.<ref>{{پک|حدّادی|۱۳۹۳|ک= زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی|ص=۱۱۳}}</ref> | {{سخ}}او در جلسات شعرخوانی مدرسهٔ آمریکاییها شرکت میکرده و اشعار خود را میخوانده است. [[سیمین بهبهانی]] و عبدالله انوار شاهد شعرخوانی وی بودهاند.<ref>{{پک|حدّادی|۱۳۹۳|ک= زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی|ص=۱۱۳}}</ref> | ||
خط ۱۴۲: | خط ۱۴۶: | ||
===شخصیت و اندیشه=== | ===شخصیت و اندیشه=== | ||
=== | ===فعالیتها=== | ||
مدرس زبان انگلیسی در مدرسهٔ دخترانهٔ آمریکاییها | |||
{{سخ}}عضو هیئت مدیرهٔ کانون بانوان ایران<ref>{{پک|بامداد|۱۳۴۷|ک=زن ایرانی، از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید|ص=۸۹}}</ref> | |||
===یادمانها و بزرگداشتها=== | ===یادمانها و بزرگداشتها=== | ||
خط ۱۷۷: | خط ۱۸۴: | ||
به گفتهٔ برادرش ابوالفتح اعتصامی، پروین از ابتدا طفلی ساعی و متفکر بود. به ندرت در جرگهٔ سایر اطفال وارد میشد. غالباً تنها به سر میبرد. گویی ساختمانی سوای ساختمان دیگران داشت. در مجالس درس و بحث همیشه از سایرین پیش بود.<ref name=''آموزگار''/> | به گفتهٔ برادرش ابوالفتح اعتصامی، پروین از ابتدا طفلی ساعی و متفکر بود. به ندرت در جرگهٔ سایر اطفال وارد میشد. غالباً تنها به سر میبرد. گویی ساختمانی سوای ساختمان دیگران داشت. در مجالس درس و بحث همیشه از سایرین پیش بود.<ref name=''آموزگار''/> | ||
{{سخ}}مهرانگیز اعتصامی میگوید پروین به آن صورت که برخی گفتهاند گوشهگیر نبود. او همواره مشغول سرودن شعر بود، به پژوهش میپرداخت و وقت زیادی برای همنشینی با دیگران نداشت.<ref name=''مهرانگیز''/> | {{سخ}}مهرانگیز اعتصامی میگوید پروین به آن صورت که برخی گفتهاند گوشهگیر نبود. او همواره مشغول سرودن شعر بود، به پژوهش میپرداخت و وقت زیادی برای همنشینی با دیگران نداشت.<ref name=''مهرانگیز''/> | ||
{{سخ}}قیافهٔ بسیار آرامی داشت. با تأنی و وقار خاصی جواب میگفت. هیچگونه شتاب و بیحوصلگی در او نبود. چشمانش بیشتر به زیر افکنده بود. هرگز خودستایی نمیکرد و رفتاری نمیکرد که بخواهد اندک نمایش خودبرتری بدهد.<ref name=''نفیسی''/> | |||
{{سخ}}پوستی سپید و گونههای گلرنگ و شاداب و دهانی کوچک و لبهایی پُر داشت، و چشمهایی آرام، با نگاهی نه در مسیر موازی.<ref>{{پک|بهبهانی|۱۳۸۸|ک= چنگ این چنگی شیرینکار|ص=۲۳۸}}</ref> | |||
===منزلی که در آن زندگی میکرد (باغ و ویلا)=== | ===منزلی که در آن زندگی میکرد (باغ و ویلا)=== | ||
پروین چهار سالش بود که خانواده از تبریز به تهران آمدند و در یک خانهٔ بزرگ که پدرش ساخته بود ساکن شدند. این خانه در پاییندست چهارراه | پروین چهار سالش بود که خانواده از تبریز به تهران آمدند و در یک خانهٔ بزرگ که پدرش ساخته بود و اندرونی و بیرونی داشت ساکن شدند.<ref>{{پک|حدّادی|۱۳۹۳|ک= زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی|ص=۱۱۲}}</ref> این خانه در پاییندست چهارراه سرچشمه، خیابان سیروس، کوچهٔ شیخ مرتضی خزانه که بعدها کاوه نام گرفت و اکنون به نام کوچهٔ شهید کمیلی شناخته میشود واقع بود.<ref>{{پک|حدّادی|۱۳۹۳|ک= زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی|ص=۱۵۹}}</ref> | ||
===گزارش جامعی از سفرها (نقشه به همراه مکانهایی که به آن مسافرت کرده است)=== | ===گزارش جامعی از سفرها (نقشه به همراه مکانهایی که به آن مسافرت کرده است)=== | ||
خط ۲۴۶: | خط ۲۵۵: | ||
