ابوالفضل زرویی نصرآباد: تفاوت میان نسخهها
محمد ایذجی (بحث | مشارکتها) |
محمد ایذجی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
از کتابهای این طنزپرداز و پژوهشگر هم به این عنوانها میتوان اشاره کرد: «تذکرة المقامات»، «افسانههای امروزی»، «پقایعنامه طنز ایران» (همکاری با فریبا فرشادمهر)، « بامعرفتهای عالم» (کتاب گویای طنز)، «رفوزهها» (مجموعه شعر طنز)، «حدیث قند» (مجموعه مقالات طنزپژوهی)، «غلاغه به خونهش نرسید» (مجموعه افسانههای طنزآمیز)، «ماه به روایت آه»، «خاطرات سر پروفسور حسنعلیخان مستوفی»، «یک بغل کاکتوس: صد شعر طنز»، «اصل مطلب: مجموعه شعر طنز»، «اندر حکایت شیرین بیمه» و «این مرد مشکوک».<ref name="جفا">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/99091007299/%D8%AC%D9%81%D8%A7-%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D9%88%D9%84%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D9%81%D8%AF%D8%A7-%DA%A9%D8%B1%D8%AF |عنوان=جفا دید ولی خود را فدا کرد - ایسنا}}</ref> | از کتابهای این طنزپرداز و پژوهشگر هم به این عنوانها میتوان اشاره کرد: «تذکرة المقامات»، «افسانههای امروزی»، «پقایعنامه طنز ایران» (همکاری با فریبا فرشادمهر)، « بامعرفتهای عالم» (کتاب گویای طنز)، «رفوزهها» (مجموعه شعر طنز)، «حدیث قند» (مجموعه مقالات طنزپژوهی)، «غلاغه به خونهش نرسید» (مجموعه افسانههای طنزآمیز)، «ماه به روایت آه»، «خاطرات سر پروفسور حسنعلیخان مستوفی»، «یک بغل کاکتوس: صد شعر طنز»، «اصل مطلب: مجموعه شعر طنز»، «اندر حکایت شیرین بیمه» و «این مرد مشکوک».<ref name="جفا">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/99091007299/%D8%AC%D9%81%D8%A7-%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D9%88%D9%84%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D9%81%D8%AF%D8%A7-%DA%A9%D8%B1%D8%AF |عنوان=جفا دید ولی خود را فدا کرد - ایسنا}}</ref> | ||
«ابوالفضل زرویی نصرآباد» که پایهگذار دفتر طنز حوزه هنری کشور و بنیانگذار نخستین شب شعر طنز در ایران با عنوان «در حلقه رندان» و صاحب آثار متعدد در حوزه ادبیات و طنز بود که دهم آذرماه سال گذشته در سن ۴۹ سالگی به دلیل عارضه قلبی در احمد آباد مستوفی تهران دعوت حق را لبیک گفت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.<ref name="یزد"/> | «ابوالفضل زرویی نصرآباد» که پایهگذار دفتر طنز حوزه هنری کشور و بنیانگذار نخستین شب شعر طنز در ایران با عنوان «در حلقه رندان» و صاحب آثار متعدد در حوزه ادبیات و طنز بود که دهم آذرماه سال گذشته در سن ۴۹ سالگی به دلیل عارضه قلبی در احمد آباد مستوفی تهران دعوت حق را لبیک گفت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.<ref name="یزد"/><ref name="ابدی">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/97091205391/%D9%BE%DB%8C%DA%A9%D8%B1-%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B6%D9%84-%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A7%D8%A8%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D8%AF%D8%B1%D9%82%D9%87-%D8%B4%D8%AF |عنوان=پیکر ابوالفضل زرویی به خانه ابدی بدرقه شد - ایسنا}}</ref> | ||
==آیینهای از ابوالفضل زرویی نصرآباد== | ==آیینهای از ابوالفضل زرویی نصرآباد== | ||
===خیابان ابوالفضل زرویی نصرآباد=== | |||
خیابانی که ابوالفضل زرویی در احمدآباد مستوفی در آن زندگی میکرد یا خیابان دیگری به نام او نامگذاری خواهد شد.<ref name="ابدی"/> | |||
==زندگی و یادگار== | ==زندگی و یادگار== | ||
===مرگ=== | ===مرگ=== | ||
خط ۱۶۱: | خط ۱۶۴: | ||
او هم شاعر است و هم شاعر خوبی است. همین که برای مثنوی بلند کتاب «اصل مطلب» خود، وزن خوشرکابی مثل بحر خفیف مخبون محذوف (فاعلاتٌ مفاعِلُن فَعَلُن) را انتخاب کرده، نشانه ذوق فطری اوست. در مثنوی «اصل مطلب»، زرویی حدود ۵۰ مطلب اصلی را در بحر خفیف خطاب به تنها فرزند خود، حسامالدین، سروده و هر مطلب را هر روز خوراک ستون طنز در یک شماره روزنامه همشهری کرده بود.» زرویی در آن روزها بیستساله بوده و خیلی زود با استعداد و توان و همت خود، راه پیش رویش را گشود، به طوری که در همان سالها با «تذکرةالمقامات» چنان جایگاهی کسب میکند که مرحوم صابری (گلآقا) در مصاحبهای او را ادامه عبید و دهخدا میخواند.<ref name="اصیل"/> | او هم شاعر است و هم شاعر خوبی است. همین که برای مثنوی بلند کتاب «اصل مطلب» خود، وزن خوشرکابی مثل بحر خفیف مخبون محذوف (فاعلاتٌ مفاعِلُن فَعَلُن) را انتخاب کرده، نشانه ذوق فطری اوست. در مثنوی «اصل مطلب»، زرویی حدود ۵۰ مطلب اصلی را در بحر خفیف خطاب به تنها فرزند خود، حسامالدین، سروده و هر مطلب را هر روز خوراک ستون طنز در یک شماره روزنامه همشهری کرده بود.» زرویی در آن روزها بیستساله بوده و خیلی زود با استعداد و توان و همت خود، راه پیش رویش را گشود، به طوری که در همان سالها با «تذکرةالمقامات» چنان جایگاهی کسب میکند که مرحوم صابری (گلآقا) در مصاحبهای او را ادامه عبید و دهخدا میخواند.<ref name="اصیل"/> | ||
====[[ساعد باقری]]==== | ====[[ساعد باقری]]==== | ||
