جمال میرصادقی: تفاوت میان نسخهها
طراوت بارانی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
|زمینه فعالیت = داستاننویسی | |زمینه فعالیت = داستاننویسی | ||
|ملیت = | |ملیت = | ||
|تاریخ تولد = | |تاریخ تولد = ۱۹اردیبهشت ۱۳۱۲ <ref name="زندگینامه">{{پک|میرصادقی|۱۳۶۷|ک=عناصر داستان|ص=۱}}</ref> | ||
|محل تولد = تهران | |محل تولد = تهران | ||
|والدین = | |والدین = | ||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
|بنیانگذار = | |بنیانگذار = | ||
|پیشه = | |پیشه = | ||
|سالهای نویسندگی | |سالهای نویسندگی =از ۱۳۴۱ تاکنون | ||
|سبک نوشتاری = | |سبک نوشتاری = | ||
|کتابها =[[عناصر داستان]]، [[ادبیات داستانی]] و... | |کتابها =[[عناصر داستان]]، [[ادبیات داستانی]] و... | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
:«ذلیلمرده هرکی امیرارسلان خونده، آواره کوه و بیابون شده. میخوای بدبخت بشی؟» | :«ذلیلمرده هرکی امیرارسلان خونده، آواره کوه و بیابون شده. میخوای بدبخت بشی؟» | ||
:و او آواره داستان و داستاننویسی شده بود. پس از آن عشق به نوشتن و خواندن آرامش را از او ربود. <ref>{{پک|میرصادقی|۱۳۹۴|ک=گفتوگوها|صص= ۱۵تا۱۷}}</ref> | :و او آواره داستان و داستاننویسی شده بود. پس از آن عشق به نوشتن و خواندن آرامش را از او ربود. <ref>{{پک|میرصادقی|۱۳۹۴|ک=گفتوگوها|صص= ۱۵تا۱۷}}</ref> | ||
===اولین داستان، اولین نگاهها=== | ===اولین داستان، اولین نگاهها=== | ||
خط ۱۲۵: | خط ۱۲۶: | ||
===کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری=== | ===کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری=== | ||
در کودکی به با خواندن کتاب «امیر ارسالان نامدار» به کتاب و قصه خوانی علاقهمد میشود. پولهایش را جمع میکند و با یکقران ، دوزار کتاب کرایه میکند. طتارزان» چنان در او تأثیر میگذارد که با دوستش تصمیم میگیرند طناب و کارد بخرند و راهی جنگلهای مازندارن شوند. به رمانهای پرحادثۀ فرانسوی میرسد: کنت مونت کریستو، سه تفنگدار و بعد رمانهای پلیسی. | |||
کم:م به نظرش میرسد خودش هم میتواند بنویسد. در دبیرستان انشاهای خوبی مینویسد. با دوستش [[بیژن مفید]] قرار میگذارند که ماهیانه مطالبی بنویسند و نوشتههای یکدیگر را نقد کنند. | |||
در سالهای دانشگاه، داستان «برفها، سگها و کلاغها» را برای مسابقۀ داستان مجلۀ [[سخن]] میفرستد، سال ۱۳۳۷. داستانش چاپ میشود و برندۀ جایزۀ اول. تمام سیصد تومان جایزۀ خود را خرج میکند: ساعت و کفش و لباس میخرد وبقیه را به رفقایش سور میدهد. <ref name=''ساره دستاران''/> | |||
===شخصیت و اندیشه=== | ===شخصیت و اندیشه=== | ||
[[ جمال میرصادقی| میرصادقی]] بر این اعتقاد است که گیرایی و سرگرمکنندگی شاهکارهای ادبی ترفندی ادبی و سطحی نیست، بلکه عنصری است جدایی ناپذیر از فضای اثر و با ذات اثر پیوسته و درامیخته است. <ref name=''ساره دستاران''/> | |||
===زمینهٔ فعالیت=== | ===زمینهٔ فعالیت=== | ||
جمال میرصادقی تقریباَ همزمان با [[هوشنگ گلشیری]] آموزش داستاننویسی را در ایران بنا نهادند، هرچند زاویه دیدشان چندان به هم نزدیک نبود؛ [[هوشنگ گلشیری|گلشیری]] بر فردیت تأکید داشت و میرصادقی همچنان فرد را جزیی از اجتماع میداند.<ref name=''ساره دستاران''/> | |||