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = دهخدا| نام = علیاکبر|عنوان =لغتنامه|جلد=۴| سال = ۱۳۷۷| ناشر = دانشگاه تهران |مکان = تهران|شابک = |صفحه = ۵۵۷۶}} | * {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = دهخدا| نام = علیاکبر|عنوان =لغتنامه|جلد=۴| سال = ۱۳۷۷| ناشر = دانشگاه تهران |مکان = تهران|شابک = |صفحه = ۵۵۷۶}} | ||
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = اعتصامی| نام = ابوالفتح|عنوان =مجموعه مقالات و قطعات اشعار|جلد=| سال = ۱۳۵۵| ناشر = بهمن۲۵۳۵ |مکان = تهران|شابک = |صفحه = ۶۵}} | * {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = اعتصامی| نام = ابوالفتح|عنوان =مجموعه مقالات و قطعات اشعار|جلد=| سال = ۱۳۵۵| ناشر = بهمن۲۵۳۵ |مکان = تهران|شابک = |صفحه = ۶۵}} | ||
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = نفیسی| نام = سعید|عنوان =یادنامهٔ پروین اعتصامی| سال = ۱۳۷۰| ناشر = دنیای مادر |مکان = تهران|شابک = |صفحه = }} | |||
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = بهبهانی| نام = سیمین|پیوند نویسنده=سیمین بهبهانی| عنوان =چنگ این چنگی شیرینکار| سال = ۱۳۸۸| ناشر = سخن|مکان = تهران|شابک = |صفحه = }} | |||
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = بامداد| نام =بدرالملوک|عنوان =زن ایرانی، از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید|جلد=۱| سال = ۱۳۴۷| ناشر =ابن سینا |مکان = تهران|شابک = |صفحه = }} | |||
* {{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی =دانشگر| نام =احمد| نام خانوادگی۲ = | نام۲ = | عنوان =مکاتبهٔ مهرانگیز اعتصامی با احمد دانشگر | ژورنال =ماهنامه پروین| مکان =تهران | دوره = | شماره =۳ | سال =۱۳۸۱ }} | * {{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی =دانشگر| نام =احمد| نام خانوادگی۲ = | نام۲ = | عنوان =مکاتبهٔ مهرانگیز اعتصامی با احمد دانشگر | ژورنال =ماهنامه پروین| مکان =تهران | دوره = | شماره =۳ | سال =۱۳۸۱ }} | ||
* {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= |نام=|عنوان=سه نامهٔ ۱۳آذر۱۳۱۳ و ۵تیر و ۲۳مرداد۱۳۱۴|ژورنال=فصلنامهٔ ایرانشناسی|مکان= نیویورک |دوره=۱۳ |شماره= ۱|سال=۱۳۸۰}} | * {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= |نام=|عنوان=سه نامهٔ ۱۳آذر۱۳۱۳ و ۵تیر و ۲۳مرداد۱۳۱۴|ژورنال=فصلنامهٔ ایرانشناسی|مکان= نیویورک |دوره=۱۳ |شماره= ۱|سال=۱۳۸۰}} | ||
==پیوند به بیرون== | ==پیوند به بیرون== |
نسخهٔ ۲۲ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۱۶
پروین اعتصامی | ||||
---|---|---|---|---|
زمینهٔ کاری | شعر و ادبیات | |||
زادروز | ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ تبریز | |||
پدر و مادر | پدر: یوسف اعتصامی مادر: اخترالملوک فتوحی تبریزی | |||
مرگ | ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ تهران | |||
محل زندگی | تبریزو تهران | |||
علت مرگ | حصبه | |||
جایگاه خاکسپاری | قم، حرم فاطمه معصومه، صحن امام رضا، آرامگاه خانوادگی | |||
نام(های) دیگر |
رخشنده | |||
سبک نوشتاری | شعر مناظرهای | |||
کتابها | دیوان اشعار | |||
همسر(ها) | فضلالله آرتا | |||
مدرک تحصیلی | مدرسه ایران کلیسا | |||
حوزه | کتابخانهٔ دانشسرای عالی تهران | |||
استاد | یوسف اعتصامی، علیاکبر دهخدا، محمدتقی بهار | |||
|
پروین اعتصامی با نامِ دیگر رخشنده[۱]، بزرگبانوی شعر معاصر ایران[۲] است.