آفت شعر امروز این است که اغلب شاعران جوان به خواندن شعر یکدیگر، جُنگها یا منابع دست دوم قناعت میکنند در حالی که زرویی از ابتدا به سرچشمه متون کهن متصل بود و غور و تفحص او در تحول و تطور زبان فارسی در نوشتههایش پدیدار بود که اصل بود و بدل نبود، درست مثل خودش که اصل بود و اصیل بود.<ref name="اصیل">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/97091306379/%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B5%D9%84-%D8%A8%D9%88%D8%AF-%D9%88-%D8%A7%D8%B5%DB%8C%D9%84 |عنوان=زرویی اصل بود و اصیل - ایسنا}}</ref> | آفت شعر امروز این است که اغلب شاعران جوان به خواندن شعر یکدیگر، جُنگها یا منابع دست دوم قناعت میکنند در حالی که زرویی از ابتدا به سرچشمه متون کهن متصل بود و غور و تفحص او در تحول و تطور زبان فارسی در نوشتههایش پدیدار بود که اصل بود و بدل نبود، درست مثل خودش که اصل بود و اصیل بود.<ref name="اصیل">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/97091306379/%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B5%D9%84-%D8%A8%D9%88%D8%AF-%D9%88-%D8%A7%D8%B5%DB%8C%D9%84 |عنوان=زرویی اصل بود و اصیل - ایسنا}}</ref> | ||
====[[شهرام شکیبا]]==== | |||
زرویی هیچ وابستگی سازمانی نداشت. بعد از آن که او رفت آمدند و کردند آنچه نباید میکردند. اما برخلاف گفتهها، هرگز و هرگز تا آخرین روز، مهر از حوزه نبرید و به حوزه بیمهری نکرد. شاید خیلی چیزها بگویند، اما او تا آخرین لحظه در حوزه هنری کار میکرد و اتفاقاتی در شأن او شکل میگرفت. اتفاقی که برای جسم زرویی افتاد، شاید خودخواسته بود. خودش میخواست تیشه به ریشه قامتش بزند. قدیم این مجالس را مجلس تذکر میگفتند. اگر در سه سال گذشته هر کدام از ما حاضران درِ خانهاش را می زدیم، او سه سال تنها نبود و نیازی نبود که بالای سر خود این شعر را بزند؛ «مرا ز روز قیامت غمی که هست این است / که روی مردم عالم دوباره باید دید». ببینید با او چه کردند. | |||
ابوالفضل اگر میخواست رساله بنویسد میتوانست رساله بسیار بنویسد، اما او طنز را انتخاب کرده بود. زرویی ادیب بود. همه کسانی که با او سروکار داشتند بر این موضوع صحه میگذارند که او درک عمیقی از ادبیات داشت.<ref name="ابدی"/> | |||
====[[غلامعلی حداد عادل]] در مراسم ترحیم==== | |||
در کنار پیکر مردی ایستادهایم که در کمتر از یک عمر ۵۰ ساله خودش را به عنوان یک چهره موثر و ماندگار در عرصه ادب فارسی تثبیت کرده است. مانند خورشیدی که در نیمروز غروب میکند، این مرد در نیمروز غروب و ما را ترک کرد. | |||
ابوالفضل زرویی از دوره نوجوانی شعر میگفت. میتوانم بگویم یک عمر مردم را خنداند و دل جامعه را شاد کرد و حالا جامعه به اندازه این خندهها اندهگین است و جا دارد که اندوهگین باشد. با نگاهی به کارنامه زندگی زرویی تصدیق میکنیم که او فقط کار ذهنی و فکری نمیکرد و شاعر منزوی از جامعه نبود. کارنامه عمر او حکایت از کار ادبی، فکری و ذهنی و در عین حال مدیریت و حضور در عرصههای مختلف و توجه به دیگران دارد. یعنی او شأن اجتماعی در کنار قدرت ذهنی داشته است، چه در دانشگاه، چه در گلآقا و چه در حوزه هنری. | |||
زرویی توانسته در کنار کار اجتماعی و مدیریت در حوزه هنری به ادبیات خدمت کند. او در مجلات مختلف حضور داشت و معرف ادبیات بود. تصور بسیاری این است که کسی که شعر طنز میگوید از سر ناچاری به این سمت آمده و خود را به لودگی زده است. فارغ از اینکه این حرف درست باشد یا غلط، مصداقش زرویی نصرآباد نیست. کسی که با شعر آشنا باشد این موضوع را تصدیق میکند که زرویی با تاریخ کهن ادب فارسی آشنا بود و سیر تحول آن را مطالعه میکرد. همچنین از ادبیات معاصر هم غافل نبود. عبارتهای عربی که در «تذکرةالمقامات» به کار میبرد نشان از آشنایی او با ادبیات عرب دارد. اشعار جدی زرویی نیز قدرت شعری او را نشان میدهد. شاعری که داشتههای ادبی زیادی داشت و طنز را انتخاب کرده معلوم است که طنزپردازیاش از سر ناچاری نبوده است. او طنز را انتخاب کرده و مسئولیت خود را از طریق طنز میداند و از این طریق به مردم خدمت میکند. بسیاری که طنز نمینویسند نمیتوانند از عهده آن بربیایند. تک تک افراد جامعه به خنده نیاز دارند و طنز جزء لوازم اجتماعی ماست. جامعهای که از طنز محروم باشد نقص دارد. حرفهای بسیاری را که نمیتوان به صورت جدی زد طنزپردازان با زبان طنز میگویند. ابوالفضل زرویی طنز را انتخاب کرده و طنز او را غافلگیر نکرده است. | |||
به نظرم خصوصیتی که فراتر از توانایی ابوالفضل زرویی دیده میشود اعتقاد دینی اوست. اگر فقط قصیدهای که برای حضرت ابوالفضل (ع) سروده است از او باقی میماند میتوانستیم به توانایی او در شعر و ارادت او به اهل بیت (ع) پی ببریم. او مسلمانی تمامعیار بود که ذهن نقاد و ذوقی سرشار از طنز داشت. ما با چنین شاعری وداع میکنیم. این مراسم مرا یاد مراسم کیومرث صابری فومنی یا گلآقا میاندازد. باید از او نیز یاد کنیم. باید بگوییم کیومرث صابری عزیز، گلآقای عزیز امروز یار، دوست و همقلمت به تو میپیوندد و ما در فقدان تو و فقدان ابوالفضل زرویی داغدار خواهیم بود و با شناختی که از قلم زرویی دارم میتوانم بگویم به این زودیها جای او پر نخواهد شد.<ref name="ابدی"/> | |||
====[[ناصر فیض]]==== | |||
ابوالفضل را خاص و عام میشناختند. او محبوب، عزیز و ارجمند بود. همه مردم به او احترام میگذاشتند و به او علاقهمند بودند. این پذیرش دلیلی نداشت جز اینکه او به حق و درستی پاسدار زبان فارسی بود. اگر نیکو سخن میگفت حرمت سخن نیکو را میدانست. او ادبیات و اخلاق را با هم میدید و برای خوشآمد این و آن حرف نمیزد. او نمونه بارز انسان شریف و خردمند بود. زمانی که در حوزه هنری بود در طول همکاریمان چیزی جز مهربانی و انتقال داشتههایش از او ندیدیم. او آدم کریمی بود. زرویی اصیل و اصیلزاده بود. به خاطر نگرانی از بیراهه رفتن طنز، دفتر طنز حوزه هنری را ایجاد کرد تا جریان منسجم و هدفمندی را پایهگذاری کند.<ref name="ابدی"/> | |||
===دیگران از نگاه ابوالفضل زرویی نصرآباد=== | ===دیگران از نگاه ابوالفضل زرویی نصرآباد=== |
نسخهٔ ۳ مرداد ۱۴۰۱، ساعت ۰۴:۱۴
ابوالفضل زرویی نصرآباد |
---|
ابوالفضل زرویی نصرآباد، طنزپرداز، پژوهشگر و شاعر معاصر است.
