احمد شاملو: تفاوت میان نسخهها
شریف پرندی (بحث | مشارکتها) |
شریف پرندی (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱۳۱: | خط ۱۳۱: | ||
===از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)=== | ===از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)=== | ||
====[[جواد مجابی]]==== | |||
صفحهآرایی مجله که دستکار سردبیر است، مقالات، عکسها، طرحها و خبرها را به راحتترین و زیباترین شکل پیش چشم میآورد. این شیوهایست که شاملو از آغاز تا امروز با هرچه به چاپ رسانده در تکامل آن کوشیده است. سلیقهاش در انتخاب حروف، نسبت پر و خالی صفحات، انتخاب و اندازه عکسها و طرحها، تناسب مطالب هر صفحه با هر بخش و هر شماره و حسن ترکیب آنها نشان دهندهٔ ذوق گرافیکی سردبیر است.<ref name=''ژورنالیسم شاملو''/> | |||
===نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش=== | ===نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش=== |
نسخهٔ ۹ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۱۰
احمد شاملو | |
---|---|
آمدن از روی حسابی نبود و رفتن از روی اختیاری | |
نام اصلی | احمد شاملو |
زمینهٔ کاری | شعر، ترجمه، فرهنگنگاری، روزنامهنگاری ادبی، فیلمنامهنویسی و... |
زادروز | ۲۱آذر۱۳۰۴ (۱۱دسامبر۱۹۲۵) رشت (و بهگفتهٔ همسرش: تهران) |
پدر و مادر | حیدر شاملو و کوکب عراقی |
مرگ | ۲مرداد۱۳۷۹ (۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۰۰) فردیس کرج در شهرک دهکده |
ملیت | ایرانی |
علت مرگ | دیابت شدید و ضعف در سیستم خونرسانی به مغز |
رویدادهای مهم | آغاز سلسلهٔ پهلوی، جنگ جهانی دوم، انقلاب اسلامی در ایران و... |
لقب | پدر شعر سپید ایران |
بنیانگذار | شعر سپید |
پیشه | روزنامهنگاری و پژوهشگر |
سالهای نویسندگی | از ابتدای دههٔ۲۰شمسی تا پایان عمر |
سبک نوشتاری | شعر مدرن |
کتابها | هوای تازه، آیدا در آینه، همچون کوچهای بیانتها، مجموعه کتاب کوچه و... |
فیلمنامهها | گنج قارون و انبوهی از فیلمنامههای سینمای بدنه پیش از انقلاب اسلامی ایران |
تخلص | الف.صبح (پیش از کودتای۱۳۳۲) و الف.بامداد (تا پایان عمر) |
همسر(ها) | اشرفالملوک اسلامیه (از ۱۳۲۶، زمان جدایی نامشخص)، طوسی حائری (۱۳۳۶تا۱۳۴۰) و آیدا سرکیسیان (۱۳۴۳ تا پایان عمر) |
فرزندان | سیاوش، سامان، سیروس و ساقی |
دلیل سرشناسی | شعر مدرن، ترجمه، روزنامهنگاری ادبی، پژوهش ادبی، فرهنگنگاری و... |
اثرگذاشته بر | شعر مدرن پس از خود (از شعر نو گرفته تا غزل مدرن) |
اثرپذیرفته از | دکتر حمیدی شیرازی (تا ۱۳۲۶) و نیمایوشیج(از۱۳۲۶تا۱۳۳۰) |
وبگاه رسمی | http://www.shamlou.org |
امضا |
احمد شاملو معروف به الف. صبح و الف.بامداد که ۲۱آذر۱۳۰۴ دیده به جهان گشود، در ۲مرداد۱۳۷۹ چشم از جهان فروبست. بهگفتهٔ همسرش آیدین سرکیسیان، شاملو در تهران متولد شده است؛ اما بهاشتباه در شناسنامه محل تولد را رشت درج کردهاند.
شاملو را بنیانگذار شعر سپید میدانند؛ ازاینروی به وی لقب «پدر شعر سپید» دادهاند؛ البته نه «شعر منثور» که پیش از ظهور او در جهان شعر نیز سروده و منتشر میشد.
شاملو در عمر ۷۵سالهٔ خود شاهد وقایع مهمی در تاریخ ایران و جهان بوده که فهرست آنها بهترتیب چنین است:
آغاز سلسلهٔ پهلوی، جنگ جهانی دوم، ورود متفقین به ایران، برکناری رضاشاه توسط متفقین، تشکیل دادگاه کارگزاران حکومت پهلوی اول، کودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲، انقلاب اسلامی ایران در ۱۳۵۷ و آغاز، تداوم و پایان جنگ هشتسالهٔ ایران و عراق.
داستانک
داستانکهای انتشار
داستانک عشق
داستانک استاد
داستانک شاگرد
داستانک مردم
ماجرای دیدار شاملو با فرح پهلوی
در سال ۴۷ دوتا آقا آمدند پیش شاملو گفتند که میخواهند به نویسندهها خانه بدهند. شرطشان این است که در این برنامهٔ دیدار شاعران و نویسندگان با شهبانو فرح پهلوی، تو هم باید باشی. شاملو این موضوع را با دوستش ع.پاشایی مطرح میکند. پاشایی میگوید: «آقا این پوست خربزه است. تو صاحب خانه که نمیشوی هیچ، بدنامی هم دارد، خودت هم میدانی. آن آقایان کَکِشان هم نمیگزد.» اما آن دو نفر انقدر آمدند و رفتند که شاملو به دلیل اینکه آدم کمرویی بود نتوانست نه بگوید.[۱]
ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود
داستانکهای دشمنی
داستانکهای دوستی
داستانکهای قهر
داستانکهای آشتیها
داستانک نگرفتن جوایز
داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است
داستانکهای مذهب و ارتباط با خدا
داستانکهای عصبانیت، ترک مجلس، مهمانیها، برنامهها، استعفا و مشابه آن
داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامهها و مجلات و نمونههایی از آن
رفتن تا پای جوخهٔ اعدام
در سال ۱۳۲۴ که شاملو از زندان متفقین آزاد شده بود، با خانواده به رضاییه رفت. پدرش افسری بود که به خاطر کله شقیهایش همیشه از این طرف ایران به آن طرف مرز تبعید میشد. حالا کلانتر مرزی در رضاییه شده بود. توی ساختمان دولتی نشسته بودند که دموکراتها به سراغشان آمدند، شاملو و پدرش را گرفتند بردند. مدتی آنها را کَت بسته در انتظاری کشنده توی پناهگاه نگه داشتند. شب که شد آنها را بردند جلوی دیوار، روبهروی جوخهٔ اعدام. چشمشان را بستند. فداییان مسلح به خط شدند و پدر شاملو در این لحظه طوری ایستاد که سپر بلای فرزندش شود. شاملو خودش را کنار کشید. تن به مردن داده بود. مرگ را یقین داشت اما مرگ با شلیکهای ناگهانی نمیآمد. انتظار کشنده و طولانی بود. چرا کار را تمام نمی کردند؟ دوساعت جلوی جوخهٔ اعدام ایستاده بودند. علت تأخیر مرگ این بود که فرماندهٔ پناهگاه یک آن در تصمیم خود تردید کرده بود و مصلحت دیده بود که با فرماندهاش مشورت کند. فرماندهٔ او پدر شاملو را خوب میشناخت و با پادرمیانیاش باعث نجات آنها از مرگ شد.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
داستانکهای دارایی
داستانکهای زندگی شخصی
کودکی و نویسندگی
شاملو طبق گفتهٔ خودش از نُه، ده سالگی مینوشته اما کسی پذیرایش نبوده. میگفتند به جای این مزخرفات بشین درست را بخوان! با وجود این، در دورهٔ دبیرستان انشاهای او سر صف خوانده میشد و این تشویقی برای او بود. وقتی به تهران آمد، هر روز پیاده راهی دفتر هفتهنامهای در چهار راه حسنآباد میشد به نام«راهنمایی زندگی» که حسینقلی مستعان سردبیر آن بود. اما مستعان یک سطر از نوشتههای او را چاپ نکرد و نقل است که وقتی شعرهای شاملو را دید به او گفت: «شما برو شعر بگو، ننویس!» شاملو در گفتوگویی از مستعان قدردانی کرد که نگذاشت این تصور خطرناک در او پدید آید که خیال کند نویسندهای نابغه است!خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