پروینپژوهی بر این باور است که پروین یگانهٔ دوران بود و دهها سال باید بگذرد تا مادرِ دهر، فرزندی چون او بزاید و بپرورد.[۳]
پروین اعتصامی در روزهایی که ننه سرما بار سفرش را میبست و بنفشهها نوید بهار را میدادند در یک خانوادهٔ اصیل آذربایجانی در محلهٔ ششگلان شهر تبریزخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد چشم به این دنیا باز کرد و همچون شکوفههای بهاری که زود از درخت میافتند؛ عمرش کوتاه بود، ولی درخت زندگیاش چنان پربار بوده که تا کنون نامش بر سر زبانها جاری است.
یوسف اعتصامی (اعتصامالملک آشتیانی)، پدر پروین، در تبریز چاپخانه و جریدهٔ بهار را راهاندازی کرده بود و درآمدش از این راه بود. او تا پایان دورهٔ سوم مجلس، نمایندهٔ مردم تبریز بود و در همان دورهٔ سوم ریاست کتابخانهٔ مجلس را به عهده گرفت. او فردی فرهیخته و عالم بود و با بزرگانی همچون بهار و دهخدا حشر و نشر داشت. ممتازالدوله (از وزرای ایرانی در دوران مظفرالدین شاه تا رضا شاه) در سال ۱۳۰۰ شمسی در نامهای نوشته بود: «اعتصامالملک یکی از فضلای معروف است و باید در ادارهٔ تألیفات در وزارت معارف استخدام شود». ولی او به سیاست تمایل چندانی نداشت و تمامی وقت خود را صرف امور فرهنگی و تربیت فرزندانش نمود.
اخترالملوک فتوحی تبریزی،مادر پروین، زنی نجیب و اصیل و فرزند عبدالحسین شوری بخشایشی بود. عبدالحسین شوری بخشایشی از شاعران عصر ناصرالدین شاه و ملقب به قوامالعداله بود. پروین نیز قریحهٔ شاعری را از جدّ مادری خود به ارث برده است.
حاصل ازدواج یوسف اعتمامی و اخترالملوک فتوحی تبریزی شش فرزند شد. پروین فرزند چهارم این خانواده است و نام برادرهایش ابراهیم، ابوالقاسم، ابوالفتح، نصرالله و سعید است، البته ابراهیم در خردسالی درگذشت.
به گفتهٔ ابوالفتح اعتصامی پروین در خانوادهای رشد کرد که در طبقهٔ اجتماعی متوسط بود. ولی فرزندان برای تعلیم و تربیت هیچگاه در زحمت و تنگنا نبودند. پروین در زندگیاش از هیچ چیز کم نداشت. در خانوادهٔ بیسروصدا، بیدعوی و ادعا، منزوی و گوشهگیر پروین همچون شمعی بود که همهٔ اعضای خانواده پروانهوار به دورش میگشتند و آرزوهای او را با جان و دل برآورده میکردند.
پروین چهار سال داشت که به سبب انتخاب پدرش به عنوان نمایندهٔ مردم تبریز در دورهٔ دوم مجلس شورای اسلامی به تهران مهاجرت کردند.
او در مدرسهٔ دخترانهٔ آمریکایی (ایران بیت آلِ) تهران به تحصیل علم پرداخت و بهترین شاگرد بود.ناگفته نماند که نخستین آموزگار پروین پدرش بود که ادبیات فارسی و عرب را به او آموخت. در خردادماه۱۳۰۳ موفق به دریافت مدرک دیپلم شد و در جشن فراغت از تحصیل دربارهٔ موضوع زن و تاریخ سخنرانی نمود. او در همین مدرسه برای مدت کوتاهی به تدریس زبان انگلیسی مشغول شد..[۴]
پروین به همراه پدر به مسافرتهای زیادی رفت و در خلال همین سفرها بود که در سال۱۳۰۷ با سَرور مهکامه محصص در رشت آشنا شد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد او صمیمیترین دوست پروین بود.
پروین در تیرماه۱۳۱۳ با پسرعموی پدر خود به نام فضلالله آرتا (فضلالله دشتی همایون فال) عقد کرد و پس از چهار ماه به خانهٔ همسرش در کرمانشاه رفت. سرهنگ آرتا متولد سال۱۲۷۱ یا ۱۲۷۳ و رئیس شهربانی کرمانشاهان بود. پروین حدوداً دو ماه و نیم ساکن منزل همسر بود و در مردادماه۱۳۱۴ از همسرش جدا شد. او پس از جدایی به خانهٔ پدری بازگشت. این ازدواج متناسب نبود و پروین ای پیشآمد را با متانت و خونسردی تحمل کرد و تا پایان عمر شکایتی از این ماجرا نداشت.[۵]
به سال۱۳۱۴ یوسف اعتصامی نخستین چاپ دیوان پروین اعتصامی را به سعید نفیسی داد.[۶]
در خردادماه۱۳۱۵ به استخدام کتابخانهٔ دانشسرای عالی درآمد.
داستانکها
پروین یا رخشنده
نام اصلی او پروین است، ولی در منزل او را رخشنده خطاب میکردند[۷]. علیاکبر دهخدا که با یوسف اعتصامی دوستی عمیقی داشت و به منزل ایشان رفتوآمد میکرد؛ میدانست که پروین را در خانه رخشنده صدا میکنند.[۸]
دهخدا دربارهٔ این دوگانگی اسم چنین مینویسد: «پروین اعتصامی. [پَرْنِاِتِ] (اِخ) [مسماة|نامیدهشده] به رخشنده «شاعرهٔ ایرانی»...خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
خاطرهای از شعرخوانی پروین
عبدالله انوار در خاطرش هست که در پاییز۱۳۱۶ زمانی که شاگرد کلاس اول متوسطهٔ کالج آمریکایی بوده، اهل شعر و ادب با اشعار پروین آشنا بودند. پروین هم شاگرد مدرسهٔ دخترانهٔ آمریکاییها بود. در مدرسه جلسهای به نام چپل (chappel) برگزار میشد که ابتدا یک نفر سخنرانی میکرد و در انتها جلسه با خواندن دعا تمام میشد. روزی پروین در این جلسه حضور پیدا کرد و کلامی چند دربارهٔ شعر صحبت کرد و قطعهای از اشعار خود را خواند.[۹]
داستانکهای انتشار
داستانک عشق
داستانک استاد
داستانک شاگرد
داستانک مردم
بین ده تا بیست مطلب برگرفته از مجلات دوره خود (موافق و مخالف)
داستانکهای دشمنی
داستانکهای دوستی
زمانی که پروین به همراه پدر به رشت رفته بود؛ برای دیدار مهکامه که اشعار او را در روزنامهها خوانده بود، به محل کار و تدریس او رفت. مهکامه بعد از پایانِ درس از کلاس که خارج شد و متوجه شد پروین در دفتر مدرسه منتظر او نشسته است، شوق دیدار با پروین که با قلم و اشعار او از طریق روزنامهها و مجلهٔ بهار آشنا شده بود؛ وجود او را فراگرفت و به صورت بداهه شعری را در خوشامدگویی به پروین سرود:
ای زادهٔ اعتصام فخر ایران | ای مایهٔ افتخار نوع انسان | |
سَروَر به نثار مقدم آورده نثار | گلهای محبت از گلستان روان |