ابوالفضل زرویی نصرآباد زاده ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۸ در تهران شاعر، پژوهشگر و طنزپرداز صاحب نامی است که با اسمهای مستعار ملانصرالدین، چغندر میرزا، آمیز ممتقی، میرزا یحیی، عبدلی و... در نشریاتی مانند نشریات موسسه گل آقا، همشهری، جام جم، ایرانیان، انتخاب، زن، مهر، کیهان ورزشی، بانو، جستجو، عروس، تماشاگران و... طنز نوشته است. بسیاری از نویسندگان و طنزپردازان همچون کیومرث صابری فومنی (گل آقا)، علی موسوی گرمارودی و ... از او به عنوان یکی از بهترین نویسندگان در حوزه طنز یاد میکنند.[۱]
از کتابهای این طنزپرداز و پژوهشگر هم به این عنوانها میتوان اشاره کرد: «تذکرة المقامات»، «افسانههای امروزی»، «پقایعنامه طنز ایران» (همکاری با فریبا فرشادمهر)، « بامعرفتهای عالم» (کتاب گویای طنز)، «رفوزهها» (مجموعه شعر طنز)، «حدیث قند» (مجموعه مقالات طنزپژوهی)، «غلاغه به خونهش نرسید» (مجموعه افسانههای طنزآمیز)، «ماه به روایت آه»، «خاطرات سر پروفسور حسنعلیخان مستوفی»، «یک بغل کاکتوس: صد شعر طنز»، «اصل مطلب: مجموعه شعر طنز»، «اندر حکایت شیرین بیمه» و «این مرد مشکوک».[۲]
«ابوالفضل زرویی نصرآباد» که پایهگذار دفتر طنز حوزه هنری کشور و بنیانگذار نخستین شب شعر طنز در ایران با عنوان «در حلقه رندان» و صاحب آثار متعدد در حوزه ادبیات و طنز بود که دهم آذرماه سال گذشته در سن ۴۹ سالگی به دلیل عارضه قلبی در احمد آباد مستوفی تهران دعوت حق را لبیک گفت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.[۳][۴]
آیینهای از ابوالفضل زرویی نصرآباد
خیابان ابوالفضل زرویی نصرآباد
خیابانی که ابوالفضل زرویی در احمدآباد مستوفی در آن زندگی میکرد یا خیابان دیگری به نام او نامگذاری خواهد شد.[۴]
زندگی و یادگار
مرگ
روایت اسماعیل امینی از رفتن بیبازگشت ابوالفضل زرویی نصرآباد
«ما از دوستان آقای زرویی بودیم... ایشان در احمدآباد مستوفی در خانه پدریشان که به ارث رسیده بود، زندگی میکردند، آن خانه باغچه کوچکی هم داشت که هر چند وقت یکبار ما در آن جمع میشدیم و با دوستان به ایشان سر میزدیم، دور هم مینشستیم، حرف میزدیم و شعر میخواندیم.
یکی از دوستانمان، آقای عباس حسیننژاد که ارتباط صمیمیتری با ایشان داشت، مرتب تماس میگرفت. یکبار به من پیام داد و پرسید که از آقای زرویی خبری دارم، گفتم «نه، یکی، دو روزه که خبری ندارم». گفت: «منم تلفن میزنم جواب نمیده». به همراه برادرش، محمد زرویی به احمدآباد رفتند و متوجه شدند که... .
معمولا علتی که تلفن جواب نمیداد این بود که به بچهها گفته بود «چون ناراحتی قلبی دارم، دکتر گفته گوشیت رو خاموش کن». برای همین فقط چند ساعتی تلفنش را روشن میکرد. چون زنگ زدن گوشی خودش اضطراب ایجاد میکند و از خواب میپراند و این عادی بود که تلفش را یکی، دو روز جواب ندهد، ساعتهای خاصی تلفنش را روشن میکرد و پیامی میداد که «بچهها حالتون چطوره؟» اگر برای خودش نتوانست خیلی کاری کند و خیلی با جفاکاری و ناجوانمردانه با او رفتار شد ولی خودش را فدای چیزی کرد که بسیار به آن علاقه داشت و آن فرهنگ ایران بود.[۲]
مراسم ترحیم
به گزارش ایسنا، مجلس ختم این نویسنده، شاعر طنزپرداز و پژوهشگر روز چهارشنبه، ۱۴ آذر ماه ۹۷ در مسجد نور برگزار شد که در بخشی از آن امیرحسین مدرس قصیده «عباسیه» ابوالفضل زرویی نصرآباد را آوازخوانی کرد.
از حاضران در مراسم ترحیم ابوالفضل زرویی میتوان به این افراد اشاره کرد: حجتالاسلام محمدرضا زائری، سعید اوحدی(رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران)، امیر عبدالحسینی(معاون سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران)، محسن حاجیلو، سعید طلایی، رضا احسان پور، صابر قدیمی، احمد عربانی، امین مویدی، سیدعلی میرفتاح، هادی حیدری، داریوش کاردان، روح الله احمدی ، امیرحسین مدرس، یدالله گودرزی، محسن مومنی شریف (رئیس حوزه هنری)، موسی بیدج، جواد نوری، سید امیر موسوی، ناصر فیض، احمد کتابدار، حامد عسگری، شهرام شکیبا، مجتبی حسینی (معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی)، رضا رفیع، جلال رفیع، صدیق تعریف، عباس سجادی، جلال سمیعی، علیرضا قزوه، محمد سلمانی، کوروش زارعی، علی اکبر قاضی زاده، جواد محقق، مهدی قزلی، مرتضی خوش عمل، ساجده جبارپور، حامد مهربانی، سلمان طاهری، امیر داوودی، حجه الاسلام زم، عماالدین قرشی، افشین داورپناه، آذریار مجتبوی نائینی، حاج علی انسانی، فاضل نظری، سید مهدی شجاعی، مهدی فرجی اللهی، حسین انتظامی، خلیل جوادی، محمد صمدی، مرتضی کاردار، نجم الدین شریعتی، کیارش زندی، داوود امیریان، فرهاد حسن زاده، اسماعیل امینی، رسالت بوذری، مهران مهرنیا، محمود حبیبی کسبی، حامد محقق، امید مهدی نژاد، عباس حسین نژاد، امیر اسماعیلی و رضا ساکی.[۵]
پیامهای تسلیت
بهرام قاسمی، رئیس مرکز دیپلماسی عمومی وزارت امور خارجه
«مرحوم زرویی نصرآباد علاوه بر تجربههای موفق در عرصه نویسندگی و پژوهش در حوزه طنز و فرهنگ ایرانی، به طنزنویسی در مطبوعات بویژه مجله وزین گلآقا اهتمام داشت. زرویی نصرآباد، چشم امید گلآقا بود که با تسلط بر متون کهن پارسی و آثار مکتوب نظم و نثر قدیم، سبکی نوین در شعر و نثر طنز پایهریزی کرد. یادش گرامی».[۶]
خانه شاعران ایران در پی درگذشت ابوالفضل زرویینصرآباد پیام تسلیت منتشر کرد :
«وقت ایستادن آن قلب مهربان نبود»
در روزگارِ این همه تنهایی، کوچ هر عزیزی غربتی مضاعف و دردی چندچندان است. چگونه میشود خبر را شنید و غافلگیر نشد؟ چگونه میشود سفر را نفرین نکرد و بر رسم روزگار زار نگریست؟
با مرگ، این سنت محتوم و این هجرت همگانی سر ستیزمان نیست اما آن قلب مهربان وقت ایستادنش نبود... آن حنجره، آن باغ صدا، هنوز گلهای تر و تازه فراوان داشت، هنوز شکفتنیها و گفتنیها، هنوز... اما دریغ از حرفهای ناتمام و خداحافظیهای ناگهان... دریغ از دریغاگویی بر آن قامت رشید و جوان، دریغ که مرگ، مهربانتر از ماست و در دوستی سنگتمام میگذارد.