عقدهٔ سرکوفتهٔ موسیقی
در زندگی کولیوار خانوادگی شاملو گذارشان به مشهد افتاده بود. شاملو سال چهارم ابتدایی را میگذراند در دبستانی به نام ابن یمین. در همسایگی خانهٔ آنها یک خانوادهٔ متمول ارمنی مینشست که دو دختر داشت و هردو مشق پیانو میکردند. چیزهایی مینواختند که چون نقش سنگ در ذهن ناآمادهٔ شاملو ماند و بعدها فهمید اتودهای شوپن بوده. شاملو برای اینکه بهتر بشنود از خرابهٔ پشت خانهشان که انبار سوخت نانوایی مجاور بود راهی به پشت بام خانه پیدا کرد و بعد از آن دزدکی به پشت بام میخزید و دراز میکشید و ساعتها به موسیقی آنها گوش می داد. یکبار همانجا خوابش برده بود و دنیا را به دنبالش گشته بودند. کُتکی که از این بابت خورد به گفتهٔ خودش همچون رنج شهادت اصیل بود و موسیقی را در جان او به تختی بلندتر برنشاند.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
داستانک برخی خالهزنکیهای شیرین (اشکها و لبخندها)
داستانک شکایتهایی از دیگران کرده به محاکم و شکایتهایی که از او شده
داستانکهای مشهور ممیزی
داستانکهای مربوط به مصاحبهها، سخنرانیها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونههایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری
عکس سنگقبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن
داستانهای دیگر
زندگی و تراث
کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری
اصل و نسب شاملو
نسب شاملو از یک سو به کابل میرسد و از سوی دیگر به اوکراین. پدربزرگ مادریاش، میرزا شریفخان عراقی متولد بخارا بوده است و کارهای دیپلماتیک انجام میداده و مدتی مدیر ایرانی شیلات بوده است. زبان روسی را خوب میدانسته و طبعاً گرایش چپ داشته. با زنی اهل اوکراین ازدواج میکند که حاصل این ازدواج مادر شاملو است. پدربزرگ پدری شاملو، میرزا محمدعلیخان شاملو اهل کابل بوده و در جوانی در پی یک جریان سیاسی از افغانستان متواری میشود و با همسرش بیبی شجاعت اهل هرات، به ایران مهاجرت میکنند. پدر شاملو اهل بروجرد و مادرش زادهٔ استرآباد است. خودش به مناسب شغل نظامیگری پدر در کودکی هر از گاهی در شهری بوده است و خط سیرش از خاش تا رضاییه کشیده شده است.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
شخصیت و اندیشه
تعهد، جایگزین میهن دوستی
تعهد و با خبری که موجب شد شاملو درخواست حذف «آهنگهای فراموش شده» از آثارش را بدهد، ظاهراً لازمهاش کنار نهادن مهین دوستی بود. جایگزین نام و یاد ایران در شعر شاملوی متعهد شده، انسان است. شاملو از وقتی که متعهد شد، در چهارچوب نظریهٔ جهان وطنی رفقا برای انسان قصیده سرود. در واقع تعهد و سرسپردن به روایت رفقا از انسان و جهان، یاد و نام ایران را در شعر شاملو محوگونه کرده است؛ از وقتی که شاملو از خواب بیدار شد و تا مغز استخوان متعهد شد، موضوعهای ایران دوستی و ستایش از ایران و تاریخ و تمدن و فرهنگ آن و نیز توجه به وحدت ملی و تمامیت ارضی، از جهان شعریاش زدوده گشت.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