از همان زمان پیوند دوستی بین آنها برقرار شد و با نامهنگاری احوال یکدیگر را جویا میشدند. پروین نیز به محض بازگشت به تهران از طریق نامه به پاس مهر و سرودهٔ دلنشین مهکامه برای خوشآمدگویی، دو بیت شعر تقدیم او کرد:
بردیم محبت تو در مخزن دل | کِشتیم گُل مهر تو در گلشن دل | |
پروین بود آبیار این کشتهٔ پاک | تا خون بُوَدش به چشمهٔ روشن دل[۱۰] |
داستانکهای قهرها
داستانکهای آشتیها
داستانک نگرفتن جوایز
داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است
داستانکهای مذهب و ارتباط با خداوند
داستانکهای عصبانیت، ترک مجالس، مهمانیها، برنامهها، استعفا و مشابه آن
داستانک نحوه مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامهها و مجلات و نمونههایی از آن
داستانکهای دارایی
داستانکهای زندگی شخصی
داستانک برخی خالهزنکیهای شیرین (اشکها و لبخندها)
داستانک شکایتهایی از دیگران کرده به محاکم و شکایتهایی که از او شده
داستانکهای مشهور ممیزی
===داستانکهای مربوط به مصاحبهها، سخنرانیها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی به همره ارائهٔ نمونههایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری===
عکس سنگ قبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزئیات آن
داستانکهای دیگر
زندگی و تراث
گریزی بر زندگی
پدر و مادر به خاطر علاقهٔ فراوانی که به پروین داشتند؛ در شوهر دادن او عجلهای نداشتند، حتی پدرش اجازهٔ انتشار دیوان را به پروین نمیداد که مبادا عوامالناس این خیال باطل در سرشان بیفتد که آنها قصد تبلیغ و نشان دادن دختر خود را دارند، به همین سبب پروین به هنگام ازدواج سنش نسبت به روزگاری که در آن زندگی میکرد بالا رفته بود و ۲۷سال داشت[۱۱]، فضلالله آرتا نیز ۴۰ یا ۴۲ساله بود. آن دو تنها دو ماه و نیم زندگی مشترک داشتند. ابوالفتح اعتصامی دلیل جدایی آنها را اختلاف اخلاقی بیان میکند و یادآور میشود که اخلاق نظامی فضلالله آرتا با روح لطیف و آزاد پروین مغایرت داشت. پروین در خانهای بزرگ شد که هرگز مشروب و تریاک به آن راه نیافت. حال بعد از ازدواج به خانهای وارد شد که هر لحظهاش دود و تریاک و مشروب بود. آن دو طرز تفکرهای مخالف داشتند[۱۲]. در رابطه با دلیل جدایی پروین روایتهای مختلفی وجود دارد ولی صریحترین آنها نامههایی است که پروین به دوست صمیمیاش سرور مهکامه محصص مینوشته است. در یکی از این نامهها پروین به صراحت بیان میکند همسرش فضلالله آرتا معتاد به تریاک است ولی چون فضلالله از کودکی همیشه در اطراف بوده است، افراد خانواده از اعتیاد او بیخبر بودهاند و پروین نیز چون میپندارد که معتادان راه نجاتی ندارند و تریاک امالمعایب است؛ تلاش میکند تا خود را از این دام بلا نجات دهد و از همسرش جدا میشود.[۱۳]
پروین یکی از اعضای هیئت مؤسس اولیهٔ کانون بانوان ایران به ریاست شمس پهلوی بود. او در دستهٔ نخستین کسانی بود که کشف حجاب کرد و چادر، روبند و روسری را کنار گذاشت.[۱۴] پروین روزی دلتنگی مختصری پیدا کرد و با چشمهای گریان کانون بانوان را ترک کرد و دیگر هرگز به آنجا بازنگشت.[۱۵]
پروین در خردادماه۱۳۱۵ در کتابخانهٔ دانشسرای عالی مشغول به کار شد. این کتابخانه که در بالادست چهارراه سرچشمه قرار داشت؛ محل کار پدر نیز بود.[۱۶] پروین کمتر از یک سال در کتابخانه کار کرد و در ابتدای سال۱۳۱۶ به خاطر بیماری پدر و پرستاری از او به کار خود پایان داد.[۱۷]
پروین اعتصامی به مدت کوتاهی در کانون بانوان فعالیت داشته است.
او در جلسات شعرخوانی مدرسهٔ آمریکاییها شرکت میکرده و اشعار خود را میخوانده است. سیمین بهبهانی و عبدالله انوار شاهد شعرخوانی وی بودهاند.[۱۸]
شخصیت و اندیشه
فعالیتها
مدرس زبان انگلیسی در مدرسهٔ دخترانهٔ آمریکاییها
عضو هیئت مدیرهٔ کانون بانوان ایران[۱۹]
یادمانها و بزرگداشتها
از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و چند دیدگاه منفی)
نظرات فرد در مورد خودش و آثارش
تفسیر خود از آثارش
موضعگیریهای او درباره دیگران
همراهیهای سیاسی
مخالفتهای سیاسی
نامههای سرگشاده
نامهای دسته جمعی
بیانیهها
جمله مورد علاقه در کتابهایش
جمله یا جملاتی که از کتابش کالت شده است
نحوهٔ پوشش
عکسی از پروین هست که مربوط به سه ماه قبل از مرگش است. او در این عکس چهرهای آرام با موهای بافته شده بر روی سر و پیراهن یقهبسته دارد. چهرهٔ او سرشار از سادگی، متانت و وقار است. همین عکس بر روی اظهارنامهٔ ولادتش درج شده است.[۲۰]
تکیهکلامها
خلقیات
به گفتهٔ برادرش ابوالفتح اعتصامی، پروین از ابتدا طفلی ساعی و متفکر بود. به ندرت در جرگهٔ سایر اطفال وارد میشد. غالباً تنها به سر میبرد. گویی ساختمانی سوای ساختمان دیگران داشت. در مجالس درس و بحث همیشه از سایرین پیش بود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
مهرانگیز اعتصامی میگوید پروین به آن صورت که برخی گفتهاند گوشهگیر نبود. او همواره مشغول سرودن شعر بود، به پژوهش میپرداخت و وقت زیادی برای همنشینی با دیگران نداشت.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
قیافهٔ بسیار آرامی داشت. با تأنی و وقار خاصی جواب میگفت. هیچگونه شتاب و بیحوصلگی در او نبود. چشمانش بیشتر به زیر افکنده بود. هرگز خودستایی نمیکرد و رفتاری نمیکرد که بخواهد اندک نمایش خودبرتری بدهد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
پوستی سپید و گونههای گلرنگ و شاداب و دهانی کوچک و لبهایی پُر داشت، و چشمهایی آرام، با نگاهی نه در مسیر موازی.[۲۱]
منزلی که در آن زندگی میکرد (باغ و ویلا)
پروین چهار سالش بود که خانواده از تبریز به تهران آمدند و در یک خانهٔ بزرگ که پدرش ساخته بود و اندرونی و بیرونی داشت ساکن شدند.[۲۲] این خانه در پاییندست چهارراه سرچشمه، خیابان سیروس، کوچهٔ شیخ مرتضی خزانه که بعدها کاوه نام گرفت و اکنون به نام کوچهٔ شهید کمیلی شناخته میشود واقع بود.[۲۳]
گزارش جامعی از سفرها (نقشه به همراه مکانهایی که به آن مسافرت کرده است)
برنامههای ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است
ناشرانی که با او کار کردهاند
بنیانگذاری
تأثیرپذیریها
استادان و شاگردان
علت شهرت
فیلم ساخته شده بر اساس
حضور در فیلمهای مستند درباره خود
اتفاقات بعد از انتشار آثار
نام جاهایی که به اسم این فرد است
کاریکاتورهایی که دربارهاش کشیدهاند
مجسمه و نگارههایی که از او کشیدهاند
ده تا بیست مطلب نقل شده از موارد فوق از مجلات آن دوره
برگههایی از مصاحبههای فرد
آثار و منبعشناسی
سبک و لحن و ویژگی آثار
کارنامه و فهرست آثار
جوایز و افتخارات
منبعشناسی (منابعی که درباره آثار فرد نوشته شده است)
بررسی موردی چند اثر
ناشرینی که با او کار کردهاند
تعداد چاپها و تجدید چاپهای کتابها
نوا، نما و نگاه
===خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و بر اساس جذابیت موارد شنیداری و تصویری انتخاب شود)===
پانویس
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ۵۵۷۶.
- ↑ خاماچی، شهر من تبریز، ۳۲۱.
- ↑ حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۱۰۵.
- ↑ حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۱۱۳.
- ↑ حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۱۲۰.
- ↑ نفیسی، یادنامهٔ پروین اعتصامی، ۴۸۶.
- ↑ دانشگر، احمد. «مکاتبهٔ مهرانگیز اعتصامی با احمد دانشگر». ماهنامه پروین (تهران)، ش. ۳ (۱۳۸۱).
- ↑ حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۱۱۰.
- ↑ حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۱۱۴.
- ↑ حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۱۳۶.
- ↑ حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۱۱۹.
- ↑ اعتصامی، مجموعه مقالات و قطعات اشعار، ۶۵.
- ↑ «سه نامهٔ ۱۳آذر۱۳۱۳ و ۵تیر و ۲۳مرداد۱۳۱۴». فصلنامهٔ ایرانشناسی (نیویورک) ۱۳، ش. ۱ (۱۳۸۰).
- ↑ حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۱۸۶.
- ↑ بامداد، زن ایرانی، از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید، ۵۴.
- ↑ حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۱۶۲.
- ↑ حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۱۶۷.
- ↑ حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۱۱۳.
- ↑ بامداد، زن ایرانی، از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید، ۸۹.
- ↑ حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۱۰۹.
- ↑ بهبهانی، چنگ این چنگی شیرینکار، ۲۳۸.
- ↑ حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۱۱۲.
- ↑ حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۱۵۹.
منابع
- حدّادی، نصرالله (۱۳۹۳). زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی. تهران: نامک. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۶۷۲۱-۲۸-۶.
- خاماچی، بهروز (۱۳۸۸). شهر من تبریز. تبریز: ندای شمس. ص. ۳۲۱.
- دهخدا، علیاکبر (۱۳۷۷). لغتنامه. ۴. تهران: دانشگاه تهران. ص. ۵۵۷۶.
- اعتصامی، ابوالفتح (۱۳۵۵). مجموعه مقالات و قطعات اشعار. تهران: بهمن۲۵۳۵. ص. ۶۵.
- نفیسی، سعید (۱۳۷۰). یادنامهٔ پروین اعتصامی. تهران: دنیای مادر.
- بهبهانی، سیمین (۱۳۸۸). چنگ این چنگی شیرینکار. تهران: سخن.
- بامداد، بدرالملوک (۱۳۴۷). زن ایرانی، از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید. ۱. تهران: ابن سینا.
- دانشگر، احمد. «مکاتبهٔ مهرانگیز اعتصامی با احمد دانشگر». ماهنامه پروین (تهران)، ش. ۳ (۱۳۸۱).
- «سه نامهٔ ۱۳آذر۱۳۱۳ و ۵تیر و ۲۳مرداد۱۳۱۴». فصلنامهٔ ایرانشناسی (نیویورک) ۱۳، ش. ۱ (۱۳۸۰).