ابوالفضل زرویی در ۴۹سالگی عطای زندگی را به لقایش بخشید. آزادوار و سربلند، در خلوت و غربت زیست و عزت و شرافت را سرمایه جاودانی خویش کرد.
نثر روان و دلنشین و شعر زلال و شیرین ابوالفضل زرویی، از ذوق سرشار و انس و الفت بسیار و پیوند جدی و عمیق او با شعر و ادبیات دیروز و امروز حکایت دارد. ذوقی که نکتهیابیهای سنایی، شوریدگیهای عطار و مولوی، رندانگیهای سعدی و حافظ را مو به مو شناخته و کلام خویش را با تکیه بر ستونهای محکم متونی چون گلستان و اسرارالتوحید و... استوار ساخته بود.
آثار طنزآمیز او، همه شیوایی و بلاغت و رندی و ملاحت و سادگی و سلامت سنت طنز فارسی، از عبید تا دهخدا و جمالزاده و ابوالقاسم حالت و کیومرث صابری و عمران صلاحی را فرایاد میآورد.
اما سلوک جوانمردانه و زیست آزادمنشانه او که به انتخاب خویش، وارستگی پیشه کرد و دامن از وسوسههای شهرت و موقعیت برچید و از دچار شدن به روزمرگیها و سرودن شعر اداری کناره جست، به او جلالی افزونتر بخشید.
ابوالفضل زرویی در دنیای غبطهبرانگیزش، در حریم زبان با کلمات دلخوش بود و با استغنا و سربلندی، عمری کوتاه را برگزید که قامت رشید و آزادهاش، سایه حمایت مسوولان فرهنگی و ادارات دولتی را برنمیتابید.
خوشا او که جان در گرو مهر انبیا و اولیا و پاکان و نیکان داشت و خود ستایشگر باخلوص ایشان بود و همین زادراه او را بس.
فقدان ابوالفضل زرویی را به خویش و به دوستان او و صاحبان اندیشه تسلیت میگوییم. یقین که یاد آن رفیق بامعرفت، فراموش نخواهد شد.[۷]
پیام تسلیت سعید اوحدی رییس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران برای درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد
«انا لله و انا الیه راجعون
اکنون چند ساعتی میشود که در مقابل نام ابوالفضل زرویی نصرآباد، این شاعر و طنزپرداز شاخص، عنوان «زندهیاد» نقش بسته است و این عنوان، تشریفاتی و از سر مجامله نیست، بلکه به حقیقتی مسلم اشاره دارد؛ چرا که او با خلق آن همه آثار ماندگار، در یاد دوستداران شعر و ادب فارسی زنده میماند. زرویی نصرآباد تنها از سرزمینی موقت، به ساحتی ایمنتر، آرامتر و رنگینتر سفر کرده و کلماتش در قالب شعر در میان ما به یادگار خواهد ماند.
سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران ضمن تسلیت این ضایعه بزرگ، امیدوار است خانواده بزرگ ادیبان این سرزمین در هجران استادان و پیشکسوتان لایق، با استعانت از خدای متعال تقدیر زندگی را با حضور شاعران شایسته قدر بدانند. امید است زندهیاد زرویی نصرآباد از چشمه شفاعت علمدار کربلا سیراب شود، همانطور که در شعری که به محضر حضرت ابوالفضل(ع) تقدیم کرد، سروده بود:
به پایبوس تو آیم به سر، به گوشه چشم/جواز طوف و زیارت دهد مرا گر دست.[۷]
همچنین سازمان سینمایی حوزه هنری در پیامی برای تسلیت درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد عنوان کرده است:
ضایعه درگذشت این پژوهشگر و طنزپرداز صاحبنام را به اصحاب فرهنگ به ویژه اهالی قلم و ادبیات و نیز به خانواده محترم زرویی نصرآباد تسلیت گفته و از درگاه پروردگار متعال برای آن مرحوم مغفرت و برای بازماندگان صبر مسئلت میکنیم.[۷]
دیدگاه و اندیشه
ابوالفضل زرویی نصرآباد از نگاه دیگران
کیومرث صابری (گلآقا)
«قلمی که عبید و دهخدا در دست داشتند، الان بیصاحب نیست. طنز دارد جان میگیرد. یکی از مشهورترین طنزنویسان امروز ما ـ ملانصرالدین ـ (ابوالفضل زرویی نصرآباد) فقط ۲۳ سال دارد! چراغها دارند روشن میشوند. شهر چراغانی خواهد شد».[۲]
اکبر اکسیر در رثای مرگ ابوافضل زرویی نصرآباد
«انصاف نیست مرثیهگوی شاعری باشیم که خود، نوشتههایش و قلمش برای خنداندن مردم بود»![۲]
اسماعیل امینی
من با آقای زرویی سالیان طولانی دوست بودم، از روزگار جوانی و دانشجویی با هم دوست بودیم تا این اواخر که بهخاطر بیماری قلبی و ... مقداری منزوی و خانهنشین شده بود. ایشان چند ویژگی داشت؛ یکی از مهمترینهایش این است که به شدت عاشق مطالعه بود و این مطالعه، مطالعه تکلیفی که برای درس، دانشگاه و ... باشد نبود. به شدت گونههای مختلف کتاب را دوست داشت و بهویژه به مطالعه کتابهای متون کهن، چه ادبی و چه تاریخی علاقه داشت. در کارش، چه در نوشتن نثر، چه شعر و چه کارهای تحقیقی خیلی گزیدهکار بود. یعنی حدود ۱۰برابر وقتش را برای مطالعه میگذاشت و یکدهم آن برای نوشتن بود.