بعد از حزب توده
بعد از جدایی از حزب توده، شاملو در تصویرهای شاعرانهاش ستایشگر راهی شد که عمدهٔ چریکهای جوان در دههٔ چهل و پنجاه انتخاب کردند و برایشان سرود. در این دوره شاملو حماسیترین اشعار سیاسیاش را برای جانباختگان جنبش چریکی ایران سرود. «سرود ابراهیم در آتش» و «میلاد آنکه عاشقانه بر خاک مرد» را به کسانی تقدیم کرد که با انتخاب مرگ در برابر زندگی، به قهرمانان سیاسی یک نسل تبدیل شدند. بعد از پیروزی انقلاب، احمد شاملو که چند دهه در ستایش سیاست ستیز و مبارزه سروده بود، هنوز جای خود را پیدا نکرده بود. او زودتر از بسیاری از روشنفکران هم عصرش پی برد به اینکه مبارزه ضد امپریالیستی و آن شعارهای انقلابی، همهٔ آن چیزی نبوده که باید دنبال میکردهاند. این بود که زودتر از بسیاری، از آزادی و تحدید آن گفت و سرود. یک دهه بعد از انقلاب در مصاحبهای با تلویزیون سوئد، شاید یک اعتراف بزرگ بود که او کرد؛ گفت: «امید آن جرّاحی خونبار بزرگ نهایی(انقلاب اکتبر ۱۹۱۷) هم که اسمش را گذاشته بودیم انقلاب رهایی بخش جهانی، و صدسالی دلخوش کُنک اکثریت ناامیدان بود، در آخرین لحظهها مثل حباب صابون ترکید. هرچند که اصولاً امید شریرانهای بود و راهی هم به دِهی نمیبرد و در نهایت امر خشونتی را جانشین خشونتی دیگر میکرد. من تخصصی البته در این مسائل ندارم اما فکر میکنم هیچ بیماری را با امیدواری قلابی نمیشود علاج کرد.»خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
پدربزرگ بافرهنگ
پدربزرگ شاملو مردی بافرهنگ و تحصیلکرده بود و روسی را خوب میدانست و از یک تربیت اشرافی بهرهمند بود و یکی دو صندوق کتاب با خود داشت و مجلات و مطبوعات روز را هم آبونه بود. مجلهای برایش آمد به اسم «افسانه». شاملو در آن قصهای خواند به عنوان «مطرب» به ترجمه پرویز ناتل خانلری. آن موقع شاملو ۱۲ ساله بود و پرویز ناتل خانلری ۲۴ ساله. شاملو در مورد این قصه میگوید: «این قصهٔ کوتاه رمانتیک سه چهار صفحهای که فقط به خاطر کوتاهیاش برای خواندن انتخاب شده بود، آتش مطالعه را در من روشن کرد و جانشین اندوه مأیوسانهٔ موسیقی شد.»خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
زمینهٔ فعالیت
یادمان و بزرگداشتها
از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)
جواد مجابی
صفحهآرایی مجله که دستکار سردبیر است، مقالات، عکسها، طرحها و خبرها را به راحتترین و زیباترین شکل پیش چشم میآورد. این شیوهایست که شاملو از آغاز تا امروز با هرچه به چاپ رسانده در تکامل آن کوشیده است. سلیقهاش در انتخاب حروف، نسبت پر و خالی صفحات، انتخاب و اندازه عکسها و طرحها، تناسب مطالب هر صفحه با هر بخش و هر شماره و حسن ترکیب آنها نشان دهندهٔ ذوق گرافیکی سردبیر است.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش
تفسیر خود از آثارش
چاپ اولین کتاب و برائت جستن شاملو از این کتاب
