مرتضی آوینی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
'''سیدمرتضی آوینی''' نویسنده، شاعر، نقاش، منتقد هنری و مهندس معمار و مدرس دانشگاه بوده است. | '''سیدمرتضی آوینی''' نویسنده، شاعر، نقاش، منتقد هنری و مهندس معمار و مدرس دانشگاه بوده است. | ||
<center>* * * * *</center> | |||
سیدمرتضی آوینی در ۲۱شهریور۱۳۲۶ متولد شد و در ۲۰فروردین۱۳۷۲ بر اثر خونریزی ناشی از جراحات وارده به وسیلهٔ انفجار مین باقیمانده از جنگ هشتساله [دفاع مقدس] جان به جان آفرین تسلیم کرد [شهادت]. البته او در زندگینامهٔ خودنوشت خود یادآور میشود ۴۶ سال تمام دارد که با اطلاعات شناسنامهای همخوانی نداشته و به نظر میرسد ناشی از عدم تطابق سن شناسنامهای و واقعی باشد. | سیدمرتضی آوینی در ۲۱شهریور۱۳۲۶ متولد شد و در ۲۰فروردین۱۳۷۲ بر اثر خونریزی ناشی از جراحات وارده به وسیلهٔ انفجار مین باقیمانده از جنگ هشتساله [دفاع مقدس] جان به جان آفرین تسلیم کرد [شهادت]. البته او در زندگینامهٔ خودنوشت خود یادآور میشود ۴۶ سال تمام دارد که با اطلاعات شناسنامهای همخوانی نداشته و به نظر میرسد ناشی از عدم تطابق سن شناسنامهای و واقعی باشد. | ||
خاستگاه آوینی منطقهٔ شهرری تهران و خانوادهای پرجمعیت و آنگونه که خود میگوید در خانهای بوده است که خانوادههای دیگری نیز در اتاقهای آن زیست میکردهاند. او در زندگینامهٔ مختصر خود ذکری از خانواده اش نکرده است و با این توصیفات تنها میدانیم که از طبقهٔ اجتماعی متوسط روبه ضعیف بوده، هرچند به مدرسه و دبیرستان رفته و پس از آن تحصیلات عالی خود را به اتمام رسانده و فوق لیسانس پیوستهٔ معماری گرفته است. | خاستگاه آوینی منطقهٔ شهرری تهران و خانوادهای پرجمعیت و آنگونه که خود میگوید در خانهای بوده است که خانوادههای دیگری نیز در اتاقهای آن زیست میکردهاند. او در زندگینامهٔ مختصر خود ذکری از خانواده اش نکرده است و با این توصیفات تنها میدانیم که از طبقهٔ اجتماعی متوسط روبه ضعیف بوده، هرچند به مدرسه و دبیرستان رفته و پس از آن تحصیلات عالی خود را به اتمام رسانده و فوق لیسانس پیوستهٔ معماری گرفته است. |
نسخهٔ ۲۲ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۰۲
مرتضی آوینی | |
---|---|
پرونده:Avinisajed.jpg | |
نام اصلی | سیدمرتضی آوینی |
زادروز | ۲۰شهریور۱۳۲۶ شهرری، تهران |
مرگ | ۲۰فروردین۱۳۷۲ فکه، خوزستان |
محل زندگی | تهران |
علت مرگ | جراحت بر اثر انفجار مین |
جایگاه خاکسپاری | بهشت زهرا |
نام(های) دیگر |
کامران |
لقب | سید شهیدان اهل قلم |
پیشه | مستندساز، نویسنده، منتقد هنری و ... |
سالهای نویسندگی | ۱۳۵۷ تا ۱۳۷۲ |
کتابها | فتح خون، توسعه و تمدن غرب، پیرامون روشنفکری و... |
نوشتارها | ٰانفجار اطلاعاتٰ، حلزونهای خانهبهدوشٰ، آینهٔ جادوٰ |
همسر(ها) | مریم امینی |
فرزندان | مائده، کوثر، سجاد |
مدرک تحصیلی | کارشناسی ارشد پیوستهٔ معماری |
دانشگاه | دانشگاه تهران |
دلیل سرشناسی | مجموعه مستند روایت فتح |
اثرگذاشته بر | مسعود فراستی، نادر طالبزاده |
سیدمرتضی آوینی نویسنده، شاعر، نقاش، منتقد هنری و مهندس معمار و مدرس دانشگاه بوده است.
سیدمرتضی آوینی در ۲۱شهریور۱۳۲۶ متولد شد و در ۲۰فروردین۱۳۷۲ بر اثر خونریزی ناشی از جراحات وارده به وسیلهٔ انفجار مین باقیمانده از جنگ هشتساله [دفاع مقدس] جان به جان آفرین تسلیم کرد [شهادت]. البته او در زندگینامهٔ خودنوشت خود یادآور میشود ۴۶ سال تمام دارد که با اطلاعات شناسنامهای همخوانی نداشته و به نظر میرسد ناشی از عدم تطابق سن شناسنامهای و واقعی باشد. خاستگاه آوینی منطقهٔ شهرری تهران و خانوادهای پرجمعیت و آنگونه که خود میگوید در خانهای بوده است که خانوادههای دیگری نیز در اتاقهای آن زیست میکردهاند. او در زندگینامهٔ مختصر خود ذکری از خانواده اش نکرده است و با این توصیفات تنها میدانیم که از طبقهٔ اجتماعی متوسط روبه ضعیف بوده، هرچند به مدرسه و دبیرستان رفته و پس از آن تحصیلات عالی خود را به اتمام رسانده و فوق لیسانس پیوستهٔ معماری گرفته است. آوینی مهندس معمار، آوینی نقاش، آوینی شاعر، آوینی مستندساز و آوینی نویسنده، نمودهایی از شخصیت مناقشهبرانگیز سیدمرتضی است که پس از مرگ [شهادت] او مورد توجه و بررسی دوستان سابق و لاحقش قرار گرفته است. اگرچه تغییر مسیر فرهنگی و سیاسی اش پس از وقوع انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ و بروز و ظهور در آثار مستندی که تا زمان فقدش ادامه یافت و نیز مقالات و یادداشتهایی که در بارهٔ مسائل فرهنگی و سیاسی و آسیبشناسی سینما و تلویزیون مینوشت، مایهٔ سعایت پنهان برخی نزد بلندمرتبهترین مقامات وقت جمهوری اسلامی نظیر آیتالله خامنهای شده بود. البته آوینی نیز مانند هر پدیدآورنده و نویسندهٔ دیگری در عیان نیز از حمله به دیدگاهها و نظراتش مصون نبود چه اینکه دوستان و همراهان او در زمان حیات، پس از او همواره انگشت اتهام را به سوی اشخاصی نظیر مهدی نصیری سردبیر وقت روزنامهٔ کیهان دراز کرده و معتقدند نصیری غیرمنصفانه به او میتاخته است. اگرچه جریان موسوم به راست با استناد به مجموعهای از مقالات و یادداشتهای وی در نقد روشنفکری و نیز فیلمسازانی همچون داریوش مهرجویی، عباس کیارستمی، علی حاتمی و محسن مخملباف و همچنین آنچه در رد نظرات وزیر وقت ارشاد حجتالإسلام سیدمحمد خاتمی نوشته است، او را متصلاً در اردوگاه خودی قلمداد کرده و اختلافات خود را درونی و قابلچشمپوشی برمیشمرند. این دیدگاه البته با مراجعه به آثار آوینی و مثلاً موضعگیری تند او دربارهٔ نشریهٔ آدینه قابلقبول و درست مینماید اما نمیتوان شهادت آوینی بر سر ساخت یک مستند در پیرامون جنگ و ترحیم و تشییع آیت الله خامنهای نسبت به او و ملقب ساختنش به سید شهیدان اهل قلم را در استقرار و استمرار این نگاه از نظر دور داشت. با این همه به نظر میرسد شخصیت منحصر به فرد آوینی پس از به قول خود گذر از یک راه طی شده که به کلی تغییر منش داده و ای بسا که به خاستگاه سنتی و خانوادگی خویش بازگشته بود و قریحهٔ هنری و تلاش برای نظریهپردازی در این حوزه، باز هم به سوی آنچه همراهان و دوستان سابقش از او میگویند روی میآورد و سردبیر سابق کیهان ناگزیر از تحمل سنگینی بار حملات خود پیش از شهادت آوینی باشد. آنچنان که همسر آوینی، مریم امینی با اشاره به دوستی پیش از ازدواج خود با او و رد و بدل کردن کتاب و سینما رفتن و دخترش کوثر آوینی ضمن بیان خاطرات خانوادگی که نشاندهندهٔ رواداری پدر و در تضاد با جمود اندیشه و عمل بوده اند، سعی در نمایش آوینی آنگونه که به اعتقاد ایشان هست دارند. از این جهت شاید مخاطب کنجکاو و موشکاف نیز با نظر کردن و فرو رفتن در نمود پیش از انقلاب شخصیت او بخواهد درصدد پیوند سیدمرتضی و کامران برآید. برخی همانند دخترش آوینی را یک شخصیت یکپارچه میدانند که دیگران از سر مقاصد سیاسی تکه تکه اش کرده اند و برخی دیگر با تفحص در سابقه اش و بیان جزئیاتی که از چندی پس از او میشد دربارهشان صحبت کرد او را الگویی از هنرمند متعهد انقلابی میدانند که در زمانی متحول شد و با انقلاب اسلامی عهدی بست که جانش را بر سر آن گذاشت که این هردو روایت میتوانند ارتباط مسالمت آمیزی در جوار هم داشته باشند زیرا که آوینی در سالهای پیش از تغییر روش خود نیز فردی محبوب میان دوستان و هم دانشگاهیانی نظیر شهرزاد بهشتی، امیرهوشنگ اردلان، عطاءالله امیدوار و مشهورترینشان غزاله علیزاده بود. غزاله علیزاده نویسندهای که به قول مسعود بهنود در همان سالها پس از تسلیم آوینی به مرگ خود را به دار آویخت! هرچند علیزاده با بیماری سرطان دست به گریبان بود و پیش از آن نیز دو بار به طرزی ناموفق اقدام به خودکشی کرده بود. بهنود آوینی را فردی افراطی میداند که در همه کار طریقهٔ تندروی در پیش میگرفت. چه آن روز که هیپی شده بود و چه آن روز که در سلک بسیجیان شیفتهٔ آیت الله خمینی [امام] درآمد. گرچه ذکر بهنود از آنچه افراط در رفتار آوینی میخواند ملازم اضرار به غیر و یا تحمیل عقیده نیست. چیزی که ابهت مردانهٔ موجود در صدای او را با مهر و مدارا همگام میسازد. آوینی در طول فعالیت مستندسازی خود در گروه جهاد سازندگی سازمانصداوسیمایجمهوریاسلامیایران، ۱۰ مجموعه مستند ساخته است که مشهورترین آن روایت فتح در ۷۰ قسمت است. این مجموعه آنچنان که از نامش پیداست شامل روایت آوینی از جنگ ایران و عراق است که گویی در ترادف با نام کتاب فتحخون اثر خود اوست. فتحخون روایتی مقتلگونه از ماجرای عاشورای [امام] حسینبنعلی است. بنا بر باور شیعه جنگ نابرابر امام سوم شیعیان با یاورانی اندک اگرچه با پیروزی ظاهری همراه نبوده اما اثر پیروزمندانه و فاتحانهٔ خویش را در طول تاریخ جاری ساخته است. عدد مستندهای آوینی با احتساب همین مجموعه بیش از ۱۰۰ است. آخرین اثر آوینی مجموعه شهری در آسمان است که تولید آن تا لحظهٔ مجروحیت و شهادتش ادامه داشت. از او مقالات بسیار و