آثار زرویی خیلی پرشمار است اما خیلی گزیدهکار بود. او از میان آثاری که نوشته هم مقدار کمی را منتشر کرده است؛ خیلی با وسواس کار میکرد. دیگر اینکه از آنچه میدانست که کم هم نبود - بسیار آدم هوشمند و باسوادی بود، با اینکه روزگاری که در «گلآقا» کار میکرد در سن جوانی بود، ۲۲، ۲۳ سال داشت - از اینکه دانستههایش را در اختیار دیگران هم قرار دهد، دریغی نداشت، یعنی بسیار فروتن بود و با کرامت و سخاوت رفتار میکرد. و مسئله دیگر اینکه در نگرانیها و برنامهریزیهایش افقهای خیلی دوری را میدید. این را برای آنکه دوست ماست یا اینکه حالا سالگردش است و بخواهم حرفهای عاطفی بزنم، نمیگویم؛ واقعا افقهای دوری را مد نظر داشت. اینطور نبود که بخواهد توجهها را نسبت به خودش جلب کند و برای خودش شهرتی درست کند و از این بازیها دربیاورد. یکی از بهترین کارهایی که آقای زرویی کرد و در تاریخ ایران خواهد ماند، بنیانگذاری جلسات شعر طنز که به نام «حلقه رندان» مشهور شد و اساسا راهاندازی دفتر طنز بود که تحول بزرگی در طنز ایران ایجاد کرد. قبل از آن کار طنز خیلی پراکنده انجام میشد، حتی کسانی که در مطبوعات حرفهای کار طنز میکردند در کنار کارهای دیگرشان به این کار میپرداختند و خیلی معدود بودند کسانی که تمام وقتشان را برای نثر یا شعر طنز بگذارند ولی بعد از جلسات «حلقه رندان» هم تعداد زیادی از شاعران رویکرد اصلیشان را بر طنز گذاشتند و هم تعداد زیادی استعداد کشف شد و در آنجا تعلیم داده شدند. در شهرهای مختلف نیز جلسات مشابه راه افتاد، به نحوی که حالا در تمام شهرهای بزرگ و کوچک کشورمان جلسات شعرخوانی مرتب طنز و جلسات آموزشی طنز داریم. و از همه مهمتر اینکه جهت شوخیها و انتقادات طنز از جهات تفریحی، سخیف و... (مثلا شوخیهای شخصی قومی، جنسیتی و این چیزهای نازل، مبتذل و حقیرانه) به سمت رویکردهای اجتماعی، اخلاقی و رویکردهای جدی و اندیشهای تغییر کرد. کسی که چه شعر و چه نثر طنز مینویسد به زبان و به زیبایی زبان و ادیبانه بودن نوشتهاش اهمیت میدهد، فکر میکنم این هم از میراث ارزشمند و همیشه ماندگار آقای زرویی است. اگر برای خودش نتوانست خیلی کاری کند و خیلی با جفاکاری و ناجوانمردانه با او رفتار شد ولی خودش را به نظرم فدای چیزی کرد که بسیار به آن علاقه داشت و آن فرهنگ ایران بود.[۲]
صادق کرمیار
شخصیتی مثل ابوالفضل زرویی نباید در چنین شرایطی زندگی و در چنین شرایطی فوت میکرد. خاطرم هست که در سال ۸۸، آقای شجاعی را به واسطه کتاب «نامیرا» دیدم. آن روزها شرایط بسیار بحرانی بود. آقای شجاعی به من گفت که از بین اهالی قلم، چه کسی هست که مشکل داشته باشد؟ اسم چند نفر را آوردم که یکی از آنان ابوالفضل زرویی بود. وقتی این نام را بر زبان آوردم، انگار که چشمانش را برق گرفت؛ به من گفت که او را پیدا کن و بیاور تا جلسهای داشته باشیم. بلافاصله جلسهای برگزار شد و این دو نفر دیگر همدیگر را رها نکردند. ما ابوالفضل را با نگاه و شعرهای طنز او که چاپ شده یا نشده است، میشناسیم اما مطالعات او در زمینه تاریخ، مذهب، علوم انسانی و به خصوص تاریخ اسلام و شخصیتهای دینی به قدری عمیق است که کمتر پژوهشگری داشته باشیم که در این زمینه تا این اندازه مطالعه داشته باشد. امیدوارم کسان دیگری که باقی ماندهاند و مانند ابوالفضل در این جامعه میفهمند و زجر میکشند، مورد حمایت قرار بگیرند. البته انتظار نداریم که مسئولین قدرشان را بدانند. آنان اصلا در حد و اندازهای نیستند که بخواهند قدر آنان را بدانند. ما خودمان باید قدر خودمان را بدانیم.[۸]
سید مهدی شجاعی
ابوالفضل زرویی نصرآباد یک نمونه عینی است که فضل و دانش او شمردنی نیست. البته این حرفها را به این دلیل نمیزنم که او مرده است. یادداشتهای من در زمان حیات ایشان موجود است و حس و نگاهم را نسبت به ایشان گفته بودم. بنابراین نمیخواهم بعد از درگذشتش از او تعریف کنم. رفتن او فاجعه بزرگی بود و غیرقابل جبران است و از مواردی است که آقایان باید پاسخگوی این رسیدگی نکردن به ایشان باشند. به نظرم با حداقل امکانات و شرایط میشد که این اتفاقات رخ ندهد. در مورد بحث علمی و مطالعاتی آقای زرویی حرف زیاد است و اگر بخواهم واردش شوم، شاید کشش این جلسه را نداشته باشد اما بدون اغراق کسی از اهل قلم را سراغ ندارم که تا این حد عمیق بوده و با پشتکار، مطالعه کند. بارها گفتهام که ایشان تازه شروع به محصول دادن کرده بود و با آنچه از ذخیرهها انباشت کرده بود، وقتش رسیده بود که آن را عرضه کند. یقینا اگر میماند، دهها جلد کتاب از جنس «ماه به روایت آه» در مورد بقیه اولیا میداشتیم. به نظرم از وجود ایشان محروم شدیم و این مسالهای نیست که بتوان بیانش کرد و قابل جبران باشد. یکی از مشکلات ما در عالم نویسندگی این است که نویسندگان ما متاسفانه همت و پشتکار جدی برای کار تحقیقی ندارند و به همین دلیل کارها سطحی و یک جور با تاریخ مصرف از آب درمیآید. بخش عمده زحمت نویسندگی به ویژه در کارهای تاریخی، تحقیق و تتبع راجع به آن سوژه است. به نحوی که نویسنده باید اینقدر با آن سوژه درگیر شود که نتواند آن را ننویسد. این یکی از خلاهای جدی ما در نویسندگی است. البته تلاش کردیم یک بانک اطلاعاتی معارف درست کنیم که پشتوانهای برای حرکت دوستان باشد اما مرحوم زرویی یکتنه همه این کارها را انجام میداد.[۸]
سعید بیابانکی
زرویی نصرآباد از شاعرانی است که حق بزرگی به گردن این جشنواره دارد و جایش میان ما خالی است. وقتی او را برای اولین بار در سفر به زابل دیدم به استاد گفتم عجیب است اگر روزی از من بپرسند کجا با استاد زرویی آشنا شدی؟ بگویم در جاده زاهدان و زابل![۹]
رئیس حوزه هنری
دو ویژگی زنده یاد زرویی نصرآباد را میان مردم محبوب کرده بود. اول آن که او شخصیتی صمیمی بود و هرکسی مجذوب او میشد. ادب از کلام و برخورد اجتماعی او میجوشید. دومین ویژگیاش استادی در کار بود. استاد زرویی بر ادبیات کهن و معارف دینی تسلط ویژه داشت. ملانصر الدین و «تذکره المقامات» را در ۲۲ سالگی مینوشت اما تبحرش به قدری بر متون کهن و ارزشهای زبان فارسی زیاد بود که از متنهایش برداشت میشد.[۹]
محمدرضا زائری
زرویی نصرآباد ادیبی جامعالاطراف بود. امروز بسیاری او را به عنوان یک طنزپرداز میشناسند؛ در حالی که تسلط او بر متون کهن و مسائل آیینی و مذهبی نشان میدهد که او نه تنها در طنز بلکه در گونههای مختلف ادبی مسلط بوده و بهراستی یک ادیب جامعالاطراف است. مرحوم زرویی نصرآباد به دلیل ذوق سرشار و تسلط وافری که بر منابع کهن داشته است، یک انسان باسواد و اهل فن به حساب میآید. زرویی نصرآباد ادیبی جامع الطراف بود. امروز بسیاری او را به عنوان یک طنزپرداز میشناسند؛ در حالی که تسلط او بر متون کهن و مسائل آیینی و مذهبی نشان میدهد که او نه تنها در طنز بلکه در گونههای مختلف ادبی مسلط بوده و به راستی او یک ادیب جامعالاطراف است. اینکه این انسان شریف در عرصه طنز بسیار موفق بوده و توانسته است بر مسیر و جریان طنز کشور اثرگذار باشد محل نزاع نیست اما بسیاری تنها او را در حوزه طنز میشناسند؛ در حالی که اشعار مذهبی او برای اهل بیت(ع) بازگو کننده اعماق شخصیتی و روی دیگر انسانیت این انسان است، زمانی که من سردبیر روزنامه همشهری بودم، از مرحوم زرویی دعوت کردم تا شعرهای روزنامه را در یکی از صفحات بگنجاند. او در هر شماره بسته به اتفاقات روز شعری را در این بخش قرار میداد و به اندازهای طنز او مورد توجه قرار گرفت که یکی از بخشهایی که بهشدت مورد استقبال مخاطبین بود همین شعرهای روزانه روزنامه همشهری بود. هرچه از زرویی بگوییم همچنان نتوانستهایم او را بهخوبی معرفی کنیم، در کنار طنز قوی، دغدغههای او در حوزه فرهنگ و ادب فارسی بسیار قابل تقدیر است. او جنبه دیگری داشت که در ادبیات آیینی و مذهبی بهخوبی هویدا است. مرحوم زرویی نصرآباد حال معنوی و حال خوشی داشت؛ به طوری که از او چهرهای متفاوت میبینیم؛ اینکه او با قدرت قلمی که داشت چگونه به فضائل قمر منیر بنی هاشم میپردازد و چگونه عرض ارادت میکند. زمانی که شما اشعار آیینی او را میخوانید درخواهید یافت که تا چه اندازه این مرحوم به گونهای عمیق و متفاوت میاندیشد. کسانی که فقط تذکرهالمقامات او را خواندهاند به سختی میتوانند درک کنند و زرویی را با این جنبه بشناسند. در آخرین سفری که به کربلا مشرف میشدم او را دیدم و گفتم پیغامی نداری و او پیغامی برای حضرت عباس(ع) داشت. من که پیک و واسطه رساندن این پیغام بودم میدانم که تا چه اندازه او خدمت خاندان اهل بیت (ع) ارادت داشت و چقدر قلبش شریف و حال معنویش عمیق بود.[۱۰]
سهیل محمودی
ابوالفضل زرویینصرآباد، از جمله افرادی بود که بزرگیشان در زمان حیات دیده میشد اما در عین حال به اندازه زحماتی که برای ادبیات کشیدند، از آنها سپاسگزاری نشد و این غفلت، یک غفلت تاریخی است.[۱۱]
علی موسوی گرمارودی
«بی هیچ تعارف، زرویی از خوشقریحهترین طنزنویسان ایران بود. تا زمانی که روانشاد، عمران صلاحی زنده بود، فضل تقدم و حتی تقدم فضل در طنز با او بود. خاک بر آن «شکرپاره» خوش باد که تلخترین پدیدههای ناهنجار اجتماعی و سیاسی را با شیرینترین گفتار به نقد میکشید و سپس جای خالی او را زرویی پر کرد. زرویی، چون شاخه نورس اما پربار در طنز، پیشِ رو و پیشرو بود. پروردن قریحه شعر و قریحه طنز به مطالعه و کوشش فراوان نیاز دارد. همانگونه که قریحه شعر را اگر نپرورانی، کمکم میخشکد، قریحه طنز را هم اگر نپرورانی، میخشکد. زرویی هم قریحه طنز قوی داشت و هم به پرورش آن توجه و اعتنا میکرد.
برجستهترین نشانه قریحه والای او در طنز، کتاب «تذکرهالمقامات» اوست که در سال ۱۳۷۶ منتشر کرد و یکی از استوارترین و ماندنیترین نقیضههایی است که در تاریخ طنز کشور به وجود آمده است. اکنون و در اینجا اضافه کنم که تذکرهالمقامات، گرتهبرداری طنزآمیز و استادانهای از ساختار نثر شاهکارهای قرن ششم از تاریخ بیهقی تا کلیله و دمنه است. زرویی در کتاب «اصل مطلب»، طنازی و شاعری را با هم جمع کرده است.
او هم شاعر است و هم شاعر خوبی است. همین که برای مثنوی بلند کتاب «اصل مطلب» خود، وزن خوشرکابی مثل بحر خفیف مخبون محذوف (فاعلاتٌ مفاعِلُن فَعَلُن) را انتخاب کرده، نشانه ذوق فطری اوست. در مثنوی «اصل مطلب»، زرویی حدود ۵۰ مطلب اصلی را در بحر خفیف خطاب به تنها فرزند خود، حسامالدین، سروده و هر مطلب را هر روز خوراک ستون طنز در یک شماره روزنامه همشهری کرده بود.» زرویی در آن روزها بیستساله بوده و خیلی زود با استعداد و توان و همت خود، راه پیش رویش را گشود، به طوری که در همان سالها با «تذکرةالمقامات» چنان جایگاهی کسب میکند که مرحوم صابری (گلآقا) در مصاحبهای او را ادامه عبید و دهخدا میخواند.[۱۱]
ساعد باقری
آفت شعر امروز این است که اغلب شاعران جوان به خواندن شعر یکدیگر، جُنگها یا منابع دست دوم قناعت میکنند در حالی که زرویی از ابتدا به سرچشمه متون کهن متصل بود و غور و تفحص او در تحول و تطور زبان فارسی در نوشتههایش پدیدار بود که اصل بود و بدل نبود، درست مثل خودش که اصل بود و اصیل بود.[۱۱]
شهرام شکیبا
زرویی هیچ وابستگی سازمانی نداشت. بعد از آن که او رفت آمدند و کردند آنچه نباید میکردند. اما برخلاف گفتهها، هرگز و هرگز تا آخرین روز، مهر از حوزه نبرید و به حوزه بیمهری نکرد. شاید خیلی چیزها بگویند، اما او تا آخرین لحظه در حوزه هنری کار میکرد و اتفاقاتی در شأن او شکل میگرفت. اتفاقی که برای جسم زرویی افتاد، شاید خودخواسته بود. خودش میخواست تیشه به ریشه قامتش بزند. قدیم این مجالس را مجلس تذکر میگفتند. اگر در سه سال گذشته هر کدام از ما حاضران درِ خانهاش را می زدیم، او سه سال تنها نبود و نیازی نبود که بالای سر خود این شعر را بزند؛ «مرا ز روز قیامت غمی که هست این است / که روی مردم عالم دوباره باید دید». ببینید با او چه کردند. ابوالفضل اگر میخواست رساله بنویسد میتوانست رساله بسیار بنویسد، اما او طنز را انتخاب کرده بود. زرویی ادیب بود. همه کسانی که با او سروکار داشتند بر این موضوع صحه میگذارند که او درک عمیقی از ادبیات داشت.[۴]
غلامعلی حداد عادل در مراسم ترحیم
در کنار پیکر مردی ایستادهایم که در کمتر از یک عمر ۵۰ ساله خودش را به عنوان یک چهره موثر و ماندگار در عرصه ادب فارسی تثبیت کرده است. مانند خورشیدی که در نیمروز غروب میکند، این مرد در نیمروز غروب و ما را ترک کرد. ابوالفضل زرویی از دوره نوجوانی شعر میگفت. میتوانم بگویم یک عمر مردم را خنداند و دل جامعه را شاد کرد و حالا جامعه به اندازه این خندهها اندهگین است و جا دارد که اندوهگین باشد. با نگاهی به کارنامه زندگی زرویی تصدیق میکنیم که او فقط کار ذهنی و فکری نمیکرد و شاعر منزوی از جامعه نبود. کارنامه عمر او حکایت از کار ادبی، فکری و ذهنی و در عین حال مدیریت و حضور در عرصههای مختلف و توجه به دیگران دارد. یعنی او شأن اجتماعی در کنار قدرت ذهنی داشته است، چه در دانشگاه، چه در گلآقا و چه در حوزه هنری. زرویی توانسته در کنار کار اجتماعی و مدیریت در حوزه هنری به ادبیات خدمت کند. او در مجلات مختلف حضور داشت و معرف ادبیات بود. تصور بسیاری این است که کسی که شعر طنز میگوید از سر ناچاری به این سمت آمده و خود را به لودگی زده است. فارغ از اینکه این حرف درست باشد یا غلط، مصداقش زرویی نصرآباد نیست. کسی که با شعر آشنا باشد این موضوع را تصدیق میکند که زرویی با تاریخ کهن ادب فارسی آشنا بود و سیر تحول آن را مطالعه میکرد. همچنین از ادبیات معاصر هم غافل نبود. عبارتهای عربی که در «تذکرةالمقامات» به کار میبرد نشان از آشنایی او با ادبیات عرب دارد. اشعار جدی زرویی نیز قدرت شعری او را نشان میدهد. شاعری که داشتههای ادبی زیادی داشت و طنز را انتخاب کرده معلوم است که طنزپردازیاش از سر ناچاری نبوده است. او طنز را انتخاب کرده و مسئولیت خود را از طریق طنز میداند و از این طریق به مردم خدمت میکند. بسیاری که طنز نمینویسند نمیتوانند از عهده آن بربیایند. تک تک افراد جامعه به خنده نیاز دارند و طنز جزء لوازم اجتماعی ماست. جامعهای که از طنز محروم باشد نقص دارد. حرفهای بسیاری را که نمیتوان به صورت جدی زد طنزپردازان با زبان طنز میگویند. ابوالفضل زرویی طنز را انتخاب کرده و طنز او را غافلگیر نکرده است. به نظرم خصوصیتی که فراتر از توانایی ابوالفضل زرویی دیده میشود اعتقاد دینی اوست. اگر فقط قصیدهای که برای حضرت ابوالفضل (ع) سروده است از او باقی میماند میتوانستیم به توانایی او در شعر و ارادت او به اهل بیت (ع) پی ببریم. او مسلمانی تمامعیار بود که ذهن نقاد و ذوقی سرشار از طنز داشت. ما با چنین شاعری وداع میکنیم. این مراسم مرا یاد مراسم کیومرث صابری فومنی یا گلآقا میاندازد. باید از او نیز یاد کنیم. باید بگوییم کیومرث صابری عزیز، گلآقای عزیز امروز یار، دوست و همقلمت به تو میپیوندد و ما در فقدان تو و فقدان ابوالفضل زرویی داغدار خواهیم بود و با شناختی که از قلم زرویی دارم میتوانم بگویم به این زودیها جای او پر نخواهد شد.[۴]
ناصر فیض
ابوالفضل را خاص و عام میشناختند. او محبوب، عزیز و ارجمند بود. همه مردم به او احترام میگذاشتند و به او علاقهمند بودند. این پذیرش دلیلی نداشت جز اینکه او به حق و درستی پاسدار زبان فارسی بود. اگر نیکو سخن میگفت حرمت سخن نیکو را میدانست. او ادبیات و اخلاق را با هم میدید و برای خوشآمد این و آن حرف نمیزد. او نمونه بارز انسان شریف و خردمند بود. زمانی که در حوزه هنری بود در طول همکاریمان چیزی جز مهربانی و انتقال داشتههایش از او ندیدیم. او آدم کریمی بود. زرویی اصیل و اصیلزاده بود. به خاطر نگرانی از بیراهه رفتن طنز، دفتر طنز حوزه هنری را ایجاد کرد تا جریان منسجم و هدفمندی را پایهگذاری کند.[۴]
دیگران از نگاه ابوالفضل زرویی نصرآباد
بزرگداشتها
محفل «در حلقه رندان» در آخرین شب پاییز ۱۳۹۹ و با گرامیداشت دومین سالگرد درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد برگزار شد. شاعران طنزپرداز کشور در یکصد و شصت و پنجمین محفل «در حلقه رندان» شب شعری را برای مردم ایران تدارک دیدهاند. این شب شعر طنز که در آن دومین سالگرد درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد گرامی داشته شد، به صورت زنده از طریق سایت آپارات، اینستاگرام سپهر سوره هنر و اپلیکیشن حوزه هنری نمایش داده شد. در این محفل که سیام آذرماه پخش شد، امید مهدینژاد، مصطفی مشایخی، رضا احسانپور، نیلوفر ناظری، سیداکبر میرجعفری، عبدالله مقدمی، فرهاد موحدی، روحالله سرطاوی، فرید فردوسی و نسیم نژادجعفری به شعرخوانی و اجرای برنامه پرداختند. مهدی فرجاللهی هم موسیقی طنزی از شعرهای مرحوم ابوالفضل زرویی نصرآباد را اجرا میکند. اجرای این برنامه را روحالله احمدی و اکبر کتابدار برعهده داشتند.[۱۲]
مراسم گردهمایی به یاد این شاعر، نویسنده و طنزپرداز فقید ساعت ۱۴ روز یکشنبه (دهم آذرماه ۹۸) در قطعه هنرمندان بهشت زهرا برگزار شد.[۱۳]
همزمان با سالگرد درگذشت ادیب و طنزپرداز برجسته معاصر ایران زندهیاد «ابوالفضل زرویی نصرآباد» شب شعر طنز «یاد استاد» با حضور طنزپردازان بزرگ کشور در یزد برگزار شد. این محفل چهارشنبه ششم آذرماه از در تالار دکتر جلیل شاهی دانشگاه یزد برگزار شد و ورود برای عموم آزاد بود. در این محفل «ناصر فیض» مدیر دفتر طنز حوزه هنری کشور، «اسماعیل امینی»، «امید مهدینژاد»، «صابر قدیمی»، «مهدی فرجاللهی»، «خلیل جوادی»، «نادر ختایی»، «عباس حسیننژاد» و تعدادی از شاعران و طنزپردازان استان یزد آثار نثر و نظم خود را با موضوع «اخوانیهای برای ابوالفضل زرویی نصرآباد» ارائه میکنند. این شب شعر از برنامههای همایش ملی نکوداشت زندهیاد استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد بود که با حضور چهرههای سرشناس طنز و ادبیات کشور، پژوهشگران، نویسندگان، شاعران، هنرمندان، دانشجویان و اهالی فرهنگ و ادب از ششم تا هشتم آذرماه در دانشگاه یزد برگزار شد. این همایش به همت دانشگاه یزد، دفتر طنز حوزه هنری کشور، حوزه هنری استان یزد و همکاری دستگاهها و نهادهای علمی، فرهنگی و اجرایی استان برگزار شد.[۳]
دوازدهمین نشست کوتاه با داستان به میزبانی سیدمهدی شجاعی با حضور صادق کرمیار و با یادی از ابوالفضل زرویی نصرآباد در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.[۸]
آیین نکوداشت ابوالفضل زرویی نصرآباد شاعر، پژوهشگر و طنزپرداز فقید با رونمایی از مجموعه سرودهها در توصیف این شخصیت فرهنگی بهمنماه در دانشگاه تهران برگزار میشود. معاونت فرهنگی سازمان جهاد دانشگاهی تهران با همکاری حوزه هنری مجموعه شعرهای برگزیده اهالی ادب و عموم مردم در سراسر کشور را که در توصیف زندهیاد ابوالفضل زرویی نصرآباد سروده شدهاند، گردآوری کرده که همزمان با برگزاری آیین نکوداشت این هنرمند فقید در تالار فردوسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رونمایی شد.[۱۴]
آثار و کتابشناسی
قصیدهای حماسی از ابوالفضل زرویینصرآباد
شراره میکشدم آتش از قلم در دست بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟
قلم که عود نبود، آخر این چه خاصیتی است که با نوشتن نامت شود معطر دست؟
حدیث حُسن تو را نور میبرد بر دوش شکوه نام تو را حور میبرد بر دست
چنین به آب زدن، امتحان غیرت بود وگرنه بود شما را به آب کوثر دست
چو دست برد به تیغ، آسمانیان گفتند: به ذوالفقار مگر برده است حیدر دست؟
برای آنکه بیفتد به کار یار، گره طناب شد فلک و دشت شد سراسر دست
چو فتنه موج زد از هر کران و راهش بست شد اسب، کشتی و آن دشت، بَحر و لنگر دست
بریده باد دو دستی که با امید امان به روز واقعه بردارد از برادر دست
فرشته گفت: بینداز دست و دوست بگیر چنین معاملهای داده است کمتر دست
صنوبری تو و سروی، به دست حاجت نیست نزیبد آخر بر قامت صنوبر دست
چو شیر، طعمه به دندان گرفت و دست افتاد به حمل طعمه نیاید به کار، دیگر دست
گرفت تا که به دندان، ابوالفضایل مشک به اتفاق به دندان گرفت لشکر دست
هوای ماندن و بردن به خیمه، آبِ زلال اگر نداشت، چه اندیشه داشت در سر، دست؟
مگر نیامدنِ دست از خجالت بود که تر نشد لب اطفال خیل و شد تر، دست
به خون چو جعفر طیار بال و پر میزد شنیده بود: شود بال، روز محشر، دست
حکایت تو به امالبنین که خواهد گفت وزین حدیث، چه حالی دهد به مادر دست؟
به همدلی، همه کس دست میدهد اول فدای همت مردی که داد آخر دست
در آن سموم خزان آنقدر عجیب نبود که از وجود گلی چون تو گشت پرپر دست
به پایبوس تو آیم به سر، به گوشه چشم جواز طوف و زیارت دهد مرا گر دست
نه احتمال صبوری دهد پیاپی پای نه افتخار زیارت دهد مکرر دست
به حکم شاه دل ای خواجه، خشت جان بگذار ز پیک یار چه سر باز میزنی هر دست؟
به دوست هر چه دهد، اهل دل نگیرد باز حریف عشق چنین میدهد به دلبر دست[۱۵]
معرفی تعدادی از آثار
خرپژوهی
کمی بیش از یک سال از درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد، کتاب «خرپژوهی» این نویسنده که درباره حضور خر در ادبیات منظوم و مکتوب در دنیاست، منتشر شده است. این کتاب در ۲۷۲ صفحه در انتشارات کتاب نیستان در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است. در معرفی ناشر از این کتاب آمده است: این اثر بخشی از یک پژوهش بزرگ از سوی این نویسنده و طنزپرداز فقید درباره حضور خر در ادبیات منظوم و مکتوب در دنیا بوده، که در نهایت تنها بخش ایران آن باقی مانده و منتشر شده است.
کتاب در نسخه فعلی خود با کوشش نسیم عربامیری و با مقدمهای از سید مهدی شجاعی منتشر شده است. شجاعی در مقدمه خود که آن نیز با بیانی طنزآمیز همراه است به بازگویی خاطره دیدار خود با مرحوم زرویی پرداخته است که طی آن زرویی به انجام این پژوهش و دغدغههای خود برای انجام آن اشاره میکند و شجاعی نیز درجا حمایت از تولید و انتشار این اثر را اعلام میکند.
بر اساس آنچه در این مقدمه درج شده است این پژوهش طی چند سال و در چند هزار صفحه به موضوع حضور «خر» در ادبیات، باورها، افسانهها، قصهها و مثلها در تمامی مناطق جهان پرداخته است و مرحوم زرویی این کتاب را در چند مجلد در دست تألیف داشته که «خرپژوهی» تنها بخش کوچکی از آن اثر بزرگ است. «خرپژوهی» در نسخه فعلی خود در دو بخش شامل «حکایات و لطایف نظم» و «حکایات و لطایف نثر» تدوین شده است.
زبان شیوای او در توضیح و تفسیر متن و نیز سادهنویسیهای او که خصیصه ذاتی یک طناز و نویسنده دارای مخاطب عام است در این کتاب به عمد کنار گذاشته شده است و زرویی به دور از تاویل و تفسیر متون، تنها حاصل یافتههای خود را به مخاطبان عرضه کرده است.[۱۶]
منبعشناسی
رمز طنز
کتاب «رمز طنز» حاصل سلسله درسگفتارهای زندهیاد ابوالفضل زرویی نصرآباد است که به صورت مداوم در نخستین دوشنبه هر ماه با حضور طنزپردازان و علاقهمندان به طنز در فرهنگسرای نیاوران برگزار میشد.
در این مجموعه نشستها در هر جلسه ضمن ارائه درسگفتارهای ابوالفضل زرویی نصرآباد درباره طنز و رموز آن، اخلاقالاشراف عبید زاکانی شرح و تفسیر میشد. شعرخوانی و نقد شعر از دیگر برنامههای این جلسات بود که از دی سال ۱۳۹۴ در فرهنگسرای نیاوران آغاز و تا پایان حیات زندهیاد زرویی نصرآباد ادامه داشت.
مفاهیم مطرح در این مجموعه نشستها به صورت کتابی با نام رمز طنز گردآوری شده است که پس از رونمایی در روز سهشنبه سوم دی ماه ساعت ۱۷ در نشست ادبی سهشنبههای شعر نیاوران وارد بازار نشر میشود.[۱]
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ «رونمایی از درسگفتارهای زندهیاد ابوالفضل زرویی نصرآباد».
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ «جفا دید ولی خود را فدا کرد - ایسنا».
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ «یاد و خاطره طنزپرداز برجسته کشور در شب شعر یزد - ایسنا».
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ ۴٫۴ «پیکر ابوالفضل زرویی به خانه ابدی بدرقه شد - ایسنا».
- ↑ «برپایی مراسم ترحیم ابوالفضل زرویی نصرآباد - ایسنا».
- ↑ «سخنگوی وزارت خارجه: زرویی نصرآباد، چشم امید گلآقا بود - ایسنا».
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ «۲ مراسم و ۳ پیام برای ابوالفضل زرویی - ایسنا».
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ «ابوالفضل زرویی چگونه رمان نوشت؟ - ایسنا».
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ «آغاز جشنواره «جوان سوره» با یادی از زرویی نصرآباد - ایسنا».
- ↑ «زرویی نصرآباد ادیبی جامعالاطراف بود - ایسنا».
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ ۱۱٫۲ «زرویی اصل بود و اصیل - ایسنا».
- ↑ ««در حلقه رندان» شب چله با یاد ابوالفضل زرویی».
- ↑ «مراسمی برای سالگرد درگذشت ابوالفضل زرویی - ایسنا».
- ↑ «گردآوری شعرهای سرودهشده برای زرویی نصرآباد - ایسنا».
- ↑ «شعر ابوالفضل زرویی برای حضرت ابوالفضل - ایسنا».
- ↑ «انتشار «خرپژوهی» زرویی پس از درگذشتش - ایسنا».