اولین کتابی که از شاملو منتشر شد «آهنگهای فراموش شده» است. این کتاب در سال ۱۳۲۶ چاپ شد. شاملو به تاکید بسیار میخواست این کتاب فراموش شود. خود شاملو در سال ۱۳۶۰ یعنی ۳۴ سال پس از نشر این کتاب توضیح داده است: « شعر تا شکوفهٔ سرخ یک پیراهن و شعر سرود مردی که خودش را کشته بود حاصل مستقیم پشیمانی و رنج روحی من بود از اشتباه کودکانهٔ چاپ مشتی اشعار سست و قطعات رمانتیک و بی ارزش که تصور میکردم بار شرمساریاش تا آخر بر دوشم سنگینی خواهد کرد. این شرمساری که در بسیاری از اشعار مجموعهٔ بعدی یعنی آهنها و احساس و در قطعاتی از هوای تازه موضوع اصلی شعر قرار گرفته، پیش از آن که زادهٔ بی ارزشی فرم قطعات آن کتاب باشد زادهٔ تغییرات فکری و مسلکی من بود. دیر اما ناگهان بیدار شده بودم؛ تعهد را تا مغز استخوانهایم حس میکردم. آهنگهای فراموش شده میبایست صمیمانه، همچون خطایی بزرگ اعتراف و محکوم شود.»خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
موضعگیریهای او دربارهٔ دیگران
همراهیهای سیاسی
زندانی شدن به خاطر علاقه به فاشیسم و حزب توده
احمد شاملو در بیست سالگی به دلیل هواداری از فاشیسم و آلمان نازی و در سی سالگی به دلیل هواداری از کمونیسم و حزب توده گرفتار زندان شد. ماجرای اولین بازداشت او به روزهایی برمیگشت که ایران در اشغال متفقین بود و او گرایشهایی به دشمن متفقین یعنی آلمان نازی پیدا کرد و به علت مشارکتش در فعالیتهایی علیه حضور متفقین در شمال ایران، دستگیر و به زندان ارتش سرخ در رشت اشغالی منتقل شد. شاملو در گفتوگویی اشاره کرده که گرایشش به آلمان نازی از سر ناآگاهی بوده و نه چیزی بیشتر از این. در نیمهٔ دوم دهه بیست، شاملوی جوان پس از آشنایی با نیما یوشیج و بعدتر فریدون رهنما و بیش از این دو، مرتضی کیوان، به چپ گروید؛ آن هم از نوع تودهای و استالینیاش که سکهٔ رایج آن روزگار بود. دفتر شعری که در سال ۱۳۳۰ منتشر کرد چونان یک بیانیهٔ سیاسی بود و اسم آن را هم «قطعنامه» گذاشت. اما قرابت شاملو با چپهای تودهای هم طولانی نبود. چند وقت بعد از اینکه دولت دکتر مصدق با کودتا سرنگون شد، شاملو بازداشت شد و در زندان وقتی دید برخی اعضای حزب توده با مقاومت تا پای جان ایستادند، درحالیکه کمیتهٔ مرکزی توده فرار و مهاجرت را ترجیح داده بود، سیاست برایش همچون یک بازی کثیف جلوه کرد و از حزب تودهٔ ایران برید.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
روشنفکران و حکومت پهلوی
سلطنت پهلوی از دههٔ چهل به بعد در پی مصالحه با روشنفکران بود و این مصالحه ابتدا توسط امیر اسدالله علم و با جذب روشنفکران در مناصب دولتی انجام گرفت. در ادامه امیرعباس هویدا که در محیطهای روشنفکری بیروت و پاریس بالیده بود، به مراودات بیشتر اهمیت میداد و حلقهٔ مراودات او در مقام نخست وزیر گستردهتر بود. به گواه اسنادی که در پی میآید، احمد شاملو نیز از روشنفکران مورد التفات هویدا بود. به طوریکه سفر درمانی شاملو به فرانسه در سال ۱۳۵۲ به توصیه نخست وزیر صورت گرفته بود. در این سفر شاملو درخواست پرداخت هزینههای بیمارستان از سفارت ایران در پاریس را میکند که این درخواست با موافقت هویدا و سفارش به سفیر برای احوالپرسی از شاملو به نمایندگی از او همراه شد. اما این سنت توسط چپها به وادادگی و وابستگی نخبگان تعبیر میگردید. در گفتمان چپ، نخبگان و روشنفکران به دو گروه با حکومت یا بر حکومت تقسیم میشدند. بر این مبنا شاعری که وام میگرفت، شعرش آرام میگرفت.[۲]
