علی موسوی گرمارودی: تفاوت میان نسخهها
وارش گیلانی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
طراوت بارانی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | {{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | ||
| نام = سیدعلی '''موسوی گرمارودی''' | | نام = سیدعلی '''موسوی گرمارودی''' | ||
| تصویر = | | تصویر = Ali Mousavi Garmaroudi at the Meeting with Ayatollah Khamenei01 ().jpg|بندانگشتی|250 | ||
| توضیح تصویر = | | توضیح تصویر = در دیدار شاعران و اهالی فرهنگوادب با آیتالله [[سیدعلی خامنهای]] - خرداد۱۳۹۶ | ||
| نام اصلی = '''سیدعلی موسوی گرمارودی''' | | نام اصلی = '''سیدعلی موسوی گرمارودی''' | ||
| زمینه فعالیت = شعر، ادبیات و ترجمه قرآن و متون مذهبی | | زمینه فعالیت = شعر، ادبیات و ترجمه قرآن و متون مذهبی | ||
| ملیت = | | ملیت = | ||
| تاریخ تولد = | | تاریخ تولد = ۳۱ فروردین ۱۳۲۰ ه.ش {{-}} ۲۰ آوریل ۱۹۴۱ م | ||
| محل تولد = قم | | محل تولد = قم | ||
| والدین = سیدمحمدعلی گرمارودی {{-}} | | والدین = سیدمحمدعلی گرمارودی {{-}} خانم آغا | ||
| تاریخ مرگ = | | تاریخ مرگ = | ||
| محل مرگ = | | محل مرگ = | ||
| علت مرگ = | | علت مرگ = | ||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
| نام دیگر = | | نام دیگر = | ||
|لقب = | |لقب = | ||
| | |بنیانگذار = | ||
| پیشه | |پیشه = | ||
| سالهای نویسندگی | |سالهای نویسندگی = | ||
|سبک نوشتاری = | |سبک نوشتاری = | ||
|کتابها = | |کتابها = | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
|دیوان اشعار = | |دیوان اشعار = | ||
|تخلص = | |تخلص = | ||
|فیلم (های) ساخته | |فیلم(های) ساخته براساس اثر(ها)= | ||
| همسر = | | همسر = | ||
| شریک زندگی = | | شریک زندگی = | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
}} | }} | ||
'''سیدعلی موسوی گرمارودی''' (۱۳۲۰ خورشیدی در قم) متولدشده با اصالت قزوینی از منطقهٔ گرمارود (الموت) است. او در قالب شعر سپید سرودههایی دارد. وی منتخب ششمین همایش [[چهرههای ماندگار در ادب و فرهنگ]] در سال ۱۳۸۵ است. | |||
دکتر موسوی گرمارودی یکی از شاعران بسیار مشهور نوگرا و سنتگرای دههٔ ۵۰ است که بهدلیل وجوه آیینی آثارش توانست پس از انقلاب اسلامی به یکی از بنیانگذاران «شعر انقلاب» بدل شود. <ref>{{http://www.aftabir.com/articles/view/art_culture/literature_verse | |||
'''سیدعلی موسوی گرمارودی''' ( | |||
دکتر | |||
}}</ref> | }}</ref> | ||
==داستانکها== | ==داستانکها== | ||
عاشورا که میشد، مثل همه میرفتم به مجالس سوگ، ولی مثل همه گریهام نمیآمد و هرگز آنگونه که باید خالی نمیشدم. همواره | ===حال خوش ''خط خون''=== | ||
تا | عاشورا که میشد، مثل همه میرفتم به مجالس سوگ، ولی مثل همه گریهام نمیآمد و هرگز آنگونه که باید خالی نمیشدم. همواره خانهٔ انباشته از غم، پُر شده از اندوه، به سنگینیِ یک کوه، بازمیگشتم؛ آخر من در جمع، در میان جمعیت گریهام نمیآید! شاید از آن روی که خداوند شاعران را برای تنهایی، برای گریهکردن در خلوت خود آفریده است! | ||
تا اینکه یک شب، شبی از شبهای عاشورا، در مجلسی ماندم که سوگواریشان از شب گذشته و به بامداد رسیده بود. ساعت ۵ دقیقهٔ بامداد بود که آرام، سربهزیر، در خود فرورفته، با پایی که سنگینیِ تنم را نمیکشید، به خانه برگشتم؛ به خانه برگشتم، درحالیکه سنگینی و سختیِ وجودم را نیز با خود به خانه میآوردم. تنم سخت بود و خشک، مثل کویر، اما انگار هوای درونم آرامآرام بهسمت شبی ابری و طوفانی پیش میرفت. چشمانم کویر، دلم پر از اشک بود. در را که باز کردم ترکیدم؛ مثل ابری که هزار پاره میشود تا که ببارد. آن شب، آن در نیز باز شده بود. آن شب، مثل باران که قطرههایش را میبارد، من نیز کلماتم را میباریدم. راه میرفتم و