تا خمینیشهر: تفاوت میان نسخهها
صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب |عنوان = تا خمینیشهر |تصویر = |اندازه تصویر = |زی...» ایجاد کرد |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات کتاب | {{جعبه اطلاعات کتاب | ||
|عنوان = تا خمینیشهر | |عنوان = تا خمینیشهر | ||
|تصویر = | |تصویر = تا خمینی شهر.jpg | ||
|اندازه تصویر = | |اندازه تصویر = | ||
|زیرنویس تصویر = | |زیرنویس تصویر = |
نسخهٔ ۲۲ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۱۰:۰۶
تا خمینیشهر | |
---|---|
نوع رسانه | کتاب |
کتاب «تا خمینی شهر» که حاصل تلاش های محققان موسسه جهادی است به شرح زندگی و فعالیت مجاهدانه مرحوم عبدالله والی می پردازد، نمونه ای است از شیوه زندگی مجاهدانه در راه خدا که بر مبنای شعارهای جهادی انقلاب اسلامی شکل گرفته است.[۱]
این کتاب در بخش های مختلف خود روایتی مستند از زندگی خانوادگی و نیز اجتماعی فردی را به تصویرمی کشد که از جهادگران حقیقی برخاسته از انقلاب اسلامی بوده و برای آبادانی منطقه بشاگرد از توابع استان سیستان و بلوچستان و در پی درخواست حضرت امام (ه) در این زمینه، تمام زندگی خود را وقف این مساله می کند.
«تا خمینی شهر» که در سه قالب مصاحبه با نزدیکان مرحوم حاج عبدالله والی، بررسی اسناد مکتوب و تصویری شامل فیلم و عکس های برجای مانده از وی تدوین و منتشر شده است. در تدوین این کتاب بیش از ۳۰۰ نفر از نزدیکان و آشنایان مرحوم عبدالله والی مورد مصاحبه قرار گرفته اند که بخشی از آنها در شهر تهران و بخشی نیز در بشاگرد، میناب، اصفهان، قم، شهر بابک و بردسکن ساکن بوده اند که به گفته نویسنده مقدمه کتاب همگی در ارادت داشتن به مرحوم حاج عبدالله مشترک بوده اند.
همچنین این کتاب برای انتشار از حدود ۱۱۰۰ برگه سند مکتوب، ۲۰ جلد کتاب و گزارش مربوط به بشاگرد و ۱۵۰ ساعت صوت و تصویر و هفت هزار و ۷۰۰ قطعه عکس از مرحوم عبدالله والی و بشاگرد استفاده کرده است.[۱]
برای کسانی که کتاب را نخواندهاند
خلاصه کتاب
تا خمینی شهر با روایت سه تن از دوستان مرحوم عبدالله والی برای رسیدن به منطقه بشاگرد آغاز می شود. فصل اول با عنوان هجرت که شرح چگونگی رسیدن یک گروه ۳۰نفره را که در نهایت سه نفره شده به این منطقه روایت می کند.
فصل دوم از کتاب نیز که با عنوان مرشد تدوین شده است به روایت زندگی مرحوم عبدالله والی از تولد تا دوران حضورش در بشاگرد می پردازد و به نوعی ساختار خانوادگی وی را معرفی می کند.
فصل سوم کتاب با موضوع جبهه ای غریب نیز به موضوع چگونگی آشنایی مرحوم والی با منطقه بشاگرد و حرکت به سمت آن دارد که در ادامه به شرح همراهی برادر وی با او در این حرکت جهادی و نیز سختی های موجود در مسیر این حرکت در فصول چهارم تا هشتم همراه می شود.
این کتاب همچنین به دلیل موضوع خود در دو پرونده جداگانه به معرفی منطقه بشاگرد به صورت متن و تصویر و نیز معرفی دفتر عمران حضرت امام (ره) در کردستان که الگوی عمل مرحوم والی در بشاگرد بوده است، می پردازد. همچنین نقشه های مربوط به منطقه و نیز تصاویر آن نیز از دیگر ضمیمه های موجود در این کتاب هستند.[۱]
درباره حاجعبدالله والی
«به داد بشاگرد برسید!»؛ و همین یک اشارت امام کافی است تا حاج عبدالله را به جهاد در جبههای دیگر بکشاند و جهاد اصغر را وارهد. جهادی که برای جهادگرانش شهادت نیز به ارمغان نمیآورد و اما چگونه ممکن است جهادی که حاج عبدالله کرده است، پاداشش کمتر از شهادت باشد؟
حاج عبدالله مسئول کمیته امداد امام بشاگرد بود و تو گویی که او والی همه آنهایی است که در بشاگرد بودند و چگونه ممکن است حاج عبدالله عایلهاش را در رنج و سختی رها کند و آسوده سر بر بالین بگذارد؟ حاج عبدالله جهاد کرد تا طعم خوش انقلاب را بر شهروندان دورافتادهترین نقطه از جمهوری اسلامی بچشاند؛ فتح خرمشهر را رها کرد تا قلبهای مستضعفان بشاگرد را فتح کند و خمینیشهر را در دل آن بنا کند.
حاج عبدالله اهل تکلیف بود، و از فیض عظمای شهادت گذشت تا به داد مظلومانی برسد که از همه چیز محروم بودند و در این راه هیچگاه معطل امکانات نماند. اگر امکانات کافی نبود، با هر چه داشت و اگر هیچ نبود با دستان خالی و با همه وجود به جهاد با فقر و محرومیت رفت و خمینیشهر امروز مرهون برکتی است که جهاد مخلصانهی او به ارمغان آورده است.[۲]