مخالفتهای سیاسی
نامههای سرگشاده
نامهای دستهجمعی
بیانیهها
جملهٔ موردعلاقه در کتابهایش
جملهای از ایشان
نحوهٔ پوشش
تکیهکلامها
خلقیات
منزلی که در آن زندگی میکرد (باغ و ویلا)
گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکانهایی که به آن مسافرت کرده است)
برنامههای ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است
ناشرانی که با او کار کردهاند
بنیانگذاری
تأثیرپذیریها
مرتضی کیوان
مرتضی کیوان شاعر و روزنامهنگار عضو حزب توده بود که در دههٔ بیست حلقهٔ وصل جوانانی بود که بعدها تبدیل به غولهای ادبی ایران شدند، از جمله احمد شاملو. آیدا سرکیسیان میگوید: « نگاه کیوان در فکر شاملو عمیقاً اثر گذاشته و پایههای فکری او را ساخته است.» در واقع انگار که شاملو تا روز آخر از پنجرهٔ نگاه کیوان، کیوانی که تودهای بود و تودهای هم مرد، به انسان و جهان و ایران و منافع ایران نگریست. شاملو شعر «نگاه کن» را درسال ۱۳۳۴ سرود و به کیوان تقدیم کرد. علاوه بر این شعر، در شعر«از عموهایت» و «عشق عمومی» نیز به کیوان اشاره شده. شاملو در پانویسی بر شعر«از عموهایت» نوشته: «مرتضی نزدیکترین دوست من بود. انسانی والا با خلقیاتی کمنظیر و هوشمندیِ شگفتانگیز. قتل نابهنگامش هرگز برایم کهنه نشد.» شاملو تا روز آخر یک تودهای بود؛ گیرم در اشعار و مصاحبههایش هزار فحش به آنها داده باشد. تا آخر عمر شریفش منشش منش تودهای بود، روشش روش تودهایوار بود.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
قهرمانهای سیاسی شاملو
در ادامه به معرفی مختصر برخی افرادی که بر شاملو و سرودههایش اثر گذاشتهاند پرداخته میشود:خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
- احمد زنگنه (شعر سروده شده در سال ۱۳۲۴: «پرچم دار»): سرتیپ احمد زنگنه فرماندهٔ تیپ ارتش مستقر در ارومیه هنگام حملهٔ نیروهای فرقهٔ دموکرات آذربایجان به این شهر در سال ۱۳۲۴ بود. شاملو به دلیل شغل پدرش در ارتش در این شهر بود و این شعر را به پاس مقاومت زنگنه در برابر فرقه، به او تقدیم کرد اما چند سال بعد که به حزب توده گروید از این دفتر شعر برائت جست و آن را از مجموعهٔ آثارش حذف کرد.
- تقی ارانی ( شعر سروده شده در سال ۱۳۲۹: «قصیده برای انسان ماه بهمن»): دومین شعر از دفنر شعر «قطعنامه» را به تقی ارانی، رهبر گروه موسوم به «۵۳ نفر» تقدیم کرد که در دوران رضا شاه در زندان درگذشت. وقتی شاگردان ارانی حزب توده را تأسیس کردند، تقی ارانی را پدر معنوی حزب معرفی کردند.
- عزتالله سیامک ( شعر سروده شده در سال ۱۳۳۱: «ساعت اعدام»): از بنیانگذاران سازمان افسران حزب تودهٔ ایران و عضو دبیران این سازمان بود. یک سال پس از کودتای ۲۸ مرداد بازداشت شد و در همان سال تیرباران شد. شاملو توضیح داده که این شعر را در اعدام سرهنگ سیامک و ۹ عضو دیگر سازمان نظامی سروده و شعر نخستین بار با عنوان «لحظه» چاپ شده است.