میباریدم. قدم میزدم و میگفتم از اینجا شروع شد «درختان را دوست میدارم که به احترام تو قیام کردهاند...». دستی برای نوشتن نداشتم و کاغذی که انگار مهیای قلم نبود! لطفی شده بود تا که بچهها حالم را دریابند و سنجیده عمل کنند. آنها که صدای سرشار از بغضِ واشده و درآمیخته با گریههایم را میشنیدند، با من قدمزنان، صدایم را به حافظهٔ ضبط رساندند. آن شب، وقتی '''''خط خون''''' را سرودم، احساس کردم شعر، نه در ضبط صوتِ خانهٔ ما که به لطف اباعبدالله، در حافظهٔ عصر و در خاطرهٔ زمانها ضبط شده است. <ref>{{مجله رشد آموزش زبان و ادب فارسی، ویژهٔ ادبیات معاصر و انقلاب، زمستان ۱۳۸۹}}</ref> | |||
===سرپرستی فراکلین=== | ===سرپرستی فراکلین=== | ||
خط ۷۵: | خط ۷۴: | ||
== منابع == | == منابع == | ||
<ref>{{http://www.aftabir.com/articles/view/art_culture/literature_verse/c5c1201618496p1.php/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D9%85%D9%88%D8%B3%D9%88%DB%8C-%DA%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D8%B1%D9%88%D8%AF%DB%8C | |||
}}</ref> |
نسخهٔ ۲۰ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۵۳
سیدعلی موسوی گرمارودی | |
---|---|
در دیدار شاعران و اهالی فرهنگوادب با آیتالله سیدعلی خامنهای - خرداد۱۳۹۶ | |
نام اصلی | سیدعلی موسوی گرمارودی |
زمینهٔ کاری | شعر، ادبیات و ترجمه قرآن و متون مذهبی |
زادروز | ۳۱ فروردین ۱۳۲۰ ه.ش ۲۰ آوریل ۱۹۴۱ م قم |
پدر و مادر | سیدمحمدعلی گرمارودی خانم آغا |
محل زندگی | قم، مشهد و تهران |
رویدادهای مهم | دستگیری توسط حکومت پهلوی در قم قبل از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، مدیریت ماهنامه گلچرخ در سال ۱۳۶۱ |
سیدعلی موسوی گرمارودی (۱۳۲۰ خورشیدی در قم) متولدشده با اصالت قزوینی از منطقهٔ گرمارود (الموت) است. او در قالب شعر سپید سرودههایی دارد. وی منتخب ششمین همایش چهرههای ماندگار در ادب و فرهنگ در سال ۱۳۸۵ است. دکتر موسوی گرمارودی یکی از شاعران بسیار مشهور نوگرا و سنتگرای دههٔ ۵۰ است که بهدلیل وجوه آیینی آثارش توانست پس از انقلاب اسلامی به یکی از بنیانگذاران «شعر انقلاب» بدل شود. [۱]
داستانکها
حال خوش خط خون
عاشورا که میشد، مثل همه میرفتم به مجالس سوگ، ولی مثل همه گریهام نمیآمد و هرگز آنگونه که باید خالی نمیشدم. همواره خانهٔ انباشته از غم، پُر شده از اندوه، به سنگینیِ یک کوه، بازمیگشتم؛ آخر من در جمع، در میان جمعیت گریهام نمیآید! شاید از آن روی که خداوند شاعران را برای تنهایی، برای گریهکردن در خلوت خود آفریده است! تا اینکه یک شب، شبی از شبهای عاشورا، در مجلسی ماندم که سوگواریشان از شب گذشته و به بامداد رسیده بود. ساعت ۵ دقیقهٔ بامداد بود که آرام، سربهزیر، در خود فرورفته، با پایی که سنگینیِ تنم را نمیکشید، به خانه برگشتم؛ به خانه برگشتم، درحالیکه سنگینی و سختیِ وجودم را نیز با خود به خانه میآوردم. تنم سخت بود و خشک، مثل کویر، اما انگار هوای درونم آرامآرام بهسمت شبی ابری و طوفانی پیش میرفت. چشمانم کویر، دلم پر از اشک بود. در را که باز کردم ترکیدم؛ مثل ابری که هزار پاره میشود تا که ببارد. آن شب، آن در نیز باز شده بود. آن شب، مثل باران که قطرههایش را میبارد، من نیز کلماتم را میباریدم. راه میرفتم و میباریدم. قدم میزدم و میگفتم از اینجا شروع شد «درختان را دوست میدارم که به احترام تو قیام کردهاند...». دستی برای نوشتن نداشتم و کاغذی که انگار مهیای قلم نبود! لطفی شده بود تا که بچهها حالم را دریابند و سنجیده عمل کنند. آنها که صدای سرشار از بغضِ واشده و درآمیخته با گریههایم را میشنیدند، با من قدمزنان، صدایم را به حافظهٔ ضبط رساندند. آن شب، وقتی خط خون را سرودم، احساس کردم شعر، نه در ضبط صوتِ خانهٔ ما که به لطف اباعبدالله، در حافظهٔ عصر و در خاطرهٔ زمانها ضبط شده است. [۲]