یادداشتهایی به جای مانده است. آنچنان که خود میگوید جمعی از آثار خود را در مجموعهای به نام آینهٔ جادو برای تدریس به دانشجویان گردآورده بود که با ترک تدریس از سوی خودش [به دلیل آنچه نپسندیدن مواد آموزشی خوانده است] به این هدف نرسید. همچنین او دستی در نقاشی و شعر داشته هرچند که با توجه به تعریف منفیاش از هنر مبنی بر آنکه نباید حدیث نفس باشد، مجموعهٔ آثار اینچنین که احتمالاً مربوط به پیش از تحولش میگشته و حجم بالایی داشته را در یک گونی سوزانده است. هرچند آوینی نفی نمیکند که آنچه انسان مینویسد همواره محصول ترواشات درونیاش است. با این وجود روایت بهروز افخمی از شاعری آوینی با قطعهای که پایان بندی اش "خنجر...خنجر...خنجر..." بوده است نسبت به تاریخ هدم آثار به قولی نفسانی او و اینکه آیا اشعاری از او در دست است که منتشر نشده، سؤال میآفریند. سید مرتضی آوینی یا همان کامران پیش از ۵۷، سرانجام در ۲۰فروردین۱۳۷۲ جان به جان آفرین تسلیم کرد و بنابر آنچه همواره مرگخواهانه آروزیش را داشت، انگار با حالی نزار از کار طاقتفرسای سالیان و با پروندهای مشحون از آثار تأثیرگذار حجاب خویشتن را از میان برداشت.
داستانک
بیخبری
در همان سالها، پس از آنکه مرتضی در جستجوی شهری در آسمان در ریگزار فکه پای بر سر مینی فشرده بود، در هوایی که بوی اعتدال شمالی دماغ شکوفهها را انباشته بود، سری در گلوی طناب تاب میخورد. آن روز شاید غزاله علیزاده خبر نداشت که پس از فقدان کامران، بنابر آنچه کوثر میگوید عدهای دیوانهوار با یاد او به زندگی خود معنا بخشیده بودند و همراه با خانوادهاش گریسته و غصه خورده بودند و آروز داشتند اگر میشد ای بسا در کنارشان روزگار بگذرانند.
تکلیف و تکلف
پدر دربهدر دنبال جایی بود تا نماز بخواند. دست دختر را گرفت و وارد مسجدی شدند. اتفاقی نمیافتاد اگر آن مرد به همراهی دخترکی که هنوز تکلیف نشده با پدرش در صف جماعت مردان معترض نمیشد اما شاید مرد گمان نمیکرد بدون تکلف بتوان به خوبی تکلیف را ادا کرد. دوگانهای دلآزار که نه فقط در آن شب و نه تنها در آن مسجد بلکه بسیار بار پیش و پس از آن مرتضی را نواخته بود.
کودکی ناتمام
روزی که مدیر مدرسه به جرم نوشتن "خلیج عَقَبه از آن ملت عرب است." روی تخته سیاه کلاس مرتضی را تا لب اخراج از مدرسه برد و اگر معلمی پادرمیانی نمیکرد پروندهاش را زده بود زیر بغلش، شاید مرتضی هیچگاه فکرش را هم نمیکرد که روزی هوشنگ مرادیکرمانی قصههای کودکی هردویشان را بنویسد و کیومرث پوراحمد آن را به لهجهٔ شیرین اصفهانی بسازد. کیومرث یک شاخه گل برداشت و راهی دفتر سوره شد به رسم سپاس از یادداشتی که مرتضی برایش چاپ کرده بود. این رسم سپاس به رفاقت بدل شد. رفاقتی کوتاه در همان یک جلسه که بازدیدی نداشت. بعدها وقتی مرتضی دیگر نبود کیومرث این بار به رسم رفاقت «مرتضی و ما» را بدرقهٔ راهش کرد.
زندگی و تراث
آثار و کتابشناسی
مجموعه مقالات
حکومت فرزانگان (۳ مقاله: «رأی اکثریت»، «آزادی عقیده» و «مساوات»)
روایت محرم (فتح خون) (۱۰ مقاله: «آغاز هجرت عظیم»، «کوفه»، «مناظره عقل و عشق»، « قافله عشق در سفر تاریخ»، «کربلا»، «ناشئه الیل»، «فصل تمییز خبیث از طیب (اتمام حجت)»، «غربال دهر»، «سیاره رنج» و «تماشاگه راز»)
دربارهٔ امام خمینی (۹ مقاله: «داغ بی تسلّی»، «دهه شصت و امام خمینی»، «امام (ره) و حیات باطنی انسان»، «فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت»، «هنر، تاریخ و میثاق ولایت»، «انتظار»، «ای عزت ممثّل»، «آن سان که تو رفتی» و «فار التّنّور»)
مبانی حکومت دینی (۵ مقاله: «بنیان سفسطه بر باد است»، «گرداب شیطان»، «اسلامیت یا جمهوریت»، «پروسترویکای اسلامی وجود ندارد» و «وفاق اجتماعی»)
آینده بشریت (۷ مقاله: «آغازی بر یک پایان»، «آخرین دوران رنج»، «بشر در انتظار فردایی دیگر»، «دولت پایدار حق»، «ایمان منجی جهان فردا»، «نظم نوین جهانی و راه فطرت» و «تجدید و تجدد»)
سیطره بر جهان (۵ مقاله: «در برابر فرهنگ واحد جهانی»، «صلیبی از خون سرخ»، «ارتش متحد اسلامی»، «انفجار اطلاعات» و «تکنولوژی ارتباطات»)
پیرامون روشنفکری ( ۱۱ مقاله: «وقتی روشنفکران وارث انقلاب میشوند»، «یک هشدار»، «آفات غرضورزی»، «حلزونهای خانه به دوش»، «ژورنالیسم حرفه ای»، «کانون کدام نویسندگان؟»، «از مایکل جکسون تا شهرنوش پارسیپور»، «انقلاب اسلامی و اوتوپیای غربزدگان»، «روشنفکران و معاصر بودن»، «تحلیل آسان» و «تجدد یا تحجر؟»)
توسعه و تمدن غرب (۱۸ مقاله: «در معنای توسعه»، «توسعهیافتگی»، «اوتوپیای قرن حاضر»، «بهشت زمینی»، «میمون برهنه!»، «توسعه برای تمتع»، «تمدن اسراف و تبذیر»، «عمق فاجعه»، «دیکتاتوری اقتصاد»، «نظام سیارهای اقتصاد» ، «از دیکتاتوری پول تا اقتصاد صلواتی»، «و ما ادراک ما البانک؟»، «سودپرستی و بنیاد اقتصاد آزاد»، «نظام آموزشی و آرمان توسعهیافتگی»، «نظام آموزشی غربی؛ محصول جدایی علم از دین»، «انسان از نسل میمون، خرافهای جاهلانه»، «تأملی بیشتر در خلقت انسان نخستین»، «نوح نبی (ع) و تاریخ تمدن» و «ترقی یا تکامل؟»)
هنر و ادبیات (۶ مقاله: «ادبیات آزاد یا متعهد؟»، «آزادی قلم»، «جنگ در آینه نقاشی متعهد»، «منشور تجدید اهل هنر»، «رمان و انقلاب اسلامی» و «آیا تئاتر زنده میماند؟»)
پیرامون شعر (۵ مقاله: «غزال غزل»، «ختم ساغر»، «راز و رمز»، «شعر و جنون» و «یاد بهشت و نوحه انسان در فراق»)
فرهنگ و تهاجم فرهنگی (۷ مقاله: «فرهنگ یا فرهنگ توسعه؟»، «رستاخیز جسمو جان»، «تکرار مکررات»، «ویدئو در برابر رستاخیز تاریخی انسان»، «یادداشتی ناتمام در باب هویت و حقیقت انسان»، «زبان و فضا» و «چرا روشنفکران مورد اتهام هستند؟ »)
مقالات سینمایی آوینی (۶ مقاله: «آینه جادو»، «جذابیت در سینما»، «جادوی پنهان و خلسه نارسیسی»، «مونتاژ به مثابه معماری سینما»، «فرزندان انقلاب در برابر عرصههای تجربهنشده سینما» و «رمان، سینما و تلویزیون») «روزگاری نو» ، «کدام عرفان؟» ، «مرگ آگاهی»، «مبشّر صبح»، «عبور از عجب» رسیدن به معرفت»، « راز سرزمین آفتاب» و «خیانت در انحلال جهادسازندگی» از دیگر مقالات آوینی هستند.
فیلم نگاشتهها
مجموعه اول «روایت فتح» (۱۳ مقاله: «شب عاشورایی»، «پاتک روز چهارم»، «تاریخسازان چه کسانی هستند؟»، «سقوط»، «دو سال قبل»، با شیرمردان هوانیروز»، «حزب الله»، «تجدید پیمان»، «عروج»، «سربازان امام زمان»، «ضیافت»، «رمزپیروزی» و «راه قدس از کربلا»)
مجموعه دوم «روایت فتح» (۱۶ مقاله «حنابندان»، «دروازه قرآن»، «به سوی معشوق»، «پیام بسیجی»، «دلباخته»، «یا ابا الفضل العباس»، «آزادی مهران»، «ابر»، «آقا سید»، «رزق حلال»، «درهبید»، «زبرالحدید (پارههای آهن)»، «چه کسی از جنگ خسته شده است؟»، «جلوهای دیگر از نصرت خدا»، «انصار» و «از آن کربلا تا این کربلا»)
مجموعه سوم «روایت فتح» (۱۵ مقاله: با عناوین «قاسم»، «جاده»، «رضا»، «تیم آتش»، «سه ورق از تاریخ مقاومت»، «سپاه» ،«مردم» ،«کربلا»، «سرباز گمنام»، «پیران توپخانه»، «انگیزههای الهی»، «دیدار»، «راهگشایان نور»، «یادی از سه دلباخته»، «پیام امیر» ، «یادگار حسن»، «علمدار» و «پل حاج اسدالله»)
مجموعه چهارم «روایت فتح» (۱۱ مقاله: «سرباخته کوی عشق»، «اِشنو؛ سرداری از ایل قشقایی»، « بر ستیغ جبال فتح»، «صادقیه»، «سحر یا معجزه؟»، «یادی از گذشتههای جنگ»، «ما همه چیز را مدیون خون شهدا هستیم»، «یادی از آقا تقی»، «سید شهدای جهادگران»، «موجیم که آسودگی ما عدم ماست» و «مرثیه و انصار المهدی»)
مجموعه پنجم «روایت فتح» (۱۵ مقاله: «شیخان(با گردان خیبر)»، «حلبچه در آتش»، «کهف گمنامی»، «در اطراف پل»، «دسته ایمان از گروهان عباس۱،۲ و ۳»، «در راه بازگشت»، «داستان پل،سه سخن/ گلستان آتش/ یا حسین»، «درخششی دیگر»، «آقا سعید»، «شش روز بعد»، «فقط جمهوری اسلامی» و «مدرسه عشق»)
مجموعه شهری در آسمان (۶ مقاله)
با من سخن بگو دوکوهه (۲ مقاله)
مستندها
شش روز در ترکمن صحرا
سیل خوزستان
خان گَزیدهها
حقیقت (۱۳۵۹ تا ۱۳۶۰) (مجموعهٔ ازده قسمتی)
با دکتر جهاد در بشاگرد (۱۳۵۹)
هفت قصه از بلوچستان
با تیپ المهدی در محور رأس البیشه
شیرمردان خدا کرببلا در انتظار است
روایت فتح (مجموعه هفتاد قسمتی)
شهری در آسمان