===یادمان و بزرگداشتها=== | ===یادمان و بزرگداشتها=== | ||
خط ۱۶۴: | خط ۱۷۴: | ||
===منزلی که در آن زندگی میکند=== | ===منزلی که در آن زندگی میکند=== | ||
«سربالایی خیابان دربند میرساندت به خانهای قدیمی با حیاطی کوچک و گلدانهای بنفشه روی میز کوتاه کنار اتاق. سکوت خانه را زنگ تلفنی درهم میشکند: علاقهمندی به داستاننویسی میخواهد با مرد نویسنده مشورت کند و او چون همیشه چندان اعتقادی به فطری بودن نویسندگی ندارد، میگوید داستاننویسی همانند هر کار دیگری به آموزش نیاز دارد و یادگرفتنی است.<ref name=''ساره دستاران''>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی =دستاران | نام =ساره| عنوان =دربارۀ جمال میرصادقی | ژورنال = روزنامۀ ایران| مکان = | دوره = شنبه ۱۶ خرداد | شماره =۲۸۱۳ | سال =۱۳۸۳| تاریخ بازبینی = ۲۳ فروردین ۱۳۹۸}} | |||
===گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکانهایی که به آن مسافرت کرده است)=== | ===گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکانهایی که به آن مسافرت کرده است)=== | ||
خط ۱۷۴: | خط ۱۸۷: | ||
===استادان و شاگردان=== | ===استادان و شاگردان=== | ||
در داستاننویسی خودآموزی کرده است و هیچیک از اهالی قلم و نویسندگان معاصر ایرانی او را در این راه یاری ندادهاند. دوستهای معدودی که او را در نوشتن تشویق میکردند، خودشان نویسنده بودند. دوستهای مهربانی بودند که داستانهایش را از سر لطف میخواندند و ایرادهایش را به او میگفتند. به گفتۀ خودش، درسهای نویسندگی را اول از زندگی آموخت و بعد از آن، دوستانش. <ref>{{پک|میرصادقی|۱۳۶۷|ک=گفتوگوها|ص=۲۳}}</ref> | در داستاننویسی خودآموزی کرده است و هیچیک از اهالی قلم و نویسندگان معاصر ایرانی او را در این راه یاری ندادهاند. دوستهای معدودی که او را در نوشتن تشویق میکردند، خودشان نویسنده بودند. دوستهای مهربانی بودند که داستانهایش را از سر لطف میخواندند و ایرادهایش را به او میگفتند. به گفتۀ خودش، درسهای نویسندگی را اول از زندگی آموخت و بعد از آن، دوستانش. <ref>{{پک|میرصادقی|۱۳۶۷|ک=گفتوگوها|ص=۲۳}}</ref> | ||
آثار [[صادق چوبک]] و [[بزرک علوی]] <ref name =''گفتوگوها''> بر او تأثیر گذار بوده است . دیگر کسانی که بر نوشتن او تأثیر زیادی میگذارند، [[مهرداد بهار]]، [[حمید محامدی]] و [[ناصر پاکدامن]] هستند. <ref name=''ساره دستاران''/> | |||
===فیلم ساخته شده براساس=== | ===فیلم ساخته شده براساس=== |
نسخهٔ ۲۴ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۲۲
جمال میرصادقی | |
---|---|
نام اصلی | سیدحسین میرصادقی |
زمینهٔ کاری | داستاننویسی |
زادروز | ۱۹اردیبهشت ۱۳۱۲ [۱] تهران |
محل زندگی | تهران |
سالهای نویسندگی | از ۱۳۴۱ تاکنون |
کتابها | عناصر داستان، ادبیات داستانی و... |
نمایشنامهها | چه کسی دنبال آقای هنرور میرود(۱۳۹۳) |
همسر(ها) | میمنت میرصادقی (ذوالقدر)شاعر و پژوهشگر |
فرزندان | نازنین و مانی |
مدرک تحصیلی | کارشناسی زبان و ادبیات فارسی |
دانشگاه | دانشگاه تهران |
دلیل سرشناسی | داستاننویس، پژوهشگر ادبی، مدرس داستاننویسی |
اثرپذیرفته از | صادق چوبک، بزرک علوی [۲] |
جمال میرصادقی نویسنده، مدرس و پژوهشگر نامی با حدود پنجاه جلد کتاب رمان، داستان بلند، نقد ادبی و مجموعه مقالات.
میرصادقی اولین داستانش را در سخن منتشر کرد. نخستین داستان او «برفها، سگها، کلاغها»، در مسابقۀ داستاننویسی مجله سخن، مقام اول را گرفت.
کتاب «شاهزادهخانم سبزچشم» که مجموعه چند داستان کوتاه بود، در سال ۱۳۴۱ منتشر شد. نام این کتاب در چاپ دوم به «مسافرهای شب» تغییر یافت. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
داستانهای جمال میرصادقی تاکنون به بیش از ده زبان ترجمه و در تیراژهای متعدد منتشر شده است. میرصادقی علاوهبر داستاننویسی، در زمینۀ تئوری داستان نیز آثار ارزندهای منتشر کرده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
بهگفتهٔ خودش، قهرمان داستانهایش اغلب از کوچه انتخاب شدهاند و ضربان سالم و دقیق زبان جاافتادۀ آدمهای کوچه است که به داستانهایش زندگی زنده و سالمی میبخشد. همپیوندی او با مردمان کوچه بدینسان شکل میگیرد، درحقیقت او از کوچه برخاسته و خود را از آنها جدا نمیداند.[۳]
میرصادقی از همهٔ نویسندههای بزرگ و نامآور دنیا بهره برده است. بعضی از آنها در دورهای خاص از زندگی او بهشدت، توجهاش را جلب کردهاند. مثل ویلیان فاکنر که در آغاز نویسندگی از او بسیار خوشش میآمد و سپس آثار چخوف و گورکی و تولستوی که او را جذب کرد و بارهاوبارها آنها را خواند و شاید غیرمستقیم تحت تأثیر آنها گرفته باشد. [۴]
در میان نویسندگان وطنی نیز بزرگ علوی و صادق چوبک از نویسندگان تأثیرگذار بر اندیشه و قلم میرصادقی هستند.
خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
از کارگری و معلم و کتابدار دانشسرای عالی (دانشگاه تربیت معلم) تا کارشناس آزمونسازی در سازمان امور اداری و استخدامی کشور و مسؤل اسناد قدیمی در سازمان اسناد ملی ایران، همگی در شمار شغلهایی است که هریک در مقطعی میرصادقی را به خود مشغول ساخته است و البته نویسندگی، شاید یگانه اشتغالی است که هرگز از آن دست نکشیده و درخلال تلاشهای مجدانه و پیوسته، موفق شده تا داستانهای کوتاه و بلند بسیار و چندین ران خلق کند. برخی از آثار میرصادقی به زبانهای آلمانی، انگلیسی، ارمنی، رمانیایی، عبری، عربی، مجاری، ایتالیایی و چینی ترجمه شده است.[۵]
داستانک
گذر از دروازه خیال
ظهر تابستان بود و حوصلهاش سررفته بود، نه توی کوچه میتوانست برود نه توی خانه با کسی باز بکند. همینطور دور خودش میچرخید تااینکه توی زیرزمین خانه لای اسبابواثاثیههای قدیمی کتاب امیرارسالان نامدار را پیدا کرد. چشم باز کرد دید شب شده و او هنوز دارد میخواند. مادربزرگ که در جستوجوی او به زیرزمین آمده بود با دیدن کتاب، گفت:
- «ذلیلمرده هرکی امیرارسلان خونده، آواره کوه و بیابون شده. میخوای بدبخت بشی؟»
- و او آواره داستان و داستاننویسی شده بود. پس از آن عشق به نوشتن و خواندن آرامش را از او ربود. [۶]
اولین داستان، اولین نگاهها
آمد توی خیابان. احساس میکرد همه دنیا او را نگاه میکنند. زنها، مردها، حتی درختها، خیابانها و ماشینها به او خیره شده بودند. توی پوستش نمیگنجید. میخواست از خوشحالی پرواز کند. دخترک بازهم مثل هر روز به او سلام کرد. توی دلش خندید و با خودش گفت:
- «حتماْ من رو شناخته. فهمیده من نویسنده شدم. فهمیده داستانم تازه توی مجله چاپ شده.» قند توی دلش آب شده بود و داشت کیف میکرد که شنید مادر نیشگونی از دخترکش گرفت و گفت:
- «مگه بهت نگفتم با غریبهها حرف نزن؟ چرا بهش سلام دادی؟» دخترک گریان گفت:
- «آخه گناه داره... بیچاره است.»
داستانک عشق=
داستانک استاد
داستانک شاگرد
شاگردان
داستانک مردم
ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود
داستانکهای دشمنی
داستانکهای دوستی
داستانکهای قهر
داستانکهای آشتیها
داستانک نگرفتن جوایز
داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است
داستانکهای مذهب و ارتباط با خدا
داستانکهای عصبانیت، ترک مجلس، مهمانیها، برنامهها، استعفا و مشابه آن
داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامهها و مجلات و نمونههایی از آن
داستانکهای دارایی
داستانکهای زندگی شخصی
داستانک برخی خالهزنکیهای شیرین (اشکها و لبخندها)
داستانک شکایتهایی از دیگران کرده به محاکم و شکایتهایی که از او شده
داستانکهای مشهور ممیزی
داستانکهای مربوط به مصاحبهها، سخنرانیها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونههایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری
زندگی و تراث
سوانح عمر
کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری
در کودکی به با خواندن کتاب «امیر ارسالان نامدار» به کتاب و قصه خوانی علاقهمد میشود. پولهایش را جمع میکند و با یکقران ، دوزار کتاب کرایه میکند. طتارزان» چنان در او تأثیر میگذارد که با دوستش تصمیم میگیرند طناب و کارد بخرند و راهی جنگلهای مازندارن شوند. به رمانهای پرحادثۀ فرانسوی میرسد: کنت مونت کریستو، سه تفنگدار و بعد رمانهای پلیسی.
کم:م به نظرش میرسد خودش هم میتواند بنویسد. در دبیرستان انشاهای خوبی مینویسد. با دوستش بیژن مفید قرار میگذارند که ماهیانه مطالبی بنویسند و نوشتههای یکدیگر را نقد کنند.
در سالهای دانشگاه، داستان «برفها، سگها و کلاغها» را برای مسابقۀ داستان مجلۀ سخن میفرستد، سال ۱۳۳۷. داستانش چاپ میشود و برندۀ جایزۀ اول. تمام سیصد تومان جایزۀ خود را خرج میکند: ساعت و کفش و لباس میخرد وبقیه را به رفقایش سور میدهد. خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
شخصیت و اندیشه
میرصادقی بر این اعتقاد است که گیرایی و سرگرمکنندگی شاهکارهای ادبی ترفندی ادبی و سطحی نیست، بلکه عنصری است جدایی ناپذیر از فضای اثر و با ذات اثر پیوسته و درامیخته است. خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
زمینهٔ فعالیت
جمال میرصادقی تقریباَ همزمان با هوشنگ گلشیری آموزش داستاننویسی را در ایران بنا نهادند، هرچند زاویه دیدشان چندان به هم نزدیک نبود؛ گلشیری بر فردیت تأکید داشت و میرصادقی همچنان فرد را جزیی از اجتماع میداند.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
یادمان و بزرگداشتها
از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)
نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش
تفسیر خود از آثارش
داستانهای من در کوچه شکل میگیرد.
این جمله نشان از فهمی است که گویی نگارنده، پس از سالها تحلیل و بررسی آثارش، بدان رسیده باشد.
موضعگیریهای او دربارهٔ دیگران
همراهیهای سیاسی
مخالفتهای سیاسی
نامههای سرگشاده
نامهای دستهجمعی
بیانیهها
جملهٔ موردعلاقه در کتابهایش
جملهای از ایشان
نحوهٔ پوشش
تکیهکلامها
خلقیات
منزلی که در آن زندگی میکند
«سربالایی خیابان دربند میرساندت به خانهای قدیمی با حیاطی کوچک و گلدانهای بنفشه روی میز کوتاه کنار اتاق. سکوت خانه را زنگ تلفنی درهم میشکند: علاقهمندی به داستاننویسی میخواهد با مرد نویسنده مشورت کند و او چون همیشه چندان اعتقادی به فطری بودن نویسندگی ندارد، میگوید داستاننویسی همانند هر کار دیگری به آموزش نیاز دارد و یادگرفتنی است.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
آثار صادق چوبک و بزرک علوی <ref name =گفتوگوها> بر او تأثیر گذار بوده است . دیگر کسانی که بر نوشتن او تأثیر زیادی میگذارند، مهرداد بهار، حمید محامدی و ناصر پاکدامن هستند. خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
فیلم ساخته شده براساس
حضور در فیلمهای مستند دربارهٔ خود
اتفاقات بعد از انتشار آثار
نام جاهایی که به اسم این فرد است
کاریکاتورهایی که دربارهاش کشیدهاند
مجسمه و نگارههایی که از او کشیدهاند
ده تا بیست مطلب نقلشده از نمونههای فوق از مجلات آن دوره
برگههایی از مصاحبههای فرد
آثار و منبعشناسی
سبک و لحن و ویژگی آثار
تعهد، جایگزین میهن دوستی
کارنامه و فهرست آثار
مجموعه داستان کوتاه
- مسافرهای شب (چاپ اول شاهزادهخانم سبزچشم)،(۱۳۴۱)
- چشمهای من خسته (۱۳۴۵)
- شبهای تماشا و گل زرد (۱۳۴۷)
- این شکستهها (۱۳۵۰)، (داستانهای بههمپیوسته)
- اینسوی تلهای شن (۱۳۵۲)
- نه آدمی نه صدایی (۱۳۵۴)
- دوالپا (۱۳۵۷)
- هراس (۱۳۵۷)
- پشهها (۱۳۶۸)
- روشنان (۱۳۷۶)
- بیست و بیستوسه داستان (۱۳۸۷)
- نام تو آبی است (۱۳۸۸)
- پرنده از سر درخت پرید (۱۳۹۷)
رمان
- درازنای شب (۱۳۴۹)
- شبچراغ (۱۳۵۵)
- بادها خبر از تغییر فصل میدهند (۱۳۶۴)
- آتش از آتش (۱۳۶۵)
- کلاغها و آدمها (۱۳۶۸)
- اضطراب ابراهیم (۱۳۸۲)
- زندگی را به آواز بخوان (۱۳۸۳)
- دختری با ریسمان نقرهای (۱۳۸۶)
- دندان گرگ (۱۳۸۷)
- رهایی (۱۳۹۲)
- دو چراغ آبی روشن (۱۳۹۲)
- دنیای همه رنگ (۱۳۹۳)
- مادر، عشق و دیگر هیچ (۱۳۹۳)
آثار پژوهشی
- ادبیات داستانی (چاپ اول ۱۳۵۹)، (قصه، داستان کوتاه، رمان، پژوهشی در انواع داستان)
- عناصر داستان (۱۳۶۴)، (پژوهشی در اجزای داستان)
- داستان و ادبیات (۱۳۷۰)، (جستارهایی درزمینه ادبیات تخیلی)
- جهان داستانِ غرب (۱۳۷۲)، (ترجمه داستانهایی از نویسندههای غربی با تفسیر)
- واژهنامه هنر داستاننویسی (۱۳۷۷)، با همکاری میمنت میرصادقی (ذوالقدر)
- پیشکسوتهای داستان کوتاه جهان (۱۳۷۸)، (با تجدیدنظر در انتشارات نیلوفر ۱۳۹۴)
- جهان داستان ایران جلد یک (۱۳۸۲)، (داستانهایی از هشت نویسنده نسل اول جمالزاده هدایت بزرگ علوی چوبک به آذین (اعتماد زاده) آل احمد گلستان دانشور با تفسیر)
- داستاننویسهای نامآور معاصر ایران (۱۳۸۲)، (بررسی آثار سیویک نویسنده نسل اول و دوم ایران از آغاز تا انقلاب)
- شناخت داستان (۱۳۸۴)، (جستارهایی درباره داستان و داستاننویسی)
- گفتوگوها (۱۳۸۵)، (مجموعه مصاحبههای نویسنده)
- جهان داستان ایران جلد دو (۱۳۸۶) داستانهایی از بیست دو نویسنده نسل دوم با تفسیر
- بیستوسه داستان از داستاننویسهای امروز ایران با تفسیر (۱۳۸۷)
- عرقریزان روح (۱۳۸۸)، (توصیههایی به نویسندههای جوان جستارهایی درزمینۀ داستان)
- راهنمای رماننویسی (۱۳۸۹)
- عناصر داستان (۱۳۹۰) با تجدیدنظر و افزودهها
- راهنمای داستاننویسی (۱۳۹۰)
- زاویه دید در داستان (۱۳۹۱)
- داستانهای خیالی علمی خیالی خیال و وهم (فانتزی) (۱۳۹۲) ، (پژوهشی در انواع داستان)
- شناخت داستان (۱۳۹۲) (مجموعه دو کتاب داستان و ادبیات و شناخت داستان با تجدیدنظر و افزودهها)
- داستان و داستاننویس همراه با بیستویک داستان کوتاه (۱۳۹۳)
- داستانهای پلیسی (۱۳۹۴)
- چگونه میتوان داستاننویس شد؟ (۱۳۹۴)
- گفتوگوها (جلد اول و دوم) (۱۳۹۴)؛ همراه با پانزده داستان کوتاه
- جهان داستان غرب (۱۳۹۵)؛ تجدیدنظر و چاپ مجدد
- زنان داستان نویس نسل سوم (۱۳۹۷)
دیگر آثار
- چه دنیای قشنگی، داستان کودکان (۱۳۶۳)
- چه کسی دنبال آقای هنرور میرود (۱۳۹۳) نمایشنامه در یک پرده و هفت صحنه
جوایز و افتخارات
منبعشناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)
بررسی چند اثر
ناشرانی که با او کار کردهاند
تعداد چاپها و تجدیدچاپهای کتابها
نوا، نما، نگاه
خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونههای شنیداری و تصویری انتخاب شود)
پانویس
- ↑ میرصادقی، عناصر داستان، ۱.
- ↑ میرصادقی، گفتوگوها، ۱۰۳.
- ↑ خوشهگیر، فاطمه. روزنامه کیهان (تهران)، ۱۳۵۵.
- ↑ میرصادقی، گفتوگوها.
- ↑ میرصادقی، عناصر داستان.
- ↑ میرصادقی، گفتوگوها.
منابع
- میرصادقی، جمال (۱۳۹۴). گفتوگوها. تهران. پارامتر
|چاپ=
اضافه است (کمک) - خوشهگیر، فاطمه. روزنامه کیهان (تهران)، ۱۳۵۵.
- میرصادقی، جمال (۱۳۶۴). عناصر داستان. تهران. پارامتر
|چاپ=
اضافه است (کمک)