صمد بهرنگی: تفاوت میان نسخه‌ها

ناهیدپنا (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
ناهیدپنا (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹۶: خط ۹۶:
صمد با همهٔ علاقه‌ای که به تبریز و مردم آذربایجان داشت معتقد بود، آدم هر جا مفیدتر باشد باید آنجا برود. او به شاگردانش آموخت، هیچ جایی به خودی خود بد یا خوب نیست و این آدم‌ها و اعمال‌شان است که جایی را خوشنام یا بدنام، یا اجتماعی را خوب یا بد می‌کنند و با همین نگرش وقتی توانست در تهران زندگی کرد؛ تا بتواند به قول خودش «آم مفیدتری» برای وطنش باشد.  
صمد با همهٔ علاقه‌ای که به تبریز و مردم آذربایجان داشت معتقد بود، آدم هر جا مفیدتر باشد باید آنجا برود. او به شاگردانش آموخت، هیچ جایی به خودی خود بد یا خوب نیست و این آدم‌ها و اعمال‌شان است که جایی را خوشنام یا بدنام، یا اجتماعی را خوب یا بد می‌کنند و با همین نگرش وقتی توانست در تهران زندگی کرد؛ تا بتواند به قول خودش «آم مفیدتری» برای وطنش باشد.  


او با مردم اطرافش دوست بود. هر چه می‌نوشت از دل این دوستی بیرون می‌خزید. صمد می‌گوید: «قصهٔ من از کوچه و بازار دهات و مردمان و بزرگان و کوچک‌تران سرزمینمان زاده شده.» او می‌گوید شخصیت «یاشار» در داستان «اولدوز و کلاغ‌ها» را از  یکی شاگردانش در روستای آخیرجان، و همین طور زن‌بابا و بابا و اولدوز را از میان آدم‌هایی که مدت‌ها با آن‌ها در تماس بوده پیدا کرده. صمد با آدم‌های اطرافش و با شخصیت‌های قصه‌‌هایش دوست بود و در میان آن‌ها زندگی می‌کرد.<ref name=''نامه‌های صمد بهرنگی''> گردآورنده: اسد بهرنگی، ص۱۳، ۱۳۵۷</ref> 
او با مردم اطرافش دوست بود. هر چه می‌نوشت از دل این دوستی بیرون می‌خزید. صمد می‌گوید: «قصهٔ من از کوچه و بازار دهات و مردمان و بزرگان و کوچک‌تران سرزمینمان زاده شده.» او می‌گوید شخصیت «یاشار» در داستان «اولدوز و کلاغ‌ها» را از  یکی شاگردانش در روستای آخیرجان، و همین طور زن‌بابا و بابا و اولدوز را از میان آدم‌هایی که مدت‌ها با آن‌ها در تماس بوده پیدا کرده. صمد با آدم‌های اطرافش و با شخصیت‌های قصه‌‌هایش دوست بود و در میان آن‌ها زندگی می‌کرد.


===ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود===
===ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود===