آب هرگز نمی‌میرد: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
هوای تازه (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
هوای تازه (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات کتاب
{{جعبه اطلاعات کتاب
| عنوان          =  
| عنوان          = آب هرگز نمی‌میرد
| تصویر          =
| تصویر          =
|اندازه تصویر    =  
|اندازه تصویر    =  
| زیرنویس تصویر  =  
| زیرنویس تصویر  =  
| نویسنده        =
| نویسنده        = [[حمید حسام]]
| تصویرگر        =  
| تصویرگر        =  
| طراح جلد        =  
| طراح جلد        =  
| زبان            =  
| زبان            = فارسی
| مجموعه          =  
| مجموعه          =  
| موضوع          =
| موضوع          = ادبیات انقلاب و دفاع مقدس
| سبک            =
| سبک            =
| ناشر            =
| ناشر            = انتشارات صریر
| ناشر فارسی      =
| ناشر فارسی      =
| محل انتشارات    =  
| محل انتشارات    =  
خط ۱۷: خط ۱۷:
| تاریخ نشر فارسی =
| تاریخ نشر فارسی =
| محل ناشر فارسی  =
| محل ناشر فارسی  =
| نوع رسانه      =  
| نوع رسانه      = کتاب
| صفحه            =  
| صفحه            = ۳۸۲
| شابک            =  
| شابک            = ۹۷۸۶۰۰۳۳۱۰۱۹۳
| پس از          =  
| پس از          =  
| پیش از          =  
| پیش از          =  
}}
}}
'''آب هرگز نمی‌میرد''' اسلوبی تازه و طرحی نو در تاریخ شفاهی است که با محوریت خاطرات سردار ''میرزا محمد سلگی'' و روایت جمعی از رزمندگان گردان حضرت ابوالفضل و چهار فرمانده لشگر انصارالحسین(ع) به سامان رسیده است که این روش برای جامعیت روایت با توجه به اینکه راوی روایت خاطرات خود را حدیث نفس می دانست انجام شد. در این کتاب استشمام عطر علقمه را از خاطرات علمدار گردان حضرت ابوالفضل(ع) می‌توان دریافت.<ref name="کتاب"/>
'''آب هرگز نمی‌میرد''' اسلوبی تازه و طرحی نو در تاریخ شفاهی است که با محوریت خاطرات سردار ''میرزا محمد سلگی'' و روایت جمعی از رزمندگان گردان حضرت ابوالفضل و چهار فرمانده لشگر انصارالحسین(ع) به سامان رسیده است که این روش برای جامعیت روایت با توجه به اینکه راوی روایت خاطرات خود را حدیث نفس می دانست انجام شد. در این کتاب استشمام عطر علقمه را از خاطرات علمدار گردان حضرت ابوالفضل(ع) می‌توان دریافت.<ref name="کتاب"/>
<center>* * * * *</center>
[[حمید حسام]] در این کتاب، روایت خود را از بدو تولد میرزامحمد سلگی آغاز می‌کند تا مخاطب را بیشتر با شرایط زندگی او، خانواده و اندیشه‌هایش آشنا کند. حاج میرزا در کودکی برای کمک به پدرش تحصیل را رها می‌کند و به کشاورزی روی می‌آورد و پیشه‌ی پدر را دنبال می‌کند. او در نوجوانی برای زندگی بهتر همراه با برادر بزرگترش برای کار راهی تهران می‌شود و با دنیایی جدید آشنا می‌شود. در فصل‌های پیش از آغاز جنگ ما با خانواده‌ی این شخصیت آشنایی پیدا می‌کنیم و عکس‌هایی هم که در پایان هر فصل درباره‌ٔ شخصیت‌ها و مکان‌ها وجود دارد به جذابیت و اعتبار روایت می‌افزاید.
قبل از انقلاب ۵۷ میرزا محمد سلگی راهی سربازی می‌شود و پایان سربازی میرزای جوان همزمان با انقلاب و آغاز جنگ می‌شود اما او میدان جنگ را ترک نمی‌کند. کتاب آب هرگز نمی‌میرد تنها روایت زندگی یک فرد نیست بلکه مرور مشاهدات این فرد از جنگ‌ها، استراتژی‌های جنگی و سرنوشت سایر همرزمان میرزامحمد سلگی است که در فصل‌های گوناگون کتاب با آن‌ها آشنا می‌شویم.<ref name="معرفی کتاب">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.ketabrah.ir/کتاب-آب-هرگز-نمی-میرد/book/42385|عنوان=معرفی کتاب آب هرگز نمی‌میرد}}</ref>


===دربارهٔ نویسندهٔ کتاب===
===دربارهٔ نویسندهٔ کتاب===
خط ۳۰: خط ۳۶:
===برشی از متن کتاب===
===برشی از متن کتاب===
حرف که می‌زدم، خمپاره‌ها سوت می کشیدند و روی آب نزدیک کمین فرود می‌آمدند؛ ولی برای روحیه دادن به نیروها، چاره‌ای جز این ندیدم که ایستاده حرف بزنم. کم‌کم ترس بچه‌ها ریخت. من هم کنار آب نشستم و گل پاهایم را شستم. آب، خوردنی نبود. بوی گند و تعفن آب حال آدم را به هم می‌زد؛ ولی بچه‌ها قمقمه‌هایشان را با طناب داخل همان آب می‌انداختند تا پر شود. یکی از بسیجی‌ها یک قمقمه آب به من داد. تشنه بودم؛ اما نخوردم. بسیجی گفت: «حاجی نگران نباش. آب جزیره نیست، از تانکر آب پر کرده‌ام و تا حالا نخورده‌ام.» هرچه تعارف کرد، آب نخوردم. وقتی از خط برمی‌گشتم، گفتم: «خدایا سخت است کنار این همه آب، و بی آبی و تشنگی.»<ref name="کتاب">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.iranketab.ir/book/6571-water-never-dies|عنوان=کتاب آب هرگز نمی میرد}}</ref>
حرف که می‌زدم، خمپاره‌ها سوت می کشیدند و روی آب نزدیک کمین فرود می‌آمدند؛ ولی برای روحیه دادن به نیروها، چاره‌ای جز این ندیدم که ایستاده حرف بزنم. کم‌کم ترس بچه‌ها ریخت. من هم کنار آب نشستم و گل پاهایم را شستم. آب، خوردنی نبود. بوی گند و تعفن آب حال آدم را به هم می‌زد؛ ولی بچه‌ها قمقمه‌هایشان را با طناب داخل همان آب می‌انداختند تا پر شود. یکی از بسیجی‌ها یک قمقمه آب به من داد. تشنه بودم؛ اما نخوردم. بسیجی گفت: «حاجی نگران نباش. آب جزیره نیست، از تانکر آب پر کرده‌ام و تا حالا نخورده‌ام.» هرچه تعارف کرد، آب نخوردم. وقتی از خط برمی‌گشتم، گفتم: «خدایا سخت است کنار این همه آب، و بی آبی و تشنگی.»<ref name="کتاب">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.iranketab.ir/book/6571-water-never-dies|عنوان=کتاب آب هرگز نمی میرد}}</ref>
===افتخارات و جوایز===
در بهمن ماه سال ۱۳۹۵ و در مراسم ششمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت متن تقریظ رهبر انقلاب از این کتاب منتشر شد. از طرف دیگر، کتاب آب هرگز نمی‌میرد در سال ۱۳۹۴ [[جایزه ادبی جلال آل‌احمد]] را برای [[حمید حسام]] به ارمغان آورد؛ بنابراین، این کتاب هم ارزش ادبی و هم ارزش معنوی و انقلابی را یک جا دارد.<ref name="معرفی کتاب/">
===جملات برگزیده‌ٔ کتاب===
در جوابشان می‌گفتم: «من جوانی‌ام را به پای جبهه گذاشته‌ام. اگر تمام خانواده‌ام یکی یکی در این راه قربانی شوند، دست از آرمان‌های امام برنمی‌دارم و اگر به غیر از پاهایم هر دو دستم قطع شود باز به جبهه می‌روم و مثل یک گونی سنگری مقابل تیر و ترکش‌های شماها می‌خوابم.»
برای من جبهه به تمام معنا کربلا بود. اگر به نیروهایم از صبر و پایداری می‌گفتم، عمیقاً بر این باور بودم که باید در همه چیز به سیدالشهدا تأسی کنم لذا وقتی خبر مجروحیت پسر ۶ ماهه‌ام را بر اثر بمباران شنیدم، حتی به نزدیک‌ترین دوستانم یا برادرانم که در گردان با من بودند نگفتم و این حادثه را امتحان الهی دانستم و برای همسرم که طی شش ماه برادر و پدرش را از دست داده بود، از خداوند صبر زینبی خواستم.<ref name="معرفی کتاب/">
===در بخشی از کتاب آب هرگز نمی‌میرد می‌خوانیم:===
چشمم باز شد، دور و برم چند پرستار دیدم. یکی از آن‌ها شورت پارچه‌ای آورد که با کمک او و بقیه بپوشم، ملحفه را کنار زدند، دیدم پا ندارم.
روبروی اتاق، فرمانده لشکر حاج علی شادمانی ایستاده بود و داشت گریه می‌کرد.
هرچه فکر کردم کجا بودم و چه اتفاقی افتاده چیزی به یاد نیاوردم. بیمارستان در بانه بود. اما امکاناتی برای درمان نداشت. چند مسکن و سرم تزریق کردند چشمانم کمی سو گرفت، هنوز دانه‌های اشک را روی صورت فرمانده لشکر می‌دیدم که دست توی موهایم می‌کشید و دلداریم می‌داد.
در بیمارستان همان پوست نیم‌بند پای چپ را با قیچی کندند و هر دو پا مثل هم از زیر زانو قطع شدند و استخوان‌ها از بالای زانوهای هر دو پا تا کشاله ران شکسته و پر از ترکش ریز.
ظرف یک ساعت اتاقی که بستری بودم از همرزمان پر شد. آمده بودند که خون بدهند، علی چیت سازیان پیش‌قدم شد و اولین کیسه خون را او داد و چند نفری که گروه خونشان می‌خورد خون دادند.
چشم در چشم علی چیت سازیان داشتم، اگر می‌دانستم این آخرین بار است که او را می‌بینم، هرگز چشمانم را نمی‌بستم اما از اینکه خون شیرمردی مثل علی چیت سازیان در رگ‌هایم جاری می‌شد احساس خوبی داشتم. خیلی زود خبر مجروحیتم تا قرارگاه نجف رفت. فرمانده سابق لشکر ما حاج مهدی کیانی معاون قرارگاه نجف شده بود اما قبل از آمدن او از هوش رفتم.<ref name="معرفی کتاب/">
===تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب آب هرگز نمی‌میرد===
سلام بر یاران حسین (ع) و سلام بر لشکر انصارالحسین همدان و سلام بر شهیدان، دلاوران، فدائیان، شیران روز و عابدان شب؛ و سلام بر شهید زنده، میرزامحمد سلگی و بر همسر باایمان و صبور او، و سلام بر حمید حسام که دردانه‌هایی چون سلگی و خوش‌لفظ را به ما شناساند. ساعت‌های خوش و باصفایی را با این کتاب گذراندم و بارها با دریغ و حسر گفتم:
درنگی کرده بودم کاش در بزم جنون من هم
لبی تر کرده زان صهبای جام پرفسون من هم
هزاران گام در راه است و دل مشتاق و من حیران
که ره چون می‌توان یافتن سوی درون من هم ...
در میان کتاب‌های خاطرات جنگ این یکی از بهترین‌هاست. نگارش درست و قوی، ذوق سرشار، سلیقه و حوصله، همت بلند همه با هم دست به کار تولید این اثر شده‌اند. کاب خانم ضرابی در شرح‌حال شهید عالی‌مقام، علی چیت‌سازیان نیز دارای همین برجستگی‌هاست. این دو نفر از ستارگان اقبال همدانند. بهمن ۹۵<ref name="تقریظ">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.tasnimnews.com/fa/news/1400/12/11/2675177/|عنوان=کتاب آب هرگز نمی‌میرد به روسی ترجمه شد یکی از بهترین‌های خاطرات جنگ از نظر رهبر انقلاب}}</ref>
===ترجمه به زبان روسی===
کتاب «آب هرگز نمی‌میرد»، نوشته حمید حسام، با هدف معرفی آثار شاخص دفاع مقدس به مخاطبان دیگر کشورها، به زبان روسی ترجمه و منتشر شد.<ref name="تقریظ"/>




<ref name="">{{یادکرد وب|نشانی=|عنوان=}}</ref>
<ref name="">{{یادکرد وب|نشانی=|عنوان=}}</ref>
   
   
<center>* * * * *</center>
 


===برای آنانی‌که کتاب را نخوانده‌اند===
===برای آنانی‌که کتاب را نخوانده‌اند===

نسخهٔ ‏۱۷ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۲۳:۵۳

آب هرگز نمی‌میرد
نویسندهحمید حسام
ناشرانتشارات صریر
شابک۹۷۸۶۰۰۳۳۱۰۱۹۳
تعداد صفحات۳۸۲
موضوعادبیات انقلاب و دفاع مقدس
زبانفارسی
نوع رسانهکتاب

آب هرگز نمی‌میرد اسلوبی تازه و طرحی نو در تاریخ شفاهی است که با محوریت خاطرات سردار میرزا محمد سلگی و روایت جمعی از رزمندگان گردان حضرت ابوالفضل و چهار فرمانده لشگر انصارالحسین(ع) به سامان رسیده است که این روش برای جامعیت روایت با توجه به اینکه راوی روایت خاطرات خود را حدیث نفس می دانست انجام شد. در این کتاب استشمام عطر علقمه را از خاطرات علمدار گردان حضرت ابوالفضل(ع) می‌توان دریافت.[۱]

* * * * *

حمید حسام در این کتاب، روایت خود را از بدو تولد میرزامحمد سلگی آغاز می‌کند تا مخاطب را بیشتر با شرایط زندگی او، خانواده و اندیشه‌هایش آشنا کند. حاج میرزا در کودکی برای کمک به پدرش تحصیل را رها می‌کند و به کشاورزی روی می‌آورد و پیشه‌ی پدر را دنبال می‌کند. او در نوجوانی برای زندگی بهتر همراه با برادر بزرگترش برای کار راهی تهران می‌شود و با دنیایی جدید آشنا می‌شود. در فصل‌های پیش از آغاز جنگ ما با خانواده‌ی این شخصیت آشنایی پیدا می‌کنیم و عکس‌هایی هم که در پایان هر فصل درباره‌ٔ شخصیت‌ها و مکان‌ها وجود دارد به جذابیت و اعتبار روایت می‌افزاید.

قبل از انقلاب ۵۷ میرزا محمد سلگی راهی سربازی می‌شود و پایان سربازی میرزای جوان همزمان با انقلاب و آغاز جنگ می‌شود اما او میدان جنگ را ترک نمی‌کند. کتاب آب هرگز نمی‌میرد تنها روایت زندگی یک فرد نیست بلکه مرور مشاهدات این فرد از جنگ‌ها، استراتژی‌های جنگی و سرنوشت سایر همرزمان میرزامحمد سلگی است که در فصل‌های گوناگون کتاب با آن‌ها آشنا می‌شویم.[۲]

دربارهٔ نویسندهٔ کتاب

حمید حسام در سال ۱۳۴۰ در همدان متولد شد. وی فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد ادبیات فارسی دانشگاه تهران است. وی جوانی خود را در جبهه‌های نبرد سپری کرد و همین مساله باعث شد تا دفاع مقدس رویکرد اصلی حمید حسام در نوشتن و خلق آثارش باشد. سردار حسام، معاون ادبیات و انتشارات بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، در زمینه نویسندگی نیز کارنامه قابل توجهی دارد. چهار کتاب حاصل دوران نویسندگی این مسئول فرهنگی است. در زمینه داستان کوتاه کتاب دهلیز انتظار، در بخش خاطره کتاب غواص‌ها بوی نعنا می‌دهند، دلیل.[۱]

برشی از متن کتاب

حرف که می‌زدم، خمپاره‌ها سوت می کشیدند و روی آب نزدیک کمین فرود می‌آمدند؛ ولی برای روحیه دادن به نیروها، چاره‌ای جز این ندیدم که ایستاده حرف بزنم. کم‌کم ترس بچه‌ها ریخت. من هم کنار آب نشستم و گل پاهایم را شستم. آب، خوردنی نبود. بوی گند و تعفن آب حال آدم را به هم می‌زد؛ ولی بچه‌ها قمقمه‌هایشان را با طناب داخل همان آب می‌انداختند تا پر شود. یکی از بسیجی‌ها یک قمقمه آب به من داد. تشنه بودم؛ اما نخوردم. بسیجی گفت: «حاجی نگران نباش. آب جزیره نیست، از تانکر آب پر کرده‌ام و تا حالا نخورده‌ام.» هرچه تعارف کرد، آب نخوردم. وقتی از خط برمی‌گشتم، گفتم: «خدایا سخت است کنار این همه آب، و بی آبی و تشنگی.»[۱]

افتخارات و جوایز

در بهمن ماه سال ۱۳۹۵ و در مراسم ششمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت متن تقریظ رهبر انقلاب از این کتاب منتشر شد. از طرف دیگر، کتاب آب هرگز نمی‌میرد در سال ۱۳۹۴ جایزه ادبی جلال آل‌احمد را برای حمید حسام به ارمغان آورد؛ بنابراین، این کتاب هم ارزش ادبی و هم ارزش معنوی و انقلابی را یک جا دارد.خطای یادکرد: برچسب تمام‌کنندهٔ </ref> برای برچسب <ref> پیدا نشد

ترجمه به زبان روسی

کتاب «آب هرگز نمی‌میرد»، نوشته حمید حسام، با هدف معرفی آثار شاخص دفاع مقدس به مخاطبان دیگر کشورها، به زبان روسی ترجمه و منتشر شد.[۳]


[۴]


برای آنانی‌که کتاب را نخوانده‌اند

یک بند در معرفی خلاصهٔ کتاب

چرا باید این کتاب را خواند؟

جاذبهٔ

افتخارات

سبک کتاب

اتفاقات سیاسی یا اجتماعی مرتبط با کتاب و جریان‌سازی‌های کتاب

نظر بزرگان(اهل ادب و داوران)

نقدهای مثبت

نقدهای منفی

جمله‌های ماندگار کتاب=

مشخصات کتاب‌شناختی

پانویس

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ «کتاب آب هرگز نمی میرد». 
  2. «معرفی کتاب آب هرگز نمی‌میرد». 
  3. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ متنی برای ارجاع‌های با نام تقریظ وارد نشده است
  4. .