- وارطان سالاخیان ( شعر سروده شده در سال ۱۳۳۳: «مرگ نازلی»): از اعضای ارمنیتبار حزب توده بود که پس از کودتای ۲۸ مرداد در مبارزات مخفی علیه شاه شرکت داشت اما دستگیر شد و زیر شکنجه جان داد. به گفتهٔ شاملو در این شعر نام وارطان برای عبور از سد سانسور به نازلی تغییر پیدا کرد.
- محمد حنیفنژاد (شعر سروده شده در سال ۱۳۵۱: «شبانه»): بنیانگذار سازمان مجاهدین خلق ایران که در سال ۵۱ اعدام شد. حنیفنژاد از معدود مبارزان سیاسی مذهبی است که شاملو برایش شعری سروده است.
- احمد زبیرم (شعر سروده شده در سال ۱۳۵۲:«آنکه عاشقانه بر خاک مرد»): از اعضای چریکهای فدایی خلق که در سال ۵۱ در جریان یک درگیری خیابانی کشته شد. گزارش روزنامهٔ کیهان مینویسد: «زبیرم هنگام درگیری مسلحانه با ساواک وارد یک خانهٔ مسکونی شده و ابتدا زن و فرزند حاضر در خانه را برای در امان ماندن از درگیری به زیرزمین میفرستد.» احتمالاً شاملو تحت تاثیر همین روایت یکی از شعرهای دفتر«ابراهیم در آتش» را به زبیرم تقدیم کرده است.
- خسرو روزبه (شعر سروده شده در سال ۱۳۵۴: «خطابهٔ تدفین»): قهرمان اسطورهای حزب توده بود. سه بار دستگیر شد و هر سه بار فرار کرد اما سرانجام در سال ۳۶ بازداشت و اعدام شد. پس از انقلاب با انتشار اعترافات روزبه و مشخص شدن نقش او در قتل محمد مسعود روزنامهنگار و چند عضو عادی حزب توده، شاملو در سال ۷۶ نام روزبه را از این شعر برداشت و آن را به چهگوارا تقدیم کرد.
استادان و شاگردان
علت شهرت
فیلم ساخته شده براساس
حضور در فیلمهای مستند دربارهٔ خود
اتفاقات بعد از انتشار آثار
نام جاهایی که به اسم این فرد است
کاریکاتورهایی که دربارهاش کشیدهاند
مجسمه و نگارههایی که از او کشیدهاند
ده تا بیست مطلب نقلشده از نمونههای فوق از مجلات آن دوره
برگههایی از مصاحبههای فرد
آثار و منبعشناسی
سبک و لحن و ویژگی آثار
علت اصرار شاملو بر حذف «آهنگهای فراموش شده» از آثارش
موضوع اصلی این کتاب عبارت است از عشق و توصیف معشوق و بیان سوز گدازهای عاشقانه و دیگر مرگاندیشی و خلق فضاهای گورستانی با شکایت از زندگی و رستگاری را در پناه مرگ دیدن و جستن و هیچانگاری هستی و حیات. عشق و مرگ از مضامین مهم بیشتر دفترهای شعری شاملو است و حضور قطعی در جهان شعری او دارد. شاملو جایی گفته هرگز به عشق رمانتیک عقیده ندارد، گیرم خود رمانتیکوار به آیدا دل باخته باشد! به تعبیری محتاطانه، شاملو اشعار عاشقانه و مرگاندیشانهای در «آهنگهای فراموش شده» دارد که خواننده میتواند از این عشق و مرگ دریافت و برداشتی غیرمتعهدانه داشته باشد و از آن پیامی که با تعهد آمیخته نیست برگیرد. یعنی میتوانی تعهد نداشته باشی ولی حرف دلت را به معشوق بگویی. شاملو شرمی از شعر عاشقانه و مرگاندیشانهٔ غیرسیاسی نداشت و اساساً سخن خیلی بر سیاسی بودن یا نبودن شعر نبود، بلکه بیشتر چگونه سیاسی بودن شعر مهم بود؛ یعنی همان تعهد، یعنی پذیرفتن ایدئولوژی چپ و هنر را در خدمت آن گماشتن.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه